تاریخ انتشار : ۲۹ آبان ۱۳۹۰ - ۱۰:۲۶  ، 
کد خبر : ۲۳۰۶۰۸

بیداری اسلامی و ضرورت دیپلماسی فعال دولت


نویسنده: قاسم روانبخش
به‌راستی اگر دفتر مقام معظم رهبری اقدام به برگزاری همایش بین‌المللی بیداری اسلامی در ایران نمی‌کرد، آیا از سوی دولت و وزارت خارجه ایران اقدامی در این زمینه صورت می‌گرفت؟!

بیش از 6 ماه از آغاز موج بیداری اسلامی در منطقه می‌گذرد، که از تونس آغاز گردید و با سرنگونی دیکتاتور این کشور، به مصر و یمن و بحرین و دیگر کشور‌های منطقه کشیده شد. از ابتدای شکل‌گیری این تحولات در منطقه، دو نوع نگاه به آن‌ها وجود داشت: امام خامنه‌ای که 32 سال در بالاترین مسؤولیت‌های کشور از ریاست جمهوری گرفته تا رهبری قرار داشته‌اند، با توجه به شناخت عمیقشان از اوضاع منطقه و جهان، این حرکت‌ها را بیداری اسلامی نامیده و در برابر مصادره این انقلاب‌ها توسط غربی‌ها و ایادی آن‌ها ایستاده‌اند و در هر فرصتی و به هر وسیله‌ای، تجربه‌های خویش را در اختیار انقلابیون قرار می‌دهند.
دیدگاه دوم دیدگاهی است که تحولات منطقه را نه تنها اسلامی نمی‌داند بلکه آن‌ها را به نوعی معلول سیاست‌های شیطانی غرب به‌ویژه امریکایی‌ها می‌داند و در برخی موارد نیز که کدهایی خلاف آن را مشاهده می‌کنند، تحولات را در قالب «بیداری انسانی» تحلیل می‌کنند. بر اساس همین دیدگاه که به نظر می‌رسد برخی از مشاوران رئیس جمهور ارایه می‌کنند، سعی می‌شود روابط کشور با سلاطین منطقه حفظ شود! از این رو، در اوج مبارزات مردم اردن، از پادشاه این کشور برای سفر به ایران دعوت به عمل می‌آید و د‌ر حالی که عربستان به‌عنوان ژاندارم امریکا در منطقه نقش آفرینی می‌کند و بر خلاف همه معاهدات دینی، انسانی و بین‌المللی در کشور بحرین به سرکوب مسلمانان و شیعیان مشغول است و پرچم ریاض و سفارت خانه‌های آن در کشورهای عربی مورد تعرض مردم خشمگین قرار می‌گیرد، برخی مسوولان اجرایی از دوستی با دولت عربستان سخن به میان می‌آورند.
از سوی دیگر بر اساس این باور، در زمانی که منطقه خاور‌میانه آبستن حوادثی بزرگ و سرنوشت‌ساز است و تحولات چنان شتابی دارد که از عهده تحلیل سیاسیون نیز خارج است، کم‌تر حرکت قابل ذکری از سوی دولت ایران دیده می‌شود! این در حالی است که نخست‌وزیر ترکیه‌، اردوغان، در سیاست خارجی گوی سبقت را از احمدی‌نژاد گرفته و با سفر به لیبی و مصر و سخنرانی در میدان بزرگ طرابلس و بنغازی و با پوشش رسانه‌ای گسترده، در حال مدل سازی از نوع حکومت سکولاریستی ترکیه است. به‌راستی اگر دفتر مقام معظم رهبری اقدام به برگزاری همایش بین‌المللی بیداری اسلامی در ایران نمی‌کرد، آیا از سوی دولت و وزارت خارجه ایران اقدامی در این زمینه صورت می‌گرفت؟! در‌باره دیدگاه دوم و برگزاری اولین همایش بیداری اسلامی در ایران و بیانات حکیمانه امام خامنه‌ای نکاتی گفتنی است که در ذیل بیان می‌شود.
1. کدام موضع صحیح است؟
علائم و نشانه‌ها دیدگاه اول را تأیید می‌کنند و افق روشنی از بیداری اسلامی در منطقه را نشان می‌دهند؛ حضور مردم در خیابان‌ها با نماد‌های اسلامی و شعار‌های ا... اکبر و لا اله الا ا... و موضع‌گیری صریح مردم مصر در برابر پیشنهاد اردوغان مبنی بر تشکیل حکومت سکولار و ده‌ها نشانه دیگر همه از این حقیقت مبارک حکایت می‌کند که مردم به دنبال تحقق ارزش‌ها و حکومت اسلامی و دینی اند. بر اساس همین نشانه‌ها مقام معظم رهبری در تحلیل حرکت‌های ملت‌های منطقه فرمودند: "ملت‌های منطقه بر این اعتقادند که برخورداری از امنیت روانی، عدالت، پیشرفت و شکوفایی جز در سایه شریعت اسلامی به دست نخواهد آمد."
از منظر دیگر، به فرض که تحولات منطقه هیچ نشانه‌ای از اسلامی بودن نداشته باشد و براساس دیدگاه دوم، یک طرح کاملا آمریکایی باشد تا از این طریق، دولت سوریه را بر اساس همان مدل تونس و مصر سرنگون کنند و یکی از عقبه‌های حزب الله لبنان و فلسطین را در هم بشکنند، و چه بسا اهداف دیگری نیز داشته باشند که این‌ها از تحلیل آن عاجز باشند؛ بر اساس چنین فرضی آیا دستگاه دیپلماسی کشور باید در برابر این طرح خطرناک دست روی دست بگذارد و سیاست انفعال را به جای سیاست فعال درپیش گیرد یا باید برای شکست دادن چنین طرحی، فعال تر از فرض بیداری اسلامی فعالیت کند؟! بر اساس تجربه‌های گذشته، چنان‌چه ایران اسلامی در سیاست خارجی فعال عمل کند، نقشه‌های امریکا و هم پیمانانش ناکام می‌ماند. به‌درستی هدف امریکا در لشکر کشی به عراق و افغانستان چه بود‌؟ کاخ سفید، اهداف گوناگونی را در این جنگ دنبال می‌کرد که یکی از آن‌ها اشغال این دو کشور به منظور محاصره ایران اسلامی بود.
سیاست فعال ایران در برابر استراتژی امریکا نسبت به عراق و افغانستان موجب شد که خود امریکایی‌ها به ناموفق بودن طرح خویش اعتراف کنند و بگویند که هزینه جنگ را ما پرداخت کردیم ولی پیروز واقعی در این جنگ‌ها ایران اسلامی است. تشکیل دولت شیعی و هم پیمان ایران در عراق و متلاشی شدن سازمان منافقین در پادگان اشرف و تامین امنیت کشورمان در طول بیش از 1200 کیلومتر از مرز مشترک با عراق و تاثیر در معادلات سیاسی منطقه و فرار آمریکایی‌ها با هزاران کشته و آبروی رفته از عراق، ارمغان سیاست فعال ایران در این موضوع است.
در ماجرای فلسطین و غزه نیز استکبار جهانی در طول 32 سال گذشته از قرار داد کمپ دیوید تا نقشه راه، صد‌ها طرح و برنامه برای نابودی فلسطینی‌ها و نجات رژیم صهیونیستی داشته است ولی با تدبیر رهبری ایران خنثی شده است. در جنگ‌های 33 روزه لبنان و 22 روزه غزه، غرب و شیوخ منطقه به‌ویژه عربستان به نابودی حزب ا... و حماس می‌اندیشیدند ولی با حمایت ایران گروهی اندک هیمنه استکبار را شکستند و بر همه نیروهای منسجم غربی و منطقه‌ای پیروز شدند!
دیپلماسی فعال دولت نهم در جنگ 22 روزه که آقای احمدی‌نژاد وزرایش را برای اعزام به کشور‌های منطقه بسیج کرده بود، تأثیر بسزایی در پیروزی مجاهدان فلسطینی داشت، با همت رئیس جمهور و به رغم مخالفت عربستان سعودی، کنفرانس دوحه تشکیل شد و غزه سربلند و موفق بر دشمنان لبخند تمسخر آمیز زد.
این نمونه‌ها و ده‌ها نمونه دیگر نشان می‌دهد که در برابر نقشه‌های دشمنان نباید منفعل شد؛ از این رو بر فرض که تحولات منطقه، بیداری اسلامی نباشد و نقشه حساب شده‌ای از سوی غربی‌ها و امریکایی باشد وظیفه ما چیست؟ آیا باید بی‌اعتنا نظاره گر موفقیت‌های آنان باشیم یا باید در‌ فضایی که آن‌ها ایجاد کرده اند وارد شویم و با سوار شدن بر موج ایجاد شده، حرکت‌های مردمی را به سمت دیگری بر خلاف آن چه نظر آمریکایی‌هاست سوق دهیم؟ یعنی بر فرض که این حرکت‌ها بیداری اسلامی نباشد می‌توان با برنامه ریزی منسجم، آن‌ها را به سوی بیداری اسلامی جهت داد.
2. نگذاریم دیگران گوی سبقت را در مبارزه از ما بگیرند
طی 4 سال دولت نهم، دکتر احمدی‌نژاد به یک شخصیت جهانی و مطلوب تبدیل شده بود که در کشور‌های عربی او را از جمال عبد الناصر نیز بیش‌تر می‌داشتند. حضور وی در لبنان و استقبال بی نظیر مردم این کشور و حضور در کنار مرز‌های رژیم صهیونیستی، مسلمانان را به غرور و افتخار رساند و دشمنان اسلام را نگران و حیرت زده کرد. امروز جا داشت که احمدی‌نژاد در میدان بزرگ طرابلس و بنغازی یا میدان تحریر مصر سخنرانی کند و پیاده از گذرگاه رفح به سمت غزه حرکت نماید و با حرکت‌های سیاسی فعال خود، توجه جهانیان را به سوی ایران اسلامی و ایدئولوژی گرانسنگ آن جلب کند؛ نه این که هنوز در اصل مساله دچار تردید باشد و اردوغان با زرنگی تمام، نقش وی را بازی کند و به جای جمهوری اسلامی و مردم سالاری دینی که موفق‌ترین مدل برای کشور‌های اسلامی است، از موفقیت دولت سکولار سخن به میان آورد.
این جاست که وقتی دولت‌ها به هر دلیل، وظیفه خودشان را درست انجام ندهند، شخص امام خامنه‌ای خود این بار سنگین را در کنار صد‌ها مسؤولیت دیگری که دارند بر دوش می‌کشند. معظم له که امسال در ماه مبارک رمضان، به دلیل اشتغالات زیاد سنت هر ساله قرائت خطبه یک هفته در رمضان را ترک کرد‌ند، به دلیل اهمیت موضوع در کنفرانس بیداری اسلامی حضور یافتند و رهنمود‌های مهمی را برای نخبگان جهان اسلام ارائه کردند:"‌ملت‌های انقلاب کرده خواستار نقش آفرینی آرایشان در مدیریت کشورها هستند و چون مؤمن به اسلامند بنابراین مطلوب آنان، نظام مردم‌سالاری اسلامی است؛ یعنی نظامی که در آن حاکمان با آرای مردم برگزیده می‌شوند و ارزش‌ها و اصول حاکم بر جامعه، مبتنی بر معرفت و شریعت اسلامی است. البته نظام مردم سالاری اسلامی به اقتضای شرایط گوناگون کشورها، می‌تواند با شیوه‌ها و شکل‌های مختلف تحقق یابد و به هر حال باید کاملاً مراقب بود که این نظام با دموکراسی لائیک و لیبرال غربی که در مواردی ضد مذهب است اشتباه گرفته نشود".
3. چگونه سیاست فعال، منفعل می‌شود؟
استعمار پیر انگلیس و سازمان پیچیده جهنمی سیا که عمری کار تشکیلاتی و اطلاعاتی کرده‌اند، ابتدا افراد مؤثر را بررسی و روزنه‌های نفوذ بر آن‌ها را شناسایی می‌کنند و سپس به تدریج آن‌ها را دور می‌زنند. غربی‌ها در انتخابات سال 84 دچار اشتباهی استراتژیک شده بودند و آن این‌که تصور می‌کردند رئیس جمهور آینده ایران، آقای هاشمی است. از این رو خیالشان راحت بود و برای این گزینه برنامه‌هایی داشتند و در نهایت با توجه به حجم تبلیغات آقای قالیباف، احتمال ضعیف پیروزی وی را می‌دادند. اما برای پیروزی آقای احمدی‌نژاد حسابی باز نکرده بودند، چنان که سیاستمداران داخلی نیز دچار همین اشتباه شده بودند. ولی ملت ایران با آرای خود همه معادلات سیاسی را به نفع خویش برهم زد و با قیام علیه احزاب سیاسی، به ریاست جمهوری احمدی‌نژاد رای داد. دشمن به همین دلیل، یعنی نداشتن شناخت کافی از رئیس جمهور‌، در چهار سال اول در برابر او ناتوان شد و این احمدی‌نژاد بود که با فکر حزب اللهی خودش، کشور را به قله‌های پیشرفت نزدیک کرد. در این دوره گفتمان امام و انقلاب احیا شد و احمدی‌نژاد با روحیه‌ای انقلابی در سیاست خارجی درخشید و عدالت را تا اقصی نقاط کشور گستراند و گوی سبقت را از همه رجال سیاسی دیگر کشور‌ها ربود.
در این مدت، استکبار با تشکیل اتاق فکر و به‌کارگیری نیروهای مجرب و کارکرده، مطالعه سنگینی انجام داد و روزنه‌های نفوذ را شناخت و افراد تاثیر گذار را شناسایی کرد. از این رو طبق برنامه با نفوذ برخی اشخاص و نزدیک‌تر کردن افراد تأثیر‌گذار و فعال‌تر کردن آن‌ها، توانست دولت احمدی‌نژاد را در عرصه سیاست خارجی به انفعال کشاند و مقارن آن با بزرگ جلوه دادن فعالیت‌های اردوغان، از وی چهره‌ای انقلابی و دلسوز برای جهان اسلام ترسیم کند. در این‌جا به بخش‌هایی از تبلیغات گسترده رسانه‌های غربی و عربی اشاره می‌کنیم تا روشن شود که چگونه این کشور‌ها در صدد چهره سازی از اردوغان به منظور بدل سازی و تضعیف جایگاه جمهوری اسلامی ایران بر آمده اند. به گزارش جام نیوز، شبکه صدای آمریکا در تاریخ 16 سپتامبر (25 شهریور) در اقدامی تأمل برانگیز و مشکوک با پخش گزارشی از سفر "رجب طیب اردوغان" به کشورهای شمال آفریقا، وی را "رهبر جهان اسلام" معرفی کرد!
گزارشگر این شبکه گفت: «رجب طیب اردوغان طی یک سخنرانی احساسی در میدان شهدای طرابلس نه تنها به مثابه یک نخست وزیر یا حتی یک رهبر ترک، بلکه به نظر می‌رسید به‌عنوان یک "رهبر جهان اسلام" سخنرانی می‌کند.»
‌همزمان با واشنگتن، بی بی سی فارسی نیز از لندن این سناریو را تعقیب می‌کرد. بنگاه سخن پراکنی استعمار پیر، از اردوغان با عنوان "پرچمدار مسلمانان" نام برد و کارشناس شبکه، او را پرچمدار جهان عرب و جهان اسلام خواند!
از دیگر نکات سفر اردوغان که صدای آمریکا آن را برجسته کرد سخنان او در مورد "سکولاریسم" (جدایی دین از سیاست) بود. اردوغان گفت: «سخنان من را در تونس و مصر بد ترجمه کرده‌اند، سکولاریسم فردی معنایی ندارد و تنها دولت می‌تواند سکولار باشد.»
رجب طیب اردوغان با تاکید بر جدایی دین از سیاست در اداره حکومت، ادامه داد: سکولاریسم را به معنای برابری و حکومت مردم بر مردم می‌دانم، به همین دلیل به‌عنوان یک مسلمان معتقد، از سکولاریسم حمایت می‌کنم!

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات