تاریخ انتشار : ۰۷ تير ۱۳۹۰ - ۱۳:۱۱  ، 
کد خبر : ۲۲۲۱۰۱

آیت‌الله کفعمی خراسانی، از پیام‌آوران پیوند تشیع و تسنن

مقدمه: بخش شهرستان ـ همزمان با نهم شهریورماه، مصادف با چهلمین روز درگذشت عالم ربانی آیت‌الله کفعمی خراسانی و در تجلیل از خدمات ارزنده آن والامقام اقدام به تهیه زندگینامه ایشان نموده‌ایم که ذیلاً از نظر گرامی‌تان می‌گذرد.

مرحوم آیةالله شیخ محمد کفعمی خراسانی فرزند مرحوم حجةالاسلام والمسلمین حاج شیخ رجبعلی محدثی خراسانی بسال 1289 هجری شمسی در محله عیدگاه مشهد چشم بجهان گشود و پس از رشد و پرورش در مهد علم و تقوا،‌ مقدمات و سطوح را نزد والد معظم خود و آقایان حاج شیخ عبدالجواد ادیب نیشابوری و ادیب ثانی و حاج محقق قوچانی و مرحوم شمس و خاصه آیةالله حاج شیخ کاظم دامغانی و آیةالله حاج میرزا احمد مدرس یزدی آموخت و در سال 1309 جهت استفاده از محضر علماء بزرگ تشیع به نجف اشرف مشرف گردید. در مدت 8 سال اقامت در جوار بارگاه ملکوتی مولای متقیان و امیرمؤمنان علی بن ابی‌طالب و حضور مرتب و مستمر در آستان قدس سرور شهیدان و مولای آزادگان حسین‌ بن علی و دیگر ائمه طاهرین، بقیه سطوح را نزد آیةالله حاج میرزا حسن مشکینی و آیةالله آقا ضیاءالدین عراقی و آیةالله العظمی آقا سیدابوالحسن اصفهانی رضوان‌الله تعالی آموخت و بدرجه اجتهاد نائل گردید.
در سال 1317 به ایران بازگشت و بتدریس و تبلیغ در شهر مقدس و شهرها و روستاهای استان پرداخت و در 1319 پس از اختیار تاهل به زابل مهاجرت و 6 سال در آن سامان به خدمات دینی، ساختمان مساجد، رفع دودستگیها و اتحاد بین برادران دینی و بالا بردن سطح فرهنگی مذهبی و کمک به معیشت مستضعفین پرداخت، آنان که به زابل و سیستان سفر می‌کرده‌اند خاصه در تابستان و بالاخص سالهای خشکسالی به ارزش کار فرد غیر بومی که از نظر موقعیت علمی و نیز رفاه مادی می‌توانسته است در شهرهای بزرگ و پر نعمت مرفه زندگی کند پی می‌برند و درجه خلوص ایشان را در راه خدمت به مؤمنین و بندگان خدا که از فقر فرهنگی و مادی رنج میبرده‌اند در می‌یابند.
به هر تقدیر مرحوم کفعمی پس از سفری کوتاه به زاهدان مرکز تجمع شیعه و سنی و برخورد با پیروان ادیان مختلف که تازه در آن برهوت سوزان مأوا گزیده بودند دریافت که جهت بسط دامنه خدمات مذهبی و انسانی زاهدان مرکزیت خاصی دارد و لذا دعوت شیعیان آن شهر جوان را که تاکنون چندان روحانی بخود ندیده بود و لذا مسائل مذهبی مردم دچار وقفه گردیده بود استجابت و رحل اقامت در آن وادی افکند.
ایشان پس از اقامت در زاهدان به بناء مسجد و تکیه و دارالایتام و انجمن تبلیغات اسلامی مبادرت و به تربیت مبلغین مذهبی از میان فرزندان مستضعف محل پرداخت، تا بعلت بومی بودن و علقه‌های محلی در آن سرزمین بمانند و به تبلیغات مذهبی و انسانی بپردازند و دامنه فعالیت‌های او را بسط دهند که متاسفانه برخی از آنان پس از ادامه تحصیلات در شهرهای بزرگ به وطن خود بازنگشتند، اما کفعمی در آن وادی بماند و همچنان به ترویچ شعائر مذهبی همت گماشت.
آن مرحوم در تفاهم بین شیعه و سنی نقش عجیبی داشت، هر مبلغی که پا به زاهدان میگذاشت اولین توصیه‌اش به او ملاحظه اعتقادات برادران اهل تسنن بود. در این جهت سیاستهای خاصی را دنبال میکرد و اعمال نظام ستم‌شاهی و میراث‌خواران استعمار انگلیس را که با طرفندهای رذیلانه‌ای سعی در رودررو قرار دادن برادران سنی و شیعه و نتیجتاً روش انگلیسی اختلاف بینداز و حکومت کن را پیشه خود کرده بودند زیر نظر و دقت داشت و بموقع این دسیسه را خنثی میکرد و در این زمینه طرق خاصی را برای استحکام اتحاد و فرقه اسلامی بکار می‌بست از آن جمله حضور دسته جمعی نمازگزاران شیعه پس از انجام نماز عید فطر در مصلی اهل تسنن و حضور آنان بطور دسته جمعی پس از اقامه نماز عید قربان در مصلی اهل تشیع بود و نیز شرکت مستمر در مجالس یکدیگر و حضور در جشنها و اعیاد اسلامی.
یکی از علائق آنمرحوم علاقه خاصی بود که به ساختن اماکن مذهبی و خدمات انسانی داشت، از آن جمله توسعۀ مستمر مسجد جامع و موقوفات آن، احداث حمام، مدرسه علمیه، کتابخانه، غسالخانه و تکایای حسینی، مساجد متعدد در نقاط مختلف شهر، همچون مساجد زابل، ایرانشهر، خاش، چابهار، طبس و دیگر شهرها، احداث منازل متعدد جهت سادات و طلاب و مومنین که خود در بسیاری از موارد عبا و عمامه را کنار می‌گذاشت و چون عمله‌ای برای آنها سرپناه میساخت.
دیگر از صفات او عشق خاصی بود که بروحانیت داشت و در تقویت و پذیرائی آنان آنقدر مشغول بود که از فرزندان خویش فراموش می‌نمود. مجالست با روحانیون و خاصه سادات از علاقه‌های مشخصه وی بود که اگر روحانی و یا مسافر مومنی از زاهدان عبور می‌نمود و بخانه او نمی‌آمد مضطرب می‌شد و سراسیمه بدنبالش می‌گشت و تا او را بمهمانی خود نمی‌آورد آرام نمی‌گرفت، میهمان‌نوازی و حسن رفتار با غربا از صفات بارز کفعمی بود و آنان که بزاهدان سفری داشته‌اند بخوبی این سخن را درک کرده‌اند که میفرمایند:‌
خانه او ملجا و ماوای هر درمانده‌ای
هر ستمکش بود مامون از امان کفعمی
مر یتیمان را نوازشگر بدی همچون پدر
هم ز بهر میهمان گسترده خوان کفعمی
مرحوم آیت‌الله کفعمی در سالیان اختناق از آن زمانی که امام امت در قم قیام کردند شیوه مبارزه آشکار و پنهان با رژیم را در پیش گرفت و هنگام گرفتاری امام به تهران هجرت و همراه با شهید محراب آیت‌الله صدوقی و دیگر اعاظم و علماء جهت آزادی آن زعیم عالیقدر تحصن نمود و 2 ماه تا آزادی ایشان بماند و پس از ملاقات ایشان در جمع علماء بزاهدان بازگشت و اعلامیه‌های ایشان را در سطح استان حتی کشور و پاکستان به مبارزین میرساند.
در رمضان سال 43 که حجت‌الاسلام والمسلمین خامنه‌ای بزاهدان آمده بودند از ایشان شخصاً پذیرایی می‌نمود، ساواک برای خنثی کردن افشاگریهای حجت‌الاسلام والمسلمین خامنه‌ای شیخی ساواکی را به زاهدان فرستاده بود که آن ملعون در بالای منبر بتوهین به علماء پرداخت، در یکی از همین منابر حضرت آیت‌الله کفعمی از محراب حرکت و رو به مردم اعلام نمود که این شیخ ملعون است و گوش دادن به اراجیف او حرام است مردم او را از منبر بزیر کشیدند و مسجد را ترک کردند و شب ساواک بتلافی این حرکت مردمی حجت‌الاسلام والمسلمین خامنه‌ای را دستگیر و بسرعت به تهران اعزام کرد.
پس از تبعید امام امت خمینی بزرگ به عراق آیةالله کفعمی وظیفه فراری دادن مبارزین و مشتاقان زیارت آن بزرگوار را که از چنگ ساواک می‌گریختند و از طریق پاکستان به عراق میرفتند بعهده گرفت و در این زمینه بسیاری از این افراد را ماهها در بیت خود محافظت و از دید مامورین ساواک در امان می‌داشت و در لباس مبدل بلوچی توسط افرادی مومن و مورد اطمینان مخفیانه به پاکستان میفرستاد و تا خبر سلامت آنان را دریافت نمی‌کرد آرام نداشت که از جمله می‌توان از مبارزینی چون شهید اندرزگو و شهید محمد منتظری را نام برد.
بسیاری از رسالات و کتب امام توسط آنمرحوم با پوشش نامهای دیگر بین مشتاقان استان و پاکستان مخفیانه توزیع میگردید. آن مرحوم علاقه عجیبی به امام امت داشت و به هر بهانه‌ای برای زیارت او میشتافت، در مدت تبعید امام با مشقات زیاد توانست دو مرتبه از طریق سوریه بعراق عزیمت و امام را زیارت نماید، و بعد از انقلاب نیز هر چند گاه بخدمتش میشتافت و بزیارتش نائل میگشت و آخرین دیدارش پنجشنبه آخر ماه شعبان یکماه قبل از فوتش بود.
در سالهای 47 و 48 که زابل و بلوچستان را خشکسالی سختی فراگرفته بود با تلگرام به پیشگاه امام و دیگر مراجع از آنان طلب کمک نمود و با کمکهای امام و مراجع معظم که توسط نمایندگانشان بزاهدان فرستاده بودند بیاری درماندگان شتافت و شش ماه شخصا به روستاها و نقاط محروم رفت و به یک یک مستحقین یاری رساند. که در این رابطه نقل میکنند که آن مرحوم گوشه عبای خود را بالا می‌زد و بر ترک موتور می‌نشست و روستائیان را یاری میکرد. هنگام ورود امام به وطن، بتهران رفت و در سالن فرودگاه مهرآباد از ایشان استقبال و پس از دو هفته ملاقات‌های متعدد با امام و مسئولین شورای انقلاب در مورد مسائل منطقه بزاهدان بازگشت و به انجام امور انقلاب در منطقه پرداخت. آنمرحوم اصرار عجیبی داشت که شخصا در راهپیمائیها شرکت و تمام مسیر را دوشادوش راهپیمایان به تظاهرات بپردازد.
ولی متاسفانه مبتلا به بیماری سختی شد که حتی وی را از انجام فعالیتهای انقلابی اسلامی بازداشت، تا آنجائیکه جهت حفظ جوانب احتیاط از پیشگاه امام درخواست تعیین فرد دیگری جهت اقامه نماز جمعه را نمود که این امر به پیشنهاد خود ایشان محول و آنمرحوم داماد خویش را برای این امر معرفی نمود سپس ایشان جهت معالجه به مشهد و تهران عزیمت و بالاخره دعوت حق را لبیک و در جوار معشوق و محبوب خویش حضرت ثامن‌الائمه علیه‌السلام آرمید.
خدایش بیامرزد و در جوار رحمت واسعه خویش قرار دهد. والسلام.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات