یکی از راههایی که غربگرایان برای بسط نفوذ فرهنگ غرب در پیش گرفتند این بود که به بهانۀ مساوات درصدد برآمدند تا مرز تماس و حشر و نشر مسلمانان و غیر مسلمانان را بشکنند و خویشی و آمیزش با پیروان سایر ادیان را ممدوح قلمداد کنند. این نیرنگ غربخواهان را نیز شیخ شهید مورد اعتراض قرار داد و آن را به عنوان یک اشکال دیگر در لایحه مذبور مطرح نمود و نوشت:
و (دیگر) اینکه تمام ملل روی زمین باید در حقوق مساوی بوده و ذمی و مسلم متکافو باشد و با همدیگر درآمیزند و به یکدیگر زن بدهند و زن بگیرند (زندهباد مساوات)(9)
البته همچنانکه ذکر شد شعار تساویطلبی تنها یک پوشش بود و محتوای واقعی آن هرگز مورد نظر نبود وگرنه شیخ شهید بدانگونه مورد اعتراض قرار نمیداد.
اعتراض دیگر شیخ فضلالله نوری در لایحه مذکور در «ظهور هرج و مرج در اطراف ممالک محروسه و سلب امنیت و خلاف نظم و شیوع خونریزی و تاخت و تاز و آثار فتن و مفاسد در هر صقع و هر ناحیه و رواج رقابت و خصومت و معادات در میان اهالی شهرستان بزرگ خصوصاً حوادث و سنواحی که در صفحه آذربایجان و سرحدات آن اتفاق افتاد و کشتارها که در کرمانشهان و فارس و حدود نهاوند و غیرها واقع شده است.»(10) میباشد.
اشاعه افکار غربی توسط پیروان مکاتب غربی سبب شده بود که در ایران نیز همانند غرب اعتقاد مردم به مبانی دینی و اخلاقی کم و بیش به سستی گرایش یابد و این مبانی پشتوانهای بودند که مردن را از ارتکاب به اعمال ناشایست باز میداشتند لذا با سست شدن مبانی دینی و اخلاقی فسق و فجور و منکرات در میان مردم رو به فزونی گرفت.
همچنین سردمداران افکار غربی و نیز طبقاتی از مردم که تحت تأثیر آنها بودند با برداشت بسیار ناشیانهای که نسبت به آزادی داشتند و آزادی را در ارتکاب اعمال خلاف دین خلاصه مینمودند به اسم آزادی دست به هر قبیحی دراز میکردند و هر منکری را انجام میدادند بطوریکه مفاسد اخلاقی و اجتماعی روبروز بیشتر میشد.
شهید شیخ فضلالله نوری بوجود آمدن این وضعیت را نیز ناشی از حرکتهای خلاف مذهبی مدعیان مشروطه میدانست و آن را به عنوان نشانهای دیگر از انحراف مسیر مشروطیت قلمداد میکرد. او در خصوص این امر در لایحه خویش چنین مینویسد:
و دیگر تجری طبقات مردم در فسق و فجور و منکرات... ما و شماها همگی در طهران هستیم فقط طهران را از شما میپرسیم آیا از وقتی که اسم آزادی در این شهر شایع شده است سستی عقاید اهالی و درجه هرزگیها و بیباکیها از کجا یکجا رسیده است... امسال همگی دیدید یا مستحضر شدید که ذاکرین و وعاظ میگویند که امسال مجالس روضهخوانی و تکایای عزاداری و اهتمام مردم در این عبادت که شعار بزرگ شیعه خانه است نزدیک نصف به تعطیل گذشت و متروک شد آیا هیچ انتظار چنین نتیجهای را داشتید و هیچ شنیده بودید تا این تاریخ که یک آدمی در دنیا گفته و یا نوشته و پراکنده کرده باشد که اولوهیت خدا مشروط است و لقد قالوا کلمة الکفر و هیچ شنیده بودید در این یک هزار و سیصد و چند سالی که از عمر اسلام ابدالله انصاره گذشته است صورت یکی از مجددین را که در عدا و علم الهدی و محقق و شهیدین شمرده شود و بشکل حیوانی بارکش کشیده و تشهیر کرده باشند.(11)
از این سخنان آثار و نتیجه وارداتی به نام افکار غربی در جامعه آن روز ایران کاملاً هویداست، پیداست که این افکار وارداتی چگونه بر اجتماع و مردم اثر نامطلوب و زیانبخش نهاده است و چگونه جامعه گذشته از آنکه دچار فساد و بیهویتی میگردیده چنان در مسیر خودباختگی و فرنگشیفتگی گام برمیداشته است که بزرگترین مفاخر علمی و عملی و دینی خویش را به باد تمسخر و توهین میگرفته است و شیخ فضلالله همه این نتایج منحوس را از حاکمیت یافتن افکار غربی و پیروان و عاملان آنها میدانست لذا با این مدعیان مشروطیت با تمام توان به مقابله برخاسته بود.
علت دیگری که شیخ فضلالله نوری در مخالفت با مدعیان مشروطه ذکر میکند رواج رسوم و عادات و سنتهای بیگانه در کشور است. روشنفکران شیفتۀ غرب چنان مبهوت غرب شده بودند که میخواستند تمام رسوم و سنتهای ریز و درشت غرب را نیز در ایران پیاده کنند، آنها میخواستند از چگونگی خفت و خواب تا کیفیت احوالپرسی و سلام و علیک و خلاصه در تمام رفتارهای عملی و نظری را از غربیها تقلید کنند و عادات و رسومات آنها را همانند یک شئی وارداتی به ایران وارد کنند و بزور به خورد جامعه بدهند.
شیخ شهید در بیان رواج رسوم بیگانه میآورند:
«و دیگر افتتاح رسوم و سیره معموله بلادکفر در قبةالاسلام تاریخ هجری هیچ خبر نمیدهد که در ممالک اسلامیه مجلس ترحیم و ختم قرآن را بدستور فرنگستان تشکیل داده باشند در مسجد جامع پایتخت اسلام، فاتحه ذراری صدیقه طاهره سلامالله علیها به سیره خاصه فرنگان گلریز کردن... و جماعت زردتشتیها را در خانه خدا وادار ساختن و در مجلس فاتحه مخصوصاً آلافرنگها و پاریسپرستها را مستخدم قرار دادن و ارباب عمایم و بزرگان شریعت را طوعاً یا کرهاً به آن محضر مطهر کشیدن.
ای پیروان اسلام هیچ ختمی به این شکل دیده و یا شنیده بودید و هیچ دیده و شنیده بودید که رؤسای روحانی را عنفاً در مجلس در قطار مادامهای فرنگان کشیده و در ازدحامی که سراپا علیرغم اسلام و اسلامیان است حاضر و مستشبر داشته باشند. آن بازار شام، آن شیپور اسلام، آن آتشبازیها، آن ورود سفر، آن عادیات خارجه، آن هورا کشیدنها و آنهمه کتیبههای زنده باد زنده باد و (زنده باد مساوات) و (برادری برابری) میخواستند یکی را هم بنویسید (زنده باد شریعت) (زنده باد قرآن) (زنده باد اسلام) حقیقةً چشم خاتم انبیاء روشن و خاطر خاتم اوصیاء خرسند قرت الاعین سرت الانفس شما را ای مسلمانها، ای اهل طهران، به قرآن مجید، به امیرالمؤمنین، به سیدالشهداء، به امام زمان ارواحنالهم الفداء قسم میدهم که اگر پیغمبر شما حاضر بود و آن هنگامه جلوخان نگارستانرا میدید چه میفرمود؟
آیا نفرین میکرد یا تبریک میگفت و آیا میفرمود خوب جشنی برای مجلس گرفتهاید یا میفرمود خوب ختمی برای اسلام گذاشتهاید؟! آیا میفرمود زنده باد مشروطه یا میفرمود: هکذا تخلفون محمداً فی امته»(12)
آنچه ذکر شد مجموعهای از ایرادها و اشکالاتی بود که شیخ فضلالله نوری در لایحهای که پس از تحصن در حضرت عبدالعظیم و استقرار در آن مکان مقدس، برای روشن کردن ذهن مردم و ذکر علت تحصن و اعتراضش به مدعیان مشروطه منتشر کرد.
البته ایرادها و اشکالات فراوان دیگری هم شهید شیخ فضلالله نوری داشته است ولی به جهت ملاحظاتی از بیان و توصیفش خودداری کرده است چرا که در همین جا ذکر میشود که: «و از طرف هیئت مهاجرین الی الله به جماعت آزادیخواه اعلان میشود که اگر هزار از این حقهها بزنید و ساعتی صد سحر بابلی بکنید به هیچ نتیجه نایل نخواهید و سحر با معجزه پهلو نخواهد زد و ما تن به تضعیف اسلام و تحریف احکام نخواهیم داد، مادام منا الروح فی الجثمان و دیگرهای دیگر هم هست (موارد دیگر) بلکه بسیار است زیرا که این طفل یکساله (منظور مشروطیت و مجلس مشروطه است) ره صد ساله پیموده است ولی از تذکار و تعداد آنها میترسیم برخی از صنادید سلسله و عظماء علماء عصر و فقهمالله لما یحب و یرضی آزرده شوند ورنه سخن بسیار است.(13)
شیخ شهید هم این مفاسد و نابسامانیها را زائیدۀ سیاست مدعیان مشروطه میداند و مینویسد:
«حالا از برادران پاکیزهنهاد و همکیشان ایرانینژاد سئوال میکنم که آیا این فتنههای عجیب و این مفسدههای عظیم در این مملکت واقع شده است یا نه و آیا این حوادث فوقالعاده بعد از تأسیس این وضع جدید تولید گردیده است یا نه، احترام میکنیم و نمیگویم این شرور و مفاسد از مجلس متولد شده (و) اینها اولاد اوست (بلکه) میگوئیم اینها همزاد اوست، آیا مجلس دارالشورای کبرای اسلامی به چه جهت و به کدام دلیل باید اینهمه فتنه و فساد و آشفتگی بلاد و عباد همزادش بوده باشد.»(14)
چیزی که خیلی نگرانی شیخ شهید را افزون میکند و آن بزرگوار نسبت به آن حساسیت ویژهای نشان میدهد، سبز شدن و گسترش فرقههای متعددی است که هر کدام به نوعی علیه اسلام فعالیت و تبلیغ میکنند و میخواهند مشروطه را نیز به سوی قالب مورد نظر خویش سوق دهند یعنی هم دین را براندازند و هم نظام سیاسی اجتماعی ایران را مطابق الگویی که خود پذیرفتهاند بسازند. در لایحه مورد بحث این امر به این شکل بیان میشود:
«در این عصر ما فرقهها پیدا شدهاند که بالمره منکر ادیان و حقوق و حدود هستند این فرق مستحدثه را برحسب تفاوت اغراض، اسمهای مختلفی است(انارشیست) (نهیلیست) (سوسیالیست) (ناطورالیست) (بابیست) و اینها یک نحو چالاک و تردستی در اشاره فتنه و فساد دارند و بواسطه ورزشی که در این کارها کردهاند هر جا که هستند آنجا را آشفته و پریشان میکنند، سالهاست که دو دسته اخیر از اینها در ایران پیدا شده و مثل شیطان مشغول وسوسه و راهزنی و فریبندگی عوام اضل من الانعام هستند.
یکی فرقه بابیه است و دیگری فرقه طبیعیه. این دو فرقه لفظاً مختلف و اما متفق هستند... از سوءالقضا هر دو در جهت مجلس شورای ملی ما مسلمانها وارد و متصرف شدهاند و جداً جلوگیری از اسلامیت دارالشورای ایران میکنند و میخواهند مجلس شورای ایران را پارلمنت پاریس بسازند.(15)
شیخ شهید میداند که اکثر مفاسد ایجاد شده به خاطر نفوذ پیروان گروههای فرق مختلف به داخل مشروطه است لذا در پیشنهاداتی هم که برای اصلاح وضعیت موجود میدهد، کوتاه کردن دست پیروان همین گروهها و مسلکها را از نفوذ به داخل مشروطه مورد نظر قرار داده و مینویسد:
«باری بعد از بیدار شدن حضرات مؤسسین مجلس از حجج اسلام و سایر مسلمین به ظهور این فتن و بروز این مفاسد و اینکه تولد این نتایج سوء از دخالت دو دسته دشمنان دین و دولت که بابیه و طبیعیه هستند شده است قرار قاطع بر جلوگیری ابدی از تصرفات لامذهبان در این اساس متین داده شده و جلوگیری از دخالت و تصرفات این فرقههای فاسدۀ مفسده بنگاشتن و ملحوظ داشتن چند فقره است در نظامنامه اساسی.
یکی آنکه در نظامنامه اساسی مجلس بعد از لفظ مشروعه نوشته شود. و دیگر آنکه دایر به مراعات موافقت قوانین مجلس با شرع مقدس و مراقبت هیئتی از عدول مجتهدین در هر عصر به مجلس شوری به همان عبارت که همگی نوشتهایم بر فصول نظامنامه افزوده شود و هم مجلس شوری به هیچوجه حق دخالت در تعیین آن هیئت از عدول مجتهدین نخواهد بود و اختیار انتخاب و تعیین و سایر جهات راجعه به آن هیئت کلیۀ با علماء مقلدین هر عصر است لاغیر.
و دیگر آنکه محض جلوگیری از فرق لامذهب خاصه مرتدین از دین که فرقه بابیه و نحو آن است. حضرت حجتالاسلام والمسلمین آقای آخوند ملامحمدکاظم مدظللاله افزودن فصلی را فرمایش فرمودهاند حکم ایشان هم معلوم است باید اطاعت شود و مخصوصاً فصلی راجع به اجراء احکام شرعیه درباره فرقه بابیه و سایر زنادقه و ملاحده در نظامنامه اساسیه منظور و مندرج گردد و دیگر آنکه چون نظامنامه اساسی مجلس را از روی قانونهای خارج مذهب ما نوشتهاند محض ملاحظه مشروعیت و حفظ اسلامیت آن، پارهای تصرفات در بعضی فصول با حضور همگی حجج اسلامیه شده است باید آن فصول نیز به همان اصلاحات و تصحیحاتی که همگی فرمودهاند مندرج شود و هیچ تغییر و ترک بعمل نیاید.»(16)
موارد چهارگانه فوق پیشنهاداتی است که شیخ شهید برای اصلاح وضعیت پیش آمده میدهد. همچنانکه پیداست تکیه اصلی او در موارد مذکور دفاع از اندیشه اسلامی و قرآنی در مقابل اندیشههای الحادی است.
بطور کلی محور تمامی تلاشها و کوششهای شیخ شهید در جهت همین هدف بود. او سراپای وجود خودش را وقف دفاع از اسلام و اندیشه قرآنی در مقابل افکار الحادآمیز غربی کرد و سرانجام نیز به همین جرم سربهدار سپرد و به فیض شهادت نائل آمد. در حقیقت بالای دار رفتن آن پیکر پاک نشان از آن داشت که پس از نبردی سخت سرانجام پرچم سلطۀ اندیشه غربی بر بام ایران به اهتزاز درآمد.(17)
پایان