مقدمه
امور و پدیدههای نظامی از جمله مباحثی هستند که مانند سایر حوزهها، اندیشمندانی درباره آن به اندیشهپردازی اقدام مینمایند. نتیجه این فعالیتها، اندیشه نظامی است که در پی یافتن پاسخی برای این پرسش اساسی است که چگونه میتوان کشور را در برابر تهدیدهای نظامی، مصون و محفوظ نگه داشت؟ و بر دشمن پیروز شد؟ به راستی اساسا اندیشه نظامی چیست؟ و دارای چه عناصر سازنده و ویژگیهایی میباشد؟ همچنین این مفهوم چه تناسبی با مفاهیمی همچون نظریه، ایدئولوژی، فلسفه نظامی و... دارد؟ اندیشه نظامی ج.ا.ایران چگونه قابل تبیین است؟ مقاله حاضر با بهرهگیری از روش توصیفی و استفاده از روش کتابخانهای در گردآوری اطلاعات، در پی پاسخ به پرسشهای طرحشده میباشد.
1. چیستی اندیشه نظامی
پیش از پرداختن به معنی اندیشه نظامی، باید به این نکته اشاره کرد که فکر با اندیشه (تفکر) متفاوت است. این تفکیک به منظور تنویر اذهان و تبیین موضوع، مفید میباشد.
1ـ1. فکر
فکر یک حرکت ذهنی بوده و عامل ایجاد تشخیص است. فکر، ماده خام و عنصر سازنده تفکر است. فکر فاصله بین گذشته و آینده است. فکر، گذشت محسوس زمان است. فکر قالبی است که به گذشت زمان میدهیم یا همان درک گذشت زمان است. در فکر، ما میسازیم بعد مییابیم ولی در حس ما مییابیم و بعد میسازیم. فکر، تراوش حافظه است (در اینجا حافظه هم مولد است و هم انبار). فکر، حرکت واژهها در ذهن است. (محسوسترین تعریف در کاربرد فعلی آن). وقتی واژهها جابهجا میشوند، این یعنی فکر. محیط گاهی فکر را به هم میزند. برخورد انرژیک میتواند برهمزننده فکر باشد. برای مثال، وقتی یک لات قدارهکش را میبینیم که به سمت ما میآید تا به ما آسیب برساند، این برخورد انرژیک برهمزننده فکر ما میباشد. (www.prothinkacanada.blogspot.com)
1ـ2. اندیشه (تفکر)
از زمان سقراط و ارسطو تاکنون، درباره تفکر و ماهیت و مراحل آن بحثهای زیادی شده است. بیشتر فلاسفه قدیم و جدید در توجیه ماهیت (اندیشه و تفکر)، بحثهای فراوانی نموده و در تجزیه و تحلیل این نیروی کشاف و خلاق انسان یعنی اندیشیدن، سخنهای بسیار راندهاند؛ ولی آنچه را که تاکنون در توجیه عقل و تفکر بیان گردیده آن را اندازه نبوده که بتواند حقیقت نیروی مرموز اندیشه را روشن نماید و ماهیت آن را واضح و آشکار سازد.
فلاسفه و محققان، تفکر را تلاش ذهنی میدانند که برای کشف اسرار حقایقی بیرونی انجام میگیرد. به عقیده آنها، فکر تلاش درونی است به جهت آنکه جریانی مخفی و غیرقابل لمس دارد و قابل مشاهده نمیباشد. فکر یک تلاشی طبیعی و ذاتی است به جهت آنکه هر انسانی به صورت طبیعی اندیشه و تفکر دارد و بدون آنکه یاد بگیرد، درباره حقایق اطراف خود به تعمق و تفکر میپردازد.
جریان اندیشه، آهسته و آرام بوده و به تدریج بر حقایق و اشیای اطراف خود نفوذ یافته و آنان را درک مینماید و سرانجام، اندیشه در قالب الفاظ و عبارات قرار گرفته و در مرکب و بستر لفظ و عدد به دیگران انتقال مییابد.
تفکر گاهی با دلیل همراه شده و از برهان و قواعد منطقی یاری میگیرد و به کمک دلیل و برهان به حریم واقعیتها راه یافته و حقایق را کشف و استنباط مینماید؛ قواعد منطقی در حقیقت، روش تحقیق را تعلیم میدهد و فن صحیح اندیشیدن را به ما میآموزند. به عبارت دیگر، دلیل، قواعد و اصولی بدیهی است که ذهن را از خطای در فکر مصون میدارد و اندیشه به مدد این روش و قواعد، میتواند به پاسخ مورد نظر هدایت شود.
به عقیده علمای اسلامی، تفکر و اندیشه، مجموع دو عملی است که در ذهن انجام میگیرد. به این ترتیب که فکر وقتی در برابر سؤال و مجهولی قرار بگیرد، برای حل مشکل و معضل به تلاش میپردازد؛ به عبارتی فکر ابتدا به سوی مبادی اولیه حرکت کرده و پس از آنکه در مبادی عقلی تردد نمود، به سوی مراد بازگشت مینماید و به این ترتیب عمل تفکر انجام میگیرد. مجموع این دو عمل را در ذهن، تفکر میگویند. برای مثال، وقتی که سؤال میشود چرا انسان بر قوانین طبیعت سلطه و غلبه دارد؟ برای تهیه جواب ذهن ابتدا به سوی مبادی عقلیه جریان مییابد و در اینکه انسان دارای عقل و آزادی و اختیار است، توقف و تردد نموده، سپس به کمک این اصول مسلم عقلی به مراد و مقصود بازگشت نموده، جواب را تهیه مینماید و نتیجه میگیرد که سلطه و غلبه انسان بر قوانین طبیعت، به علت عقل و حریتی است که انسان در اختیار دارد. مثال دیگر آن است که در مقابل این سؤال که چرا شب پس از روز و روز پس از شب میآید و چرا فصول تغییر مینمایند؟ فکر ابتدا به سوی مبادی اولیه حرکت کرده و درمییابد که خورشید، حرکت وضعی و انتقالی دارد، سپس به سوی مراد و مقصود بازگشت نموده و جواب میدهد که روز و شب و تغییر فصول به جهت حرکت وضعی و انتقالی خورشید است. (http://mehrpad.biogfa.com)
در غرب نیز اندیشمندان تلاشهایی را برای تعریف اندیشه نمودهاند. از جمله پیشروان این حرکت، «جان دیوئی» (1993) است. او در کتاب معروف «چگونه فکر میکنیم؟» جریان تفکر را شامل مراحلی میداند که دو مرحله ابتدایی و انتهایی و پنج مرحله میانی را دربرمیگیرد. مرحله اول یا ابتدایی، مرحله شک و ابهام است و آن زمانی است که انسان با یک موقعیت پیچیده روبهرو شده و در صدد یافتن پاسخی برای مسئله و مشکل ایجاد شده است. مرحله انتهایی، زمانی است که فرد از شک و ابهام درآمده و به نتیجه و جواب دست یافته است.
«ویناک» در کتاب «روانشناسی تفکر»، تفکر را چنین تعریف میکند: تفکر سازمان دادن و تجدید سازمان در یادگیری گذشته، جهت استفاده در موقعیت کنونی است».
«ایسون» تفکر را فرایندی رمزی و درونی میداند که منجر به یک حوزه شناختی گردیده و نظام شناختی شخص متفکر را تغییر میدهد.
به اعتقاد «سولسو» (1990)، تفکر فرایندی است که از طریق آن، یک بازنمایی ذهنی جدید به وسیله تبدیل اطلاعات و تعامل بین خصوصیات ذهنی، قضاوت، انتزاع، استدلال و حل مسئله ایجاد میگردد.
یک تعریف ساده از اندیشه چنین است: «تفکر، کنترل هدفمند فکر است»؛ یعنی اینکه فکر ما در اختیار ما باشد و در راستای نیازها و اهدافی که ترسیم کردهایم به پیش رود. مانند یک کشتی که به بندر مقصد حرکت میکند نه به هر جایی که باد آن را ببرد.
تفکر به معنی رام و اهلی کردن فکر میباشد. فکر ما خودسر است؛ به عبارتی از این شاخه به شاخه دیگر میرود و نمیتوان آن را روی یک موضوع ثابت نگه داشت و مسیری که به سمتش میرود، قابل پیشبینی نیست. تفکر باعث میشود که عنان فکر در دست متفکر باشد.
تفکر، کیمیاگری فکر است. چه بسیار از افکاری که به ذهن ما میرسد، بیارزش و بیهوده باشد، اما تفکر میتواند همین افکار بیهوده را تبدیل به ایدههای بسیار ارزشمند نماید. (http://city01.ir)
1ـ3. اندیشه نظامی
اندیشه نظامی را میتوانیم به مثابه مثلثی تصور نماییم که سه عنصر مبانی نظری و عقیدتی، تفکرات و تجارب نظامی و تحولات سیاسی و نظامی، سه رأس آن را تشکیل میدهند. برای نمونه، جهانبینی و انساننگری ایرانیان باستان، تحول در نیرو و تسلیحات و پیدایش سلاحهای جدیدتر، به ویژه آنگاه که سلاحهای آهنین ساخته میشوند، همراه با تجارب فرماندهی جنگی و سواران، نوعی از اندیشههای نظامی و راهبردی در ایران باستان را میسازند.
در بررسی اندیشههای نظامی شخصیتها مانند کوروش کبیر یا داریوش، درمییابیم که این سه عنصر به گونهای هماهنگ در مورد آنها وجود دارد؛ آیین زرتشتی و تحول جامعه از حالت ملوکالطوایفی به اتحادیهها و در نهایت شکلگیری نظام شاهنشاهی و تجارب آریاییها از جنگ با دشمن و تحول در نیرو و تسلیحات، اندیشه نظامی کوروش کبیر یا داریوش بزرگ را شکل میدهد. (جمشیدی، 1380: 38 ـ 37)
بر این اساس، هیچ ملتی را نمیتوان یافت که دارای اندیشه نظامی نباشد. اگر اندیشه نظامی به مفهوم عم «صرف وجود نوعی تفکر قابل بحث در باب امور نظامی» باشد، اندیشه نظامی به مفهوم خاص، عبارت از «مجموعه تفکرات منسجم، دارای مبنا، مستدل و مهم و منطقی در باب امور نظامی» است. ولی اگر بخواهیم تعریفی خاص و یا معرفتشناسانه1 از آن را ارائه نماییم، باید گفت که «اندیشه نظامی، تفکر و تأملی منسجم، دارای چارچوب نظری، اصولی و مستدل و با اهمیت در مورد امر یا رأی نظامی است»؛ به عبارتی اندیشه نظامی، تفکری است که به گونهای قاعدهمند و توأم با انسجام درون گفتمانی به بررسی مسئله بقای مادی و معنوی یک جامعه پرداخته تا آن را در برابر خطرها و تهدیدهای نظامی خارجی ایمن نماید و در جهت حصول به امنیت و تأمین منافع آن، به چارهجویی بپردازد.
اندیشه نظامی اگر از این زاویه مدنظر قرار گرفته و مورد مطالعه باشد، میتوان بر این ادعا بود که اندیشه نظامی، ارتباطی وثیق و غیرقابل انکار با اندیشه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هر جامعه دارد؛ به عبارت دقیقتر، اگر ملتی قائل به نظامسازی و گشایش ساختارهای سیاسی و حکومتی مبتنی بر باورها و ارزشهای اعتقادی خود باشد و به عبارتی میخواهد آنگونه که میاندیشد، زندگی کند، بیشک در درون تفکرات و تأملات فکری و اندیشهای اندیشمندان و رهبران فکری آن جامعه باید نیمنگاهی نیز به مسئله تدبیر امور نظامی وجود داشته باشد. بر این اساس، در طول تاریخ، اندیشمندانی هستند که به صورت خاص به تأمل و تفکر در امور نظامی پرداختهاند؛ «سان تزو» و «کلاوز ویتس» از جمله اندیشمندان و نظریهپردازان نظامی مشهوری هستند که در آثار خود تنها به امور نظامی پرداخته و به ابهامها و تشکیکهای پیش آمده برای تدبیر امور نظامی زمان خود پاسخ دادهاند.
2. عناصر سازنده اندیشه نظامی
اندیشه نظامی مانند هر اندیشهای، متشکل از چند جزء کلی است که بدون آنها اندیشهای شکل نمیگیرد. شناخت این عناصر به فهم ما نسبت به اطلاق «اندیشه» به آرا و نظر دیگران کمک شایان توجهی مینماید. این عناصر عبارت از «اصول» و «نظاممندبودگی» میباشند. به عقیده نگارنده این عناصر میتواند شامل اندیشه و یا اندیشمند نظامی باشد. بدیهی است اگر اندیشمندی در اندیشهپردازی خود این عناصر را داشته باشد، نتیجه تلاش او (اندیشه نظامی) دارای همان عنصر خواهد بود.
2ـ1. ایدههای بنیادین
یکی از عناصر سازنده اندیشه نظامی، ایدههای بنیادین هستند. این ایدهها به لحاظ ماهیت، ناپایدار نبوده و ماندگار میباشند. این ایدهها، به مفروضها یا باورهایی اشاره دارند که اصول را در سبک و شیوه مدیریت نیروهای نظامی در امور مربوط به زمان جنگ و صلح، تعریف مینمایند. در واقع این ایدهها هستند که دلایل تغییر رهنامهها را توضیح میدهند. ایدهها نقش مهمی را در تعیین رفتار هر نهاد یا سازمان پیچیدهای ایفا مینمایند. این ایدهها و باورها، موضوعی برای اثبات تجربی نیستند، بلکه مقولهای هستند که اکثریت اعضای سازمان یا نهاد، آنها را به عنوان یک حقیقت میشناسند. (Bacevich, March 1998: 15-16)
2ـ2. اصول
به لحاظ لغوی، اصل هر چیزی، هر آن چیزی است که وجود آن چیز بسته به آن باشد. (دهخدا، 1373: 2388) اصل، مفهومی است که تمام یا قسمتی از یک نظریه، ایدئولوژی و... بر آن ابتناء یافته باشد، بهگونهای که اگر اصل نقض گردد و یا از بین برود، موجودیت آن نظریه یا ایدئولوژی با خطر مواجه میشود؛ افزون بر این تعریف، در برخی دیگر از منابع، تعاریف دیگری از این مفهوم ارائه شده است که به برخی از آنها اشاره میشود: اصل عبارت است از چیزی که به عنوان حقیقت، پذیرفته شده و میتواند به عنوان پایهای برای استدلال یا رفتار قرار گیرد. در برخی از منابع، در تعریف اصل بیان گردیده: اصل چیزی (یک قاعده یا هنجار) است که بخشی از مبانی برای چیز دیگری میباشد. (www.en.wikipeda.org) در تعریف دیگر آمده، اصل یک قاعده مبنایی است که افکار و یا اقدامات را هدایت کرده یا تحت تأثیر قرار میدهد. (www.nmlites.org) همچنین اصل به عنوان راهنمای عمل و یا مبنایی برای استدلال معرفی شده است. (www.nato)
برخی معتقدند وقتی میگوییم حکم (الف) یک اصل است، تصورمان از دو حالت خارج نیست؛ (الف) یک اصل نظری است و یا (الف) یک اصل عملی است. اگر (الف) یک اصل نظری باشد باید در فهم پدیدهها به کار آید؛ به عبارت دیگر بتوانیم به کمک آن الگوی مناسبی برای پدیدههای عینی بسازیم. حالت دوم این است که (الف) یک اصل عملی باشد، در آن صورت باید بتوانیم به کمک (الف) وظایف سیاسی خود را در وضعیتهای خاص تشخیص بدهیم و کشف کنیم. (لاریجانی، 1369: 25)
کار ویژه عمده تعیین اصول هر مقولهای، پیریزی شالودهای است که بتوان با اتکای به آن، ساختارهای لازم را ایجاد کرد. نظر به اهمیت و جایگاه، اندیشه نظامی نیز باید دارای اصولی باشد تا بتواند از کارکرد لازم برخوردار باشد.
2ـ2ـ1. اندیشه نظامی باید مبتنی بر قالبهای فکری باشد:
قالبهای فکری به این واقعیت اشاره دارد که نگرشهای فلسفی شناختشناسانه، موجب میشود اندیشمند از زاویهای ویژه به مباحث اندیشهپردازی بنگرد. تجربه نشان داده است که هر اندیشمندی بعضی از مفروشها را آگاهانه و یا به اقتضای نگرش فلسفی، رهیافت، روش و یا ارزشهای خود، بدیهی و مسلم میانگارد. (سیفزاده، 1376: 13) این امور همان قالبهای فکری میباشند که در شکلگیری اندیشههای نظامی مؤثر هستند.
2ـ2ـ2. اندیشه نظامی باید مبتنی بر خلاقیت ذهنی باشد:
برخی اندیشمندان مانند کنت والتز بر این باورند که خلاقیت در گرو کشف و شهود است و ارتباط کمی با گردآوری دادهها و اطلاعات دارد. (سیفزاده، 1376: 21) به بیان روشنتر، اندیشه نظامی نمیتواند تکرار مباحث و افکار پیشینیان باشد؛ چرا که در این صورت، اطلاق «اندیشه» بر آن آرا، صحیح نخواهد بود؛ بنابراین اندیشمند نظامی برای تولید اندیشه نظامی، باید از خلاقیت ذهنی مناسبی برخوردار باشد تا با بهکارگیری قالبهای فکری و استفاده از تجارب، اندیشهای نوین را طرح نماید.
2ـ2ـ3. اندیشه نظامی باید کاربردی باشد:
اندیشه نظامی، تدوین میگردد تا مورد استفاده عملی قرار گیرد، در غیر این صورت و در بهترین حالت، بیانگر فلسفه نظامی خواهد بود. اندیشه نظامی باید قابلیت اجرایی داشته باشد. اندیشه برای اندیشه یا اندیشهپردازی برای اندیشهپردازی، مطلوبیتی ندارد.
2ـ2ـ4. اندیشه نظامی باید متناسب باشد:
همانگونه که اشاره شد، اندیشه نظامی باید از قابلیت عملی شدن برخوردار باشد. از شرایط اصلی این امر، متناسب بودن آن اندیشه با شرایط، داشتهها و نیازهاست. اگر اندیشه نظامی متعلق به گذشته باشد، اگر اندیشمند نظامی در اندیشهپردازی خود به قابلیت، توانایی و نیازها توجه نداشته باشد، نتیجه تلاشهای او به احتمال فراوان، اندیشههای عقیم و نامناسب خواهد بود.
از دیگر تناسبها آن است که اندیشه نظامی باید متناسب با امور نظامی باشد. این مطلب حکم میکند که افراد مشغول اندیشهپردازی نظامی باید با این حوزه و مباحث آشنا باشند؛ به عبارتی نمیتوان انتظار داشت که اندیشمندان غیر متخصص در مورد مباحث نظامیگری، اندیشههایی را طراحی نمایند که اجرای آنها با موفقیت و پیروزی همراه باشد.
2ـ3. نظاممندبودگی
هر اندیشهای باید نظاممند باشد؛ به عبارت دیگر، اجزای هر نظاماندیشگی (ذهنیت اندیشمند) باید به لحاظ ماهیت و کارکرد دارای سازگاری باشند. برای مثال، اندیشمند نمیتواند با کاربست یک قالب فکری (برای مثال لیبرال ـ اومانیستی) برای جامعه دینی به اندیشهپردازی نظامی بپردازد. اینگونه هم میتوان گفت که اندیشههای نظامی لیبرال در یک جامعه با ماهیت و ساختارهای مذهبی، واجد کارکردهای قابل قبول نخواهد بود.
3. ویژگیهای اندیشه نظامی
3ـ1. اندیشه نظامی متأثر از تحولات و شرایط محیطی است
بدون تردید اندیشه نظامی مانند سایر مقولهها، زمینهوند است. به عبارتی تحت تأثیر شرایط محیطی قرار دارد. (جمشیدی، 1380: 37). پرواضح است که اندیشهها در خلأ شکل نمیگیرند و همبسته با تغییر، تحولات و دگرگونی بسترها، آنها نیز متحول میشوند. این تأثیرپذیری را به خوبی میتوان در اندیشههای نظامی آمریکاییها و روسها به ویژه پس از فروپاشی نظام دوقطبی مشاهده کرد. توضیح آنکه پس از فروپاشی نظام دوقطبی و ظهور پدیده جهانی شدن، نظام بینالملل با مقولهای مواجه شد که از آن با عنوان «عدم قطعیت» یاد میشود. این عدم قطعیت منجر به آن شده است که پیشبینی بسیار دشوار گردد. گفته میشود یکی از دلایل عمده در پیگیری رویکرد درگیریهای پیشگیرانه، ناشی از این وضعیت است. حوادث 11 سپتامبر نیز از جمله تحولاتی به شمار میآید که بر اندیشه نظامی غرب به ویژه آمریکا اثرگذار بوده است. این حوادث در کنار پدیدهای همچون «انقلاب در امور نظامی» و دستاوردهای آن، موجب گردید در اندیشههای نظامی، رویکرد پیشدستانه ملحوظ نظر قرار گرفت. این اندیشه معتقد است که شرایط بهگونهای میباشد که جنگ با برخی دشمنان و کانونهای تهدید، اجتنابناپذیر است، هرچند احتمال دارد فوری نباشد. در واقع تأخیر انداختن این جنگ، هزینهها و مخاطرهها را افزایش میدهد. (Owens, April 2003) در اندیشه نظامی روسها نیز این واقعیت قابل درک است؛ اندیشه نظامی روسیه مانند کشورهای غربی، تحت تأثیر پدیدههایی نظیر تغییر رهنامه، سیاستها و راهبردهای دولتهای غربی، گسترش ناتو، جنگهای رخداده در سطح منطقهای و... قرارگرفته است. (کرمی، بهار 1383: 23 ـ2)
3ـ2. اندیشه نظامی تا اندازهای متناسب با مؤلفههای برترساز تدوین میگردد
در خلال دهههای اخیر، یکی از ویژگیهای اندیشمندان به ویژه در غرب، آن است که اندیشههای نظامی خود را متناسب و در چارچوب مؤلفههایی تدوین مینمایند که به عنوان مزیت راهبردی آنها شناخته میشوند. برای مثال، اگر بپذیریم که دو مؤلفه اصلی قدرت نظامی، آتش و حرکت (قدرت انهدام و توان مانور) است، دو دغدغه اصلی اندیشه نظامی نیز عبارت خواهد بود از: یافتن بیشترین و دقیقترین قدرت انهدام، و چگونگی قرار گرفتن این قدرت، در موقعیتی که بهینهترین نتیجه را در رقابت نظامی با حریف به بار آورد.
در طول تاریخ جنگها، ارتشی که برتری قابل توجهی از نظر قدرت انهدامی نسبت به حریف داشته، کمتر نیازی به اندیشیدن جدی در مورد استفاده بهینه از این قدرت احساس کرده و به همین دلیل، از عنصر مانور غافل ماندهاند. کاربست رهنامههایی مانند شوک و بهت، سلطه سریع، نیروی قاطع، بمباران راهبردی و... از سوی ایالات متحده، نمودهایی از این بحث هستند. (حسینی، زمستان 1383: 23ـ2)
3ـ3. اهمیت اندیشه نظامی تا اندازهای به میزان قدرت و توانمندی کشورها بستگی دارد
واقعیتها بیانگر آن است که میتوان رابطهای بین سطح توانمندیها و جایگاه اندیشه نظامی پیدا کرد. نمونه بارز این مطلب را میتوان در میزان اهمیت اندیشه نظامی در آمریکا یافت. توضیح آنکه آمریکاییها همواره در اندیشهپردازی نظامی (به غیر از مسائل هستهای و مباحث شورشگری) چندان موفق نبودهاند؛ چرا که آنها بیشتر شبیه غولی با عضلات نیرومند و مغزی کوچک بودهاند که به دلیل سهولت حل مشکلات خود با زور، چندان نیازی به استفاده از فکرشان احساس نکردهاند.
3ـ4. اندیشه نظامی میتواند باثبات یا کمثبات باشد
گاهی وقتها، اندیشه نظامی میتواند برای مدت طولانی، ملاک و معیار نظریهپردازی و سیاستگذاری قرار گیرد. این موضوع یکی از ویژگیهای اندیشه نظامی در شرق به شمار میآید. اندیشه نظامی در شرق از ثبات بیشتری برخوردار است؛ زیرا حاصل یک رهبری سیاسی (حزب) است که خود از استمرار و دوام زیادی بهرهمند است. (ژیاک، 1367: 48) ولی در برخی نظامهای دیگر، اندیشه نظامی ممکن است متناسب با تغییر شرایط، دستخوش دگرگونی شود. در حالی که در برخی نظامها نظیر شوروی (سابق)، اندیشه نظامی کمتر از تغییر شرایط متأثر میشد. برای مثال، میتوان به شیوه برخورد اندیشمندان این کشور با پدیده «انقلاب در امور نظامی» اشاره کرد. این پدیده در اندیشه نظامی این کشور کمتر از اندازه معمول برآورد گردید. در حالی که این انقلاب موجب نسلی نوین از تسلیحات پیشرفته شد. اندیشه نظامی آنها برای برتریهای ناشی از این فناوری ارزش چندانی قائل نیست. آنها معتقدند میتوانند این برتری فناوری را با نیروی انسانی و ایجاد تدارک مناسب جبران نماید. (عسگری، زمستان 1384: 11)
3ـ5. اندیشه نظامی میتواند متأثر از افکار اندیشمندان و مکاتب فکری باشد
بسیاری از اندیشهها و اندیشمندان نظامی تحت تأثیر آرا و نظرهای اندیشمندان دوران گذشته بودهاند. این موضوع به معنی آن است که آنها از فرماندهان نظامی مشهور گذشته و اندیشمندان اولیه الهام گرفتهاند. برای مثال، اندیشه نظامی جاستوس لیپسیوس، متأثر از ماکیاول بود؛ همچنین اندیشههای ژومینی از اندیشههای نظامی هنری لوید تأثیر گرفته است. مولتکه و اشلیفن مانند دیگر اندیشمندان نظامی مارکسیست، اندیشههای خود را از کلاوزویتس برگرفتند. افزون بر این، ماهان نیز بسیاری از اندیشههای خود را در زمینه جنگ دریایی از نظریههای ژومینی در مورد جنگ زمینی گرفت. (Kober, 1994:29)
همچنین بدون تردید مکاتب فکری نیز میتوانند بر اندیشههای نظامی اثرگذار باشند. برای مثال، در حالی که اندیشمندان نظامی قرن 19 آلمان با سنت نظامیگری تربیت شده بودند و جنگ را به عنوان یک واقعیت زندگی پذیرفته بودند، اندیشمندان انگلیسی بین دو جنگ جهانی (مانند فولر) با سنتهای دموکراتیک رشد کردند. در پرتو این سنت بود که آنها جنگ را پدیدهای شیطانی میدانستند و بر اهمیت گسترش صلح به جای کسب پیروزی در میدان نبرد تأکید میکردند.
3ـ6. اندیشه نظامی، تجربهمحور است
روند فراگیری از جنگهای گذشته یا در حال جریان، از ویژگیهای اساسی اندیشه نظامی است. یادگیری از جنگها در طول تاریخ، چه به صورت غیرمستقیم (فراگیری از تجربههای دیگران، هرچند احتمال دارد علمی نباشد) چه با مشاهده مستقیم (تجربه شخصی متفکران نظامی، هرچند ممکن است محدود باشد) بر اندیشه نظامی اثرگذار بوده است. (Hart, 1972)
جنگهای ناپلئونی و جنگ جهانی اول و دوم، از مهمترین رویدادهای نظامی دو قرن اخیر بودهاند. درسهای فراگرفته شده از این جنگها، تأثیر عمیقی بر اندیشه نظامی گذارده است. تأثیر تعیینکننده درسهای جنگهای ناپلئونی نه تنها در شکلدهی به اندیشه نظامی ژومینی و کلاوزویتس مؤثر بود، بلکه در مجموع دیدگاه مکتب افسران به ویژه افسران پروس و فرانسه اثرگذار بود.
3ـ7. اندیشه نظامی میتواند منشأ نهادی یا فردی داشته باشد
یکی از تفاوتهای اساسی اندیشه نظامی غرب و شرق را میتوان در این مورد جستوجو کرد که در شرق (برای مثال شوروی سابق) حزب منشأ تدوین و تنظیم تمامی اسناد بالادستی و نظریهپردازی و تعیین خطمشیها بود. در واقع ملاحظههای سیاسی ـ حزبی است که اندیشه نظامی را در همه ابعادش مشخص نموده و رونق میبخشد. در مقابل، اندیشههای نظامی در غرب بیشتر ناشی از تراوشهای فکری اشخاص و افراد میباشد؛ به بیانی دیگر، اندیشمندان در غرب بر مبنای تجارب یا ایدههای خود و یا تحت تأثیر شرایط و محیط، اندیشههای نظامی خویش را بیان مینمایند.
4. بررسی اجمالی اندیشه نظامی کلاوزویتس و سانتزو
افزون بر مباحث ارائهشده در بحث ویژگیهای اندیشه نظامی، که در آنها به برخی تفاوتهای اندیشه نظامی در شرق و غرب اشاره گردید، در ادامه به برخی دیگر از این اختلافها پرداخته میشود. پیش از ورود به بحث مقایسه نظریههای این دو نفر، باید به این نکته اشاره شود که انتخاب کلاوزویتس و سانتزو به این دلیل است که با توجه به ماهیت و اثرگذاری اندیشههای این دو، میتوان آنها را نماد و معرف اندیشههای نظامی غربی و شرقی دانست.
کلاوزویتس به نوعی ادامهدهنده راه و اندیشه ماکیاولی است. به عبارتی، اهمیت اندیشه کلاوزویتس در مورد سیاست، با تفکر ماکیاولی درباره جنگ قابل مقایسه است. ماکیاولی، از جنگ به منزله مهمترین عنصر سیاست نام میبرد و کلاوزویتس به پیروی از او، سیاست را محور اصلی جنگ برمیشمارد. موضوع اصلی اندیشه کلاوزویتس، مرکزیت یافتن مفهوم سیاست در چارچوب جنگ است. به این گونه، جنگ از دید کلاوزویتس، مقولهای جدا از سیاست نیست. البته این عقیده وی، مورد انتقاد برخی از راهبردپردازان غربی واقع شده است. (Echevarria, 2010: 22-23)
اساس نظریه جنگ، تحقیق در مورد اهداف عقلانی دولتهاست. از نظر او، عقلانیت جنگ چیزی نیست جز اینکه جنگ، ابزاری عقلانی در دست سیاستمداران است. از نظر کلاوزویتس، جنگ در عین حال که عقلانی است، قلمرو احساساتی غیرعقلانی مانند خشم، ترس و شجاعت نیز میباشد. بنابراین برخلاف سانتزو، همزمان به امور عقلانی و غیرعقلانی در جنگ توجه دارد.
سانتزو، از جنگ به مثابه ابزاری در جهت عدم دستیابی به صلح سخن میگوید. به گفته او، عزم به جنگ و پذیرش خشونت به معنی شکست خوردن در امر جستوجوی صلح است. به نظر او، بهترینسیاست در جنگ، تسخیر دولت یا قلمرویی بدون خونریزی است. او برخلاف کلاوزویتس، اعتقادی به برقراری پل ارتباطی میان جنگ و سیاست ندارد؛ زیرا از نظر او، جنگ ادامهدهنده سیاست نیست. به گفته او، بالاترین هنر، پیروزی در نبرد نیست، بلکه تسلیم کردن دشمن بدون نبرد و خونریزی است. کلاوزویتس برخلاف سانتزو، توجه اندکی به موضوع دیپلماسی و یافتن راهحلی برای پرهیز از برخورد میان دو دولت دارد؛ زیرا از نظر سانتزو، شروع جنگ به معنی شکست دیپلماسی و مذاکره میان دو دولت است.
به نظر کلاوزویتس، جنگ هیچگاه نمیتواند جایگزین سیاست شود. از این رو، تسخیر قدرت به دست نظامیان به معنی پایان یافتن منطق سیاست است. شاید به همین دلیل، همیشه سیاستمداران بیشتر از نظامیان به جوهر گفتههای کلاوزویتس توجه کردهاند. (جهانبگلو، 1378: 6ـ5)
با مروری بر اندیشههای نظامی موجود در بین سایر کشورها، شاید بتوان تفاوت اندیشه نظامی شرق و غرب را اینگونه تفکیک و تقسیمبندی کرد:
1) اندیشه نظامی در شرق مبتنی بر «عدالت» است، در حالی که در غرب، «منافع» عامل تعیینکننده میباشد؛
2) در شرق، «عامل انسانی» محور برنامهریزیها میباشد، ولی در غرب، «تسلیحات» نقش اصلی را ایفا میکند؛
3) «حیله» (به معنی عدم تأکید در استفاده از زور) کاربرد فراوانی در اندیشه نظامی شرقیها دارد، ولی در اندیشه نظامی غربیها، «قدرت» وجه غالب را به خود اختصاص میدهد.
به عقیده برخی، یکی از دلایل اصلی تفاوت در اندیشه نظامی کشورها به تفاوت در فرهنگ راهبردی بازیگران برمیگردد. (Junbo, July 1996: 209 – 221)
5. رابطه اندیشه نظامی با مفاهیم مرتبط
پیش از پرداختن به تبیین رابطه اندیشه نظامی با مفاهیم مرتبط باید در ابتدا اشاره مختصری به معنای این مفاهیم داشته باشیم.
5ـ1. تعریف مفاهیم مرتبط
(1) فلسفه نظامی
برخی اندیشمندان در لابهلای تراوش فکری و اندیشهای خود در زمینه تدبیر امور نظامی نیز به تعمق پرداخته و آنها را به صورت منسجم، منطقی و مستدل ارائه نمودهاند. در این رابطه میتوان به فیلسوف بزرگی همچون «افلاطون» اشاره کرد که در کنار متعلق بودن به دایره فیلسوفان سیاسی و اخلاقی، به جهت پرداختن به مسئله نظامیگری (شیوه تربیت و آموزش نظامیان، وظایف نظامیان و نقش آنها در سلسله مراتب حکومت و حکمرانی) در کتاب «جمهور» خود، میتوان آرا و اندیشههای نظامی او را نیز استخراج کرد و آنها را به کار بست؛ چه آنکه یکی از شرایط ضروری و لازم برای تحقق کمال مطلوب افلاطون همان به سرانجام رسیدن بعد نظامی اندیشه سیاسی او است و بدون تکمیل فرایند مورد نظر او (که بخشی مهمی از آن آموزش و تربیت نظامیان به شمار میرود) جامعه آرمانی افلاطون به منصه ظهور نمیرسد.
همچنین میتوان از خواجه نظامالملک طوسی یاد کرد که به دلیل توجه خاص به امر کشورداری و حکومتداری و مسئولیتهای نظامی که برای سلطان در نظر میگیرد (به عنوان موضوع فصل چهل و سوم کتاب «سیاستنامه») میتوان بر این نظر بود که او نیز در اندیشههای خود نیمنگاهی به تدبیر در امور نظامی داشته است. پس افزون بر اینکه اندیشه نظامی بنیان نظری رهنامه نظامی به شمار میرود، خود نیز متأثر از دایره گستردهای تحت عنوان اندیشه سیاسی و اجتماعی است. به بیان دیگر، ضمن توجه به نقطهنظر و دیدگاههای نظامی مراجع فکری و رهبران سیاسی جامعه، از لابهلای اندیشه سیاسی آنها نیز میتوان به تفکر و اندیشههای نظامی آنها پی برد. به نظر میرسد آرا و نظر آنها را میتوان با عنوان فلسفه نظامی مورد بررسی قرار داد.
«فسلفه» به عنوان بخشی از اندیشه بشری که به دنبال چیستی پدیدهها میباشد، قدمت دیرینهای در تاریخ اندیشهورزی انسان دارد و شاید چندان دور از واقع نباشد که فلسفه را نخستین شکل از شکلهای تفکر انسان بدانیم؛ چرا که سؤال از چیستی پدیدهها، مبدأ اندیشهورزی انسان به شمار میرود. پرسش از چیستی پدیدهها در هر حوزهای از رفتار بشری مصداق پیدا میکند؛ از این رو، با اقسام مختلفی از فلسفه نظیر فلسفه سیاست، فلسفه اخلاق، فلسفه حقوق، فلسفه نظامی یا همان فلسفه جنگ و صلح و... مواجه هستیم.
در مقام تعریف، برخی از صاحبنظران معتقدند فلسفه نظامی، فلسفهای است که به ترسیم قانون ملی و آرمانی تنازع بقای مادی و معنوی یک کشور ـ ملت با توسل به قوه قهریه برای نیل به امنیت نسبی در شرایط جنگ و صلح میپردازد؛ به عبارت دیگر، فلسفه نظامی به پرسش بنیادین «چرا جنگ» پاسخ میدهد». (htpp://www.bashgah.net) بنابرین فلسفه نظامی، نوع یا شکلی از اندیشه نظامی است که مبتنی بر یک منظومه فلسفی و جهانشناسی خاص است و به دنبال کشف حقیقت در حوزه امور نظامی میباشد؛ در واقع فلسفه نظامی بخشی از فلسفه سیاسی و فلسفه اخلاق میباشد که بیشتر به دنبال چرایی پدیدههایی همچون جنگ و صلح است؛ از این رو، جامعهای که برای خود فلسفه سیاسی خاصی قائل است، به ناچار دارای اندیشه نظامی و به تبع آن، فلسفه نظامی مختص خود نیز میباشد. البته در میان متون و ادبیات فلسفی، دیدگاه فلسفی در باب امور نظامی به عنوان معرفتی مستقل تأیید نشده، بلکه همانگونه که مطرح شد، نگرش فلسفی در باب امور نظامی بیشتر به عنوان بخشی از فلسفه سیای و فلسفه اخلاق اندیشمندان مطرح شده است.
(2) ایدئولوژی نظامی
ایدئولوژی در کلیت خود نظام ارزشی و اعتقادی یک جامعه به شمار میرود و چارچوبی است که در آن ارزشها و هنجارها و در مقابل، ضد ارزشها و ناهنجاریها تعریف و مصداق پیدا میکند؛ به عبارت دیگر، ایدئولوژی استخوانبندی ارزشهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی یک جامعه به شمار میرود که به عنوان پایهای برای یک نظام اجتماعی ایدهآل یا «روش زندگی»3 در نظر گرفته میشود. به بیانی، ایدئولوژی، چارچوب و شاکلهای است که در آن خطکشیها و مرزهای ماهوی یک جامعه با جوامع دیگر مشخص میگردد و بایدها و نبایدها معنای راستین خود را مییابند. بر این اساس ایدئولوژی نظامی را میتوان «مجموعهای منسجم از اعتقادها و باورها در حوزه امور نظامی دانست که براساس نگرشی خاص، مجموعهای از ارزشها و عقاید خاص را برای نظامیان مطرح میسازد که در مقام عمل باید بر مبنای آن ارزشها و اعتقادهای خاص، برنامهریزی، طراحی و عمل نمایند». از نگاهی دیگر، ایدئولوژی نظامی را میتوان مجموعهای از اندیشههای نظامی دانست که تقدسیافته و از بار ارزشی خاصی برخوردار شدهاند.
(3) نظریه نظامی
در واقع نظریه، پاسخی برای خروج از بنبست و یا برونرفت از بحران در رابطه با یک موضع خاص علمی و یا اجتماعی است؛ به عبارت دیگر، نظریهها وقتی پا به عرصه وجود میگذارند که در یک حوزه علمی یا در ارتباط با یک پدیده اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، ابهامها و سؤالهایی مطرح شوند و چارچوبهای نظری موجود، قادر به پاسخگویی نباشند و یا نتوانند به صورت جامع و منطقی به تبیین چیستی و چرایی موضوع بپردازند. در این شرایط، نظریهپرداز با طرح پرسشها و فرضیههای مختلف و به آزمون گذاردن آنها، در صدد برمیآید تا با خلق نظریهای جدید پیرامون آن موضوع، راه جدیدی را پیش روی جامعه قرار دهد؛ به عبارتی، نظریه، تصویری کلی و نمادین از یک امر خاص یا موضوعی مشخص میباشد و محقق با نظریهپردازی، نگرش خاصی را پیشروی جامعه قرار میدهد که معنی آن، «تصویر نمادین از یک کلیت نظامیافته» است. براساس چنین تعریفی از مقوله نظریه، نظریههای نظامی نیز با توجه به مشاهده وضع موجود، مشکلات و بحران نظری و روشی در ارتباط با پدیدههای نظامی، به عنوان واکنشی به این وضع تدوین میگردند؛ به عبارتی، تصویر کلی و نمادین از امر نظامی (که دارای مبنای علمی و فلسفی باشد)، نظریه نظامی نامیده میشود.
(4) رهنامه نظامی
واژه رهنامه4، به معنی اصول عقاید و یک چارچوب تعالیم برگرفته شده است. رهنامه در اصل به معنای تعلیم و یا چیزی که مورد اعتقاد و حمایت یک مکتب یا فرقه است، میباشد. این واژه به صورت عام به معنای نظریه، تعلیم، مکتب و آیین است و در فلسفه و جامعهشناسی در معنای نظریه، باور یا مکتب نظریهپردازان مهم به کار میرود. همین واژه در حقوق به معنای رویه قضایی یا اصولی حقوقی است که به وسیله تصمیمها یا تفسیرهای گذشته تثبیت شدهاند و در سیاست به معنای اصل یا اصولی است که یک رهبر یا حکومت عنوان میکند و اعلام میدارد که اعمال یا سیاستش را در بعضی مسائل (به ویژه روابط بینالملل) برپایه و مبنای آن قرار میدهد. (پلانو و آلتون، 1375: 261) در یکی از فرهنگ لغتهای نظامی روسی، رهنامه نظامی اینگونه تعریف شده است:
«رهنامه نظامی عبارت است از نظام رسمی مورد قبول یک ملت که از عقاید علمی مربوط به ماهیت جنگهای امروزی و استفاده از نیروهای مسلح در آن به وجود میآید و در مورد ضروریاتی گفتوگو میکند که از این نقطهنظرها در مورد آماده شدن کشور و نیروهای مسلح آن برای جنگ به وجود میآید. رهنامه نظامی دارای دو جنبه سیاسی و فنی ـ نظامی است. انگارهها و اعتقادهای عمده رهنامه نظامی توسط رهبری سیاسی و نظامی یک ملت و بر حسب نظام اجتماعی ـ سیاسی، سطح اقتصاد کشور، توسعه علمی و فناوارانه و تجهیزات جنگی نیروهای مسلح و با توجه به نتایج علوم نظامی و نقطهنظرهای یک دشمن احتمالی مشخص میشود». (Dictionary of Basic Military Terms, 1979: 37)
رهنامه نظامی مجموعه پذیرفتهشدهای از اصول و روشهای موردنظر برای ایجاد سازمانهای نظامی بزرگ با یک چشمانداز مشترک و یک مبنای یکپارچه و واحد برای عمل است، همانگونه که ارتشها در حال بزرگشدن هستند و تسلیحات و تاکتیکهای آنها خیلی پیچیده میشوند، بسیاری از ابزارهای رسمی هماهنگکننده اقدامات آنها (مانند رهنامه) ضروری میشوند. از سوی دیگر تولید و عرضه جنگافزارهای گرم، محرکی برای رسمی شدن رهنامه بود، چرا که استفاده از آنها مستلزم هماهنگی پیچیدهای بود. (Military Doctrine, www.answers.com).
به هر حال با گذشت زمان، بروز تحولات فناورانه و پیچیدهتر شدن پدیده جنگ و شیوه اداره آن، نیاز به چارچوبی احساس شد که به مثابه راهنمایی فراروی فرماندهان نبردها قرار داشته باشد. ضرورت نیاز به تدوین رهنامه از پاسخگویی آن به پرسشهای زیر قابل فهم است.
ـ در جنگی احتمالی باید با چه دشمنی مواجه شد؟
ـ خصوصیتهای جنگی که کشور و نیروهای نظامی آن باید در آن درگیر شوند، چیست؟ و در این جنگ با چه اهدافی روبهرو خواهند بود؟
ـ برای اجرای مأموریتهای ارجاعی، چه نوع نیروهای نظامی مورد نیاز است و توسعه نظامی باید در چه جهتی اجرا شود؟
ـ آمادگی برای جنگ چگونه باید به اجرا درآید؟
ـ برای اجرای عملیات جنگی از چه روشهایی باید استفاده شود؟
به این ترتیب رهنامه نظامی را باید اصول، خطمشیها و افکار و عقاید قابل اجرا برای اقدامهای نظامی دانست که از اندیشه نظامی سرچشمه میگیرد و پس از اجماع در مورد چارچوب آن، به عنوان یک راهنما شناخته میشود. در این رابطه، فولر معتقد است: اندیشه اصلی هر نیروی نظامی در قالب رهنامه آن شناخته میشود. (پاتاجو، 1384: 11)
5ـ2. تبیین ارتباط نظری اندیشه نظامی با مفاهیم مرتبط
همانگونه که مطرح شد، مبنا و بنیاد هر رهنامه و سیاست نظامی را اندیشه نظامی شکل میدهد و سمت و سوی آن را مشخص مینماید. اندیشه که به عنوان محصول اندیشهورزی انسان در مورد پدیدههای پیرامون خود، قالب کلی تفکر انسان قلمداد میگردد، به لحاظ ماهیت تفکر و در مقام سنخشناسی، میتواند در شکلها و قالبهای مختلفی همچون فلسفه، ایدئولوژی و نظریه ظاهر شود؛ بنابراین اگر اندیشه نظامی محور اصلی مفاهیم نظری بالا باشد، شیوه ارتباط هر یک از این مفاهیم با اندیشه نظامی و سایر مفاهیم را باید بررسی کنیم تا در نهایت بتوانیم تصویر و درک روشنی از مفهوم موردنظر به دست آوریم.
5ـ2ـ1. رابطه فلسفه نظامی با اندیشه نظامی
رابطه فلسفه نظامی با اندیشه نظامی را میتوان رابطه عموم و خصوص مطلق دانست؛ به این معنا که هر فلسفهای نوعی اندیشه است، ولی هر اندیشهای را نمیتوان فلسفه به شمار آورد. حوزه اندیشه نظامی به مراتب وسیعتر و کلیتر از گسترده فلسفه نظامی است؛ به عبارت دیگر، اندیشمند در حوزه فلسفه نظامی با طرح سؤالهایی از باب چرایی و علت وجودی پدیدههایی نظیر صلح و جنگ به قضایای نظامی مینگرد و در پاسخهای خود نیز مراقب است تا از این قالب خارج نگردد و فقط چراییها را پاسخ دهد.
5ـ2ـ2. رابطه ایدئولوژی نظامی و نظریه نظامی
به نظر میرسد که قاعده حاکم بر رابطه اندیشه نظامی با فلسفه نظامی، در مورد رابطه ایدئولوژی نظامی و نظریه نظامی نیز صادق است؛ چرا که هر یک از اینها بیانگر نوعی اندیشه نظامی هستند، ولی چارچوب و قالبی که در هر یک از آنها اندیشمند به تفکر و تعمق میپردازد و سؤالها و پاسخهایی که ارائه میدهد، با آنچه در اندیشه نظامی انجام میدهد متفاوت است. این تفاوت را باید در خاص بودن آنها جستجو کرد؛ یعنی اندیشه نظامی را میتوان به مثابه تفکری عام دانست که نسبت به امور نظامی وجود دارد، ولی ایدئولوژی نظامی و نظریه نظامی هر یک از زاویهای خاص و ویژه به امر نظامی نگاه میکنند و فقط از آن زاویه، پدیدههای نظامی را مورد بررسی و کنکاش قرار میدهند؛ به عبارتی نظریهپرداز نظامی دیگر نگاه فلسفی به مسائلی همچون جنگ و صلح ندارد و یا در ایدئولوژی نظامی بایدها و نبایدها بیشتر مورد بررسی است تا پاسخهای فلسفی.
5ـ2ـ3. رابطه رهنامه و اندیشه نظامی
قرار گرفتن رهنامه نظامی در فصل مشترک فلسفه نظامی، ایدئولوژی نظامی و نظریه نظامی به این معنی است که رهنامه نظامی هر جامعهای از هر یک از مقولههای سهگانه بالا قابل استخراج و استنباط است. این تصویر بهترین و منطقیترین الگویی است که در تدوین یک رهنامه نظامی میتوان بر آن توسل جست.
5ـ2ـ4. رابطه راهبرد و اندیشه نظامی
ارتباط میان مفهوم عام راهبرد (راهبرد ملی) با اندیشه نظامی را نیز میتوان رابطه عموم و خصوص منوجه دانست. به بیانی، هیچگونه ارتباط درونی و ارگانیکی بین اندیشه نظامی و راهبرد ملی وجود ندارد؛ چرا که در اینجا عناصر تشکیلدهنده راهبرد ملی، بسیار گستردهتر از چارچوب اندیشه نظامی است؛ زیرا از یکسو میدانیم که راهبرد، هرچند نوعی معرفت است، اندیشه یا اندیشهای محض نیست؛ افزون بر این، در مورد علم بودن آن به معنای تجربی نیز جای بحث و تأمل فراوان وجود دارد. از سوی دیگر، بسیاری از مسائل مطرحشده در راهبردهای گوناگون (مانند راهبرد اقتصادی) قابل بحث در حوزه اندیشه نظامی نمیباشند و همچنین مسائل نظامی زیادی وجود دارند که در حوزه راهبرد ملی مطرح نمیشوند. به این ترتیب، معنای مفهومی این دو از یکدیگر جدا و با هم غیر مرتبط میباشند؛ به عبارتی این دو الزاما دارای ارتباط نظری با یکدیگر نیستند. وقتی صحبت از راهبرد نظامی در میان است، قاعده بحث متفاوت میباشد؛ چرا که در این صورت با بخشی از یک پدیده نظامی مواجه هستیم که خود را وامدار اندیشهای از سنخ خود میداند؛زیرا راهبرد نظامی، هم به عنوان موضوعی نظامی و هم از این جهت که تصمیمگیری در قالب امر نظامی است و در درون حوزه نظامی انجام میشود، بخشی از اندیشه نظامی خواهد بود. (آجورلو، www.farsnews.net)
6. اندیشه نظامی در جمهوری اسلامی ایران
اندیشه نظامی در زمان پهلوی، بیشتر جنگافزارمحور و متکی به اتحاد با غرب و به ویژه آمریکا بود. بدیهی است در چنین شرایطی، رهنامهها، سیاستها، راهبردها و آییننامههای رزمی تهیه شده برای دفاع از کشور، در چارچوب یک تفکر و اندیشه نظامی غربی بود. از مهمترین ویژگیهای این اندیشه، بینقش و یا دستکم، کمنقش بودن مردم در امر دفاع بود. اندیشه نظامی حاکم بر کشور، تناسب و سنخیتی با ویژگیهای مردمشناختی جامعه نداشت. از این رو در سال اول دفاع مقدس که بیشتر براساس شیوه جنگی عمل مینمودیم که برآمده از آن اندیشه نظامی بود، کشورمان در مقابله با متجاوز، توفیق اندکی داشت.
هرچند از عمر پربرکت جمهوری اسلامی ایران، بیش از سه دهه نمیگذرد، ولی در این مدت کوتاه و بنا به شرایط و مقتضیات محیطی، نوعی اندیشه نظامی شکل گرفته است. تحلیل و شناخت این اندیشهها، کمک شایان توجهی به فهم سیاستها، برنامهها و اقدامهای دولتمردان کشورمان مینماید.
6-1. منابع اندیشه نظامی در ج.ا.ایران
6ـ1ـ1. اندیشههای بنیانگذار جمهوری اسلامی
به دلیل شرایط ویژه (پیروزی انقلاب اسلامی و وقوع جنگ تحمیلی پس از آن) فرصتی نبود که پیش از جنگ، اندیشه نظامی شکل بگیرد. در واقع با آغاز دفاع مقدس، اندیشه نظامی ج.ا.ایران نضج گرفت. به دلیل ویژگیهای بنیانگذار ج.ا.ایران، امام خمینی(ره) که دارای نگرش و رویکردی راهبردی بودند و اینکه پس از سالهای ابتدایی جنگ و مسائل رخداده در زمان بنیصدر که منجر به تمرکز فرماندهی کل قوا در حضرت امام(ره) شد، به تبینکننده اندیشه نظامی ایران مبدل شدند.
6ـ1ـ2. اندیشههای فرماندهان جنگ
البته با توجه به اینکه پس از امام(ره) مقام معظم رهبری، هدایت کشتی انقلاب را عهدهدار شدهاند، و پیگیری راه و اندیشه امام(ره) از جمله اصول خدشهناپذیر معظمله میباشد، بنابراین فرمایشها و رهنمودهای ایشان، به عنوان فرمانده کل نیروهای مسلح نیز، منبع دیگری برای تبیین اندیشه نظامی در ج.ا.ا ایران تلقی میگردد.
6-1-3. اندیشههای فرماندهان جنگ
فرماندهان دوران دفاع مقدس، منبع دیگر شکلگیری اندیشه نظامی در ایران هستند. همانگونه که اشاره گردید، اندیشه نظامی سنتی حاکم بر نیروهای مسلح که تا سال 1360 همچنان محل رجوع فرماندهان ارتش نیز بود، بیشتر بر آموزههای علمی و تجربی ارتشهای غربی و شرقی در جنگهای قرن بیستم و دانشمندان علوم دفاعی شکل گرفته بود و به دو قالب آمریکایی و شوروی درآمده بود. اگرچه نسخههای انگلیسی و فرانسوی، تفاوتهایی با آنها داشتند ولی در اصول و مبانی به یکدیگر نزدیک بودند. این اندیشه که مبتنی بر فناوری، انضباط و فنون بود، از سوی ایران در خلال سال نخست جنگ مورد آزمون قرار گرفت ولی با شکست مواجه گردید.
«در شش ماه نخست جنگ، به کارگیری تفکر کلاسیک با ناکامی روبهرو شد. چرا که جنگ کلاسیک بر ابزار متکی است؛ در نتیجه، ابزارمحور است. بنابراین زمانی که در صحنه جنگ دو تفکر کلاسیک روبهروی هم قرار میگیرند، هر کس ابزار و سلاح برتری داشته باشد، پیروز است». (فصلنامه نگین ایران، تابستان 1382: 104).
اندیشه جنگهای چریکی نیز در پاسخگویی به مسائل اصلی جنگ ناموفق بود. شالوده این اندیشه بر ترجیح برتری اندیشه بر فناوری، ابتناء یافته بود. در چنین بستری، نیاز به اندیشهای متفاوت، نوین و کارآمد برای برونرفت از این بنبست، احساس شد. سرچشمه زایش و تکوین این اندیشه، انقلاب اسلامی بود؛ به بیانی، با الگوگیری از انقلاب اسلامی، «اندیشه و ایمان» به مثابه بنمایه این تفکر، تعیینکننده نتیجه جنگ قرار گرفت.
«با توجه به تأثیر انقلاب اسلامی، تفکر کلاسیک توانایی ادامه حیات را نداشت. از آغازسال 1360 شکلگیری تفکر جدید دفاعی به ظهور رسید و این عظیمترین نقطه عطف تاریخ این جنگ بود...». (فصلنامه نگین ایران، تابستان 1382: 104)
آقای محسن رضایی به عنوان بنیانگذار این نوع تفکر بر این باور است که «خلاقیت و نوآوری» و «ازخودگذشتگی (مبتنی بر ایمان و باور) در راه هدف» ارکان این نظاماندیشگی را تشکیل میداد. از دیگر ویژگیهای بارز اندیشه نظامی ملهم از انقلاب اسلامی، تکرارگریزی و در عین ساختارمند بودن، انعطافپذیری بود. (رضایی، بهار 1385: 27) بدون اغراق، نبردهای شکلگرفته در جنگ تحمیلی، مجموعهای بینظیر از روشهای اعجابانگیز بود. عملکرد فرماندهان جنگ، به خوبی بیانگر این مطلب است.
«باکری همواره خلاق و مبتکر بود... معمولا در هر عملیات با توجه به تجربیات کسبشده از دشمن در نبردهای گذشته، فکر و دیدگاه جدیدی را برای چگونه جنگیدن با دشمن برای لشکر خود به ارمغان میآورد». (علایی، بهار 1386: 63)
از آنچه بیان گردید، میتوان به این واقعیت پی برد که فرماندهان دوران دفاع مقدس نیز سهم انکارناپذیری در شکلگیری اندیشه نظامی در ایران اسلامی داشتند. البته اسلام، نگرش امام(ره) و انقلاب اسلامی، الهامبخش اندیشههای آنها به شمار میآیند. از مهمترین و برجستهترین جلوههای اندیشههای نظامی فرماندهان دفاع مقدس میتوان به گزارههای زیر اشاره کرد:
1. فرماندهی در جنگ بیش از سیادتی بودن باید قیادی باشد؛
2. فرماندهان باید در اداره نبرد، آزادی عمل داشته باشند؛
3. ساختار سازمان رزم باید از انعطافپذیری مناسب برخوردار باشد؛
4. عملیاتها باید با سرعت فراوان انجام شوند؛
5. جنگ را باید با تمرکز بر بسیج نیروی انسانی، مدیریت کرد؛
6. با انتخاب شب (به لحاظ زمان) و مناطق جغرافیایی که مانع تلقی میشوند (به لحاظ مکان)، باید دشمن را غافلگیر نمود؛
7. در انتخاب منطقه عملیاتی باید به توان رزم توجه داشت؛
8. پیروزی در جنگ منوط به آن است که شیوه جنگ شما، ناشناخته باشد. (عسگری، 1387)
6ـ2. ویژگیهای اندیشه نظامی ج.ا.ایران
6ـ2ـ1. متناسب با ظرفیتهای انسانی و ویژگیهای فرهنگی جامعه ایرانی است
مهمترین و اصلیترین ویژگی حضرت امام(ره)، شناخت همهجانبه و عمیق و دقیق جامعه ایران است. این ویژگی، از ایشان رهبری بیبدیل به وجود آورد که توانست دوره شکوهمندی را در تاریخ این مرز و بوم، آغاز نماید. بارزترین مشخصهای که در طراحیهای فکری حضرت امام(ره)، تمرکز بر ابعاد ناشناخته قدرت بود. ایشان بر مؤلفههایی از قدرت تأکید داشتند که به گمان دیگر اندیشمندان داخلی یا خارجی، دیگر کارآیی چندانی نداشتند؛ در حالی که در جوهره ملت ایران، به میزان فراوان نهفته ولی به گونهای بالقوه بود. بدیهی است اندیشهای که با این رویکرد تبیین شود، بالاترین ضریب کارآیی را خواهد داشت.
6ـ2ـ2. دارای ماهیت دفاعی است
در اندیشه نظامی حضرت امام(ره) که متأثر از اندیشه اسلام بود، جنگ تهاجمی اصالت ندارد؛ چرا که هویت و درونمایه دین اسلام، صلح و آرامش است.
«ما به تبع اسلام، با جنگ همیشه مخالفیم و میل داریم که بین همه کشورها آرامش و صلح باشد. (صحیفه نور، جلد 13: 116)
مقام معظم رهبری و فرماندهی کل قوا نیز بر این مهم تأکید داشتند. ایشان در سفرشان به استان همدان (در تاریخ 18/4/83) در جمع نیروهای نظامی اظهار داشتند:
«... ارتش و سپاه پاسداران در چارچوب راهبرد «دفاع بازدارنده و مقتدارانه»، از آمادگی کامل برخوردارند...»
البته اگر متجاوزی دست تعدی به سوی مملکت اسلامی دراز کند، با تمام قدرت و قاطعیت، پاسخ متجاوز داده خواهد شد.
لکن اگر جنگ را بر ما تحمیل کنند، تمام ملت ما جنگجو است». (صحیفه نور، جلد 13: 116)
6ـ3. مؤلفههای تشکیلدهنده اندیشه نظامی ج.ا.ایران
6ـ3ـ1. ارزشمحوری
6ـ3ـ1ـ1. اسلام و دینمحوری
برای حضرت امام(ره)، اسلام، اصل بود و همهچیز با تراز دین و اسلام، سنجش میشد. از این رو مبانی و شالوده اندیشه نظامی ایشان نیز اسلام بود. این مهم بارها از سوی رهبر کبیر انقلاب مورد تأکید قرار گرفته است که در ادامه به برخی از این موارد اشاره میشود.
«مسئله، مسئلهای نیست که ما میخواهیم جنگ کنیم یا میخواهیم دفاع کنیم، یعنی ما میخواهیم از آبروی اسلام، از آبروی کشور اسلامی دفاع کنیم، این یک دفاعی است که عقل و اسلام، هر دو با آن موافقند». (صحیفه نور، جلد 19: 26)
ایشان تمامی طرحریزیها را در چارچوب دین اسلام انجام میدادند؛ بنابراین از منظر دستورهای دینی به جنگ و صلح مینگریستند.
«ما تبع اسلام داریم، جنگ میکنیم، دفاع میکنیم و به واسطه اسلام داریم دفاع میکنیم». (صحیفه نور، جلد 13: 108)
بنیانگذار انقلاب اسلامی، بیان مینمودند:
اگر جهانخواران بخواهند در مقابل دین ما بایستند ما در مقابل تمامی دنیای آنها میایستیم. (صحیفه نور، جلد 20: 118)
مقام معظم رهبری و فرماندهی کل قوا نیز بر این اصل تأکید کردهاند:
«در جنگ نظامی، سازماندهی و عملیات و فرماندهی و تاکتیک و دقتنظر و موقعشناسی و دهها عامل در کنار هم، دانش نظامی را به وجود میآورد و استعداد و نبوغ نظامی را نشان میدهد... بنابراین یک عامل از دو عامل مهم چنین پیروزیهای مهمی، قدرت فرماندهی، دانش، مسلط بودن بر عملیات پیچیده جنگ و توان بهکارگیری نیروهاست... اما این عامل... از عامل دیگری به نام نیروی ایمان ناشی میشود... این ایمان و عشق معنوی بود که آن استعداد را در آنها به جوشش درآورد، و الا ما قبل از این هم در این کشور جنگهایی داشتیم که نیروهای ما نتوانستند آن جایگاه شایسته را برای خود کسب کنند. این قوت ایمان بود که قدرت فرماندهی را پدید آورد... اگر جوانان و مردم یک کشور، ایمانشان به خدا و هدف... تقویت شد، این ملت شکستناپذیر میشود». (بیانات مقام معظم رهبری، 3/3/1378).
6ـ3ـ1ـ2. تکلیفمداری
نگاه دینمدارانه حضرت امام(ره) به مقولهها از جمله جنگ، به تفکراتشان زاویه و ماهیت ویژهای بخشیده بود. ایشان با تأسی به شیوه سیدالشهداء، همواره بر تکلیفمداری تأکید مینمودند؛ بنابراین در اندیشه نظامی ایشان، انجام وظیفه، اصل است.
ما مأمور به وظیفه هستیم نه مأمور به نتیجه. (صحیفه نور، جلد 21: 95)
6ـ3ـ1ـ3. شهادتطلبی
در نظام اندیشگی حضرت امام(ره) همواره «خون بر شمشیر پیروز است» و این بزرگترین عامل برترساز میباشد. بیتردید جامعهای که از مرگ نهراسد، در برابر هر متجاوزی خواهد ایستاد و به پیروزی بسیار نزدیک میباشد. حضرت امام(ره) از یکسو ظرفیتها و انرژی نهفته در قیام در راه خدا (با تأکید بر حادثه کربلا) را میشناخت و از سوی دیگر، به خوبی از عشق ملت ایران به سالار شهیدان و ائمه معصومین آگاه بود. از اینرو با تلفیق این دو، شهادتطلبی را به عنوان اکسیر ظفرمندی به جوانان این سرزمین هدیه نمود.
شهادت در راه خدا، مسئلهای نیست که بشود با پیروزی یا شکست در صحنههای نبرد مقایسه شود. مقام شهادت، خود، اوج بندگی و سیر و سلوک در عالم معنویت است. (صحیفه نور، جلد 20: 236)
بنیانگذار جمهوری اسلامی در سخنانی دیگر چنین بیان داشتهاند:
«از شهدا که نمیشود چیزی گفت؛ شهدا شمع محفل دوستانند. شهدا در قهقهه مستانهشان و در شادی و صولتشان «عند ربهم یرزقون»اند و از نفوس مطمئنهای هستند که مورد خطاب «فادخلی فی عبادی واخلی جنتی» پروردگارند». (صحیفه نور، جلد 21: 32)
ایشان آشکارا شهادتطلبی را رمز پیروزی معرفی کردهاند.
«کشوری که همه قوای نظامیاش دنبال شهادت میروند... همه دارند با روی گشاده طرف شهادت میروند... با یک همچو کشوری نمیشود معارضه کنند». (صحیفه نور، جلد 16: 182)
6ـ3ـ2. انسانمحوری
فرماندهی معظم کل قوا، افزون بر تأکید فراوان بر ارتقای سطح توانمندیهای نظامی و فناورانه و بهینهسازی سیاستها و راهبردهای نیروهای مسلح، همواره مهمترین و برترین عامل در عرصه دفاع را نیروی انسانی میدانند:
«امروزه دنیا از لحاظ ابزارهای مادی از جمله ابزارهای نظامی پیشرفتهای زیادی کرده، اما همچنان نقطه اصلی برای هر پیروزی و شکستی، انسان است». (بیانات مقام معظم رهبری 19/2/83)
6ـ3ـ2ـ1/ مردمی کردن دفاع
وقوع انقلاب اسلامی، تغییرات گسترده سیاسی، اجتماعی و... را در ساختارهای جامعه ایجاد کرد ولی بیتردید به دلیل ماهیت انقلاب، «مردمیسازی» کارها به ویژه مقوله دفاع و امنیت از مهمترین این تغییرات به شمار میآید؛ در واقع، اقداماتی همچون تأسیس «سپاه پاسداران» برای حفاظت از دستاوردهای انقلاب، «کمیته انقلاب اسلامی» برای گسترش نظم و امنیت اجتماعی و «بسیج» برای مشارکت همگانی تودههای مردمی در حفاظت از دستاوردهای انقلاب و برقراری امنیت اجتماعی را در کنار ایجاد برخی نهادها و سازمانهای دیگر، باید در این راستا تحلیل کرد. در این رابطه، نقش بنیانگذار ج.ا.ایران بیبدیل بوده است. «مردم» به مثابه «امکان» غیرقابل جایگزین، همواره شالوده و تکیهگاه دیدگاههای راهبردی ایشان بود. بیانات حضرت امام(ره) به خوبی بیانگر اهمیت حضور مردم و مردمیسازی مقولهها میباشد:
«امروز، روزی است که ملت ما باید دست در دست سپاه و ارتش نجیب و دلیر گذاشته و به دشمنان بفهماند که بر فرض محال اگر وارد شهری شد، تازه با مردمی مواجه خواهد شد که از وجب به وجب شهرشان دفاع مینماید». (صحیفه نور، جلد 13: 98)
«مملکت اسلامی باید همهاش نظامی باشد... همه جا باید این طور بشود که یک مملکتی که 20 میلیون جوان دارد باید 20 میلیون تفنگدار داشته باشد و 20 میلیون ارتش داشته باشد». (صحیفه نور، جلد 10: 239)
«غفلت از ایجاد ارتش بیست میلیونی، سقوط در دام دو ابرقدرت جهانی را به دنبال خواهد داشت». (صحیفه نور، جلد 21: 53)
6ـ3ـ2ـ2. ارتقای روحیه
پیشتر توضیح داده شد که اندیشه نظامی حضرت امام(ره) بر مبنای تکیه بر نیروی انسانی شکل گرفته بود. روحیه از جمله اصلیترین مؤلفههایی است که انسانها به یک نیروی رزمنده تبدیل کرده و کیفیت آنها را تعیین میکند:
«عناصر روحی، در میان دیگر عوامل نقشآفرین در جنگ، مهمتر هستند» (Clausewitz و 1976: 184-186)
امام خمینی(ره) نیز در سخنان فراوانی به حفظ و ارتقای روحیه رزمندگان تأکید ویژه داشتند.
«ما چنان سیلی به صدام و حزب بعث بزنیم که از جای خود بلند نشود» (صحیفه نور، جلد 13: 125)
«دزدی آمده است یک سنگی انداخته و فرار کرده». (صحیفه نور، جلد 13: 91)
بدون تردید ایمان به خدا و عشق به شهادت در راه حق و وجود رهبری دینی امام خمینی(ره) تأثیر غیرقابل انکاری در ارتقای روحیه رزمندگان داشت. این واقعیت از سوی فرماندهان جنگ نیز مورد تأکید قرار دارد.
«بخش اعظمی از اعتماد به نفس رزمندگان متأثر از فرماندهان حکیمانه حضرت امام(ره) بود. این اعتماد به نفس از طریق بیان جملاتی نظیر «یک دزدی آمده یک سنگی انداخته»، «چنان به صدام سیلی بزنیم که از جایش بلند نشود» و ... ایجاد میشد». (رشید، پاییز 1383: 13)
6ـ3ـ2ـ3. نهراسیدن از دشمن
در باور حضرت امام(ره) شجاعت، از ارکان روحیه نظامی بود و از اینرو تأکید ویژهای بر آن داشت.
«ما از جنگ نباید بهراسیم، پیغمبر اکرم جنگ کرده است برای اسلام، حضرت امیر جنگ کرده است برای اسلام، صدر اسلام در چند سال چندین جنگ، هشتاد تا، چقدر جنگ واقع شده، ما باید مهیا بشویم برای جنگها... هیچ خوف از این مسائل نداریم». (صحیفه نور، جلد 13: 144)
6ـ3ـ2ـ4. تأکید بر حفظ انسجام و وحدت
وحدت از منظر امام(ره)، عامل همافزاکننده ظرفیتهای موجود و موجب ارتقای سطح توانمندیها به شمار میآمد. از دید امام(ره)، یگانگی در فکر و عمل نیروهای مسلح کشور، شرط لازم برای نیل به پیروزی میباشد.
«میدانید که پیروزیها در اثر انسجام تمام قوای مسلح، با نقشه واحد و فکر واحد نصیب شما شد. باید این انسجام و این وحدت حفظ شود که تزلزل در این امر الهی، از بزرگترین اسباب فشل و خدای ناخواسته، شکست است». (صحیفه نور، جلد 16: 135)
در بیانی دیگر ایشان بر این عامل موفقیت اشاره نمودهاند:
«پیروزی شما در گرو وحدت شماست». (صحیفه نور، جلد 13: 197)
در زمان زعامت حضرت آیتالله خامنهای نیز بر وجود وحدت و انسجام نیروها تأکید ویژهای شده است. یکی از هدفهای تأسیس ستاد کل نیروهای مسلح نیز حفظ انسجام و هماهنگی بین نیروهای مسلح میباشد. وظیفه کلی این ستاد، سیاستگذاری و هدایت عمومی نیروهای مسلح طبق تدابیر و فرماندهی فرمانده کل قواست:
«وقتی ما دو سازمان عمده رزمی (ارتش و سپاه) داریم، ناچار مرکزی برای هماهنگی و رفع تعارضات و حفظ حقوق هر یک از آنها با لحاظ حقوق دیگری و چیزهایی از این قبیل، لازم داریم... هماهنگی ... بین این دو سازمان اصلی رزمی نظامی ج.ا.ایران بر عهده ستاد کل قواست... [وظیفه دوم) هدایت عمومی نیروهای مسلح است... [یعنی] رفتار کلی نیروهای مسلح را [ستاد کل] باید طراحی کند». (بیانات مقام معظم رهبری، 21/12/68)
6ـ3ـ3. توانمحوری
6ـ3ـ3ـ1. تقویت بنیه دفاعی
هرچند اندیشه نظامی امام راحل(ره) برپایه نیروی انسانی شکل گرفت، ولی ایشان هیچگاه از ضرورتهای مادی به عنوان ابزارهای دفاع غافل نبودند:
«غفلت از تقویت بنیه دفاعی کشور، طمع تجاوز و تهاجم بیگانگان و نهایتا تحمیل جنگها و توطئهها را به دنبال میآورد». (صحیفه نور، جلد 21: 119)
6ـ3ـ3ـ2. ضرورت خودکفایی
نتایج بسیار پرهزینه وابستگی نیروهای مسلح به سایر کشورها در اوایل جنگ تحمیلی موجب تأکید بنیانگذار جمهوری اسلامی بر ضرورت تلاش برای نیل به خودکفایی نظامی گردید:
«من به عنوان فرمانده کل قوا به مسئولین و تصمیمگیرندگان نیز دستور میدهم که در هیچ شرایطی از تقویت نیروهای مسلح و بالا بردن آموزشهای عقیدتی و نظامی و توسعه تخصصهای لازم و خصوصا حرکت به طرف خودکفایی نظامی غفلت نکنند». (صحیفه نور، جلد 21: 118)
6ـ3ـ3ـ3. حفظ آمادگی
امام خمینی(ره) همواره بر حفظ هوشیاری و آمادگی اصرار داشتند؛ چرا که در اندیشه نظامی ایشان، آمادگی، کلید موفقیت به شمار میآمد:
«به همه ملت بزرگ ایران و مسئولین عرض میکنم چه در جنگ و چه در صلح، بزرگترین سادهاندیشی این است که تصور کنیم جهانخواران، از ما و اسلام عزیز دست برداشتهاند، لحظهای نباید از کید دشمنان غافل بمانیم». (صحیفه نور، جلد 21: 52)
همچنین ضرورت حفظ آمادگی نیز از نگاه بصیرتآمیز فرمانده کل قوا به دور نبوده است؛ معظمله بارها نیروهای مسلح را به این امر توصیه نموده و تأکید ویژهای بر آن داشتهاند:
«... همیشه آماده باشید. ممکن است ملت ایران و کشور عزیز ما در سالهای متمادی هم مورد تهاجم هیچ دشمن قرار نگیرد... اما این نباید موجب کاهش آمادگی شود، همیشه باید آماده بود...» (بیانات مقام معظم رهبری 19/2/83)
نتیجهگیری
اندیشه نظامی، نشانگر تفکر یک ملت در مورد چگونگی تداوم قوام و بقای خود و مقابله با تهدیدها میباشد. همچنین اندیشه نظامی، مبانی و شالوده ساختار دفاعی کشورها را تشکیل میدهد. کشورها بدون اندیشه نظامی، در سیاستها و راهبردهای خود از ثبات و انسجام کافی برخوردار نخواهند بود. اندیشه نظامی، مجموعهای کلی از عقاید و ایدههاست که باید الهامبخش طراحات سیاست دفاعی و راهبرد نظامی باشد.
در این نوشتار تلاش شد ضمن ارائه مبانی اندیشه نظامی، تا اندازهای به اندیشه نظامی ج.ا.ایران نیز پرداخته شود. در این راستا، به منابع، ویژگیها و مؤلفههای اندیشه نظامی کشورمان اشاره شد.
از یافتههای این مقاله میتوان به این نکته اشاره کرد که با وجود تأثیرپذیری فراوان اندیشههای نظامی امام(ره) از مبانی دینی و اسلامی، ولی بخش مهمی از این اندیشه در عرصه عمل و مواجهه با تهدید شکل گرفته و کارآمدی خود را نیز به اثبات رسانده است و این ویژگی بارزی تلقی میگردد؛ چرا که بین تبیین اندیشهها در خلأ و شرایط غیر واقعی از یکسو، و طرحریزی اندیشههای نظامی در حین مقابله با تهدیدی مانند جنگ، تفاوت فراوانی وجود دارد.
اندیشه نظامی ج.ا.ایران مجموعهای کامل از اصول و مبانی دینی ـ ارزشی، ویژگیهای مردمشناختی و جامعهشناسی و اصول برآمده از تجربههای عملی فرماندهان دفاع مقدس است.