علی(ع) فرمود: درباره علم و در قلمرو علم سخن بگوئید تا ارزش و منزلتتان معین شود و آشکار گردد، پس علم و دانائی یکی از ارزشهای دین است ارزشی که مراتب انسانها و درجات معنوی آن را مشخص میکند اما علم تعیین ارزش نمیکند بلکه دین است که یک نظام از ارزشها را دارد و عرضه میکند قلمرو دین و علم یکی نیست. علم «هست و بوده و خواهد بود» را مشخص میکند این است که «بایدها» را معین میکند.
در گذشته ادیان آسمانی وقتیکه منحرف شدند در کتابهائیکه دستنوشتههای آدمها بود مطالبی افزودند بر آنچه که وحی و تعلیم و راهنمای اخلاق بوده است از آنجا قلمرو علم در کتاب منسوب به دین پیدا شده و بیشتر مطالب آن غیرعلم بوده است رقابتی بدون لیاقت و صلاحیت حتی حاکم بر آنها شدند و تعیینکننده فرضیات و روشهای علمی شده بودند.
جهان مسیحی وقتیکه به جهان اسلام منتقل شدند این توهم برایشان بوجود آمد که خداوند باید علم را بیاموزد در حالیکه فراگیری علم توسط خود انسان است و طی آن انسان بر طبیعت مسلط میشود و آنرا میشناسد این را خدا به انسان واگذاشته است.
نظام ارزشها قلمرو خاص دین است ما هیچگاه از نظریات و کشفیات و از فهم و معرفت و روابط میان اشیاء و پدیدهها و امور نمیتوانیم «بایدها» را کشف کنیم و فلسفههایی مثل مارکسیسم و مکاتب دیگری هم که خواستند دستورات اخلاقی و ارزشها را از علم جدا کنند دچار خطا شدند و هیچ چیز را نتوانستهاند استنتاج کنند.
دین رابطه انسان و علم را تنظیم میکند علم بتنهائی به خداشناسی نمیانجامد. منظور از آیه «انما یخشیالله من عباده العلما» هم این نیست که هر کس عالم است از خدا میترسد بلکه این است که در میان بندگان خدا عالمین آنها از خدا میترسند یعنی لازمه ترس از خدا و رسیدن به وی ابتدا پرستش اوست. آنانی که خداترس میشود تنها در اثر مطالعه طبیعت نیست بلکه زمانی خدا ترس میشود که دارای فضیلت خدائی باشد و در چنین جریانی پرورده شود.
اما رابطه دین با علم:
دین میخواهد علم در دست انسان ابزار و وسیله باشد تا بتواند طبیعت را تسخیر کند و وسیله تسلط انسان بر طبیعت باشد و این نعمتها و نیروها را در خدمت خود و انسانیت بگیرد انسان وقتی طبیعت را شناخت و به خدمت گرفت میتواند در زمین و دریا بحرکت درآید و این کرامت انسان است و خدا این کرامت را برایش مقدر و اراده کرده است. اما دین انسان را منع کرده از اینکه علم را وسیلهای برای تسلط بر آدمیان بسازد علمهائی هست که آموختنش فائدهای ندارد که فاقد ارزشهای اسلامی هستند.
علم ملک کسی نیست این نظر دین است در مورد علم. علم ملک جامعه و بشریت است زیرا هر جامعه علم را از نسلهای قبلی میراث گرفته است و این میراث متعلق به یک یا چند نفر نیست.
پیامبر فرمود: علمی که سود ندهد (سود داشته باشد و راکد بماند) مثل گنجی است که در بانک گذاشته شده باشد و طلا و نقرهای که از گردش خارج شده باشد پس همه دانشها باید مثل همه ثروتها در خدمت جامعه در گردش باشند علم مثل مال وسیله برپائی جامعه است اموال را نمیتوان به نابخردان داد دانشها را نمیتوان به افرادی که صلاحیت اخلاقی ندارند داد.
کسانیکه از دانشگاهها فارغالتحصیل میشوند سرمایه یک ملتند و این علم را نباید وسیله استثمار قرار دهند بلکه در خدمت جامعه صرف کنند و از آن ذکات دهند.
امام صادق فرمود: پیش از اینکه خدا به کسانیکه علم ندارند بگوید که سراغ دانشمندان بروند، دانشمند را موظف کرده که علمشان را به خدمت شایستگان قرار دهد و علم ثروتی است که از گذشتگان بما میرسد.
دین قبول نمیکند که علم مورد سوءاستفاده قرار گیرد کسی که دانش میاموزد تا پیش دانشمندان آن را وسیلهای برای تفاخر قرار دهد یا کاری کند که دیدها به او دوخته شود و مردم جلب او شوند این سزای سختی در قیامت دارد.
امام صادق دانشجویان را به سه دسته تقسیم کرده است:
یک دسته دانش را برای جهل (یعنی ندانستن نظام ارزشهای دین) میآموزد یعنی بخاطر جهالت اخلاقی آن را میآموزد (دانش منهای اخلاق)
دسته دوم: علم را میآموزد تا برتری بجوید یعنی علم را وسیلهای برای تسلط دیگران قرار دهد (خودنمائی)
دسته سوم علم را برای دینشناسی و خردمندی میآموزد.
دسته اول آزاردهنده است بدنبال جنگ و ستیز و تخریب است علم را در خدمت سازندگی قرار نمیدهد.
دسته دوم حیلهگر و خدعهکار است چاپلوسی و چربزبانی دارد علم را مایه فریب و استحمار انسانها قرار میدهد علم را برای تسلط بر همنوعان میاندوزد. و ما در دروان طاغوت از اینها فراوان داشتیم که الان اثری از آنها نیست.
دسته سوم فکر خود را متمرکز به کار خود کرده است و مردم زمانه خود را خوب میشناسد.
جلالالدین فارسی در بخش دیگری از سخنان خود گفت:
دانش نمیتواند در خدمت توانگران و طاغوت قرار گیرد یا وسیله استثمار و تسلط بر دیگران قرار گیرد.
تحصیلکردههائی از دانشگاه بیرون میایند همه صاحبان علم بودند بسیاری از دکترها و مهندسین و حقوقدانها و قاضیها علم را وسیله استثمار و در خدمت سلطه قرار داده بودند دانش آنها فضیلتی برایشان بوجود نیاورد.
محکومان دادگاههای انقلاب حتی آنهائی که فرار کردهاند 80% دانشمند و دارای مدرک عالی هستند.
آقای فارسی سپس گفت: علم میتواند مثل اسلحه و ثروت و ابزار تولید وسیله تسلط یک دسته بر مردم شود ما میدانیم دیکتاتورها و حکومتهای ضدمردمی و طبقاتی یک چیز را وسیله تسلط قرار دادهاند.
سرمایهداران و فئودالها در رژیم طاغوت چقدر استثمار کردند و چقدر از تحصیلکردهها بودند که باستناد دانشنامه و تحصیلکرده و علم داشتن خود، جامعه را مورد استثمار قرار داده بودند. اینهائی که در دوران انقلاب شرف خود را داخل چمدان قرار داده و از این کشور گریختند به جائی رفتند که عدهای دیگر را مورد استثمار قرار دهند دیوانسالاران و رشوهخواران پول میگرفتند و هیچ خدمتی به مردم نمیکردند.
جلالالدین فارسی در ادامه اظهارات خود گفت:
علم باید همگانی شود نباید دولت امکانات و نیرو و بودجه را صرف تربیت متخصصین و دانشمندان کند. در حالیکه بسیاری از مردم از این موهبت محرومند و این عینا مثل ورزش میماند که باید آن را بجای قهرمانپروری تعمیم داد.