مصطفی صادقی
* بعد از انتخابات 88 با حوادثی مواجعه شدیم که شاید در عمر نظامو جمهوری اسلامی بیسابقه بود. سوال این است با توجه به اینکه همواره در فضای سیاسی تحلیلگران و رصدگران مسائل سیاسی به پیشبینی و بررسی اوضاع و تحولات آینده میپردازند آیاد این اتفاقات قابل پیشبینی بود و اگر پیشبینی شده بود، چرا جلوی این اتفاقات گرفته نشد؟
** داستان فتنه 88 ظاهرا یک پدیده جدید بود اما حتما ریشه در مسائل گذشته داشت. مقام معظم رهبری در یکی از تحلیلهایشان صراحتا اعلام کردند ریشه این حوادث از اتفاقات (کوی دانشگاه) سال 1378 نشات میگیرد. در مجموع بالاخره هر نظامی بخصوص نظام جمهوری اسلامی اپوزیسیونهای مختلفی دارد. بعضی از مخلفان در داخل نظام در دولت، مجلس و اپوزیسیون حزب حاکم هستند که این بارها بارها گفتهایم که اساسا علابقهمندیم این اپوزیسیونها وجود داشته باشند و جامعه چند صدای باشد و نقدهای عالمانه و عادلانه انجام دهند، البته به دور از هرگونه کینه و عناد که جزو خسارتها و انحرافات به شمار میرود. به هر صثورت فکر میکنیم وجود مخالفان و چند صدایی در درون نظام یک پدپده خوب بشمار میرود و اصولا نظامهای مردمی باید از این پدیده استقبال کنند. بحث دیگر، بحث اپوزیسیون بیرونی است؛ اپوزیسیون بیرون نظام قابل تعریف است. فکر اپوزیسیونی، گفتار اپوزیسیونی و رفتار اپوزیسیونی؛ اینها از لایههای مختلفی تشکیل میشود اما بعضی افراد به دلیل برخی مسائل مانند خودخواهیها، خودمحوریها و اشتباهاتی که دارند بعضا مرز بین اپوزیسیون داخل نظام و خارج نظام را خلط میکنند. در این مواقع آنهایی که تحلیل عمیق دارند ممکن است در این گردنهها نتوانند آگاهانه بر روحیات خود مدیریت کنند، به همین خاطر گرفتاریهایی اساسی برای خود و دیگران ایجاد میکنند. به یاد داریم در سال 78خود مقام معظم رهبری مساله اتفاقات آن سال را مدیریت کردند و فعالان صحنه سیاسی از گروههای مختلف در جناحهای چپ، راست جامعه روحانیت مبارز، مجمع روحانیون مبارز، سازمان مجاهدین انقلاب، حزب موالفه و جامعه اسلامی مهندسین را دو تا دو تا یا چند تا چند تا دعوت کردند و تقریبا طی دو یا سه مه با همه فعالان رسمی سیاسی در کشور جلساتی گذاشتند. در یکی از این جلسات که به 10 سال گذشته بر میگردد و بنده هم بودم به عنوان دبیر کل جامعه اسلامی مهندسین، مقام معظم رهبری به دو سه نکته تاکید داشتند. یکی از نکات ترجمه و تفسیرش همین بود که گفتم ایشان میفرمودند خطکشی بین نیروهای انقلاب آنقدر زیاد شده و انقدر این جزایر متعدد شدند که مجموعههایی که میخواهند برای انقلاب کار کنند احساس میکنند درون کل نظام خیلی کوچک و کمرنگ شدهاند و قدرت آنها کم شده و اینها چون دنبال یارگیری هستند بعضا خلط میکنند و یارانی را میگیرند و با کسانی هم صدا میشوند که اپوزیسیون داخل نظام نیستند، بلکه مخالفان بیرون نظام هستند. توصیه مقام معظم رهبری اسن است که شما باید این خطوط غیر ضروری را کمرنگ و محو کنید و برعکس یک خط اصلی وجود دارد که آن خط فاصل بین خودی و غیر خودی است و ان را باید پر رنگ کنید که خلط نشود. اشکالی هم که در دوران اصلاحات پیش آمد از همین جا نشات میگرفت. دوستان اصلاح طلب ما فوق نشدند اصلاحطلبی را تعریف کنند. این اصلاحطلب را نقد قانونی که مجلس تصویب کرده شروع میشد تا نقد کل نظام و سیستم و اسلامیت نظام. اما در مورد فتنه سال 88 که شما به آن اشاره کردید باید بگویم داستان فتنه سال 88 را تقریبا کسی پیشبینی نمیکرد. این وضعیت پیش بیاید و تصورمان این بود که این انتخابات همانند 30 انتخابات برگزار شده قبل برگزار میشود و فکر میکردیم در این انتخابات هم همانند انتخابات دیگر اختلاف، نزاع،بحثهای سیاسی وجود داشته باشد و بعدا حتی در همنی انتخابات شکایت هم پیش میآید و نهادهای رسیدگی کننده و مشخص شده و رسیدگی میکنند و داستان تمام میشود. بنده به عنوان کسی که به جز دوره اول مجلسی مابقی دورهها را به عنوان کسی که به جز دوره اول مجلس مابقی دورهها را به عنوان کاندیدا حضور داشتهام این تجربه را داشتم. البته درست است که فضای انتخابات ریاست جمهوری سنکینتر از مجلس است اما به هر صورت بسیاری از کاندیداها پس از انتخابات مجلس هم به تخلفات در انتخابات معترض بودند. اینها اتفاقات طبیعی استمه معمولا به وقوع میپیوندد. قبل از انتخابات 88 فضای سیاسی فضای نرمی بود؛ در ضمن بحثهای خوب، جدی و عمیقی صورت میگرفت. طرفداران کاندیداها در خیابانها بخشبخشی میشدند و طرفداری از کاندیداهای خود را فریاد میکردند و در این خلال بحث میکردند و ارتباط عاطفی برقرار میکردند، اما با هم اختلاف موضعی داشتند ولی ما در عین حال احساس میکردیم این اتفاقات میتواند رشد بسیار خوب اجتماعی باشد که قبای سیاسی با هم رقابت، بحث و جدل بکنند و حتی حرفهای هم را به چالش بکشند، اما در چارچوب قانون اساسی.
واقعیت این است که در گوش برخی از این آقایان گفته بودند که تو بردی و پیروز شدی و تقلب و تخلف کردهاند و این به یک باور جدی و واقعی مبدل شده بود و نکته بعدی این بود که برای اولین بار پس از انتخابات یک طرف انتخابات تصمیم گرفت این اعتراضات را به کف خیابانها بیاورد و درگیری ایجاد کند و حتی میتوان گفت روز اول راهپیمایی و اعتراض همراه با سکوت و یک مساله عادی بود، اما خواستههایشان خواستههای فرا قانونی بود. بنده جلساتی را بعد از انتخابات با همین سران فتنه داشتم و حرفهای زیادی مطرح شد که در رسانهها هم درج شد. یکی از آقایان که پیش آقای میرحسین موسوی رفته بود اینگونه نقل میکرد که به او گفتم تو استدلالت برای یک تخلف موثر چیست؟ چرا که در هر انتخاباتی تخلف به وجود میآید اما این تخلف تا چه اندازه در سرنوشت انتخابات تاثیر گذاربوده و باید بررسی شود زیرا اگر چند هزار رای این رو و آن رو شود تاثیری ندارد به این دلیل که فاصله بین کاندیدا بیش از اینها بوده است، مهم این است که تخلفی که صورت گرفته یک تخلف تغییر دهنده سرنوشت انتخابات بوده است یا خیر. اما پاسخی که موسوی داده بود این بود که اگر تمام این 12 میلیونی که به من رای دادند بیایند و بگویند تقلب نشده باز من میگویم که تقلب شده است. آن موقع حتی راههای دیگری به ایشان پیشنهادشد که مثلا به صورت رندوم، درصدی و تصادفی باز شماری آرا صورت بگیرد که آقایان نپذیرفتند و اعلام کردند صندوقها مشکلی ندارد و آرای داخل آنها نیز درست است و اشکال از مقدمات کار است که درست نبوده، البته این حرفها در برخی موارد درست بود چرا که در برخی از مقدمات مشکلاتی وجدا داشت از قبیل حرفهایی که بعضی از اعضای شورای نگهبان زدند و از یک کاندیدا دفاع و حمایت کردند که حتما هم باید برخورد و پیشگیری میشد، اما با این تفاسیر باز هم میگویم این نوع تخلفات در نتیجه انتخابات موثر نیست و باعث ابطال انتخابات نمیشود اما باز آقایان اعتقاد داشتند انتخابات باید باطل شود و اگر مجددا برنده نشدند باز هم تکرارشود!! و همه واقعه گویای این بود که اینها قصد انقلاب مخملی دارند البته برخی از قبل پیشبینی میکردند اما خیلی قابل تکیه نبود و اعتقاد داشتند اگر در صندوق برنده نشدند در کف خیابانها از رقیب پیشی بگیرند و رو به درگیری، تخریب و اختلال در نظم عمومی آورند که این مساله پدیده جدیدی بود که معلوم شد به شدت وحدت این حرکتها از بیرون حمایت میشود و این داستانها برای افراد مختلف با دید و بینش متفاوت به تدریج روشن و شفاف میشود.
* آقای باهنر! پس از گذشت یکسال خیلیها معتقد بودند ماجرای فتنه تمام شده، اما ما 25 بهمن امسال باز هم شاهد ادامه فتنه از سوی موسوی و کروبی بودیم. این ماجرا را چگونه تحلیل میکنید؟
** بعضی از نیروهای جامعه، مردم و حزب اللهیها شعارها و برخوردهای تندی در مورد موسوی و کروبی داشتند که من موافق نبودم؛ نه اینکه اینها خیانتکار نیستند، نه اینکه توطئه نمیکنند، اینها تکلیفشان در ذهن ما از خیلی قبل روشن شده بود. اما میگویند سیبی را که میخواهند از درخت بچینند باید رسیده باشد و نارس نباشد. اگر همین داستان 25 بهمن اتفاق نمیافتاد شاید هنوز بودند برخی که میگفتند اینها اعتراض دارند چرا گوش نمیدهند، البته ما حماسه بزرگ 9 دی را داشتیم که همه به میدان آمدند اما هنوز هم بالاخره برخی بودند که میگفتند با عطوفت بیشتر و ملایمت با اینها برخورد شود. فکر میکنم در رفتارهای سیاسی و این حرکتهای سیاسی به ویژه اتفاقهای ضد انقلابی که پیش میآید تا جایی که امکان دارد تکتک شهروندان و تمتم آحاد جامعه باید قانع بشوند و اگر این حرکتها زودرس باشد ممکن است هزینههایی داشته باشد. بهضیها تعبیر میکردند که قوه قضائیه اقتدار ندارد یا نیروهای امنیتی مماشات میکنند. من اطلاع داشتم که از مدتها قبل قوه قضائیه تحلیلش این بود که دیگر وقت آن رسیده و باید اینها را دستگیر کرده اما مقامات امنیتی و بالاتر جلوی آنها را گرفته بودند و اعتقاد داشتند هنوز مصلحت نیست که اینها دستگیر شوند و به اصطلاح باید میوه حسابی برسد، بنابراین اعتقاد دارم رفتار، رفتار خوبی بوده است.
* شما این تدبیر را مناسب ارزیابی میکنید؟
آیتالله جنتی پیشنهاد این مساله را دادند. به نظر شما این سبب انقدر رسیده که چیده شود؟
** شاید الان بهترین پیشنهاد مجموعه آدمهایی باشند که همه جوانب امر را میسنجند. حالا آیتالله جنتی این مساله را پیش تربیون اعلام داشتند شاید هم مصلحت نبود این مسائل از پشت تریبون اعلام شود. ولی اینکه برای اینها دادگاه علنی بگذارند معلوم نیست که مصلحت باشد یا خیر، اما جلوی توطئه به هر قیمتی هست باید گرفته شود و قاعدتا مساله حصر و بازداشت خانگی میتواند حرمت خوبی باشد.
* فکر میکنید نظام در آینده چه برخوردی با آنها خواهد داشت؟
** لازم بیست همه مسائل الان گفته شود و برخی از مسائل هم به تدریج جلو میرود و موقعیتها و مصلحتها را به وجود میآورد، یعنی ما بیخودی نمیخواهیم قهرمان درست کنیم. اینگونه میگویم باید سیب رسیده باشد یعنی باید مشخص شود اینها حیثیتشان، ملتشان و آزادگی خودشان را با چه قیمتی معامله کردند. این مساله باید روشن شود و بعضی از این مسائل نیاز به گذر زمان دارد و غیر از گذر زمان هیچ چیز دیگری نمیتواند آن را حل کند.
* وقتی حوادث انتخابات اخیر را بررسی میکنیم به نام قای هاشمی هم بر میخوریم. آقای هاشمی منتقدان زیادی در این زمینه دارد. میخوام بدانم انتظار مهندس باهنر از آقای هاشمی رفسنجانی پس از انتخابات ریاست جمهوری چه بوده است؟
** من برای هاشمی در برهههای مختلف تاریخ انقلاب تعریف خاصی دارم. آقای هاشمی رفسنجانی جزو هیات امنای انقلاب است و در پیروزی انقلاب، در همراهی امام، در مدیریت نهضت و در مدریریت پس از پیروزی انقلاب ، در سازمان گرفتن قانون اساسی و سامان گرفتن نهادهای حکومتی بسیار موثر و تعیین کننده بودهاند. اینکه حالا آدمی با تمسک به واژه بصیرت در روزنامه خود بنویسد که آقای هاشمی قبل از انقلاب با آمریکا رابطه دوستانه داشته این حرفها به لحاظ اخلاقی سنخیت و بیربط است و حتما گناه کبیره به شمار میرود وآنهایی که به این حرفهای بیربط و بی اساس تمسک میجویند باید خودشان جوابگو باشند. آقای هاشمی در تاسیس نهادهای انقلاب، قانوان اساسی، مجلس، دولت و ... نقش بسیار موثری داشتهاند. در دفاع مقدس ایشان بالاخره تا مدتها جانشین فرماندهی کل قوا بود و به واقه جنگ و مبارزه را زیر چتر امام (ره) ایشان اداره و مدیریت کردهاند. این را هم کسی نمیتواند انکار کند. حتی در دوران سازندگی و دوران بازسازی تخریبهای پس از جنگ خدمات بسیار ارزنده و زیادی به نظام و انقلاب داشتهاند و حافظه تاریخی مردم اینها را فراموش نمیکند. اما نکتهای وجود دارد برخی گردنههای اساسی وجود دارد که به اصل نظام، اصل اسلام، اصل ولایت فقیه و اصل قانون اساسی بر میگردد؛ مکانهایی که مرتب چه خواص و چه عوام آزمون میشوند و باید از خدا بخواهیم از این آزمونها با موفقیت بیرون بیایند. حالا آقای هاشمی تفکراتی دارند که ویژه خودشان است و ممکن است یک مسالهای را یک زمانی مصلحت بدانند، حاهایی برمتر برخورد کنندو جاهایی با خشنونت، این حق ایشان است و کسی همچون آقای هاشمی که صاحب تدبیر، تحلیل و آدم مطلع و دلسوزی است این حق را ایشان دارد و کسی هم نمیتواند متعرض بشود. اما موقعی که وضعیت به یک نقطه خاص و ویژه میرسد مثل25 بهمن، یکسری از دوستان ما به آقای هاشمی تذکر بدهیم که اینجا دیگر جایی نیست که موضع غیر شفاف گرفته شود، اینجا دیگر مساله کاملا روشن است و هیچ شک و شبههای وجود ندارد که این 25 بهمن نفس جدید برای صهیونیستها و آمریکاییها بود. آقای هاشمی خیلی که بخواهد با حسن ظن برخورد کند که اینها از روی نفهمی این کار را انجام دادند، که موسوی و کروبی کلاه بر سرشان رفته و از روی ساده اندیشی این کار را انجام دادهاند این را دیگر هیچ تحلیلگر سیاسی قبول ندارد، اما میخواهم بگویم که حتی اگر اقای هاشمی تا این اندازه حسن ظن دارند باز این مانع نمیشود که این 5 بهمن و کسانی که این کار را انجام دادند به صراحت محکوم نشوند. البته اقای هاشمی در بیانه هیات رئیسه مجلس خبرگان این ماجرا را محکوم و در مجمع تشخیص مصلحت نظام دوباره موضوع 25 بهمن را به صورت شفاف محکوم کردند، اما طبیعی است که از آقای هاشمی توقع است که مقداری به روزتر، صریحتر و جدیتر اعلام موضع کنند به عنوان هیات امنای انقلاب. همان طور که همه میدانند علاقه و عشق ایشان به انقلاب، امام و رهبری و تمسک به ولایت فقیه ثابت شده است و میدانیم که به واقع مساله اقای هاشمی به اصطلاح صاحب یک لیوان پر است اما باید زمان شناسی درستی داشته باشد. اینجا باید گریزی به یکی از تعبیرهای رهبری درخصوص بصیرت داشته باشم. ایشان در طول ییک سال صحبتهایی بسیاری داشتند مضمون صحبت ایشان اینگونه بود که خیلیها به خاطر امام حسین شهید شدند اما اینهایی که بعد از عاشورا آمدند دیگر شهدای عاشورا نیستند. توابین هم شهید شدند اما دیگر ان شهدای با بصیرت کربلا به حساب نمیآمدند.
* آقای باهنر! شما از ابتدا و بهخصوص پس از دوم خرداد به عنوان یکی از شاخصترین افراد جناح موسوم به راست و هموراه به عنوان مخالف و منتقد اصلاحطلبان شناخته میشدید. چگونه ارزیابی میکنید؟
** بارها به اصلاحطلبها گفتهایم و در رسانهها هم اعلام کردهایم که ما از جریانی که با اسم اصلاحطلب در کشور ادامه حیات سیاسی بدهد و فعال هم باشد استقبال میکنیم و توصیه ما این است که این کار انجام بشود. ولی دو مقدمه دارد، یکی اینکه کلمه اصلاحطلبی را تعریف بکنیم کما اینکه با هم بایستی اصولگرایی را تعریف بکنیم. اصولگاریی یعنی چه و چه کسی و آنها هم بایستی بگویند اصلاحطلب یعنی چه و مشخص شود.
بایدها و نبادیدهای اصلاحطلبی چه چیرهایی است. نکته دوم اینکه جریان اصلاحطلبی بایستی تکلیفش را با سران فتنه مشخص بکند، البته صریح و شفاف. اصلاحطلبانی که بخواهند به دنبال مشی موسوی و کروبی بروند اپوزیسیون بیرون نظام هستند و نظام با آنها برخورد میکند.
* یعنی شما جزو کسانی هستید که از بازگشت اصلاحطلبان حمایت میکنند؟
** ببینید، آمدن اصلاحطلبها دو پیش ظرط دارد که یکی از آنها این است که باید اصلاحطلبی را تعریف کنند که مشی، گفتار و روفتارهایشان در چارچوب قانون اساسی و قوانین کشور باشد، چون زمانی که اصلاحطلبها در دولت هفتم و مجلس ششم حاکم بودند اصلاحطلبی را نقد یک قانون معمولی کشور شروع میشد تا نقد کل نظام.
* یعنی این دایره خیلی بود؟
** خیر. اصلاحطلبان اپوزیسیون داخل نظام و بیرون نظام را مخلوط کرده بود و بایستی معلوم بشود که اپوزیسیون داخل نظام و قانون اساسی و در چارچوب قوانین کشور است و دوم اینکه بایستی تکلیفشان را با سران فتنه مشخص کنند. آن بخش از اصلاحطلبهایی که معتقد باشند رهبریشان و مشیشان مسیر راهبردی کروبی و موسوی است تمام شده هستند. قاعدتا نظام هم به این افراد اجازه فعالیت نمیدهد چرا که تکلیفشان روشن است که ضد انقلاب هستند. اما ما از کسانی که تکلیف خود را روشن و از اینها اعلام برائت کرده و اصلاحطلبی را تعریف کنند، استقبال میکنیم که فعالیت کنند. نکته دوم اینکه اگر اصولگراها تصور بکنند اصلاحطلبها دیگر نمیآیند و ما دیگر رقیبی نداریم، ما این مساله را هم قبول نداریم. هنوز اصولگراها یک رقیب مشترک داخلی به اسم اصلاحطلبها یا با تابلو یا بیتابلو دارند و ما بایستی این باور را داشته باشیم که اصلاحطلبها هستند و فعالند و ما رقیب مشترک داریم.
* ممکن است به خاتمی اجازه بازگشت داده شود یا او کلا یک چهره سوخته مثل موسوی و کروبی است؟
** نمیدانم. این قضیه بستگی بسیار زیادی به رفتار خاتمی دارد. اینکه ما بگوییم کار خاتمی مثل موسوی و کروبی تمام شده است نه این نیست. تا این نقطهای که امروز در آن قرار داریم بنده اعتقادی به این ندارم که ما به عنوان سرفتنه علیه خاتمی شعار بدهیم. اما رفتار خاتمی بایستی خیلی شفاتتر و روشنتر باشد و آنجایی که مرز رفتار ضد انقلابی جریان سبز ئ کروبی و ... روشن میشود، خاتمی بایستی موضع بگیرد یعنی خاتمی اگر فکر کند همین طور در سکوت میتواند کار را ادامه بدهد، این قابل قبول نیست. اگر قرار باشد در صحنه سیاسی بیاید و فعال باشد بایستی مواضعش خیلی شفاف و روشن باشد بعضیها میگویند ایشان صددرصد از جریان سبز حمایت میکند. ولی من این تحلیل را ندارم. اما ایشان بسیار محافظه کارانه برخورد میکند و اعتقاد دارم که رفتار آینده خاتمی بایستی حساب شدهتر و شفافتر باشد.
* با توجه به شرایط موجود،آرایش سیاسی اصولگرایان را چگونه ارزیابی میکنید؟ ما با وحدت مواجه خواهیم بود یا با ارائه چند فهرست متفاوت توسط اصولگرایان؟
** در جریان اصولگرایی تنوع فکری زیادی وجود دارد. ما این تنوع فکری را به سه لایه تقسیم کردیم، یکی وحدت اصولگرایان به صورت عام زیر چتر جامعه روحانیت و جامعه مدرسین بوده و ما این مساله را قبول داریم و میپذیریم. بعضیها به بهانه ولایت فقیه و دفاع از ولایت فقیه میخواهند روحانیت و حوزههای علمیه و مرجعیت را بزنند. این دقیقا همان فتنهای است که فکر میکنیم در آینده از درون اصولگراها شکل بگیرد و فتنه عظیم و بزرگی است. اصلا ولایت فقیه بدون پشتوانه مرجعیت، حوزههای علمیه و روحانیت معنای خارجی پیدا نمیکند. زمان حضرت امام که دستور تشکیل مجلس خبرگان رهبری صادر شد، ایشان به این مضمون تعبیر داشتند که اصلا مجلس خبرگان پشتوانه ولایت فقیه است. بنابراین ما هم به عنوان جامعه اسلامی مهندسین و هم جبهه پیروان خط امام و رهبری از اول انقلاب ثابت کردهایم که همواره زیر سایه روحانیت اصیل و انقلابی و مشخصا جامعه روحانیت مبارز تهران و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم حرکت کردیم و الان هم اعتقاد داریم چتر وحدت اصولگرایان را این جامعتین میتوانند بلند بکنند و این کار را هم انجام دادهاند و بایدها و نبایدها را تعریف کردهاند. همان توصیهای که ما داشتیم که معلوم بشود اصولگر چه کسی است؟ الان در منشور جامعتین آماده کسانی که اصولگرا هستند این افعال را بایستی انجام بدهند و این افعال را نباید. البته نمیدانیم جامعتین وارد انتخابات بشوند و یا خیر، این ارتباط به خودشان دارد و ما توصیه خاصی نداریم . اما بخش دوم، در جلسهای که با رئیس جوهوری داشتین 30 نفر را جمع کرده و افرادی را مشخص کردند. عسکر اولادی و ولایتی و حداد عادل که ساختارهای انتخاباتی را فعال بکنند و ما جسته و گریخته شنیده بودیم که گفته بودند ما این سه نفر برای اینکه کار را انجام بدهند قبول داریم و این سه نفر به هر جمعبندی و تصمیمی که رسیدند باز هم ما قبول داریم. لایه سوم اینکه تا زمانی که اینها فعال بشوند ما فعالیتهای انتخاباتیمان را انجام میدهیم و دلیل این قضیه هم افزایش ظرفیت اصولگرایی است.
اما اینکه گفتند چند لیست توسط اصولگرایان ارائه خواهد شد، بستگی به حوزههای انتخابی دارد. بعضی جاها کاری از دست ما بر نمیآید. بعضی جاها هم ضرر میکنند. ممکن است سه تا اصولگرا با همدیگر رقابت بکنند بعد کسی که اصولگرا نیست از بین آنها رای بیاورد که ما تلاشمان را هم میکنیم این اتفاق نیفتد. یک جاهایی دیگر دست ما نیست. اما هر چه به شهرهای بزرگتر میآییم مساله حضور و بروز جریانهای سیاسی موثرتر میشود که در آخر به تهران میرسد. در تهران به صورت انفرادی کسی رای نمیآورد. من امید بسیاری به این دارم که در تهران اصولگرایان رای بیاورند و لیست اصلی اصولگرایی در تهران نهایتا یکی باشد.
* شما زمانی از طرفداران و متحدان احمینژاد و در دورهای به یکی از منتقدان ایشان تبدیل میشوید. چه اتفاقی میافتد که آقای باهنر اینگونه تغییر رویه میدهد؟
** ما از احمینژاد دفاع میکردیم و الان هم دفاع میکنیم. معتقدیم هم مجلس، هم دولت و هم قوه قضائیه باید تمامی تلاششان را بکنند که همکار و همدل همدیگر باشند و این سیاست راهبردی ما است.
مثلا ما در پایان دوره مجلس پنجم 5/1 تا دو سال با دولت خاتمی هم دوره بودهایم. در آن موقع یکی از کسانی که به صورت جدی مخالف استیضاحها بود، من بودم.
یعنی دولتی که دارد کار میکند هر روز گرفتار استیضاح و سوال باشد حتی اگر دولت و مجلس در دو جناح سیاسی رقیب هم باشند این حق نیست که مجلس با دولت مرتب برخورد حذفی داشته باشد.
نکته دیگر اینکه هم فکری، هم حزبی بودن و هم گام بودن مانع از انجام وظایف قانونی و مسئولیتهای رسمی نمیشود یعنی اگر بنده احساس کردم که قانونی، وزیری یا لایحهای به مصلحت و منفعت کشور نیست، انجاست که باید خوب امتحان پس بدهم و این را فدای رفاقتهای سیاسی یا مخالفتهای سیاسی نکنم.
* یعنی شما میگویید رفتار باهنر هیچ تغییر نکرده است؟
** نمیگویم رفتارم تغییری نکرده، اما این تغییر رفتار ناشی از تغییر رفتار دولت بوده یا نه؟ آیا این دولت دقیقا همان دولت قبلی است و من رفتارم تغییر کرده است؟
بعضی از این تغییرات، تغییرات متقابل است. بالاخره بنده در دوره اول ریاست جمهوری احمدی نژاد با 3-2 تا از وزرا مخالف بودم. در دوره دوم هم مخالف بودم. دوره اول شایعه بود که 3-2 تا از وزرا اصلا وزیر باهنر هستند. مدعی هستم حتی یک نفر را به عنوان وزیر به احمینژاد معرفی نکردهام.
* اما در مجلس از آنها حمایت کردید؟
** من از همه وزرا حمایت میکردم.
* اما این کار را در مجلس بعدی نکردید؟
** نه! ببینید از همه وزرا حمایت نکردم علیه هیچکدام از وزرا در دوره اول صحبت نکردم در دوره دوم که احمدینژاد وزرایش را معرفی کرد، ما معتقد بودم تعدادی از وزرا جایگاهشان مناسب نیست و من در مصاحبهای گفتم فکر میکنم با این وضعیت 8-7 نفر از وزار رای نمیآورند. شاید همین قضیه هم باعث خیر شد. ما خیلی تلاش کردیم. یعنی تحلیل من این بود اگر رها میکردیم 8-7 نفر میافتادند، نه اینکه مخالفت میکردیم. اگر مخالفت میکردین خیلی بیشتر میافتادند. به جرات میگویم هیات رئیسه مجلس 3-4 نفر از وزار را از عدم رای نجات داد. بهضیها تعبیرشان این بود که باهنر میخواهد تلاش بکند 8-7 تا از وزار بیفتند ولی باید بگویم تحلیل کردیم که اگر ما هیچ کاری نکردیم اگر بنده در ارای نمایندهها موثر هیتم با انها کار نکنک 8-7 تا از وزرا میافتند. اگر قرار بود کار بکنم که رای استیضاحها را با خواهش و تمنا نگیریم گرفتاری زیادی پیش میآید.
* پس پشت پرده بین مهندس باهنر و دولت هیچ اتفاقی نیفتاده است؟
** خیر، مثلا قانون برنامه پنجم یکسال در مجلس مطرح و فرصتی پیدا شد من در کمیسیون تلفیق برنامه قرار گرفتم. من چیزی از خودم ندارم ولی بالاخره جز و معدود نمایندههایی هستم که چهار برنامه گذشته را هم بررسی و هم در تصویبش حضور داشتم. بالاخره لایحهای را که دولت داده بود اصلا احساس نمیکردم قابل تصویب است و اصلا کشور را نمیتوانست اداره بکند.
من نمیتوانم این قضیه را خرج رفاقت خودم با دکتر احمدینژاد بکنم. خدمتشان میروم و همه تلاشها انجام میشود، اما معنا و مفهوم آن این نیست که چون با یک دولت هم جریان و هم فکر هستیم دیگر از وظایف قانونی خودمان صرف نظر کنیم. اوایبل با دکتر احمدینژاد تفاهم کردیم و گفتیم رفاقتها سر جایش و انجام وظیفهها هم سر جایش.
بر همین اساس به رغم برخی از مسائل تلاش کردیم که قانون برنامه را عمیق، دقیق و علمی بررسی کنیم و بحمدالله اکثرا با تفاهیم دولت تغییرات کیفی بسیار خوبی در لایحه برنامه به شهادت متخصصان امر از وزن و عمق و تدبیر بهتری برخوردار شد که امدواریم دولت محترم با اجرای دقیق آن خدمات ماندگاری انجام دهد.