تاریخ انتشار : ۱۶ آذر ۱۳۹۰ - ۰۷:۰۲  ، 
کد خبر : ۲۳۱۴۷۰
رامین مهمانپرست، سخنگوی وزارت امور خارجه در گفت‌وگو با ایران:

انقلابیون لیبی در اوج درگیری با قذافی به ایران سفر کرده بودند

صادق سلمانی مقدمه: گروه سیاسی: سال گذشته و پس از شروع انقلاب‌های مردمی در منطقه خاورمیانه که دومینوار از تونس شروع و تا لیبی ادامه پیدا کرده و حکام مستبد آنها را به زیر کشید برخی از رسانه‌ها و سیاسیون داخلی وزارت امور خارجه را به کم‌کاری نسبت به تحولات منطقه و بیداری اسلامی متهم کردند. در همین زمینه رامین مهمانپرست سخنگوی وزارت امور خارجه با حضور در مؤسسه فرهنگی مطبوعاتی و ضمن بازدید از قسمت‌های مختلف تحریریه مؤسسه ، در نشستی صمیمی که نزدیک به دو ساعت طول کشید به سؤالات مختلف خبرنگاران گروه سیاسی و بین‌الملل پاسخ گفت و در‌خصوص موارد مطرح شده علیه دستگاه دیپلماسی کشور توضیح داد. سخنگوی وزارت امور خارجه در این گفت‌وگوی صمیمانه ضمن بررسی تحولات منطقه، طرح اتهام ترور سفیر عربستان سعودی توسط ایران از سوی امریکایی‌ها را مورد بررسی و موشکافی قرار داد. مهمانپرست در ادامه به موضوع لیبی و اتهام رسانه‌ای اخیر مبنی بر بسته بودن سفارت کشورمان در طرابلس نیز اشاره کرد و گفت که نه تنها سفارت ایران در لیبی به هیچوجه بسته نشد بلکه از ابتدای شروع حرکت انقلابیون لیبی تا زمان جشن پیروزی، برخی از مسئولین ارشد نیروهای انقلابی لیبی به ایران تردد داشته که به خاطر برخی مصالح امنیتی و سیاسی لزومی به رسانه‌ای شدن آن وجود نداشته است. در ادامه متن کامل این گفت‌وگو را می‌خوانید:

* جناب آقای مهمانپرست، بحث سناریوی اخیر امریکایی‌ها علیه جمهوری اسلامی ایران اگرچه ظاهر احمقانه و ساده‌لوحانه‌ای دارد و خیلی از مقامات جمهوری اسلامی، بسیاری از فعالان سیاسی و اهالی فهم در مسائل بین‌الملل مقیم خارج از ایران نیز به ‌این مسئله اذعان دارند، اما حاوی نکته‌ای است که به نظر می‌رسد نیاز به تأمل دارد و آن هم اینکه امریکایی‌ها معمولاً در طراحی این تیپ سناریو‌ها شاید بخواهند دو هدف را همزمان اجرا بکنند. اولاً این سناریو معمولاً مقدمه‌ای برای یک اتفاق بزرگ‌تری که امریکایی‌ها در ذهنشان و در اتاق‌های امنیتی طراحی می‌کنند، می‌باشد و دوم این‌که بعضی از این سناریوها، یک عملیات ایذایی است تا افکار عمومی و رسانه‌‌ها، توجهشان به جای دیگری جلب شده و در نقطه‌ای دیگر اتفاق اصلی بیفتد. حال با این تفاسیر، شما به‌عنوان یک دیپلمات با سابقه از دلایل طراحی این سناریو و احتمالاً اهداف پشت پرده آن بگویید. آیا این سناریو ممکن است عملیات ایذایی یا مقدمه یک عملیات بزرگتر باشد؟
** اگر سوابق عملکرد سیاست خارجی امریکا را بررسی کنیم متوجه می‌شویم که وقتی آنها به هر دلیلی تصمیم ‌می‌گیرند یک اقدامی را انجام بدهند برای این‌که پذیرش عمومی نسبت به آن به‌وجود بیاید شروع به‌کار کردن روی افکار عمومی می‌کنند. مثلاً زمانی می‌خواستند به بهانه درگیری‌هایی که بین صرب‌ها و مسلمان‌ها در بوسنی به‌وجود آمده بود در منطقه بالکان حضور پیدا بکنند و در همان زمان، یک دفعه تبلیغات خیلی سنگین و متمرکزی را بر روی افکار عمومی و در دفاع از مسلمان‌های بوسنی تحت این عنوان که دارد در حق آنها جنایت بزرگی می‌شود انجام ‌دادند و در همین زمینه صحنه‌های خیلی تأثرانگیزی را نشان می‌دادند. آنها آنقدر روی افکار عمومی کار کردند که وقتی می‌خواستند عملیات نظامی را در آنجا شروع کنند، همه به امریکایی‌ها به چشم یک قهرمان که آمده است مسلمانان را نجات بدهد، نگاه می‌کردند. اگر به دقت نگاه کنید در لیبی و افغانستان هم وضعیت به همین شکل است و آنها به این نتیجه رسیده‌اند که اول باید روی افکار عمومی کار کنند. امریکایی‌ها در حال حاضر در یک وضعیت خاص گرفتار شد‌ه‌ و چند موضوع آنها را دچار یک مشکل جدی کرده است. در بعد سیاست خارجی بحث تحولات بیداری اسلامی در منطقه برای امریکایی‌ها خیلی گران تمام شده است. برای امریکایی‌ها، خاورمیانه و خلیج‌فارس از دو جهت اولویت دارد. اول اینکه بحث رژیم صهیونیستی و امنیت آن مطرح است و اوباما هم در آخرین سخنرانی در رابطه با سیاست خارجی امریکا در منطقه خاورمیانه اعلام کرد که اولویت اول ما تأمین امنیت دولت یهود است.
نکته دوم اینکه ذخایر عظیم انرژی فسیلی بسیاری در منطقه وجود دارد و در حال حاضر، وضع اقتصادی کشورهای مختلف جهان به انرژی نفت بسیار وابسته است. در رقابتی که امریکایی‌‌ها با رقبای بزرگ خودشان در دنیا دارند احساس می‌کنند که در آینده نزدیک اتفاقات مهمی در معادلات سیاسی دنیا رقم خواهد خورد و قدرت‌های بزرگ دنیا به لحاظ اقتصادی مانند چین، هند، روسیه و کشورهای دیگر از امریکا جلو خواهند افتاد. پس امریکا نمی‌خواهد که به‌هیچ وجه خاورمیانه را از دست بدهد. تحولات بیداری اسلامی در منطقه، امریکایی‌ها را دچار یک نوع پریشانی کرده است. آنها طرح‌هایی برای کشورهای منطقه خاورمیانه داشتند و فکر می‌کردند که بالاخره یک روزی این حکام وابسته تاریخ مصرف‌شان تمام می‌شود و حتی برای آن زمان هم سناریوهایی را آماده کرده بودند ولی این‌که اعتراضات مردمی به این شکل، گسترش پیدا کرده، وارد کشورهای مختلف شده و مردم پای صحنه‌ها بایستند، خارج از تصورشان بود. وقتی حرکت از تونس شروع شد و به مصر رسید، امریکایی‌ها تا آخرین لحظات تلاش کردند که حسنی‌مبارک را نگه‌دارند و اگر در مواضع مقامات رسمی آنها هم نگاه بکنید، می‌بینید که حرف‌های ضدونقیض زیادی می‌زدند. خانم کلینتون تا یکی دو روز قبل از سقوط حسنی مبارک، رسماً از وی حمایت می‌کرد.
امریکایی‌ها وقتی که دیدند دیگر نمی‌شود از این حکام حمایت کرد و مردم خواسته دیگری دارند، مجبور شدند که بگویند سیاست خارجی ما می‌خواهد دوران جدیدی را شروع بکند و در این تعریف جدید گفتند که حمایت از مطالبات مردم، اولویت ماست. آنها در واقع مشاهده می‌کردند مردم دنبال استقلال هستند؛ مردم دنبال این‌هستند خودشان در اداره کشور مشارکت داشته باشند و معنای این استقلال یعنی قطع یا کاهش وابستگی به امریکا قدرت بزرگی که در حال حاضر مدعی است و سعی می‌کرد در منطقه حوزه نفوذش را گسترش بدهد، امریکایی‌ها بودند. اگر قرار باشد این کشورها به سمت استقلال حرکت کنند و وابستگی شان را به غرب و امریکا کم بکنند معنی اش این است که امنیت رژیم صهیونیستی مثل سابق تأمین نخواهد شد، پس آنها دچار یک نوع دستپاچگی‌شده‌‌اند. امریکایی‌ها آمدند یک طرح جدید را مطرح کردند و گفتند که این موج تحولات منطقه وقتی ادامه پیدا کند، وارد ایران‌هم خواهد شد و خواستند این نگرانی را ایجاد کنند که بالاخره این بهار عربی، خودش را در کشورهای دیگر مثل ایران هم نشان می‌دهد. ما اصلاً در این زمینه نگران نبودیم چون از حرکت مردم در کشورهای عربی خاورمیانه و زمینه‌های آن آگاه بودیم. ما می‌گفتیم که از تحولات منطقه نگران نیستیم و از حرکت‌ مردم کشورهای عربی استقبال می‌کنیم اما امریکایی‌ها نسبت به آن بیشتر ابراز نگرانی می‌کردند. در واقع امریکایی‌ها می‌دانستند که این موج چقدر می‌تواند برای آنها خطرناک باشد و می‌خواستند یک فضای مصنوعی در کشورمان ایجاد کنند.
* به ایجاد فضای مصنوعی در کشورمان اشاره کردید آیا می‌توانید نسبت به آن توضیحات بیشتری ارائه کنید؟
** امریکایی‌ها در ایران و به دنبال فضایی که در انتخابات ریاست جمهوری سال 88 ایجاد شده بود، خیلی تلاش کردند یک موج مصنوعی در کشور ایجاد کنند و بعد با تبلیغات، این موج مصنوعی را به یک موج بزرگ تبدیل کرده و بگویند این تحولات در ایران، ادامه همین بیداری اسلامی در منطقه است. در این طراحی جدید باید بین ایران و کشورهای منطقه درگیری ایجاد شود. البته حتی اگر بین چند کشور دیگر غیر از ایران هم بتوانند در منطقه درگیری ایجاد کنند مثل سوریه و ... آن هم برایشان می‌تواند مهم باشد ولی اگر این درگیری بین ایران و یک کشور دیگر در منطقه اتفاق بیفتد برای آنها در اولویت‌اول قرار خواهد گرفت چون می‌توانند با تبلیغ بر روی ایران هراسی و این‌که دشمن اصلی در منطقه ایران است نه اسرائیل، همه حواس‌ها را متوجه جمهوری اسلامی کنند. در کنار این مسئله بحث درگیری‌های مذهبی بین شیعیان و اهل تسنن هم جزو دستور کارشان است که هر کدام از آنها شکل بگیرد، مهم است. براساس این تئوری اگر بگوییم ایران، یعنی شیعه و اگر بگوییم شیعه یعنی ایران. امریکایی‌ها دارند این تبلیغ را دنبال می‌کنند و این سناریو در شرایطی طراحی و اجرا شد که آنها از راه‌های دیگر به نتیجه نرسیده بودند و احساس کردند روش‌های دیگر جواب نداده‌ است.
* در حال حاضر و در اوج تحولات منطقه ما شاهد بحران اقتصادی در غرب و از جمله جنبش وال‌استریت هستیم.در مورد ارتباط این موضوع با سناریوی اخیر امریکایی‌ها چه تحلیلی دارید؟
** ظرف دو سه سال اخیر بحران بین‌المللی اقتصادی، دنیا را تحت‌الشعاع خودش قرار داده است، هر کشوری که وابستگی اقتصادی بیشتری به اقتصاد امریکا و غرب داشت، بیشتر گرفتار شد. یکی از دلایلی که اقتصاد ما در این شرایط اصلاً آسیب ندید عدم وابستگی به غرب بود و حتی در کمال تعجب ناظرین بین المللی، در بدترین شرایط اقتصادی که غربی‌ها دچار آن شده بودند، ما بزرگ‌ترین طرح اقتصادیمان موسوم به طرح هدفمند کردن یارانه‌ها را در ایران اجرا کردیم و همه‌ آنها مجبور به تحسین این طرح شدند. دلیل تحسین غربی‌ها از اجرای طرح تحول اقتصادی در ایران این بود که ما ارتباط اقتصادی‌‌مان با سیستم اقتصادی غرب، قطع شده بود. حالا یک مقدار از آن را خودشان باعث و بانی آن بودند. آنها آمدند تحریم‌ها را وضع کردند تا با استفاده از یک‌سری روش‌هایی بتوانند ما را محدود بکنند. این روش‌ها باعث شد ما روی قدرت اقتصادی و بنیه‌های خودمان بیشتر تکیه بکنیم و ارتباط سیستمی ما با اقتصاد غرب قطع شود این در حالی صورت گرفت که آنها دچار مشکل بودند. این مشکل در کشورهای مختلف خودش را نشان داده است.
مثلاً شما در اروپا می‌بینید چند کشور مثل یونان، ایتالیا، اسپانیا، پرتغال و... دچار بحران اقتصادی شده‌اند و این موضوع دارد دامنگیر می‌شود. حتی در کشوری مثل انگلستان نارضایتی‌های اجتماعی منجر به درگیری مردم با نیروهای پلیس شده است. وقتی در خود امریکا و در نیویورک هم این اتفاق افتاد و فراگیر شد آنها احساس کردند این نارضایتی‌ها در درون امریکا دارد مشکل ایجاد می‌کند و وقتی که این مشکل را ریشه‌یابی کردند متوجه شدند یکی از ریشه‌های این نابسامانی، غیر از طراحی‌های غلط نهادهای پولی - مالی که توسط آنها دنبال می‌شد، سرمایه‌گذاری‌های هنگفت در لشکرکشی‌های نظامی بود. یعنی مردم امریکا می‌گویند پول مالیات ما صرف کشورگشایی می‌شود. در حال حاضر مردم امریکا این‌طور قضاوت می‌کنند که آقای اوباما و دموکرات‌ها، همان مسیر جمهوری‌خواهان را می‌روند و اصلاً هیچ تغییر جدی‌ای نه در سیاست‌شان در منطقه، نه در بحث‌های اقتصادی و نه در رفاه اجتماعی مردم ایجاد نشده است. پس می‌بایستی یک کاری انجام می‌دادند که فضا را تغییر بدهند.
* امریکا در تازه‌ترین اتهام‌پراکنی خود علیه ایران، کشورمان را به ترور سفیر عربستان در واشنگتن متهم کرده است. امریکا با طرح این اتهام چه هدفی را دنبال می‌کند؟
** در مورد این‌که چه اهداف سیاسی پشت پرده اتهام ترور سفیر عربستان توسط ایران قرار دارد باید به این نکته اشاره کنم که قطعاً امریکایی‌ها به دنبال این هستند که از طریق این اتهام تروریستی، موضوع جدیدی را از طریق شورای امنیت پیگیری کرده و یک قطعنامه جدید درخصوص تحریم علیه ایران اجرا کنند. همزمان شدن این اتهام مطرح شده از سوی امریکا با بحث حقوق بشر و در کنار آن بحث هسته‌ای ایران، نشان از یک سناریوی جدی دارد. شما ببینید آقای آمانو هنوز گزارشش را در مورد فعالیت‌های هسته‌ای ایران ارائه نکرده است،‌ آنها در افکار عمومی شروع به ارائه گزارش‌هایی مبنی بر اینکه که گزارش فعالیت‌های هسته‌ای ایران خیلی مهم است کرده‌اند. چون ایران از اهداف صلح‌آمیز هسته‌ای دور شده و سراغ اهداف نظامی رفته است!
* یعنی برای ایام انتخابات مجلس برنامه‌ای دارند؟
** هدف اصلی امریکایی‌ها این است که در بین مردم، نارضایتی و دودستگی ایجاد کنند. آنها می‌خواهند بگویند که مقامات جمهوری اسلامی ایران عملکردشان منفی بوده است و در بحث هسته‌ای و حقوق بشر این تخلفات را داشته‌اند‌ و کارهای تروریستی را دنبال می‌کنند که نتیجه‌ آن تحریم است و تحریم‌ها هم به مردم فشار وارد می‌کند، پس در نتیجه مردم بیایند به این سیستم اعتراض بکنند. بزرگ‌ترین اشتباه خانم کلینتون این بود که در مصاحبه‌های روزهای اخیر خود با رسانه‌ها، فکر می‌کرد که می‌تواند ملت ما را تحریک کند و آنها بیایند دست به اعتراض بزنند. او متوجه نبود که دارد دست خودشان را رو می‌کند و در مصاحبه‌ای گفت که بالاخره این فشار به مردم باعث می‌شود که یک تعدادی از مردم سر و صدا بکنند و این صدا را به مسئولان نظام برسانند. یعنی طراحی آنها برای فشار آوردن به مردم است.
* این نارضایتی اجتماعی چرا باید نزدیک انتخابات نهمین دوره مجلس رخ دهد؟
** برای این که آنها هنوز فکر می‌کنند بهترین فرصت برای دامن زدن به اختلافات و ایجاد یک فتنه جدید، ایام انتخابات خواهد بود. آنها سال پیش می‌خواستند این طراحی را انجام بدهند. قرار بود این طرح نزدیک اجرای هدفمند کردن یارانه‌ها اجرا شود و اگر یادتان باشد، همزمان با آن امریکایی‌ها شروع به وارد کردن فشار به کشورهای مختلف و تصویب یک سری تحریم علیه ما که به آن تحریم‌های فلج کننده می‌گفتند، کردند.
* منظور از این تحریم‌های فلج‌کننده چیست؟
** منظور امریکایی‌ها از تحریم‌های فلج کننده این بود که می‌گفتند باید یک کاری انجام بدهیم که تأثیر مستقیم بر زندگی مردم بگذارد و اگر بتوانیم همزمان با طرح هدفمند کردن یارانه‌ها چنین کاری بکنیم، می‌تواند یک سری تبعاتی در وضعیت اقتصادی ایران داشته باشد، بعد این عوامل در کنار یکدیگر موج نارضایتی را ایجاد می‌کند که بهترین فرصت برای بهره‌برداری امریکایی‌ها است.
* راه مقابله با این طراحی‌های امریکا چیست؟
** راه مقابله‌اش این است که مردم ما در عمل نشان بدهند که با این اقدامات نه تنها متفرق نشده بلکه منسجم‌تر می‌شوند و در ایستادگی و اصرار بر حق خودشان استقامت بیشتری خواهند داشت. در بحث هسته‌ای، ما معتقدیم که این حقوق ملت ماست و پای آن ایستاده‌ایم. در بحث حقوق بشر نیز ثابت خواهیم کرد که آنها می‌خواهند از حقوق بشر به عنوان یک ابزار سیاسی استفاده کنند و الا خودشان در بحث حقوق بشر رسوای عالم هستند و مدارک زیادی از نقض حقوق بشر توسط آنها وجود دارد و هنوز نتوانسته‌اند نسبت به زندان گوانتانامو، اقدامی انجام داده و یا پاسخ مناسبی به مردم ارائه کنند. مسئله بعدی در رابطه با اتهام تروریستی منسوب به ایران این است که ما باید ثابت کنیم که متهم اصلی در حمایت از تروریست، خود امریکایی‌ها هستند. مطابق فرمایش اخیر مقام معظم رهبری، اسناد زیادی وجود دارد که امریکایی‌ها بیشترین حمایت را از تروریست کرده تا بیشترین ناامنی را ایجاد بکنند و به بهانه ناامنی، حضور نظامی در منطقه داشته باشند. پس 3 کار باید در 3 بخش مختلف صورت بگیرد و از همه مهم‌تر اینکه، نتیجه همه این کارها باید در انتخابات مجلس شورای اسلامی و با حضور یکپارچه مردم، تغییر پیدا کند. اگر مردم ما با یک حضور معنادار در انتخابات حاضر شده و به کاندیدای مورد علاقه‌شان رأی داده و نشان بدهند که به نظام‌شان علاقه دارند و این سیاست‌های امریکا بر روی آنها تأثیر منفی نمی‌گذارد، به نظر می‌آید این بزرگ‌ترین جواب برای شیطان بزرگ خواهد بود.
* الآن در محافل دیپلماسی منطقه یک فرض دیگری مطرح شده است و آن این‌که امریکایی‌ها هر چند موضوع طرح ترور سفیر عربستان توسط ایران را مطرح کردند ولی از آن طرف یک قدم برای نزدیکی به تهران برداشتند. یا تست می‌زنند ببینند اراده‌ای در تهران برای همکاری با امریکا هست یا نه؟ به عنوان مثال آنها اجلاس استانبول و حتی به نحوی اجلاس بن 2 را در این زمینه مطرح می‌کنند. آیا واقعاً می‌شود اجلاس استانبول را یک رویدادی در جهت تنش‌زدایی بین ایران و امریکا و حتی ایران و همسایگان فرض کنیم؟
** ما در سیاست خارجی‌مان از ابتدا دنبال تنش‌زدایی در منطقه بودیم و حتی در حوادثی که در مناطق دیگر اتفاق می‌افتاد، اگر احساس می‌کردیم می‌توانیم نقشی در جهت ایجاد ثبات و امنیت ایفا کنیم، حتماً در همان راستا اقدام می‌کردیم. شما در طول سال‌های بعد از انقلاب اسلامی مشاهده می‌کنید که اگر در همسایگان ما مشکلی پیش می‌آمد، جمهوری اسلامی ایران برای این‌که بتواند یک راه حل مناسبی برای برطرف کردن بحران پیشنهاد بدهد داوطلب بود و همیشه هم در این زمینه، آمادگی خودش را اعلام کرده است.
بحث عراق و افغانستان نمونه‌هایی بودند که امریکایی‌ها علی‌رغم این‌که از ابتدا رفتار یکجانبه‌ای داشته و خسارت‌های زیادی هم به مردم این کشورها وارد کردند اما مردم منطقه نهایتاً از ما برای این که امنیت و آرامش برقرار بشود درخواست کمک کردند. ما بیشتر از همه انگیزه داریم که در افغانستان، امنیت برقرار شده و مشکلات آنها رفع شود. ما اعتقاد داریم که امنیت افغانستان، امنیت جمهوری اسلامی ایران است. اگر افغانستان ناامن باشد، این ناامنی اول از همه ما را تهدید می‌کند که همسایه آنها هستیم. اگر مواد مخدر آنجا گسترش پیدا کند، ایران آسیب‌ می‌بیند. چون ما در خطر ترانزیت مواد مخدر قرار گرفته‌ایم. اگر افراطی‌گرایی در افغانستان توسعه پیدا بکند، می‌تواند مردم منطقه و کشور ما را هم تحت تأثیر بگذارد. پس ما کاملاً در کمک کردن به افغانستان برای برقراری ثبات و امنیت، جدی هستیم اما نمی‌دانیم کشورهای دیگری که از مناطق دیگر می‌آیند چقدر دراین مورد جدی هستند.
* اساساً نیروهای امریکایی از زمان ورود به افغانستان قرار بوده چه خدماتی را ارائه دهند؟
** از وقتی که نیروهای نظامی امریکایی و کشورهای متحدش وارد افغانستان شدند قرار بود 3کار انجام بدهند: 1- تروریسم را ریشه‌کن کنند. 2- تولید مواد مخدر را از بین برده یا کاهش بدهند. 3-زیرساخت‌های اقتصادی افغانستان را بازسازی کنند که وضعیت درآمدی مردم بهتر بشود.
در بحث مبارزه با تروریسم و افراط‌گرایی در افغانستان می‌بینیم که نتیجه آن عکس شده است و شواهد زیادی پیدا می‌شود که انگیزه و عزم جدی برای مبارزه با تروریسم توسط امریکایی‌ها در منطقه وجود نداشته است. الآن تروریسم و افراط‌گرایی، کشورهای دیگر را هم دارد در بر می‌گیرد و دایره کارش را وسعت داده است. حجم تولید مواد مخدر نیز حدود 30 الی 40 برابر افزایش پیدا کرده است. در زیرساخت‌های اقتصادی افغانستان هم شاهد یک تغییر جدی نبودیم و اساساً ما معتقدیم، تا وقتی که مردم افغانستان، میزان درآمد بالا نداشته باشند، تورم، بیکاری و کاهش درآمد، زمینه برای جذب شدن در گروه‌های افراط‌گرایی، شبکه‌های بین‌المللی قاچاق موادمخدر و تولید آن را فراهم می‌کند. ما از ابتدا نظرمان این بود که جمهوری اسلامی ایران و کشورهای منطقه، می‌توانند بهترین کمک را برای حل مشکلات افغانستان، عراق یا کشورهای دیگر ارائه کنند.
* الان که اجلاس استانبول برگزار شده و بعد از آن اجلاس بن 2 برگزار خواهد شد، مسئله همیشه این بوده که آیا جمهوری اسلامی ایران در این جلسات مشارکت جدی می‌کند یا نه؟
** ما یک اصولی برای مشارکتمان در این اجلاس داشتیم و اعلام کردیم که اگر طراحی‌ها به سمتی هدایت بشود که نهایتاً مدیریت کار افغانستان به مقامات خود افغانستان سپرده بشود و نقش و جایگاه کشورهای منطقه برای کمک به حل این بحران تعریف شده و نقش‌ برجسته‌ای داشته باشند، چرا به آنها کمک نکنیم. ما از ابتدا آمادگی داشتیم و بیشترین کمک را هم به افغانستان کرده‌ایم ولی اگر قرار باشد غربی‌ها جلسه‌هایی برگزار کنند که کسان دیگری در آن تصمیم‌گیری کرده و بدون توجه به نقش‌ همسایگان برای خودشان طرح‌هایی را تصویب بکنند که نهایتاً هم نتیجه‌ای نخواهد داشت چرا حضور پیدا کنیم؟!
در اجلاس استانبول مقامات افغانی با ما جلسات زیادی داشتند و در آن جلسات توضیح دادند که نقش اصلی مدیریت این جلسات را خودشان برعهده دارند و بر نقش برجسته کشورهای منطقه بویژه جمهوری اسلامی ایران تأکید جدی خواهد شد. حتی بر سر دستور کار مذاکرات، بحث‌های زیادی با هم کردیم و ما به این نتیجه رسیدیم که حضور ما در اجلاس استانبول کاملاً مؤثر خواهد بود و به همین دلیل در سطح وزیر امور خارجه در این اجلاس شرکت کردیم. حالا اگر امریکایی‌ها یا کشورهایی دیگر در این اجلاس حضور مؤثری داشته باشند ما استقبال می‌کنیم.
* به نظر می‌رسد که امریکایی‌ها، قصد دارند آرایش‌شان را در منطقه تغییر دهند. احتمالاً این تغییرات مبتنی بر یک استراتژی است. به علاوه این‌که آنها مشکلات داخلی هم دارند و این موضوع، مزید بر علت شده تا مجبور به خروج نیروهای نظامی از عراق شوند. در همین راستا اخیراً زمزمه‌هایی در‌خصوص ناتوی عربی، آغاز شده است. ناتوی عربی در واقع متشکل از نیروهای نظامی مستقر در کشورهای عربی است. شما این موضوع را چطور ارزیابی می‌کنید؟ امریکا‌یی‌ها به لحاظ آرایش نظامی و حضور در منطقه خاورمیانه چه استراتژی‌هایی را دنبال می‌کنند؟
** به دلایل مختلف امریکا دیگر نمی‌تواند رویه گذشته‌اش را در لشکرکشی‌های نظامی ادامه بدهد. نکته اول اینکه دولت امریکا هزینه‌های هنگفت لشکرکشی‌هایش را به مردم تحمیل می‌کند و دیگری اینکه آنها به دلیل اینکه فشارهای داخلی‌شان شدید شده است فعلاً ظرفیت لشکرکشی به کشور دیگری را ندارند. بحران اقتصادی در امریکا، اجازه ادامه پیدا کردن روش‌های گذشته را به دولت ایالات متحده نمی‌دهد. نکته دوم وضعیت بدی است که امریکایی‌‌ها به خاطر حضور نظامی‌شان در منطقه پیدا کرده‌اند و موج تظاهرات مردم در امریکا در جهت مخالفت با این سیاست‌های دولتمردان امریکایی‌ است. مثلاً امریکایی‌ها مجبور می‌شوند نیروهای نظامی‌شان را از عراق خارج بکنند و همزمان با آن مجبور هستند نیروهای نظامی خود را از افغانستان نیز خارج کنند. شکل حضور امریکایی‌ها در منطقه باید تغییر کند. امریکایی‌ها می‌خواهند از یک طرف‌ ژست حضور قدرتمندانه را داشته باشند و به آن ادامه بدهند اما از سوی دیگر هزینه‌ای بابت آن پرداخت نکنند. نکته مهم این است که امریکایی‌ها با روش جدیدشان سعی می‌کنند هیچ جا حضور مستقیم نداشته باشند.
الان وضع امریکایی‌ها بدتر شده است یعنی یک نفرت و ابراز انزجار مردمی هم نسبت به آنها در منطقه به وجود آمده است. طرح ناتوی کوچک امریکایی‌ها یک دسیسه بسیار بزرگ است. آنها می‌خواهند کشورهای عربی را به عنوان نیروی خودشان در منطقه در درگیری‌ها به کار بگیرند. به این معنی که اگر قبلاً اتفاقی در منطقه می‌افتاد که امریکایی‌ها و کشورهای اروپایی عضو ناتو وارد آن درگیری می‌شدند تا با مردم منطقه بجنگند، این دفعه به جای نیروهای خارجی، نیروهای مسلمان منطقه را با یکدیگر درگیر کنند که هم از امریکایی‌ها نفرت به وجود نیاید و هم این که آنها هزینه‌ای پرداخت نکنند. امریکایی‌ها در واقع در حال طراحی یک سناریو خطرناک برای کشورهای منطقه هستند تا به بهانه موضوعات مختلف، نیروهای مسلمان منطقه را با یکدیگر درگیر کنند و بگویند که ناتوی عربی برای حفظ صلح و امنیت این کار را انجام می‌دهد.
* اخیراً در‌خصوص عملکرد وزارت امور خارجه در رابطه با تحولات منطقه انتقاداتی مطرح می‌شود. به عنوان مثال در‌خصوص لیبی، گفتند وزیر امور خارجه ما دیر به این کشور سفر کرد یا خبری مطرح شد در‌خصوص تعطیلی سفارتمان در این کشور. لطفاً در این خصوص توضیح فرمایید.
** اتفاقاً خیلی خوب شد که این موضوع را پرسیدید. آقای دکتر صالحی اخیراً در یکی از مصاحبه‌هایشان اعلام کردند که وزارت امور خارجه در ماجرای لیبی مظلوم واقع شده است. در توضیح این مسئله باید بگویم که اولاً وقتی که در یک کشوری بحران به وجود می‌آید و درگیری‌های داخلی بین بخش‌های مختلف ایجاد شده و این درگیری‌ها مسلحانه می‌شود، خیلی از سفرا بلافاصله سفارتخانه را تعطیل و آنجا را ترک می‌کنند تا زمانی که مجدداً آرامش برقرار شده و برگردند. در لیبی بعد از اینکه درگیری‌های داخلی به وجود آمد خیلی از سفارتخانه‌ها تعطیل کردند. چند کشور محدود بودند که تا آخر عملیات نیروهای انقلابی فعالیت می‌کردند و سفارتخانه‌هایشان تعطیل نشده بود. دوماً بعد از اینکه یک مقدار ناامنی در لیبی به خاطر این درگیری‌ها بیشتر شد ما تصمیم گرفتیم خانواده‌های پرسنل را که در سفارت مشغول به کار بودند و همچنین معلمانی که برای تدریس دانش‌آموزان به لیبی رفته بودند به ایران برگردانیم که خدای ناکرده آنها آسیبی نبینند. بعد از این اقدام چون نیروهای دولت قذافی در برخورد و کشتار مردم خیلی بد عمل می‌کردند در اعتراض به رفتار دولت لیبی خواستیم سفیرمان به ایران برگردد و سطح روابط را در سطح پائین‌تری آوردیم که این عمل در عرف بین‌الملل معنای سیاسی خودش را دارد.
یعنی ما هم سفارتمان آنجا حضور داشته و فعالیت می‌کند و هم نسبت به رفتاری که به مردم می‌شود اعتراض داریم. پس سفارتمان با تعداد کمتر و سطح پائین‌تری در لیبی فعالیت می‌کرد. در پایان ماه مبارک رمضان و اعیاد مربوط به عید فطر قرار شد دو تن از پرسنل شاغل در سفارت که مرخصی‌ هم نگرفته و به صورت ممتد در شرایط بسیار سخت آنجا مشغول انجام وظایف‌شان بودند، چند روزی برای تجدید قوا به تونس و از آنجا به ایران بیایند. یک نفر از آنها همزمان برادرش شهید شد و به ایران آمد و از مرخصی‌اش استفاده کرده و بعد به لیبی بازگشت اما نفر دوم به ایران نیامد. طوری تنظیم کرده بودیم که حتی یک روز هم سفارت از پرسنل رسمی‌اش خالی نشود. در تاریخ 8 شهریور قرار بود که جابه‌جایی پرسنل انجام بشود و آن فردی که برای شرکت در مراسم شهادت برادرش مرخصی گرفته بود، بعد از بازگشت به لیبی، وارد سفارتخانه شود و آن فرد دومی که در سفارت بود بتواند برای چند روز از مرخصی استفاده کند. آن فردی که در سفارت بود به سمت تونس حرکت کرد و نفر دوم که از ایران بازگشته و در تونس بود به سمت لیبی به راه افتاد اما یک دفعه ناامنی در مرز تونس و لیبی باعث شد که اجازه خروج به هیچ کدام از آنها داده نشود. به مدت 5 روز از تاریخ هشتم الی سیزدهم شهریور ماه، سفارتخانه‌ ایران در طرابلس پرسنل رسمی ایرانی نداشت ولی پرسنل بومی و کارمندان محلی در سفارتخانه مستقر بوده و در سفارتخانه نیز باز بود.
بعضی‌ها ادعا کردند که سفارت ایران در لیبی چند ماه تعطیل بوده است که این امر واقعیت ندارد. شما می‌دانید که باز بودن سفارت ایران در لیبی به لحاظ ریسکی که برای حفظ جان دیپلمات‌های ما وجود داشت، کار بسیار خطرناکی بود ولی به خاطر حساسیت اوضاع لیبی، سفارت ما همچنان به کار خود ادامه داد و حتی برای این دو نفر که در سفارتخانه حضور دائم داشتند، در شورای معاونین وزارت امور خارجه بحث و بررسی شد که آیا آنها همچنان در لیبی بمانند یا اینکه می‌توانند از مرخصی استفاده کنند. ما نگرانی جدی‌مان وضعیتی بود که قبلاً در مزار شریف اتفاق افتاده بود و دیپلمات‌های ما را در آنجا کشتار بی‌رحمانه‌ای کردند. ما در قبال حفظ جان دیپلمات‌ها و اتباع ایرانی مسئول هستیم و در حالی که در لیبی درگیری‌ها به طرابلس و جنگ تن به تن کشیده بود ما سفارتمان را نبستیم. حالا فرض کنید که اگر ما به این دو نفر هم مرخصی نمی‌دادیم و خدای نکرده اتفاقی رقم می‌خورد و جان این دیپلمات‌ها به خطر می‌افتاد ممکن بود همه کسانی که الآن مدعی هستند که چرا ما آن چند روز هم سفارتخانه‌مان کارمند رسمی نداشته به ما خرده می‌گرفتند که برای چه شما از جان دیپلمات‌ها حفاظت نکردید! پس با همه ریسکی که وجود داشت اما به خاطر اهمیت این موضوع، سفارت‌مان در لیبی به کارش ادامه داد و بلافاصله بعد از اینکه نیروهای انقلابی، طرابلس را گرفتند سفیر ما نیز به محل مأموریتش بازگشت. در طول این مدت هم که لیبی دچار بحران داخلی شده بود ارتباط ما با نیروهای انقلابی برقرار بود و حتی برخی از مسئولان ارشد نیروهای انقلابی، سفرهایی به ایران داشتند که به دلایل مختلف ما مصلحت نمی‌دانستیم آن را رسانه‌ای کنیم.
هرچند می‌دانستیم که تحت فشار بعضی از دوستان قرار می‌گیریم که چرا نسبت به اوضاع لیبی کم تحرکی داریم اما به خاطر مصلحت بزرگتری که به نفع انقلابیون لیبی هم بود ما این اخبار را رسانه‌ای نمی‌کردیم در حالی که با نیروهای انقلابی لیبی ارتباط داشته و به آنها کمک رسانی کرده و در رابطه با آن چیزی که در داخل لیبی می‌گذشت رایزنی می‌کردیم. ما بلافاصله بعد از برگزاری جشن پیروزی انقلابیون لیبی به آنها تبریک گفتیم و اعلام کردیم که حاضریم تجربیات‌مان را برای بازسازی لیبی در اختیار آنها بگذاریم و همچنین به آنها اعلام همکاری کردیم که در نخستین فرصت هم هیأت رسمی ما به سرپرستی وزیر امور خارجه وارد لیبی خواهد شد. پس ما در مسئله لیبی کوتاهی نداشتیم. اینکه مثلاً کشور ما را با بعضی از کشورهای دیگر که به لیبی رفت و آمد می‌کردند مقایسه می‌کنند درست نیست. به نظر من اگر با دقت به این موضوع ملاحظه می‌شد نکات جالبی وجود داشت. شما ببینید مقامات امریکایی و کشورهای اروپایی سعی کردند در این فاصله با رفت و آمد به لیبی خودشان را در کنار مردم نشان بدهند که این حرکت آنها در واقع یک فریب بزرگ برای افکار عمومی بود. همین شخصیت‌های سیاسی و مقامات کشورهای اروپایی و امریکایی بودند که از قذافی حمایت می‌کردند و حتی یکی دو ماه قبل از آن نیز عکس‌ها و فیلم‌هایی از ملاقات‌هایی که با هم داشتند منتشر شد نشان‌دهنده این بود که آنها به هیچ وجه از مردم لیبی حمایت نمی‌کردند. نیروهای غربی نگران قراردادهای نفتی‌شان بودند و تا موقعی که قذافی این منافع را برای آنها تأمین می‌کرد از او حمایت می‌کردند اما به محض این‌که احساس کردند مردم می‌خواهند بر قذافی غلبه کرده و خودشان در امور کشورشان مشارکت داشته باشند، آمدند و در کنار مردم ایستادند. هدف از سفر مقامات غربی به لیبی حمایت از مردم توسط آنها نبود بلکه غربی‌ها به دنبال این بودند که قراردادهای نفتی از بین نرود و بتوانند آنها را احیا کنند.
* آیا در‌خصوص وضعیت امام موسی صدر اخبار جدیدی در‌اختیار دارید؟
** در طول این مدت ما خیلی تلاش کردیم که از وضعیت امام موسی صدر اطلاع جدیدی به دست بیاوریم ولی اخباری که به دست آمد به خاطر ناامنی‌ها و درگیری‌هایی که در داخل لیبی بود اخبار متناقضی بود و به هیچ کدام از آنها نمی‌شد اعتماد کرد. بعد از اینکه مردم لیبی جشن پیروزی گرفتند و شورای انتقالی توانست به همه شهرها تسلط پیدا کند نخستین موضوعی که به صورت جدی در دستور کار ما قرار گرفت پیگیری وضعیت امام موسی صدر و همراهانش بود. همزمان هیأتی از طرف لبنان وضعیت امام موسی صدر را داشتند پیگیری می‌کردند و آنها با مذاکراتی که با مسئولین شورای انتقالی داشتند این مسئله در دستور کار مقامات لیبیایی قرار گرفت و مسئولین شورای انتقالی لیبی هم قول مساعد دادند که در این زمینه همکاری بکنند و در سریع‌ترین زمان اطلاعات دقیقی در مورد امام موسی صدر و همراهانش به دست بیاید. مقامات شورای انتقالی لیبی مطالبی را در مورد صحت و سلامت امام موسی صدر و همراهانش به ما منتقل کردند و ما به دنبال آن هستیم که از صحت آن اطلاعات اطمینان کامل پیدا کنیم. حتماً در ملاقاتی که آقای دکتر صالحی با نخست‌وزیر موقت لیبی و اعضای شورای انتقالی داشتند این مسئله بررسی شده و ما امیدواریم که بتوانیم هر چه سریع‌تر اخبار دقیق را در این زمینه به دست بیاوریم. اما برخی اخبار جدید حاکی از شهادت ایشان و همراهانشان است.
* ما فراتر از بحث لیبی، در کل منطقه نسبت به انقلاب‌ها و اتفاقاتی که در حال رقم خوردن است نگرانی‌هایی داریم. هر چند خاستگاه اتفاقات را همان طور که مقام معظم رهبری فرمودند یک خاستگاه موجه و مقدس می‌دانیم، اما از این‌که غرب، امریکایی‌ها و دستگاه‌های امنیتی آنها و برخی عوامل داخلی در کشورهای هدف از این موج استفاده کرده تا اتفاقات دیگری رقم بخورد واقعاً نگرانیم. رئیس‌جمهور مستقیم و غیرمستقیم نسبت به این موضوع اشاره کردند و بالاتر از آن نیز مقام معظم رهبری در سخنرانی مهم‌شان در کنفرانس بیداری اسلامی صراحتاً به این نکته اشاره کردند که افرادی که در انقلاب‌های منطقه مؤثر بودند، مراقب باشند که انقلاب‌شان مصادره نشود و اساسنامه و در واقع مواضع اصلی‌اش را کسان دیگری ننویسند و هدف‌هایش نیزجابه‌جا نشود. آیا این نگرانی در در دستگاه دیپلماسی وجود دارد؟ و اگر وجود دارد، چه راهبردی نسبت به آن اندیشیده شده است؟
** مطالب شما را تصحیح می‌کنم. ما نگران تحولات منطقه نیستیم بلکه کسانی نگران هستند که احساس می‌کنند نتیجه این تحولات، منافع آنان را به خطر می‌اندازد. موضوعی که غربی‌ها خیلی روی آن سرمایه‌گذاری کرده‌اند این است که به افکار عمومی القا بکنند ایران نگران تحولات منطقه است، باید بگویم که ما به هیچ وجه نگران این تحولات نیستیم. ما از حرکت مردم استقبال می‌کنیم و در کنار مردم هستیم و فکر می‌کنم کمتر کشوری حاضر است که واقعاً پای شعارهای منطقه بایستد و بابت آن هزینه بدهد. انقلاب ما بر مبنای حضور مردم ودفاع از حقوق مردم بوده و بابت آن هزینه دادیم و ثابت کردیم که برای استقلال کشورمان حاضریم هزینه بدهیم و به همین دلیل هم از حرکت‌های مردم در منطقه استقبال می‌کنیم.
نکته‌ای که شما اشاره کردید، نکته درستی است و مربوط به این می‌شود که آن کسانی که احساس می‌کنند منافعشان به خاطر این تحولات به خطر افتاده ممکن است دسیسه‌هایی را انجام بدهند که یا حرکت مردم را متوقف یا سعی کنند آن را منحرف کرده و بر آن مسلط بشوند که در اینجا احتیاج به مراقبت و هوشیاری کامل وجود دارد. مقامات ما در تمام ملاقات‌های رسمی و در صحبت‌هایی که با مردم منطقه دارند، سعی می‌کنند این نکات را گوشزد کنند و این هوشیاری را به‌وجود بیاورند که مبادا کسی انقلاب آنها را مصادره کند یا این‌که الگوهایی را به آنها بدهند که این الگوها ‌خلاف جهت مطالبات مردم باشد. البته به این نکته هم اشاره بکنم که ویژگی‌های کشورهای منطقه با یکدیگر تفاوت‌هایی دارد و باید به رأی و خواست مردم منطقه احترام گذاشت. آنها خودشان بخوبی می‌توانند قضاوت بکنند کشوری که واقعاً به دنبال استقلال خودش بوده و وابستگی‌هایش را قطع کرده و روی آرمان‌های مقدس خودش ایستاده و به‌رغم  همه موانعی که در سر راهش ایجاد شده توانسته پیشرفت‌های بزرگی به دست بیاورد، کدام کشور است.
* به عنوان آخرین سؤال از آخرین وضعیت پرونده هسته‌ای ایران بگویید و این‌که موضوع نامه اخیر خانم اشتون چیست؟
** توسط آقای جلیلی و تیم مذاکره کننده هسته‌ای ما این موضوع دارد بررسی می‌شود و توسط آنها نیز به آن پاسخ داده می‌شود. در رایزنی‌هایی که میان دوطرف صورت می‌گیرد در صورت رسیدن به نتیجه، راجع به محتوا، زمان و مکان مذاکرات اعلام نظر خواهند کرد. رویه ما هم استقبال از گفت‌و‌گو به صورت کلی است و همه ما هم تأکید داریم که گفت‌و‌گوها باید سازنده و با رویکرد همکاری باشد تا بتواند نتیجه داشته باشد و فکر می‌کنم از طریق تیم مذاکره‌کننده اطلاع‌رسانی‌های بعدی راجع به جزئیات پرونده هسته‌ای ایران صورت خواهد گرفت.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات