سیروس محمودیان: بر اساس یک قاعده کلی اجتماعی بروز هر پدیده اجتماعی– سیاسی در جوامع بشری محصول یکسری اتفاقات ریز و درشتی است که در گذر زمان با انباشت آثار اولیه و نهاییشان نقش کلیدی غیرقابل کنترلی در به وجود آمدن و جهتگیریهای اختصاصی آن پدیدهها برعهده دارند. البته بدیهی است به تبع آن شکلگیری شخصیت نهایی عوامل انسانی فعال در پدیدههای یاد شده نیز الزاما از این قاعده کلی مستثنا نیست. انقلاب اسلامی و عوامل موثر در پیدایش آن نیز به عنوان پدیدهای جهانشمول مشمول آن قاعده است. به هر حال در بخش شخصیتشناسی اشخاص موثر در پیدایی انقلاب اسلامی ضرورت دارد تا برای رسیدن به یک شناخت دقیق از زوایای وجودی شخصیتهای یاد شده قطعات مختلفی از زندگی شخصی– گروهی آنان و اطرافیانشان را در ظرف زمانی مشخصی کنار هم چیده و در بخش تاریخنگاری سیاسی پازل قابل قضاوتی از عملکرد اشخاص یاد شده را در دسترس عموم بویژه نسل جدید گذاشت. در حقیقت در شرایط بسیار حساس ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی عدم وجود یک صفبندی شفاف و مشخص ایدئولوژیکی- سیاسی در میان بخشهایی از پیشقراولان مبارزه به طور طبیعی موجب شد در سایه یک بههم ریختگی آشکار سیاسی عدهای از مبارزان پیشین برای فریب افکار عمومی پرشور انقلابی، تزویر سیاسی پیشه کنند. در واقع این اشخاص با پنهانکاریهای تشکیلاتی از بروز و پسداد اعتقادات حقیقیشان خودداری کرده و متعاقبا در متن انقلاب اسلامی که گفتمان نوین مبتنی بر دینمداری را در عرصه جهانی پیریزی کرده بود به جستوجوی مطامع شخصی– سیاسیشان بپردازند.
از سوی دیگر در بحبوحه پیروزی انقلاب اسلامی ناشناخته بودن تعدادی از چهرههای نفوذی به ظاهر مبارز اما همکار سازمانهای جاسوسی سیا، موساد و ساواک از قبیل مسعود رجوی، ابوالحسن بنیصدر، مهدی هاشمی، قطبزاده، یزدی، امیر انتظام، سحابیها و... شرایط خاصی را بر مسؤولان نظام تحمیل کرد. همچنین گذر تعمدی اما مقطعی اشخاص و جریانات سیاسی لیبرال و لائیک از خواستهای حقیقیشان و تلاش اجباری مجموعه ناهمخوان یاد شده برای ایجاد یک تعامل زودگذر و موقتی که تامینکننده منافع خاص آنان باشد موجب شد بهطور سیستماتیک و تنها در راستای غلبه بر رژیم تا بن دندان مسلح ستمشاهی پهلوی که به عنوان ژاندارم منصوب آمریکا در منطقه از حمایت گسترده صهیونیستها برخوردار بود یک همپوشانی موزاییکی کاملا شکننده سیاسی در میان جریانات مختلف مذهبی– غیرمذهبی در داخل کشور شکل گیرد. البته در این میان بیتوجهی عمومی مردم نسبت به شعارهای پرزرق و برق گروههای غیردینی لیبرالمسلک و اقدام کاملا آگاهانه، سرنوشتساز و یکپارچه ملت درباره پذیرش رهبری امام خمینی(ره) که از سال 1337 با نیت الهی و ارادهای پولادین به طرحریزی شالوده یک انقلاب اسلامی مبتنی بر اسلام ناب محمدی(ص) همت گماشته بودند سبب شد گروههای به ظاهر انقلابی وابسته به بیگانگان از قبیل گروهکهای تروریستی پیکار، فدائیان اقلیتی و اکثریتی، منافقین، نهضت آزادی و ملیگراها، فرقانیها، جنبشیها و امتیها، انجمن حجتیه، لایههای افراطی مجاهدین انقلاب اسلامی وابسته به طیف بهزاد نبوی و دهها گروه تروریستی دیگر از قبیل دموکرات، کومله، خبات و... به اشاره مستقیم یا هدایت غیرمستقیم تحلیلگران غربی و جاسوسان آمریکایی مستقر در لانه جاسوسی در یک اقدام تاکتیکی حساب شده و عموما برخلاف اعتقادات مذهبی و سیاسیشان از طرح مطالبات واقعی خویش گذر کرده و موقتا همسو با خواست مردم به رهبری معمار کبیر انقلاب اسلامی گردن نهند تا شاید در موقعیتی مناسب و با استقرار در گلوگاههای سیاسی– اقتصادی موفق به مصادره انقلاب اسلامی شوند.
حضرت امام(ره) که در گذر زمان به روشنی به ماهیت پلید بخش عمدهای از اشخاص و گروههای سیاسی یاد شده پی برده بودند در آخرین سطور از وصیتنامه الهی– سیاسی خویش به این مهم اشاره کرده و مبنای قضاوت عمومی را وضع فعلی اشخاص بیان میدارند. رهبر کبیر انقلاب اسلامی در این باره وصیت سرنوشتسازی میفرمایند: «من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطه سالوسی و اسلامنمایی بعضی افراد ذکری از آنان کرده و تمجیدی نمودهام که بعد فهمیدم از دغلبازی آنان اغفال شدهام. آن تمجیدها در حالی بود که خود را به جمهوری اسلامی متعهد و وفادار مینمایاندند و نباید از آن مسائل سوءاستفاده شود و میزان در هرکس حال فعلی او است». مثلا نمیتوان بدون احتساب عملکرد منتظری در سالهای 1368-1365 و تنها به واسطه جمله سالها قبل حضرت امام(ره) درباره منتظری ایشان را فردی انقلابی و مورد تایید دانست یا صرفا نمیتوان به واسطه جمله «هاشمی زنده است تا نهضت زنده است» حضرت امام(ره) که در سال 1358 و در ایام ترور شدن رفسنجانی بیان شده است، رفسنجانی دهه 80 را فردی کاملا انقلابی و وفادار به آرمانهای انقلاب اسلامی دانست. بدیهی است انقلاب اسلامی با هیچکس عقد اخوت نبسته و باید متناسب با وضع فعلی افراد با آنان برخورد کرد. فارغ از این موضوع باید یادآور شد که در بدو پیروزی انقلاب اسلامی مجموع عوامل شناخته شده و ناشناخته ضدانقلاب دستور مشخص و سازمانیافتهای داشتند تا در گلوگاههای تصمیمساز نظام نوپای جمهوری اسلامی مستقر شده و با کارشکنیهای پیدا و پنهان خویش قطار نوپدید انقلاب اسلامی را از حرکت شتابنده خود بازداشته و به تدریج آن را با لطایفالحیل از مسیر ترسیمی حضرت امام(ره) که نویدبخش رهایی جوامع مستضعف از زیر یوغ استکبار جهانی بود، بهطور اساسی منحرف کنند.
البته در این باره گفتنی است در آن دوران مجموعا قاطعیت حکمیانه امام خمینی(ره) و حضور شورانگیز مردم در صحنه پرحادثه دفاع از کیان انقلاب اسلامی دشمنان را از رسیدن به اهداف شوم برنامهریزی شده بازداشته و آنان را موقتا مایوس میکند. به هر صورت در میان گروههای مبارز سیاسی مجموعه روحانیت مبارز پیرو حضرت امام(ره) نقش بیبدیلی در فراهم کردن زمینه بروز انقلاب اسلامی و پیشبرد اهداف و آرمانهای متعالی امام خمینی برعهده داشتند و در این میان شهیدان والامقام سعادتمندی همانند اندرزگو، سعیدی، مطهری، بهشتی، باهنر، محلاتی، قدوسی، املشی، هاشمینژاد، شهدای محراب و... و مرحوم حاجاحمد آقای خمینی و آیتالله مشکینی و آقایان مهدویکنی، جنتی، منتظری، موسویاردبیلی، موسویخوئینیها، سیدمحمود دعایی، هاشمیرفسنجانی و مقام معظم رهبری به عنوان بخش مهمی از صف نخست مبارزه با رژیم از جایگاه ویژهای برخوردار بودند که اتفاقات 3دهه گذشته و در نهایت نوع عملکرد آنان و میزان پایبندی عملیشان به آرمانهای انقلاب اسلامی و اصل مترقی ولایت فقیه سرنوشت سیاسی خاص عبرتآموزی را برای هر یک رقم زده است. از مجموع شخصیتهای صدرالاشاره اکبر هاشمیرفسنجانیبهرمانی یکی از رجال بانفوذ سیاسی در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی است که دارای شخصیتی بسیار پیچیده و تقریبا غیرقابل پیشبینی است که اگرچه در مقاطعی زحمات قابل تحسینی برای پیروزی و پیشبرد انقلاب اسلامی متحمل شدهاند اما با این وجود ایشان در دوران پیش و پس از مبارزه دچار فراز و فرودهای قابل تاملی نیز بودهاند که برخی از آن محصول خطای استراتژیک و برخی نیز محصول حب و بغضهای شخصی– فامیلی ایشان بوده است که باید گفت مجموع رفتارهای متناقض سیاسی رفسنجانی در نوع خود بینظیر مینماید.
بیشک در طول 3 دهه گذشته اکبر هاشمیرفسنجانی که به داشتن هوش سرشار سیاسی اشتهار عمومی داشته و عموما نیز از عقبههای حمایتی خودپرداخته چندلایهای برخوردار بوده دورههای متفاوت را گذرانده و شرایط سیاسی کاملا ناهمگونی را عملا تجربه کرده است، لذا به راحتی میتوان مدعی شد که ما در 50 سال اخیر با 4 چهره کاملا متفاوت و غیرقابل هضم از اکبر رفسنجانی روبهرو بودهایم. برای نمونه در مقطع پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، هاشمی با وجود اینکه جزو حلقه اصلی همراهان امام خمینی(ره) بوده اما در عین حال داشتن روابط سیاسی غیرقابل توجیه وی با فراماسونر کهنهکار و اشرافزاده ملاکی مانند دکتر محمد مصدق و دریافت کمک مالی از ایشان برای تجدیدچاپ کتاب ترجمهای «سرگذشت فلسطین» با وجود اطلاع از نظر صریح امام خمینی(ره) درباره مسلم نبودن دکتر مصدق و شناخت دقیق از خیانتهای آشکار مصدق نسبت به دین مبین اسلام و علما بسیار عجیب مینماید یا اعطای کمکهای مالی حاصله از وقوفات «ابوالفضل تولیت» به سران نهضت آزادی و جبهه ملی مقیم خارج از کشور و داشتن نگاه حمایتی نسبت به جریان بازرگان که مبلغ اسلام التقاطی و مدافع حریم سلطنت شاهنشاهی و مدافع سیاست گام به گام آمریکایی بودند بخش دیگری از موارد یاد شده است که در شمارههای آتی مستندا مورد بررسی قرار خواهد گرفت یا ماجرای ارتباط داشتن مداوم هاشمی با مرحوم حسن لاهوتیاشکوری (پدرشوهر فاطمه و فائزه هاشمی) در بحبوحه ترورهای ددمنشانه منافقین و حمایت معنادار جدی هاشمی از وی که ارتباط سازمانی کاملا مشخصی با سازمان تروریستی منافقین داشته و به اعتراف صریح یکی از اعضای سابق منافقین به نام حسن ابراری، لاهوتی ارتباط تنگاتنگی با منافقین داشته و حتی سهم مبارک امام و وجوهات شرعی دریافتی را مرتبا در اختیار منافقین قرار میداده است و جالب آنکه پسر معدومش وحید نیز عضو سازمان منافقین بوده از جمله مسائلی متناقض با شخصیت سیاسی– انقلابی هاشمیرفسنجانی است که در این مقطع نیاز به بررسی و بازخوانی مستند مجدد دارد.
برخی با اغراض سیاسی خاصی اصرار عجیبی دارند تا به نسل جوان بقبولانند که در برهه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی عملکرد سازمان تروریستی مجاهدین خلق تا زمان اعلان رسمی مارکسیست شدن رهبران آن مورد تایید حضرت امام بوده و این در حالی است که در هیچ مقطعی حضرت امام(ره) اعتقادات و حتی منش سیاسی منافقین را قبول نداشتند و جالب آنکه عموم همراهان حضرت امام(ره) از این موضوع مطلع بودند. حبیبالله عسگراولادی در بخشی از خاطرات سیاسی خویش که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی انتشار یافته از مخالفت صریح حضرت امام(ره) درباره پرداخت سهم مبارک امام به منافقین در دوران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی پرده برداشته و در این باره در صفحات 211 و 212 کتاب یاد شده بیان میدارد: «یک روز پیرمردی را که در مشهد غیرقانونی کارواندار بود و تعدادی از متدینین را از راه قاچاق به عتبات مقدسه عالیات میبرد و برمیگرداند... دستگیر کرده و به زندان مشهد آورده بودند....[آن پیرمرد میگفت:] همین دفعه آخر که مرا در راه بازگشت گرفتند، یک نفر را که به امام ارادت داشت و میخواست به ایشان وجوهات بدهد بردم خدمتشان. ایشان از امام اجازه خواست که به زندانیان کمک کند و سوال کرد: شما اجازه میدهید ما به مجاهدین خلق که در زندان هستند، از سهم مبارک امام کمک کنیم؟
امام فرمودند: خیر. سوال کرد: اجازه میدهید ما بدهیهایی که اینها دارند یا ضرورتهایی که برایشان پیش میآید آن ضرورتها را بپردازیم؟ امام فرمود: خیر. این آقا از امام سوال کرد: پس چطور شما فرمودید که از سهم امام میشود به زندانیان سیاسی کمک کرد؟ امام فرمود: آنکه من فتوا دادم و گفتم این بود که زندانیان مسلمانی که برای امر به معروف و نهی از منکر به زندان افتادند. اینها که شما میگویید (سازمان مجاهدین خلق) معروف و منکر را هم نمیشناسند، چه برسد به اینکه امر به معروف کنند یا نهی از منکر نمایند.» در خاتمه گفتنی است، با توجه به شرایط کنونی کشور و ورود غیرقابل توجیه هاشمیرفسنجانی در برخی اتفاقات و موضعگیریهای گاه بسیار عجیب و متعارض با منافع ملی- انقلابی ضروری است برای پیشگیری از بروز هرگونه انحراف احتمالی در مسیر انقلاب اسلامی از طریق شخصیتسازی غیرواقعی توسط فتنهجویان، 4چهره کاملا متناقض اما ملموس رفسنجانی مورد بررسی و واکاوی دقیق قرار گیرد.