تاریخ انتشار : ۱۸ خرداد ۱۳۹۰ - ۱۱:۰۵  ، 
کد خبر : ۲۲۰۴۰۹
بررسی مسابقه هسته‌ای میان هند و پاکستان

آیا شبه‌قاره هند به سوی ایجاد شرایط «توازن وحشت» پیش می‌رود؟

مقدمه: خاطره سه جنگ در سال‌های 1947 ، 1965 و 1971، تشنجی دائمی در روابط هند و پاکستان می‌آفریند. در حال حاضر دهلی‌نو همسایه‌اش را به تدارک ساخت بمب اتمی متهم می‌کند و اسلام‌آباد از خود دفاع می‌کند، اما چنین به نظر می‌رسد که مشغول انعقاد قراردادی در زمینه همکاری‌های هسته‌ای با چین است. بنابر توافق‌های ایالات متحده و اتحاد شوروی، ایندو کشور نیز در این امر داخل شده‌اند. آیا شبه‌قاره هند به سوی ایجاد یک توازن وحشت پیش می‌رود؟ این سئوالی است که این مقاله آن را بررسی می‌کند.

لندن؛ سال 1985: دو مامور هندی مخفیانه با شرکت «هدلند فتونیکز» تماس می‌گیرند آنها قصد خرید سه دستگا دوربین بسیار پیشرفته و یک دستگاه فلاش اشعه X برای وزارت دفاع کشورشان را دارند. قیمت هر دستگاه بیش از 100 هزار لیره استرلینگ است. قیمت عادلانه است؟ این دوربین‌ها قادرند در فواصل زمانی نزدیک بهم، عکس‌هایی از خلال فلزات بگیرند. دوربین‌های مذکور به ویژه برای ساخت سلاح‌های هسته‌ای بکار می‌روند. در واقع روش جالب توجه هندی‌ها، باعث آن شد که دولت بریتانیا مجوز صدور این کالاها را صادر نکند. آنها اخیرا به یک شرکت سوئدی به نام «اسکاندی فلاش» ، که در سال 1982 همین کالا را به پاکستان صادر کرده است، مراجعه نموده‌اند. این شرکت اندکی انجام معامله را به تاخیر انداخته است، ولی گفته می‌شود که بالاخره قرارداد امضاء خواهد شد. خرید این دوربین‌های فوق‌العاده سریع آشکارا مبین آن است، که هند یک برنامه نظامی هسته‌ای در دست دارد.
 دوازده سال پیش هند یک بمب اتمی را آزمایش کرد. در 18 ماه مه 1974 یک انفجار شدید زیرزمینی صحرای راجستان را لرزاند و گودالی به عمق 10 متر و شعاع 100 متر ایجاد کرد.
چند ساعت بعد، نخست‌وزیر وقت خانم «ایندیرا گاندی از ایستگاه رادیویی دال ایندیا، این آزمایش را «یک انفجار هسته‌ای صلح‌آمیز» توصیف کرد. اما نه چین، که از ده سال پیش بمب اتمی در اختیار داشت و نه پاکستان که شدیدا نگران این امر بود، هیچکدام این اظهارات را باور نکردند. «ذوالفقار علی بوتو» در سال 1966 اظهار داشته بود، که اگر هند به سلاح اتمی مجهز شود، پاکستان نیز چنین خواهد کرد حتی اگر مردمش به علف خوردن وادار شوند».
امروزه دیگر اندیشه «انفجار صلح‌آمیز»‌ فراموش شده و از رونق افتاده است اما حالا آیا می‌توان گفت، که این یا آن انفجار اتمی برای حفر آبراه‌ها و گشوده حفره‌های کوهستانی بکار می‌رود؟ برخی از آزمایش‌های اتمی آمریکایی‌ها و شوروی‌ها برای انجام این امور صورت می‌گیرد. ساخت بمب اتمی به وسیله هند با گسترش برنامه‌ی برق هسته‌ای این کشور در سال 1954 توام بوده است.
«نهرو» رهبر هند و پدر خانم ایندیرا گاندی در این مورد گفته بود: «تنها با علم می‌توان مساله گرسنگی، فقر و عدم آگاهی را حل کرد». «همای جهانگین بهابها»، شاگرد قدیمی «نیل بوهر» و فیزیکدانی که در سطح بین‌المللی شناخته شده است، انجام اینکار را به عهده گرفت. مسلم است که پیش از هر چیز ایجاد مراکز و تشکیل گروه‌های عالی تخصصی برای این امر ضروری بود. دیگر انرژی اتمی برای هندی‌ها پدیده ناشناخته‌ای نبود و «تصور» انفجار در برخی از نوشته‌های آنها به چشم می‌خورد. بطوری که ساخت بمب نمی‌توانست تعجبی را برانگیزد. از دو هزار سال پیش افسانه‌های روستایی که از اشعار حماسی «لوبا هابهاراتا» الهام می‌گرفتند، به تفصیل در مورد سلاح‌های فعلی سخنرانی می‌کرده‌اند:
هواپیما، ارابه تهاجمی و سلاح‌های تخریب دسته‌جمعی. قهرمانی افسانه‌ای با استفاده از «سلاح برهما»، که بسیار مخوف است، گلوله‌ای آتشین بر فراز شهر تریپل پرتاب می‌کند ... شهر در کام شعله‌ها فرو می‌رود .... بوی سوختگی همه جا پراکنده می‌شود.... »
«همای بهابها» در پی کسب استقلال فنی و صنعتی هند بود. وی با استفاده از اورانیوم طبیعی و آب سنگین تحت فشار، یکباره کشورش را به سوی تولید راکتورهای اتمی موسوم به PHWR هدایت کرد. این انتخاب، وی را از آمریکایی‌ها و فرانسوی‌ها که با مدل‌های استاندارد راکتورهای نوع PWR موافقت کرده بودند و اورانیوم اندکی غنی شده را برای آن بکار می‌بردند، جدا ساخت. «بهابها» تاکید می‌کرد، که غنی کردن اورانیوم در انحصار جهان فوق‌العاده صنعتی است. وی نمی‌خواست کشورش را از نظر مواد سوخت اتمی به تهیه‌کنندگان خارجی این مواد وابسته سازد. در عوض اورانیوم طبیعی، هیچ مساله‌ای را ایجاد نمی‌کند: ذخایر هند برای اجرای نخستین مرحله از طرح توسعه‌اش، یعنی تا حدود سال 2000 کافی به نظر می‌رسید. به علاوه هند خواستار ساخت مولدهایی شبیه به سوپرفینکس‌های فرانسوی بود که از پلوتونیم سایر راکتورها و تئوریوم، فلزی سنگین که هند ذخایر عظیم آنرا در اختیار دارد، استفاده می‌کند.
موضوع استقلال کلی، هندی‌ها را مجبور کرد که با استادی تمام مسایل مربوط به تامین «سوخت»های راکتورها را مطالعه کنند: بررسی ذخایر، استخراج معادن اورانیوم، و تبدیل آن به «کیک زرد»، ساخت شمش‌های مواد سوختی، تولید آب سنگین به عنوان تعدیل‌کننده و بسیاری از امور فنی پیچیده دیگر در این عرصه قابل شمارش‌اند. در عین حال آنها از کمک‌های علمی و فنی غرب نیز استفاده کرده‌اند. کانادا این کشور را در ساختمان یک راکتور اتمی تحقیقاتی از نوع ( 40 CLVUS  (MWT که با اورانیوم طبیعی کار می‌کرد. و سپس در ساخت یک راکتور قوی از نوع Mwe 202) Candu) کمک کرد. آلمان فدرال و فرانسه در زمینه‌ی ساخت نخستین کارخانه آب سنگین به هند یاری رساندند. فرانسه هم‌چنین در استقرار ژنراتور تحقیقاتی کال پا کام، نزدیک مدرس، شرکت داشت.
نتیجه: در حال حاضر هند بطور مستقل دارای تاسیسات هسته‌ای گوناگونی است که علی‌رغم مشکلات فنی فراوان، به خوبی مشغول بکارند.
این کشور نیز همانند پاکستان قرارداد منع گسترش سلاح‌های اتمی را در سال 1968 امضاء کرده است اما کنترل‌های «ناظرین» آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در وین ـ با تمام محدودیت‌های آن ـ در شبه‌قاره هند به اجرا درنیامده است. از ده راکتور پرقدرت مشغول بکار یا در حال ساختمان هند، تنها چهار راکتور نخستین که سوختشان از خارج تامین می‌شود، کنترل می‌گردند. از انجام ارزیابی‌های بین‌المللی در مورد شش راکتور تحقیقاتی دیگر جلوگیری به عمل می‌آید. از این میان راکتور قدیمی CLVUS که به کمک کانادا ساخته شده و در سال 1963 کار خود را آغاز نموده، تاکنون در هر سال 4/9 کیلو پلوتونیوم تولید کرده است. بطور حتم هندی‌ها در مقابل کانادا متعهد شده‌اند که از تولیدات این راکتور تنها به نفع فعالیت‌های صلح‌آمیز استفاده کنند اما نه تنها هیچ نشانه‌ای از این امر مشاهده نمی‌شود، بلکه کارخانه‌ای در زمینه استخراج پلوتونیوم نیز در مجاورت این راکتور، در نزدیکی بمبئی ساخته شده است، که هیچ کاربرد «غیرنظامی» دیگری نمی‌تواند داشته باشد.
با توجه به این توضیحات آیا باید نتیجه گرفت که هند حالا دیگر دارای سلاح هسته‌ای است؟ نه، کاملا اینطور نیست. بمب آزمایش شده در سال 1974 جثه‌ای بسیار بزرگ داشت که حمل آن به وسیله هواپیماهای جنگی امکان‌پذیر نبود.
بهابها پیش از آنکه در یک حادثه هوایی کشته شود، یک برنامه فضایی را طرح‌ریزی کرده بود: در ژوئیه 1980 هند به کمک فرانسه موفق به ساخت موشکی به وزن 35 کیلو شد. برای اینکه این موشک به یک اسلحه استراتژیک تبدیل شود، باید کارهایی را در زمینه تکمیل سیستم آبی و هوایی آن انجام داد تا توانایی ورود به جو را بدست آورد.
در عرصه سیاسی، چند سالی است که رهبران هند بحث دوگانه‌ای را در این زمینه آغاز کرده‌اند. ایندیرا گاندی در 15 اوت 1984،‌ یعنی تقریبا سه ماه پیش از قتلش، در مقابل مجلس اعلام داشته بود که: «پاکستان دست به هر اقدامی بزند، هند از سیاست هسته‌ای صلح‌آمیز خود منحرف نخواهد شد....» و پسرش راجیو نیز تاکید کرده است که هیچ تمایلی به برقراری توازن وحشت در شبه‌قاره هند ندارد. اما در همین حال هر دو نیز اعلام داشته‌اند که خواستار «بیان آزاد عقاید» در این موردند. راجیو گاندی در تاریخ 30 ماه مه 1985 در مورد سلاح هسته‌ای به خبرنگار روزنامه «لوموند» اظهار داشت که: «ما هنوز تصمیمی در این مورد اتخاذ نکرده‌ایم، ولی بزودی اینکار را می‌کنیم...»
مفهوم سخن نخست‌وزیر هند این است که همه چیز به پیشرفت‌های پاکستان در زمینه تولید سلاح‌های هسته‌ای بستگی دارد. چنین به نظر می‌رسد که اسلام‌آباد در این راه پیشرفت‌هایی بدست آورده است. جریان اخیر «نظیر احمد واید» در ارتباط با ایالات متحده ـ قاچاق تکنولوژی ـ این امر را تائید می‌کند.
«نظیر احمد واید» بازرگان 33 ساله پاکستانی، سال‌ها است که در ایالات متحده اقامت دارد. وی خریدهایی را برای کمیسیون انرژی اتمی پاکستان انجام داده است ولی این امر هیچگاه آشکار نشده است.
واید در اکتبر 1983 برای خرید یک کالای فوق‌العاده گران‌قیمت که تنها در یک کارخانه مستقر در ماساچوست ساخته می‌شود، اظهار علاقه می‌کند. کالای مذکور، دستگاه کوچکی است به نام «کریترون» که قادر است در یک میلیونیم ثانیه مقدار معینی جریان الکتریکی را تخلیه کند. به ندرت از این دستگاه برای مصارف غیرنظامی استفاده می‌شود، ولی در عوض برای انجام انفجارهای هسته‌ای کاملا ضروری است. هم چنین حساسیت فوق‌العاده‌ای برای صدور این دستگاه‌ها وجود دارد و طبیعی است که پاکستان قادر به ساخت چنین دستگاهی نیست. «واید» چند عدد از این دستگاه‌ها را خریداری می‌کند، به این قصد که آنها را بطور قاچاق وارد کشورش نماید. ولی وی عملکرد نادرستی را پیش می‌گیرد. او با بی‌احتیاطی تمام در حالی که لباس سنتی پاکستان را به تن دارد به کارخانه سازنده در ماساچوست مراجعه کرده و سفارش خرید 50 نمونه از این دستگاه را می‌دهد. مدیران کارخانه متعجب می‌شوند. آنها تاکنون مشتری «خارجی» نداشته‌اند. واید سفارش جدیدی نیز از طریق شرکت الکتریسته «هوستون» مطرح می‌کند، که مساله در این مرحله به اف‌.بی‌.آی و گمرکات ایالات متحده اطلاع داده می‌شود، وی خود را به عنوان یک مشتری آمریکایی معرفی می‌کند. چند ماه بعد هنگامی که او معامله را پایان یافته فرض می‌نماید، با روشن شدن جرم، دستگیر می‌شود و در اختیار دادگاه قرار می‌گیرد. از سوی دیگر رهبران آمریکا می‌کوشند تا از بروز هرگونه برخوردی در این رابطه با دولت پاکستان جلوگیری گردد. در همین حال حداقل مجازات برای واید در نظر گرفته می‌شود و دولت آمریکا در 10 نوامبر 1985 تصمیم به اخراج وی می‌گیرد. کمیسیون انرژی اتمی پاکستان حدود 10 سال است که بطور سیستماتیک به چنین خریدهایی مبادرت می‌ورزد. بین سال‌های 1975 تا 1980 سرپرست نمایندگی این کشور در اروپا آقای ای.آ.بوت توانسته بود با شرایطی مشابه، بسیاری از قسمت‌های کارخانه غنی‌کننده اورانیوم را خریداری کند.
ظاهرا تنها چهار سال است که کشورهای غربی متوجه چنین وضعی شده‌اند و درصدد بروز واکنش نسبت به آن برآمده‌اند. کانادا در دسامبر 1980 حمل کالاهای الکترونیک به مقصد پاکستان را ممنوع اعلام کرده. در اکتبر 1981 ، مامورین گمرک آمریکا یک افسر سابق پاکستانی را که مبادرت به خروج یک بسته بزرگ زیرکونیوم از ایالات متحده نموده بود، توقیف کردند. مساله‌ی «نظیر احمد واید» آشکار ساخت که پاکستان دارای امکاناتی در زمینه جمع‌آوری و انبار سلاح‌های هسته‌ای است.
این سرانجام کاری است طولانی، که نخست از سوی نخست‌وزیر وقت آقای «علی بوتو» شروع و سپس به وسیله ژنرال «ضیاـ الحق» رئیس‌جمهور کنونی پی‌گیری شد.
آقای علی بوتو دو ماه پس از دستیابی به قدرت،‌ بزرگترین دانشمندان کشورش را در شهر مولتان گردهم آورد و تصمیم خود مبنی بر ساخت سلاح هسته‌ای را طی چند ماه آینده به اطلاع ایشان رساند و اینکه کمک کشورهای مسلمان برای انجام اینکار جلب می‌شود.
وی در این زمینه اظهار داشت: «بمب هندو، بمب یهودی و بمب مسیحی وجود دارد، پس باید یک بمب مسلمان نیز وجود داشته باشد: از سال 1973 پول نفت اعراب و ایرانیان به شکل وام یا کمک‌های بلاعوض به پاکستان ارسال شد. در عوض، پاکستان نیز اقدام به اعزام کادرها و واحدهای نظامی به خلیج(فارس) و لیبی کرد. در زمانی که علی بوتو به قهرمان «طرح خودکفایی هسته‌ای برای تمدن اسلامی» تبدیل شده بود، این کمک‌ها از مفهوم خاصی برخوردار بودند: رهبران عرب می‌پنداشتند که توسعه چنین سلاحی در پاکستان بطور کلی باعث تقویت موضع جهانی مسلمانان می‌شود و تعادل آنها را در مقابل هند و اسرائیل برقرار می‌سازد.
بدون تردید لیبی «سرهنگ قذافی» از تامین مستقیم برنامه هسته‌ای پاکستان دوری می‌گزید، ولی صدور اورانیوم نیجریه‌ای را به این کشور ادامه می‌داد. در همین حال اسلام‌آباد هیچ تعهدی در زمینه واگذاری سلاح اتمی خویش، به سایرکشورها را نمی‌پذیرفت. به هر حال علی بوتو بدون آنکه به هدف خویش دست یابد در سال 1979 از دنیا رفت.
پاکستان در حال حاضر تصمیمی مبنی بر ساخت سلاح هسته‌ای را به شدت تکذیب می‌کند ولی از آنجا که کشور همسایه‌اش «آزادی بیان هرگونه نظریه‌ای در این زمینه» را مورد تائید قرار می‌دهد، این موضع مبین آن است که این کشور در پی یافتن هر وسیله‌ای برای ساخت چنین سلاحی است، ولی مشکلات اینکار نیز قابل توجه است.
برای ساخت سلاح هسته‌ای دو راه عمده در پیش پای پاکستان است: تهیه پلوتونیوم تولید شده به وسیله یک راکتور و اورانیوم «غنی‌شده» با 93 درصد ایزوتوپ 23 - 7 اما چطور می‌توان آنرا به دست آورد؟ پاکستان تنها دو منبع پلوتونیوم در اختیار دارد: نخست راکتور تحقیقاتی (MW5) در راولپندی که بیست سال پیش آمریکایی‌ها آنرا به کار انداخته‌اند. و دیگری مرکز هسته‌ای کانوپ کراچی (MWE125) که با مشارکت آمریکایی‌ها از کانادا خریداری شده است. کشورهای تامین‌کننده این دستگاه معتقدند که تاسیسات مذکور نمی‌تواند برای تولید سلاح مورد استفاده قرار گیرند، به ویژه آنکه تحت کنترل آژانس وین قرار دارند. پاکستان متعهد شده است که از آنها در مطالعات تحقیقاتی و غیرنظامی استفاده کند، ولی به هر حال چنین به نظر می‌رسد که این کشور بطور پنهانی مبادرت به ساخت سلاح هسته‌ای نموده است. اما مشکل دیگر این است که ایالات متحده، پس از انفجار بمب هندی‌ها درسال 1974 به اتفاق عمده‌ترین کشورهای صنعتی تامین‌کننده تجهیزات و تکنولوژی هسته‌ای «گروه لندن» را سازماندهی کرده است. هدف این گروه جلوگیری از گسترش تولید سلاح‌های هسته‌ای است و بدون تردید پاکستان در جای نخست قرار دارد.
بین سال‌های 1975 و 1978 فرانسه به خاطر فروش کارخانه تولید «پولوتونیوم شاسا» تحت فشار آمریکایی‌ها قرار گرفت. این کشور بالاخره مجبور شد شرایط تازه‌ای را وضع کند و در نهایت از انعقاد یک چنین قرارداد «سودمندی» در گذرد. در نتیجه ساخت سلاح‌های پلوتونیومی بیش از پیش بغرنج شده است.
تنها دومین راه که قابل دسترسی و در عین حال بسیار حساس است، باقی می‌ماند و آنهم تهیه اورانیوم غنی شده است. کارخانه‌ای به نام کاهوتا (در 40 کیلومتری غرب اسلام‌آباد) کار غنی‌سازی اورانیوم را انجام می‌دهد که در عین حال دور از کنترل‌های بین‌المللی است. وجود چنین کارخانه‌ای برای یک کشور در حال توسعه امتیاز فوق‌العاده‌ای است. کاهوتا به وسیله توپ‌های ضدهوایی و موشک‌های فرانسوی به نام crotale حفاظت می‌شود. در داخل محوطه ساختمان‌ها با رنگ استتار پوشیده شده‌اند، به وسیله دستگاه‌های موجود در این کارگاه ایزوتوپ نظامی «235 - V» به دست می‌آید.
هر چند که این کارخانه در سال 1980 تاسیس شده است، ولی عملا کار خود را از چند ماه پیش آغاز کرده است. گفتنی است که کارخانه کاهوتا در سال گذشته اورانیوم غنی‌شده 70 درصد ساخت. این کارخانه احتمالاً تولید سالانه 10 کیلو اورانیوم 93 درصد را از سال 1987 آغاز خواهد کرد.
«عبدالقادرخان» موسس و مدیر فعلی کاهوتا، در عین حال که مهندس متالوژی است، مامور مخفی بسیار زبردستی نیز به شمار می‌رود. وی در سال 1936 به دنیا آمده و «یک جاسوس بزرگ اتمی» است. بطوری که خیلی سریع توانسته است یکی از مشاغل بلندپایه کشورش را تصاحب کند. وی پس از تحصیل در آلمان و کشورهای اسکاندیناوی در زمینه مقاومت فولادی مخصوص متخصص شده است و از سال 1972 تا 1975 در یک شرکت هلندی وابسته به کنسرسیوم «اورانکو» کار می‌کرده است. شرکت مذکور در زمینه تهیه اورانیوم غنی‌شده فعالیت دارد. «عبدالقادرخان» در هلند به اطلاعات فنی بسیار محرمانه‌ای در مورد روش‌های غنی‌ کردن اورانیوم و فهرستی از مواد لازم برای اینکار دست یافت. این اطلاعات صنعتی قبل از سال 1975، برای ساختمان یک کارگاه تحقیقاتی در زمینه غنی کردن در منطقه سیمالا به پاکستان منتقل شد. خان برای به عهده گرفتن مسئولیت کارخانه کاهوتا و به اجرا درآوردن برنامه هسته‌ای نظامی پاکستان به موقع از هلند خارج شد.
این قهرمان واقعا ملی در فوریه 1984 اعلام کرد که پاکستان «برای همیشه انحصار چند کشور پیشرفته را از میان برداشته» و از این پس قادر به تولید اورانیوم غنی شده است. به نظر می‌رسد که در ایالات متحده، آقای «جان پویندکستر»، مشاور امور امنیتی رئیس‌جمهور ریگان، و آقای «ویلیام کیسی» رئیس سازمان سیا در حال حاضر متقاعد شده‌اند که پاکستان سلاح‌های اتمی آزمایش نشده در اختیار دارد.
در سال 1984 سیا به کنگره آمریکا اطلاع داد، که چینی‌ها و پاکستانی‌ها مبادرت به انجام معاملاتی در زمینه ساخت سلاح‌های اتمی نموده‌اند و متخصصین چینی بطور پنهانی در کارخانه کاهوتا به کار مشغولند. در عوض انتقال تکنولوژی از سوی پاکستان، چین نیز نقشه یک بمب اتمی آزمایش شده در سال 1966 در «لوب ـ نور» را در اختیار پاکستان گذاشته است. اما برای اثبات این ادعا، طبیعی است که هیچ دلیلی در دست نیست.
در ژوئن 1984، «آرتور هوسل» سفیر ایالات متحده در پاکستان، ماموریت می‌یابد که «اطلاعاتی» در زمینه همکاری‌ چین و پاکستان بدست آورد. چین شدیدا به این مساله اعتراض کرد و به بیان نظرات خویش در این مورد پرداخت: «دولت چین چندین بار اعلام کرده است که نه از گسترش سلاح‌های هسته‌ای دفاع می‌کند و نه به سایر کشورها در زمینه توسعه سلاح‌های هسته‌ای یاری می‌رساند.»
در همین اظهارات رسمی تائید می‌شود که همکاری‌ها در زمینه انرژی اتمی بین چین و پاکستان وجود دارد که «صرفا دارای اهداف صلح‌آمیز است». دلیل و واژه‌های مورد استفاده به اظهاراتی شباهت دارد که معمولا در شبه‌قاره هند برای خرید و تهیه «امکانات» هسته‌ای بکار می‌رود.
آوریل 1984: ریگان هنگام دیدار خود از چین، انعقاد توافقنامه‌ مهمی بین چین و آمریکا را در زمینه همکاری‌های هسته‌ای غیرنظامی اعلام کرد. موضوع این توافقنامه که شدیدا مورد علاقه چینی‌ها بود، از سوی کنگره تا دسامبر 1985 به تاخیر انداخته شد. نمایندگان و سناتورهای آمریکا همواره چین را به خاطر عدم رعایت اصول عدم گسترش سلاح‌های هسته‌ای و کمک به فعالیت‌های هسته‌ای پاکستان در سال‌های 1983 - 1980 مورد سرزنش قرار داه‌اند.
هرچند که آنها این نظریه را رد کردند، لیکن چینی‌ها با تسلیم شدن در برابر درخواست‌های آمریکایی‌ها، در سال 1985 به ماجرا خاتمه دادند «کنت آدولمنم» مدیر کنترل ارتش در واشنگتن این پدیده را «چرخش تاریخی» نامید و اظهار داشت که: «چین در کمتر از دو سال سیاست عدم گسترش را که طی چهار قرن با شدت تمام رد می‌کرد، پذیرفته است.» طبق مفاد قرارداد چین باید نخست به عضویت آژانس وین درآید و اصل کنترل راکتورهای اتمی را در آینده بپذیرد و بالاخره لازم است که این کشور ضوابط عدم گسترش سلاح‌های هسته‌ای را حتی اگر قرارداد سال 1968 را امضاء‌ نکرده باشد، رعایت کند.
ایالات متحده نیز بطور دائم کشورهای هند، پاکستان و سایر کشورهای تولیدکننده سلاح‌های اتمی را به منظور جلوگیری از گسترش سلاح‌های هسته‌ای در شبه‌قاره هند تحت فشار قرار می‌دهد. هر چند که موفقیت این امر نسبی است.
اما آمریکا در هند، علی‌رغم کمک‌های عظیم غذایی و تکنولوژیک، مدتی بس دراز است که بازی را باخته است اما آیا توانسته‌اند پاکستانی‌ها را نیز متقاعد کنند؟ به زحمت؛ زیرا پاکستان، به ویژه پس از اشغال افغانستان، تنها قطب مقاوم در مقابل تسلط شوروی بر منطقه است.
بنا به گفته یک کارشناس هندی: «ایالات متحده برای مقابله با برتری‌طلبی شوروی در افغانستنا حاضر است اجازه داشتن سلاح هسته‌ای را برای پاکستان صادر کند.»
این قضاوت اندکی اغراق‌آمیز است. تقویت ثبات و امنیت پاکستان می‌تواند به کند شدن روند فعالیت‌های هسته‌ای آن کشور کمک کند و ایالات متحده سه محدودیت غیرقابل عبور را بطور محرمانه برای پاکستان معین کرده است. پاکستانی‌ها باید از انجام آزمایش‌های هسته‌ای، تولید پلوتونیوم برای مصارف نظامی و اعلام یک استراتژی هسته‌ای خودداری ورزند وگرنه آمریکایی‌ها در سیاست خود تجدیدنظر خواهند کرد. هنگامی که برنامه یک کمک 2/4 میلیارد دلاری برای دوره 1993 - 1987 پیشنهاد شده باشد، این تجدیدنظر را نمی‌توان به عنوان یک تهدید جدی تلقی نکرد. آمریکا می‌تواند در صورت نیاز شدید اسلام‌آباد، تکنولوژی غیرنظامی‌اش را تامین کند، سلاح‌های قراردادی مدرن و کامپیوتر در اختیارش گذارد. بنا به گفته یک مقام آمریکایی «اگر کنگره با برنامه‌ی جدید کمک (در اکتبر) موافقت کند، از مسابقه تسلیحات هسته‌ای بین پاکستان و هند تا سال 1995 یا 2000 جلوگیری می‌شود. اما کنگره برای تصویب اعطای این کمک به پاکستان، دوباره از رئیس‌جمهور ریگان خواهد خواست که بر «عدم وجود» بمب اتمی در پاکستان تاکید کند. کاری که انجام آن بسیار سهل است. معاون وزیر خارجه آمریکا در امور سیاسی، آقای «مایکل آرماکاست»، سال گذشته به هنگام دیداری که به منظور کند کردن روند گسترش سلاح‌های هسته‌ای از دهلی‌نو و اسلام‌آباد به عمل آورد، هر دو کشور را به «بررسی ابتکارات منطقه‌ای برای جلوگیری از مسابقه هسته‌ای در شبه‌قاره» تشویق کرد.
در عین حال، برغم پیشنهادات آمریکا در مورد تحویل سلاح‌های مدرن و انتقال تکنولوژی به هند، این کشور با سردی به این موضوع برخورد کرده است. پاکستان مصمم است تحقیقات خود را برای بدست آوردن «توانایی هسته‌ای» تا حدی که مشکلات آن بیش از امتیازاتش نشود، ادامه دهد. «محمدخان جنجو» به هنگام دیدار خود از واشینگتن در ماه ژوئیه، دوباره مشکلات این طرح را ارزیابی کرد.
بنابر تصمیمی که در سطحی سیاسی ـ استراتژیک اتخاذ شده است، این دو کشور در سال 1986 توانایی آنرا دارند که دست به انفجارهای اتمی بزنند، تکنولوژی بسیار پیشرفته‌ای در اختیار داشته باشند و از دانش کافی برای ساخت اسلحه بهره‌مند شوند. یک کارشناس بسیار مطلع هندی بطور خصوصی در این باره گفته است: «این تصمیم بطور محرمانه اتخاذ شده است. آشکار شدن آن گران تمام می‌شود ... ولی به طریقی به پاکستان ابلاغ خواهد شد ...»
هم در دهلی‌نو و هم در اسلام‌آباد سه انگیزه اصلی و در عین حال متناقض وجود دارد.
*‌ منافع ژئوپولتیک آنها،‌ هر دو کشور را به سوی هسته‌ای شدن هدایت می‌کند. هند خواستار نوعی برتری منطقه‌ای است. به علاوه این کشور به نیروی بازدارنده‌ای در مقابل چین نیازمند است. پاکستان نیز خود را در مخاطره می‌بیند، از یک سو با افغانستان شوروی همسایه است و از سوی دیگر با هندی که سه برابر از خودش بزرگتر است و متحد شوروی است، مجاور است.
* در عین حال رهبران دو کشور می‌دانند که وارد شدن در یک مسابقه تسلیحات هسته‌ای هم خطرناک و هم پرخرج است. احتمالا در این صورت پاکستان کمک نظامی و اقتصادی آمریکا را از دست خواهد داد، درست است که پاکستان خیلی سریع به وسیله هند در جریان یک مسابقه تسلیحاتی سوق داده می‌شود، ولی این کشور باید از دست دادن کمک‌هایی غذایی، مالی و فنی بین‌المللی را نیز در نظر بگیرد.
دهلی‌نو و اسلام‌آباد از این پس می‌کوشند تا برای در اختیار داشتن تسلیحات اتمی به توجیه کافی دسترسی پیدا کنند. این مساله برای هند هم از جنبه امنیتی و هم بین‌المللی حائز اهمیت است. پاکستان به نوبه خود می‌کوشد به بهانه ترسیدن از هند این سلاح را در اختیار گیرد...
یادآوری می‌شود که تاسیس پاکستان به وسیله مسلمانان در سال 1947 ، و به هنگام استقلال هند، باعث جابجا شدن 12 میلیون نفر شد. برخوردهای خونین بین هندوها و مسلمانان در این زمان حدود پانصد هزار قربانی به جای گذاشت. فرمانروایان ایالت‌های شاهزاده‌نشین مستقل مخالف آن بودند که یکی از این دو ملیت را برگزینند. مهاراجه هندوی کشمیر، در شمال کشور که مسلمانان اکثریت جمعیت آنرا تشکیل می‌دادند، مدت مدیدی در تردید و دودلی بسر برد. وی نخستین جنگ هند و پاکستان را براه انداخت. از آن پس هند دوسوم کشمیر را تحت کنترل خود گرفت و پاکستان یک سوم بقیه را.
در سال 1965 رئیس‌جمهور پاکستان، ژنرال «ایوب‌خان» زورآزمایی دیگری را آغاز کرد: دومین برخورد نیز بی‌هیچ نتیجه‌ای پایان یافت.
سومین دوره جنگ‌های هند و پاکستان در سال 1971 با امتناع ژنرال «یحیی‌خان» از پذیرش نتایج رای‌گیری ناحیه شرقی پاکستان و وقوع جنگ‌های شهری آغاز شد.
ده میلیون نفر به هند مهاجرت کردند. «ایندیرا گاندی» با دخالت دادن ارتش خود در این ماجرا، حق کاپیتولاسیون برای این پاکستانی‌ها را به دست آورد و امکان تاسیس یک دولت مسلمان جدید به نام بنگلادش را هم فراهم ساخت. از این پس هند به عنوان قدرت بلامنازع منطقه شناخته می‌شود.
دهلی‌نو و مسکو با رشته محکم قراردادی بهم پیوند می‌یابند، در عوض پاکستان نیز در سال 1971 روابط کهن خود با پکن را مستحکم می‌کند. هرچند که در سال‌های 50 این کشور رسماً در شمار اعضای کمپ آمریکا شمرده می‌شد. مثلا هواپیمای جاسوسی 2 ـu به خلبانی «فرانسیس گاری پاور» که در اول ماه مه 1960 بر فراز خاک شوروی ساقط شد، از پایگاهی در پیشاور پاکستان برخواسته بود. اما در سال 1971، ذوالفقار علی بوتو، رئیس‌جمهوری جدید پاکستان که از واپس‌گرایی متحدین انگلوساکسون خود سرخورده شده بود، سیاست دوری از آمریکا را برگزید و سال بعد حتی از جامعه کشورهای مشترک‌المنافع نیز خارج شد. در سال 1977 که دولت کارتر دریافت پاکستان قصد ساختن سلاح اتمی را دارد، هرگونه کمک اقتصادی و نظامی خود به این کشور را قطع کرد. اما اشغال افغانستان همه چیز را تغییر داد. در 2 دسامبر 1979 شش لشکر مکانیزه شوروی از طریق فرودگاه کابل وارد این کشور شد، ایجاد یک پل هوایی امکان فرود گروه‌های هوابرد را فراهم ساخت. یک واحد کماندوی چترباز به کاخ ریاست جمهوری حمله‌ور شد و «حفیظ‌الله امین» را از میان برداشت.
آمریکا حق انتخاب دیگری نداشت. ایران از یک سال پیش وارد انقلاب اسلامی شده بود. از فوریه 1980 با دیدار «برژینسکی» از اسلام‌آباد، دستور کمک‌های فزاینده‌ صادر شد. در ژوئن 1981 کنگره با اعطای یک کمک اقتصادی ـ نظامی 2/ 3 میلیارد دلاری که تا سال 1986 ادامه داشت، موافقت کرد. بدین‌ترتیب پاکستان همواره باعث نگرانی هند شده است و باز هم در حال حاضر پاکستان می‌خواهد بمب اتمی بسازد.
چه باید کرد؟ هندی‌ها با کمال میل نظرات شوروی در مورد افغانستان را پذیرفته‌اند. برای آنها مساله اصلی دور کردن خطر ناشی از برخورد دو ابرقدرت در شبه‌قاره هند است. یک اقدام نظامی هند علیه پاکستان بطور قطع فرصت مناسبی برای بروز چنین خطری است. در نتیجه هند برغم توانایی‌اش به اینکار، ترجیح می‌دهد از آن صرفنظر کند. در عوض به نظر این کشور حفظ و تثبیت موازنه «تقریبا هسته‌ای» با کشور همسایه ضروری است. «راجیو گاندی» اظهار داشته است که: «ما هنوز به مرحله‌ی تصمیم‌گیری نرسیده‌ایم (منظور ساخت سلاح هسته‌ای است)، ولی در این مورد قبلا کار کرده‌ایم.»
آیا هند و پاکستان هنوز می‌توانند از بروز یک مسابقه‌ی واقعی هسته‌ای در این شبه‌قاره جلوگیری کنند؟ اندیشه‌هایی در این مورد وجود دارد، ولی هنوز چیزی به مرحله ظهور نرسیده است. ژنرال ضیاء در سال 1981 پیشنهاد عادی‌سازی تدریجی روابط را عرضه داشت. راجیو گاندی که رفتاری بیشتر متمایز از مادرش دارد، به عنوان نماینده‌ی یک نسل جدید، پذیرفته است که در کمتر از یکسال شش دیدار با رئیس‌جمهوری پاکستان داشته باشد. اگر نبردهای کوچک دوره‌ای کشمیر با تروریسم سیک‌ها در ایالت پنجاب نبود، شاید راجیو می‌توانست پیش از پایان سال جاری خود را در پاکستان ببیند. امری که از بیست سال پیش بی‌سابقه بوده است. در سال‌های اخیر نیز سازمانی جدید به نام سازمان همکاری منطقه‌ای در آسیای جنوبی تاسیس شده است: سازمان مذکور حوزه‌ی منافع مشترک هفت کشور منطقه (بنگلادش، بوتان، هند، مالزی، نپال، پاکستان و سریلانکا) را جستجو می‌کند.
در 17 دسامبر 1985 ژنرال ضیاء الحق و راجیو گاندی در دهلی‌نو به طور شفاهی متعهد شدند که به تاسیسات اتمی یکدیگر حمله نکنند. به این ترتیب هند و پاکستان یک توافق دوجانبه «قدرت تقریباً هسته‌ای» و متوقف ساختن مسابقه‌ی منطقه‌ای در همین سطح را می‌پذیرند. برای نخستین بار در شبه‌قاره هند، ایجاد نوعی توازن هسته‌ای منطقه‌ای، مستقل از روابط پیچیده شرق و غرب، مشاهده می‌شود. بدون شک، سایر بازی‌گران، آمریکا، شوروی، چین و حتی فرانسه، می‌توانند روی دیدارهای جاری تاثیر داشته باشند. کمتر زمانی در جهان دیده شده است که دو کشور مسئولیتی تا این حد روشن در مورد آینده‌ی گسترش مسابقه تسلیحات هسته‌ای را پذیرفته باشند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات