برخی روزنامههای صبح امروز سرمقالههای خود را به موضوعات زیر اختصاص دادند.
*آفرینش
روزنامه آفرینش درسرمقاله خود با عنوان "شرایط حملونقل هوایی "به قلم علی رمضانی آورده است :صنعت هوایی در هزاره سوم یکی از بخش های مهم حمل و نقل در جهان بوده است که با توجه به افزایش مسافرت ها و حمل و نقل در این حوزه همواره با رشد چشمگیری در جهان روبهرو بود ه است رشدی که بنا به آمار های جهانی باعث شده است تا امروزه بسیاری از کشور ها نگاهی استرا تژیک به این بخش مهم از صنعت داشته باشند. در این بین کشور ما هم هر چند در مسیر رشد در این حوزه گام هایی را برداشته است اما به نظر می رسد این گام ها ناکافی بوده و همچنان چالشهایی اساسی برای رشد و توسعه بخش حمل و نقل هوایی در کشور و جود دارد . نخست اینکه باید گفت با رونق گرفتن روز افزون حملونقل هوایی و توجه کشورهای مختلف به این مقوله هر چند در حالحاضر در کشور حدود 23 شرکت فعال هواپیمایی وجود دارد که هر کدام به طریقی در این حوزه فعالیت میکنند اما بسیای از این شرکت ها با موانع زیادی برای رشد و توسعه روبرو هستند موانعی که مانع از رقابت با شرکتهای خارجی در منطقه و جهان میشود و باعث شده است تا با وجود سختگیریهایی که در صنعت هوایی جهان اعمال میشود فاصله بسیاری با معیارهای جهانی داشته باشند. دوم اینکه هر چند برخی معتقدند که استفاده از لفظ زیان ده برای فرودگاه های غیراقتصادی درست نیست اما بنا به برخی از آمارها از مجموع 54 فرودگاه کشور، 51 فرودگاه زیان ده و غیر اقتصادی محسوب می شود و در برخی از این فرودگاه ها حتی در طول سال یک پرواز مسافری نیز نشست و برخاست نمی کند که در جای خود معنایی جدا از نابودی تدریجی این سرمایه ملی نیست. در حالی که طبق استانداردهای بینالملل، فرودگاه هایی که سالانه کمتر از 500 هزار مسافر در آن جابهجا شود غیراقتصادی است. جدا از این نیز هنوز فرودگاه های بین المللی کشور نیز انگونه که باید بین المللی نیست و در واقع در مقایسه با فرودگاههای کشور های منطقه عقب تر هستند به طور مثال فرودگاه امام خمینی با تمام تلاشها و امکاناتی که برای این فرودگاه در نظر گرفته شدهاست هنوز مسائل بسیار زیادی در این فرودگاه بینالمللی نادیده گرفته شده است.
سوم اینکه بنابه سخن برخی ازمدیران تنها 50 درصد از ظرفیت حمل و نقل هوایی کشور در زمینه های مختلف استفاده می شود این امر یعنی از تعداد کل هواپیماهای موجود کشور (بنابه آمارهای مختلف گوناگون است ) از تمام پتانسیل استفاده نمی شود. به عبارتی دیگر در حالی که فرودگاه های کل کشور ظرفیت جابه جایی 83 میلیون نفر وجود دارد که در بخش اعزام و پذیرش مسافر و کالا از نصف این ظرفیت استفاده می شود .امری که با توجه به صرف سرمایه ای ملی کشور در ساخت و نگهداری این صنعت به نوعی هدردادن سرمایه ای ملی به شمار می رود .جدا از این نیز در این بخش مشکلاتی نظیر سن بالای ناوگان هوایی کشور و سرانه هواپیما در کشور در وضعیت نامطلوبی است یعنی در حالی که امارات به ازای هر یک میلیون جمعیت با 7/91 هواپیما دارد ایران به ازای هر یک میلیون جمعیت با 6/1 هواپیما در ردههای پایین جدول سرانه هواپیما در جهان قرار دارد.
آنچه مشخص است واقعیاتی نامطلوب در حوزه حمل و نقل هوایی در کشور وجود داشته ودارد .در این بین هر چند تلاشهایی برای رفع این مشکلات در سالهای اخیر انجام شده است اما باید گفت که باید به فکر افزایش پروازها، خرید هواپیماهای جدید و استفاده حداکثری از قابلیت موجود ؛بازاریابی برای فروش خدمات حمل و نقل هوایی بود و همچنین وضعیت موجود را مدیریت کرد و با امکانات موجود بهترین کارآیی و بهره وری را نصیب کشور کرد چرا که با توجه به چشمانداز 1404 و تحریم های موجود عدم حل چالشهای این حوزه به مثابه عقب ماندن بیشتر کشور در این حوزه از رقیبان منطقه ای و جهانی و ضرر فراوان به منافع همه جانبه کشور است .
* ابتکار
روزنامه ابتکار درسرمقاله خود با عنوان "خط قرمز وقاحت کجاست؟ "به قلم فضل الله یاری آورده است: در راستای اینکه در کشورما حدود و مرزها چندان تعریف و تثبیتشده نیست و هرروزه مرزهای مختلفی جابهجا میشود، لازم است مانند قیمت طلا و ارز مظنه آنرا جست و برآناساس عمل کرد.
یک روز خطوط قرمز چنان دور و بر یک جریان سیاسی خاص محکم میشود که درازکردن پا هم گناهی نابخشودنی میشود و زمانی دیگر همین خطوط قرمز برای جریان دیگری مجالی به وسعت کشور فراهم میکند تا جولان دهد و خودش هم خطوط را جابهجا کند و بر دست و پای حریف ببندد و البته اینچنین نیز نمیماند و دوباره همین جریان در محدودهای به وسعت یک مربع کوچک، محصور خطوط قرمز دیگری میشود و به همین ترتیب، بازی با خطوط قرمز ادامه پیدا میکند. یا مثل خط فقر که هر روز کسی گوشهای از آنرا گرفته و به تناسب موقعیت و جایگاهش آنرا بالا و پایین میکشد، میتوان بسیار بر این خطوط متحرک اضافه کرد: نرخ تورم و آمار بیکاری و...
در جریان اختلاس جدید، اگرچه سؤالات بیشماری مطرح شد، اما یک سؤال بهنظر میرسد سؤال مهمی باشد که پاسخ به آن میتواند جلوی بسیاری از رفتارها و گفتارهای هزینهبر و مسئلهساز را بگیرد. این سؤال را چند روز پیش، رئیس قوهقضاییه مطرح کرد و آن این بود که «مرزهای وقاحت کجاست؟»
بسیاری از رفتارها و گفتارهای سیاستمداران در چند سال گذشته باعث ایجاد این سؤال مهم شده است. بهنظر میرسد که برخی مرز را نیز جابهجا کردهاند. قبلترها آدمها اگر میخواستند دروغ بگویند، سعی میکردند که چشمهایشان را به چشم مخاطب ندوزند؛ یعنی خودبهخود مردمک چشمها به زمین دوخته میشد و دروغ که تمام میشد، دوباره به جای اولش بازمیگشت. قبلترها آدمها دروغ که میگفتند، برای باورکردن مخاطب بود و اگر لازم بود، قسمی نیز چاشنی آن میکردند؛ اما امروزه گویی باورکردن مخاطب هم مورد توجه نیست.قبلترها اگر کسی اشتباهی میکرد، اگر آنرا هم نمیپذیرفت، لااقل طلبکار نمیشد و تلاش نمیکرد که دیگران را نیز وادارد که همان اشتباه را تکرارکنند. قبلترها اگر کسی اشتباهاً پای کسی را لگد میکرد، بیآنکه فکر کند، زبانش به عذرخواهی باز میشد...
قبلترها شیوه زندگی اینگونه بود. مرزی وجود داشت که هرکسی نامی بر آن نهاده بود: شرمندگی، ملاحظه دیگران و در خشنترین حالت آن «وقاحت». این مرز مثل خط صفر مرزی کشورها ثابت بود و تجاوز از آن پیامدهای نامطلوبی داشت. کسی از آن جلوتر نمیرفت و هرکس فقط به خاطر خودش و نه دیگران، آنرا رعایت میکرد. اما چندی است که هرکس این مرز باریک را مانند طنابی برداشته و به دور دستش گره زده و هرجاکه لازم دیده، آنرا باز کرده و اگر هم چندان لازم نبوده، آن را بسته نگاه میداشت.
نتیجه این میشود که دروغ میگویند و چشمدرچشم مخاطب میدوزند تا مبادا لحظهای در راستی آن دروغ تردید کند. تکرارش میکنند تا مبادا فرصتی برای حرف راست باقی بماند. اگر اشتباه میکنند، چنان بر آن پای میفشارند که مبادا در درستی آن خدشهای وارد شود.
نگاه کنید به اظهارات مسئولان دستگاههایی که با پرونده اختلاس بزرگ درگیرند. نهتنها هیچکس آنرا برعهده نمیگیرد، که عالم و آدم منهای وجود نازنین خود و دم و دستگاهشان را مقصر جلوه میدهند و آن مرز معروف را بیشتر از این نیز جابهجا میکنند و جایزه و دستمریزاد هم میطلبند.
کاش میشد این مرز را آنقدر محکم کرد که هیچکس را توان تکاندادن آن نباشد. شاید اگر روزی که یک مسئول فلان مسئول کشوری مافوق را در حد «آخرین پیامبر» میدانست، تنبیه میشد، نه تشویق و ترفیع درجه، امروز دیگر کسی همچون فرماندار یک شهرستان، سفر رئیسجمهور را با «شب قدر»، شب مراد مؤمنان یکی نمیدانست.
بدون تردید یکی از علتهای مهم این موضوع همین است که جابهجایی مرز وقاحت ارتباط مستقیم و عمیقی پیدا کرده با منافع شخصی و قدرت و فرصتهای بیشمار مادی و معنوی حاصل از آن. طبیعی است که این مرز باریک و ظریف در برابر اینهمه موقعیت وسوسهبرانگیز، نه یک خط قرمز که نخی بیرنگ و ضعیف گردد که راحتترین کار جابهجاکردن آن باشد.
کاش آنقدرکه بر روی خطوط ممنوعه سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و حتی ورزشی تأکید میشود، به خط قرمزی به نام «وقاحت» نیز توجه میشد؛ خط قرمزی که وجودش نهتنها امنیت و آرامش کیان سیاسی و اجتماعی ما را تأمین میکند، بلکه حریمهای خانوادگی و ارتباطات میان فردی ما را نیز تضمین میکند.
* کیهان
روزنامه کیهان دریادداشت روز خود با عنوان "عبور از خط قرمز "به قلم حسام الدین برومند آورده است : 1- سه دهه پیش با ظهور انقلاب اسلامی و طنین صدای «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» در منطقه خاورمیانه شیمون پرز که از تحلیل انقلاب اسلامی ایران مستأصل و سردرگم شده بود به این تک مضراب بسنده کرد که خاورمیانه سرزمین شن های روان است.
هر چند کنایه «شن های روان» اعتراف «پرز» بر شتاب تحولات منطقه و شکل گیری معادلات جدید در پهنه منطقه استراتژیک خاورمیانه را نشان می داد اما در تمامی 33 سال گذشته صهیونیست ها با همراهی آمریکایی ها نخواسته اند عمق حقیقتی به نام انقلاب اسلامی ایران را درک کنند.
این رویه و مشی خودخواهانه مقامات واشنگتن و تل آویو تاکنون نیز استمرار و تداوم داشته است. اما شواهد و قرائن، آشکارا بیانگر این است که بیرون از اراده تل آویو و واشنگتن که منافع درهم تنیده ای دارند رخدادهای بزرگی در حال به وقوع پیوستن است. در آمریکا امروز اوضاع به گونه ای تغییر یافته است که دیگر نام «وال استریت» بازار بورس و تحولات اقتصادی آمریکا را به خاطر نمی آورد. «وال استریت» اکنون اعتراض گسترده آمریکایی ها به سیاست های نظام سرمایه داری را نشان می دهد.
اعتراض فراگیر و دامنه داری که در قامت یک جنبش ظاهر شده است. جنبشی که روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز از آن به عنوان «جنبش تسخیر وال استریت» نام می برد.گزارش های منتشره حکایت از آن دارد که موج این جنبش نیویورک را درنوردیده و به شهرهای شیکاگو، لس آنجلس، سان فرانسیسکو و حتی واشنگتن نیز رسیده است.
اما نکته قابل تامل و درس آموز این است که رسانه های آمریکایی-و از جمله نیویورک تایمز- به این مسئله اعتراف دارند که جنبش جوانان معترض آمریکایی از جوانان معترض مصری درمیدان التحریر الهام گرفته اند.
نکته ای که چند ماه پیش رهبرحکیم انقلاب اسلامی به روشنی آن را پیش بینی و تاکید کرده بودند که این بیداری ملت ها آمریکا و اروپا را نیز دربرخواهد گرفت.صهیونیست ها نیز که همواره و در طول 6 دهه جنایات و تجاوزات مشمئزکننده خود از حمایت آشکار واشنگتن بهره برده اند نیز در موقعیتی بغرنج و مخمصه ای هلاک کننده اسیر شده اند. موج مواج بیداری اسلامی طی 9-8 ماه گذشته رژیم صهیونیستی را در یک انزوای مرگ بار فرو برده است.
از ابتدای تحولات منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، مقامات این رژیم از شکل گیری یک انقلاب اسلامی دیگر در منطقه اظهار نگرانی کرده و عجز آلود واهمه و ترس خود را علنی کردند. جالب است که نتانیاهو و شیمون پرز چندبار موضع گرفتند و نتوانستند خاطر پریشان خود را پنهان نمایند.حتی در بحبوحه این تحولات و پس از آنکه دولت حسنی مبارک شریک راهبردی رژیم صهیونیستی سقوط کرد و در پی آن لغو پیمان کمپ دیوید و مختومه شدن طرح سازش به یکی از اصلی ترین خواسته انقلابیون مسلمان مصر تبدیل شد آویگدور لیبرمن وزیر خارجه این رژیم باز هم مهم ترین مشکل و خطر رویارویی رژیم صهیونیستی را انقلاب اسلامی و حکومت ایران برمی شمارد.رادیو اسرائیل به نقل از لیبرمن تصریح می کند که پس از مسئله ایران، مقوله رسیدن به صلح با فلسطینیان بزرگترین مشکل اسرائیل است.
البته با توجه به آنچه که در بالا آمد یک نکته مشخص می شود و آن اینکه تحولات منطقه در بستر بیداری اسلامی و موج بیداری ملت ها علیه سیاست های آمریکایی و صهیونیستی تا قلب اروپا و آمریکا همگی ناشی از یک پدیده تعیین کننده و شاخص روشن است: «بروز و ظهور انقلاب اسلامی بیرون از دو اردوگاه شرق و غرب».
2- اتفاق بزرگی که از آن می توان به نقطه اشتراک تحولات منطقه خاورمیانه و شکل گیری موج گسترده اعتراضات در آمریکا و اروپا نام برد روی برگرداندن مردم و افکار عمومی از مدل حکومتی سکولاریسم است.
در پی بیداری اسلامی، شاخصه مهمی که ملت ها در قالب قیام ها و انقلاب ها آن را پیگیری و رهگیری نمودند حاکمیت موازین اسلامی در قانون اساسی و حکومت های جدید است. در مصر، اردن، لیبی و ... بارها انقلابیون بر عملی شدن آموزه های اسلامی در سطح زندگی و جامعه تاکید کردند.
پیوست این خواسته انقلابیون نظرسنجی های متعددی بود که نشان می داد ملت های منطقه از سیاست های آمریکایی، غربی و صهیونیستی در اداره کشورشان بیزار هستند. شعار «اسلامیه، اسلامیه» نیز همواره ترجیع بند این خواسته انقلابیون بوده که در راهپیمایی ها و تظاهرات طنین انداز بوده است. به موازات این خواسته ایجابی ملت های مسلمان، در سوی دیگر یعنی در اروپا و آمریکا، مردم و افکار عمومی یک خواسته سلبی را به صحنه اجتماع آورده اند و آن برچیده شدن اقتصاد کاپیتالیستی و سیاست سکولاریستی است که معتقدند یک نظام ناعادلانه و تبعیض آمیز را بر مردم آمریکا تحمیل کرده است.
3- رهبر معظم انقلاب اسلامی دو روز پیش در اجلاس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین که به فاصله کوتاهی پس از اجلاس بیداری اسلامی برگزار شد بر نکته مهم و عمیقی دست گذاشتند. «آقا» که قبلا بیداری ملت ها را تا قلب اروپا و آمریکا دیده بودند و حکیمانه این پیش بینی را به میان کشیده بودند اکنون به حامیان صهیونیست ها هشدار داده و گفتند: «رئیس جمهور آمریکا می گوید که امنیت اسرائیل خط قرمز اوست، این خط قرمز را چه عاملی ترسیم کرده است؟ منافع ملت آمریکا یا نیاز شخصی اوباما به پول و پشتیبانی کمپانی های صهیونیستی برای بدست آوردن کرسی دومین دوره ریاست جمهوری؟»
سپس رهبر معظم انقلاب با طرح این پرسش که تا کی شماها خواهید توانست ملت خود را فریب دهید تاکید کردند: «بدانید این خط قرمز اوباما و امثال او به دست ملت های به پا خاسته مسلمان شکسته خواهد شد.»
و بالاخره امام خامنه ای در این بخش از سخنانشان این پیام و پیامد بیداری ملت ها را ترسیم کردند که؛ «... آن روزی که ملت های اروپا و آمریکا دریابند که بیشترین گرفتاری های اقتصادی و اجتماعی و اخلاقی آنان منشأ گرفته از سلطه اختاپوسی صهیونیسم بین الملل بر دولت های آنهاست و دولتمردان آنان بخاطر منافع شخصی و حزبی خود مطیع و تسلیم در برابر زورگویی های کمپانی داران زالوصفت صهیونیست در آمریکا و اروپایند، آن چنان جهنمی برای آنان بوجود خواهند آورد که هیچ راه خلاصی از آن متصور نیست.»
بنابراین فراتر از تحولات منطقه ای آنچه که مهم است و باید در صدر توجهات اندیشمندان و نخبگان اسلامی قرار بگیرد مقطع تاریخی کنونی دنیاست که از یکسو این قابلیت را داراست تا بنای رفیع تمدن بزرگ اسلامی را پس از قرن ها پی ریزی و استوار سازد و از سوی دیگر براثر بیداری ملت ها، فریب و جاه طلبی و افزون خواهی و غارتگری نظام سلطه را برچیند.
و بدون تردید این مسئولیت بزرگ و تاریخی موقعی به بار می نشیند که اولاً یک «نقشه راه» وجود داشته باشد و ثانیاً این نقشه راه جامع و مانع باشد بطوری که همه موانع و مشکلات و آفت ها در آن دیده شده باشد و در نقطه مقابل راهکارهایی داده باشد که تا رسیدن به نقطه هدف از بستر اصلی منحرف نشود.
از همین روی، سخنان استراتژیک و راهگشای رهبر انقلاب در دو اجلاس بین المللی اخیر در تهران باید سطر به سطر و بند به بند در دستور کار کشورهای اسلامی و ملت های مسلمان باشد تا با شکستن خط قرمز اوباما و امثال او فردایی بدون سلطه اختاپوسی صهیونیسم آغاز شود که نشانه ها و قرائن آن به وضوح قابل رؤیت است.
* رسالت
روزنامه رسالت درسرمقاله خود با عنوان "نگاه به مفسده اقتصادی از زاویهای دیگر"به قلم محمد کاظم انبارلویی آورده است: هر کس که اندکی زیرکی داشته باشد و این روزها تیترها و سوتیترهای برخی رسانههای مکتوب و رسانههای مجازی را مرور کند، میفهمد چند پروژه تعریف شده برای اثبات ناکارآمدی نظام و زیر سئوال بردن ارزشها و دستاوردهای انقلاب دارد عملیاتی میشود. این عملیات بخشی از نبرد نرم دشمن علیه انقلاب است و به نوعی ادامه نقشههایی است که در سال 88 در کف خیابان برای براندازی نظام عملیاتی میشد.
آنچه امروز دارد عملیاتی میشود براساس بخشی از فرامین هانتینگتون در خصوص ده فرمان براندازی نظامهایی است که مورد علاقه غرب و بویژه آمریکا نیست. نظامهایی که سکولاریسم و لائیسم را بر نمیتابند و میخواهندخارج از نظامات الحادی و کفرآلود غرب زندگی کنند.هانتینگتون میگوید؛ "نظام را مدام به فساد و خشونت متهم کن و بدانکه اگر اقدامات رژیم بویژه در حوزه اقتصادی موفق شود حملات بیاثر است!"
هم او میگوید؛ "از هر فرصتی برای نشان دادن مخالفت با رژیم استفاده کن!"
امروز پرونده موسوم به اختلاس سه هزار میلیارد تومانی دستمایه رسانههای دشمن شده و طوری روی آن پیام طراحی میکنند که علامت سئوال بزرگی روی کارآمدی نظام بگذارند.
آنها مدام پرسش در این مورد را تقدیس و پاسخ و واکنش صریح و سریع دستگاههای نظارتی و بویژه دستگاه قضائی را سانسور میکنند.در این رویه افراط شدیدی میشود به گونهای که با تردستی، عاملان و مسببان پرونده رها شدهاند و در عوض نظام و مسئولین مربوط جزء متهمین ردیف اول این پدیده معرفی میشوند. به نظر میرسد این رویه رسانهای قدری مشکوک میباشد.
مشکوک به این دلیل که حادثه را تا حد یک پروژه برای ملکوک کردن نظام بانکی و نظام اقتصادی و حتی نظام سیاسی فرو کاهیدهاند. فرار یکی از متهمان به کانادا و تابعیت دوگانه داشتن وی به مشکوک بودن این پدیده کمک میکند. توفیق دولت نهم در ارائه تصویری کارآمد، پاکدست، ولایی، متعهد و مومن و سازشناپذیر، ضد صهیونیست، آمریکا ستیز، همگرا با روحانیت و مومنین و مهرورز مورد حقد و حسد برخی رقبا در داخل و مخالفان در خارج و دشمنان نظام قرار گرفت. متاسفانه برخی از روی غفلت یا خیانت در درون و برون دولت میخواهند چهره مسئولین را ملکوک کنند و برخی افعال و اقوال رئیس دولت هم بهانه به بدخواهان داده است که پروژه ملکوک کردن دولت و نهایتا اصولگرایان عملیاتی شود.
اما بحول و قوه الهی این دسیسه و نیرنگ با هوشیاری مردم و اقدام
به موقع مسئولان قضائی و امنیتی خنثی خواهد شد. شکی نیست اقدام خائنانه برخی در دستاندازی به بیتالمال مسلمین در پرونده مرسوم به اختلاس سه هزار میلیارد تومانی نوعی اخلال در نظام اقتصادی کشور است و باید بانیان و مسببان آن به اشد مجازات محکوم شوند. اما این پدیده باید از بعد سیاسی و امنیتی هم مورد مداقه قرار گیرد و ربط آن با "نبرد نرم دشمن" و ملکوک کردن نظام معلوم گردد. این حجم از تخلف چیزی نبوده است که از دیدگاه ناظران و مسئولان دلسوز نظام برای همیشه پنهان بماند. قطعا کسانی که چنین دامی را پهن کرده بودند از علم به افشا و آثار و نتایج آن غافل نبودند.
هوشمندی و دقت در رسیدگی ابعاد این پرونده حکم میکند همه کسانی که به نوعی در این آبروریزی دخیل بودند مجازات شوند تا از این پس شاهد تکرار آن نباشیم.
مسئولان اقتصادی بویژه بانکها باید به دنبال اعتمادسازی باشند و نگذارند دامن پاک کارکنان شریف بنگاههای اقتصادی که در جهاد اقتصادی مشغول خدمت هستند ملکوک شود.
* مردم سالاری
روزنامه مردم سالاری درسرمقاله خود با عنوان "چرا فقط با صداوسیما؟"به قلم حمیدرضا شکوهی آورده است: قرار است فردا شب محمود احمدی نژاد در تلویزیون حاضر شود و بار دیگر به گفت و گو با مردم بپردازد.اما هنوز این پرسش پابرجاست که چرا رئیس جمهور فقط با صداوسیما مصاحبه می کند و خبری از گفت وگو با سایر رسانه های داخلی نیست؟ این محدودیت در مصاحبه ها پیامدهایی هم به همراه داشته که از آن جمله می توان به طرح سوالا ت کلیشه ای اشاره کرد. سابقه 6سال ریاست جمهوری احمدی نژاد نشان می دهد از گفت وگوی فردا شب او هم نمی توان انتظار زیادی داشت و به احتمال قریب به یقین، باز هم سوالا تی کلیشه ای مطرح خواهد شد تا رئیس جمهور متکلم وحده باشد و فرقی هم نداشته باشد که فرد مصاحبه کننده در برنامه حضور داشته باشد یاخیر. چرا که سوالا ت، کوتاه و قابل پیش بینی و پرسش ها طولا نی و مفصل است و عموما خبری از طرح مسایل چالش برانگیز که باعث ایجاد ابهام در ذهن مردم شده، در این مصاحبه ها نیست. قصد پیش گویی یا قضاوت زودهنگام نداریم، اما در مصاحبه های تلویزیونی قبلی آقای احمدی نژاد هم موضوعات مهم و حاشیه ساز هیچ گاه مطرح نشده است. اگر فرداشب در مصاحبه تلویزیونی رئیس جمهور ابهاماتی همچون سفر اعضای خانواده ایشان به نیویورک، نقش جریان انحرافی در دولت، روابط نزدیک احمدی نژاد با اسفندیار رحیم مشایی، نقش برخی مقامات دولتی در اختلا س اخیر یا موضوع تملق گویی برخی مقامات دولتی نسبت به رئیس جمهور که به تازگی توسط فرماندار همدان مطرح شده و پیش از این توسط استاندار گیلا ن یا حتی محمدرضا رحیمی معاون اول فعلی آقای احمدی نژاد هم بیان شده بود و کمی عقب تر از آنها موضوع 11 روزخانه نشینی احمدی نژاد پس از ماجراهای وزارت اطلا عات و مسایلی از این دست به عنوان پرسش از رئیس جمهور مطرح شود، می توانیم بپذیریم که این مصاحبه تلویزیونی، یک مصاحبه واقعی است، نه ارائه یک گزارش با عنوان نادرست مصاحبه. البته معمولا مصاحبه های آقای احمدی نژاد با رسانه های خارجی از ویژگی های مثبت یک مصاحبه برخوردار است و اغلب در این مصاحبه ها، شاهد طرح پرسش های جنجالی و البته ارائه پاسخ های جذاب از سوی رئیس جمهور هستیم که نشان می دهد آقای احمدی نژاد از قرار گرفتن در مقابل خبرنگاران خارجی، نه تنها نگران نیست بلکه از آن استقبال می کند و به همین دلیل شاهد هستیم که بیشترین مصاحبه های اختصاصی آقای احمدی نژاد در شش سال اخیر با رسانه های آمریکایی صورت گرفته است. (حال بگذریم از این که اگر شخصیت های اصلا ح طلب یا منتقد دولت با این رسانه های آمریکایی مصاحبه کنند، توسط رسانه های اصولگرا بازخواست می شوند اما مصاحبه آقای احمدی نژاد با آن رسانه ها از نظر آنها اشکالی ندارد) با این وجود مشخص نیست چرا آقای احمدی نژاد علا قه ای به مصاحبه با رسانه های داخلی ندارد و تنها در مقابل دوربین صداوسیما قرار می گیرد که البته تجربه نشان داده نام این گونه برنامه های کلیشه ای و یک سویه وغیرانتقادی را هم نمی توان مصاحبه گذاشت.