"اخلاق" اگر به دست "جاهلان عابد" بیفتد، به "ضداخلاق" تبدیل میگردد و فکری تولد مییابد که باطل است و رفتاری تولید میشود که فاسد است. این فکر و رفتار به جامعه سرایت میکند و همچون موریانه پیش میرود و به درخت تنومند دین آسیب و زیان وارد میسازد.
مردمی که دیانت رادر افکار و اقوال و اعمال جاهلان عابد به نظاره بنشینند و آنان را انسانهای متدین و مذهبی تصور کنند، بیتردید نسبت به اسلام بدبین میشوند و از دیانت میگریزند. این ذهنیت و تصور که هر کس ظاهری از مذهب داشت و نام و ذکری از خدا بر زبان جاری کرد و حرکت و رفتاری برای ترویج اسلام انجام داد متدین و مذهبی است ، قابل پذیرش نیست و نباید آنچه را که دین مبین حق به شدت نفی میکند و آن را دیانت نمیداند، دین پنداشت و بر اساس این نگرش و برداشت ناصحیح، از اسلام گریخت. ولی چه میشود کرد که متأسفانه این تصور و تصمیم ناشی از آن وجود دارد و برخی از مردم جامعه، جاهلان عابد را دیندار و افکار و حرکاتشان را دیانت میپندارند و آنان را چهرههای متدین میدانند و تحرک و رفتارهایشان را به حساب دین میگذارند!
جاهلان عابد باید اخلاق را در عبادات مییافتند و نیافتند. زیرا عبادتهای فردی همچون نماز و روزه، و عبادتهای اجتماعی و سیاسی همچون حج را آنگونه که شایسته است به جا نیاوردند و چون در سطح ماندند و آنچه انجام دادند "صوری" و بدون "آگاهی و بینش" بود، آثار زیبا وتحولزای عبادت در رفتارو عملکردهایشان جاری نگشت. به راستی چگونه میتوان انتظار داشت که طاعتها و پرستشهای بیروح و بدون محتوا که به صورت حرکاتی عادتی و بدون عمق و ژرفا صادر میشود و فلسفه آنها که نیل به معنویت زلال و اخلاق خالص و رفتار سالم است رها گردد و در عین حال در حیات فردی و اجتماعی و سیاسی ثمربخش و پرورش دهنده شخصیت انسان گردد؟
وقتی جاهلان عابد به طور آگاهانه و بابصیرت و معرفت به عبادت نپردازند، فکر و رفتار و عملشان که مولود عبادتشان میباشد، قشری و متصلب میگردد و همین جاست که جریانها و فرقههای سیاسی ناسالم به آنان نزدیک میشوند و شکارشان میکنند تا در مواقع مناسب و منطبق با اهداف و مقاصد باندی و جناحی خود به بهرهبرداریهای مکرر از آنان بپردازند.
یکی از جلوههای بهرهرسانی جاهلان عابد به جریانهای ناسالم، به جان صالحان افتادن و در پوست این و آن رفتن و سیاهی لشکر جنگ روانی شدن و به شخصیت افراد تاختن و حریمهای آبرو و حیثیت دیگران را مورد تعرض قرار دادن است.
اگر "عابدان" آنگونه که شایسته است خدا را پرستش کنند و ذکرها و حرکات نماز را با آگاهی و بینش همراه سازند، هرگز به جهل فرو نمیافتند و ملعبه دست گروههای سیاسی در هیچ عصر و دورهای قرار نمیگیرند و همین جاست که باید به فلسفه توصیههای مکرر اسلام به انجام عبادت آگاهانه واقف گشت.
حضرت علی(ع) میفرماید:
"سکنوا فی انفسکم معرفه ما تعبدون، حتی ینفعکم ما تحرکون منالجوارح بعباده من تعرفون"
"آگاهی و شناخت نسبت به خدایی را که میپرستید در جان خود جایگزین سازید، تا حرکاتی را که به نام عبادت و پرستش انجام میدهید، در برابر معبودی شناخته شده باشد و برای شما سودمند گردد."(1)
این کلام گهربار، به زیبایی هر چه تمامتر اولا جایگاه و ارزش شناخت وآگاهی در عبادت خداوند را مینمایاند. ثانیا به این واقعیت تصریح دارد که عبادتهایی که با شناخت و بینش انجام گردد برای عابدان سودمند و اثربخش خواهد بود.
سودمندی پرستش آگاهانه، گسترده است و فقط به ایجاد ارتباط معنوی و عاشقانه با حضرت محبوب و رفع عطش درون محدود نمیشود، بلکه چنین عبادتی همه گفتار و رفتار و عملکردهای انسان در تمام عرصههای فعالیتهای فردی، اجتماعی، اقتصادی، علمی، صنعتی و سیاسی و حکومتی را اصلاح میکند و انسانهایی الهی میپرورد. همچنین سودمندی عبادت آگاهانه در مواردی که ذکر شد خلاصه نمیشود و فقط به فعالیتهای روزمره در عرصه کار و تلاش و انجام مسئولیتهای شغلی محصور نمیشود، بلکه یکی از مهمترین و محوریترین تجلی سودمندیهای ارزشمند از عبادتهای آگاهانه، در "اخلاق" قابل شهود میباشد و این نیاز حیاتی جامعه و کشور با اصلاح رفتارها در ابعاد و جلوههای گوناگون اخلاق فردی، اخلاق اجتماعی، اخلاق اقتصادی، اخلاق مدیریت، اخلاق رسانهای، اخلاق سیاسی و اخلاق حکومتی مرتفع خواهد شد.
مشاهده میکنیم که نماز وعبادت "آگاهانه" منجر به نماز و عبادت "خالصانه" میشود، زیرا خلوص در پرتو شناخت حضرت محبوب تحقق مییابد و در سرتاسر اذکار و حرکات نماز جاری میشود، و آنگاه که عبادتها و از جمله نمازها با عشق و خلوص در آمیخت، اخلاق عبادتگر را در مراتب بسیار بالا زلال و صاف میکند و از تیرگیهای ناشی از رذایل اخلاقی منزه میسازد، لکن چه باید کرد که بسیاری از عبادتها خالصانه نیست و حدیث درد فراق به شمار نمیرود و از حضور قلب تهی است و همان گونه که در متون دینی آمده است فقط همان مقدار از آن پذیرفته میشود که با توجه و تعقل همراه باشد(2) و چه بسا نماز و عبادتهایی که فقط یک قسمت از شش قسمت و بلکه یک بخش از ده بخش آن پذیرفته میگردد(3)
اگر نه روی دل اندر برابرت دارم
من این نماز، حساب نماز نشمارم
ز عشق روی تو من رو به قبله آوردم
وگرنه من زنماز و ز قبله بیزارم
از این نماز ریائی چنان خجل شدهام
که در برابر رویت نظر نمیآرم
نماز کن به صفت چون فرشته باید و من
هنوز در صفت دیو و دد گرفتارم
از این نماز غرض آن بود که من با تو
حدیث دردفراق تو باز نگذارم
وگرنه این چه نمازی بود که من بی تو
نشسته روی به محراب و دل به بازارم
در اندیشههای شهید مظلوم آیتالله بهشتی درباره نقش عبادتهای آگاهانه به ویژه نماز در پاکسازی آلودگیهای روحی و جسمی و رهاساختن آدمی از رذایل اخلاقی در حیات فردی و جمعی یاد شده است.
شهید بهشتی وقتی از نماز یاد میکند، با ذکر این نکته که: "در نماز جنبههای ارزنده و آموزنده و خاصی در نظر گرفته شده است" (4)، به آموزشها و آگاهیهای نهفته در اذکار و حرکات نماز اشاره دارد که انسان را به سوی فضایل اخلاقی متمایل و شخصیت او را در جامعه و کشور و در تمام مواجهات و تعاملات، مفید و سازنده و نه مخرب و زیانرسان پرورش میدهد.
توضیحات شهید بهشتی درباره نقش نماز در شستشوی ذهن و تن و روان و منزه ساختن جان و روح آدمی از آلودگیهای مختلف به ویژه آلودگیهای اخلاقی در ابعاد فردی و اجتماعی و سیاسی بسیار درسآموز و راهگشا میباشد:
"نماز سرود توحید و یکتاپرستی و سرود فضیلت و پاکی است که باید فکر و روح ما را در برابر عوامل شرکزا و آلوده کنندهای که در زندگی روزمره با آنها سروکار داریم پاک و یکتاپرست نگهدارد.
هر یک از ما در زندگی روزانه خود سرگرم کار و هدف خویش است و کمتر به چیز دیگر جز آن میاندیشد.
سرگرمی به کار و تلاش روزانه در راه زندگی برای بشر امری طبیعی و ضروری است، به جسم و جانش نشاط میبخشد، راههای جدید زندگی را به روی او میگشاید و او را در علم و هنر و صنعت و ایجاد وسایل گوناگون بهتر زیستن به جلو میراند، ولی در عین حال او را چنان در خود و آرزوهایش فرو میبرد که گهگاه برای رسیدن به این آرزوها در برابر این و آن به چم و خماش وامیدارد، از خود و شخصیت واقعی و انسانی خود بیگانهاش میسازد و جسم و جانش را آلوده میکند.
از آلودگی جسمی مثال بزنیم:
کمتر کسی است که در اثنای کار روزانه دستش، لباسش، دست و صورتش، سروپایش و گاهی همه پیکرش کثیف نشود و به تنظیف روزانه آنها نیازمند نگردد. دانشآموز یا دانشجویی که درس میخواند، معلمی که درس میدهد، کشاورزی که به کندوکاو زمین، کاشتن تخم یا نشاندن نهال، آبیاری ویجین یا درو و برداشت محصول مشغول است، کارگر یا مهندسی که در کارگاه کار میکند، پرستار یا پزشکی که با بیماران سروکار دارد، بانوی خانهداری که خانه را اداره میکند، پیشهور یا بازرگانی که به دادوستد سرگرم است و دانشمند محققی که در آزمایشگاه، در محیط جامعه یا در صحنه طبیعت به کاوش علمی میپردازد، همه باید روزی یک یا چند بار لباس و تن خود را شستشو دهند، تا پاکیزه بمانند.
روح ما نیز در میدان زندگی روزانه به همین اندازه یا بیشتر در معرض آلودگی است، آلودگی به هوسهای تحریک شده و لجام گسیخته، خودخواهیها و چشم و همچشمیهای برانگیخته، غرور ناشی از پیروزی و کامیابی یا عقده روانی ناشی از شکست و ناکامی، و به دنبال آن حسد و کینه و انتقام و صدها آلودگی دیگر.
این آلودگیها روح را تیره میکند و ما را از راه راست زندگی راه پاکی و فضیلت و تقوی، منحرف میسازد و به راه فساد میکشاند، از یاد خدا غافل میکند و به دام شیطان و وسوسههای شیطانی میافکند.
بنابراین باید همانطور که لباس و تن خود را میشوییم و پاکیزه میکنیم، دل وجان را هم شستشو دهیم و پاکیزه کنیم، خود را به خدا، سرچشمه پاکی و کمال، نزدیک سازیم، لحظاتی را به یاد او، به نیایش او و راز و نیاز با او بگذرانیم و روح آلوده را در چشمه صاف و زلال الهی شستشو دهیم.
این است نمازی که مسلمان روزی چند بار میخواند.
از پیغمبراکرم(ص) نقل شده که در گفتگویی کوتاه با یاران خود چنین فرمود:
- فرض کنید در برابر خانه یکی از شما نهری روان باشد و هر روز در آن پنج بار شستشو کند. آیا به تن او هیچ آلودگی میماند؟
- نه، این شستشو به تن او هیچ آلودگی نمیگذارد.
- نمازهای پنجگانه هم همین اثر را دارد، با پنج نماز در روز خدا لغزشها را از آدمی میزداید و او را پاکیزه میکند."(5)
شهید بهشتی به طور اختصاصی بر آلودگیهایی انگشت میگذارد که با اخلاق در حیات اجتماعی و سیاسی پیوند دارد و اثر عبادت آگاهانه در رفع این آلودگیهای اخلاقی را بسیار مهم معرفی میکند.
"غرور ناشی از پیروزی و کامیابی" یکی از این آلودگیها میباشد که متاسفانه دامنگیر بسیاری از افراد و گروهها میشود و آنان را به تخریبهای اخلاقی علیه جریانها و شخصیتهای مقابل وامیدارد، که البته این عمل با برنامهریزی و بازیگری سیاستبازان و توسط جاهلان عابد تحقق مییابد.
"عقده روانی ناشی از شکست و ناکامی" یکی دیگر از آلودگیهاست که روح و جان برخی از افراد و گروهها را در محاصره خود درمیآورد و برای خالی کردن عقدههای خویش به تهاجم علیه این و آن وادار میسازد.
"حسد" نیز که نوع سیاسی آن از همه خطرناکتر است، و نیز "کینه" که تا عمق و ژرفای جان و تاروپود روان نفوذ میکند، و همچنین "انتقام" که به صورت مکرورزی و نفاق و تخریب رقیبان با ترویج دروغ و تهمت علیه آنان صورت میگیرد، از جمله آلودگیهایی است که در مجموعه "رذایل اخلاقی" قرار میگیرند، و درمان این همه دردها، عبادت آگاهانه مخصوصا نمازی است که از سر نیاز و با حضور قلب و به قصد تقرب و در اوج خشوع و با سوز و گداز عاشقانه انجام شود.
میبینیم که عبادت همراه با شناخت و آگاهی، از چه آثار ارزشمندی در مقابله با رذایل اخلاقی برخوردار است و چگونه با رفع صفات زشت و خصال نکوهیده و رفتارهای مذموم، "فضایل اخلاقی" رخ مینمایانند و جامعه را به آرامش میرسانند و امنیت فکری و روحی افراد را تأمین میکنند و آبرو و ناموس و حیثیت و شخصیت دینی و اجتماعی و سیاسی آنان را از هر عمل ضداخلاقی مصون میدارند.
مراکز حوزوی و دانشگاهی و پژوهشکدهها و سازمانهای فرهنگی و تمام رسانهها به ویژه رسانههای مطبوعاتی و همه نویسندگان و پژوهشگران مومن و متعهد باید با درک عمیق نیازهای اخلاقی جامعه و ضرورت تلاش در ایجاد بسترها و زمینههای مناسب برای رشد و پیشرفت در طی مراحل اخلاق پسندیده و تقابل وقفهناپذیر با رذایل اخلاقی چه در عناصر و جریانهای سیاسی و چه در تحرکات خطرناک و زیانبار جاهلان عابد که دارای وسعت و گستردگی خاصی میباشد، کوشایی کافی و همراه با مطالعه و برنامهریزی و تحقیق و آگاهی بخشیهای اجتماعی توفیق حاصل نمایند.
آنچه در این میان باید مورد توجه خاص مراکز پژوهشی و تخصصی حوزوی قرار گیرد و دستمایه محققین و نویسندگان سایر مراکز واقع شود، تبیین نقش و جایگاه شناخت و بینش در عبادت و تاثیر آن در پدید آمدن اخلاق و معنویت خالص و زلال در همه ابعاد فردی و اجتماعی، و نمایاندن آفات و آسیبهای عبادتهای فاقد شناخت و آگاهی و نتیجه تلخ آن که سر برآوردن عابدان جاهلی است که عبادتهایشان همچون "به دور خود چرخیدن و گامی به جلو ننهادن" (6) میباشد، و حال آنکه پاداش هر عبادت به اندازه "عقل" است(7) و عبادت کوتاه و اندک و همراه با "تفکر" افضل و برتر است از عبادتهای بسیار طولانی و فاقد شناخت و آگاهی (8)