تاریخ انتشار : ۳۰ بهمن ۱۳۹۰ - ۰۸:۰۹  ، 
کد خبر : ۲۳۵۳۹۵
مصاحبه با علی امینی کارشناس مسایل سیاسی و راهبردی

تهدیدات نرم

مصاحبه‌گر: کیانوش امانی اشاره: هیأت حاکمه فعلی ایالات متحده آمریکا، پس از شکست‌های گسترده نومحافظه‌کاران این کشور در بکارگیری قدرت سخت در افغانستان، عراق، فلسطین اشغالی و در مواجهه با پرونده هسته‌ای ایران و نفوذ منطقه‌ای آن، در یک «جا خالی استراتژیک» و عدول تدریجی از مشی گذشته خود بر قدرت نرم در مواجهه با جهان اسلام و بخصوص ایران اسلامی متمرکز شده‌اند. به منظور واکاوی قدرت نرم آمریکا و تهدیدات ناشی از آن و راه‌های مقابله با تهدیدات نرم ایالات متحده علیه جمهوری اسلامی ایران گفت‌وگویی را با «علی امینی»، کارشناس مسائل سیاسی راهبردی و دانشجوی دکتری مهندسی سیستم‌های فرهنگی داشته‌ایم که ماحصل آن در ادامه مورد بحث قرار می‌گیرد. این کارشناس سیاسی معتقد است که تهدیدات نرم الگوی رفتاری میان ایالات متحده آمریکا و جمهوری اسلامی ایران است که هر یک تلاش می‌نمایند تا با قدرت نرم خود، تهدیدات نرم دیگری را خنثی نماید و در صورت امکان قدرت نرم دیگری را به چالش بکشانند. از نظر وی باراک اوباما، رئیس‌جمهور فعلی آمریکا محصول خرد جمعی و عقل هوشمند نخبگان آمریکا اعم از جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها است که مأموریت‌ وی ترمیم اعتبار و چهره مخدوش‌شده آمریکا در محیط بین‌المللی و بهره‌گیری کامل از قدرت نرم برای تضعیف پایه‌های جمهوری اسلامی ایران به عنوان قدرت‌محوری در جهان اسلام است. ماهنامه خلیج فارس و امنیت

‌‌‌*‌‌ ماهنامه خلیج‌‌‌فارس‌‌‌ و امنیت: ضمن تشکر از وقتی که در اختیار این ماهنامه گذاشتید به عنوان اولین سوال بفرمایید با توجه به اینکه بسیاری از کارشناسان سیاسی و علوم استراتژیک بر این باورند که ایالات متحده آمریکا بعد از تهاجم نظامی به افغانستان و عراق که با ناکامی‌های زیادی روبه‌رو شده است به همین علت در مواجهه با جهان اسلام و بخصوص جمهوری اسلامی ایران به تهدیدات نرم روی آورده است. شما در این رابطه چه نظری دارید؟
‌‌‌*‌‌‌‌‌*‌‌ آقای امینی: قبل از واکاوی راهبرد جدید آمریکا در قبال کشورهای اسلامی و به خصوص جمهوری اسلامی ایران، بهتر آن است که تعریفی از «قدرت نرم» داشته باشیم زیرا که تهدیدات نرم برخی از قدرت‌های بزرگ بین‌المللی را بایستی در چارچوب قدرت نرم آنها تجزیه و تحلیل کنیم.
قدرت نرم کشورها، بخشی از قدرت ملی آنها محسوب می‌شود. قدرت ملی کشورها بطور کلی از دو بخش قدرت سخت و قدرت نرم تشکیل شده است. این دو بخش کاملاً بهم مرتبط هستند، زیرا که هر دو جنبه‌هایی از توانایی دستیابی به اهداف موردنظر از طریق تحت‌‌‌تأثیر قرار دادن رفتار و عملکرد دیگران محسوب می‌شوند. به این ترتیب آنچه مسلم است این است که قدرت ملی کشورها شامل دو بعد سخت‌افزاری و نرم‌افزاری است. در قدرت سخت‌افزاری بیشتر بر بعد نظامی، اقتصادی و سیاسی تأکید می‌شود اما در قدرت نرم‌افزاری بر ابعاد فرهنگی و اجتماعی تأکید می‌گردد.
برخی‌ها قدرت نرم را «قدرت ایدئولوژی»، بعضی دیگر آن را «قدرت روانی و یا روان‌شناختی» و عده‌ای دیگر آن را «قدرت فرهنگی» می‌نامند. ایدئولوژی، اعتبار ملی، روحیه ملی، خصوصیات ملی، هویت ملی، مشروعیت نظام سیاسی، ساختار حکومت، موقعیت جغرافیایی و... از جمله موضوعاتی هستند که در چارچوب قدرت نرم تبیین می‌شوند.
«ژوزف نای» (Joseph nye) تئوریسین قدرت نرم و محقق برجسته آمریکایی قدرت نرم را شیوه غیرمستقیم رسیدن به نتایج مطلوب بدون تهدید یا پاداش ملموس می‌داند. این شیوه غیرمستقیم رسیدن به نتایج مطلوب، چهره دوم قدرت است. بر این اساس، یک کشور می‌تواند به مقاصد موردنظر خود در سیاست جهانی نایل آید، چون کشورهای دیگر، ارزش‌های آن را می‌پذیرند، از آن تبعیت می‌کنند، تحت‌‌‌تأثیر پیشرفت‌های اقتصادی و آزاداندیشی و رویکردهای عدالت‌خواهانه آن قرار می‌گیرند و در نتیجه خواهان پیروی از آن می‌شوند.
در این مفهوم آنچه مهم است تهیه و تنظیم دستورالعملی است که بوسیله آن بتوان دیگران را جذب کرد. به این ترتیب کشورها از طریق قدرت نرم توانایی کسب آنچه که می‌خواهند، از طریق جذب کردن و نه از طریق اجبار و یا پاداش، به دست آورند.
اصولا راهبردهای معطوف به قدرت سخت به لحاظ آرمانی در راستای پیشبرد منافع ملی بر «مداخله نظامی»، «دیپلماسی تهاجمی» و «تحریم‌های اقتصادی» تمرکز دارند. این راهبردها به اتخاذ سیاست‌های تقابلی با کشور و یا کشورهای مورد هدف منجر می‌شوند اما در مقابل، در راهبردهای معطوف به قدرت نرم بر راه‌حل‌های مبتنی بر ارزش‌های سیاسی و فرهنگی مشترک، ابزارهای مسالمت‌آمیز جهت مدیریت بهتر مناقشات و بحران‌های موردنظر و نیز همکاری‌های اقتصادی تاکید می‌شود. قدرت نرم بر مبنای توانایی شکل دادن به ترجیحات دیگران استوار است.
به این صورت که یک کشور با بهره‌گیری از قدرت برتر نرم خود، تلاش می‌کند تا روی مقوله‌های نامحسوس و ناملموس کشور هدف تأثیر بگذارد و ارزش‌ها، باورها، اعتقادات و رفتارهای سیاسی آن را تحت‌‌‌‌تأثیر قرار دهد. در این صورت بدون آنکه از ابزار نظامی و فشار سیاسی و یا تحریم اقتصادی که عمدتاً پیامدهای بین‌المللی دارد استفاده کرده باشد به اهداف راهبردی خود نایل آمده است.
‌‌‌*‌‌ ماهنامه خلیج‌‌‌فارس‌‌‌ و امنیت: آیا این قدرت نرم، همان قدرت نفوذ کشورها است؟
‌‌‌*‌‌‌‌‌*‌‌ آقای امینی: خیر، قدرت نرم متفاوت از «نفوذ» است. نفوذ می‌تواند بر قدرت سخت‌افزارانه و تهدید و پاداش هم استوار شود و اما در قدرت نرم بیش از آنکه بر ترغیب و یا توانایی به حرکت درآوردن مردم از طریق بحث و استدلال تأکید شود بر توانایی جذب کردن آنها تاکید می‌شود. البته این توانایی جذب کردن، اغلب به رضایت منجر می‌شود.
‌‌‌* ‌‌ماهنامه خلیج‌‌‌فارس‌‌‌ و امنیت: تفاوت قدرت نرم و قدرت سخت در چیست؟
‌‌‌*‌‌‌‌‌*‌‌ آقای امینی: اول؛ قدرت نرم، قدرت اقناع‌سازی است. از قدرت اقناع‌سازی، بدون اینکه از ابزارهای فیزیکی استفاده شود، رفتار دیگران تحت‌‌‌‌تأثیر قرار داده می‌شود. قدرت نرم، قدرت شکل دادن به ترجیحات دیگران است. منافع قدرت نرم طیفی از رفتارهای متقاعدکننده است. در هزاره سوم که عصر ارتباطات و اطلاعات نام‌گذاری شده است، اعمال قدرت کشورها بیشتر از جنس نرم‌افزارانه است نه از جنس سخت‌افزارانه که مبتنی بر اهرم‌های نظامی، تحریم‌های اقتصادی و دیپلماسی قهری است.
دوم؛ قدرت نرم، دارای ماهیتی سنت‌گرایانه است. قدرت نرم هر کشوری در یک فرآیند تاریخی شکل می‌گیرد. از این‌رو، قدرت نرم، یک قدرت فرهنگی است که از شیوه تفکر مردم، شیوه زندگی مردم، سیستم اجتماعی، آداب و رسوم قومی، رژیم سیاسی مورد پذیرش عامه و... شکل می‌گیرد. در این میان قدرت نرم، قدرت و فرهنگی است که ارتباط تنگاتنگی با ایدئولوژی و آداب و سنن و حیات اجتماعی دارد.
سوم؛ قدرت نرم، قدرتی پویا است، یعنی دارای خاصیت پویا است نه ایستا. برخلاف قدرت سخت‌افزارانه که ماهیتی ایستایی دارد، قدرت نرم ماهیتی متحولانه و تغییرپذیرانه دارد که شکل‌گیری آن تابع اخلاق ملی، روحیات ملی، قدرت دیپلماتیک و قدرت فرهنگی است.
چهارم؛ قدرت نرم محصولی فرهنگی اجتماعی است. به این معنا که این قدرت تنها نتیجه عملکرد رسمی دولت‌ها نیست. بلکه فعالان فرهنگی و اندیشمندان اجتماعی نیز می‌توانند در این وادی نقش ایفا کنند و زمینه‌های ارتقای قدرت ملی کشور را با تأثیرگذاری به رفتار سایر کشورها و ارزش‌های غالب جوامع مهیا و فراهم کنند.
پنجم؛ قدرت نرم، قدرتی بسط‌پذیر است. با وقوع انقلاب اطلاعاتی و گسترش روزافزون ارتباطات جهانی، قدرت نرم توانایی زیادی برای ایفای نقش در عرصه جهانی دارد. قدرت نرم برخلاف قدرت سخت، محدودیت‌های ناشی از مرزهای جغرافیایی، قومیت‌ها، زمان و فضا را پشت سر گذاشته و لذا دارای دامنه اثرگذاری زیادی است.
ششم؛ قدرت نرم، قدرتی روزآمد است. به این ترتیب که با مطرح شدن ابزارها و شیوه‌های گوناگون در جامعه بین‌المللی و ظهور فناوری اطلاعات و رسانه‌های جمعی، قدرت نرم به یک ابزار قدرتمند تأثیرگذار در عرصه بین‌المللی تبدیل شده است. جوهره قدرت نرم، طوری است که ظرفیت انطباق با شرایط و ساز و کارهای نوین را داشته و به واسطه استفاده از فناوری‌های نوین، می‌تواند ضریب نیل به اهداف را افزایش دهد.
‌‌‌*‌‌ ماهنامه خلیج‌‌‌فارس‌‌‌ و امنیت: به این ترتیب به نظر می‌رسد که منشأ تولید قدرت نرم بیشتر جوامع است و نه حکومت‌ها و مرز قدرت نرم را در سطح بافت‌های اجتماعی و فرهنگی کشورها بایستی بیشتر جستجو کرد؟
‌‌‌*‌‌‌‌‌*‌‌ آقای امینی: نه، قدرت نرم فقط متأثر از فرهنگ جامعه موردنظر نیست بلکه این قدرت‌ از لایه‌ها و سطوح مختلفی تشکیل شده است. یک سطح قدرت نرم، سطح راهبردی است. این سطح از قدرت نرم که متأثر از فرهنگ راهبردی کشور موردنظر است به سطح رهبران و نخبگان کشور مربوط می‌شود. این سطح بالاترین سطح قدرت نرم تلقی می‌گردد. هدف اصلی قدرت نرم در این سطح، افزایش قدرت هنجارسازی خود و تضعیف قدرت هنجارسازی حریف در محیط بین‌المللی است.
دومین سطح قدرت نرم، سطح میانی آن است، در این سطح بر عنصر مردمی قدرت نرم تأکید می‌گردد. این سطح از قدرت نرم، متأثر از فرهنگ ملی است و از سطح راهبردی و تصمیمات راهبردی نخبگان و رهبران حمایت می‌کند. در واقع، قدرت نرم در سطح میانی به قدرت تصمیم‌گیری رهبران مشروعیت می‌بخشد و بر عزم و اراده آنها تأثیر می‌گذارد.
سومین سطح قدرت نرم، سطح تاکتیکی است که این سطح از قدرت نرم، از فرهنگ دفاعی کشور متأثر می‌گردد.
زمانی که از این سه سطح به عنوان تهدید علیه کشور دیگری استفاده شود، تهدیدات ناشی از سطح راهبردی بسیار مخرب‌تر از تهدیدات میانی و تاکتیکی است. در تهدیدات راهبردی، هدف تأثیرگذاری بر برآوردها و شناخت نخبگان و رهبران کشور هدف و نیز تأثیر گذاشتن بر عزم و اراده آنان برای مقاومت و ایستادگی است.
در سطح میانی، هدف تهدیدات نرم، سلب اراده و انگیزه مردم و بی‌تفاوت نمودن جمعیت‌های همراه و تبدیل آنها به جمعیت‌های معارض، مخالف و بی‌تفاوت و شکل دادن به نافرمانی‌های مدنی با ایجاد شکاف بین دو سطح میانی و استراتژیک است.
در سطح تاکتیکی، هدف تهدیدات نرم، تضعیف قدرت روحیه دفاعی رزمندگان و نیروهای مسلح کشور است که عمدتاً در میدان نبرد با اعمال جنگ روانی اجرا می‌شود.
آمریکا در طول 30 سال گذشته در مقاطع مختلف از هر سه سطح قدرت نرم علیه جمهوری اسلامی ایران استفاده کرده است. در دوران دفاع مقدس، سطح تاکتیکی قدرت نرم با هدف تضعیف روحیه رزمندگان اسلام و پذیرش شکست در جبهه‌های جنگ ارجحیت داشت.
در طول یک دهه اخیر و بخصوص پس از حادثه 11 سپتامبر، تأثیرگذاری بر شناخت نخبگان از محیط منطقه‌ای و بین‌المللی و سست کردن عزم و اراده آنها برای تداوم مقاومت در مقابل فشارهای همه‌جانبه آمریکا در واقع سطح منازعه و برخورد آمریکا با ایران بوده است.
این رویارویی آمریکا در واقع یک رویارویی در سطح راهبردی تلقی می‌گردد که هدف قدرت نرم آمریکا، شکستن اراده رهبران نظام برای مقاومت بوده است. آمریکا در صورت نیل به این هدف به راحتی می‌توانست سایر اهداف خود را که متلاشی کردن نظام از درون بود محقق نماید اما ایستادگی و پایداری مسئولان نظام، آمریکا را در نیل به این هدف ناامید کرد.
نمونه سطح میانی تهدیدات آمریکا بر علیه جمهوری اسلامی ایران را در ایام انتخابات دهم ریاست جمهوری، شاهد بودیم.
در این سطح آمریکا تلاش کرد تا با جنگ روانی میان حاکمیت و توده‌های مردم شکاف ایجاد کند و مشروعیت نظام را ساقط کند اما هوشیاری و تیزبینی رهبر معظم انقلاب اسلامی و حضور گسترده مردم در صحنه انتخابات، تهدیدات نرم آمریکا را ناکام کرد.
آنچه مسلم است در طرح‌ریزی دفاعی و راهبردی جمهوری اسلامی ایران، الگوهای رفتاری آمریکا در محیط بین‌المللی برای ایران تهدید امنیت ملی محسوب می‌شود. آمریکا پس از وقوع انقلاب اسلامی همواره بزرگترین تهدید امنیت ملی ایران بوده است. این تهدیدات گاه ماهیت سیاسی، ماهیت اجتماعی، ماهیت اقتصادی، نظامی و گاه ماهیت فرهنگی داشته است و گاهی هم این تهدیدات ترکیبی از مؤلفه‌های سیاسی، اقتصادی، نظامی و امنیتی بوده است. این تهدیدات به تناسب زمان متفاوت بوده‌اند.
مثلاً با روی کار آمدن دولت نهم و عزم آن برای مقاومت در موضوع هسته‌ای، آمریکا به همه اهرم‌های سیاسی، اقتصادی، امنیتی در دو سطح بین‌المللی و منطقه‌ای مبادرت ورزید و حتی تهدید به تهاجم نظامی را با آرایش نیروهای نظامی خود در منطقه و ایجاد ائتلاف‌های نظامی و سیاسی منطقه‌ای و بین‌المللی به اوج رساند اما استحکام سه سطح قدرت راهبردی، میانی و تاکتیکی در ایران مقامات ایالات متحده آمریکا را ناچار ساخت تا اقدام به یک «جاخالی راهبردی» بزنند و با بهانه قرار دادن گزارش نهادهای امنیتی و اطلاعاتی خود، عملاً از تهدیدات نظامی ایران در سطح راهبردی فاصله بگیرند.
شکی نیست که آمریکا در تهاجم نظامی به افغانستان و عراق، هزینه‌های سنگین معنوی و مادی پرداخت نموده است. بطوری که نه تنها در این دو کشور به اهداف راهبردی خود نائل نیامد بلکه موفقیت سیاسی این کشور در میان افکار عمومی دنیا مخدوش گردید و منافع حیاتی این کشور بطور جدی در معرض آسیب و تهدید قرار گرفت.
از این‌رو استمرار تهدیدات سخت‌افزارانه جمهوری اسلامی ایران نه تنها منافعی برای ایالات متحده آمریکا ایجاد نمی‌کرد بلکه هرگونه خطای راهبردی آمریکا در اجرای یک عملیات نظامی ممکن بود که تمام منافع حیاتی این کشور را در دنیا به مخاطره بیاندازد. از این‌رو مقامات آمریکایی به این نتیجه رسیدند که به جای استراتژی تهدید و ارعاب در مواجهه با ایران، بهتر است از راهبردی جنگ‌افزارهای نرم استفاده کنند.
پس از روی کار آمدن اوباما نیز، این راهبرد در برابر ایران به عنوان راهبرد غالب آمریکا در عرصه بین‌المللی مدنظر قرار گرفته است. سفرهای مکرر اوباما، رئیس‌جمهور آمریکا و نمایندگان وی به کشورهای اروپایی و کشورهای خاورمیانه گواه تغییر مشی دیپلماسی آمریکا در عرصه بین‌المللی است. هدف هیأت حاکمه فعلی آمریکا ترمیم و بازسازی سیاست خارجی این کشور و تأمین منافع و اهداف راهبردی ایالات متحده با استفاده از ابزارهای قدرت نرم است.
از این‌رو باراک اوباما، محصول عقل جمعی نخبگان آمریکا اعم از جمهوری‌خواهان و دموکراتها است. وی در شرایطی روی کار آمده است که سیاست خارجی آمریکا در عرصه بین‌المللی با بحران‌های مضاعفی روبه‌رو شده و محیط بین‌المللی در نتیجه سیاست‌های تهاجمی و نظامی‌گری نومحافظه‌کاران این کشور با چالش‌های فزاینده روبرو گردیده است.
در چنین شرایطی باراک اوباما آمده تا ناجی آمریکا از گردابهای امنیتی عرصه بین‌المللی باشد پس او چاره‌ای جز فاصله گرفتن تدریجی از رویکرد تهاجمی در عرصه بین‌المللی و در مواجهه با جهان اسلام و بخصوص کشورمحوری آن یعنی جمهوری اسلامی ایران ندارد، چرا که تداوم رویکرد گذشته، قدرت بین‌المللی آمریکا را بشدت کاهش می‌دهد. رویکرد دولت فعلی آمریکا در برخورد با ایران، جهان اسلام و حتی کشورهای اروپایی، رویکردی نرم‌افزارانه است و اما این رویکرد به منزله عدول ایالات متحده از اهداف و راهبردهای کلان خود برای ایجاد تغییر در نقشه سیاسی جهان اسلام نیست.
‌‌‌*‌‌ ماهنامه خلیج‌‌‌فارس‌‌‌ و امنیت: اساساً میان تهدیدات نرم و تهدیدات سخت چه تفاوت‌های مبنایی وجود دارد؟
‌‌‌*‌‌‌‌‌*‌‌ آقای امینی: تهدیدات سخت و تهدیدات نرم هر دو در حوزه تهدیدات امنیت ملی است. تهدیدات سخت متکی به روش‌های فیزیکی، عینی،‌ سخت‌افزارانه و همراه با اعمال و رفتارهای خشونت‌آمیز، براندازی آشکار و با استفاده از زور و اجبار و حذف دفعی و اشغال سرزمین است. نظیر آنچه که در افغانستان و عراق پس از حوادث 11 سپتامبر اتفاق افتاد و یا آنچه که در سرزمین‌های اشغالی فلسطین رخ داده است.
این تهدیدات، تهدیدات سخت هستند که عمدتاً محسوس، واقعی،‌ عینی و با عکس‌العمل‌های فیزیکی همراه هستند. ظهور این نوع تهدیدات عمدتاً مربوط به دوره استعمار کهن است که قدرت‌های استعماری با لشکرکشی، اعمال زور و کشتار و اشغال و الحاق سرزمین اهدف خود را تأمین می‌کردند. البته شکل‌های مدرن تهدیدات سخت در عصر حاضر را می‌توان در لشکرکشی‌های آمریکا و متحدان آن به منطقه خاورمیانه مشاهده کرد که به نظر می‌رسد اینها در عرصه ارتباطات در این سطح گسترده از جمله موارد استثنایی باشد.
اما تهدیدات نرم نوعی سلطه کامل در ابعاد سیاسی، فرهنگی و اقتصادی است که از طریق استحاله الگوهای رفتاری کشور هدف و جایگزینی الگوهای نظام مهاجم محقق می‌شود. در تهدیدات نرم، اصولاً ارزش‌های حیاتی یک نظام سیاسی یعنی زیرساخت‌های فکری، باورها، اعتقادات، الگوهای رفتاری در حوزه‌های فرهنگ، اعتقاد و سیاست به مخاطره می‌افتد. در تهدیدات نرم، کشور مهاجم، بدون منازعه و لشکرکشی فیزیکی، اراده خود را بر یک ملت تحمیل و آن را در ابعاد گوناگون با روش‌های نرم‌افزارانه استحاله می‌کند.
ایجاد تردید در مبانی و زیرساخت‌های فکری یک نظام سیاسی، بحران در ارزش‌ها و باورهای اساسی جامعه، ایجاد بحران در الگوهای رفتاری جامعه و... از جمله هدف‌های تهدیدات نرم کشور مهاجم است. نمونه‌های عینی تهدیدات نرم آمریکا علیه کشورمان را در زمان‌های مختلف سه دهه اخیر می‌توان مشاهده کرد که در هر مقطعی متناسب با شرایط و مقتضیات زمان سطحی از سطوح قدرت ملی ما را هدف قرار داده است. مثلاً در انتخابات اخیر ریاست جمهوری، آمریکا سطح میانی و قدرت فرهنگ ملی و نیز ایجاد شکاف میان قدرت سیاسی و قدرت اجتماعی را هدف قرار داده بود.
اصولاً، تغییرات حاصل از قدرت نرم، آرام، ذهنی، تدریجی و نرم‌افزارانه است. این تهدیدات همراه با آرامش و با استفاده از ابزارهای تبلیغات، رسانه‌ها، احزاب سیاسی، تشکل‌های فرهنگی، گروه‌های صنفی و شیوه القا و امتناع انجام می‌شود. در حال حاضر جهانی‌سازی فرهنگی نوعی از تهدید نرم تلقی می‌شود که آمریکا تلاش می‌کند به تدریج آموزه‌های نظام لیبرالیستی خود را با استفاده از فن‌آوری و کالاهای مصرفی و با کمک نظریه‌پردازان مؤسسان راهبردی خود در سطح جامعه بشری ترویج کند.
در مجموع می‌توان گفت که:
-‌‌‌ حوزه تهدیدات نرم فرهنگی اجتماعی است.در حالی مه حوزه تهدیدات سخت‌‌افزارانه، امنیتی و نظامی است.
- تهدیدات نرم پیچیده و محصول پردازش ذهنی نخبگان است و اندازه‌گیری آن مشکل است در حالی که تهدیدات سخت عینی، واقعی و محسوس است و می‌توان با ادامه برخی از معیارها آن را اندازه گرفت.
-‌‌‌ مرجع امنیت در تهدیدات سخت بیشتر دولت‌ها و نظام‌های سیاسی هستند، در حالی که مرجع امنیت در تهدیدات نرم، محیط فروملی و فراملی است.
-‌‌‌ روش اعمال تهدیدات سخت استفاده از زور و اجبار است. در حالیکه در تهدیدات نرم، از روش القاء بهره‌گیری می‌شود.
-‌‌‌ مفهوم امنیت در رویکردهای نرم شامل امنیت ارزش‌ها و هویت‌های اجتماعی است، در حالیکه این مفهوم در رویکردهای سخت به معنای نبود تهدیدات نظامی امنیتی خارجی تلقی می‌گردد.
-‌‌‌ تهدیدات سخت، محسوس و همراه با عکس‌العمل‌ و برانگیختگی است در حالیکه تهدیدات نرم به دلیل ماهیت غیرعینی و محسوس آن، عمدتاً فاقد عکس‌العمل به موقع است.
-‌‌‌ کاربرد تهدیدات سخت در رویکرد امنیتی عمدتاً با فروپاشی نظام‌های سیاسی مخالف یا معارض مترادف است،‌ مانند آنچه که در افغانستان و عراق اتفاق افتاد. اما کاربرد تهدیدات نرم در رویکردهای امنیتی علیه نظام‌های سیاسی مخالف یا معارض، با فروپاشی آرام، فرهنگ‌سازی و نهادسازی در چارچوب الگوهای رفتاری نظام لیبرالیزم است. نمونه‌های تهدیدات نرم را در کشورهای مثل گرجستان، یوگسلاوی، اوکراین و... که در آنها "انقلاب رنگی" اتفاق افتاد، می‌توان مشاهده کرد.
در واقع تهدیدات نرم نوعی تهاجم فرهنگی است که به دنبال ایجاد بحران‌های فرهنگی و سیاسی در جامعه کشور مورد هدف برای دستیابی به اغراض سیاسی است. هدف اصلی تهدیدات نرم حذف باورهای جامعه، سلب اراده و روحیه مقاومت و ایستادگی، تضعیف روحیه ملی و فرهنگ بومی و در مجموع استحاله فرهنگی و سیاسی کشور موردنظر است. در این نوع تهدیدات است که دشمن تلاش می‌کند تا ملتی با آرمان‌های بزرگ به ملتی بی‌آرمان و بی‌هدف تبدیل کند و به دست خود، الگوهای رفتاری خود را در حوزه‌های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی به چالش بکشاند.
به این ترتیب، امروزه، تهدیدات نرم، مؤثرترین، کارآمدترین، کم‌هزینه‌ترین و در عین حال خطرناکترین و پیچیده‌ترین تهدیدات علیه امنیت ملی کشورها است و ایالات متحده آمریکا برای حفظ هژمونی جهانی خود و عبور از بحران‌های استراتژیک فراروی خود،‌ در دوره اوباما به رویکرد تهدیدات نرم روی آورده است، زیرا که با این نوع تهدیدات می‌توان با کمترین هزینه، به اهداف کاملاً راهبردی نائل آمد، اهدافی که در تهدیدات سخت‌افزارانه و تهاجمات امنیتی و نظامی با هزینه‌های گزافی تأمین می‌شود. مسلم آن است که در نتیجه تهدیدات نرم، عزم و اراده و روحیه ملی کشور هدف، تضعیف می‌شود و فروپاشی قدرت و روحیه ملی یک کشور، مقدمه‌ای برای فروپاشی ساختار سیاسی و فرهنگی آن کشور است.
‌‌‌*‌‌ ماهنامه خلیج‌‌‌فارس‌‌‌ و امنیت: آمریکا در تهدیدات نرم علیه جمهوری اسلامی از چه ابزارها و شیوه‌هایی استفاده می‌کند؟
‌‌‌*‌‌‌‌‌*‌‌ آقای امینی: قبل از اینکه به ابزارها و شیوه‌های تهدیدات نرم آمریکا بپردازیم لازم است که به این نکته اشاره داشته باشیم که قدرت نرم آمریکا محصول مراکز راهبردی و مطالعات نخبگان فرهنگی و سیاسی این کشور است.
- یکی از مهمترین مؤسسات و مراکز طراحی تهدیدات نرم آمریکا، مؤسسه مطالعاتی «آمریکن اینترپرایز» است این مؤسسه طی 8 سال دوران نومحافظه‌کاران بر استفاده از جنگ روانی و ایجاد «نافرمانی مدنی» در ایران تاکید کرده است. افرادی همچون ریچارد پرل، مایکل لدین، داگلاس هیث، جان بولتون و پل وولفوویتز نیز از جمله مهمترین طراحان این مؤسسه هستند که در دولت نومحافظه‌کار جورج بوش دوم نقش برجسته‌ای داشتند.
این گروه از طراحان راهبردی بر این اعتقادند که براندازی نرم در ایران می‌تواند زمینه‌ساز روی کار آمدن غرب‌گرایان ساختارشکن و بالطبع، تغییر رفتار سیاست‌های اصولگرایانه جمهوری اسلامی ایران باشد و در این راستا، واشنگتن با بحران‌سازی بایستی بخش مهمی از ظرفیت‌های مادی و معنوی ایران را متوجه تنش‌های داخلی نماید زیرا که این امر سبب می‌شود مقامات جمهوری اسلامی ایران از ورود به حوزه‌های چالش‌‌‌زا با غرب منحرف شوند.
-‌‌‌ یکی دیگر از لابی‌های پژوهشی‌ پیرو رهنامه‌‌‌براندازی نرم و تهدیدات نرم‌افزارانه آمریکا علیه ایران، مؤسسه «اتحاد برای دموکراسی در ایران» است که در سال 2001 توسط مایکل لدین نومحافظه‌ پایه‌گذاری شد و برنامه «ائتلاف برای مردم‌سالاری در ایران» متأثر از اندیشه‌های پژوهشگران این مرکز مطالعاتی است.
-‌‌‌ یکی دیگر از مراکز راهبردی، ساخت و طراحی تهدیدات نرم آمریکا علیه ایران، «کمیته خطر جاری» است که به عنوان یکی از لابی‌های پژوهشی با نفوذ ایالات متحده آمریکا در سال 1950 از سوی «تریسی وورهیز» پایه‌گذاری شد و دوره‌های مختلف نقش‌‌‌برجسته‌ای در سیاست خارجی رؤسای جمهور آمریکا مانند آیزن هاور، جیمی کارتر، رونالد ریگان و جورج بوش داشته است.
کمیته خطر جاری از سال 1950 و همزمان با آغاز جنگ سرد، به عنوان تشکیلاتی به منظور تحقق اهداف مدیریت افکار و ایجاد اجماع برای مقابله با توسعه نفوذ اتحاد جماهیر شوروی سابق عمل کرد. این کمیته در سال 2004 گزارشی با عنوان «ایران یک رویکرد جدید» ارائه داد که در این گزارش تهدیدات نرم جمهوری اسلامی ایران را حمایت مالی از اسلام‌گرایان منطقه، جلوگیری از تحقق طرح صلح خاورمیانه و تلاش برای استیلای ایدئولوژیک بر کل منطقه بیان کرد.
این کمیته برای مقابله با تهدیدات نرم جمهوری اسلامی،‌ راهکارهایی همچون اعلام رسمی تمایل به برقراری رابطه با ایران، گسترش رسانه‌های ضدایرانی، حمایت از اپوزیسیون خارج‌نشین ایران‌، تخریب ارکان نظام جمهوری اسلامی ایران، اعمال تحریم‌های هوشمندانه علیه ایران و انهدام توانایی هسته‌ای ایران در صورت همراه نشدن این کشور، به مقامات آمریکایی ارائه نمود.
-‌‌‌ یکی دیگر از مؤسسه‌های راهبردی آمریکا که درخصوص تهدیدات نرم علیه ایران فعال است، مؤسسه «هوور» است. این مؤسسه در سال 1919 توسط هربرت هوور، رئیس‌جمهور وقت آمریکا راه‌اندازی شد. پروژه «دموکراسی در ایران» از جمله پروژه‌های مهم نرم‌افزارانه این مرکز علیه ایران است. این مؤسسه در سال، 2005 در گزارشی به نام «فراسوی تغییرات تدریجی در ایران»، راهبرد جدیدی را در قبال ایران به مقامات آمریکایی ارائه داد که هدف آن براندازی نرم‌افزارانه در ایران بود.
-‌‌‌ یکی دیگر از موسسات و مراکز راهبردی آمریکا که روی تهدیدات نرم علیه ایران کار می‌کند، مؤسسه‌ای است به نام «ائتلاف برای دموکراسی» که در دوره ریاست جمهوری جورج بوش پسر توسط تعدادی از پژوهشگران کمیته خطر جاری تشکیل شد. این مؤسسه با تمرکز بر روی فضای ایجاد شده پس از حوادث 11 سپتامبر، مطلوب‌‌ترین شیوه مقابله با ایران را عملیاتی کردن آموزه‌های دکترین نرم‌افزارانه اعلام نمود.
پژوهشگران ائتلاف برای دموکراسی، تهدیدات نرم علیه ایران را در قالب «پروژه دلتا» طراحی و ارائه نمودند. مارک پالمر که یکی از پژوهشگران مؤثر پروژه دلتا است معتقد است مؤثرترین روش برای تضعیف نظام جمهوری اسلامی ایران، زمینه‌سازی برای وقوع «انقلاب نارنجی» مانند اوکراین و «انقلاب سرخ» مانند گرجستان است.
به زعم این محقق آمریکایی، بسترسازی ایالات متحده آمریکا برای به قدرت رساندن نیروهای متمایل به غرب در ایران، نیازمند بهره‌برداری از ابزارهای قدرت نرم‌افزارانه و استفاده از چهار تاکتیک دکترین مهار، نبرد رسانه‌ای، ساماندهی نافرمانی مدنی و ایجاد و گسترش تنش‌های قومی است.
اما مهمترین شیوه‌ها و ابزارهای تهدیدات نرم آمریکا علیه ایران عبارتند از:
-‌‌‌ بهره‌گیری هوشمندانه از ابزارهای دیپلماسی رسانه‌ای؛ آمریکا در این رابطه به تأسیس شبکه‌های رادیو و تلویزیون فارسی‌زبان و یا تطمیع و حمایت غیرمستقیم از شبکه‌های رادیو و تلویزیون‌های کشورهای عربی با هدف ترویج ناامنی و نافرمانی مدنی، حمایت از فرقه‌های الحادی، گسترش منازعات قومی... مبادرت ورزیده است.
جعل عنوان خلیج عربی به جای خلیج‌‌‌فارس‌‌‌ و حمایت از مصاحبه‌های مکرر شبکه العربیه با عبدالمالک ریگی، رهبر تشکیلات تروریستی جندالشیطان در شرق کشور، افزایش مدت زمان پخش برنامه‌های فارسی رادیو صدای آمریکا، تمرکز رادیو آزادی، موضوع اقلیت‌های دینی و مذهبی و نیز موضوع قومیت‌ها و... از جمله اینها است.
-‌‌‌ ترویج ایران‌هراسی و شیعه‌هراسی در میان کشورهای منطقه که عمدتاً سنی مذهب هستند از دیگر شیوه‌های نرم چند سال اخیر آمریکا برای تضعیف قدرت فرهنگی و انزوای منطقه‌ای ایران بوده است. آمریکا تلاش داشته است تا با انعکاس تصاویر مجازی از دانش هسته‌ای بومی ایران، بازدارندگی ناهمگون موشکی ایران و گسترش و تعمیق نفوذ راهبردی جمهوری اسلامی ایران در منطقه، کشورهای عربی را به هراس بیاندازد تا در ائتلاف‌های سیاسی منطقه‌ای در کنار ایالات متحده علیه ایران به آرایش سیاسی بپردازند. آمریکا با مانور بر روی این مباحث در واقع، فضای گفتمانی تعامل سازنده منطقه‌ای را به سوی گفتمان بی‌اعتمادی مدیریت نموده است.
-‌‌‌ از دیگر شیوه‌های آمریکا برای تضعیف ارکان قدرت فرهنگی ایران با استفاده از جنگ‌افزارهای نرم، تلاش برای همسان‌سازی ایران در کنار گروه‌های تروریستی مثل القاعده، طالبان و... است. به عنوان مثال هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا، در کنفرانس مطبوعاتی پانزدهم اسفند 87 خود با همتای روسی‌اش در سوئیس اعلام کرد که سامانه دفاع موشکی آمریکا در کشورهای شرق اروپا تهدیدی برای مسکو نیست بلکه فقط برای مقابله با گروه‌های تروریستی است.
در تعریف گروه‌های تروریستی، پیش از این از سوی مقامات ارشد آمریکا اعلام شده بود که هدف راه‌اندازی نصب سامانه‌های دفاع موشکی آمریکا هم در حوزه جغرافیایی شرق اروپا و هم در کشورهای عربی منطقه خاورمیانه، به منظور مقابله با تهدیدات فزاینده جمهوری اسلامی ایران است.
-‌‌‌ از دیگر شیوه‌ها و ابزارهای دیپلماسی نرم آمریکا علیه ایران، تولید و نشر شایعه‌های نافرمانی مدنی در ایران است. دستگاه‌های تبلیغاتی غرب با شایعه‌سازی تلاش می‌کنند بنیان‌های اقتدار ملی جمهوری اسلامی ایران را تضعیف نمایند، زیرا یکی از موانع براندازی نرم، حمایت همه‌جانبه مردم از سیاست‌های نظام و دولت‌مردان خدمتگزار و صدیق آن است.
در اغتشاشات اخیر خیابانی در تهران، رسانه‌های آمریکا مدام شایعه می‌کردند که نیروهای امنیتی ایران صدها تظاهرکننده خیابانی را به خاک و خون کشانده و یا شایعه می‌کردند که پلیس ایران از طریق هلی‌کوپترهای خود بر روی تظاهرکنندگان اسید پاشیده‌اند.
دستگاه‌های تبلیغاتی آمریکا با سرمایه‌ هنگفت لابی صهیونیستی تلاش می‌کنند تا با شایعه‌سازی بنیان‌های قدرت فرهنگی و سیاسی ایران را تضعیف کنند. نکته جالب اینکه در دکترین نظامی برخی از کشورهای غربی، شایعه‌سازی آنقدر اهمیت دارد که کشوری مثل انگلیس، سرویس شایعه‌سازی را در سازمان نیروهای مسلح خود راه‌اندازی کرده است.
از جمله مهمترین هدف‌های شایعه‌سازی در قبال ایران بی‌ثبات‌سازی کشور، کمرنگ جلوه دادن دستاوردهای نظام، انزوای سیاسی -‌‌‌ اقتصادی ایران، ممانعت از الگو شدن ایران برای کشورهای منطقه و... است.
-‌‌‌ از دیگر شیوه‌ها و ابزارهای تهدیدات نرم آمریکا علیه ایران،‌ استفاده از ابزار سازمان‌های بشردوستانه و مجامع بین‌الملل علیه ایران است. در طول سالیان پس از انقلاب و به خصوص در سالهای اخیر در موضوع فعالیت‌های هسته‌ای ایران،‌ شورای امنیت همواره به عنوان ابزار فشار ایالات متحده علیه ایران عمل کرده است و یا اینکه سازمان‌های بین‌الملل دولتی و غیردولتی فعال در اروپا مانند دادگاه حقوق بشر اروپا، عفو بین‌الملل، دیده‌بان حقوق بشر و امثال آنها، در اختیار دیپلماسی قدرت نرم آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران بوده‌اند.
-‌‌‌ از دیگر ابزارها و شیوه‌های آمریکا در تهدیدات نرم، برگزاری همایش‌ها و کنفرانس‌های متعدد با موضوع مسائل قومی در ایران است. پس از انقلاب و طی سال‌های اخیر دهها و صدها کنفرانس و همایش سیاسی برای ایجاد شکاف میان اقوام ایرانی در آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی برگزار شده است.
-‌‌‌ از دیگر ابزارها و شیوه‌های آمریکا در تهدیدات نرم، ساماندهی و سازماندهی مخالفین جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور است.
-‌‌‌ راه‌اندازی جنگ اطلاعاتی با استفاده از شبکه‌های گسترده ارتباطی و از جمله محیط مجازی و اینترنتی از جمله ابزارها و شیوه‌های دیگر آمریکا در تهدیدات نرم علیه جمهوری اسلامی ایران است که طی چند سال گذشته این سیستم بسیار پیچیده و فعال عمل نموده است.
‌‌‌*‌‌ ماهنامه خلیج‌‌‌فارس‌‌‌ و امنیت: مقام معظم رهبری در یک دهه گذشته بارها از تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی و چند سال پیش نیز از ناتوی فرهنگی سخن گفته‌اند. شما چه تناسبی میان آنها با تهدیدات نرم اخیر آمریکا می‌بینید؟
‌‌‌*‌‌‌‌‌*‌‌ آقای امینی: تهاجم فرهنگی، رخنه فرهنگی، نفوذ فرهنگی و شبیخون فرهنگی همه اینها از مصادیق تهدیدات و تهاجمات نرم است که هدف اصلی آنها تغییر در باورها و ارزش‌های یک ملت و به تسلیم و سازش واداشتن آن است.
مقام معظم رهبری در طول دو دهه اخیر به کرات راجع به خطرات ناشی از هجوم فرهنگی دشمن هشدارهای لازم را داده‌اند و راه‌های مقابله با آن را نیز به کرات بیان داشته‌اند که بایستی در طراحی راهبردهای مقابله با تهدیدات نرم دشمن سرلوحه برنامه‌های نظام قرار گیرند. ایشان تهاجم فرهنگی دشمن را فراتر از تهاجم به ارزش‌های ملی و انقلاب می‌دانند و می‌فرمایند: امروز تهاجم فرهنگی عظیمی علیه اسلام هست که ارتباط مستقیمی با انقلاب ندارد.
این تهاجم وسیع‌تر از انقلاب و علیه اسلام است. چیز عجیب و فوق‌العاده‌ای است که با تمام ابعاد فرهنگی و اجتماعی و سیاسی علیه اسلام و حتی اسلامی که در توده مردم نفوذ دارد، وارد کارزار شده است. ایشان همچنین می‌فرمایند: همجوم سلطه‌گران اروپایی و آمریکای به دنبال اسلام برای مسلط کردن فرهنگ غربی به جای فرهنگ اسلام یک تهاجم حقیقی است.
تهاجم فرهنگی و تهدیدات نرم علیه ایران تازگی ندارد و پس از انقلاب این تهدیدات وجود داشته است اما در سال‌های اخیر این تهدیدات ماهیتی پیچیده پیدا کرده است و دشمن برای نیل به هدف خود از همه شیوه‌ها و ابزارهای نوین استفاده می‌کند.
ضمن اینکه پس از شکست آمریکا در افغانستان و عراق و هزینه‌های هنگفتی که این دو تهاجم سخت بر آنها تحمیل نموده،‌ در دوره اخیر، تمام اهتمام خود را بر روی تهدیدات نرم و تهاجم فرهنگی متمرکز کرده‌اند، زیرا که به توصیه طراحان مؤسسات راهبردی آمریکا، این نوع استراتژی، نسبت به راهبرد قدرت سخت، هم تأثیرات نامحسوس و فوق‌العاده‌ای دارد و هم اینکه فاقد هر نوع پیامد سیاسی برای آمریکا در عرصه روابط بین‌الملل است.
‌‌‌*‌‌ ماهنامه خلیج‌‌‌فارس‌‌‌ و امنیت: راهبردهای مقابله با تهدیدات نرم آمریکا را در چه می‌دانید؟
‌‌‌*‌‌‌‌‌*‌‌ آقای امینی: واقعیت‌های بسیاری مؤید این است که جمهوری اسلامی ایران، ظرفیت‌ها و قابلیت‌های بسیاری برای مقابله با تهدیدات نرم آمریکا دارد. بهره‌گیری مطلوب ایران از این ظرفیت‌ها سبب شده که طی چند سال اخیر، شرایط منطقه‌ای و بین‌الملل به نحوی رقم بخورد که برتری جمهوری اسلامی ایران در مقابل توان و سازوکارهای سخت‌افزارانه و نرم‌افزارانه آمریکا به رخ کشیده شود.
به نحوی که این برتری به کرات از سوی مؤسسات راهبردی و مقامات ارشد آمریکا اعتراف و مورد ارزیابی و تحلیل قرار گرفته است. جمهوری اسلامی ایران جدای از توان مقابله با تهدیدات نرم آمریکا، از این ظرفیت برخوردار است که خود به عنوان تهدیدی نرم علیه آمریکا و دنیای غرب مطرح شود. اساساً ماهیت انقلاب اسلامی ویژگی‌های منحصر به فردی از جنبه‌های نرم‌افزاری را دارا می‌باشد که باعث کارآمدی هر چه بیشتر آن در برابر تهدیدات دشمن می‌گردد.
اصولاً در شرایط فعلی تهدیدات نرم بر الگوی تقابل راهبردی میان ایران و آمریکا بناء شده است. با توجه به قدرت فزاینده نرم ایران در داخل و در محیط منطقه‌ای، دشمنان این ملت به این باور رسیده‌اند که نه تنها تهدیدات سخت‌افزارانه آنها در مهار توانمندی‌های ایران فاقد کارآیی است بلکه تهدیدات نرم‌افزارانه آنها نیز توان مهار و کنترل ایران را ندارد.
بدون تردید بخش عظیمی از این ناتوانی دشمن در تهدیدات نرم علیه ایران ناشی از قدرت پیچیده نرم ایران در حوزه‌های مختلف است.
جمهوری‌ اسلامی ایران دارای ظرفیت‌ها و قابلیت‌های بالقوه هنگفتی است که طی چند سال اخیر، بخشی از آن فعال شده و نتیجه آن افزایش روزافزون قدرت منطقه‌ای و بین‌المللی ایران و کاهش نفوذ آمریکا و متحدان آن در عرصه منطقه‌ای و بین‌المللی بوده است.
بن‌بست غرب و شورای امنیت سازمان ملل در موضوع فعالیت‌های هسته‌ای ایران، شکست هیمنه رژیم صهیونیستی در فلسطین اشغالی، اقتدار فزاینده حزب‌الله در لبنان و ناکامی کشورهای غربی برای خلع سلاح مقاومت اسلامی در این کشور، اقبال عمومی توده‌های مردمی کشورهای منطقه به ایران، شکست رژیم صهیونیستی در دو جنگ 22 روزه و 33 روزه در مقابل جنبش‌های مقاومت حماس و حزب‌الله نتیجه قدرت نرم ایران در محیط منطقه‌ای و بین‌المللی است.
امروزه کاهش قدرت نرم آمریکا و افزایش قدرت نرم ایران در محیط منطقه‌ای و بین‌المللی یک واقعیت است و‌ آمریکا برای حفظ قدرت خود در منطقه به نقش همراهی ایران نیازمند است.
طی سال‌های اخیر، آمریکا تلاش نموده تا از همه امکانات خود برای کاهش قدرت نرم و معنوی ایران استفاده کنند، اما در نیل به این هدف جز ناکامی چیزی عایدش نشده است.
یکی از عناصر اصلی و کلیدی قدرت نرم ایران جاذبه‌های فرهنگی و اعتقادی است که آمریکایی‌ها فاقد آن هستند. آمریکایی‌ها پس از پایان جنگ سرد تلاش وافری کردند تا از طریق رسانه‌های خبری و برگزاری سمینارها و همایش‌های زیاد نسبت به جذابیت‌های فرهنگی و اعتقادی خود اقدام نمایند اما در این مسیر توفیقی حاصل ننمودند و در جهان اسلام تردید نسبت به فرهنگ آمریکایی، محدودیت‌های زیادی را برای قدرت نرم آمریکا ایجاد نموده است.
در حال حاضر شبکه‌های ماهواره‌ای زیادی در کشورهای اسلامی راه‌اندازی شده است که بیش از هر چیز تلاش می‌کنند از فرهنگ آمریکایی فاصله بگیرند و هویت خود را تقویت کنند.
یکی دیگر از عناصر قدرت نرم ایران پذیرش منطقه‌ای و جهانی است. به اعتراف بسیاری از مؤسسات آمریکایی از جمله مؤسسه گالوپ (Gallup) و مؤسسه پیو (Pew) فرهنگ ملی اسلامی ایران نسبت به ایدئولوژی لیبرالی آمریکایی، هر روز بیش از گذشته بر اقبال جهانی‌اش افزوده می‌شود و پذیرش جهانی بیشتری پیدا می‌کند. در صورتی که برخلاف ایران، هر روز نسبت به گذشته از پذیرش جهانی فرهنگ آمریکایی کاسته می‌شود.
در بررسی تطبیقی موقعیت جمهوری اسلامی ایران با ایالات متحده آمریکا به ویژه در شرایط حاضر جهانی و تحولات بین‌المللی به این نتیجه می‌رسیم که قدرت نرم ایران در مقابل آمریکا از برتری لازم برخوردار است. اما از آنجایی که آمریکایی‌ها از پتانسیل‌های خود در این راستا بهره‌برداری بهتری می‌کنند شاید ابتدا به ساکن هر محققی تصور کند که جایگاه آمریکا در بحث قدرت نرم از جایگاه ایران برتر باشد.
اما این‌‌‌‌طور نیست. جمهوری اسلامی ایران، به دلایل عدیده‌ای زمینه‌ها و شرایط لازم را برای کسب قدرت معنوی و ارتقای قدرت فرهنگی خود در میان کشورهای منطقه داراست.
جمهوری اسلامی ایران برای حفظ برتری قدرت نرم خود در محیط منطقه‌ای و ناکارآمد کردن قدرت نرم آمریکا بایستی چند کار انجام دهد.
-‌‌‌ افزایش بصیرت سیاسی و فرهنگی نخبگان و جامعه؛
-‌‌‌ باورپذیری تهاجمات فرهنگی دشمن؛
-‌‌‌ مهندسی فرهنگی کشور و تقویت نهادها و مؤسسات فرهنگ‌ساز؛
-‌‌‌ پاکسازی حوزه‌های فرهنگی از افراد غیرنخبه و غربگرا؛
-‌‌‌ خودباوری فرهنگی؛
-‌‌‌‌ پرهیز از تساهل و تسامح؛
-‌‌‌ تقویت مردم‌سالاری دینی و تلاش برای ارائه آن به عنوان یک الگوی موفق به کشورهای منطقه‌؛
-‌‌‌ تقویت و تعمیق قدرت نرم ایران در محیط منطقه‌ای و بین‌المللی؛
-‌‌‌ استفاده‌های بهینه از شبکه‌های اطلاعاتی و ارتباطی از جمله محیط مجازی و اینترنتی برای تبلیغ فرهنگ ملی؛
-‌‌‌ تقویت ارتباطات فرهنگی با جوامع اطراف؛
-‌‌‌ تلاش برای احیای تمدن اسلامی با مشارکت کشورهای قدرتمند منطقه.
‌‌‌*‌‌ ماهنامه خلیج‌‌‌فارس‌‌‌ و امنیت: از وقتی که در اختیار این ماهنامه گذاشتید متشکریم.
‌‌‌*‌‌‌‌‌*‌‌ آقای امینی: بنده هم تشکر می‌کنم.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات