تاریخ انتشار : ۰۹ آذر ۱۳۹۰ - ۱۱:۲۹  ، 
کد خبر : ۲۳۰۶۵۴
گزارشی از تلاش‌های عباس عبدی برای واسطه‌گری در رابطه ایران و امریکا

دیدار گروگان و گروگانگیر در پاریس


مهدی اسلامی
مجادله عباس عبدی و عباس امیرانتظام، با انتشار کتاب «آن سوی اتهام» امیر انتظام و یادکردن از عبدی به عنوان بازجوی روزهای اول دستگیری که با نفرتی تمام به او ناسزا می گفت و تنها فردی بود که رفتاری ناشایست با او داشت، آغاز شد. عبدی این انتساب را تکذیب کرد و در مصاحبه ای گفت که امیرانتظام او را با شخص دیگری اشتباه گرفته است. وی با اشاره به رای دادگاه در باره جرم جاسوسی امیرانتظام نوشت: «آقای امیرانتظام مرتکب جرمی شده که مجازات آن را باید تحمل کند.»
اما کمتر از یک سال پس از این مجادله، عباس عبدی به اتهام فروش اطلاعات به دستگاه های آمریکایی محاکمه و به زندانی طولانی محکوم شد. اما او برخلاف امیرانتظام در دادگاهش در 4 دیماه 1381 گفت: «به نسبت سهم خودم در جریان کار، مسئولیت کار را می پذیرم و در صدد جبران اشتباهات برخواهم آمد.»
عباس عبدی کیست؟
وی روز اول تیرماه 1335 در محله دولاب تهران به دنیا آمده و در محله نازی آباد تهران تحت آموزش سعید حجاریان رشد یافت. پدرش درجه دار نظامی بود. آموزش ابتدایی خود را در دبستان و دبیرستان الهی نازی آباد طی کرد و در سال 1353 وارد رشته مهندسی نساجی دانشکده پلی تکنیک (امیرکبیر) تهران شد اما رشته درسی اش را به مهندسی پلیمر تغییر داد و 10 سال بعد، در سال 1363 از دانشگاه فارغ التحصیل شد. در طول این 10 سال بیش از آنکه نقش اصلی بر عهده داشته باشد همواره در کنار جریانهای اصلی حضور داشت؛ از روزهای مبارزه با شاه گرفته تا تسخیر لانه جاسوسی و حتی انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاهها در سال 1359.
برخلاف ادعای او که خود را در متن اقدامات انقلابی نشان می دهد، فروز رجایی فر یکی ازدانشجویان پیرو خط امام در جریان تسخیر لانه جاسوسی امریکا که در آن زمان دانشجوی رشته مهندسی پلیمر دانشگاه امیرکبیر و هم رشته ای عبدی بوده است، در گفتگو با روزنامه ابتکار می گوید: «من وعبدی هم کلاس بودیم، هم رشته بودیم و هم سال بودیم یعنی من تمام پسرهایی که در ماجرای لانه بودند را نمی شناسم اما بچه های پلی تکنیک و به خصوص آقای عبدی را که هم رشته بودیم در رشته پلیمر و تقریباً تمام درس هایمان با هم مشترک بود، خوب می شناختم. آقای عبدی دوست میردامادی بود. جزو بچه های مسجدی و اعضای انجمن اسلامی دانشکده بود اما اینکه در میان آن 400 نفری که از گروگان ها نگهداری کند، حضور داشته باشد یا خدمات جانبی را انجام دهد، این چنین نبود و من اصلاً یادم نمی آید که ایشان را زیاد دیده باشم. شاید هم گاهی به خاطر اینکه دوست امثال میردامادی بود، به لانه رفت و آمد داشت. من از یکی از دوستان مشترکمان که الآن هم عضو حزب مشارکت است، پرسیدم که چرا من عبدی را به خاطر نمی آورم؟ کوکبی را یادم می آید، شما را یادم می آید، پس چرا عبدی یادم نمی آید؟ که ایشان گفتند به دو دلیل: یکی اینکه عبدی کار می کرد و به همین دلیل روزها به جهت اشتغال در لانه نبود و از طرفی چون خانواده داشت، لذا شب ها در لانه نبود، با این شرایط ایشان جزو بچه های لانه و حداقل جزو فعالین لانه که مثلاً کار خاصی کنند، نبود.»
اگرچه در سالهای پس از تسخیر، عبدی بارها برای نسل جدید به عنوان یکی از اعضای اصلی تحکیم وحدت سخنرانی کرد و خود را عضو شورای مرکزی پلی تکنیک معرفی می نمود که جایگزین میردامادی شده بوده اما در همان سالهای و پیش از دستگیری عبدی در سال 1381، محمود احمدی نژاد نماینده دانشگاه علم و صنعت در تحکیم وحدت وقت تصریح کرد عبدی تنها در بعضی امور مانند تایپ بیانیه ها و... کمک می کرده است.
او حتی از اواسط تصرف سفارت امریکا به شیراز رفت و دبیر هیأت هفت نفره واگذاری زمین فارس شد. پس از یکسال به تهران بازگشت و در بخش اطلاعات خارجی دفتر اطلاعات و تحقیقات نخست‌وزیری زیر نظر خسرو تهرانی مشغول به کار شد. دو تحقیق درباره حزب بعث در جهان عرب و افغانستان (که هر دو در حوزه استعماری شوروی محسوب می شد) محصول این دوره هستند که بخشی از آنها نیز در زمان حضورش در وزارت اطلاعات معاونت بررسی‌های خارجی انجام شده است. وی در آن تحلیل ادعا کرده بود که سیاست صدور انقلاب به افغانستان غلط است و هدف ما باید حمایت از نیروهای ملی آنجا برای اخراج کمونیست‌ها و ممانعت از قدرت‌گیری مذهبی‌ها باشد.
عبدی در حالی از ضرورت عدم صدور انقلاب دفاع می کرد که خود به نمایندگی از «نهضت های آزادی بخش» (که توسط باند مهدی هاشمی با پوشش صدور انقلاب برای واردات تجهیزات نظامی و فعالیتهای براندازانه اداره می شد)، به لیبی و الجزایر سفر نموده بود؛ او یکبار هم از سوی دفتر اطلاعات نخست وزیری به لبنان سفر کرده بود.
عبدی درباره حضورش در وزارت اطلاعات نیز می گوید: «اندکی پس از تشکیل وزارت اطلاعات، بدون استعفا! آنجا را ترک کردم و مسئول دفتر پژوهش‌های اجتماعی در معاونت سیاسی دادستان کل کشور شدم» دادستان کل در آن مقطع موسوی خوئینی ها بود که میردامادی را به عنوان معاون سیاسی منصوب کرده بود و عبدی در فاصله سالهای 1364 تا 1368 در این بخش به پژوهش هایی پیرامون جامعه‌شناسی روی آورد و رویکرد خود را از رفتارهای تند به رفتارهای نرم تغییر داد.
در همین مقطع بود که او فعالیتهای روزنامه نگاریش را با ارسال مقالاتی به کیهان با مدیرمسئولی محمد خاتمی آغاز کرد.
همزمان با ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی و تاسیس مرکز مطالعات استراتژیک، به همراه موسوی خوئینی ها به آنجا رفت و معاونت فرهنگی آن را به عهده گرفت. اندکی بعد در سال 1369 به همراه برخی از اعضای آن مرکز و به مدیر مسئولی خوئینی ها، روزنامه سلام را راه اندازی کرد و با بودجه دولت به تحقیقاتی پرداخت که خروجی بسیاری از آنها در سلام منتشر می شد.
او از ابتدای آغاز بکار سلام عضو شورای سردبیری بود که بعدها این شورا عملاً یک نفره اداره می شد. وی یکبار در سال 1372 دستگیر شد و در دادگاه اول دیماه 1372 به یک سال زندان و 40 ضربه شلاق تعلیقی محکوم شد اما بر اثر فشارها تنها 8 ماه از آن را تحمل کرد.
عبدی در سال 1375 موسسه پژوهشی آینده را تأسیس کرد که یکی از اصلی ترین خروجی های آن، شعارهای اصلاح طلبان در دوم خرداد و پیش نویس سخنرانی های چهره های شاخص آن، همچون خاتمی بود.
وی همزمان با فعالیت در سلام، در مقاطعی سردبیر هفته نامه بهار بود و پس از دوم خرداد نقش فعالی در هماهنگ سازی نشریات زنجیره ای داشت و در شورای سردبیری روزنامه هایی از قبیل سلام، صبح امروز، بهار، مشارکت، نوروز و هفته نامه راه نو فعالیت می کرد.
وی همچنین عضو موسس حزب مشارکت و عضو شورای مرکزی و دفتر سیاسی آن حزب بود که پس از شکست طرح خروج از حاکمیتش، از آن کناره گرفت.
در مرکز مطالعات استراتژیک نیز با آمدن حسن روحانی، مهاجرانی جایگزین وی گردید و پس از چندی که از همکاری او زیر نظر مهاجرانی گذشت، عذر وی خواسته شد.
عبدی از اعضاء فعال نهادهای غیر دولتی بود که فعالیتهایی علنی در عرض نهادهای تعریف شده داشتند. از آن میان می توان به نقش عبدی در تأسیس انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران و نحوه فعالیت وی در هیأت مدیره انجمن اشاره نمود؛ همچنین وی که فاقد مدرک جامعه‌شناسی است، از سوی اولین هیأت مدیره انجمن جامعه‌شناسی ایران به عضویت افتخاری انجمن در آمد. او همچنین چندین سال پیاپی با مدرک لیسانس مهندسی، عضو شورای علمی مرکز مطالعات رسانه های معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود که وظیفه تربیت روزنامه نگاران زنجیره ای را بر عهده داشت.
در 13 آبان 1381 پس از آنکه روزنامه هایی که عبدی با آنها در ارتباط بود، با تیترهای یکسانی مطالبی بر علیه منافع ملی به چاپ رساندند، وی بازداشت و در بهار 1384 آزاد شد.
عبدی از همسر اولش که در سال 1357 ازدواج کرده بود، پنج فرزند داشت. در اولین روز سال 1376 در جاده شیراز (نزدیک مرودشت) تصادف کرد و همسرش فوت نمود؛ او 2 سال بعد در سال 1378 زمانی که بیش از هر زمان دارای محبوبیت در خارج از مرزها بود، برای دومین بار ازدواج کرد که از او نیز یک فرزند دارد.
 عبدی پیش از پیروزی دوم خرداد
یکی از اولین انعکاس های رسانه ای که از عبدی در دسترس است به سخنرانی مشترک او و ابراهیم اصغرزاده در مراسم 13 آبان 1365 باز می گردد. اصغرزاده در آن سخنرانی می گوید «یک نکته مهمی که لازم است اشاره کنم این است که همین جاسوس اخیری که دستگیر شد (جان باتیس) یکی از ماموریت هایش این بود که تحقیق کند بچه های تسخیر کننده الآن کجایند و چه می کنند»
در روزنامه جمهوری اسلامی مورخ 22 مهرماه 1365 نیز بخشی از اعترافات جان باتیس جاسوس سیا منتشر شده است که در کنار سخنان اصغرزاده معنای بیشتری می یابد. وی در کنار بیان شیوه هاى جذب اطلاعات توسط سیا در داخل کشورمان به امورى اشاره و از آن جمله، استفاده از کمپانیهاى خارجى را شرح می دهد که حلقه واسط سیا و منابع داخلی قرار می گیرند.
عبدی در سالهای ابتدایی پس از ارتحال امام سعی کرد تا چنین وانمود کند که کشور در مسیری متمایز از اهداف امام گام بر می دارد، به عنوان نمونه در مقاله ای در کیهان 25/4/1368 خواستار عدم مدارا با کشورهای کوچک و بزرگ غربی شد و با توضیح مدل رفتار چین با غرب که او آن را شکست خورده ترسیم می کرد، به عنوان شاهدی برای ضرورت عدم اجرای سیاست تنش زدایی تأکید می نمود.
وی در 20 اردیبهشت ماه 1371 در نمایشگاه مطبوعات در جلسه پرسش و پاسخی که مشروح آن در روزنامه سلام به چاپ رسید، تلاش نظام برای بهبود روابط با دنیا پس از پایان جنگ را تقبیح کرد و گفت: «در زمینه سیاست خارجی هر گونه کوتاه آمدن در مقابل غرب، به منزله آن است که آنها در واقع بتوانند سیاستهای خودشان را در این مملکت حاکم کنند. کوتاه آمدن حد یقفی نخواهد داشت، هر گامی که به عقب برداریم یک گام دیگر به عقب هلمان می دهند.»
اما تنها 3 سال پس از آن، در پی دوره ای از برگزاری جلسات حلقه کیان که منجر به دگردیسی الگوی سیاسی و معرفتی آنها به سوی غرب بر اساس ترجمه متون غربی توسط عبدالکریم سروش بود، عباس عبدی بار دیگر در مراسمی به مناسبت 13 آبان 1374 به ایراد یک سخنرانی پرداخت که این بار به جای امریکا، جمهوری اسلامی را به چالش کشید.
در فاصله این تغییر رویه، عبدی در شهریور 1372 به زندان افتاد و تیتر 6 شهریور روزنامه سلام به این موضوع اختصاص یافت اما در آن خبر به علت بازداشت اشاره ای نشد. در 11 شهریور نیز روزنامه سلام برای اولین بار زندگینامه عبدی را منتشر نمود اما باز هم به علت دستگیری اشاره ای نکرد. برخی علت انتشار زندگینامه او را مبرا ساختن و تطهیر وی از اتهامات وارده دانسته اند.
روزنامه سلام به مرور با قید "احتمالاً"، اتهامات او را مطبوعاتی عنوان کرد اما روزنامه کیهان در همان زمان اشاره کرد در صورت مطبوعاتی بودن جرم او، طبق قانون مطبوعات روزنامه سلام نمی توانست تا پایان مراحل بازپرسی و یا محاکمه، خبر یا مطلبی پیرامون پرونده منتشر نماید. با توجه به عدم صدور قرار وثیقه و تداوم بازداشت وی تا دادگاه، به نظر می رسد پرونده او دارای ابعاد امنیتی بوده است. عبدی نیز در مصاحبه اش با نوروز، دستگیری خود را مرتبط با مسائل مطبوعاتی ندانست و در ابهام آن را مرتبط با قضایای منتظری عنوان نمود. روزنامه سلام نیز در مرداد 1376 و پس از تنفیذ خاتمی موضوع اتهام وی را اقدام علیه امنیت ملی عنوان کرد و مدعی شد که از این عنوان تبرئه گشته است.
در فروردین 1373و در حالی که عبدی دوسوم از حبس خویش را متحمل شده بود، با قرار وثیقه 10میلیون تومانی آزاد شد و پس از مدتی سکوت، رویکرد جدید خود را علنی تر کرد. وی که بعدها از نظریه پردازان جریان دوم خرداد بود، در رویکردی کاملاً متناقض با مواضع قبلی خود، با طرح شعار "تنش زدایی روابط با جهان" در ستون "الو سلام" روزنامه تحت مدیریتش که ساختگی بودن پایمهای منتشره در آن شهره بود، چندین بار بحث به رفراندوم گذاشتن رابطه با آمریکا را طرح نمود.
از این نقطه، نزدیکی عبدی و دوستانش به لیبرالهایی که در دولت موقت در برابرشان ایستاده بودند، آغاز شد؛ تا جایی که در حلقه کیان حضور طیف گسترده ای از هر دو جناح قابل رویت بود. عباس عبدی، محمود شمس الواعظین، محمد مجتهد شبستری، رضا تهرانی، مصطفی تاج زاده، هاشم آغاجری، حسین شبیریه، ناصر هادیان، هادی سمتی، هادی خانیکی، عبدالکریم سروش، عطاء‌الله مهاجرانی، جمیله کدیور، محسن کدیور، الهه کولایی، غلامرضا کاشی و... برخی از شاخص ترین چهره های این جمع بودند.
 شکل‌گیری ارتباط با آمریکا
تغییر رفتار عبدی و همفکرانش در حالی رخ داد که با شکست پروژه تقابل نظامی غرب با ایران که با حمایت تمام عیار دو بلوک شرق و غرب از صدام دنبال می گشت و با به نتیجه رسیدن جنگ سرد امریکا علیه شوروی، از سال 1367به مرور رویکرد تقابل نرم با جمهوری اسلامی در غرب به ویژه امریکا بیش از پیش قوت گرفت که یکی از اولین نمادهای بیرونی آن تأسیس مرکز مطالعات ایران و امریکا (سیرا) بود. مرکزی که هوشنگ امیراحمدی و مجیدتهرانی به عنوان سرپلهای مستقر در امریکا و هادی سمتی و ناصر هادیان (دو تن از اعضای حلقه کیان) به عنوان سرپلهای مستقر در ایران آن عمل می نمودند. این دو از شاگردان آلبرایت، جرج سوروس و کارل پوپر بوده و روابط تنگاتنگی با «گری سیک» داشتند.
هادیان و سمتى با ظاهرنمائى توانستند پس از بازگشت از امریکا در اوایل دهه ۷۰ سمتهاى آموزشى را در دانشکده «حقوق و علوم سیاسى دانشگاه تهران» بر عهده بگیرند.
در این دوره، دانشکده حقوق مأمن چپ هاى جوان بود و افرادى چون حجاریان، تاج زاده، اصغرزاده، امین زاده و... در این دانشکده در مقاطع کارشناسى ارشد و دکترا مشغول تحصیل بودند و با استادان لائیکى چون دکتر حسین بشیریه مرتبط شده و به شدت از دیدگاه هاى او متأثر شده بودند. از سوى دیگر با وصل شدن «هادیان» و «سمتى» به آنها، عملاً نقطه اتصال چپ هاى جوان و «حلقه سلام» نیز به مؤسسات مطالعاتى تحت نظر سازمان جاسوسى امریکا فراهم آمد.
پس از افشاگری کیهان و صبح علیه «سازمان سیرا» در سال 1375، روزنامه سلام به دفاع از آنان پرداخت و مصاحبه ای 2 قسمتی از هادیان به چاپ رساند. این ارتباط تا آنجا پیش رفت که در سال 1377 هادی سمتی در کنار عباس عبدی و برخی دیگر از اعضای حلقه های کیان و سلام از اعضای موسس حزب جبهه مشارکت شد و به عضویت شورای مرکزی آن درآمد.
سمتی و هادیان در این سالها نیز نقش خود را به عنوان پل ارتباطی کاخ سفید در هدایت پروژه‌های پس از «قتل‌های زنجیره‌ای» در سال 1377 و «18 تیر 78» همچنان ایفا نمودند. بحران‌هایی که مقدمه تسخیر مجلس ششم شد و عوامل نقش‌آفرین در بحران مانند الهه کولایی، داوود سلیمانی، محسن آرمین، بهزاد نبوی، رجبعلی مزروعی، موسوی خوئینی، فاطمه حقیقت‌جو و... را با یک جنگ روانی برنامه ریزی شده به خانه ملت تحمیل کرد. جالب آنکه عباس عبدی و هاشم آغاجری نیز کوشیدند از این بحران راهی برای حضور در مجلس بسازند اما رد صلاحیت شدند و جالب تر آنکه به رغم رد صلاحیت عبدی، او بارها در مجلس دیده می شد و نظریات خود را در اختیار کسانی که به نمایندگی از طیف فکری او در مجلس بودند، قرار می داد.
 دیدار با روزن و علنی کردن ارتباط
در خردادماه 1377 روزنامه هایی که عبدی در شورای سردبیری آن حضور داشت، تلاش کردند پیش از بازی فوتبال بین دو تیم امریکا و ایران در جام‌جهانی 1998 برگزاری مسابقه فوتبال بین این دو کشور را نوعی دیپلماسی ورزشی برای حل بحران نمایش دهند که می تواند زمینه نزدیکی بیشتر دو کشور را فراهم کند.
روزنامه ایران نیز در سی‌ام خرداد 1377 با اشاره به بازتاب مصاحبه جنجالی خاتمی با کریستین امانپور، نوشت مادلین آلبرایت، وزیر خارجه امریکا، آمادگی واشنگتن برای عادی سازی روابط با تهران را اعلام کرده است و رئیس جمهور امریکا نیز تأکید نموده است: "ما اظهارات آقای خاتمی در مصاحبه با CNN را تمجید می‌کنیم و معتقدیم که ایران در مسیر مثبتی حرکت می‌کند."
با پیروزی ایران بر امریکا، بر خلاف تحلیل برخی که نتیجه بازی را یک تساوی نمادین برای برقراری صلح بین دو کشور پیش بینی کرده بودند و با پیام رهبری در اول تیرماه که آمریکا را همچنان شیطان بزرگ نامیده و با تبریک پیروزی به ورزشکاران ایرانی فرمودند «امشب نیز یک بار دیگر حریف قوى‌پنجه و مستکبر طعم تلخ شکست را از دست شما چشید.» تمامی تلاشهای این تیم برای ترسیم تصویری نمادین از این بازی برای برقراری رابطه نقش بر آب شد.
دهم تیرماه، سید محمد خاتمی پس از دیدار با نخست وزیر ایتالیا که به تهران آمده بود، در پاسخ به سؤال خبرنگاران و درباره اظهارات رئیس جمهوری و وزیر خارجه امریکا درباره رابطه با ایران گفت: "الان موقع طرح این مسأله نیست ولی در لحن آنها تفاوتهایی دیده می شود... امیدوارم که این تغییر لحن نشانه درک بهتر سیاستمداران امریکایی از موقعیت جمهوری اسلامی ایران و اوضاع جهانی باشد."
چند هفته بعد نیز کمال خرازی وزیر خارجه وقت ایران در گفتگو با خبرنگاران داخلی و خارجی ابراز عقیده کرد که لحن مقامهای امریکایی تغییر کرده است و آن را زمانی ارزشمند دانست که همراه با تغییر سیاستها باشد.
در این میان و در روز جمعه، نهم مرداد ماه، عباس عبدی و باری روزن مشاور مطبوعاتی سابق لانه جاسوسی آمریکا با هم دیدار و گفتگو کردند. این جلسه توسط اریک رولو، سهامدار نشریه لوموند و دیپلمات سابق فرانسوی با گرایشهای صهیونیستی در پاریس و در هتلی که متعلق به همسر رولو بود، برگزار شد و پس از آن لوموند نوشت: «آشتی گروگان و گروگانگیر، باید اصلاحات سیاسی ایران را باور کرد.»
اگرچه او در یک جلسه مطبوعاتی با طرف آمریکایی از اقدام دانشجویان دفاعی اجمالی کرد و از عملکرد حکام وقت آمریکا انتقاد نمود اما در رسانه های غربی این دیدار را «نوعی اعتراف به اشتباه » تلقی نمودند و با تاکید به بخشهایی از صحبت عبدی که خواستار ایجاد فضایی جدید فارغ از آنچه در گذشته رخ داده، ایران را پشیمان و کرنشگر در برابر غرب ترسیم نمودند. به عنوان نمونه رادیو کلن در این خصوص گفت: " عباس عبدی با دیداری که با باری روزن یکی از گروگان های سفارت آمریکا در پاریس داشت و با همکاریهای دیگری که با آمریکائیها بعمل می آورد به جبران اقدامات خود در تسخیر سفارت آمریکا در تهران پرداخته است." شبکه تلویزیونی « سی. ان. ان » نیز ضمن با اهمیت خواندن میزگرد «عباس عبدی» و « باری روزن » اعلام کرده که به دلیل بی سابقه بودن این رویداد آن را به طور کامل پخش می کند.
عباس عبدی در پاسخ به این سؤال روزنامه سلام که آیا قبل از این جلسه در ایران با مقامات دولت مشورت داشته است، گفت: "من ربطی به دولت ندارم که مشورت کنم. از مشورت بدم نمی‌آید ولی چون می‌دانستم در ادای پاسخ مثبت یا منفی برخی محظور داشتند، مشورت بلاموضوع شد. اما مشورتهای غیررسمی با خیلی ها شد که نمی‌خواهم اسم کسی را بیاورم."
دولت و حزب جبهه مشارکت این اقدام وی را اقدامی بدون مشورت با آنان خواندند و حتی نماینده یونسکو در ایران که از عوامل موثر در برگزاری این جلسه بود در ابتدا نقش یونسکو را منکر گردید اما با مشاهده نتایج این دیدار از آن تقدیر کرد و از نقش خود در برگزار این جلسه سخن به میان آورد.
رضا رییس طوسی درباره روند دعوت عبدی گفته است:« اولین جلسه ای که بین دعوت کنندگان گذاشته بودند، در مجله کیان بود، با حضور بشیریه، رضا تهرانی، حسین قاضیان، جواد مظفر، علیرضا رجایی، حقیقی، محمد علی اکبری و... در این جلسه عبدی گفت که با روزن می خواهد گفتگو کند و هرکس نظری دارد بگوید، هر کس از دیدگاهی اظهار نظر کرد... در پایان بنا شد که هر کس نظرات خاص خود را تهیه کند و در اولین جلسه قبل از گفتگو که در پاریس برگزار می شد، برای آمادگی نهایی مطرح کند.»
رییس طوسی، علیخانی را عامل هماهنگی در پاریس معرفی می کند که از عناصر وابسته به سیا است و کنفرانس قبرس را نیز برگزار کرد.
عبدی در اقاریر خود نیز درباره تیم همراه خود چنین می نویسد: « بنده شخصا علاقمند بودم که چند نفر از دوستانم برای همراهی و مشورت حضور داشته باشند که عبارتند از آقایان علوی تبار، اکبری و قاضیان ولی تعداد دیگر از افراد هم از طرف دعوت کننده دعوت شدند که شامل آقایان رئیس طوسی، حسین بشیریه و علیرضا رجایی و چند نفردیگر بودند.»
ملاقات وی با « باری روزن » با حضور معاون وزیر خارجه آمریکا، سفیر آمریکا در فرانسه، هوشنگ امیر احمدی (سر پل آمریکایی سیرا)، احسان نراقی و... بر گزار شد که از طیف مدعوین می توان به میزان برنامه ریزی انجام شده برای این جلسه پی برد، دیداری که اهدافی همچون زدودن حساسیتها و قبح زدایی از موضوع مذاکره با طرفهای آمریکایی و القا تغییر و عدول از اصول و ارزشها در میان جریانهای داخلی جمهوری اسلامی ایران بالاخص افرادی که به نوعی دارای سابقه خصومت با آمریکا بوده اند را دنبال می نمود؛ چنانکه روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز در این خصوص نوشت: تغییری که در عبدی روی داده همان تغییری است که در بسیاری از ایرانیان روی داد که پذیرفته اند انقلاب بی اعتبار شده است.
عبدی بعدها درباره این دیدار گفت: اتفاق خوبی بود، البته این را باید به قضاوت دیگران هم بسپاریم. از بین دوستانی که به کلیت قضیه لانه جاسوسی تعلق خاطر دارند، کسی را ندیدم که به این ماجرا با دید منفی نگاه کند. این در حالی است که دکتر محمدهاشم پوریزدان‌پرست از دانشجویان پیرو خط امام درباره این اقدام عباس عبدی می‌گوید: آن‌وقت عباس عبدی با داشتن روزنامه و بزرگنمایی خود، شد دانشجوی خط امام! با ملاقاتی که با «باری روزن» وابسته مطبوعاتی سفارت آمریکا که یک یهودی صهیونیست است انقلاب دوم را در پای خوکان و گرگان زمانه قربانی کرد. من هر جا می‌روم متأسفانه مردم می‌پرسند که چرا دانشجویان پیرو خط امام پشیمان شده‌اند. این به خاطر ملاقات این شخص با «باری روزن» می‌باشد. عکس ملاقات این دو در تمام سایت‌ها وجود دارد. خنده‌ای که این شخص در موقع ملاقات با باری روزن کرده و لبخند شوم باری روزن، نفرت‌آور است. واقعاً این شخص آبروی تمام دانشجویان خط امام را بر باد داد.
 کنفرانس قبرس
دو کنفرانس در قبرس با کارگردانی حسین علیخانی برگزار گردید، «اسلام سیاسی و غرب» در سال 1376 و «ایران قرن بیست و یک» در سال 1378که بسیاری از چهره های رسانه ای حلقه های کیان و سلام و دیگر گروه ها در آن حضور داشتند. این کنفرانس از سوی بنیاد مجهول الهویه «گفتگوی جهانی» در نیکوزیای قبرس برگزار گردید و در آن عناصر مهم اطلاعاتی، سیاسی دولت آمریکا مانند گری سیک (مشاور امنیت ملی آمریکا)، ریچارد مورفی (معاون وزارت خارجه آمریکا)، ویلیام میلر (مسئول امور ایران سازمان اطلاعات آمریکا و مدیر بنیاد آمریکایی جستجو در زمینه های مشترک)، ساموئل هانتینگتون (استراتژیست مشهور آمریکا) و... شرکت و فعالیت داشتند.
ترکیب افراد ایرانی دعوت شده به کنفرانس مذکور بسیار قابل توجه و تامل است؛ در کنار عباس عبدی نام افرادی همچون هادیان، سمتی، علیرضا علوی تبار، بشیریه، اعظم طالقانی، عزت اله سحابی، شهلا شرکت، علی حکمت، شعله سعدی، صالح آبادی، نقیب زاده، سیف زاده، عمادالدین باقی، فاضل میبدی و موسوی بجنوردی دیده می شود.
گری سیک عنصر نشان دار سازمان جاسوسی آمریکا در این اجلاس نقش بسیار فعالی ایفا می نماید و برخوردهای گرم و صمیمانه او با برخی همچون شمس الواعظین و هادیان موجب تعجب حاضرین در اجلاس می گردد.
عزت سحابی درباره این اجلاس می گوید: « من چیزی که از آن کنفرانس مشاهده کردم این بود که در جلسات علنی و پانل ها هر کس حرف هایی می زد ولی روابط و صحبت های خاصی در اتاق های خصوصی اشخاص صورت می گرفت که از دید دیگران پنهان بود. آقای شمس الواعظین خودشان تعریف کردند که آقای گری سیک... از صحبت های آقایان صالح آبادی و عبدی راضی بوده است»
این دو کنفرانس نقطه اوج همگرایی همه صفوف همراه آمریکا از فراریان خارج از کشور تا اعضای حزب مشارکت که حزب حاکم محسوب می گشت، بود.
عبدی پس از آن در شهریور سال 1381 نیز در جمع ایرانیان مقیم انگلستان در «کانون توحید لندن» همه مواضع جدید آمریکا را تایید کرد و مدعی شد هم آمریکا با گذشته تفاوت کرده است و هم ایران در مسئله کوزوو و بوسنی و افغانستان با آمریکا همکاری نموده است! جالب آنکه او در این سخنرانی در حالی مدعی شد که آمریکا از مداخله مستقیم در دیگر کشورها دست کشیده است که چندی بیش از حمله آمریکا به افغانستان نگذشته بود.
این رفتار عبدی به حدی غیرقابل دفاع بود که او خود نیز در بازجویی هایش تصریح کرده بود: «... گفتگو کردن با مدعوین دیگر کشورها از جمله آمریکایی ها به تسهیل روابط یا عادی سازی روابط دو کشور منجر شده است، و طبعا چنین سیاستی مصوب نظام نبود و لذا نمی بایست در آنها شرکت جسته می شد.»
 طرح خروج از حاکمیت
عباس عبدی پیشنهاد خروج از حاکمیت را با سرمقاله ای در روزنامه نوروز در بیستم تیرماه 1381به صورتی جدی تر آغاز کرد؛ او که در پایان دور اول خاتمی با طرح نظریه عبور از خاتمی، تنها راه پیش روی اصلاح طلبان را به کار گیری چهره ای رادیکال تر عنوان می نمود، در مقاله ای با عنوان «سخنی با خاتمی؛ استخوان لای زخم تا کی» با یادآوری تز قبلی خود و با اشاره به سخنان خاتمی در 13 آبان 1380 که شکست سیاست های اعتدالش را بیان داشته بود، به او یادآوری کرد که تنها دو گزینه پیش روی اوست، یا کناره گیری از مسئولیت و یا اتخاذ سیاستی جدید! و از او خواست یا با برگزاری رفراندوم مجوز اجرای دیدگاه های صریح تری را از مردم بگیرد و یا از حاکمیت خارج شود.
روزنامه « کیهان » با اشاره به انتقاد شدید شورای عالی امنیت ملی و معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد که همراه با تذکر قانونی بوده است و نیز علی ربیعی دبیر شورای عالی امنیت ملی نسبت به عملکرد افراطی نوروز در چند روز اخیر نوشت: آنها (روزنامه نوروز و عباس عبدی اشاره به نامه وی در تحریک خاتمی مبنی بر خروج از حاکمیت ) گمان می کردند می توانند همان پروسه ای را که با آیت الله طاهری طی کرده بودند با رئیس جمهور نیز طی کنند اما سخنگوی دولت تاکید کرد رئیس جمهور مخالف سرمقاله نویس نوروز (عبدی ) و خروج از حاکمیت است.
اما عبدی دست از این نظریه نکشید و با متهم کردن روزنامه های منتقد دولت به اینکه «حملات برای جلوگیری از تصمیم خاتمی است» این بحث را در کنگره سوم حزب جبهه مشارکت نیز دنبال نمود. جانمایه نظریه خروج از حاکمیت، بر این فرضیه استوار گردیده بود که مشروعیت نظام ناشی از حضور جبهه دوم خرداد است و از این رو یا باید نظام کاملا تسلیم این جبهه شود و یا با خارج شدن عناصر این جبهه که در راس آنها خاتمی بود از حاکمیت نظام یا به خواسته آنها تن دهد و یا روند فروپاشی را در پی گیرد.
او در 5 مرداد ماه 1381 در کنار محمدرضا خاتمی و وفا تابش در یک نشست خبری حاضر گشت تا مواضع حزبش را پس از این کنگره مطرح نماید، او بار دیگر مهمترین بحران فراروی جامعه بحران مشروعیت یا بحران اعتبار دانست و به عنوان حلقه تکمیلی سخنان آغاجری گفت: روند اصلاحات به کندی پیش می رود و همین امر امید مردم را به تدریج به یاس تبدیل می کند... اینک روحانیت به عنوان یک گروه مرجع جهت ارائه نظرات دینی نزد جوانان بعد از « اعضای خانواده » « روشنفکران دینی » « دانشگاهیان » و « دوستان » در رده پنجم قرار می گیرد. انفکاک میان روحانیت و دین نزد دانشجویان دانشگاهها شدیدتر است. فقط 6.5 درصد دانشجویان با این گزاره که « دین همان دینی است که روحانیت می گوید » موافق و 81.8 درصد مخالف بوده اند... ما معتقدیم که ادامه وضع موجود امکانپذیر نیست. مخالفان اصلاحات هم باید به تجربه دریافته باشند که هیچ راهی برای بازگرداندن اوضاع بر وفق مرادشان وجود ندارد. بنابراین باید پذیرفت که برای اصلاح امور که خواست عمومی مردم است اقدامی عاجل ضرورت دارد.
این بار استناد او به نظرسنجی ای بود که بسیار دور از واقعیت می نمود و خیل عظیم دانشجویان مذهبی دانشگاه را به خشم آورد.
عباس عبدی روزهای پایانی شهریورماه آن سال را در لندن به سر برد و طی سخنانی در آن کشور، ضمن دفاع از سیاستهای آمریکا خواستار کناره گیری خاتمی از قدرت در صورت عدم تصویب لوایح افزایش اختیارات رئیس جمهور و حذف نظارت استصوابی شد و تهدید کرده بود « جز تصویب و تایید این دو لایحه هر برخورد دیگری که با آنها صورت گیرد نه تنها مشکلات نظام را حل نخواهد کرد بلکه ممکن است به فروپاشی نیز منجر شود.»
پروژه خروج از حاکمیت وی درست از زمانی آغاز شد که وی کمر به حذف شورای نگهبان بست، او در 23 آبان 79 در روزنامه همبستگی نوشت: «اکثریت مردم شرع مورد نظر شورای نگهبان را نمی شناسند و قبول ندارند یعنی این شرع آن چیزی نیست که ملت آن را پذیرفته باشند. این شرع را خدا نیافریده و هیچ کس نیز آن را نمی شناسد. پس در حقیقت نمی توان آن را شرع دانست.»
این پروژه او حتی از سوی حزبش نیز مورد استقبال قرار نگرفت و او جبهه مشارکت را به دلیل عدول از بیانیه کنگره سوم حزب منحرف شده از مسیر اعلام کرد و از آن استعفا نمود.
بیانیه کنگره سوم که توسط خود عبدی به نگارش درآمده بود، مدعی فروپاشی اجتماعی شده بود اما در بیانیه کنگره های بعدی به نوعی مطالب مطرح شده در آن مورد تردید قرار گرفت.
عبدی چندی بعد در سخنرانی برای شاخه جوانان حزب مشارکت گفت« اصلاح طلبان باید در دوران « شکاف قدرت و مسئولیت » از حاکمیت خارج میشدند تا اخراج صورت نگیرد. سید محمد خاتمی در پائیز سال 80 بنا داشت در مورد خروج از حاکمیت تصمیم قطعی بگیرد ولی هنگامی که بوش ایران را محور شرارت نامید این موضوع به تاخیر افتاد.»
با دستگیری او در سال 81 مشارکت مانور تبلیغاتی گسترده ای کرد اما او پس از آزادی از زندان مواضعی افراطی تر اتخاذ نمود و به انتقاد شدید از خاتمی پرداخت. او که از مشارکت کناره گرفته بود بارها این حزب را به نقد کشید و با ارسال نامه ای پیشنهاد آنها را برای بازگشتش به این حزب رد کرد و خواستار مواضعی تندتر شد.
آخرین حضور تشکیلاتی او را احمد منتظری در گفتگو با رادیو آزادی اعلام کرد که او در کنار محمدرضا خاتمی میردامادی شکوری راد و حدود 20 نفر از اعضای حزب مشارکت، در زمانی که منتظری ممنوع الملاقات بوده است از بالکن خانه وی که در فاصله 10 تا 15 متری با پدرش ملاقاتی کرده اند که به تعبیر او برای حال مزاجی منتظری بسیار مناسب بوده است.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات