تاریخ انتشار : ۲۰ تير ۱۳۹۱ - ۱۲:۰۳  ، 
کد خبر : ۲۴۰۶۴۶
واکاوی تحولات و دورنمای آینده سوریه در گفت‌وگو با رضا امیری‌مقدم، کارشناسی ارشد مسائل خاورمیانه

می‌خواهند انتقام مقاومت را از سوریه بگیرند

اشاره: ماهیت تحولات سوریه چیست؟ معارضین سوری چه کسانی هستند و چه می گویند؟ نسبت بحران سوریه با انقلاب های منطقه چیست؟ آیا بشار اسد می تواند در برابر هجمه ها دوام بیاورد؟ و ... اینها برخی از سوالاتی هستند که درباره سوریه مطرح است. برای یافتن پاسخ ها به سراغ آقای رضا امیری مقدم -کارشناس ارشد مسائل خاورمیانه- رفتیم و وی نیز با نگاهی دقیق و البته واقع بینانه به بیان نظرات خود پرداخت. گروه گفت‌وگو

* به عنوان اولین سؤال بفرمایید که منشأ بحران سوریه چیست و اصلا از کجا شروع شد؟
** برای بحران سوریه می توانیم چند منشأ عنوان کنیم. اما مهم جایگاهی است که سوریه در مسئله مقاومت و ایستادگی در مقابل تسلط آمریکا و رژیم صهیونیستی دارد. این یک خشم و یک عقده ای را ذخیره کرده بود برای آن روزی که زمینه ی بروزش پیدا شود و اینها بروز دادند و این بحران را دارند عمیق تر می کنند. پس یک مسئله اش هم مسئله ی بودن سوریه در اردوگاه مقاومت و کمکش به گروه های مقاومت فلسطینی و لبنانی و عدم سازش پذیری اش در مقابل رژیم صهیونیستی است. هم اینکه سوریه یک کشوری است که علی رغم اینکه عرض کردم از حیث حکومتی اش با کشورهای دیگر خیلی تفاوت ماهوی ندارد اما از لحاظ اجتماعی آزادی های بیشتری در این کشور وجود داشته است و از آنجایی که در محور مقاومت قرار داشته و گروه های مقاومت فلسطینی و لبنانی همیشه در این جا کارگاه و دفتر و امکانات داشتند به تبع آن گروه ها و جریانات مخالف حکومت های عربی هم هر وقت سمیناری، کنگره ای، کنفرانسی و یا تجمعی داشته باشند همیشه سوریه به عنوان پایگاه اینها بوده است و این برای بقیه کشورهای عربی خوشایند نبود که امروز دارند انتقام آن وضعیت را از سوریه می گیرند.
* مثل؟
** مثلا گروه های مصری، گروه های عراقی در زمان صدام با اینکه حزب بعث در سوریه و همان حزب در عراق حاکم بودند اما همه ی گروه های عراقی در آنجا دفتر داشتند. همین آقای مالکی به عنوان نماینده حزبش در آنجا حضور داشت. برویم عقب تر در سال 1963 میلادی آقای طالبانی گروه اتحادیه میهنی را با کمک حافظ اسد در سوریه راه اندازی کرد. بنابر این گروه های گوناگون از کشورهای مختلف عربی می آمدند و از آنجا استفاده می کردند. موضوع دیگری که به عنوان ریشه ی این بحران می توانیم برشماریم این خیزشی بود که برای بیداری اسلامی بود که در کشورهای عربی بیش از یک سال و نیم گذشته تقریبا آغاز شده است. از تونس شروع شد به مصر رسید، به یمن رسید و طبیعتاً یک مقداری به گروه های مخالف دولت سوریه هم انگیزه داد که بیایند و تبعیت کنند از سایر کشورها و مطالبات خودشان را مطرح کنند. هم آمریکا هم رژیم صهیونیستی و هم کشورهای مرتجع عرب در طول 33، 34 سال گذشته که انقلاب اسلامی در ایران بر سر کار آمده است، سوریه را یکی از عوامل پیش برنده ی سیاست های جمهوری اسلامی در منطقه خاورمیانه در شرق مدیترانه می دانند و بنابراین به دلیل ضدیتشان با جمهوری اسلامی، تلاش دارند در این مقطع از این فرصت استفاده کنند و این مسئله را با ساقط کردن سوریه برای خودشان حل کنند.
آغازش را هم باید عرض کنم در درعا اتفاق افتاد. دو تا روایت وجود دارد یک روایت روایت معارضین سوری است که می گویند یک سری از بچه های دانش آموز رفتند در خیابان ها و شعارهایی علیه بشار اسد و حکومت نوشتند. پلیس و دستگاه امنیتی اینها را شناسایی کرد و گرفت. خانواده های اینها رفتند بعد از چند روز پیگیری کردند. پلیس و دستگاه امنیتی اعلام کردند که اگر می خواهید خودتان هم به این سرنوشت دچار نشوید دیگر از این بچه ها سراغ نگیرید. در مقابل اعتراض خانواده ها جلوی استانداری به شدت برخورد کردند و سرکوب کردند و کشتند و باعث شد که مردم بیایند اعتراض کنند و این مسئله وسعت بگیرد و دامن زده شود.
در مقابل روایت حکومت هم این است که نه، اینها به تبعیت از لیبی و آن کاری که در بنغازی کردند، شروع کارشان در درعا و با کار مسلحانه بود. گروه های مسلح از خارج از کشور آمده بودند، آنجا سلاح آورده و دپو کرده بودند و شروع کردند به عملیات نظامی علیه حکومت و باعث شد که این بحران گسترش پیدا کند. بنابراین دو تا روایت از این موضوع وجود دارد. یکی روایت معارضان است، یکی هم روایت دولت است.
* یک تحلیلی از ماهیت و دسته بندی مخالفین می‌فرمایید؟ اینها چه گروه هایی هستند با چه افکاری و از کجا منشأ گرفته‌اند؟
** همه ی کشورها یک سری مخالف دارند. یعنی هیچ کشوری در دنیا حتی کشورهایی که ادعا می کنند مهد دموکراسی هستند مثل اروپا و آمریکا بدون مخالف نیست. این ها هم یک سری گروه های مخالف دارند، منتها ساختار مخالف و معارض بودن در آنجا با ساختار معارض بودن در منطقه ما تفاوت هایی دارد. یک گروه کسانی هستند که از حکومت جدا شده اند. یعنی سالها جزو ساختار حکومت بودند و از حکومت جدا شدند و در خارج زندگی می کنند. یک دسته از اینها جزو خانواده حکومتی هستند، مانند آقای رفعت اسد که عموی بشار اسد است. یک دسته هم کسانی که مسئولیت نظامی امنیتی داشته اند مثل خدام که سالهای سال معاون اول آقای حافظ اسد بود و با روی کار آمدن بشار اسد رفت خارج. یک گروه دیگر هم تحصیلکرده های غربی و تکنوکرات ها که وابسته به کشورهای غربی و اروپایی و آمریکایی هستند که نماد آنها آقای برهان غلیون، رئیس شورای ملی سوریه است.
اینها ایدئولوژی خاصی ندارند و بیشتر زیر پرچم غربی ها سینه می زنند. شعارهای غرب گرایی و دموکراسی و افکار این گونه ای را مطرح می کنند. یک دسته از مخالفین سوریه اخوان المسلمین هستند که البته عرض کنم اخوان در سوریه با اخوان در همه ی کشورهای دیگر تفاوت هایی داشته است. از روز اولی که این گروه در سوریه پا به عرصه ی وجود گذاشته است برخلاف اخوان که یک مشی و یک رویه ی مبارزه ی فرهنگی و اعتقادی داشته، اینها از روز اول کار مسلحانه داشته اند. عرض کردم در سال 1982 هم به دلیل قیام مسلحانه شان با سرکوب شدید از سوی دولت وقت سوریه آقای حافظ اسد مواجه شدند. یک گروه هم گروه های وهابی و سلفی و تندرو و تکفیری هستند. خیلی از اینها افرادی بودند که می آمدند در عراق عملیات انجام می دادند با تروریست ها در عراق همکاری می کردند یا کمک و پشتیبانی می رساندند یا خودشان اصلا در عملیات دخالت داشتند. اینها هم یک بخشی از معارضین سوریه هستند. یک بخش از معارضین سوریه کردها هستند. کردها هم در همه ی کشورهای دارنده ی اقلیت کرد، به عنوان یک گروه معارض و مخالف مطرح بوده اند چون اغلب خواسته هایی واگرایانه دارند که البته این در سوریه شاید شدتش از کشورهای دیگر کمتر بوده است، به دلیل اینکه جمعیتشان هم کمتر بوده است. شما می دانید که کردها در سوریه اصلا از هویت برخوردار نیستند. یعنی چیزی به عنوان کرد در قوانین سوریه وجود ندارد. علی رغم این موضوع، کردها در چند تا استان آنجا حضور دارند. حتی خیلی از آنها در شهر دمشق هم حضور دارند اما اینها از هویت یعنی از شناسنامه هم برخوردار نبودند.
یک بخش دیگر از معارضین سوریه گروه هایی هستند که در داخل سوریه اند. کردها هم البته در داخل اند و بعضی از گروه هایشان بیرون هستند. اینهایی که من عرض کردم گروه هایی که شمردم همه بیرون از سوریه بودند. یک سری هم در داخل سوریه هستند که امروز یک تجمع بزرگی به اسم تنصیب یا شورای هماهنگی به وجود آورده اند که در داخل سوریه مبارزه می کردند. گروه هایی بودند که مطالبات اجتماعی داشتند، سازمان داشتند، تشکیلات داشتند و امروز با این بحران و با این بیداری اسلامی در منطقه آنها هم فعالیتشان را منسجم کردند، مطالباتشان را روشن کردند و تشکلشان را مشخص کردند. در کنار اینها ما شاهد یک کارهای مسلحانه ای هستیم که همه ی این گروه ها با شدت و ضعف، مشغول به کارهای مسلحانه هستند. خیلی از مسلحین هم از خارج می آیند.
* یعنی اینکه سوری هستند و از خارج می آیند یا نه کلاً خارجی هستند؟
** نه! مبارزین خارجی هستند که اینها هدفی دارند. اینها یک برداشتهای خشکی از جهاد به معنای اسلامی اش دارند که هر جایی جنگی شود آنها می روند. بدون اینکه بدانند حق است یا باطل است می روند و وارد جنگ می شوند. در سوریه هم آنها با همین رویکرد وارد شدند. کما اینکه در عراق با همین رویکرد عمل کردند، در افغانستان همین جور عمل کردند.
* القاعده را می گویید؟
** با تفکر القاعده آمده اند. ممکن است خیلی هایشان عضو تشکیلات نباشند. ولی بالاخره آن تفکر وهابی و القاعده ای و تند روی و رادیکالی و خشن را از خودشان بروز دادند. هم کشورهای مرتجع عرب و هم آمریکا و غربی ها با دو علت از رفتن و جنگ اینها در سوریه حمایت می کنند. یکی اینکه ابزار قوی ای هستند برای اسقاط حکومت دمشق و دوم هم اینکه بالاخره خودشان هم تلفات می دهند و در جاهای دیگر مزاحم آنها نمی شوند. گروه هایی که من عرض کردم تشکلی به نام مجلس ملی تشکیل داده اند؛ مرکب از غرب گرا ها، تا حدودی از کردها و این گروه های سلفی و وهابی و اخوان هستند و غرب گرا ها امروز یک چیزی به اسم ارتش حر هم درست کرده اند که جدا شده های از ارتش سوریه هستند. ما اگر بخواهیم اینها را به دو دسته کلی تقسیم بندی کنیم یک گروه مجلس ملی است که پایگاهش در استانبول است و اجلاس تونس و اخیرا اجلاس استانبول را تشکیل دادند. در مقابل آنها تنصیبی هایند که در داخل سوریه هستند و تا الان چند بار با حکومت سوریه مذاکره کرده اند. معتقدند که مخالفت باید مسالمت آمیز انجام بگیرد، معتقد به دموکراسی و انتخابات هستند. معتقد به حل و فصل موضوع از طریق مسالمت آمیز هستند و می گویند مداخله ی خارجی نباید اتفاق بیفتد. در مقابل، مجلس ملی ها خواهان مداخله خارجی هستند. معتقدند که با ابزار نظامی و فشار باید دولت سوریه ساقط شود. این جهت گیری ها و تفاوت های کلی جریانات فعال در سوریه است.
* با توجه به این همه اختلافاتی که میان اینها هست، اصلاً فکر کرده اند که حالا حتی اگر توانستند حکومت را ساقط هم بکنند، بعدش چکار می خواهند بکنند؟
** نه آنها اختلافشان خیلی شدید است. در اجلاس تونس این اختلاف کاملا روشن شد. اصلا کردها در استانبول کناره گیری کردند. چون کردها احساس کردند اگر مجلس ملی حاکم شود از حکومت بشار اسد برایشان بدتر است. حکومت فعلی سوریه ممکن است الان در این شرایط حاضر شود یک امتیازاتی به اینها بدهد اما اگر مجلس ملی بیاید و حاکم شود، دیگر هیچ امتیازی به کردها نخواهد داد.
اخوانی ها و گروه های اسلامی که در آنجا هستند در واقع این غرب گرا ها را به هیچ عنوان قبول ندارند ولی برای اینکه بتوانند کمک آمریکا و غربی ها را به دست بیاورند، فعلا آمده اند آنها را رئیس مجلس ملی کرده اند. یک تاکتیکی که فعلا از اینها به عنوان یک ابزار استفاده کنند. خود این گروه های غرب گرا به صراحت در ملاقات بعضی از افراد، گفته بودند که ما می دانیم اگر اخوانی ها حاکم شوند، از وضع فعلی هم بدتر خواهد شد. اگر بخواهم تشبیه کنم مثل یک گله گرگ گرسنه که با چشم باز دارند به همدیگر نگاه می کنند که مبادا آن یکی طعمه را کامل بخورد! اینها هیچ ایدئولوژی مشترکی با همدیگر ندارند. امروز یک مسئله ی تاکتیکی به اسم ضرورت براندازی حکومت بشار اینها را در یک مجلسی دور هم جمع کرده است.
* میزان اقلیت واکثریت در مخالفین چه طور است به تناسب جمعیت؟ اینها را چه طور می شود ارزیابی کرد؟
** واقعیتش این است که صحنه را که تماشا می کنیم، می بینیم مخالفین به هیچ عنوان اکثریت نیستند. این را که من عرض می کنم مستند است هم اطلاعاتی است که خود کشورهای مخالف دمشق، مثل قطری ها به ما دادند. مثلا وزیر خارجه ترکیه که چند مدت قبل به ایران آمده بود، مذاکراتی داشت. اطلاعات و حرف های اینها، همه نشان می دهند که هم گروه های مخالف سوریه هم اعضایی که از مجلس ملی با آنها این طرف و آن طرف ملاقات صورت گرفته است، هم گروهی که به اسم گروه تنصیب که در داخل کشور هستند، همه معتقدند که در بهترین شرایط می توانیم بگوییم 25 درصد مردم مخالف بوده اند که به نظر من با گذشت زمان این تعداد کاهش هم پیدا کرده است. در بالاترین حالت، 25 درصد مردم مخالف دولت اند. در مقابل25 تا 30 درصد مردم همین هایی هستند که با جان و دل از حکومت بشار و حکومت سوریه دفاع می کنند.
50 تا 55 درصد مردم هم بی طرف هستند. یعنی چه بی طرف هستند؟ یعنی اینها شاید دل خوشی هم از حکومت نداشته باشند، شاید از لحاظ اقتصادی مطالباتشان تأمین نشده باشد، شاید از لحاظ سیاسی به این حکومت انتقاد داشته باشند، اما آن موقع که مقایسه می کنند چه کسانی از مخالفین دولت سوریه حمایت می کنند، شستشان خبردار شده است که این توطئه است. نگاه می کنند می بینند قطر آمده و مثلا تلویزیون الجزیره با پول امیر قطر فعالیت می کند. در بین سیاسیون می گویند قطر یک کشور کوچک میکروسکوپی در حوزه خلیج فارس است و حالا بیاید برای سوریه با آن تاریخ، با آن مبارزه می خواهد تعیین تکلیف کند! هم از لحاظ حیثیتی به این مردم برخورده است و هم می گویند یک کشوری که رئیس حکومت آن کسی است که با کودتا علیه پدرش به حکومت رسیده است. یک انتخابات هم تا حالا نداشته است... سوریه بالاخره انتخابات مجلس دارد، انتخابات شوراها دارد، انتخابات ریاست جمهوری دارد. حالا بگویند در آن تقلب می شود، حالا آزادی کامل در آن نیست، بالاخره شکل ظاهری هست، ولی در قطر که اصلاً صحبت این حرف ها هم نیست. حتی فعالیت های اجتماعی، آزادی های اجتماعی در سوریه نسبت به همه کشورهای عربی به نظر من بالاتر و بیشتر است.
یا به عربستان سعودی، نگاه می کنند، به گمانم در آخرین اجلاس اتحادیه عرب ملک عبد الله با آنکه خودش را پادشاه پادشاهان خلیج فارس می داند، رفت خدمت بشار اسد و دست به گردن ایشان انداخت. ایشان را دعوت کرد که بیایید مشکلاتمان را حل کنیم. مرتب پسر آقای ملک عبدالله به اسم عبدالعزیز به سوریه تردد می کرد. روابطشان استراتژیک بود. همین عربستان سعودی که در روزهای اول پیدایش این اشکالات و این اختلافات در سوریه که در درعا هنوز متمرکز بود، به کرات فرستاده ی پادشاه سعودی می رفت و می گفت هر چه می خواهید بکشید، بکشید ولی نگذارید این مسئله بزرگ شود و سرکوب کنید و حکومت را حفظ کنید، حالا چه شده که امروز پرچم دار مبارزه با سوریه است و حتی بیشتر از آمریکا می گوید باید سلاح بفرستیم. حکومتی(سعودی) که مردم نگاه می کنند که نه انتخاباتی در آن وجود دارد، نه آزادی ای وجود دارد. زن ها حق رانندگی در آنجا را ندارند، زن ها حق اینکه با شوهرشان در یک رستوران غذا بخورند ندارند، انتخابات که اصلا وجود ندارد. صد سال است که یکی پس از دیگری و هر کدام در سن بالای 75 سالگی به پادشاهی می رسند که نه عمری ونه توانی دارند به کشور خدمت کنند. فقط نفت دارد صادر می شود. مقداری به مردم می رسد، بقیه به حکومت می رسد. همه ی ثروت در یک خانواده محدود شده است. مردم سوریه این را نگاه می کنند می بینند که عربستان سعودی چرا باید داعیه دار آزادی و حمایت از دموکراسی و آزادی مردم سوریه باشد؟
به سمت غرب نگاه می کنند باز در رفتار آمریکایی و غربی ها هم همین را می بینند. می بینند که آمریکایی ها چگونه مثلا جنبش وال استریت را سرکوب می کنند. در آمریکا و اروپا چیزی به اسم براندازی معنا نداشت. اینها مطالبات صنفی است. 90 درصد مردم آمریکا می گویند ما از لحاظ درآمد و موقعیت اجتماعی، از لحاظ برابری درآمد و شکاف طبقاتی 90 درصد یک طرفند و یک درصد، یک طرفند. آنها را چه کار می کنند؟ نوازش می کنند یا سرکوب می کنند؟ این دوگانگی را که می بینند، این 50 درصد ترجیح می دهند به رغم اشکالاتی که در این حکومت وجود دارد ترجیح می دهند از آن در مقابل آلترناتیوها حمایت کنند.
یعنی کشورشان یا اشغال می شود، یا دچار جنگ داخلی می شود، یا تجزیه می شود. لذا آن 50 درصد می آیند پیش آن 25 درصد و می شود چیزی حدود 75 درصد. مردم امروز می خواهند این نظام باقی بماند. شما دیدید که در رفراندوم قانون اساسی 65 درصد مردم شرکت کردند. به رغم اینکه سه چهار تا استان اصلا ناامنی بیداد می کرد، خیلی از این شهرها اصلا در تصرف مخالفین و مسلحین بودند، اما 65 درصد مردم آمدند درانتخابات. نظارت خارجی هم در آنجا وجود داشت و دیگر نمی توانستند بگویند نظارت هم وجود ندارد.
* میزان وفاداری ارتش و دستگاه امنیتی سوری به حکومت چقدر است؟
** به سؤال خوبی شما اشاره کردید. امروز این ها اصرار دارند که بگویند این ادامه ی همان بیداری اسلامی است که در تونس و مصر و جاهای دیگر بوده است و به سوریه رسیده است. اختلافش خیلی واضح و روشن است. در تونس بن علی تا زمانی توانست مقاومت کند که ارتش ایستاد. وقتی ارتش اعلام کرد که ما دیگر با تو نیستیم، ما حاضر نیستیم مردم را سرکوب کنیم، فرار کرد و رفت. در مصر همین جور بود. موقعی که ارتش گفت ما دیگر از تو حمایت نمی کنیم، حسنی مبارک مجبور شد کناره گیری کند. در یمن شما دیدید که گروه گروه از ارتش می آمدند به انقلابیون می پیوستند. گروهی از سفرا می رفتند و می پیوستند. در سوریه شما حالا ممکن است چهار تا افسر جزء از ارتش جدا شده و پیوسته باشند به ارتش حر، در هر ارگانی در هر ارتشی چند تا نخاله هم وجود دارد. اما اینکه مثلا یک تیپی، یک لشکری، یک گردانی، یک بخشی از ارتش یا از نیروهای امنیتی جدا شده باشند، تا الان ما نداشتیم. شما در همه سفارت خانه های سوریه ندیدید که یک سفیر یا یک دیپلمات اعلام کرده باشد که من از حکومت بیزارم و پیوستم به مخالفین. دستگاه امنیتی سرجایش است، وزارتخانه ها سرجایشان هستند و دولت ازاین جهت کاملا مسلط بر امور است و دستگاه های نظامی-امنیتی اعم از ارتش، اعم از پلیس اعم از وزارت خانه های امنیتی و دستگاه های اطلاعاتی و دستگاه های سیاسی، مثل وزارت خارجه کاملا منسجم و وفادار به حکومت هستند و یک انشقاق عمده ای که تأثیر بگذارد روی حکومت تا الان وجود نداشته است.
یکی از دلایل اصلی موفقیت دولت سوریه و بقای دولت سوریه در مقابل این همه دشمنی و این همه توطئه همین انسجام سیاسی، نظامی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی است. چون همه ارکان حکومت، وفادارانه دارند کار می کنند. در صورتی که در مصر شما این را ندیدید، در یمن این نبود، در تونس این نبود، در لیبی هم این نبود. شاید یکی از جاهایی که در تحولات سوریه خیلی خوب و درس آموز بود، مواضع نماینده سوریه آقای بشار جعفری در سازمان ملل بود. کمتر نماینده ای از کشورها در سازمان ملل می دیدید که این گونه مستدل، منطقی، مسلط و با اشراف و کامل، از منافع امنیت ملی کشورش در مقابل دنیا دفاع کند. یک موقع است در داخل سوریه است، جو را می بیند، حاکمیت را می بیند اما یک موقع است که زمین و زمان علیه سوریه حرف می زند. بعد این می آید این جوری جانانه از منافع کشورش دفاع می کند. این نشان می دهد که این ها به این حکومت وفادار هستند.
* چرا میزان خشونت در معارضین سوریه این قدر زیاد است نسبت به سایر کشورهای دستخوش تحول؟
** یک بخش آن بر می گردد به ماهیت اینها. معتقد ترین گروه در جهان اهل تسنن اخوانی ها هستند. ولی در سوریه از روزی که شروع کردند تا الان هم جنگ مسلحانه و مبارزه مسلحانه داشتند. قبل از 1989 تا امروز فعالیتشان مسلحانه بوده است.
تجربه ی حکومت تونس و مصر دیگر در لیبی تکرار نشد، دیگر در یمن و بحرین هم تکرار نشد. آنهایی که می خواستند سوریه را ساکت کنند می دانستند که این تجربه ی تونس و مصر در سوریه جواب نمی دهد ، لذا رفتند دنبال گزینه ی لیبی یعنی به سبک لیبی یک جایی را آزاد کنند. مثل بنغازی که جدا کردند. معارضین رفتند شروع کردند، آمریکا حمایت کرد و مورد حمایت بین المللی قرار گرفت و آن را به رسمیت شناختند. پشت سرش ناتو آمد و وارد شدند. این را می خواستند در سوریه اعمال کنند لذا درعا با کار نظامی شروع شد، حالا منشاش را معارضین بدانیم یا دولت سوریه، ولی در کمتر از یک هفته درعا تبدیل شد به یک جایی که آنها می خواستند بنغازی اش کنند.آنجا شکست خوردند. رفتند در حماه و باز نتوانستند. رفتند در حمص و باز شکست خوردند. یعنی جای جای سوریه اینها رفتند که در آن جای پا ایجاد کنند که نشد.
امروز ارتش سوریه که اقدام به پاک سازی مناطق می کند انواع و اقسام سلاح های شرقی و غربی ،از اسلحه سبک و سنگین پیدا می کند. قاچاق سلاح از مرز لبنان، از ترکیه، اردن و عراق انجام می شود. البته در عراق خارج از اراده دولت است.
این گزینه را هم که دیدند جواب نمی دهد گزینه عمل را جایگزین کردند که طرح اتحادیه عرب و شاید بگوییم به نوعی طرح کوفی عنان است که البته دارد تمایزاتی پیدا می کند با طرح اتحادیه عرب. روش یمن را در پیش گرفته اند. یعنی می گویند بشار اسد قدرت را واگذار کند به معاونش و بعد گفت و گو با معاونش شروع شود. یعنی بشار اسد را کنار بگذارند. این هم با مقاومت دولت سوریه تاحدود 70 ، 80 درصد تقریبا منتفی شد و امروز راهکار سیاسی که کوفی عنان دارد پی گیری می کند در دستور کار دنیاست. از دید من مأموریت کوفی عنان همان مأموریتی است که اتحادیه ی عرب به عهده داشت.
* یک مرحله بندی از رویکرد غرب به خصوص آمریکا در مورد بحران سوریه می فرمایید؟ چه گام هایی را طی کرده است و الان درچه مرحله ای است؟
** ببینید آمریکایی ها و در اصلش فرانسه در 60 سال گذشته همواره سوریه را به عنوان یک کشوری که علیه اسرائیل است، مورد دشمنی قرار داده اند. قبل از این بحران شما در رفتار آمریکایی ها علیه سوریه هم تهدید می بینید، هم قطع رابطه می بینید، هم تحریم می بینید، هم گفت و گو و اعزام سفیر و افتتاح سفارت می بینید. یعنی همه ی راه هایی که سوریه را از محور مقاومت و از رویارویی با رژیم صهیونیستی بر حذر دارد تجربه کرده اند و به جایی نرسیدند.
فهمیدند که باید این حکومت را ساقط کنند و این حکومت اگر ساقط شد کمر مقاومت می شکند و ارتباط ایران به عنوان منشأ بیداری اسلامی، به عنوان منشأ مقاومت در منطقه با لبنان و فلسطین قطع می شود و باعث می شود که اسرائیل بتواند در فلسطین و در مرزهای لبنان امنیت پیدا کند. بنابراین در راستای امنیت رژیم صهیونیستی دارند با سوریه تعامل می کنند. از آغاز بحرانی که در سوریه شروع شد شاید آن اوایل با تردید که چه اتفاقی خواهد افتاد، نگاه می کرد. در این مرحله روی سقوط سوریه خیلی هم بحث شد. از نظر من شاید چهار ماه اول تحولات اخیر سوریه، در آمریکایی ها چند دیدگاه وجود داشت. یک دیدگاه این است که ما فشار بیاوریم و بگوییم از ایران جدا شو، از مقاومت جدا شو و بمان. یک دیدگاه این بود که امکان پذیر نیست یعنی همین که از بحران عبور کرد دوباره بر می گردد سرجای خودش، بنابراین در نهایت گزینه ی این که فقط باید ساقط شود امروز در دستور کار مقامات آمریکایی قرار دارد که مورد تأیید فرانسه و انگلیس و کشورهای اروپایی و ترکیه و ارتجاع عرب است. هر کدام از اینها با دلایل خاصی می خواهند سوریه ساقط شود.
آمریکا و غربی ها با هدف تامین امنیت اسرائیل. کشورهای عربی منطقه مثل عربستان و قطر وارتجاع عرب آنها می گویند که خاورمیانه دو تا دروازه دارد، یکی دروازه لبنان است و دریای مدیترانه و یکی هم خلیج فارس. این دو تا دروازه کلیدش دست ایران است. دریای مدیترانه با لبنان دست ایران و خلیج فارس با عراق دست ایران است. سوریه در این مسئله نقش اساسی ایفا کرده است. به ویژه این که سیاست گذاری ها و سرمایه گذاری های سی و چند ساله عربستان سعودی در لبنان کاملا دود شد و هوا رفت و شکست خورد و چیزی برایش نماند. اینها را از چشم سوریه می بینند و می گویند باعث این که جمهوری اسلامی امروز بیاید در منطقه ی خاورمیانه و قدرت برتر خاورمیانه شود و نفوذ پیدا کند، سوریه است. امروز معارضین سوریه، موقعی که می خواهند ایران را متقاعد کنند که سوریه حکومت خوبی نیست و بگذارید برود، حرفشان این است که ما در مسئله فلسطین و مقاومت در کنار شما بیش از سوریه هستیم. یعنی آنها هم پذیرفته اند که امروز جمهوری اسلامی بیش از همه کشورهای عربی در مسئله ی فلسطین نقش دارد و تأثیر گذار است. یعنی می دانند که ایران، امروز بیش از کشورهای عربی پرچم دار مقاومت است و این یک نکته کلیدی است.
* سؤال بعدی من دقیقا همین بود که با توجه به نقش سوریه در محور مقاومت، معارضین موضعشان در این باره چیست؟
** ببینید معارضین سوریه امروز به ماها که می رسند به آنهایی که دم از مقاومت می زنند می رسند می گویند درست است دمشق هیچ وقت با اسرائیل صلح نکرد، درست است که همیشه در جبهه پایداری بوده است، درست است که همیشه مرکز گروه های فلسطینی بوده است، درست است که رابطه اش با کشورهایی که در محور مقاومت بوده اند خوب بوده است، اینها را همه قبول داریم، امااز روزی که جولان به اشغال در آمد یک تیر هم شلیک نکرده است. هیچ پولی به گروه های معارض نداده است. هیچ امتیاز تسلیحاتی نداده است، ولی مکان داده است. بنابراین اگر ما بیاییم، از سوریه بیشتر در محور مقاومت خواهیم بود. این بالاخره برای خام کردن کشورهایی است که از محور مقاومت حمایت می کنند. ولی این را هم ما در پرونده ی اخوان داریم که اخوانی ها در جنگ 22 روزه غزه از سوریه حمایت کردند. تشکیلات اخوان در سراسر دنیا در این 60 سال گذشته رابطه ی خیلی خوبی با سوریه داشته اند یعنی پرونده ی اخوان را در سوریه متمایز می کردند از روابط خودشان با دولت سوریه، چون دولت سوریه دولتی است که در محور مقاومت است.
غرب گراها هم که تکلیفشان روشن است و اصلاً انگیزه ای در مورد مقاومت ندارند و ضدمقاومت هستند و تنها هدفشان رسیدن به قدرت است.
* یعنی بحثی که اخوانی ها مطرح می کنند که ما اگر به قدرت برسیم بیشتر از بشار اسد طرفدار مقاومت هستیم، این را شما چقدر واقعی می دانید؟
** حداقل در کوتاه مدت امکان پذیر نیست. الان تونس و مصر افتاده دست اخوان. در انتخابات مجلس بالاترین کرسی را به دست آورند. ولی ما هم چنان می بینیم که مرزهای رفح به سوی غزه بسته است. یعنی تفاوت ماهوی آنجا اتفاق نیفتاده است. امروز گروه های مخالف فلسطینی می روند طرف مصر می خواهند مذاکره کنند، می بینند همان افسرهایی که در زمان مبارک بودند همان افسرهای امنیتی، همان ها دوباره دارند مذاکرات را اداره می کنند. بنابراین تحولاتی که در کشورهای عربی اتفاق افتاده است یک تحولات ریشه ای مثل انقلاب اسلامی که کلا ساختار را تغییر داد، فعلاً نیست.
اینها از نظر زیر ساختی مشکل دارند. یعنی مشکل اقتصادی دارند، مشکل اجتماعی دارند، مشکل سیاسی دارند و چون این ها که به حکومت می رسند می خواهند به طور طبیعی خودشان را برای مردم مطلوب کنند و پایگاه مردمی خودشان را حفظ کنند نیاز به پول و امکانات دارند. پول وامکانات در کشور وجود ندارد. به طور طبیعی غربی ها و همین کشورهای مرتجع باید بروند آنجا پول دهند. در عالم سیاست ما با نظریه و تئوری سیاست کاری نداریم، ما با عمل سیاسی کار داریم. در عمل سیاست چیست؟ در عمل سیاست این است که ما سوریه مقاومی را که 18 سال مقاومت کرده است، کاملا ساختارش ضد اسرائیلی بوده است، در جهت حمایت از مقاومت بوده است، نباید از دست بدهیم به امید اینکه حالا یک گروهی می آید و معلوم نیست چه می خواهد بکند.
* ارزیابی شما از برآیند مدیریت بحران دمشق چیست و چقدر موفق بوده است در این قضیه؟
** واقعیتش این است که آن چه که امروز علیه دولت سوریه در حال وقوع است شبیه اش را ما می توانیم فقط در جنگ تحمیلی هشت ساله عراق علیه ایران ببینیم که شرق و غرب عالم و کشورهای مرتجع عرب همه جمع شدند و کمک کردند به صدام که در جنگ علیه جمهوری اسلامی پیروز شود. امروز هم اتفاقی که در صحنه ی سوریه در حال وقوع است، هم کشورهای مرتجع عرب، هم ترکیه، هم اسرائیل و هم غربی ها و هم معارضین داخلی همه جمع شدند علیه دولت سوریه و دارند اقدام می کنند.
امروز نقش تبلیغات و رسانه های ماهواره ای از نیروی نظامی بیشتر نباشد کمتر نیست. تروریست ها از همه جای کشورهای عرب منطقه دارند بسیج می شوند به سمت سوریه. در مقابل این دشمنی به این بزرگی باید بگوییم که سوریه یک مدیریت نسبتا موفقی داشته است. اولا انسجام خودش را حفظ کرده است. یعنی انسجام داخلی اش، انسجام سیاسی اش را حفظ کرده است. از لحاظ اقتصادی هم کاملا محاصره اقتصادی را اعمال کرده اند. بنابراین سوریه یک مشکل داخلی دارد که مخالف دارد و یک مشکل بین المللی دارد که همه علیه او هستند. ولی دولت سوریه با مدیریت خوبش توانسته است که آنها را در سه مرحله راهبرد خود ناکام کند. همزمان با آن کار اصلاحی اش را هم شروع کرده است. برگزاری انتخابات شوراها، چند دور مذاکره با گروه های معارض در داخل، تهیه ی قانون اساسی جدید، لغو کردن آن آن ماده از قانون اساسی که حاکمیت را فقط مختص به حزب بعث می داند.
بنابراین باید بگوییم که در مقابل این همه دشمنی، این هجمه، سوریه از یک طرف توانسته است صفوف معارضه را همچنان متشتت نگاه دارد معارضه داخل هنوز نتوانسته است به معارضه خارج وصل شوند. انسجام خودش را هم حفظ کرده است و آنها را در برنامه هایشان ناکام کرده است و امروز دنیا به این رسیده است که راه کار سوریه، راه کار سیاسی است.
* نظرتان به طور مشخص راجع به نقش عربستان و قطر در این میدان چیست؟
**  قطر یک کشور کوچکی است. بعضی از صاحب نظران می گویند این دولت نیست، کشور نیست. یک چیز کوچکی است که می گویند یک شرکت پیمانکاری است و به آن کار می دهند. هر کسی به او کاری بسپارد را انجام می دهد. رسانه ی قوی در اختیار دارد، پول هم زیاد دارد، جمعیت بسیار کم، ثروت خدادادی نفت و گاز دارد. بنابراین او امروز دارد نقشی را ایفا می کند دستش در دست اسرائیل و آمریکاست. می رود شهرک صهیونیست نشین در اسرائیل افتتاح می کند، از این طرف می آید القاعده را در دوهه جا می دهد و دفتر باز می کند برایش. از این طرف می آید حامی بیداری اسلامی می شود در منطقه! دوست دارد به عنوان یک بازیگر اصلی نقش ایفا کند. این است مسئله ی قطر.
سیاست سعودی دلایل گوناگونی دارد. سعودی مهم ترین مشکلش با سوریه یکی رابطه ی سوریه با جمهوری اسلامی ایران است و او احساس می کند این رابطه باعث شده است که جمهوری اسلامی در کل خاورمیانه نقش برتر داشته باشد. به ویژه نگاه می کند به عراق، و در لبنان، احساس می کند دو تا کلید این دروازه ها در دست ایران است و معتقد است تا نظام سوریه باقی بماند این برتری جمهوری اسلامی همچنان حفظ می شود. هرچند اشتباه می کند و ایران بدون سوریه هم دست برتر را دارد.
امروز اگر سوریه بماند حتما بحرین به نتیجه خواهد رسید و با این کار می خواهد غربی ها را بیاورد در سوریه مشغول کند که اینها از فشار بر عربستان سعودی در مسئله بحرین بپرهیزند.هر چقدر تمرکز در سوریه باشد، عربستان سعودی بهتر می تواند در یمن و در بحرین آن سیاست های خودش را پیش ببرد.
عمده ی مشکل عربستان انتقام گیری از بشار اسد است . آن که عرض کردم در اجلاس اتحادیه عرب دست به گردن بشار انداخت. در واقع یک دوره ای همه تلاشش را گذاشت برای اینکه بتواند لبنان را به دست بگیرد و بشار اسد را عقب بزند چون نتوانست از در دوستی عمل کند می خواهد از در دشمنی این کار را محقق کند. لذا چه آن روزی که با سوریه دوستی می کرد چه این روزی که دشمنی می کند، همه اش یک هدف داشت که بتواند سوریه را از محور مقاومت دور کند ، از جمهوری اسلامی دور کند،و از حزب الله دور کند و تا الان هم به نظر من موفق نبوده است و موفق هم نخواهد شد.
* چرا روسیه و چین در قضیه ی سوریه کوتاه نیامدند؟ به خاطر تجربه لیبی است؟ و تا کجا به نظر شما کوتاه نمی آیند؟
** مسئله بیداری اسلامی به نظر من تا الان سه مرحله را طی کرده است. مرحله ی اولش فقط مطالبات مردم در مقابل حکومت ها بود که در تونس و مصر همین عمل شد و موفق شد. به بحرین که رسید مسئله طایفه ای شد، شیعه و سنی اش کردند و این مسئله آمد اضافه شد بر مطالبات. یعنی آنها با شیعه و سنی کردن توانستند جنبش اکثریت مردمی را سرکوب کنند.
در سوریه و لیبی تقریبا منافع ملی بازیگران منطقه ای و بین المللی اضافه شد به این دو تا پرونده دیگر. بنابراین امروز در سوریه جنگ منافع قدرت ها و کشورها هم هست. یعنی فقط یک مسئله ی داخلی نیست. بالاخره روسیه احساس می کند منافعی در خاورمیانه دارد و آمریکا آمده است باکمک کشورهای مرتجع دارد کل منافع اش را تهدید می کند. کشورهایی مثل لیبی ،سوریه، و یمن در یک دوره ای و عراق در زمان صدام ، کشورهایی بودند که از لحاظ سیاسی به حوزه ی شرق و بلوک شرق وابسته بودند و با شوروی سابق و با روسیه ارتباط داشتند. امنیت ملی روسیه نمی تواند اجازه دهد آمریکا بیاید تمام هم پیمانانش را ساقط کند و بنابراین از دید منافع ملی خودش به مسئله نگاه می کند و از حکومت سوریه دارد دفاع می کند در مقابل توسعه طلبی و افزون خواهی آمریکا و اروپایی ها. تا الآن سابقه نداشته است اما روسیه دو بار طرح آمریکا را وتو کرد.
به نظر من روسیه معتقد است که سوریه باید اصلاحات کند و به هر میزانی که اصلاحات سوریه به صورت واقعی جلو برود دولت روسیه و دولت چین و کشورهایی مثل ایران هم پیمانانی که احساس می کنند که سوریه باید باقی بماند، حمایتشان از سوریه استمرار پیدا می کند. مگر اینکه خدای نکرده بشار اسد حاضر نشود هیچ اصلاحاتی انجام دهد و در اصلاحات را کامل ببندد و کاملا فقط به راه حل نظامی برسد که ممکن است تردیدی در مواضع این کشورها ایجاد شود.
* استراتژی جمهوری اسلامی راجع به سوریه نسبتش با کل استراتژی ما راجع به انقلاب های منطقه و بیداری اسلامی چیست؟
** ببینید جمهوری اسلامی اولا اعتقاد دارد که بیداری اسلامی آغازگرش انقلاب اسلامی 57 جمهوری اسلامی ایران است. چیز دروغی هم نیست کاملا هم صحیح است. جمهوری اسلامی 30 سال گفتمانش این بوده است که این کشورها حکومت هایش مستبد هستند و دیکتاتورند و باید بروند. باید دست مردم بیفتد و از بیداری اسلامی به طور کامل حمایت می کند. در کنار این ، جمهوری اسلامی با هر مداخله خارجی در کشورها مخالفت می کند. شما می دانید که ماهشت سال با صدام در جنگ بودیم. هشت سال تمام این همه ثروت ما را این همه جوانان ما را شهید کرد اما موقعی که همه کشورهای عربی راه را هموار کردند برای اینکه آمریکا حمله کند به عراق ما مخالفت کردیم با این تجاوز.
بنابراین از منظر اینکه آمریکایی ها و غربی ها بیایند سوریه را اشغال کنند حتما جمهوری اسلامی موضع مخالف دارد نه تنها سوریه هر کشور اسلامی دیگری هم بخواهد توسط غربی ها مداخله خارجی شود نفوذ بشود ثروت کشور به غارت رود کشور را نابود کند جمهوری اسلامی ایران حتما مخالفت می کند. موضع دیگری که جمهوری اسلامی دارد این است که سوریه دارد انتقام سالهای مقاومتش در مقابل رژیم صهیونیستی را می دهد.
مشخص است که انتخاب مردم سوریه مقاومت است بنابراین جمهوری اسلامی می گوید شما انتقام از مقاومت می گیرید ما هم حامی مقاومتیم، سوریه هم محور مقاومت بوده است و ما از این کشور نمی توانیم به راحتی دست برداریم.
جمهوری اسلامی امروز چرا از طرح کوفی عنان حمایت می کند؟ می گوید اگر طرح کوفی عنان متعادل باشد که بخواهد عادلانه هم با دولت و هم با مخالفین برخورد کند جمهوری اسلامی از این طرح حمایت می کند. طرح هم این است که انتخابات آزاد برگزار شود. هر کسی رأی آورد. ایران از یک طرف معتقد است که باید حکومت سوریه اصلاحات واقعی انجام دهد و از طرف دیگر هم با هر گونه مداخله خارجی با هر گونه براندازی نظامی با هر گونه فشار بی رویه به سوریه توسط قدرت های بزرگ و قدرت های مرتجع منطقه هم بشدت مخالف است.
* آخرین سؤال اینکه آخرین وضعیت میدانی سوریه الان چیست و پیش بینی شما از آینده این بحران چیست؟
** از لحاظ میدانی باید بگوییم دولت حدود 80 درصد مسلحین را پراکنده کرد.
* الان بر اساس طرح عنان ارتش بعضی از شهرها را دارد تخلیه می کند. این طرح باعث نمی شود که مخالفین دوباره فعالیت های مسلحانه خود را از سر بگیرند؟
** سوریه از لحاظ میدانی کاملا مسلط شده است. بین 70 تا 80 درصد بحران از نظر سخت افزاری حل شده است.می مانداین طرحی که عنان داده است. من یک ذره بدبین هستم به طرح عنان و این که می گوید که سوریه از شهرها بکشد بیرون. سوریه هم تا حالا من احساس می کنم دارد این جور مذاکره می کند که به این برساند که اگر قرار است آتش بس شود آتش بس دو طرفه شود، یعنی هم ارتش سوریه آتش بس دهد درگیری را متوقف کند و هم مسلحین و مخالفین. هم سوریه ارتش را از شهرها بکشد بیرون ، هم مسلحین از شهرها بروند بیرون. اگر قرار باشد این بیاید بیرون دوباره شهرها را اشغال بکنند دوباره وضع سابق برمی گردد. هیچ کشوری نمی تواند اجازه دهد که مخالفینش بیایند شهرها و مراکز حکومتی را تصرف کنند. امنیت کشور شوخی نیست. مسئله بعدی اینکه به آنها می گویند که دولت سوریه معاونش را بگذارد برای گفت و گو. خب دولت سوریه حرف منطقی می زند می گوید که چرا؟ اصلا این گفت و گو برای چه؟ من الان اعلام می کنم 75 درصد مردم با من هستند، اخوانی ها اعلام می کنند 80 درصد مردم با من هستند، کردها ادعا می کنند که 90 درصد مردم با من هستند. هر گروهی یک پرچم برداشته است خیال می کند مردم مال من است. چه کسی می تواند تعیین کند که خواست واقعی مردم چیست ؟ هر گروهی چه مقدار پایگاه واقعی دارد؟ راهش یک انتخابات آزاد است.
ولی هم کشورهای منطقه، هم آمریکایی ها، هم معارضین چون می دانند که اگر وارد انتخاب شوند در انتخابات بازنده هستند و حکومت فعلی سوریه برنده است، هیچ وقت تن به انتخابات نمی دهند. بنابراین تحولات آینده ی سوریه بستگی به این دارد که آیا طرح کوفی عنان یک طرح عادلانه است که می خواهد به بحران پایان دهد یا یک سیاستی است برای براندازی حکومت سوریه؟ و چون در فازهای دیگر موفق نبودند با این فاز می خواهند بیایند جلو و براندازی کنند. این تعیین کننده آینده ی سوریه است. اگر این مرحله شکست بخورد، به نظر من تحولات سوریه خونین تر و خشن تر خواهد شد. معنایش هم این نیست که سوریه زود ساقط می شود و به نظر من بحران استمرار پیدا می کند. چنانچه راه حل سیاسی پیروز شود، نه معارضین حاکم می شوند و نه حکومت سوریه حکومت سابق خواهد بود و حکومتی ترکیبی خواهد شد که مخالفین هم به اندازه اقبال مردم در آن شرکت خواهند داشت.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات