نویسنده: مهسا ماهپیشانیان
نگاهی به مفهوم و ویژگیهای شبکههای اجتماعی مجازی
امروزه فراگیری اینترنت و فنآوریهای جدید ارتباطی و اطلاعاتی، موجب ظهور فضای مجازی در کنار جهان واقعی شده که این امر، معادلات و الگوهای ارتباطات سنتی، تولید، انتقال و مصرف اطلاعات را به هم زده و موجب تغییر در آن شده است. چنین فضایی که به عنوان واقعیت مجازی یکپارچه، در نظر گرفته میشود، از ویژگیهایی چون بیمکانی، فرازمان بودن، صنعتی بودن محض، عدم محدودیت به قوانین مدنی متکی بر دولت – ملتها، از معرفتشناسی تغییر شکل یافته پسامدرن برخوردار بودن، قابل دسترسی بودن همزمان، روی فضا بودن و برخورداری از فضاهای فرهنگی، اعتقادی، اقتصادی، سیاسی و نیز آزادی از هویت بدنی و جنسی جدید برخوردار است،(Myers/,2000) شبکههای اجتماعی مجازی، امروزه نقش بسیار مهمی در خلق این فضای مجازی دارند. از خلاق همین واقعیتهای مجازی است که آسیبهای روانی و سیاسی بسیار گستردهای را میتوانند برای یک جامعه به وجود آورند.
شبکههای اجتماعی، به مجموعهای از افراد که به صورت گروهی با یکدیگر ارتباط داشته و مواردی مانند اطلاعات، نیازمندیها، فعالیتها و افکار خود را به اشتراک گذارند، شبکههای اجتماعی گویند. شبکههای اجتماعی را میتوان به دو یا سه شبکههای مجازی و شبکههای غیرمجازی تقسیم کرد. شبکههای غیرمجازی در واقع شبکههایی هستند که توسط مجموعهای از افراد و گروههای به هم پیوسته، در محیط اجتماعی عمل میکنند. شبکه اجتماعی مجازی یا شبکه اجتماعی اینترنتی، وب سایت یا مجموعهای از وب سایتهایی است که به کاربران امکان میدهد، علاقهمندیها، افکار و فعالیتهای خود را با یکدیگر به اشتراک بگذارند؛ به عبارت دیگر، شبکههای اجتماعی سایتهایی هستند که با استفاده از یک موتور جستوجوگر و افزودن امکاناتی مانند چت، پیامرسانی الگترونیک، انتقال تصویر و صدا و...، امکان ارتباط بیشتر کاربران را در قالب شبکهای از روابط فردی و گروهی فراهم میآورند. (Resnick/,2000) وبلاگها(1)، فیس بوک(2)، توییتر(3)، یتوب(4)، پادکست(5) از جمله شبکههای مجازی هستند.
نگاهی به آسیبهای سیاسی و روانی شبکههای اجتماعی مجازی
با رشد رسانههای نوین،جهان وارد عصر دوم رسانهها شده است که برخلاف دوره مدرن و عصر نخست، آینده آن به طور کامل قابل پیشبینی نیست، زیرا در عصر دوم رسانهها که در آن بحث رسانههای الکرونیک جدید، حاکمیت دارند و اطلاعات حرف آخر را میزنند، پدیدهها کمتر قابل پیشبینیاند (گل محمدی، 1383) رسانههای نوین دارای آسیبهای بسیار مهم روانی و سیاسی است که میتوانند، زمینه و بستر مناسبی را برای جنگ نرم ایجاد کنند در مورد آسیبهای روانی شبکههای اجتماعی، میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:Hassanien l,l Abraham l,l 2010
1. کاهش احساسات: به دلیل اینکه اغلب ارتباطات در این فضا، به صورت نوشتاری است، اغلب فاقد احساسی است که در فضای واقعی، از طریق قدم زدن، سخن گفتن و... به دست میآید. افراد با وجود امکانات ارتباطی در فضای مجازی، دیگر اهمیت به کیفیت روابط نمیدهند و این مسئله، به کاهش بیشتر احساسات منجر میشود.
2. متن گرایی: علیرغم امکانات چند رسانهای موجود در فضای مجازی، هنور هم قسمت عمدهای از ارتباطات در فضای مجازی را ارتباطات متنی در قالب ایمیل و چت تشکیل میدهد. ارتباطات متنی میتواند شکل جدیدی از هویت مجازی را شکل دهد.
3. انعطافپذیری هویتی: افراد در فضای مجازی، به دلیل نبود راهنماهای چهرهای، میتوانند بازنماییهای متفاوتی از خود ارائه دهند.
4. دریافتهای جایگزین: در ارتباطات مجازی شما میتوانید دیوارها را بشکنید، به حوزه خصوصی دیگران وارد شوید و حرفهایی را که حاضر نیستند، در ارتباط چهره به چهره به شما بگویند، بشنوید.
علاوه بر آسیبهای جدی شبکههای اجتماعی مجازی در بعد روانی که به انعطافپذیری هویتی و شکلگیری هویتهای مجازی جدید منجر میگردد، مهمترین تأثیرات سیاسی فناوریهای ارتباطی – اطلاعاتی، تضعیف دولتهای ملی، اشاعه اطلاعات سیاسی و کاهش مشارکت سیاسی افراد و گروههاست.
همچنین کنترل اطلاعات در عصر جدید، اهرم اصلی قدرت بازیگران جهانی، ملی و محلی است، m.2004(Robinson/and Kestnbaum.A,Neustadtl/,j.p). اهرمی که در انقلابهای رنگی در اختیار بنیاد سوروس و سازمانهای غیر دولتی و جنبشهای دانشجویی قرار گرفت و رهبران احزاب و جنبشها، بیشترین بهره را از آن بردند.
دول غربی، ماهرانه با استفاده از امکانات تکنولوژی و ارتباطات، مانند اینترنت، سایتهای انتقادی را علیه یک دولت سازمان میدهند. پیامهای کوتاه را از طریق تلفنهای همراه رد و بدل میکنند و مرتب قرارهای جدیدی میگذارند.
آسیب مهم دیگر رسانههای نوین، تأثیر بر افکار عمومی و بسیج آن است. به گونهای که به واسطه این رسانهها، نوعی فضای عمومی شکل میگیرد و بسیاری افراد، بیآنکه یکدیگر را ببینند و تبادل نظر کنند، مانند یکدیگر فکر و در نتیجه مانند یکدیگر نیز عمل میکنند. بر این اساس، از طریق تولید پیام، شعار و اندیشه، به شیوهای هنری و از طریق تصویر، گرافیک، صدا و موسیقی، تصورات دستکاری و بسیج میشوند و در نهایت فعالیت سیاسی، این امکان را مییابد که با زندگی روزمره آمیخته شود.(L.W,Bennett).
در این صورت دیگر مانند گذشته، نیاز نیست که برای تبدیل افکار عمومی به نیروی اجتماعی و تغییر اوضاع سیاسی، به اهرمی مانند حزب سیاسی متوسل شد و اگر این تغییر در افکار عمومی پیدا شود، مردم در مواقع مهم تاریخی، خود راه را باز میکنند و احتیاجی به اعمال نیرو، فشار و زور از طریق اهرمهای جدا از مردم وجود ندارد.
افزون بر این، استفاده جنبشهای اجتماعی جدید، از شبکههای اجتماعی مجازی، آسیب جدی دیگری را برای دولتها به همراه داشته است. جنبشهای اجتماعی جدید و هویتهای دگرخواهانه، از مهمترین جنبههای نرمافزاری تهدید امنیت ملی هستند. جنبشهای نوین کنونی، اهمیت بیشتر را به هویت داده و در برابر اشکال جدید سلطه و طرد مقاومت میکنند. این جنبشها همچنین تلاش دارند، تا با اشکال جدید تکنولوژیهای ارتباطی و تغییرات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی سازگار شوند.
به اعتقاد مانوئل کاستلز، بازیگران سیاسی، از طریق رسانههای نوین، در بازی قدرت حضور دارند و از آن جا که اطلاعات و ارتباطات، عمدتاً از طریق شبکه جهانی اینترنت و ماهوارهها و خبرگزاریها صورت میگیرد، بازی سیاسی، به نحو فزایندهای در فضای رسانهها صورت میگیرد (کاستلز، 1380) وی همچنین به نقش تکنولوژیهای ارتباطی، مانند اینترنت، در عضوگیری و گسترش قدرت جنبشهای اجتماعی اشاره میکند. شبکههای اجتماعی شکل اجتماعی نوین از ارتباطات را به وجود آورده که در عین حال تودهای است؛ اما به صورت انفرادی تولید و دریافت میشود و تأثیر میگذارد. با این همه، در سراسر جهان، به ابزاری در خدمت جنبشهای اجتماعی تبدیل میشود؛ اگر چه این جنبشها تنها استفادهکنندگان این ابزار جدید، بسیج و سازماندهی نیستند.
جنبشهای مذکور، باید بتوانند برای دستیابی به اهداف خود، در سه زمینه توانمندی داشته باشند؛ شکل دادن به هویت جمعی، متقاعد ساختن پیروان خود، و بسیج آنها. این جنبشها، با استفاده از تکنولوژیهای جدید اطلاعاتی، میتوانند به راحتی به هر سه هدف دست یابند. (A,Bimber/1998) ملوچی معتقد است که شبکههای اجتماعی مجازی، به جنبشهای اجتماعی، توانمندی انعکاس روشها و اهداف خود را به فضای عمومی داده است.(ملوچی).
همچنین شبکههای اجتماعی مجازی، همانند آزمایشگاهی است که جنبشهای اجتماعی، میزان توانمندی خود را بررسی میکنند. در چنین حالتی شبکههای اجتماعی، تنها به عنوان وسیله سیاسی عمل نمیکنند، بلکه خود به فضای سیاسی تبدیل میشوند. (B2000,Bimber) و نیز کاربرد شبکههای اجتماعی این امکان را به جنبشهای اجتماعی میدهد که روشهای سنتی بیان اعتراضات خود، همانند راهپیماییها، اعتراضات، شعارها و استفاده از نمادها را آسانتر به کار برده و آنها را با روشهای نمادین جدید ترکیب کنند. بر همین اساس، این جنبشها توانمندی بیشتری برای جذب طبقه جوان جامعه و شکل دادن به افکار عمومی دارند. با کاربرد تکنولوژیهای اطلاعاتی جنبشهای اجتماعی به استفاده از پوشش رسانهای جمعی نیازی ندارند.
از دیگر آسیبهای سیاسی رسانههای نوین، میتوان به رسانهای شدن فضای سیاست اشاره کرد. از دید کاستلز در جامعه کنونی سیاست به معنای سیاست رسانهها، است. رسانهها، پس زمینه همیشگی بازی سیاست و حوزهای عمومی هستند که در آن قدرت، به نمایش در میآید و دربارهاش داوری میشود (همان). به اعتقاد وی، اگر چه سیاستمداران برای کسب قدرت سیاسی در رسانهها، از تکنیک ترور شخصیت، رسواگری و جنجال استفاده میکنند و این مسئله معرف خوبی برای یک جامعه دموکراتیک است ولی باید به این نکته توجه داشت که ویژگی اصلی سیاست رسوایی و جنجال این است که همه کنشگران سیاسی شرکت کننده در آن، خود به دام این نظام میافتند و غالباً نقشها معکوس میشوند؛ شکارچی امروز شکار فرداست.
یکی دیگر از آسیبهای جدی شبکههای اجتماعی، به علت توانمندی آنها برای پنهان کردن و پوشاندن اطلاعات و در نهایت پدید آوردن جهل عمومی است.
عدم توانایی شبکههای اجتماعی برای نهادسازی سیاسی در جریان اعتراضات و پس از آن، یکی دیگر از آسیبهای جدید شبکههای اجتماعی است؛ برای مثال توئیتر یا فیس بوک، تنها میتوانند به شکلدهی اعتراضات و سرنگونی حکومت کمک کنند؛ اما توانایی برنامهریزی برای اداره حکومت یا ایجاد نهادهای دموکراتیک را نداشته و نمیتواند، از آرمانها و اهداف مورد نظر خود دفاع کند.(Ayres/,1999)
از دیگر آسیبهای جدی شبکههای اجتماعی مجازی این است که به میزان قابل توجهی، شانس کنترل سیاسی و مردم فریبی را بالا میبرد، زیرا پیشرفت تکنولوژی، چنان از ارتقای بصیرت افراد پیشی میگیرد که افراد هنگام رویارویی با تکثیر سریع اطلاعات کاملاً بیدفاع میمانند. (Resnick/,p/.2004)
خارج شدن سیاست از فرایند عقلانی، دیگر آسیب جدی رسانههای نوین است؛ زیرا رسانههای جدید، در حال دگرگون کردن سیاست هستند؛ به عبارت دیگر، زندگی سیاسی به مقدار زیادی در محدوده رسانه قرار گرفته است؛ یعنی سیاست منطق رسانهها را پذیرفته و در این فرایند خود دگرگون شده است.
همچنین ظهور رسانههای نوین به عنوان مرکز قدرت خودگردان است که به تقویت شخصیسازی سیاست کمک میکنند. در این فرایند، سیاست به عنوان نمایش و مخاطب به عنوان تماشاچی در نظر گرفته میشود. همه اینها بدان معناست که سیاست، کمتر به عنوان یک فرایند عقلانی، تجزیه و تحلیل میشود، بلکه بیشتر به عنوان یک سری حرکات نمادین که ما به آنها واکنش نشان میدهیم، عمل میکند. تحت تأثیر این تغییرات، سیاست مداران، بیش از پیش رسانهای شده و به انسانهای معمولی تبدیل میشوند. آنها افراد معروفی میشوند که مشابهتهای زیادی با افراد سرگرم کننده دارند. در واقع رهبران، مانند یک کالای تجاری تبلیغ میشوند.
وارونه شدن برخی نظریههای مدرن در عرصههای سیاست و اجتماع، یکی دیگر از آسیبهای جدی شبکههای اجتماعی است. یکی از این تئوریها، تئوری دموکراسی به معنای حق تعیین سرنوشت ملتها از سوی خود آنهاست. فنآوری اطلاعاتی و ارتباطی و امپریالیسم رسانهها، به طرق مختلف، این تئوری مهم سیاست و حکومت را به چالش کشیده است که به دو شکل این چالش اشاره میشود: نکته نخست اینکه دموکراسی دیگر واقعاً معنای حکومت مردم بر مردم نمیدهد. احزاب، گروهها و نخبگان سیاسی، با تسلط بر ابزارهای ارتباطی و به یاری امپراطوری رسانهها، ایدهها و برنامههای خود را بر مردم تحمیل میکنند و گزینشها، نه براساس توانایی و شایستگی، بلکه براساس میزان سرمایه و تسلط منتخب بر رسانهها صورت میگیرد؛ هر چند که قدرت تبلیغات و آثار منفی آن، در همه جوامع، حتی جوامع ابتدایی وجود داشت؛ اما با گسترش فنآوری ارتباطی و اطلاعاتی و پیدایش انواع رسانههای مجازی، این قدرت پیچیدهتر گردیده است. چالش دوم برای دموکراسی، پیدایش مفهومی به نام دیکتاتوری اقلیت در سایه امپراطوری رسانهها است که اساساً با ماهیت دموکراسی در تضاد است. مفهوم دیکتاتوری اقلیت، تنها در سایه فنآوری ارتباطات، به ویژه رسانههای مجازی شدنی است، چرا که اقلیت مسلط بر این رسانهها مانند اشرافیت قرنهای 17 و 18 میلادی، در پی تحمیل افکار، امیال و عقاید خود بر دیگران است.
توجه به هشدارهای شماری از صاحبنظران برجسته در رابطه با تأثیر ویرانگر اینترنت بر سیاست، بیانگر دیگر جنبههای آسیب سیاسی شبکههای اجتماعی مجازی است. در سال 2000، پونتام (P,Putnam2000/,173) (در مورد ظهور «سایبر آپارتاید»(6) و «سایبر گسیختگی»(7) هشدار دارد و گفت: «فرهنگ سیاسی اینترنت، دستکم در مراحل اولیه بسیار آزاد بوده و در برخی موارد، فضای سایبر بیانگر وضعیت طبیعی هابز و نه لاک است.»
تحلیلگران اجتماعی دیگر نیز هشدارهای مشابهی دادهاند (Blood/,R2002). سانستین(P,Sunstien 2001/,49) (هشدار پونتام را یک سال بعد این گونه تکرار کرد: تکنولوژیهای جدید از جمله اینترنت به صورت چشمگیری توانایی مردم برای شنیدن صدای خود و ممانعت از شنیدن صدای دیگران را افزایش داده است؛ برای مثال وبلاگها میتوانند تازهترین نمونهها از سایبر آپارتاید باشند. بسیاری بلاگرها خود از نگرانی در مورد این پدیده که «پیله بستن»(8) مینامند، صحبت میکنند. این مسئله از نظر جامعهشناسان موجب ذرهای واتمیزه شدن فرد و کاهش انسجام و همبستگی میگردد.
افزایش تعارضات ساختاری و دوگانگی هویت، یکسانسازی فرهنگی، تقویت گرایشهای گریز از مرکز (فروملی و فراملی) و اخلال در روند وحدت ملی، ایجاد اختلاف و شکاف میان ملتها به دلیل ملیگرایی افراطی، ایدئولوژیهای متضاد و در نهایت بروز شکاف فرهنگی، یکپارچگی افقی گروهها و طبقات و تشدید دو قطبی، تضاد با ارزشها، باورها، تضعیف پیوندهای سنتی از طریق تقویت و تبلیغ ارزشهای غربی و کمک به استحاله فرهنگی، بهرهبرداری تبلیغاتی و انتشار اخبار غیرواقع تحریف شده، ایجاد نخبگان سیاسی و فرهنگی وابسته، به جریانات خود ساخته از طریق شبکه ارتباطی، از دیگر آسیبهای سیاسی شبکههای اجتماعی مجازی در جنگ نرم محسوب میشود.
جمعبندی و نتیجهگیری
چنان که گذشت، شبکههای اجتماعی مجازی، اجتماعات مجازی موجود در فضای سایبر هستند. شکلگیری این شبکهها از طریق سایتهای خبری، وبلاگهای خبری و تحلیلی، گروههای اینترنتی، فضاهای گفتوگوی مجازی (چت رومها) و حلقههای آشنایان همچون اورکات و یاهو 360 درجه و... هر یک فضایی مجازی را ایجاد میکنند که در آن تبادل اخبار و اطلاعات صورت میگیرد. وبلاگ، فیس بوک، توئیتر، فرندفیدز و بالاترین از جمله سایتهایی هستند که قابلیت شبکهسازی وسیعی در اینترنت ایجاد کردهاند. در برخی مواقع، این شبکهها به عنوان سربازان جدی جنگ نرم دول غربی، اقدامات خود را به فضای واقعی جامعه نیز تسری داده و هماهنگی سازماندهی بسیاری تجمعهای سیاسی و اعتراضی را بر ضد دولت هدف برعهده میگیرند. همان طور که شاهد بودیم، بخش عمدهای از رخدادهای اعتراضی ایران، طی ماههای پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم، در فضای سایبر ساماندهی شد. زیر سئوال بردن انتخابات و تکرار دروغ بزرگ تقلب در انتخابات، پوشش غیرواقعی خبری اغتشاشات و دعوت به تجمعات غیرقانونی، توهین و فحاشی، دخالت آشکار بعضی سیاستمداران و دولتمردان غربی در امور داخلی ایران و دامن زدن به ناآرامیهای موجود، بیانیهنویسی، نامهنگاری، راهاندازی کمپین علیه انقلاب اسلامی به بهانههای مختلف، هدایت، آموزش و تشویق اغتشاشگران برای ایجاد ناامنی و آشوب، هدایت، آموزش و تشویق اندک هوادارن داخلی به هنجارشکنی و ایجاد ناامنی در جامعه، هتک حرمت به مسئولان و تودههای مختلف مردم و آموزش و تشویق اغتشاشگران برای انجام عملیات تروریستی، به منظور ایجاد ناامنی در کشور، از جمله نمونههای کاربرد شبکههای اجتماعی مجازی علیه کشورمان است. اشاراتی از این دست، از اهمیت این حوزه، جهت فعالیت رسانهای برای برخورد با نظامهای معارض در ادبیات سیاسی آمریکا پرده برمیدارد. بر همین اساس، فضای سایبر یکی از مهمترین ابزارهای آمریکا در قرن بیست و یکم برای اجرای پروژههای جنگ فرهنگی، رسانهای، سایبر و همچنین تغییر حکومت در کشورها، به خصوص کشورمان محسوب میگردد.
مقابله با ایجاد و نشر شایعههای برانداز، نادیده انگاشتن شایعات ضعیف و پاسخ غیر مستقیم به آن، مقابله با شایعه وجود شکاف میان جامعه و حاکمیت، پرهیز از تهدیدانگاری بیش از حد در فعالیت نهادهای غیردولتی و گسترش آزادیهای مدنی در چارچوب قانون اساسی، همراه با هوشیاری لازم برای اجتناب از تهدیدات احتمالی این نهادها در حوزههای امنیت سیاسی و اجتماعی، قانونمند کردن مقابله با جرایم سایبر و تلفن همراه، افزایش تعامل و هماندیشی میان کارشناسان وزارتخانههای اطلاعات، فناوری ارتباطات، قوه قضائیه، قوه مقننه و پلیس امنیت اجتماعی و اخلاقی ناجا و حمایت تقنینی و مالی، از تعمیق قدرت نرم نظام در محیطهای مجازی، از جمله راهکارهای مقابله با این تهدیدات است.
پینوشتها در دفتر نشریه موجود است