صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۸ شهريور ۱۳۹۰ - ۱۶:۱۷  ، 
کد خبر : ۲۲۶۲۳۴

روند شناسی رویارویی استکبار علیه نظام اسلامی/ سیامک باقری*

دشمن در هر دوره و مرحله ای از انقلاب با ابزارها و سازوکارهای جدیدی برای مقابله با انقلاب اسلامی وارد شده است. شناخت به موقع زوایای راهبردها و سازو کارهای دشمن باعث می شود تا از راهبردهای خنثی سازی و مدیریت پیشگیرانه به بهترین وجه برای مقابله با تهدید دشمن بهره برداری شود.

اختصاصی بصیرت/
«دشمنت را بشناس و همچنین خود را، خواهی دید که طی هزاران نبرد هم شکست نخواهی خورد. زمانی که از دشمن غافل هستی و حضورش را نادیده گرفته ای، حتی اگر خودت را خوب بشناسی، بدان که شانس برد و باخت تو یکسان است. اگر شرایطی هم پیش آید که هم دشمن و هم خودت را به دست فراموشی سپرده باشی، در هر نبردی، بازنده خواهی بود.»
هشدار مجدد مقام معظم رهبری نسبت به اقدامات نرم دشمن و ضرورت دشمن شناسی بیانگر همین مساله است. وقتی رهبر انقلاب مقابله با جنگ نرم دشمن را به عنوان اولویت اول مطرح می سازند، به طریق اولی دشمن شناسی نیز دارای اولویت هم تراز می باشد. معنای دیگر هشدارهای مقام معظم رهبری این است که اگرچه تلاش های امریکا در راه اندازی جنبش مخملی تحت عنوان جنبش سبز در ایران با شکست و ناکامی مواجه شده است اما بدان معنا نیست که دشمن از اقدامات دشمنانه خود دست برداشته باشد. بنابراین غفلت و فراموشی از تلاشها و نبرد بی صدای دشمن از یک سو و عدم شناخت توانایی ها و ضعف های خود از سوی دیگر گام های دشمن را به پیروزی نزدیک خواهد کرد. چنانچه رهبر انقلاب در خصوص حوادث تلخ سال گذشته فرموده بودند که بر اثر غفلت های بزرگ برخی اشخاص به وجود آمد.
دشمن در هر دوره و مرحله ای از انقلاب با ابزارها و سازوکارهای جدیدی برای مقابله با انقلاب اسلامی وارد شده است. شناخت به موقع زوایای راهبردها و سازو کارهای دشمن باعث می شود تا از راهبردهای خنثی سازی و مدیریت پیشگیرانه به بهترین وجه برای مقابله با تهدید دشمن بهره برداری شود.
در این راستا، ارزیابی اقدامات دشمن علیه انقلاب اسلامی در قالب "روند شناسی رویارویی و تهدید دشمن علیه نظام" در دشمن شناسی بسیار حائز اهمیت است.
1. جنگ سخت و مدل های راهبردی آن
جنگ‌هایی که از منابع سخت و وسایل و ادوات نظامی در آن استفاده می‌شود، به‌عنوان جنگ سخت مشهور است. منظور از «منابع سخت» آن دسته از منابعی است که در نهایت «استعداد و توان رزمی» (Strenght of War) بازیگر را شکل می‌دهند و شامل مؤلفه‌هایی چون سلاح، نیروی نظامی، منابع مالی و اقتصادی، و... می‌شود که ویژگی محوری آنها تولید «اجبار» و شکل عمومی آنها «زور»(Force) است. آمریکا از مدل های مختلفی برای براندازی سخت افزارانه نظام جمهوری اسلامی استفاده کرده است.
1/1. یکی از سیاست‌های امریکا سیاست موزائیکی کردن یا تجزیه ایران بود. بر مبنای این سیاست تمام گروه‌های تجزیه طلب مورد حمایت‌های گوناگون قرار گرفتند. نقطه آغازین تحرکات تجزیه طلبانه، کردستان بود. این تحرکات یک هفته بعد در گنبد و ترکمن صحرا آغاز شد. در خوزستان نیز گروهی به نام «خلق عرب» اعلام موجودیت کرد و تحرکات تجزیه طلبانه را در دستور کار خود قرار داد.
2/1. ترور شخصیت های انقلاب کاملاً‌ با رضایت کاخ سفید و غرب از همان ابتدای پیروزی انقلاب مورد توجه قرار گرفت. ترور آیت‌الله مطهری، آیت‌الله مفتح، ترور امامان جمعه و سایر شخصیت‌ها، ترور نافرجام مقام معظم رهبری و حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی و انفجار حزب جمهوری اسلامی و نخست‌وزیری و... از جمله اقداماتی بود که انجام شد و هیچ گونه واکنشی از سوی غرب و امریکا صورت نگرفت. در مقابل، مجلس سنای امریکا در جریان اعدام عناصری از حکومت شاه و ساواک با صدور بیانیه‌ای آن را به شدت محکوم کرد و اخطار شدیداللحنی به جمهوری اسلامی ایران داد.
3/1. یک بخش دیگر از ابعاد مداخلات امریکا در ایران که بعد نظامی داشت، حمله طبس بود. "برژینسکی" مشاور امنیت ملی امریکا در کتاب خود با نام «قدرت و اصول اخلاقی» نوشت: «از همان آغاز پیروزی انقلاب، به عملیات نظامی علیه ایران می‌اندیشیدیم.» وی از طراحان اصلی حمله نظامی به طبس و مسئول اجرای آن بود. وی در بخش دیگری از کتاب خود می نویسد: «طرح عملیات نجات! از نخستین روزهای گروگانگیری تحت مطالعه بود». با این حال عملیات طبس انجام می‌شود، اما به تعبیر حضرت امام (ره) بواسطه امدادهای غیبی، این حمله با شکست سختی مواجه می‌گردد به نحوی که "سایرس ونس" گفت: «همه ما گیج و پریشان شده بودیم». و "برژینسکی" نوشت که حمله طبس تلخ‌ترین شکست و دلشکستگی برای خود من در مدت چهار سال خدمت در کاخ سفید بود.
4/1. طراحی کودتای نافرجام نقاب معروف به کودتای "نوژه" که پس از حمله به طبس مطرح شد. ستاد هدایت کودتا با کمک امریکا وکشورهای غربی تشکیل شده بود. اسلحه و مهمات می‌بایست از دو طریق در اختیار کودتاچیان قرار می‌گرفت؛ اول حکومت بعثی عراق، دوم خرید از قاچاقچیان. پول و منابع مالی نیز مستقیما توسط "سیا"، اشرف و بختیار در اختیار کودتاچیان قرار می‌گرفت که ارقام بسیار کلانی را تشکیل می‌داد. کودتای نافرجام نقاب(کودتای نوژه) طی یک برنامه‌ریزی دقیق و حساب شده در نطفه خفه گردید.
5/1. خشن ترین اقدام سخت افزارانه، تحمیل جنگ هشت ساله به ایران بود. زمانی که آمریکایی ‌ها در تمام توطئه‌های فوق شکست خوردند، صدام را تشویق کردند که به ایران حمله کند . در سال دوم جنگ و زمانی که ارتش اسلام ، نیروهای اشغالگر را ازخاک خود بیرون کرد، دولت آمریکا هم زمان چهار عملیات را برای حمایت از صدام و علیه ایران آغاز کرد :
یک- عملیات استانچ: تلاش های دیپلماتیک برای شناسایی مبادی ورود سلاح و جلوگیری از ارسال تجهیزات جنگی به ایران
دو- عملیات مالی: تلاش برای تأمین نیازهای مالی عراق از طریق شرکت های آمریکایی
سه- عملیات اطلاعاتی: قرار دادن اطلاعات نظامی مورد نیاز عراق از ایران در اختیار این کشور
چهار- عملیات ضد ایرانی در سازمان های بین المللی: محکومیت ایران در این سازمانها و جلوگیری از انتقال صحبتهای به حق مسئولین ایرانی به دیگر کشورها.
"آرمیتاژ" معاون وزیر خارجه امریکا در مهر سال83 اعلام کرد: 120 میلیارد دلار کمک مالی که کشورهای عربی و اروپایی در دهه 1360 (یعنی در دوران جنگ عراق با ایران) به صدام کرده‌اند جزء بدهی‌های عراق به آنها محسوب نمی‌شود. این گفته آرمیتاژ سند بزرگی از دخالت کشورها برای براندازی نظام اسلامی است. بدون تردید کمک‌های امریکا به صدام بیش از رقم ذکر شده‌ی آرمیتاژ می‌باشد. مضافاً اینکه کمک‌های مطرح شده از سوی وی نیز با تشویق و ترغیب کاخ سفید انجام شده است.
سازمان ملل متحد طی گزارشی به کمک های کشورهای غربی به برنامه های تسلیحاتی عراق اشاره می کند و می نویسد: « عراق تسلیحات خود را از 150 شرکت آلمانی، آمریکایی و انگلیسی تهیه کرده است. بر اساس گزارش ها، دولت عراق از سال 1975 توسط 80 کمپانی آلمانی، 24 شرکت آمریکایی و حدود 12 شرکت انگلیسی و چند شرکت سوئیسی، ژاپنی، ایتالیایی، فرانسوی، سوئدی، برزیلی و آرژانتینی تجهیزات دریافت کرده است. آمریکا به پیشنهاد ویلیام کیسی( رئیس وقت سیا)، تحویل بمب های خوشه ای به عراق را در اولویت قرار داد. بمب های خوشه ای موسوم به چرخ گوشت های هوایی، کارآمدترین سلاح برای در هم شکستن امواج انسانی به شمار می روند. یک شرکت خصوصی آمریکا در دهه 80 با گرفتن مجوز از طرف وزارت بازرگانی آمریکا نمونه هایی از مواد بیولوژیکی و میکروبی را به عراق صادر کرده اند که این مواد از نوع ضعیف شده نبوده و قادر به تولید مثل بوده اند. در میان آنها میکروب سیاه زخم، طاعون و همچنین یک باکتری سمی به نام « ستریدیوم باتولینی» به چشم می خورد.»
پیوند ماهواره ای در صدر توافقات بلند مدت عراق و آمریکا بود و در مورد تحرکات نیروی هوایی ایران نیز اطلاعات با ارزشی در اختیار ارتش عراق قرار می گرفت. چالز فیلیپ دیوید در کتاب «جنگ خلیج فارس؛ توهم پیروزی» می نویسد: شوروی با 61% بزرگترین تأمین کننده نیازهای تسلیحاتی عراق است. شرکت آلمانی « کارل کولمب» در مجتمع سامره 6 خط تولید سلاح شیمیایی به نام احمد، محمد، عیسی، عانی، مدای و قاضی را ایجاد کرد که اولین آنها در سال 1983(1362ه.ش) و آخرین آن در سال 1986(1365ه.ش) تکمیل شد. از گاز خردل و اسید پروسیک تا گازهای عصبی سارین و تابون در این کارخانه تولید می شد و در خمپاره، راکت و گلوله های توپ جاسازی می شدند. یک شرکت بلژیکی نیز به نام« سیکس کو» طی 4 سال 17 پایگاه هوایی و چند مقر نظامی در عراق ایجاد کرد. پروژه های "عکاشات" و "القائم" که از بزرگترین کارخانه های آزمایشی و تولید فسفات در جهان بود توسط "سایبترا" کنسرسیوم بلژیکی بنا شد.
فرانسه در ژانویه 1981، تحویل 60 فروند میراژ f1 مجهز به موشک را که پیش تر به عراق متوقف شده بود از سر گرفت . هچنین در سال 1982( 1361 ه.ش) به دنبال خروج دیپلمات های فرانسه از تهران این کشور اقدام به تحویل 5 فروند هواپیمای سوپر اتاندارد مجهز به موشک های اگزوست به عراق کرد. در سال 1986 سازمان های اطلاعاتی فرانسه بر آورد کردند که اگر فرانسه سه هفته از ارسال کمک به عراق خودداری کند این کشور شکست خواهد خورد. در سال 1987(1366) برنامه های تسلیحاتی عراق شتاب بی سابقه ای پیدا می کند. شرکتهای بزرگ تولید کننده باروت جنگی در اروپا که شامل 13 شرکت از کشورهای سوئد، هلند، ایتالیا، بلژیک، سوئیس، آلمان، فرانسه، اسکاتلند و فنلاند می شدند تمام تلاش خود را برای جلوگیری از توقف جنگ به کار بردند.
موارد ذکر شده در بالا تنها ذکر گوشه ایی از سلاحهای اعطایی کشورهای غربی و عربی در جنگ عراق علیه ایران بود.
2 . جنگ نیمه سخت و مدل های راهبردی آن
تحریم های اقتصادی، انزوای سیاسی و دیپلماتیک و جنگ اطلاعاتی به عنوان مدل هایی از جنگ نیمه سخت ذکر می شود.
1/2. تحریم‌های اقتصادی یکی از مهمترین مدل های جنگ نیمه سخت می باشد، که استکبار پس از ناامیدی از موفقیت در جنگ پرشدت و کم شدت، برای فلج کردن نظام اقتصادی و دارایی های کلیدی جمهوری اسلامی ایران و مآلاً برای به زانو درآوردن نظام اتخاذ نمود. کاخ سفید بر این تصور بود که محاصره اقتصادی ایران، موجب تضعیف توانایی های ملی ایران و افزایش نارضایتی های عمومی و در نتیجه سرنگونی نظام خواهد شد. لذا تحریم‌های اقتصادی که از زمان کارتر آغازشده بود در دوره های بعد شدیدترگردید. کارتر درسال1359کلیه اموال ودارایی های ایران در امریکا را بلوکه کرد و کلیه مبادلات دلاری توسط بانک‌های امریکایی با بانک‌های ایرانی را ممنوع و حساب‌های بانکی ایران دربانک‌های امریکایی در داخل و خارج امریکا را مسدود نمود.
در دوره ریگان ورود هرنوع کالای ایرانی به امریکا و فروش تکنولوژی‌های دومنظوره به ایران ممنوع شد. افزون بر این، در این دوره تحریم فروش فناوری پیشرفته به ایران بین‌المللی شد. در دوره کلینتون تحریم‌های اقتصادی اهمیت بیشتری پیداکرد. اولین طرح تحریم توسط "داماتو"- سناتور امریکایی- ارائه و به تصویب مجلس سنا و نمایندگان امریکا رسید. در این طرح خرید نفت و هرگونه معامله مالی و پولی با ایران تحریم شد، نقل و انتقال هر گونه دارایی مربوط به ایران و ایرانیان و انتقال اعتبارات و مبادله ارز، صدور پروانه صادرات مجدد و ورود کالا و خدمات ایرانی به امریکا ممنوع شد.
درسال 1375 دولتمردان کاخ سفید به این نتیجه رسیدندکه تحریم‌های اعمال شده، ناکافی است لذا طرح "سناتورگیلمن" بلافاصله به وسیله مجلسین امریکا به تصویب رسید. در این طرح ارسال هرنوع کالا یا تکنولوژی مربوط به صنعت نفت وگاز ممنوع و شرکت ها و مؤسسات غیرامریکایی که مستقیم یا غیر مستقیم در توسعه منابع نفتی وگازی، هم درعرصه‌های سرمایه‌گذاری و هم در زمینه‌های مربوط به ارسال تکنولوژی وهمکاری فنی، کمک می‌کردند، با اعمال مجازات سنگین روبرو می‌شدند و بر این اساس شرکت‌های سایر کشورها نباید بیش از40 میلیون دلار در سال در صنایع نفت وگاز ایران سرمایه گذاری می‌‌کردند.
تحریم‌ها در این مقطع از این جهت معطوف به منابع نفتی وگازی ایران شد که این منابع مهمترین منبع درآمد ایران محسوب می‌شدند. در تکمیل طرح‌های فوق، رئیس جمهور امریکا "کلینتون" نیز دو فرمان اجرایی علیه ایران صادر نمود که تشدیدکننده تحریم‌های داماتو و گیلمن بود. تمام تحریم های توصیف شده در دوره بوش تمدید و تشدید گردید. جنگ اقتصادی در دوره های بوش پسر و اوباما تداوم یافته و در عصر جدید با شدت و حدت بیشتری نیز دنبال می شود.
2/2. انزوای سیاسی ایران و مشروعیت زدایی نظام ایران در سطوح منطقه ای و بین المللی یکی دیگر از مدل های جنگ نیمه سخت امریکا علیه ایران بوده و همچنان ادامه دارد.
3. جنگ نرم و مدل های راهبردی آن
1/3. مدل راهبردی استحاله فرهنگی؛ شاید اولین رویکرد آمریکا در جنگ نرم علیه ایران با ماهیت فرهنگی و استحاله فرهنگی همراه بوده است. استراتژیست های آمریکایی با این فرض که موفقیت یا عدم موفقیت نظام اجتماعى و سیاسى در حفظ الگوی فرهنگی از طریق جامعه پذیرى سیاسى، می تواند از علت‏هاى مهم سقوط نظام سیاسى و پیدایش انقلاب باشد، برنامه پیچیده و گسترده ای را برای خنثی سازی جامعه پذیری سیاسی نظام از یک سو و انتقال الگوهای فرهنگی خود و مآلاً جامعه پذیری مطلوب خود از سوی دیگر به اجراء گذاشت. هشدارهای رهبر معظم انقلاب در این رابطه قابل توجه است: «در حال حاضر، یک جبهه بندی عظیم فرهنگی که با سیاست و صنعت و پول و انواع و اقسام پشتوانه ها همراه است، مثل سیلی راه افتاده، تا با ما بجنگد. جنگ هم جنگ نظامی نیست، بسیج عمومی هم در آن جا هیچ تأثیری ندارد. آثارش هم به گونه ای (است) که تا به خود بیاییم گرفتار شده ایم.» (مقام معظم رهبری، 7 آذر 1368)
«امروز به نظر من، از همه خطرناک تر در داخل، روش های فرهنگی است. . . از اساسی ترین مسایل ما، مسایل فرهنگی است و من احساس می کنم که در زمینه ی اداره ی فرهنگ اسلامی این جامعه داریم دچار یک نوع غفلت و بی هوشی می شویم یا شده ایم که بایستی خیلی سریع و هوشیارانه آن را علاج کنیم.»(مقام معظم رهبری، 14 آذر1369)
« امروز دشمن با شیوه بسیار زیرکانه ای در داخل، در حال یک جنگ و مبارزه تمام عیار فرهنگی علیه ماست. این همان مقدمه ای است که می خواستم عرض بکنم. . . نسل جوان در حال تباه شدن تدریجی به وسیله دشمن است. ما باید نگذاریم، ما باید نسل جوانی را حفظ کنیم که اگر جنگ بود دفاع کند، اگر حادثه یی در داخل بود حضور پیدا کند، آن جا که نوبت علم و تربیت علمی و تحقیقی است، درس بخواند و خودسازی کند، آن جایی که صحبت آینده است خود را آماده کند، روی این نسل جوان که مایه ی تکیه و امید است دارد به تدریج با شکل ها و شیوه های گوناگون، کار و تلاش می شود، این تلاش هم عمدتاً فرهنگی است. البته محافلی برای این که جوانان را ببرند و آلوده به فساد بکنند وجود دارد که جنبه ی غیر فرهنگی و جنبه ی عملی دارد. لیکن آنچه که بیش از همه خطرناک است ذهن و فکر و روحیه ی جوان است، این را باید دریافت. » (مقام معظم رهبری، 25 شهریور 1370)
2/3- مدل راهبردی استحاله سیاسی؛ رویکرد فروپاشی از درون عمدتاً بر مبنای نظریه هانتینگتون در کتاب «موج سوم دموکراسی» مورد توجه قرار گرقته است. هانتینگتون با رهیافت تجویزی، فرایند دموکراسی شدن در رژیم های غیردموکراتیک را به سه فرایند متفاوت دسته بندی می کند: فرایند اول، تغییر شکل است. برای این فرایند پنج گام می شمارد: نخستین گام پیدایش گروهی از رهبران یا رهبران بالقوه یا ظهور اصلاح طلبان در درون رژیم اقتدارگرا است؛ گام دوم کسب قدرت توسط اصلاح طلبان است؛ گام سوم اصلاح طلبان لیبرالی که به واسطه هایی برای گذار تبدیل می شوند؛ گام چهارم که عنوان مشروعیت قهقرایی به آن می دهد، بدین معنا است که باید به نظم گذشته و نظم نوین مشروعیت داده شود تا از این رهگذر رضایت همگان جلب گردد؛گام پنجم انتخاب و جذب مخالفان است. هانتینگتون برای موفقیت این فرایند توصیه های استراتژیکی ارائه می دهد. ازجمله می نویسد: «پایه های سیاسی خود را استوار کنید، از مشروعیت قهقرایی استفاده کنید ، از روش دو گام به جلو و یک گام به عقب پیروی کنید و...»
فرایند دوم، فروپاشی یا براندازی است. این فرایند زمانی اتخاذ می شودکه اصلاح طلبان یا در حکومت نیستند یا بسیار ضعیف هستند. لذا مخالفان باید قدرت یابند و حکومت ضعیف گردد. وی برای فروپاشی سه مرحله قائل است: مبارزه برای انداختن حکومت، سقوط حکومت و در نهایت مبارزه پس از آن. او برای این فرایند نیز پیشنهادهایی ارائه می دهد. مثلا می نویسد: «از هر فرصتی برای نشان دادن مخالفت با رژیم استفاده ، از جمله شرکت در انتخابات عمومی که رژیم به راه انداخته است. با رسانه های جهانی، سازمان های حقوق بشری خارجی و تشکیلات فراملیتی رابطه برقرار کنید ، وحدت و یگانگی را در بین گروه های مخالف تبلیغ و تقویت کنید ...»
سومین فرایند استراتژی دموکراسی شدن، جابجایی است. فرایند جابجایی حاصل اقدامات مشترک حکومت و مخالفان است. از نظر هانتینگتون مخالفان و رهبران حکومت پس از سنجش قدرت یکدیگر به این نتیجه می رسند که به مذاکره سیاسی بپردازند . وی معتقد است که گفتگوهای جابجایی غالبا شامل مراحل مشخص است با این حال وی برای این فرایند نیز بسته های پیشنهادی دارد. از جمله می نویسد: «رهنمود های مربوط به فرایند تغییر شکل را به کار بندید. ابتکار عمل را در دست بگیرید.آماده باشید تا هر اقدام حکومت را تضعیف کنید. حامیان خود را تجهیز کنید و...» (نک. هانتینگتون:1373 فصل سوم)
با توجه به شرایط بوجود آمده از انتخابات 1376مدل فوق از سوی امریکا انتخاب شد. زیرا آمریکا امیدوار بود که بتواند از رهگذر تقویت اصلاح‌طلبی حکومتی، مردم و حاکمیت در ایران را به طور هم زمان مورد خطاب خود قرار دهد و به تدریج با در پیش گرفتن دیپلماسی سیاه راه را برای تحقق حاکمیت دوگانه و در نهایت فروپاشی جمهوری اسلامی هموار نماید. حامیان این دیدگاه بنیاد کمک ملی برای دمکراسی، بنیاد دفاع از دمکراسی،کمیته خطر جاری مؤسسه هور و بنیاد اعانه ملی هستند. اینها ترویج اقدامات غیر خشونت‌آمیز، تشویق جنبش نافرمانی مدنی، راه‌اندازی مبادلات دانشگاهی- فرهنگی و حرفه‌ای، تخریب ارگان های امنیتی، تحریم‌های هوشمند،گسترش رسانه‌های ضد‌ ایرانی، ضرورت شوک سیاسی، ایجاد اپوزسیون منسجم، فشار از پایین-چانه‌زنی از بالا، بازگشایی سفارتخانه، عمومی کردن حمایت‌های سیاسی و بسیج بین‌المللی در حمایت از اتحادیه‌های کارگری،گروه های مدنی، سازمان‌های حقوق بشری وگروه های مذهبی، حمایت مالی پنهان از شخصیت‌های حقیقی و حقوقی متمایل، طرح یاوری به دموکراسی: در سه سطح حمایت مالی، فشار سیاسی و ترویج لیبرالیسم و فرهنگ غربی را در تدابیر راهبردی و دستور العمل های خود توصیه کرده بودند.
در واقع این پروژه، یعنی مدل فروپاشی شوروی تحت تاثیر پروستریکا و گلاسنوست (که گورباچف با در پیش گرفتن آن در سطح حکومتی عملاً راه را برای فروپاشی شوروی فراهم کرد) تاحدودی، در خصوص جمهوری اسلامی ایران بازسازی و شبیه سازی شد. چنان که رهبر معظم انقلاب در همان دوران که شرایط بسیار حساس شده بود، طی یک سخنرانی مبسوط سناریوی شبیه سازی پروستریکای شوروی را تحت عنوان یلتسینی کردن ایران، افشاء کردند.
مقام معظم رهبری در دیدار کارگزاران نظام با اشاره به بی توجهی به طرح همه جانبه امریکا برای فروپاشی نظام جمهوری اسلامی ایران همانند شوروی سابق و به اصطلاح گورباچفیزه کردن ایران فرمودند که از اوّل انقلاب تا امروز در مسائل گوناگون و در عرصه های مختلف این نظام با جوانب و جریان های گوناگون بوده ام و هم آدم ها و حرف ها را می شناسم و هم با تبلیغات رسانه ای دنیا آشنا هستم ، به یک جمع بندی در مورد مسائل ایران رسیده ام که خلاصه آن عبارت است از اینکه :
«یک طرح همه جانبه امریکایی برای فروپاشی نظام جمهوری اسلامی طراحی شده و جوانب آن از همه جهت سنجیده شده (است .) این طرح ، طرح بازسازی شده ای است از آنچه که در فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی اتّفاق افتاد. به نظر خودشان می خواهند همان طرح را در ایران اجرا کنند.» (نظرپور1385 :201)
مقام معظم رهبری در مقطع دیگری مجددا از تندروی به عنوان مدل اصلاحات ((یلتسینی )) در شوروی سابق یاد می کند که نه تنها باعث انجام اصلاحات نشد بلکه باعث فروپاشی و اضمحلال کامل این ابرقدرت و تشکیل کشورهای کوچک با قدرت و تاءثیرگذاری حداقل در نظام بین الملل گردید. در همین راستا معظم له فرمودند: «مقابله جدی با هرگونه تندروی و تندروانی است که جاده صاف کن دشمن اند، یعنی مدل یلتسینی ! همه دستگاه ها باید با مدل یلتسینی به شدت مقابله کنند و نگذارند یک جاه طلب ، یک فریب خورده ، یک مغرض و یک غافل بیاید و حرکت را از حالت صحیح خودش خارج کند و حالت مسابقه و تعارض به وجود بیاورد». ( همان )
3/3- مدل راهبردی انقلاب مخملی؛ این رویکرد براساس تئوری های بدون خشونت و با توجه به تجربیات اتفاق افتاده در اوکراین، گرجستان و قیرقیزستان در برنامه های مقامات آمریکا قرار گرفت. مهمترین نظریه پرداز این پروژه "جین شارپ" است. وی در کتاب "از دیکتاتوری تا دموکراسی"، راه های مبارزه با اقتدار را در تاریخ تحولات سیاسی مورد بررسی قرارداده و آنها را به طور کلی به دو دسته تقسیم می کند : 1- راه خشونت آمیز 2- راه غیر خشونت آمیز.
راه اول شامل شورش های آزادی بخش نظامی ، مبارزات چریکی و کودتای نظامی می شود. راه دوم شامل رای گیری و انتخابات تحت حکومت استبدادی ، منجیان خارجی و بین المللی ، مذاکره ، مصالحه و توافق . از نظر "شارب "تمام این راه حل ها در گذشته منتج به دموکراسی و سرنگونی استبداد به تمام معنا نشده است. از این رو، وی بهترین راه را مبارزه طلبی سیاسی یا مبارزه بی خشونت می داند و برای آن مزایای زیادی بر می شمارد. در واقع مبارزه طلبی سیاسی بر دو عنصر اساسی متکی است . یکی پاشنه آشیل دولت اقتدارگرا را نشانه می گیرد؛ دیگری متکی بر منابع قدرت سیاسی و مردمی بهمراه داشتن برنامه است . (نک.شارپ : فصول اول دوم وسوم) از نظر شارپ در حدود دویست روش از اقدامات غیرخشونت آمیز شناخته شده و مطمئنا روش های بسیار دیگری وجود دارند . این روش ها تحت سه دسته اصلی طبقه بندی شده اند : اعتراض و ترغیب، عدم همکاری و تهاجم غیرخشونت آمیز. (شارپ:27)
با پیروزی اصولگرایان در انتخابات 1384 ، نظر اکثر دولتمردان، تئوری پردازان و رسانه های غربی این بود که اصلاحات شکست خورده است در همین راستا ، روز 26 بهمن 1384، کاندولیزا رایس، وزیر خارجه وقت امریکا، به ساختمان کنگره ایالات متحده رفت و درخواستی مبنی بر افزایش بودجه 75 میلیون دلاری انقلاب مخملی ایران، با هدف حمایت بیشتر از فعالیت های اپوزیسیون سیاسی داخل کشور ارائه کرد. او در سخنرانی آن روز خود، خواستار توجه ایرانیان به شیوه عمل سیاسی جنبش همبستگی لهستان شد؛ جنبشی که لهستان کمونیستی را از میان برداشت، اما کشورش را زیر چتر واشنگتن برد. چهار روز پس از انتشار طرح رایس برای لهستانیزه کردن ایران، دفتر ویژه ایران در طبقه دوم وزارت امور خارجه آمریکا، با حمایت رایس آغاز به کار کرد.
4/3- مدل راهبردی با اولویت اشغال مجازی ایران؛ با توجه به رابطه رسانه به معنای عام و اینترنت به عنوان محور فضای مجازی با قدرت از یک سو و ارتباط معنادار فضای سایبر با امنیت از سوی دیگر، راهبردهای جنگ نرم در حال حاضر و بویژه در آینده تحول بنیادینی پیدا کرده است. "مارشال مک لوهان" در همین خصوص گفته بود که جنگ‌هایی که در آینده رخ خواهد داد به وسیله تسلیحات جنگی و در میدان‌های نبرد نخواهند بود بلکه این جنگ‌ها به دلیل تصوراتی صورت می‌پذیرد که رسانه‌های جمعی به مردم القا می‌کنند. رسانه‌ها به شیوه‌های گوناگون می‌کوشند فضای ذهنی گروه‌های هدف را در جهت اهداف و خواسته‌های حاکمان شکل دهند.
در حال حاضر آمریکا به عنوان دشمن اصلی ایران با فهم همه جانبه از این تکنولوژی راهبرد خود را برای یک جنگ نرم همه جانبه با محوریت رسانه به معنای عام آن و بهره گیری از فضای مجازی علیه ایران راه انداخته است. مقام معظم رهبری در سخنرانی در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه‌های سمنان فرموده بودند که : «امروز جمهورى اسلامى و نظام اسلامى با یک جنگ عظیمى مواجه است، «مجموعه زنجیره به هم پیوسته رسانه‌های گوناگون – که حالا اینترنت هم داخلش شده است و ماهواره‌ها و تلویزیون‌ها و رادیوها – در جهت مشخصی حرکت می‌کنند تا سررشته تحولات جوامع را به عهده بگیرند».
با این حال آنها برای "اشغال مجازی ایران" به جهت ناتوانی در اشغال "فضای واقعی " سرمایه گذاری رسمی و غیر رسمی کرده اند. گزراش محرمانه اوباما به کنگره آمریکا در خصوص جنگ نرم علیه ایران به آشکاری نشان می دهد که این کشور اولویت برنامه های جنگ نرم خود را بر اشغال مجازی ایران گذاشته است و به صورت حرفه ای و به زعم خود با برتری فنآوری اطلاعاتی می تواند به اهداف جنگ نرم برسد. گزارش آمریکا شامل گسترش پخش اخبار، مقابله با پارازیت‌ ماهواره‌ای، استفاده بیشتر از توئیتر و فیس بوک، تقویت سازمان های غیر دولتی و تولید فیلترشکن‌های جدید برای ایرانیان است.
فرازهایی از این گزارش عبارت است از:
1. پخش اخبار در ایران از جانب نهادهای تحت حمایت مالی دولت آمریکا؛ بر این اساس، اداره "شورای مدیران پخش " که مسئولیت هماهنگی بخش رسانه ای جنگ نرم را برعهده داشته است، فرکانس‌های ماهواره‌ای جدیدی را پیش‌بینی نمود تا از قبل بر انسداد فرکانس‌های امواج پخش اخبار توسط دولت ایران پیش‌دستی نماید. همچنین یک مسیر اینترنتی حفاظت شده و منحصر به فرد برای ایرانی‌ها تعبیه نمود تا تصاویر ویدئویی به شبکه خبر فارسی صدای آمریکا ارسال شود. خدمات وب‌سایت "تویتر " (Twitter) نیز به صفحات وب‌سایت "فیس‌بوک " (Facebook) و وبلاگ‌ها افزوده شد.در عین حال دولت امریکا انتظار دارد که با استفاده از کاربردهای جدید موبایل‌های آیفون و اندروید (Android)، صاحبان موبایل در ایران و دیگر نقاط جهان بتوانند، به وب‌سایت شبکه خبر فارسی صدای آمریکا دسترسی داشته و در صورت تمایل مقاله‌ها را ابتدا دانلود و سپس بخوانند.
از سوی دیگر رادیو فردا تلاش کرده تا طیف گسترده‌ای از اطلاعات مربوط به مسائل داخلی و خارجی را در اختیار شنوندگان ایرانی قرار دهد. براساس این گزارش، رادیو فردا که عموما بر مخاطبین جوان تمرکز کرده فضایی را بوجود آورده تا ایرانیان علاوه بر دسترسی به جهان خارج، با یکدیگر نیز در ارتباط باشند. رادیو فردا سعی دارد از طریق آخرین تکنولوژی‌های اینترنتی و وب‌سایت‌های اجتماعی در کنش متقابل با شنوندگان خود قرار گیرد. در وب‌سایت رادیو فردا، اخبار کوتاه، گزارش‌های خبری، مصاحبه‌ها، تحلیل‌ها، تفسیرها، بخش ارسال نظرات، بخش عکس و همچنین قطعات صوتی و تصویری قرار داده شده‌اند تا کنش متقابل با بینندگان تقویت گردد.
2. براساس این گزارش، "شورای مدیران پخش" قبل و پس از انتخابات ریاست‌جمهوری ایران، با تنظیم فرکانس‌ها و اضافه‌سازی ظرفیت‌های ماهواره‌ای جدید به مقابله با پارازیت‌های ماهواره‌ای دولت ایران می پردازد. "شورای مدیران پخش خبر " به طور مداوم اقدامات ایران برای ارسال پارازیت را زیر نظر دارد. این اداره مهندسین متخصص خود را به کار گمارده تا با تدوین استراتژی‌های لازم از دسترسی مخاطبین به برنامه‌ها اطمینان حاصل نمایند. این چالش بالاخص زمانی بزرگتر می‌شود که بدانیم برنامه‌ها باید از فرکانس‌های آشنا برای مخاطبین خارج شده و یا به ماهواره‌هایی که کمتر توسط ایرانی‌ها استفاده می‌شوند منتقل ‌گردند.
3 . ابتکارات رسانه‌ای آنلاین و جدید فارسی از دیگر برنامه های امریکا بوده است. بخش فارسی صدای آمریکا در ژانویه 2010 اولین برنامه کاربردی برای گوشی‌های آیفون و اندروید را ایجاد کرد. این برنامه به کاربران ایرانی اجازه می‌دهد تا محتوای وب‌سایت شبکه خبر فارسی صدای آمریکا را از طریق ایمیل، فیس‌بوک و تویتر پخش کنند و همچنین با فشار دکمه‌ای در دستگاه‌های موبایل عکس‌ها و تصاویر ویدئویی را از طریق یک لینک بی‌نام و امن ارسال نمایند.
4. پس از اغتشاشات ناشی از انتخابات ریاست‌جمهوری ایران در سال 2009، رادیو فردا پخش برنامه‌هایش را از 8 ساعت در روز به 11 ساعت و 40 دقیقه افزایش داد. محتوای غیر موسیقیایی این شبکه رادیویی از 33 درصد به 48 درصد افزایش یافته است.
5. اوباما در بند پنجم گزارش خود به کنگره به برنامه‌های ارائه شده برای استفاده از "صندوق رسانه، تعامل و آموزش الکترونیکی ایرانی‌ها " اشاره کرده و ابراز داشت که این برنامه‌ها در سه حوزه عمده قرار می‌گیرند: یک. تقویت سازمان‌های جامعه مدنی؛ دو. افزایش آگاهی و تقویت حاکمیت قانون که شامل تبعیت از مفاد قانون اساسی و قوانین جاری ایران است و سه. افزایش آزادی بیان از طریق استفاده خلاقانه از رسانه‌های جدید به منظور درگیر ساختن جوانان، آموزش روزنامه‌نگاران طبق استانداردهای بین‌ا‌لمللی و تدارک دسترسی به اطلاعات فیلتر نشده در اینترنت و همچنین تدارک امکانات زبان فارسی برای این رسانه‌ها و ابزار جدید.( خبرگزاری فارس 1389)
4- جنگ هوشمند
قدرت هوشمند، ترکیب هوشمندانه از قدرت سخت و قدرت نرم است.(نای 1388) منظور از ترکیب هوشمندانه منابع قدرت سخت و نرم با توجه به شرایط محیطی و زمانی است. غرض از «منابع نرم» آن دسته از منابع قدرتی است که در نهایت «استعداد و توان جذب» بازیگر را شکل می‌دهند و شامل مؤلفه‌هایی چون اغواء، شیفتگی، دوست ‌داشتن و... می‌شود که ویژگی محوری آنها «پذیرش» و شکل عمومی آنها «اقتدار» است. (افتخاری 1388)
جوزف نای قدرت نظامی و اقتصادی (سیاست چماق و هویج در برابر دولت‌ها و ملت‌ها) را قدرت سخت و قدرت فرهنگی، ارزشی و سیاست‌ خارجی مشروع (ایجاد جذابیت و دستیابی به قلوب و اذهان دولت‌ها و ملت‌ها) را قدرت نرم تعریف می‌کند. همچنین از نظر نای رهبران کارآمد می‌باید توان درک محیط خود را داشته باشند و مطابق تغییرات محیطی سیاست‌های خود را تنظیم کنند و به این وسیله بقای خویش را تضمین کنند. این توانایی درک هوشمند بافت‌های مختلف است. به طوری که بسته به شرایط، قدرت نرم و سخت را با درجات مختلف به کار می‌برند. بنابراین برآورد درست شرایط و در نتیجه سیاست‌گذاری درست را می‌توان ناشی درک هوشمندانه شرایط دانست.( نیک رو 1388)
جنگ هوشمند نیز مبتنی بر منابع قدرت هوشمند است. در جنگ هوشمند با ترکیب هوشمندانه قدرت سخت با قدرت نرم برای دستیابی به یک پیروزی استراتژیک روبرو هستیم. "جنگ هوشمند " به نحو استراتژیکی از دیپلماسی، اغوا، ایجاد ظرفیت‌ها، نمایش قدرت نظامی، اقتصادی و سیاسی، و اعمال نفوذهای امپریالیستی به نحو مؤثری استفاده می کند که در عین حال به جای تعرض نظامی به صورت تاکتیکی، با مشروعیت سیاسی و اقتصادی همراه است.(گولینگر 1388)
این رویکرد با به قدرت رسیدن باراک اوباما در نوامبر 2008 راهبرد ایالات متحده در برخورد مسایل جهانی و از جمله ایران گردید. اوباما پس مشاهده تحولات پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری سیاست های واژگون سازی خود را ارتقاء بخشیده و جنگ هوشمندانه را براساس مولفه های قدرت هوشمند ساماندهی نمود. بر این مبنا، کلینتون وزیر امور خارجه اوباما " دیپلماسی هوشمند " را استفاده کامل از ابزارهای موجود، اعم از دیپلماتیک، اقتصادی، سیاسی، حقوقی و فرهنگی و نهایتاً نظامی و نیز ترکیب همه آنها تعریف کرده است.
وی در باره بکار گیری این ابزار در مجلس سنا گفته بود که« ما باید از آن سیاستی استفاده کنیم که قدرت هوشمند نامیده شده است. این سیاست دامنه کاملی از وسایل و تدابیر ( دیپلماتیک، اقتصادی،‌ نظامی، سیاسی، قانونی و فرهنگی ) را در اختیار ما قرار می‌دهد. ما می‌توانیم بهترین وسیله و تدبیر یا ترکیبی از آنها را برای هر وضع خاصی بکار گیریم.» رئیس جمهور آمریکا که استراتژی جدید امنیت ملی این کشور را ارائه کرد نیز اعلام داشت که زمان جنگ علیه تروریسم دیگر سپری شده و باید بر اساس دیپلماسی چند جانبه فعالیت کرد.(خبرگزاری مهر 1389 )
بنابراین، شواهد و بررسی ها نشان می دهد که آمریکا و غرب با انگیزه و برنامه های متنوع و پیچیده تری، نبرد با جمهوری اسلامی را دنبال می کنند. مجموع تلاش های آنها پس از حوادث سال 88 هم بیانگر این نکته است که فشارها و تحریم ها و حتی مانورهای سخت نیز در راستای پشتیبانی از واحدهای عمل کننده جنگ نرم می باشد. چنانچه "جوزف نای" تئوریسین جنگ نرم و دیپلماسی عمومی در تاریخ 20 ژوئن 2010 در جلسه شورای فرهنگی انگلیس با عنوان «قدرت نرم و دیپلماسی عمومی در قرن 21» تاکید کرد:« من با هرگونه استفاده نابجای غرب از قدرت سخت علیه ایران مخالفم. اگر غرب از قدرت سخت علیه حکومت ایران استفاده کند، نسل جوان ایرانی را از مسیر کنونی منحرف ساخته و به سمت حکومت می کشاند. من بر این باورم که اگر تغییرات فرهنگی و اجتماعی مطلوب غرب در ایران اتفاق بیفتد در نهایت، این رژیم تغییر خواهد کرد. بنابراین اگر مرتکب اشتباه شویم و با اقدامات سخت خود این نسل جوان را به واکنشی علیه حمله نظامی غرب واداریم، در واقع آنها را به آغوش رژیم باز گردانده ایم و مانع تحقق منافع بلند مدت خود خواهیم شد.» از این رو، وی تاکید می کند که باید با قدرت نرم منافع خود را در ایران دنبال کنیم.
اقدامات دشمن برای براندازی نرم نظام اسلامی
بررسی ها نشان می دهد که دشمن، محافل فکری و راهبردی خود را برای براندازی نرم نظام جمهوری اسلامی ایران بیش از گذشته فعال کرده است. برخی از نشانه ها و شواهد این امر عبارتند از:
یک.افزایش نشست های راهبردی: در این راستا افزایش نشست های راهبردی این محافل و برقراری ارتباط بیشتر دولتمردان غربی و امریکایی با محافل موصوف و نحوه اظهار نظر های اغلب کارشناسان سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و امنیتی وابسته به قدرت و محافل فکری فوق در مورد شیوه برخورد با ایران بیانگر جدیت بیشتر دشمن برای نبرد با ایران است. به عنوان نمونه مدیر سابان در اندیشکده بروکینگز تصریح کرد که با قطعنامه سازمان ملل کاری نداریم، تمرکز نشست بروکینگز همکاری با ایران است. تحلیل گران مرکز امنیت آمریکای جدید(اینترپرایز) نیز در بررسی استراتژی درگیرسازی عمومی دولت اوباما پیشنهاد داده که اوباما باید یک برنامه استراتژیکی و ارتباطاتی پیاده کند تا از جنبش سبز حمایت کرده و نظام ایران را تضعیف نماید.
مدیر برنامه دیپلماسی عمومی و نبرد سیاسی در موسسه 'سیاست جهانی' آمریکا ماموریت اصلی دیپلماسی عمومی آمریکا را تسخیر قلب ها و مغزها و طرح ریزی قدرت و گسترش نفوذ آمریکا در سراسر جهان اعلام کرد.یا موسسه واشنگتن در راهبردی به کاخ سفید اظهار داشت که« نادیده گرفتن تبلیغات ایران می‌تواند اشتباه بزرگی باشد. واشنگتن باید این تلاش‌ها را جدی بگیرد، آنها را در محاسبات خود ملحوظ دارد و نقاط آسیب‌پذیری ایران و همچنین برتری‌های بارز آمریکا در این حوزه را کشف کند. واشنگتن باید به مقامات رسمی ابلاغ کند که علاوه بر رادیو فردا و صدای آمریکا به طور مداوم با دیگر شبکه‌ها برای مثال بی‌بی‌سی فارسی و وب‌بلاگ‌های فارسی که نزد عامه ایرانیان از محبوبیت برخوردارند، مصاحبه کنند. آنها همچنین باید با ایستگاه‌های عرب‌زبان که برای مخاطبین در معرض تبلیغات ایران برنامه پخش می‌کنند، نیز مصاحبه انجام دهند.» یکی دیگر از نشست ها در واشنگتن پیرامون بهره گیری بهتر از فیس بوک،یوتیوب و فضای مجازی برای پیشبرد دیپلماسی عمومی امریکا علیه ایران است. علاوه بر این کنفرانس دیگری توسط موسسه جرج واشنگتن در آمریکا تحت عنوان وبلاگ نویسان و صداهای مردم برگزار شد.
دو. افزایش بودجه: به میزان توصیه های راهبردی که از سوی محافل فکری متصل به قدرت در آمریکا و غرب صورت می گیرد، شاهد تصویب بودجه و سرمایه گذاری های مالی و معنوی دولتمردان این کشورها برای براندازی نرم در ایران هستیم. چنانچه روزنامه نیویورک تایمز اعلام کرد که واشگتن ارائه کمک های اینترنتی برای احیای مخالفان ایران را آغاز می کند. به عنوان نمونه شورای دولتی پخش برنامه‌های رادیو و تلویزیون آمریکا (BBG) که در واقع دیپلماسی رسانه‌ای دولت آمریکا را طراحی می‌کنند، برای سال مالی 2010 میلادی مبلغ 745 میلیون دلار برای گسترش برنامه صدای آمریکا (VOA) و راه اندازی فیلتر شکن برای کشورهای ایران و چین، از کنگره در خواست کرد. وزیر اطلاعات نیز طی خبری اعلام کرده بود که دشمن 17 میلیارد و 700 میلیون دلار در بحث جنگ نرم هزینه کرده است. کمک 35 میلیون دلاری آمریکا به فعالان سایبری مخالف ایران تنها یک فقره از اعتبار مالی دشمن علیه ایران است که در سال جاری تصویب شد.
سه. درگیرکردن نهادهای دولتی و غیر دولتی: یکی از اقدامات دیگری که آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی برای فروپاشی روانی و اشغال فضای مجازی ایران انجام داده و همچنان در پی هماهنگی بیشتر هستند، درگیر کردن نهادهای دولتی بیشتر و برقراری ارتباط مضاعف با نهادهای غیر دولتی در زمینه جنگ نرم علیه ایران است.یکی از این موارد اداره "شورای مدیران پخش "(BBG) است که از قبل از انتخابات سال 88 راه اندازی شده و مسئولیت هماهنگی بخش رسانه ای جنگ نرم را برعهده داشته است. هشت نفر از اعضای این هیئت بوسیله رئیس‌جمهور و با تأیید مجلس سنا انتخاب می‌شوند و نفر نهم این هیئت نیز وزیر امور خارجه و یا نماینده وی است که در حال حاضر هیلاری کلینتون وزیر امورخارجه دولت باراک اوباما این مسئولیت را برعهده دارد.و با توان بیشتری نسبت به سابق علیه ایران مشغول هستند. علاوه بر این کاخ سفید با قرار دادن "راس" و "کوهن" به عنوان مامورین وزارت خارجه آمریکا در سمت‌های اجرایی "گوگل" و بعدها در "یوتیوب"، تلاش بیشتر خود را برای تکمیل "انقلاب تویتری" به جریان انداخت. از سوی دیگر موسسات راهبردی آمریکا از جمله موسسه واشنگتن پس از انتخابات 88 به کاخ سفید پیشنهاد کردند که سازمان‌های خصوصی آمریکایی به برخی از بخش‌های ایران بسیار بیشتر از دولت آمریکا دسترسی دارند، این سازمان‌ها اهدافی را دنبال می‌کنند که می‌توانند در خدمت نیات دولت آمریکا قرار گیرند.
چهار. افزایش برنامه های رسانه ای: امریکا و متحدین آن علاوه برسرمایه گذاری های که در سال های گذشته انجام داده اند، در سال2010 سعی کردند شبکه‌های جدید فارسی‌زبان را راه اندازی نمایند که دارای اهداف جدیدی هستند. شبکه EuroNews راه‌اندازی صدای فارسی برای اخبار خود را در دستور کار قرار داد و 24 France قرار شد تا پایان 6 ماه اول 2010، حداقل 3 ساعت در روز برنامه به زبان فارسی پخش کند BBC Persian .پیش‌بینی کرده بود در اوایل تابستان 1389، 4 ساعت به زمان برنامه‌های خود اضافه کند و روزانه 12 ساعت برنامه به صورت زنده داشته باشد. همچنین DW آلمان قرار شد 3 روز در هفته به مدت یک‌ساعت و نیم اخبار و برنامه‌های تحلیلی به زبان فارسی پخش کند. 2Tv Persia راه‌اندازی ‌شد. شبکه تلویزیونی استار یکی از زیرمجموعه‌های غول رسانه‌ای «نیوزکورپوریشن» رابرت مرداک نیز که در نیویورک فعالیت می‌کند، برنامه‌های خود را به زبان فارسی راه‌اندازی می‌کند. در ماه‌های اخیر هم شبکه فارسی "وان" به عنوان یکی از شبکه‌هایی که به پخش سریال‌هایی با دوبله فارسی می‌پردازد نیز از قاعده جمع‌آوری و جذب مخاطب خالی نیست. (هدیه‌لو1389)
پنج. برقراری ارتباطات الکترونیکی: مجریان براندازی نرم در خارج به این نتیجه رسیدند که هر قدر برنامه های آنها به صورت ارتباط متقابل باشد بهتر جواب می دهد. از همین رو، دیپلماسی دیجیتالی، دیپلماسی شهروندی و یا دیپلماسی تویتری را برای این منظور ابداع و توسعه داده اند. در این راستا بود که کلینتون، وزیر امور خارجه، در سخنرانی خود، آزادی دسترسی به اینترنت را مطرح کرد و همچنین اوباما در دومین پیام ویدئویی خود به مردم ایران در 2010، بر تلاش دولت آمریکا جهت کمک به مردم ایران برای دستیابی آنها به نرم‌افزار و تکنولوژی‌های اینترنتی تأکید کرده بود. از سوی دیگر اداره "شورای مدیران پخش"، مهندسین متخصص خود را به کار گمارد تا با تدوین استراتژی‌های لازم از دسترسی مخاطبین به برنامه‌ها اطمینان حاصل نمایند. در این زمینه سعی شد تا برنامه‌ها از فرکانس‌های آشنا برای مخاطبین خارج شده و یا به ماهواره‌هایی که کمتر توسط ایرانی‌ها استفاده می‌شوند منتقل ‌گردند. همچنین در راستای ایجاد ارتباط متقابل، در گزارش محرمانه اوباما به کنگره امریکا آمده است که « رادیو فردا که عموما بر مخاطبین جوان تمرکز کرده، فضایی را به وجود آورده تا ایرانیان علاوه بر دسترسی به جهان خارج، با یکدیگر نیز در ارتباط باشند. رادیو فردا سعی دارد از طریق آخرین تکنولوژی‌های اینترنتی و وب‌سایت‌های اجتماعی در کنش متقابل با شنوندگان خود قرار گیرد. در وب‌سایت رادیو فردا، اخبار کوتاه، گزارش‌های خبری، مصاحبه‌ها، تحلیل‌ها، تفسیرها، بخش ارسال نظرات، بخش عکس و همچنین قطعات صوتی و تصویری قرار داده شده‌اند تا کنش متقابل با بینندگان تقویت گردد.»
شش. راه اندازی شبکه های ارتباطی: یکی دیگر از تلاش های دشمن پیدا کردن راه های جدید برای نفوذ و جذب مخاطب و یا اطلاع گیری و اطلاع رسانی بیشتر در ایران است. در این باره ابتکارات رسانه‌ای آنلاین و جدید فارسی از جمله برنامه های امریکا می باشد. بخش فارسی صدای آمریکا در ژانویه 2010، اولین برنامه کاربردی برای گوشی‌های آیفون و اندروید را ایجاد کرد. این برنامه به کاربران ایرانی اجازه می‌دهد تا محتوای وب‌سایت شبکه خبر فارسی صدای آمریکا را از طریق ایمیل، فیس‌بوک و تویتر پخش کنند و همچنین با فشار دکمه‌ای در دستگاه‌های موبایل عکس‌ها و تصاویر ویدئویی را از طریق یک لینک بی‌نام و امن ارسال نمایند.
هفت. آموزش های براندازی: آموزش براندازی نرم از سابق مورد توجه طراحان براندازی نرم قرار داشته و برای این منظور پایگاه های مختلفی در اطراف مرز های ایران یا در کشورهایی که محل بیشترین رفت و آمد ایرانیان است، ایجاد کرده بودند اما این برنامه علی رغم شکست آنها در حادثه سازی سال 88 همچنان در دستور کار آنها قرار داشته و با توان بیشتری در حال پیگیری است. از جمله در اخبار آمده بود که نظامیان آمریکایی در واشنگتن در خصوص چگونگی استفاده از برخی نرم افزارها علیه ایران گروه های اپوزیسیون را آموزش می دهند. همین اقدام در دفاتر دیپلماسی عمومی آمریکا در دبی یا سایر کشور دنبال می شود.
هشت .حمایت بیشتر از فتنه گران تحت عنوان حمایت از حقوق بشر: اکثر استراتژیست های غربی و آمریکایی در توصیه های خود به کاخ سفید این عبارت را متذکر می شوند که سیاست های آمریکا نباید جنبش به اصطلاح سبز در ایران را تضعیف و یا نسبت به حمایت از آن کوتاهی نماید. چنانچه مرکز امنیت آمریکای جدید پیشنهاد داده که اوباما باید یک برنامه استراتژیکی و ارتباطاتی پیاده کند تا از جنبش سبز حمایت نماید. یا عین تحلیل گران مرکز اینتر پرایز از تضعیف مشروعیت داخلی جنبش سبز نیز اجتناب کند. یکی از جدید ترین اقدامات مصوبه کنگره آمریکا در خصوص تحریم هشت مسئول ایرانی به بهانه نقض حقوق بشر در ایران و حمایت از براندازان نرم است. این اقدام کنگره آمریکا دقیقاً همان توصیه مرکز اینترپرایز است که در چاچوب درگیر سازی استراتژیک توصیه به پیگیری مسائل حقوق بشر در ایران کرده بود.
نه . افزایش و هوشمند کردن فشارها و تحریم ها: در کنار اقدامات نرم افزارانه برای پیشبرد جنگ نرم علیه ایران، فشارهای دیپلماتیک و اقتصادی نیز از دول غربی دنبال می شود. بر این اساس، مراکز راهبردی آمریکا از جمله مرکز اینتر پرایز در توصیه های راهبردی خود از اوباما خواستند تا "درگیرسازی عمومی استراتژیک" از نو سازماندهی شود تا برای تحریم‌های بیشتر جلب حمایت کند. در واقع صاحب نظران آمریکایی بر این باورند که با تحریم ها می توان قدرت نرم ایران را تضیعف و آن را وادار به تغییر رفتار در داخل نمود. چنانچه "جوزف نای" گفت: «من برآنم که میان استفاده از تحریم‌های اقتصادی، که با آن موافقم و استفاده از حمله و اشغال نظامی، که با آن مخالفم، تمایز قائل شوم. امیدوارم بتوان تحریم‌هایی را به کمک یکی از قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل، بر ایران تحمیل کرد. استفاده از تحریم‌های اقتصادی بسیار اهمیت دارد، این اقدامات همه چیز را در یک شب تغییر نخواهد داد، بلکه این پیام را می‌رساند که رفتاری که ایران در پیش گرفته است، قابل قبول نیست. در همین راستا کاخ سفید تلاش می کند تا کشورهایی را که با تحریم های غرب علیه ایران همکاری نمی کنند، تخت فشارهای مضاعفی قرار دهد. (باقری،1388)
اساساً "تحریم هوشمندانه"در جنگ هوشمند آمریکا برای مقابله با ایران، جایگاه ویژه ا ی دارد. اوباما و تیم او در ارزیابی از تحریم های گذشته به این نتیجه رسیدند که در شرایط فعلی گسترش تحریم‌های غیر هوشمندانه، به موقعیت ایالات متحده آمریکا در بین افکار عمومی ایران بیشتر ضربه زده تا موجب تغییر باشد. لذا تحریم هوشمندانه آن گونه که هیلاری کلینتون درباره آن سخن گفته‌است، اولاً باید موثر باشد و ثانیاً فضای منفی به وجود آمده در افکار عمومی ایران را از بین ببرد و مورد استقبال قرار گیرد. در این رستا آنها سعی کردند به جای بحث پیرامون تحریم علیه ملت ایران این گونه وانمود نمایند که تحریم ها، نهادهای حکومتی نظام جمهوری اسلامی ایران را هدف قرار داده است.
ده. نمایش تهدید نظامی : در جنگ هوشمند علیه برنامه هسته ای ایران، تهدید نظامی نیز دارای جایگاه خاص خودش است. گزارش «بازنگری در وضعیت هسته‌ای» اوباما که در آن ضمن تاکید بر افزایش خطر «حمله هسته‌ای»، استفاده از سلاح هسته ای علیه ایران را منتفی ندانست؛ همچنین در راهبرد امنیتی جدید آمریکا که ضمن فاصله گرفتن از عملیات جنگ پیشگیرانه علیه تهدیدهای دشمنان، استفاده از ابزارهای نظامی برای برخورد با مخالفان را منتفی ندانسته و به صورت غیر مستقیم ایران را مورد خطاب قرار داده است. تصویب طرح پنتاگون مبنی بر طرح استراتژیک نظامی ملی برای مقابله با ایران (national military strategic plan to counter iran) توسط مجلس نمایندگان آمریکا، یکی دیگر از اقدام های دولت اوباما می باشد که بیانگر برنامه استراتژیک آمریکا برای مقابله سخت افزارانه با ایران در سال ۲۰۱۱ است. در سال جاری تهدید نظامی علیه ایران از سوی مقامات امریکا، انگلیس و رئیس جمهور فرانسه حاکی از جایگاه تهدید نظامی و سخت افزارانه در منظومه جنگ هوشمند علیه ایران است.
یازده. وارونه سازی آموزه های اسلامی و به کارگیری آن علیه نظام اسلامی: یکی از استراتژی هایی که غربی ها در استراتژی هوشمند خود علیه ایران به کار گرفته اند، مصادره کردن آموزه ها و نمادهای دینی و مذهبی شیعه علیه جمهوری اسلامی است. از جمله این سیاست ها استفاده از نماد سبز در جریان فتنه سال 88 بود. یکی دیگر از نماد های شیعی که مورد توجه قرار گرفته ، تبدیل تهدید محرم و عاشورا به فرصت است، به گونه ای که می خواهند از ماهیت انقلابی و نهضتی عاشورا در برابر ظلم، فرصتی برای خود ایجاد کنند تا با وارونه نشان دادن جایگاه ظالم و مظلوم، کارکردی وارونه از روایت کربلا به وجود آورند. به طور خاص، در این استراتژی نقش ها را به گونه ای تغییر می دهند که جمهوری اسلامی که پرچمدار مبارزه با استکبار جهانی است، به عنوان مستکبر و مستبد معرفی شود تا از ظرفیت استکبارستیزی روایت کربلا، در ایجاد یک ضد روایت استفاده شود تا بسترهای یک کودتا و قیام شبه عاشورایی علیه جمهوری اسلامی ایران را به وجود آورند. در این راستا، نقش ها در ضد روایت کربلا به گونه ای باز تعریف می شود که به ولی فقیه نسبت یزید داده می شود و به مخالفان وی نسبت حسینی. به عنوان مثال، چند سال پیش به طور خاص نقش امام حسین (ع) را در ضد روایت کربلا به شخصی به نام آیت الله شیرازی (متوفی به سال 1380) که با ولایت فقیه اساساَ دشمنی داشت، داده بودند. به هر حال، روند ها نشان می دهد که در جنگ هوشمند، استکبار سعی دارد از این الگوی راهبردی در آینده بیشتر استفاده نماید.

 * دانشجوی دوره دکتری

 

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات