محمدرضا نقدی / Mrn1146@Yahoo
سابقه دولت خبیث انگلستان آنقدر سیاه و مخدوش هست که عموم مردم کشورمان، تلخی این سیاهی را به عیان چشیده باشند.
خدعههای مکرر این دولت علیه ملت ما، روحیه استعماری او در غصب و تقسیم بخشهایی از سرزمین ما و تسلط بر دولتهای دستنشاندهای نظیر قاجار و پهلوی، سیاهه تخاصم انگلیس علیه باورهای ملی مردم را به بلندای تاریخ مبدل ساخته است.
قدمت استعماری انگلیس و دستیازیدن او به انواع مکرها و فریبها، چهرهای از این دولت در نزد افکار عمومی کشور ساخته که اغلب اتفاقات ناخوشایند داخلی، از سوی مردم، به انگلیسیها مرتبط داده شده و آنان میگویند که حتماً دست انگلیسیها در میان است. گرچه از زمان سقوط لیره استرلینگ، انگلیس قدرت ظاهری استعماری و کشورگشایی خود را از دست داد و استعمار پیر مجبور شد جلّ و پلاس پهن شده خود از سرزمینهای به یغما گرفته شده را آهسته آهسته جمع کند اما سیاست خباثتآلود انگلیس در بردهداری از راه دور باعث شد تا هماکنون نیز بسیاری از سرزمینهای به ظاهر مستقل، مورد طمع و بهره غاصبان انگلیسی قرار گیرد.
استیلای زبان انگلیسی به عنوان زبان اول مرسوم دنیا در سدههای اخیر، خود حاکی از آن است که پهنه علاقه دولت جنایتکار بریتانیا بر کشورها تا چه میزان است. از سوی دیگر گرچه چندین دهه است که آمریکا به نمایندگی از دنیای استکبار به استعمار و استثمار روی آورده اما به واقع تمامی داشتههای خود در بهکارگیری فریب علیه ملتها را از انگلیس - به خوبی - آموخته است.
سیاست انگلیسی تربیت کادر متناسب با اهداف عالی استعماری و قرار دادن آنان در نقاط حساس حاکمیتی کشورها، پدید آوردن تفرقه به عنوان اصول اولیه اجرای دستورات دولتهای سلطهگر و ایجاد تغییرات نامحسوس، کاملاً آرام و بدون عجله در باورهای ملتها، از جمله هدایای خیانتبار انگلیس برای دنیای استکبار است. اما یکی از شگردهای مرسوم و متداول انگلستان علیه ملتهای مستضعف از جمله ملت ما، شیوه دائمی جاسوسی و جاسوسپروری این رژیم است. نمونههای بارزی از این دست را حداقل در تاریخ معاصر کشورمان میتوان جستجو کرد. نفوذ جاسوسان به بدنه مشروطهخواهان، ترتیب دادن دیگهای متعدد پلوی انگلیسی چرب و خوشمزه برای تحصن کنندگان جاسوسخانه انگلیس در تهران و سپس تربیت تقیزادهها و میرزاملکمخانها و... برای مصادره حرکتهای مردمی، سرانجامی جز بردار شدن شیخ فضلالله نوریها و انحراف مشروطه و به فراموشی سپردن آرمانها نداشته است.
از جمله این جاسوسپروریها در تعبیه مدیریت طبقه نخبه و مؤثر و به کارگیری آنان در مناصب حساس، تشکیل لژهای فراماسونری و حلقههای فراموشخانه در اقصینقاط دنیا به ویژه در داخل کشورمان بوده است. حلقههایی که مع الاسف همچنان در حال فعالیت و یار گیریاند. حلقههایی که از یکسو ارتباط ارگانیک با سیستمهای امنیتی و اطلاعاتی انگلستان و بعدها صهیونیستهای خبیث داشته و از آنان دستور میگرفته و از سوی دیگر به صورت کاملاً مخفیانه و نهانی به صورت سلولی رشد کرده و دستورات شیطانی را اجرا میکنند.
اما حلقه رابط آشکار این حلقههای درهم تنیده جاسوسی، ارگانی است که از سال 1319 برای مدیریت جاسوسی و مهندسی جاسوسپروری توسط انگلستان تأسیس شد. سیستم جاسوسی انگلیس که پیش از این، حتی دین هم ساخته بود تا به وسیله آن بتواند «متدینین جاسوس» به کار گیرد، در 8 دیماه 1319 کلید آغاز به کار بنگاه سخنپراکنی انگلستان را زد تا بهائیان رسماً در آن حق نامشروع فرزندی خود را به مادر خطاکار انگلیسی خود ایفا نمایند.
بیبیسی با کلید زدن آغاز کودتای 28 مرداد با رمز جاسوسی «ساعت دقیقاً 12 شب است» علناً خود را به معرکه داخلی ایران کشید و در طول این سالیان، ضمن به کارگیری و تربیت جاسوسان در سراسر دنیا - از جمله کشورمان - اهداف MIهای اطلاعاتی انگلستان را به موبهمو اجرایی ساخته است.
جالب آن است که رسانه بهایی و شیطانمحور بیبیسی انگلیس دقیقاً همچون سایر بخشهای امنیتی و جاسوسی دولت خبیث، سیاست گامبهگام، حرکت آهسته و نامحسوس و در لفافه را همواره در پیش داشته و بدین شیوه متدهای اطلاعاتی را عملیاتی ساخته است. ارگان جاسوسی انگلیس در بخشهای مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و... ایران، افغانستان، تاجیکستان، خاورمیانه و... در ابتدا سعی بر آن داشته تا کیسهای جاسوسی را از طرق مختلف رصد نموده و با جمع آوری اخبار در قالب پوششی «رسانه» به دستگاههای اصلی امنیتی منتقل سازد و در ادامه همان پروژهها را در قالب انحراف افکار عمومی به سمت اهداف طولانیمدت جاسوسی به پیش برد. مواجهه بیبیسی با انقلاب اسلامی ایران نیز به همین شیوه بود. به گونهای که با توجه به اسناد به دست آمده و تحلیل آنها، نقش او در کمک اطلاعاتی به صدام - علاوه بر کمکهای روانی و نرم به دولت حزب بعث - کاملاً قابل ملاحظه است.
اما فعالیت بیبیسی فارسی در جریان انتخابات سال 88 ریاست جمهوری که با توجه به اسناد مرتبط با حوادث فتنه 88، ارتباطات خبری و جاسوسی منافقین، بهاییها و سفارت انگلیس در تهران با موسوی فراماسونر، منجر به آشوبآفرینی در تهران شد، نشان داد که نهاد امنیتی و جاسوسی بیبیسی بیش از آنکه بخواهد عنوان رسانه را پوششی برای خود قرار دهد، به ارگان پرده از نقاب برکشیده MI های جاسوسی انگلیس مبدل شده است.
رویکرد تند بیبیسی در حمایت از بهائیان، شیطانپرستان، فراماسونرها، منحرفین اخلاقی ، سیاسی و فرهنگی و بازی آشکار او در تفرقهاندازی و جاسوسپروری، حرکتی است که آبروی نداشته بهائیان لندننشین را بیش از پیش برده است.
دقیقاً از همین روست که با شناسایی لایههای عمیق فتنه 88 از سوی دستگاههای اطلاعاتی کشورمان و کشف سرنخهای جدید از فعالیتهای جاسوسی بیبیسی علیه ملت مسلمان ایران، ضرورت برخورد متناسب و شایسته با انگلیس خبیث و منفور، جدیتر مینماید و این سؤال خودنمایی میکند که به راستی چه دستهایی در کار است تا با پاس دادن طرح کاهش روابط با دولت انگلیس در دستگاههای دیپلماتیک و قانونگذاری کشور، راه ارتباطی اطلاعاتی و جاسوسی این دولت با کشورمان محدود نشود؟چه کسانی برخلاف قاطبه ملت، ذینفع در ارتباط با انگلیس هستند و دقیقاً برعکس مردم، از مشاهده چهره کریه این جاسوسان بهایی و صهیونیست لذت میبرند؟ پاسخ به این سؤال شاید بتواند سرنخهای جدیدی به دستگاههای ذیربط اطلاعاتیمان ارائه دهد.