تاریخ انتشار : ۱۱ تير ۱۳۹۰ - ۰۹:۳۶  ، 
کد خبر : ۲۲۲۱۲۷

نظرات کیسینجر و کارتر پیرامون راه خروج آمریکا از بحران خلیج‌فارس

اشاره: هنری کسینجر وزیر خارجه اسبق آمریکا زمانی در مورد یک بحران خاورمیانه که او نقشی اصلی را در آن ایفا کرد گفته بود: «یک سیاستمدار باید منافع موفقیت را در برابر مضرات شکست سبک و سنگین کند و او اجازه دارد تنها یک حدس بزند» این گفته امروز نیز مصداق دارد. وزیر خارجه اسبق آمریکا در مصاحبه‌ای با نیوزویک نظریات خود را درباره اوضاع کنونی تشریح کرده است. کسینجر: هیچ‌کس نباید از خشونتی که در قبه‌الصخره روی داده است شگفت‌زده شود.

اینکه آیا این رویارویی بوسیله سازمان آزادیبخش فلسطین یا عراق و یا هیچکدام طراحی شده بود یا نه چندان اهمیتی ندارد، ولی کاملا آشکار است که هر دو در بازگرداندن توجه مردم خاورمیانه به مساله اعراب - اسرائیل منافعی دارند. از نظر ساف، مساله کرانه باختری و بیت‌المقدس، اولویت بسیار بیشتری از کویت دارد. برای عراقی‌ها نیز، این امر به آنها در مربوط کردن تجاوزشان به کویت با کنترل اسرائیل بر سرزمینهای اشغالی کمک می‌کند.
اما بالاتر از هر چیز، آنچه که این واقعه نشان می‌دهد اینست که فکر ایجاد یک ائتلاف دائمی در این بخش از جهان، که براساس یک مشکل فوری بوجود آید، غیرقابل دوام است. مسائل بسیار زیادی بطور همزمان وجود دارد و مردم زیادی با اولویت‌های خاص خود وجود دارند که برای آمریکا مشکل است که بتواند در چنین ائتلاف گسترده‌ای و برای مدتی طولانی‌ توجه همگان را به یک مسئله معطوف کند.
در جهان عرب مسائل زیادی وجود دارند: مناقشه سوریه - عراق، جنگ داخلی لبنان، و تروریسم که نمونه آن قتل رئیس مجلس مصر در قاهره بود. اینگونه مسائل می‌توانند شتاب خود را ایجاد کنند و مستقل از اولویت‌های آمریکائیان باشند و لزوماً تاثیری بر آنها نگذارند اگر بخواهیم عملی فکر کنیم، این موضوع برای آمریکا و ائتلافی که اکنون در خلیج‌فارس و رهبری آن را در اختیار دارد چه معنایی دارد؟
این معنا را دارد که مساله عراق باید تا چند ماه دیگر به پایان برسد. من طبل‌های جنگ را در اینجا به صدا درنمی‌آورم. من نمی‌خواهم مساله را به صورت جنگ یا صلح مطرح کنم. من ترجیح می‌دهم که مجازات‌های اقتصادی کارساز باشند اما تردید دارم که در آینده نزدیک نتیجه بدهند. و اگر ابتکار ما در صحرای عربستان با شکست روبرو شود، سرانجام احتمال بروز یک جنگ مصیبت‌بار و سراسری در منطقه بسیار زیاد خواهد شد.
پس از اینکه آمریکا دویست هزار سرباز در منطقه مستقر کرده است، نمی‌تواند اجازه دهد که همچون خروج تفنگداران آمریکایی پس از انفجار مقرشان در بیروت در 1983، مجبور به ترک منطقه شود. ما بر روی شن‌های سیاسی روان عربستان با 200000 سرباز در برابر مناقشاتی نشسته‌ایم که نمی‌توانیم آنها را کنترل کنیم.
ما باید راه گریزی پیدا کنیم: این بسیار خطرناک است که ما دست و پای خود را با سیاستی که فرض می‌کند میتوان وضع موجود را برای مدتی طولانی حفظ کرد یا مهار کردن اوضاع همچنان واقع‌بینانه است، ببندیم.
دلیل دیگری برای دوام نیافتن وضع موجود وجود دارد. حتی پیش از اشغال کویت، اسرائیل با فشار فزاینده‌ای برای حل مساله فلسطین روبرو بود به نظر می‌رسد بحران خلیج‌فارس به اسرائیل مجال نفس کشیدن داده است اما پس از پایان آن، فشار افزایش خواهد یافت، حمایت آمریکا از قطعنامه سازمان ملل در محکومیت اسرائیل در مورد حادثه قبه‌الصخره تنها تاکیدی بر این نکته است.
البته اگر بحران خلیج‌فارس به نحو سازنده‌ای حل شود، برای آمریکا کاملاً مناسب خواهد بود که به اعراب میانه‌رو نشان دهد که همکاری با ما (آمریکا) موجب پیشبرد موضوعات مورد علاقه آنها می‌شود. اگر ما شکست بخوریم، هرگونه توانی را بروی ایفای یک نقش سازنده از دست خواهیم داد. با فرض یک نتیجه دلخواه، آمریکا باید پس از بحران دست به یک ابتکار مهم بزند.
این ابتکار به مفهوم «پیشرفتی» نیاز دارد که محدودتر از ابتکاری خواهد بود که اخیراً دنبال کردیم و طی آن، در بحث‌های مربوط به روش کار با اسرائیل و ساف خود را به شدت خسته کردیم. شاید مبادله صلح با مرزهای نهایی، دو طرف را وادار کرده بود که شرائط خود را سخت‌تر نمایند.
احتمالاً بهتر است که در جستجوی یک موافقتنامه موقت باشیم که طبق آن جمعیت‌های عرب تحت کنترل اعراب درمی‌آیند و در برابر آن، ترتیبات امنیتی برای یک دوره مشخص به مورد اجرا گذاشته می‌شود. اگر این اقدامات با موفقیت همراه شوند، بعداً می‌توان در جهت یک فرمول فراگیرتر صلح گام برداشت.
حتی در آن زمان ما باید واقع‌بین باشیم: اسرائیل در موقعیت پیچیده و حتی بسیار حساسی قرار گرفته که (از نظر آمریکا) مافوق هر حکومتی در منطقه است. آشتی دادن حس احترام به خود اعراب با نیازهای امنیتی اسرائیل کار بسیار سختی خواهد بود.
کارتر:
سخت‌تر شدن مواضع، دستیابی به یک راه‌حل صلح‌آمیز بحران خلیج‌فارس را بیش از پیش دشوار می‌سازد. چگونه ما می‌توانیم از این اوضاع بهترین بهره را ببریم و زمانی که بحران پایان یافت این منطقه دچار شکستگی شده را التیام دهیم؟
برغم اقدام شجاعانه و هماهنگ شورای امنیت سازمان ملل، نمایش چشمگیر رهبری آمریکا در بسیج نیروها برای دفاع از عربستان سعودی، محکومیت جهانی و مجازاتهای بین‌المللی، هیچ نشانه‌ای وجود ندارد که صدام‌حسین عقب‌نشینی از کویت یا بازگشت خاندان آل‌صباح را مورد بررسی قرار داده باشد.
با اثرات وخیم افزایش قیمت‌های نفت بر اقتصاد جهانی و به پایان رسیدن صبر و شکیبائی‌ها، جهان بی‌تردید به سایر مسائل رو خواهد کرد و افزایش یا حتی حفظ سطح کنونی فشارهای اقتصادی کنونی دشوار خواهند شد. اگر صدام تسلیم نشود، بیرون راندن اجباری سربازان عراقی از طریق اقدام نظامی تنها راه باقیمانده خواهد بود.
بعضی‌ها حتی از نابودی توان رزمی عراق جانبداری می‌کنند و از حملات تقریباً بدون خونریزی حملات هوائی «جراحی‌گونه»، بی‌کفایتی یا عدم وفاداری سربازان عراقی،‌ حفظ حمایت جهانی در صورتی که آمریکا بدون تائید سازمان ملل دست به حمله بزند و یک خاورمیانه با ثبات‌تر پس از ویرانی عراق سخن میگویند. این فرضیه‌ها، جای شک و تردید دارند. نیروهای نظامی آمریکا و متحدانش مطمئناً پیروز خواهند شد اما تلفات انسانی، اقتصادی و سیاسی جدی خواهند بود.
این تناقض‌گوئی است که خطر نظامی عراق را بزرگ جلوه دهیم و سپس کفایت عراقی‌ها را در دفاع از سرزمین خود ناچیز بشماریم. ناتوانی دو طرف در کسب پیروزی در نبردهای هشت ساله در امتداد مرز عراق - ایران، این ادعای استراتژیست‌های نظامی را تقویت می‌کند که مهاجمان باید 3 برابر مدافعان تفوق داشته باشند. باید همچنین در نظر داشت که مسلمانان مومن به شهادت هم عقیده دارند.
تردیدی نیست که حمله به عراق بدون تحریکات جدیدی از سوی صدام، حمایت از آمریکا را در خاورمیانه از بین می‌برد. اتحادیه عرب از هم‌اکنون دو پاره شده است، و دست‌کم نه کشور از اعضای آن، که بطور لفظی از قطعنامه‌های سازمان ملل حمایت کرده‌اند، آشکارا از عراق پشتیبانی می‌کنند. موضع ایران، مبهم است. صدام می‌کوشد با درخواستها براساس برادری، مذهب و آرمان فلسطین دامنه حمایت از خود را گسترش دهد.
این نکته جالب توجه است که او هرگز از برادران سوری‌اش بخاطر اعزام نیروهایش به عربستان سعودی انتقاد نکرده و سربازانش را در امتداد مرز مشترک با سوریه تقویت نکرده است. اکثر مسلمانان مومن از اینکه سربازان غربی وارد سرزمین‌های مقدس‌شان شده‌اند، ناراحت‌اند. مبلغان عراقی همچنین به اعراب ندار، چه بصورت فردی و چه بصورت کشور، یادآوری می‌کنند که خانواده‌های سلطنتی ثروتمند عرب حدود یک تریلیون دلار در جهان غرب سرمایه‌گذاری کرده بودند.
آنها به باخت 130 میلیون دلاری یک شاهزاده سعودی در پای میز یک قمارخانه اروپائی در یک شب اشاره می‌کنند. مناقشه مسلحانه باعث شدت گرفتن این نگرانی‌ها خواهد شد و ممکن است موجی از واکنش‌های خشونت‌بار افراد عادی را موجب شود.
واقعیت هشیارکننده دیگر اینست که حمایت بین‌المللی چندان محکم نیست. از زمان اجلاس هلسینکی، شوروی‌ها خاطرنشان کرده‌اند که تنها از یک اقدام نظامی سازمان ملل حمایت خواهند کرد (که آنهم به احتمال زیاد از سوی چین وتو خواهد شد) همچنین، آنها مسائل عراق - کویت و اسرائیل - فلسطینیان را بیکدیگر ربط می‌دهند.
تاکنون، دولت بوش هیچگونه اشاره‌ای به نیاز به مذاکره یا گفتگوهای حقیقت‌یابی که ممکن است دال بر ضعف یا تمایلی به انحراف در بیانات علنی تند و سرسختانه است، نکرده است. آغاز کردن گفتگوهای صلح همواره مشکل بوده است و ما بحرانهای کره و ویتنام را بیاد داریم. تنها تسلیم بلاقید و شرط در پی یک پیروزی کامل نظامی می‌تواند نیاز به حل و فصل‌های از طریق مذاکره را از بین ببرد.
صرفنظر از هر اتفاقی که طی چند ماه آینده بیفتد، شامل تسلیم کامل عراق، ما باید برای زمانی که مذاکرات لازم است، آمادگی داشته باشیم. چندین میانجی وجود دارد که میتوانند موجبات این روند را فراهم آورند: مقامهای سازمان ملل، فرانسویان، شورویها یا سایر متحدان ما، یا رهبران بعضی از کشورهای عرب، هر یک از آنها قابل قبول است اما شخص من (کارتر) جامعه عرب را ترجیح می‌دهم. اندک زمانی پیش از هجوم عراق به کویت، یک طرح عربی به پاریس، مسکو و سایر نقاط ارائه شد.
این طرح خواستار جایگزینی سربازان عرب به جای عراقی‌ها در کویت، یک نیروی سازمان ملل یا عرب برای بیرون رفتن نیروهای عرب از عربستان سعودی و سپس یک همه‌پرسی تحت نظارت بین‌المللی تا کویتی‌ها اجازه یابند آینده خود را تعیین کنند. این نظریات اولیه برای هر دو طرف غیرقابل است، اما اصلاحات بعدی ممکن است منجر به صلح شود.
در میان رهبران عرب، ملک‌حسین می‌تواند نقش کلیدی ایفا کند. او مردی قابل احترام و صلح‌دوست است که سزاوار رفتار بدی که با او می‌شود نیست. او از قطعنامه‌های سازمان ملل که خواستار خروج سربازان خارجی از کویت، بازگشت امیر و خانواده‌اش و وضع مجازات‌های اقتصادی شده‌اند، پشتیبانی کرده است. ملک‌حسین با وجودی که دارای یک مرز آسیب‌پذیر با عراق است و بسیاری از مردمش از صدام‌حسین جانبداری می‌کنند، این تصمیمات را اتخاذ کرده است.
حالا شاه اردن با از دست دادن کمک‌های عربستان سعودی و سایرین روبرو شده است. بقای ملت او به خطر افتاده است. این یک فاجعه خواهد بود که اجازه داده شود اردن بیش از این نابود شود. حتی اگر میانجی‌های دیگری وارد عمل شوند، یک اردن با ثبات در آینده مورد نیاز است.
راه بهتر آنست که در آمریکا، همچون سایر کشورها، تشخیص داده شود که ملک‌حسین یک رهبر کلیدی عرب است، که در مرحله نخست، ممکن است به برقراری یک حل و فصل صلح‌آمیز در خلیج‌فارس کمک کند و این تنها راه جلوگیری از یک جنگ است.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات