تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱۳۹۱ - ۰۸:۲۵  ، 
کد خبر : ۲۲۵۲۶۳

از مناظره تلویزیونی با شرکت 18 تن از اعضاء کمیته مرکزی حزب منحله توده (بخش دوم)

اشاره: در دومین بخش مناظره تلویزیونی با شرکت رهبران، مسئولان و اعضای کمیته مرکزی حزب منحله و خائن توده بار دیگر آنان به افشای حقائقی از اعمال جاسوسی و دادن اخبار و اطلاعات به سازمان جاسوسی شوروی «گا-گ-ب» نفوذ در میان ارگانها و نهادهای انقلابی ایران جهت کسب این اطلاعات، اقدامات سازمان مخفی حزب و اقدام به براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران از سوی این حزب پرداختند. آنچه در زیر می‌خوانید اعترافات تکان‌دهنده و افشاگرانه عده‌ای دیگر از رهبران و اعضای کمیته مرکزی حزب منحله توده است: در آغاز این مناظره تلویزیونی محمدعلی عمومی یکی از اعضای کمیته مرکزی حزب منحله توده اظهار داشت: با سلام به امام خمینی رهبر بزرگ انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و با سلام و درود به ایثارگران جبهه‌های نبرد علیه متجاوزین بعث عراق و با سلام به مردم شریف و قهرمان که با حضور یکپارچه خود در سنگرهای کار و پیکار پیروزیهای بزرگی را موجب گشتند. در ادامه بحث درباره میزگردی که با شرکت رهبران و مسئولان حزب توده ایران ترتیب داده شده بود و بخش اول آن چندی پیش از نظر بینندگان محترم گذشت امروز بخش دوم این برنامه اجرا میشود پیش از آغاز سئوالات از شرکت‌ کنندگان در این مصاحبه تقاضا میکنم اجمالا خودشان را معرفی کند.

معرفی اعضاء و مسئولان حزب منحله توده
سپس هر یک از اعضاء و مسئولان کمیته مرکزی حزب منحله توده خود را باین شرح معرفی کردند:
1- محمد پورهرمزان عضو کمیته مرکزی و مسئول شعبه انتشارات توده.
2- رضا شلتوکی عضو هیات سیاسی و عضو هیات دبیران و مسئول امور شهرستانها و مسئول امور خبر.
3- آصف رزم‌دیده عضو کمیته مرکزی و سرپرست شعبه مرکزی کارگری.
4- مهدی کیهان عضو کمیته مرکزی و سرپرست شعبه مرکزی کارگری.
5- فرج‌الله میزانی عضو هیات سیاسی، عضو هیات دبیران و مسئول تشکیلات کل حزب.
6- انوشیروان ابراهیمی عضو هیات سیاسی، دبیر کمیته مرکزی و مسئول فرقه دموکرات آذربایجان، سازمان حزب در آذربایجان.
7- حسین جودت عضو هیات سیاسی و آخرین مسئولیتم در حزب مسئول شعبه امور کارگری و از دو سال و چندی است که دیگر مسئولیت ندارم.
8- احمدعلی رصدی عضو کمیته مرکزی، آخرین مسئولیتم در ایران مسئولیت شعبه بازرسی و رسیدگی سازمان ایالتی تهران و عضو شعبه مرکزی بازرسی و رسیدگی.
9- نورالدین کیانوری تا قبل از انحلال دبیر اول کمیته مرکزی حزب توده ایران.
10- محمدمهدی پرتوی عضو هیات سیاسی و مسئول تشیکلات مخفی.
11- علی گلاویز عضو کمیته مرکزی، آخرین مسئولیتم مسئول سازمان ایالتی حزب در کردستان.
12- عباس حجری عضو هیات سیاسی، دبیر کمیته مرکزی و مسئول شعبه مطبوعات.
13- منوچهر بهزادی عضو هیات سیاسی، دبیر کمیته مرکزی و مسئول شعبه مطبوعات.
14- غلامحسن قائم‌پناه عضو کمیته مرکزی حزب منحله توده و عضو شعبه مرکزی بازرسی و رسیدگی، عضو هیات تحریریه نامه مردم.
15- شاهرخ جهانگیری عضو مشاور کمیته مرکزی، مسئول بخش از سازمان مخفی حزب.
16- فریدون فم‌تفرشی مسئول کمیته بخش 4 ناحیه شمال.
17- گاگیک آوانسیان مسئول تدارکات و عضو کمیته مرکزی.
پس از آن محمدعلی عموئی اظهار داشت از مهمترین تبعات ناشی از وابستگی مساله جاسوسی است در این زمینه آقای قائم‌پناه توضیحاتی خواهند داد.
اعترافات غلامحسن قائم‌پناه
آنگاه غلامحسن قائم‌پناه خود را معرفی کرد و چنین گفت: با درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب شکوهمند اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی و سلام به مردم شهیدپرور و ایثارگر ایران من سخنانم را تحت عنوان وابستگی و تبعیت حزب منحله از سیاست شوروی ریشه و منشاء فعالیتهای جاسوسی این حزب را تشکیل میدهد آغاز میکنم.
تاریخ چهل ساله فعالیت‌های خیانت‌آمیز حزب منحله توده که امروز در مصاحبه رهبران و مسئولان آن منعکس میشود شاهد زنده و بیان‌گر این واقعیت است. در مصاحبه‌های قبلی گفته شد که در مسائل سیاسی تا کودتای 28 مرداد چگونه رهبری حزب از سیاست شوروی تبعیت میکرد و دنباله‌رو سیاستهای شوروی بود و به جنبش‌هائی که در ایران پدید آمده بود از این راه خیانت کرد. من روی این مساله تکیه میکنم که موسسین حزب توده و رهبران اولیه حزب توده علاوه بر اینکه عده‌ای از آنها وابسته به شوروی بودند و در شوروی تحصیل کرده بودند حتی بعضی از آنها برای شوروی جاسوسی میکردند و جاسوس شوروی بودند. یعنی مساله وابستگی و جاسوسی حزب توده ایران، رهبران و اعضای آن از همان آغاز و تاسیس این حزب وجود داشته است. در اینجا من تکیه میکنم روی مساله دوران اقامت حزب و رهبری آن در خارج، پس از شکست حکومت فرقه دموکرات و پس از کودتای 28 مرداد که عده زیادی از رهبران حزب توده و اعضای آن بکشورهای سوسیالیستی و بطور عمده بشوروی فرار کرده و در آنجا اقامت گزیدند چگونه سازمان امنیت یعنی «گا-گ-ب» شوروی با رهبران و اعضای این دو حزب یعنی فرقه دموکرات و حزب توده تماس گرفته و عده‌ای از آنها را بعنوان جاسوس خودش برای بدست آوردن اخبار و اطلاعات درون حزبی استخدام کرده بود.
کسانیکه در این مصاحبه شرکت دارند و در خارج اقامت داشتند بخش اعظم و اکثریتشان از همین اشخاص هستند که بعنوان نمونه خود من که ما در تمام دوران اقامت در خارج، یعنی مدت 30 سال این وظیفه را انجام دادیم.
شرکت نماینده حزب کمونیست شوروی در جلسات حزبی
رهبران شوروی و حزب کمونیست شوروی علاوه بر اینکه تمام زندگی حزب زیر کنترل و نظارت خودشان قرار داده بودند و در تمام مجامع حزبی و جلسات حزبی نماینده حزب کمونیست شوروی شرکت میکرد و تمام تغییرات چه در سیاست و خط مشی‌های حزب در درون حزب و در داخل ایران بدستور، اجازه و توصیه آنها بود تغییراتی در رهبری هم بوسیله آنها انجام میشد. یعنی اگر آنها توصیه نمیکردند و اگر اجازه نمیدادند بهیچوجه ممکن نبود که در رهبری تغییراتی حاصل بشود. یعنی تمام تغییرات چه در سیاست حزب و چه در رهبری آن دوران اقامت ما در خارج دیدیم تمام آن با اجازه و توصیه و دستور مقامات شوروی احیانا سازمان امنیت شوروی بود. از اینکه این اشخاص برای سازمان امنیت شوروی جاسوسی میکردند یعنی اخبار و اطلاعات درون حزب را میبردند و به آن میدادند آنها چه منظوری داشتند. آنها میخواستند یک کانال مستقیم در داخل حزب داشته باشند و از تمام جریاناتی که در داخل حزب میگذرد با اطلاع باشند. برای اینکه در دوران اقامت در خارج اختلافات درون رهبری حزب توده بیش از پیش نمو یافت و توسعه یافت و این اختلافات همیشه به بدنه حزبی و به سازمانهای حزبی سرایت میکرد و آنها می‌خواستند به بینند ریشه این اختلافات چه است و این اختلافات تا چه حدی میتواند رگه‌های ضد شوروی داشته باشد. بخصوص اینجا مساله مهمی که پیش آمد و آنها بسیار به آن توجه میکردند مساله اختلافاتی بود که در جنبش کمونیستی بین نظریات مائوئیستی و نظریات شوروی بوجود آمد که چند نفر از رهبران حزب توده دارای نظرات مائوئیستی بودند و میشود گفت با توصیه و دستور حزب کمونیست شوروی از رهبری حزب کنار گذاشته شدند که جریان آن پلنوم یک جریان مفصلی است که حتما دوستان دیگر به آن اشاره خواهند کرد و از این راه سازمان امنیت شوروی تمام نظارت و کنترل خودش را در زندگی حزب برقرار میکرد. کسانیکه این عمل را انجام میدادند بدون اطلاع حزب و بدون اطلاع از سایر اعضای حزب بود یعنی اینها یک رابطه مستقیم با مامورین سازمان امنیت شوروی داشتند و کس دیگری از آن اطلاع نداشت.
در اینجا محمدعلی عموئی سئوال کرد آقای قائم‌پناه شما در اینجا اشاره می‌کنید باینکه اعضای حزب کسانیکه در خارج اقامت داشتند گزارشاتی به حزب کمونیست شوروی و مقامات امنیتی شوروی میدادند. با توجه باینکه اینها عضو حزب بودند آیا نسخه‌ای از این گزارش را به حزب تسلیم میکردند یا اینکه فقط بمقامات شوروی تسلیم میشد.
اخبار و اطلاعات مستقیما به «گا-گ-ب» داده میشد
سپس غلامحسن قائم‌پناه در پاسخ اظهار داشت:‌ نخیر، در این مورد اینها هیچگونه اطلاعی به حزب نمیدادند و رهبری حزب هیچگونه اطلاعی از ارتباط اینها با مامورین شوروی نداشت و این اطلاعات و اخبار مستقیما بمامورین «گا-گ-ب» شوروی داده میشد. اینجا ممکن است این مساله پیش بیاید که این افراد که این کار را انجام میدادند از لحاظ اخلاقی خودشان چطور باین مساله نگاه میکردند. من باید بگویم که معیارهای اخلاقی ما و موازین اخلاقی ما نشات میگرفت از جهان‌بینی مارکسیستی ما، و ما هیچگونه قبحی برای این عمل خودمان قائل نبودیم. یعنی این را یک خدمت به سوسیالیست میدانستیم که آنموقع به آن معتقد بودیم و چون مرکز سوسیالیسم را شوروی می‌دانستیم می‌گفتم هر چقدر به شوروی از هر راهی خدمت بشود به دیده و هدف ما کمک شده است.
در مورد فعالیتهای جاسوسی پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در ایران و پوششهای آن چند کلمه‌ای صحبت میکنم. یکی از این پوششها شرکتی بود بنام شرکت بازرگانی که دو نفر از اعضاء رهبری حزب در آن فعالیت میکردند و این شرکت یک پوششی بود که حزب بوسیله این شرکت اخبار و اطلاعات ایران را از راه این شرکت به مامورین سفارت یا سازمان امنیت شوروی میداد. از جمله کمکهای خودش را از جمله کمک پولی، جنسی و سایر کمک‌های خودش را هم از طریق این شرکت از شوروی دریافت میکرد.
براندازی نظام جمهوری اسلامی
مساله دیگر سازمانهای مخفی و سازمانهای نظامی بود که حزب علیرغم اعلام عنلی فعالیت خودش بوجود آورده بود و در این باره هم مسئولین این سازمانها بطور مفصل صحبت خواهند کرد:‌ این دو سازمان با اینکه هدف استراتژیکی آنها همان هدف براندازی نظام جمهوری اسلامی بود ولی در این چهار سال فعالیت‌شان کاملا در خدمت جاسوسی و کسب اخبار و اطلاعات برای شوروی متمرکز شده بود. یعنی از نیروهای مسلح، از سایر نهادهای انقلابی اخبار و اطلاعات را جمع میکردند و به رهبری حزب میدادند و از طریق رهبری به ارگانهای امنیتی و سازمانهای جاسوسی داده میشد.
در این موقع محمدعلی عموئی سئوال کرد در واقع شما این مساله جاسوسی را به دو نوع تقسیم کردید یکی جریانات جاسوسی درون حزب که مامورین شوروی طلب میکردند از اعضاء که گزارشاتی درباره درون حزب بدهند که مستقیما گزارش را دریافت میکردند بدون اطلاع رهبری حزب. نوع دوم وظیفه‌ای بود که از طرف شوروی بخود حزب محول شده بود درباره کسب اخبار و اطلاعات و مسائلی که از بدنه حزب به رهبری میرسید و از آن طریق بدست شوروی میرسید. منظورتان باین ترتیب بود.
غلامحسین قائم‌پناه در پاسخ باین سئوال اظهار داشت: کاملا اینطور است. برای اینکه در دوران پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در ایران مساله جاسوسی معلوم شد که عالیترین ارگان رهبری و مسئول‌ترین اشخاص در رهبری حزب باین عمل دست میزدند و این عملیات بدستور آنها انجام میشد. یعنی بطور کلی حزب بطور مستقیم و یا غیرمستقیم در خدمت جاسوسی برای شوروی قرار میگرفت.
مساله دیگر عوامل نفوذی بود که اینها اخباری از نهادهای انقلاب جمع میکردند و بهمین ترتیب باز هم به ارگانها و محافل شوروی داده میشد.
اعزام دانشجو به شوروی
مساله دیگر اعزام غیرقانونی و غیرمجاز دانشجو به خارج بود. بخصوص به شوروی بود که اینها هم برای آینده در شوروی تربیت بشوند که یعنی نسل جاسوس در حزب توده ایران و نسل کسانیکه وابسته بشوروی هستند بوسیله تحصیل و اقامت آنها در شوروی انجام و عملی بشود در آینده هم حزب بهمین زندگی جاسوسی و وابستگی خودش ادامه بدهد.
مساله دیگر که من بعنوان عضو شعبه مرکزی بازرسی از بسیاری از شهرستانها و سازمانهای حزبی دیدن کردم مساله جمع‌آوری اخبار و اطلاعات در تمام حوزه‌ها حزبی بود که یکی از برنامه‌های حزب ما بود. یعنی کسانیکه به حوزه می‌آمدند قبل از هر چیز میبایست اخبار و اطلاعات آن هفته و 15 روز از جلسه قبل تابحال را به مسئولشان بدهند که این اخبار و اطلاعات هم شامل همه‌گونه اخباری بود که بالاخره در شعبه مرکزی اخبار و اطلاعات جمع میشد و بدست رهبری می‌آمد و از آنجا خود بخود اخباری که لازم بود بخارج سرایت میکرد.
درباره اهداف جاسوسی باید عرض کنم که این اهداف را میتوان چنین توضیح داد. اولا از جمع‌آوری اخبار و اطلاعات از طریق سازمان نظامی، سازمان مخفی و عناصر نفوذی پی بردن به نقاط ضعف نهادهای انقلابی، بزرگ کردن این نقاط ضعف و در نتیجه ایجاد پراکندگی و تضعیف آنها و برای موقع لازم فراهم کردن زمینه برای آن ضربه براندازی علیه جمهوری اسلامی که هدف استراتژی حزب بود.
هدف مردم اعتماد و جلب کمکهای هرچه بیشتر شوروی که این اخبار و اطلاعات به آن داده میشد که فقط باین سازمان کمک بکند و در موقع لازم اگر لازم باشد حتی با کمک نظامی، مداخله نظامی یا به اشکال دیگری باین سازمان یعنی حزب منحله توده کمک بکند که این حزب بتواند قدرت سیاسی را در کشور بدست بیاورد و نظام جمهوری اسلامی را براندازد.
در اینجا محمدعلی عموئی در رابطه با فعالیتهای مخفی حزب اظهار داشت اشاره شد باینکه سازمان مخفی و تشکیلات پنهانی که جنب سازمان علنی حزب فعالیت میکرد کار روزانه‌اش و برنامه کوتاه مدتش عمدتا در جهت گردآوری اخبار و اطلاعات در جهت در اختیار گذاشتن به مامورین شوروی بود. مسئول سازمان مخفی حزب آقای مهدی پرتوی توضیحاتی در این زمینه خواهند داد.
اعترافات مهدی پرتوی در مورد فعالیتهای مخفی حزب
سپس مهدی پرتوی مسئول سازمان مخفی و تشکیلاتی حزب منحله توده خود را معرفی کرد و گفت: با درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و با سلام به مردم قهرمان و ایثارگرمان بویژه رزمندگان دلیر جبهه‌های جنگ تحمیلی و ضدانقلاب داخلی و با سلام به جهادگران و پیکارگران سنگرهای سازندگی جامعه نوین اسلامی ایران.
قبل از هر چیز اجازه می‌خواهم از این فرصتی که بمن داده شده تا به افشای حقائقی بپردازم که تاکنون به آنها رسیدم سپاسگزاری کنم. امیدوارم که اذهان کسانی را که هنوز دچار کج‌اندیشی و گمراهی هستند روشن بسازد و از احتمال لغزیدن دیگران باین بیراهی‌ها بکاهد.
در آغاز لازم میدانم در مورد کارزار تبلیغاتی رذیلانه که دستگاههای دروغپردازی شرق و غرب پس از دستگیری رهبری و بویژه پس از پخش اولین مصاحبه‌ها پیرامون افسانه شکنجه‌های وحشیانه، آمپول‌های تلقینی و داروهای شیمیائی و غیره براه انداختند تا شاید چهره واقعی خودشان را پشت این جوسازیها پنهان بدارند چند جمله‌ای عرض کنم.
واقعیت اینست تجربه تاریخی و مبارزات انقلابی ملت‌ها ثابت کرده که هیچ شکنجه و تلقینی نمیتواند انسانهای شریف را به زبونی و ذلت و پایمال کردن اعتقادات و آرمانهایش وادار سازد. اگر آن اعتقادات و آرمانها واقعی، انسانی و خالصانه باشد. مقاومت‌های حماسی اکثر مبارزان ضد رژیم شاه در برابر شکنجه‌های حیوانی این رژیم و حماسه‌های مقاومت زنان و مردان رزمنده و عدالتخواه در تمام شکنجه‌گاههای رژیم‌های فاشیستی و ارتجاعی در سراسر دنیا گویای این ادعا است.
اما در زندانهای جمهوری اسلامی وضع بکلی بگونه دیگری است، وقتی انسان خودش را در زندان مردم و انقلاب می‌بیند و بدور از حصارهای حزبی و تشکیلاتی با خویشتن خویش تنها میماند و مستقلانه به عملکرد‌های خودش و همراهانش می‌اندیشد چگونه میتواند در برابر حقانیت انقلاب و مردم اگر در خودش کوچکترین نشانه‌ای از صداقت و شرف انسانی سراغ داشته باشد مقاومت کند.
ما چه در نظریات و چه در عملکردهایمان حقانیت نداشتیم پس بناچار در زندان انقلاب و مردم، در برابر حقانیت آنها سر تسلیم فرود آوردیم. بهرحال در اینجا با صراحت اعلام میکنم که برخلاف شایعه‌سازیها و دروغپردازی‌های ضدانقلاب داخلی و خارجی برخورد برادران مسئول زندان با ما در جمهوری اسلامی نه تنها بدور از انتقام‌گیری و اعمال فشار، بلکه بنحو غیرمنتظره‌ای انسانی و سازنده است.
اما درباره مساله جاسوسی، مسابقه فعالیتهای جاسوسی در حزب توده بنفع شوروی با تاریخ این حزب در آمیخته است چرا که از یکسو بنیانگذاری حزب توده و حتی نامگذاری آن تحت حمایت ارتش سرخ شوروی در شرایط اشغال ایران توسط نیروهای متفقین صورت گرفت و در نتیجه از همان ابتدای تاسیس وابستگی حزب به شوروی مطلق و بی‌چون و چرا بود.
از سوی دیگر نمیشود بین دو مقوله جاسوسی و وابستگی خط فاصلی قائل شد. یک حزب وابسته طبعا اطلاعات مکتسبه خویش را از کشوری که در آن فعالیت میکند در اختیار دولت یا حزب دولتی متبوع خودش قرار میدهد و دستورات و رهنمودهای آن حزب یا آن دولت را در مورد جمع‌آوری اطلاعات، هرگونه اطلاعاتی که آن دولت لازم داشته باشد بی‌چون و چرا و در نهایت تلاش و کوشش عمل میکند. متاسفانه من از چگونگی موارد فعالیت‌های جاسوسی حب در سالهای قبل از پیروزی انقلاب اطلاعات دقیقی ندارم ولی از آنجائی که وابستگی و جاسوسی دو روی یک سکه هستند در زیر فهرست ناقصی از نشانه‌های وابستگی کامل حزب را بشوروی بیان میکند. البته در اینجا شرکت کنندگان در این مصاحبه بطور مفصل توضیح دادند و من به اختصار باین موارد می‌پردازم.
حزب منحله توده بدستور مستقیم شوروی تاسیس شد
اول – بنیان‌گذاری حزب توده در مهرماه 1320 به دستور مستقیم شوروی و تحت حمایت ارتش سرخ بود.
دوم، متابعت رهبری حزب از دستور سفارت شوروی در مورد پذیرش عبدالصمد کامبخش بعضویت و سپس رهبری حزب در سال 1323.
لازم بتذکر است قبل از آن کامبخش تا سه سال به عضویت حزب پذیرفته نمیشد باین علت که در سالهای قبل از آن گروه 53 نفر برهبری دکتر ارانی را به پلیس رضا شاهی‌ لو داده بود. کامبخش از سالها قبل مامور سر سپرده شوروی و عامل کمنترن در ایران بود.
سوم – پشتیبانی نظری و عمل حزب از درخواست شوروی مبنی بر امتیاز نفت شمال بود.
چهارم – شرکت حزب در کابینه قوام این عامل سرسپرده امپریالیسم بدستور شوروی بود.
پنجم – مطابعت و پشتیبانی کورکورانه حزب از تاسیس فرقه خلق‌الساعه دموکرات آذربایجان در 1324 بود.
ششم – نگهداری پنهانی سازمان افسری حزب علیرغم تصمیم اکثریت کمیته مرکزی حزب در سال 1325 به انحلال آن بدستور شوروی توسط تنی چند از رهبری حزب.
هفتم – مخالفت حزب با شعار ملی شدن نفت در سراسر کشور بمنظور امکان واگذاری امتیاز نفت شمال به شوروی.
هشتم – مخالفت حزب با دولت ملی دکتر مصدق و نهضت ضدامپریالیستی سالهای 29 تا 32.
نهم – نقش منفصل حزب در جریان کودتای 28 مرداد.
دهم – کت بسته تحویل دادن سازمان افسری حزب توده به کودتاچیان و خارج نکردن آنها از زیر ضربه.
یازدهم – جنایات و ترورهای متعددی که بدستور رهبری حزب یا بخشی از رهبری حزب در جهت مقاصد قدرت‌طلبانه آنها در سالهای قبل و بعد از کودتای 28 مرداد انجام گرفته که یادآور جنایات و تصفیه‌های خونین و مدهشی است که در همان سالها در شوروی بدستور استالین و عمال آن در حزب و در دولت شوروی انجام گرفت.
دوازدهم – عضویت رسمی اکثر اعضای کمیته مرکزی و مسئولین حزب در سالهای اقامت در شوروی و کشورهای سوسیالیستی در سازمان جاسوسی و اطلاعاتی «گا-ک-ب» و اشتغال آنها بجاسوسی علیه یکدیگر در داخل صفوف حزب.
در نتیجه ایجاد جو ترس و ارعاب در بین پناهندگان سیاسی در کشورهای سوسیالیستی بطوریکه اگر کسی کوچکترین مخالفتی با نظریات و القائات رسمی شوروی میکرد با انواع خطرات از جمله خطر مرگ روبرو میشد که نمونه آن قتل جعفر پیشه‌وری از رهبران فرقه دموکرات آذربایجان است.
سیزدهم – دنباله‌روی و متابعت حزب از دستورات شوروی در سیاستهای برنامه‌ای و تعیین رهبری حزب در تمام دوران فعالیت حزب در خارج از کشور.
چهاردهم – پس از پیروزی انقلاب اسلامی و بازگشت رهبری حزب بداخل کشور فصل تازه‌ای در فعالیتهای جاسوسی حزب بنفع شوروی گشوده میشود. کسب اطلاعات برای شوروی گسترش عجیبی پیدا میکند و همه جاسوسان رسمی و غیررسمی شوروی که در داخل صفوف حزب که از خارج بداخل منتقل شده بودند به تکاپو و فعالیت می‌افتند.
کانالهای متعددی برای ارتباط‌گیری با ماموران شوروی در زیر پوششهای گوناگون ایجاد میشود. با سوءاستفاده از اعتماد اعضای حزب به رهبری و بی‌اطلاعی آنها از ماهیت روابط حزب با شوروی زیر پرده ضخیمی از تبلیغات فریبکارانه تمام سازمانهای حزبی به شبکه جاسوسی برای شوروی تبدیل میشود. بی‌آنکه گردآورندگان این اخبار و اطلاعات بدانند که در خدمت چه مقاصد پلیدی قرار گرفته‌اند.
پانزدهم – متاسفانه سوءاستفاده رهبری حزب از اعتماد و اعتقاد صمیمانه عده‌ای از کادرهای حزب در داخل کشور برهبری حزب و اتحاد شوروی و ایمان و باور آنها باین شعارها و ادعاهای فریبنده ابعاد آلودگی بسیاست و فعالیت جاسوسی در داخل حزب بنفع شوروی وسعت بیشتر پیدا میکند. از جمله و بعنوان نمونه من عملکرد خودم را ذکر میکنم.
دادن اطلاعات و اسناد نظامی ایران به شورویها
من در اوائل سال 59 بمدت چهارماه بدستور رهبری حزب با یکی از دیپلماتهای شوروی در تهران ارتباط برقرار کردم و طی ملاقاتهائی که در خیابان انجام میشد بدستور رهبری حزب اطلاعات و اسناد نظامی خاصی را که مورد درخواست شورویها بود از طریق بعضی از اعضاء حزب در ارتش تهیه و در اختیار او قرار میدادم در این رابطه آن مامور شوروی وسائلی برای تسهیل این کار در اختیار من قرارداد از جمله دوربینی در اینجا است که مشاهده میکنید که برای عکسبرداری از اسناد در اختیار من گذاشته شد که یک حلقه فیلم آن یکهزار هکس را یک جا و با سرعت تهیه میکرد و مورد دیگر دادن یک رادیو بمن بود که گرچه این رادیو یک رادیو معمولی است ولی از طریق فرستنده‌ای در سفارت شوروی پیام‌هائی به رمز بصورت مورس فرستاده میشد که مشروح آن در پرونده ضبط است.
مورد دیگری را که میشود بعنوان نمونه ذکر کرد و ماهیت مقاصد شوم شوروی را نشان میدهد این بود که آن مامور شوروی یکبار که در مورد تهیه آن اطلاعات و اسناد تاخیری روی داده بود پیشنهاد کرد که پول در اختیار ما قرار بدهد که بافرادیکه این اسناد را تهیه میکنند داده بشود. که من مخالفت کردم و گفتم کسانیکه این اسناد را تهیه میکند و پول لازم نیست و همانموقع هم این مساله را به رهبری حزب اطلاع دادم.
ولی بهر صورت دادن پول برای آنها امری کاملا عادی و در جهت مقاصد عمومی جاسوسی پرورانه و فعالیتهای جاسوسی آنها بود. البته اینگونه اطلاعات و اسناد تنها در آن مدتی که من ارتباط داشتم محدود نمیشد قبل و بعد از آنهم اینگونه فعالیت‌ها ادامه داشت که بعدا برخی از مواردش را سایر شرکت‌کنندگان در این مصاحبه باطلاع خواهند رساند.
اضمحلال و فروپاشی سریع حزب
رهبری حزب توده که میدانست افشای جاسوسی و سرسپردگی او بهر نحوی حزب را با خطر اضمحلال و فروپاشی سریع روبرو خواهد کرد همواره کوشش میکرد که از دو طریق این خطر را خنثی کند. اول از طریق پنهان‌ کاری مطلق، رهبری حزب در تمام طول تاریخش کوشش میکرد چگونگی و ماهیت ارتباطش را با شوروی از نظر مردم و اعضا و هواداران حزب کاملا پنهان کند. بدین منظور در تمام روابط و عملکردهای مبتنی بر جاسوسی و فرمانبری خودش از شوروی سیاست اکید پنهان کاری را مراعات میکرد. فروپاشی سریع حزب بدنبال کشف و افشاء پاره‌ای از این روابط و عملکردها توسط برادران سپاه خودش دلیل گویای این امر است.
دوم از طریق تبلیغات گسترده و ظاهر فریب، رهبری حزب در سراسر تاریخش همواره کوشش میکرد با تبلیغات گسترده و توجیهات تئوریک و عوام‌فریبانه چنین وانمود کند که اتهام وابستگی و جاسوسی به حزب تنها شایعه بی‌اساسی است و ساخته دستگاههای جاسوسی و تبلیغاتی امپریالیستی و ارتجاعی یعنی کمونیستها است. بعد دفاع علنی و همه جانبه حزب از اتحاد شوروی و کلیه سیاستهای داخلی و خارجی آن تنها بر اعتقاد منطقی حزب به خلل‌‌ناپذیری و صحت قانونمندانه این سیاست‌ها مبتنی است.
رهبری حزب با این تبلیغات دروغین و فریبنده هزاران جوان پرشور و بی‌اطلاع را طی چند نسل فریب داد و آنها را در جهت مقاصد شوم خود و اربابانش ببازی گرفت. در اینجا لازم است به نقش شوروی در این مورد هم اشاره‌ای بشود. هر چه بیشتر به عمق وابستگی حزب توده به ابعاد تجاوز تبعی آن پی می‌بریم نقش ریاکارانه و مداخله‌گرانه شوروی در ایران بیشتر برای ما روشن میشود.
اتحاد شوروی بخودش اجازه داد علیرغم تمام دعاوی و اصول اعلام شده‌اش در مورد عدم مداخله در امور داخلی کشورهای دیگر، برسمیت شناختن حق ملل در تعیین سرنوشت خود، برابری و استقلال همه احزاب باصطلاح برادر و غیره چنین گستاخانه با سرنوشت ملت همسایه و حزب باصطلاح سال از طریق حزبی که خودش در ایران ساخته بود نه تنها در امور داخلی ایران مداخله کرد بلکه آنرا به شبکه جاسوسی خودش مبدل کرد و همه جنایت‌ها و خیانت‌های آنرا پرده‌پوشی نمود و آنرا باقدامات توطئه‌گرانه برای کسب قدرت سیاسی تشویق و راهنمائی کرد تا شاید از این رهگذر بتواند کشور دیگری را به اردوی وابستگان بخودش وارد بکند.
فرهنگ کمونیستی یعنی جاسوسی برای شوروی
شکی نیست که جاسوسی برای بیگانگان نزد همه ملت‌ها و در تمام فرهنگهای ملی امری نکوهیده و مذموم و مطابق با خیانت است. اما در فرهنگ کمونیستی معاصر زیر نام وظیفه انترناسیونالیستی جاسوسی برای کشورهای سوسیالیستی و در راس آن شوروی نه تنها امری عادی بلکه حتی افتخارآمیز تلقی میشود. چرا که کمونیستها بنابر تحلیل مارکسیستی لنینیستی خودشان از جهان شوروی را مرکز رهبریت انقلاب جهانی میدانند و وطن دوم خودشان می‌شناسند، وطن دومی که حتی گاهی بوطن اول آنها تبدیل میشود. اصولا جاسوسی جزو و تابع وابستگی عمیق و همه جانبه احزاب کمونیست و کارگری به اتحاد شوروی است و این وابستگی دارای سوابق دیرینه‌ای است که به تاسیس انترناسیونال سوم، کمینترن نیز مصوبات کنگره‌های حزب کمونیست اتحاد شوروی و نظریات رسمی تئوریسین‌های این حزب بعنوان حزب برادر بزرگتر همواره مورد تائید بی‌چون و چرا و مطلق اکثر احزاب کمونیست و کارگری جهان قرار میگیرد. در نتیجه این وابستگی از ماهیت ایدئولوژی این احزاب سرچشمه گرفته است و حزب توده تنها یک نمونه روشن و کامل از این وابستگی‌ها را نشان میدهد که در طول تاریخش بصورت ابزار و بازیچه‌ای در خدمت اهداف و مطامع جاسوسی استیلاگرانه شوروی عمل کرد و بطور کلی سیاست استیلاگری و جاسوسی شوروی یک سیاست استراتژیک در همه نقاط جهان است که حتی کمکهای آنرا بکشورهای نو استقلال و جنبشهای آزادیبخش هم در بر می‌گیرد و این کمکها هدفی جز وابسته‌‌سازی این کشورها و این جنبش‌ها را به اردوی شوروی در بر ندارد. اکنون نمونه‌های دیگری از موارد جاسوسی در حزب بنفع شوروی در اینجا توسط چند تن از کسانی که در این مصاحبه شرکت دارند مستقیما باطلاع بینندگان خواهد رسید. آقای میزانی شما بفرمائید.
اعترافات فرج‌الله میزانی در رابطه با جاسوسی
سپس فرج‌الله میزانی (مشهور به جوانشیر) چنین گفت: درود به رهبر کبیر انقلاب و بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران و با سلام به مردم قهرمان و ایثارگر ایران.
پس از استقرار جمهوری اسلامی ایران و آغاز فعالیت گسترده و علنی حزب به من از طرف حزب ماموریت داده شد که با مقامات شوروی در چهارچوب مناسبات دو حزب تماس بگیرم. من تماس گرفتم چند جلسه با هم ملاقات داشتیم. ولی همانطور که سخنرانان قبل از من در این جا گفتند مقامات شوروی باین تماسها در چهارچوب تعیین شده قانع نبودند و همیشه کوشش میکردند که از این مناسبات برای مقاصد جاسوسی هم استفاده کنند از جمله آنها دوبار بوسیله من پیغام فرستادند که من پیغام را آوردم به آقای کیانوری رساندم.
یکبار کیانوری بسته‌ای بمن داد و من بردم تحویل آنها دادم. و یکبار بسته‌ای که قرار بود خسرو به آنها بدهد برای خودش مشکلی پیش آمده بود و این بسته را من گرفتم و بردم و به آنها رساندم. این بود مواردی که من در این زمینه داشتم.
اعترافات شاهرخ جهانگیری
پس از آن شاهرخ جهانگیری به سخن پرداخت و اظهار داشت: در اوائل سال 60 بدستور حزب با یک مامور اطلاعاتی شوروی در تهران ملاقات کردم. آنطور که حزب بمن گفت این رابطه برای زمانی است که حزب تحت پیگرد قرار میگیرد و رابطه ما با خارج از کشور قطع میشود. در طول این مدت ملاقات‌های متعددی با مامور شوروی در تهران داشتم.
در ملاقات اول یک بسته بود که آقای کیانوری بمن داده بودند که به آن مامور شوروی دادم.
در یک ملاقات یک پیام شفاهی را از طرف حزب به آن مامور رساندم و جوابش را گرفتم و به آقای کیانوری دادم. در یک ملاقات دیگر بسته‌ای بود که آقای پرتوی بمن دادند. که به آن مامور شوروی دادم. در آخرین ملاقات که حدود چهار ماه قبل از دستگیری صورت گرفت یک نامه‌ای بود که آن مامور شوروی بمن داد که به آقای کیانوری دادم.
اعترافات احمدعلی رصدی
آنگاه احمدعلی رصدی به موارد جاسوسی خود اشاره کرد و گفت: با درود بی‌پایان به امام خمینی رهبر کبیر انقلاب و بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران با درود به رزمندگان دلیر جبهه‌های نبرد حق علیه باطل و با درود به مردم قهرمان و ایثارگر ایران.
در رابطه با تماسهای ماموران امنیتی شوروی «گا-گ-ب» با کادرها و مسئولان حزب توده می‌خواهم در مورد تماسهائی که با شخص من در سالهای که عهده‌دار مسئولیتهائی در اتحاد شوروی بودم برقرار کردند مطالبی بیان کنم.
من در سال 1325 به اتحاد شوروی پناهنده شدم تا سال 1334 در باکو بودم و در تشکیلات فرقه دموکرات آذربایجان فعالیت میکردم. از سال 1330 ماموران امنیتی شوروی با من تماس گرفتند و از من میخواستند که در مورد کلیه جریاناتی که در تشکیلت و واحدهای مختلف فرقه رخ میدهد گزارشهائی به آنها بدهم.
باید بگویم که در آنموقع بعلت دشواریهای ناشی از سالهای اول پناهندگی و روحیات ناشی از شکست بطور کلی در میان پناهندگان مسائل و اختلافات زیادی وجود داشت و این مسائل در جلسات حزبی با شدت تمام مطرح میشد. مباحثات و مناقشات زیادی را باعث میگردید که ماموران امنیتی شوروی بطور کلی درباره کم و کیف این مسائل و این مناقشات توضیحات میخواستند.
چگونگی تماس با ماموران امنیتی شوروی

همچنین در سال 1350 که از طرف کمیته مرکزی حزب منحله توده مسئولیت واحدهای حزبی در شوروی غیر از آذربایجان بمن واگذار شد ماموران امنیتی مجددا با من تماس گرفتند. در این دوران نیز خواستهای آنها کسب اطلاعات از جریانهای درون حزبی، از موارد اختلافات، از مباحثات و مذاکرات پلنوم‌ها و نظائر اینها بود. ضمنا آنها نیز اطلاعات و رهنمودهائی گاه و بیگاه در مورد واحد بودند دستوراتی درباره ان واحدها میدادند.
این تماسها با ماموران امنیتی در مسافرتهائی که من بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران بخارج کشور منجمله به اتحاد شوروی میکردم نیز ادامه داشت. در این تماسها آنها از وضع حزب و فعالیت آن در ایران، وضع نیروهای مختلف که هر یک بنحوی با روند پیشرفت انقلاب مخالفت میکردند. درباره ماهیت بنی‌صدر و موضع‌گیریهای او که بصورت نطق‌های کذائی‌اش انعکاس می‌یافت و دیگر مسائل روز سئوالاتی میکردند که من هم براساس تحلیل‌های حزب توضیحاتی میدادم و باید بگویم همانطور که قبلا هم گفته شد بطور کلی رهبری حزب از این تماسها هیچگونه اطلاعی نداشت. این تماسها و مصاحبات در آنموقع از طرف من میشد ولی ظاهراً امر هرچه باشد در واقع این عمل نمونه‌ای از مداخله مستقیم در امور داخلی احزاب کوچکتر از جانب حزب کمونیست و سازمانهای امنیتی اتحاد شوروی است که مقامات مسئول دیگر احزاب را به نقض اصول و مقررات اساسنامه‌ای حزب خودشان و اجرای اعمال خیانت‌آمیز وا میدارند.
این عمل همچنین ناقض اصول اعلامیه کنفرانس جهانی احزاب کمونیستی و کارگری در مورد عدم مداخله در امور داخلی احزاب دیگر است که اتحاد شوروی مسلما از طرح کنندگان اصلی آن بوده و همچنین ناقض اصول و مقررات اساسنامه‌ای کلیه احزاب از جمله حزب منحله توده است که شرکت اعضاء حزب را در دیگر سازمانهای سیاسی بکلی ممنوع میکرده.
بدیگر سخن این عمل بیانگر برخوردی دوگانه و تناقض میان گفتار و کردار در اجرای تصمیمات مصوبه از هر دو جانب است یعنی هم از طرف حزب کمونیست اتحاد شوروی و هم از طرف حزب ما تلقی میشود.
در این هنگام محمدعلی عموئی اظهار داشت بجا است این نکته را یادآور شوم که درست است که شوروی خواهان اخبار و اطلاعاتی بود به تبع از سیاست سلطه‌گرانه ولی عدم پای‌بندی به ارزشهای والائی که هرگونه تن دادن به جاسوسی و مسائلی از این قبیل را نهی میکند زشت و قبیح میداند اینهم خود نشانه‌ای است از نبودن آن ارزشها در مکتب‌هائی از نوع مکتب مارکسیزم در جهان‌بینی‌هائی از نوع جهان‌بینی که حزب توده انتخاب کرده بود.
عملکرد دورویانه و منافقانه حزب بعد از انقلاب
سپس احمدعلی رصدی به ادامه سخنان خود پرداخت و گفت بنظر من ریشه همه این اعمال را همانند دیگر اشتباهات و خیانت‌های حزب که در این مصاحبه بقدر کافی به آنها اشاره شد باید در وابستگی حزب جستجو کرد. وابستگی علت کلی انحرافات و اشتباهات و حتی باید بگویم علت اصلی شکست‌های متوالی حزب در ادوار مختلف فعالیت آن بوده است.
وابستگی به انسجام حزب لطمه شدیدی میزند. رهبری را از بدنه حزب و مجموعه حزب را از مردم جدا میکند. و حزب را ناگزیر به اتخاذ تصمیمات ضد مردمی وا میدارد. یک حزب وابسته بطور کلی نمیتوند مردمی باشد. عملکرد دورویانه و منافقانه حزب بعد از انقلاب همانطور که گفته شد معلول عللی چند و بطور عمده ناشی از وابستگی است. من از اینکه طی سالهای متمادی بعنوان عضو کمیته مرکزی در اینگونه فعالیتها شرکت داشتم خود را مسئول و گناهکار میدانم و از مردم شریف، آگاه و انقلابی ایران پوزش می‌طلبم.
جا دارد کلیه آن کسانیکه هنوز در بند پندارهای گذشته‌اند و هنوز از مردم میهن خویش و از خواستهای آنان فاصله دارند با شنیدن این مصاحبات و اعترافات بخود آیند و به ماهیت اصیل مردمی و واقعا انقلابی نه شرقی و نه غربی جمهوری اسلامی عمیقا پی ببرند و در راه تحقیق این شعار بخاطر استقلال واقعی میهن خویش و تامین رفاه و سعادت مردم آن تمام هم خود را مصروف دارند. البته آنچه که من درباره وابستگی و نقش عمده آن در اشتباهات حزب گفتم این بهیچوجه مانع آن نیست که نقش مهم مکتب را همانطور که از طرف دیگر ناطقین گفته شد در اینجا نادیده بگیریم.
اعترافات گاگیک آوانسیان
سپس گاگیگ آوانسیان یکی دیگر از اعضای کادر مرکزی حزب منحله توده در مورد جاسوسی بنفع بیگانه چنین گفت: با سلام و درود به امام خمینی موردی را که من میتوانم در اینجا بیان بکنم عبارت از این است که تقریبا از خرداد ماه سال 59 شروع شد که با یکی از مامورین «گا-گ-ب» تماس برقرار شد و آن یکی دو بار یک پاکت کوچکی بمن داد که من به آقای کیانوری دادم و یک پاکت کوچکی از آقای کیانوری دادم به آن مامور شوروی. و برای اینکه بعد از آن سهولتی در کار باشد زمانها و مکان‌هائی تعیین شد. زمانهای طویل‌المدت و دو سه مکانی. که آن فرد مطلبی را که میخواست برساند این را میگذاشت در آن محل مشخص یعنی با خمیر یک چیزی مانند توپ درست کرده بودند که مطالبشان را در داخل آن میگذاشتند کف زمین پشت تیر چراغ برق و در ساعت معینی که تعیین شده بود که بعد از اذان مغرب بود من آنرا میرفتم برمیداشتم و بفاصله 15 دقیقه میبایستی اتومبیل خودم را در محلی پارک بکنم که اینها بدانند که من این توپ را رفته‌ام برداشتم. یا برای دادن مطلبی بسته‌ای یا پاکتی یک سوراخی در دیوار و یا یک خانه‌ای را تعیین کرده بودند که باز هم آنهم با تعیین وقت قبلی بود در همان ساعت‌های معین بعد از اذان مغرب که از آنجا من این مطالب را از آن سوراخها بداخل می‌انداختم و آنها برمیداشتند و این نمونه‌ای بود که چند مرتبه تکرار شد و شاید در حدود یکسال این مساله ادامه داشت.
شایعه شکنجه و قتل من در زندان
مطلب دیگری را که میخواستم اشاره کنم و آن عبارت از شایعاتی بود که دیگران هم تذکر دادند و اقاریری که بوسیله داروهای مخدر یا آمپول یا شکنجه شده است و وادار کردند که افراد این اقاریر را بکنند و حتی گویا یکی از مجلات که اسمش را نمیدانم چه است من را مرده اعلام کرده و در واقع کشته خطاب کرده که من دیگر وجود ندارم در حالیکه من هم اکنون در اینجا نشسته‌ام و در حضور آقایان هستم.
اعترافات فریدون فم‌تفرشی
سپس فریدون فم‌تفرشی در رابطه با مساله جاسوسی برای اتحاد شوروی و چگونگی برقراری ارتباط اظهار داشت.
ضمن تائید گفته‌های دوستان من هم یک مورد از مواردی از که شخصا در آن رابطه قرار گرفته بودم بازگو میکنم. ماجرا باین شکل بود که حدود دو ماه قبل از گرفتاریم آقای کیانوری بمن مراجعه کردند و اطلاع دادند که دستگاه رهبری حزب من را بعنوان رابط قبلی انتخاب کرده است بهمین جهت من بعنوان یک شریک بیک شرکت تجارتی که پوششی برای این چنین کارها بود وارد شدم البته آن رابط قبلی هنوز در آن شرکت بود و کار میکرد پس از چند روز بوسیله آن رابط باداره بازرگانی شوروی رفتیم و آن رابط قبلی من را به مسئول فروش اداره بازرگانی شوروی بعنوان نماینده جدید شرکت معرفی کرد و قرار شد که کارهای تجارتی فیمابین بعد از آن باطلاع من برسد.
بهرحال چند روز از این ماجرا گذشته بود مجددا آقای کیانوری بدیدن من آمدند و ضمن اطلاع از ماجرا بمن گفتند بهمان شخصی که با آن آشنا شدی مراجعه کن و از قول من سلام برسان و بخواه که تو را با دوست‌مان آشنا بکند. البته من باداره بازرگانی شوروی رفتم و این پیام را رساندم فردا بوسیله همان مامور اداره بازرگانی تلفنی بمن اطلاع داده شد که صبح اول وقت فردا برای دیدار آن شخص باداره بازرگانی بروم که من رفتم. ملاقاتی حدود 15 دقیقه با او داشتم. صحبت‌هائی در رابطه با وضع عمومی مملکت، منطقه، توطئه آمریکا بین ما متبادلبود که من عینا چکیده آنرا باطلاع آقای کیانوری رساندم و پس از چندی آقای کیانوری پاکت کوچکی را برای من فرستادند و قرار شد که من آنرا به آن شخص برسانم که من هم آنرا باداره بازرگانی بردم و بتوصیه همان شخص که گفته بود در موارد معین اگر دسترسی به آن نبود هرچه داشتم به آن نماینده بازرگانی بدهم باو دادم و قرار بود 28 بهمن نیز به آنجا بروم ولی بخاطر گرفتاری ارتباط برقرار نشد.
سابقه فعالیت مخفیانه حزب منحله توده
سپس محمدمهدی پرتوی اشاره به سوابق جاسوسی و فعالیت حزب منحله توده کرد و گفت:
در اینجا لازم بتذکر است همانطور که توسط شرکت کنندگان در این مصاحبه‌ها گفته شد به سابقه جاسوسی و سابقه تاسیس و فعالیت حزب برمیگردد عده‌ای از کسانیکه مستقیما برای شوروی جاسوسی میکردند و عضو رسمی سازمان اطلاعاتی شوروی «گا-گ-ب» بودند این سابقه فعالیت را از 20 یا 30 سال پیش داشتند و تا زمان دستگیری این ادامه داشت. یعنی از سالهای 20 و 30 و در دوران پناهنده شدن بکشورهای سوسیالیستی.
مورد دیگری را که میبایست باطلاع بینندگان برسانم در مورد تشکیلات مخفی است. سابقه تشکیلات مخفی به سالهای قبل از پیروزی انقلاب برمیگردد. در سال 1352 گروهی بودیم مرکب از تنی چند از دوستانی که توسط یک شرکت در یک محفل سیاسی چپ در سالهای قبل از آن از زندانهای شاه عبور کرده بودیم و در جستجوی راه و شیوه مبارزه اثربخش علیه رژیم منفور شاه از طریق رادیو پیک ایران با برنامه و شیوه‌های مبارزه پیشنهادی اعلام شده حزب توده در آنزمان آشنا شدیم و بدان معتقد شدیم و ضمن کوشش برای ارتباط‌گیری با مرکز حزب در خارج از کشور فعالیت‌های خودمان را در جهت تبلیغ بنفع حزب توده و افشارگری علیه رژیم شاه آغاز کردیم. این گروه در سالهای بعد گسترش پیدا کرد و به سازمان نوید معروف گردید.
مهمترین فعالیت این سازمان انتشار نشریه‌ای بسوی حزب و بویژه نشریه نوید بود که بطور پنهانی چاپ و پخش میشد. سازمان نوید در سالهای قبل از پیروزی انقلاب بطور کامل بر روی فعالیتها و هم‌یاری اعضای خودش مبتنی بود و کار میکرد و ارتباط محدودی با مرکز حزب داشت.
در نخستین روزهای پس از پیروزی انقلاب رهبری حزب به اشاره و دستور شوروی تصمیم گرفت که علیرغم اعلام فعالیت علنی حزب در ایران سازمان نوید همچنان مخفی باقی بماند و پس از بازگشت رهبری حزب از خارج این تصمیم بدون بدروغ بعنوان تصمیم پلنوم شانزدهم کمیته مرکزی بما ابلاغ شد.
با این توجیه که آینده انقلاب نامعلوم است و احتمال شکست و بازگشت انقلاب وجود دارد و وجود یک نیروی ذخیره مخفی برای حزب ضروری است.
وظائف تشکیلات مخفی پس از پیروزی انقلاب

وظائف غیرقانونی که در سالهای پس از پیروزی انقلاب از طرف رهبری حزب بعهده تشکیلات مخفی گذاشته شد از این قرار است:
اول – حفظ و نگهداری تشکیلات مخفی و ایجاد چاپخانه‌های مخفی بمنظور تامین ادامه فعالیت حزب در شرائط مخفی و غیرقانونی.
دوم – خبرگیری و کسب اطلاعات از هر جائی که ممکن باشد. اصولا رهبری حزب در نظر داشت که بیک تشکیلات در واقع اطلاعاتی تبدیل بشود و اطلاعاتی را که نیازهای رهبری حزب و اربابان شوروی بود برآورده کند.
سوم – نفوذ در گروههای سیاسی است. نفوذ در گروههای سیاسی و ارگانهای دولتی و نهادهای انقلابی و در واقع بمنظور کسب خبر و القاء نظریات حزب در این نهادها و ارگانها.
چهارم – مفنی و انبار کردن سلاحهائی است که در روزهای انقلاب بدست اعضاء تشکیلات حزب افتاده بود.
ظاهرا برای مقابله با خطر کودتا ولی در واقع بمنظور استفاده از آنها در جهت مقاصد دوبرد حزب در جهت براندازی.
پنجم – ایجاد امکانات برای خروج غیرقانونی از مرزهای کشور در واقع راهی برای فرار رهبری حزب در مواقع خطر.
ششم – نگهداری بخشی از بایگانی حزب و اسناد حزبی و وسائل جعل اسناد دولتی.
هفتم – تهیه خانه‌های امن برای نگهداری از رهبری حزب در شرائط اضطراری و مخفی. از همین خانه‌ها برای نگهداری مابقی رهبری حزب پس از دستگیری 17 بهمن 61 استفاده شد.
در اینجا باید این نکته را یادآوری کنم که اکثر وظائف فوق تنها بعهده معدودی از اعضاء تشکیلات مخفی گذاشته شده بود و اکثر اعضای این تشکیلات از وجود آنها بی‌خبر بودند و گمان میکردند که وجود آنها در تشکیلات مخفی تنها برای شرائط اضطراری و شرائط شکست انقلاب است. باین ترتیب در چهار سال بعد از انقلاب عمر آنها بهدر رفت در حالیکه میتوانست در خدمت اهداف و آرمانهای انقلاب قرار گیرد.
حال به بینیم هدف حزب از ایجاد تشکیلات مخفی چه بوده است. هدف نهائی حزب نظیر همه احزاب کمونیست جهان تصاحب قدرت دولتی و ایجاد جامعه سوسیالیستی مطابق الگوی شوروی و زیر رهبری و هدایت شوروی و در نتیجه تبدیل ایران بیکی از کشورهای اقمار شوروی بود. از تصمیمات رهبری حزب بدستور شوروی و تصویب پلنوم شانزدهم کمیته مرکزی که بلافاصله در روزهای پس از پیروزی انقلاب در خارج از کشور تشکیل شد چنین برمی‌آید که حزب بمنظور فراهم کردن زمینه برای نزدیک کردن خود بقدرت سیاسی مشی تاکتیکی دفاع از خط امام و جمهوری اسلامی را در پیش گرفت.
جعل اسناد دولتی و خروج غیرقانونی از کشور
آنگاه مهدی کیهان بافشای دیگر اعمال خیانت‌آمیز حزب منحله توده پرداخت و یکایک آنها را برشمرد از جمله گفت:
ایجاد امکانات برای خروج غیرقانونی از مرزهای کشور در واقع راهی برای فرار رهبری حزب در مواقع ضروری – نگهداری بخشی از بایگانی حزب و اسناد حزبی و وسائل جعل اسناد دولتی – تهیه خانه‌های امن برای نگهداری از رهبری حزب در شرایط اضطراری و مخفی که از همین خانه‌ها برای نگهداری مابقی رهبری حزب پس از دستگیری 17 بهمن 1361 استفاده شد.
در اینجا باید این نکته را یادآوری کنم که اکثر وظائف فوق تنها بعهده عده معدودی از اعضاء تشکیلات مخفی گذاشته شده بود. و اکثر اعضای این تشکیلات از وجود آنها بی‌خبر بودند. و گمان میکردند که وجود آنها در تشکیلات مخفی تنها برای شرائط اضطراری و شرائط شکست انقلاب است و باین ترتیب در چهار ساله بعد از انقلاب عمر آنها بهدر رفت در حالیکه میتوانست در خدمت اهداف و آرمانهای انقلاب قرار گیرد.
حال ببینیم هدف حزب از ایجاد تشکیلات مخفی چه بوده است. هدف نهائی حزب نظیر همه احزاب کمونیست جهان تصاحب قدرت دولتی و ایجاد جامعه سوسیالیستی مطابق الگوی شوروی وزیر رهبری و هدایت شوروی و در نتیجه تبدیل ایران بیکی از کشورهای اقمار شوروی بود.
از تصمیمات رهبری حزب بدستور شوروی و تصویب لزوم شانزدهم کمیته مرکزی که بلافاصله در روزهای پس از پیروزی انقلاب در خارج از کشور تشکیل شد.
چنین برمی‌آید که حزب بمنظور فراهم کردن زمینه برای نزدیک کردن خود بقدرت سیاسی مشی تاکتیکی دفاع از خط امام و جمهوری اسلامی را در پیش گرفت. در حالیکه ادعا میکرد و تبلیغ مینمود که این مشی‌ جنبه استراتژیک و دراز مدت دارد. عملا از همان ابتدا خودش را برای فعالیتهای مخفیانه و رودرروئی با حاکمیت جمهوری اسلامی در شرایط مساعد آماده میکرد.
تصمیم به حفظ تشکیلات مخفی و سایر فعالیتهای پنهانی و غیرقانونی حزب در سالهای بعد از انقلاب خودش موید این امر است.
سیاست ظاهری حزب از انقلاب و خط امام
رهبری حزب از همان ابتدا اعلام میکرد که تنها دو راه در برابر انقلاب و حاکمیت اسلامی ایران قرار دارد.
راه اول راه نزدیکی و وابستگی به اردوگاه سوسیالیسم و اتحاد شوروی در سطح جهانی و اتحاد با حزب توده در سطح داخلی که نتیجه آن چیزی جز نزدیک شدن حزب بمراکز قدرت نبود. حزب توده با پیش کشیدن شعار راه رشد غیرسرمایه‌داری و تبلیغ و ترویج آن میکوشید از این راه، این راه را یگانه نجات انقلاب و پیروزی نهائی آن نشان بدهد.
راه دومی را که حزب در مقابل انقلاب مطرح میکرد عبارت بود از راه افتادن جمهوری اسلامی براه رشد سرمایه‌داری در نتیجه وابستگی مجدد به امپریالیسم جهانی و شکست انقلاب و بازگشت اوضاع قبل از انقلاب حزب در تبلیغات و تئوری‌های خودش به راه سومی مستقل از دو اردوگاه جهانی و متکی بر ارزشها و آرمانهای ملی و مذهبی مردم ایران قائل نبود و اصولا به شعار اصلی نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی انقلاب و مردم ایران باور نداشت و آن را تخطه میکرد و در پی کسب قدرت سیاسی به هر وسیله ممکن متوسل میشد و سیاست آن سیاست ظاهرش مبنی بر پشتیبانی از انقلاب و خط امام البته با تعبیرات خاصی که از خط امام مطرح میکرد تنها وسیله‌ای برای جلب اذهان مردم و ایجاد شرائط مساعدی برای جلب نیرو و گسترش و تشکیل سازمان‌های حزبی بود، تا اگر موفق نشد جمهوری اسلامی را به راه اول یعنی راه وابستگی به شوروی منحرف کند و از این طریق راه خودش را بسوی قدرت هموار کند بتواند در شرائط مساعد با ادعای اینکه جمهوری اسلامی راه دوم یعنی راه وابستگی و سرمایه‌داری را در پیش گرفته تبلیغات خودش را هرچه بیشتر وسعت بدهد همانطور که در ماههای آخر وسعت داده بود و اقدامات توطئه‌گرانه خودش را برای براندازی جمهوری اسلامی و کسب قدرت سیاسی البته با پشتیبانی همه‌جانبه اتحاد شوروی در انظار مردم بویژه اعضاء و هواداران موجه جلوه بدهد.
تصمیمات و تدارکات پنهانی حزب از همان ابتدای پس از پیروزی انقلاب و زیر خط تشکیلات مخفی – تدارک چاپخانه‌های مخفی – نگهداری اسلحه – ایجاد تشکیلات مخفی حزبی در ارتش و غیره هم موید این امر است. در اینجا باید متذکر بشوم که سیاست توطئه‌گری و براندازی حزب توده امری تصادفی و استثنائی نبوده بلکه این سیاست از ماهیت ایدئولوژی مارکسیستی لنینیستی این حزب سرچشمه گرفته است چرا که وقتی تجربه زندگی و آزمون تاریخی بطلان قانون‌مندی‌های مربوط به تئوری‌های مارکسیستی را در مورد سیر جبری جوامع بشری بسوی سوسیالیسم نشان داده و اثبات کرده برای به فعلیت در آوردن این نظریه‌ها و فرضیه‌ها و بافت‌های ذهنی جز اعمال زور و دست زدن باقدامات توطئه‌گرانه و بهر وسیله غیرقانونی و نامشروع راه دیگری باقی نمی‌ماند. اصولا خود اینگونه اقدامات و عملکردها نشانه عدم اتکاء و اعتماد روآورندگان یعنی رهبران به این سری از تئوریها است که در ظاهر از آن مدافعه میکنند.
رهبران حزب توده که خود به تئوریهای خودشان چندان مطمئن نبودند برای احتمال شکست پیش‌بینی‌ها و نقشه‌های خودشان نیز فکری کرده بودند و برای فرار از چنین شرائطی و واگذاری اعضای حزب به حال خودشان تدارک لازم را دیده بودند که خوشبختانه با هوشیاری مسئولین جمهوری اسلامی و برادران سپاه این نقشه‌ها نقش برآب شد.
سخنی با اعضاء و هواداران حزب منحله
سخنی هم با اعضاء و هواداران حزب دارم. سخن مشهوری است که از نمایشنامه‌نویس آلمانی آن کس که حقیقت را نمیداند گناهکار است و آن کس که حقیقت را میداند و آن را پنهان میکند جنایتکار است. درست است که رهبری حزب در تمام طول تاریخ این حزب همواره کوشیده بود چهره واقعی حزب در تمام طول تاریخ این حزب همواره کوشیده‌ بود چهره واقعی حزب و حقائق تکان‌دهنده حاکی از سرسپردگی عمیق و همه‌جانبه حزب به شوروی را و جنایات و خیانت‌ها و فساد اخلاقی خودش را با تحریف واقعیت‌های تاریخی، ارائه اسناد ساختگی و توجیه‌های تئوریک از مردم ایران و بویژه اعضاء و هواداران صدیق و گمراه حزب پوشیده نگهدارد و در نتیجه نه تنها نسبت به مردم ایران بلکه حتی نسبت به چند نسل از اعضاء و هواداران حزب نیز خیانت کرده و آنها را به بازی گرفته اما این همه گناه کسانی را پاک نمیکند که اگر چه با قلبی سرشار از آرزو و ایمان در راه اعتلاء میهن و بهروزی زحمتکشان ولی بی‌مطالعه و تحقیق همه‌جانبه در انتخاب راه و راهبران، جذب شورها و شعارها شدند. باورهای عاطفی و توجیه‌گری‌های سیاسی را جانشین اندیشه تعقلی و استدلالی کردند. پیروی از کیش شخصیت و اطاعت کورکورانه از رهبران را بر برخورد سالم انتقادی و منطقی ترجیح دادند و در نتیجه در حصار ذهنیت قابلی و جذبی حزبی و تشکیلاتی محصور نمودند و سرانجام خود را با فاجعه‌ای دردناک روبرو دیدند همه تخیلات و رویاهای و خم‌آلود و شیرین‌شان در برخورد با شلاق حقائق به یکباره فرو پاشید و خود را در مقابل انقلاب و مردم یافتند. بلی دوستان، ما مردم و انقلاب خودمان را نشناختیم.
جامعه و تاریخ خود، فرهنگی غنی اسلامی خودمان را نشناختیم و بی‌اندیشه سر در سودای فرآورده‌های فکری بیگانه نهادیم. آنچه را که خود داشتیم از بیگانه تمنا کردیم و از همه مهمتر در گزینش راه و راهبر آن بدون شناخت دقیق و مستدل از ماهیت مدعاها و سوابق و ماهیت افراد و رهبران از روی ساده‌دلی و ساده‌اندیشی دچار اشتباهات فاحش شدیم. و اجازه دادیم که این باصطلاح رهروان و در واقع عوامل سرسپرده بیگانه همه استعداد، توان و خرد ما را در خدمت مقاصد پلید خود و اربابان خودشان قرار بدهند. در حالی که نه برای خودشان اصالتی قائل بودند و نه برای ما و نه برای میهن و نه برای مردم خودشان. و چنین است که دچار چنین فاجعه دردناکی شدیم پس بیائیم بیاندیشیم، بیاموزیم و باز هم مستقلانه بیاندیشیم.
در پایان اجازه می‌خواهم به واسطه گناهان و جرائمی که مرتکب شدم از رهبر کبیر انقلاب و مردم قهرمان و ایثارگران در نهایت خضوع و شرمساری درخواست پوزش و عفو کنم. شاید که بتوانم با جبران گذشت دین خود را به میهن و انقلاب ادا کنم.
در این موقع محمدعلی عموئی اظهار داشت در زمینه مساله جاسوسی چند تن از شرکت‌کنندگان در این میزگرد سخن گفتند و از ارتباطات و موارد مشخصی که خود در آن روابط بودند پرده برداشتند. بجا است در این مورد نظر آقای کیانوری را درباره مساله جاسوسی جویا بشویم.
اعترافات نورالدین کیانوری
سپس نورالدین کیانوری دبیر اول کمیته مرکزی حزب منحله توده به سخن پرداخت و گفت: با درود به رهبر کبیر انقلاب امام خمینی بنیانگزار جمهوری اسلایم ایران، با درود بمردم قهرمان ایران چه در جبهه‌های جنگ برای دفع تجاوز نیروهای متجاوز صدام امپریالیستی و صهیونیستی و چه در کارزار ساختمان جامعه نوین اسلامی در ایران که با ایثارگری کم‌نظیر مشغول از خود گذشتگی و فداکاری هستند.
اگر تاریخ جنبش کمونیستی ایران را ما نگاه بکنیم در ارتباط با جاسوسی همین مطالبی را که در اینجا گفته شده است بوسیله افراد مختلف در مجموع این تاریخ می‌بینیم. یعنی ما با دو نوع برخورد جاسوسی از طرف حزب کمونیست شوروی و دولت اتحاد شوروی با حزب توده ایران چه با کمونیستهای ایران، چه حزب کمونیست قبل از حزب توده ایران چه گروه 53 نفر و چه حزب توده ایران بعد از آنها که همیشه وابسته به شوروی از همه لحاظ بودند وابسته اعتقادی، سیاسی، عملی و در موارد گوناگون اقتصادی این دو نوع جاسوسی را ما می‌بینیم.
البته این دو نوع جاسوسی در شرائط مختلف و ضمن تفاوت میکرد آن وقتی که کمونیستها مجبور بودند از ایران فرار بکنند و در ایران تشکیلاتی نداشتند.
نوع اول یعنی جاسوسی داخلی که چند نفر در اینجا خودمان اظهار کردند که در چنین خدمتی قرار داشتند شدت میگرفت و وقتی که کمونیستها در ایران فعالیتی داشتند البته آن وقت خبرگیری به نفع اتحاد شوروی از طرف آن سازمان حزبی که در ایران بود، چه حزب کمونیست سابق و چه حزب توده بعد از آن عمل میشد.
در دوران ما هم چه در دوران قبل از 28 مرداد که حزب در ایران فعالیت داشت بدون تردید اطلاعات جاسوسی که شورویها می‌خواستند بوسیله سازمانهای حزبی و رهبران حزب جمع میشد و بوسیله رهبران حزب که با شورویها در ارتباط بودند در اختیار آنها گذاشته میشد و وقتی که سازمان حزب در ایران متلاشی شد عده زیادی از افراد چه از کادرهای حزب توده ایران و چه از افراد فرقه دموکرات آذربایجان به شوروی رفتند نمونه‌هایش را افراد در اینجا اظهار کردند که چگونه این افراد در اختیار گرفته میشدند و مسلما تعداد این افراد باین چند نفری که در اینجا ذکر شده محدود نبوده است و حتما افراد دیگری هم بوده‌اند که در این جریان شرکت می‌کردند.
تصفیه خونین در حزب کمونیست ایران
جریان جاسوسی داخلی در مراحل معینی صدمات فوق‌العاده دردناکی هم به کمونیستهای ایران وارد کرده مثلا در سالهای قبل از 1320 در دورانی که حزب کمونیست ایران در ایران متلاشی شد و مسئولین حزب کمونیست سابق به شوروی پناهنده شدند اکثر این مسئولین در آن تصفیه‌های خونین سالهای 37 تا 40 در شوروی اکثر اینها معدوم و کشته شدند و ما بعد از مرگ استالین نامه‌ای گرفتیم که این افراد تبرئه شدند و تقصیری نداشتند. علتش از همین انواع جاسوسی داخلی بوده، خبرچینی بوده و ذکر مسائلی بوده است. بعدا که حزب در ایران شروع بفعالیت کرد بلافاصله مقامات شوروی به ما مراجعه کردند و اطلاعات مشخص نظامی از ما خواستار شدند و ما هم روی همان وابستگی مطلق پذیرفتیم و عده‌ای از افراد حزب را برای این کار مامور گردیم.
همانطور که اینجا گفته شد بهترین استعداد‌های انسانی و انقلابی یک نسلی از حزب را ما به فساد کشاندیم، برای این راه غلطی که ما در پیش گرفتیم و گمراهی و راه باطلی که ما در پیش گرفتیم و راهی که بهیچوجه با منافع ملت ایران هیچ چسبندگی و گیرائی نداشت و مغایر و دشمن بود و بطور خلاصه خیانت صریح به منافع ملت ایران بود.
من بر آنچه که اینجا گفته شده است دیگر آنقدر مفصل و گویا است که چیزی بر آن نمیتوانم اضافه کنم غیر از من در این جریان همراه و همکار بودند بپذیرم و در مقابل مردم ایران و در مقابل این مسئولیت بزرگ همانطور که در گفتارهای قبلی خودم گفتم شرمنده و پوزش بخواهم. از حضور امام هم با شرمندگی پوزش بخواهم و رافت امام را برای همه افرادی که ما گمراهشان کردیم تا آنجائی که ممکن است استدعا بکنم.
پس از آن محمدعلی عموئی گفت: بخشی از سخنان شرکت کنندگان در این میزگرد مربوط به وابستگی حزب به شوروی و تبعات ناشی از آن بود و بخصوص در امر جاسوسی بنفع شوروی صحبت‌های زیادی شد. بجا است سخن داشته باشیم درباره ماهیت سیاستهای شوروی اینکه از احزاب باصطلاح برادر خواستار این می‌شود که بصورت شبکه جاسوسی بنفع او کار بکنند و جوانان پرشوری را در خدمت مطامع و اهداف کوتاه مدت یا درازمدت خودش در بیاورد آقای پور هرمزان در این زمینه توضیحاتی میدهند.
اعترافات پورهرمزان درباره ماهیت سیاستهای شوروی
آنگاه محمد پورهرمزان در رابطه با مطامع و اهداف سیاست‌های شوروی چنین گفت: با سلام به رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، با سلام به ملت ایثارگر ایران، با درود به خاطره تابناک شهیدان راه انقلاب و با درود به رزمندگان قهرمان جبهه‌های حق علیه باطل.
با این توضیحاتی مفصلی که از طرف شرکت کنندگان در مصاحبه در رابطه با وابستگی و تبعات ناشی از آن یعنی جاسوسی داده شد جای سخن زیادی برای من نمی‌ماند. با وجود این من سعی میکنم در رابطه با جنبشهای آزادیبخش و ماهیت و عملکرد سیاست شوروی در این رابطه مختصری صحبت کنم.
میدانیم که شوروی همیشه دعوی پشتیبانی و دفاع از جنبش‌های آزادیبخش را داشته و همیشه از کمکهای بی‌شائبه و بی‌غرضانه خودش باین جنبشها سخن گفته است. در این رابطه هیچوقت اشاره‌ای باین نشده که از این جنبشها بخصوص استفاده میشود برای وابسته کردن سراسر یک جنبش و سراسر یک ملت و تبدیل کردن آنها به اقمار خودشان و در واقع به نقض غرضی و نقض هدفی که در راه آن مبارزه میکنند. بهرحال این دعوی اتحاد شوروی است اما ما وقتی این دعوی را از نزدیک بررسی میکنیم غالبا به نتایج معکوس میرسیم و مغایرت بین گفتار و کردار را در عمل مشاهده می‌کنیم.
برای نمونه مراحل گوناگون جنبش آزادیبخش میهن خودمان را در طول 60 سال اخیر در نظر میگیریم و عیار این دعوی را با محک این جنبش می‌سنجیم. در اینجا می‌بینیم که شوروی درست در مراحل حساس و سرنوشت‌ساز این جنبش برعکس آنچه که ادعا کرده نه تنها کمک و پشتیبانی از این جنبش نکرده بلکه برعکس در مراحل حساس به جنبش ضربه زده و حزب توده و پیش از آن حزب کمونیست ایران را هم به پیروی از خودش و سیاست خودش واداشته و از آنها فقط بعنوان یک ابزاری برای پیشبرد مقاصد سلطه‌گرانه‌اش استفاده کرده است.
خیانت به جنبش‌های آزادیبخش
دوران روی کار آمدن رضاخان را در نظر میگریم هنوز چند سالی از انقلاب اکتبر و جنگ جهانی اول نگذشته بود که کودتای سوم اسفند رضاخان انجام گرفت. میدانیم که در آن وقت امپراتوری انگلیس در کار ایجاد کمربندی از رژیم‌های دیکتاتوری در ایران به رضاخان سپرده شده بود. مردم ایران در آن زمان در مقیاس گسترده به مبارزه علیه این سرسپرده استعمار انگلیس برخاسته بودند. در راس جنبش شخصیت‌های برجسته، روحانیت مبارز و شخصیتهائی چون مرحوم مدرس و دیگران قرار داشتند. ولی در همان حالی که آنها مردم را به مبارزه علیه رضاخان بسیج میکردند در یکی از مراحل حساس جنبش اتحاد شوروی به رغم ملت ایران. به رغم مدرس‌ها بخاطر انعقاد قرارداد 1921 رضاخان را علیرغم ملت و مدرس‌ها یک عنصر ملی و مترقی و نماینده ملت ایران معرفی میکند این پشتیبانی شوروی در آن زمان که سالهای اول پس از انقلاب اکتبر و تشکیل حکومت شوروی بود در گمراه کردن بسیاری از مبارزان و در تضعیف جنبش نقش موثری بازی کرده. حزب کمونیست ایران هم در این رابطه تحلیل‌ها و فعالیت خودش را بر همین پایه قرار داد و از رضاخان که آن زمان آغاز فعالیتش بود و به پشتیبانی نیاز جدی داشت، پشتیبانی کرد. ملت و مدرس‌ها دست رد به سینه رضاخان میکوبند ولی اتحاد شوروی و حزب کمونیست او را شخصیتی ملی و مترقی معرفی میکند. و کمی بعد سلیمان میرزای سوسیالیست وزارت کابینه رضاخان سردار سپه را می‌پذیرد. این یک ضربه‌ای بود به جنبش آزادیبخش ایران در آن زمان که راه را برای تحکیم پایه‌های دیکتاتوری رضاخان هموار کرد.
البته اگر این یک مورد منحصر بفرد بود میشد بعضی از استدلال‌ها را که برای توجیه این عمل بکار رفته، پذیرفت و گفت که حکومت شوروی در آن زمان جوان و کم تجربه بود و در برابر دیپلماسی پیچیده استعمار کهنه‌کار انگلیس فریب خورد و دچار اشتباه شد. اما می‌بینیم که این یک مورد در مراحل حساس جنبش لطمه‌های جبران‌ناپذیری به آن زد.
جنبش جنگل را در نظر می‌گیریم. در دوران این جنبش تا مدتی از آن برای مقاصد سیاسی و از جمله برای انعقاد قرارداد 1921 استفاده کرد و همینکه قرارداد امضا شد با یک چرخش سریع هرگونه کمکی را به میرزا کوچک‌خان قطع کرد و باین استناد که قرارداد طرفین را از مداخله در امور یکدیگر منع میکند میرزا کوچک‌خان را در برابر استعمار انگلیس و نیروهای دولتی تنها گذاشت و نه فقط تنها در یکجا استناد میکند به عدم مداخله و در جای دیگر که ضربه به جنب است مستقیما در امور داخلی ایران مداخله انجام میگیرد و حزب کمونیست ایران هم از همین سیاست پیروی میکند و علیه میرزا کوچک‌خان به توطئه می‌پردازد و برای برداشتن این مانع از سر راه رضاخان درصدد کودتا بر می‌آید. مجموع این اقدامات جنبش جنگل را ضعیف کرد و زمینه مساعدی برای سرکوب خونین آن بدست رضاخان فراهم آورد. این یک ضربه بزرگ دیگری بود که این بار راه را برای دیکتاتوری رضاخان کاملا صاف کرد.
در دوران پس از سقوط رضاخان هم سیاست شوروی در رابطه با جنبش آزادیبخش ایران همین خصلت و ماهیت سلطه‌گرانه را داشته است. نمونه‌هائی از این مورد را دوستان در اینجا ذکر کردند در رابطه با نفت شمال – حکومت قوام – فرقه دموکرات – جنبش ملی کردن صنعت نفت – در رابطه با اصلاحات ارضی و غیره و غیره.
در همه این موارد ما می‌بینیم که اتحاد شوروی در سیاست خودش علیرغم ادعاهایش هیچ اعتنائی به مصالح حیاتی جنبش آزادیبخش ایران و منافع حیاتی مردم ایران ندارد و تنها در پی تامین منافع خودش است و برای این منظور هم همیشه از حزب توده بعنوان یک ابزار استفاده کرده و همین پیروی کورکورانه حزب توده از سیاستهای ضد و نقیض شوروی یکی از علل و عواملی بود که این حزب را در جامعه و در عرصه جنبش بکلی منزوی کرد.
سیاست شوروی در قبال جنگ تحمیلی عراق
در دوران بعد از انقلاب هم شوروی به سیاست ضربه زدن به جنبش ادامه داد شوروی در قبال جنگ تحمیلی با رژیم صهیونیستی بغداد چه موضعی را اتخاذ کرد. شوروی اطلاع داشت که صدام در توافق با آمریکا بایران تجاوز کرده و با بختیار در مورد جدائی خوزستان قرار و مدار گذاشته است اما پس از شروع تجاوز بجای قطع ارسال اسلحه به عراق بر عکس میزان آنرا افزایش داد و سلاحهای مدرن‌تری هم در اختیار صدام گذاشت.
شوروی هم‌آواز با اربابان دیگر صدام بتوصیه متارکه جنگ و برقراری صلح غیرعادلانه پرداخت و حالا هم در برابر بمبارانهای وحشیانه شهرهای بیدفاع ایران خاموش نشسته و بی‌تفاوت و خونسرد به آن نگاه میکند. با وجود این واقعیت‌ها چطور میشود باز هم ادعای دفاع از جنبشهای آزادیبخش را داشت. پشتیبانی از رژیم‌ صدام تحت حمایت آمریکا در برابر جمهوری اسلامی‌یکه و تنها چه مفهومی میتواند داشته باشد. آیا این واقعیت‌ها نشان نمیدهد که شوروی در رابطه با جنبش استقلال و آزادی ملتها جز بمنافع توسعه‌طلبی و سلطه‌گری خودش نمی‌اندیشد و هر جنبش آزادیبخشی که بخواهد مستقل عمل کند ناگزیر شوروی را در جبهه مخالف خودش خواهد بود.
در افغانستان چه می‌بینیم. شوروی به بهانه‌های ساختگی نیروهای خودش را وارد افغانستان کرد و آن کشور را تحت اشغال نظامی در آورد و الان چند سال است که در مقیاس وسیع به سرکوب ملت افغانستان مشغول است. و این را دفاع از آزادی و استقلال یک ملت مینامد و مدعی است که با این اعمال سعادت برای ملت افغانستان به ارمغان آورده است غافل از اینکه حتی سعادت را هم نمیشود بیک ملت تحمیل کرد تا چه رسد به اسارت. در همان حالی که در افغانستان بنام دفاع از آزادی و استقلال به اشغال نظامی می‌پردازد در جای دیگر در خاورمیانه در رابطه با جنبش فلسطین و لبنان درست عکس آنرا عمل میکند. آمریکا دارد بر خاورمیانه مسلط میشود و شوروی در برابر تجاوزات آمریکا ساکت نشسته و برقراری تدریجی حاکمیت مطلق آمریکا را در این منطقه با بی‌تفاوتی تلقی میکند.
در افغانستان اشغال نظامی و در لبنان بجای اقدام به عمل موثر در برابر عملیات تجاوزکارانه آمریکا حتی به سوریه‌ای‌ها فشار می‌آورد که از خاک لبنان خارج بشوند و میدان را برای تاخت و تاز بیشتر صهیونیستها و نیروهای مشترک و فالانژیست‌ها آزادتر بگذارد. همه اینها نشانه روشن مغایرت بین گفتار و کردار در رابطه با دعوی دفاع از جنبشهای آزادیبخش است. ما همه جا می‌بینیم که شوروی در این رابطه بیش از هر چیز منافع سلطه‌گرانه‌اش را در نظر میگیرد. برخورد شوروی با حزب توده همانطور که در این مصاحبه بیان شد همین ماهیت را داشته است. شوروی همه جا با استفاده از وابستگی‌های حزب توده این حزب را به پیروی گام به گام از سیاست خودش واداشته. در رژیم شاه هر وقت با این رژیم به مماشات برمی‌خاست از حزب توده هم می‌خواست که تبلیغات خودش را در همان جهت سوق دهد و هر وقت مخالفت میکرد از حزب توده می‌خواست که فعالیت خودش را تشدید کند.
40 سال جاسوسی برای شوروی
آنوقت در برابر همه صداقتی که حزب توده بشوروی نشان داد. شوروی با این حزب چه کرد. این حزب 40 ساله را بدون اینکه لحظه‌ای درباره عواقب و تاثیرات فلاکت‌بار این عمل در سرنوشت حزب و اعضای آن بیاندیشد و احساس نگرانی کند از اینکه ادامه این عمل دیر یا زود طومار حیات یک حزب سیاسی 40 ساله را در هم خواهد پیچید. این وابستگی کورکورانه که به علل تاریخی مشخصی با تار و پود حزب توده عجین بود نمی‌توانست سرنوشت دیگری جز فاجعه‌ای که الان شاهد آن هستیم بیانجامد. حالا که ما بگذشته نگاه می‌کنیم فرق ماهوی میان عملکرد خودمان و عملکرد ملت حزب‌الهی را بهتر درک می‌کنیم. آنها چه جور فکر میکردند و چه جور عمل میکردند و ما چه جور فکر میکردیم و عمل میکردیم. آنها بکجا رسیدند و ما بکجا رسیدیم. ملت گفت نه شرقی نه غربی استقلال، ما گفتیم وابستگی به شوروی. ملت گفت اتکاء به خود، ما گفتیم اتکاء به غیر و بیگانه. آنها ارزشهای نو آفریدند و ما ضد ارزش‌ها را پیاده کردیم. آنها با پیاده کردن شعار بیسابقه نه شرقی نه غربی نمونه و سرمشق استقلال‌آفرین در برابر ملت‌های دیگر قرار گرفتند. ایران اسلامی را در صحنه جهانی بقدرتی تبدیل کردند که اکنون همه قدرتها و ابرقدرتها مجبورند بحسابش آورند.
ما به جهانیان نشان دادیم که یک ملت هر قدر هم کوچک، در صورت مجهز بودن به نیروی ایمان و ارزشهای اصیل و آمادگی برای ایثار در راه آرمان میتواند در برابر هر قدرت و ابرقدرتی با مشت خالی پیروز بشود. آن وقت ما با وجود یک چنین نیروی عظیم اعجازآفرین در ملت خودمان باورمان نمی‌آمد که انقلاب بدون پشتیبانی و کمک خارجی بتواند به آرمانها و اهداف خودش دست پیدا کند. با وجود یک چنین نیروی حماسه‌آفرین ما از ملت دعوت میکردیم که بجای اتکاء بخودش به بیگانه متکی بشود. بجای اینکه خودش سرمشق برای دیگران قرار بگیرد دیگران را سرمشق خودش قرار میداد. عملکرد ما پس از 40 سال فعالیت ما را در جامعه کشورمان مقرد و مطرود کرد. ما با این عملکرد مردم را از خودمان متنفر کردیم و حالا در پایان راه خودمان از خودمان متنفر و از زندگی بیزار، بی‌شک این درس عبرتی خواهد بود برای آیندگان.
در پایان محمدعلی عموئی اظهار داشت: بدین ترتیب بخش دوم این میزگرد در اینجا پایان می‌یابد و بخش سوم این برنامه که شامل عملکرد حزب، اهداف و برنامه‌های کوتاه مدت و درازمدت آن، جرائم و تخلفات آن و بالاخره ماهیت رادیو صدای ملی در بخش سوم از نظر بینندگان محترم خواهد گذشت.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات