تاریخ انتشار : ۲۵ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۰:۴۳  ، 
کد خبر : ۲۴۰۴۵۴

امنیت منطقه شاخ آفریقا و دخالت قدرت‌ها

دکتر صبری انوشه / کارشناس مسائل آفریقا چکیده: روند توسعه و پیشرفت در آفریقا به علت منازعات گوناگون و نبود امنیت دچار رکود شده است. در این میان، شاخ آفریقا از جمله مناطق بی‌ثبات و پرتنش قاره آفریقاست. آوارگی، بی‌ثباتی، فقر، بیکاری و انواع تنش‌ها و مناقشات تصاویری روزانه از واقعیت‌هایی است که امنیت منطقه را ناپایدار می‌سازد. این مشکلات ناشی از عواملی مختلف است که به طور مستمر روی روند تحولات کشورهای این منطقه تأثیر می‌گذارند. دخالت قدرت‌های منطقه‌ای یا بین‌المللی در گذشته و حال سبب بی‌ثباتی و ناامنی این منطقه شده است و در آینده نیز نقشی تأثیرگذار خواهند داشت؛ هرچند دامنه و عرصه تأثیرگذاری آنها به متغیرهای گوناگونی بستگی دارد. ثبات و امنیت این منطقه، ضرورتی راهبردی و حیاتی نه فقط برای ملل این منطقه بلکه برای امنیت جهانی است. اکنون تحولات امنیتی این منطقه و سواحل ممتد آن امنیت جهانی و عرصه‌های اقتصادی و تجاری آن را تهدید می‌کند. امروز صلح، مسأله‌ای جهانی است و حراست از آن نیاز به تشریک مساعی همگان دارد. تأمین امنیت این منطقه نیز به عنوان ضرورتی راهبردی مطرح است. شورای امنیت سازمان ملل متحد قطعنامه‌های زیادی برای تأمین امنیت این منطقه و جلوگیری از سرایت تهدیدهای آن به مناطق دیگر صادر است، اما هیچ کدام صلح و ثبات را برای کشورهای این منطقه به ارمغان نیاورده است. کوشش‌های میانجیگرانه همه‌جانبه برای اجرای این قطعنامه‌ها شاید به علت جدی نبودن محافل بین‌المللی و دخالت قدرت‌ها در سطوح منطقه‌ای و بین‌المللی، تاکنون هیچ‌گونه نتیجه ملموسی نداشته است و تنش هم‌چنان در کشورهای این منطقه ادامه دارد. مقاله پیش‌رو به پرسش‌های زیر پاسخ می‌دهد: 1. منابع تهدید و عوامل بی‌ثباتی در منطقه کدام‌اند؟ 2. نقش قدرت‌ها در سطوح مختلف در امنیت منطقه چگونه است؟ 3. سازمان‌های منطقه‌ای و بین‌المللی چه نقشی در تأمین امنیت منطقه دارند؟ 4. مکانیزم‌های مطرح برای برقراری امنیت و ثبات در این منطقه کدام‌اند؟ 5. نقش ایران در امنیت شاخ آفریقا و میزان و محدودیت‌های این نقش چیست؟ نگارنده سعی دارد پیوندها و ارتباطات موجود میان منابع تهدید و مؤلفه‌های امنیت شاخ آفریقا را تجزیه و تحلیل و زمینه‌ها و امکانات برقراری صلح و تأمین امنیت منطقه‌ای را کشف کند تا شاید کمکی مختصر به تلاش‌های جمهوری اسلامی ایران برای بسط صلح، امنیت و توسعه و مقابله با مداخله زورگویانه قدرت‌های شرور هم‌چون آمریکا و رژیم صهیونیستی باشد.

مقدمه
شاخ آفریقا در تاریخ معاصر، عرصه رقابت قدرت‌های استعماری بوده و کانون‌های تنش‌ همواره امنیت و ثبات و روند توسعه و پیشرفت کشورهای این منطقه را تهدید کرده است. علاوه بر این، قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای تأثیر زیادی در تشدید این تنش‌ها داشته‌اند.
برخی تصور می‌کردند که جنگ سرد این منطقه را به عرصه رقابت و دشمنی میان دو قطب رقیب (آمریکا و شوروی) تبدیل کرده است، از این‌رو، انتظار داشتند با پایان یافتن این جنگ، منطقه به صلح و امنیت و ثبات برسد، ولی پس از جنگ، تکتازی آمریکا این منطقه را متشنج‌تر و ناامن‌تر کرده است.
فرضیه‌های مطرح در این مقاله عبارت‌اند از:
1. عوامل زیادی سبب آشفتگی این منطقه می‌شود. منابع تهدید این منطقه اغلب ارثیه تاریخی کشورهای این منطقه است، ولی دخالت قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی باعث تشدید و گسترش این منابع می‌شود.
2. اگرچه آمریکا پس از خروج شوروی از این منطقه به علت فروپاشی، به تنها قدرت بی‌رقیب این منطقه تبدیل شده، ولی نتوانسته است مؤلفه‌های امنیت را در این منطقه برقرار سازد. اشتباه‌های راهبردی واشنگتن و اقدامات متوازی سازمان سیا و پنتاگون و وزارت خارجه آمریکا، طرح‌های دولت‌سازی در این منطقه را به شکست کشانده است. برخی استراتژیست‌های منطقه‌ای معتقدند که وضعیت پرتنش منطقه پیامد عملی شدن سناریوی «آنارشیسم ویرانگر» آمریکاست.
3. عناصر ژئوپولیتیکی و ژئواستراتژیکی این منطقه به طور مستقیم و غیرمستقیم روی چیدمان امنیت منطقه خلیج‌فارس تأثیرات گوناگونی دارند و عوارض ناامنی این منطقه به خلیج‌فارس نیز سرایت می‌کند.
4. همکاری‌های نظامی و امنیتی آمریکا با کشورهای این منطقه نه تنها کمکی به کاهش تنش‌ها و بحران‌ها نکرده، بلکه سبب افزایش هزینه‌های نظامی و امنیتی و بسط گستره بی‌ثباتی در این کشورها شده است.
جغرافیای سیاسی منطقه شاخ آفریقای بزرگ
مفهوم «شاخ آفریقای بزرگ» در دوران ریاست جمهوری کلینتون، رئیس‌جمهور دموکرات آمریکا، در ادبیات سیاسی و راهبردی مراکز آکادمی و سیاسی ایالات متحده مطرح شد و سپس به ادبیات جغرافیای سیاسی و علوم سیاسی اروپایی سرایت کرد.
سوزان ریس1، مدیر کل آفریقایی وزارت خارجه وقت آمریکا، این مفهوم را پس از پرداخت و متبلور ساختن در ادبیات و گفتمان سیاسی و علوم ژئوپولیتیکی آمریکا و اروپا، رواج داده است. از دیدگاه استراتژیست‌های آمریکا، اصطلاح شاخ آفریقای بزرگ که اغلب کشورهای منطقه شرق آفریقا و دره نیل را دربردارد، بر کل منطقه شاخ آفریقا، سودان و کشورهای شرق دریاچه‌های بزرگ اطلاق می‌شود.1
دره نیل: این رود با 6671 کیلومتر طول، درازترین رودخانه جهان است. رود نیل از عرض 4 جنوب استوا شروع می‌شود و در 30/31 شمال استوا به دریای مدیترانه می‌ریزد. هرچند حجم آبی این رود یک پانزدهم حجم آب رود کنگوست،2 اهمیتی حیاتی برای کشورهای اطراف دارد. نیل از لحاظ ژئوپولیتیک و جغرافیای اقتصادی، عنصری اساسی است که در تمام مظاهر حیات شمالی شرقی آفریقا و تأمین امنیت غذایی این منطقه دخالت دارد.
دریاچه‌های بزرگ: از لحاظ ژئوپولیتیک و ژئواکونومیک مکمل دره نیل است. این حوزه مهم‌ترین منبع آبی آفریقاست. اهمیت ژئواستراتژیکی این منطقه، انگیزه‌های توسعه‌طلبی قدرت‌های فرامنطقه‌ای را پس از دوران جنگ سرد تحریک کرده است، زیرا این منطقه از لحاظ جغرافیای سیاسی همانند منطقه هارتلند (قلب) آفریقاست و تسلط بر آن، چیرگی بر سایر مناطق آفریقا را میسر می‌گرداند.
دریای سرخ: براساس نظریه‌های جغرافیای سیاسی، این منطقه بخشی از ژئوپولیتیک خاورمیانه است. با اینکه در دوران جنگ سرد، این منطقه عرصه رقابت دو قطب جهان بوده است، با پایان جنگ، اهمیت ژئواستراتژیک آن در برخی ابعاد و زمینه‌ها کاهش یافت. با این حال، جنگ دوم خلیج‌فارس و تبعات حادثه یازدهم سپتامبر بر اهمیت راهبردی این منطقه افزوده است. این منطقه در اندیشه رهبران و استراتژیست‌های صهیونیست، جایگاهی بسیار مهم دارد. بن گوریون، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی (1954-1948) در خصوص اهمیت راهبردی دریای سرخ گفته است: «حیات و مرگ اسرائیل در گرو این دریاست.»2
شاخ آفریقا: این منطقه از لحاظ ژئوپولیتیکی امتداد منطقه دریای سرخ و جغرافیای سیاسی آن تابع خاورمیانه است. در دکترین پنتاگون و قبل از تأسیس افریکوم (فرماندهی منطقه آفریقا) مدیریت عملیاتی این منطقه تابع فرماندهی مرکزی خاورمیانه و کل منطقه آفریقا تحت فرماندهی نظامی آمریکا در اروپا بوده است.
کشورهای این منطقه بر تنگه باب‌المندب و خلیج عدن و خطوط ارتباطی و معابر دریایی میان دریای سرخ و اقیانوس هند اشراف دارند. بحران‌ها و تبعات پدیده‌ دزدی دریایی در این منطقه در دو سال اخیر نشان داده است که هرگونه رخداد سیاسی و دگرگونی امنیتی این منطقه به طور محسوس بر خطوط کشتیرانی دریای سرخ و اقیانوس هند و خطوط نقل و انتقال نفت و کالا از آسیا به اروپا و برعکس، تأثیرات گوناگونی خواهد گذاشت.3
تنگه باب‌المندب: تعداد کشتی‌هایی که روزانه از این تنگه عبور می‌کنند، بیش از 55 فروند است. سواحل دو طرف تنگه متعلق به یمن، اریتره و جیبوتی است. رژیم صهیونیستی برای کنترل این تنگه و کاهش منابع تهدیدزا علیه امنیت ملی خود، اقداماتی سیاسی و امنیتی انجام داده است.4
منابع تهدید و عوامل بی‌ثباتی در شاخ آفریقا
این عوامل و منابع متنوع را می‌توان در محورهای زیر خلاصه کرد:
ـ ادعای ارضی و اختلاف بر سر ترسیم خطوط مرزی (ارثیه دوران استعماری)؛
ـ جنگ‌های داخلی؛
ـ مناقشات قومی و قبیله‌ای؛
ـ گروه‌های مسلح تروریستی و خشونت‌طلب؛
ـ بحران ساختاری دولت ـ ملت کشورهای شاخ آفریقا؛
ـ بحران‌های اقتصادی و برنامه‌های توسعه؛
ـ فساد اداری و سیاسی نخبگان حاکم؛
ـ مشکلات اقلیت‌ها و کثرت‌گرایی اجتماعی و سوءمدیریت آن؛
ـ عوامل خارجی منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای؛
ـ گستره پدیده دزدی دریایی؛
ـ بحران آب.
ادعای ارضی و اختلافات زمینی و دریایی
اغلب کشورهای این منطقه با همسایگان خود اختلاف‌های مرزی و ارضی دارند.
سودان ـ اتیوپی: در سال 1965 کمیسیون مشترکی برای رفع اختلاف‌های مرزی دو کشور تشکیل شد و موافقت‌نامه‌ای به امضای طرفین رسید، اما اختلاف‌های مرزی و ارضی دو کشور حل نشد. در دوران حکومت افسران کمونیست به رهبری سرهنگ هایله ماریام در اتیوپی (1999 - 1976)، دو کشور تنش‌های نظامی ـ امنیتی و سیاسی با نوسانات متفاوت داشتند.5 درگیری میان آدیس آبابا و اسمره نقشی مؤثر در بهبود روابط سودان و اتیوپی داشت. عضویت دو کشور در تجمع صنعا نیز گستره همکاری‌ها میان طرفین را بسط داد.
سودان ـ کنیا: اختلاف دو کشور بر سر مثلث ایلمی3 است. اتیوپی نیز نسبت به این منطقه ادعای ارضی دارد. در سال 1942 کنیا مسئولیت حفظ امنیت این منطقه را برعهده گرفت و برای اداره آن پاسگاهی نظامی دایر کرد. قبایل این منطقه به علت دامدار بودن حق عبور از مرزهای سه کشور را دارند. اما این مسأله سبب بروز تنش و درگیری مرزی میان سه کشور همسایه می‌شود. در ژوئیه 1988 ارتش کنیا اردوگاهی را در خاک اتیوپی بمباران کرد و در ادامۀ این تنش‌ها در سال 1992 منطقه ایلمی باعث تنش میان نایروبی و خارطوم شد. در همین سال کنیا درصدد ضمیمه کردن این منطقه برآمد. به همین علت، نیروی مسلح خود را در این منطقه از چهارصد نفر به هزار نفر افزایش داد و قبایل غیرکنیایی را از این منطقه اخراج کرد.6
از دیرباز کنیا نقشی مهم در تجهیز شورشیان مسلح جنوب سودان و حمایت سیاسی و امنیتی از آنها داشته است. این کشور در حال حاضر نیز در تأسیس ساختار ارتش جنوبی‌ها نقشی فعال دارد.
سودان ـ مصر: تاریخ روابط خارطوم و قاهره همواره با نوسانات گوناگون مواجه بوده است. در دوران ژنرال البشیر و مبارک روابط دو کشور به علت اختلاف‌های ایدئولوژیکی ـ سیاسی و ادعای ارضی دچار انسدادهای سیاسی و امنیتی جدی شد.
منطقه مثلث شکل حلایب در مرز سودان و مصر از اوایل قرن بیستم محل مناقشات ارضی و مرزی طرفین بوده است. به موجب مفاد پیمان 1899، این منطقه جزء خاک سودان محسوب می‌شود، اما در سال 1902 اصلاحاتی در این سند صورت گرفت و مسئولیت امور قبایل شمال مرز به سودان و مسئولیت اداره بخش کوچکی از جنوب مرز میان دریای سرخ و رود نیل به مصر واگذار شد. به دنبال اختلاف‌های میان قاهره و خارطوم، تنش بر سر حلایب افزایش یافت.
مصری‌ها این منطقه را در مارس 1992 ضمیمه خاک خود کردند و سودانی‌ها برای حل این قضیه ابتدا شیوه مذاکره مسالمت‌آمیز را در پیش گرفتند و سپس راه‌حل نظامی و امنیتی اتخاذ کردند. اما اوضاع منطقه‌ای و بین‌المللی و روند افزایش فشارهای آمریکا و اتحادیه اروپا بر خارطوم، دو کشور مصر و سودان را وادار به نوعی مصالحه و بهبود و ترمیم روابط فیمابین کرد.
سودان ـ‌ اریتره: سودان یکی از نخستین کشورهایی بود که استقلال اریتره را به رسمیت شناخت، ولی اختلاف‌های ایدئولوژیکی میان دو کشور زمینه‌های جنگ روانی و تبلیغاتی را در دسامبر 1993 فراهم ساخت که پیامد آن تنش‌های نظامی در مرزها بود. رژیم اسمره طی پانزده سال (2008 - 1993) میزبان و حامی مخالفان خارطوم بوده و سودان نیز در مقابل از گروه‌های ملی و اسلامی مخالف رژیم افروکی به شیوه‌های گوناگون حمایت کرده است. در 2005 وضعیت منطقه و جهان، بستر مناسبی برای ترمیم مناسبات میان اسمره و خارطوم فراهم ساخت. انزوای اریتره و نیاز مبرم سودان به کاهش تحرکات و عملیات‌های معارضان خود که از حمایت اسمره برخوردارند، شرایط مساعدی را برای بهبود روابط طرفین به وجود آورد.
سودان ـ چاد: دو کشور مناسبات تاریخی و سنتی دارند. با این حال، پس از استقلال، این روابط نوساناتی داشته است. بحران دارفور در تشدید تنش‌ها میان خارطوم و انجامینا در ابعاد مختلف تأثیرگذار بوده است. قبیله زغاوه که ادریس دبی، رئیس‌جمهور چاد، متعلق به آن قبیله است، نقشی مهم در روند تحولات بحران دارفور داشته و سبب افزایش تنش سیاسی ـ امنیتی میان دو کشور شده است.
دو کشور در سطح محلی و منطقه‌ای تلاش‌هایی برای حل مشکلات کرده‌اند، به طوری که در طرابلس، داکار و ریاض قراردادهایی برای برقراری صلح و ثبات مرزهای دو کشور امضا شده است. با این حال، طرفین همدیگر را به مداخله در امور داخلی و حمایت نظامی و لجستیکی از گروه‌های معارض متهم می‌کنند.
سودان ـ اوگاندا: اساس مناقشات دو کشور حمایت طرفین از معارضان بوده است. حضور پناهندگان سودانی در اوگاندا و در مقابل، فرار گروه‌های معارض یوری موسوینی به خاک سودان زمینه‌های تشدید تنش را مساعد کرده است. مصر، لیبی و جمهوری اسلامی ایران4 برای حل مشکلات طرفین به عنوان واسطه فعالیت کرده‌اند.
اریتره ـ اتیوپی: اریتره تا می 1991 بخشی از اتیوپی بود و با استقلال آن، آدیس آبابا دسترسی خود را به دریای سرخ از دست داد و میان همسایگان (اریتره، جیبوتی، سودان، کنیا، اوگاندا و سومالی) محاصره شد. اختلاف‌های سیاسی و اقتصادی مناسبات دو کشور را در می 1998 به سمت تیرگی و تنش نظامی سوق داد و زمینه را برای درگیری مرزی (2000 - 1998) فراهم ساخت.7 وساطت الجزایر به عنوان رئیس‌ سازمان وحدت آفریقا، تنش میان دو کشور را مهار کرد، ولی در حل اختلاف‌های ارضی ناکام ماند. با گذشت 9 سال طرفین هنوز همدیگر را به عدم اجرای موافقت‌نامه الجزیره متهم می‌کنند و روند مناسبات میان آدیس آبابا و اسمره به وضعیت طبیعی خود بازنگشته است.
اریتره ـ یمن: دو کشور نزدیک باب‌المندب قرار دارند. حمایت یمن جنوبی (1990 - 1974) از سیاست‌های منطقه‌ای اتیوپی در دوران سرهنگ هایله ماریام، ذهنیتی منفی در حافظه تاریخی جبهه آزادی‌بخش اریتره به رهبری اسیاس افروکی به وجود آورد. شرایط یمن پس از وحدت جنوب و شمال آن در می 1990 تغییر یافت. این تحول با روند شکل‌گیری نظم جدید5 در شاخ آفریقا هم‌زمان بود. پس از جدایی و استقلال اریتره (1993 - 1991) و قبل از اشغال جزایر حنیش بزرگ توسط نیروی دریای اریتره در سال 1995، مناسبات صنعا ـ اسمره بسیار شکوفا و توسعه‌یافته بود.
جزایر حنیش بزرگ و کوچک موقعیتی راهبردی در منطقه باب‌المندب دارند و اختلاف یمن و اریتره بر سر مالکیت آن همواره روند مناسبات میان طرفین را تحت‌تأثیر خود قرار داده است.8 برای حل این مناقشه، صنعا و اسمره با میانجیگری فرانسه وارد مذاکره شدند و در می 1996 موافقت‌نامه‌ای در پاریس برای حل این منازعه به امضای طرفین رسید، اما هنوز مناقشه ارضی میان دو کشور پابرجاست و بر روند مناسبات آنها تأثیرات گوناگونی می‌گذارد.
اریتره ـ جیبوتی: تا سال 2000 (پایان تنش و جنگ مرزی میان اریتره و اتیوپی) میان اریتره و جیبوتی هیچ‌گونه مشکل سیاسی و امنیتی وجود نداشت، ولی به محض بهبود روابط میان آدیس آبابا و جیبوتی و قرار گرفتن بنادر جیبوتی در اختیار اتیوپی، تنش و بحران در روند مناسبات طرفین آغاز شد. مواضع دو کشور در قبال بحران سومالی و بازیگران محلی و منطقه‌ای آن در وخامت و تیرگی مناسبات دوجانبه نقش داشته است.
تنش سیاسی میان دو کشور به علت نقش جیبوتی در روند مصالحه میان ائتلاف آزادی سومالی ـ جناح جیبوتی به رهبری شیخ شریف شیخ احمد و دولت انتقالی عبدالله یوسف بوده است. اشغال منطقه کویری «دومیره» و جزیره‌ای کوچک به همین نام در ژوئن 2008 مناقشات سیاسی ـ امنیتی میان طرفین را توسعه داد. اگرچه این منطقه از لحاظ اقتصادی بی‌ارزش است، در بعد ژئواستراتژیک اهمیت دارد.
کنیا ـ اتیوپی: دو کشور به رغم هماهنگی و نوعی همگرایی در قبال قضیه سومالی و جنگ علیه تروریسم، بر سر منطقه شاخ آفریقا رقابت هژمونیک دارند و منطقه ایلمی واقع در مرزهای دو کشور نیز سبب اختلاف ارضی شده است.
سومالی ـ اتیوپی: آدیس آبابا از دیرباز به سومالی و سرزمین‌های تابعه آن نظر سیاسی و امنیتی داشته است و دو کشور چندین بار بر سر اوگادن درگیری نظامی پیدا کرده‌اند. ارتش اتیوپی در سال 2006 به بهانه مبارزه علیه اتحادیه دادگاه‌های اسلامی وارد خاک سومالی شد و تنها تحت شرایط امنیتی، نظامی و سیاسی در اوایل سال 2009 آن کشور را ترک کرد.
سومالی ـ کنیا: دولت کنیا با سومالی بر سر سرزمین NFD اختلاف مرزی و ارضی دارد. در پی فروپاشی دولت ـ ملت سومالی، گستره نفوذ و دخالت نایروبی در تحولات سیاسی و امنیتی مگادیشو شدت یافته است.
اختلاف‌های مرزی و ادعای ارضی: تنش مرزی اتیوپی و اریتره، مطالعه موردی
در 6 می 1998 میان اریتره و اتیوپی جنگ مرزی آغاز شد. شرایط منطقه و جهان از تبدیل شدن این جنگ محدود به جنگی منطقه‌ای جلوگیری کرد. الجزایر که ریاست سازمان وحدت آفریقا را برعهده داشت، برای خاموش کردن آتش جنگ وساطت کرد و طرفین موافقت‌نامه صلح الجزیره را در سال 2001 امضا کردند و یک سال بعد در 13 آوریل 2002، تشکیل کمیته ترسیم مرزهای میان دو کشور براساس صلح‌نامه فوریه 2001، تصویب شد.
جغرافیای مناقشات طرفین در طول مرزهای دو کشور است که بالغ بر هزار کیلومتر وسعت دارد. در ادامه به انگیزه‌ها و علل بروز این بحران به صورت خلاصه می‌پردازیم:
1. علل راهبردی
اتیوپی از کاهش هژمونی منطقه‌ای خود نگران است و به علت محصور شدن در خشکی دچار مشکلات زیادی شده است.
2. علل تاریخی
اریتره تا زمان استقلال رسمی در 25 آوریل 1993 بخشی از اتیوپی بوده و مرزهای دو کشور در دوران استعمار ایتالیا در 1890 ترسیم شده است. پس از استقلال، کمیته‌ای برای حل و فصل مشکلات مرزی تشکیل و اولین جلسه آن در 14 نوامبر 1997 در شهر اسمره برگزار شد. در این جلسه، کمیته‌ای فنی برای ترسیم مرزها تشکیل شد، اما این کمیته تا آغاز جنگ مرزی اقدامی جدی انجام نداد. اختلاف‌های طرفین بر سر سرزمین‌های «بادیمی، شیرارو، بیدا، بوری، تورونا و علیتینا»ست که مساحت آنها در مجموع 400 کیلومتر مربع است.9
3. علل اقتصادی
ـ اتیوپی دیون خود را با دلار از اریتره مطالبه می‌کرد.
ـ اریتره با انتشار پول ملی خود به نام «نفکه» در 1997 دیگر از واحد پول اتیوپی به نام «بیر» استفاده نمی‌کرد.
ـ اتیوپی تجارت خارجی خود را به بنادر جیبوتی انتقال داد و با این کار به اقتصاد اریتره زیان فراوانی وارد کرد.
4. علل سیاسی
ـ اریتره احساس می‌کرد که آمریکا توجهی منطقه‌ای و جهانی به آن دارد.
ـ اریتره تصور می‌کرد که اتیوپی نوعی انزوای منطقه‌ای را برای آن تحمیل کرده است.
ـ رقابت هژمونی میان اسمره و آدیس آبابا بر سر گستردگی نفوذ و قدرت منطقه‌ای.
بحران سیاسی و امنیتی در روابط اسمره و آدیس آبابا هنوز ادامه دارد و هم‌اکنون سومالی عرصه رقابت و خصومت میان دو کشور شده است.
تنش‌های سیاسی (خشونت مدنی): کنیا، مطالعه موردی
کنیا پس از استقلال تا ریاست جمهوری کیباکی از ثبات و امنیتی نسبی برخوردار بوده است. در سایه این آرامش نسبی که در جذب سرمایه‌گذاران خارجی و جهانگردان بسیار مؤثر بوده است، نایروبی توانست در قضایا و روند تحولات کشورهای منطقه نقش مؤثری داشته باشد.
اما در دوره ریاست جمهوری کیباکی به علت شروع تنش‌های سیاسی و درگیری معارضان با نیروهای امنیتی دولت، آشفتگی سیاسی ـ امنیتی سراسر این کشور را فراگرفت.
عوامل زیادی در زمینه‌سازی تنش سیاسی این کشور دخالت داشته‌اند که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:
1. نقش سیاسی قبیله
قبیله کیکویو به عنوان بزرگ‌ترین قبیله کنیا، پس از استقلال این کشور در 1963 تاکنون تلاش کرده است جایگاهی ممتاز در سیاست و قدرت این کشور داشته باشد. در دوره حکومت جومو کنیاتا (1978-1963) پایه‌های قدرت و نفوذ سیاسی ـ اقتصادی این قبیله در ارکان دولت ـ ملت کنیا تحکیم شد. در دوران حکومت استبدادی دانیال ارب موی (2002-1978) نظام حاکم درصدد برآمد قبیله کیکویو را از قدرت دور سازد. در مقابل، افراد این قبیله تلاش کردند ارب موی را از عرصه قدرت حذف کنند. کودتای نافرجام آگوست 1982 افسران نیروی هوایی کنیا بخشی از این تلاش‌ها بوده است. در 1992 نظام کثرت‌گرایی سیاسی و حزبی برقرار شد و قبایل کنیا برای رقابت در عرصه سیاست اقدام به تأسیس حزب کردند.
قبیله کیکویو به رهبری کیباکی، حزب وحدت ملی تشکیل داد. دو قبیله کیکویو و لیو همواره در عرصه رقابت‌های سیاسی کنیا حضور داشته‌اند و هرکدام با ایجاد ائتلاف سیاسی ـ قبیله‌ای با قبایل دیگر سعی در حذف رقیب دارد.
2. فساد مالی و اداری
مهم‌ترین معضل کنیا از دوره استقلال تاکنون فساد مالی و اداری بوده است. به رغم ایجاد نهادهایی مانند کمیته مبارزه با فساد، گستره فساد به تمام ارکان رژیم سیاسی این کشور سرایت کرده است.
3. دخالت خارجی
پس از انفجار سفارت‌خانه آمریکا در نایروبی در 1998 و پس از حادثه 11 سپتامبر، عامل روابط نایروبی ـ واشنگتن در روند تحولات داخلی و خارجی این کشور نقش مؤثری پیدا کرده است.
انتخابات و خشونت مدنی
در انتخابات دسامبر 2007 پیروزی کیباکی برای دور دوم ریاست جمهوری کنیا اعلام شد، ولی گروه‌های مخالف به رهبری جنبش دموکراتیک به ریاست رایلا اودینگا به نتایج انتخابات اعتراض کردند و آن را مخدوش دانستند. از ژانویه 2008 درگیری خشونت‌آمیزی میان دولت و معارضان آغاز شد و سراسر کشور را دچار موج عصیان مدنی کرد. سرانجام، با دخالت و وساطت سازمان ملل و برخی کشورهای آفریقایی در پنجم فوریه 2008 توافق‌نامه‌ای میان دولت و مخالفان به امضا رسید و قدرت تقسیم و پست‌های کابینه میان طرفین توزیع شد. کیباکی به عنوان رئیس‌جمهور و اودینگا به عنوان نخست‌وزیر معرفی شد.
بحران‌های داخلی: سودان، مطالعه موردی
1. جنگ داخلی جنوب سودان
بحران و جنگ داخلی سودان مشکلات زیادی در ابعاد امنیتی، نظامی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایجاد کرده و مانع توسعه و تکامل این کشور شده است. اختلاف‌های قومی،6 نژادی و مذهبی مهم‌ترین عامل محلی و داخلی این منازعه است. در بعد منطقه‌ای، دخالت اوگاندا، اتیوپی، اریتره و کنیا در گسترش دامنه بحران نقش بسزایی داشته و در بعد فرامنطقه‌ای حمایت آمریکا و رژیم صهیونیستی تأثیرگذار بوده است.
میان جنوبی‌ها و دولت مرکزی در مراحل مختلف تاریخی، روند مذاکره برقرار بوده است. امضای قراردادهای ماچاکوس و نیفاشا10 در کنیا نقشی مؤثر در حل و فصل این بحران داشته است؛ با این حال، انتخابات 2011 سرنوشت جنوب سودان را میان جدایی و استقلال یا استمرار در قالب سودان واحد تعیین خواهد کرد.
2. بحران دارفور
این بحران در غرب سودان و در مرزهای مشترک سودان با لیبی، چاد و آفریقای مرکزی در سطح قبیله‌ای و محلی رخ داد، اما در سال 2003 با دخالت بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای تغییر سطح پیدا کرد.11 شورای امنیت با تحریک آمریکا و کشورهای اتحادیه اروپا به ویژه فرانسه و انگلیس با صدور بیش از بیست قطعنامه نقشی مؤثر در بین‌المللی کردن این بحران داشته است. دولت مرکزی و گروه‌های شورشی منطقه‌ دارفور چندین بار وارد مذاکره شدند، ولی این بحران هم‌چنان در حال توسعه است. اسناد زیادی مبنی بر دخالت محافل صهیونیستی در این بحران وجود دارد.
3. بحران مردم شرق سودان
ریشه‌های بحران این منطقه تا حدود زیادی شبیه بحران جنوب سودان و منطقه دارفور است. قبیله البجا که بزرگ‌ترین قبیله این منطقه است، خواهان حقوق و امتیازات سیاسی ـ اقتصادی است. توسعه‌نیافتگی و بی‌توجهی دولت مرکزی به شهرها و روستای این منطقه نقش عمده‌ای در بروز این بحران داشته است.12
پدیده فروپاشی دولت ـ ملت: سومالی، مطالعه موردی
فروپاشی دولت ـ ملت سومالی پس از سرنگونی رژیم ژنرال محمد زیادباره در اوایل 1991 و آغاز جنگ داخلی میان قبایل و گروه‌های محلی به کانون مهم تنش و بحران در شاخ آفریقا تبدیل شده و به کشورهای منطقه نیز سرایت کرده است. این بحران مزمن معلول عوامل مختلفی است که به طور خلاصه به آن می‌پردازیم:
1. عوامل سیاسی
ـ میراث اوضاع استعماری؛
ـ حاکمیت استبداد و نظام قبیله‌ای و تک‌حزبی زیادباره؛
ـ ضعف نهادها و ارگان‌های دولتی؛
ـ وابستگی رژیم به قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای؛
ـ سیاسی شدن قبایل سومالیایی؛
ـ عملکرد گروه‌ها و سازمان‌های سیاسی و جنگ‌سالاران؛
2. عوامل اقتصادی
ـ توسعه‌نیافتگی و سنتی بودن ابزارهای تولید اقتصادی؛
ـ تکیه بر اقتصاد عشیره‌ای مبتنی بر چراگاه‌های قبیله‌ای؛
ـ ضعف بنیه اقتصادی و زیرساختارهای آن؛
ـ تداوم کاهش درآمد ملی؛
ـ وقوع چند موج خشکسالی؛
ـ تداوم جنگ داخلی به مدت دو دهه و نابودی ساختارهای اقتصادی.
3. عوامل اجتماعی و فرهنگی
ـ چیرگی نظام قبیله‌ای و عرف‌های آن بر کلیه شئونات و ارکان زندگی روزمره جامعه سومالی؛
ـ عدم گذر جامعه از جامعه عشیره‌ای به جامعه شهری؛
ـ پیوندهای قبیله‌ای که نقش اساسی در اداره امور سومالی دارد.
4. مداخله قدرت‌ها
قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای در روند تحولات این کشور در ابعاد مختلف نقشی مؤثر دارند.
مشکلات اقلیت‌ها و کثرت‌گرایی اجتماعی: اتیوپی، مطالعه موردی
پراکندگی قومی7 در اتیوپی در کنار پراکندگی زبانی8 و دینی9 همواره روی تحولات سیاسی و اجتماعی این کشور تأثیر داشته است. این تنوع و پراکندگی نه تنها عامل قدرت نبوده بلکه امنیت ملی این کشور را تهدید کرده و مشکلات زیادی برای یکپارچگی، انسجام و وحدت ملی این کشور به وجود آورده است. سقوط هایله سلاسی در 1974 و تسلط افسران کمونیستی به رهبری سرهنگ منگستو هایله ماریام محیطی ناامن ایجاد کرد و سبب خیزش مردمی در این کشور شد. جبهه آزادی‌بخش خلق تیگره به رهبری میلس زیناوی پیشگام نهضت اقوام مخالف انحصارطلبی و اقتدارخواهی امهری‌ها بوده است.13
اقوام اتیوپی با تشکیل گروه‌ها و سازمان‌های سیاسی و مسلح در جبهه‌ای واحد به نام «نهضت آزادی‌بخش دموکراتیک مردم اتیوپی» گرد آمدند و به همراه جبهه آزادی‌بخش خلق اریتره (EPLF) با رژیم هایله ماریام جنگیدند و او را در 21 می 1991 ساقط کردند. رژیم جدید از لحاظ سیاسی ـ قومی کثرت‌گراست، ولی تیگری‌ها به رهبری زیناوی قدرت را در این کشور در انحصار خود گرفتند و این روند هم‌چنان ادامه دارد.
زیناوی و حزبش برای حفظ این اقتدار به شیوه‌های گوناگون با حقوق و خواسته‌های اقوام و اقلیت‌های دیگر مقابله می‌کنند. اقتصاد بحران‌زده اتیوپی به علت کشمکش‌های قومی ـ قبیله‌ای هزینه‌های امنیتی زیادی را متحمل شده است.14 طی دو دهه اخیر گروه‌های اسلامی و قومی امنیت ملی و اقتصاد اتیوپی را تهدید می‌کنند.
تروریسم و شاخ آفریقا
آمریکا شاخ آفریقا را یکی از منابع تهدیدهای تروریستی جهان می‌داند. از دید آمریکا، اقدامات زیر علیه منافع و امنیت ملی این کشور بوده است. کشته شدن 18 تفنگدار آمریکایی در موگادیشو در 1993، انفجار دو سفارت‌خانه آمریکا در نایروبی و دارالسلام در 1998 که سبب کشته شدن بیش از 200 نفر و زخمی شدن 4000 نفر شد، حمله انتحاری به ناوشکن کول در سواحل یمن در اکتبر 2000 و کشته شدن 17 ملوان آمریکایی، حمله به هتل محل اقامت گردشگران اسرائیلی در نوامبر 2002 در شهر مومباسا در کنیا و کشته شدن عده‌ای و سرانجام افزایش تحرکات القاعده. واشنگتن برای مقابله با این پدیده مکانیزم‌های زیر را در پیش گرفته است:
الف) اتخاذ سیاست‌هایی برای انزوای سودان که آمریکا آن را به حمایت از گروه‌های بنیادگرا متهم کرده است و درج خارطوم در فهرست کشورهای حامی تروریسم و اعمال انواع مجازات‌ها و تحریم‌های بین‌المللی و منطقه‌ای علیه آن. این اقدامات بخشی از راهکارهای واشنگتن برای خشکاندن منابع تروریسم در شاخ آفریقا بوده است.
ب) اعمال فشارهای گوناگون علیه عربستان سعودی به عنوان حامی معنوی و مالی بنیادگرایی اسلامی در جهان و شاخ آفریقا از طریق جمعیت‌های خیریه و برنامه‌های آموزش و تبلیغ مذهب سلفی وهابیت.
ج) تشویق اتیوپی و کنیا برای انجام اقدامات عملیاتی نیابتی علیه گروه‌های اسلامی سومالی؛
د) ایجاد شبکه جاسوسی ـ امنیتی توسط دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکا در کشورهای منطقه؛ از جمله مأموریت‌های این شبکه‌ها کنترل فرودگاه‌ها و بنادر منطقه، رصد فعالیت‌های گروه‌های اسلامی، انجام عملیات ربایش و ترور فعالان اسلامی در این منطقه و دستگیری و انتقال فعالان اسلامی به آمریکا بوده است.
هـ‌) همکاری اطلاعاتی و آموزشی با کشورهای منطقه؛ آمریکا برای افزایش همکاری و هماهنگی با کشورهای منطقه، برنامه «CJTF» را که مرکز آن در جیبوتی است به طور ادواری اجرا می‌کند. در این برنامه، نیروهای پلیس و امنیتی کشورهای منطقه آموزش‌های تخصصی برای برخورد با پدیده تروریسم می‌بینند.
و) آمریکا و ناتو برنامه‌های امنیتی ـ نظامی برای کنترل امنیت سواحل منطقه اجرا می‌کنند. نیروی دریایی آلمان نیز نقش مهم در این مأموریت دارد.
ز) کمک‌های نظامی آمریکا برای تقویت نیروی دریایی و نیروی گشت ساحلی کشورهای منطقه.
پدیده دزدی دریایی
از زمان فروپاشی دولت ـ ملت سومالی در 1991 تاکنون سواحل این کشور (بالغ بر 3700 کیلومتر) ناامن و به کانون تهدید تبدیل شده است.
از عوامل بروز این پدیده می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
1. فروپاشی دولت ـ ملت سومالی
از 1991 تا 2009 سومالی با انواع تنش‌ها، ناامنی‌ها و بی‌ثباتی‌ها روبه‌رو بوده است. در این میان، ورود ارتش اتیوپی به خاک سومالی در دسامبر 2006 و سقوط دادگاه‌های اسلامی اوضاع این کشور را ناپایدارتر کرده است.15
2. فروپاشی بنیه اقتصادی سومالی
ساختار و بنیه اقتصادی و تولیدی این کشور در پی جنگ‌های داخلی مستمر و بحران‌های امنیتی و اقتصادی به شدت آسیب دیده و ناهنجاری‌های اقتصادی ـ اجتماعی را داخل جامعه سومالی تشدید کرده است.16
3. بازیگران عرصه دزدی دریایی
هرچند پدیده دزدی دریایی در سواحل شاخ آفریقا به علت اوضاع آشفته و ناامن بروز کرده است، صحنه‌گردان‌های این پدیده نقش اصلی را در تشدید و گستردگی این پدیده دارند. در حال حاضر، سه عامل متهم به انجام این دزدی‌ها هستند که شامل گروه‌های اسلامی، سران قبایل سومالی و عامل خارجی می‌شود.
القاعده، جنبش جوانان مجاهدین و نیروهای دادگاه‌های اسالمی سومالی متهم به تشدید و گستردگی این پدیده شده‌اند. القاعده در بیانیه آوریل 2008 اعلام کرده است که «می‌خواهد عرصه نبرد با دشمنان را به سمت دریا منتقل کند و از فعالان خود خواسته است اقدام به کنترل گذرگاه‌های دریایی کنند».17
اما گروه‌های اسلام‌گرای سومالی هم‌چون جنبش جوانان مجاهدین اتهام همکاری و ایفای نقش در بروز و تشدید پدیده دزدی دریایی را به شدت رد کرده و گفته‌اند پدیده دزدی دریایی ساخته و پرداخته آمریکاست.
بسیاری از آگاهان به مسائل شاخ آفریقا بر این باورند که سران قبایل و جنگ‌سالاران سومالیایی با همکاری عامل خارجی (آمریکا، رژیم صهیونیستی، مافیاهای بین‌المللی و شرکت‌های چندملیتی به ویژه شرکت‌های بیمه دریایی، شرکت‌های کشتیرانی، شرکت‌های فروش اسلحه و دستگاه‌های مخابراتی و ارتباطات) در تشدید پدیده دزدی دریایی در شاخ آفریقا و خلیج عدن نقش مؤثری دارند.
راهکارها و مکانیزم‌های مقابله با پدیده دزدان دریایی
در بررسی پدیده دزدان دریایی نکات زیر جلب توجه می‌کند:
1. نوعی تساهل و عدم شدت و سرعت در برخورد با این پدیده دیده می‌شود.
2. تاکنون به دزدان دریایی برچسب تروریست نخورده است.
3. محل بروز و گستردگی پدیده نزدیک پایگاه فرانسه ـ آمریکا در جیبوتی و محل حضور گشت‌زنی‌های ناوگان ناتو و اتحادیه اروپا بوده است.
4. آمریکا برای مقابله با اسلام‌گرایان یمن و سومالی از آخرین فناوری‌های اطلاعاتی و تسلیحاتی استفاده کرده، ولی در مقابله با پدیده دزدان دریایی به رغم شناسایی پایگاه‌های آنها، اقدام جدی و شتاب‌زده‌ای نکرده است.
5. مواضع و رفتار سیاسی ـ نظامی کشورهای ساحلی منطقه و کشورهای صاحب کشتی‌های ربوده شده درباره قضیه دزدی دریایی متفاوت و گاه متناقض بوده است.
6. به رغم اتفاق نظر جامعه جهانی برای مبارزه با این پدیده، واکنش‌ها در قبال آن جزئی و محدود بوده است. شورای امنیت با صدور قطعنامه‌هایی (شماره 1814 در یازدهم دسامبر 2007، 1816 در دوم ژوئن 2008، 1838 در هفتم اکتبر 2008، 1844 در بیستم نوامبر 2008، 1846 در دوم دسامبر 2008 و 1851 در شانزدهم دسامبر 2008) از کشورهای جهان برای مقابله نظامی و امنیتی با این پدیده درخواست کرده، ولی هنوز به مکانیزمی قاطع و نهایی برای از میان بردن این پدیده نرسیده است.
7. کشورهای عربی که در این منطقه سواحلی ممتد دارند، اراده‌ای مشترک و قاطع در قبال این تهدید نداشتند.
موازنه قدرت در شاخ آفریقا
حجم نیروهای مسلح کشورهای این منطقه به حدود 650 هزار نفر می‌رسد و در مقابل، گروه‌ها و سازمان‌های مخالف و جدایی‌طلب حدود هفتاد هزار نیروی شبه‌نظامی دارند. تنش‌های مرزی، جنگ‌ها و درگیری‌های داخلی از عوامل مؤثر در افزایش حجم توان نظامی کشورهای منطقه و بالا رفتن هزینه‌ها و بودجه‌های نظامی ـ امنیتی این منطقه بوده است.
اریتره: هنگام جنگ با اتیوپی در سال‌های 2000-1998 توان رزمی خود را افزایش داد، ولی در پی کاهش تنش‌های مرزی از ظرفیت نظامی خود کاست. با این حال، اریتره حجم بودجه نظامی خود را برای تقویت بنیه رزمی و نوسازی و ساختار تسلیحاتی بالا برده است. آمریکا نیز در قالب همکاری‌های امنیتی ـ نظامی به اریتره کمک‌های نظامی می‌کند. البته به علت حمایت‌های اسمره از جریانات اسلامی سومالی، این کمک‌ها به شدت کاهش یافته است.
هرچند نیروی زمینی اریتره در مقایسه با توان رزمی اتیوپی ضعیف است، نیروی دریایی این کشور یکی از قدرت‌های بزرگ دریایی منطقه است.
سودان: جنگ‌ها و تنش‌های داخلی و مرزی، ساختار و بنیه نظامی سودان را متحول کرده است. در چهار دهه اخیر ارتش نقشی فعال در مدیریت این کشور یافته که این امر باعث بالا رفتن تشدید هزینه‌های نظامی این کشور شده است.18
اتیوپی: برای تقویت نقش منطقه‌ای خود به تقویت بنیه نظامی پرداخته، ولی اقتصاد بحران‌زده آن محدودیت‌هایی برای این سیاست به وجود آورده است.19
در پی دخالت نظامی ارتش اتیوپی در سومالی (2009-2006) که در حقیقت، مداخله‌ای نیابتی بوده است، آمریکا کمک‌های نظامی ـ لجستیکی به ارتش این کشور را افزایش داد.
کنیا: پس از حادثه انفجار سفارت آمریکا در نایروبی در 1998 و انفجارهایی در مومباسا در سال 2002، حجم نیروی نظامی و بودجه نظامی این کشور افزایش یافته است و آمریکا در قالب همکاری‌های امنیتی ـ نظامی علیه تروریسم به این کشور کمک‌های نظامی و فنی می‌کند.
اوگاندا: ارتش نقشی مؤثر در کودتا و تحولات سیاسی این کشور داشته است. تنش‌ها و جنگ‌های داخلی دو دهه اخیر سبب رشد بنیه نظامی ـ امنیتی این کشور شده است. اوگاندا به عنوان متحد آمریکا در منطقه شاخ آفریقا و دریاچه‌های بزرگ، کمک‌های نظامی ـ لجستیکی از پنتاگون دریافت می‌کند و توان رزمی آن در سال‌های اخیر افزایش یافته است.
جیبوتی: فرانسه و آمریکا در این کشور پایگاه نظامی دارند. این مسأله و ضعف بنیه اقتصادی، ظرفیت نظامی‌ ـ امنیتی این کشور را محدود کرده است.
سومالی: فروپاشی دولت ـ ملت سومالی و تخریب ساختار اقتصادی باعث تضعیف بنیه نظامی دولت مرکزی شده است. هم‌اکنون اغلب قبایل و گروه‌های سیاسی و محلی مسلح هستند و این وضعیت یکی از موانع بازگشت به صلح و امنیت در سومالی است.
ایگاد: در سال 1983 کشورهای شاخ آفریقا ائتلافی منطقه‌ای با نام ایگاد تشکیل دادند. با اینکه ایگاد در ابتدا اهداف و ساختار توسعه‌ای و اقتصادی داشته، به علت دخالت آمریکا مأموریت‌های امنیتی ـ سیاسی یافته است. ایگاد در مدیریت بحران جنوب سودان و سومالی نیز نقش ایفا کرده است.
قدرت‌ها و مدیریت بحران‌های منطقه
فروپاشی شوروی و انحلال نظام دوقطبی تأثیراتی عمیق در منطقه شاخ آفریقا داشته است.20 شاخص‌ترین تحولات منطقه‌ای عبارت است از:
الف) زوال نظام سوسیالیستی تمامیت‌خواه در اتیوپی؛
ب) ظهور کشورهای مستقل، از جمله استقلال اریتره در پی سقوط رژیم سوسیالیستی اتیوپی؛
ج) کثرت‌گرایی سیاسی: در تمام کشورهای منطقه، نظام‌های تک‌حزبی عرصۀ سیاسی منطقه را به سود نظام‌های سیاسی کثرت‌گرای حزبی واگذار کردند. این تحول مشکلات زیادی ایجاد کرد و بر تنش‌های منطقه تأثیر گذاشت. فضای جدید باعث رشد جنبش‌های اسلام سیاسی به ویژه در سومالی و سودان شد.
1. آمریکا و شاخ آفریقا
توجه سنتی آمریکا به این منطقه در پایان جنگ سرد تغییری ماهوی کرده است. ریشه‌ها و انگیزه‌های واشنگتن برای توجه به این منطقه را می‌توان در محورهای زیر خلاصه کرد:
1. تلاش برای افزایش اقتدار سیاسی ـ نظامی خود در منطقه و در پی آن توسعه هژمونی جهانی خود؛
2. توجه آمریکا معطوف به اهمیت ژئواستراتژیک این منطقه است. شاخ آفریقا از ذخایر راهبردی مانند نفت، گاز، آهن، بوکیست و مس برخوردار است. وجود ذخایر غنی نفت در سومالی به ویژه در منطقه پونت لند و سومالی لند سبب شد که شرکت‌های کونوکو، اموکو و شیفرون در دوره زیادباره اقدام به کشف و استخراج نفت کنند. این شرکت‌ها به نتایج مثبتی رسیدند، ولی بحران‌های مزمن مانع شروع استخراج اقتصادی نفت این منطقه شده است.
3. تغییر موازنه قدرت در منطقه و تقارن در اهداف امنیتی ـ سیاسی قدرت‌های جهانی؛ تلاش چین و هند برای حضور در این منطقه و افزایش سرمایه‌گذاری آنها در استخراج و کشف نفت منطقه، کاخ سفید را وادار به اقدامات سیاسی ـ امنیتی در منطقه برای جلوگیری از مداخله رقبا کرده است.
4. افزایش جنبش‌های اسلام‌گرا در منطقه تهدیدی جدی برای امنیت ملی آمریکا و منافع آن محسوب می‌شود. لذا واشنگتن با کشورهای مسیحی منطقه هم‌چون اتیوپی، کنیا و اوگاندا ائتلاف امنیتی ـ نظامی برای مقابله با هرگونه احتمال خطر از سوی بنیادگرایی اسلامی تشکیل داده است.
2. چین و شاخ آفریقا
حضور فزاینده چین در آفریقا توجه دنیا را به خود جلب کرده است. افزایش حجم مبادلات تجاری میان پکن و کشورهای آفریقایی از ده میلیارد دلار در سال 2000 به پنجاه میلیارد دلار در 2006 یکی از شاخص‌های این حضور است.
با سفر جیانگ زمین، رئیس‌جمهور چین، به قاره آفریقا در سال 1996، مرحله‌ای جدید در مناسبات پکن و کشورهای آفریقا آغاز شد و این قدرت آسیایی رسماً مناسبات غیرایدئولوژیک را با قاره سیاه شروع کرد.
در تاریخ معاصر، منطقه شاخ آفریقا بخشی از اولویت‌های سیاست آفریقایی پکن است.21 زمینه‌های مناسبات چین با این منطقه متنوع و گسترده است که به چند مورد اشاره می‌کنیم:
الف) زمینه تجاری و اقتصادی
25 درصد کل نیاز سوختی چین از کشورهای قاره آفریقا تأمین می‌شود. پس از کشف و استخراج نفت در سودان، چینی‌ها در سال 1996 با قدرت وارد اقتصاد نفتی سودان شدند. شرکت ملی نفت چین (CNPC) 40 درصد سهام شرکت نفتی نیل اعظم سودان (GNPOC) را خرید و امتیازات نفتی عظیمی در میدان‌های نفتی غرب کردفان به مدت بیست سال دریافت کرد.
در ژانویه 2005 میزان تولید نفتی این منطقه بالغ بر 325 هزار بشکه در روز بوده است. سهم چین در نفت سودان نیز به 70 درصد ارتقا پیدا کرد. همکاری اقتصادی چین ـ سودان تنها در زمینه نفت نیست، بلکه پکن در اجرای پروژه‌های زیرساختاری خارطوم سرمایه‌گذاری کلانی کرده است که حجم آن از چهار میلیارد دلار در سال 2005 به حدود هشت میلیارد دلار در سال 2008 ترقی کرده است.10 هم‌اکنون چین بزرگ‌ترین سرمایه‌گذاری خارجی در این کشور محسوب می‌شود.
سیاست آمریکا در قبال سودان و تحمیل انواع مجازات‌ها و تحریم‌های سیاسی ـ اقتصادی بر این کشور، زمینه را برای حضور چین تسهیل کرده است.
اریتره و چین روابط حسنه سنتی دارند. اسیاس افورکی با سفر به پکن در فوریه 2006، فصل تازه‌ای را در مناسبات طرفین گشود. چینی‌ها در اجرای پروژه‌های زیرساختار این کشور، به ویژه در زمینه بنادر و فرودگاه و هم‌چنین در شیلات و سرمایه‌گذاری در معادن، نقش مؤثری دارند. کنیا در مناسبات چین با شاخ آفریقا جایگاهی خوب دارد و به همین علت، رئیس‌جمهور چین در سفرش به قاره آفریقا در آوریل 2006 از کنیا نیز دیدار کرد. چین در اجرای پروژه‌های مهندسی و خدمات فنی کنیا سهم عمده‌ای دارد.
آدیس آبابا و پکن مناسبات سیاسی خود را در 1970 از سر گرفتند و در سال‌های اخیر روند مناسبات طرفین تحولی عظیم داشته است. نخست‌وزیر چین در ژوئن 2006 سفری به هفت کشور آفریقایی داشت و از اتیوپی دیدار کرد. در این سفر اسناد مهمی به امضای طرفین رسید که یکی از آنها امضای قرارداد جاده‌سازی به مبلغ 97 میلیون دلار بود.
حجم مبادلات تجاری میان اتیوپی و چین در سال 2002 صد میلیون دلار بوده و طی سال‌های اخیر این مبلغ ارتقای زیادی داشته است.
ب) فروش اسلحه
همکاری‌های نظامی و رشد فروش تجهیزات نظامی چین به کشورهای شاخ آفریقا یکی از ابعاد مناسبات پکن با این منطقه است؛ به ویژه که کشورهای این منطقه درگیر جنگ‌های داخلی، تضادها یا شورش‌ها هستند. حجم فروش تسلیحاتی چین به آفریقا در سال 2003 بالغ بر 3/1 میلیارد بوده و پکن در این راستا 7-6 درصد کل نیازهای تسلیحاتی این قاره را تأمین می‌کند. منطقه شاخ آفریقا بزرگ‌ترین مشتری تسلیحاتی چین است.
سلاح‌های چینی در مخاصمه اریتره ـ اتیوپی و هم‌چنین در کشمکش‌های مرزی سودان ـ چاد و بحران دارفور به کار رفتند. چینی‌ها در ارتقای سطح تسلیحاتی خارطوم نقش داشتند و سه کارخانه تجهیزات نظامی را در سودان راه‌اندازی کردند. چین به کشورهای اوگاندا، جیبوتی، اریتره، سودان، اتیوپی و حتی گروه‌های متخاصم سومالی اسلحه می‌فروشد.22
ج) مشارکت در مدیریت بحران
حضور چین در شورای امنیت به عنوان عضو دایم، نقشی مؤثر در کاهش و تعدیل شدت قطعنامه‌های این شورا علیه متحدان چین در منطقه از جمله سودان داشته است. چین در مأموریت‌های سازمان ملل برای برقراری صلح و ثبات در قاره آفریقا حضور دارد و هم‌اکنون حدود سه هزار چینی در این مأموریت‌ها فعال‌اند. چین برای کاهش بحران دارفور نماینده‌ای تعیین کرد و قول داد با سایر کشورها در کاهش دامنه این بحران تشریک مساعی کند.
3. سیاست‌های رژیم صهیونیستی در شاخ آفریقا
شاخ آفریقای بزرگ جایگاهی مهم در اندیشه سیاسی و راهبردی صهیونیست‌ها از زمان تأسیس آژانس جهانی صهیونیستی داشته و کشورهای کنیا و اوگاندا به عنوان سرزمین‌های برگزیده برای گردآوری یهودیان آواره از ستم اروپای غربی مدنظر بوده‌اند. در این میان، اتیوپی در اولویت‌های سیاست آفریقایی رژیم صهیونیستی است که علل آن در محورهای زیر نهفته است:
1. آدیس آبابا به عنوان قدرتی منطقه‌ای، قابلیت تأثیرگذاری در توازن منطقه‌ای را دارد. اتیوپی با تمام کشورهای شاخ آفریقای بزرگ همسایه است و می‌تواند در روند تحولات این کشورهای مؤثر باشد.
2. سیاست‌های آبی اتیوپی روی امنیت آبی ـ غذایی مصر و سودان تأثیرگذار است.
3. وجود اقلیت یهودی «فلاشه» در اتیوپی می‌تواند توازن جمعیتی را در فلسطین اشغالی به سود رژیم صهیونیستی تغییر دهد و کمبود نیروی کار این رژیم را پر کند. با بیکار شدن کارگران فلسطینی، می‌توان فشارهای مضاعفی بر اقتصاد بحران‌زده دولت خودگردان فلسطین تحمیل کرد.
تنگه باب‌المندب و امنیت دریای سرخ در ابعاد مختلف برای سیاست راهبردی و امنیتی رژیم صهیونیستی، از اولویتی راهبردی برخوردار است. توازن منطقه‌ای و ترتیبات امنیتی در این منطقه پیوندی تنگاتنگ با قضیه منازعه اعراب و این رژیم در خاورمیانه دارد و به طور مستقیم و غیرمستقیم روی امنیت ملی جهان عرب تأثیرگذار است. در این راستا، اریتره با داشتن 126 جزیره در خلیج عدن و تنگه باب‌المندب می‌تواند در رخدادهای این منطقه نقشی تأثیرگذار ایفا کند. لذا رژیم صهیونیستی با اریتره قبل و بعد از استقلالش از اتیوپی روابط پیچیده امنیتی و نظامی داشته است.23
رژیم صهیونیستی با اجاره کردن جزایری هم‌چون مجمع الجزایر دهلک، جزیره فاطمه، جزیره حالب و جزیره دمیرا و استقرار نظامی ـ امنیتی در این جزایر کنترل تنگه باب‌المندب را در دست دارد.11 روابط راهبردی این رژیم با اریتره مانع ورود رژیم اسیاس افروکی به اتحادیه عرب شده است.12
کشور کوچک جیبوتی در منطقه تنگه باب‌المندب اهمیت ژئواستراتژیک دارد. این کشور از سال 1994 با رژیم صهیونیستی مناسبات سیاسی برقرار و فضایش را به روی هواپیماهای اسرائیلی باز کرده است. بندر جیبوتی نیز به روی کشتی‌های صهیونیستی باز است. با این حال، طرفین روابط دیپلماتیک ندارند.
این رژیم برای تقویت نقش بازیگری خود در شاخ آفریقا به طور مستقیم یا غیرمستقیم در مناقشات این حوزه حضور دارد.
1. مناقشات یمن و اریتره: براساس گزارش‌های متعدد، رژیم صهیونیستی نقشی مهم در تشویق اریتره برای اشغال جزایر حنیش بزرگ و کوچک داشته و به این کشور کمک‌های اطلاعاتی و تسلیحاتی کرده است. این سیاست رژیم صهیونیستی بخشی از تلاش‌های راهبردی صهیونیست‌ها برای کنترل سواحل و جزایر راهبردی دریای سرخ و باب‌المندب است.
2. بحران دریاچه‌های بزرگ: رژیم صهیونیستی مناسباتی سنتی با سران قبایل توتسی در رواندا و بروندی داشته است و شرکت‌های تسلیحاتی این رژیم با فروش سلاح و مهمات به گروه‌های درگیر در این بحران، نقشی مهم در شعله‌ور کردن تراژدی دریاچه‌های بزرگ داشته‌اند.24
3. بحران‌های سودان:‌ رژیم صهیونیستی در اغلب بحران‌های سودان دخالت کرده است.
4. کشمکش‌های دره نیل: رژیم صهیونیستی با ارائه کمک‌های فنی و مهندسی به کنیا و اتیوپی تلاش دارد دریافتی‌های آبی سودان و مصر را از منابع رود نیل در اتیوپی و کنیا کاهش دهد و امنیت غذایی خارطوم و قاهره را به مخاطره شدید بیندازد.
5. بحران سومالی: شواهد زیادی مبنی بر دخالت این رژیم وجود دارد.
6. پدیده دزدان دریایی: کانون استقرار این دزدادن دریایی در پونت لند و سومالی لند است (بخش‌هایی از سومالی که در پی فروپاشی دولت ـ ملت سومالی در اوایل دهه 1990 عملاً از دولت مرکزی این کشور جدا شدند) که رژیم صهیونیستی و اتیوپی فعالیت اقتصادی و امنیتی عمده‌ای در این مناطق دارند. نهادهای نظامی ـ امنیتی این مناطق از دولت اتیوپی و سازمان سیا حقوق می‌گیرند. رژیم صهیونیستی برای توسعه نقش بازیگری خود در منطقه دریای سرخ و خلیج عدن با همکاری با باندهای دزدان دریایی قصد بین‌المللی کردن امنیت منطقه دارد تا با این سناریو و به علت داشتن نیروی دریایی قوی به تحکیم نقش خود در این منطقه بپردازد.
4. ایران و شاخ آفریقا
اهمیت راهبردی و نظامی این منطقه به علت وجود تنگه باب‌المندب و هم‌جواری با خلیج عدن، تهران را از دیرباز به سمت برقراری روابط با کشورهای این منطقه سوق داده است. برخی گزارش‌های تاریخی حاکی است که ایران در دوران باستان به ویژه در دوره پادشاهی هخامنشیان حضوری فعال در شاخ آفریقا داشت و ارتش ایران پایگاه‌هایی در این منطقه ساخته بود.
در تاریخ معاصر به ویژه اوایل دهه 1970، افزایش ظرفیت‌های نظامی و اقتصادی ایران و تحولات منطقه شاخ آفریقا در پرتو رقابت‌های دوران جنگ سرد میان شوروی و آمریکا و الزامات منطقه‌ای، تهران را وادار به حضور فعال در این منطقه کرد. افزایش گرایش‌های سوسیالیستی در جنوب شبه‌جزیره عرب که با جنگ ظفار و ایجاد دولت چپ‌گرا و کمونیستی در یمن جنوبی آغاز شد و سرایت این جریان به منطقه شاخ آفریقا پس از کودتای ژنرال محمد زیادباره در سال 1969 و کودتای سرهنگ هایله ماریام در 1974، سبب نگرانی شاه ایران در ابعاد مختلف شد.
سومالی برای مقابله با مداخله اتیوپی در امور داخلی خود به سلاح و تجهیزات لجستیکی نیاز داشت. زیادباره متوجه شد متحدش ـ شوروی ـ در این ماجرا بی‌طرف نیست، بلکه از افسران چپ‌گرای آدیس آبابا حمایت می‌کند؛ به همین علت، به دنبال آمریکا به عنوان متحدی فرامنطقه‌ای حرکت کرد. با این حال، آمریکا برای تقویت موگادیشو در مقابل آدیس آبابا شروطی داشت که از جمله آنها خاتمه دادن به روابط راهبردی و نزدیک موگادیشو با مسکو، محروم ساختن شوروی از تسهیلات بندری سومالی و تغییر دکترین نظامی و ساختار امنیتی ـ نظامی مگادیشو بود.
ژنرال باره شروط واشنگتن را پذیرفت و شاه ایران مأمور ارسال اسلحه آمریکایی به مگادیشو شد. این اقدام در راستای تضعیف مثلث عدن، طرابلس و آدیس آبابا بود. از آنجا که استراتژیست‌های ایران ثبات و امنیت دریای سرخ و خلیج فارس را به طور قطع به یکدیگر وابسته می‌دانستند، شاه ایران علاوه بر سلاح، کمک‌های مالی فراوانی به رژیم زیادباره کرد و با همکاری قاهره کمبودهای ارتش سومالی را در زمینه قطعات یدکی سلاح‌های روسی برطرف ساخت.
در سال‌های 78-1977، جنگی وسیع میان مگادیشو و آدیس‌ آبابا بر سر سرزمین اوگادن در گرفت. شوروی و کوبا به حمایت از اتیوپی شتافتند و ایران و مصر و عربستان سعودی به نیابت از آمریکا و اردوگاه سرمایه‌داری از رژیم زیادباره پشتیبانی کردند. شاه ایران کمک‌های تسلیحاتی و لجستیکی خود را از طریق مصر به سومالی ارسال می‌کرد. دولت اتیوپی به سیاست شاه اعتراض کرد، به همین علت، مناسبات تهران و آدیس‌ آبابا تا پیروزی انقلاب اسلامی تیره و سرد بود.
رژیم ماریام از پیروزی انقلاب اسلامی استقبال کرد، ولی حمایت تهران از جنبش‌های آزادی‌بخش اریتره موانعی بر سر توسعه روابط تهران ـ آدیس‌ آبابا به وجود آورد. سقوط دولت ماریام در 1991 زمینه‌های استقلال اریتره را فراهم ساخت، ولی روند توسعه روابط میان ایران اسلامی و دولت میلس زیناوی حرکتی پرشتاب نداشت. علت آن نیز توسعه روابط تهران و خارطوم در پرتو حکومت ژنرال البشیر بود که تبعات منفی روی روابط ایران و اتیوپی گذاشت.
دولت البشیر که در اواخر دهه 80 با خط‌مشی‌های اصول‌گرایی اسلامی به مسند قدرت رسید، زمینه‌های توسعه و گسترش روابط با ایران را مهیا ساخت. ایران اسلامی نیز از این رویکرد استقبال کرد. با اینکه تهران از توسعه و متنوع‌سازی روابطش با خارطوم مقاصدی منفی علیه منافع و امنیت کشورهای هم‌جوار سودان نداشت، ریاض، قاهره و آدیس آبابا با نگرانی‌های بی‌مورد از گستره مناسبات تهران ـ خارطوم رضایت نداشتند.
تهران این وضعیت را ناشی از دخالت واشنگتن در ترسیم و ساخت ذهنیت و درک منفی سیاست‌مداران منطقه در قبال ایران می‌داند و اینکه رسانه‌های گروهی جهانی وابسته به محافل صهیونیستی در تشدید این ذهنیات نقش‌آفرین بوده‌اند.
ایران اسلامی در مراحل مختلف سعی کرده است مطالبات خود را با کشورهای شاخ آفریقا در زمینه‌های گوناگون توسعه دهد. سفر ریاست جمهوری سودان، اریتره و جیبوتی در دوره ریاست جمهوری جناب آقای دکتر احمدی‌نژاد و دیدار وی از خارطوم، جیبوتی و نایروبی بخشی از نتایج این سیاست‌ها بوده است.
حضور جمهوری اسلامی ایران در حل منازعه سودان ـ اوگاندا به عنوان میانجی بی‌طرف و منزه تجربه خوبی از فعال‌سازی نقش تهران در منطقه شاخ آفریقا بوده است. این تجربه در حل مناقشات سودان ـ چاد نیز تکرار شد و تهران در اواخر سال 1385 میزبان مذاکرات مقامات چاد و سودان برای حل مشکلات خود در مرزها و منطقه دارفور بود.
نتیجه
بحران سیاسی و تنش‌های قومی، قبیله‌ای و مذهبی در شاخ آفریقا طی سه دهه اخیر چهره زشت جنگ را به خوبی نشان داده است. این وضعیت، پیامد مجموعه عوامل داخلی و خارجی است. در این میان، دخالت قدرت‌های فرامنطقه‌ای نقشی مؤثر در تشدید این بحران‌ها و تنش‌ها داشته است. اهمیت جغرافیایی و اقتصادی این منطقه، به ویژه وجود ذخایر کلان نفت و گاز، انگیزه سلطه‌گرایی قدرت‌ها به خصوص آمریکا را برای سیطره بر مقدرات و سرنوشت کشورهای این منطقه، تحریک کرده است.
دیدگاه استراتژیست‌های ایران درباره حل بحران‌های منطقه شاخ آفریقا و برقراری امنیت و صلح در این منطقه در گرو عوامل زیر است:
ـ مذاکره سیاسی و راهکارهای مسالمت‌آمیز بهترین راه‌حل برای تنش‌ها و بحران‌های منطقه است.
ـ کمک جامعه جهانی به توسعه پایدار کشورهای منطقه زمینه‌های مساعدی برای حل بحران‌ها و تنش‌ها فراهم می‌سازد.
ـ جلوگیری از مداخله قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای در امور کشورهای این منطقه و تحمیل ممنوعیت ورود اسلحه و جلوگیری از مسابقه تسلیحاتی میان کشورهای این منطقه می‌تواند به امنیت و اقتصاد منطقه کمک کند.
ـ حمایت جدی از تلاش‌های گروه‌ها و جریانات سیاسی سومالیایی برای بازسازی دولت ـ ملت سومالی، زیرا بحران سومالی کانون تنش شاخ آفریقاست و تبعات آن روی امنیت و ثبات منطقه در ابعاد مختلف تأثیرگذار است.
ـ مبارزه جدی و قاطع با پدیده دزدی دریایی که تجارت و امنیت بین‌المللی و منطقه‌ای را در معرض تهدید جدی قرار داده است.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات