تاریخ انتشار : ۲۱ تير ۱۳۹۰ - ۱۱:۵۱  ، 
کد خبر : ۲۲۱۸۹۳

پاورقی فارس از کتاب «آنتونی کردزمن» (بخش دهم)


ترجمه: محسن داوری
مرحله دوم:
ایران سرزمین هایش را آزاد می کند.(1981 تا1982)
5-0- شرایط جنگ در آغاز سال 1981:

در آغاز سال 1981،عراق همچنان سرزمین های زیادی را در عمق 40کیلومتری مرزهای شمالی ایران از منطقه قصرشیرین تا محدوده شهر آبادان در اختیار داشت. در آن زمان تنها شهر مهم تصرف شده توسط ارتش عراق، خرمشهر بود و نیروهای آنان در اطراف دزفول و رودکرخه و اهواز و غرب کارون ،نفوذ زیادی نموده بودند.
این جنگ خسارات نسبتا کمی را بوجود آورده بود وعلی رغم غیر قابل اطمینان بودن اکثرتخمین ها ،عراقیها در این مدت با بیش از 10000کشته ، انهدام 200 تا 300تانک و از دست دادن 40 تا 70هواپیما روبرو گردیدند. در مقابل ایرانیها کمتر از 15000 کشته و آمار مشابهی از خسارات به تانک ها و هواپیماهایشان داشتند. عراق اسیران ایرانی و غنیمت های بیشتری در اختیار داشت ،اما این ارقام کوچک، تاثیری بر توازن قدرت دو طرف برجای نگذاشته بود.
حداقل در بخش آماری، می توان عراق را پیروز این مرحله دانست. اما ناکامی آنان در تسخیر آبادان و درماندگی آنها ،گزینه دیگری را برایشان برجای نگذاشته بود. در آن سو (امام ) خمینی حاضر به پذیرش صلح محدود ویا جنگی کوچک نبود. همچنین با وجود حمایت مردم ایران از این جنگ،در خوزستان هیچ امیدی به اقدامات جدایی طلبانه عرب های این منطقه نبود.پیشروی های بیشتر عراقی ها حتی می توانست بدلیل تکرار جنگ های شهری و خسارات بیشتر ، اوضاع را بدتر کند ،مگر اینکه عراق ،امکان تصاحب مناطق نفت خیز بیشتری را می یافت.
در آن زمان عراق با دوگزینه روبرو بود:استفاده از بمباران های استراتژیک علیه پالایشگاه هاو نیروگاه ها برای وادار نمودن ایران به پذیرش صلح و یا تحکیم مواضع خود با بهره گیری از انبوهی از نیروهای انسانی برای ناکام گذاشتن حملات ایرانی ها.
به نظر می رسد صدام حسین هیچ گاه مشکلات و خطرات فراروی نیروهایش در نبرد با یک کشور ایدئولوژیک وانقلابی را درک نکرد و با انتخاب استراتژی "اسلحه و کره " از یک سو نیروهایش را در خاک ایران حفظ نموده بود واز سوی دیگر به دنبال سرنگونی دولت آیت الله خمینی بود.این شرایط بر اوضاع داخلی کشورش تاثیری نمی گذاشت . همچنین صدام دریافته بود که تداوم حمایت مردم کشورش از این جنگ در گروی بالابردن استانداردهای زندگی و توسعه اقتصادی عراق است. استفاده از تبلیغات سیاسی در کانون توجه دولت عراق قرار داشت ،اما کاری برای اصلاح ضعف های ارتش خویش و حرفه ای نمودن آن، بر نمی داشتند.مثلا بر اساس برنامه های آنان، تعداد اعضای سپاه مردمی حزب بعث باید در یک دوره کوتاه از 75000نفر به 325000نفر افزایش می یافت. تا سالها بعد و به دنبال حملات ایرانی ها، صدام استعداد نظامی خویش را نشان نداد و تنها به دنبال تجهیز یک ارتش مردمی به شدت سیاسی بود که در خطوط مقدم نبرد به جنگ بپردازد.آنان تصمیم داشتند که 250000 زن را نیز پس از سازماندهی در بخش های پرستاری و دفاع شهری تا تدریس مفاهیم سیاسی بکار گیرند.
با مشخص شدن ضعف های نیروی هوایی عراق،آنان تنها به خرید هواپیماهای فرانسوی میراژ اف1 و مهمات های پیشرفته آن ،دست زدند و به پیشنهادات کشورهای دیگر هیچ توجهی ننمودند.عراق میلیاردها دلار در این بخش هزینه نمود و هیچ ترسی از رشد حیرت انگیز بدهی هایش نداشت.
در آن سو ،ایران با مشکلات خود روبرو بود.نبرد لیبرال ها و مذهبی ها به حوزه مدیریت جنگ کشیده شده بود و با ایجاد شورای عالی دفاع در اکتبر 1980،ابهامات بیشتری هویدا گردیده بود. در آن شورا حجه الاسلام خامنه ای مسئول پاسداران استان خوزستان به عنوان نماینده (امام) خمینی منصوب شده بود و به عنوان رقیب بنی صدر به فعالیت می پرداخت.در آن دوره ارتش در حالی به آماده سازی خود برای پدافند می پرداخت که پاسداران در خطوط مقدم با سلاح هایی ابتدایی به جنگ می پرداختند و بیشترین تلفات و آسیب ها را متحمل می گردیدند. همزمان رادیو و تلویزیون تحت مدیریت ملاها در برنامه های خود چنین وانمود می کردند که ارتشی ها تنها در فکر حفظ جان خویش هستند.
ایران خیلی زود پاسداران زیادی را روانه آبادان و خطوط نبرد نمود و (امام) خمینی خواهان انجام تک های منطقه ای علیه عراقیها شد. بنی صدر هم به عنوان قائم مقام فرماندهی کل قوا پذیرفت که در ژانویه حملاتی را ترتیب دهد.
5-1- شکست اولین حمله متقابل ایران:
اما ایران آماده حمله به مواضع عراق نبود.تنش های موجود میان نیروهای ایران به همراه ناآشنایی پاسداران با سلاح های جنگی و ناآگاهی از شیوه های حمله و فقدان تجربه نبرد از مشکلات آن دوره بود.و با وجود اینکه بحران گروگان ها در آستانه پایان بود اما هنوز هم امیدی به تامین نیازمندی های نظامی ایران وجود نداشت.به علاوه بسیاری از هواپیماها و هلی کوپترها و تانک های ایران یا غیر عملیاتی بودند و یا در جنگ از بین رفته بودند.و با وجود مشکلات فراوان هنوز امیدهایی برای انجام حملاتی از سوی ایرانیها وجود داشت.تعداد بالای نیروهای انسانی ایران و جایگاه استراتژیک نیروهای ایران در برابر ضعف های تاکتیکی ارتش عراق ، فرصت مناسبی را برای ایران فراهم کرده بود.
اما هنوز هم تا انجام حمله ای مشترک وهمه جانبه راهی طولانی باقی مانده بود. اولین حملات ارتش به شکست انجامید و بنی صدر با وجود عدم آمادگی ارتش ،ملاها را مسئول ناکامی ها دانست.حملات اولیه ایران در دو منطقه قصر شیرین و مهران با موفقیت هایی همراه بود. در آبادان، لشکر های مکانیزه ایران تلاش کردند که عراقی ها را تا غرب کارون عقب برانند، اما در نهایت بدلیل آتش سنگین توپخانه ارتش عراق به موفقیت مهمی به جز عقب راندن چند مایلی عراقیها دست نیافتند.
چهارمین حمله با هدف شکست محاصره 8 ماهه آبادان انجام گردید.در این عملیات موفقیت آمیز، ایرانی ها با حمله از جهت شمال شرقی شهر ،توانستند محاصره را بشکنند.در این حمله که ارتش درآن نقشی مهم داشت، 300 تانک به کار گرفته شده بود، امامشکلات زیادی در تامین مهمات آنها و فقدان شناسایی مواضع ارتش عراق وجود داشت. ایران تلاش می کرد که بر مبنای اصل غافل گیری به حمله دست بزند ولی بدلیل ویژگی های جغرافیایی منطقه ،نیروهای ایران به راحتی در تیررس بالگردها وهواپیماها و آتش توپخانه عراق قرار داشتند. ایرانی ها به کندی حرکت می نمودند و این وضعیت کار را برای طرف مقابل در جهت تغییر آرایش نیروهای خود هموار می نمود.
با پیشروی های جدا از هم واحدهای مختلف نظامی ایران ،اولین گروه از آنان در 6ژانویه 1981 در محاصره ارتش عراق گرفتار شدند.
عدم شناسایی مواضع برای ایرانی ها ، بسیار کشنده و پر هزینه گشت. کمی بعد و به دنبال تلاش در جهت تغییر موقعیت ،این گروه از ایرانی ها در گل فرو رفتند.همچنین با وجود پرواز چند بالگرد ایرانی، بدلیل امکانات و تسلیحات پیشرفته ضد هوایی در ارتش عراق ،آنان کاری از پیش نبردند.و در نهایت بخش اعظم آن نیروها قتل عام شدند. در همان روز یک واحد دیگر ایران هم در وضعیت مشابهی گرفتار شد.عراقی ها با تجهیز مجدد واحدهایشان به سلاح های ضدتانک و آتش بار و ارسال مهمات بیشتر ، نبردی سنگین در یک محدوده کوچک بدلیل مقاومت سخت ایرانی ها بوجود آمد.بالگردها و هواپیماهای عراق به پشتیبانی وحمله به ایرانی ها می پرداختند و چند بالگرد ایرانی در این زد وخوردها منهدم گردید.در 8 ژانویه ، سومین واحد از نیروهای ایران ،همین تجربه را تکرار کرد و به نتیجه بهتری نرسید.البته آنان توانستند با شکستن محاصره، از دام عراقی ها بگریزند.
از سوی دیگر نیروهای هوابرد ایران برای دفاع از سوسنگرد در مقابل پاتک عراق ، اعزام شدند. همچنین ایرانیها برای شکستن محاصره آبادان تلاش های زیادی نمودند ولی با وجود خسارات زیاد به دستاوردی دست نیافتند.
در نبردهای سوسنگرد، ایران و عراق به ترتیب140تا 215 و 80 تا 130تانک خود را از دست دادند ،هرچند عراقی ها می توانستند به سرعت این خسارات را جبران کنند، اما ایرانی ها برای تامین این تانک های از دست رفته ، مشکلات زیادی داشتند. در این نبرد ایران 15 تا20 درصد کل نیروهای زرهی خود را از دست داد و در عین حال هیچ راهی برای جایگزینی تانک های ام-60 آمریکایی و چیفتن های انگلیسی خود نداشت. به این خسارتها باید نابودی 100عراده توپ و چند فروند بالگردرا نیز بیافزاییم.
شکست های ایران در این نبردها به عراقی ها نشان داد که دفاع ایستا در برابر حملات ایرانی ها می تواند اثربخش باشد. فرماندهان و رهبران عراق نیز دریافتند که بدلیل قدرت هوایی و آتش سنگین نیروهایشان ،ایرانی ها توان حملاتی اثربخش نخواهند داشت.
درآن سوی میدان ، شکست های ایران باعث حملات گسترده ملاها به بنی صدر و ارتش سکولار ایران شد.نخست وزیر رجایی با انتقادات علنی خود از رییس جمهور، (امام) خمینی را وادار به مداخله کرد.و با وجود فروکش کردن سرو صداها ،ملاها همچنان به تلاش سیاسی پنهان خود برای گسترده نشان دادن خسارت های ارتش ایران و ناتوانی آنها برای حملاتی مجدد در بهار سال آینده ،تاکید داشتند.
از سوی دیگر، در سایه این شکست ها،اعتبار سیاسی و نظامی ارتش ایران تاحدود زیادی ازبین رفت.انتقادات ملاها بویژه باتوجه به ضعف دربرنامه ریزی و سازماندهی نیروها و فرماندهی ناکارا ،از درستی زیادی برخوردار بود. در نتیجه ایرانی ها به سوی بهره گیری از تکنولوژی های روزآمد ، گسترش آموزش های نیروها و حرفه ای گرایی حرکت نمودند. تقویت پاسداران در کانون تمرکز رهبران ایران قرار گرفت و از ژانویه 1981 همه عملیاتهای ایران با فرماندهی سپاه و مشارکت آنها طراحی و اجرا می گردید.
ایرانیها با وجود دریافت 450 میلیون دلار اسلحه و تجهیزات نظامی از ایالات متحده پس از پایان دادن به بحران گروگان ها ،نتوانستند به نتایج مورد انتظار خود دست یابند.*(1)البته قطعات یدکی سلاح های دوره شاه هیچگاه به ایران داده نشد. انزوای ایران از غرب هم به ناتوانی در تامین سلاح های مورد نیاز جنگ از شرکتهای غربی با قیمت های مناسب ،منجر شده بود. هرچند با در اولویت قرار گرفتن سپاه در تجهیز نیروهایش، ارتش ایران با مشکلات بیشتری درتامین مهمات و نیازمندی هایش روبرو گردید.
5-2- نبردهای زمینی از فوریه تا سپتامبر 1981:
در فوریه 1981 جنگ با سکون همراه بود. در ماه مارس عراقیها دست به حملاتی زدندکه حملات 19 و20 مارس آنها به شهر سوسنگرد که توسط نیروهای هوابردایران محافظت می شد، از گستردگی بیشتری همراه بود. عراقی ها در برابر تقویت تدریجی نیروهای ایران ،اقدامی انجام ندادند و تنها به گسترش حجم آتش خود می افزودند. و به هرحال شکست عراقی ها در تصرف سوسنگرد با وجود اهمیت اندک استراتژیک آن ، باید نشانگر پایان دوره حملات گسترده ارتش عراق به مواضع ایرانی ها ،قلمداد گردد.
در روزهای باقیمانده بهار، اتفاق مهمی در صحنه جنگ روی نداد.ایران درمنطقه بازی دراز به پیروزی های محدودی دست یافت و عراقی ها در دهلران دستاوردهایی داشتند.در 15 ژوئن،ارتش ایران ،شهر بصره را گلوله باران سنگینی نمود.در آگوست نیزبندر فاو با آتش سنگین ایران روبرو شد.و به نظر می رسید با وجود حفاظت گسترده از این منطقه ، ایرانی ها علاقه داشتند که تجهیزات و آنتن های مخابراتی و رادیویی بندر فاو و مراکز فرماندهی آن را به تصرف در آورند.
اما اتفاقات اساسی نبرد در پشت جبهه ها در حال روی دادن بود.با فشار روحانیون رادیکال ایران ، (امام) خمینی بنی صدر را در 11 ژوئن از فرماندهی کل قوا عزل کرد و در 20 ژوئن فرمان دستگیری وی صادر شد. و البته همزمان با جلسه روسای مجلس (رفسنجانی) و قوه قضاییه (بهشتی) و نخست وزیر رجایی با امام ، بنی صدر با پروازی مخفیانه از ایران خارج گردید.
(امام) خمینی با انتصاب فرماندهان جدید وزارت دفاع،رییس ستاد مشترک و فرمانده نیروی هوایی تلاش کرد که وابستگی های گذشته ارتش به بنی صدر، بر عملکرد و وفاداری نیروها تاثیری نگذارد. وی فرمانده سپاه را مسئول کل نیروهای مناطق جنگی نمود، گویی (امام) خمینی تلاش می کرد ملاها در امور جنگ دخالتی نداشته باشند و نیروهای ارتش در کنار حزب الله و بسیج و پاسداران که مسئولیت پایان دادن به
بحران های داخلی را هم بر عهده داشتند ، به جنگ بپردازند.در آن دوره استقلال طلبان آذربایجان و حامیان آیت الله شریعتمداری که احتمالا شناخته شده ترین مرجع شیعیان بود ، در کنار مجاهدین خلق، نا آرامی هایی نظیر ترور و بمبگذاری را بوجود آورده بودند که به قتل عام بی رحمانه آنها از سوی پاسداران انجامید.
بر اساس آمار رسمی درتابستان 1981 در مجموع 2000نفر در ایران اعدام گردیدند .البته آمار منابع خارجی از مرگ3300 نفر حکایت می کند. مجاهدین با انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و کشتن 74 نفر از رهبران بلندپایه ایران و آغاز نبردهای خیابانی ، مشکلات داخلی زیادی را فراهم نمودند و خبر رفت و آمد افرادی نظیر رفسنجانی در شهر با یک دستگاه آمبولانس ،شنیده می شد.
پس از اینکه رهبران ایران دریافتند بنی صدر با یک فروند هواپیمای بویینگ 707 نیروی هوایی از ایران خارج گردیده ، دست به اقدامات سرکوب کننده و تغییرات زیادی درنیروی هوایی زدند.این دستگیری ها عموما علیه افرادی انجام می پذیرفت که توسط بنی صدر در آغاز جنگ از زندان آزاد گردیده و به خدمت دعوت شده بودند. همچنین همه آموزش ها و عملیاتهای این نیرو از طریق ملاها انجام می پذیرفت ودرماموریت ها، حداقل سوخت ممکن به هواپیماها داده می شد.در آن سال، بدلیل اقدامات انجام شده و تحریم ها ،کمتر از 100 فروند هواپیما در حالت عملیاتی قرار داشت و با وجود اینکه ایران از بازار سیاه، اکثر قطعات مورد نیاز خود را تامین می کرد، اما هیچ یک از آموزش های تخصصی و پیشرفته انجام نمی گردید. و تا پایان جنگ، نیروی هوایی ایران از فقدان مهمات پیشرفته ، قطعات یدکی و هواپیماهای نو رنج می برد و دیگر هیچگاه نتوانست از آسیب های وارد شده به خلبانان و هواپیماهای خود رهایی یابد.
5-3- تاثیر محدود قدرت هوایی در سال 1981:
در این سال هواپیماهاو بالگردهای دو طرف در حوادث جنگ، تاثیرات اندکی داشتند و بیشتر عملیاتهای آنها جنبه های نمایشی و تبلیغاتی داشت. و بدلیل ترس عراقی ها در مورد از دست دادن هواپیماهایشان، عمده حملات در مرزهای جنوبی و علیه اهدافی نظیر پالایشگاه ، پتروشیمی و پایانه صادراتی نفت آبادان انجام می شد. اما محافظه کاری ایرانی ها دلایل منطقی تری داشت.آنها 120 تا150 هواپیمای عملیاتی داشتند و تنها به انجام حملاتی متقابل دست می زدند. در 4 آوریل آن سال، ایران با حمله به پایگاه الولید در قلب خاک عراق ، 46 فروند هواپیمای عراق را نابود کرد. عراقی ها، سوری ها را متهم به همکاری با ایران نمودند. در 13 ژوئن نیز ایرانیها برای اخطاردادن به کویتی ها بر فراز خاک این کشور با چند فروند اف 4 پرواز نمودند که با آتش دفاع ضد هوایی آنها روبرو شدند.
اما در 28 ژوئن آن سال، 8 فروند اف 16 اسراییلی با اسکورت 5 فروند اف 15، در یک حمله 1000مایلی ، نیروگاه هسته ای الطویطه را بمباران کردند. گفته می شود امکان دستیابی عراق به سلاح هسته ای تا پایان جنگ ،در صورت عدم تخریب این مرکز وجود داشت و تجربه استفاده از سلاح های شیمیایی ، این احتمال را تقویت می کند.
5-4- شرایطی که به آغاز حملات تهاجمی ایرانیها انجامید:
درگیری های داخلی در ایران بویژه با مجاهدین ، رهبران حزب بعث را متقاعد نموده بود که در چند ماه آینده، انقلاب ایران سقوط می کند. و آنان هرگز به آغاز حملاتی جدید از سوی ایرانی ها فکر نمی کردند. عراقی ها در تامین سلاح ها و مهمات مورد نیاز خود پس از تیرگی روابط خویش با روسها ،بویژه از سوی فرانسه هیچ مشکلی نداشتند که تهیه صدها تانک از دولت های اروپای شرقی واهدای 4000تن مهمات از سوی انورسادات همراه با خرید سلاح از چین و کره شمالی و برزیل ،حمایت از سوی اردن و انعقاد قراردادهای مختلف با دولت های اروپای شرقی و غربی ،بخشی از وضعیت عراق را در آن سال نشان می دهد.
در آن دوره ، حزب بعث با تبلیغات گسترده تعداد نیروهای ارتش مردمی خود را به 550000 نفر رسانده بود.در ارتش عراق ،افرادی مصری و سودانی وجود داشتند و افراد زیادی نیز از سایر کشورها برای کاردر عراق به عراق آمده بودند. صادرات نفت عراق در هر روز 500000 بشکه بود که عمدتا از طریق خطوط لوله ترکیه و سوریه و همچنین توسط نفتکش های انتقال نفت از طریق خاک سوریه و اردن انجام می شد. و با وجود ایجاد محدودیت هایی از سوی سوری ها در مسیر خط لوله "بن یاس " برای بالا بردن حق ترانزیت ، همچنان تا50000 بشکه نفت در هر روز از این کشور ترانزیت می گردید.
البته خط لوله ترکیه نیز در چند دوره کوتاه بدلیل خرابکاری ، بسته شده بود. در این سال همچنان ذخایر ارزی عراق در شرایط مناسبی قرار داشت و آنان برای پیشبرد برنامه های توسعه اقتصادی 5 ساله خود تلاش می کردند. تا آن زمان تلفات و زخمی های ایران بیشتر از عراق (حدود دو برابر)بود و خسارات عراقی ها تنها به بصره و فاو محدود می گردید. در مقابل، دو شهر آبادان و خرمشهر کاملا ویران گردیده و ساکنان غیر عرب آنها آواره شده بودند. همچنین در این سال ، 40000 تا 50000 شیعه هم بدلیل پرهیز از اقدامات خرابکارانه از عراق اخراج گردیدند.
در مقابل ایران با بیش از یکصد میلیارد دلار خسارت و یک میلیون آواره روبرو گردیده بود و با وجود دو برابر بودن رقم صادرات نفت خود، در حال افزایش تدریجی آن بود. ایران ،در این سال سهمیه بندی های مختلفی را آغاز نمود و با متوقف نمودن
برنامه های توسعه و مخارج اجتماعی خود، ذخایر ارزی موجود هنگفت خویش را در دفتر خریدهای نظامی در لندن و ارتباطات پشت پرده با دلال های بین المللی درجه دو و سه ، صرف ایجاد یک شبکه گسترده خرید سلاح برای نیروهایش نمود.
کره شمالی که با عراقی ها ارتباط نزدیکی داشت ،اصلی ترین تامین کننده تسلیحات ایران بود. چین هم از شرایط مشابهی برخوردار بود. کره جنوبی و سنگاپور و تایلند و تایوان ،طرف های تامین کننده قطعات یدکی و مهمات آمریکایی مورد نیازارتش ایران بودند.و طیف گسترده ای از تولیدکنندگان اروپایی سلاح های سبک و مهمات در بلژیک ، انگلستان ،فرانسه ،یونان ،هلند، نروژ، پرتغال، سوئد، سوییس و اسپانیا به تامین سلاح های ایران می پرداختند. و با وجود تکذیب های متعدد ،انگلیسی ها قطعات یدکی و بویژه موتورهای تانک های چیفتن را به ایران می فروختند.
اسراییلی ها با استفاده از طرف های واسطه در قبرس و ایالات متحده ودانمارک ونروژ، به معامله های تسلیحاتی با ایران دست می زدند. سوریه و لیبی با انتقال سلاح از طریق دریا و خاک ترکیه همراه با فروش 190 تانک روسی ، با ایران همکاری داشتند. روسها نیز نفربرهای مورد نیاز ایران را تامین می نمودند.
اما خرید این مجموعه متنوع ازسلاح ها ، مشکلات زیادی را بویژه بدلیل کلاه برداری ها و خرید سلاح های مستعمل و خارج از رده برای ایران فراهم می کرد. در این دوره، بسیاری از نمایندگان تجاری ایران بدلیل دریافت پورسانت ، با فساد روبرو گردیدند. و ایران هرگز نتوانست همه قطعات یدکی و مهمات مورد نیاز برای هواپیماها و بالگردها و سایر تسلیحات ارتش آمریکایی خود را فراهم نماید. اما تقریبا تا پایان جنگ در بخش سلاح های ضدتانک ،موشک های زمین به هوای دوش پرتاب، سلاح های انفرادی، خودروهای زرهی ومهمات سلاح های کوچک با بحران بزرگی روبرو نشد.
در عین حال ،ایران به سوی تولید داخلی انواع سلاح پیش می رفت ودرزمان آتش بس، بسیاری ازسلاح های کوچک ومهمات آنها را تولید می نمود.از سوی دیگر با پایان کشمکش های سیاسی در پایتخت، نیروهای نظامی ایران با آزادی بیشتری می توانستند به فعالیت بپردازند.البته (امام) خمینی واحدهای عقیدتی را از دخالت در امور نظامی بازداشت تا تنها به امور تبلیغی و گزارش دهی بپردازند. اینک زمان بهره گیری ازبرتری قدرت نیروی انسانی ایران آغاز شده بود و پاسداران توانسته بودند تعداد خود را در آگوست 1981به چند صد هزار نفر برسانند.
آنان کم کم با سرکوب کردها در ارومیه و سندج و پیرانشهر ومهاباد، آمادگی خویش را برای نبردهای بزرگ تر تقویت می نمودند و ارتش ایران نیز برای پشتیبانی از عملیات های آنان آماده می گردید.
در آن سال عراق 14000کیلومتر مربع از خاک ایران را در اختیار داشت و با ساخت راه ها و انبارها و مواضع محکم همراه با استفاده گسترده از توپخانه و بالگرد ،نیروهای آنان تاحدودی از هم دور شده بودند و تمایل زیادی به حفظ موقعیت فعلی داشتند.و تا آن موقع فعالیت های شناسایی همچنان در میان ارتش عراق ،یک استثنا و نه قاعده به شمار می رفت.
5-4- حملات پیروزی بخش متقابل ایران آغاز می گردد:
در ماه آگوست اولین حملات ایرانی ها در طول جبهه های نبرد ،شکل می گیرد و عراق در 12 آگوست استفاده محدود از گاز های سمی را آغاز می نماید . ایرانیهای مستقر در غرب کرخه ، تلاش برای آزادی آبادان و بستن جاده بصره را آغاز می کنند . در 2 سپتامبر عملیات ثامن الائمه آغاز می گردد ودر آن 30000 تا 40000 نیرو در موازات رود کرخه به سوی جاده مواصلاتی بصره به شمال عراق یورش می برند.آنان از پشتیبانی توپخانه و تانک های کوچک بهره می بردند و نیروهای عراقی مستقر در خوزستان که بین 50000 تا60000نفر بودند، هدف آن نبودند. و به دلایلی نامعلوم عراق در برابر حضور 15000 تا 20000نفر در شرق کارون هیچ عکس العملی نشان نداد.و فقط همزمان با حمله ایرانی ها در 26 سپتامبر ازسمت رود بهمنشیربه سوی آبادان ،عراق دست به دفاع از خود زد. ایرانی های مستقر در آبادان نیز ارتش عراق را در بخش های جنوب و شرق کارون تحت فشار قرار دادند.
از لحاظ تئوری تعداد نیروهای دو طرف برابر بود ،اما بدلیل پشتیبانی ضعیف توپخانه عراق با150 تا200 توپ مستقردر تیررس این مناطق و ناتوانی در پشتیبانی هوایی از نیروها ، تعدادی از آنان در محاصره قرار گرفتند و آسیب های زیادی به ارتش عراق وارد گردید. آنان در بخشی از مناطق، دست به عقب نشینی تاکتیکی زدند و ضمن رها کردن سلاح های خود ، با قایق های کوچک ، از حلقه محاصره فرار کردند.
در این حمله ، در مجموع 4000 نفر از نیروهای دوطرف کشته و زخمی شدند و امنیت جاده اهواز- آبادان تامین گردید. تهدیدات پیشین برای امنیت بندرهای ماهشهر و (امام) خمینی مرتفع شد و اهمیت استراتژیک خرمشهر برای عراقی ها بدلیل از بین رفتن موقعیت گذشته نظامی آنان ازبین رفت.
در این نبرد ایران بدون بهره گیری از توپخانه و پشتیبانی هوایی و با حمایت بالگردهایش به پیروزی رسید.
دلایل پیروزی ایران به شرح زیر است:
فقدان آمادگی برای عکس العمل سریع از سوی عراق.
عدم تمایل عراق به متحمل شدن آسیب های شدید و درمقابل همبستگی نیروهای معتقد به رژیم در ارتش و پاسداران ایران .
ترابری مناسب و برنامه ریزی شده ایرانی ها برای نبرد و پرهیز از به دام افتادن در قتلگاه های ایجاد شده در مقابل مواضع عراق.
استفاده ایران از آتش نیروهای توپخانه وتانک دربرابر مواضع ایستا و متمرکز ارتش عراق.
این نبرد نشان داد که برتری در قدرت آتش و پشتیبانی هوایی ، نمی تواند همواره عامل تعیین کننده باشد.و ترکیب نیروهای مختلف ایران می تواند با فرماندهی حرفه ای و ساختاریافته ،اثربخش باشد.
و این هشدار به غربی ها داده شد که ممکن است درنبردهای مشابه کم دامنه ، باوجود توانایی های کنونی در بخش قدرت آتش و پشتیبانی هوایی، با شکست مواجه گردند.
در 10سپتامبر سقوط یک هواپیمای سی 130 ایران که تعدادی از فرماندهان عالی رتبه ارتش و سپاه را در خود جای داده بود، تا چند هفته باعث توقف حملات ایران شد.
در اواسط نوامبر ،صدام پیشنهاد یک آتش بس یک ماهه را مطرح کرد. ولی ایران با رد آن اعلام نمود که تا سرنگونی صدام به جنگ ادامه می دهد.و ایران با اجرای عملیات طریق القدس در بستان و هور العظیم ، منطقه نبرد را به مرزهای شمالی تر گسترش داد. با آزادی 200کیلومتر مربع از خاک ایران در این عملیات ، علی رغم بارندگی های شدید فصلی در این منطقه و مشکلات فراوان در شناسایی آن و انتقال تجهیزات زرهی، بهت زیادی در میان فرماندهان عراق بوجود آمد. نیروهای سپاه در این عملیات منتظر آتش توپخانه ارتش نماندند وبا حمله پرتعداد و آغاز جنگ تن به تن ،توانستند بستان را آزاد نمایند و عراق با دادن 1000 کشته و 500اسیر ، مجبور شد مواضع دفاعی جدیدی را در شرق سوسنگرد ،تدارک ببیند.
همزمان با آغاز جنگ روانی در مورد قتل عام اسرای عراقی توسط ایران ، تعدادی ازفرماندهان ارتش عراق برکنار گردیدند و رهبران ایران دریافتند که پاسداران آنها بدون ساختارهای کلاسیک و طراحی عملیاتهای پیچیده و پشتیبانی های گسترده می توانند به پیروزی هایی دست یابند.
کمی بعد ودر عملیات فجر 1 نیز ارتش ایران توانست 100 مایل مربع از مناطق پیرامون قصرشیرین را آزاد نماید.
5-5- سایر اتفاقات سال 1981:
در سال 1981 تقریبا هیچ بمباران استراتژیک و نبرد دریایی مهمی روی نداد. و قدرت دریایی بر روند جنگ هیچ تاثیری نداشت. و ارتش ایران تنها به بازرسی کشتی های مظنون به انتقال اسلحه برای عراق می پرداخت. و حفظ روابط تجاری ایران با دنیا بویژه از طریق امارات متحده عربی بدلیل واردات 2 تا 4 میلیارد دلاری مواد غذایی در هرسال ، از اهمیت بالایی برخوردار بود. در این سال هیچ یک از طرفین به انجام بمباران های استراتژیک علیه اهداف اقتصادی و غیر نظامی تمایلی نداشت. و توانمندی های خود در این بخش را کمتر از حد لازم می دانستند.
در ژوئن 1981 ایران برای اولین بار با نقض حریم هوایی کویت به این کشور حمله کرد. در 1 اکتبر نیز 3 فروند اف 4 ایران با بمباران تاسیسات نفتی ام القصر ، دولت کویت را وادار به احضار سفیرش از تهران نمودند. و این حمله گام اول در جهت گسترش دامنه اقدامات سیاسی رهبران ایران بود که با راهپیمایی های برائت از مشرکان در حج و حمایت از شبه نظامیان بحرینی ، دنبال می گردید.
در این سال، شورای همکاری خلیج توسط 6 کشور حاشیه جنوبی آن تاسیس شد تا در برابر صدور انقلاب ایران ، به مقابله پردازد. همزمان کویت و عربستان سعودی به عنوان حامیان اصلی عراق به پرداخت وام های هنگفت وکمک به انتقال تسلیحات مورد نیاز ارتش این کشور می پرداختند. و به دلایلی انقلابی و سیاسی و دیپلماتیک ، دولت ایران هیچگاه در صدد کاهش تنش های خارجی خود و ایجاد متحدانی در منطقه برنیامد. رهبران ایران با اهرم انقلاب خود در صدد مجازات دولت های دیگر و تغییر رفتارهای آنها بودند .اما ایران از توان نظامی کافی برای چنین اهدافی برخوردار نبود.
در نتیجه ،ایران بیش از همیشه در انزوای جهانی قرار گرفت و با آسیب های زیادی روبرو شد.دراین سال آمریکا و انگلستان و شوروی، ناوچه های خود را به خلیج اعزام کردند و ایالات متحده با استفاده از هواپیماهای آواکس خود در صدد شناسایی اقدامات دو طرف برآمد. تلاش های بین المللی برای انعقاد قرارداد آتش بس، بی نتیجه باقی ماند و تنها در ماه های رمضان و محرم ،طرفین توافق کردند که از نبرد بپرهیزند. و (امام) خمینی بارها اعلام کرد که تنها شرط صلح ، سرنگونی صدام خواهد بود.
5-6- ناکامی عراق در حملات خود و آزادسازی خرمشهر و خوزستان توسط ایران:
در زمستان 1981 ،ایرانیها حملات خود را از سر گرفتند. با تقویت نیروهای زمینی و ارائه آموزش های نبردهای شهری به پاسداران ، عراق همچنان تهدیدات ایران را جدی نمی گرفت و با طراحی چند حمله تبلیغاتی و نه هدفمند به گیلان غرب و بستان و نفت شهر ،در صدد بهبود جایگاه حزب بعث برآمد.
با تقویت نیروهای ایرانی در دزفول ،امکان آغاز حملات ایران در بهار طبیعی به نظر می رسید. و با وجود پاره ای اقدامات پیشگیرانه ،آنها هرگز تصور چنین حمله ای را در ذهن خود ، نمی کردند.
در فوریه، 65000 تا80000 عراقی با 4 لشگر ،در خاک ایران بودند. اما دراین مناطق گسترده اشغالی باید نیروهای بیشتری برای دفاع مستقر می گردید.
در ایران، فرماندهی نیروها که تعداد آنها به 110000نفر می رسید ، به سرهنگ صیاد شیرازی ،فرمانده ستاد مشترک ارتش سپرده شده بود . یک سوم این نیروها ارتشی و بقیه نیروهای آموزش ندیده مردمی و یا پاسداران بودند.
5-6-1- عملیات فتح المبین ایران در شمال خوزستان:
ایران عملیات فتح المبین را با هدف تلاش نهایی برای آزادسازی خوزستان،رفع تهدید اشغال دزفول و بهبود پوشش راداری پایگاه دزفول در نیمه شب 22 مارس از سمت غرب شوش و دزفول آغاز نمود. ایرانی ها با بهره گیری از ویژگی های مناسب طبیعی برای حرکت پیاده نظام و دشوار برای نیروهای زرهی عراق ، در جبهه ای به طول 60 کیلومتر حمله خود را آغاز نمودند. در این نبرد 7روزه که در آن نیروهای شبه نظامی بسیج و پاسداران با سلاح های انفرادی حاضر بودند ، ایران بخش هایی از مناطق اطراف خرمشهر را بدلیل ضعف عراقی ها در دفاع متقابل و حضور ارتش مردمی در یگان های ارتش کلاسیک ، آزاد نمود.در این نبرد ،صدام دستور عدم تغییر درمحل استقرار نیروها را صادر نموده بود و بدلیل ضعف در پشتیبانی از نیروها ، در نهایت به شکست عراق و نابودی نیمی از لشگر 4 این کشور انجامید.
البته پاسداران ایرانی هم اشتباهاتی داشتند. آنها بدلیل عدم انتظار برای اجرای آتش توپخانه و یا فقدان آن ، تنها به یگان های تانک اتکا نمودندو نتوانستند درپیشروی های خود موفق گردند.
هر دو کشور در عملیات فتح المبین از بالگرد و هواپیما بهره بردند ،اما درمجموع اثربخشی اندکی داشتند.
چند روز بعد ودر 3 مارس، نبردهای سنگینی درعین خوش، سومار،صالح آباد، گیلان غرب، پل سرذهاب و غرب دزفول روی داد که خسارات سنگینی به هردو طرف وارد گردید. ایران 5000 کشته و 7000زخمی و تلفات و اسرای عراق 14000تا 15000 نفر بود. 400 تا 500 تانک و نفربر و 200 توپ عراقی ها و انبوهی از مهمات آنها در این نبرد از بین رفت و یا به غنیمت گرفته شد.
خبرنگاران غربی در گزارش های خود نوشته اند که اکثر سربازان اسیر عراق تا پای جان مقاومت نموده اند و عده اندکی بدون مقاومت تسلیم می گردیدند. بیشتر این اسرا به ارتش مردمی تعلق داشتند و پس از این شکست ، فرماندهان سیاسی این نیروها برکنار و فرماندهانی متخصص ،جایگزین آنها شدند.البته بدلیل خودکامگی صدام وتمرکز زیاد در فرماندهی نیروهای عراق، اصلاحات بوجود آمده ،تاثیرات اندکی داشت. 4 سال بعد صدام به لزوم اصلاح اساسی نقاط ضعف ارتشش در راستای بهبود انعطاف پذیری ، تخصص گرایی و اعطای استقلال به فرماندهان یگان ها پی برد.
5-6-2- سوریه، توان صادرات نفت عراق را نابود می کند:
همزمان با تلاش ایران برای تصرف خرمشهر ،ایرانیها به یک پیروزی بزرگ در خارج از صحنه نبرد دست یافتند.همان طور که پیشتر گفته شد عراق به دنبال نبردهای خلیج ، برای صادرات نفت خود به خطوط لوله ترکیه و سوریه وابسته بود.ایران در مارس 1982 ،موافقت نامه 10 ساله ای را برای مبادله نفت خود با محصولات کشاورزی سوریه منعقد کرد. بر این اساس،روزانه174000بشکه نفت به پالایشگاه های سوریه فرستاده می شد. بخشی از این نفت رایگان و بقیه با بهای ناچیزی در اختیار سوری ها قرار داده می شد. در مقابل سوریه صادرات نفت عراق از این کشور را به حالت تعلیق درآورد.
در 8 مارس نیز آنان مرز خود با عراق را به بهانه همکاری عراق با اخوان المسلمین سوریه ،بستند و دو روز بعد کل نفت ذخیره شده عراق در کشورشان را مصادره کردند. بدین ترتیب ظرفیت صادرات نفت عراق به 300000 بشکه در روز کاهش یافت. و در مجموع ظرفیت صادرات نفت عراق که در آغاز جنگ چند میلیون بشکه در روز بود تا ابتدای مارس 1981به 900000 بشکه و در 10 مارس به600000 بشکه در روز رسید. و آنان باید تنها به درآمد خط لوله ترکیه که در پاره ای از موارد با خرابکاری روبرو بود ، اکتفا می نمودند. کاهش 5 میلیارد دلاری مجموع درآمدهایشان در هر سال باعث لغو برنامه توسعه اقتصادی عراق شد و آنان حتی توانایی تامین مخارج 1میلیارد دلاری ماهیانه جنگ را هم نداشتند.
در مقابل ایران در هر روز 2 میلیون بشکه نفت صادر می نمود وبه دلیل عملیاتی بودن همه پالایشگاه های خود بجز واحد آبادان ،نیازمند سهمیه بندی نفت و بنزین نبود. اما در سایه رشد تورم ،ایرانی ها مجبور بودند که برای تهیه نیازهای خود به بازار سیاه پناه ببرند.
در آن سو، عراقی ها با حضور صدها هزار کارگر مصری و سودانی در کشورشان می توانستند از آنها در ارتش خود به عنوان نیروهای داوطلب استفاده کنند. دولت مصر 1.5 میلیارد دلار سلاح و دولت اردن ،تعدادی سرباز در اختیار صدام قرار داد. همچنین کویت و عربستان با واریز درآمد ارزی حاصل از فروش 300000 بشکه نفت خود در هرروز به حساب عراق ،مقرر نمودند که پس از پایان جنگ این کمک ها را باز پس بگیرند. و در نهایت عراق توانست تا پایان جنگ از 35 میلیارد دلار کمک خارجی بهره گیرد.
5-6-3- عملیات آزادسازی خرمشهر(بیت المقدس):
به دنبال شکست ایرانی ها در آبادان ، آنان تلاش کردند که با تحکیم مواضع دفاعی خود ، راه را برای حفظ خوزستان و آزادی خرمشهر هموار کنند.در مناطق جنوبی خوزستان ،مناطق خشک ونیزارهایی وجود داشت که باید بر مبنای آنها هر اقدامی صورت می گرفت. و در صورت سقوط خرمشهر ، بصره با تهدیداتی جدی روبرو می گردید. عراق 90000 نیرو در خوزستان داشت که ارتباط آنها با عراق بوسیله یک پل بر روی شط العرب حفظ می گردید. در خرمشهر سیاست زمین سوخته (نابودی همه بناها و درختان)اجرا شده بود تا دفاع از آن ساده تر گردد.ایجاد میدان های مین و سیم های برق فشار قوی در کنار ایجاد پایگاه های توپخانه با ذخایر مناسب در تیررس شهر خرمشهر،از دیگر اقدامات عراق بود.دو لشگر توپخانه و یک لشگر زرهی در کنار 8تیپ ارتش مردمی عراق ، در خرمشهر مستقر بودند.آنان همچنان بر استراتژی دفاع ایستا و متمرکز پافشاری می کردند.
با افزایش اهمیت سیاسی سلطه بر خرمشهر بر موقعیت نظامی آن از سوی هر دوطرف ، این نکته فراموش شد که ارتباط این شهر از خاک عراق تقریبا جدا گردیده بود. همواره ایجاد دفاع زنجیره ای می تواند به یک دام بالقوه تبدیل گردد و در این نبرد اگرچه ورود ایرانی ها به این زنجیره مستحکم دفاعی بسیار مشکل بود، اما خروج از آن برای خود عراقی ها نیز به راحتی ممکن نبود. در آن زمان 150000ایرانی در اطراف خرمشهر و جنوب خوزستان قرار داشتند که با فرماندهی ستاد مشترک ارتش ، به عملیات می پرداختند. و با وجود اختلافاتی میان پاسداران و ارتش، بدلیل فضای انقلابی و مساله دفاع از مرزهای ملی و پس از دو پیروزی اخیر ، آنان با روحیه ای مقاوم می جنگیدند.
نیروهای ایران در 30آوریل 1981، در شب و بدلیل خنثی کردن حملات هوایی و توپخانه ای عراق ،از سه طرف به خرمشهر یورش بردند . با وجود دفاع خوب عراقی ها، موج گسترده حملات انسانی نیروهای ایران ،سرانجام به شکست ارتش عراق منجر شد. در روزهای بعد نبرد در اطراف خرمشهر و آبادان و کارون ادامه یافت و با ناکامی عراق درانجام پاتک های متقابل در3 و4 می، آنان در حمیدیه و هویزه نیزبدلیل کمبود نیرو با شکست دیگری روبرو شدند. در این نبردها ایرانی ها بصورتی غیر منتظره از بالگردهای تهاجمی خود علیه عراقی ها و پاسگاه فرماندهی ارتش عراق در شلمچه و شهر فکه استفاده نمودند.
در یک هفته، ایرانی ها در منطقه ای به طول 30 کیومتر از ایستگاه حسینیه تا حوالی خرمشهر پیشروی کردند و تنها راه ارتباطی سربازان عراقی با خاک کشورشان راتهدید نمودند.
در 9 می آخرین مرحله عملیات آغاز گردید. با قطع ارتباط و محاصره شدن عراقی ها تعداد زیادی تانک و خودروی زرهی و توپ ، به دست ایرانی ها افتاد.و با عقب نشینی عراق ،آنان مواضع دفاعی خود را از دست دادند.در ده روز بعد که ایران برای تصرف خرمشهر آماده می شد ، عراق به تحکیم مواضعش می پرداخت.خرمشهر برای عراق به یک دام و نه یک دژ مستحکم فاقد عمق استراتژیک تبدیل شده بود .ارتش عراق فاقد نیروهای پشتیبان بود و با وجود مقاومت همه جانبه، دو لشگر عراق در خرمشهر به محاصره درآمد و آنان راهی به جز تسلیم ویا فرار از طریق شط العرب وبرجای گذاشتن تسلیحات شان نداشتند.
پس از ده روز نبرد سخت ، یک یگان پاسداران جاده تدارکات رسانی عراق را در 21 می تصرف نمود و با موج حملات نیروهای ایرانی ، این شهر به محاصره کامل درآمد. در 22 می 70000 ایرانی در برابر 35000عراقی که 15000 تا22000 نفر آنان در دام افتاده بودند ،به صف آرایی پرداختند. پس از نبردهایی دامنه دار بر سر تسخیر موانع دفاعی، جنگ خیابانی آغاز شد و با وجود استقرار آتش بارهای دارای مهمات فراوان عراق در آن سوی شط ،امکان هدف گیری دقیق و اثربخشی برای آنان وجود نداشت.
در این زد و خوردها ،همه روزه عراق 100 سورتی پرواز انجام می داد که بدلیل فقدان سلاح های هدف گیری در شب و نزدیکی نیروها به هم ،تاثیر چندانی نداشت.ایران هم از بالگردهای خود در حجمی محدود بهره برد، ولی در مجموع هیچ نبردهوایی ای روی نداد.
در مجموع، در 24 می و به دنبال فرار ارتش عراق از خرمشهر از طریق شط العرب ، 12000 عراقی به اسارت در آمدند و گفته ایران در مورد انهدام کامل دو لشگر مکانیزه و دو تیپ مرزبانی عراق می تواند صحیح باشد.
در همین ماه ،پاسداران با بهتر شدن وضعیت جوی ،عملیات هایی علیه کردها در مرزهای شمالی انجام دادند.
در ماه می این سال ، پاسداران ایران در قصر شیرین و سومار دست به عملیاتی ناموفق زدند که بدلیل مواضع مستحکم عراق در کوه های این منطقه، به موفقیتی دست نیافتند.
5-7- پایان مرحله دوم جنگ:
تصرف خرمشهر را باید آخرین اتفاق در مرحله دوم جنگ و بازپس گیری بیشتر مناطق تصرف شده از خاک ایران دانست. در این مرحله و پس از آن ، عراق برای دفاع از مناطق تصرف شده اش ، نیاز به نیروهایی بیش از نیروهای در اختیارش داشت و برتری این کشور در بخش جنگ افزار ،عملا رو به افول نهاد.
از22 مارس تا24 می و به مدت دوماه ،عراق 5500کیلومترمربع از متصرفاتش را از دست داد و 30000تا50000 کشته و زخمی ، 25000اسیر، نابودی 200تانک ، 400 خودروی زرهی و صدها توپ و خمپاره انداز، از نتایج حملات ایران بود.و عراق بیش از هرچیز از نتایج عدم تخصص گرایی در ارتش خود ، ناتوانی در انعطاف پذیری و ساختار سیاسی در فرماندهی و کنترل خویش آسیب دید.
درسایه این اتفاقات، صدام باپیشنهاد برقراری صلح و اعلام آتش بس یک طرفه برای اعزام نیروهایش به لبنان درجهت مقابله با تجاوزات ارتش اسراییل ، توانست همراهی کشورهای دیگر و سازمان ملل را بدست آورد.اما (امام) خمینی اعلام کرد ایران فقط با انعقاد معاهده صلح در صورتی موافقت می نماید که با سرنگونی صدام همراه باشد.
اما با وجود عقب نشینی نیروهای عراقی از اکثر مناطق ایران درتابستان 1982 ، گامی در جهت انعقاد معاهده صلح برداشته نشد.رهبران ایران در اظهارات خود اعلام می نمودند که تنها پس از سرنگونی دولت صدام ،پذیرش آغاز جنگ از سوی عراق، بازگشت 100000 عراقی اخراج شده،پرداخت 100میلیارد دلار غرامت و به رسمیت شناخته شدن معاهده1975 الجزایر ،حاضرند آتش بس را به رسمیت بشناسند.
پیروزی ها و خواسته های ایران ،باعث بهت زدگی رهبران دنیای عرب شده بود.صدام نیز به کمک کشورهای متوسط عرب نیازمند گردیده بود .لغو برپایی اجلاس کشورهای عضو پیمان عدم تعهد در بغداد با وجود هزینه های نیم میلیارد دلاری انجام گرفته ، ضربه دیگری به صدام بود که در آرزوی ریاست 3ساله براین اجلاس به سر می برد.
با کاهش محبوبیت صدام ، وی مجبور شد که دست به تغییرات گسترده ای در شورای انقلاب و فرماندهان ارتش عراق بزند.پرداخت کمک های جبرانی به خانواده های قربانیان، توجه به شیعیان ،ایجاد پروژه های عمرانی درنجف و کربلا و تعمیر اماکن مذهبی این دو شهر و تاکید بیشتر بر ملی گرایی و عربیسم از دیگر طرح های دولت وی به شمار می رفت.
اقدام بعدی ایجاد و تقویت خطوط دفاعی در سراسر جبهه های نبردوایجاد دریاچه های مصنوعی در خوزستان بود.
در آن سو ایرانیها که غنایم جنگی زیادی به تصرف درآورده بودند ، در شیراز به آموزش نیروهایشان برای به کارگیری این سلاح ها می پرداختند.ایران که با تلفات و زخمیهای زیادی روبرو شده بود، همچنان با شورش های شهری و زد و خورد مسلحانه با مجاهدین خلق و توده ای ها روبرو بود. این اتفاقات و دستگیری قطب زاده به اتهام تلاش برای ترور (امام) خمینی ، بر آمادگی و روحیه نیروهای حاضر در جنگ تاثیر می گذاشت و تلاش های(امام) خمینی برای اتحاد پاسداران و ارتش را با مانع روبرو می نمود.کمی بعد با اعدام 70فرمانده ارتش ایران به جرم همکاری با قطب زاده وزیر خارجه وقت ایران ،شرایط جدیدی بوجودآمد.
در ایران روحانیون بر تقویت بیشتر پاسداران و بسیج تاکید می نمودند و با اتکای فرماندهان ایران بر موج حملات انسانی ، روز به روز رهبران ایران از اتکای خویش بر تهیه سلاح های زرهی و سلاح های پیشرفته ،می کاستند.
4-7-3- شرایط در سایر نقاط دنیا:
پس از پیروزی های ایران ،کشورهای عرب خلیج با نگرانی های تازه ای روبرو شده بودند ، اما گویی غرب به نتایج آن توجهی نداشت و تنها از ریسک اقدامات آتی ایران در هراس بود.هرچند تحلیل گران غربی بر مخاطرات آینده فراروی غرب در صورت پیروزی های بیشتر ایران ،تاکید داشتند.         ادامه دارد...

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات