تاریخ انتشار : ۱۹ بهمن ۱۳۹۰ - ۰۹:۵۴  ، 
کد خبر : ۲۳۵۱۲۴

کروبی و انتخابات دهم


یکتا کاوه
1- آقای کروبی از روز نخست نهضت امام خمینی(ره) و از آغاز انقلاب اسلامی در عرصه سیاست حضور داشته است. پس از پیروزی انقلاب نیز در مناصب مختلف در کنار امام و رهبری بوده است. اگر بخواهیم نام بیست چهره مهم و فعال جمهوری اسلامی را بشماریم، به احتمال قوی نام «مهدی کروبی» تا این لحظه در این لیست دیده خواهد شد.
کسانی که با آقای کروبی مراوده یا آشنایی دارند، می ‎دانند که او روابط عمومی بسیار موفقی دارد. نه تنها مدام پیگیر امور اطرافیان و همکاران خود است، بلکه از احوال و مسایل پدران و مادران و همسر و فرزندان ایشان هم خبر دارد. تواضع در رفتار عمومی از خصلت ‎های بارز آقای کروبی است. هیچ نشانی از تکبر و تفرعن در ظاهر و رفتار او دیده نمی ‎شود. کودک و جوان می ‎توانند با آقای کروبی حرف بزنند و او نیز با صبر و حوصله حرف ‎های آن ‎ها را می ‎شنود.
2- در شرایط سیاسی مختلف، ارتباط عمومی و ارتباط سیاسی آقای کروبی بسیار فراگیرتر از محدوده ارتباطات جناحی او بوده است. در مجلس ششم، آقای کروبی تکیه ‎گاه مناسبی برای جریان اصول ‎گرا محسوب می ‎شد تا مانعی بر سر راه برنامه ‎های ساختارگریز و ساختارشکن تندروهای اصلاح ‎طلب فراهم شود.
به همین دلیل، حتی پس از مجلس ششم، آقای کروبی نزد جریان اصول ‎گرا مورد توجه و احترام بود.
ارتباط ‎های سیاسی آقای کروبی از یک ضلع فعال و مدبر زنانه هم برخوردار است. خانم فاطمه کروبی علاوه ‎بر مدیریت قوی، دارای روابط کاری و سیاسی گرم و طولانی ‎مدت با سطوح مختلف سیاستمداران به ‎خصوص فعالین ‎ زن سیاسی از عالی ‎ترین رتبه نظام تا دیگر رده ‎هاست.
آقای کروبی از نعمت فرزندان توانمند نیز برخوردار است. فرزندان آقای کروبی در حوزه ‎های متنوع سیاسی، اجرایی و فرهنگی، در ابعاد نظری و عملی قدرت هم ‎افزایی و کمک به هر جریان فکری و سیاسی را دارند.
3- حزب اعتماد ملی: تأسیس این حزب یک حرکت حساب شده سیاسی بود. بازی درستی طراحی شد. از مدت ‎ها قبل با هدفی مشخص (انتخابات ریاست ‎جمهوری) فعالیت خود را آغاز کرد.
تیم سیاسی آقای کروبی با جداشدن از مجمع روحانیون مبارز، هویتی جدید کسب کرد و خیلی سریع ساختار سیاسی و اجرایی حزب شکل گرفت. با پیوستن آقای محمد قوچانی به حلقه دوستان آقای کروبی و با بهره ‎گیری از ظرفیت ‎های شناخته شده و معروف روزنامه ‎نگارانه ‎ فرزندان آقای کروبی، یگان مطبوعاتی حزب اعتماد ملی در قالب روزنامه اعتماد ملی یا مجله شهروند امروز که قرار بود فضای روشنفکری را برای جهت ‎گیری به ‎سوی آقای کروبی آماده سازد و مجله ایران ‎دخت که هدفش جوانان بود، شکل گرفت. چند روزنامه و مجله دیگر هم در صف دوم قرار داشتند، همانند روزنامه همبستگی به مدیرمسئولی آقای الیاس حضرتی که از این دست است.
تیم کاری حزب اعتماد ملی نیز از قدرت و قوت برخوردار بود و هست. در بین چهره ‎های مختلف آن، نام مدیران با سابقه اجرایی و سیاسی کشور به ‎چشم می ‎خورد. وجه مشترک این افراد پذیرش لزوم حمایت از آقای کروبی برای شکست دادن احمدی ‎نژاد بود و به همین دلیل، گروهی با رویکردهای اعتقادی و نظری مختلف و متفاوت گرد آقای کروبی جمع شدند.
4- در انتخابات ریاست ‎جمهوری دهم، پس از اعلام ورود آقای خاتمی به انتخابات، تصور می ‎شد اجماعی بر سر حمایت از رییس ‎جمهور سال ‎های 76 تا 84 تحقق پیدا کند؛ ولی چنین نشد. آقای کروبی پس از رد شایعه کناره ‎گیری، قسم خورد که کناره ‎گیری نخواهد کرد و حتی در یکی از سخنرانی ‎هایش از آقای خاتمی گله ‎ای نرم و دوستانه کرد. ناراحتی آقای کروبی از آقای مهندس موسوی نیز موجب شد تا در یکی از سخنرانی ‎های خود، مهندس موسوی را به ‎خاطر عملکرد بیست ‎ساله ‎اش، مورد نقد نسبتا جدی قرار دهد. در بین نخبگان جریان عمومی چپ و حتی رده ‎هایی از مخالفین و منتقدین نظام، حمایت از آقای کروبی شدت گرفت. نظیر آقای محمد قوچانی، آقای کرباسچی (که گفت، حتی حاضر است کفش کروبی را هم واکس بزند)، آقای سروش، آقای ابطحی، آقای مهاجرانی (که از انگلستان برای کمک به تبلیغ در ستاد به تهران آمد) خانم جمیله کدیور، آقای محمدعلی نجفی و...
مشاهده نمایه ‎ این افراد تعجب ‎برانگیز است. دکتر سروش که امروز دیدگاه ‎هایش با باورهای عمومی ‎بخش خیلی زیادی از علما و مذهبی ‎ها تفاوت دارد و تیغ تیز قلم او عبای جمع کثیری از علما را به بهانه درک نکردن ادبیات نوین و نداشتن درک روشنفکرانه و داشتن رویکرد عوامانه دریده است؛ از آقای کروبی حمایت کرد.
جالب این ‎که آقای دکتر نجفی تحت فشار جریان خط سه، در سال ‎های مجلس دوم که همان جریان چپ دیروز و اصلاحات امروز است، مجبور به واگذاری کرسی وزارت علوم شد و کدام تاریخ خوانده ‎ای است که نقش فعال آقای کروبی در ساماندهی فعالیت ‎های جناح چپ در مجلس دوم و سوم را از یاد برده باشد؟ جالب ‎تر این ‎که نزاع جدی در آن دوران بین وزارت علوم و دفتر تحکیم وحدت بود و هم در آن روز و هم امروز، تعداد قابل ملاحظه ‎ای از فعالین دفتر تحکیم، در کنار آقای کروبی هستند که آقای عباس عبدی یکی از این افراد است.
سؤال مهم این است که چرا این عده از آقای کروبی حمایت کردند؟
آیا سابقه اجرایی مهندس موسوی و تعهدش به آرمان ‎های انقلاب که در آن روزها محور اصلی شعارهای او بود، برای این عده جذابیت نداشت؟! چه چیزی آقای خاتمی را از چشم دوستان گذشته ‎اش انداخته بود؟!
به ‎نظر می ‎رسد عوامل زیر در جلب محبوبیت آقای کروبی در بین نخبگان جناح چپ تأثیر داشته ‎اند. به ‎طور طبیعی تأثیر هر عامل در افراد مختلف متفاوت است و نقش بعضی امور حتی در برخی افراد ممکن است صفر باشد.
الف) خصلت ‎های خوب و شخصی آقای کروبی که پیشتر به آن اشاره شد، موجب محبوبیت او شده است. لوطی ‎مسلکی و جوانمردی او علی ‎القاعده، خیلی از نزدیکان آقای کروبی را شیفته شخصیت ایشان کرده و بالطبع آنان را مایل به همکاری با وی نموده است. آقای کروبی در دوران عسرت خیلی از این افراد، به آن ‎ها توجه کرده و شایع است که در مواقعی گره ‎های متعدد و متنوع کاری بعضی از حاشیه ‎نشینان سیاست را باز کرده است.
ب) بخشی از فعالان اصلاحات در این بین، امید به سماجت و پیگیری آقای کروبی داشته و دارند. خاطره واکنش آقای کروبی به بازداشت آقای لقمانیان در دوران مجلس ششم که به دلیل اظهارات متعدد و خارج از عرف سیاسی او صورت گرفته بود، برای بعضی نوید داشتن رییس ‎جمهوری بود که می ‎توانست سپر بلایی در برابر واکنش ‎های مراجع قانونی و رقیب نسبت به عمل سیاسی آن ‎ها باشد.
نقل مفصل و پر از جذابیت حکایت استعفای آن روز آقای کروبی از ریاست مجلس و تعطیلی جلسات رسمی پارلمان از سوی خود ایشان و برخی اطرافیان و حتی منتقدان، نقش این عامل را تشدید می ‎کند.
به هر حال به ‎نظر می ‎رسد، چنان ‎چه یکی از نزدیکان مشترک آقایان خاتمی و کروبی گفته است: «کروبی پای مدیران خود می ‎ایستد» دلیل حمایت بعضی شخصیت ‎ها نظیر آقای کرباسچی، عبدی، مهاجرانی و ابطحی و حتی آقای سروش، امید به حمایت آقای کروبی در شرایط خاص از ایشان بود؛ حمایتی که بنا به قول یکی دیگر از نزدیکان سابق آقای خاتمی به «کاری که خاتمی هرگز نکرد» معروف شده است.
ج) نباید فراموش کنیم که ریاست مجلس ششم در خیلی از مواقع مانع رفتارهای تند جریان تندروی چپ، به ‎عبارتی دوم خردادی ‎های رادیکال شد. وقتی بعضی از افرد حزب مشارکت یا تصمیم ‎سازان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از تغییرات ساختاری نظیر تغییر در قانون اساسی حرف می ‎زدند یا بعضی نویسندگان مرتبط با حزب مشارکت به شخصیت ‎های نظام – آقای هاشمی ‎رفسنجانی – حمله می ‎کردند، رفتار ریاست مجلس ششم – آقای کروبی – مانع از موفقیت ‎های بخش قابل ملاحظه ‎ای از این پروژه در «مجلس» بود. شاید عده ‎ای این ‎بار گرد آقای کروبی حلقه زدند تا در صورت پیروزی یا شکست و یا حتی در مراحل مختلف رقابت انتخاباتی، بتوانند آقای کروبی را در انتخابات گزینه مطلوب، آن ‎طورکه مطلوب خودشان است یاری یا هدایت کنند. آیا خیلی این فرض دور از نظر است که عده ‎ای سعی کردند تا با نزدیک شدن به آقای کروبی و تأثیرگذاری بر روند انتخاب ‎ها و اظهارات او، کاری کنند که تعامل خوب آقای کروبی با عالی ‎ترین جایگاه ‎های نظام و اجزای سیاسی و غیرسیاسی جریان اصول ‎گرا تضعیف و یا حتی تخریب شود؟ آیا این سؤال خیلی بی ‎موقع و بی ‎جا است که چرا جمعی از سیاسیون پس از سی سال فعالیت ‎ سیاسی، درست در انتخابات دهم و در برابر رقیب قدرتمندی چون آقای احمدی ‎نژاد و در حالی که در اردوگاه سیاسی چپ، فرماندهانی چون آقای خاتمی و آقای موسوی خود را آماده کرده بودند، به آقای کروبی پیوستند؟ آن هم در حالی ‎که در طول تمام مدت بازی سیاسی خود هیچ ‎گاه در کنار آقای کروبی نبودند!!
امروز دستاورد این عده در صورت صحت این فرض این است که دیوار بی ‎اعتمادی بین اصول ‎گرایان و جریان چپ به ‎واسطه مواضع آقای کروبی و عده ‎ای دیگر از نخبگان تأثیرگذار سیاسی، معدود دروازه ‎ها و پنجره ‎های خود را از دست داده و تعامل بین دو اردوگاه به پایین ‎ترین میزان خود رسیده است.
د) کار جزیی و تشکیلاتی این خصیصه را هم دارد که اعضای حزب گاهی دانسته یا ندانسته از گزینه و انتخابی حمایت و تبعیت می ‎کنند که در شرایط موجود، «بهترین» نیست. تشکیلات است دیگر؛ تشکیلات به ‎وجود می ‎آوریم که هدفی را پیگیری کنیم، ولی در مواقع بسیاری بیشتر انرژی ما صرف جمع کردن حواشی افراد و سیاست ‎های حزب و تشکیلات می ‎شود. یکی از دلایل حمایت ‎بخشی از نخبگان اصلاح ‎طلب، پیوستن ایشان به حزب اعتماد ملی است. این امر از این حیث که بالاخره فعالیت این جمع تابع قواعد توسعه سیاسی و الگوهای بازی سیاسی در قالب یک مجموعه رسمی، است ارزشمند است و نوعی پیشرفت در کار سیاسی و انتخاباتی کشور محسوب می ‎شود. چراکه این عده از ابتدا با عنوان و مشخصه سیاسی و هویت ‎دار به فعالیت می ‎پردازند و تکلیفشان با خودشان، دوستانشان و حریف کاملا مشخص است.
ها) چنان ‎چه پیش از این نیز خوانده شد، مراودات اجتماعی و سیاسی و مالی آقای کروبی وسیع و گسترده است. کسانی که او را به دلایل مختلف دوست دارند، قابل ملاحظه هستند. یکی از دلایل محتمل برای حمایت ‎بخشی از نخبگان چپ از آقای کروبی می ‎تواند همین روابط و علایق شخصی او با افراد در حوزه ‎های خیلی شخصی آن ‎ها در دوره ‎های عزت و عزلت ایشان باشد.
5- عمل کردن آقای کروبی در انتخابات قابل توجه و شایان تأمل است. بخشی از محاسن مدل انتخاباتی آقای کروبی را در موارد زیر می ‎توان برشمرد:
الف- زود و به ‎موقع شروع کردن فعالیت انتخاباتی. به این ترتیب، ترکیب تیم و چارچوب مواضع و دیگر ملزومات انتخابات سریع مشخص شد.
ب- با تکیه بر حزب اعتماد ملی، عقبه یاران آقای کروبی به طور شفاف مشخص شدند در نتیجه، جدی و علنی برای کاندیدای خود فعالیت کردند. تمایز این فقره در مواجهه با رفتار و اظهارات بعضی دیگر از سیاسیون مشخص می ‎شود که تا آخر انتخابات هم دیدگاهشان علنی شد.
ج- از همان ابتدا آقای کروبی به اقتضائات انتخابات و رقابت ‎های آن تن داد و از مطبوعات بهره گرفت و به سفر رفت و در میان مردم حضور یافت. حسن این رفتار این بود که حتی منتقدین کاندیداها هم می ‎توانند خوب حرف خود را سر فرصت نقد کنند؛ چه برسد به مردم که مهلت بررسی بیشتر و دقیق ‎تری دارند. اما به هر حال، آقای کروبی در انتخابات بدترین نتایج را به ‎دست آورد و پس از آرای باطله پنجم شد.
نقاط ضعف اظهارات و بیانیه ‎های آقای کروبی را می ‎توان این ‎گونه تکمیل کرد:
6- ایشان در اظهارات خود به ‎عنوان یک کارشناس و یک خبره مسلط به آمار و ارقام ظاهر نشد. حتی در برنامه ‎های تک نفره هم از ایشان برنامه ‎ای مبتنی بر آمار و ارقام و اطلاعات اقتصادی و صنعتی مشاهده نشد. اگر هم ایده ای – هرچند دقیق – طرح شد، شکل ظاهری ارایه آن به ‎گونه ‎ای نبود که بیننده یا شنونده احساس کند با یک کارشناس روبه ‎روست. براساس این ادعا صحبت ‎های آقای کروبی فقط از آن جهت که نقد دیگران بود، مورد توجه قرار گرفت.
7- به ‎نظر می ‎رسد کلام آقای کروبی در عین دوستانه بودن، از لحنی فاخر و درخور ادبیات یک کاندیدای ریاست ‎جمهوری برخوردار نبود. یک استاد گویش و نگارش زبان فارسی یا یک استاد سخنوری، می ‎تواند بر سبک سخنرانی ‎های ایشان تذکراتی را وارد نماید. کسانی که حرف ‎های خیلی ساده را قشنگ می ‎زند از نعمت استقبال مردمی برخوردار می ‎شوند و عده ‎ای که حرف ‎های ساده را هم نتوانند قشنگ و سلیس بیان کنند، اقبال عامه مردم و نخبگان – هردو – را از دست می ‎دهند.
8- ادبیات سیاسی آقای کروبی فقط آن ‎جا که به سوابق ایشان مربوط می ‎شد، یک لحن ارزشی و انقلابی داشت و مورد توجه قشر مذهبیون سیاسی قرار گرفت. در نتیجه به ‎طور طبیعی این عده از جمعیت هدف مورد نظر آقای کروبی حذف شدند.
9- نفی صریح و سریع آقای احمدی ‎نژاد حوزه مخاطبان آقای کروبی را محدودتر ساخت. جبهه ‎گیری علنی ایشان در برابر آقای احمدی ‎نژاد اگرچه با امید به جمع کردن کامل سبد رأی همه منتقدین رییس ‎جمهور نهم صورت گرفت، ولی به ‎طور جدی و صریح، موجب شد طرفداران آقای احمدی ‎نژاد فرصت دیدن برنامه ‎های آقای کروبی را به خود ندهند. این ادعا اگر با فرض یا ادعای دیگری تهدید یا رفع نشود، در عمل برای آقای کروبی به معنی کوچک کردن جمعیت آماری مورد نظر است.
10- آقای کروبی با اظهارات تند و ساختارشکنانه خود در انتخابات، علاوه ‎بر این ‎که برخلاف رویه سابق خود در حفظ حدود و مرزها عمل کرد، کوشید با به ‎کارگیری ادبیات تجددمآبانه که در بعضی مواقع می ‎شد از آن به اظهارات شبه ‎سکولاریستی هم تعبیر کرد، رأی ‎های خاموش مخالف و معاند را جمع کند. این نگرش که موجب آزردگی اقشار مذهبی اعم از سیاسی و غیرسیاسی انتخابات شد به ‎سمتی رفت که تصور کناره ‎گیری آقای کروبی به نفع آقای موسوی شدت گرفت. در این برهه تحلیل شد که آقای کروبی در کسوت روحانیت به ساختارشکنی دست زد و حالا سبد رأی خود را که در بر دارنده بخش وسیعی از رأی ‎های خاموش است، به آقای موسوی هدیه خواهد کرد. ثمره این تحلیل تحقق نیافته تا به امروز این است که همه اظهارات صریح و تند و ساختارگریز آقای کروبی نتوانست اعتماد هیچ قشری را به ‎طور مشخص جلب نماید، حتی آن دسته ‎ای که طرح دیدگاه ‎های خود را برای اولین بار در تلویزیون می ‎دیدند.
11- انتخاب کردن هم بخشی دیگر از مسایل توسعه سیاسی و مباحث انتخاباتی است. گاهی یک نامزد انتخاباتی همه سعی خود را در بهترین برنامه ‎ها به اجرا می ‎گذارد، ولی انتظارات مردم، رفتار رقبا و مسایل حاشیه ‎ای انتخابات مانع از تحقق برنامه ‎های تبلیغاتی و پیروزی می ‎شود.
درباره این ‎که چرا مردم به شیخ اصلاحات رأی ندادند و حتی طرفداران جناح چپ آقای موسوی خاموش را بر آقای کروبی که همواره در صف اول مراودات و منازعات سیاسی بوده ترجیح دادند، بحث بسیار است. در این بخش به پاره ‎ای از عوامل که موجب شد مردم به آقای کروبی رأی ندهند، اشاره می ‎شود:
الف- ضعف اظهارات برنامه ‎ها و لحن آقای کروبی وقتی در برابر سه کاندیدای دیگر مورد مقایسه قرار گرفت، نمره قبولی دریافت نکرد.
ب- شاید به ‎نظر خیلی از ناظران سیاسی، رأی دوستداران آقای کروبی واقعا این ‎قدر نباشد. تصور می ‎کنم بیش از سیصد و سی ‎هزار نفر با آقای کروبی هم ‎داستان بودند، ولی جمع کثیری از آن ‎ها به آقای موسوی رأی دادند. وقتی فضا دوقطبی می ‎شود، رأی دیگر کاندیداها که در دو سر طیف دیدگاه ‎ها نیستند، به ‎شدت ریزش می ‎کند. این مطلب در مورد آقای رضایی هم صادق است. بخش قابل ملاحظه ‎ای از کسانی که به این دو نامزد تمایل داشتند، وقتی از عدم رأی آوردن آن ‎ها مطمئن شدند، جبهه ‎ای فکر کردند و تصمیم گرفتند. طرفداران آقای کروبی علی ‎القاعده تصمیم گرفتند به دو دلیل یا یکی از این دو دلیل، به آقای موسوی رأی بدهند:
نخست رأی نیاوردن آقای احمدی ‎نژاد و دیگر رأی آوردن آقای موسوی در برابر احمدی ‎نژاد، یعنی مسئله ‎ بسیاری از طرفداران نامزدهای غیراصول ‎گرا و حتی آقای رضایی، رأی نیاوردن آقای احمدی ‎نژاد بود. به این ترتیب، سرنوشت انتخاباتی آقای کروبی و رضایی مانند سرنوشت رأی آقایان ری ‎شهری و زواره ‎ای در سال هفتاد و شش شد.
سؤال مهم در این بخش این است که چطور نخبگان حزب اعتماد ملی و دوستان غیرحزبی او نتوانستند این اتفاق را حدس بزنند؟! آیا بازیگران سیاسی ما در تحلیل ادبیات انتخابات ضعیف هستند؟! آیا دوستان آقای کروبی در صورت درک اوضاع چاره ‎ای دیگری هم غیر از روش خود داشتند؟! سؤال مهمتر در این ‎باره وقتی به ذهن خطور می ‎کند که می ‎دانیم نفر اصلی ستاد آقای کروبی یعنی آقای غلامحسین کرباسچی که هم قول معاون اولی را دریافت کرده بود و هم در کنار آقای کروبی در پوسترهای انتخاباتی دیده شده بود، در روز رأی ‎گیری و در مسجد دانشگاه امیرکبیر پس از گفت ‎وگو با دانشجویان رأی خود را به جمع نشان داد؛ «موسوی». اگرچه جای طرح این مسئله به ‎درستی در این بخش مقاله نیست، ولی ضمن آن ‎که توجه خواننده محترم به ‎شدت و اهمیت مسئله دوقطبی شدن انتخابات جلب می ‎شود، این مسئله هم یادآوری می ‎شود که چگونه آقای کروبی با دوستان خود تعامل کرده بود که این ‎قدر صریح و غیردوستانه در پای صندوق رأی رهایش کردند؟! آیا این نحوه عمل سیاسی، بعضی فرضیه ‎ها درباره پیوستن سؤال ‎ برانگیز برخی از سیاسیون کهنه ‎کار به آقای کروبی را تقویت نمی ‎کند؟! سؤال دیگری هم هست که آقای کروبی شاید علاقه ‎مند باشند به آن پاسخ بدهند؛ چه می ‎شود که این ‎گونه افراد به آقای کروبی می ‎پیوندند؟ هرچند باید بپذیریم که در سیاست، برخلاف همه ‎جا حرف مرد یکی نیست، ولی دیگر چرا معاون اول آقای کروبی رأی خود را به جمع نشان داد؟ آیا برای خراب کردن آقای کروبی این عمل صورت گرفت یا تعابیر دیگری هم می ‎شود کرد؟!
ج) مردم به گفتمان سیاسی آقای کروبی رأی ندادند. آقای کروبی در بخش ‎هایی از صحبت ‎ها و اظهارات خود یک ‎بار به ‎طور کامل همه ادبیات غیرارزشی و غیرانقلابی طیف ‎های مختلف گروه ‎های معتقد، مخالف و معاند را – با کم و زیاد – مرور کرد. این فرض امروز در حال تقویت شدن است که اگر بخشی از رأی ‎های خاموش نظام جمهوری اسلامی به ‎دلایل مختلف به آقای احمدی ‎نژاد و موسوی اختصاص پیدا کرد، ولی هیچ ‎کدام از اظهارات سؤال ‎برانگیز و غیر ‎متداول و غیرواقع ‎بینانه آقای کروبی که از عالی ‎ترین مقام ‎های نظام تا نهادهای مختلف سیاسی و امنیتی و مدنی را در برگرفت در بین توده ‎های مردم خریدار پیدا نکرد.
شاید اثبات فرضیه دوم به ‎طول بینجامد، ولی این مسئله جای توجه دارد که در فضای انتخاباتی و در زمینه رأی ‎دهی و رأی ‎گیری ادبیات سکولاریستی و گفتمان روشنفکری، منتقد بی ‎تفاوت که فقط با اصل حاکمیت دینی مسئله دارد در بین آن دسته از مردم که رأی می ‎دهند طرفدار ندارد. گرچه اثبات یک مسئله نیازمند وقت و کار عملی بیشتری است، اما تنها به دو شاهد مثال مؤید این نظر اشاره می ‎شود:
1) آقای احمدی ‎نژاد با اعتماد به نفس و در پارادایم دینی انقلابی صحبت کرد و رأی آورد. موفقیت آقای احمدی ‎نژاد در دوره پیشین این مدعا را خیلی تقویت می ‎کند.
2) آقای مهندس موسوی نیز با همین ادبیات سیدی و شعرهای «یک یا حسین تا میر حسین» و «یا زهرا، فرزند زهرا» و حتی شعار الله ‎اکبر که علامت اعتراض شبانه طرفداران وی است از چنین ادراکی نسبت به نوع مطالبات سیاسی مردم برخوردار است. حال با توجه به این فرضیه چگونه آقای کروبی در دام اظهارات گریزاننده جماعت مشاوران خود قرار گرفت. آقای کروبی در جلسات دانشجویی متعددی ظاهر شد که بحث ‎های روشنفکرانه متعدد غیرانقلابی در آن ‎ها مطرح می ‎شد و ساعت ‎ها جدال دانشجویی در حضور ایشان برپا می ‎گشت. درست در همان زمان که آقای کروبی از آزادی دانشجوی زندانی سیاسی - بدون پرسیدن از علت دستگیری ‎اش - صحبت می ‎کرد و در هیاهوی دانشجویی فرو رفته بود، صداوسیما این برنامه ‎ها را پخش می ‎کرد و کسی نفهمید که این اتفاق به ‎نفع شیخ اصلاحات نیست. به ‎نظر می ‎رسد توده مردم از این حرف ‎ها خسته شده ‎اند.
12- ادبیات سیاسی آقای کروبی اگرچه در بین مردم بسط و حامی نیافت، بیشتر مورد توجه روشنفکران و گروه ‎های مختلف مخالف قرار گرفت. حمایت بعضی از این افراد از یک روحانی مبارز و زندان ‎کشیده که شعارش اعتلای آرمان ‎های امام بود، همچنان سؤال ‎برانگیز است. به ‎عنوان نمونه باید پرسید چگونه می ‎توان میان افکار آقای قوچانی که سابقه روزنامه ‎نگاری ایشان در دسترس همه است با اندیشه ‎های ناب امام خمینی ‎ (ره) در دفاع از مظلومان جهان و تکیه بر حاکمیت مطلق ولایت فقیه و توجه ویژه به بسیج سازگاری ایجاد کرد؟!
برای تبیین این جانبداری روشنفکرانه غربگرایانه از آقای کروبی، دلایل زیر محتمل است:
الف- تصور این ‎که آقای کروبی چون روحانی هستند از مصونیت برخوردارند و می ‎توانند انتقادات تند بر زبان بیاورند و ساختارشکنی کنند.
ب- خاطرات دوران نخست وزیری آقای مهندس موسوی همچنان از روحیه تند انقلابی او حکایت داشت. اظهارات و تبلیغات آقای موسوی نیز بر قانون ‎گرایی و حفظ میراث امام تأکید داشت. سخنرانی«توهم توطئه» آقای موسوی در بحبوحه دوم خرداد بعنوان یک واکنش ضدروشنفکری و غیردوم ‎خردادی هنوز در یادها بود. در نتیجه آقای موسوی پیش از نیمه خرداد، کمتر انگیزه برای حمایت در بین روشنفکران لیبرال ایجاد می ‎کرد. تصویر مهندس موسوی، تا قبل از 22 خرداد در ذهن بسیاری از عناصر افراطی و ساختارشکن، تصویری مطلوب و مناسب نبود.
به هر حال نه آن گفتمان مورد توجه قرار گرفت و نه روشنفکران سکولار و غیرانقلابی از حمایت خود طرفی بربستند و نه آقای کروبی توانست در این زمینه موفقیتی کسب کند.
13- رفتار آقای کروبی پس از انتخابات نیز تأمل برانگیز است. ادعای تقلبی که از سوی ایشان مطرح شده است، عجیب ‎ترین نوع این اظهارات است. از قول ایشان نقل شده است که گفته ‎اند صندوق ‎های رأی دوجداره و دولایه بوده است و بخش زیرین آن پیش از انتخابات از رأی پرشده بوده است. اگرچه آن چه نقل شد یکی از اظهارات جناب آقای کروبی است و دلایل دیگری نیز از قول ایشان طرح شده است ولی تمسک یک چهره کارکشته کارآزموده به چنین بحث ‎هایی محل سؤال است.
در همراهی آقای کروبی با ناآرامی های پس از انتخابات باید پرسید چگونه فرزند انقلاب و کسی که سال ‎ها متولی رسیدگی به امور خانواده شهدا بود، حاضر ‎شد در سایه تأیید و حضور و حمایت او، بخش ‎هایی از پایتخت درگیر ناآرامی و شورش شود!! آیا در آن چند روز پس از انتخابات، آقای کروبی منافع نظام و جایگاه فصل ‎الخطابی رهبری را در خاطر نداشت؟! مردم می ‎پرسند آیا این آقای کروبی، همان آقای کروبی است که در مجلس ششم از حکم حکومتی رهبرانقلاب در مجلس حمایت کرد و طرح اصلاح قانون مطبوعات را از دستور خارج کرد؟ چگونه شد که در حاشیه تجمعاتی که آقایان موسوی و کروبی از جمله حامیان اصلی آن بودند مردم به جان هم افتادند و حساسیت اوضاع مورد توجه شیخ اصلاحات قرارنگرفت؟! در تحلیل این امر نیز دو فرضیه مطرح است:
نخست: روحیه مردم ‎دار و لوطی ‎منش آقای کروبی که چون احساس می ‎کند ظلمی صورت گرفته است در صحنه و در کنار مهندس موسوی و دیگر حامیان این اتفاقات همچنان باقی مانده است.
دوم: با توجه به رأی پایین کروبی و عدم استقبال زایدالوصف مردم چه حزب ‎اللهی و چه دیگران از وی؛ برای احیای مجدد حیات سیاسی حزب اعتماد ملی راهی جز هم ‎نوایی با این نافرمانی خشن اجتماعی(بخوانیم شورش؟!) باقی نمانده بود.
متأسفانه هم جایگاه آقای کروبی و هم جایگاه حزب ایشان در بین ارادتمندان انقلاب و امام و رهبری تضعیف شده ‎است. هدف تبلیغات و رفتار سیاسی ایشان بر روی آن دسته از طرفداران آقای موسوی که تا پایان شورش ‎ها و اغتشاشات در خیابان ‎ها حضور داشتند متمرکز شده است. آیا زمانه آقای کروبی را به وضعیتی دچار کرده است که باید برای ادامه حیات سیاسی خود چشم به رأی کسانی بدوزد که باعث شدند در پی یک شکست انتخاباتی چهره کشور در داخل به خون آلوده شود و در خارج طعم شیرین حضور حماسی مردم در انتخابات به کام مدافعان انقلاب اسلامی تلخ گردد.
14- گلایه ‎های انتخابات: در آینده و پس از فروکش کردن این موج ناآرامی و ناراحتی، اصلی ‎ترین گلایه ‎های آقای کروبی از آقای مهندس موسوی خواهد بود. رفتار کنونی آقای موسوی باعث شده است بخش قابل ملاحظه ای از منتقدان نظام و مخالفان جریان اصول ‎گرا از دایره حامیان و دوستداران نظام جمهوری اسلامی خارج شوند.
موضع ‎گیری ‎های تند و متأثر از التهاب اجتماعی بخشی از نخبگان چپ، دیگر امکان خدمتگذاری را به ‎عنوان یک نیروی ارادتمند به نظام باقی نگذاشته است. مهمتر از آن سلب اعتماد اجتماعی هواداران این گروه ‎ها از بخشی از نمادهای جمهوری اسلامی است که نه ‎تنها به نفع انقلاب نیست، بلکه ممکن است باعث ریزش رأی و کم ‎شدن تعداد هواداران این مجموعه شود؛ چراکه با چنین تجربه تلخی و با این ‎چنین شکستی مردم هوادار آقای موسوی به ‎راحتی برای رأی دادن به پای صندوق ‎ها نخواهند آمد.
سبب این اتفاق و این ریزش سیاسی اجتماعی مهیب آقای موسوی است، ولی لطمات آن دامن آقای کروبی و همه ‎ فعالین اصلاح ‎طلب را نیز رها نخواهد ساخت.
به ‎نظر نگارنده فیلم تبلیغاتی آقای کروبی نشانه دقیقی از رویکرد انتخاباتی او برای جلب آرای مردم است. ترکیب دوستان انتخاباتی آقای کروبی در این فیلم حیرت ‎برانگیز است؛ من ‎جمله کسانی که به ‎جرم تخلف در امانتداری از اموال مردم مجازات شدند، نسبت به رعایت ‎شأن مدیران کشور حساسیت نشان دادند و آن ‎هایی که از حیث خانوادگی لطمه خورده بودند و همچنین کسانی که به دفاع از حقوق زنان پرداختند؛ بدون آن ‎که موضع خود را در این سال ‎ها روشن کرده باشند. کسانی که در سال ‎های اخیر با واسطه و بی ‎واسطه به ‎دلیل سوءاستفاده از موقعیت ‎های مذهبی مورد انتقاد علمای دین و نهادهای قانونی قرار گرفته بودند نیز در حامیان وی بودند. آیا سطح انتظار آقای کروبی از مردم این ‎قدر پایین آمده است که می ‎خواهد مردم حافظه سیاسی خود را از دست بدهند و سابقه افراد را فراموش کنند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات