بسماللهالرحمنالرحیم، الذین آمنو یقاتلون فی سبیل الله و الذین کفروا یقاتلون فی سبیل الطاغوت،
آنچه که باید بطور روشن عرض کنم این است که شرکت ما در این جلسات برای خود من الهام بخش و روح افزا است. شاید بد نیست این آمد و رفتها را بدین منظور تلقی کنند که احیاناً این دید و بازدیدها و این مذاکرات برای تقویت روحیهها باشد ولی از نظر خود من برای تقویت روحیۀ خود من است. یعنی ما در واقع میآئیم تا از شما برادرها که حضور دارید در میدان، در جبهه و رودر روی دشمن هستید ما درس بگیریم ما الهام بگیریم و ما روحیه بگیریم. پس روحیه را ما از شما میگیریم نه شما از ما.
برادرمان توضیح میدادند که در این جبهه در طی تجاربی که در این چند ماهه بدست آوردهاند توانستهاند شیوۀ جدیدی را برای مقابلۀ با نیروی زرهی دشمن کشف کنند. و به نتیجهای برسد. در این رابطه دو مطلب را میخواهم تذکر بدهم. اولاً اینکه تجربۀ بزرگتر شما این است که توانستید با نیروی ایمان و با اتکال بخدا بزرگترین قدرت را بیافرینید هم در روحتان هم در جبهههایتان و هم در میان امتتان و هم در جامعۀ امتتان این تجربۀ بزرگ تاریخ انقلاب ماست اینکه با ایمان اسلامی با توجه بخدا با تکیه به عنایت الله نیروی منسجم متشکل پرقدرت بصورت عینی در یک جبهه در یک جامعه در یک منطقه حضور بهم برساند متبلور بشوند این برای ما یک تجربۀ عینی است آنچه را که ما در تاریخ میشنیدیم که اصحاب اباعبدالله صلوات الله و سلامه علیه و علی اله و اصحابه اینها حماسهها میآفریدند گذشتها میکردند فداکاریها میکردند از اصحاب بدر از اصحاب احد از اصحاب حنین در جنگ خندق در جنگهای دیگر ما مطالبی میشنیدیم و برای ما بصورت یک معجزه تاریخی تجلی میکرد. که مثلاً فلان یار پیغمبر گرامی سلاماله در جبهه دست خودش را از دست میدهد و حتی دست دیگرش و بعد با سینۀ سپر کردهاش به مقابله دشمن بر میخیزند. یا میشنیدیم حضرت ابوالفضل العباس در میدان رزم وقتی دست راستش را از دست میدهد میگوید و الله ان قطعتموا یمینی انی احامی ابداً ان دینی و الامام الصادق یقینی اگر دست راست منو از تنم جدا کردید بخدا من از دین خدا حمایت میکنم دست از امامم بر نمیدارم و در راه او میکوشم و مبارزه میکنم و رزم میکنم و جان میدهیم ما اینها را در تاریخ مکرر میشنیدیم و بعد تصورمان این بود که شاید آن انفاس قدسیه پیغمبر و امام بود یا اون تربیت صدر اسلام بود که این طور افراد با استقامت را تربیت میکرد. اما این انقلاب برای ما این مسائل چهارده قرن قبل و تاریخی را بصورت عینی ملموس در آورد یعنی ماهمان اصحاب اباعبدالله همان اصحاب بدر،همان اصحاب حنین را با همان روحیهها با همان ایمانها، با همان قدرتها در جبهههای خودمان و در سایۀ برکت اسلام میبینیم و میجنگیم یعنی تاریخ برای ما عینیت پیدا کرده حضور بهم رسانده تاریخ شده حاضر تاریخ شده شاهد چه بسیار حماسهها که خود شما بخاطر دارید از دوستانتان از جبههها نقل میکنید و من میخواهم این را برای شما عزیزان عرض کنم که بگذارید تاریخ آیندۀ ما غنی بشود هرچه خاطره در میدانها میبینید بنویسید اینها را ضبط کنید، اینها را یادداشت کنید اینها تاریخ آیندۀ ما را پر بار میکند غنی میکند وقتی آدم میبیند یک داستان در جنگ احد اتفاق افتاده یک زن شرکت کرده و بعد از حادثه جنگ احد حرکت کرده است و جنازه عزیزانش را سوار کرده و میآورد به طرف مدینه بعد باو میرسد و میگویند آی اینها کیانند که اینها را سوار کردی و دارید میروید میگیوید یکی جنازۀ شوهرم یکی جنازۀ برادرم یکی جنازۀ فرزندم است بعد باو تسلیت میگویند او میگوید بمن تسلیت نگوئید اول خبر بدهید که آیا پیغمبر زنده است یا نه شایعه کرده بودند که پیغمبر شهید شده گفتند پیغمبر زنده است. گفت هزار جان خودم و فرزندانم و بستگانم و همه کس و کارم فدای پیغمبر باد. اگر او زنده است برای من چه غم بمن تسلیت نگوئید بمن تبریک بگوئید این را میشنیدیم. و میگفتیم که این یار پیغمبر بوده و حماسهای بوده که در جنگ احد، در رکاب پیغمبر بوده ولی حالا مکرر میبینم چه بسیار مادران جوان مردهای که وقتی بسراغشان میروند و میخواهند بهشان تسلیت بگویند میگویند به ما تسلیت نگوئید تبریک بگوئید حتی میگوید من متاسفم که فرزند دیگرم هنوز بجبهه نرفته است چرا هنوز شوهرم بجبهه نرفته است و شما بمن تسلیت میگوئید که مثلاً فرزند من شهید شده!
پیرزن، پیرمرد ما داستان صحنه جنگ کربلا را میشنیدیم که جبیب ابن مظاهرها شرکت میکنند پیرمردهای محاسن سفید شرکت میکردند از جوان سیزده ساله تا پیرمرد نود ساله واقعاً ما این حوادث را وقتی ده سال پیش روی منبرها میگفتیم برای مردم همچنان بنظر ما یک مسئله بسیار اسطوره تاریخی در آن زوایای ژرفای چهارده قرن قبل میرسید. که چطور میشود یک لشگر حرکت بکند توی آن سیزده ساله باشد 20 ساله باشد 40 ساله باشد 35 ساله باشد 60 ساله باشد 90 ساله هم باشد. این چطور لشگری است؟ این چطور رزمی است؟ این چطور میدانی است؟ ولی اکنون میفهمیم که آن چطور میدانی بود و آنها چرا میرفتند. الان آدم نظیر آنرا بچشم خود میبیند.
بزرگترین تجربه انقلاب در میدانهای رزم
بنابران بنظر من بزرگترین تجربه انقلاب ما در این میدانهای رزم ما زنده شدن مسئله ایمان است و برد ایمان و قدرت ایمان است و قدرت اسلام و توجه بخداست که چگونه این برای ما امروز پشتوانه است قدرت است جبهه است نیرو است سلاح است. همه چیز است و حماسه آفرین این هم بدنبالش پیروری است مسلماً و هم بدنبالش سرود انقلاب است برای دیگران و درس است برای تاریخ و برای آینده. الذین آمنو یقاتلون فی سبیلالله والذین کفروا یقاتلون فی سبیل الطاغوت. این مسائل باید زنده شود. این مسئله که جبهه ما جبهه الله و جبهه دشمن جبهه طاغوت. اینجا الله است. یعنی خدا، یعنی عدالت، یعنی حق یعنی ایمان. یعنی برادری، یعنی مساوات، یعنی همه فضیلتهائی که در جهان متصور است در الله متجلی است.
اینجا معنویت است
اینجا معنویت است، اینجا توجه به خداست. اینجا ملکوت است، اینجا حق است، اینجا حیات است. و در برابر در جبهه دیگر چه هست، طاغوت. طاغوت چیست؟ سرکشی، زورگوئی، فساد، طغیان، تجاوز، شیطنت، وابستگی، بدبختی و رسوائی. آنجا همهاش فساد است و طغیان است و طاغوت و اینجا همهاش خداست و فضیلت است.
آنچه را که باید احیاء کنیم و تا حدودی احیا شده و باید حفظ کنیم اینستکه جبهه ما جبههای است که از میدان رزم کشیده شده است رفته گسترده شده تا تمام وزارتخانهها و تا تمام جبهه سیاسی ما و نهادهای انقلابی ما و رسانههای گروهی ما و سازمانهای اجتماعی ما و جبهههای مبارزات مکتبی ما و جبهههای درگیری با گروهکهای وابسته به شرق و غرب و جبهههای گشوده شده در درون خود ما. و در سینه ما و در ذهن ما و در روحیه ما درست دقت کنید برادر من
در دل فرد فرد ما جبههالله وجود دارد
جبهه گسترده است یعنی در دل فرد فرد ما این جبهها... وجود دارد. تا درون وزارتخانههای ما، ادارات ما، جناح بندیهای اجتماعی ما، رودرروئیهای سیاسی ما، مجلس شورای ما و در همه نهادها و ارگانهای جمهوری اسلامی ما این جبهه و نبرد حق و باطل یا الله و طاغوت حضور دارد. و صفبندی هست و کارزار بین الله و طاغوت وجود دارد. این را ما باید لمس کنیم و احساس کنیم و صف حق را در همه جا تشخیص بدهیم و راه حق را همه جا بشناسیم. و سعی کنیم همه جا در صف حق باشیم و در صف الله باشیم و بعد متوجه میشویم که شیارهای شیطنت طاغوت همه جا حضور دارد. همانطور که گفتم در قضاوتهای ما در برخوردهای ما در مبارزات سیاسی ما در جناح بندیهای اجتماعی ما، صف طاغوت بچشم میخورد. باید دید چه کنیم که ما یک پارچه در صف حق قرار بگیریم. در صف الله قرار بگیریم.
از اینجا آدم بخوبی عرصه کربلا را میبیند
در این جبهه مشخص است. خوشبختانه آنچه مسلم است در این جبهه شما در صف ا... قرار دارید و در برابر طاغوت در برابر کفر صدامی ایستادهاید. از اینجا آدم بخوبی عرصه کربلا را میبیند این طرف خیمه اباعبدالله و اصحاب اباعبدالله و آنطرف خیمه یزیدیان و این به روشنی مشهود است. حتی از ماجرای صفین برای ما روشنتر است. چون اگر در جنگ صفین بودیم چه بسا بسیاری از کسانی که در اردوی حضرت علی علیهالسلام بودند بدرستی برایشان مشخص نبود که آیا جبهه معاویه واقعاً جبهه شیطان و باطل است یا نه.
چون آنجا هم احیاناً صحبت از خدا بود و صحبت از نماز بود و ظاهراً از طرف آنها هم گفته میشده که ما میخواهیم دفاع از خلیفه پیغمبر بکنیم و دفاع از کشور اسلام میخواهیم بکنیم و این مسائل را فقط یک عده خاصی از اصحاب امیرالمؤمنین(ع) بخوبی میتوانستند لمس کنند که جبهه حضرت علی(ع) جبهه حق است. و لذا از درون همان جبهه یک عده بنام خوارج درست شدند. از درون همان جبههای که همراه حضرت علی(ع) آمده بودند که بجنگند، یک عده خوارج درست شدند یعنی علیه خود علی خروج کردند. بنام اسلام هم خروج کردند. و آنقدر نادان متعصب، متحجر، اسلامنشناس اما به گمان خودشان اسلام شناس بودند. و علیه حضرت علی(ع) خروج کردند. اینجا جبهه حق روشن است. مثل روز، مثل آفتاب روشن است که شما هر قدمی که بر میدارید هر فریادی که میکشید، هر تاکتیکی که بکار میبرید، هر حضوری که در جبهه دارید برای خداست و میدانید که در صف حق است در صف اسلام است. ولی در جبهههای درگیریها سیاسی آنجا که ما هستیم- و آنجا که شما هم وقتی که از جبهه برگردید در پشت جبهه آنجا باز حضور بهم خواهید رساند- بسیار القائات، بسیاری توطئهها، بسیاری سمپاشیها، بسیاری شایعه پراکنیها صفبندیهای خاص، که آدم باید از خدا بخواهد که آنجا هم حق را بشناسد و در صف حق حضور داشته باشد و جندالله باشد و فیسبیلالله حرکت بکند و در راه خدا قدم بردارد. من مطمئنم که خدا با شماست و شما آنجا هم حق را تشخیص میدهید. برای اینکه شما از همانجا حرکت کردهاید، از همان جبهه حق حرکت کردهاید که آمدید به اینجا و حاضر شدهاید برای اینکه رودرروی با دشمن صدامی حتی جان خودتان را در طبق اخلاص بگذارید. این را میخواهم تأکید بکنم که ما باید این مکتبی بودن انقلابمان اسلامی بودن انقلابمان و حوزه حاکمیت الله بودن انقلابمان را حفظ کنیم پربارش کنیم.
این انقلاب یک حیات تازهای برای اسلام است
روی آن فعالیت کنیم. واقعاً جناح حق را در سراسر جبهههای خودمان محقق کنیم. تائید کنیم. متبلور کنیم و پشتوانه آن باشیم. برای اینکه این انقلاب یک تجربه تاریخی است بعد از چهارده قرن بعد از چهارده قرن یک تجربه جدیدی است برای اسلام، یک حیات تازهای است برای اسلام ما باید این حیات تازه اسلام را موج دهیم و روی آن کار کنیم. از نفوذ هر نوع انحراف، انحراف خط نامرئی شرق و غرب هر نوع ملیگرائی، هرنوع سازشکاری هر نوع لیبرالیزم، هر نوع وابستگی، هر نوع القائاتی که منجر میشود به نوعی جامعه منهای اسلام یا نظام منهای اسلام سخت میایستیم و میگوئیم ما اسلام را میخواهیم.
ما حاکمیت قوانین و تعالیم اسلام را میخواهیم
و حضور اسلام را در همه ارگانها میخواهیم و تحقق اسلام را میخواهیم. و ما حاکمیت قوانین و تعالیم اسلام را در همه جای دنیا میخواهیم (تکبیر حضار) ولایت فقیه را گفتید یک آیهای را که مربوط به قتال و جنگ است مطالعه میکردم و متوجه شدن که ولایت فقیه بدنبال جنگ مطرح است. آیه این است: مالکم لاتقاتلون فی سبیلالله و المستضعفین من الرجال و النساء و الوالدان الذین یقسطون ربنا اخرجنا من هذه القریه ظالم اهلها و اجعل لنا من لدنک ولیا و اجعل لنا من لدنک نصیرا چرا در راه خدا جنگ نمیکنید در راه نجات مستضعفان آنهائی که از زن و مرد و کوچک و بزرگ. در سرزمینی که ظلم بر آن حکومت میکند و در شرایطی که ظلم حاکمیت دارد و فریاد اینها بلند است، و اجعل لنا من لدنک ولیا خداوندا بجای حاکمیت ظلم طاغوت ولایتی از طرف خودت در سرزمین ما مستقر کن.
یعنی میگویند ما ولایت الهی حاکمیت الله و ولایت امام و ولایت فقیه میخواهیم که بدنبال ولایت ا... است و تبلور ولایت الله است در جامعهمان مستقر شود. ما جنگ میکنیم برای ولایت فقیه. ما قتال میکنیم. برای اینکه طاغوت برود و وابستگیها برود، حاکمیت انواع مکتبهای التقاطی و الحادی و غربی و شرقی از بین بروند و ولایت الله بیاید. ولایت خدا بیاید. و اجعل لنا من لدنک نصیرا و از طرف خدا یاور بیاید خدایا ما میخواهیم یاور ما تو باشی ما که پشتیبانی شرق و غرب نمیخواهیم ما نمیخواهیم متکی باشیم به اینطرف و یا متکی باشیم به آنطرف، این هدف کارزار شما و هدف جنگهای سیاسی ماست و هدف جنگهای سیاسی شما و جنگهای مکتبی و همه درگیریها استقرار حاکمیت الله نجات مستضعفان و محرومان، استقرار ولایت الهی و حضور نصرت الهی و حضور مفرط خدا و پشتوانه او دیگر هیچ یاوری نمیخواهیم.
این اصل را که میخواهیم خدا و اسلام حاکم بایستی برای تمام مبارزاتمان در همه جبههها حفظ کنیم. این است که من مناسب میدانم برای شما عزیزان و برادران عرض کنم این جمله را در جای دیگری هم گفتهآم. برای شما هم بازگو میکنم.
چون اینجا ستاد عملیات است برای هدایت و برای اعزام است به جبههها آدم میتواند تشبیه کند به شب عاشورای اباعبدا... الحسین(ع). در شب عاشورای حسین ابن علی(ع) ما سه صحنه را میبینیم. سه صحنه که در تاریخ زیاد خوانده میشود. یک صحنه آنموقع که حضرت اباعبدالله یارانش را جمع کرده و حسنی علیک احسن الصلواة میگوید و بعد بدنبالش خدا را شکر میکند علی ان انزلتنا القرآن فقهتنا فیالدین تو را شکر میکنیم که بما علم قرآن آموختی و ما را در دین فقیه قرار دادی و با اسلام آشنا کردی. و بنا میکند برای اصحاب خود مطالب باصطلاح ما مکتبی گفتن و ارشاد کردن. و زمینههای فکری آنها را روشن میکند. یعنی آنجا را یک صحنه مکتب آموزی درست میکند. و این سئوالات را که جبهه ما چیست؟
حرفهای ما چیست. حرفهای دشمن چیست. مواضع فکری ما چیست. اینها را درست مثل یک کلاس درس جواب میدهد که مواضع ما اعتقاد بخدا، اعتقاد بمعاد و دفاع از قرآن و اسلام است. و آنجا کلاسی است که در آن برای اصحابش اسلام و هدفهای جنگ را بیان میکند یک صحنه دیگر آن صحنه ایست که میگوید. در جائی خیمهای برپا بود که اصحاب اباعبدالله میرفتند آنجا و شمشیرهای خودشان را صیقل میدادند و زره خودشان را آماده میکردند. در همان شرایط و همان زمان جائی بود که آمادگی رزمی و نظامی بدست میآوردند.
یک صحنه دیگر هم بود و آن صحنه این بود که اصحاب جمع شوند مثل این زنبور عسل که در کندوی خودش زمزمه میکند صدای ناله اصحاب اباعبدالله یکی قرآن میخواند یکی دعا میکند یکی ذکر میگوید یک حالی دارند یک توجهی دارند یک صفائی دارند این هم یک صحنه است. سه تا صحنه در شب عاشورا هست. یک جا مکتب و علم است. یک جا معنویت و عبادت است، یکجا هم آمادگی رزمی است. و این سه تا بهم آمیخته میشود و تجلی یک سرباز حسین(ع) یک پاسدار اسلام. یعنی هم اندیشه و شعور اسلامی را بالا برده است هم بازوها را قوی کرده و تمرین نظامی و جنگی کرده است آماده کارزار و نبرد و هم دل را پاک کرده و هم دل را صاف کرده و با خدا انس برقرار کرده. و چه زیبا است آن سربازیکه با آن سه سلاح وارد جنگ میشود هم شعور علمیش بالا رفته باشد، و هم معنویت روحانیش، و هم قدرت رزمیش. این سرباز یک پاسداری و جنگاوری میشود که آغوش فرشتگان بروی او باز است. درهای بهشت بروی او باز است. صالحین و صدیقین و متقین و صلحا به استقبال او میآیند و آماده پرواز است. اگر رفت و پیروز شد و دشمن را از پای درآورد که حتما این چنین خواهد بود پیروز و موفق است. و لشگر خدا است که رفته و مردانه جنگیده و توانسته برای اسلامش و انقلابش پیروزی بدست بیاورد. خودش را در آن مبارزه ساخته برای دین و بعد برگشته برای اینکه مبارزات و خدمات خود را ادامه بدهد و اگر هم رفت و در راه خدا شهید شد تازه اول زندگی و سعادتش است و ابتدای اوج و پروازش است آغاز حیات جاودانه اوست همان گونه که آدم در همان حال پرواز بکند با همان حالات رشد میکند و در ملاء اعلا و در ملکوت اوج میگیرد. دقت بفرمائید یک کسی که خدای ناکرده در بستر معمولی خودش در حالیکه آلوده است به دنیا و فساد و به آرزوهای پست مادی اگر در همان منجلابها و غصهها و نکبتها آن جوری بمیرد به همانگونه رشد میکند توی همان منجلابها در همان پستیها و تعقلات اسارت بار و ذلتبار اما آدمی هم هست که در حالی جان میدهد که با خدا انس گرفته و با آیات الهی دلش را روشن کرده و با معنویت پاک کرده معنویت است سعادت است فیض است آیات الهی است و با همان نورانیت دل و صفای ضمیر به عالم باز ملکوت اعلا راه پیدا میکند آنچنان نورانی آنچنان پرقدرت که در صحنه قیامت آن افرادی که در تاریکیها و گردابها در بیچارگیها گرفتارند به آنها میگویند بیا یک نگاه کن به سوی ما تا هم از این نور چهره شما استفاده کنیم و در این ظلمات قیامت با این نور شما، یک راهی پیدا کنیم. به آنها گفته میشود که اینجا از نور خبری نیست برگردید به دنیا و آنجا برای خودتان نور کسب کنید. این نور تلالو میکند صحنه قیامت را روشن میکند. راه را بس بسوی بهشت باز میکند و فرشتگان را به استقبال میآورد. آن کسی که برای خدا و در راه خدا و با انس و الفت با خدا توانسته است در جبههها حضور بهم رساند چقدر این دل پاک است چه نورانیتی و چه اوجی دارد همانوقت ظهور میکند به انسان در آن اوج خودش به انسان ظهور میکند آدم میبیند که در عالم دیگری است یک حساب دیگری است یک معیارهای ارزشی جدیدی است که بهیچ وجه در قالبهای تنگ مادی نمیگنجد از این صحنهها انسانی بیرون میآید که بعد از چهارده قرن امام زمان سلامالله علیه در برابر قبرش میایستد و میگوید پدر و مادرم فدای شما در جلو قبر اصحاب اباعبدالله الحسین میایستند و میگوید السلام علیکم یا انصارالله السلام علیکم یااصحاب رسولالله درود بر شما ای یاران خدا ای یاران پیغمبر خدا، ای یاران امیرالمومنین پدر و مادرم فدای شما باد بنابراین چنین حالتی این چنین صفای دل و این اوجی برای انسان بسیار بسیار ارزشمند است. و لذا من توصیهام این است که انشاءالله در این نیمههای شب توجهمان و خلوصمان را نسبت بخدا بیشتر بکنیم و دقیقاً جبهه را جبهۀ الله بدانیم و با معنویت و با صفای دل وارد این جبههها بشویم و بدانیم که این یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا ماتین
با تکیه بخدا وارد جبههها بشوید
اگر 20 نفر پایدار از شما باشند بر 200 نفر غالب میشوند و این آیه توی این انقلاب ما تجلی کرد و ظاهر شد. در چندین نوبت و صدها مرتبه تجربه شده با ثبات صبر و استقامت با امید بخدا تکیه بخدا انشاءالله وارد این جبههها بشوید و هشیاری و آمادگی رزمی و مطمئن باشید که در هر حال خدا یار و مددکار ماست وقتی که با خدا باشیم و هستیم بدانید که دعای خیر همۀ مردم و دعای خیر امام امت بدرقۀ راه شماست و توشه راه شماست و انشاءالله امیدواریم که پیروزی را ببینیم و بعد برگردیم برای سازندگی جامعهمان برادران اشاره کردند که بر این که مقداری از اوضاع سیاسی مسائل دولت را بگوپیم و مسائل گروهکها.
از این مسائل که خوب حالا هست و شنیدید و من فقط اجماعاً بگویم آنقدر نگران نباشید و معمولاً این مسائل انعکاسش در این جاها زیاد است ولی واقعیتش مسئلهای نیست و معمولا این مسائل گروهکها واقعاً گروهک هستند این را شماها غصه نخورید واقعاً گروهک هستند یعنی حداکثر یک گروه، مختصری را جمع کنند و با شعارهای پوچ خلع سلاح شده چون هر چه شعار اجتماعی و سیاسی و انقلابی داشتند برادران مسلمان و رزمنده و انقلابی ما در عمل ظاهر کردهاند و عرض میشود که هزار جور حقه را میزند خودفروشی میکند و با بختیار میسازد با پالیزبان همرزم میشود با آمریکا همرزم میشود هرگونه بدبختی و پستی را برای خودش هموار میکند برای انیکه جای پایی باز کند یک خودی نشان بدهد واقعاً من احساس میکنم دقیقاً من این آیۀ قرآنرا ظلمات بعضها فوق بعض و این که جبهۀ کفر و ظلمات است من درست در این گروهکها میبینم این هیچ معیار ندارد لااقل یک کسی حرفی بزند و روی آن حرفش به ایستد بگوید من ضد امپریالیسم هستن بعد از خود امپریالیسم اسلحه بگیرد با رادیو اسرائیل همرزم میشود اینها بسرعت دارند موضع خودشانرا از دست میدهند چهرۀ خودشان را نشان میدهند و آنچه که دارند رو میکنند غصه نخورید اینها خیلی هم زود چهار تا اسلحه هم دست میگیرند و چهار جا را هم آتش میزنند عرض میشود خوب اینها سادگی حماقت آنها است، بعضی از گروهکها مثل حزب توده چریکهای اکثریت و کذا و کذا یکدفعه دارند زرنگی بخرج میدهند یعنی یک مقدار پوشش سیاسی بخودشان میدهند اینها بخیال خودشان میخواهند موفقتر از چهرههای آنطوریشان بشوند. البته اینها را هم مردم خوب شناختهاند اینها دارن خودشانرا رو میکنند و خودشان را به مردم نشان میدهند و بسیار امیدوار کننده است و صف افراد مسلمان و متدین و انقلابی که خوب چیز میفهمند و پای همه چیز هم ایستادهاند در حال توسعه یافتن است و نهادهای انقلاب و بسیاری از نهادهای اجرائی و سازمانهای اجرائی و وزارتخانهها و مجلس و غیره اینها عمدتاً در اختیار خط امام است و پستهای کلیدی توی کشور عمدتاً در اختیار خط اسلام و انقلاب و امام قرار میگیرند نیرو بصورت پخته در حال زیاد شدن است چون این نیروها زمانی موجی است و شما میبینید که زمان انقلاب حدود 90% مردم زیر پوشش و حرکت انقلاب اسلامی بودند ولی این پوشش یک پوشش شعاری و موجی بود ولی با نوساناتی که پیدا شد این موج شکسته شده و با یک پختگی و شعور جبهه حق در حال شکل گرفتن است ابتدا خط خیلی گشاد بود و خیلیها خودشان را در خط جا زده بودند ولی به مرور زمان این خط در حال مشخص شدن و شکل گرفتن است درست مانند پل صراط که میگویند باریک و مثل شمشیر برنده است در عین حال اصل حق در آن جا میگیرند و میتوانند از روی آن بگذرند ولی اهل باطل از آن منحرف خواهند شد در حال حاضر جبههها در حال مشخص شدن است و آنچه که باطل است خودش را مشخص میکند و سریرههای باطنی آشکار میشود و من بسیار امیدوارم و جبهه حق را میبینم که قدرتمندتر میشود و امسال ما از سال گذشته بسیار بهتر و مشخصتر است و در آموزش و پرورش واقعاً لمس میکنیم که حضور نیروهای سلامی بیشتر میشود و فعالیت گروهها تضعیف شده و پشتوانه آنها شکسته میشود بنابراین شما برادران نگران قضیه نباشید و یک مقداری برخورد طوری نیست و تا قطبهای مثبت و منفی در ابرهای تیره نباشد از برخورد آنها برق نمیجهد و ابر بارور نمیشود تا آمادۀ باریدن باران بشود.
اگر درگیری نبود حق و باطل با هم قاطی میشد
وقتی صدای رعد و برق بلند میشود ممکن است برای یک فرد معمولی وحشتآور باشد غافل از آنکه این صداها در حال بارور کردن ابرها میباشد و ما در این شرایط هستیم و بنظر من این شرایط شرایط مفید و سازندهای میتواند باشد. و اگر درگیری نبود حق و باطل با هم قاطی میشد و این درگیریها برای تمیز دادن حق و باطل ضروری میباشد همانطوریکه درگیریهای جبهه نیروهای نهفته شما را آشکار میکند و بقول امام این درگیریها سازنده است و از آن بایستی استقبال کرد بنابراین ما معتقدیم که جامعه ما رو به ساخته و پرداخته شدن میرود یعنی ما هم در جبهه ساخته میشویم و هم برای جبهههای دیگر ساخته میشویم و امیدوارم که این معجزۀ تاریخی که در این کشور تحقق پیدا کند و به ثمر برسد و برای دیگران رهگشا باشد و انقلابمان صادر بشود و شما با مقاومتها و با رشادتهای خود هم در این جبههها و هم در جبهههای دیگر بتوانید سرنوشت آینده انقلابتان را رقم بزنید و خدا انشاءالله به شما نیرو و صبر و استقامت و ثبات قدم عطا کند و خداوند شما را از یاران پاک و خالص خودش قرار بدهد.