تاریخ انتشار : ۰۸ آبان ۱۳۹۱ - ۱۰:۵۲  ، 
کد خبر : ۲۲۶۴۲۷
حضرت آیت‌الله حائری شیرازی در گفت‌وگو با یالثارات بررسی کرد

از نظام شیطانی شاهنشاهی تا حکومت الهی ولایت فقیه

اشاره: در بحث دستاوردهای نظام مقدس جمهوری اسلامی و تفاوت‌های اصلی و مبنایی آن با نظام شاهنشاهی سراغ دانشمند فرزانه و استاد بزرگ اخلاق حوزه‌های علمیه رفتیم تا ایشان این تفاوت‌ها را از جهت علمی و دینی برای ما روشن کنند. در این مصاحبه ایشان شعار شاه مبنی بر اینکه کوروش آسوده بخواب که ما بیدار هستیم را بررسی کردند و در مقابل شعار امام خمینی که منتظر ظهور خورشید یعنی صاحب‌الزمان هستند را مورد بررسی قرار دادند. و به تفاوت دو الگوی مدیریتی نظام سلطه و شاهنشاهی و ولایت فقیهی پرداختند و این مطلب را از ریشه و فطرت انسانی مورد بحث و بررسی قرار دادند. با توجه به ملاک‌هایی که در نظر داشتیم، ایشان را بهترین شخص برای این مصاحبه دانستیم لذا بعد از مطرح کردن این موضوع با استقبال گرم ایشان مواجه شدیم.

* یالثارات: تفاوت اصلی بین نظام جمهوری اسلامی و نظام شاهنشاهی در چیست؟
** سؤالاتان بسیار خوب و مهم است. برخی به اهمیت این سؤال بسیار کم توجه می‌کنند، در حالی که ریشه همه ارزشها بر می‌گردد به تفاوت بین این دو نظام. نظام شاهنشاهی مثل نظام قبل از اسلام بوده و نظامی که امام وجود آورد مثل نظام بعد از اسلام بوده، با این تفاوت که در نظام بعد از اسلام یک تحولی پیش آمد و جانشینان موسس نظام کسانی مانند یزید بن معاویه از آب درآمدند که بناشان بر این بود که تمام دستاوردها را از بین ببرند ولی در این ظنام که در 22 بهمن به وجود آمد، بعد از تمام شن عمر امام راحل، جانشینی به لطف خدا برای این امت فراهم شد که دقیقا در امتداد راه تامام راحل قرار گرفت. و امت هم به واسطه اطاعتی که کرد خدا نمت را برایش تمام کرد متاسفانه بسیاری از مردم نظام شاهنشاهی را از بیخ و بن شناسایی نکردند. شاه با تمام رئیس‌جمورها و سلاطین کشورهای خاورمیانه تفاوت عمده داشت. آنها یا یک حزبی به وجودشان آورده بود و یا یک کودتایی کرده بودند یا با یک حرکتی بالا آمده بودند ولی شاه هیچ کدام از اینها نبود. آمریکا و انگلیس و شوروی بی‌اجازه وارد کشور ما شدند و پدر شاه را دستگیر کردند و فرستادند جزیره موریس و پسر رضاخان را خود آنها نصب کردند و چیز پشت پرده‌ای که نهان کاری کرده باشند نبود. روز ورشن پدر را عزل کردند و پسر را به جای او منصوب کردند. او دست‌نشانده رسمی آنهها بود. البته این ابتدای کار آنها بود و انتهای کارشان هم این بود که تاریخ هجرت را تغییر دادند به تاریخ 2500 ساله. اما اینکه در مبداء تاریخ 2500 ساله چه اتفاقی رخ داده بود جریان کوروش بود که کوروش سران یهود را از بابل آزاد کرده و هزینه ساختن اورشلیم را به آنها داده بود و آنها رفتند آنجا را آباد کردند. یهود می‌خواست به عالم بگوید که تاریخ تکرار می‌شود، با این تفاوت که آن موقع پادشاه بابل یهودیان را اسیر کرده بود، امروز همسایگان کشور یهود (کشورهای اسلامی) هستند که یهود از آنها سلب امنیت می‌کند. یعنی این کشورها جانشینان بابل تلقی می‌شدند و شاه ایران نیز جانشین کوروش. همانطوری که کوروش اورشلیم را از دست آنها گرفت و به یهود واگذار کرد و هزینه ساخت را به آنها داد یهودیان نیز می‌گفتند که ایران در مقابل کشورهای عرب در موضع ناجی جریان یهود باشد و به این امید آمده بودند و کشور ایران را به عنوان ناجی خود تلقی می‌کردند و خیلی تعریف و تمجید می‌کردند از آینده این جریان. آن جشن بزرگی هم که گرفتند که جشن 2500 ساله نام گذاشتند، دقیقا برای یهود بود که می‌خواستند بگویند دور دور یهود است و جمله معروف شاه هم که می‌گوید کوروش آسوده بخواب که ما بیداریم یعنی ادامه دهنده راه تو هستیم و تو آزاد کردی یهود را ما هم کمک و پشتیبانی و امکانات در اختیار یهود قرار می‌دهیم. خوب اینجا ادعای شاه مطرح می‌شود که می‌گوید کوروش آسوده بخواب که ما بیداریم. خوب ممکن است کسی سؤال کند تو که ادعا می‌کنی جانشین کوروش هستی، نمونه کارت را نشان بده. آیا کوروش را کشورهای خارجی به ملتش تحمیل کرده بودند و یا نه پدر کوروش را عزل کرده بودند و کوروش را جای او قرار داده بودند که تو از این بابت جانشین کوروش باشی. نخیر بلکه کوروش انسان مستقلی بود و در حیطه شرافتمندان بود در حالی که شاه دست‌نشانده‌ای بیش نبود. بیگانگان، وطن‌فروشی را در پردر شاه کم‌رنگ‌تر دیدند و در پسر پررنگ‌تر، لذا معتقد بودند که پسر در وطن‌فروشی از پدر بهتر است و نتوانستند تحمل کنند. از این جهت دست‌نشانده‌شان را به خاطر اطاعتی که نکرده بودند در حمیاتش از آلمان که نوعی ارتباط برقرار کرده بود، فاتحه‌اش را خواندند.
سومین تفاوت بین شاه و کوروش وضعیت خانوادگی‌شان بود. تخت جمشید قصر کوروش است، در تخت جمشید یک تمثال زن برهنه نیست. برهنگان که جانشین کوروش نیستند، عفت‌مداران جانشین کوروش هستند و عزت‌مداران جانشینان کوروش هستند. کسانی جانشین کوروش هستند که ناموس‌پرستی‌شان مثل کوروش باشد.
ایرانیان قبل از اسلام همه چیزشان خوب است ولی یک مشکلی داشتند و آن این که مشاغل موروثی بود. یعنی بچه دبیر می‌تواند دبیر باشد نه غیر از او؛ فرزند کفاش می‌تواند کفاش باشد و نه دیگری و سلطنت هم مخصوص شاهزادگان است. از موضع سلطنت ‌جلوی مردم را می‌گرفت و نظم ایجاد می‌کرد و آنها به این قانون وراثتی به شدت پایبند بودند که دیگر مدعیان پایتخت به جز پادشاهان کس دیگری نباشد و هر کسی که پادشاه شد فقط از اولاد پادشاه باشد و لاغیر اما این کار یک عیب داشت وقتی فرزند دبیر می‌تواند دبیر باشد و دیگران این اجازه را نداشت باشند دیگر علم زمینه رشد پیدا نمی‌کند. کسانی که عاشق علم هستند باید محروم از علم باشند چون نژادی بودن مشاغل مانع علمشان است. اگر کسی فکر کندکه یان مطلب شاید مقداری مغالطه‌آمیز باشد من می‌گویم که نه؛ بروید مقدار تحقیق کنید در مقابل 10 تا 20 30 تا و چه بسا 100 دانشمند یونانی که کشوری است. که یک صدم خاک ایران نیست، در مقابل هر 100 دانشمند یونانی یک دانشمند مطرح ایرانی در تاریخ می‌بینید؛ چراکه مشاغل در ایران موروثی بوده است. نه افلاطونی در اینجا به وجود آمده و نه سقراطی و این حیف است اما در ایران تا دلتان بخواهد پهلوان فراوان می‌بینیم. وقتی که اسلام امد و این موروثی بودن را برانداخت نتیجه‌اش این شد که همه راهی تحقیق و دانش و پژوهش شدند. روستاهای بسیار کوچک که کوچکتر از آن هستند که نامشان در جغرافیا ذکر شود، دانشمندان بزرگی از آنها برخاست که نام آن روستا به تبع آن دانشمندان در تاریخ آمده است. مثلا شما قاضی بیضاوی را در نظر داشته باشید. خود بیضا در نقشه جغرافیایی کجاست؟ قاضی معروف است ولی بیضا نه. اینگونه افراد بعد از ظهور دین اسلام در تاریخ ایران فراوان هستند. این نشان می‌دهد ایرانی‌ها استعداد علمی‌شان بسیار بالا بوده است و آن موروثی بودن مشاغل باعث شده که آن جوشش علمی در کشور خاموش شود. اسلام آمده و دروازه علم را بر روی ایرانی‌ها باز کرد. اینکه ایرانی‌ها به اسلام اینقدر علاقمند هستند به خاطر این است که اسلام در علم را روی آنها باز کرده و راحت شدند بلکه اسلام دستور داده است که علم را همه فرا بگیرند و کاری به مشاغل ندارد.
شاه تنها مسئله‌اش مبدا و آغازش نبود که دست‌نشانده بیگانگان بود و تنها مشکل او این بنود که با جشن 2500 ساله و تغییر تاریخ از هجری به سلطنتی دهن کجی به اسلام و دین و همه چیز کرده باشد و بخواهد بگوید که کوروش برای ایران است و پیامبر چون عرب است برای ما نیست و پشت سر آن هم بگویند که پیامبر ایرانی لازم است و سیدعلی محمد باب چون ایرانی است پیامبر ماست و در این جشن‌ها دنبال این بودند که یک پیامبر ایرانی علم کنند تا تاریخ را تغییر دهند؛ و عجم می‌خواهیم و عرب نمی‌خواهیم و بعد از آمدن او روی کار می‌گفتند اگر کسی ناراضی است از این پیامبر بیاید گذرنامه‌اش را به او بدهیم تا از ایران برود. و می‌گفتند که کشور برای ایرانیان است و شعارشان این بود که ایرانی جنس ایرانی بخر. این علی محمد باب است که که دین ایرانی می‌فروشد و اسلام دین بیگانگان است بگذار بیگانگان بروند سمت آن. بعد هم به مردم القاء می‌کردند که هر کسی که نماز می‌خواند اتباع بیگانه است و تابلو می‌زدند در برخی سر درب‌ها به عنوان طرد اتباع بیگانه یعنی هر کس که نماز می‌خواند بیگانه است و باید از کشور خارج شود همانطور که برای انجام حج به عربستان می‌روند. غیر از این مسئله اول و آخر او، روش و منش او نیز اینگونه بود که هیچ ارتباطی به کوروش نداشت.
خانم فریده دیبا مادر عیال شاه در کتابی از انجمن کلید پارتی نقل می‌کند که انجمنی رسمی در دوره شاه بود و یک ان.جی.او بود یعنی گروه مستقل ملی بود که خانم پری اباصلتی آن را اداره می‌کرد. او یک هتل بزرگی را در تهران اجاره می‌کرد و اطاقهایش را طبق ویزیت می‌فروخت و کسانی که این اطاقها را اجاره می‌کردند خانم خود را در اطاقها می‌گذاشتند و کلیدش را می‌آوردند و به مجری می‌دادند و مجری نیز کلیدها را به صورتی که مشخص نباشد در اختیار مشتری‌های دیگر می‌گذاشت هر کلیدی را بر می‌داشت، می‌رفت درب آن اطاق را باز می‌کرد و آن خانم تا صبح در اختیار او بود. زن خود را در اختیار دیگران و زن دیگران را در اختیار خود قرار می‌دادند و آنها دنبال این گونه مفسده‌ها بودند. خوب اینها چه ارتباطی به کوروش دارد؟! کوروش اگر اینگونه بود در تخت جمشید یک تمثال زن از کوروش دیده می‌شد. اینگونه نیست، آنها غیور نبودند و هیچ نسبتی هم با کوروش نداشتند. خوب امام آمد و تفاوت او با شاه در اینجاست که شاه وابسته بود ولی اما نبود؛ شاه مردم را به بی‌ناموسی و کلید پارتی فرا می‌خواند ولی امام پاکدامن بود؛ شاه ژاندارم شدن برای اجانب را می‌خواست که بعد برای وابستگان آمریکا باشد.
در یکی از مناطق کشور عمان به نام ظفار که علیه دولت عمان قیام کرده بودند شاه به حمایت از عمان مردم ظفار را بمباران می‌کرد که مثلا کمک کند به مردم اسرائیل. امام آمد و کمک کردن به اسرائیل را کنار گذاشت و به جای آن کمک کردن به فلسطین و مردم مستضعف را شروع کرد. این تفاوت عمده امام راحل با نظام شاهنشاهی بود.
* یالثارات: فوکویاما می‌گوید شیعه دوبال سبز مهدویت و سرخ یعنی حسین‌بن‌علی دارد که هدایت‌گری این پرونده دوبال در حال به عهده ولایت فقیه است. اگر بخواهیم به این پرنده ضربه وارد کنیم باید به شورای نگهبان که حافظ منافع ولایت فقیه است ضربه وارد کنیم تا قدرت شیعه از بین برود و ما تنها رقیب قدر خود را سرنگون سازیم. لطفا تحلیلی در مورد این نظریه بفرمایید.
** او می‌واهد بگوید کسانی که در مقابل اسرائیل هستند بسیار کوچک هستند و عددی نیستند و در مجموع 2 قدرت در خاورمیانه وجود دارد: یکی اسرائیل و دیگری شیعه. می‌گوید اگر اسرائیل از دست شیعه جان سالم به در ببرد دیگران در او مستحیل می‌شوند و علت این که روی شیعه حساس هستند این است که شیعه استحاله‌پذیر نیست. ریشه این استحاله‌پذیری هم یکی در جبهه سرخ حسینی و یکی در انتظار سبز مهدوی است. دیده که اینها در لحظات آخر می‌گویند: امام زمان! ما این کار را طبق وظیفه‌مان انجام دادیم، مابقی آن نیز با تو. در شروع کار نیز می‌گویند امام حسین سرنوشت ما مثل تو می‌شود اگر شهید شویم اشکالی ندارد و عاقبت به خیر می‌شویم. خدا رحمت کند مرحوم آقا سیدمنیرالدین حرف خوبی در این رابطه زده، می‌گفت: ‌این حرف که فوکویاما به عمق توجه ندارند که حسین‌بن‌علی(ع) در قیامی که کرده بسیاری می‌گویند چون علم به شهادت داشت پس برای براندازی حکومت یزید نمی‌توانست تلاش کند. مرحوم آقا سیدمنیرالدین نکته جالبی می‌گوید و می‌گوید ایشان مخاطبش عاطفه تاریخ است در عالم، یعنی هزار سال آینده را می‌بیند و نمی‌خواهد تاریخ زمان خودش را عوض کند بلکه برای کل مجموع تاریخ برنامه تحول دارد. بعد استناد می‌کند که حسین‌بن‌علی(ع) در این هفت موردی که آمده به خیام سرزده و به جبهه برگشته در هیچ موردی درشت با خانواده‌اش صحبت نکرده یعنی در اوج جنگ، هیچ‌گاه مهر و محبت خانوادگی را کنار نگذاشته و الگوی انسانیت است.
حسین‌بن‌علی(ع) به کل انسانیت الگودهی می‌کند که بالاخره عالم عوض شود یعنی اینکه تاریخ‌سازی می‌کند. آنچه آقای فوکویاما توجه ندارد این است که قیام امام حسین(ع) تاریخ‌ساز است و شیعه هم دنبال این است که ما نقش خد را انجام می‌دهیم و هیچ جای نگرانی نیست که ما بمانیم یا برویم بلکه کسی هست که تتمه کار ما را انجام می‌دهد. خوب چنین امتی یاس ندارد دیگر.
اما نسبت به شورای نگهبان باید بگویم که طبیعی است که اینها نگاه می‌کنند و می‌ گویند آن چیزی که جلوی استحاله اینها را می‌گیرد همین نهادی است که متکفل اسلامیت و انسانیت نظام است. اگر این خط‌کش را برداریم خط به تدریج کج می‌شود. اگر این خط‌کش پارچه‌ای بود با ما مشکلی نداشتند، شما خط‌کش پارچه‌ای بگذارید و بعد خط بکشید مسلما خط خودکار شما کنج می‌شود، اما تا زمانی که شورای نگهبان استقامت دارد و اسلامی است مثل متر آهنی کار می‌کند این خط کنج نخواهد شد.
*یالثارات: اهداف امام خمینی از تاسیس انقلاب اسلامی که از زبان خود حضرت امام مطرح شد برخی تحقق یافته و برخی تحقق نیافته است، اهدافی مانند ظلم‌ستیزی و عدالت‌گستری و حاکمیت کامل اسلام در جامعه. لطفا در مورد علت عدم تحقق آن اهداف توضیحاتی را بفرمایید.
** بله اصلا شما بالاترین هدفش را در نظر بگیرید که ظهور حضرت ولی عصر بود مگر امام خودش نگفت ما منتظر طلوع خورشید هستیم و ما بر حسب قدرتمان وظیفه را انجام می‌دهیم و ما بقی آن به عهده نسل‌های دیگری استه که آن را انجام می‌دهند. مگر در دوران امام ما در لبنان پایگاه داشتیم؟‌خیر چیزی نداشتیم. دوره امام موسی صدر که او را دزدیدند، سیدحسن نصرالله هم که هنوز سری بلند نکرده بود، خیلی از اهدافی که در دوره امام مطرح نبود بعدها انجام شد. وعده‌هایی که امام داده بود یکی یکی در حال عملی شدن است. به امام می‌گفتند چون این جنگ به پیروزی منتهی نشد و منجر به قبول قطعنامه شد، رسما بگویید که ما اشتباه کردیم اما ایشان گفت ما از این جنگ پشیمان نیستیم آیا از این که به وظیفه‌مان عمل کردیم پشیمان باشیم؟! این جنگ برای آینده جهان ثمرات بسیاری دارد این همانی است که می‌بینید. امام می‌گفت شما جنگتان این نبود که صدام را براندازید، جنگ برای این بود که بشریت را آگاه سازید. از این جهت با قبول قطعنامه این طور نبود که رشته که بافته بودند در نهایت بشود پنبه بلکه با قبول قطعنامه به نحوه‌ای جا افتاد که در گذشته یک هم چنین وضعیتی را شاهد نبودیم یعنی مردم امام را به صورت امام حسین(ع) می‌دیدند و اطاعت می‌کردند، حالا هنر این است که امام را به صورت امام حسن(ع) ببینند و اطاعت کنند؛ چون بصیرت برای یاری امام حسین(ع) می‌دیدند و اطاعت می‌کردند، حالا هنر این است که امام را به صورت امام حسن(ع) ببینند و اطاعت کنند؛ چون بصیرت اطاعت از امام حسن(ع) بیشتر از لزوم بصیرت برای یاری امام حسین‌(ع) بود؛ به این به جهت کسانی که امام حسن(ع) را نتونستند یاری کنند، امام حسین(ع) را خوب تحمل کردند و با امام حسین (ع) ماندند. آنچه امام حسن(ع) را زمین زد این بود که صلح را مردم نتوانستند تحمیل کنند ولی در قبول قطعنامه توسط امام خمینی، مردم تاب و تحمل کردند. لذا مردم از اتباع امام حسن(ع) خیلی جلوتر بودند پس اینکه آقای فوکویاما می‌گوید ما بایستی مراقب شورای نگهبان باشیم که بتوانیم فتیله‌اش را پایین بکشیم برای این است که معتقد است اگر این نهاد نظارتی استحاله شود، استحاله نظام زیاد به چشم نمی‌آید و ما در طولانی مدت می‌توانیم کاری بکنیم همانند کاری که یهود در صدر اسلام کرد و یزید را علم کرد و بگویند ما هم کاری کردیم اما در این زمان اینگونه نیست و شورای نگهبان مراقب است.
* یالثارات: فرق اساسی که بین الگوی مدیریتی شاهنشاهی و ولایت فقیه است در چیست؟‌
** مدیریت نظام اسلامی و مدیریت ولی فقیه کرامت محوری یعنی برخورد کریمانه با انسان است. و نظام ولایت فقیه حکومت فطری بر فطرت است نظام شاهنشاهی نظام حکومت طبیعت بر طبیعت؛ برای اینکه این جریان روشن شود به عنوان مرکز الفاظ و ملجا کلام تعریفی از انسان بکنیم تا تفاوت نظام اسلامی و شاهنشاهی مشخص شود. انسان فطرتی دارد و طبیعی دارد، فطرت انسان خدا جوست و به دنبال پاکی و طهارت‌طلبی و حرمت و محبت است و طبیعت انسان دنیاطلب و معامله‌گر است. نظام شاهنشاهی حاکمیت بده و بستان بود. پول می‌داد شرافت می‌خرید پست و ریاست می‌داد و شرف و عزت و ناوس را می‌خرید. یک دکان تجارتی بزرگ که اقلام مختلف در بازار بورسش بود، اما چه چیزی در این بورس به فروش می‌رفت؟ شرف و ناموس انسانی‌، این‌ها بورس بازی می‌کردند با شرافت انسانی. ولی امام اینگونه نبود. امام دارای هویتی مستقل و قانون‌گرا بود کشوری که استعمار می‌کند با کشوری که استعمار می‌شود تفاوتش در این است. چرچیل در حال رفتن به جلسه‌ای در جنگ جهانی دوم بود که در آن جلسه مهم تصمیمات مهمی را می‌خواستند بگیرند، آمد خیابانی عبور کند پلیس جلویش را گرفت و گفت این خیابان یک طرف است؛ گفت کار واجبی دارم یک دقیقه کار خلاف قانون انجام بده! گفت نمی‌شود؛ گفت من نخست‌وزیر هستم جلسه مهمی دارم؛ گفت نه نمی‌شود؛ دیر شد و چرچیل دیر رسید به جلسه، عذرخواهی کرد و گفت پلیس نگذاشت من عبور کنم. بعد اضافه کرد و گفت تا زمانی که پلیس جلوی نخست‌وزیر را می‌گیرد که کار خلاف قانون انجام ندهد ما شکست نمی‌خوریم. در مقابل پلیس متوقف می‌شود، در ایران یک نیروی ساواکی مثل پرویز ثابتی که با معشوقه خود آمده جواهر فروشی و می‌خواهد پر دهد و انگشتر برای دوست دختر خود بگیرد و از دست طلافروش ناراحت می‌شود، نهایت کار این می‌شود که کلت کمری خود را در می‌آورد و او را می‌کشد.
امام راحل به همسایه‌ها می‌گفت از این که شما ناراحت شدید و صدای بلندگوها و باندها به زندگی شخصی‌تان ضربه وارد کرد و اذیت می‌کند عذرمی‌خواهم. در مقابل کوچکترین آزار احتمالی که احساس می‌کرد به همسایه‌ها برسد عذرخواهی می‌کرد اما امام در مقابل قدرت‌ها به هیچ‌وجه عقب‌نشینی نمی‌کرد. نظام فطرت بر فطرت این است که کمترین ظلمی را به ضعیف قبول نمی‌کند، می‌گوید خدا در مقابل اوست ولی در مقابل مقتدرها به شدت می‌ایستد. نظام فطرت بر فطرت این است که مردم با فطرتشان می‌فهمند که راه امام درست است و بیعت می‌کنند. فطرت مردم با فطرت امام هماهنگ است. نظام شاهنشاهی حکومت طبیعت بر طبیعت است و شاه مظهر طبیعت است و مردم نیز با طبیعتشان با کسانی که با دربار کار می‌کردند، سروکار داشتند و فطرتشان زندانی بود و طبیعتشان در اختیار خود. در حقیقت نظام شاهنشاهی مدیریتی است که انسان را از کار می‌اندازد و با اسب سروکار دارد نه با سوار. امام با سوار کار داشت نه با اسب. ببینید این بدن با تمام درک و فهم و شعوری که دارد مرکب انسانیت و فطرت است نه راکب، طبیعت مرکب است نه راکب، فطرت راکب است. امام راحل ارتباط سوار با سوار را فراهم کرد، شاه سوار برانداز بود با اسب‌ها سروکار داشت. با جنبه حیوانی اسنان کار داشت هر کسی که جنبه حیوانی او حاکم نشد و جنبه انسانی او حاکم شده بود آنقدر زندانی می‌کرد تا روزی جنبه حیوانی‌اش بر جنبه انسانی قالب شود و بعد از این اتفاق او را سریع از زندان آزاد می‌کرد و تجلیل و تمجید می‌کرد از این گونه افراد. علت زندانی شدنشان را سوء تفاهم اعلام می‌کرد و این یعنی اینکه اینها هم شدند جانوری مثل ما.
* یالثارات: مسئله‌ای که مورد پرسش است این است که چرا جوامع غربی که از کفار به شمار می‌آیند از جوامع اسلامی و علی‌الخصوص نظام شیعی ما پیشرفته‌تر هستند مگر نه اینکه اسلام دین حق است پس چرا رشد آن کشورها از ما بیشتر است؟
**مگر ما استعدادهای خوب کم داشتیم چرا دوره قبل از اسلام ارسطو و افلاطون رشد کرد؟ اما بعد از اسلام و ارسطوها و افلاطون‌های ما به صورت بوعلی سیناها و فارابی‌ها ظاهر شدند، پس مسئله حکومت نیز تاثیرگذار است. این مدت که مسلمانان حکومت داشتند آیا حکومت مستقل داشتند یا خیر؟‌ جوابش خیر است دکتر تور این سؤال را از من کرد که چرا کشورهای اروپایی نظیف و کشورهای اسلامی کثیف هستند؟‌ گفتم آنها با حکومتشان جفت و جور هستند ولی اینها با حکومت‌هایشان رو در رو بوده و در طول تاریخ همواره مخالف حکومت‌هایشان بوده‌اند. علت اینکه کشورهای اسلامی از کشورهای غربی عقب افتاده‌اند این است که عالم اسلام به خاطر حکومت‌های وابسته ضربه دیده است. جریان 22 بهمن نقطه شروع براندازی حکومت‌های وابشته و تشکیل حکومت‌های مستقل در شروع نیروی عملی است. ببینید ما در این سی سال از چه نقطه‌ای به چه نقطه‌ای رسیدیم. در آن 1400 سال چقدر ما کند حرکت کردیم و در این سی سال چقدر متحول شده و پیشرفت کردیم؟ در آن سالها سرعت رشد و پیشرفتمان چگونه بود؟
* یالثارات: انجمن حجتیه نظریه‌ای دارد که بر اساس آن معتقد است از آنجایی که در روایات ما آمده است امام زمان ظهور نمی‌کند مگر اینکه ظلم و جور دنیا را فراگرفته باشد، لذا انقلاب‌های اسلامی مانع ظهور هستند چرا که موجب می‌شوند فساد کم شود و ظهور به تعویق بیفتد. این نظرهی را چطور می‌بینید؟
** این که این نظریه را به انجمن حجتیه نسبت داده‌اند درست نیست. آنها عاقل هستند انسان به عقل خود رجوع می‌کند می‌گوید چطور ممکن است که انسانی که نماز می‌خواند روزه می‌گیرد معتقد باشد که تشکیل حکومت اسلامی غلط باشد و با ظلم مبارزه کردن کار اشتباهی باشد. امام به آنها تذکر داد که به عقل خود رجوع کنید امام زمام می‌آید که ظلم را براندازی کند. حرف آنها این بود که قبل از ظهور ما نمی‌توانیم این مشکل راحل کنیم و این مشکل فقط به وسیله امام زمان حل می‌شود ولی امام می‌گفت ما که بنی‌اسرائیل نیستیم که وقتی موسی گفت برویم به جنگ در مقابل بنی‌اسرائیل بگویند ما اینجا نشسته‌ایم تو برو با خدای خود با آنها بجنگ و پیروز شو، هر وقت پیروز شدید، ما هم می‌آییم. آنها آن حرف را زدند و چوبش را هم خوردند و چهل سال خداوند توفیق را از آنها گرفت تا اینکه یوشع آمد و بعد توبه کردند و آمدند برای جنگ و کشته دادند و فتوحات حاصل شد. ما هم نمی‌توانیم بگوییم که امام زمان(عج) با خدای خود برو به جنگ با ظالمان و پیروز شو و ما هم اینجا نشسته‌ایم. خیر بلکه انجمن حجتیه اشتباه بزرگشان این بود که می‌گفتند برای اینکه بهائیت در کشور فراگیر نشود، ما بیاییم با شاه متحد شویم برای برانداختن بهائیت و به شاه تعهد دهیم که دخالت در سیاست نکنیم تا بهائیت برانداز شوند. این همین اشتباهی بود که افغانستان و عراق کرد که آمدند با آمریکا ساختند برای برانداختن طالبان و صدام. در افغانستان آمدند با آمریکا متحد شدند برای بر انداختن طالبان! طالبان بازوی آمریکاست شما با او متحد می‌شوید برای براندازی طالبان؟ صدام را خود اینها به وجود آوردند، با آمریکا متحد می‌شوید علیه صدام؟! و در مقابل شما با شاه متحد می‌شدید برای برانداختن بهائیت؟! خود اینها بهائیت را به وجود آورده بودند حالا شما چه متحد بشوید با شاه و چه نشوید این اشتباه‌شان بود. مشکل انجمن حجتیه بزرگ دیدن بهائیت و سهل‌انگاری در اتحاد با رژیم شاهنشاه و عدم توجه به عواقب آن بود.
* یالثارات: بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران در بین‌الملل و کشورهای جهان، منزلت و عزت و جایگاه پیدا کردند قبل از انقلاب و زمان شاه این عزت نبود. توضیحی در این باره بفرمایید.
** در گذشته خیلی که شاه فداکاری برای آمریکا می‌کرد و همه کارهای آمریکا را انجام می‌داد دست به پشت او می‌زدند و تشویقش می‌کردند و با او عکس یادگاری می گرفتند و ما نهایت می‌شدیم عروسک. کشورهای وابسته عروسک بودند و آمریکا عروسک بازی می‌کرد و این سلاطین همگی حکم عروسک خیمه‌شب‌بازی را دارند. عروسک‌ها می‌دانید چکار می‌کنند اینها با فنر و پیچ و مهره و اینها حرکت می‌کنند. این نخ عروسک را بالا می‌کشند دستش باز می‌شود، نخش را شل می‌کنند دستش بسته می‌شوند، دست می‌دهد جلو می‌آید عقب می‌رود سرتکان می‌دهد؛ همه این حرکات به خاطر نخی است که اینها را تکان می‌دهد. حسنی مبارک و امثال اینها حکم همین عروسک‌ها را دارند و هر وقت پشت به آمریکا می کردند ضربه می‌خوردند. داد و بیدادهایی که می‌کردند امام می‌گفت اگر این قدر وابسته به آمریکا هستید پس چرا عربده می‌کشید که مستقل هستید. بعد از اینکه امام آمد امام سفارتخانه آمریکا را گرفت و پرسنل سفارتخانه را به عنوان جاسوس 400 روز نگه داشت، به همه ثابت کرد که می‌توان از آمریکا مستقل شد. امام می‌گفت که آمریکا هیچ چیزی نیست و کشورهای دیگر می‌گفتند که این گونه کارها را نکنید که خطرناک است ولی امام نترس بود و ثابت که آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند. اول کسی که به مردم جرئت داد که به سفارتخانه آمریکا تعرض کنند همین ایران بود که الان اسوه و الگوی جهان قرار گرفته است.
* یالثارات: در بحث تحولات اخیر مصر و مقارن شدن این تحولات و تاثیری که این انقلاب اسلامی بر جهان اسلام و مصر گذاشته و سخنان حضرت آقا در نماز جمعه اخیر تحلیلتان را بفرمایید.
** حسین جریان مصر این است که رهبر ندارد. این حسنش است؛ چرا که اگر رهبری واحدی داشتند آن رهبر را مقابل رهبر ما قرار می‌دادند و موضع علیه ما می‌گرفت و یا آن رهبر مثل یک بند تسبیح بود اگر قیچی‌اش می‌کردند همه دانه‌ها از هم می‌پاشید مثلا جمال عبدالناصر را برانداختند، انور سادات به جایش آمد. مصر الحمدالله الان جمال عبدالناصر ندارد که بخواهند پشت سر او انور سادات بیاورند. نمی‌دانند تکلیفشان چیست؟ چه کسی این جمعیت را می‌آورد دال میدان و اثرپذیری از کجاست؟ علت این است که ملت مصر ملت باهوش و با فرهنگ غنی است و نیازی به چنین چیزی ندارد که حزبی یا جمعیتی آن را به حرکت درآورد و مقوله قیام مردم بسیار پخته است؛ چرا که مردم 20 سال است که می‌خواستند چنین روزی را پیدا کنند ولی پیدا نمی‌شد، الان بعد از گذشت 20 سال مثل یک فنر که در فشار قرار گرفته باشد آزاد شدند و این فنر برانداخته شده و مردم نیز وارد صحنه می‌شوند. صحبت‌های مقام معظم رهبری نیز به هیچ وجه دخالت در امور داخلی مردم مصر نیست تنها نصیحت بردارانه است که هر مسلمانی به برادر دینی خود می‌کند و دخالتی در مسائل دینی آنان نداریم.
* یالثارات: لطفا اشاره‌ای نیز به پخت مسائل اقتصادی دو نظام داشته باشید.
** در بحث مباحث اقتصادی، نظام شاهنشاهی نظامی وابسته بود ولی ما نظامی مستقل هستیم. نظام شاه، سرمایه‌سالاری بود ما نظام مردم‌سالاری هستیم نظام روسیه نظام دولت‌سالار بود ولی ما نه سرمایه‌سالاری هستیم و نه دولت‌سالاری بلکه ما مردم‌سالری هستیم. در آمریکا و اروپا سرمایه‌سالار است، سرمایه‌دار حرف اول را می‌زند و دولت دست‌نشانده سرمایه‌دار است. در نظام‌های چپ دولت صاحب مردم است. می‌توانیم این مطلب را ساده‌تر بیان کنیم و آن اینکه درست است که برده‌داری لغو شده اما نظام‌های برده‌داری نهادینه شده است. سرمایه‌داری یک نوع برده‌داری مدرن است با این تفاوت که در نظام کمونیستی دولت برده‌دار است و مردم برده، در نظام سرمایه‌سالاری سرمایه‌دار برده‌دار و مردم برده هستند و دولت هم چاقو تیزکن برده‌دار است.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات