تاریخ انتشار : ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۰ - ۱۰:۴۶  ، 
کد خبر : ۲۱۳۰۸۳
ابراهیم یزدی با اشاره به حادثه تسخیر سفارت آمریکا؛

هنوز هم معتقدم اقدام دانشجویان خلاف مصالح ملی بود!


ما مصلحت مملکت را در این دیدیم که استعفا دهیم تا شورای انقلاب و امام(ره) بتوانند رهبری را داشته باشند.
ابراهیم یزدی، وزیر امور خارجه دولت موقت، در گفت‌وگو با خبرنگار سرویس تاریخ خبرگزاری دانشجویان ایران به شرح واقعه 13 آبان 1358 پرداخت و تصریح کرد: در روز یکشنبه 13 آبان 1358، من هنوز وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران بودم و روز جمعه از مراسم جشن بیست و پنجمین سالگرد پیروزی انقلاب الجزایر برگشته بودم.
وی گفت: صبح روز 13 آبان از دفتر علی صادقی تهرانی، معاون بین‌الملل و اقتصاد وزیر امور خارجه، تماس گرفتند و توضیح دادند که کاردار سفارت آمریکا به وزارت امور خارجه آمده و مساله‌ای پیش‌آمد کرده است که باید شما را ببیند. من به او وقت دادم و آمد. خیلی مضطرب بود و به من گفت: به موجب اطلاعی که روی تلفن همراه دستیارش به او داده شده است، عده‌ای به سفارت آمریکا حمله کرده‌اند و اکنون بسیاری از قسمت‌های سفارت را گرفته‌اند و احتمالا در حال گرفتن آخرین بخش‌ها هستند.
یزدی افزود: بنابراین آنها به من مراجعه کردند تا بدانند تکلیف چیست. طبیعی است که ما بعنوان دولت، از نظر بین‌المللی به حفظ امنیت کارکنان اتباع خارجی از جمله امنیت کارمندان سفارتخانه‌ها متعهد بودیم، بنابراین نمی‌توانستم با چنین موضوعی موافقت کنم.
وی ادامه داد: مرتبا از داخل سفارت از طریق تلفن همراه آقای سوئیفت که دستیار کاردار بود و فارسی هم خوب می‌دانست، اطلاعاتی به او داده می‌شد که نشان‌دهنده این بود که در جریان جزییات امور قرار می‌گیرد. برای من از همان موقع این سوال مطرح بود که چه کسی از داخل سفارتی که به اشغال کامل در آمده است، این اطلاعات را به او می‌دهد، آیا از دانشجویان است یا فرد دیگری خودش را جا زده است؟
یزدی اضافه کرد: کاردار خواست که به علت قطع ارتباطات تلفنی با سفارتشان، از تلفن دفتر وزیر با واشنگتن تماس بگیرد و طبیعی بود که او حق داشت با وزارت امور خارجه‌شان تماس بگیرد. البته من نیز مایل بودم اطلاعات بیشتری داشته باشم، بنابراین هنگامی که او از اتاق من صحبت می‌کرد این مکان را داشتم که به بعضی‌ها بگویم روی خطش بروند و ببینند که مطلب چیست؟ جالب اینجا بود که در واشنگتن و در اتاق فرماندهی بلافاصله راجع به اشغال سفارتشان جلسه تشکیل شده بود و بحث می‌کردند. اطلاعات آنها در آن زمان، بیش از من و کاردار خودشان در تهران بود. این نشان می‌دهد که مساله به آن سادگی‌ها که بعضی‌ها تصور می‌کردند نیست.
یزدی با بیان اینکه در آن لحظه، کاری نمی‌توانست انجام دهد، تصریح کرد: لازم بود که جلسه دولت تشکیل می‌شد و این دولت یا شورای انقلاب بودند که باید تصمیم می‌گرفتند. اما نکته مهم این است که دفعه اولی که سفارت را گرفتند، ما هیچ آشنایی با عاملان آن و رهبرانشان نداشتیم و بعد هم معلوم شد عناصر ضد انقلابی و وابسته به یک جریان خارجی نقش اصلی داشته‌اند، اما این‌بار، کسانی که این کار را رهبری می‌کردند مانند موسوی خویینی‌ها و حاج سیداحمد خمینی، شناخته شده بودند.
وی با اشاره به اینکه کاردار سفارت آمریکا از او خواست که مسئولیت برگشت او را به سفارت بپذیرد، اظهار داشت: در چنین شرایطی من نمی‌توانستم هیچ‌گونه تضمینی برای جان او بدهم، بنابراین به طور رسمی به او جواب دادم که اوضاع شهر آنچنان به هم ریخته است که اگر ساختمان وزارت خارجه را ترک کنند، من نمی‌توانم برای حفظ امنیت آنها، تضمینی بدهم. پس به آنها توصیه کردم تا اطلاع ثانوی، داخل ساختمان وزارتخانه بمانند و آنها پس از مشورت با هم پذیرفتند. ظاهرا ماشین راننده را بچه‌ها گرفته و برده بودند. اما آنها در طول روز در ساختمان وزارت امور خارجه ماندند.
وی با تاکید بر اینکه بعد از هر برنامه‌ای به دیدن رهبر انقلاب می‌رفته و ایشان را در جریان مسایل قرار می‌داده است، اظهار عقیده کرد: بعدازظهر همان روز یکشنبه سیزدهم آبان به قم رفتم و جریان را برایشان توضیح دادم، اولین واکنش ایشان این بود که از من خواستند که بروم و ببینم آنها چه کسانی هستند. اما آنروز بعدازظهر، در اولین بخش اخبار از تلویزیون، جمعیت کثیری را که مقابل سفارت آمریکا جمع شده بودند و به خصوص کسانی مثل موسوی‌ خویینی‌ها و حاج احمدآقا که در آنجا بودند را نشان داد و ظاهرا ایشان هم تغییر رای دادند و از این عمل دانشجویان حمایت کردند.
یزدی با بیان این مطلب که ما از روز اول هم با چنین اقدامی مخالف بودیم و آنرا نقض معاهدات بین‌المللی می‌دانستیم، افزود: اگرچه ممکن است دانشجویان این کار را بکنند، ولی دولت و به طریق اولی، شورای انقلاب و رهبر انقلاب نمی‌توانند از چنین کاری حمایت بکنند، زیرا نشان‌دهنده این است که دولت جدید ایران به معاهدات بین‌المللی بی‌اعتناست.
وی با تاکید بر اینکه ما می‌توانستیم دلایل بسیار موجهی علیه آمریکا داشته باشیم و در آن تاریخ هم داشتیم، تصریح کرد: آمریکا به شاه اجازه داده بود که به آن کشور وارد شود و این مساله موجبات نگرانی ایران را فراهم کرده بود. یعنی از حدود یک ماه قبل، هنگامی که شاه در خارج از کشور بیمار بود، صحبت این بود که برای ادامه معالجه به آمریکا برود. مسئول "میز ایران" در وزارت امور خارجه آمریکا، آقای هنری پرشت، به ایران آمد و در وزارت امور خارجه با من، در شورای انقلاب با مرحوم بهشتی و در قم با منتظری صحبت کرد و مساله‌اش این بودکه آمریکایی‌ها ناچار هستند به شاه اجازه ورود بدهند.
اما ما در وزارت امور خارجه، به شدت با آن مخالفت کردیم. وزارت امور خارجه بعدها از طرف دولت ایران به صورت یادداشت کتبی بهدولت آمریکا اخطار دادیم که اگر چنین کاری کنید، مسئول عواقبش خودتان هستید و همچنین به آنها هشدار دادیم که با آتش‌بازی می‌کنند و چنانچه حادثه‌ای رخ دهد، دولت ایران از خودش سلب مسئولیت می‌کند.
یزدی اضافه کرد: هنری پرشت هنوز در ایران بود که دوباره نزد من آمد و گفت که شاه وارد آمریکا شده است. ما ضمن اعتراض مجدد به او، یادداشت کتبی جداگانه‌ای به آمریکا دادیم که به ایران اجازه دهد پزشکان ایرانی که در آمریکا طبابت می‌کنند، از شاه عیادت کنند و به دولت ایران، وضعیت پزشکی شاه را گزارش دهند. اما آمریکایی‌ها استنکاف کردند و حتی حاضر نشدند پرونده پزشکی شاه را در اختیار پزشک مورد اعتماد دولت ایران قرار دهند و در چنین شرایطی بود که گروگانگیری پیشامد کرد. خود مقامات سفارت آمریکا در ایران هم پیش‌بینی می‌کردند که اگر به شاه اجازه ورود به آمریکا را بدهند، دوباره سفارت به اشغال در می‌آید، اما این اتفاق افتاد.
وی هم‌چنین با انتساب موافقت با نامه مهندس بازرگان به امام (ره) مدعی شد: بعد از گروگان‌گیری، مرحوم مهندس بازرگان نامه‌ای نوشت و من، متن آنرا به اطلاع امام خمینی (ره) رساندم و ایشان موافقت کردند. مهندس بازرگان به خاطر یک معضل ملی که برای ایشان پیشامد کرده بود، این نامه را به محمدرضا پهلوی با عنوان شاه سابق ایران نوشته بود، زیرا ایرانیان قانع نبودند که شاه به عنوان یک بیمار به آمریکا رفته است. خصوصا با توجه به کودتای 28 مرداد سال 1332 که شاه از ایران فرار کرد و سپس به کمک آمریکایی‌ها بر تاج خودش برگشت.
یزدی، با اشاره به اینکه مهندس بازرگان، در آن نامه به شاه پیشنهاد کرده بود که از مقام سلطنت خود استعفا دهد، خاطرنشان کرد: طبیعی بود که وقتی شاه از این مقام استعفا می‌داد، دیگر به عنوان شاه در آمریکا نبود، بلکه به عنوان یک شهروند ایرانی در آنجا بود. باور مهندس بازرگان این بود که اگر شاه چنین کاری می‌کرد، شاید ما می‌توانستیم مردم، مقامات ایرانی را قانع کنیم که آمریکایی‌ها از نظر سویی ندارند و آنطور که ادعا می‌کنند، صرفا یک حرکت انسان‌دوستانه است که به یک بیمار اجازه درمان داده‌اند. اما جالب است که آمریکایی‌ها حتی حاضر نشدند این نامه را به شاه بدهند. بنابراین مجموع این عوامل باعث شد که اوضاع ایران در یک شرایط بحرانی قرار گیرد.
وی با تاکید بر اینکه از صبح روز دوشنبه (14/8/1358)، تشنج‌ها و تلاطم‌هایی در سطح شهر وجود داشت، افزود: اطلاعاتی پیدا کردیم مبنی بر اینکه گروه‌های ظاهرا مستقل و بدون وابستگی، درصدد هستند اختیار شهر و مملکت را به دست بگیرند و اولین گامشان هم این است که جلو ورود وزرای دولت را به وزارتخانه‌ها بگیرند.
بنابراین بعدازظهر روز دوشنبه، در جلسه هیات دولت تصمیم به استعفای دسته جمعی گرفته شد. این تصمیم بر این اساس بود که کسانی که معلوم نیست از کجا دستور می‌گیرند، آرام آرام می‌خواهند اداره مملکت را به خیابان‌ها بکشانند و این به شدت مورد سوءظن و تردید ما قرار داشت. اگر دولت موقت استعفا نمی‌داد، آنها این کار را می‌کردند. همانطور که گروگان‌گیری بدون اطلاع رهبر انقلاب صورت گرفته بود و کشور را با چنین بحرانی روبرو کرده بود، ما نگران بودیم گروه‌های دیگری هم می‌خواهند این کار را بکنند و در نتیجه مدیریت کشور از دست گروه‌های شناخته شده مثل رهبری و شورای انقلاب خارج می‌شد.
یزدی در شرح چگونگی پذیرش استعفای دولت، تصریح کرد: امام(ره)، استعفانامه دولت را از فرستاده آنها گرفتند، ولی در آن لحظه نپذیرفتند و آقایان بهشتی، هاشمی و موسوی اردبیلی را به قم احضار کردند و از آنها خواستند با مهندس و دولت صحبت کنند که استعفا پس گرفته شود و شرایط را طوری ندانستند که استعفا قابل قبول باشد. بنابراین آنها با این پیام از قم عازم تهران شدند. اما صبح روز سه‌شنبه ساعت 7 صبح نامه استعفا که مرحوم مهندس بازرگان آنرا به رادیو داده بود، قرائت شد و آن سه نفر مجددا به قم برگشتند و به اطلاع رهبری رساندند که استعفا دیگر منتشر شده و وضعیت فرق کرده است. بنابراین ایشان هم استعفای آقای مهندس و دولت را پذیرفتند و به آن سه نفر توصیه کردند حالا که اینطور است بروید و دولت را تشکیل دهید.
وی با بیان این مطلب که علت استعفای دولت موقت حادثه 13 آبان 58 نبود و این واقعه فقط آنرا قطعی و نهایی کرد، گفت: دولت موقت از حدود یک ماه و نیم پیش از آن مصمم بود که استعفا دهد. در جلسه‌ای با حضور دوستان شورای انقلاب که من هم حضور داشتم، مرحوم مهندس خطاب به آنها گفت که آیا می‌دانید کشور در چه بحران بزرگی است؟ اگر نمی‌دانید من توضیح دهم و اگر قبول دارید و می‌دانید که اوضاع بسیار متشنج است، من راه‌حل خود را ارائه دهم. مرحوم بهشتی که جلسه را اداره می‌کرد، گفت: «ما می‌دانیم. شما راه‌حلتان را ارائه دهید». راه‌حلی که در آنجا مطرح شد، این بود که دولت موقت استعفا دهد و یک دولتی از خود شورای انقلاب تشکیل شود، چون این دوگانگی در مدیریت کشور بسیار خطرناک بود.
وی ادامه داد: طبق آیین‌نامه‌ای که تصویب شده بود، شورای انقلاب حق دخالت در امور اجرایی را نداشت، ولی در عمل، این کار را می‌کرد. بنابراین جمع‌بندی ما این بود که این دوگانگی در مدیریت کشور یکی از علل بحران‌های موجود است. (معتقد بودیم) اگر دوستان در شورای انقلاب مدعی حکومت و مدیریت هستند و مورد تایید و حمایت رهبری هم می‌باشند، خوب باید به آنها واگذار شود. بنابراین مهندس بازرگان مطرح کرد که دولت موقت استعفا دهد و شورای انقلاب دولت را تشکیل دهد. شورای انقلاب این نظریه را پذیرفت و بعدا که گزارشش به رهبری داده شد، ایشان هم پذیرفتند. منتها بحث ادامه یافت که چه کسانی از شورای انقلاب و دولت موقت بمانند. آیا تمام اعضای شورای انقلاب عضو دولت باشند یا خیر؟
یزدی افزود: ما بر این باور بودیم که همه اعضای شورای انقلاب در عین حال مسئولیت در دولت را هم داشته باشند ولو اینکه بعضی از وزرا عضو شورا نباشند. چون اعضای شورای انقلاب 15 نفر و اعضای دولت حدود 20 نفر بودند. اما این مساله مورد اختلاف بود، بعضی از شورای انقلاب مثل مرحوم بهشتی معتقد به داشتن و پذیرفتن مسئولیت مستقیم اجرایی نبودند، ولی بقیه با این نظر موافق بودند. تداوم این بحث‌ها، استعفای دولت موقت را به تعویق انداخت، تا اینکه سفر ما به الجزایر پیش آمد و بعد از بازگشتمان، گروگان‌گیری رخ داد و این ماجرا باعث شد که صرف‌نظر از اینکه ترکیب دولت و شورای انقلاب چه کسانی باشند، استعفا دهیم. در واقع تصمیم قبلی را اجرا کردیم.
انقلاب اسلامی ایران یک انقلاب کلاسیک و مشروع بود. در قاموس فرهنگ سیاسی، این نوع انقلاب‌ها مشروعیت دارند. ملت ما صد سال بود که برای آزادی و استقلال خود می‌جنگید، بنابراین هیچ‌کس در دنیا نمی‌توانست ملت ایران را ملامت کند که چرا علیه یک حکومت جبار استبدادی قیام کرد و او را سرنگون ساخت.
وی افزود: اما وقتی یک دولت در راس کار هست، خود را در برابر جامعه جهانی متعهد می‌داند و می‌خواهد وارد جامعه جهانی شود. این دولت نوپا باید نشان دهد که به تعهداتش پایبند است. ما نیز در ایران انقلاب کرده بودیم، بنابراین اگر می‌خواستیم دولت جدید مستقر شود و مدیریت مملکت را به سمت و سوی برآورده کردن خواست‌های مردم و اهداف انقلاب پیش ببرد، دیگر نمی‌توانستیم برخلاف معاهدات بین‌المللی عمل کنیم.
چنانچه آمریکایی‌ها به شاه فراری ایران اجازه ورود داده بودند، ما حق داشتیم کلیه کارمندان سفارتشان را اخراج کنیم و روابطمان را قطع کنیم، ولی حق نداشتیم سفارت را اشغال و کارمندانشان را بازداشت کنیم.
وی در مورد روابط با آمریکا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تصریح کرد: در این رابطه چندین مرحله، هم در حضور رهبر انقلاب و هم در شورای انقلاب بحث شده بود که آیا روابطمان را با آمریکا حفظ یا قطع کنیم؟ جواب همه منفی بود. به عنوان مثال وقتی آمریکایی‌ها در فروردین 58 سفیر جدیدی برای ایران معرفی کردند و قبل از آنکه من به وزارت خارجه بروم، به وی موافقت‌نامه (آگریمان) داده شده بود که من آنرا مطالعه کردم. بعد از اینکه اطلاعاتی در وزارت امور خارجه جمع‌آوری شد، دیدیم که او فرد قابل توجهی نیست و پیشنهاد من در دولت ایران پذیرش داده شده را پس بگیرد که پیشنهاد من در دولت تصویب شد، شورای انقلاب و رهبری نیز تایید کردند و آن سفیر را نپذیرفتیم. وی ادامه داد: بعد از آن، در گزارشی که به ایشان (امام) دادم از ایشان پرسیدم که نظر شما چیست؟ آیا طوری ادامه دهیم که روابطمان را با آمریکا قطع کنیم یا خیر؟
ایشان گفتند رابطه را قطع نکنید اما با آنها کج‌دار و مریز رفتار کنید، بنابراین، اجماع نظر در دولت و شورای انقلاب این بود که ما روابطمان را با آمریکا داشته باشیم. بر این اساس، اقدام دانشجویان را به نفع مملکت نمی‌دیدیم و به آن اعتراض کردیم. هنوز هم معتقدم عمل دانشجویان خلاف مصالح ملی و نمونه یک توطئه بود. این که در حالی که در کشور، انقلاب شده و انقلاب رهبر دارد و شورای انقلاب و دولت از سوی او معرفی شده‌اند، چند نفر دانشجو محرمانه بنشینند و تصمیم به انجام چنین کاری بگیرند، بعد هم کسی که مورد مشورت قرار می‌دهند به آنها بگوید که لزومی به امام(ره) خبر دهید، ایشان از شما حمایت خواهند کرد، از نظر مفاهیم سیاسی، مصداق یک توطئه است.
وی ترکیب دولت موقت را به تعبیر امروز ملی ـ مذهبی دانست و تصریح کرد: تمام این افراد در جریان کودتای 28 مرداد و ملی شدن صنعت نفت حضور داشتند و ترکش خورده‌های کودتا بودند، بنابراین هیچ‌کس در دولت موقت بر این باور نبود که مثلا باید با آمریکا دوستی برقرار کرد. ما صرفا از موضع منافع ملی می‌گفتیم که نباید با سفارت آمریکا این کار را بکنیم. اینکه امام (ره) هم گفتند کج‌دار و مریز با آنها عمل کنیم، بر این اساس بود که مسایلی که با آنها داشتیم نه از طرف دولت موجود، بلکه در دولت زمان شاه ایجاد شده بود که بیش از 30 سال با آمریکا روابط بسیار نزدیکی داشت.
وی اضافه کرد: چندین میلیارد دلار سلاح‌های آمریکایی از جمله سلاح‌های استراتژیک، هواپیما و زیردریایی خریداری شده بود که نیاز به وسایل یدکی داشت و ما باید تکلیف اینها را روشن می‌کردیم. پروژه‌های ناتمامی بود که ایران پول آنرا پرداخت کرده بود و باید تکلیف آنها مشخص می‌شد. در حساب تنخواه گردان ایران در وزارت دفاع آمریکا، 23 میلیارد دلار پول ریخته شده بود، لوازم یدکی و تجهیزات ارتش ما در فرودگاه‌های آمریکا آماده پرواز و تحویل به ایران بود و پول آنها پرداخت شده بود، قبل از انقلاب مازاد درآمد نفت در بانکهای آمریکایی نگهداری می‌شد و 14 میلیارد دلار موجودی ما در آمریکا بود.
بنابراین باید تکلیف همه آنها روشن می‌کردیم و دولت موقت نمی‌توانست نسبت به مسایل ذکر شده بی‌تفاوت باشد. دولت موقت نسبت به سیاست خارجی دولت آمریکا در ایران از 28 مرداد و سپس در طول 25 سال حکومت شاه موضع روشنی داشته است، اما اکنون که در مقام مدیریت کشور قرار گرفته بود، باید آرام آرام و با درایت این مسایل را حل و فصل کند. بنابراین معتقدم دولت موقت سیاست درستی داشته است.
یزدی مجموعه اسناد منتشر شده از سفارت آمریکا را با معیارهایی که امروز برای جاسوسی وجود دارد، منطبق ندانست و تصریح کرد: سفارت آمریکا بر اساس برنامه‌های خودشان، نسبت به ایرانیانی که در صحنه سیاسی فعال بودند، اطلاعات جمع‌آوری می‌کردند و بر اساس دانش خودشان، اظهارنظرهایی نسبت به این افراد کرده‌اند. حتی برخی از این اظهارنظرها بسیار نابخردانه و اطلاعاتشان بسیار ناقص بوده است.
به عنوان مثال می‌گویند مهندس بازرگان دندانپزشک است یا در مورد من می‌گویند فلانی زن آمریکایی دارد (در حالی که همسر من آذربایجانی است)، اینها نشان می‌دهد اطلاعات آمریکایی‌ها بسیار سطحی بوده و حتی در سطح اطلاعات آکادمیک هم نبوده است. در کتب آمریکایی‌هایی که متخصص علوم سیاسی و تاریخ بوده‌اند و مطالعات بسیار عمیقی در مسایل ایران کرده‌اند، اطلاعاتی به مراتب دقیقتر از آنچه که در گزارش‌های اسناد سفارت آمده، وجود دارد. بنابراین ما این گزارش‌ها را دلیل بر جاسوسی نمی‌بینیم و به نظر من، اینها ره گم کردن و آدرس عوضی دادن است.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات