تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱۳۹۰ - ۰۸:۰۰  ، 
کد خبر : ۲۲۴۸۱۰

هولوکاست و اسناد تاریخی


هولوکاست و تجدیدنظرطلبان
کتاب هولوکاست و تجدیدنظرطلبان را مؤسسه تحقیقات و پژوهش‌های سیاسی و علمی ندا تألیف کرده و انتشارات ندا زیتون آن را در 440 صفحه منتشر نموده است. در بخشی از مقدمه کتاب مذکور چنین می‌خوانیم.
مفهوم واژه هولوکاست
"هولوکاست" از دو واژه یونانی (holos) به معنای "تمام یا همه" و (kalein) به معنای "سوزاندن" ترکیب شده است. در کتاب فرهنگ یهود هولوکاست به معنای "سوزاندن با آتش که به طور کامل از بین برود" آمده است. معادل این واژه در زبان عبری کلاسیک "اولم کالیل" و در عبری مدرن "شوآ" (shoah) است. واژه انگلیسی Holocaust دو مفهوم عام و خاص دارد. مفهوم عام آن نابودی گسترده و جان باختن انسان‌های بسیار است. برای مثال، از آنجا که بکارگیری سلاح‌های هسته ای، موجب خسارت و مرگ و میر بسیار می‌شود، این رویداد را معمولاً "هولوکاستی هسته ای" (Nuclear Holocaust) می‌گویند. بنابر این برای رساندن مفهوم عام واژه هولوکاست، معادل فارسی کشتار همگانی را بکار می‌برند.
اما مفهوم خاص واژه در زبان انگلیسی که بیشتر به صورت "The Holocaust" (با حرف تعریف The در ابتدای کلمه) مشخص می‌شود، کشتار جمعی یهودیان توسط حزب نازی آلمان هیتلری، در دوره جنگ جهانی دوم است. معادل فارسی که برای رساندن این مفهوم به کار می‌رود، معمولاً "یهودی سوزی" است.
داستان هولوکاست
صهیونیست‌ها مدعی‌اند که در فاصله سال‌های 1939 تا 1945، 6 میلیون یهودی از سراسر اروپا جمع آوری و به اردوگاه‌های مرگ در "آلمان و لهستان"، مانند "اردوگاه آشویتز" - که مهم‌ترین آنها بود - فرستاده و در کوره‌های آدم سوزی، سوزانده شده‌اند. براساس این تفسیر، نازی‌ها یهودی‌ها را وارد اتاق‌های بزرگی می‌کردند که دوش‌هایی در سقف داشتند و پس از بستن درها، از دوش‌ها گازی به نام "زیکلون بی" خارج و موجب خفگی همه می‌شد.
محافل صهیونیستی مدعی‌اند که "6 میلیون یهودی" به صورت "سیستماتیک" به عنوان "راه حل نهایی" و در "اتاق‌های گاز" در "اردوگاه‌های کار اجباری" در محدوده سال‌های "1939 تا 1945" به قتل رسیده‌اند. در این تعریف 6 مؤلفه به کار رفته که اولین مورد در مرکز ثقل تبلیغات گسترده صهیونیست‌ها قرار دارد. کتاب‌ها و دائره المعارف‌های متعددی هم که عمدتاً یهودیان مؤلف آنها بوده اند، تعریفی را که از هولوکاست ارائه داده اند، مبتنی بر همین آمار و ارقام ادعایی است. چنان که به عنوان مثال "مارتین گیلبرگ"، مورخ یهودی انگلیسی تبار در کتاب خود با عنوان "هولوکاست"، این واژه را چنین تعریف می‌کند: "کشتار سازمان یافته 6 میلیون یهودی".
ماجرای هولوکاست یا اسطوره کشتار یهودیان، به ویژه اتاق‌های گاز، اولین بار در سال 1942 در برخی محافل صهیونیستی آمریکا توسط فردی بنام "الی ویزل" مطرح شد. البته طی جنگ کسی بدان توجهی نکرد؛ اما در اواخر جنگ وقتی متفقین صحنه‌های دلخراش بعضی از اردوگاه‌ها و اجساد روی هم انباشته افرادی که به علت بمیاری "تیفوس" جان داده بودند، را دیدند، زمزمه‌های اتاق‌های گاز مجدداً از سر گرفته شد. با این همه در سال‌های پس از جنگ دوم تا اواخر دهه 1960، فقط چند کتاب و فیلم درباره این رخداد در ایالات متحده تهیه شده بود. به طوری که وقتی در سال 1963 "هانا آرنت" کتاب "آیشمن در اورشلیم" را به چاپ رساند، فقط توانست به دو بررسی تحقیقی به زبان انگلیسی به نام‌های "راهکار نهایی" نوشته "جرالدرایت لینگر" و "نابودی یهودیان اروپا" از "رائول هیلبرگ" اتکا کند.
علت اصلی این سکوت عامدانه، سیاستگذاری‌های تبلیغی رهبران یهودی آمریکا و جو حاکم سیاسی بر آمریکای پس از جنگ بود. نخبگان یهودی آمریکایی در امور داخلی و بین‌المللی، خود را از نزدیک به خط مشی رسمی دولت آمریکا هماهنگ می‌کردند. با اتخاذ این ساز و کار، دستیابی به اهداف سنتی هم سویی با قدرت، در عمل آسان شد. با در نظر گرفتن جنگ سرد، برخی از سازمان‌های یهودی، به هراس افتادند. نخبگان یهودی آمریکایی، موضوع کشتار یهودیان را نادیده گرفتند؛ زیرا آلمان غربی، هم پیمان آمریکا در دوران پس از جنگ و در برابر اتحاد جماهیر شوروی شد. توسل جستن به موضوعاتی مانند هولوکاست هدفی کار آمد در پی نداشت؛ حتی می‌توانست اوضاع را بغرنج‌تر کند. بنابر این، سازمان‌های یهودی آمریکایی در حمایت از آلمان که مجدداً مسلح و فقط اندکی نازی زدایی شده بود، با سیاست‌های روز آمریکا همگرا شدند.
این وضعیت تا سال 1967 ادامه داشت. اما همه چیز با جنگ "اعراب و اسراییل" در ژوئن 1967 تغییر کرد. از این زمان بود که موضوع یهودی سوزی به عنوان یکی از موضوعات مورد نیاز صهیونیست‌ها برای مظلوم نمایی و بهر‌ه‌برداری از آن به صورت گسترده مطرح شد. "نورمن فینکلشتاین" در کتاب "صنعت یهودی سوزی" در این ارتباط می‌نویسد: "صنعت یهودی سوزی (هولوکاست) درست پس از نمایش فراگیر استیلا و قدرت نظامی اسراییل به وجود آمد و در میان جشن و سرور پیروزمندانه اسراییلی‌ها شکوفا شد. اما ناکامی‌های تکان دهنده و آغازین اسراییل، شمار زیاد کشته‌ها و مجروحان آن در جنگ اکتبر 1973 با اعراب و انزوای روزافزون بین‌المللی پس از این تاریخ، هراس یهودیان آمریکایی را از آسیب پذیری اسراییل دامن زد. بنابر این خاطره یهودی سوزی، کانون توجه شد."
پس از این رویکرد جدید، صدها کتاب به رشته تحریر درآمد و صدها فیلم و تئاتر و سریال ساخته، به زبان‌های مختلف ترجمه و در ممالک مختلف، به ویژه غرب توزیع و هولوکاست به عنوان یک رویداد تاریخی و واقعیت غیرقابل انکار به افکار عمومی القاء شد. ضمن این که در محافل دانشگاهی و دیگر مراکز آموزشی نیز به صورت یک رخداد تاریخی غیرقابل تردید مورد آموزش قرار گرفت. در سایه این جو ایجاد شده، طلبکاری صهیونیست‌ها از جوامع جهانی گسترش یافت. آنها مدعی بودند سرزمین فلسطین بهای بسیار ناچیزی در قبال رنج‌های یهودیان جهان است.
یکی از فیلم‌هایی که در این راستا، بسیار مورد استفاده قرار گرفت و در آن، رقم 9 میلیون کشته یهودی ذکر شده فیلم "شب و مه" است که در سال 1955 به صورت سیاه و سفید و به مدت 32 دقیقه تولید شد. تأثیر روانی نمایش گسترده این گونه فیلم‌ها و دیگر تبلیغات از جمله فیلم "فهرست شنیدلر" ساخته اسپیلبرگ و نیز فیلم "پیانیست"، در سال‌های گذشته چنان بوده که در مخیله عموم مردم، جنگ جهانی مساوی است با "هیتلر، آلمان نازی و کشتار یهودی‌ها". به گفته یک محقق فرانسوی، عموم مردم آلمان فکر می‌کنند اتاق‌های گاز هیتلری واقعیت داشته و هزاران دلیل، مدرک و سند در این مورد وجود دارد. درحالی که با مطالعه و بررسی این دلایل و مدارک، ثابت می‌شود که این گمان‌ها، پایه و اساسی ندارد. در کنار بهره‌برداری سیاسی صهیونیست‌ها از موضوع هولوکاست، این مسأله از نظر اقتصادی نیز به یک گنج پایان ناپذیر تبدیل شده است.
"روبرت فوریسون" از محققین برجسته فرانسوی در این ارتباط می‌نویسد: "بلوف شوآ" یک هیاهوی جهانی را هم، توجیه و مجاز کرده است. شمار فزاینده‌ای از کشورهای غنی یا فقیر، از جمله فرانسه، خود را با ادعاهایی روبرو می‌بیند که از سوی کنگره جهانی یهود، و نیز به شکل گسترده‌ای از سوی سازمان‌های یهودی آمریکا مطرح می‌شوند. هدف از آنها، دریافت "غرامت" یا تضمین بازپرداخت‌های جدید بصورت کوه‌های متراکمی از طلا و پول است. کشورهای اروپایی که در معرض این ادعاها قرار دارند و فهرست آنها از نام کشور "سوئیس" آغاز می‌شود، تنها کشورهایی نیستند که هدف این قبیل طرح‌ها و اقدامات واقع شده‌اند. درحال حاضر یک مافیای کاملاً سازمان یافته وجود دارد که تمام توجهات خود را بر چهار موضوع اصیل (که به طور قطع در آینده موارد بیشتری نیز به آنها افزوده خواهد شد) متمرکز کرده است که پی گیری سرنوشت ذخایر طلای متعلق به نازی‌ها، دارایی‌ها و مجموعه‌های هنری در اختیار یهودیان و مفاد بیمه نامه‌های تنظیم شده توسط یهودیان را شامل می‌شوند. هدف عمده و اصلی این ادعاها نیز دولت‌ها، بانک‌ها، موزه‌ها، شرکت‌ها و مؤسسات بیمه‌اند... نه یک دولت، نه یک بانک و نه یک شرکت بیمه، هیچکدام جرأت ندارند در پاسخ به این ادعاها بگویند که موضوع طرح شده، یک افسانه است و پرداخت غرامت جنایاتی که انجام نشده، معنی ندارد... سازمان‌های یهودی پیوسته اتهامات ادعایی خود را نه تنها علیه "آلمانی ها"، بلکه علیه "چرچیل، روزولت، دوگل، استالین، پاپ پیوس دوازدهم، کمیته بین الملی صلیب سرخ، کشورهای بیطرف و سایر کشورها"، تکرار می‌کنند. از نظر آنها، چنین فرض می‌شود که سایر کشورها، همگی به دلیل آن که به آلمان اجازه دادند تا این "نسل کشی" را مرتکب شود، مقصر بوده و در نتیجه به همین ترتیب، مشمول پرداخت "غرامت"‌های مالی به حساب می‌آیند."
این درحالی است که تنها به عنوان یک مورد، مالیات دهندگان آلمانی، دست کم از زمان امضای توافقنامه "پرداخت غرامت‌های جنگی" که در سال 1952 در "لوکزامبورگ" منعقد شد، مبالغ نجومی به جمعیت یهودی ساکن اسراییل و هم چنین خارج آن پرداخت کرده‌اند. مالیات دهندگان یاد شده تا سال 2030 به اتهام جنایات مرتبط با هولوکاست (که هرگز روی نداده است) که به آنها نسبت داده شده، مبالغ مذکور را هم چنان بپردازند.
هولوکاست و اسناد تاریخی
اسناد و یادداشت‌های برجا مانده موجود و معتبر حکایت از آن دارند که در اواسط سال 1942 میلادی، بیماری "تیفوس" در بعضی اردوگاههای متعلق به آلمان، از جمله اردوگاه "آشویتز" در "لهستان" و حتی داخل شهر آشویتز شیوع یافته بود. خاطرات روزانة دکتر "یوهان پل کرمر" پزشک وقت اردوگاه در همان سال، به صراحت گویای این واقعیت است. وی می‌نویسد: :"بیماری تیفوس حتی قبل از وقوع جنگ، در شوروی وجود داشت. این بیماری در همان زمان در اروپای مرکزی نیز مشاهده شده بود. آمریکایی‌ها در سال 1943 میلادی در جنوب ایتالیا برای مهار بیماری تیفوس، دچار مشکل و بحران شدند. حتی در آخرین‌ ماه‌های جنگ، در سال 1945، یک اپیدمی در اردوگاه "برگن یلسن" شیوع یافت به طوری که آلمانی‌ها قادر به مهار آن نبودند و البته در آن زمان اوضاع عمومی آلمان بسیار از هم پاشیده، اسفبار و غم‌انگیز بود. هیچ‌گونه مواد غذایی و دارویی به اردوگاه‌ها نمی‌رسید. نیروی هوایی متفقین از ماه‌ها قبل، راه‌ها، جاده‌ها و مسیرهای قطار (راه‌آهن) را بمباران می‌کرد. صحنه‌های وحشتناکی که انگلیسی‌ها پس از دستیابی به اروگاه‌ها دیدند، مربوط به شیوع تیفوس بود. آلمانی‌ها نیز از این امر مستثنی نبودند، بنابراین اقدامات شدیدی برای قرنطینه‌ محل انجام شده بود.در برخی کوچه‌های شهر آشویتز مردم به کلی بر اثر ابتلا به بیماری تیفوس هلاک شده بودند."
منابع معتبر و مستقل حکایت از‌‌آن دارند که آلمانی‌ها برای مهار بیماری‌ تیفوس در اردوگاه‌های خود ، اگر چه به دلیل محاصره زمینی و هوایی از سوی متفقین با انواع و اقسام کمبود امکانات و محدودیت‌ها مواجه بودند، با این حال، با اتخاذ برخی تدابیر و تمهیدات تلاش می‌کردند حتی المقدور این بیماری مهلک و مسری را مهار کنند و از بین ببرند. از جملة این تمهیدات، استفاده از برخی مواد ضدعفونی کننده از قبیل زیکلون‌بی برای از بین بردن حشرات ناقل بیماری و پاکسازی و سالم‌سازی محیط اردوگاه‌ها و بلوک‌ها بود. براساس مدارکی که بعضی محققان در همان سال‌های اولیه پس از جنگ، در آرشیو"دادگاه نورمبرگ" به دست آوردند، این مسأله ثابت شده که آلمانی‌ها نه فقط اردوگاه‌های اسیران، بلکه ساختمان‌های نظامی و غیرنظامی، آپارتمان‌ها و سربازخانه‌های خود را نیز از این طریق پاکسازی و سالم‌سازی می‌کردند. بنابراین اماکنی که بعدها، از سوی کانون‌های صهیونیستی و مراکز تبلیغاتی غرب به "کوره‌های آدم‌سوزی" معروف شده در واقع همان مکان‌ها یا مرده سوزخانه‌هایی بودند که آلمانی‌ها برای پیشگیری از سرایت بیماری تیفوس تدارک دیده بودند و از طریق آنها اجساد مردگان و البسه مبتلایان به بیماری تیفوس را می‌سوزاندند و خاکستر می‌کردند. شیوع بیماری‌های متعدد و مسری در اردوگاه‌ها و نیز در سراسر اروپای درگیر جنگ، چنین تدارکاتی را در مورد اجساد انسان‌ها و حیوانات مبتلا به تیفوس الزامی می‌ساخت.
مدرک و دلیل محکم دیگر اثبات دروغ بودن هولوکاست، آمار مربوط به جمعیت یهود در جهان در سال‌های قبل و بعد از جنگ جهانی دوم است. بر اساس سرشماری مندرج در سالنامه‌ها و کتاب سال آمریکا و نیز اسناد منتشر شده از سوی مراکز آماری در غرب، به ویژه در ایالت متحده، جمعیت یهودیان جهان در سال 1937، 1938، 1939 ، یعنی سال‌های قبل از آغاز جنگ، با آمار این جمعیت در سال‌های 946 و 1947 نه تنها چندان تفاوتی ندارد، بلکه به اذعان بعضی منابع، رقمی در حدود چند صد هزار تا یک میلیون نفر، طبق آمار سالهای بعد از جنگ، به جمعیت یهودی‌ها اضافه شده است. بنابراین طبق آمار مزبور، نه فقط چیزی از جمعیت یهودی‌ها کم نشده، بلکه اضافه هم شده بود. با توجه به در صد بسیار کم و ناچیز زاد و ولد یهودی‌ها، چه در آن دوران و چه در دوران کنونی، آمار مورد نظر کاملا از نظر عقلی و منطق پذیرفتنی است.به این ترتیب آن رقم ادعایی کشته شده در جنگ جهانی دوم، در این قبیل اسناد و آمار هیچ جایگاهی ندارد و کاملا مردود است.
آمار جمعیت یهود در اروپای زمان جنگ جهانی دوم، سند مستحکمی برای ابطال فرضیه هولوکاست در این قاره است . کتاب سالانه یهودیان آمریکا، (از 22 سپتامبر 1941 تا 11 سپتامبر 1942) که از سوی شرکت انتشاراتی یهودیان آمریکا منتشر شده بود، اشاره می‌کند که در سال 1941 میلادی، پس از اشغال اروپا از سوی هیتلر و نفوذ آلمان در روسیه، آمار کل یهودیان اروپا با محاسبة ساکنان (جمعیت) یهودی آلمان، 3 میلیون و 120 هزار و 200 نفر بود. در منبع دیگر، آمار یهودی‌های اروپا بر اساس اقتباس از آمار آلمان نازی، طی سال‌های آخر جنگ در حدود 4 میلیون نفر تخمین زده شده است. "لئون پولیکف" در کتابی به نام "ادعیة نفرین" بااقتباس از "کورهرر"، رئیس تحقیقات آماری "رایش سوم"، این رقم را ارائه داده است. کروهرر در گزار‌ش‌های خود به هیتلر در تاریخ 27 مارس 1943 و 7 ژوئیه 1944، چنین رقمی برآورده کرده بود. دربارة این آمار چند نکته مهم وجود دارد.
نکتة اول: حتی اگر پذیرفته و ثابت شود که آمار یهودیان همین رقم چهار میلیون نفر در سال 1944، یعنی حدود یک سال قبل از پایان جنگ جهانی دوم بوده است، این سئوال مطرح می‌شود که تقریبا طی یک سال باقی ماندة از جنگ که آلمانی‌ها در شرائط نظامی، سیاسی و اقتصادی بسیار ضعیف و فلاکت‌باری قرار داشتند و حتی از نظر دارویی و غذایی در مضیقه سختی قرار گرفته بودند و از همه جبهه‌ها و مرزها تحت محاصره شدید متفقین واقع شده بودند، چگونه ممکن بود که بتواند، این جمعیت انبوه را ابتدا دراتاق‌های گاز خفه و سپس در کوره‌های آدم‌سوزی سوزانده و خاکسترکنند؟ آیا در آن ‌سال‌های پایانی،آلمانی‌‌ها امکانات، توانایی و موقعیت انجام چنین اقدام و عملیاتی را داشتند؟
نکتة دوم: اگر رقم مزبور پذیرفته شود، این بدان معنی است که تا سال 1944 یعنی تا پنج سال اول جنگ، نه فقط از آمار یهودی‌ها، چیزی کم نشده بلکه در مقایسه با چند سال قبل آن، صد هزار نفر به جمعیت آن‌ها اضافه شده است.
نکتة سوم: از مجموع ارقام موجود در کتاب سال یهودیان آمریکا در سال 1941، در سراسر اروپا 3 میلیون و 120 هزار و 200 یهودی وجود داشته است. بنابراین، با توجه به این که شماری از کشورهای اروپایی در جنگ جهانی دوم بی‌طرف بودند و اصلا وارد جنگ نشده بودند، به علاوه بعضی از کشورهای اروپایی نیز دور از دسترس قوای آلمانی قرار داشتند و تا آخرین روزهای جنگ، شهروندان آن مناطق از جمله یهودیان از هر نوع گزند و آسیبی در امان بودند، می‌توان نتیجه گرفت که حداقل نیمی از آمار مورد اشاره به طور طبیعی تا آخر جنگ در امنیت کامل بسر برده و جان به سلامت در برده‌اند. بنابراین چگونه از این رقم باقی مانده(یعنی حدود یک میلیون و 550 هزار نفر) شش میلیون نفر کشته شده‌اند؟
نکتة چهارم: موضوعی که بسیار حائز اهمیت است و می‌تواند مورد توجه همة محققان و اندیشمندان قرار گیرد، بررسی دقیق‌تر آمار یهودیان اروپا از آغاز تا پایان جنگ و نیز وضعیت و موقعیت و مهاجرت آنها است. طبق مندرجات منابع یهودی، پس از تهاجم اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به خاک لهستان در 17 سپتامبر 1939، شرق لهستان از آن تاریخ تا ژوئن 1941 تحت اشغال قوای شوروی قرار داشت. جمعیت این اراضی بالغ بر 13 میلیون نفر بود که میان آنها یک میلیون و 570 هزار یهودی لهستانی ساکن بودند. جمعیت مورد اشاره نه در قلمرو و دسترس نیروهای آلمانی بلکه در اراضی تحت اشغال و ادارة شوروی ساکن بودند. هم چنین طبق ادعای منابع یهودی، بعد از تصرف اراضی غرب لهستان از سوی آلمان، دستور اخراج نیم میلیون یهودی از جمع 650 هزار یهودی این اراضی، توسط "هیملر، فرمانده اس.اس" صادر شد و جمعیت مزبور از سرزمین‌های تحت اداره آلمان خارج شدند.
نکتة پنجم: موضوع دیگر قابل توجه و با اهمیت در داستان هولوکاست، آمار و ارقام منتشر شده از سوی محافل صهیونیستی و اسراییلی است. به نوشتة یکی از منابع یهودی:"دفتر نخست وزیر اسراییل (سال‌های اخیر) شمار "بازماندگان زنده یهودی‌سوزی" را یک میلیون نفر اعلام کرده است." آمار دفتر نخست‌وزیری اسراییل اعتراف می‌کند که پس از گذشت 60 سال از پایان جنگ جهانی دوم، هنوز این تعداد زنده هستند و در سلامت بسر می‌برند. این بدان معنی است که از مجموع یهودی‌های اروپا یا یهودی‌های تحت قلمرو و نفوذ رایش سوم، این تعداد زنده مانده‌اند.
طبق محاسبه یک متخصص و کارشناس آمار از کشور سوئد به نام "کارل.او.نورولینگ"، با این فرض که تا سال 1997 میلادی بالغ بر 900 هزار یا یک میلیون نفر بازمانده یهودی "هولوکاست" وجود داشته باشد، سه میلیون بازمانده یهودی وجود داشته است. دلیل و شاهد مستند این نتیجه‌گیری، اعتراف یک "نشریه عبری" چاپ آمریکاست. روزنامه عبرانی "درافبائو" چاپ نیویورک در 30 ژوئن 1965 (بیست سال پس از جنگ جهانی دوم) خبری را منتشر کرد که براساس آن،‌ تا آن زمان، "3 میلیون و 375 هزار یهودی"به دلیل خساراتی که در دوره سلطه هیتلر متحمل شده‌اند، تقاضای "ترمیم" [غرامت] کرده‌اند."
علاوه بر این، امروز گستره متنوع و گوناگونی از سازمان‌ها، گروه‌ها و انجمن‌های متشکل از بازماندگان "هولوکاست" در سراسر دنیا خودنمایی و ابراز وجود می‌کنند. رسانه‌های آمریکایی، به طور فراوان، از روند فزاینده به هم پیوستن اعضای خانواده‌هایی گزارش می‌دهند که همگی خود را از بازماندگان "هولوکاست" قلمداد می‌کنند،‌افرادی اعم از مرد یا زن که زمانی مدعی بودند تمام اعضای خانواده آنها گم شده یا از بین رفته‌اند.
تجدیدنظرطلبان
به رغم تبلیغات گسترده صهیونیست‌ها در سراسر اروپا و دیگر کشورها و وضع قوانینی در برخی کشورها که مخالفت با گفتمان صهیونیستی هولوکاست را با مجازات‌های سنگین روبرو می‌کند، گروهی از کارشناسان حوزه‌های مختلف با تکیه بر حقایق تاریخی و دیدگاه‌های کاملا علمی، هولوکاست را با سئوال و تردید مواجه می‌کنند. "تجدیدنظر طلبان هولوکاست" از ملیت واحد یا یک گروه متقارن و یا هم کیش و مسلک نمی‌باشند، برخی یهودی هستند مانند "اسراییل شامیر" - روزنامه نگار و نویسنده داستان‌های مردمی در"یافای اسراییل" (اراضی اشغالی 1948)، "نورمن. ج. فینکلشتاین" - مورخ یهودی و نویسنده کتاب "صنعت یهودی سوزی"،"جوزف. جی. برگ، روژه دای دارگو،‌دیویدکول و استفن هی وارد". تعدادی مسیحی هستند مانند "مارک وبر- مورخ آمریکایی، دیوید ایروینگ - مورخ انگلیسی، گرماررادولف، مایکل هافمن - گزارشگر سابق خبرگزاری آسوشیتدپرس و نویسندگان اردن - احمد رامی از مورخان نامی مراکش و روژه گارودی اندیشمند مسلمان فرانسوی - و گروهی نیز لائیک هستند مانند "برادلی اسمیت، رابرت فوریسون" - استاد سابق دانشگاه لیون در فرانسه.
برخی از تجدیدنظر طلبان از سوی رژیم ناسیونالیست تحت تعقیب بوده و سابقه زندانی شدن در اردوگاه‌های تجمعی را نیز دارند از جمله "پل راسینیه و جوزف. جی. برگ". تعدادی نیز سابقه خدمت سربازی در ارتش آلمان و متفقین در جنگ جهانی دوم را دارند مانند "ورنررادمچر،‌ویلهم استاکلی و داگلاس لولینس".
با تقسیم‌بندی تجدیدنظر طلبان براساس سن آنها، می‌توان از تجدیدنظرطلبان نسل اول، دوم و سوم یاد کرد. از جمله کسانی که جزو نسل نخست محسوب می‌شوند، عبارت هستند از: "هنری راکس، موریس راردش، پل راسینیه و بتی کریستوفرسن" که البته هیچ یک از آنها در قید حیات نیستند. شاخص‌ترین چهره دومین نسل تجدیدنظرطلبان، "رابرت فوریسون" است که فعالیت‌های تجدیدنظر طلبانه بسیاری داشته، کنفرانس‌های متعددی برپا کرده و بارها پشت میز محاکمه کشانده شده است. سومین نسل از تجدیدنظرطلبان شامل گروهی از محققان است که بعد از سال 1940 متولد شده‌اند و از آن جمله می‌توان به "پیرکیوم"، "حامی فوریسون" در اوائل سال‌های 1980، "سرژیتون" - محقق مرکز ملی پژوهش‌های علمی فرانسه - و "زیگفرید وربک" - بنیانگذار بنیاد اروپایی مطالعات آزاد تاریخی موسوم به (VHO) - و... اشاره کرد.
در حالی که افراد مذکور خود را تجدیدنظر طلب (Revisionist) می‌نامند، محافل سیاسی و رسانه‌ای صهیونیستی و غربی آنها را منکر (Denier) هولوکاست لقب می‌دهند. این در حالی است که میان این دو اصطلاح تفاوت فراوانی وجود دارد. به رغم ادعای آزادی بیان در غرب، تجدیدنظر طلبان با مشکلات و محدودیت‌های بسیاری روبرو شده‌اند. تعدادی از آنها به ویژه آنهایی که در مناصب آموزشی اشتغال داشته‌اند، از شغل خود برکنار شده‌اند. برخی‌ها به تحمل حبس و پرداخت جریمه‌های سنگین مالی محکوم شده‌اند. عده‌ای مورد حمله فیزیکی و خشونت صهیونیست‌ها قرار گرفته‌اند. بسیاری نیز مجبور شده‌اند که برای در امان ماندن از مجازات‌ها، کشور متبوع خود را ترک و به کشورهای دیگر پناه آورند.
با توجه به اهمیت مباحثی که تجدیدنظرطلبان در انتقاد از گفتمان صهیونیستی حاکم بر هولوکاست مطرح کرده‌اند، این کتاب به بیان دیدگاه تعدادی از تجدیدنظرطلبان مهم اختصاص یافته است. لازم به یادآوری است که مطالب این کتاب، حاصل تحقیقاتی است که در 12 سال گذشته به تناوب در "موسسه تحقیقات و پژوهش‌های سیاسی - علمی ندا" انجام شده است، با توجه به تعداد زیاد تجدیدنظرطلبان، این کتاب، تنها به معرفی شخصیت و دیدگاه مهم‌ترین تجدیدنظرطلبان به ویژه نسل سوم آنها اختصاص یافته است.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات