صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۳ آذر ۱۳۹۰ - ۱۰:۳۹  ، 
کد خبر : ۲۳۱۶۹۸

گزیده سرمقاله برخی از روزنامه های13آذر 1390


جام جم:حماسه جاوید

«حماسه جاوید»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم مهدی فضائلی است که در آن می‌خوانید؛مروری بر صفحات تاریخ نشان می‌دهد جنایت و کشتارهای فجیع انسانی در طول تاریخ کم نبوده‌اند. جنایاتی که بیان آنها مو را بر تن انسان سیخ می‌کند.

از جنایت مغول در نقاط مختلف خصوصاً خراسان گرفته تا کشتار سرخ‌پوستان آمریکا توسط مهاجران اروپایی و از تلفات جنگ‌های جهانی و حمله اتمی به هیروشیما گرفته تا کشتار در عراق و افغانستان توسط اشغالگران. اما بسیاری از آنها در لابه‌لای تاریخ دفن شده‌اند و آنها هم که گاه بیان می‌شوند یا برای زنده نگهداشتن‌شان موزه‌ای ساخته شده، هیچکدام جریان‌ساز و تحول‌آفرین نیستند. حتی کشتارهای گسترده در همین زمان‌های نزدیک خیلی سریع به فراموشی سپرده شده است.

پس راز زنده ماندن عاشورا و قیام حسین بن علی(ع) که یک نیم‌روز بیشتر به‌طول نینجامید چیست؟ و چرا این حماسه پس از 14 قرن همچنان تحول‌آفرین و انسان‌ساز است؟

این راز ابعاد مختلف دارد که این نوشتار به بعضی آنها می‌پردازد.

حادثه عاشورا یک انتخاب آگاهانه و از روی بصیرت بوده است. همه کسانی که در این واقعه شرکت کردند از سرانجام خود آگاهی داشتند و به‌صورت اتفاقی و از سر غفلت آنجا نیامده بودند.حضرت اباعبدالله(ع) در مقاطع مختلف و به اشکال گوناگون حتی شب عاشورا فرصت فراهم آوردند تا هر کس می‌خواهد از ایشان جدا شود و به نقطه‌ای امن برود، که البته عده‌ای هم چنین کردند، ولی آنها که ماندند برای همیشه ماندگار شدند.

ویژگی مهم دیگر حادثه عاشورا، تلفیق شگفت‌انگیز و شورآفرین مظلومیت با عزت و اقتدار است.

 

جمعیتی اندک با ابزارآلات محدود جنگی، در محاصره آب و عطش، اما از هیچ‌کدام ذره‌ای سستی، ترس و پشیمانی از این حضور نه دیده شد و نه شنیده.

در حالات سالار شهیدان آمده است که هر چه به ظهر عاشورا نزدیک‌تر می‌شدند چهره ایشان برافروخته‌تر می‌شد و آخرین اذکار ایشان خطاب به پروردگار اظهار رضایت و تسلیم در برابر خواست الهی بوده است. در مورد حضرت زینب(س) نیز این جمله قطعی است که بعد از حادثه عاشورا در برابر طعن یزید فرمود: «ما رأیت الا جمیلا». و شعار عاشورائیان در روز کربلا «هیهات من الذله» بود. از دیگر خصوصیات حادثه عاشورا ترکیب جمعیتی حاضر در آن واقعه است. از طفل 6 ماهه تا پیرمرد 90 ساله و از دختر 3 ساله تا جوانان و زنان میانسال. از غلام سیاه تا صاحبان مقام و ثروت و از مسیحی تا مسلمان. این جمعیت به ظاهر ناهمگن و نامتجانس در عین حال پیوندی عمیق و ناگسستنی با یکدیگر داشتند؛ پیوندی که آنها را تا آخرین لحظه در اوج عزت و احترام گرد هم جمع کرده بود.

آنها که شهید می‌شدند تا آخرین نفس به یاد بازماندگان بودند و بازماندگان در آرزوی پیوستن به شهدا. نقطه کانونی و محور پیوند این جمع کسی نبود جز حسین بن علی(ع).

و اما آخرین و شاید اولین و مهم‌ترین راز ماندگاری عاشورا را در الهی و خدایی بودن این قیام باید جست. در حادثه عاشورا هیچ معیاری جز رضایت خداوند و انجام تکلیف الهی موضوعیت نداشت. قیام عاشورا برای زنده نگه داشتن دین پیامبر اسلام(ص) آغاز شد و به انجام رسید و این اخلاص و خدایی بودن در همه افراد (هرچند به درجات مختلف) و در همه اجزای این حرکت و در همه زمان این ماجرا استمرار داشت.

این حرکت خدایی به مصداق آیه شریفه «انّا نحن نَزَّلنا الذکر و انّا لَه لحافِظون» از سوی خداوند در طول تاریخ محافظت شده و تا پایان تاریخ جاوید خواهد ماند.

کیهان:با امام حسین علیه السلام در صحنه تحولات آفریقا

«با امام حسین علیه السلام در صحنه تحولات آفریقا»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن می‌خوانید؛«هیچ شهیدی در سراسر زمین مانند حسین علیه السلام نیست که احساسات و قلب ها را قبضه کند و نسل ها را به غیرت و فداکاری بکشاند. چه بسیار کسانی که اگر هزار سال هم می زیستند، امکان نداشت بتوانند عقیده و پیامشان را گسترش دهند ولی حسین علیه السلام عقیده و پیامش را با شهادتش به کرسی نشاند. هیچ خطابه ای نتوانست قلب ها را به سوی خود سوق دهد و میلیون ها نفر را به سوی اعمال بزرگ بکشاند مگر خطبه آخر حسین علیه السلام که با خون خود آن را امضا کرد و برای همیشه موجب حرکت و تحول مردم در خط طولانی تاریخ گردید.»

این بخشی از سخنان روحانی برجسته مصری سید قطب است و به خوبی جایگاه اهل بیت و بخصوص حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام را در میان مصریان و پیروان مذهب شافعی نشان می دهد. سیدقطب این جملات را برای خوشامد عده ای نگفت بلکه خود نیز بر منهاج امام حسین بود و در این راه به شهادت رسید. به غیر از شهید قطب می توان هزاران اندیشمند شافعی، مالکی و حنفی دیگر را در شمال آفریقا- کشورهای مغرب، الجزایر، تونس، لیبی، مصر و...- نشان داد که درباره ائمه بزرگوار شیعه همان اعتقادات و علاقه ای را ابراز کرده اند که شیعیان ابراز نموده اند و می توان گفت ابی عبدالله همان تأثیری را بر اهل سنت گذاشته که بر شیعه گذاشته و به همان میزان که در ادبیات مذهبی شیعه می توان تأثیر کربلا و عاشورا را مشاهده نمود در ادبیات مذهبی اهل سنت هم قابل مشاهده است. حرمت امام حسین و دفاع جانانه از حریم او به همان میزان که شیعیان را برانگیخته، سنیان را نیز برانگیخته است. همین یک ماه پیش یک گروه جاهل وهابی در مصر از تخریب نمادهای متعلق به ائمه- تحت عنوان مبارزه با بت پرستی!- سخن گفت و بطور خاص به تخریب «مشهد رأس الحسین» که یکی از اصلی ترین زیارتگاههای مسلمانان مصر است، اشاره کرد. بلافاصله پس از آن مصر به جوش آمد.

مفتی بزرگ الازهر مصر «دکتر علی جمعه» از یک سو با تندترین عبارات گوینده آن سخن را مورد سرزنش قرار داد و گفت: «خفه شو ای بی شرم خبیث، خداوند دست ها و پاهای تو را قطع کند» و از سوی دیگر به آنان هشدار داد و گفت: «دست جسارت کنندگان به ضریح مقدس امام حسین(ع) را قطع می کنیم.» مردم مصر نیز بلافاصله به خیابانها ریختند و فردای آن روز حدود یک میلیون نفر در میدان امام حسین قاهره اجتماع کردند. این واکنش فوری و شدید گروه سلفی وابسته به عربستان را به عقب نشینی و عذرخواهی واداشت.

در مراکش، لیبی، تونس، الجزایر، فلسطین، اردن و... هم حکایت همین است در همه این کشورها ولادت امام حسین در روز سوم شعبان و شهادت آن حضرت در روز عاشورا را با برگزاری تجمعات میلیونی یاد می نمایند. براساس اسناد تاریخی حداقل از دوره حکومت معزالدوله دیلمی در مصر- سال 252 هـ- روز عاشورا در مصر تعطیل بوده و مردم به عزاداری می پرداختند.

در عراق نیز از همان آغاز واقعه عاشورا و بخصوص از نیمه دوم قرن سوم در دوره حکومت آل بویه و در سوریه از آغاز حکومت حمدانیان در قرن چهارم مراسم روز عاشورا برگزار می شده است. در مغرب (مراکش) از اواسط قرن دوم هجری به مدت 150 سال حکومت به دست سادات فاطمی- از نسل زیدبن علی بن الحسین علیه السلام- می افتد و پس از آن حرمت امام حسین و تعظیم عاشورا بزرگ داشته شده و هم اکنون نیز در تقویم رسمی، عاشورا تعطیل است و مردم به عزاداری می پردازند هر چند از قرون پنجم تا نهم قمری مردم مراکش به مرور از مذهب زیدیه به سوی مذهب شافعی گرویده اند ولی هنوز سادات در این کشور از اهمیت فوق العاده ای برخوردارند و رساندن نسب خود به پیامبر و ائمه شیعه یکی از مهمترین عوامل منزلتی در این کشور می باشد. در لیبی سالیان زیادی تشیع حاکم بوده است.

سلسله فاطمی در مصر ریشه ای لیبیایی دارد و بعد هم به همه شمال آفریقا گسترده شده است. لیبیایی ها مالکی مذهبند و در خصوص شیعه و اهل بیت خود را اولین شیعیان می دانند و هرکس می خواهد به مقام و موقعیتی برسد به اهل بیت ابراز عشق می کند و این به خوبی نشان می دهد که در بستر اجتماعی لیبی، اهل بیت و بخصوص امام حسین-علیه السلام- دارای چه مرتبه و موقعیتی است.

در یک بررسی از بستر اجتماعی شمال آفریقا به این نتیجه می رسیم که در همه این کشورها نوعی نگاه مذهبی وجود دارد که این نگاه این منطقه را با بسیاری از مناطق دیگر اسلامی متمایز کرده است. در همه این کشورها عرفان و خلق و خوی لطیف عارفانه بسیار گسترده و به هویت اصلی جمعیت ها در این کشورها تبدیل شده است.

 

در عین حال این خلق و خوی عارفانه با مبانی عقلی و مباحث فکری آمیختگی دارد. یعنی برخلاف بسیاری دیگر از مراکز جهان اسلام که وقتی پای عرفان به میان می آید، راهی برای فلسفه و کلام باقی نمی ماند و دایره فقه هم تنگ می شود، اما عرفان در میان ملت های شمال آفریقا نگرش های فقهی، فلسفی و کلامی را مورد پذیرش و حتی تشویق قرار می دهد.

به عنوان مثال مراکز دینی شمال آفریقا از معدود مراکزی هستند که اجازه می دهند پیروان یک فقه به فقه مذهب دیگری عمل کنند. این رویه به پدید آمدن « فقه مقارن» انجامیده و بستر بسیار مناسبی را در اختیار مردم قرار داده تا بتوانند با توجه به گرایش تاریخی شان به اهل بیت، به فقه شیعه و فقهای شیعه نزدیک شوند. شاید بتوان در مصر بیش از 100 جلد کتاب از علمای برجسته سنی پیدا کرد که در آن نوشته شده باشد: «محمدبن علی الباقر- علیه السلام- سرآمد همه فقها در همه مذاهب در طول تاریخ بوده است». این قبیل عبارات بی واهمه بیان می شود و شنونده سنی آن را در شمال آفریقا علیه خود ارزیابی نمی کند و از این روست که در بسیاری از برهه های تاریخی روسای الازهر مصر با صراحت از فقه شیعه و فقهای آن یاد کرده و اهانت به آنان را اهانت به اسلام ارزیابی کرده اند.

یک نمونه آن شیخ سلیم رئیس مفتی بزرگ الازهر مصر است که در پاسخ به نامه علامه سیدعبدالحسین شرف الدین- فقیه بزرگ شیعی لبنان- می نویسد من در کلمات شما جز حقیقت چیزی نیافتم و اعتراف می کنم که هرچه گفته ای حق است و این در حالی است که علامه شرف الدین در نامه خود قضاوت شیعه را درباره مهمترین مسایل اختلافی میان شیعه و سنت بیان کرده بود. حالا یک لحظه مکث کنید و به این سؤال جواب دهید «چه چیزی روح گذشت و حق جویی را در شمال آفریقا پراکنده و فاصله مذهبی را از میان برداشته است؟» بدون شک کسی تردید ندارد که امام حسین(ع) و اثر خونی که از او در این مناطق پراکنده شده، فاصله میان مذهب حسینی و مذاهب شمال آفریقا را برداشته و این موضوعی است که در همین دوره ما امثال سیدقطب، عبدالرحمن شه قاوی، عبدالحمید جوده السحار، عباس محمودالعقاد، خالد محمد خالد و توفیق ابوعلم بارها آن را بیان کرده اند.

از نظر فقهی، فلسفی، کلامی، عرفانی و ادبی نسبت شمال آفریقا به فقیه، عارف، فیلسوف، متکلم و ادیب بزرگ «محی الدین ابن عربی» می رسد. ابن عربی البته اندلسی بود و در سالهای 350 ق به بعد می زیست ولی او شاگردان فراوانی از مغربیان، مصریان، الجزایریان، تونسیان و لیبیایی ها تربیت کرد و به کشورشان گسیل داشت. در دوره حیات ابن عربی شمال آفریقا از گرایش فقهی، فلسفی، عرفانی و کلامی او تبعیت می کرد. ابن عربی که بسیار مورد احترام حضرت امام خمینی بوده و از معدود کسانی است که امام با شیفتگی از او یاد می کند بنا به اسناد فراوان شیعه بوده. خود او- بنا به گواهی شهید مطهری در کتاب تماشاگه راز- می گوید من امام دوازدهم حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه را ملاقات کرده ام. ابن عربی هنوز به الازهر مصر حکومت می کند و این بدان معناست که مذاهب شافعی، مالکی و حنفی عمیقا و بطور گسترده از اندیشه و مشی ابن عربی تاثیر می پذیرد. این آن نکته مفقوده ای است که بعضی با ندیدن آن خیال کرده اند تصوف شمال آفریقا یک شیوه معارض با فقه و فلسفه است و با حکومت داری بیگانه می باشد.

با این نگاه به ادبیات حضرت ابی عبدالله الحسین- علیه السلام- در طول دوره حیات و بخصوص در فاصله حرکت از مدینه تا کربلا در سال شصتم هجری نظری بیاندازیم. حضرت در این سفر به مشی و مرام آل امیه اشاره می کند و می گوید: «مثلی لایبایع مثل یزید» - مانند من هیچگاه با مانند یزید بیعت نمی کند- توفیق حسین از علمای معروف سنی مصر می گوید: امام حسین قیام کرد تا جلوی بدعت گذاری یزید را بگیرد. خالد محمد خالد یکی دیگر از علمای سنی مصر می گوید: حفظ دین چیزی است که امثال امام حسین(ع) خود را فدای آن می کنند. عباس محمود عقاد ادیب بزرگ مصری می گوید: شهادت امام حسین، نظام مستحکم بنی امیه را پس از کمتر از 06 سال واژگون کرد. عبدالرحمن شرقاوی نویسنده بزرگ دیگر مصر می گوید حسین نه تنها برای شیعیان بلکه برای همه آزادمردان موجب افتخار است.

با این وصف می توان با امام حسین(ع) تحولات شمال آفریقا را دقیق تر دید و نسبت این تحولات را با مدل هایی که امروز مطرحند متوجه شد.

این تحولات به دلیل روح لطیف عرفانی حاکم بر مردم و چهره های موثر نمی تواند با مدل سلفی که بر پایه نفی و تکبیر استوار است نسبت پیدا کند و به همین ترتیب تاثیر کشوری نظیر عربستان که محور سلطنت است، در این کشورها بسیار محدود خواهد بود. اگر نگاهی به روند تحولات در کشورهای شمال آفریقا بیاندازیم درمی یابیم که گروههای شناخته شده سلفی از حساسیت اجتماعی علیه سلفیت آگاهی داشته و از این رو با پایین آوردن تابلوهای قبلی و تغییر شعار ها تلاش کرده اند که بر تحولات اثر بگذارند.

مثلا در مصر گروه التکفیر و البحره اولا با تابلوی «حزب العدل والامانه » وارد انتخابات شد و ثانیا عقاید خود را مخفی کرده و با ورود به خدمات اجتماعی و توزیع مبالغ زیادی پول و توزیع بسته های غذایی توانست درصدی از آراء مردم را جذب نماید. همینطور در لیبی این گروه تابلو «المقاتله الاسلامیه» را پایین کشیده و با تابلو «المجلس العسکریه» فعالیت می کند و در تلویزیون الجزیره هرگونه رابطه گروه خود را با عربستان و وهابی ها تکذیب کرد در عین حال با افشای ماهیت آنان تعداد اعضای این گروه از چند هزار نفر به حدود 005 نفر تقلیل یافت.

از جنبه تاثیر جریانات غرب گرا و به تعبیر رایج «اسلام ملایم» هم می توان با قاطعیت گفت این نوع نگرش نمی تواند جایگاهی در تحولات شمال آفریقا پیدا کند. عرفان شمال آفریقا با روح مبارزه و فرهنگ اهل بیت پیوند دارد و این نمی تواند با مدل اردوغان یا هر جریان غیرانقلابی دیگر تطبیق یابد. بر این اساس در مصر شخصیت هایی نظیر عمروموسی، البرادعی، ایمن نور علیرغم تلاش فراوان نتوانستند رأی قابل توجهی جذب نمایند. در تاریخ مصر هم جریان اسلام ملایم و شخصیت هایی نظیر یعقوب صنوع، شبلی ثمیل و طه حسین نتوانسته اند جایگاهی در فرهنگ و تاریخ مصر پیدا کنند.

امام حسین(ع) مهمترین شخصیتی است که با آن می توان تحولات انقلابی جهان اسلام را توضیح داد.

خراسان:این ها قبلا دسته جمعی قهر کرده بودند

«این ها قبلا دسته جمعی قهر کرده بودند»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم محمد سعید احدیان است که در آن می‌خوانید؛ مقایسه اقدام برخی دانشجویان در ورود به سفارت انگلیس و تسخیر سفارت آمریکا که بعدا به دلیل به دست آمدن صدها سند، لانه جاسوسی نام گرفت، نمی تواند توجیهی بردرست بودن این اقدام باشد چرا که به طور خلاصه اولا جمهوری اسلامی مقتدر با نظامی تثبیت شده در سال 90 با جمهوری اسلامی دوران گذار و با وجود دولت لیبرال در سال 58 شرایطی کاملا متفاوت دارد ثانیا نه تنها انگلیس بلکه حتی آمریکای امروز آن ابرقدرت به ظاهر پرهیبت دیروز که باید هیمنه اش شکسته شود تا انقلاب دوم لقب گیرد، نیست ثالثا با توجه به پافشاری 32 ساله براستکبارستیزی و حتی قدمی عقب ننشستن و کوچکترین باجی ندادن، نیازی به اقدام غیرقابل پذیرش برای عرف و قانون وجود ندارد.

هنوز می توان درباب نادرست بودن اقدام به ورود برخی دانشجویان به سفارت انگلیس نکاتی را مطرح و در تقبیح این رفتارسخن گفت اما به نظر می رسد اکنون که این اشتباه صورت گرفته آنچه مهمتر است توجه به چند نکته مهم است:

قصور جدی پلیس

همانطور که اشاره شد بی تردید دانشجویانی که بنابرگزارش شاهدان عینی و مطمئن، بادیدن سفارت خانه خالی احساسی شدند و با حس مشابه سازی با تسخیرلانه جاسوسی آمریکا قفل هایی را که خودشان دقایقی قبل بردرها زده بودند شکستند و وارد سفارت انگلیس شدند اشتباه کردند اما واقعیت این است آنچه انگلیسی ها با مکاری و فرصت طلبی در نظام بین الملل تبلیغ می کنند نه ورود خودجوش دانشجویان بلکه اتهام عدم جلوگیری عمدی ازاین اقدام توسط نظام است و اصولا این که عده ای به سفارتخانه ای تعرض کنند امری بی نظیر نیست آنچه تعهدآور است وظیفه مسئولان انتظامی برای جلوگیری از این تعرض است بعنوان مثال ما معتقدیم انگلیس در تعرض به سفارت ایران در انگلیس و شهادت دو نفر از هموطنان مان هم هنگام تعرض و هم بعد از آن از متعرضین حمایت کرده اند بعبارت روشن تر درست است که ما از تعدادی دانشجو انتظار داشتیم که همانند اکثر دانشجویان بصیرت می داشتند و فقط به تجمع در مقابل سفارت انگلیس بسنده می کردند اما باید تصریح کنیم که نمی توان براساس انتظار از عده ای دانشجوی آرمانخواه که تحت تاثیر "جسارت" های بی شرمانه انگلیسی ها و کوتاه آمدن های مکرر برخی مسئولین به خشم آمده اند مطمئن بود که این قبیل اتفاقات صورت نگیرد به نظر می رسد این پلیس است که وظیفه اجرای قانون و سیاست های نظام را به عهده دارد اینکه پلیس به دلیل بی تدبیری اجازه ورود به سفارت را بدهد و بعد با برخورد شدید آن ها را بیرون کند، نتوانسته است بهانه را از دست فرصت طلبی های دشمن بگیرد سهل انگاری و اهمال پلیس با کم گذاشتن نیرو برای مراقبت به گونه ای بود که اگر شاهدان عینی به صورت مستقیم ،جزئیات اتفاقات صورت گرفته در داخل سفارت را برای ما روایت نمی کردند (مانند قفل زدن به در و بعد شکستن آن، بحث و مجادله در داخل سفارت برای ماندن یا ترک کردن و....) شاید حتی ماهم در مخالفت نظام نسبت به این اقدام دچار تردید می شدیم. خلاصه آنکه به نظر می رسد مهم تر از این که از معترضان بخواهیم خشم انقلابی خود را با بصیرت همراه کنند، باید از پلیس مطالبه کنیم که چرا وظیفه خود را به درستی عمل نکرده است.

خود انتقادی مفید است اما نه در جهت کمک به دشمن

انتقاد از حوادث سفارت انگلیس( بخش ورود به سفارت) را همانند دیگر فضاها نه تنها مذموم نمی دانیم بلکه براین باوریم که اتفاقا نشان دهنده این امر است که جوسازی انگلیسی ها علیه جمهوری اسلامی ایران مکارانه است روشن می کند که نظام موافق با این اتفاقات نبوده است اما مخصوصا در این مورد خاص نباید فراموش کنیم که دشمن به دقت دنبال رصد مواضع ما است لذا نقادی ما نباید به گونه ای باشد که اصل موضع یکپارچه مان علیه انگلیس بدسابقه ای که در آخرین اقدام خود بانک مرکزی ما را تحریم کرده است زیرسوال برود ثانیا نه تنها باید اصل خروش دانشجویان مورد مدح و تقدیر قرار گیرد بلکه حتی از پلیس و تعدادی دانشجو که دچار خطا شده اند نیز در برابر دشمن حمایت شود همانگونه که اگر عضوی از یک خانواده دربرابرفرد "بدخواه" و "بدسابقه" که دشمنی دیرینه با آن خانواده دارد، خطایی را مرتکب شود باید مورد تذکر جدی قرار گیرد تا آن خطا دیگر تکرار نشود اما فرد خطاکار دربرابر این بدخواه که به دنبال سوء استفاده برای تخریب کل خانواده است مورد حمایت قرار می گیرد.

در مجموع باید مراقب بود نگاه نقادانه ما چه از سر دلسوزی و چه به دلیل مصلحت های سیاسی درعین صراحت و صداقت نباید در جهت کمک به اهداف دشمن مورد سوءاستفاده قرار گیرد.

نگران نباشیم

با فضاسازی های صورت گرفته توسط انگلیس و آمریکا جوی ایجاد شده است که گویی روی دادن حادثه ورود به سفارت انگلیس هزینه های بسیار سنگین و غیرقابل جبرانی برای ایران دارد درحالیکه اگر واقعگرایانه به مسائل نگاه کنیم غیراز جو بین المللی علیه ایران که به زودی به پایان خواهد رسید هزینه های احتمالی دیگر یا غیرمهم خواهد بود یا با دیپلماسی فعال قابل جبران. نادرست است اگر سرمان را زیربرف کنیم و بگوییم جامعه بین الملل این مساله را کم اهمیت تلقی کرده است اما این مساله به دو دلیل می تواند به هیچ وجه آنچنان نگران کننده نباشد اول اینکه دنیا بارها تجربه تعرض به سفارتخانه ها را دارد و دیپلماسی فعال می تواند به راحتی این امر را برای جامعه بین الملل شفاف کند که دولت ایران به شدت به دلیل جسارت های مکرر دولت انگلیس تحت فشار افکارعمومی است و بهترین شاهد نیز موضع جمهوری اسلامی قبل از این وقایع مبنی بر کاهش سطح روابط با دولت انگلیس است که همین تصمیم نتوانست افکارعمومی را قانع کند به همین دلیل این کشورها به جای اینکه نظام ایران را متهم کنند بهتر است طرف مقابل را مجبور به رفتاری کنند که مطالبه افکارعمومی مردم ایران را از مسئولان شان کاهش دهد.

دومین دلیل برای عدم نگرانی از هزینه های بعدی این دلیل ساده است که مگر انگلیس آمریکا و دیگر کشورهای اروپایی اگر این اتفاق نمی افتاد و اگر می توانستند اقدامی علیه ایران انجام دهند آن را انجام نمی دادند حال حادثه سفارت ممکن است چه تاثیر مهمی در این روند بگذارد اگر برخی کشورهای اروپایی در اجلاس قبلی خود با تحریم نفتی ایران مخالفت کردند به دلیل مشکلات اقتصادی خودشان است نه به دلیل ملاحظه ایران به همین دلیل نیز باوجود اینکه اجلاس اتحادیه اروپا در اوج فضاسازی ها برگزار شد انگلیس و فرانسه نتوانستند براین امر به نتیجه برسند یا بعنوان مثالی دیگر اگر روسیه و چین دربرابر تشدید تحریم ها مقاومت می کنند به دلیل منافع شان است و این منافع با جوسازی های بین المللی چندان تغییر نمی کند لذا دیدیم که آن ها نسبت به سوءاستفاده از این حادثه هشدار دادند

موضع مسئولان باید یکپارچه و محکم باشد

و اما نکته آخر موضع مسئولان بعد از این واقعه است. مهمترین خطای استراتژیک این مسئله خواهد بود که موضع گیری مسئولان به گونه ای باشد که بین مواضع آن ها نوعی شکاف احساس شود چرا که احساس شکاف در مواضع مسئولان در بهترین حالت، این سیگنال را برای طرف مقابل ارسال می کند که به دلیل دونگاه می تواند با فشار آن ها را متقاعد به امتیاز دادن کند و در نتیجه فشار طرف مقابل برمردم و کشور چند برابر افزایش می یابد قواعد دیپلماتیک حکم می کند که تمام مسئولان کشور به صورتی هماهنگ و یکپارچه موضعی واحد اتخاذ کنند (هرموضعی که جمع بندی شد) نکته دومی که به نظر می رسد باید مدنظر باشد این مساله است که ضعف نشان دادن به منزله پذیرفتن فشار بیشتر است. دربرابر دشمنی "بدخواه" که جز به نابودی ایران و سقوط نظام اسلامی راضی نمی شود باید محکم و بااقتدار عمل کرد.

کسانی که ماجرای "میکونوس" را دنبال کرده اند به خوبی به یاد دارند هنگامی که تمام کشورهای اروپایی سفرای خود را از ایران فراخواندند و رابطه خود را با ایران قطع کردند اما علی رغم جو حاکم بر فضای بین المللی و حتی فضای کشور پاسخی محکم از سوی رهبرانقلاب دریافت کردند و همین موضع محکم باعث شد پس از مدتی کوتاه تمام آن ها یکی یکی بدون گرفتن کوچکترین امتیازی با تجربه ای که تلخی اش راحتما هنوز به خاطر دارند به ایران برگردند تازه آن اروپا کجا و این اروپا کجا و آن ایران کجا و این ایران کجا.

جمهوری اسلامی:آمریکا، خروج اجباری از عراق

«آمریکا، خروج اجباری از عراق»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛همزمان با برگزاری مراسم اعلام خروج نظامیان آمریکایی از عراق، یک فرمانده نظامی آمریکا، به خروج از روی اجبار نظامیان این کشور از عراق اعتراف کرد. این فرمانده نظامی گفت: مردم عراق و نوع برخوردهای آنان موجب شد تا آمریکا وادار به عقب نشینی از این کشور شود. این فرمانده آمریکایی در عین حال مردم عراق را به بی‌وفایی و قدرناشناسی متهم و به همین خاطر از عراقی‌ها انتقاد کرد.

اظهارات این مقام آمریکایی صریح‌ترین اعتراف به شکست هدف‌های آمریکا در عراق می‌باشد و در عین حال این نکته را در بردارد که آمریکایی‌ها قصد حضور طولانی مدت در این کشور داشته‌اند که شرایط موجود، این امکان را از آمریکا سلب کرده است.

ارتش آمریکا روز جمعه کنترل پایگاه نظامی "ویکتوری" در نزدیکی بغداد، را که اصلی‌ترین پایگاه نظامی آمریکا در عراق به حساب می‌آمد، را به نیروهای عراقی واگذار کرد. سخنگوی نیروهای نظامی آمریکا در عراق درباره تحویل این پایگاه به این جمله بسنده کرد که "ما فقط یک برگه کاغذ را امضاء کرده و به عراقی‌ها دادیم و هیچ مراسمی برگزار نشد"، که این نوع اعلام خبر، بیانگر اوج اکراه و نارضایتی آمریکایی‌ها از تحویل این پایگاه است. در پایگاه نظامی ویکتوری در نزدیکی بغداد بیش از 100 هزار نظامی مستقر بودند.

در همین چارچوب، سخنگوی ارتش آمریکا حضور مربیان آمریکایی عراق را نیز رد کرد و افزود: آمریکا بدون مصونیت قضایی (کاپیتولاسیون) حاضر به ابقای نیروهای خود در هیچ کشوری نیست و به دلیل مخالفت مقامات عراقی با این مسئله، حضور مربیان در عراق منتفی است.

مطابق پیمان امنیتی بغداد - واشنگتن، آمریکا باید تا پایان سال جاری میلادی یعنی کمتر از یک ماه دیگر کلیه نیروهایش را از عراق خارج سازد. دولت آمریکا از ماهها قبل، تحرکات زیادی را آغاز کرد تا زمینه ادامه حضور بخش اعظمی از نیروهایش در خاک عراق را فراهم سازد ولی به دلیل عدم پاسخگویی مساعد دولت عراق، به خصوص در قضیه اعطای مصونیت قضایی، این تلاش‌ها ناکام ماند.

مجبور شدن آمریکا به خروج از عراق، آنهم بدون دستیابی به دستاوردی قابل ذکر، شکست بزرگی برای واشنگتن محسوب می‌شود. اساساً آمریکا به عراق نیامده بود که به این شکل خارج شود.

واشنگتن 9 سال قبل که به عراق لشکرکشی کرد اهداف میان مدت و بلند مدت برای خود فرض کرده بود. بخشی از این هدف‌ها که محافل غربی نیز آن‌ها را مورد تاکید قرار دادند عبارت بودند از تسلط بر منابع ثروت‌های عراق، تشکیل دولتی دست نشانده و مطیع دیکته‌های واشنگتن و ایجاد پایگاه‌های نظامی دائمی در این کشور.

در یک ارزیابی اجمالی به روشنی مشخص می‌شود که هیچ یک از این هدف‌ها محقق نشده است. در عراق، برخلاف تصور و ارزیابی‌های نخستین سیاستگذاران آمریکایی، دولتی بر سر کار آمده است که هر چند مجبور است فعلاً به همکاری با آمریکا تن دهد ولی واضح است که ماهیت اساسی این دولت با خواسته‌های واشنگتن و سیاست‌های مداخله‌جویانه غرب در تضاد است.

دولت عراق حتی اگر بخواهد هم نمی‌تواند تابع سیاستها و سرسپرده قدرت‌های استعمارگر باشد چرا که جامعه عراق و به خصوص رهبریت مذهبی آن چنین مجوزی را نمی‌دهد. دولتمردان عراقی به خوبی واقف هستند که هرگونه تسلیم شدن و امتیازدهی به قدرتهای استعمارگر، آغاز روند سقوط آنان خواهد بود.

آمریکایی‌ها در طول 9 سال حضور تحمیلی خود در عراق مکرراً با این واقعیت مواجه شدند. آنها در این 9 سال، هرگاه خواستند درصدد پیاده کردن توطئه‌های شوم تثبیت سلطه‌گری خود بر این کشور و بر مقدرات مردم عراق برآیند با سد مستحکم مخالفت مردم عراق و روحانیت و مرجعیت مواجه شدند و این روند، همچنان ادامه یافت تا به شرایط کنونی منجر شد که واشنگتن را مجبور ساخته است دست از پا درازتر به عقب نشینی از عراق تن دهد.

توجه به این نکته نیز در عین حال لازم است که خروج نظامیان عراقی از عراق بدین معنی نیست که اشغالگران پذیرفته باشند بدون قید و شرط به حضور خود در عراق به طور کامل خاتمه دهند، بلکه واشنگتن درصدد است به هر بهانه و توجیهی، جای پایی برای خود در عراق حفظ کند. به همین دلیل، دولت آمریکا بزرگترین سفارتخانه خود در کل جهان را در عراق دایر کرده تا به بهانه آن هزاران نفر از نیروهای خود را تحت پوشش دیپلماتیک و یا حفاظت از سفارت در این کشور حفظ کند.

همچنین، گزارش‌هایی حاکی از آن است که آمریکا، چند پایگاه در عراق را همچنان در اختیار خواهد داشت تا بنابه آنچه ادعا شده است در برابر تهدیدهای احتمالی از سوی همسایگان مقابله کند!

با اینحال، این واقعیتی است انکارناپذیر که اشغالگران باید در نهایت عراق را به مردم آن واگذار کنند و این مهمانان ناخوانده جایی در بین مردم عراق ندارند. ملت عراق همچون سایر ملت‌های منطقه مخالف تسلط بیگانگان بر خاک و سرنوشتشان می‌باشند همانگونه که فرمانده آمریکایی اعتراف می‌کند به سلطه‌گران هرگز روی خوش نشان نداده و در آینده نیز نخواهند داد.

رسالت:انگلیسِ آینده خطرناکتر از بریتانیای گذشته

«انگلیسِ آینده خطرناکتر از بریتانیای گذشته»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر حشمت‌الله فلاحت پیشه است که در آن می‌خوانید؛بهار امسال در اجلاس جهانی بین المجالس "پاناما" هیئت ایرانی که با تصویب ماده اضطراری اصلی خود در اجلاس با عنوان دفاع از حرکت‌های آزادیخواهی خاورمیانه و شمال آفریقا به دستاوردی بی‌سابقه دست یافته بود، پیام هیئت انگلیسی را دریافت کرد که رئیس آن هیئت خواستار ملاقات و مذاکره با طرف ایرانی خود شده بود. برخی از دوستان هیئت ایرانی خواستار عدم مذاکره بودند و استدلال آنها این بود که آقای "مایک گیبس" که نماینده ودیپلماتی کهنه‌کار است می‌خواهد همان ادعاهای گذشته را در ملاقاتی جنجالی مطرح کرده و از آن بهره‌برداری نماید.

 

با این استدلال که شواهد و مصادیق حق خواهی ما از انگلیسی‌ها بیشتر است، مذاکره را پذیرفتم و بلافاصله پس از معرفی نمایندگان و هیئت همراه آقای گیبس را با این سئوال غافلگیر کردم که: "در عجبم که چرا دولت انگلیس سفیر خود در تهران را جهت محاکمه به لندن فرا نخواند. چون او به جای آنکه طبق کنوانسیون‌های بین‌المللی و مقتضیات روابط دو جانبه، سفیر دوستی باشد، دشمنی ایجاد کرد و ایرانی‌ها را به یاد تاریخ خصومت‌های بریتانیا در کشورشان انداخت و ..." در این دیدار به حدی مطالبات بر حق مردم ایران و ناجوانمردی‌های انگلیسی‌ها از استعمار تا 28 مرداد، انقلاب، جنگ و تحریم و مداخله را مطرح کردیم که  طرف انگلیسی با گفتن این نکته که امیدوار است در زمان دیگری فضا برای مذاکره فراهم آید، ملاقات را پایان داد.

در طول یک سالی که موضوع قطع یا کاهش رابطه با لندن در مجلس شورای اسلامی مطرح شده، بنده ازجمله کسانی بوده‌ام که خواستار برخورد توام با دقت و مصلحت با این موضوع بوده‌ام چون اعتقادم بر این است که براساس آن تجربه تاریخی و بویژه با توجه به عملکرد سه سال اخیر، عملا دست و پای انگلیسی‌ها در حوزه‌های حضور و نفوذ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در ایران بسته شده و آنها همواره به دنبال فرصتی بودند که همچون خروج‌های گذشته خود از ایران قطع رابطه پر هزینه‌ای را به کشورمان تحمیل کنند.هدف نزدیک انگلیسی‌ها باز کردن پرونده تازه‌ای علیه جمهوری اسلامی ایران، ذیل ماده 41 فصل هفتم منشور ملل متحد است.

این ماده که قطعنامه‌های تحریمی ذیل آن صادر می‌شود، دارای بندهای پانزده‌گانه‌ای است که یکی از بندهای آن تحریم دیپلماتیک است. انگلیسی‌ها حتی زمانی که احساس کردند در رابطه دیپلماتیک با ایران محدود شده‌اند و عملا سطح روابط آنها با ایران در حد سفارت نیست، باز هم بر حفظ "سفیر" خود تاکید کردند و روابط را به سطح "کاردار" یعنی سطح مورد علاقه ایرانی‌ها کاهش ندادند. در واقع آنها مترصد فرصتی بودند که دیگران را نیز با خود همراه کنند و به عبارتی هم برای ایران بحران‌سازی تازه‌‌ای را شروع کنند و هم دوستان اروپایی و حتی اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد را وارد بازی تازه‌ای نمایند که در عمل به ضرر آنها تمام می‌شود.

در گذشته هم همین سیاست در دستور کار آنها قرار داشت. آنها هنگامی که می‌بایست از نفت ایران چشم‌پوشی می‌کردند، کودتایی را به ملت ایران تحمیل کردند و زمانی که قرار بود جای خود را در منطقه به استعمار تازه‌ای به اسم ایالات متحده آمریکا بدهند، بحرین را از ایران جدا کردند و حداقل در 58 نقطه مرزی و ارضی منطقه تخم نفاق و درگیری و اختلاف را بر جای گذاشتند.

به هر حال برای انگلیسی‌ها دل کندن از ایران و خلیج‌فارس همواره ناراحت‌کننده بوده است. موجودیت و عنوان صندوق ذخیره در دنیای امروز، در هنگام غارت ثروت‌های نفتی ایرانیان شکل گرفت.

انگلیسی‌ها اولین تاراج‌کنندگان نفت خاورمیانه بودند که نفت ایران را برداشت می‌کردند و کمتر از ده درصد قیمت آن را به شاهان ایرانی می‌دادند و باقیمانده را در صندوق ذخیره ارزی خود، انباشت می‌کردند. راه نوین توسعه اقتصادی انگلیس از پول نفت ایرانیان شکل گرفت. از زمان ملی‌شدن صنعت نفت تاکنون برخورد انگلیسی‌ها با مردم ایران یک برخورد انتقامی است. ضمن آنکه آنها اکنون به دنبال راهی برای سهم‌خواهی‌های تازه در خلیج‌فارس هستند.

ایرانی‌ها هیچ‌گاه فریب شعارها و سیاست‌های به اصطلاح دموکراسی‌سازی و حقوق بشری انگلیسی‌ها را نخواهند خورد. در اوج حملات نظامی آمریکا به منطقه و بعد از فروپاشی حکومت صدام در عراق، انگلیس تنها کشور دنیا بود که نقشه تجزیه کشورهای بزرگ اسلامی،‌از جمله ایران را مطرح کرد .

 آنها در این راه حتی با اشغالگران آمریکایی نیز اختلاف پیدا کردند. در نقشه‌ای که در پایگاه اطلاع‌رسانی و خبری "بی. بی. سی" هم قابل رویت بود، ایران به ده کشور، عراق به سه کشور و کشورهای دیگر همچون عربستان، افغانستان و پاکستان نیز به گونه‌ها و تعداد متفاوت تقسیم شده‌اند.

براساس این نقشه بود که نیروهای انگلیسی هنگام اشغال عراق در بصره و جنوب این کشور مستقر شدند، یعنی جایی که منبع ذخایر نفت عراق به شمار می‌آید و در نقشه تقسیم شده ایران نیز انگلیسی‌ها به دنبال بازگشت به سیطره نفتی هستند.

و آنچه اکنون انگلیسی‌ها در صدد باوراندن آن به دوستان غربی خود و بویژه آمریکایی‌ها هستند این است که خاورمیانه "موزائیک" بهتر از خاورمیانه امروز قابل مدیریت است، چون در نقشه آنها کشورهای بزرگ و داعیه‌دار، تجزیه شده‌اند و علاوه بر اینکه دیگر نمی‌توانند داعیه مقاومت داشته باشند هر قسمت از خاک تجزیه شده به خط گسل‌ تازه‌ای تبدیل می‌شود و جنگ و ناامنی را در دنیای اسلام تا آینده مورد نیاز غرب نهادینه می‌کند.

به هرحال طبق تجربه تاریخی، تاکنون سیاست مداخله غرب در هیچ کشوری از دنیای اسلام برای مسلمانان امنیت، آرامش و توسعه به دنبال نداشته است. لذا با توجه به نقشه‌های راهبردی قدرت‌ها، انگلیس آینده از بریتانیای گذشته خطرناک‌تر است.

آنها این نیات خطرناک را در پشت شعارهای عامه پسند پنهان کرده‌اند،‌ولی ایرانی‌ها از تجربه و ادله لازم برای تردید به اهداف آن قدرت برخوردارند. آنها در دوران استعمار، ایران را هم چپاول کردند و هم ویران؛ زمانی که ایرانی‌ها بیدار شدند تا مانع چپاول ثروت خود بشوند، گرفتار کودتای آمریکایی - انگلیسی شدند و بعد از انقلاب به جرم خارج شدن از درون قلمرو استراتژیک غرب همه نوع ناجوانمردی از تحریم تا کودتا و تجهیز دشمن خون‌آشام خود به اسلحه و حمایت بین‌المللی را تحمل نمودند. هم اینک نام شرکت‌های انگلیسی و آمریکایی در صدر شرکت‌هایی است که صدام را به تجهیزات جنگی ممنوعه مجهز کرده‌اند. دست انگلیسی‌ها به خون جوانان ایرانی از تنگستان تا "مرصاد" آلوده است.

بعد از جنگ، با شروع بازسازی، آنها ایران را تحریم اقتصادی، صنعتی و فناوری کردند تا کشور از مولفه‌های رشد و توسعه اقتصادی عقب بماند. و هرگاه در ایران به دلیل رقابت‌های سیاسی، اختلافی پیش می‌آ‌ید، انگلیسی‌ها از آن به عنوان عاملی برای نهادینه کردن خشونت و بی‌ثباتی استفاده می‌کنند.

البته با همه این خباثت‌ها، باید به گونه‌ای عمل کرد که مجبور به بازی در زمین انگلیسی‌ها نشویم. کارناوال پنج‌شنبه سفرای اروپایی در بازدید از سفارت و باغ قلهک از جمله کارنامه‌های سهل‌انگاری وزارت امور خارجه بود. طبق کنوانسیون‌های بین‌المللی سفرا در خارج از سفارتخانه باید رفتار و حضور و بروزشان تابع مدیریت کشور میزبان باشد. دو هدف این اقدام عبارت بودند از اول: ایجاد یک فضای روانی علیه جمهوری اسلامی ایران و دوم سند سازی برای تحریم دیپلماتیک ایران ابتدا در اتحادیه اروپایی و سپس در قالب قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل متحد.

 

ایران از تحریم استقبال نکرده ولی در عمل از هر امکانی برای مقابله با سیاست‌های تحریمی استفاده کرده است. کشور ما سه سال پیش از ارتباط بانکی حوزه دلار و دو سال پیش از حوزه یورو خارج شده است. به گونه‌ای غم‌انگیز حتی بیماران سرطانی ایران که برای مداوا به اروپا می‌روند برای گرفتن پول از بانک‌های آن قلمرو با مانع مواجه‌اند. آنها نیز تحریمند وگرنه اقلامی همچون اسلحه امروزه در ایران ساختنی است نه خریدنی. ما در اوج جنایات صدام نیز با تحریم فروش تسلیحاتی غرب مواجه بودیم.

با توجه به شاخص‌های رفتار سیاسی و دیپلماتیک، می‌بایست اقدامات پیشگیرانه بیشتری در قبال اماکنی همچون سفارت انگلستان در تهران صورت می‌گرفت تا بهانه‌ای دست دشمنان دیروز، امروز و آینده ما داده نشود ولی این مصلحت‌بینی به معنای توان سیاستمداران در کنترل خشم عمومی مردم نیست. انگلیس آینده با مجموعه خصومت‌هایش جایی را برای نزاکت دیپلماتیک نگذاشته است.

آفرینش: روح انسانیت فراتر از سیاست

«روح انسانیت فراتر از سیاست»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می‌خوانید؛پیچیده شدن و درهم تنیدگی مسائل سیاسی از یکسو و فشارهای اقتصادی و مشغولیت رتق و فتق امور زندگی باعث شده تا بسیاری از زیبایی های زندگی که روح انسان را طراوت می بخشد در لابه لای این شلوغی ها گم شده و جایی در میان امور متداول زندگی پیدا نکند و به ورطه فراموشی سپرده شود.در مفاهیم و تعاریف عالمان بزرگ، از "سیاست" به عنوان علم تدبیر اخلاق و زندگی انسان یاد شده است و "سیاسیون" را راهنمایان عامه مردم معرفی می کردند که وظیفه آموزش و نشان دادن راه سعادت را برعهده داشتند.

اما هرچه به سمت جلو پیش می رویم الفاظ معنا و مفهوم خود را از دست می دهند و ما تعبیردیگری از آنها می سازیم. نفوذ منافع شخصی و عطش برای دستیابی به مناسک قدرت سبب شد تا روز به روز روح انسانیت از "سیاست" جدا شده و در اذهان عموم "سیاست" کثیف و مرموز شناخته شود. اما این پایان کار نیست، سیاه دلانی که چهره و مفهوم سیاست را برای رسیدن به نیات خود تغییر دادند، کمر به قتل روح انسانیت در بین مردم و ملیت های مختلف بستند.

آنچنان بر این دسیسه شوم خود دست یازیدند تا مردم با ملیت های مختلف علیه یکدیگر جبهه گرفتند و شعار "مرگ بر..." را کلمه اول ابراز خشونت خود قرار دادند. بی آنکه تنش و درگیری به وجود آید، یکی دشمن دیگری و دیگری تشنه خون آن یکی شد!

شاید عنوان شود که این کدورت ها در عرصه سیاست باقی مانده و مربوط به روابط ملیت ها نخواهد شد، اما با کمی واقع نگری می بینیم که منافع قدرت طلبان ایجاب می کند که ملیت های مختلف با یکدیگر خصومت داشته باشند. خصومتی که بدون هیچ اصطکاکی و فقط با خوراک های فکری به مردم القا می شود. به عنوان مثال چهره ای که آمریکا از ایران و ایرانی در جهان تبلیغ می کند، با خشونت و اضطراب همراه شده، در صورتی که اصلا چنین نیست و ملت ایران در طول تاریخ از متمدن ترین انسان های کره خاکی بوده اند.

این کارشکنی ها تا آنجا ادامه پیدا کرد که عناصر قدرت برای رسیدن به امیال خویش در عرصه هنر و فرهنگ نیزدخالت کردند. به عنوان مثال در فیلم های سینمایی خود هر ملتی را باخصوصیتی مشخص به مخاطب می شناسانند. مردم افغانستان و پاکستان را نماد مواد مخدر و تروریست معرفی می کنند، از ایران را به عنوان کشوری متخاصم با مولفه های حقوق بشر یاد می کنند و برای دست یابی به اهداف سیاسیشان، ماهیت خود و دیگر همکارانشان را عاملان احقاق صلح و انسانیت معرفی می کنند. به این ترتیب مردم دنیا نسبت به هم بد بین می شوند و حس اعتماد به یکدیگر را از دست می دهند، لذا خشونتی ناخواسته گریبان گیر ملت ها می گردد.

جنگ منافع میان سیاستمداران پتانسیل ها و زمینه های برقراری صلحی جهانی را از بین برده است و اجازه نمی دهند تا حلقه های انسانی در سراسر دنیا به یکدیگر متصل شوند و با ارتباطات انسانی به حل مشکلات خود بپردازند. معیار های انسانیت و حق طلبی در قالب ملیت و فرهنگ های مختلف در آسیا، اروپا و آمریکا باهم تفاوتی ندارند. نمونه آن را می توان در رویکردهای اعتراض آمیز در کشورهای اروپایی و عربی مشاهده کرد که چگونه مردم در مواجهه با ناکارآمدی حاکمانشان رفتاری مشابه انجام می دهند. هرکجای دنیا که حادثه ای برای همنوعان ما پیش می آید، بدون هیچ توجهی به دین و مسلکشان، مراتب همدردی خود ابراز می کنیم. اما این نا اهلان قدرت طلب هستند که اجازه نمی دهند (منافعشان اجازه نمی دهد) ملت ها در کنار هم مشکلاتشان را برطرف نمایند.

در گزارشی تلوزیونی دیده شد که بسیاری از مردم آمریکا هیچ اطلاعاتی از ایران و مردمش ندارند و برخی اصلا نمی دانستند که ایران در کدام نقطه جغرافیای قراردارد! چه دلیلی می توان برای این جدایی ها آورد؟

پر واضح است که این فاصله واختلاف بین ملیت ها منافع قدرت طلبان را تامین می کند و هرچه کینه و کدورت میان مردم کشورها بیشترشود، دامنه فعالیت آنها گسترده تر و منافعشان بیشتر تامین می گردد.

حمایت:حق خواهی و دقت در روش های تحقق آن

«حق خواهی و دقت در روش های تحقق آن»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن می‌خوانید؛در جهان امروز کم نیستند افرادی که حق را از باطل بدرستی تشخیص می دهند و برای گسترش حق و عدالت تلاش می کنند. هم چنین کم نیستند افرادی که می دانند آنچه می خواهند یا پیگیری می کنند، باطل است و بر خلاف حق و عدالت ولی با عمد و اراده جدی، در این مسیر حرکت کرده و برای رسیدن به اهداف خود از روشهای مختلف بهره مند می شوند. در مقابل این صف بندی دوگانه، افراد زیادی در سراسر جهان از ملیت ها و فرهنگ ها و ادیان مختلف هستند که حق را از باطل بدرستی تشخیص نمی دهند و از همین رو ممکن است در مسیر حق گام بردارند یا بالعکس، در مسیر باطل ولی تصورشان این باشد که نگرش درست را برگزیده اند.

این تشتت فکری در تشخیص حق و باطل ممکن است در مواردی به مبانی نظری و حوزه های مفهومی مربوط شودیا اینکه به مصادیق و موارد جزئی ارتباط پیدا کند بدین معنا که فرد در تطبیق مصداق با معیارها و اصول ره به خطا می برد و در نتیجه نوع نگرش وی دچار مشکل می شود. بر همین اساس عمل او و روشهای انتخابی او برای رسیدن به هدف نیز ممکن است دچار اشکالات متعددی شود.

 

این تصویرکلی مورد اشاره، در طول تاریخ حیات بشری بارها و بارها دیده شده و قطعا تا حیات انسانی وجود دارد، ادامه خواهد یافت. بر این اساس لازم است تا دائما آدمی دقت کند که از حیث فکری و اندیشه ای نگرش نادرستی را در تشخیص حق و باطل برنگزیده باشد. هم چنین لازم است توجه کند که در رسیدن به اهداف حق و عدالت خواهانه از چه روشهایی بهره مند می شود و مبادا روش های نادرست و غیرمشروع را انتخاب کرده باشد. این ضرورت بر حق خواهان و عدالت طلبان مسلمان که مبتنی بر معیارهای قرآنی و دیگر منابع اسلامی باید حرکت کنند، بیش از دیگران بار می شود. برهمین اساس تحولات چند روزه اخیر در خصوص انگلیس در تهران و واکنش های غربی ها در این زمینه را می توان مورد تامل قرار داد. با این امید که هم در انتخاب نگرش درست حق خواهانه و هم در طی طریق برای تحقق آن موفق باشیم.

همگان می دانیم که پس از مدت ها شیطنت دولت های غربی برای ایجاد محدودیت های مختلف بر ایران و اعمال تحریم های پی در پی طی هفته های اخیر، بالاخره مجلس شورای اسلامی که متشکل از نمایندگان ملت است، هفته گذشته تصمیم گرفت که روابط با دولت انگلیس را کاهش دهد و سفیر انگلیس را نیز ملزم سازد که ایران را ظرف دو هفته ترک کند. متعاقب این مصوبه که به تایید فوری شورای نگهبان نیز رسید، جمعی از شهروندان به سفارت و مکان دیگر فعالیت هیئت نمایندگی انگلیس در تهران حمله کردند و مراتب اعتراض خود را به عملکرد انگلیس ابراز داشتند.

متعاقب این رویداد، عکس ها و فیلم های تعرض به سفارت انگلیس در سطح جهانی منتشر شد و هم چنین مواضع مسئولین رسمی کشور انعکاس پیدا کرد که بعضا با هم تفاوت داشت مثلا رئیس مجلس اعلام داشت که رفتار معترضان به دولت انگلیس باید مبتنی بر قانون باشد ولی برخی از نمایندگان مجلس که احیانا مسئولیت هایی نیز در کمیسیون های تخصصی مجلس دارند اقدامات انجام شده را تائید کردند و حتی آنرا نشانه بیداری اسلامی توصیف نمودند، وزارت خارجه نسبت به این رویداد ابراز تاسف کرد وخطیب نماز جمعه تهران گوشمالی انگلیس را لازم دانستند. بهرحال نقد و نظرها در این خصوص در تایید یا رد آن هم چنان ادامه دارد.

پس از این رویداد، طرف انگلیسی واکنش تندی اتخاذ نمود و دستور داد که سفارت ایران در لندن تعطیل و سفیر کشورمان لندن را ترک کند. هم چنین چندین کشور دیگر اروپایی نیز سفرای خود را از تهران فراخواندند و روند منازعات مربوطه هم چنان ادامه دارد. به نظر می رسد اقدام مجلس شورای اسلامی به عنوان تصمیم نمایندگان ملت هم اینک تحت الشعاع رویداد بعدی ورود به سفارت انگلیس و اقدامات مربوطه قرار گرفته است. علهذا نظر به اهمیت موضوع ،از حیث حقوقی چند نکته را لازم است یادآور شویم.

نکته اول اینکه در سطح جهانی قبل از حقوق بین الملل موضوعه فعلی، قرن هاست که اماکن مربوط به نمایندگان سیاسی کشورهای دیگر در کشور مهمان از مصونیت و احترام برخوردار می باشند و این احترام نیز مبتنی بر عمل متقابل است بدین معنا که بهر صورت مراکز و نمایندگان هر کشور در کشور دیگر مورد حمایت قرار دارند. سوای این سابقه عرفی قدیمی ، در دنیای فعلی کنوانسیون وین در خصوص روابط دیپلماتیک(1961) و کنوانسیون راجع به روابط کنسولی( 1963) ، معیارهای عرفی را شکل سند رسمی قراردادی بخشیده اند وامروزه از جمله اسناد بسیار حائز اهمیت در حقوق بین الملل محسوب می شوند.

سه کنوانسیون دیگر نیز در سطح جهانی داریم که اهمیت محوری در مباحث مربوط به حوزه روابط دیپلماتیک دارند: کنوانسیون راجع به ماموریت های ویژه مصوب 1969 مجمع عمومی ملل متحد، کنوانسیون راجع به جلوگیری و مجازات جرائم علیه اشخاص مورد حمایت بین المللی مصوب 1973مجمع عمومی ملل متحد و کنوانسیون راجع به نمایندگی دول در روابط خود با سازمان های بین المللی جهانی مصوب 1975کنفرانس وین. در کنوانسیون 1961 به صراحت این حق به دولت ها داده شده که اگر مثلا سفیر یا نماینده سیاسی دیگر کشوری را عنصر نامطلوب تشخیص دادند از وی بخواهند که کشورشان را ترک کند. هم چنین دولتها می توانند روابط خود را بهر دلیل کاهش دهند یا حتی قطع کنند. بنابر این روشن است که هر دیپلمات خارجی مقیم ایران را نهادهای قانونی ذیربط می توانند با وجود دلایل و مدارک لازم عنصر نامطلوب تشخیص دهند و از کشور اخراج نمایند. طبیعی است که برابر رویه کشورها این انتظار را نیز باید داشت که طرف مقابل نیز چنین خواهد کرد چنانچه در مورد اخیر این امر صورت گرفت. با این حال در اسناد بین المللی یاد شده و حتی در نظام حقوقی خود ما خصوصا برابر قانون مجازات اسلامی، هرگونه تعرض به اماکن دیپلماتیک و یا دیپلمات های خارجی ممنوع است و جرم تلقی می شود.

مردم سالاری:حماسه عاشورای حسینی

«حماسه عاشورای حسینی»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم سیدرضا اکرمی است که در آن می‌خوانید؛

1-تاریخ قمری ورق خورد و به «1433» رسید و اینک «1372سال» از عاشورای«سال 61» می گذرد، ولی این حادثه و قصه و واقعه بی نظیر، نه تنها فراموش نشده و فرسوده نگشته و شور و شعور و نشاط و شعار خود را از دست نداده، بلکه هرسال شکوهمند تر از سال قبل، دهه عاشورا برگزار گشته و شیفتگان و فرهیختگان جدیدی را مجذوب خود نموده است و برطول و عرض جغرافیای زمینی و عمق دل ها تاثیر جدید گذارده و توسعه یافته است که رسول اعظم فرمود«ان لقتل الحسین حراره فی قلوب المومنین لا تبرد ابدا» بی شک کشته شدن حسین علیه السلا م، انرژی و گرما و شوری در دل های مومنان پدید میآورد که سرد شدنی نیست. امام حسین علیه السلا م فرمود«ان دمی لا یسکن ابدا» بی شک خون من، آرام و سکون نخواهد یافت و چون چشمه جوشان، پویا و پایا خواهد بود.

2-حادثه عاشورا سکه دورویی می باشد که یک روی آن آوارگی، اسارت، کشته شدن، گرسنگی و یتیمی فرزندان شهدا را با خود دارد که غصه دار و غم انگیز می باشد و با خود گریه و اشک و ندبه و ناله و آه و فریاد دارد و روی دیگر آن «حماسه و شجاعت و شهادت طلبی و ذلت ناپذیری و استقامت و وفاداری و فداکاری و عزت نفس و عظمت فکر و فقه و فهم و فلسفه» را با خود دارد که هر خواننده و بیننده و شنونده را به شگفتی و اعجاب وامیداردو تحسین و تکریم و تجلیل و تعظیم را با خود دارد.

3-بی نظیر بودن حماسه عاشورای حسینی، هرانسان منصف و معتقد و عاطفه دار و وجدان دار مومن را وامیدارد که درباره انگیزه سازندگان تاریخ عاشورا که «کل یوم عاشورا» است و «کل ارض کربلا » بیندیشد و در مورد آن به «تبیین و تدریس» و«تحلیل و تامل» و «تطبیق  و الگو برداری» عاشورا بپردازد، آن هم در هر عصر و عهدی و درباره هر امت و ملتی و چون گاندی بگوید، دو عامل در زندان های بریتانیا باعث استواری من در رهایی هند از استعمار غرب، شد که عبارتند از«نماز و عاشورای حسینی» و اندیشمند دیگری بگوید«هر نوع غذا در هاضمه انسان مستهلک شدنی است، جز سکه طلا  که هاضمه آن را به تحلیل و تجزیه نمی برد. حادثه عاشورای حسینی چون طلا  و برلیان است که با گذشت تاریخ همواره ماندگار و جاودانه خواهد بود و بفرموده قرآن « کشجره طیبه، اصل ها ثابت و فرع ها فی السما» توتی اکل ها کل حین باذن رب ها، ابراهیم» استوار است و هر روز و هرزمان میوه تازه می دهد.

 

4-حماسه حسینی، مدرک قرآنی دارد و الهام از وحی خداوندی چون آیه111 سوره توبه «ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه الخ» دارد که این فراخوان در سه کتاب بزرگ الهی «تورات و انجیل و قرآن» نقل شده است. آیاتی چون «فقاتلو ائمه لکفرانهم لا ایمان لهم و لعلهم ینتهون» و «فقاتلو اولیا» الشیطان ان اکیدا الشیطان کان ضعیفا» را که با سران کفر و هواداران شیطان بجنگید با خود دارد. آیات دفاع و جهاد، مدرک امام است و از روایات و احادیث، بحد کمال و تمام در کتب یافت می شود که حضرت رسول اکرم فرمود «حسین منی و انا من حسین» حسین از من است و من از حسینم، و فرموده اند «الا سلا م نبوی الحدوث و حسینی البقا»» اسلا م توسط رسول اکرم آورده شد و توسط امام حسین علیه السلا م ماندگار گشت. رسول اعظم فرمود«الحسن والحسین سید الشباب اهل الجنه» حسن و حسین دو سرور و سالا ر جوانان اهل بهشت می باشند. «قاما اوقعدا» قیام نمایند  و یا سکوت و قعود  داشته باشند  که هر دو امام در عصر معاویه  «صاحب  زور و زر و تزویر» به مصالحه تن دردادند و حضرت سیدالشهدا در برابر تعرض  مغرورانه و جاهلا نه یزید تسلیم نشد  و حدود «5 ماه و 12 روز» مقاومت کرد و قهرمانانه و عزت مندانه  شهادت را پذیرفت.

5- بررسی  دستاوردهای عاشورای  حسینی  در طول « 11372 سال قمری»  موضوع اساسی  سخن و قلم و  اندیشه  می باشد که عبارتنداز: جلوگیری  از زوال  دین محمدی  توسط امویان وعباسیان  و نظام های دیگر در طول تاریخ، ماندگاری  قرآن  و اهل بیت  و احکام اسلا می،  الگو شدن  قیام امام و یاران  حضرت  برای میلیون ها انسان آزاده و آزادیخواه جهان،  معلوم شدن  حقیقت زندگی،  معنا یافتن  ارزش دین داری و دین داران، افشاگری  در مورد  زمامداران  باطل و ظالم  «من  رای  سلطانا جائرا»  و پیام رسانی به تاریخ بشری  توسط اسیران،  پس از خود،  معرفی شجره  طیبه  و شجره  خبیثه و عملی  ساختن دو اصل  فراموش  شده  « امر به معروف و نهی از منکر» در چند مرحله « زبان و قلم،  عمل وفعل، خون دادن و جان  دادن»  و عملیاتی نمودن چند  اصل «هجرت، جهاد، دفاع»  در قالب  حرکت اعتراضی  و بیدارسازی  و نجات  امت غفلت زده «فاعذر فی الدعا» و منح  النصح و بذل  مهجته فیک  لیستنقذ عبادک  من الجهاله و حیره  الضلا له،  زیارت  اربعین».

6- از احادیث  پرمحتوا  درباره  حضرت سیدالشهدا علیه السلا م  حدیث  «حسین  مصباح الهدی  و سفینه  النجاه»  می باشد که به وضوح سالار شهیدان  را چراغ  هدایت در همه  حالا ت  و شرائط، معرفی می نماید که توسط امام روشنگری و افشاگری  انجام گرفت و حضرتش کشتی نجات  می باشد  و راکبان  را به سلا مت به ساحل  سعادت می رساند. امام هشتم  فرمود «کلنا سفینه النجاه  و لکن  سفینه الحسین اوسع  و فی  لج البحر  اسرع»  همه امامان کشتی نجات  می باشند، ولی کشتی  امام حسین  علیه السلا م  از جهت  ظرفیت  راکبان  وسیع تر است و در اعماق دریا،  سریع تر  راکبان را به ساحل می رساند، همگان می دانیم که صرف «یاحسین» گفتن، نجات بخش نمی باشد،  بلکه  علا وه بر  «یاحسین»  گفتن با  «حسین بودن» نجات بخش  می باشد.

 

7- د دهه  عاشورا،  فرصتی  مناسب برای معرفی  اسلا م  حسینی  و اسلا م یزیدی« و در شرائط  تطبیقی حاضر، اسلا م ناب  محمدی  و اسلا م آمریکائی» به وجود می آید که باید مطالعه کرد و هر  دو  را شناخت  و به دیگران  شناساند و در تطبیق وضع موجود، کوشش  بایسته  نمود،  زیرا امام در بیان خود «الگو» معرفی شده«ولکم فی اسوه» است  و الگو  قرار دادن  امام می تواند  راهنمای شایسته  باشد، بی شک انقلا ب  اسلا می ایران و مقاومت  حزب الله  لبنان  و حرکت و شور مردم  مصر و حوادث  تونس  و یمن  و بحرین، تاثیرپذیر از جهاد  و شهادت  و مقاومت  سالا ر  و اصحاب  وی می باشد.

8- در هر  سال بزرگداشت  عاشورای حسینی،  همه علا قمندان و پژوهشگران  و آزادیخواهان و آزادگان حضرت سیدالشهدا  و یاران  وی،  وظیفه دارند که برای احیای  نهضت   حسینی و رشد و توسعه  اندیشه  و اعتقاد  و ایده و هدف  و عمل حضرت،  از هر وسیله  مناسب، بهره گیرند  و عاشورای  حضرت را  با شور  و شعور  و شوق پویا  و پایا سازند، و از هر گونه  آسیب  و آفت «لکل شی» آفه» و تحریف  و تظاهر  ناروا،  دور نگه دارند، که  درس های  عاشورا «فدا شدن»  برای حفظ  دین و تبلیغ  دین ونجات مردم از ضلا لت و جهالت  و بیدارسازی  امت  اسلا می  و بشری  می باشند، باید برای  عاشورا  وقت  اختصاص  داد و هزینه نمود و تبلیغ کرد،  در صحنه های عمومی حضور  یافت،  که امام خمینی رحمت الله  علیه فرمود:  امام حسین  علیه السلا م  تکلیف  ما را معلوم  نمود: فداکاری در میدان  و تبلیغ در خارج میدان.

تهران امروز:عبرت‌های عاشورا

«عبرت‌های عاشورا»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم حسام‌الدین کاوه است که در آن می‌خوانید؛عاشورا یکی از بزرگ‌ترین وقایع تاریخ اسلام است. در تاریخ صدر اسلام وقایع بزرگی رخ داده‌اند که به عنوان نقطه عطف اسلام شناخته می‌شوند؛ از ابلاغ اسلام گرفته تا دوران سخت محاصره اقتصادی در شعب ابوطالب و سپس هجرت گروهی از مسلمانان به حبشه، هجرت پیامبر به مدینه (که به لحاظ اهمیتش مبدا تاریخ اسلامی شد) جنگ احزاب، فتح مکه، انتخاب جانشین پیامبر(ص) در غدیر خم و سپس...

و سپس جریانی نرم و خزنده از آل‌بوسفیان وارد دستگاه حکومتی شدند و مصادر امور را اشغال کردند. پس از شهادت حضرت امیرالمومنین(ع) و صلح حضرت امام حسن(ع) با معاویه زاویه انحراف بیشتر و بیشتر شد تا نوبت به یزید لعنت‌الله علیه رسید که آشکارا اصول دین مبین اسلام را زیر پا می‌گذاشت و فسق و فجور او آوازه‌ای انکارناپذیر یافته بود و با این حال لقب امیرالمومنین را نیز غصب کرده بود. میزان انحراف به حدی رسیده بود که

امام عصر حضرت امام حسین(ع) سکوت را در برابر آن انحرافات جایز ندانست و در برابر حکومت جور و ظلم اموی که اصل شجره طیبه اسلام را هدف قرار داده بود، ایستادگی کرد و تصمیم گرفت چهره پلید یزید را افشا کند. یزید به عصر جاهلیت بازگشته بود و بیم آن می‌رفت که مناسبات و سنت‌های عصر جاهلی جای اسلام محمدی(ص) را بگیرد. یکی از علل این انحراف ناآگاهی عوام از ماهیت حکومت جور یزیدی و سکوت خواص بود، حتی برخی از خواص نیز به خاطر چرب و شیرین دنیا، یزید را تایید می‌کردند و حکومتش را بر حق توصیف می‌کردند.

سکوت و همراهی خواص، یکی از آسیب‌های بزرگی بود که اسلام را در معرض تهدید قرار داده بود، چه اگر خواص حمیت و حساسیت داشتند هرگز راضی به تداوم حکومت ستم‌پیشه اموی نمی‌شدند اما برخی از خواص گوشه‌گیری پیشه کرده بودند و برخی بر مسند قضاوت و فقاهت وجهه دینی و شهرت دنیوی در میان مسلمانان برای خود جست‌وجو می‌کردند و برخی به حزب اموی پیوسته بودند و برخی دیگر به دنبال ریاست دنیوی بودند و مترصد فرصتی که خلافت را به چنگ آورند. اینگونه بود که حضرت اباعبدالله‌الحسین(ع) تصمیم گرفت در برابر کید و مکر یزیدی، او را رسوا سازد و کربلا و عاشورای خونین بار دیگر اسلام را احیا کرد. چه بسا اگر کربلا و عاشورایی وجود نداشت، از اصل اسلام تنها نامی باقی مانده بود اما حسین(ع) کاری کرد حسینی یعنی با گروهی اندک از یاران و خویشان در برابر سپاه کوفیان عهدشکن ایستاد، یارانش یکی یکی شهید شدند و سر آخر خود نیز سر را در راه خدا ایثار کرد تا اسلام زنده بماند. او فرمود: «ان لم یستقم دین ابا محمد الا بقتلی فیاسیوف خذینی»‌اگر دین پدرم محمد(ص) جز با قتل من راست نمی‌شود پس ای شمشیرها مرا دریابید. عاشورا و کربلا بزرگ‌ترین عبرت تاریخی برای مسلمانان است اسلام و مسلمانان از عاشورا و کربلا نیرو می‌گیرند و همچون عاشوراییان در برابر دشمنان اسلام می‌ایستند اما وای به روزی که کربلا و عاشورا فراموش شود و عبرت‌های آن را متذکر نشویم آنگاه نوامویان به ظاهر مسلمان خط انحراف را در بدنه جامعه اسلامی تبلیغ و ترویج خواهند کرد. اما تا زمانی که نام حسین(ع) برقرار است، اسلام بیمه شده است.

شرق:قیام مردانه

«قیام مردانه»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم پرویز خرسند است که در آن می‌خوانید؛«... زندگی از همه هنرها بزرگ‌تر است. حتی کسی که زندگی‌اش به کمال نزدیک می‌شود، بزرگ‌ترین هنرمند است. زیرا بدون بنیانی مطمئن و چارچوبی از یک زندگی نجیبانه و شریف، هنر هیچ ارزشی نخواهد داشت.آفرینش‌هایی به‌راستی زیباست که لحظه‌های الهام و احساس همراه با درک و فهمی درست آفریننده آن باشد. اگر چنین لحظه‌هایی در زندگی کم و نادر است، هنر واقعی هم کم و نادر است. هنر واقعی به شکل بستگی ندارد بلکه با آنچه ماورای آن است، مربوط می‌شود. هنری هست که می‌کشد و هنری هست که زندگی می‌بخشد. هنر واقعی باید منعکس‌کننده شادمانی، سرخوشی و پاکی آفریننده‌اش باشد.»

«مهاتما گاندی»

در ابتدای محرم 1428 یعنی 1369 سال – یا بگویم قرن و بخوان قرن‌ها، از «آدم» تا 61 هجری قمری – پس از پایان سالی که مردانه مردی در برابر حاکمیت ستم ایستاد و برای تفسیر حضور خدا در انسان و انسان‌های خدایی- که هنر زیستن و هنر خوب‌تر مردن را به زمانه و زمان‌ها گفتند و بر پرده وسیع «کران ناپیدای طلوع و غروب هر روزمان نوشتند – از کعبه ابراهیم بیرون زد و با جوهر رگان خود و عزیزانش صحیفه سرخی ساخت که حج ابراهیمی نمی‌توانست بی‌خواندن آن قبول افتد. همچنان که در 35 سال پیش از «محراب» ایمان خونین و زخماگینم فریاد کشیدم که «حسین» با «نه»ای که هستی‌ها را برانگیخت و «هستن» را معنا و «بودن»های حقیر را بی‌معنا کرد.

یعنی اگر مسلمان – پیروان هر مذهب و پیامبری در دوران خویش – پیام «حرا» و «غدیر» و «محراب مسجد کوفه» را درنیافته است، نمی‌تواند ادعا کند که فریاد خون شهید و شاهد و شهادت را هم نشنیده است. مگر از پس آن روزی که از آسمان خون بارید و از زمین خون جوشید و کلمه «حق» را «حسین‌بن‌علی و فاطمه» سرخ سرخ سرخ نوشت؛ آن سپاهی مردک ساده سپاه ابن‌زیاد و حاکمیت یزیدی نیست که به سراغ «علی‌بن‌حسین» می‌آید و با اشک در چشم و بغض در گلو می‌گوید:«... ای پسر پیامبر! گرچه من در سپاه یزیدی بودم، اما دلم با شما بود و هرگز تیری به یاوه هم به سویتان نیفکندم، بلکه از تنهایی و غربت سالار شهیدان آب در چشم و خار در گلو داشتم و آرام و در خود می‌گریستم» بگوییدم که با این حال در کجای آن جهان جای خواهم داشت؟امام سجاد فرمود: در همان جایی که «عمر سعد» و «شمر» و «ابن‌زیاد» و «یزید» جای دارند.

مرد نالید که: آخر!...

و امام گفت: «آخر» و «اما»یی ندارد. آنان که صدای ما را شنیده‌اند و یاریمان نکرده‌اند نیز هم‌خانه «شمر» و «یزید»اند؛ چه رسد به شما که در سپاه دشمن بوده‌اید و با وجودتان بر وسعت ظلم و سیاهی افزوده‌اید و چشم زنان و کودکان بی‌گناه و معصوم حقجو را ترسانده‌اید و دروغ حاکمیت «ستم» را درشت‌تر کرده‌اید...»در نزدیک به نیم‌قرن پیش با همه خلوص و سادگی و نوجوانی و جوانی‌ام نوشتم و فریاد زدم که اگر شهیدان کربلا و شاهدان آن غروب و آن شب ناباور و انفجار صدای «علی» در گلوی پر خون زینب در آستانه کوفه و شام و بارگاه ستم... همه راه‌ها را فرو بست و در عمل گفت که:یا باید حسینی بود و در کنار و در امتداد راه پر خون او یا در صف زینب و سجاد... و راه سوم؛ هرجا و به همه شکلی که باشد راهی یزیدی است.

اگر زن و فرزند را بهانه می‌آوری و می‌پنداری که تو روزی‌دهنده آنهایی، به پرستش خود نشسته‌ای و اگر نیروی ستم و ناتوانی خود را دلیلی بر سکوت و همراهی با ستمکاران می‌دانی، تردیدی نکن که به مغاک ضعف و زبونی افتاده‌ای و در تخته‌بند تن اسیری و «پرنده» را می‌ستایی نه «پرواز» را و به آوا‌ز‌خوان دل خوش کرده‌ای نه «آواز» را.

اقبال لاهوری بزرگ چه خوب می‌گوید که: حسین، سرّ ابراهیم و اسماعیل بود / یعنی آن اجمال را تفصیل بوداگر ابراهیم «اسماعیل»اش را به مذبح برد و کارد بر گلویش گذاشت و آهنی برّان در برابر گوشت نازک گلو کند شد و خداوند، قربانی او را پذیرفت و گوسفندی به جای «اسماعیل» ذبح شد و «عید قربان» شکل گرفت در پهنه‌ کربلا هیچ تیر و شمشیر و نیزه‌ای در برابر سر و پهلو و اندام علی‌اکبر و گلوی نازک و کوچک علی‌اصغر، کندی نگرفت و شکافت و پاک‌ترین خون‌های بشری را به زمین و آسمان افشاند و دست پر خون حسین و فریاد بیدارگرش به آسمان‌ها رسید که :خدایا!

گواه باش این خون فرزند شش ماهه‌ام «علی‌اصغر» و آن پهلو و سر و بازوی شکافته و فروافتاده‌ «علی‌اکبر» و «قاسم» و برادرم «عباس‌بن‌علی»... و آنها – ایستاده بر درگاه سیاه اسارت و تنهایی – خواهرم زینب و زن و فرزندانم که اگر جز تو پناهی‌شان نیست، خود پناه خوداند و ... به تاریخ و اسطوره‌ها خواهند گفت که: مردند تا مرگ را بی‌همتا کنند و به اسارت می‌رویم تا بر سر هر زندانی نفرین و نفرت بنویسم و هیچ انسانی را اگر فقط انسان باشد، با هر آرمانی – در بند نخواهیم. هنر خوب مردن و خوب زیستن را فرزندان و پیروان پیامبرت «محمد» بر پیشانی تمامی صفحات تاریخ نوشتند. اینک تو خود داوری کن.

«... ماسوی الله را مسلمان بنده نیست

پیش فرعونی سرش افکنده نیست

خون او تفسیر این اسرار کرد

ملت خوابیده را بیدار کرد

رمز قرآن از حسین آموختیم

زآتش او شعله‌ها اندوختیم

تار ما از زخمه‌اش لرزان هنوز

تازه از تکبیر او ایمان هنوز

 

اگر اقبال لاهوری چنین نگاه و باوری دارد و اگر «مهاتما گاندی» از بزرگ‌ترین انقلابی‌های قرن بیستم- که با انقلاب مظلومانه و ضدخشونتش- یا چنان‌که در اصطلاح هندی‌اش می‌گوید و می‌گویند اهیمسا Ahmisa هند وسیع و قاره‌وار و هزار مذهب را به آزادی می‌رساند. می‌گوید. من با الهام از انقلاب حسین و کربلا به «اهیمسا» رسیدم و ملت هند به آزادی دست یافت...»

آنها که قربانیان ستم‌سالاری را – با همه عظمت و رشادت و خوب مرگیشان- شهید نمی‌دانند و مردم را به یار و بیگانه تقسیم می‌کنند و به «تشیع» چنگ می‌یازند و چون شاعر خواب‌آلوده آن دوران در هر محرم و عاشورا از خواب می‌پرند و شگفت‌زده در دل تاریکی فریاد می‌زنند: «باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟»،

چگونه باورهای خود را تجزیه و تحلیل می‌کنند؟

چگونه پاسخگوی خدای حسین و زینب می‌شوند؟

ابتکار:ظرفیت های اجتماعی محرم 

«ظرفیت های اجتماعی محرم»عنوان یادداشت روز روزنامه ابتکار به قلم علیرضا اعرافی است که در آن می‌خوانید؛عاشوراو کربلا از جایگاه محوری در سنت اسلامی و به ویژه شیعی برخوردار است. ارزش عاشورا به این لحاظ است که تمامیت اسلام و مجموعه اندیشه اسلامی در حوزه اعتقادات، اخلاقیات، حماسه مجاهدت، اخلاقیات اسلامی و شور و شوق دینی در تابلوی عاشورا مجسم شده است.

عاشورا مدرسه و مکتبی است که درسهای فراوانی از معارف اسلامی در آن تجسم و تجسد یافته است. حماسه عاشورا واقعه‌ای نیست که در برهه‌ای اتفاق افتاده و بازتاب آن به پایان رسیده باشد، بلکه به دلیل عمق، غنا و جامعیت عاشورا هم در عصر و زمان خود نقش آفرین و موج آفرین و منشأ تحولات بسیاری بود و همبه دلیل اخلاص و ایثار نقش آفرینان عاشورا، جامعیت پیام آن به صورت الگو در آمد وقرنها و نسلها را در نوردید.

موج عاشورا هم به صورت افقی تأثیر دامنه داری برجای گذاشته و هم به صورت عمودی در گذر زمان و تاریخ باقی مانده و پیام آن برای همه نسلها اثربخش و نقش آفرین بوده است. تأثیرات همه جانبه عاشورا در افق وعمود زمان و مکان و ماندگاری آن به علت جامعیت و عمق و غنای آن است.

عاشورا مجموعه و کلکسیونی از معارف متجسد تاریخ است که دراسلام و معارف شیعه بر آن تأکید شده است. این واقعه عظیم به تناسب نیاز ما در هر زمانی کارکرد دارد. هنگامی که امت اسلامی نیاز به مجاهدت در راه خدا و مقاومت در برابر ظلم داشته باشد پیامهای حماسی و شورآفرین عاشورا الهام بخش خواهد بود. اما علاوه بر این کارکرد جهادی، دارای کارکرد اخلاقی و عرفانی نیز هست که نشان‌دهنده تجسم خصلتهای بزرگ اخلاقی درانسانهایی در سخت ترین شرایط است. اخلاق، ایثار، فداکاری، دوستی، مهربانی، صمیمیت، عشق به عبادت، اخلاص در راه خدا، عرفان و معنویت پیامهای اخلاقی عاشورا به شمار می‌روند.

هر جامعه‌ای به تناسب نیاز خود از دریای پر گوهر برای خودبهره می‌برد. در عاشورا به قدر کافی هنر حماسی و عرفانی وجود دارد. اگر تاریخ عاشورا به درستی بازپردازی و باز تولید شود و با نیازهای امروزانطباق یابد، هنر، شعر، ادبیات و دیگر هنرهای سالم در عاشورا به کار گرفته شود نیازبه کارهای خرافی نیست.

بهترین راه مقابله با خرافات، بازتولید عاشورا و احیای آندر گفتمانها است و استفاده از ادبیات درست در عاشورا و عرضه صادقانه هنر در حماسه عاشورا، مانع از راه یافتن آسیب به ساحت این حادثه بزرگ است.

ایجاد توازن مناسب میان بعد عاطفی و حماسی عاشورا از یک سو و بعد عرفانی و معرفتی عاشورا از سوی دیگر در سخنرانیها، مداحیها و برنامه ریزی های عاشورا راهکارمهمی برای این است تا فرهنگ عاشورا بیشتر در اذهان جای گرفته و نگاه مثبت و در خور عاشورا در فرهنگ مردم تثبیت شود.

رها کردن بعد عاطفی و حماسی عاشورا به این حادثه عظیم که سرشار از پیام عاطفی است، لطمه می‌زند، بنابراین توجه همزمان به بعدعاطفی و معرفتی در برنامه ریزی هیئتها، مداحیها و سخنرانیها راهکار مهمیبرای جلوگیری از ورود آسیبها به این ساحت خواهد بود.

پتانسیل و ظرفیت بزرگ معنوی عاشورا باید بیشتر مورد استفاده قرار گیرد. با این ظرفیت می‌توان انقلابی ایجاد کرد، مشکلات اخلاقی جامعه، گرفتاری، فقر و محرومیتها را رفع و بستری برای شکل گیری نهادهای فرهنگی، نهادهای مردمی فرهنگی، نهادهای مردمی اجتماعی، توجه به مشکلات جوانان و محرومان، اصلاح فکرو فرهنگ جامعه ایجاد کرد.

ما همچنان درصد کمی از این ظرفیت بزرگ وفرصت معنوی را مورد استفاده قرار می‌دهیم. مدیران مذهبی و فرهنگی، هیئتها، سخنرانها و نقش آفرینان در برنامه ریزی این حرکت بزرگ با نگاهی راهبردی به عاشورا بنگرند. عاشورا می‌تواند در راهبردهای اجتماعی و برنامه ریزیهای کلان نقش محوری ایفا کند. اگرچه از این ظرفیت در انقلاب اسلامی استفاده شده، اما فراتر از آن است وما می‌توانیم در ساحتهای مختلف فکری و اخلاقی از آن استفاه کنیم و این امر مشروط به نگاه زنده، پویا و راهبردی به عاشورا است که با این نگاه جامع هنوز فاصله داریم.

فرهیختگان:لایه‌های نادیده عاشورا 

«لایه‌های نادیده عاشورا»عنوان یادداشت روز روزنامه فرهیختگان به قلم اصغر قاسمی است که در آن می‌خوانید؛ کربلا، داستان مکرری است که هرچه خوانده شود به فصل‌های ناخوانده دیگری می‌رسد؛ و این است راز جاودانگی عاشورا و حسین و حماسه‌اش.

هنگامی که سحر، روشنای عاشورا را پاشید بر پهنه سربی آسمان کربلا، چشم‌های نخوابیده و پاییده در سجده‌های آخرین چه می‌دیدند در افق زندگی؟... لبهایی که مترنم به آیات خدا بود، چه اسرار مگویی را از خونین‌ترین سیر الی‌الله در سینه حبس کرده بود؟ که می‌فهمد حال مردانی را که مرگ را برگزیدند در مواجهه با زندگی ذلت‌بار؟ که می‌داند، مردانی که دانسته، رقص در زیر شمشیرهای برهنه را برگزیدند، چه حالی داشتند در گام‌های آخرین؟ به چه فکر می‌کردند در نفس‌های واپسین؟ در دل و اندیشه‌شان چه می‌گذشت؟ چگونه بریده بودند از همه رشته‌هایی که آدمی را به زنده ماندن وصل می‌کند؟ از کدام باده معرفت مست بودند که مرگ را با همه هیبتش، مشتاقانه در آغوش کشیدند و مولوی‌وار رجز خواندند که «مرگ اگر مرگ است گو نزد من آی/تا در آغوشش بگیرم تنگ، تنگ/ من از او عمری ستانم جاودان/ او ز من دلقی ستاند رنگ، رنگ».

تاریخ نمی‌داند که چه گفته است حسین با خدا در سجده آخرینش؟ نمی‌داند عباس، از جام معرفت‌الله چه نوشید که با جگر سوخته بر آب گوارا لب دوخت؟ ندید که قاسم، از بلندای قله عرفانش چگونه مرگ را شیرین‌تر از عسل یافت. نفهمید که چرا زینب در کربلا- با همه مصائب و رنج هایش- جز «ما رایت الا جمیلا» ندیده است. تاریخ تنها انعکاس‌دهنده گنگ و بی‌درک سندهاست؛ آنچنان که این سندها در تاریخ طبری، با همه فهم‌ناپذیری‌اش انعکاس یافته است.

کتاب‌ها، ناقلان گنگ کربلا هستند. کربلا را باید در لحظه به لحظه زندگی، باز‌سازی کرد و زیست تا به لایه‌های زیبایی رسید که در معرکه خون و حماسه، زینب و قاسم رسیده بودند؛ اگر که قامت فهم‌مان قد بدهد.

دنیای اقتصاد:برای آرامش بازار سکه طلا

«برای آرامش بازار سکه طلا»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم محمدصادق جنان صفت است که در آن می‌خوانید؛بازار سکه طلا، تنها چند ساعت کاری آن هم به صورت ناکامل از فرمان و دستور پرهزینه تصمیم‌سازان پولی اطاعت کرد.

این بازار پس از آن راه رفته پیش از فرمان را در پیش گرفت و شکاف قیمت سکه دستوری با قیمت سکه آزاد گسترده‌تر شد. رویدادی که هنوز داغ و تب‌دار است، بار دیگر قدرت استقلال بازار- حتی در کوتاه مدت- در برابر خواست سیاستمداران و سیاستگذاران را نشان داد.

افزایش قیمت سکه طلا در بازار ایران با آموزه‌های دانش اقتصاد به خوبی قابل توضیح دادن است: رشد تقاضا برای سکه طلا از رشد عرضه آن بیشتر است و تا این عدم تعادل به نفع تقاضا موجود است، قیمت‌ها در سرازیری قرار نمی‌گیرند. دولت و بانک مرکزی برای جلوگیری از افزایش قیمت سکه طلا در بازار، راهی جز ایجاد توازن در رشد عرضه و تقاضای این کالا ندارند.

آیا بانک مرکزی انبارهایی پر از زروسیم دارد که آن را تبدیل به سکه کرده و با عرضه آن، اشتهای بازار را جواب دهد؟ به نظر نمی‌رسد این گونه باشد و حتی در صورت موجود بودن آن که با هزینه کردن پول نفت به دست آمده، حراج آن غیرمنطقی است. پس باید برای جلوگیری از رشد تقاضا کاری کرد. این اقدام نباید به فرمان تازه باهدف کنترل تقاضا باشد، چون بازار زیرزمینی و بازارسیاه درست خواهد شد. راه‌حل این است که سایر بازارها و گزینه‌های سرمایه‌گذاری برای 350 هزار میلیارد تومان نقدینگی فعال در جامعه، جذاب شوند. یکی از این بازارها و گزینه‌ها می‌تواند، افزایش نرخ سود سپرده‌گذاری بانک‌ها و تا جایی که ممکن است آزادسازی آن باشد. رییس کل بانک مرکزی در چند ماه سپری شده بارها تاکید کرده است، می‌خواهد این کار را انجام دهد، اما معلوم نیست چرا و کدام سد و مانع اجازه این اقدام را از بانک مرکزی سلب کرده است.

گزینه بعدی برای کاهش فشار تقاضا روی سکه طلا، باز کردن فضای سرمایه‌گذاری در مسکن است. این بازار جذاب چندی است که تحت اراده تصمیم‌سازان با کم تحرکی در بخش تقاضا مواجه شده و دادوستد در آن شتاب کافی ندارد. سرسختی دولت در جلوگیری از افزایش تسهیلات خرید مسکن، می‌تواند و باید کاهش را تجربه کند تا بخشی از نقدینگی سیل‌گونه به این سمت حرکت کند. گزینه دیگر برای اینکه نقدینگی فعال در بازار سکه طلا را به سوی خود جلب کند، تولید کالاهای صنعتی است. بخش تولید اکنون زیر فشار واردات و فروش ناکافی قرار دارد و قیمت‌گذاری دستوری را نیز تحمل می‌کند و انگیزه رشد و توسعه از این بخش سلب شده است. برای اینکه سیل سرازیر شده نقدینگی از بازار سکه طلا تا اندازه‌ای مهار شود، جذاب کردن تولید یک گزینه کارساز خواهد بود.

مهار کردن فشار تقاضا برای سکه طلا با روش‌های غیراقتصادی و دستور و خواهش و تمنا با احتمال موفقیت پایینی مواجه است و این آرزو و اراده به بار نمی‌نشیند. برای آرامش نسبی در بازار سکه طلا که پیامدهای آن به ویژه برای شهروندان عادی نیز قابل لمس است، گزینه‌های یاد شده را آزمایش کنید. راهی جز این متصور نیست و روش‌های غیر اقتصادی حتی اگر موفقیتی ظاهری و کوتاه مدت هم برایشان متصور باشد به پایداری آن نباید دل بست.

 

 

 

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات