تاریخ انتشار : ۱۸ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۲:۵۷  ، 
کد خبر : ۲۲۸۳۷۶

افق روشن آزادی در مبارزه با استبداد (بخش اول)


نویسنده: گالیا توانگر
سرزمین فلسطین به دلیل موقعیت جغرافیایی خاصی که دارد همواره مورد توجه اهالی استکبار بوده است. از لحاظ تاریخی این منطقه جزو سرزمین هایی است که دارای تمدن کهن و استواری هستند. چندهزارسال قبل مردم این سرزمین در قلعه شهر زندگی می کردند و کاوش های باستانی نشان داده که درون قلعه شهر فلسطین آبراهه و شبکه فاضلاب وجود داشته است.
ازسوی دیگر این منطقه ارتباط دهنده بین سه قاره اروپا، آسیا و آفریقاست، لذا از دیرباز این سرزمین محل توجه قدرت های مختلف بوده است. زمانی تحت سلطه مصریان، ایرانیان و رومیان بوده و بعد از اسلام هم تحت اختیار مسلمانان قرارگرفت.
تا اینکه خلیفه دوم به خلافت رسید و این زمانی بود که به دلیل سوره اسراء در قرآن و آیات و روایاتی که از پیامبر(ص) برجامانده بود- و تأکید بر قداست این سرزمین داشت- مسلمانان ترغیب به خرید زمین دراین سرزمین و وقف شدند. بنابراین بسیاری از زمین های فلسطین و مسجدالاقصی از موقوفات مسلمانان است.
وقتی جنگ های صلیبی آغازشد، مهاجمان اروپایی این سرزمین را اشغال کردند و علیه مسلمانان دست به جنایاتی زدند.
فلسطین در منطقه ای واقع شده که حجم منابع انرژی و نفت بسیار بالاست، لذا استعمارگران همواره متوجه این موقعیت ویژه و ضرورت تشکیل یک پایگاه جهانی استکبار تحت نظر استعمارگران پیر و جوان بوده اند. تا آن جا که لوید جرج، نخست وزیر وقت دولت بریتانیا اشاره می کند: «تشکیل یک پادگان مستعمره یهودی نشین در سرزمین فلسطین برای منافع بریتانیا، حفظ مصر و آبراهه سوئز بسیار حیاتی است.»
این حساسیت ها به خوبی نشان می دهد که منطقه خاورمیانه و سرزمین فلسطین برای جبهه استکبار تا چه حد نقش کلیدی و قابل توجهی دارد.
براساس همین رویکردهای استعمارگرایانه تصمیم گرفته شد که یک پادگان نظامی دراین منطقه و سرزمین فلسطین ایجاد شود تا ازطریق این پادگان نظامی بر کل منطقه خاورمیانه سیاست های استعمارگرایانه خود را مدیریت کنند.
استعمارگران قیم تشکیل دولت اسراییل
احمدرضا روح الله زاد، دبیرکمیسیون جنبش دفاع از مردم فلسطین پیرامون اندیشه های استعمار برای اشغال سرزمین فلسطین توضیح می دهد: «تئودور هرتصل بنیانگذار صهیونیزم سیاسی در نامه ای خطاب به سسیل رودز، فرمانده ارشد ارتش استعماری بریتانیا- نام کشور رودزیا (زیمباوه تحت استعمار ) در آفریقا منتسب به نام او بود- می نویسد:
من شما را دعوت می کنم به ساختن آینده تاریخ. این موضوع ربطی به اروپا و دولت بریتانیا ندارد، بلکه منوط به کسب قدرت در آسیای صغیر است، آن هم نه همه آسیای صغیر، بلکه مربوط به سرزمین فلسطین است!»
روح الله زاد پس از مکث کوتاهی این سؤال را مطرح می کند: «چرا با آن که این مسئله ربطی به دولت بریتانیا و منطقه ندارد، از آنها می خواهد که در ساخت آینده تاریخی یهودیان در سرزمین فلسطین مشارکت داشته باشند؟» وی توضیح می دهد: «زیرا اندیشه صهیونیزم یک اندیشه استعماری است و دولت بریتانیا دولتی است که استعمارگری در اولویت سیاست هایش قرار دارد.»
این کارشناس مسائل فلسطین و خاورمیانه در ادامه می گوید: «سرانجام و طی قرارداد 1917 بالفور به لرد روچیلد صهیونیست برجسته در بریتانیا اعلام می کند که دولت بریتانیا برای تشکیل یک وطن یهودی در سرزمین فلسطین آماده به همکاری است. درعهدنامه 1922 نیز قیمومت سرزمین فلسطین به انگلیس سپرده می شود. همین اعلامیه بالفور را درمقدمه عهدنامه می گنجانند و دولت قیم را موظف به تحقق عهدنامه می کنند.
بالفور چندماه بعد طی مقاله ای درنشریات آن زمان اعلام می کند: «اندیشه صهیونیزم زشت یا زیبا، خوب یا بد ، ریشه در آرمان ها و آرزوهای ما دارد. تشکیل یک دولت یهودی در سرزمین کهن فلسطین برای منافع بریتانیا بسیار حیاتی تر و مهم تر از هفتصد هزار عرب متعصبی است که دراین سرزمین باستانی زندگی می کنند.»
این کارشناس مسائل سرزمین های اشغالی ضمن اشاره به این که مطالب ذکرشده به خوبی گویای این هستند که برنامه ریزی دقیقی برای اشغال سرزمین فلسطین، آواره کردن ساکنان اصلی آن، اسکان مهاجران یهودی و تشکیل یک دولت و پادگان صهیونیستی برای مدیریت ناامنی درمنطقه ازسوی قدرت های استکباری وجود داشته، می گوید: «سرانجام دولت قیم (انگلیس) مهاجرین یهودی را به آن سرزمین واردکرده، از لحاظ امکانات اقتصادی و نظامی یهودیان را تجهیز کرد. با آموزش های نظامی انگلیسی ها به یهودیان مهاجر، زمینه قتل عام و وحشت فلسطینی ها فراهم شد.» این بخش از صحبت های روح الله زاد مرا به یاد صحنه های ابتدایی فیلم بازمانده می اندازد. همان جایی که کودک بازمانده شیون می زند و مادر و پدرش مظلومانه در کوچه های فلسطین به خاک و خون کشیده می شوند.
جانی تازه در رگ اندیشه مقاومت اسلامی
زمانی که (1967) کرانه باختری، باریکه غزه، بلندیهای جولان متعلق به سوریه به اشغال صهیونیزم ها درآمد، جامعه جهانی و وجدان به اصطلاح بیدار سازمان ملل عکس العملی جز سکوت در پیش نگرفتند. آنها حتی در برخی برهه های زمانی تلاش کردند مقاومت فلسطین را محدود کرده و با وعده های پوچ تحت لوای راهکارهای سازشکارانه اجازه ندهند که این ملت به حقوق ازدست رفته خود در سرزمین شان دست پیدا کنند.
اما خوشبختانه با پیروزی انقلاب اسلامی و الگوپذیری از حضور گسترده مردم ایران، احزاب، گروه ها و مردم فلسطین وارد صحنه مقاومت شدند و از این زمان شاهد دستاوردهایی در عرصه مقاومت فلسطین بر ضد صهیونیسم و عقب نشینی جبهه صهیونیستها هستیم. خروج از جنوب لبنان، باریکه غزه و... نمونه هایی از این قبیل موفقیت های ارزنده است.
عماد نجار خبرنگار مسائل فلسطین و خاورمیانه ضمن بیان این که مقاومت وابسته به ذات آزادی خواهی انسان است، می گوید: «مقاومت ها معمولا دو رویکرد دارند یا مقاومت دینی و معنوی هستند و یا مقاومت برای مسائل دنیوی و مادی محسوب می شوند. برای مثال انقلابی چون انقلاب فرانسه در پی اهداف خاصی شکل گرفت، ولی چون پشتوانه ای نداشت، اهدافش محقق نشد.
مقاومت از بعد اسلامی نیز از جنسی نیست که استبداد و استکبار هوادارش باشد، لذا بنده مقاومت اسلامی از بعد معاصرش را ریشه در انقلاب اسلامی ایران می دانم. از بعد کلی هم اگر به قضیه نگاه کنیم مقاومت اسلامی ریشه در اندیشه های پایدار پیامبر اکرم(ص) دارد. در واقع انقلاب اسلامی ایران یک نوع احیای مقاومت را به ظهور رساند.»
وی ادامه می دهد: «به یاد داشته باشیم قبل از پیروزی انقلاب اسلامی با عقد قرارداد کمپ دیوید و روند سازش بین صهیونیست ها و نماینده مقاومت مردم فلسطین می رفت که پرونده این سرزمین مختومه اعلام شود، ولی با پیروزی انقلاب اسلامی ایران مسئله فلسطین دوباره جان گرفت و حضرت امام(ره) با تدبیر این قیام را دوباره زنده کرد.»
موج بیداری تقویت‌کننده اندیشه مقاومت
یاسر عرفات در اولین سفر خود به تهران پس از پیروزی انقلاب اسلامی ماجرای جالبی را بیان کرده بود: «زمانی که شهید نواب صفوی برای سخنرانی به دانشگاه فواد قاهره آمده بود من دانشجوی این دانشگاه بودم. بعد از سخنرانی نزد او رفتم و گفتم نام من عرفات است و در حیفا به دنیا آمده ام. شهید نواب صفوی رو به من کرد و گفت پس اینجا چه می کنی؟ گفتم در دانشگاه فواد مهندس «راه و ساختمان» می خوانم. نواب صفوی گفت: تفنگت کو؟ قلمت را به تفنگ تبدیل کن و با اسرائیل بجنگ. کدام «راه»؟ راه تو مشخص است.
بنا به گفته محمدمهدی عبدخدایی که عرفات این ماجرا را برای او تعریف کرده است، عرفات گفت که نواب چنان با حرارت و هیجان با من سخن گفت که من همان شب تمامی جزوات درسی خود را پاره کردم و فردا رفتم عضو چریکها شدم تا با اسرائیل بجنگم.
هر چند بعدها او گول روند سازش را خورد اما خود او هم می دانست که تنها راهکار به دست آوردن دوباره حقوق از دست رفته مردم فلسطین مقاومت است و لاغیر. از عماد نجار در باره انگیزه های مقاومت مردم فلسطین سؤال می کنم: «در مقاومت فلسطین حتی یک کشور کامل هم حضور ندارد. گروه های کوچکی مثل حماس، جهاد اسلامی و... وارد عمل شده اند. به راستی چه چیز باعث به قدرت رسیدن این گروه های کوچک شد و در جنگ سی و سه روزه توانستند در برابر ارتش چهارم دنیا بایستند؟!»
نجار فقط با چند کلمه پاسخ می دهد: «اعتقادات معنوی و اسلامی».
وی در تکمیل اظهاراتش می گوید: «درست مثل زمان جنگ که رزمنده های ما تنها با تکیه بر اعتقاداتشان در برابر ارتش تا دندان مسلح رژیم بعث ایستادند و سرانجام به پیروزی رسیدند.»
وی ادامه می دهد: «ما امروز شاهد بیداری ملت ها هستیم. موج بیداری اسلامی به نوعی تقویت کننده اندیشه مقاومت است. مردم فلسطین و گروه های مقاومت از ایستادگی مردم ایران در برابر رژیم پهلوی و سپس در جنگ تحمیلی الگوبرداری کردند و حالا مردم آزادیخواه و بیدار دنیا نیز از مقاومت فلسطینی ها و پیروزی های پی درپی آنها الگو گرفته و جانی تازه برای مقاومت یافته اند. به جرئت می توان گفت که الگوی مصری ها و تونسی ها و... مقاومت مردم فلسطین است.»
عماد نجار ادامه می دهد: «به دلیل وعده های خداوند در قرآن کریم پیرامون جهاد در راه خدا و ایستادگی در برابر کفار، برای مقاومت های مردمی در سراسر دنیا افقی روشن می بینم. در حال حاضر موج بیداری در کشورهای عربی زمینه ساز موفقیت های پی درپی مسلمانان شده است. از سوی دیگر حتی ملت های آزادیخواه کشورهایی که در ظاهر بسیار مرفه هستند نیز به موج بیداری پیوسته اند.
این که مردم انگلیس در پی احقاق حقشان به خیابان ها می ریزند، نشانه پیروزی اندیشه مقاومت است. موجی که حتی اسپانیا ، فرانسه و آلمان را نیز دربرمی گیرد.»
فروپاشی اشغالگران از درون!
یک کارشناس مسایل خاوررمیانه به سرویس گزارش کیهان می گوید: «رژیم اسرائیل به دلیل وابستگی زیاد اقتصادی، تکنولوژیکی به غرب و به خصوص آمریکا از بحران های پدید آمده برای آنان در امان نمانده است که نمونه بارز آن تسری بحران های مالی 2010 و 2011 غرب به رژیم صهیونیستی است. این بحران به کمک شدید منابع مالی منجر به نیمه کاره ماندن بسیاری از پروژه های اقتصادی در سرزمین های اشغالی شد. حال آن که مشکلات شدید امنیتی در خاک فلسطین اشغالی نیز که عمدتاً به جا مانده از جنگ های 33 روزه و 22 روزه هستند، رژیم اسرائیل را نیازمند افزایش بودجه دفاعی کرده است. به همین دلیل هم بودجه دفاعی این رژیم در سال 2011 به دو برابر سال 2010 یعنی هیجده میلیارد دلار افزایش یافته است که تامین بودجه خود مستلزم کاستن از منابع مالی، امور عمرانی و خدماتی بوده است. به این معضلات باید کاهش بهره مندی صهیونیست ها ازکمک های مالی غرب در سال 2011 را نیز افزود، چرا که آنها خود گرفتار بحران مالی هستند.»
وی در ادامه تحلیل خود می گوید: «از دیگر سو باید به فساد دستگاه های اداری رژیم صهیونیستی نیز اشاره کرد. چنان که طی 4 الی 5 سال گذشته مقامات مختلف از رئیس جمهور سابق گرفته تا نخست وزیر برای پاسخگویی در قبال فساد مالی به دادگاه فراخوانده شده اند. این مجموع نکاتی است که می توان از آن به عنوان دلایل اصلی به جان هم افتادن صهیونیست ها در سرزمین های اشغالی یاد کرد.»

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات