و در دههی پنجاه دانشجویان با اتکاء بر هویت دینی خود و به رهبری حضرت امام ، همگام با سایر مردم ، نقش مؤثری در پیروزی انقلاب اسلامی ایران داشتند. این نوشتار به بررسی تحلیلی جنبش دانشجویی تا پیروزی انقلاب اسلامی خواهد پرداخت.
جنبش دانشجویی و شانزده آذر
به نظر برخی قدمت جنبش دانشجویی در ایران به زمان اعزام نخستین گروه دانشجویان ایرانی به خارج از کشور باز میگردد. در آن هنگام جمعی از دانشجویان ایرانی مقیم آلمان محفلهای دانشجویی تشکیل دادند و نشریاتی منتشر کردند.نخستین اعتصاب در دانشگاهها به سال 1314 در دانشگاه تهران باز میگردد. این شاید یکی از نخستین حرکات دانشجویی در ایران بود. در آن زمان اعتصاب کنندگان به خواستههای خود رسیدند، ولی پس از مدتی، عدهای دستگیر شدند که این مسئله به کشف " گروه 53 نفر " انجامید.
پس از شهریور 1320 که فضای جامعه بازتر شد، جنبش دانشجویی نیز نقش خود را در تحولات ایفا کرد . اولین گروه از دانشآموختگان دانشگاه تهران تقریبا همزمان با وقایع شهریور 1320 و سقوط دیکتاتوری رضاخانی وارد جامعهی ایران شدند . بنابراین بیتردید حضور جدی طبقه تحصیلکرده و در حال تحصیل در عرصهی تحولات اجتماعی پیش از همه در نهضت ملی شدن صنعت نفت آشکار گردید . با باز شدن فضای سیاسی در دهه 20 ، در سال 1328 جنبش دانشجویی در دانشگاه تهران به یکی از پایگاههای مهم و نقشآفرین نهضت ملی شدن صنعت نفت تبدیل شد و در سال 1329 به اوج خود رسید .پس از کودتای 28 مرداد نیز گروههای سیاسی بار خود را بر دوش دانشجویان گذاشتند . در سالهای 32 تا 42 نیز که دوران تثبیت و استقرار رژیم شاه بود ، دانشجویان تنها گروهی بودند که در صحنه حضور داشتند . اما 16 آذر 32 نقطه عطف مبارزهی دانشجویان پس از کودتای 28 مرداد بود مبارزهای که پایههای نظام را به لرزه در آورد و سرآغاز مبارزات دانشجویی و سرآغاز بیداری آنان برای دفاع از ارزشهای اسلامی و ملی شد .
چهار ماه بیشتر از کودتای ننگین 28 مرداد 32 نگذشته بود که شاه به تحکیم مواضع خود میپرداخت و « اعمال خائنانه ی دولت کودتا هر روز بر بغض و کینه مردم میافزود و بر آتش خشم و غضب آنان دامن میزد . از اوایل آذر تظاهراتی که در گوشه و کنار به وقوع میپیوست وسعت گرفت و در بازار و دانشگاه عدهای دستگیر شدند . و تظاهرات بیسابقهای در دانشکدههای پزشکی ، حقوق و علوم داندانپزشکی ، صورت پذیرفت » . در این ایام ریچارد نیکسون، معاون رئیس جمهور آمریکا، قصد داشت از طرف آیزنهاور به ایران بیاید تا نتایج پیروزی سیاسی امیدبخشی را که در ایران نصیب قوای طرفدار تثبیت اوضاع و قوای آزادی شده بود را ببیند و همچنین در روز 16 آذر از دانشکده حقوق دانشگاه تهران ، دکترای افتخاری بگیرد . به قول شهید چمران در حقیقت او مى آمد تا نتیجه سرمایه گذارى بیست و یک میلیون دلارى را که سازمان جاسوسى امریکا(سیا) در راه کودتا و سرنگونى دولت مصدق هزینه کرده بود، از نزدیک مشاهده کند.
دانشجویان مبارز دانشگاه نیز تصمیم گرفتند که هنگام ورود نیکسون با برگزاری تظاهرات اعتراضآمیز ، نفرت و انزجار خود را به دستگاه کودتا و طرفداری خود را از دکتر مصدق نشان دهند . لذا رژیم برای جلوگیری از تظاهرات از ارتکاب هر گونه جنایتی ابا نداشت . به طوری که روز 16 آذر یکی از دربانان دانشگاه شنیده بود که تلفنی به یکی از افسران گارد دانشگاه دستور میرسد که « باید دانشجویی را شقه کرد و جلوی در بزرگ دانشگاه آویخت که عبرت همه شود و هنگام ورود نیکسون صداها خفه گردد و جنبندهای نجنبد.»
اما صبح روز دوشنبه 16 آذر 32 ، هنگام ورود به دانشگاه ، دانشجویان متوجه تجهیزات فوقالعاده سربازان و اوضاع غیرعادی اطراف دانشگاه شده و وقوع حادثهای را پیشبینی میکردند . اما پس از گذشت مدت کوتاهی از ساعت کار دانشگاه ، جهت جلوگیری از تنش و درگیری چندین دانشکده تعطیل اعلام شد و در ادامه سراسر دانشگاه به دستور رئیس دانشگاه تعطیل گردید لکن نیروهای نظامی رژیم که رفت و آمد دانشجویان را کنترل کردند در ابتدا تعدادی از دانشجویان را دستگیر و سپس با هجوم به کلاس درس یکی از اساتید دانشکده فنی ، تعدادی از حاضرین را مجروح و سه دانشجو به نامهای احمد قندچی ، مصطفی بزرگنیا و مهدی شریعت رضوی به شهادت میرسند .جریان این فاجعه به سرعت منتشر و تمامی دانشجویان دانشگاه تهران ضمن اعتصاب، تظاهرات با شکوهی در خیابانهای تهران برگزار کردند و تعداد زیادی از سازمانهای دانشجویی خارج از کشور نیز به عمل وحشیانه دولت کودتا به شدت اعتراض نمودند . همچنین شاه روز هفده آذر تیمسار مزینی را برای دلجویی به دانشگاه اعزام تا خودش را از این ماجرا تبرئه کند. وی با خانواده شهدا ملاقات و در دانشگاه از اساتید و رؤسای دانشگاه عذرخواهی میکند. لکن در روز 18 آذر ماه در همان دانشگاهی که دانشجویان در آن به شهادت رسیدند؛ نیکسون دکترای افتخاری خود را دریافت میدارد . اما بزرگترین درس 16 آذر به نسلهای آینده دانشگاه ، آرمانخواهی ، اصولگرایی ، تعهد ، خودآگاهی و حساسیت سیاسی است که شهیدان بزرگنیا ، قندچی و شریعت رضوی با نثار خون پاکشان از 16 آذر یک واقعه ارزشآفرین و بیاد ماندنی آفریدند.
جنبش دانشجویی تا پیروزی انقلاب اسلامی
بعد از حادثه 16 آذر 32 جنبش دانشجویی به تدریج به خودآگاهی رسید و حضور خود را در جامعه نهادینه کرد . البته قبل از آن اولین انجمن اسلامی دانشجویان در سال 1321 در دانشکده پزشکی دانشگاه تهران تشکیل شده بود . دانشجویان تشکل یافته ، همگی از مستمعان درسهای تفسیر قرآن مرحوم آیتالله طالقانی بودند در راه تأسیس و تداوم انجمن از وجود ایشان سود میجستند .پس از سال 1332 یک دوره سرکوب شروع شد و تا سال 35 ادامه پیدا کرد . پس از آن زمینهای برای فعالیت دانشجویان از طرف رژیم برای دلجویی آنان فراهم شد .در سال 39 دانشگاه مجدد نقش پیشرو داشت به طوری که در سال 39 دانشجویان یک اعتصاب سراسری داشتند و همه دانشگاههای تهران به مدت 3 روز تعطیل بود .حرکت بعدی دانشجویان حمایت از امام خمینی و نهضت پانزده خرداد بود . بامداد پانزده خرداد 42 به دنبال انتشار خبر بازداشت حضرت امام ( ره) ، حدود ساعت 30/10 صبح تظاهرات بزرگی در دانشگاه تهران به خصوص دانشکده پزشکی برگزار شد . در این روز خودروهای ارتشی به دانشگاه حملهور شدند و بسیاری از دانشجویان و مردم جنوب شهر به شهادت رسیدند . فردای صبح دانشکدههای فنی ، حقوق و علوم سیاسی ، علوم پزشکی و کشاورزی توسط دانشجویان تعطیل شد و دانشجویان دانشکده پلی تکنیک در دانشکده خود این جمله را نصب کردند « مرگ بر این دیکتاتور خونآشام » ، بعدها در 16 آذر 46 دانشجویان به مناسبت درگذشت مرحوم تختی به مخالفت با رژیم برخاستند و به نوعی درگذشت او را به رژیم نسبت دادند .
در دهه 40 و اوائل دهه پنجاه رقابت بین گروههای چپ و راست از یک طرف و رشد حرکت اسلامی به رهبری حضرت امام (ره) از طرف دیگر ، احساس مسئولیت دانشجویان مسلمان را افزایش داد . در این دوره بحثهای تحلیلی و روشنگرانه شهید مطهری و دکتر شریعتی با استقبال فراوان دانشجویان روبرو شد.
در سال 55 حضرت امام(ره) طی پیامی به یازدهمین نشست اتحادیه انجمن های اسلامی دانش جویان اروپا و آمریکا ، از اقدامات دانش جویان چنین تقدیر کردند «تظاهرات بی سابقه مدارس و دانشگاههای سراسر ایران به حسب اعتراف شاه برای بزرگداشت 15 خرداد که شاه را دچار هیجان و سرگیجه نمود بروز رشد ملت و عکس العمل فشار و اختناق است . نزدیک شدن مدارس قدیم و دانشگاهها و پیوستن جبهه قدیم و جدید و نیز پیوستن اتحادیه انجمن های اسلامی دانش جویان اروپا و آمریکا واکنش اوج بی فرهنگی و بی عدالتی دستگاه است ». بنابراین در اواخر دهه پنجاه ارتباط امام با دانش جویان مستحکم شد و تحرکات دانش جویان در راستای اهداف نهضت اسلامی افزایش یافت تا آنجا که در سال 56 حرت امام (ره) کتباً با چنین جملاتی از آنان تقدیر کردند «درود بر جوانان پرشور دانشگاههای ایران که با قیام های هوشیارانه پیاپی وفاداری خود را به اسلام بزرگ کشور عزیز خود ثابت کردند .
نمونه بارز دیگر از همراهی دانش جویان با حضرت امام(ره) در واقعه 13 آبان 57 بود.در این روز دانش جویان همراه با دانش آموزان در زمین چمن دانشگاه تهران اجتماع کرده بودند و با شعارهای " درود بر خمینی " و " مرگ بر شاه " تظاهرات با شکوهی برگزار کردند لکن مأموران رژیم ابتدا ساعت 11 صبح چند گلوله و گاز اشک آور در میان دانش جویان و دانش آموزان پرتاپ کردند و در سات 2 بعد از ظهر مجدداً سربازان حکومت نظامی بر روی باقی مانده دانش جویان و دانش آموزانی که در داخل دانشگاه بودند ، تیراندازی کردند و این درگیری تا پاسی از شب میان مأموران فرمانداری نظامی و دانش جویان و دانش آموزانی که با شعار الله اکبر خمینی رهبر به راهپیمایی پرداخته بودند ، ادامه داشت.در این واقعه 56 نفر شهید و صدها نفر مجروح شدند . امام خمینی (ره) در پیامی که به همین مناسبت از پاریس فرستاد فرمود «عزیزان من صبور باشید که پیروزی نهایی نزدیک است و خدا با صابران است ، ایران امروز جایگاه آزاداگان است من از این راه چشم امید به شما دوخته ام . من صدای ازادی خواهی و استقلال طلبی شما را به گوش جهانیان می رسانم ، بدین ترتیب با همراهی دانش جویان ، دانشگاه تهران به صورت یکی از پایگاههای عمده ی انقلاب اسلامی در آمد و دانش جویان نقش مهم و حساسی را در پیروزی انقلاب اسلامی ایفا کردند به طور که هنگام ورود حضرت امام به ایران در بهمن 57 ، دانشگاه مرکز پایگاه انقلابیون و اعتراض کنندگان به نظام پهلوی بود و بالاخره تلاش دانش جویان و مردم به رهبری حضرت امام (ره) به ثمر نشست و انقلاب اسلامی به پیروزی رسید.
ایجاد جریانهای انحرافی در دانشگاه
در یک تقسیمبندی کلی، جنبش دانشجویی بعد از انقلاب اسلامی شامل دو جریان اسلامگرا و غیراسلامگرا (سکولار) است که جریان سکولار به دلیل پشت پا زدن به شالودههای اصیل این جنبش از جمله آرمان طلبی اسلامی، عدالتخواهی و استکبارستیزی، از جنبش حقیقی دانشجویی فاصله گرفته و به عنوان جریان جعلی و غیرحقیقی این جنبش شناخته میشود.جریان لیبرالیسم دانشجویی از دهه 1370 از رهگذر کتابها، مقالات و سخنرانی و سایر فعالیتهای تبلیغاتی روشنفکران لیبرال به تدریج شکل گرفت و بسط یافت. در اوایل 1376 و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری، این جریان به شاخه دانشجویی احزاب اصلاحطلب و دنبالهی اجرایی عملیاتی آنها تبدیل شدند. اما در اوایل دهه 80 بنا به دلایلی، تفرق و واگرایی میان اصلاحطلبان و دانشجویان لیبرال، جانشین وفاق و همگرایی شد. در واقع این بخش از جنبش دانشجویی به یکی از منتقدان سرسخت روش و رویه اصلاحطلبان تبدیل شد. رویگردانی لیبرالیسم دانشجویی از احزاب و گروههای اصلاحطلب، موجب نزدیکتر شدن آنها به سه جریان اجتماعی شده است:
الف) برخی روشنفکران سکولار که چهرهای فراجناحی و اپوزیسیون گونه دارند.
ب) نیروها و گروههای ملی و مذهبی.
ج) جنبشهای اجتماعی از جمله جنبشهای زنان، کارگردان، قومیتگرایی و معلمان و ...
جریان لیبرالیسم دانشجویی به یقین میداند که به تنهای قادر به ایجاد شرایط جدید دموکراتیک نیست؛ از این رو، تمایل به خلق یک جنبش فراگیر اجتماعی دارد. بدین معنی که دریافته است تنها با یکپارچگی گروههای فکری و سیاسی و همبستگی جنبشهای اجتماعی مختلف میتواند به ظهور آینده دموکراتیک امیدوار باشند.در واقع از اواخر دهه 80 بدین سو، جریان سکولار وارد فضایی پلورالیستی شده و دیگر طیف لیبرال و دفتر تحکیم وحدت، تنها بازیگر و فعال ما یشاء در دانشگاهها نیست، جریانهای قومیتگرا، فمینیستی و حتی مارکسیستی با طیفها و جناحهای درونی مختلف، با همپوشانیهای بسیار در آراء، اهداف و روشها سر برآورده و آنها نیز همچون جریان لیبرال، با عصیان در مقابل آرمان اصیل این جنبش، دردانشگاهها صفآرایی میکنند.1
در ادامه، چهار جریان جعلی دانشجویی که به عنوان گروههای شاخص در مجموعهی دانشجویی معارض عمل میکنند، معرفی و عملکرد آنان در حوزه براندازی نرم به اجمال مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
1- جریان فمینیسم
فمینیسم دانشجویی در ایران به عنوان مولود پیوند جریانات دانشجویی سکولار و حرکتهای زنان (که خود نیز دنباله رو آموزههای سکولار فمینیستی در غرب هستند) در سالهای اخیر، درصدد فراگیر کردن هرچه بیشتر خواستهها و ایدههای فمینیستی و در نتیجه استفاده از این اهرم فشار در براندازی نرم نظام جمهوری اسلامی برآمده است.این جریان عملاً با نتیجه پیوند با کانونهای زنان در خارج از دانشگاه از سال 1383 به بعد به صورت علنی در دانشگاهها بروز و ظهور یافته است. فمنیسم در نیمه دوم ده 1360با شناسنامه دار شدن جریانهای محفلی فمنیستی داخل کشور و تشکیل NGOهای به ظاهر مردمی، باعث نزدیک فمینیسم سیاسی و فرهنگی شد. با اعطای جایزه صلح نوبل به زنان ایرانی و ایده کمپین یک میلیون امضاء در جهت تغییر برای برابری، این ایده را روز به روز پرورش داد که برای ایجاد تحولات اجتماعی گسترده، بایستی ارتباط خود را با نخبگان به سوی تودههای مردمی کشنده و به این ترتیب، جریان فمینیستی در ایران از مدل محفلی به مدل شبکهای تغییر شکل داده تا دیگر نیازی به ساختار تشکیلاتی نداشته باشد.2
گروههای فمینیستی همچون سایر گروههای دانشجویان اپوزیسیون، برای نیل به اهداف خود به انجام عملیات روانی در دو بعد استراتژیکی و تاکتیکی اقدام مینمایند. عملیات روانی استراتژیک شامل فعالیتهای گسترده و بلند مدتی است که باعث سستی عقاید و آرمانهای اسلامی میشود. این نوع عملیات روانی دارای اهداف دوربرد بوده و منظور اصلی آن تغییر ارزشها، عقاید و باورهاست. عملیات روانی تاکتیکی نیز در محدودهای کوچکتر و با اهداف کوتاه مدت بوده و منظور اصلی آن تضعیف و تخریب مجموعه نظام، سست کردن وفاداری مردم نسبت به نظام و آرمانهای آن است تا در نتیجه آن حقانیت اهداف نظام مورد شک و تردید قرار گیرد.
الف) ترویج آموزههای فمینیستی
ب) تضعیف و تخریب نظام از طریق انتقاد به قوانین مدنی نظام و متهم نمودن نظام به نقض حقوق بشر و عدم پایبندی به میثاق بینالمللی حقوق بشر
ج) تضعیف و تخریب دولت
د) اعتراض به سیاستهای علمی و فرهنگی دانشگاهها
هـ) تحریف حقایق دینی، تهاجم به احکام دینی و فعالیتهای امر به معروف و نهی از منکر
و) باستانگرایی و ستایش پیش از اسلام
ز) مظلومنمایی و القای عدم امنیت دانشجویان فعال
جریان فمینیسم دانشجویی نیز در یک تقسیمبندی عمده شامل این دو طیف اصلی میباشد:
الف) طیف لیبرال: این طیف که در بین خود فمینیستهای دانشجویی به طیف دولتیها مشهورند، با راهاندازی کمپینهای همچون کمپین یک میلیون امضاء درصدد فراگیر و عمومی کردن گرایشات و خواستههای فمینیستی در توده دانشجویان و مردم است.
ب) طیف رادیکال: در مقابل، حرکتهای مسالمتجویانه و سازشگرایانه در این مسیر اعتقادی ندارند. این طیف با تحریم انتخابات، تجمعات و تشکلهای دولتی با مجوز دولتی، برگزاری تجمعات غیرقانونی و بدون مجوز و بدون در نظر گرفتن شرایط و مقتضیات زمانی و عرفی درصدد پیگیری اهداف، خواستهها و نظرات خود هستند. این طیف حتی در ظاهر نیز حاضر به پذیرش احکام و چارچوبهای اسلامی نیستند. طیف رادیکال در اعلام وابستگی به جریانات خارج از کشور ابایی ندارد، اما طیف لیبرال حداقل در ظاهر از این امر ابا دارد.یکی از فعالین متعلق به این جریان در سال 1386 کتابی را به نام «جامعه مدنی، مبارزه مدنی» منتشر کرد که راهبردهای براندازی نرم نظام را آموزش میدهد. این کتاب گزیده آراء "جین شارپ" و "رابرت هلوی" است که پدران انقلابهای مخملی درجهان به شمار میروند."مؤسسه هلندی هیفوس" که نهادی واسط برای توزیع بودجه پلورالیسم رسانهای وزارت خارجه هلند در میان زنان ایرانی است، صدها هزار یورو را به فعالان کمپین تخصیص داده است. سازمان تروریستی مجاهدین خلق (منافقین) و سازمان تروریستی فدائیان خلق از حامیان فعالیتهای کمپین به شمار میروند و مریم رجوی بارها فعالیتهای آن را ستوده است. این حمایتهای مادی و معنوی از فعالیتهای فمینیستها، این شائبه را تقویت میکند که کمپین اکنون نهادی برای تجمیع نیروی براندازی زنانه محسوب میگردد.
2- جریان مارکسیسم
مارکسیسم یک ایدئولوژی مادی محور است که نظامهای سرمایهداری و بورژوایی را با چالش مواجه میکند و با مذهب نمیتواند همزیستی مسالمتآمیز داشته باشد و هر تغییری را از رهگذر یک انقلاب جستجو میکند. بنیانگذاران این تفکر با تبلیغ این باور که تاریخ همه جوامع تا این زمان تاریخ مبارزه طبقاتی است، با جذب و سازماندهی نیروهای وابسته به طبقه کارگر و دهقانی قدرت حاکم را به چالش طلبیدند. اجزای تشکیل دهنده مارکسیسم را میتوان در ماتریالیسم (اصالت ماده)، سیاست بر اقتصاد بنیان گذاشته شده است (یعنی استثمار نظام سرمایهداری پرولتاریا) و مبارزه طبقاتی برای برونرفت از این استثمار جستجو نمود. گروههای مختلف مارکسیستی در سه جز، فوق اتحاد نظر دارند اما در شیوه مبارزه طبقاتی اختلافنظر دارند و بر این اساس است که گروههای مختلف مارکسیتی در سه جز، فوق اتحاد نظر دارند اما در شیوه مبارزه طبقاتی اختلافنظر دارند و بر این اساس است که گروههای مختلف مارکسیستی پا به عرصه فعالیت میگذارند.
با شکلگیری نظام نوپای اسلامی در پهنه گسترده ایران و با توجه به خلاءهای جامعه شناختی موجود، گروههای مختلف دانشجویی چپ در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی فعالیت نمودند و توانستند به عنوان یک جریان منسجم سیاسی در دانشگاهها بخشی از جوانان این مرز و بوم را با استفاده از شعارهای گمراهکننده جذب نمایند.
دور جدید فعالیت جریانهای دانشجویی چپ با گفتمان آزادی و برابری و نفی هر گونه مالکیت خصوصی در فضای دانشجویی بعد از سالهای 1378 در دانشگاههای تهران و امیرکبیر با انتشار دو نشریه دانشجویی با عنوان مشترک "گون" آغاز میگردد. میتون انتشار این نشریه را اولین نماد عینی شکلگیری جریانهای چپ دانشجویی در دانشگاهها نامید.فعالین دانشجویی این جریان به تدریج از سال 82 دست به اقداماتی برای ابراز وجود مجدد خود در صحنه دانشگاهها زدند. به گونهای که اوج حضور آنها در مراسم سالروز دانشجو در 16 آذر 85 بسیار ملموس و چشمگیر بود.بررسیهای به عمل آمده در این زمینه موید این دیدگاه است که این جریان تا پیش از انتشار علنی دیدگاهها و عقاید خود در دفاع از چپ مارکسیستی در قالب گروههای کتابخوانی سازمان یافته بود.با توجه به اظهارات "عابد توانچه" (دانشجویی چپ دانشگاه امیرکبیر) سه جریان عمده مارکسیستی در بین دانشجویان فعال است:
الف- جریان لنینیسم
ب- جریان تروتسکیسم
ج- جریان مارکسیستی فعال در دانشگاه امیرکبیر.
به طور کلی جریانات مذکور شاید در شکل و محتوای عمل و نحوه اجرای ایدئولوژیهای خود دارای اختلاف میباشند اما در هدف و ایدئولوژی دارای مبانی فکری واحدی میباشند. به طور کلی اهداف جریانات مذکور به شرح ذیل است:
1- مخالفت با نظام طبقاتی حاکم و تلاش برای سرنگونی آن از طریق برهم زدن نظم کنونی و سرنگونی دولت و نظام
2- فعالیت در حوزه مسائل کارگری و مباحث مربوط به پرستاران
3- مسائل قومی و تشدید حس ناسیونالیستی اقوام بالاخص قوم ترک و کرد
4- حزب کمونیست کارگر ایران (حکمتیست)
5- مسائل مربوط به زنان و حوزه فمینیسم.
دستگیری برخی فعالین و عناصر افراطی این جریان قبل از برگزاری مراسم روز دانشجوی سال 86، حمایتهای وسیع داخلی و برونمرزی را به دنبال خود داشت. حمایتهای برون مرزی که در قالب تظاهرات، فراخوان، صدور بیانیه و .... شاهد آن بودیم. حامیان برون مرزی که در قالب تظاهرات، فراخوان، صدور بیانیه و ... شاهد آن بودیم. حامیان برون مرزی ضمن حمایت فکری از جریان چپ دانشجویی ایرن به ارایه راهکارهایی همچون پیوند جنبش دانشجویی با جنبشهای اجتماعی دیگر، ایجاد حزب کمونیستی به منظور تسهیل رسیدن به هدف و فشارهای ملی و بینالمللی علیه جمهوری اسلامی ایران برای کاهش برخوردهای صورت گرفته با جریان چپ، پرداختهاند. قابل ذکر است که هدف اصلی این حامیان برونمرزی، راهاندازی یک حرکت تودهای، سوسیالیستی و رادیکال برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران میباشد.
3- جریان قومیتگرا
وجود همزیستی مسالمتآمیز اقوام با یکدیگر و روابط عادی آنها با حاکمیت مرکزی، شواهد و اخبار حاکی از آن است که یک عامل پنهان در زمینه تعمیق احساسات و گرایشهای قومیتگرایانه در ایران و در جنبش دانشجویی بسیار موثر است.برنامههای سرویسهای امنیتی غرب در تحریک و تهییج علایق و حساسیتهای قومی در ایران برضد حکومت مرکزی؛ اهدافی که از اجرای این تاکتیک سیاسی – امنیتی دنبال میشود، عبارتند از: تضعیف اقتدار حکومت مرکزی ایجاد تنش و آشوب در کشور، تجزیه کشور بر اساس مرزهای جغرافیایی قومیت و ...
در سالهای اخیر خیزش جریانهای قومی شتاب بیشتری به خود گرفته و این جریانها با شعارها هویتطلبی در بین جوانان و دانشجویان پایگاههایی برای بسط دیدگاههای خود پیدا نمودهاند. هر چند این جریانها در وهله نخست با تأکید بر اجرای کامل قانون اساسی به ویژه اصول 15 و 19 پای به عرصه وجود نهادند، اما پس مدتی با عبور از این خواسته اولیه مطالبات متفاوتی چون حق تعیین سرنوشت و استقلال طلبی را مطرح نمودند. در بین جریانهای قومگرا، جریان قومگرایی کرد از فعالیت گستردهتری برخوردار بوده و داعیه تجزیه طلبی و استقلالخواهی را نمودهاند.همچنین در راستای حمایت و تحریک دشمنان، برخی از رسانهها و تشکلهای دانشجویی (همچون طیف غیرقانونی دفتر تحکیم) با زدن بر چسب هویتطلبی به تلاشهای تجزیه طلبانه برخی معارضین نظام اعم از دانشجویی و غیردانشجویی هم نوا تجزیه طلبان سعی میکنند به تنشهای قومی به ویژه در دانشگاهها دامن بزنند.
بنابراین جریان قومیتگرایی دانشجویی با محوریت هر قومیتی و با هر تابلو و شعاری، خواسته یا ناخواسته در مسیر عملیاتی کردن پروژه براندازی حاکمیت سیاسی قرار گرفته است! البته متأسفانه واقعیت این است که بخش قابل توجهی از فعالین سیاسی- اجتماعی گفتمان قومیتگرایی دانشجویی دانسته و آگاهانه خود را در مسیر منتهی به ضدیت با نظام سیاسی قرار دادهاند. اینان به هر ترتیبی تلاش میکنند تا با القاء توهماتی از قبیل نگاه منفی و حذفی حاکمیت به قومیتها و پایمال شدن حقوق سیاسی و فرهنگ قومیتها، گروههای قومی را ابتدا به سوی مطالبه حقوق از دست رفتهشان و سپس در مجرای استقلالطلبی و تجزیه خواهی قومی و انفکاک از ایران اسلامی قرار دهند. بر این اساس گفتمان قومیتگرایی و دانشجویی، یک گفتمان بیریشه و ناهمگون با بافت فرهنگی و تاریخی جامعه ایران است و تنها از طریق دستهای پنهان بیگانگان و عوامل داخلی آنها و با اهداف براندازانه شکل گرفته و هدایت میشود. 3
4- جریان لیبرال (دفتر تحکیم وحدت)
اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان سراسر کشور- دفترتحکیم وحدت در کارنامه سی ساله خویش، مقاطع پرنوسان و پرچرخشی را پشت سر نهاده است.اگر چه مدار پرنویسان فعالیت تحکیمیها در حیطه تشکیلاتی نمودی شفافتر دارد، اما اندکی دقت در دلایل و علتهای ساخت چنین مشی نویسان آلودی، استحاله گفتمانی را به عنوان اصلیترین عامل تغییرات ساختاری این بخش از جنبش دانشجویی به نمایش میگذارد.اولین دهه هفتاد زمانی است که نفوذ برخی روشنفکرنمایان مدافع قرائتهای لیبرالیستی از اسلام، به محافل دانشگاهی آغاز میگردد. جریان روشنفکری سکولار، اولین نقطه عزیمت خویش به متن جامعه را انجمنهای اسلامی انتخاب کرده و از همان زمان به محافل گوناگون تحکیمیان اردوکشی میکند. نتیجه تمرکز جریان روشنفکرنما بر انجمنهای اسلامی، استحاله گفتمانی این جریان و ورود به جرگه تجدیدنظرطلبان است. سیر تطور تحکیمیان و رسوبات فکری جریان روشنفکری بر این تشکلغ در بازخوانی آرای آنان در مقاطع مختلف پس از انقلاب و تطبیق آن با مواضع پس از دهه هفتاد از مقولههایی همچون عدالت اجتماعی و بیگانه ستیزی سخن میگفت، اما چندی بعد این مقولات از حوزه گفتمانی او خارج شد و حتی برخی از آنها، مورد مذمت و نکوهش فعالان تحکیم قرار گرفتند. در این زمان، دغدغه تحکیم عبارت بود از حقوق شهروندی و استقرار جامعه دموکراتیک در ایران. از این پس، رفتار سیاسی تحکیم، خواستگاهی به جز مفاهیم و مقاصدی ازاین دست نداشت.
تحکیم که در دهه شصت، فریاد دفاع از اندیشه ولایت مطلقه فقیه را سر میداد، پس از سال 1376 در چرخشی آشکار از تعارض دموکراسی با ولایت فقیه سخن رانده و از آنجا که چشمانداز خویش را بر استقرار دموکراسی تعریف کرده بود، ناگزیر از آن شد که در رد نظریه ولایت فقیه قلم فرسایی کرده و خطابهها براند.اربابان تحکیم، حاکمیت ایران را، غیر دموکراتیک و اقتدارگرایانه میخواند و از نقض حقوق بشر در ایران مینالند.دفتر تحکیم وحدت بدلیل خلاء گفتمانی و فقر تئوریک حاصل از دوری از مبانی تفکر اسلامی، هوچیگری و غوغاسالاری به عنوان نسخه حیات بخش تحکیمیان، فضای دانشگاهها را اسیر خود نمود.تحکیمیان پس از چند سال و در سیطره افکار مسموم روشنفکرنمایان سکولار آن چنان دچار دگردیسی شدند که زاویه چرخش آنها از اعتقادات نخستشان را به رقم یکصد و هشتاد درجه برساند!
گذر زمان، تحکیم را بیش از پیش در گرداب انحراف فرو برد تا بدانجا که تحکیمیان به شکلی سازمان یافته و رسمی به ابزار احزاب سیاسی اصلاحطلب و مهرهای برای تقویت فشارهای اجتماعی تبدیل شد تا تئوری فشار از پایین را برای چانهزنی از بالا به مرحله تحقق نزدیک سازند. دفتر تحکیم در دوران اصلاحات دچار دگرگونی محتوایی عمیقی شد که 10 محور اساسی داشت:
1- تغییر گفتمان از عدالت محوری به لیبرالیسم و آزادی طلبی؛
2- تغییر گفتمان استکبار ستیزی و تغییر موضع نسبت به آمریکا؛
3- گسترش ارتباطات با اپوزیسیون نظام (به ویژه نهضت آزادی و عناصر ملی مذهبی)؛
4- تغییر موضع نسبت به ولایت فقیه؛
5- هم نوایی و مصاحبه با رسانههای بیگانه؛
6- عبور از نظام و پیوند رسمی با شبکه برانداز؛
7- قانون گریزی و تنش آفرینیهای اجتماعی (حادثه 18تیر، خرداد 82، اعتراض به حکم آغاجری و ....)؛
8- تغییر موضع نسبت به مسئله فلسطین (بیانیه دفتر تحکیم وحدت طیف علامه در سال 1387 به مناسبت جنگ 22 روزه غزه)؛
9- ورود به عرصه مقابله آشکار با نظام اسلامی و نهادهای حکومتی؛
10- پیوند رسمی با امریکا و اتحادیه اروپا (پناهنده شدن امثال علی افشاری و اکبرعطری به امریکا).
متاسفانه، کجفهمی برخی تحکیمیان تا آنجا پیش رفته که حتی رادیکالیسم را جزء ذاتی جنبش دانشجویی میانگارند! تحکیمیانی که پس از برگزاری تریبون آزاد "انجمن اسلامی دانشگاه امیر کبیر" (در تاریخ 06/09/1384)، در بیانیه پایان خود تصریح کردند:"(دفتر تحکیم) حق هرگونه اصلاحگری ساختارشکنانه را برای خود محفوظ میداند.""عبدالله مومنی"؛ دبیر سابق تشکیلات دفتر تحکیم وحدت که صبح روز 23 شهریور 1388 در شبعه 15 دادگاه انقلاب تهران به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از طریق پیگیری براندازی نرم و نقشآفرینی در تحرکات بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم محاکمه شد، در خصوص روند استحاله دفتر تحکیم و تغییر رویکرد این مجموعه از حرکت درون نظام به تقابل و خروج از نظام اظهار داشت:
«عدول از اصول و فقدان مرزبندی شفاف و اصولی میان دفتر تحکیم وحدت با گروههای التقاطی و تاثیرپذیری از گروهکهایی چون منافقین و مارکسیسمها و جریانات اپوزیسیون داخلی موجب استحاله دفتر تحکیم وحدت شد.»این متهم به براندازی نرم ادامه داد:«نقشآفرینی گروههای اصلاحطلب در فعالیتهای دفتر تحکیم وحدت استقلال این دفتر را مورد خدشه قرار داد و این تشکیلات به مناسبترین محمل برای مخالفین و معاندین با نظام تبدیل شد و تغییر آرم دفتر که مزین به تصویر بنیانگذاری جمهوری اسلامی بود آغازی برای انحراف مجموعه و رفتن به سوی مقابله با نظام شد.»وی به تشریح برخی کارکردهای دفتر تحکیم وحدت علیه نظام اشاره کرد و نقش آفرینی موثر تشکل متبوعش در خلق و تداوم غائله 18 تیر را از جمله این اقدامات دانست و گفت:« دفتر تحکیم وحدت هر ساله در سالگرد 18 تیر با برگزاری تجمعات غیرقانونی سعی در بحرانسازی و تنشآفرینی داشت.»
"عبدالله مومنی" ارسال نامه برای "خاویر سولانا" مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در آستانه انتخابات مجلس هفتم به منظور حمایت از اصلاحطلبان را از دیگر اقدامات غیرقانونی دفتر تحکیم وحدت که قبح دخالت بیگانگان در امور داخلی کشورمان را شکست، یاد کرد و همکاری با جریانات مارکسیستی در برگزاری مراسم پاسداشت دانشجو در روز 16 آذر و طرح ساختار شکنانه فراخوان رفراندوم به منظور تغییر در اصل نظام را از دیگر اقدامات غیرقانونی تشکل متبوعش دانست.وی تصریح کرد: «موضعگیریهای ما در مخالفت با سیاستهای کلان نظام منطبق با سیاستهای دشمنان جمهوری اسلامی بود و به عنوان نمونه در زمینه مسئله هستهای برخلاف خواست عمومی جامعه که این فنآوری راحق مسلم ایرانیان میدانست، حرکت کردیم.»مومنی از دیگر موارد استحاله دفتر تحکیم وحدت را استفاده ابزاری جریانات سیاسی داخلی کشور از این تشکل غیرقانونی دانشجویی عنوان کرد و گفت: «نه تنها جریان ضدانقلاب بلکه اپوزیسیون داخل کشور نیز با هدف امتیازگیری از نظام برای رسیدن به قدرت اعمال فشار بر حاکمیت تلاش داشت از ظرفیت دانشجویی بهره ببرد که این مسئله را از طریق دفتر تحکیم وحدت پیگیری میکردند.»
وی با بیان اینکه فعالیتهای دفتر تحکیم وحدت و سازمان ادوار دفتر تحکیم وحدت در راستای تخریب ارکان نظام و به چالش کشیدن آن از طریق فاقد پشتوانه و ناکارآمد نشان دادن حاکمیت صورت میگرفت، به ذکر جزئیاتی از فعالیت غیرقانونی تشکل متبوعش پرداخت.دبیر سابق تشکیلات تحکیمیان افزود:«ما حاکمیت را مخالف دموکراسی و حقوقی بشر و قانون معرفی میکردیم اما خودمان تجمعات و میتینگهایی را برگزار کردیم که هم از نظر شکلی و هم از نظر محتوایی در تضاد با قانون اساسی بود ولی از این ابزار برای پیشبرد و مقاصد خود استفاده میکردیم.»
این متهم دانشجویی در خصوص سفر خود به آلمان برای آموزش براندازی نرم همراه با سه فعال دانشجویی دیگر توضیح داد با تعدادی از اعضای شورای مرکزی ادوار تحکیم با هدف شرکت در کلاسهای آموزشی به مدت یک هفته به آلمان رفتیم که همه هزینه آن توسط آمریکا و تحت پوشش یک نهاد حقوق بشری تامین شده بود.»وی به جلسات سازمان ادوار تحکیم وحدت با سران گروهکهایی چون نهضت آزادی، جبهه ملی، شورای موسوم به ملی مذهبیها و فعالان حقوق زنان و کمپین اشاره کرد و گفت که در قالب این جلسات مطالبی ساختارشکنانه به منظور ایجاد چالش برای حاکمیت مطرح میشد.اما گفتمان سکولاریستی خرده جنبشهای دانشجویی نمیتواند برای مدتی طولانی هژمونی خود را بر جنبش دانشجویی ایران حفظ کند.تعارض با آموزههای اسلامی و عقاید جمعی ملت، نادیده گرفتن آرمانهای حقطلبانه، چشم فروبستن بر ظلم و تبعیض در جهان، و سرفرود آوردن در برابر بیگانگان و مستکبران عالم، مقولاتی نیستند که با جوهره حرکت و جنبش دانشجویی همخوانی و سازگاری داشته باشند و به همین جهت گفتمان سکولار توان و استعداد لازم را برای تبدیل شدن به گفتمان هژمون در جنبش دانشجویی، آن هم به صورت درازمدت و طولانی را ندارد.
منابع و ماخذ:
1- الهه صبوری، "جریانهای جعلی دانشجویی- بخش نخست"، روزنامه کیهان، 6/11/88، صفحه 12
2- پیش، "جریانهای جعلی دانشجویی- بخش پایانی"،روزنامه کیهان، 10/11/88، صفحه 12
3- همان