امیر حمزهنژاد: جنبش اشغال «وال استریت» که از یک پارک کوچک مقابل خیابانی به همین نام آغاز شد امروز به عنوان مهمترین چالش ایالات متحده آمریکا مطرح است، حرکتی که امروز به بیش از ۱۰۰۰ شهر جهان و از جمله شهرهای مهم آمریکا گسترش یافته است.
«وال استریت» خیابان بسیار معروفی است که در محله منهتن کلانشهر نیویورک در ایالات متحده آمریکا واقع شده است و ساختمان بازار بورس نیویورک که بزرگترین بورس جهان از نظر میزان معاملات و حجم مالی است، در این خیابان قرار دارد.
همچنین مرکز بزرگترین مراکز اقتصادی ایالات متحده آمریکا و چند بورس مهم اقتصادی این کشور از جمله بازار بورس نیویورک (نمیس)، بازار بورس نزدَک، بازار بورس آمریکا (امکس)، بازار بورس تجاری نیویورک (نمکس) و میز بازرگانی نیویورک(نیبوت) در این منطقه قرار دارد ودر طول زمان، نام وال استریت به عنوان «مکان افراد دارای نفوذ اقتصادی در آمریکا» شهرت گرفتهاست، از این رو این خیابان را قلب نظام سرمایهداری آمریکا میدانند.
جنبش اشغال «وال استریت» با این شعار که ما ۹۹ درصد از جمعیت این کشور را تشکیل میدهیم آغاز شد و این پیام را به مقامات این کشور رساند که مردم عادی این کشور هم سهمی از زندگی خود را در میان نظام ناعادلانه سرمایهداری طلب میکنند.
این جنبش امروز به عنوان ضلع سوم قدرت در میان دو حزب حاکم دموکرات و جمهوریخواه آمریکا سر برآورده و به قدرت سوم تبدیل شده است، این در حالی است که طی روزهای اخیر تلاشهای زیادی برای مصادره آن از سوی مقامات این دو حزب و بخصوص باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا صورت گرفته است.
براساس گزارش نیویورک تایمز، اوباما در اولین واکنش به تظاهرات مردمی عنوان کرده که صدای معترضان، صدای من است و آنچه آنها عنوان کردهاند بحق است و چیزی بوده که قبلاً توسط من هشدار داده شده است، این درحالی است که اعتراضات مردم آمریکا بیشتر از هر مسئله دیگری به نوع اداره این کشور توسط اوباما باز میگردد. اوباما از بدو ورود به کاخ سفید وعدههایی که برای جلب آرای مردم داده بود را نقض کرد. شعار تغییر یکی از این شعارهای مهم بود که موجب اقبال عمومی مردم آمریکا به رئیس سیاه کاخ سفید شد اما اوباما هیچگاه به قولی که داده بود عمل نکرد. حال به نظر میرسد که مردم آمریکا با توجه به کمکاری حاکمان این کشور، خود دست به کار شدهاند و برای تغییر وضعیت موجود به اعتراضات خیابانی روی آوردهاند.
از سوی دیگر شواهدی وجود دارد که نشان میدهد دولت امریکا و حزب دموکرات تلاش دارند از طریق برخی گروههای چپ و دموکرات، در صفوف معترضین رخنه کنند و از این طریق، آنها باشند که اعتراضات را مدیریت میکنند و سر بزنگاه، استفاده خود رابرده و در نهایت به اعتراضها پایان دهند.
قضیه وقتی جالبتر میشود که دریابیم جرج سوروس مشهور نیز به عنوان یکی از متحدان سنتی حزب دموکرات در امریکا وارد قضیه شده و تقریباً همزمان با اوباما از معترضان امریکایی اعلام حمایت کرده است! این دخالتورزی جرج سوروس تنها به اعلام حمایت محدود نشده و گزارشهایی از سوی برخی منابع مستقل نسبت به کمک مالی بنیاد سوروس به برخی گروههایی که قرار است وارد صفوف معترضین شوند، منتشر شده است.
اما به نظر میرسد که با توجه به شناختی که مردم آمریکا از این گروهها دارند کمتر به آنها اجازه دخالت در این جنبش را بدهند. جنبش وال استریت در واقع به عنوان ضلع سومی که سعی دارد ساختار حکومتی آمریکا را تغییر دهد، حدود ۹۰ درصد از مردم این کشور که در واقع مشارکتی در اداره کشورشان ندارند را نیز به میدان آورده است.
ساختار حکومتی کشور آمریکا دارای دو حزب سیاسی است که با لابیهای خاص خود در اداره کشور دخیل هستند و کمتر کسی میتواند با توجه به شرایط حاکم به سطوح بالای مدیریت سیاسی این کشور راه پیدا کند؛ گرچه اغلب کارشناسان بر این عقیده هستند که جنبش وال استریت یک جنبشی کاملا اقتصادی است اما منشا این چالش اقتصادی در آمریکا را میتوان به چینش ساختار قدرت در این کشور مربوط دانست.
قدرت در آمریکا امروز تنها در دست طبقه بالای بالا است و این خود معضلات زیادی را با توجه به بحرانهایی که در این کشور بروز کرده، بهوجود آورده است. جنبش وال استریت، ضلع سوم قدرت در آمریکا است که تاکنون به محاق رفته بود و امروز دست از گوشهنشینی برداشته و سهمی از اداره این کشور طلب میکند و به نظر میرسد که مقامات آمریکایی یا باید به فکر تغییر ساختار قدرت در این کشور باشند و یا با ترفندهای مختلف راهی برای انحراف این جبنش پیدا کنند که ظاهرا تا به امروز روش دوم بیشتر با طبع مقامات آمریکایی سازگار بوده است.
یکی از این ترفندها نیز برچسبزنی به معترضین و سرکوب آنها از این طریق است. در حالی که دولت آمریکا از زمان شروع جنبش اشغال وال استریت تاکنون نزدیک به ۲ هزار معترض به وضعیت بد اقتصادی در آمریکا را دستگیر کرده است، از سوی دیگر میکوشد معترضین را نزدیک به جریانهای چپگرا و افرادی کمونیست نشان دهد.
این اقدام، ترفندی بوده که به خاطر نفرت مردم آمریکا از کمونیسم همواره موفق بوده و دولت آمریکا برای ناموفق کردن جریانهای معترض، همواره به آنها برچسب کمونیست و سوسیالیست زده است.
اما در جریان اعتراضات علیه وال استریت، پلاکاردها و شعارهای زیادی به چشم میخورد که مردم در آن تاکید میکنند: ما چپگرا نیستیم؛ مردمی هستیم که در اعتراض به سیاستهای دولت آمریکا به پا خاستهایم. به عنوان مثال از این میان یکی از شهروندان زن آمریکایی در رد این شیوه سرکوب، پلاکاردی با این مضامین که من یک هیپی نیستم، من یک چپگرای افراطی نیستم، من پانک نیستم؛ من فقط یک مادر هستم که برای بهدست آوردن یک آینده بهتر برای فرزندانم، اینجا حضور دارم، به مقابله با این جنگ روانی دولت آمریکا رفته است.
البته مقامات این کشور برای سرکوب این جنبش به این امر نیز قناعت نکردند و با اعمال فشار بر روی شبکههای اجتماعی که روزی از آنها برای براندازی حکومتهای مخالف خود نظیر ایران استفاده میکردند، دسترسی معترضین به این شبکهها را بستند. به عنوان مثال خبرها حاکی است که توییتر یوزر اشغال وال استریت را مسدود کرد، در حالی که همین شبکه در جریان اغتشاشات در ایران، آپدیت خود را به دستور دولت آمریکا عقب انداخت تا مبادا در اطلاعرسانی بین آشوبگران خللی وارد شود.
با این حال این جنبش تاکنون ادامه یافته است و حتی به کشورهای دیگر نیز سرایت کرده است. انگلیس از جمله این کشورهاست که طی ماههای گذشته صحنه اعتراضات مردمی بود و با ادامه یافتن جنبش وال استریت به این جنبش پیوست. مردم این کشور با الگوپذیری از جنبش وال استریت شعار «لندن را اشغال کنید» را سر دادند و برای نشان دادن اعتراض خود به خیابانهای این شهر آمدند.
معترضین انگلیسی در اعتراض به سیاستهای مقامات این کشور میگویند: ما آیندهای بدون بیعدالتی اقتصادی، مالیاتی، اجتماعی و سیاسی میخواهیم و معتقدیم که مردم عادی جامعه نباید تاوان اشتباهات بانکداران و سرمایهداران را بپردازند. به همین دلیل مخالف اقدامات ریاضتی دولت که ضرر و زیان آن فقط به مردم عادی میرسد، هستیم. امروز روز اتحاد همه مخالفان نظام ناعادلانه سرمایهداری در سراسر جهان است و بر اساس اطلاعات ما در ۹۵۱ شهر جهان از ۸۳ کشور، تجمعات اعتراضی برگزار میشود.
در انگلیس علاوه بر لندن، تجمعات و حرکتهای اعتراضی مشابهی در منچستر، بیرمنگام، لیدز، بریستول، ادینبورو و گلاسکو نیز در شرف وقوع است.
با این اوصاف مردم کشورهای غربی قلب نظام سرمایهداری را نشانه رفتهاند و در تنگنای فشار سیاسی و سرکوب این اعتراضات به خیابانهای مهم این کشورها آمدهاند تا اعتراض خود را به نظام سرمایهداری که حدود ۷۰ سال است قدرت و ثروت را به طور ناعادلانه در این کشورها تقسیم میکند و در نهایت از مفهوم دموکراسی تنها بیبندوباری و بیعدالتی را نصیب مردم غرب کرده است، ابراز دارند و جالب اینجاست که این مدل ناقص همان مدلی بود که آمریکاییها آن را به کشورهای دیگر پیشنهاد و ملتهای دیگر را ملزم به پیروی از آن میکردند.
واقعیت جنبش اشغال وال استریت نیز اعتراض به همین نظام سرمایهداری است. در همین زمینه با دو تن از کارشناسان بینالملل به گفتوگو نشستهایم که در ادامه شما را دعوت به خواندن آن مینماییم:
جنبش اشغال وال استریت یک جنبش ریشهدار است
مهدی مهدیزاده، نماینده مردم گناباد در مجلس شورای اسلامی با بیان این مطلب که جنبش اشغال وال استریت یک جنبش ریشهدار است، گفت: آن چیزی که قابل پیشبینی هم بود همین انتشار سریع این موج به سرتاسر جهان است. در واقع همه مردم جهان که از درد مشترکی رنج میبردند، شدیدا تحت تاثیر قرار گرفتند و این موج به سرتاسر جهان انتشار پیدا کرد.
عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس افزود: اصل این ماجرا، اعتراضی به رژیمهای سرمایهداری است که بیعدالتی بر آنها حاکم است. یک اقلیت بخش اعظمی از سرمایه را در این کشور در اختیار دارد و اکثر جمعیت که مردم عادی را تشکیل میدهند از این سرمایه بیبهرهاند زیرا اکثر سرمایه در جیب سرمایهداران انباشته شده است و مردم نیز برای این منظور اعتراضاتشان را شروع کردند و به این اعتراضات ادامه خواهند داد.
وی ادامه داد: اگرچه زمانی همین اعتراضات باعث به وجود آمدن رژیم کمونیستی شد ولی آنها هم به دلیل اینکه به بیراهه رفتند با شکست روبرو شدند و نظام سوسیالیستی و کمونیستی نیز نتوانست نیاز مردم غرب را برآورده کند.
مهدیزاده با بیان اینکه هر دو نظام کمونیستی و سرمایهداری نتوانستند نیاز مردم غرب را برآورده کنند، بیان داشت: این دو نظام مدلهای ناکارآمدی بودند که تعریف درستی از نیازهای مادی و معنوی انسان ندارند و این باعث میشود که بیعدالتی و خلاء معرفتی و معنوی در این کشورها ایجاد و احساس شود؛ به همین دلیل بود که اعتراضات در میان کشورهای غربی خصوصا آمریکا بهوجود آمده است و همین موضوع عاملی بود که به فروپاشی نظام کمونیستی شوروی منجر شد.
این نماینده تصریح کرد: رژیم سرمایهداری هم فکر میکرد چون رژیمهای کمونیستی که در مقابل این مدل قد علم کرد، شکست خورد و از بین رفت، رقیبی در این حوزه ندارد و به عنوان بهترین نظام شناخته میشود ولی امروز مردمان و جوامع غربی مشخص کردند که این رژیم نسبت به نیازهای بشری نیز پاسخگو نیست و انحصار ثروت به هیچ عنوان نمیتواند جامعه را راضی کند؛ در مقابل در نظام اسلامی این قابلیت وجود دارد و بیداری اسلامی و حرکت مردم منطقه به سمت اسلام نیز ثابت میکند که مردم متوجه این قابلیت شدهاند.
وی افزود: در واقع ارزشها هم در این کشورها از بین رفته است و تنها آمریکاییها و غرب ،آزادی و بیبندوباری را ترویج کردهاند که این بیبندوباریها با وجود بیعدالتی ضربه شدیدی به مردم آمریکا وارد کرده است و جالب اینجاست که با وجود این مسائل که امروز سر باز کرده است، آمریکا مدعی ترویج این نظام به کشورهایی دیگر از جمله کشورمان نیز بود که این موضوع از سوی مردم ایران پس زده شد.
عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس با اشاره به ضعفهای نظام سرمایهداری گفت: رژیمهای غربی می خواهند بگویند بهترین نوع حکومت دموکراسی است ولی در درونش نارضایتیهایی وجود دارد، در واقع مردم منتظر یک جرقه هستند که اعتراض خود را نشان دهند. حال ممکن است که این جرقه به سبب اعدام نابحق یک فرد باشد یا الگوپذیری از جنبشها و خیزشهای مردمی در دیگر کشورها.
وی افزود: اینها فقط جرقهای برای روشن شدن آتش اعتراضات است؛ زیرا آمادگی لازم برای این موضوعات وجود دارد؛ در حقیقت این زمینه از پیش فراهم شده است. با این اوصاف اگر این زمینه وجود نداشت هر اتفاقی هم که در خود آمریکا و یا آسیا که امروز شاهد بیداری اسلامی در آن هستیم میافتاد، آمریکا به این مرحله میرسید.
مهدیزاده خاطر نشان کرد: بیداری اسلامی سبب شده است که این انعکاس به امریکا هم برسد و آنها هم این راه را پیدا کنند و شاید اگر بیداری اسلامی نبود چند سال بعد این اتفاق میافتاد. در واقع بیداری اسلامی باعث جلو افتادن این اعتراضات شد و به عنوان الگویی برای مردم آمریکا مورد استفاده قرار گرفت و آمریکاییها به تاسی از مردم مصر و تونس و... بیدار شدند و در خیابان وال استریت و منطقهای که قلب سرمایهداری آمریکاست این اعتراضات آغاز شد.
وی در خصوص آینده جنبش وال استریت گفت: این نتیجه را از اعتراضات در آمریکا و اروپا میتوان گرفت که ماهیت سرمایهداری ضربه سختی به مردم وارد کرده است که امروز مردم این کشورها را مجبور به اعتراض کرده است و ممکن است این اعتراضات امروز با فشار خاموش شود ولی در درازمدت این زخم کهنه بازهم سر باز خواهد کرد و آن زمان توان و قدرت بیشتری خواهد داشت.
نماینده گناباد اظهار داشت: سرمایهداری میتواند با تغییر چهره به نوعی این جنبش را سرکوب کند اما در آینده این مساله بازهم در سراسر آمریکا ریشه میدواند و آمریکاییها ناگزیر هستند که رفرم و اصلاحاتی در این زمینه ایجاد کنند و در واقع همین تغییرات بود که باعث روی کار آمدن آقای اوباما شد و امروز نیز شاهد اعتراض به عملی نشدن همان وعدهها هستیم. با این وجود ادامه این روند باعث بروز اعتراضات بیشتر خواهد شد و مشکلات بیشتری برای آمریکا و غرب بهوجود خواهد آورد.
جنبش وال استریت قلب و مغز نظام سرمایهداری را نشانه رفته است
سعدالله زارعی، کارشناس مسائل سیاسی با بیان این مطلب که جنبش وال استریت جنبشی است که قلب و مغز سیستم سرمایهداری را هدف قرار داده است، گفت: وال استریت فقط قلب اقتصاد آمریکا نیست بلکه از آنجایی که آمریکا رهبری بلوک کاپیتالیسم و غرب را در دست دارد و قلب و مغز سیستم آمریکا در وال استریت فعالیت میکند، بنابراین هدف قرار دادن وال استریت به معنای حمله به قلب و مغز سیستم سرمایهداری است. دقیقا به همین دلیل بود که وقتی جوانها به وال استریت حمله کردند و این منطقه را به اشغال درآورند جنبشهای مشابهی با هدف قرار دادن مغز اقتصادهای اروپایی به راه افتادند و به سمت بازارهای اصلی اقتصادی اروپا حرکت کردند.
وی تصریح کرد: جنبش وال استریت یک جنبش عمیق تودهای است که توسط جوانان مدیریت میشود و بر خلاف وال استریت که یک قلب پیر و یک مغز کهنه است، جنبش اشغال وال استریت یک جنبش کاملا جوان، پویا و پرتلاش و پرجنب و جوش است و به همین جهت هم این اعتراض جدید اگر نتواند در اولین گام به نتیجه برسد، مسلما در آینده موفقیتهای خوبی را کسب خواهد کرد.
زارعی در تشریح چرایی شکلگیری جنبش اشغال وال استریت و اعتراض به نظام سرمایهداری، اظهار داشت: مانایی و ماندگاری در نظام سیاسی به پویایی آن بستگی دارد. یک سیستم تا زمانی باقی خواهد ماند که پویا باشد. پویایی یک سیستم انسانی وابستگی کاملی با زایش اندیشهها و راهکارهای و خلق فضای نو دارد. اگر ما نگاهی به سیستم تمدنی غرب بیندازیم میبینیم که این سیستم تمدنی از سالهای پایانی دهه ۱۹۳۰ تاکنون که در حدود ۷۰ سال از تاریخ آن میگذرد، زایش جدیدی در حوزه راهکار و اندیشه نداشته است و آخرین نظریههای مکمل سرمایهداری تحت قاعده هرمنوتیک یا مکتب تفسیری ارائه شده است که این تفکر توسط گادامر در سال ۱۹۳۹ عرضه شده و بر مبنای آن غرب یکبار خودش را باز تعریف کرده است.
این کارشناس مسائل بینالملل افزود: از ۱۹۳۹ هیچ اتفاقی در غرب از بعد فکر و اندیشه نیفتاده است، بنابراین سیستم تمدنی غرب ۷۰ سال است که عقیم مانده است و به پیر سنی رسیده است. بر همین اساس هم ما شاهد به راه افتادن جنبشی در خانه، علیه تمدن و میراث تمدنی غرب هستیم و نشانه گرفتن مغز و قلب سیستم تمدنی غرب توسط مردم نشان دهنده این است که از نظر شهروندان آمریکایی این سیستم قابل اصلاح نیست و بایستی به مغز و قلب این پیکره فرتوت غرب شلیک صورت گیرد.
اگر ما نگاهی به نظامهای سیاسی دنیا بیندازیم، میبینیم که تمدن غرب در واقع یک تمدن فاقد رقیب بالفعل است. ما با کنکاش سیستم سیاسی و فرهنگی چین، ژاپن، روسیه و دیگر کشورهای صنعتی میتوانیم به جرئت بگوییم که همه اینها ذیل فرهنگ و تمدن غرب قرار میگیرند، اگر چه از نظر سنتهای سیاسی و خردهفرهنگها تفاوتیهایی وجود دارد ولی آنچه در عمل در این کشورها دیده میشود همان تداوم سیستم کاپیتالیسم و سرمایهداری است؛ بنابراین ما شاهد بروز سیستمهای چینی یا روسی نخواهیم بود؛ زیرا اینها یک تمدن هستند نه چندین تمدن.
جهان منتظر یک نظام سیاسی جدید است
زارعی با بیان این مطلب که جهان در انتظار یک فرمول و راه حل جدید است گفت: جهانیان منتظرند که این پارادایم جدید بیاید و جای پارادایم تمدنی غرب را بگیرد. این پارادایم حتما باید در مبانی و راهکارها و حتی شکل سیستمی کاملا با فرم ساختاری غرب و اصول آن متفاوت باشد، این تفاوت در چین و روسیه دیده نمیشود. بنابراین شاهد آن هستیم که این موضوع امروزه در سطح جهان اسلام و آسیای جنوب غربی رقم میخورد و نگاهها متوجه تحولات امروز جهان اسلام است؛ تحولاتی که قطعا به خلق تمدنی جدید بر اساس ارزشهای اسلامی منجر خواهد شد.
وی افزود: بنابراین به طور طبیعی و بدون اینکه مناقشهای ایجاد شود طی دهههای آینده تمدن و راه حل اسلام خودش را به عنوان پارادایم جایگزین مطرح خواهد کرد. دین اسلام صرفا بر اساس دعوت بنا شده است و هدف از نظام انبیا را قرآن کریم حکمت و عدالت که با دعوت و منطق استوار میشود بیان کرده است و در کنار قاعده دعوت،ما قاعده اعتلای ارزشهای انسانی را داریم که از جمله حفظ حرمت و حقوق انسانها است و اسلام در اینجا میفرماید که اگر انسانی کشته شود مثل این است که تمام انسانها کشته شدهاند و این مبنای حقوقی و معنوی والای دین اسلام را مشخص مینماید.
این کارشناس مسائل بینالملل ادامه داد: این ارزشگذاری معنوی و انسانی ظرفیت بزرگی را در اسلام پدید آورده است، در حالی که این ظرفیت در فرهنگهایی مثل کنفوسیوس و بودا و... نیست. در نحلههای اسلامی، تشیع بیشترین میزان پذیرش را دارد، چراکه از نظر تشیع اولا مسیحیها و یهودیها کافر و نجس محسوب نمیشوند و ثانیا این مذهب هیچ نحله اسلامی را خارج از اسلام تلقی نمیکند و بر خلاف برخی فرق اسلامی، خون انسانها را به واسطه اینکه در دیگر مذاهب اسلامی هستند مباح نمیداند و حرمت انسانها را در مذاهب مختلف محفوظ میدارد.
زارعی تصریح کرد: ما امروز در حج به حاجیهایمان توصیه میکنیم که در نماز جماعت مسلمین ولو اینکه به امامت جماعت یک وهابی برگزار شود شرکت کنید، اصالت را به جماعت بدهید و به احترام مسلمانان در نماز جماعت شرکت کنید. شیعه این نماز را نماز قابل قبول و مشروع میداند در حالی که این نگرش در بقیه مذاهب اسلامی نیست. بنابراین با توجه به این ظرفیت، به طور طبیعی وقتی پای تمدن اسلامی به میان بیاید تفکر شیعی که بر پایههای عقل و منطق استوار است، جایگاه رفیعتری پیدا میکند و نزد انسانها مقبولتر خواهد بود.
جنبش اشغال وال استریت در آینده تغییرات جدی ایجاد میکند
وی با اشاره به اینکه احتمالا جنبش وال استریت در این مقطع زمانی سرکوب خواهد شد، گفت: اما در مقاطع بعدی که میتواند طی ماههای آینده باشد به طور مسلم بار دیگر این جنبش شکل خواهد گرفت و این بار از تجربه جنبش اول استفاده خواهد کرد و یک انتفاضه آمریکایی در سطح آمریکا شکل خواهد گرفت؛ انتفاضهای که این بار موج بسیار گستردهای خواهد داشت و انسانهای معترض بسیاری را با خود همراه خواهد کرد و قطعا مقامات آمریکا را با دردسر بسیار بزرگی مواجه خواهد کرد.
جنبش وال استریت یک حرکت استراتژیک و مبنایی برای دستیابی به حقوق شهروندی است
زارعی درباره سرکوب مردم و نقض حقوق بشر در آمریکا بیان داشت: در واقع حقوق بشر در این زمینه نیز مغفول میماند، حقوق بشر در مفهوم مصطلح آن اساسا در این تحولات مورد توجه واقع نخواهد شد. قطعا جوانان دانشجوی آمریکایی که آمدند و وال استریت را اشغال کردند، توقع خاصی از نهادهای حقوق بشری ندارند به این خاطر که آن نهادهای حقوق بشری ادامه همین سیستم سرمایهداری هستند و برای پاسداری از نظام سرمایهداری به وجود آمدهاند.
این کارشناس مسائل بینالملل افزود: بنابراین کسی هیچ توقعی از سازمانهای حقوق بشری برای دفاع از مردمی که در آمریکا معترض هستند ندارد، حتی اگر ۹۹درصد مخالف یکجا به صحنه بیایند و اعتراض بکنند. اما اگر به معنای غیر اصطلاحی حقوق بشر بخواهیم اشاره کنیم و منظور از حقوق بشر این باشد که چه مقدار حقوق انسانی در دسترس معترضین است، من فکر میکنم اساس حرکت جوانان وال استریت این است که به حقوق انسانی خود دست پیدا کنند و این اقدام آنها یک حرکت بسیار مبنایی و استراتژیک برای دستیابی به حقوق شهروندی خودشان است.
وی تصریح کرد: این حقوق شهروندی قطعا تنها زمانی محقق میشود که نظام سرمایهداری کنار گذاشته شود و از صحنه سیاسی اجتماعی غرب کنار برود. طبیعا در صورت موفقیت جنبش اعتراضی جوانان وال استریت، ما شاهد احقاق حقوق واقعی تودههای مردم که در دهههای گذشته زیر چرخهای سرمایهداری له شدهاند خواهیم بود.
این جنبش تاثیر تعیینکنندهای بر روی سیاستهای آمریکا در سطح منطقهای و بینالمللی نخواهد داشت مگر اینکه جنبش به نقطهای برسد که بتواند واقعا سیستم سیاسی، امنیتی آمریکا را فلج کند اما تا قبل از آن آمریکاییها سعی میکنند این جنبش را در حد اعتراضات گذشته تنزل بدهند و مخصوصا در بعد تبلیغاتی و رسانهای وانمود کنند که آنچه در آمریکا که در حدود ۴۰۰ میلیون جمعیت دارد مشاهده میشود، درصد ناچیزی از کسانی است که تحت تاثیر هیجاناتی که در صحنه بینالمللی به وجود آمده، به صحنه آمدهاند.
زارعی گفت: اگر این جنبش ریشههای خودش را نشان بدهد و فراگیر بودن این جنبش نشان داده شود میتوانیم بگوییم که امریکاییها ممکن است ناچار بشوند در بسیاری از سیاستهایشان از جمله سیاستهای منطقه خاورمیانه تغییرها و تجدید نظرهایی ایجاد کنند.
وی با اشاره به شباهت وضعیت اخیر آمریکا با شرایط افول امپراطوری انگلیس در سال ۱۹۶۰ اظهار داشت: وضع فعلی آمریکا از لحاظ بینالمللی بسیار شباهت زیادی به وضع انگلیس در سالهای پایانی دهه ۱۹۶۰ دارد. انگلیس در آن زمان تحت تاثیر ضربات سنگینی که در جنگ جهانی دوم خورده بود، بسیاری از مستعمرات خود را از دست داده بود، این کشور به نقطهای رسیده بود که توان تامین هزینه نظامیان خود را در نقاط مختلف دنیا از دست داده بود و لذا دولت انگلیس با یک اقدام قبلی نظامیان خود را از مستعمراتش از جمله خلیج فارس، اقیانوس هند، خاور دور و... جمع کرد و رسما پایان دوره ابرقدرتی خود را اعلام کرد.
این کارشناس مسائل بینالملل اضافه کرد: به نظر میرسد که آمریکاییها در شرایط فعلی با ادامه تحولات کنونی در شهرهای مختلف آمریکا چارهای جز اینکه روزی پایان ابرقدرتی و سیطره خود در جهان را رسما اعلام کنند و ناچار باشند نیروهای خود را از مناطق مختلف دنیا فراخوان بدهند، نخواهند داشت.