* ابتکار
روزنامه ابتکار درسرمقاله خود با عنوان "زمانی برای مستی شیرها "به قلم غلامرضا کمالی پناه آورده است: عبدالرحمن شلقم، وزیر اسبق خارجه لیبی، یار دیروزی معمر قذافی و مخالف امروزیاش، در توصیف شخصیت سرهنگ، در مصاحبه با الحیات، نکات آموزندهای بیان کرده که ذکر عباراتی از آن خالی از لطف نیست.
«او (سرهنگ) در ابتدا شخصیت بسیار سادهای داشت... از خودنمایی و داشتن کاروانی از همراهان خوشش نمیآمد... شخصاً روی دست مهمان خود آب میریخت...؛ زیرا قدرت هنوز او را فاسد نکرده بود.» وی (شلقم) یکی از دلایل تغییر شخصیت قذافی را اینگونه توصیف میکند «برخی از نویسندگان و روزنامهنگاران به روشهای مختلف او را قانع کردند که از عبدالناصر شخصیت برتری دارد، قلم به مزدهایی هستند که مانند اتاقهای فرششده و حاضر و آمادهاند تا حاکمی بیاید و آنها را اجاره کند. معمر قذافی از این ستایشها خوشش میآمد. بسیاری از اقصی نقاط جهان میآمدند تا به او بگویند که «صدبار از چهگوارا برتر است».
ذات بشر به ستایش متمایل و از سرزنش گریزان است. ستایشها هرگاه از سر تعقل و در جهت تقویت عملکردها و رفتارهای مثبت باشد، البته لازم و شایسته است، به شرط آنکه ممدوح ظرفیت داشته و مداح بیچشمداشت و صادق باشد. معالاسف یکی از جنبهها و نقاط تاریک و مذموم ادبیات فارسی وفور اشعار مدحی است که در ستایش پادشاهان و حاکمان عصر سروده شده است؛ لذا برخی شاعران برای دستیابی به زندگی عالی و رفاهمند، ذوق و همت خود را مصروف سرایش چنین اشعاری میکردند. به همین سبب درِ دربار سلاطین قدرقدرتی نظیر محمود غزنوی همیشه به روی امثال عنصری باز بوده و به شاعران خردمندی نظیر فردوسی چندان اقبالی نمیشده است. صد البته که امروز تاریخ همه را پشت سر گذاشته و ما هم که به پشت سر نگاهی میافکنیم، در محکمه تاریخ همان قضاوتی را میکنیم که باید.
تاریخ بیهقی را ورق میزنیم، نویسنده تیزبین این کتاب در کنار ستایش مسعود غزنوی، شخصیت بوسهل زوزنی را بهگونهای به تصویر میکشد که خوانندهی امروزی جز نفرت و لعنت به مسعود حسی ندارد.
بوسهلها، به نام حاکمان و سلاطین، ولی به کام خویش مسیر حکومتها را بهسمتی هدایت یا منحرف میکنند که در حافظه تاریخ، روسیاهی آن تنها به پیشانی حاکم زمان میماند و بس. بوسهل زوزنی برای انتقام شخصی از حسنک زیر جلد سلطان مسعود رفت، در او دمید و دمید تا لکهی ننگ را در تاریخ بر پیشانی سلطان غزنوی نشاند. آنقدر اهانتها به حسنک کرد و او را خوار و خفیف نمود تا عقده درونی خویش را آرام کند. وقتی بزرگان دربار، بوسهل را سرزنش میکردند، با زیرکی و پررویی میگفت از آن «خویشتنناشناسی» که حسنک در حق امیر کرد، نتوانستم خودم را کنترل کنم! و امیر هم ته دلش از این حرفها خوشحال بود. امثال بوسهل در سراسر تاریخ بودهاند. همینها با گذاشتن نه کرسی فلک زیر پای قزل ارسلانها، وجود حاکمان را از نیروی عقل و خرد و انصاف تهی کردهاند. جایگاه ناصحانی نظیر سعدی در بارگاه امرا رفیع نبوده یا سخنانشان در دلهای سنگشده از غرور، کماثر بوده است. قدرت خودبهخود انسان را مست میکند. هرگاه کسانی پیدا شوند که با ستایشهای اغراقآمیز خود در سریر بادی قدرت بدمند و حاکم مست را بر باد بنشانند، از قذافیهای ساده و بیشیلهپیله شخصیتهای جانی، خونخوار و فاسد بار میآورند و چنین حاکمانی را به نقطهی بیبرگشتی میرسانند و به قلمرو نمرودها، نرونها، فرعونها و صدامها میکشانند.
دلم نمیآید این گفتار را به پایان ببرم و از انیمیشن «ماداگاسکار» یادی نکنم. داستان سفر چهار حیوان رامشده، یعنی شیر، زرافه، خوک و گورخر به جزیرهای است. شیر که مانند سایر حیوانات معمولی زندگی میکند و با همه دوست است، تحتتأثیر سخنان ستایشآمیز دوستان قرار میگیرد. اطرافیان دائماً در او میدمند که تو شیری و سلطان حیوانات هستی. خوی شیر تغییر میکند و خود را قوی میبیند و البته هوس میکند که همان دوستان را شکار کند.
کسانی که شیران را مست میکنند، بدانند از شکار در امان نخواهند ماند.
* کیهان
روزنامه کیهان دریادداشت روز خود با عنوان "چگونه دور می خورند ؟! "به قلم مهدی محمدی آورده است : آشکار شدن تجارت غیر مستقیم هزاران شرکت از ملیت های مختلف با شرکت های ایرانی و بی اعتنایی آنها به تحریم های آمریکا، بار دیگر دشواری های موجود بر سر راه استفاده از ابزار تحریم برای اثرگذاری بر اراده کشوری مانند ایران را برجسته کرده است. این یادداشت تلاش می کند نشان بدهد به چه دلیل در دنیای کنونی «تحریم» یک گزینه موثر برای اعمال فشار بر کشورهایی مانند ایران نیست و به آسانی دور می خورد.
ظاهر موضوع خیلی ساده است و احتمالا هر روز چند بار گوشه و کنار جهان رخ می دهد بی آنکه مخبران وزارت خارجه یا دستگاه های اطلاعاتی آمریکا و اسراییل حتی از آن باخبر شوند. یک شرکت واسطه کالا یا خدماتی را میان شرکت های ایرانی و طرف های معامله آنها جابجا می کند و هزینه معمولا ناچیزی بابت واسطه گری خود دریافت می کند بی آنکه هیچ ردی بر جا بماند یا کسی بتواند مبدا و مقصد تولید و دریافت کالا و خدمات را تشخیص بدهد.
به عنوان نمونه و در یک مورد خاص، شرکت تانکر پاسیفیک که در سنگاپور مستقر است یک تانکر نفتی را به شرکت کریستال گروپ در دوبی فروخته و آن شرکت هم این تانکر را در اختیار ایران قرار داده است. چند هفته قبل، آمریکایی ها بعد از گذشت حدود 10 ماه به قضیه پی برده اند اما مدرکی نداشتند که ثابت کند تانکر پاسیفیک مستقیما با ایران معامله کرده است. شبیه همین اتفاق در مورد نفتکش هایی که به بنادر ایرانی تردد می کردند هم رخ داده است. همانطور که تانکر پاسیفیک هم در بیانیه ای رسمی اعلام کرد تانکرها در واقع نه متعلق به این شرکت بلکه از آن شرکت سامانا واقع در موناکو بوده اند.
این یک الگوی کلی است که نشان می دهد اجرای موثر تحریم علیه کشوری مانند ایران آن هم در جهانی که مملو از شرکت های کوچک و بزرگ با کارکردهای بسیار متنوع است تا چه حد دشوار است و عملا پیدا کردن شرکت هایی که برای تحریم های آمریکا تره خرد نمی کنند، از یافتن سوزن در انبار کاه هم سخت تر است.
در واقع مسئله بسیار اساسی تر است. همانطور که روس ها گاهی تلاش می کنند به زبان بی زبانی بگویند مسئله این است که گزینه ای به نام تحریم آن هم در مقابل کشور بزرگ و توانمندی مانند ایران مدت هاست کارکرد خود را از دست داده است. اقتصاد جهانی بسیار بزرگ و گسترده شده و دیگر هیچ کشور یا هیچ ائتلافی از کشورها نمی تواند به آن دستور بدهد. پدیده ای به نام جهانی شدن اقتصاد که عملا منجر به برداشته شدن مرزهای جغرافیایی از سر راه مبادله کالا و خدمات شده، شبکه ای چنان پیچیده از روابط تجاری را پدید آورده است که هیچ سرویس اطلاعاتی نمی تواند ادعا کند حتی بر جزء کوچکی از آن اشراف دارد و آن را کنترل می کند.
اقتصاد فقط یک منطق دارد: سود. وقتی کسی به عنوان خریدار، طرفی به عنوان فروشنده، پولی برای پرداخت و کالایی برای مبادله وجود دارد، معامله تجاری که محصول ترکیب اینهاست بدون شک رخ خواهد داد. اصلا مهم نیست که طرف های معامله در کجای جهان قرار دارند یا نامشان چیست. هیچ شرکتی در جهان حتی اگر دفتر آن در قلب واشینگتن باشد به خاطر اخم و بداخلاقی وزارت خزانه داری آمریکا از سود واقعی و قطعی در معامله تجاری خود با ایران صرف نظر نمی کند. نمونه ای از این دست گزارشی بود که وال استریت ژورنال منتشر کرد و در آن گفته شده بود که دولت آمریکا خود بی آن که بداند ظرف 10 سال گذشته مجوز لازم برای تجارت میان ایران و ده هزار شرکت آمریکایی را صادر کرده است! شاید کشف همین موارد بود که باعث شد فردی مانند استوارت لوی که بسیاری او را معمار تحریم های یک جانبه علیه ایران می دانند، حضور خود در پست معاون امور ضد تروریسم و اطلاعات مالی وزارت خزانه داری آمریکا را بی فایده ببیند و استعفا بدهد.
در ساده ترین حالت اتفاقی که موقع دور خوردن تحریم ها رخ می دهد عوض شدن نام ها و نشانی هاست. در قطعنامه های سازمان ملل یا تحریم های آمریکا و اروپا گفته می شود که فرد x یا شرکت y تحت تحریم قرار دارد یعنی نمی تواند با شرکت های اروپایی و آمریکایی معامله کند. اما اگر این فرد یا شرکت با انجام یک عملیات ساده حقوقی نام خود را به z یا w تغییر دهد و نشانی جدیدی را هم ثبت کند دیگر مشمول تحریم ها نیست و هیچ دلیل قانونی برای جلوگیری از تجارت آن وجود نخواهد داشت. کشف و اثبات اینکه x همان z، یا y همان w است، به یک پی گیری سنگین اطلاعاتی نیاز دارد که مسلما دولت آمریکا نمی تواند آن را سالانه در مورد بیش از 100 شرکت اعمال کند و این در مقابل انبوه شرکت هایی که ممکن است این وضعیت در مورد آنها صادق باشد تقریبا هیچ است. تازه بعد از آنکه چنین کشفی رخ داد باید قطعنامه یا فرمان اجرایی جدیدی صادر شود و شرکت های جدید هم مشمول تحریم واقع شوند آن هم در حالی که در این فاصله احتمالا هزاران نام و آدرس جدید دیگر ثبت شده است. این یک فرایند بی پایان است که می تواند برای سال های طولانی پی گیری شود و آمریکایی ها در آن همواره نقش پیاده هایی را دارند که دنبال سواره ها می دوند.
همین حالا میان تحریم های شورای امنیت و تحریم های یکجانبه اعمال شده از سوی آمریکا، و همچنین میان این دو دسته تحریم با تحریم های یک جانبه اروپا علیه ایران، اختلاف های فاحشی وجود دارد. تحریم های آمریکا خرید نفت را ممنوع نمی کند اما برای معامله با دلار محدودیت هایی ایجاد می کند. در عوض این تحریم ها فروش بنزین به ایران را ممنوع می کند. اما تحریم های اروپا هیچ محدودیتی برای خرید نفت از ایران یا فروش بنزین به آن قائل نیست و معامله با یورو را هم ممنوع نمی کند. آنچه در تحریم های اتحادیه اروپا روی آن تاکید شده این است که سرمایه گذاری در بخش نفت و گاز ایران ممنوع است. در اینجا به این موضوع کاری نداریم که تحریم بنزین هیچ نتیجه ای جز خودکفا شدن ایران در تولید داخلی سوخت نداشت و تحریم سرمایه گذاری در صنایع نفتی هم تنها به ضرر چند شرکت اروپایی تمام شده که جای خود را به رقیبانی سمج از آسیای میانه و شرق آسیا داده اند و با حسرت، سود بردن آنها را تماشا می کنند؛ بلکه نکته این است که همین اختلاف های حقوقی میان تحریم های اعمال شده از سوی آمریکا و اروپا هم خود بدل به گریزگاهی جدید برای دور زدن تحریم ها شده است به گونه ای که گزارش ها نشان می دهد از زمان اعمال تحریم های یک جانبه اروپا علیه ایران در سال 2010، مراجعه به دفاتر حقوقی در کشوری مانند آلمان برای یافتن روش دور زدن تحریم ها بیش از 40 برابر شده است!
آنچه در اینجا درباره آن بحث شد صرفا مروری بر چند گزینه کم و بیش شناخته شده از فهرست بلند ابتکارهایی بود که برای دور زدن تحریم ها می توان از آن استفاده کرد. آمریکایی ها برای موثر کردن تحریم باید همه قواعدی را که خود درباره آزادی گردش پول و سرمایه و عدم دخالت دولت در بازار وضع کرده و آنها را تا مرتبه اصولی مقدس بالا برده اند نقض کنند. جلوی تجارت را نمی توان گرفت. فقط طرف ها ونام ها عوض می شوند، واسطه ها جابجا می شود و احیانا قیمت ها کمی بالا می رود. در بدترین حالت، شرکت های بزرگ با کوچک ها جابجا می شود و محل تجارت از غرب به شرق می رود در حالی که عملا غرب و شرقی هم در جهان تجارت وجود ندارد.
بنابراین، آنچه تحریم ها را ناکام می گذارد بیش از آنکه به ابتکار عمل های ایران مربوط باشد ناشی از منطق بازار و اقتضائات اقتصاد جهانی شده است و اینها چیزی نیست که آمریکا و هیچ قدرت دیگری از عهده فشل کردن آن برآید.
* رسالت
روزنامه رسالت درسرمقاله خود با عنوان "ناآرامی در فلسطین اشغالی: گسلهای جامعه ساختگی "به قلم حشمت الله فلاحت پیشه آورده است: موج اعتراضات داخل سرزمینهای اشغالی، شرایط پیشبینی نشدهای را به سران رژیم صهیونیستی و حامیان غربی آنها تحمیل کرده است. کسانی که مشغول دستکاری کردن سلسله تحولات سیاسی- مردمی کشورهای اسلامی بودند اکنون با اعتراضات بیسابقه داخلی مواجه شدهاند. تداوم این اعتراضات میتواند خطوط گسل جامعه سر هم بندی شده یهودیان فلسطین اشغالی را فعال سازد.
تبعیضها،شکاف طبقاتی و خاصه مشکلات اجتماعی جامعه امروز فلسطین اشغالی تحت الشعاع اخبار سیاست خارجی رژیم حاکم بر این سرزمین قرار گرفته است. گسترش تحولات سیاسی اخیر به داخل آن سرزمین میتواند سرمنشا اخبار تازهای باشد. این مشکلات ماحصل مهندسی سیاسی - اجتماعی اسرائیل توسط قدرتهایی است که این موجودیت را با هدف استفاده دوگانه شکل دادند. آنها هم میخواستند برای همیشه داعیه ارض موعود یهودیان را از سرزمینهای غربی دور کنند و هم اینکه در بلند مدت با ایجاد مشغله برای دنیای اسلام مانع احیای امپراتوری اسلامی یا موجودیت واحد اسلامی شوند.
در راستای همان تفکر در ابتدای قرن بیستم میلادی موضوع ایجاد دولت مستقل اسرائیل، در دستور کار قدرتهای بزرگ قرار گرفت. انگلیس به دلیل ماهیت تفرقه انداز سیاست خارجی خود و خاصه ارتباط با سران آژانس جهانی یهود، همواره کانون توطئههای صهیونیستی بوده است. وینستون چرچیل به رغم مسیحی بودن اعلام میکرد مفتخر است که او را یک صهیونیست بنامند.
ابتدا قرار بود دولت یهودی را درآمریکای شمالی ایجاد نمایند. چون پیش از سال 1917 میلادی بیشترین جمعیت یهودی دنیا ابتدا مربوط به آمریکا بود، سپس آرژانتین و در نهایت فلسطین.
به طور طبیعی آمریکاییها که در راس قدرت آنها مهاجران انگلیسی قرار داشتند با ایجاد دولتی در دل آمریکای شمالی مخالفت کردند. در آرژانتین نیز انگلیس، به دلیل داعیههای خود در "مالویناس " و ترس آمریکاییها از مشغله سازی در حیاط خلوت خود، مخالفت کرد. بویژه آنکه منظور دوم از تشکیل اسرائیل تنها در خاورمیانه قابل دستیابی بود: یعنی ایجاد مشغله دائم در درون قلمرو اسلامی.
بنابراین در سال 1917 میلادی حدود 96 سال پیش اعلامیه معروف بالفور توسط وزیر خارجه وقت انگلیس قرائت شد. طبق این اعلامیه باید یک کشور یهودی در فلسطین ایجاد شود. نام آن را اسرائیل گذاشتند و براساس آن همه یهودیانی که در سراسر جهان در جستجوی آرمان بازگشت به ارض موعود بودند باید به فلسطین باز میگشتند. ارض موعود را "سیاسی " جایابی کردند. یک سال پیش از پایان جنگ جهانی اول و در سالهای مابین دو جنگ جهانی از شرایط بیسامان دنیا بویژه ضعف و فروپاشی امپراتوری عثمانی استفاده شد و یهودیان دنیا را با پول و اسلحه به فلسطین کشاندند. از یک طرف جمعیت مهاجر یهودی توازن جمعیتی را از بین میبرد و از طرفی دیگر با کشتار و قتل تمام مسلمانان یا آنها را به کشورهای دیگر آواره ساختند و یا اینکه با تصفیه نژادی خونین به مهندسی اجتماعی آن سرزمین میپرداختند.
از آن زمان تاکنون امنیت مهمترین مشغله مردمان مستقر شده در فلسطین اشغالی بوده است همه آنها اعم از زن و مرد عضو گردانهای نظامی احتیاطی هستند و با شرکت هر از گاه در مانورهای نظامی برای دفاع از اسرائیل آموزش میبینند. جنگهای 1948 تا 1982 میلادی نیز که تا 50 سال جنگ را به بخشی از زندگی مهاجران تبدیل کرده بود مانع شکلگیری دیگر تقاضاها میان مردم شد.
اکنون بنیامین نتانیاهو وارث آن دسته از سیاستمداران صهیونیست است که تلاش کردهاند با طرح شعارها و دغدغههای نظامی و امنیتی مانع فعال شدن خطوط گسل اجتماعی داخل شوند. در دهه 1990 میلادی او با طرح جنگ علیه ایران و سرکوب فلسطینیها یک دهه بحران امنیت را به سرزمینهای اشغالی تحمیل کرد و در دهه جاری نیز بیشترین شعارهای مربوط به جنگ از جناح راست افراطی متعلق به او به گوش میرسد.
اما اکنون شرایط برای تسویه حسابهای داخلی یهودیها فراهم شده است. آن دسته از مهاجرین یهودی که از آسیا و خاصه آفریقا به سرزمینهای اشغالی رفتهاند، طبقات پایین جامعه را تشکیل میدهند. تبعیض و ضعفهای اقتصادی و خاصه معضلات اجتماعی منجر به نارضایتی آنها شده است و در این میان ثروتمندان صهیونیست حاضر نشدهاند امکانات و نقاط استقرار خود در اروپا و آمریکا را ترک کنند.
دغدغههای امنیتی و تردید نسبت به آینده سیاسی و حتی بحران موجودیت اسرائیل موجب نگرانی کسانی شده است که معمولا برای ماندن از حمایتهای تشویقی برخوردار میشدند اما با بحرانهای اقتصادی اخیر رژیم نتوانسته است به وعدههای خود در این رابطه نیز عمل نماید.
به طور معمول عوامل اقتصادی و اجتماعی ریشه حرکتهای مردمی است اما در سرزمینهای اشغالی شرایط قدری متفاوت است. معترضین در اوج نومیدی ها به اعتراض پرداختهاند. آنها اگر قدری عمیقتر بیندیشند، قربانی یک دروغ بزرگ شدهاند. خیانت نتانیاهو و دوستانش تنها در وعدههای اقتصادی- اجتماعی عمل نشده نیست بلکه در شکل دهی به آینده وی است که به رغم بریدن یهودیان از گذشته خود هر روز موهومتر و دست نیافتنیتر میشود.
آنچه میتوان به معترضین اسرائیلی گفت این است که با تداوم شرایط کنونی مشکلات آنها در آینده بیشتر خواهد شد. روز به روز مردم جایگزین سران تبانیگر عرب میشوند. بدون احقاق حقوق فلسطینیهای اصیل امکان همجواری مسالمت آمیز و توسعه ناشی از آن وجود ندارد. اگر آنها سران رژیم صهیونیستی را وادار نمایند تا در قالب رفراندوم اختلاف میان جمعیت مسلمان ، یهودی و مسیحی را حل کنند مشکلات گذشته و تردیدهای آینده از میان خواهد رفت. آن دسته از قدرتها و مراکز سیاسی - خبری دنیا نیز که ادعای دموکراسی دارند،اکنون این ادعا را در مورد سرزمینهای اشغالی نیز مطرح نمایند.
*آفرینش
روزنامه آفرینش درسرمقاله خود با عنوان "نگاهی به سیاست خارجی چین در قبال ایران "به قلم علی رمضانی آورده است :«چین با یک نگاه استراتژیک به دنبال افزایش همکاریهای خود با ایران است.» سخنان فوق را هه گوچیانگ عضو کمیته دائمی رهبری چین در دیدار اخیرش از ایران اعلام داشت دیداری که همزمان با چهل سالگی روابط دیپلماتیک ایران و جمهوری خلق چین بود.
در این بین با نگاهی به سیاست خارجی چین در سالهای اخیر بر آن هستیم تا نوع نگاه چین به ایران مورد بررسی قرار گیرد.
در این بین باید گفت که امروزه چین اقتصاد دوم جهانی و قدرتی در حال رشد و تبدیل شدن به ابرقدرت است در این بین اگر به اهداف کلی و اساسی چین در سیاست خارجی توجهی داشته باشیم در می یابیم که این کشور در جهت تبدیل شدن به یک ابرقدرت و درحال پیشبرد منافع ملی مد نظرش در حرکت است.
در این راستا نیز سیاست خارجی این کشورنیز با استفاده از اهرم ها و استراتژیهای ویژه خود در این راستا حرکت میکند ودر نگاه به ایران و خاورمیانه نیز به همین گونه نیز رفتار می نماید .در این راستا به نظر میرسد خاورمیانه و ایران از دو بعد برای چینی ها مهم و استراتژیک است نخست مقوله انرژی و واردات انرژی از ایران و...برای ادامه حیات اقتصادی و گردش چرخ اقتصادی و دوم ایفای نقش در معادلات پیچیده سیاسی امنیتی خاورمیانه برای ایفای نقش پررنگ تر در قالب چین قدرتمند است.
در این بین هر چند این افزایش نقش و تحرک چین تا حدودی در برخورد با منافع امریکا قرار میگیرد اما چین هوشمندانه کوشیده است تا با اتخاذ سیاستهایی نرم موجب واکنشهایی شدید از سوی امریکا نشود لذا اولویت نخست این کشور همکاری با امریکا و دوم رقابت با این کشور در مقطع کنونی است در این بین نیز نگاه پکن به تهران نیز در این چارچوب قابل تحلیل است یعنی چین تا زمانی بر روابط دوستانه و اقتصادی سیاسی و..با ایران اصرار می ورزد که در راستای منافع ملی خود باشد و باعث واکنش تند امریکا نگردد.
لذا اکنون مشاهده میگردد که چینی ها از روابط کنونی خود با ایران بیشتر در پی استفاده از منافع ان هستند در این میان باید گفت که چینی ها هر چند در برخی از حوزه ها همکاری هایی را با ایران داشته اند اما باید گفت که به همین میزان نیز پروژه های ناتمام پیمانکاران چینی در ایران ( بزرگراه تهران- شمال پروژه های پارس جنوبی و..).وجود دارد .
در این راستا نباید نگاه چین به ایران را نگاهی استرا تژیک برآورد کرد چه اینکه هر چند تهران در سالهای اخیر کوشیده است تا با افزایش روابط با چین ؛ واردات گسترده و امیدواری برای رساند ن حجم روابط تا 100 میلیارد دلار در آینده بر دامنه روابط خود با این کشور بیفزاید اما همچنان که رفتار گذشته سیاست خارجی چین نشان داده است نمی توان از چین انتظار «روابطی استرا تژیک » داشت چه اینکه چین اکنون بیش از هر زمانی در اندیشه قدرتمند شدن و حرکت در راستای منافع ملی خویش است و نگاه به ایران نیز در همین چارچوب قرار دارد .
* مردم سالاری
روزنامه مردم سالاری درسرمقاله خود با عنوان "ماه رمضان؛ فرصت استثنایی برای پاکسازی جسم و روح "به قلم وحید حقی آورده است: ماه مبارک رمضان ماه خداوند، ماه نزول قرآن و از شریف ترین ماه های سال است. در این ماه درهای آسمان و بهشت گشوده و درهای جهنم بسته می شود، و عبادت در یکی از شب های آن( شب قدر ) بهتر از عبادت هزار ماه است.ماه مبارک رمضان، فرصتی ارزشمند و مغتنم برای تهذیب و پالایش روح و روان انسانی است. ماه سلوک و زدودن زنگارهای شیطانی از آیینه دل و برافروختن چراغ معرفت در شبستان وجود است، تلاوت قرآن و هنگامه دعا خواندن و تحول است. عاشقان کوی دوست در این ماه، مهر صیام بر لب می زنند و آتش محبت در قلب مشتعل می سازند و با گام نهادن بر نردبان کمال و فضیلت، پله پله به معبود و معشوق خویش نزدیک تر می شوند.
پیامبر گرامی اسلام هنگامی که رویت هلال ماه رمضان می فرمود، رو به قبله می نمود و دست های مبارکش را بلند می کرد.و می گفت: پروردگارا این ماه را بر ما نو گردان به امن و امان، و سلامتی و اسلام، و تندرستی شایان تشکر، و روزی فراخ، و بر طرف ساختن دردها و ناملایمات، بار پروردگارا روزی کن ما را روزه و قیام برای عبادت، و تلاوت قرآن در این ماه، و او را برای ما سالم و تمام گردان، و او را از ما سالم بدار، و ما را در این ماه سالم و تندرست فرما.
انسان روزه دار در این ماه مهمان حضرت دوست است و سفره ای از رحمت و مغفرت در پیش روی وی گشوده شده است. در ماه مبارک رمضان، عشاق از سفره پرفیض الهی، بهره مند می شوند و مشام جان را با عطر عبادت و معنویت می نوازند. در وصف روزه و آثار آن گفته اند: روزه برای انسان، حکمت به ارمغان می آورد; روزه، قلب را از وسواس حفظ می کند; روزه، تقرب به خداست; روزه، نیاز به مردم را کم می کند; روزه، نور، برهان، شفا و رحمت را در پی دارد; روزه، سبب شناخت عیوب نفسانی است; روزه، مانع تاثیر شیطان برآدمی است; انسان به وسیله روزه، آنچه را که تاکنون نمی فهمید می فهمد و آنچه را که نمی دید می بیند.
امام صادق(ع) در رابطه با صبر روزه دار می فرماید: هیچ روزه داری نیست که بر گروهی که مشغول غذاخوردن هستند، حاضر شود مگر اینکه اعضا و جوارح او، تسبیح پروردگار می کنند و ملائکه بر او درود.
روزه از نظر لغت به معنای امساک و ترک مطلق امور اعم از خوردنی ها، آشامیدنی ها و حتی سخن گفتن و سایر اعمال می باشد. چنانچه خداوند سبحان به حضرت مریم(س) می فرماید: در پاسخ به سخنان طعنه آمیز مردم بگو: من برای خدا، نذر روزه سکوت کرده ام.
اما از نظر شرعی، روزه یا "صوم " به معنای خودداری و بازداشتن نفس از ارتکاب هرنوع عملی است که "مفطری " یا باطل کننده معرفی شده است.
انسان روزه دار به دلیل امساک از خوردن و آشامیدن و خودداری از انجام سایر مفطرات، خلق و خوی روحانی و ملکوتی می یابد و بیش از هر زمان به پروردگار خویش نزدیک می شود. خدا و پیامبر، شخص روزه دار را دوست دارند و اهل آسمانها و زمین، از وی به عظمت و تجلیل یاد می کنند. ظاهر روزه، سکوت، آرامش، قناعت و رضایت مندی است و باطن آن سرور، بهجت و حلاوت وصل و توان مندی است. انسان روزه دار، خود را از دام هر قید و بندی، آزاد و رها می بیند و آنچه که بر دیگران دشوار است نزد خود، سهل و آسان می یابد. روزه، چشمه های خیر و حکمت را از قلب به زبان جاری می سازد و برای روزه دار، نور بصیرت و طراوت یقین و معنویت به ارمغان میآورد. از میان احکام و برنامه های عبادی که به منظور تحکیم پیوند معنوی انسان با عالم ملکوت، تعیین شده، روزه از اهمیت و عظمت دیگری برخوردار است و اجر و پاداش آن نیز در پیشگاه الهی از بسیاری از عبادات دیگر افزون تر است. چنانچه در حدیث قدسی آمده است که خداوند سبحان می فرماید: هرکار نیک و ارزشمندی، از ده تا هفتصد برابر پاداش دارد به جز روزه، همانا که روزه، برای من و مخصوص من است و من خود اجر و پاداش آن را خواهم داد.
ماه مبارک رمضان، ماه برکت، رحمت و بشارت است و فصل روی آوردن به درگاه الهی و تلاوت قرآن و خواندن دعا و عبادت; امام علی بن موسی الرضا(ع) پیشوای هشتم شیعیان در تشریح فضایل بی همتای این ماه می فرمایند: کارهای نیک و شایسته مومنین در ماه رمضان، پذیرفته و خطاهای آنان آمرزیده می شود. کسی که در این ماه یک آیه از قرآن بخواند همانند آن است که در ماههای دیگر، یک ختم کامل قرآن کرده است و کسی که در این ماه با روی گشاده و اخلاق خوش با برادران مومنش برخورد کند و با مزاح و خنده، دل آنها را شاد نماید، در روز قیامت، خوشحال و شادمان است و به بهشت، بشارت داده می شود. روزه فقط امساک از اکل و شرب نیست، بلکه شرایطی دیگر هم همراه آن است، تعهد و مسوولیت های انسان در برابر روزه، این فریضه الهی زیاد است. حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: روزه نیست برای کسی که امام و پیشوای خود را نافرمانی کند و از او اطاعت ننماید، روزه فرزند عاق شده پدر و مادر تا خوب نشود و اصلاح نگردد، مورد قبول قرار نمی گیرد و روزه به حساب نمی آید، بلی یکی از ابعاد سیاسی این حدیث شریف، اطاعت و فرمانبری پیروان و رهروان مسلمان از راهبر و ولایت فقیه است. پس برماست که در این ماه مبارک بیشتر به روح و روان خود توجه کنیم و از رهروان راستین ولایت باشیم تا انشا» الله در پایان ماه مبارک با خاطری خوش این ماه را بدرقه کنیم.
* جمهوری اسلامی
روزنامه جمهوری اسلامی درسرمقاله خود با عنوان "توجیهات واشنگتن برای ادامه اشغال عراق " آورده است: استوارت بوون، بازرس ویژه کنگره آمریکا طی گزارشی 172 صفحهای از روند بازسازی و عدم ثبات امنیتی عراق انتقاد کرد و تصریح نمود اوضاع کنونی عراق بیثبات است و حتی شرایط از سال گذشته نیز بدتر شده است.
گزارش رسمی بازرس ویژه کنگره آمریکا عملکرد امنیتی این کشور در عراق را به وضوح به زیر سئوال میبرد و در واقع پنتاگون، ارتش و سازمان "سیا " را مسئول اصلی عدم تحقق شرایط مورد ا نتظار معرفی میکند. بوون در گزارش خود به افزایش تعداد بمب گذاریها، حوادث تروریستی، خشونتهای منجر به قتل و جرح و همچنین افزایش تعداد قربانیان اشاره میکند و با استناد به آمار و ارقام رسمی، نتیجه گیری مینماید که عراق بیثباتتر از سال گذشته است.
اگرچه جمع بندی بازرس ویژه کنگره آمریکا از واقعیت انکارناپذیری درخصوص اوضاع عراق سخن میگوید ولی سؤال اینست که چرا دولت اوباما و بویژه محافل پنتاگون، ارتش و سازمان سیا از این گزارش استقبال کرده اند؟ طبعاً سئوال مهمتر اینکه گزارشی با این صراحت که عملکرد آنها را به شدت ناکارآمد معرفی کرده، چگونه ممکن است خشنودی آنها را به همراه داشته باشد؟
این، سئوال مهمی است که پاسخ روشنی دارد و در واقع سرنخ اصلی قضایا به این مسئله ختم میشود که ارتش، پنتاگون و سیا، در تنظیم این گزارش، ارائه اطلاعات و آمار مورد استناد، جمع بندی و نتیجه گیری و حتی هدفگذاری تیم گزارشگر، نقش داشتهاند. ولی گویا هنوز هم قضایا برای افکار عمومی روشن و آشکار نشده است. رکن اصلی قضیه اینست که بقایای تیم نومحافظه کاران در پنتاگون، از عملکرد و سیاستهای اوباما و دستیارانش در زمینه جنگ در عراق و افغانستان به شدت خشمگین و معترضند و قویاً اصرار دارند که اولاً بودجههای تخصیصی به جنگ باید افزایش یابد و ثانیاً طرح خروج نظامی آمریکا از عراق و افغانستان عملی نیست و لازم است در آن تجدیدنظر شود. اما در شرایطی که اوباما و دستیارانش در کاهش بودجه و رعایت جدول زمانی برای خروج از عراق اصرار میورزند، چه حربهای میتواند برای خنثی کردن سیاستهای کاخ سفید مؤثر باشد؟
اینجاست که نومحافظه کاران از برتری نسبی جمهوریخواهان در کنگره، بیشترین بهرههای ممکن را برده و سعی کردهاند گزارش بازرس ویژه کنگره به صورتی تدوین و جمع بندی شود که آنها را به اهداف مورد نظر نزدیک و تحقق این اهداف را ممکن و اطمینان بخش نماید.
استوارت بوون، در گزارش خود بر مسئولیت آمریکا در حفظ نفوس عراقی و تضمین امنیت در این کشور اصرار میورزد و تصریح میکند ارتش آمریکا مسئول مستقیم اوضاع امنیتی عراق است، حتی این نکته هم دقیقاً منطبق بر کنوانسیونهای بینالمللی درخصوص مسئولیت ارتش اشغالگر است ولی چرا پس از هشت سال جنگ و کشتار بیرحمانه، برای نخستین بار این مسئله مطرح میشود و پیرامون آن بزرگنمائی صورت میگیرد؟ در واقع همه چیز به تعهدات واشنگتن برای خروج نیروهای اشغالگر تا پایان سال جاری میلادی باز میگردد که باید اشغالگران آمریکائی از عراق خارج شوند.
این گزارش، زمینههای تردید مقامات واشنگتن برای خروج نظامیان از عراق را گسترش داده و با این هدف تنظیم گردیده است که گویا اصرار بر ادامه حضور اشغالگران آمریکائی در عراق، از روی مسئولیت و دلسوزی برای مردم عراق صورت گرفته و آمریکا نمیتواند مردم عراق را در اوج ناامنی و بیثباتی، به حال خود رها کند!
گزارش با طرح سئوالات هدفمند، این نکته را مورد پرسش قرار میدهد که با کسب اطمینان از اینکه عراق از هر زمان دیگری ناامنتر است، آیا نیروهای آمریکائی از عراق خارج میشوند یا برای ایفای مسئولیت خود! در آنجا میمانند؟
کاملاً واضح است که اشغالگران برای قربانیان جنایات خود اشک تمساح میریزند و مهمترین مسئله آنست که این جنایات در دوره حضور اشغالگران صورت گرفته است و اتفاقاً بیشترین تلفات انسانی در مکانهائی بوده که بیشترین حضور اشغالگران به ثبت رسیده است. دقیقاً به عکس، در مناطقی که اشغالگران حضور ندارند، عملاً حادثهای رخ نداده و ناامنی و بیثباتی هم گزارش نشده است.
مفهوم روشن این عبارت اینست که حضور اشغالگران، لزوماً به منزله ثبات و امنیت بیشتر نیست. علاوه بر این گزارش رسمی نهادهای نظارتی فدرال و کنگره در گذشته بارها بر این نکته تأکید ورزیده که مسئول اصلی و مستقیم بسیاری از حوادث تروریستی عراق، شرکتهای به اصطلاح امنیتی آمریکا و مزدوران محلی آنها از جمله شورشیان عضو "شوراهای بیداری " بودهاند که توسط همین شرکتها سازماندهی و مسلح شدهاند. این بدان معنی است که ادامه حضور آمریکا به معنی ناامنی، بیثباتی و تلفات انسانی بیشتر است. رسانههای همفکر و همراه با نومحافظه کاران، از هم اکنون زمزمههای اولیه برای استناد به گزارش بازرس ویژه کنگره را آغاز کردهاند تا برای ادامه اشغال عراق و زمینهسازی برای استمرار حضور نظامی آمریکا تحت هر بهانه و پوشش جدیدی فضاسازی کنند. به نظر میرسد بغداد هم تحت فشار مضاعفی است.
نوری المالکی، نخستوزیر عراق از طرح دولتش برای خرید 36 فروند جنگنده اف 16 از آمریکا سخن گفته و یادآور شده است بغداد برای آموزش و بهره وری از سلاحهای جدید به نظامیان آمریکائی نیاز دارد و در عین حال موضوع خروج نظامیان آمریکائی از عراق نیز قابل بحث است و به توافق "ملی " در تصمیم سازی در این مقوله نیاز است که لازم است فراکسیونهای سیاسی در این زمینه اعلام موضع کنند.
* شرق
روزنامه شرق درسرمقاله خود با عنوان "امنیت و عواطف انسانی "به قلم معصومه ابتکار آورده است: چندی است اخبار متعددی از خشونتها و جرایم مختلف به گوش میرسد؛ از تجاوز و قتل تا کودکآزاری و اسیدپاشی و این همه سبب نگرانی همگان از جمله مجلس و شورای اسلامی شهر شده است. اگرچه باید از زحمات همه مسوولان مرتبط با امنیت و به ویژه پلیس تشکر کرده و تاکید کنیم که موضوع امنیت مانند آسیبهای اجتماعی، مسالهای چند بعدی و دارای زمینههای مختلف است و نباید در قضاوتی یکسویه نیروهای خدوم پلیس را مقصر بشماریم.
موضوع رشد جمعیت از یک طرف و مشکلات اقتصادی، ساختاری و مدیریتی که به بیکاری و اعتیاد منجر میشود از طرف دیگر، از عوامل اصلی وقایع مورد اشاره هستند. متاسفانه رویکرد ایجاد محدودیت، برخوردهای ضربتی و فقدان فضای نقد و اظهارنظر به خصوص برای جوانان، تشدیدکننده این وضعیت است.
اخیرا پس از نامه رسمی و درخواست اعضای شورای شهر، جلسه ارزشمندی با حضور مسوولان ستاد مبارزه با موادمخدر برگزار شد. در این جلسه نسبت به تغییر الگوی مصرف و افزایش رفتارهای خشن و مجرمانه هشدار داده شد و اعضای شورا از عدم اطلاعرسانی و مدیریت یکپارچه و منسجم در این زمینه انتقاد کردند. در اینکه اعتیاد و الگوی جدید آن زمینهساز خشونت و معضلات اجتماعی است شکی نیست. به همین دلیل شورای اسلامی شهر تهران میتواند پرچمدار ایجاد جنبش اجتماعی مقابله با اعتیاد با همکاری نهادهای مدنی، شورایاریها، شهرداری و نهادهای دولتی باشد.
اعتقاد جدی دارم که دستگاههای مسوول از صدا و سیما گرفته تا اعضای شورای اجتماعی وزارت کشور، سازمان بهزیستی و سایر دستگاههایی که مسوولیت آنها در برنامه چهارم توسعه مشخص شده بود و در زمینه اشتغال، پیشگیری از جرم، ایجاد نشاط و امنیت، به طور قانونی مسوول هستند باید در زمینه عملکرد و برنامههای خود گزارش دهند. همچنین ضرورت دارد شهرداری تهران در خصوص ماده 13 برنامه پنجساله شهر تهران گزارشی ارایه کند، زیرا سند کنترل و کاهش آسیب اجتماعی بسیار راهبردی به نظر میرسد.
با وجود گستردگی و پیچیدگی موضوع، بسیاری از کارشناسان و جامعهشناسان معتقدند نظرات و توانمندیهای آنان در این زمینه به کار گرفته نمیشود. در شرایط کنونی هر تلاشی برای سالمسازی فضای شهر، بسط آزادیهای مشروع، افزایش ضریب همبستگی، اشاعه عواطف انسانی و ایجاد و افزایش احساس عزت و کرامت در مردم به ویژه جوانان میتواند به مثابه گامی جهت امنیت و پیشگیری از جرم باشد. با این رویکرد در آخرین جلسه شورای شهر طرحی پیشنهاد شده است که براساس آن و با همکاری فرابخشی همه دستگاههای دخیل در حوزه اجتماعی و امنیت، برنامههای بلندمدتی برای سالمسازی فضای اجتماعی و روانی جامعه اجرا شود.
اما در میان این اخبار ناگوار، خبرهای خوبی هم هست که مایلم سخنم را با اشاره به آنها پایان دهم؛ اینکه بیش از 230 سازمان مردم نهاد فعال (NGO) در حوزه درمان و مقابله با اعتیاد در تهران فعالیت دارند، اینکه صدها نفر معتاد در اثر فعالیت بخشهای دولتی و غیردولتی و شهرداری به زندگی سالم بازگشتند و اینکه سازمانهای مردمنهاد برای زنان آسیبدیده و زندانیان تلاش میکنند و در مواردی نیز نتیجه میگیرند. این فعالیتها نشان میدهد که میتوان از ظرفیت سازمانهای مردمنهاد و غیردولتی آنگونه که در دوران دولتهای هفتم و هشتم استفاده شد، بهره ببریم و دوباره به آن مسیر که طریق حیات و سرزندگی جامعه است، بازگردیم.
در عین حال خبر بسیار خوب در این زمینه، تجلی بخشش و محبتی است که میتواند چرخه معیوب خشونت، نفرت و کینه را در هم شکند و دلهای خفته را بیدار کند و این کاری است که آمنه بهرامی به آن اقدام کرد. آمنه، فردی را که سلامت، بینایی و زیبایی ظاهریاش را از او گرفته بود - اگرچه نتوانست بصیرت و زیبایی درون را از او بگیرد - بخشید و درس بزرگی به همه انسانها داد. ما نیز اگر بخواهیم جامعه ایرانی به همبستگی و یکپارچگی برسد باید گذشت کنیم.
آمنه قدرت قصاص داشت، ولی با گذشت خویش درسی بهیادماندنی از بزرگمنشی ایرانی و زن ایرانی داد. در نگاه مدیریت شهری نیز بسیار نیارمند مدیریت مادرانه و نگاه معطوف به محبت و فداکاری هستیم.
*وطن امروز
روزنامه وطن امروز در یادداشت خود با عنوان "ماه رمضان، ماه نیرو گرفتن است "به قلم سید محمدهادی ایازی * آورده است: در میان ما مسلمانان، قرآن کریم که در این ماه مبارک نازل شده است نعمت بزرگی است که تلاوت آن رحمت، تدبر در آن برکت، عمل به آن نجات و فلاح را به ارمغان آورده است. گرچه در همه طول سال باید با قرآن مونس بود و به حد وسع آن را تلاوت کرد و از معارف آن بهره برد اما ماه رمضان ویژگی دارد که حظ و عمق بیشتری به عبادات می دهد و زمینه روحی و معنوی بهتری برای رسیدن به تقوای الهی را فراهم می کند. مقام معظم رهبری نیز در همین زمینه می فرمایند: «مسئله اساسی در باب ماه رمضان، این است که بشر که در میان انواع عوامل و موجبات غفلت از خدا و از راه او محاصره شده و انگیزههای گوناگون، او را به سمت پایین و تنزل و سقوط می کشاند، فرصتی پیدا کند که در آن بتواند روح را ـ که روح انسان و باطن بشر، به عروج و اعتلا تمایل دارد ـ به سمت عروج و اعتلا سوق دهد و به خدا تقرب جوید و به اخلاق الهی، تخلق پیدا کند. ماه رمضان، چنین فرصتی است.»
بنابراین باید از این فرصت به نحو احسن بهره بگیریم و برای مردم هم زمینه بهره گیری از این اوقات ربانی را فراهم کنیم چون این ماه نیز بنا به فرمایش عمیق مقام عظمای ولایت، ماه نیرو گرفتن برای عروج معنوی است و در این باره فرموده اند:
«ماه رمضان، ماه ذخیره سازی و ماه نیرو گرفتن است. ماه رمضان ماهی است که آحاد مردم باید خود را به خزاین غیبی و معنوی الهی برسانند و هر مقدار که می توانند، تغذیه کنند، خود را برای پیشرفت آماده کنند ... و باید قدر بدانید. در روزها و شبهای ماه رمضان، همه بر سر سفره انعام الهی حاضرید. استفاده کنید.
در این ماه، هر کار نیکی بکنید، هر سخن حقی بگویید، هر کلمه ای را به کسی که محتاج تعلیم است، تعلیم بدهید، هر کلمه ای که برای خدا فرا بگیرید و در راه خدا به کار شما بیاید، هر رکعت نماز، هر آیه قرآن، هر ساعت گذراندن با دهان روزه و هر اجتناب از گناهی، با ارزش است. دروغی نگویید و غیبتی نکنید، که زمینه برای دروغ و غیبت مقتضی است. شما اجتناب و امتناع کنید. هر عمل حسنه ای که انجام بدهید ـ احسان، اطعام و کمک به کسی، احوالپرسی از مستحقی، اقدامی برای مردم محروم، اقدامی برای جامعه اسلامی، کاری برای پیشرفت زندگی مردم ـ همه اینها عبادت است.»
بیانات مقام عظمای ولایت عموماً چراغ راه همه مردم برای بهره گیری از این ماه است و برای مسئولان و مدیران فرهنگی جامعه خصوصاً تکلیف و فریضه که در جهت مهیا کردن زمینه تحقق این منویات تلاش کنند.
مدیریت فرهنگی شهر تهران هم با اعتقاد به ضرورت کار فرهنگی و دینی و در راستای تحقق اندیشه های رهبری و به اقتضای زمان برای ماه مبارک رمضان تدارک و تمهیدات گستردهای را برنامه ریزی کرده است.
اساس این برنامه ها بر قرآنی شدن فضای معنوی شهرمان تهران، این ام القرای کشورهای اسلامی جهان است. تنوع و گستردگی این برنامه ها دارای اهداف و الزاماتی است که توجه به آنها ضروری است از جمله اهداف این برنامه ها ایجاد شرایط و فضای معنوی و قرآنی، عمق بخشی به مفاهیم فرهنگ شهروندی با تکیه بر ارزش های دینی و مذهبی، ارتقای نشاط معنوی شهروندان با رویکرد تلطیف فضاهای دینی، ایجاد انس و الفت بین شهروندان با تکیه بر تقویت ارزش های دینی و اسلامی، پاسداشت مراسم و مناسبت های مذهبی با محوریت ماه مبارک رمضان، ایجاد یکپارچگی و انسجام عملی در برنامه های مدیریت شهری.
توجه به محتوای برنامه ها نیز از اهمیت دو چندان برخوردار است و مدیریت فرهنگی شهر خود را ملزم به رعایت الزامات محتوایی جهت رشد و بالندگی معنویت در جامعه می داند.
تقویت ارزش های دینی و اسلامی در بستر برنامه های اجرایی ماه مبارک رمضان، تاکید ویژه بر آموزه های ائمه اطهار علیهم السلام، امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامی در برنامه ریزی فعالیتهای فرهنگی – مذهبی، توجه به وحدت و وفاق عمومی شهروندان با تقویت
انسجام و همبستگی اجتماعی، بازشناسی ظرفیت های محله ای ، منطقه ای و فرا منطقه ای جهت انجام بهینه برنامه ها، توجه ویژه به آموزش مباحث اخلاقی و دینی با محوریت قرآن، نهج البلاغه و صحیفه سجادیه از جمله این الزامات محتوایی به شمار می رود.
*معاون شهردار تهران
* حمایت
روزنامه حمایت دریادداشت خود با عنوان "گمشده در خیابانهای انگلیس " آورده است: انگلیسی که خود را از مدعیان تدوین قوانین جهانی است همواره واژه حقوق بشر را در ارکان دیپلماسی خود قرار داده و چنان وانمود میسازد که بدون وجود این کشور حقوق بشر و عدالتی برای انسانها به وجود نخواهد آمد.
هرچند که دولتمردان این کشور همچنان این ادعا را مطرح میکنند اما تحولات کنونی اروپا و درون انگلیس حقایقی دیگر را آشکار میسازد. در باب دوگانگی حقوق بشری انگلیسیها میتوان به پرونده «مرداک» غول رسانهای غرب و جاسوسی آن از شهروندان انگلیسی و نیز پرونده کشتار 91 نفر به دست آندرس برینگ برویک تروریست راست گرای افراطی اشاره کرد. سران لندن همواره بر این ادعایند که آزادی بیان و فعالیتهای اجتماعی از ارکانی است که در این کشور رعایت میشود و جهان نیز باید از آن الگو بگیرد. با همین ادعای آزادی نیز مشاهده میشود که افرادی مانند مرداک غول رسانهای جهان که سابقهای طولانی در ایجاد بحرانهای اجتماعی در کشورهای هدف دارد، با بهرهگیری از حمایت دولتمردان به جاسوسی از مردم انگلیس پرداخته است به گونهای که دیگر حریم خصوصی برای افراد وجود ندارد. در نمونهای دیگر نیز عامل کشتار خونین نروژ آزادانه در انگلیس با گروههای تروریستی راست افراطی در ارتباط بوده و این گروهها از خاک انگلیس اقدامات ضد اسلامی و ضدبشری خویش را اجرایی میکردهاند. جالب توجه آنکه دولتمردان لندن به جای مقابله با این گروهها، به محدودسازی مسلمانان پرداخته و به نوعی حمایت خود را از این جریانهای تروریستی اعلام داشتهاند.
هرچند که سران لندن تمام این اقدامات را برگرفته از اصل آزادی بیان به اصطلاح حاکم بر کشورشان عنوان میدارند اما مواضع آنها در قبال مطالبات مردمی و سایر تحولات ابهامات بسیاری را در این زمینه ایجاد میکند. سئوالاتی نظیر اینکه اگر انگلیس واقعا به آزادی بیان توجه میکند چرا به رغم گذشت 7 ماه از اعتراضهای دانشجویی به سه برابر شدن شهریه دانشگاهها همچنان به دنبال بازداشت و محاکمه دانشجویانی است که جرم آنها صرفا درخواست برای عدم افزایش شهریهها بوده است؟ چرا اعتراضهای آرام مردم به بحران اقتصادی با سرکوب گسترده پلیس همراه میشود . این سئوالات و صدها سئوال دیگر نشانگر واهی بودن ادعاهای حقوق بشری لندن و استفاده ابزاری آنها از این مقوله برای رسیدن به منافع سلطه طلبانه در جهان است ادعاهایی که حتی برای مردم این کشور رعایت نمیشد و ساکنان این سرزمین همچنان حقارت برخوردار نبودن از حقوق اولیه شهروندی را متحمل میشوند.
* دنیای اقتصاد
روزنامه دنیای اقتصاد درسرمقاله خود با عنوان "تعویض یا تغییر "به قلم محمدصادق جنانصفت آورده است:یک مقام مسوول بانک مرکزی چند روز پیش تاکید کرد، 90 درصد منابع بانکهای ایران از پسانداز افرادی با سپردهگذاری کمتر از 10 میلیون تومان تشکیل شده است.
با توجه به این عدد و ترکیب سپردهگذاران که عموما افراد با درآمدهای نه چندان بالا است، نهادهای سیاستگذار در امور پولی و بانکی مسوولیت سنگینی در حفظ ارزش پسانداز میلیونها سپردهگذار ایرانی را بر دوش گرفتهاند. شورای پول و اعتبار بر پایه وظایف قانونی، یکی از نهادهای اصلی سیاستگذار در این حوزه است و اعضای آن در تعیین سرنوشت پساندازکنندگان نقش مهمی دارند.
ماده 89 قانون برنامه پنجم توسعه این اختیار را به رییس دولت داده است که براساس پیشنهاد رییسکل بانک مرکزی، دو نفر متخصص بانکی و پولی را به عضویت این شورا انتخاب کند. روز گذشته اعلام شد که کوروش پرویزیان و پیمان نوری به جای محمد جهرمی و ناصر شرافت جهرمی عضو شورای پول و اعتبار خواهند شد. با توجه به اهمیت این انتخابها این پرسش در ذهن کارشناسان و فعالان اقتصادی پدیدار میشود که این اقدام از جنس تعویض محض است یا تغییر؟ اگر قرار براین باشد که سیاستهای پولی و بانکی بهویژه موضوع محوری این سیاستها؛ یعنی «نرخ سود بانکی» همان باشد که هست، به نظر میرسد اقدام یادشده بیشتر از جنس تعویض است، اما اگر هدف از جایگزین کردن پرویزیان و نوری این است که دست رییسکل بانک مرکزی برای منعطف کردن سیاستهای نرخ سود باشد، جای امیدواری است.
واقعیت این است که محمد جهرمی در مقام وزیر کار و امور اجتماعی دولت نهم، سهم قابلتوجهی در کاهش یا تثبیت نرخ سود بانکی داشته است. علاوهبر این، ناصر شرافت جهرمی نیز اصولا به لحاظ اندیشه اقتصادی خواستار متمرکز کردن اختیارات اقتصادی در نهاد دولت و سیاستهای اقتصادی دستوری بوده و در تعیین سیاستهای پولی نقش مهمی داشته است.
اکنون با حذف نوعی از تفکر اقتصادی که معتقد است، نرخ سود سپردهگذاران باید کاهش یابد تا بتوان نرخ سود تسهیلات اعطایی بانکها را کاهش داد، امیدواری برای اجتناب از سیاستهای دستوری در حوزه پول و بانک افزایش مییابد. واقعیت این است که کاهش دستوری نرخ سود بانکی در ماههای اخیر موجب شده است بازارهای سهام، ارز، طلا و سکه نیز از تعادل خارج و بیثباتیهایی در آنها پدیدار شود. این عدم تعادلها به گونهای بود که رییسکل بانک مرکزی خواستار افزایش نرخ سود بانکها شد که با مخالفت شورای پول و اعتبار روبهرو شد.
رییسکل بانک مرکزی اکنون در وضع تازهای قرار گرفته و میتواند به جای اینکه تنها به تعویض دو نفر قناعت کند از عنصر تغییر استفاده کرده و با منعطف کردن سیاستهای نرخ سود سپردهها و سرمایهگذاری، تعادل را به همه بازارها برگرداند و از آن مهمتر، از پسانداز شهروندان صیانت کند.