تاریخ انتشار : ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۰ - ۱۰:۱۹  ، 
کد خبر : ۲۱۹۰۰۲

استراتژیهای انتقال تکنولوژی به کشورهای در حال توسعه

مقدمه: امروزه کشورهای در حال توسعه با مشکلاتی از قبیل کاهش تدریجی منابع، رشد سریع جمعیت و محدودیت فرصتها در تجارت بین‌المللی روبه‌رو هستند. این برداشت که نوآوریهای فنی سعادت و پیشرفت را برای کشورهای توسعه یافته به ارمغان آورده است چندان صحیح نیست؛ زیرا در حقیقت دستیابی به علم و دانش فنی است که تکمیل‌کننده پیشرفت این کشورها بوده است. از طرفی علم و دانش فنی امتیازی است که امروزه کشورهای در حال توسعه بیش از پیش از آن برخوردارند. این وعده یا نوید که تکنولوژیهای مدرن برای همه مفید است،‌ منجر به جستجوی راههایی مؤثر برای انتقال آنها (انتقال تکنولوژی) شده است و از این‌رو هر کشور در حال توسعه، سیاستها و خط‌مشی‌هایی را برای انتقال سریع تکنولوژی بدون در نظر گرفتن نتایج خوب و بد (مثبت و منفی) آن، اتخاذ کرده و تلاش می‌کند از قافله توسعه و پیشرفت عقب نماند. ممکن است چنین تصور شود که انتقال تکنولوژی، صرفاً به معنی انتقال «دانش فنی» نیست، اما واقعیت این است که انتقال تکنولوژی از یک محیط به محیط دیگر مستلزم کاربرد روشهای علمی و داده‌های عملیاتی است تا منجر به افزایش رشد اقتصادی و کیفیت تولید شود. این طرز تلقی دقیقاً مثل «عمل جراحی» است که تنها به ابزار جراحی محدود نمی‌شود، بلکه به مهارتهای جراح نیز، بستگی دارد. البته، محیط لازمه موفقیت انتقال یا تسریع انتقال تکنولوژی نیست،‌ بلکه انتخاب صحیح و خوب نگهداشتن تکنولوژی شرط اصلی است. به عنوان مثال اندامهای بدن یک انسان می‌تواند به بدن انسان دیگر منتقل شود. بنابراین فقط در سایه احتیاط و تدبیر است که تکنولوژی می‌تواند در محیط‌های غیر مشابه انتقال یابد و در بسیاری از موارد هم نتایج مفیدی به دست آمده است. انتقال موفقیت‌آمیز تکنولوژی مستلزم چهار مرحله است: (1) رشد فیزیکی (کالبدی) در یک «دوره معین» برای اطمینان از انتقال تکنولوژی. (2) توانائی در، خودگردانی تکنولوژی انتقال یافته و عبور از مراحل توسعه در محیط جدید. این یک عامل مهم در فرآیند انتقال تکنولوژی است. (3) بازسازی و تجدید مدل پیش از اینکه کهنه و منسوخ شود، (4) ایجاد زیربناهای لازم سازمانی و مؤسسه‌ای برای ادامه حیات و پشتیبانی از آن.

سه استراتژی برای انتقال تکنولوژی
وجود شکاف تکنولوژیکی و در نتیجه عدم توازن بین کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه یک واقعیت اجتناب‌ناپذیر است. بسیاری معتقدند که نیازی نیست کشورهای در حال توسعه همان مسیرهای طولانی یا به عبارتی تکامل تدریجی علمی، اقتصادی و سیاسی را که منجر به تولد تکنولوژیهای مدرن شده است بپیمایند، زیرا در حال حاضر، راهها، روشها و ابزار مناسبی وجود دارد که انتقال تکنولوژی را به این کشورها، تسهیل می‌کند و در حقیقت آنها می‌توانند از این راه میانبر به هدف نزدیک شوند، به ویژه اینکه در چند دهه آینده تکنولوژیهای مدرن در سطح جهان فراگیر خواهند شد.
به طور کلی سه استراتژی مشخص با برداشتهای متفاوت، در خصوص انتقال موفقیت‌آمیز تکنولوژی وجود دارد:
هدف این سه استراتژی و مدافعان آنها، پر کردن شکاف بین کشورهای در حال توسعه و کشورهای توسعه یافته، با استفاده از تکنولوژیهای جاری (از لحاظ سخت‌افزار و نرم‌افزار) و یا ایجاد توانایی در کشف و نوآوری در زمینه تکنولوژیهای جدید است.
(1) یک دسته طرفدار مدافع انتقال تکنولوژیهای پیشرفته به کشورهای در حال توسعه هستند.
(2) دسته دیگر به انتقال تکنولوژی مناسب معتقدند.
(3) دسته سوم طرفدار انتقال تکنولوژی واسط ـ میانه هستند.
استراتژی انتقال تکنولوژی پیشرفته
این استراتژی ناشی از طرز تفکر اقتصاددانان و اندیشمندان کشورهای توسعه یافته است که فرض می‌کنند، اقتصادهای کمتر توسعه یافته از بسیاری جهات شبیه اقتصادهای توسعه ‌یافته‌اند و فقط فقیرند و از این‌رو، می‌توان از اختلاف ساختاری و سازمانی آنها با کشورهای توسعه یافته، صرفنظر کرد. این عده معتقدند که علوم و تکنولوژی از مسئله تولید جدا است و لذا به‌طور خودکار انتقال تجهیزات و تکنولوژیهای پیشرفته به کشورهای در حال توسعه، موجبات رشد آنها را فراهم می‌آورد.
نمایندگان یا به عبارتی طرفداران این طرز تفکر یعنی «انتقال تکنولوژی پیشرفته» به روند موفقیت‌آمیز انتقال تکنولوژی در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم به اروپا، آمریکا و ژاپن استناد می‌جویند و اقتصادهایی را که به لحاظ ذخایر نفتی غنی هستند، به این امر ترغیب می‌کنند و به عنوان مثال از انتقال تکنولوژی اتومبیل‌سازی به ایران یاد می‌کنند. البته مشکلات ادامه روند توسعه، نگهداری، کیفیت تولیدات و بازاریابی، از جمله نکات مهمی هستند که از جانب مدافعان این نظریه، مورد غفلت قرار گرفته‌اند.
تفاوت اساسی بین حادثه مهمی که در اروپا رخ داد و وضعیت جاری اقتصادهای در حال توسعه در این است که توسعه تکنولوژی در اروپا با پیشرفت علم همراه بود و انتقال موفقیت‌آمیز تکنولوژی در این کشورها، بیش از آنکه یک تقلید یا پیروی ساده باشد، مرهون ظرفیت بالای اجتماعی برای کشف و نوآوری بوده است. به علاوه کشفیات علمی و نوآوریهای عملی به طور قطع مستلزم ترکیب مطلوبی از نیروی انسانی و مؤسساتی است که زمینه را برای چنین فعالیتهائی فراهم آورند و لذا پیشنهاد مدلهای آمریکایی و ژاپنی برای انتقال تکنولوژی پیشرفته به کشورهای در حال توسعه که دچار مشکلات سیاسی ـ تجاری هستند باید با دقت بیشتری مورد بررسی و توجه قرار گیرد.
‌استراتژی تکنولوژی مناسب
نمایندگان این طرز فکر بر انتقال تکنولوژی جاری از کشورهای توسعه یافته به کشورهای در حال توسعه، انتقاد می‌کنند. این دسته معتقدند که تکنولوژی که در کشورهای توسعه یافته و تکامل پیدا کرده، عیناً قابل انتقال به کشورهای در حال توسعه نیست؛ زیرا علاوه بر شرایط خاص اجتماعی، تکنولوژیهای کشورهای غربی بیشتر «سرمایه‌بر» هستند، در حالی که کشورهای در حال توسعه به علت برخورداری از نیروی کار فراوان و ارزان و همچنین ضرورت ایجاد اشتغال، بیشتر به تکنولوژیهای «کاربر» نیاز دارند تا تکنولوژیهای «سرمایه‌بر» و از این‌رو، تکنیکهای تکامل یافته برای تولید انبوه در غرب، نمی‌تواند برای تولید کم در کشورهای در حال توسعه مناسب و مفید باشد.
طرفداران استراتژی تکنولوژی مناسب، نظریه توسعه از طریق استقراض تکنولوژی را به شدت رد می‌کنند. آنها استدلال می‌کنند که تولیدات تکنولوژیهای غربی متناسب با سطح درآمد و علائق خاص جوامع مصرفی است و لذا کیفیت بالا و پیچیدگی این تولیدات نیز مستلزم سرمایه‌گذاری زیادی است؛ در حالی که کشورهای در حال توسعه هنوز هم از حل بسیاری از مشکلات زیربنایی خود عاجزند، تا چه رسد به مصرف زیاد و تنوع‌طلبی.
از جمله نتایج زیان‌آور انتقال تکنولوژیهای جاری به کشورهای در حال توسعه، کاسته شدن فعالیتهای علمی و فنی پژوهشگران و دانشمندان و وادار کردن آنها به حفظ و نگهداری تکنولوژیهای انتقال یافته است و بدین ترتیب استعدادهای علمی و تلاشهای نوآوری محلی عقیم می‌ماند؛ زیرا انتقال تکنولوژیهای خارجی سبب خواهد شد که از این استعدادها و تلاشها آن چنانکه باید، استفاده نشود.
از طرف دیگر، با توجه به اینکه قیمت بازار خود یکی از عوامل انتخاب روشهای تولید است و در شرایطی که عامل سرمایه و عامل نیروی کار در قیمت بازار تاثیر مستقیم دارند، آنها (کشورهای در حال توسعه) ترجیح می‌دهند، از روشهایی استفاده کنند که به نیروی کار بیشتر و سرمایه کمتر احتیاج داشته باشد و همچنین کالاهایی را تولید کنند که با قدرت خرید مردم هماهنگی داشته باشد. به علاوه، انتقال تکنولوژیهای پیشرفته یا جاری سرمایه‌بر، ممکن است برای بخش خصوصی سودآور باشند، اما نتیجه آن کاهش اشتغال و افزایش هزینه‌های ارزی است که باید بابت وارد کردن تکنولوژی، نگهداری و تعمیرات آن، پرداخت شود. همچنین وابستگی تکنولوژیکی ممکن است موجب شود که بازار داخلی و فرآیند قیمت‌گذاری در انحصار، شرکتهای خارجی درآید.
به طور کلی مدافعان این طرز تفکر معتقدند که تکنولوژی‌ای برای کشورهای در حال توسعه مناسب است که با شرایط خاص محیطی، فرهنگی، طبیعی، توانائیها و آگاهیها نیروی انسانی آنها مطابقت داشته و تا جائی که ممکن است بدون اثر آلوده‌کننده باشد.
با این همه، طرفداران این استراتژی، مزایای استقراض تکنولوژی را کاملاً‌ رد نمی‌کنند بلکه توجه آنها بیشتر به دقت در انتخاب تکنولوژی است. آنها، اصرار دارند که استقراض تکنولوژی به عنوان بخشی از خط به عنوان بخشی از خط‌مشی‌ها و سیاستهای توسعه، مستلزم بررسی دقیق و در نظر گرفتن زمینه‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی هر جامعه است.
استراتژی تکنولوژی واسط یا میانه
استراتژی تکنولوژی واسط، ناشی از این طرز تفکر است که می‌توان با انتخاب یک راه میانه از مشکلات ناشی از سرعت صنعتی شدن کاست. این استراتژی هم برای مشکلات بیکاری و عدم اشتغال و هم برای مشکلات کمی سرمایه، راه‌حلهایی دارد و آن استفاده از تکنیکهای تولید کاربر و تکنولوژیهای بومی است. البته این طرز تفکر از نظر تئوری، جاذبه زیادی دارد، اما وقتی که سعی می‌شود از مرحله تئوری به عمل درآید، مشکلات آن آشکار می‌شود.
اصطلاح تکنولوژی واسط یا میانه برای نخستین بار توسط «ئی.اف شوماخر» در اواسط دهه 1960 عنوان شد. بر اساس نظر شوماخر، بررسی‌های اولیه برای تکنولوژی واسطه باید بر به حداکثر رساندن استفاده از فرصتهای (نیروهای) کار برای از بین بردن بیکاری و ایجاد اشتغال استوار باشد تا به حداکثر رساندن بازده سرانه هر فرد.
بدین ترتیب که زمینه‌های لازم برای ایجاد اشتغال را باید در همانجا که مردم زندگی می‌کنند به وجود آورد، نه با ایجاد مناطق یا قطبهای صنعتی در برخی نقاط خاص کشور. دوم اینکه این نیروی کار باید به حد کافی ارزان و زیاد باشد تا نیاز به سرمایه‌گذاری زیاد (چه داخلی و چه خارجی)‌ جبران کند. تکنیکهای تولید و همچنین روشهای سازماندهی باید، تا حد ممکن ساده باشد و فقط به میزان معینی از مدرنیزه بودن و مهارتها برای موفقیت عملیات بسنده شود.
البته نظریات دیگری هم در این زمینه ارائه شده ولی این اتفاق‌نظر در بین همه وجود دارد که تکنولوژی چه انتقالی باشد و چه بومی، به عنوان یک عامل مهم توسعه تلقی می‌شود و باید هماهنگ با شرایط و ویژگیهای اقتصادی ـ اجتماعی و فرهنگی کشورهای در حال توسعه انتخاب و یا ایجاد شود. با توجه به نظرات «شوماخر» و گروه توسعه تکنولوژی «واسط در لندن» و «داوطلبین کمکهای فنی» در نیویورک سه منبع اصلی برای تکنولوژی واسط وجود دارد:
1) توسعه تکنیکهای خدماتی و تولیدات بومی سنتی و افزایش تولیدات از طریق کاربرد روشهای علمی و گردآوری دانش فنی و مربوط به آنها از هر جا و استمرار و نگهداری آنها با توجه به شرایط غالب اجتماعی و فرهنگی.
2) پذیرش تکنولوژیهای جاری کشورهای صنعتی پیشرفته با این شرط که تا حد ممکن از پیچیدگی آنها، کاسته شود چنین تکنولوژیهائی باید با نسبت سرمایه/کار تناسب داشته باشند و مواد و سایر منابع مورد نیاز آنها در محل فراهم باشد. برخی از این تکنولوژیها، ممکن است قبلاً در کشورهایی صنعتی پیشرفته در دوره مشخصی از صنعتی شدن تجربه شده ولی اکنون از رده خارج شده باشد، اما ممکن است با شرایط غالب اقتصادی ـ اجتماعی فعلی یک کشور (یا کشورهای) در حال توسعه تناسب داشته باشد.
3) و بالاخره ممکن است، نه زمینه ارتقاء تکنیکهای سنتی وجود داشته باشد و نه پذیرش تکنیکهای پیشرفته. در چنین شرایطی، لازم است که روشهای جدیدی از طریق «تحقیق و توسعه» برای نیازهای تکنولوژی واسط، ابداع شود، که این خود مستلزم ایجاد سازمانها یا مراکز توسعه تکنولوژی است.
به هر حال در این زمینه یعنی «تکنولوژیهای واسط» جای بحث زیاد است. آیا «واسط» به مفهوم ارتقاء روشهای سنتی تولید و تعدیل روشهای غربی است؟ مثالهای چنین نوآوریهای موفقیت‌آمیزی کم و نادر است. چنین نوآوری هدایت‌شده‌ای، خود می‌تواند اساس یک تحقیق جامع قرار گیرد. تغییر تکنولوژی، خود یک فرآیند پیچیده است. آیا فعالیتهای تحقیق و توسعه می‌تواند فرآیند واقعی تولید را تغییر دهد؟ توسعه تکنولوژیکی، در حقیقت پاسخی است به خواست یا به عبارتی نیروی بازار. نوآوریهای موفقیت‌آمیز غالباً به روحیه متهور تجار ـ بازرگانان بستگی داشته یا دارد و بیشتر در کارخانه‌ها اتفاق می‌افتد تا در گوشه آزمایشگاهها.
برخی از مدلهای انتقال تکنولوژی
در جهان معاصر مدلهای تاریخی مختلفی از انتقال تکنولوژی وجود دارد که هر یک به نوبه خود ارزش بررسی دارند:
الف) مدل آمریکائی، ب) مدل اروپائی، ج) مدل ژاپنی، د) مدل کره‌ای، ه) مدل چینی.
مدل آمریکائی
ماشین، ابتدا در انگلستان توسعه یافت و سپس در سطحی وسیع در آمریکا مورد تقلید قرار گرفت. کارگران ماهری که در قرن نوزدهم به ایالات متحده آمریکا مهاجرت کرده بودند، عامل اصلی این توسعه بودند، اما تفاوت اساسی بین توسعه تکنولوژی قرن نوزدهم و قرن بیستم در آمریکا وجود دارد و آن اینکه در قرن بیستم توسعه تکنولوژی ارتباط تنگاتنگی با پیشرفت علم پیدا کرد و انتقال موفقیت‌آمیز تکنولوژی بیشتر به ظرفیت اجتماعی در کشف نوآوری متکی شده تا صرفاً یک تقلید ساده. بنابراین، این تصور که رشد تکنولوژیکی آمریکا به تنهائی از طریق تغییر تکنولوژیکی و یا انتقال موفقیت‌آمیز تکنولژیکی صورت گرفته است، تصور اشتباهی است.
در حقیقت مهمترین موفقیت آمریکا در زمینه توسعه تکنولوژیکی، تشویق کشفیات علمی و نوآوریهای عملی بوده است. مدل توسعه آمریکائی به ما می‌گوید که حصول تکنولوژی مدرن چیزی فراتر از تهیه و خرید ماشین ابزار و دانش فنی را ایجاب می‌کند. برداشتهای خاص، موسسات ویژه، علاقه به نوآوری، توانایی کشف حقایق از طریق روشهای علمی اعتماد به خود و قبول ریسک،‌ سیمای مدل انتقال تکنولوژی موفقیت‌آمیز آمریکائی است که موجب شد از تکنولوژی مادر (اروپایی) پیش از جنگ جهانی اول پیشی گیرد.
‌مدل اروپایی
مدل انتقال تکنولوژی اروپائی، بیشتر به طرحهای دفاعی اروپا مربوط می‌شود. در حقیقت آنها بعد از جنگ جهانی دوم و با قرار گرفتن در طرح مارشال، برنامه‌های انتقال تکنولوژی را آغاز کردند. هدف آنها در واقع، ایجاد یک دولت اروپایی واحد و به تبع آن ایجاد یک بنیاد تکنولوژیکی برای اروپای واحد بود. صندوق پول، منابع زغال سنگ و فولاد، امکاناتی بود که می‌توانست پایه‌گذار صنایع سنگین باشد. انتقال تکنولوژی در طول این مدت که حدود 5 سال به درازا کشید با هدایت دولتها و مدیریت دولتی انجام گرفت. این امر به تجدید حیات اقتصاد اروپا، کمک کرد، در حقیقت انتقال تکنولوژی در اروپا یک فرآیند هدایت شده بود.
بحران سوئز در سال 1956 و معاهده رم، فصل جدیدی را در انتقال تکنولوژی گشود. بازار مشترک اروپا برای کالاهای صنعتی و تولیدات کشاورزی و همچنین کمیسیون انرژی اتمی، تأسیس شدند. با این وجود، کمیسیون انرژی اتمی خود موجب بروز مشکلاتی در همکاریهای تکنولوژیکی گردید و به اختلافات سیاسی دامن زد و حتی موجب شد که کشورهای اروپایی به رقبای تجاری و فنی یکدیگر تبدیل شوند. انگلستان و آمریکا هر دو با انتقال تکنولوژی هسته‌ای به اروپا مخالفت کردند (از ترس اینکه کشورهای این قاره از لحاظ سوخت هسته‌ای خودکفا شوند) و همکاریهای فنی آمریکا نیز با بازار مشترک متوقف شد.
در سال 1958 همزمان با به قدرت رسیدن ژنرال دوگل، نظرات مختلفی پیرامون شکاف تکنولوژیکی بین اروپا و آمریکا مطرح شد و طرح مارشال زیر سئوال قرار گرفت. اغلب صاحب منصبان و نظریه‌پردازان اروپایی شکاف تکنولوژیکی بین خود و‌ آمریکا را ناشی از فرار مغزها به آمریکا و کمی توجه به آموزشهای فنی دانستند. در سال 1986 یک انگلیسی مطالعه‌ای را انجام داد که بر اساس آن روشن شد که 100 هزار دانشمند و تکنولوژیست اروپایی به آمریکا مهاجرت کرده بودند و برآورد گردید که این مهاجرتها سالانه حدود 500 میلیون دلار برای اروپا هزینه دربر داشته است.
در همین ایام یک اروپایی گفته بود که اگر این روند، ادامه یابد کشورهای عضو بازار مشترک اروپا به عنوان واردکنندگان اصلی اکتشافات علمی و صادرکنندگان مغزها به آمریکا باقی خواهند ماند و لذا باید از این بابت خود را سرزنش کنند. همچنین گزارشی که در سال 1964 منتشر شد، نشان داد که آمریکا 3/2 افزایش تولید ناخالص ملی (GNP) به خاطر آموزش و نوآوری فنی داشته است که این افزایش حاصل توانایی این کشور در جذب مهاجرین بوده است.
موفقیت انتقال تکنولوژی در اروپا را می‌توان ناشی از همکاری و پیوند صنعتی فراملی دانست. شکست همکاریهای دوجانبه و چندجانبه انتقال تکنولوژی در زمینه مهندسی هسته‌ای، هوا ـ فضا و کامپیوتر ناشی از تصادم علائق ملی بوده است.
درجه انتقال تکنولوژی در کشورهای اروپایی، متفاوت بوده و نسبت مستقیمی با درجه غرور ملی و توانایی نوآوری داشته است. بدین ترتیب این دو عامل مهم را می‌توان پشتیبان موفقیت انتقال تکنولوژی در اروپا دانست.
مدل ژاپنی
مدل انتقال تکنولوژی ژاپن ترکیبی است از تکنولوژی پیشرفته و نوآوری، تصفیه و بهینه‌سازی. در حقیقت مورد ژاپن در جهان مورد خاصی است. باید در نظر داشت که ژاپن دارای نیروی انسانی ماهر فراوان، توانائی تولید، موسسات پشتیبان و برخوردار از حمایت دولت برای تجدید ساختار و نوآوری در تکنولوژیهای استقراضی است، مهارتهایی که بیشتر کشورهای در حال توسعه فاقد آن هستند. مهمترین عامل موفقیت ژاپن علاقه مردم این کشور به توسعه فنی است. هدف انتقال تکنولوژی در ژاپن همواره، استفاده از تکنولوژی برای ایجاد یا افزایش مهارتهای محلی بوده تا جایگزین آن. اساس موفقیت ژاپن در ترکیب تکنولوژی خارجی و دانش فنی بومی است و این خود مستلزم فعالیتهای تحقیق و توسعه و سرمایه‌گذاری در امر آموزش و پرورش است که کشورهای در حال توسعه باید به آن توجه بیشتری مبذول دارند.
مدل کره‌ای
در طول دو دهه گذشته یا کمتر، کره جنوبی به عنوان یک کشور توسعه یافته صنعتی سر برآورد. رمز موفقیت این کشور، ایجاد ارتباط قوی و مستحکم بین تحقیق و توسعه و تولید و کوشش برای استمرار آن است. موفقیتهای مهم و شناخته شده فعلی کره جنوبی بیشتر در زمینه‌های کشتی‌سازی، ساختمان، تکنولوژی کامپیوتر، صنایع پتروشیمی، خودروسازی و غیره است. این کشور تاکید زیادی بر توسعه نیروی انسانی داشته و کلیه استعدادها، دانشمندان و تکنولوژیستها را با ایجاد جاذبه‌های شغلی و درآمدهای سطح بالا به کشور فراخوانده است.
مدل چینی
مدل انتقال تکنولوژی چین، یک مدل ایده‌آل از تکنولوژی مناسب است. چین ابتدا کار را در سطحی پائین آغاز کرد. انتقال تکنولوژی به چین در واقع با انتقال تکنولوژی روسی و با یک برنامه توسعه برای تولید با تاکید بر علوم فیزیکی، آغاز شد. مهندسان و دانشمندان چینی با تحلیلهای ایدئولوژیکی برانگیخته شدند، اما دیری نپائید که رابطه چین و روسیه تیره شد و روسیه از ادامه انتقال تکنولوژی و پشتیبانی از برنامه‌های صنعتی شدن چین خودداری کرد. تا این زمان یعنی سال 1956 چین تجارب زیادی اندوخته بود و توانایی فنی این کشور نه تنها با عزیمت کارشناسان روسی کاهش نیافت، بلکه به تدریج نیز افزایش یافت.
این افزایش بیشتر به علت توسعه توانایی نوآوری محلی بود. این توانایی نیز حاصل تلاش کارگران و مهندسان و پیوند بین نظام علمی و نظام تولید بود. تاکید روی اصلاح فرایند تولید و تجهیزات مناسب با شرایط محلی از جمله ویژگیهای توسعه تکنولوژی در چین است. مفهوم انتقال تکنولوژی چینی چیزی جز بسیج عمومی و هماهنگی در تحقیقات علمی نیست و در نوع خود یک تکنولوژی کاربر موفق و سودمند است. البته در چین بین تجهیزات سرمایه‌ای و نیروی کار توازن مناسبی وجود دارد و تعداد ساعات کار با استفاده از تجهیزات و ماشین‌آلات سرمایه‌ای مناسب و بهره‌مندی از نیروی کار فراوان به صورت نوبت کاری (چند شیفته) به حداکثر خود رسیده است.
اخیرا ‌چنین پی برده است که لازم است در سیاستهای توسعه تکنولوژی خود تغییراتی صورت دهد و به همین منظور اجازه وارد کردن تکنولوژیهای خاصی را از غرب، داده است. این تغییر سیاست بیشتر به خاطر تجدید ساختار تکنولوژیکی و افزایش کارآئی تکنولوژیهای موجود صورت گرفته است. البته بدون قربانی کردن اصول خوداتکایی. ترکیب این دو استراتژی یعنی استراتژی تکنولوژی مناسب و استراتژی تکنولوژی پیشرفته به منظور تسریع در مدرنیزه کردن کشور صورت می‌گیرد.
کلاً می‌توان رابطه میان دسترسی به تکنولوژی جدید و نوآوری را در دو مقوله جای داد: یکی نوآوری و ابتکار از «درون» به وسیله تحقیق و توسعه بومی و دیگری نوآوری از «برون» و انتقال تکنولوژی خارجی. آمریکا و بیشتر کشورهای اروپائی در مقوله نخست و ژاپن و دیگر کشورها در مقوله دوم قرار می‌گیرند. کشورهای دسته دوم تکنولوژی خارجی را می‌گیرند اما آن را با توسعه تکنولوژی بومی هماهنگ می‌سازند. بدین‌گونه است که می‌توان تکنولوژی وارداتی را مکمل توسعه تکنولوژی بومی قلمداد کرد.
انتقال تکنولوژی از طریق موافقتنامه‌های همکاری
انتقال تکنولوژی از طریق موافقتنامه‌های همکاری می‌تواند به سه صورت انجام گیرد:
الف) موافقت بین سازمانها با سرمایه‌گذاری مستقیم (سرمایه‌گذاری خارجی)،
ب) موافقتنامه کسب پروانه،
ج) سرمایه‌گذاری مشترک.
سرمایه‌گذاری مستقیم(خارجی)
وقتی که سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی صرفنظر از انتقال تکنولوژی باشد:
الف) سرمایه از یک کشور به کشور دیگر جریان پیدا می‌کند.
ب) صنایع ملی با ایجاد شرکتی به بازارهای خارجی راه پیدا می‌کند.
ج) موجب کنترل عملیات توسط شرکت سرمایه‌گذار و در نتیجه اعمال نفوذ روی تصمیم‌گیریهای محلی می‌شود.
سرمایه‌گذاری مستقیم، اساساً موجب گسترش افقی و عمودی تجارت در سطح کشور شده و بیشتر انگیزه سودآوری دارد. انتقال تکنولوژی از طریق سرمایه‌گذاری مستقیم، موجب می‌شود که اطلاعات (دانش فنی) و حتی جزئیات عملیات به علت ترس از زیان، در انحصار سرمایه‌گذار باشد. در زمینه جذب و بهینه‌سازی تکنولوژی نیز برای کشور میزبان محدودیتهایی وجود دارد. به طور کلی سرمایه‌گذار می‌‌خواهد حداکثر سود را ببرد، بنابراین می‌کوشد تا با نفوذ هرچه بیشتر در بازارها و کنترل رقابت در تکنولوژی از امکانات مواد خام و کار ارزان کشور میزبان بهره‌گیری کند.
از هزینه‌های گمرکی کشور معاف شود، از معافیتهای مالیاتی برخوردار گردد و در مجموع سرمایه‌گذاری خارجی کشور میزبان را از فراگیری تمام فراگردهای کار محروم می‌سازد. با این وجود، استثنا هم وجود دارد. به طور متعارف انتقال تکنولوژی از طریق سرمایه‌گذاری مستقیم، نوعی نشاء کامل و اطمینان از کیفیت تولید است.
‌موافقتنامه کسب پروانه(حق امتیاز)
حق امتیاز یا کسب پروانه در حقیقت اختراع یا تخصص مفیدی است که در دست یک سازمان پژوهشی، دانشگاه، صنعت و یا حتی افراد عاطل مانده است و می‌توان برای تکمیل کردن و به کار انداختن و یا فروش به مشتریانی که امکانات بیشتری دارند آن را خریداری کرد. به طور کلی امکان رشد آینده کالاهای خاصی در بازار، شرکتها را وادار به موافقتنامه اخذ پروانه یا لیسانس می‌کند. موافقتنامه اخذ پروانه یا لیسانس به‌طور متعارف فرآیند یا تولید هدایت‌شده‌ای است و مستلزم پرداخت هزینه‌های بالا برای اخذ پروانه، سرمایه‌گذاری پر مخاطره و هزینه‌های انتقال تکنولوژی است. کیفیت گسترش و انتقال تکنولوژی از این طریق مختلف است و بستگی به پذیرش، توانایی جذب، امکانات خرید و داد و ستد و حمایت دولت دارد.
سرمایه‌گذاری مشترک
سرمایه‌گذاری مشترک راه میانه‌ای است بین حق امتیاز و سرمایه‌گذاری مستقیم. در این وضعیت گسترش دانش فنی و انتقال تکنولوژی، بستگی به سهم (میزان مشارکت) سرمایه‌گذاران، دارد. نقش متعارف سازمانهای انتقال تکنولوژی در این مورد، درآمد هرچه بیشتر از طریق کاهش هزینه‌های خدماتی و سایر هزینه‌هاست.
انتقال تکنولوژی از طریق مؤسسات
گردآوری نشریات اطلاعات فنی (اسناد تکنولوژی)‌ منبع خوبی برای انتقال تکنولوژی است از جمله:
(1) مجلاتی که توسط مراکز تحقیق و توسعه و سازمانهای تخصصی در کشورهای مختلف منتشر می‌شوند.
(2) دستنامه و بروشورهای فنی که توسط تولیدکنندگان کالاهای سرمایه‌ای یا مواد خام منتشر می‌شوند.
(3) گزارشهایی دریافتی از سازمانهای تحقیق و توسعه ملی.
(4) گزارشهای دریافتی در مورد سطح فعالیت شرکتها در مقیاس کوچک، متوسط و بزرگ در بخشهای عمومی و خصوصی.
‌اطمینان از موفقیت انتقال تکنولوژی و نتیجه‌گیری
انتقال تکنولوژی یک امر مورد علاقه جامعه جهانی و در حال حاضر عامل مهم صنعتی شدن و رشد اقتصادی کشورهایی است که در مسیر رشد قرار گرفته‌اند به همین لحاظ بحثهای زیادی درباره موضوع جریان دارد:
ـ انتقال تکنولوژی اساساً‌ زمینه انسانی دارد نه ماشینی. مشکلات انتقال تکنولوژی بیشتر ناشی از نبود یا کمبود نیروی انسانی متخصص، آموزش‌دیده و ماهر است که با تلاش و خلاقیتهای خود می‌توانند زمینه‌های نیل به توسعه تکنولوژی را فراهم آورند.
ـ انتقال تکنولوژی نباید با غرور ملی و افتخارات فرهنگی، تناقض داشته باشد. در جریان انتقال تکنولوژی باید موجبات شکوفایی استعدادها، ارتقاء خلاقیتها و نوآوری را از طریق برانگیختن احساسات ملی فراهم آورد.
ـ تغییر تکنولوژی باید توأم با آموزشهای لازم و ایجاد انگیزه باشد. تغییر جاه‌طلبانه تکنولوژی بدون تدارک خدمات پشتیبانی از جمله نیروی انسانی ماهر، اطلاعات و تشکیلات مناسب، موفق نخواهد بود.
ـ تغییرات تکنولوژیکی و انتقال تکنولوژی باید توسط سازمانها و عوامل اقتصادی مناسب حمایت شود. نیروی کار درگیر در امر فرآیند توسعه تکنولوژی باید خود را به عنوان بخشی از این فرآیند احساس کند، نه اینکه صرفاً برای انجام وظیفه کار کند. نیروی سرپرستی و مدیریت نیز باید از طریق بحث و گفتگوهای رسمی و غیر رسمی راجع به اهمیت توسعه و پیشرفت برانگیخته شود.
ـ تا جایی که ممکن است باید از مدیران آموزش دیده و تربیت شده که هم به کیفیت و هم به جذب تکنولوژی توجه داشته باشند، استفاده کرد. مدیران جوانی که از آموزشهای نوین مدیریت برخوردار بوده و با فرهنگ تکنولوژیکی معاصر بیشتر آشنا هستند بهتر از مدیران سالخورده و احتمالاً‌ مقاوم در برابر اصلاحات نوین می‌‌توانند در امر تغییر و انتقال تکنولوژی مؤثر باشند و یا به‌طور کلی به مدیرانی نیاز است که قدرت ایجاد دگرگونی در روشها و محیط را داشته باشند.
ـ باید ترتیبی داده شود که مهندسان و دانشمندان سایر زمینه‌ها نیز در امر انتقال تکنولوژی مورد مشورت قرار گیرند تا امر انتخاب، جذب، تطبیق و بهینه‌سازی تکنولوژی در مقیاسی وسیعتر صورت گیرد.
ـ ارتباط نزدیک و تنگاتنگی بین پژوهشگران در بخش تحقیق و توسعه و مهندسان در بخص صنعت (تولید) از طریق ملاقاتهای مکرر، بحثها و جلسات مشاوره به وجود آید.
ـ دولتها نیز از طرق مختلف از جمله رسانه‌ها به طور وضوح و به صورت بیانیه‌های رسمی حمایت خود را از علوم و تکنولوژی به عنوان یک ابزار ضروری برای توسعه اقتصادی، ابراز کنند.
ـ تکیه بر استعدادی محلی (بومی) و ترغیب و تشویق آنها به نوآوری و برانگیختن احساسات و غرور ملی و نوید افزایش سطح زندگی، نخستین گام در امر انتقال موفقیت‌آمیز تکنولوژی است که مرتباً باید از طرف مقامات محلی و ملی به مناسبتهای مختلف تذکر داده شود.
ـ هر برداشتی که از انتقال تکنولوژی در کشورهای در حال توسعه وجود داشته باشد، باید دقت زیادی در انتخاب حوزه توسعه تکنولوژی به عمل آید. تصمیمات بر اساس یک درک دقیق از ظرفیتها و امکانات کشور و موانع موجود گرفته شوند. کشوری که منابع طبیعی فراوان دارد با کشوری که منابع طبیعی اندک و نیروی انسانی فراوان دارد، فرق می‌کند.
ـ کشورهای در حال توسعه به تحقیق و توسعه داخلی نیازمندند، زیرا تحقیق و توسعه داخلی، پیش‌شرط کسب دانش تکنولوژی و ایجاد زمینه استفاده از مزایای تکنولوژی خارجی است.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات