تاریخ انتشار : ۰۱ ارديبهشت ۱۳۹۰ - ۰۸:۳۳  ، 
کد خبر : ۲۰۹۸۱۰

حزب جمهوری اسلامی، از طلوع تا افول

محمدعلی بهشتی قمی درآمد: تکوین و زایش احزاب، گروه‌ها و دستجات سیاسی رسمی و قانونی در ایران معاصر خاستگاهی یک سده‌ای دارد. از هنگام پیدایی رژیم مشروطیت احزاب و گروه‌های سیاسی گوناگون به طور آشکار و یا رویکرد مسالمت‌آمیز و بعضی نیز به شکل مخفی و با کارکرد ستیزه‌جویانه بر مبنای دریافت‌های خاص ایدئولوژیک و انگیزه‌های متفاوت شکل گرفتند. وجه مشترک همه این گروه‌ها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی فقدان پایگاه نیرومند اجتماعی و گسترده، ضعف تشکیلاتی و کاستی‌های ساختاری و عدم کارآمدی سیاسی و در نهایت شکست، لو رفتن و انحلال بوده است. تجارب ناموفق گذشته در آستانه بهمن 57 موجب شد تا اساساً رویکرد بدبینانه‌ای نسبت به تشکیل احزاب سیاسی نزد نخبگان پدیدار شود. اما با این حال و با توجه به کارنامه نه چندان مطلوب و خوشایند کار تشکیلاتی، «حزب جمهوری اسلامی» به عنوان نخستین تجربه نو در عرصه پس از انقلاب رخ نمایاند و اندک زمانی بعد فعالیت‌هایش تعطیل گشت. ریشه‌یابی انگیزه‌ها و هدف‌های تولد و متعاقباً زمینه‌ها و علل افول حزب جمهوری اسلامی، رویکرد و جوهره اصلی این نوشتار است. در این تحقیق موجز با تکیه بر اسناد مکتوب، گفتگوها، آثار بجای مانده و یادمانده‌های شفاهی تلاش شده است در حد امکان و البته ایجاز، زمینه‌ها، انگیزه‌ها و اهداف تأسیس، خاستگاه اجتماعی، ساخت تشکیلاتی، مبانی اندیشگی و در نهایت علل تعطیلی و نه انحلال حزب مورد بررسی واقع شود. بی‌تردید مطالعه این مقاله برخی از ناگفته‌ها و ابهامات موجود درباره چرایی پیدایی و تعطیلی حزب یاد شده را به مثابه نخستین تجربه تشکیلاتی فراگیر پس از انقلاب اسلامی را مرتفع خواهد کرد. آنچه در پی می‌آید نوشتاری است که در هفته‌نامه پگاه حوزه، شماره 35، وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم درج شده است و بدون هیچ دخل و تصرفی عیناً تقدیم می‌گردد. گروه فرهنگ و اندیشه

شناخت دقیق جریانات و احزاب سیاسی تاریخ معاصر ایران و ماهیت، مواضع و عملکرد آنان، از گام‌های مهم و اساسی است که می‌بایست در جهت تحلیل پدیده انقلاب اسلامی انجام پذیرد.
یکی از مهم‌ترین و اثرگذارترین این احزاب، حزب جمهوری اسلامی است که به مدت یک دهه در صحنه‌های سیاسی ایران اسلامی درخشید و تاثیرات فراوانی را بر ساحت اندیشه، عمل سیاسی و جریان کلی انقلاب اسلامی گذارد؛ واکنش‌های متفاوت و ناهمگونی را برانگیخت و تجربه نوین و سترگی در میان نیروهای مسلمان باورند به اندیشه اسلام سیاسی پدید آورد؛ تجربه‌ای که هم دوران پیش از دستیابی به قدرت و هم پس از آن را در بر می‌گیرد و همین مسأله بر اهمیت بررسی آن می‌افزاید.
تحلیل حزب جمهوری اسلامی از آن جهت که برآیند شکل یافته نیروهای مترقی و نواندیش و سنتی ایران محسوب می‌شود و تأثیری شگرف در فرآیند حرکت نظام جمهوری اسلامی و نیروهای مذهبی داشته است، کاری بایسته، شایسته و ضروری است؛ اقدامی که تاکنون به طور همه‌جانبه و اساسی کمتر انجام یافته است و ما در این مجال کوتاه، به صورت فشرده به بررسی ابعادی از آن خواهیم پرداخت.
در 29 بهمن سال 1357، یک هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، حزبی به نام «جمهوری اسلامی» پای به صحنه سیاسی ایران گذارد؛ حزبی متشکل از روحانیون مورد اعتماد امام خمینی(ره) که بلافاصله پس از شکل‌گیری درگیر صعب‌ترین و پیچیده‌ترین شرایط نبرد سیاسی کشور شد1 و از سوی بسیاری از ناظران و تحلیلگران به عنوان حزب امام(ره) مطرح گشت. عنوانی که تا حدود بسیاری با واقعیت همخوانی داشت. این حزب از همان ابتدا با حجم گسترده مخالفان فکری، سیاسی و عقیدتی، هم در میان روحانیت و نیروهای مذهبی و انقلابی 2 و هم در میان طیف مخالفان سیاسی؛ چون نهضت آزادی و جریان بنی‌صدر به خصوص گروهک مجاهدین خلق (منافقین) و دیگران- روبه‌رو شد. در این میان کسانی که انسجام و حرکت‌آفرینی نیروهای پیشتاز مذهبی پیرو خط امام را معارض با خواست‌ها و اهداف خود می‌دیدند و با حضور حزب، آرزوهای دیرینه خود را بر باد رفته می‌پنداشتند و دیگر نمی‌توانستند از بی‌تشکلی نیروهای اصیل اسلامی در جهت تحمیل خود به نظام بهره‌ برند، بیشترین دشمنی‌ها و کینه‌توزی‌ها را علیه حزب و شخصیت‌های شاخص آن تدارک دیدند. روزنامه انقلاب اسلامی که حول محور ابوالحسن بنی‌صدر سامان یافته بود و سازمان مجاهدین خلق (منافقین) مرکز ثقل این تحرکات به شمار می‌رفت که بیشترین اتهامات را وارد می‌ساختند. 3 اتهاماتی، چون دیکتاتوری حزبی، حزب ارتجاعی، انحصارطلب و قدرت‌طلب و ... اتهاماتی که تنها پس از شهادت بهشتی و یارانش تا حدود بسیاری فروکش کرد. ما در این نوشته در پی آنیم تا حرکت حزب جمهوری اسلامی را در سه حوزه ماهیت، مواضع و عملکرد بکاویم و سیر مترقیانه، فراگیر و غیرانحصاری آن را پی بگیریم و میزان درستی اتهامات را بسنجیم و دیدگاه امام راجع به حزب و عوامل تعطیلی آن را بررسی نماییم. بدیهی است که در این فرصت اندک پرداختن به همه زوایا، مسایل و موضوعات امکان‌پذیر نیست.
امام خمینی(ره) و حزب جمهوری
تشکیل دهندگان حزب همگی از پیروان، وفاداران و شاگردان نزدیک امام(ره) به شمار می‌رفتند، اما با این حال امام با توجه به سابقه‌ای که از احزاب مختلف در ذهن خود داشتند- و جریانات گوناگونی که عمدتاً به انحراف گراییده بودند و نیز با اعتقاد به بسنده بودن تشکل کلی روحانیت، هم آن زمان که سامان‌دهندگان حزب آقای طاهری خر‌م‌آبادی را به نجف می‌فرستند و هم در پاریس و هم در ایران- تمایلی به تأیید تأسیس آن نشان نمی‌دهند و تنها پس از احساس ضرورت و اصرار بزرگان حزب و اعتماد فراوانی که به آنها داشتند به تأسیس آن رضایت می‌دهند. از منظر امام(ره)، حزب یک امر تدریجی الحصول است که در هر زمان وضعی دارد که قابل پیش‌بینی نیست، 4 از این رو تأثیر سازمانی که بر دو پایه کار و رأی جمعی و استمرار بنا گذارده شده و هر دو می‌تواند صداقت و خلوص اسلامی را به استحاله بکشاند، برای امام کار دشواری بوده است.
آقای هاشمی رفسنجانی که ظاهراً‌ در مقام سرپل ارتباطی میان بنیانگذاران حزب و امام(ره) عمل می‌نموده است، در این زمینه می‌گوید: «همان چند روز اول حضور امام در ایران، قبل از تأسیس حزب جمهوری اسلامی بود که ایشان موافق نبودند. من خودم صحبت می‌کردم، ایشان موضع‌شان این جوری بود، ولی موضع‌شان عوض شد.»5
آقای هاشمی چگونگی اقناع امام و موافقت ایشان با تشکیل حزب را این گونه بیان می‌دارد: «دولت که تشکیل شد من خودم پیش امام رفتم و گفتگوی صریحی با امام کردم و گفتم بالاخره تا به حال ما مبارزه می‌کردیم، اما از این به بعد مسئول اداره کشوریم. در اولین قدم شما دیدید که یک حزب کوچک توفیق پیدا کرد دولت درست کند، اگر اینها نبودند، شما حتماً مشکلتان بیشتر بود. به علاوه می‌بینید که احزاب چگونه فعال هستند؛ بخشی از قلمرو جامعه را اینها دارند پر می‌کنند. ما هیچ جا نیستیم، در حالی که همه جا هستیم. معلوم است که حزب در شرایط مسئولیت اداره کشور یک ضرورت است. به هر حال گفتم که روحانیت الان انسجامی که شما فکر می‌کنید حتی در این شرایط ندارند، هر چه هم پیش برویم بدتر می‌شود. ما تشکیلات می‌خواهیم. ایشان پذیرفتند و گفتند که حزب را تشکیل بدهید.»6
آقای هاشمی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به دغدغه‌های امام نسبت به تشکیل حزب، چگونگی پاسخ خود را چنین عنوان می‌نماید: «من گفتم خیلی خوب، شما که نمی‌خواهید حزب را تا قیامت تأیید کنید. الان در زمان خودتان تا وقتی که ما مصدر کارها هستیم تأیید می‌کنید، ما هم کارمان را می‌کنیم. اگر فردا ببینیم، حزب یک روش با شکل نادرستی به خودش می‌گیرد ما هم تأیید نخواهیم کرد. بنابراین معلوم است که تا حزب صالح امت صلاحیت دارد شما تأیید می‌کنید، اما اگر مسأله‌ای پیش آمد شما تأییدتان را پی می‌گیرید.» 7
شهید بهشتی نیز همین موضوع را چنین بیان می‌کنند: «ایشان (امام خمینی ره) مکرر فرمودند: من آنچه می‌دانم، اعتماد به شما پنج نفر آقایان مؤسس حزب است؛ چون شما را از دیرگاه می‌شناسم و تأییدی که از حزب می‌کنم به اعتبار تأیید و حمایتی است که نسبت به شما آقایان دارم.»8
بدین ترتیب امام با توجه به اعتماد به بنیانگذاران حزب، به تشکیل آن رضایت می‌دهند و به حمایت از آن می‌پردازند و در این جهت کمک‌هایی را از جهت مالی نیز در راستای تبلیغات اسلامی حزب بدان می‌نمایند و حتی نسبت به تشکیل آن اشتیاق نشان می‌دهند. و تجلیل امام از حزب (پس از شهادت 72 تن) به عنوان محلی که خدمتگذاران انقلاب در آن گرد آمده بودند در همین راستاست.
ذکر این نکته در اینجا ضروری است که تردید امام نسبت به تأیید حزب جمهوری اسلامی، بیانگر موضع منفی ایشان نسبت به تشکیل احزاب نمی‌باشد، چرا که ایشان با تأسیس مجمع روحانیون مبارز موافقت نمودند و نیز بر استقلال عمل دانشجویان در ارائه لیست کاندیداهای نمایندگی مجلس تأکید کردند؛ اگر چه ذهنیت نه چندان خوش‌بینانه امام را نسبت به آینده احزاب در ایران می‌رساند.
مواضع و عملکرد حزب
1- ماهیت حزب: حزب توسط کسانی پایه‌گذاری شد که به وفاق و امتزاج کامل میان دیانت، سیاست، اسلام سیاسی و حضور آن در عرصه حکومت معتقد بودند. آنها به توانایی اسلام برای پاسخگویی به نیازهای زمان و اداره جامعه توسط راهکارهایی؛ چون اجتهاد، باوری راسخ داشتند. در واقع باید آنان را نماینده روحانیت انقلابی، پیشبرد نواندیش، پایبند به اصول و حاکمیت اسلامی به شمار آورد و حزب را در این راستا ارزیابی نمود. بر این اساس، رهبران حزب که خود در کوران حوادث گذشته ایران حاضر و یا ناظر بودند، تأسیس یک حزب اسلامی را ضرورتی اجتماعی و تاریخی می‌دانستند.9
شهید «باهنر» یکی از مؤسسان حزب در این باره می‌گوید: «از روزی که ما از اسلام آموختیم اگر بخواهیم اسلامی باشیم، باید سیاسی باشیم و در شئون اجتماعی دخالت کنیم، به این فکر افتادیم که حزبی داشته باشیم که متکی به قدرت ملت باشد تا بتواند ایجاد یک قدرت برای دخالت در امور مملکتی و حکومتی کند.» 10 شهید «بهشتی» که شاخص‌ترین چهره حزب در سازماندهی تشکیلات است نیز چنین می‌گوید: «من از سال‌ها پیش در فکر ایجاد یک حزب و جمعیت سیاسی اسلامی بودم سخت بر این معنا معتقد بودم که باید نیروهای ما به شکل یک تشکیلات سیاسی اسلامی فعال در بیایند.» 11 در بیانیه تأسیس حزب با اشاره به خطر از بین رفتن دستاوردهای انقلاب توسط ضدانقلاب به جهت غفلت نیروهای انقلابی، بر این نکته تأکید شده است که بر اساس تجربه جنبش‌های صدساله ایران، ضربه بزرگ همواره از جانب فقدان یک تشکیلات نیرومند همه‌گیر بوده است. 12 بر این پایه، حزب ارتباط تنگاتنگی با انقلاب، آرمان‌ها و ارزش‌های آن می‌یابد. در این جهت است که حزب باید مرکزی برای احیا و حفظ ارزش‌های انقلاب اسلامی باشد و هدف آن پرورش یک عده از انسان‌های فداکار، مخلص، با ایمان و منسجم است که مثل پیش مرگ و سپر بلای انقلاب کار بکند. 13 بدین خاطر است که به اعضای حزب یادآوری می‌شود که هدف خود از انتصاب به این حزب را هدفی کاملاً خدایی قرار دهند که هیچ مقصود نفسانی خودخواهانه نمی‌تواند رابطه درستی میان هیچ کس، با حزب برقرار کند و به همین جهت بنا به توصیه شهید بهشتی اخلاص پایه‌ کار برای عضوگیری قرار می‌گیرد. 14 آموزه‌های تشکیلاتی شهید بهشتی در این زمینه بسی پرنکته و گویاست. تشکیلات نباید پست لهو و لغو باشد. 15 بر همه ماست که دائما مراقبت نماییم تا این تشکل خودخواه نباشد و همیشه خودخواه باشد. 16 دفاتر حزب مراقبت کنند که آنجا معبد باشد، محل عبادت باشد و به عنوان محل عبادت باقی بماند.17
بر این اساس حزب در سه بعد پاسداری ارزش‌های اسلامی و انقلاب، سازندگی نیروهای مؤمن و کاستن از بار حکومت و مردم و حرکت به سمت جامعه توحیدی قدم برمی‌داشت و هیچ گونه ماهیت انحصاری نداشت. چنانچه آیت‌الله خامنه‌ای، سومین دبیر کل حزب این مسأله را چنین توضیح می‌دهد:«ما هرگز نمی‌خواستیم این که عده‌ای از مردم را در گوشه‌ای جمع کنیم و بگوییم اینها مال ما و اینها تافته جدابافته و از دیگران ممتازند. به هیچ وجه ما این کار را نخواستیم.» 18 نگاهی به اسامی اعضای اولین شورای مرکزی و کسانی که در جهت تأسیس حزب با آنان مشورت شده است، گویای این واقعیت است که مؤسسان به گردآوری همه کسانی که گمان می‌برده‌اند می‌توانند در جهت اهداف اسلام و انقلاب اسلامی حرکت نماید،‌ می‌اندیشیده‌اند. این همان چیزی است که به عنوان عدم انسجام و یا تساهل و تسامح در مورد اعضا از سوی پاره‌ای منتقدین مطرح گشته است که البته تا حدودی نیز می‌تواند درست باشد، اما همه اینها در راستای بینش حزب‌گرایانه و وحدت‌گرایانه رهبران حزب برپایه اسلام بوده است.
موضوع دیگری که در جهت ماهیت اسلامی حزب قابل تفسیر است، نوع رابطه و نگرش حزب به مقوله امامت امت و مسأله ولایت فقیه است. در بینش حزب، تشکیلات اسلامی که مسلمان‌ها بدان نیاز دارند، باید در راستای امامت باشد، در طول امامت و بازوی امامت باشد.19
سخن آقای هاشمی رفسنجانی در این زمینه چنین است: «حزب ما حزب امام است و در خدمت رهبری می‌باشد و با قبول اطاعت از رهبری کار می‌کند. ولایت حزب حتماً تحت‌الشعاع ولایت رهبری است.»20
با وجود آن که شهید بهشتی و اعضای حزب از لحاظ نظری لزومی به گرفتن تأیید از امام نمی‌بینند اما خود را به عنوان شاگردان او ملتزم به در میان گذاشتن این تفکر با امام می دانند و در این راستا نظر امام را جلب می‌کنند. در دستگاه تفکر حزب، از آن رو که ولایت فقیه را پذیرفته و بدان ایمان مستحکم دارند، نظر امام و ولایت فقیه را بر نظر خود ترجیح می‌دهند. البته حریت، انتقاد، تذکر و نصیحت را بر اساس «النصیحه لأئمه المسلمین» واجب می‌داند. اما در پایان نظر رهبری را عمل می‌کنند. چنانچه شهید بهشتی بدان تصریح دارد؛ «حزب نباید خودش را در عرض امامت قرار دهد. ماها بیش از آقای بنی‌صدر و آقای بازرگان بر سر مسایل اداره جمهوری اسلامی با امام بحث کردیم. خیلی آزادتر، این مطلب را خود آقای بازرگان هم می‌گفتند، اما بعد از تذکر دلسوزانه متعهدانه، تذکر صریح و بی‌پرده اما همراه با ادب و همراه با این آمادگی که ما تذکرمان را می‌دهیم، شما جمع‌بندی کنید، وقتی جمع‌بندی کردید ما همان را اجرا می‌کنیم.»21
برپایه این اندیشه، وجود حزب در نظام ولایت فقیه امری زاید و غیرضرور و ناصحیحی نیست، بلکه وجودش در این نظام قابل تعریف و حتی ضروری است. چرا که با وجود حزب بهتر می‌توان به اداره نظم و نظارت رهبری بر نظام کمک رساند. شهید بهشتی رابطه‌ای حزب با ولایت فقیه را این گونه تبیین می‌کند: «حزب در حقیقت عبارت است از یک گروه سازمان‌یافته‌ای که رابطه‌ای تام با ولایت فقیه برای برنامه‌ریزی و اجرا دارد و همان گونه که معنای ولایت فقیه عدم وجود دولت، یا مجلس نیست، نفی‌کننده تشکیلات سازنده و پردازنده هم نیست.» 22 بنابراین حزب هم در کسوت امر به معروف و نهی از منکر در جامعه و نسبت به حاکمان ظاهر می‌شود و هم در جهت ساماندهی و هدایت توده‌ها برای اداره درست جامعه توسط حاکم و رهبر اسلامی و این مدل به هیچ روی مدل حکومت استبدادی و تک حزبی نمی‌باشد؛ چرا که در آن احزاب دیگر هم به رسمیت شناخته می‌شود و این راه را بر استمرار تک‌حزبی بودن می‌بندد.
2- مواضع حزب: نمود کلیت مواضع حزب را باید در نام آن؛ یعنی جمهوری اسلامی کاوید. نام که گروه‌های مخالف بدین واسطه حزب را به سوء استفاده و انحصارطلبی متهم می‌کردند. رهبران حزب که تمام هویت انقلاب و حزب را به اسلام و تمام توانایی، قدرت، حرکت و توفندگی آن را به واسطه حمایت بی‌دریغ مردمی می‌دانستند در انتخاب نام حزب هوشیارانه عمل نمودند و نام «جمهوری اسلامی» را بر آن نهادند و بدین سان مواضع اساسی خود را که همانا تکیه و اعتماد بر مردم و وفاداری به اسلام بود بیان داشتند. شعار دیگری که نمایاننده وجه دیگری از مواضع ناب و مترقی حزب است شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» است که توسط بنیانگذاران حزب مطرح شد و هرگونه وابستگی فکری، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی غرب زده و شرق زده را مردود می‌شمرد و در آموزه‌های حزب نقشی اساسی داشت. شهید بهشتی درباره این دو شعار می‌گوید: ما از مدت‌ها قبل به ایجاد جمهوری اسلامی می‌اندیشیدیم. حتی این که شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» در مطرح کردن این شعار عمین بنیانگذاران حزب بودند که ابتکار به خرج دادند و این را مطرح کردند. بنابراین سوءاستفاده‌ای در کار نیست و اندیشه‌ای است که ما خودمان مطرح کردیم و خودمان در مقطع معینی در شعارهای انقلاب مطرحش نمودیم و شعار نه شرقی و نه غربی جمهوری اسلامی را به میان کشیدیم.»23
شهید باهنر نیز در تبیین این مسأله، نام‌گذاری حزب به «جمهوری اسلامی» را از حسن تدبیر و هوشیاری تبلیغاتی و اجتماعی حزب می‌داند و با اشاره به این که حزب از پدیده‌های انقلاب و در بستر انقلاب بود و از این رو بایستی از ملموس‌ترین و شایسته‌ترین اصطلاحات و شعارهای انقلاب استفاده می‌کرد، می‌‌گوید: «اگر ایدئولوژی و راه حزب و مواضع حزب بر خلاف جمهوری اسلامی بود و بعد از این اصطلاح استفاده می‌کرد این سوءاستفاده بود، ولی وقتی ایدئولوژی و مواضع آن درست در بطن جمهوری اسلامی است چرا از این اصطلاح استفاده نکند.» 24
بنابراین مواضع حزب بر مبنای جهان‌بینی و ایدئولوژی اسلامی و بر پایه ولایت، امامت و با قرائتی آزادی‌خواهانه از آن بود. ضمن آن که با برداشت‌های نادرست و بی‌ضابطه از اسلام مخالف بود، اما اجتهاد پویای رشددهنده پیش برنده و در عین حال روش‌مند مبتنی بر اصول را معیار قرار داده بود. بر این پایه برای دو شعار مترقی «استقلال، آزادی جمهوری اسلامی» و «نه شرقی و نه غربی جمهوری اسلامی» را مدنظر قرار داد که همزمان در بردارنده آموزه‌های بنیادین انقلاب و آرمان‌های ملت ایران در همه ابعاد سیاسی اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی بود.
حزب در عین حال که بر دیدگاه‌های اسلامی و خط امامی خود پای می‌فشرد، نسبت به گروه‌های دیگر موضعی مسالمت‌آمیز، و البته رقابت‌جویانه و منطقی داشت. یکی از مواضع حزب آنچنان که در مرامنامه آمده بود برقراری آزادی‌های اساسی از قبیل آزادی بیان و قلم، آزادی اجتماعات و دیگر آزادی‌های انسانی بود. (25) آیت‌الله خامنه‌ای در مصاحبه‌ای با تأکید بر آزادی بیان توأم با صداقت، حتی کمونیست‌ها را هم شامل این آزادی دانسته و گفتند: «ما از موضع ضعیف ایدئولوژی حرف نمی‌زنیم که از ایدئولوژی دیگری هراس داشته باشیم آنها عقایدشان را بیان می‌کنند ما هم در محیط آزاد و شرایط برابر عقیده خودمان را بیان می‌کنیم. اصلاً‌ انسان جز در محیط آزاد نمی‌تواند رشد کند. تاریخ نشان می‌دهد که در صدر اسلام داشتن تفکر غیراسلامی و حتی ضداسلامی به هیچ وجه ممنوع نبود. حتی در خانه خدا از مادی‌گری بحث می‌کردند.» (26) دکتر باهنر این معنا را بدین گونه شرح می‌دهد: «از آنجا که ایدئولوژی حزبمان از اسلام الهام می‌گیرد، اصل آزادی فکر و ابراز عقیده و فعالیت‌های اجتماعی را محترم می‌شماریم، در صورتی که خیانت، تحریک و توطئه‌ای وجود نداشته باشد. با این حال هر حزب اسلامی در برابر هر مکتب و حزب الحادی، یا غیراسلامی یا غیر مکتبی نمی‌تواند سرسازش داشته باشد.» 27 شهید بهشتی با آن که دولت مهندس بازرگان را نه دولت انقلاب و نه حتی دولت انتقال، بلکه دولت اضطرار می‌داند، اما با برچسب وانگ خیانت به آنان به شدت مقابله می‌کند و آن را با صداقت اسلامی مغایر می‌شناسد. دکتر بهشتی با اشاره به موضع‌گیری خود در برابر سخنان فردی که اسلام را غیرقابل اجرا در زمان حاضر دانسته بود و حملاتی که پس از آن علیه حزب انجام شده بود، به مبارزه با تفکر التقاطی و لیبرالیستی و سازش با غرب و رابطه با آمریکا پای می‌فشرد، اما مخالفت خود با برخی تندروی‌ها را نیز اعلام می‌داشت. «ما در شورای مرکزی حزب مکرراً گفته بودیم که باید کوشش کرد هر چه زودتر پیوند ما با آمریکا به صفر برسد. اگر هم گاهی اوقات در داخل شورا مخالف بودیم مخالفت ما با تندروی‌های برخی از عناصر بود که روی این چهره‌ها مهر خیانت می‌زدند، بر چسب خیانت می‌زدند، می‌گفتیم تا آن جا که ما این آقایان را می‌شناسیم اینها خائن نیستند، اینها طرز تفکرشان این است. ... ما و امام می‌توانیم اینها را کنار بگذاریم، چرا که نمی‌گذاریم؟ به دلیل ضرورت‌های موجود.»‌28 پس از فرار و ناپدید شدن بنی‌صدر وقتی پیشنهاد دستگیری همسر او را می‌دهند، به شدت برافروخته می‌شود و آن را رد می‌کند. در جهت‌گیری‌های اقتصادی نیز موضع‌گیری حزب در جهت منافع محرومین و مستضعفین بوده است. آقای هاشمی رفسنجانی در این رابطه خطاب به اعضای حزب چنین می‌گوید: «این غیرقابل بخشش است که حزب جمهوری اسلامی به گونه‌ای رفتار کند که کسان دیگری در زمینه شعار حمایت از محرومین از حزب جلو بیفتند. این علامت ثبت شده حزب جمهوری اسلامی است و در مواضع حزب و در افکار رهبران آن بیش از همه وجود داشته است و حزب فرزند صدیق این جریان است.»29

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات