سجاد طایری
در حال حاضر نظام امنیتی در خلیج فارس به دلیل فقدان منافع ملی همسو در بین کشورهای منطقه و عدم نیازهای متقابل و وجود تلاش کشورهای درون منطقهای و رقابتها و تضادها، با مشکل مواجه است. مسلماً حضور نیروهای بیگانه نیز باعث تشدید و استمرار بحران میشود. از این رو چنانچه اعضای شورای همکاری خلیج فارس بخواهند از این وضع نابسامان خلاصی یابند، ابتدا لازم است تعریف دقیقتری از طرح امنیتی برای خود و کل کشورهای خلیجفارس بدست آورند و سپس سیستمی را تأسیس کنند که بدون حضور هیچ یک از قدرتهای فرامنطقهای و با مشارکت تمام کشورهای ساحلی باشد.
مسلماً در سایه یک سیستم امنیتی صحیح و با ایجاد یک محیط سالم و خالی از غرضورزیها و دشمنیهای گذشته و همچنین با احترام به استقلال و تمامیت ارضی سایر کشورها میتوان از تدابیر سیاسی جهت حل و فصل اختلافات استفاده نمود. بر این اساس در میان مدت، الگوی همزیستی در چارچوب مدل امنیت دستهجمعی از مطلوبیت بیشتری برخوردار است و در درازمدت، همگرایی منطقهای میتواند الگوی جامعی برای تأمین امنیت و پیشبرد منافع اقتصادی کشورهای منطقه باشد.
مخاطرات امنیتی خلیجفارس
حضور قدرت دریایی امریکا در خلیج فارس، اشغال افغانستان و عراق، تأمین امنیت اعراب و رژیم اسرائیل توسط امریکا از جمله مسائلی محسوب میشوند که طی سالهای گذشته بر ابهامهای معمای امنیت در خلیجفارس و منطقه افزودهاند. علاوه بر این، در حال حاضر چند مسئله مهم وجود دارد که هر یک میتوانند معادلات امنیتی این منطقه را دگرگون کنند. این مسائل عبارتند از:
۱- شدتگیری تحولات سیاسی و اجتماعی خاورمیانه که به بهار عربی موسوم شده، تا حد زیادی امنیت کشورهای خلیج فارس را نیز تحت تأثیر قرار داده است به نحوی که برخی از کشورها همانند عربستان و بحرین شاهد بروز مخالفتهای مردمی بودهاند و برخی دیگر ناچار دست به اصلاحات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی زدهاند. در این بین لشکرکشی عربستان به بحرین، رویدادی بود که حکایت از تغییر معادلات امنیتی خلیج فارس داشت.
۲- متهم نمودن جمهوری اسلامی ایران به ترور سفیر عربستان در خاک امریکا که در وهله اول میتواند موجب افزایش تنش میان ایران و عربستان و سپس تشدید تشنج میان ایران و سایر کشورهای عربی به خصوص کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس شود.
۳- تصمیم امریکا برای خروج نیروهای نظامی خود از عراق و انتقال آن به سایر کشورهای خلیج فارس که میتواند موجب افزایش حضور نظامی و همکاریهای امنیتی میان واشنگتن و کشورهای منطقه شود. چنین امری نه تنها بر نظام امنیتی خلیجفارس تأثیر میگذارد، بلکه کاملاً به زیان ایران است. در حال حاضر ایالات متحده علاوه بر آنکه ۴۰ هزار نظامی در منطقه دارد، در پی تقویت حضور نظامی خود در خلیجفارس نیز میباشد.
امریکا تصمیم دارد پس از خروج سربازانش از عراق که تا پایان سال ۲۰۱۱ میلادی صورت میگیرد، حضور نظامی خود را در منطقه از طریق افزایش همکاری با دیگر کشورهای عرب خلیج فارس تقویت کند.
هدف اصلی ایالات متحده از اتخاذ چنین تصمیمی این است که بتواند در صورت بروز وضع اضطراری در عراق یا رویارویی با ایران، به سرعت واحدهای رزمی خود را وارد عمل کند. بر این اساس امریکا قصد دارد یگانهای نیروی دریایی خود را در منطقه افزایش دهد و در پی افزایش همکاری نظامی با اعضای شورای همکاری خلیجفارس است.
بدین ترتیب واشنگتن در تدارک تقویت ائتلاف ضدایرانی و ضدانقلابی از طریق همکاری نظامی با ارتجاعیترین رژیمهای پادشاهی منطقه است. در واقع تقویت حضور نظامی امریکا علاوه براینکه علیه ایران صورت میگیرد، به معنای سرکوب هر گونه اعتراض مردمی در این کشورها نیز خواهد بود زیرا حفظ ثبات متحدان واشنگتن در خلیجفارس، از جمله اولویتهای دولت امریکا محسوب میشود. در نتیجه هم مقابله با ایران که به چشم یک تهدید نگریسته میشود و هم حفظ ثبات کشورهای خلیجفارس، موجب شده که کاخ سفید و پنتاگون در راستای معماری امنیتی جدید خود برای خلیجفارس که شامل گشتهای هوایی و دریایی و دفاع موشکی است، گام بردارند.
دورنمای راهبردی
با توجه به اوضاع و شرایط منطقه، کاملاً مشخص است که امنیت و مشروعیت حوزه قدرت در خلیجفارس، تا حد زیادی به دنیای بیرون از مرزها و جابهجایی قدرت و تغییر ماهیت و جهتگیریها بینالمللی وابسته است. در واقع عامل بیرونی علاوه بر آنکه به طور مستمر و مستقیم به دخالت در امور منطقه میپردازد، با استفاده از ضعف داخلی نیز نقاط اختلاف را تشدید میکند و سیاست در خلیجفارس را همسو با منافع بینالمللی و نه منافع کشورهای منطقه شکل میدهد. ناهمگونی ساختارهای سیاسی هشت کشور خلیجفارس به همان اندازه که بر سیاست خارجی آنها تأثیر میگذارد بر همکاریهای منطقهای و به همان میزان بر امنیت خلیج فارس تأثیرگذار است.
بنابراین احساس ناامنی دو نتیجه بسیار منفی و بلندمدت بر رشد و توسعه سیاسی اقتصادی منطقه میگذارد. نخست آنکه مسابقه تسلیحاتی به راه میاندازند و دوم آنکه حضور نیروهای بیگانه را برای ایجاد امنیت در منطقه تثبیت میکند.
تجزیه و تحلیل چالشهای استراتژیک امنیت خلیجفارس و وابستگی بیش از حد کشورهای منطقه به ایالات متحده، بیانگر مخاطرهآمیز بودن آینده منطقه است. افزایش روزافزون حضور نظامی امریکا به معنای مداخله بازیگری فرامنطقهای در مسائل منطقهای است. این امر علاوه بر آنکه فینفسه موجب ناامنی میشود، دارای ابعاد و زوایای دیگری نیز میباشد زیرا امریکا از یک سو در پی تلاش برای تحمیل دموکراسی لیبرال است و از سوی دیگر به رویکرد تعادل و موازنه قوا تکیه دارد. کاملاً واضح است که هر دو طرح عملاً ناکارآمد هستند زیرا هم اصلاحات گسترده سیاسی در سراسر خلیجفارس و هم نظام موازنه قوا، وابستگی کشورهای منطقه به امریکا را افزایش خواهند داد. این در حالی است که خلیجفارس بعد از بحران عراق، این پتانسیل را دارد که توازن قوای جدیدی در آن شکل بگیرد به خصوص که نظام امنیتی فعلی خلیج فارس کارآمدی لازم برای حفظ امنیت منطقه را ندارد.
در این بین به نظر میرسد بازی ایران و امریکا در منطقه، بازی برد و باخت است که با تأمین امنیت یکی، برای دیگری ناامنی بهوجود میآید. اگر چه امریکاییها، ایران را به عنوان یک قدرت منطقهای قبول دارند، اما معتقدند که قدرتهای منطقهای باید با امریکا هماهنگی داشته باشند.
این در حالی است که امنیت خلیج فارس، امنیت داخلی ایران به شمار میرود و جای تردید وجود ندارد که امنیت انرژی ایران به امنیت خلیجفارس وابسته است. در این بین امریکاییها گمان میکنند ایران قوی به ضرر منافع امریکاست، در حالی که یک ایران قدرتمند میتواند عاملی برای حفظ منافع منطقهای باشد.
براین اساس با توجه به قدرت بلامنازع ایران در منطقه، شکلگیری هرگونه ترتیبات امنیتی و اقتصادی بدون ایران یا به عبارتی بهتر بدون در نظر گرفتن نقشی مؤثر برای جمهوری اسلامی ایران محکوم به شکست است. به عبارت دیگر تأمین امنیت منطقه استراتژیک خلیج فارس از هر جهت تنها با مشارکت ایران عملی خواهد بود.
در نتیجه میتوان چنین اذعان نمود که رشد و توسعه روزافزون در توانمندیهای نظامی- دفاعی جمهوری اسلامی ایران و تلاشهای این کشور برای تثبیت امنیت مطلوب و بومی در حوزه خلیجفارس، عملاً دربرگیرنده منافع تمامی کشورهای این حوزه و حتی برای سایر دولتهای ذینفع در آن بوده و بنابراین استمرار و پایداری آن نیز مستلزم همراهی و مشارکت آگاهانه و عملیاتی تمامی کشورهای منطقه است. به همین سبب باید کشورهای منطقه به سمت ایجاد ساز و کار منطقهای با حضور تمام کشورهای منطقه و با ساختاری نوین و کارآمد حرکت کنند.
در مجموع هرگونه تلاش جمهوری اسلامی ایران در جهت تأمین و تثبیت امنیت پایدار در سطح حوزه خلیج فارس، امری است که برپایه شناخت مبانی ژئوپلیتیک و با درکی کامل از روند تحولات ژئوپلیتیکی انجام گرفته و تقویت ژئوپلیتیک ایران را به همراه دارد. اما نقطه مقابل آن یعنی هرگونه توجه به گسترش تهدیدات در حوزه خلیجفارس و تنگه هرمز، عملاً به مفهوم عدم درک مبانی ژئوپلیتیکی ایران و نیز تضعیف موقعیت و ظرفیتهای ژئوپلیتیک این کشور از سهم ۵۰ درصدی آن در خلیجفارس است.