تاریخ انتشار : ۱۶ مهر ۱۳۹۰ - ۱۰:۱۸  ، 
کد خبر : ۲۲۷۸۵۸

ناگفته‌های روابط خارجی ایران از زبان دکتر ولایتی


** دکتر ولایتی: در طی بیش از 12 سالی که من مسئول وزارت خارجه جمهوری اسلامی ‌‌‌ایران هستم هیچگاه نبوده است که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ‌فارغ از فشار و تنش باشد آن زمانی که بنده این مسئولیت را بعهده گرفتم یعنی 25 آذر ماه 1360 بیش از یکسال بود که از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران می‌گذشت و بخش مهمی‌ از سرزمین ما در اشغال نیروهای عراقی بود.
آنهایی که عراق را وادار کرده بودند که به ایران حمله نماید و یا او را ترغیب به این امر نموده بودند که تهاجم نظامی‌ ‌‌علیه جمهوری اسلامی‌ ‌را شروع کند در صحنه ‌‌‌‌سیاسی او را حمایت می‌‌کردند ما از یک‌‌سو هم دچار اشغال نظامی ‌‌شده بودیم یعنی بخشی از خاک کشورمان تحت اشغال نظامی ‌عراقی‌‌‌‌ها بود و هم در صحنه بین‌‌‌المللی تحت فشار بودیم که چرا صلح را نمی‌پذیریم! ‌‌‌روزگار عجیبی بود از طرف سازمان ملل (شورای امنیت) نهضت عدم تعهد و حتی سازمان کنفرانس اسلامی ‌‌‌‌تحت فشار بودیم که صلح را بپذیریم در حالیکه خاکمان هم تحت‌ اشغال بود و هم دستگاههای تبلیغاتی در دنیا سعی می‌کردند که ما را جنگ‌‌‌ طلب معرفی کنند. و حکومت عراق اعلام کرده بود که صلح می‌خواهد! ‌
هیئت‌‌‌ها‌ی مختلفی برای برقراری صلح به ایران می‌آمدند، یک هیئت عریض و طویل از کنفرانس اسلامی ‌مرکب از تعداد قابل‌ملاحظه‌ای از کشور‌های اسلامی ‌‌و رؤسای آنها، و هیئتی مرکب از چند وزیر امور خارجه از جنبش غیرمتعهد‌ها به ایران آمدند، پاسخ ما به آنها این بود که باید خاک ما از اشغال متجاوزین آزاد ‌شود و متجاوز هم توسط مجامع بین‌‌‌المللی به جزای خودش برسد در سال 1979 تصمیم گرفته شده بود ششمین اجلاس سران عدم‌تعهد در عراق برپا شود این موضوع در زمان حکومت دولت موقت با بی‌‌‌اعتنایی روبرو شده بود و ما در وزارت خارجه بررسی کردیم دیدیم که اگر چنین اتفاقی روی دهد عراق باز هم دست قوی‌تری را در صحنه بین‌المللی خواهد داشت، یعنی به مدت حداقل 3 سال رئیس جنبش عدم‌تعهد خواهد شد و با یک چنین حمایت بین‌المللی می‌‌‌تواند با قوت بیشتری به اشغال خاک ما ادامه بدهد به هر حال ما اقدامات گسترده‌‌‌ای را برای جلوگیری از این کار شروع کردیم. ‌
این اولین تحرک بین‌المللی موفق نظام جمهوری اسلامی ‌ایران بود که‌ در سال 1361 انجام شد. با اعضای موثر غیرمتعهدها تماس گرفتیم و گفتیم که ما مخالف آن هستیم که اجلاس سران در بغداد تشکیل شود. به هر جهت فعالیت ما موثر واقع شد و اجلاس در بغداد تشکیل نگردید و به دهلی انتقال یافت با اینکه یوگسلاوها یک شهرک بزرگی در بغداد برای پذیرائی از سران ساخته بودند و همه مقدمات آن نیز فراهم شده بود.
در اسفند سال 1361 به دهلی رفتیم در آنجا اجلاس هفتم غیر‌متعهد‌ها برگزار شد در اواخر اجلاس موضوع محل تشکیل اجلاس هشتم مطرح شد 57 کشور در کمیته سیاسی اجلاس شرکت کرده بودند،‌ کمیته‌ای که تعیین محل هم بعهده آن بود از این پنجاه و هفت کشور، ایران و سه کشور با محوریت ایران تحرکی را علیه ‌عراق آغاز کردند زیرا از اینکه گفته شده بود با توجه به اینکه اجلاس هفتم حق عراق است و باید در بغداد تشکیل می‌‌شد و چون ا‌یران مخالفت کرد این اجلاس در دهلی برگزار شد اجلاس هشتم باید حتماً در بغداد باشد.
آقای طارق عزیز وزیر خارجه عراق با همه توانش تلاش کرد که اجلاس هشتم را در ‌بغداد برگزار کند. تمام کشور‌های عرب به جز لیبی و سوریه از عراق حمایت می‌کردند و یا ساکت بودند. کشور‌های غربی نیز همین موضع را د‌اشتند کشورهای چپ و راست و میانه همه از بغداد حمایت می‌کردند در کمیته سیاسی شب تعیین‌‌کننده‌‌ای بود یعنی از ابتدای شب جلسه شروع شد تا تقریباً شش صبح از 57 کشور 53 کشور به نفع عراق رأی دادند و فقط 4 کشور ایران - لیبی، سوریه و کره شمالی بودند که با برگزاری اجلاس سران در بغداد، مخالفت کردند.
خبرهای بدی می‌رسید رئیس کمیته سیاسی نماینده یوگسلاوی بود وضعیت داشت به سمتی می‌رفت که او چکش را بزند و بگوید اجماع حاصل است. اجماع بستگی به احساس آن رئیس دارد‌ که بگوید مثلاً چون 53 کشور موافق هستند 3 - 4 کشور هم مخالف هستند، به نظر من اجماع حاصل است. من سفیر ‌هند در ایران را که شخصی بود بنام اکبر خلیلی با انگشت فرا خواندم اشاره کردم که بیا - بسیار عصبی بودم از اینکه می‌دیدم چیزی نمانده اجلاس در بغداد تشکیل شود و در اوج جنگ، هر آنچه را که بغداد بخواهد عملی کند. یعنی دست بالای نظامی ‌‌را که دارد، دست بالای سیاسی را هم خواهد داشت.
سفیر هند در ایران آمد به او گفتم که برو به خانم گاندی بگو اگر امشب در این کمیته تصمیم گرفته شود که اجلاس هشتم در بغداد باشد ما بلافاصله خبرنگاران را جمع می‌کنیم و یک مصاحبه علیه غیرمتعهدها ترتیب می‌دهیم و از اجلاس خارج می‌شویم. او رفت به سراغ معاون وزیر خارجه هند که شخصی بود به نام بندری او را آورد، بندری به من گفت چه شده؟ من با عصبانیت گفتم این چه وضعی است هند میزبان غیر‌متعهدها باشد و یک متجاوز را میزبان غیرمتعهدها بکند.
خیلی عصبانی بودم، او گفت شما آرام باش، ما درست می‌کنیم، او رفت به خانم گاندی گفت: دیری نگذشت که دیدم خانم گاندی، فیدل کاستر و خلاصه همه آمدند و من را بردند به دفتر خانم گاندی، در آنجا خانم گاندی یاسر عرفات را دعوت کرد که بیاید داخل اطاق، در حقیقت از یاسر عرفات خواست که میان ما و او واسطه شود که ما اجلاس را به هم نزنیم. عرفات رو به خانم گاندی کرد و گفت: من این علی‌اکبر را از قدیم می‌شناسم با هم رفیق هستیم، عرفات خواست به گونه‌‌‌ای در حقیقت آن جو متشنج را آرام و دوستانه کند.
رائو وزیر خارجه وقت هند هم آنجا بود.‌ و دقایقی باقی نبود که چکش زده شود و اجلاس به بغداد منتقل شود، اگر این کار می‌شد بار عظیمی ‌روی دوش ما می‌افتاد، به لطف خدا این مسئله موجب شد روند این جریان کند شود. فردی آمد در گوشی چیزی به رئیس کمیته سیاسی اجلاس که اهل یوگسلاوی بود گفت: عرفات هم که در مجامع بین‌‌‌ المللی به عنوان یک دلال مطرح است طارق عزیز و در گوش او چیزی گفت: طارق عزیز یکباره مثل باروت منفجر شد و گفت: من اجماع به دست آوردم شما چه می‌گوئید که ما عقب‌‌‌‌‌نشینی کنیم.
میان عرفات و طارق عزیز مشاجره‌‌‌ای جدی در گرفت. اما به هر حال رئیس یوگسلاو کمیته سیاسی اعلام کرد که آنگونه که من می‌بینم اجماع حاصل نیست و جلسه را متوقف نمود. بالاخره در راهروها مذاکرات شروع شد و سرانجام جمع‌‌‌‌بندی شد که تصمیم‌گیری برای اجلاس سران در اجلاس وزرای خارجه صورت خواهد پذیرفت که 2 سال بعد در آنگولا تشکیل می‌شد و ساعت شاید 5/3 صبح بود که جلسه اختتامیه به دعوت خانم گاندی تشکیل شد و کل مصوبات از جمله موکول شدن تصمیم تشکیل اجلاس سران به 2 سال بعد تصویب شد.
به نظرم می‌آید که ما نماز صبح را هم در همان جا خواندیم و خارج که شدیم آفتاب طلوع کرده بود.‌ این یک خاطره بسیار بیاد ماندنی و پر‌تنش از یکی از مهمترین کارهایی بود که صورت گرفت و هستند عده‌‌‌ای از همکاران ما در وزارت خارجه که آن شب تاریخی را فراموش نمی‌کنند در دو نوبت ما جلوگیری کردیم از اینکه اجلاس عدم‌تعهد در عراق برگزار شود بعد هم در آنگولا تصمیم گرفته شد اجلاس هشتم در زیمبابوه باشد،‌ در آنجا هم عراقی‌‌‌‌ها خواستند تلاش کنند اجلاس را در بغداد برگزار کنند اما موفق نشدند، ایران همواره مخالفت خود را ابراز می‌کرد.
پذیرش قطعنامه 598 از زبان دکتر ولایتی
از جمله خاطرات دیگر من موضوع سقوط هواپیمای ایرباس توسط ناو آمریکائی بود متعاقب آن پذیرش قطعنامه 598 توسط حضرت امام رضوان‌الله تعالی علیه.
‌ما برای سقوط هواپیمای ایرباس در‌خواست کردیم موضوع در شورای امنیت مطرح شود، این کار صورت گرفت و من خود در شورای امنیت شرکت کردم و از طرف آمریکا هم جرج بوش که آن زمان معاون رئیس‌جمهور آمریکا بود شرکت کرد به هر حال ما در آنجا دلایل حضورمان را گفتیم و آنها دلایل ما را رد کردند و یک حالت مناظره‌ مانند در شورای امنیت صورت گرفت. آن جلسه تمام شد و ما به سوی ایران حرکت کردیم به محض اینکه به تهران رسیدم به من گفتند که قطعنامه 598 پذیرفته شده و تو دوباره باید برگردی به سازمان ملل، جلسه‌‌‌‌ای‌ با شرکت سران 3 قوه و هیئت دولت در ریاست جمهوری تشکیل شد و این تصمیم امام(ره) به اطلاع رسید و خواسته شد که ما مجدداً به سازمان ملل بازگردیم و اختیارات کافی هم به ما داده شد برای اینکه بتوانیم در آنجا مذاکرات صلح را دنبال کنیم.
از همان ابتدا که به فرودگاه کندی رسیدم خبرنگاران تا هر کجا که می‌رفتم به ‌دنبال من آمدند. برای مردم دنیا خیلی مهم بود که ببینند ایران قطعنامه را پذیرفته البته در شکل‌‌‌گیری قطعنامه 598 خود ما دخالت زیادی داشتیم برخی از بندهایش به درخواست ما در آن گنجانیده شده بود از جمله تعیین متجاوز، رفتیم آنجا اعلام آمادگی کردیم که ما آمده‌‌ایم و با آقای دکوئیار قرار گذاشتیم برای ملاقات وارد دفتر دکوئیار که شدم در یک اطاقی وارد شدیم که معمولاً ملاقات‌ها در آنجا صورت می‌گرفت، دکوئیار از اطاق خصوصی خود به محل ملاقات آمد به محض اینکه او آمد و ما با هم دست دادیم و خواستیم بنشینیم پشت میز مذاکرات تلکسی به دست من دادند که روی آن نوشته بود منافقین با حمایت عراق حمله کرده‌‌‌‌اند و از اسلام‌آباد گذشته‌‌‌اند و پشت دروازه‌های باختران هستند من این را خواندم بعد پشت میز نشستم، پس از شنیدن این خبر معلوم است که انسان چه حالی پیدا می‌کند و چگونه تحت‌تأثیر قرار می‌گیرد.
من معمولاً سیگار نمی‌کشم ولی آنجا یک سیگار آتش کردم و نشستم پشت میز، این سیگار را تا دم فیلتر آن کشیدم و شروع کردیم با آقای دکوئیار صحبت کردن ما حالا قطعنامه 598 را پذیرفته‌ایم و خواستار آتش‌بس هستیم عراقی‌‌‌ها برای مذاکرات از ما دیرتر آمدند. طارق عزیز دیرتر آمد و برای آتش‌‌بس شرط و شروطی گذاشت ما می‌گفتیم قطعنامه را پذیرفتیم و می‌خواهیم آتش‌‌‌بس برقرار شود. آقای القیسی معاون وقت وزیر خارجه عراق سخنگوی هیئت عراقی‌ها بود آمد جلوی خبرنگاران و اعلامیه تندی را قرائت کرد و رفت. عراقی‌ها در کنار آتش‌بس این را مطرح کردند که باید هر چه زودتر لایروبی اروندرود صورت بگیرد و کشتی‌‌‌‌رانی شروع شود و طرفین با هم یک عهدنامه صلح امضاء نمایند.
طارق عزیز می‌خواست که ما و او بنشینیم و مذاکره کنیم ‌در حالیکه جنگ ادامه داشت‌‌. ما گفتیم مذاکره نمی‌کنیم تا اینکه آتش‌بس برقرار شود، نمی‌شود ما بنشینیم از صلح سخن بگوئیم و آنها به حملات خود به داخل خاک ما ادامه بدهند که از جمله آنها حمله منافقین به خاک ایران با حمایت عراقیها بود که با عملیات مرصاد جلو آنها گرفته شد،‌ عراقی‌‌ها حاضر به این مسئله نبودند، می‌گفتند مذاکره کنیم قرار‌دادی امضاء کنیم که آتش‌بس هم جزو آن باشد، به هر حال ما با دکوئیار صحبت می‌کردیم بعد طارق عزیز با او صحبت کرد تا اینکه دکوئیار پیشنهاد کرد که خانه شخصی ما 3 طبقه است شما در یک طبقه آن، طارق عزیز در یک طبقه دیگر و من بین شما رفت و آمد می‌کنم بیائید آنجا ما گفتیم نه باید آتش‌بس برقرار شود و ما سه ‌طرف به مذاکره می‌نشینیم. این مسئله‌ شاید حدود ده روز طول کشید.
طارق عزیز می‌آمد چیزهایی می‌گفت و یادداشت می‌کرد و خودش پخت‌و‌‌پز می‌کرد و بعد ما می‌رفتیم او می‌‌گفت با این شرایط چطورید، ما یادداشت می‌کردیم و‌ بعد کاغذ را از او می‌‌گرفتیم و ‌می‌آمدیم شب مشورت می‌کردیم ‌‌‌یک متنی تهیه می‌کردیم فردا می‌رفتیم قرائت می‌کردیم و می‌گفتیم جواب ما این است دبیرکل یادداشت می‌کرد ‌می‌رفت با ‌طارق عزیز جهت می‌کرد دو مرتبه یادداشت تهیه می‌کرد تا جلسه بعدی و همین‌‌‌طور ادامه داشت.
یک‌ بار که مسأله لایروبی را طارق عزیز مطرح کرد ما دیدیم که بر‌اساس قرارداد 1975 لایروبی هم یک قاعده‌‌‌ای دارد. دیدیم که عراقی‌ها هیچ‌ قائل به رعایت این قواعد نیستند. حدس ما این بود که اینها‌ می‌خواهند یک گوشه قرارداد 1975 را سست نمایند بعد بقیه آن به راحتی قابل سست شدن می‌باشد. ما گفتیم نه بالاخره لایروبی یک قاعده‌ای دارد. به هر حال کار ادامه پیدا کر‌د و به جایی رسید که ما آقای دکوئیار را تهدید کردیم مشابه آن تهدیدی که در هند اتفاق افتاد.
دکوئیار هم‌ دید که کار به جاهای باریک می‌رسد عواملی را به کار گرفت برخی از سیاستمداران منطقه، مثلاً وزیر خارجه کویت یک سفر به بغداد داشت، سفیر سعودی در آمریکا ملاقاتی با دکوئیار داشت به این مشکل آنها وارد صحنه شدند و بالاخره طارق عزیز به بغداد بازگشت و از آنجا حکومت عراق اعلام کرد که آتش‌‌‌بس را پذیرفته و تاریخی تعیین کردیم، اول تاریخی را دکوئیار پیشنهاد کرد ما آمدیم آن تاریخ را‌ با تقویم خودمان منطبق کردیم ‌دیدیم درست با روز 28 مرداد مواجه است. دیدیم این روز روند منحوسی است گفتیم نه، روز 29 مرداد باید باشد، یک روز عقب انداختیم که این پذیرفته شد و آتش‌بس در جبهه‌ها برقرار شد.
* رسالت: آقای ولایتی در آن روز‌های سخت‌ این سؤال برای بسیاری از مردم مقاوم و صبور ایران مطرح بود که شما‌ چگونه و به چه صورت در مقابل طارق عزیز که کشورش به نیابت از استکبار جهانی هشت سال جنگ را به انقلاب نوپای اسلامی‌امان تحمیل کرد مواجه می‌شدید‌ از یک‌سو وجود شما هم‌ مانند همه مردم ایران سرشار از خشم و کینه بود و از سویی هم مامور بودید در جهت پذیرش قطعنامه اقداماتی را انجام دهید. شما آن لحظات تلخ را چگونه سپری کردید؟
** ‌‌‌‌‌دکتر ولایتی: پس از پذیرش آتش‌بس، قرار شد که برای چگونگی اجرای قطعنامه 598‌ مذاکره داشته باشیم. ما می‌گفتیم که ملاقات خوب است در نیویورک باشد عراقی می‌گفتند که نه مذاکرات باید در ژنو باشد. خود اینکه محل‌ مذاکرات کجا باشد هم یک مدتی وقت ما را گرفت.‌ دکوئیار می‌گفت من باید در دفترم باشم نمی‌شود که از راه دور بلند شوم بیایم آنجا. طارق عزیز می‌گفت که ما باید در جایی باشیم نزدیک بغداد و تهران که هر ‌وقت ‌‌مشکلی پیش آمد وزرای خارجه بروند با رؤسای کشورشان مشورت کنند و برگردند البته این ظاهر قضیه بود اما واقعیت این بود که عراقی‌ها در آمریکا به‌ لحاظ مطبوعاتی و رسانه‌ای احساس امنیت نمی‌کردند اما در ژنو وضعیت برایشان بهتر بود و قابل ‌کنترل‌تر بود لذا بهانه دور و نزدیکی ‌راه را به میان می‌کشیدند.
ما نیویورک را ترجیح‌ می‌دادیم چون دسترسی‌ما‌‌‌ن به اعضای دیگر سازمان ملل بیشتر بود به هر حال ما پذیرفتیم ژنو محل ‌مذاکرات باشد. ما می‌گفتیم مذاکرات سه‌جانبه است ایران، ‌‌‌سازمان و عراق - عراقی‌‌‌ها می‌گفتند دوجانبه باشد. عراقی‌‌ها دنبال این بودند که سازمان ملل را از مذاکرات حذف کنند ما دنبال این ‌بودیم که حتماً سازمان ملل نقش داشته باشد. علتش این بود که ما می‌دانستیم‌ عراقی‌‌‌ها هر قراری را که با ما بگذارند ممکن است مورد تفسیر قرار دهند به گونه‌‌‌ای ‌که با واقعیت منطبق نباشد ما می‌خواستیم سازمان ملل حضور داشته باشد که متولی قطعنامه 598 است و تفسیر لازم را از دبیرکل سازمان ملل که مؤثرترین نقش را در شکل‌دهی قطعنامه ‌داشت از او بپرسیم. در موارد‌ اختلاف سرانجام، ‌در اینکه مذاکرات 3 طرف داشته باشد ما موفق شدیم و در اینکه مذاکرات در ژنو باشد عراقی‌‌ها موفق شدند یعنی یک مصالحه‌‌ای صورت گرفت.‌
بعد بر سر اینکه میز مذاکره چگونه باشد و چگونه چیده شود مقدار زیادی وقت ما گرفته شد تا اینکه به شکل مستطیلی که فاقد یکی از طول‌هایش بود درست شد. یعنی‌ مستطیلی که 2 عرض و یک طول دارد و یک طرف آن باز است، آقای دکوئیار در طول میز‌ نشسته بود و ما هر دو کشور در 2 عرض میز. ما وقتی ‌حرف می‌زدیم روی حرفمان به طرف دکوئیار بود. طارق عزیز می‌خواست حرف بزند رو به من بود ‌‌و یکی از شکایت‌های او این بود که چرا وزیر خارجه ایران‌ من را مورد خطاب قرار نمی‌دهد و این خود موضوعی شده بود برای او که چند جلسه دکوئیار می‌گفت‌‌ آقا شما طارق عزیز را مورد خطاب قرار بده. مهمترین موضوعاتی که مطرح بود یکی عقب‌‌نشینی عراقی‌ها از خاک ما، دیگر قرارداد 1975 و دیگری موضوع اسرا ‌بود.
ما ‌می‌گفتیم عراقی‌ها باید براساس‌ قرارداد 75 به مرزها عقب‌‌‌نشینی کنند آنها بر مسئله لایروبی اروندرود اصرار می‌کردند می‌گفتند‌ ما نیاز به این آبراه ‌داریم، باید لایروبی شود و ما می‌گفتیم حرفی نداریم اما براساس قرارداد 1975 و آنها این قرار‌داد را قبول نداشتند همانطور که ‌صدام قرارداد را جلوی خبرنگاران پاره کرده بود و می‌گفت‌ شاه این قرارداد را به ما تحمیل کرد. و حالا که زورمان‌ می‌رسد می‌خواهیم این قرارداد را ملغی‌ کنیم! به هر حال گفتگو‌ها ادامه پیدا کرد و به جایی نرسید تا اینکه عراقی‌ها به کویت حمله کردند و در آستانه حمله آنها به کویت بود که وضعیت تغییر کرد. آنها از خاک ما عقب‌‌نشینی کردند و اسرا مبادله شدند.
عراق که به کویت حمله کرد برخی از عناصر سیاستمدار کشور خودمان از وزارت خارجه می‌خواستند در شرایطی که صدام مثلاً در مقابل آمریکا ایستاده کمکی به او بشود. ما این را به مصلحت نظام نمی‌دانستیم. تصمیم شورای عالی امنیت ملی کشور غیر از این بود و مخالف هرگونه دخالت در این‌ بحران بود. درست همان روزی که آمریکائی‌ها ‌حمله هوائی به بغداد را شروع کردند در مجلس آن زمان از ما خواستند که دخالت کنیم.
برخی‌‌ها آن روز گفتند که ‌هواپیماها و یا موشکی‌های عراقی از فراز خاک ما رفته است به سوی عراق ما اطلاع داشتیم که تقریباً این‌طور نیست و اگر کاری بر فرض صورت گرفته عمدی نبوده و به هیچ‌‌وجه مصلحت نمی‌دانستیم که در این معرکه وارد شویم آن هم یکی از آزمایش‌های بسیار سخت و یک خاطره‌ای بوده اگر وارد این مسئله می‌شدیم حتماً یک بهانه موثر به دست آمریکا و متحدین می‌دادیم و معلوم ‌نبود که چه غرامت سنگینی را باید مردم ایران بپردازند در حالیکه واقعاً اعتقاد به کار عراقی‌ها هم نداشتیم به‌ هم ‌زدن مرزها توسط عراق و اشغال کویت این آخر ماجرا نبود ابتدا داستان بود در یکی از نامه‌هایی ‌که حکومت عراق نوشته بود حتی مرز عراق را تا امارات توسعه داده بودند.
نامه‌ای که صدام‌حسین به جناب آقای هاشمی ‌نوشته بود مرز عراق را تا امارات ترسیم کرده بود یعنی معلوم بود که آنها به کویت بسنده نکرده بودند. این هم یکی از آزمایش‌های بزرگ بود که بحمدالله ما از آن سربلند بیرون آمدیم. گذشت زمان نشان داد حمایت از عراق خلاف اصول ما بود، مرزهای منطقه نباید تغییر کند.
یک خاطره دیگر من مربوط به کودتا در شوروی است در زمان آقای گورباچف در مرداد 1370 (اوت 1991) از ما نظر خواستند من کودتا را تایید نکردم اما یکی از کسانی که سیاست ما را قبول نداشت هم نظر خواستند و با او مصاحبه کردند ‌که او کودتاچیان را تایید کرد. عکس من و او در روزنامه‌ای چاپ شد با نظراتمان در کنار ‌هم، او که با سیاستهای خارجی نظام مشکلاتی داشت کودتا را تایید کرده بود و موقعی که روزنامه چاپ شد آن کودتا شکست خورده بود.
‌* رسالت: آقای دکتر ظاهرا ‌یک خاطره ناگفته در مورد مذاکرات قطعنامه 598،‌ و برخوردهای مبتکرانه و تهدید‌آمیز طارق عزیز با شما هم وجود داشت؟
** دکتر ولایتی‌: در طول مذاکرات یک مداد دست طارق عزیز بود همین‌طور که حرف می‌زد با این مداد مرتب به پای میکروفون مقابل خود می‌کوبید و با صدای بلند حرف می‌زد من به آقای دکوئیار گفتم به ایشان بگو صدایش را بلند نکند. طارق عزیز ادعای پیروزی کرد. گفتم به او بگو صدایت را بلند‌ نکن ما از این چیز‌ها جا نمی‌زنیم. باید ادب را در چنین جلسه‌‌ای رعایت کند وگرنه با او برخورد خواهیم کرد. می‌گفتم به او بگو مودب باشد. اینها 8 سال ما را در میدان جنگ‌ امتحان کردند و دیدند که مردم‌ ایران چگونه می‌توانند از خود دفاع نمایند این جا محل بحثهای منطقی است. بحث منطقی نیاز به بلند کردن ‌صدا ندارد. والا ما هم قادر هستیم که متقابلا همین کار را انجام دهیم ‌از آن پس دیگر ما صدای بلند طارق عزیز را در هیچ ‌جلسه‌‌ای نشنیدیم.
* رسالت: آقای ولایتی اکنون موقعیت جمهوری اسلامی ‌ایران در جهان را چگونه می‌بینید؟ با توجه به اینکه روابط بین‌الملل دستخوش دگرگونی شده است. نحوه و ابعاد تو‌طئه‌های استکبار هم تغییر ‌کرده است. و خلاصه می‌خواهند ما را در انزوا قرار دهند.
** دکتر ولایتی: قطعا موقعیت سیاسی جمهوری اسلامی ‌ایران و حتی موقعیت سیاسی ایران صرف‌نظر از انقلاب اسلامی ‌طی 200 سال گذشته، یعنی از ابتدای حکومت فتحعلی‌شاه تاکنون، هیچگاه به قوت امروز نبوده است. این مسئله را با یک تسلط نسبی به تاریخ روابط سیاسی ایران می‌گویم. زمان فتحعلی‌شاه ما دو جنگ بزرگ با روسیه داشتیم که در هر دو جنگ شکست خوردیم و بخش بزرگی از کشورمان جدا شد و در زمان محمدشاه هرات از ایران جدا شد. در زمان ناصرا‌لدین‌شاه هرات به صورت کامل از ما جدا شد. بخشی از بلوچستان از ایران جدا شد و خوارزم از ایران جدا شد و هر روز بیشتر ما تحت سلطه بیگانگان قرار می‌گرفتیم.
به طوری که اواخر حکومت قاجار کشور ما را در سال 1907 میلادی به سه بخش تقسیم کردند. بخش شمالی در اختیار روسیه تزاری، جنوبی در اختیار انگلیس و یک نوار مرکزی بدون اشغال‌گر باقی ماند. سال 1915 این منطقه میانی بی‌طرف را حذف کردند ایران به 2 بخش تقسیم شد. شمال تحت‌الحمایه روس، جنوب تحت‌‌الحمایه انگلیس. بعد از انقلاب بلشویکی 1917 که حکومت تزاری از صحنه روزگار برچیده شد ما قرارداد وثوق‌الدوله 1919 را داریم که کل ایران را تحت‌الحمایه انگلیس قرار می‌داد و مردم مقاومت کردند.
سال 1921 کودتای رضاخان را داشتیم و اینکه ایران به یک شکل دیگری دربست در اختیار انگلیس قرار گرفت تا جنگ دوم جهانی که رضاخان تبعید می‌شود حکومت ایران در دست افرادی مثل فروغی قرار می‌گیرد، که وابستگی‌اشان به بیگانگان مشخص است. یک مجال و فرصتی پیش می‌آید مردم نفس بکشند حکومت ملی روی کار می‌آید، مرحوم آیه‌الله کاشانی. دکتر مصدق این مجموعه‌ای که بالاخره از مذهبیون و ملیون بودند.
سال 32 دوباره کودتا می‌شود ایران دربست به دست آمریکاییها افتاد تا سال 1357 و انقلاب اسلامی ‌و بعد جنگ تحمیلی 8 سال جنگ تحمیلی تمام می‌شود. حکومت‌ کمونیستها در شوروی و در بلوک شرق مضمحل می‌شود و امروز شما می‌بینید که درست است که آمریکاییها به ما فشار می‌آورند اما به هر حال دوست و دشمن قبول دارند که حکومت ایران یک حکومت مقتدری است اگر فشاری علیه او در دنیا صورت می‌گیرد برای این است که جلوی قدرت رو به رشد ایران را بگیرند و یا سرعت آن را کند نمایند.
شما نگاه کنید ببینید در زمان رضاخان حکومت مثلا مقتدر بود اما چه اقتداری! براساس آنچه که در اسناد وجود دارد و در کتابها نوشته شده و یا اعترافات آنها (کتاب فردوست - علم - انصاری و خاطرات خود شاه) در کتاب پاسخ به تاریخ او نوشته که مثلا سفیر آمریکا به من گفت برو. او منکر می‌شود در اینکه سفیر آمریکا به او می‌گوید برو منتهی از آمریکاییها گله می‌کند. که چرا این کار را کردید! این اقرار صریح شاه بود که این کشور در دست آمریکاییها و انگلیسیها بوده است. آمریکا و انگلیس نخست‌وزیر می‌آوردند.
می‌بردند هر وقت می‌خواستند به شاه می‌گفتند برو و هر وقت می‌خواستند می‌گفتند بیا. خوب یک حکومتی به ظاهر مقتدر اما در واقع اسیر دست قدرتمندان دنیا بود. پس اقتداری در این کشور به معنای واقعی وجود نداشت. آنکه در راس کشور بود و مردم را به زنجیر کشیده بود خودش در زنجیر دیگران بود. کسی نبود که در مقابل فشار بیگانگان بتواند مقاومت کند یعنی هر کس می‌خواست در این کشور بر سر کار باشد باید دل آمریکایی‌ها یا انگلیسی‌ها را به دست می‌آورد. این وضعیت کشور ما بود. حاکمان کشور به هیچوجه کوچکترین اختیاری نداشتند.
هر آنچه که حاکمان واقعی یعنی بیگانگان می‌گفتند عمل می‌کردند. امروز اقتداری که ایران دارد هیچگاه در طی تقریبا 2 قرنی که گذشت ما نداشتیم و حالا شما ایران را مقایسه کنید با کشور‌های همسایه‌ا‌‌‌‌ش. با کشور‌های خلیج‌‌فارس با افغانستان، با عراق با کشور‌های همسایه شمالی ما، ولی حتما همه ما باید با عزمی ‌راسخ با توکل به خدا و با تلاش و پشتکار حامی ‌حکومت مستقل خودمان باشیم و در جهت استحکام هر چه بیشتر پایه‌های حکومت جمهوری اسلامی‌ تلاش کنیم تا این اقتدار و استقلال که با رنج ملت به دست آمده هر روز محکمتر شود و الحمدالله هر چه زمان می‌گذرد اقتدار و استقلال کشور ما بیشتر به بار می‌نشیند حکومت‌‌‌داری امروز کار آسانی نیست به ‌ویژه یک حکومت مدعی مثل جمهوری اسلامی.
ما مدعی هستیم که کسی نباید در امور داخلی ما دخالت کند. محکم هم بر سر این حرف ایستاده‌ایم. ما می‌خواهیم با دنیا مراوده داشته باشیم اما این به معنای آن نیست که اجازه بدهیم دیگران در امور داخلی‌ما‌‌ن دخالت کنند. مراوده‌‌ای را می‌خواهیم که دقیقاً با احترام متقابل باشد معامله می‌خواهیم با حفظ حقوق برابر. ایران کشوری است که ظرفیت آن را دارد که به عنوان یک کشور مقتدر سرپای خود باشد.
اما اگر ما بخواهیم مستقل و مقتدر بمانیم معنایش این نیست که ما می‌خواهیم به دیگران تجاوز کنیم و یا سلطه‌‌‌‌طلب باشیم ما می‌خواهیم مستقل باشیم برای اینکه خودمان برای خودمان تصمیم بگیریم ما می‌خواهیم‌ مستقل باشیم برای اینکه کشوری به ما تجاوز نکند همین‌طور که به خاک ما تجاوز شد. ظرفیت‌های تاریخی - اقتصادی - جغرافیایی - سیاسی و فرهنگی لازم را برای اینکه یک کشور سر پا و مقتدر باشیم داریم.
* رسالت: آیا به نظر شما دور جدید فشارهای سیاسی - اقتصادی و تبلیغی استکبار علیه کشور‌مان راه به جایی خواهد برد؟‌
** دکتر ولایتی: اگر اعتقادات ما تضعیف نشود و ما آن اهداف اولیه خود را که داشتیم همچنان حفظ کنیم حتما نمی‌توانند ما را زمین بزنند.
مردمی ‌شکست می‌خورند که اهداف متعالی خود را رها نمایند و به روز‌مرگی بپردازند. به روزمرگی پرداختن در حقیقت گام در نوعی انحطاط گذاشتن است هر ملتی که منحط شد ساقط می‌شود. شما به صدر اسلام که نگاه کنید می‌بینید که مسلمانان آن زمانی که روحیه جنگ تبوک را داشتند موفق شدند. در جنگ تبوک آن فردی که آب به وی عرضه شد گفت آب را به دیگری بده از من تشنه‌‌تر است.
دومی‌ گفت به سومی‌ رسید دید فوت کرده بود برگشت به دومی ‌آن هم فوت کرده بود و اولی هم همچنین. اینها به جایی رسیدند که در فاصله کوتاهی یک حکومتی اسلامی‌ تشکیل دادند که از چین تا اندلس ادامه داشت. آن روزی که نشستند طلاهایشان را شمردند و یکی از همین خلفا گفته بود در نعمت دنیا غلط زدیم آن وقت به انحطاط کشیده شدند و آن شد که دیدیم. حالا هم اگر ما هدف‌هایمان را حفظ کنیم زمین نخواهیم خورد.
* رسالت: با تشکر از جنابعالی که وقتتان را در اختیار ما قرار دادید در پایان با توجه به اینکه ملت ایران در حال برپایی و شرکت در جشن انقلاب اسلامی‌‌ ‌هستند اگر سخنی دارید بفرمایید؟‌‌‌‌
** دکتر ولایتی:‌ اکنون چشم همه مسلمانان به ایران دوخته ‌شده است. یک چهارم جمعیت دنیا را مسلمانان تشکیل می‌دهند و تنها امید مسلمانان چه ‌سنی و چه شیعه و حتی غیر‌مسلمانان آنانی که محروم هستند در دنیا نگاه به انقلاب ایران ‌دوخته‌اند که ببینند این تجربه موفق خواهد شد یا نه ‌‌پس ما اگر تلاش کنیم نه تنها کشور خود را نجات داده‌ایم بلکه جهان اسلام و جهان سوم را هم نجات داده‌‌ایم برای اینکه بعد از فروپاشی شوروی همه چشمها امروز متوجه آرمانهای اسلامی‌‌ است. البته چشمهای افراد غیر‌‌آلوده و ملتهای غیر‌منحط. امروز ما یک رسالت فقط مذهبی ملی نداریم یک رسالت جهانی هم داریم باید این رسالت خودمان را بشناسیم و متعهدانه به آن پای‌‌‌‌‌بند باشیم.‌‌

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات