تاریخ انتشار : ۱۳ تير ۱۳۹۰ - ۰۷:۵۲  ، 
کد خبر : ۲۲۱۶۳۹

حلقه براندازی نرم ایرانی در دانشگاهها چگونه شکل گرفت؟


رضا نساجی / فعال رسانه‌ای
سرمایه گذاری بر روی عناصر نخبه، دانشگاهی و پژوهشگر، بخش مهمی از سناریوی چند وجهی غرب در جهت برپایی انقلاب نرم بوده است. در سالهای گذشته، تعدادی از اساتید دانشگاه و محققان ایرانی در قالب بورسهای تحصیلی، فرصتهای مطالعاتی و نشستهای علمی از کشور خارج شدند که یقیناً بخشی از آنها به عنوان سوژه و هدف، مورد توجه سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی دشمن بوده اند.
تجربه انقلابهای مخملین نشان میدهد سرمایه گذاری بر روی جوانان به ویژه جنبشهای دانشجویی، یکی از مهمترین مؤلفه های پیش برنده ی طرحهایی چون براندازی نرم است. اولین تجربه ی انقلاب رنگی در دوران پس از جنگ سرد، در یک دوره ی زمانی 6 هفته ای یعنی از 17 نوامبر تا 29 دسامبر 1989 میلادی در کشور چکسلواکی به ثمر نشست. حلقه ی دوم این انقلاب که در واژگان علوم سیاسی به کودتای فرا مدرن (post-modern coup) شناخته میشود، در صربستان (1997) و به وسیله ی جنبش دانشجویی اتپور (به معنای مقاومت) تکمیل گردید و سپس در سال 2003، حلقه ی سوم آن در گرجستان با حرکت دانشجویی کمارا ( به معنای "بس است ") تدارک دیده شد. در اوکراین نیز گروهی از جوانان و دانشجویان آموزش دیده، حرکتی به نام پورا (به معنای لحظه ی موعود فرا رسیده) را در سال 2004 میلادی طراحی و به مرحله ی اجرا گذاشتند که با عناوینی همچون انقلاب نارنجی، سرخ و شاه بلوطی ملقب گردید. این سناریو در بلاروس با نام جنبش زوبر و در انقلاب لاله ای 2005 قرقیزستان نیز که دانشجویان در صفوف مقدم آن قرار داشتند با نام اتپور (مقاومت) ادامه یافت.
در دوره ی حاکمیت تجدیدنظرطلبان، این پروژه در جمهوری اسلامی ایران به صورت جدی کلید خورد تا گروهی از عناصر خود فروخته و وابسته، اقدام به سربازگیری از دانشگاههای کشور نمایند. در پروژه ای که حلقه ی کیان طراحی نموده بود، مأموریت عبور از میدان مین و خطوط قرمز به عهده ی جنبش به اصطلاح دانشجویی گذاشته شد تا جنبشی که خاستگاه و فلسفه ی وجودی آن با عدالت خواهی، استکبار ستیزی و استقلال محوری تعریف شده است، به ابزاری در جهت تحقق و اجرای سناریوی دشمن تبدیل گردد. ثمره ی این سرمایه گذاری در شبه کودتای 18 تیر سال 1378 خود را به خوبی نشان داد و عناصر فریب خوردهای چون "علی افشاری "، "رضا دلبری "، "اکبر عطری "، "عبدالله مومنی "، "موسوی خوئینی "، "رضوی فقیه " و... به عنوان پیش قراولان جنبش دانشجویی معرفی گردیدند.
با شکست شبه کودتای 18 تیر، طراحان جنگ نرم به این نتیجه رسیدند که برای پیش برد اهدافشان در جمهوری اسلامی ایران، نمیتوانند روی سرمایه گذاری روی قشری خاص، حساب ویژه باز کنند، بنابراین لایه های دیگری از جامعه همچون زنان، روزنامه نگاران، اساتید دانشگاه، نخبگان، کارگران و هنرمندان هم باید به میدان بیایند تا زمینه های انقلاب مخملین به صورت فراگیر و گسترده در کشور فراهم گردد. اعترافهای "هاله اسفندیاری "، "رامین جهانبگلو " و "کیان تاجبخش " نشان داد که روزنامه نگاران یکی از مهمترین گروههای هدف در پروژه ی براندازی نرم هستند. داستان پدیدار شدن روزنامه های زنجیرهای که رهبر معظم انقلاب در تعبیری ژرف و رسا از آنان به عنوان "پایگاههای دشمن " نام بردند و همچنین روزنامه نگاران خود فروخته و اجیر شده ای که بخش زیادی از آنان هم اکنون در کشورهای غربی به سر میبرند، در تدوام جنگ نرم کلید خورده بود و هم اکنون نیز این پروژه با عناوین مختلف دنبال میشود.
در دو سال گذشته، شاهد سفرهای متعدد روزنامه نگاران و خبرنگاران رسانه های مختلف کشور به کشورهایی چون هلند، انگلیس، فرانسه، ایتالیا، هند، ژاپن و... بوده ایم. در این سفرها، عناصری چون "خاویرسولانا "، "الیزابت چنی " و "فرح کریمی "، میزبان روزنامه نگاران ایرانی بوده اند و طی آن کلاسهای آموزشی با تدریس کتابهایی چون "از شورشیان آرمانخواه تا مبارزان بی آرمان " تألیف "جین شارپ " که ازسال 1993 در تیراژی وسیع در کشورهای اروپای شرقی و جمهوریهای استقلال یافتهی شوروی چاپ و توزیع شده، همراه بوده است. بخشی از کار شناسایی و دعوت از روزنامه نگاران ایرانی، به عهده ی "فاطمه حقیقت جو " گذارده شده که هم اکنون در آمریکا مستقر است. وی در سفر گروهی از روزنامه نگاران به ایتالیا، میزبان آنان بوده است.
از میان جمع کثیر روشنفکران سکولار و در بعضی موارد ضد انقلاب، رامین جهانبگلو، نخستین کسی بود که بنا داشت که پروژه ی انقلاب نرم را در ایران اجرا کند. از این رو، دفتر تحکیم وحدت (طیف رادیکال علامه) و دانشگاه امیرکبیر را برگزید تا تجربه ی شبکه سازی سیاسی را که خود در تورنتو تجربه کرده بود، به تهران آورد.
برای همین، از مرداد ماه 1382 تا آبان ماه 1384، رامین با همه آلرژی اش به اسلام و مسلمانی، نزدیک به 30 جلسه رسمی، در انجمنهای اسلامی دانشجویان در دانشگاههای تهران برگزار و 20 سخنرانی برای آنان ایراد کرد که از حیث فراوانی آماری حضور روشنفکران در مجامع دانشجویی، آماری کم سابقه است. قراین نشان میدهد که از دل این نشستها و سخنرانیها، حلقه ی پنهان براندازی نرم ایرانی، با مشارکت "علی افشاری "، "مهدی شیرزاد "، "پیمان عارف " و... شکل گرفت که مانند مدل فراموشخانه، وظیفه ی توزیع انگاره ها و باورهای سکولار را در دانشگاههای ایران به عهده داشت. بدنه ی این حلقه را طیف علامه ی دفتر تحکیم وحدت می ساخت و اعضای مرکزی آن، با برنامه ریزی و زمانبندی های استراتژیک، از جهانبگلو، برای تدریس و سخنرانی در محافل خود، دعوت میکردند. به همین سبب، بدون احتساب جلسات هفتگی رامین با حلقه ی براندازی نرم ایرانی، بیشترین حضور مأمور مخملی، با بیش از 8 سخنرانی، در انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه امیرکبیر بوده است. [1]
بهار 1383 که حلقه ی براندازی نرم ایرانی با حضور مستمر رامین در ایران، ساختار منسجمی یافته بود، مهدی شیرزاد (عضو ارشد شاخه ی جوانان حزب مشارکت ایران) مأمور شد تا در آستانه ی سفر جهانبگلو به لهستان، سمینار "گذار به دموکراسی " را، در تالار ابن خلدون دانشکده ی علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار کند. رامین در طرحی جدید، به سفارش بنیاد اعانه ی ملی برای دموکراسی، بنا داشت تا ظرفیتهای روشنفکران ایرانی در پروژه ی فروپاشی از درون را با مدلهای مشابه در اروپای شرقی بسنجد. این سمینار که با حضور "سعید حجاریان "، "محسن کدیور "، "حسین بشیریه "، "هادی خانیکی "، "محمدرضا تاجیک "، "کمال اطهاری "، "مصطفی ملکیان "، "حمیدرضا جلایی پور "، "موسی غنی نژاد "، "علیرضا علوی تبار "، "الهه کولایی "، "محمدجواد کاشی "، "فاطمه صادقی "، "مسعود پدرام " و... در روزهای 21 و 22 اردیبهشت ماه 1383 برگزار شد، بهترین فرصت برای آنالیز طرح جهانبگلو بود.[2]
در این میان، تحلیلگران حزب مشارکت ایران بیشترین استقبال را از این سمینار کردند و معتقد بودند که فقدان توسعه ی نظریه ها و ساختارهای فکری، درباره ی منابع و موانع دموکراسی سازی در ایران، یکی از علل ناکامی جنبش 7 ساله ی اصلاح طلبی است. از دیگر سو، همین فقدان تئوری را به شکست جنبش دانشجویی نسبت میدادند؛ جنبشی که تمام قد و قوارهی آن، یک انشعاب چند نفره از دفتر تحکیم وحدت بود. آنها، امیدوار بودند که این بار محصول حلقه ی براندازی نرم ایرانی، ثمره ای باشد شبیه کارکرد حلقه ی کیان برای پیدایش عصر اصلاحات و "جنبش فروخفته اجتماعی " را به حرکت درآورد.[3]
تصویب بودجه ی 15 میلیون یورویی دولت هلند تحت عنوان "پلورالیزم رسانه ای در ایران " که بر مبنای آن مؤسسه ی هلندی "هیفوس " وظیفه ی پشتیبانی مالی از روزنامه نگاران، رسانه های مکتوب و دیجیتالی را برعهده میگیرد، بخشی دیگر از پروژه ی سرمایه گذاری غرب بر اصحاب رسانه را هویدا میسازد. براساس گزارش رسمی مؤسسه ی هیفوس، این مؤسسه در سال گذشته کمکهای مالی خود را به مؤسسه ها، نشریات و سایتهای اینترنتی همچون "راهی " متعلق به "شادی صدر " از روزنامه نگاران فمینیست، "کار ورزی سازمانهای جامعه ی مدنی " متعلق به "محبوبه عباسقلی زاده " که در نشریات فمینیستی قلم میزند، "کنشگران داوطلب " متعلق به "سهراب رزاقی "، "ایران گویا " به مدیر عاملی "حسین باستانی " عضو ارشد حزب مشارکت ایران، "مرکز فرهنگی زنان "، "کانون زنان ایران " و روزنامه ی اینترنتی "روز آنلاین " اعطا کرده است. در کنار مؤسسه ی هیفوس، مؤسسه های واسطی همچون "بنیاد دخترک "، "فریدوم هاوس " و "پرس تاو " نیز کار تدارک مالی، فنی و امنیتی روزنامه نگاران تجدید نظر طلب را برعهده داشته اند. برخی از اسناد منتشره نشان میدهد که کنگره ی آمریکا، وزارت خارجه ی این کشور، بنیاد صهیونیستی سوروس، بنیاد به اصطلاح غیر انتفاعی خانه ی آزادی و شورای روابط خارجی ایالات متحده از سرمایه گذاران و پشتیبانان مالی حمایت از روزنامه نگاران ایرانی هستند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات