تاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱۳۹۱ - ۱۱:۴۱  ، 
کد خبر : ۲۴۲۰۴۳

سیاست منطقه‌ای پاکستان در شبه قاره و تاثیر آن بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران

عزت‌الله عزتی / دانشیار و عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی احمد کاویانی / دانشجوی دکتری مدیریت راهبردی دانشگاه عالی دفاع ملی چکیده: مهمترین قسمت از سایت خارجی پاکستان بخش شبه قاره‌ی آن است، زیرا کشور بزرگ هندوستان که امروزه با سرعت زیادی در حال تبدیل شدن به قدرت اقتصادی و سیاسی منطقه‌ای و جهانی است هنوز با پاکستان در تضاد اصلی می‌باشد و این دو کشور یکدیگر را بزرگترین تهدید خود می‌دانند و موضوع حل نشده کشمیر منبع فعال مشاجره بین دو کشور است که هراز چندی منازعه‌ای را رقم می‌زند، این احساس تهدید نظامی‌گری و رقابت تسلیحاتی را در منطقه تا حد هسته‌ای شدن دو کشور پیش برده است. پاکستان به افغانستان نیز با چشم شبه قاره می‌نگرد و آنجا را منطقه‌ای امن و یا حیاط خلوت خود می‌خواهد. این رویکرد سیاسی با تغییر اوضاع ژئوپولیتیک منطقه که پس از پیروزی انقلاب اسلامی و خروج شوروی از افغانستان و پایان جنگ سرد به وجود آمد شکلی به خود گرفت که در مقابل بعضی منافع و امنیت ملی ایران قرار گرفت. و پس از حضور مستقیم آمریکا در افغانستان نیز به شکل دیگری ادامه یافت. در این تحقیق نحوه‌ی اثرگذاری سیاست منطقه‌ای پاکستان بر ابعاد مختلف امنیت ملی ایران با نگاه ژئوپولیتیکی و ژئوکالچر و ژئواکونومی بررسی شده و پیشنهاداتی برای حفاظت از منافع ملی و امنیت ملی ایران ارائه شده است. واژه‌های کلیدی: سیاست منطقه‌ای ـ شبه قاره ـ امنیت ملی ـ ژئوپولیتیک

مقدمه:
پایدارترین عنصر در امنیت ملی ایران در قرون و اعصار گذشته، جغرافیای خاص این مرز و بوم بوده است که از یک سو ایران را مرکز توجه پیرامونی خود قرار داده و از سوی دیگر عملاً از نظر جغرافیایی به هیچ یک از محیط‌های پیرامونی خود تعلق کامل ندارد.
به همین جهت محیط امنیت خارجی ایران صرفاً‌ شکل گرفته از مناسبات دوجانبه نیست بلکه ارتباط تنگاتنگی با محیط مناطق همجوار و محیط بین‌المللی دارد و تحولات محیط منطقه‌ای و بین‌المللی تاثیرات عمده‌ای بر محیط امنیت خارجی ایران گذاشته و می‌گذارد و اغراق نیست اگر گفته شود که محیط امنیت خارجی ایران از بین‌المللی‌ترین محیط‌های امنیتی است. (سجادپور، 1379، 7) در این تحقیق به یکی از
محیط‌های امنیتی درجه یک پیرامونی ایران یمنی کشور پاکستان پرداخته و با رویکردی ژئوپولیتیکی، سیاست منطقه‌ای آن کشور در منطقه شبه قاره مورد بررسی قرار می‌گیرد تا تاثیر آن بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران شناسایی شود.
سؤال‌ اصلی تحقیق
نگاه خارجی پاکستان و علائق و روش‌های سیاسی و منافع ملی مورد انتظار آن کشور در حوزه شبه قاره هند چیست و تغییرات آن چه اثری بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران می‌گذارد.
هدف اصلی تحقیق (هدف کلی): به دست آوردن نتایج سیاست‌های منطقه‌ای پاکستان در شبه قاره هند که خود را به صورت فرصت‌ها و فشارها و تهدیدات آشکار ساخته و بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران اثر می‌گذارد.
سایر اهداف تحقیق (اهداف جزئی)
1- تحلیل ژئوپولیتیک پاکستان برای شناخت مهمترین پارامتر‌های اثرگذار بر سیاست خارجی پاکستان در شبه قاره.
2- شناخت ریشه‌های اختلاف پاکستان با هند و نحوه اثرگذاری این اختلافات در صورت‌بندی سیاست خارجی پاکستان.
3- بررسی آثار حضور آمریکا در منطقه بر شکل‌گیری سیاست خارجی پاکستان در منطقه شبه قاره.
برای پاسخ به سوال تحقیق و رسیدن به اهداف آن ضمن بررسی اطلاعات و داده‌های ذیربط سه فرضیه زیر مورد بررسی قرار می‌گیرند.
فرضیه یکم و اصلی: سیاست منطقه‌ای پاکستان در شبه قاره اثر مستقیمی بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران دارد.
فرضیه دوم: اختلافات سیاسی هند و پاکستان و در نتیجه اوج‌گیری رقابت تسلیحاتی بین دو کشور به ضرر اهمیت امنیت نظامی جمهوری اسلامی و ایران است.
فرضیه سوم: اگر ایران نتواند به سیاست منطقه‌ای هماهنگ در رابطه با افغانستان دست پیدا کند روابط دوستانه ایران و پاکستان دچار آسیب خواهد شد.
نوع تحقیق کاربردی است و به روش موردی و زمینه‌ای انجام شده است.
منطقه مورد بررسی، شبه قاره هند و به خصوص کشورهای پاکستان، هند و بنگلادش، است لکن به دلیل پیوستگی سیاسی و امنیتی و اجتماعی افغانستان به آن حوزه، مسائل این کشور و همچنین تبعات حضور آمریکا در منطقه نیز در این تحقیق مورد بررسی قرار گرفته است.
روش گردآوری اطلاعات عمدتاً کتابخانه‌ای است و با استفاده از مدارک موجود و آشکار و همچنین بررسی سخنرانی‌های رسمی، مصاحبه‌ها و مطالعه و بررسی رفتار بازیگران منطقه صورت گرفته است.
روش تجزیه و تحلیل اطلاعات: با استفاده از مدل سه وجهی زیر انجام شده است. (سریع‌القلم، 1381: 126)
روش تحلیل فلسفی است که عمدتاً‌ از روش استقرا استفاده شده و در بخش آخر از قیاس بهره‌برداری شده است. البته با در نظر داشتن این که معرفت علمی، معرفتی است که در آن است.
ادبیات مبانی نظری تحقیق
مبانی نظری مورد استفاده در این تحقیق شامل سه موضوع اصلی زیر است.
«امنیت ملی»، «ژئوپولیتیک»، «همگرایی و واگرایی»
در میان نظریات بسیار متنوع بحث امنیت ملی با توجه به ماهیت چندوجهی این مفهوم، شناخت و ترکیب عناصر تشکیل‌دهنده آن ضروری به نظر می‌رسد، لذا مدل رابرت ماندل به عنوان مدل تحلیلی امنیت ملی انتخاب شده است. ارتباط بین اجزاء این مدل در شکل زیر نشان داده شده است. (مازل، 1377: 59)
مهمترین بخش سازنده عناصر امنیت ملی که لایه محیطی این مدل را تشکیل داده است به صورت مستقیم و مفصل مورد بررسی قرار گرفته و آثار صافی‌های اطلاعاتی، ارتباطی و ادراکی و تهدیدها و اتحادیه‌ها که نهایتاً خود را در قابلیت‌های داخلی نشان می‌دهند در نتایج فصل چهارم نشان داده شده است.
برجستگی عنصر جغرافیا در شکل‌دهی سیاست‌های داخلی و خارجی ایران، رویکرد تحلیلی این تحقیق را به سوی ژئوپولیتیک رهنمون کرده است. ژئوپولیتیک عبارتست از درک واقعیت‌های محیط جغرافیایی به منظور دستیابی به قدرت، به نحوی که بتوان در بالاترین سطح وارد بازی جهانی شد و منافع ملی و حیات ملی را حفظ کرد. به عبارت دیگر ژئوپولیتیک عبارتست از علم کشف روابط محیط جغرافیایی و تاثیر آن بر سرنوشت سیاسی ملل. (عزتی، 1380 :7)
از طرفی اهمیت عوامل اقتصادی و فرهنگی بر شکل‌دهی سیاست‌های ملی و منطقه‌ای و جهانی، استفاده از مباحث نظری ژئواکونومی و ژئوکالچر را نیز ایجاب می‌نماید.
با نگاه سیستمی به روابط بین‌الملل، سیستم‌های همگرا، قابلیت تعامل مثبت و همکاری برای نیل به وحدت دارند و سیستم‌های واگرا دارای عوامل بازدارنده و منفی و در جهت ایجاد تفرقه و پراکندگی ملت‌ها هستند، بنابراین با استفاده از نظریات همگرایی و واگرایی اثرگذاری متغییرها مورد بررسی قرار گرفته‌اند. (کاظمی، 1370: 65)
زمینه‌های خارجی شکل‌گیری سیاست منطقه‌ای پاکستان
شبه قاره شامل هفت کشور است. هند، پاکستان، بنگلادش، بوتان، نپال، سری لانکا و مالدیو که در جنوب آسیا واقع شده‌اند از آنجا که در جنوب و جنوب غربی آسیا دو منطقه متشنج وجود دارند که مسائل آنها بر امنیت ملی ایران اثرگذار است یعنی، کشمکش هند و پاکستان و مسائل افغانستان و بقیه مسائل منطقه حتی روابط بین پاکستان و بنگلادش تاثیر محسوسی بر امنیت ملی ایران ندارد و لذا سیاست خارجی پاکستان در این دو حوزه مورد بررسی قرار می‌گیرد و از بقیه صرف‌نظر می‌شود.
هندوستان
هند اصلی‌ترین کشور شبه قاره است و سیاست خارجی پاکستان در شبه قاره عملاً حول محور روابط با هندوستان شکل می‌گیرد. جمعیت آن کشور حدود 2/1 میلیارد نفر است و پیش‌بینی می‌شود به زودی پرجمعیت‌ترین کشور دنیا شود (دهمشگی، 1381: 211) تنوع جمعیت و زبانی و دینی، شکاف‌های طبقاتی، رشد جمعیت بالا، فقر گسترده و در عین حال رشد اقتصادی سریع و گسترش طبقه متوسط و مرفه، رشد صنعت، قوی شدن بنیه نظامی، ایفای نقش اول منطقه‌ای در جنوب و جنوب غربی آسیا و تلاش برای تبدیل شدن به قدرت جهانی و... از مشخصه‌های بارز این کشور است.
در این تحقیق همه ابعاد، اقتصادی، سیاسی و نظامی و فرهنگی آن کشور در رابطه با پاکستان مورد بررسی قرار گرفته و عوامل اثرگذار آنها بر شکل‌گیری سیاست منطقه‌ای پاکستان مورد شناسایی قرار می‌گیرد.
بُعد اقتصادی
کشور هندوستان که تا دهه قبل جزو کشورهای فقیر محسوب می‌شد و فقر عمومی و درآمد سرانه پائین یکی از مشخصه‌های اولیه آن کشور به حساب می‌آمد در پرتو برنامه‌ریزی توسعه اقتصادی، رشدی حدود 5/8 الی 9 درصد دارد به طوری که پیش‌بینی می‌شود در سال 2020 به چهارمین اقتصاد برتر جهانی تبدیل شود و درآمد سرانه کشور را 4 برابر افزایش دهد. پیشرفت در زمینه علوم و تکنولوژی و خصوصاً دانش‌های جدید در حوزه IT از مشخصه‌های بارز جهت‌گیری‌های اقتصادی است و کم شدن سهم بخش کشاورزی از 56 درصد از اشتغال کنونی به 40 درصد از پیامدهای این تحول اقتصادی می‌باشد.
نیاز رشد یابنده دو کشور به انرژی، موضوع خط لوله گاز ایران را بسیار با اهمیت کرده است که در صورت احداث، نقش مهمی در همگرایی دو کشور خواهد داشت.
این رشد اقتصادی که منجر به رشد قدرت کشور خواهد شد در معادلات سیاسی با کشور پاکستان باعث داشتن دست برتر سیاسی نیز خواهد شد.
بُعد نظامی
هند از زمان استقلال خود تاکنون همواره سهی در تقویت نظامی خود داشته است زیرا: اولاً: همواره خواستار شناخته شدن به عنوان یک قدرت جهانی است.
ثانیاً با کشور چین اختلافات متعددی داشته که به درگیری دو کشور نیز انجامیده است.
ثالثاً: با پاکستان نیز اختلافات ریشه‌دار و متعددی دارد که به درگیری دو کشور درسه جنگ بزرگ منجر شده است.
جمعیت بیشتر و اقتصاد قوی‌تر و درآمد بیشتر کشور هند باعث شده است که با ایجاد چهارمین ارتش دنیا از جهت تعداد کارکنان ششمین ارتش از دیدگاه قدرت، فاصله زیادی با توان نظامی پاکستان داشته باشد و این فاصله را هر روز بیشتر از گذشته می‌نماید. مسابقه تسلیحاتی، دو کشور را به جایی رسانیده که هر دو دارای موشک‌های برد بلند زمین به زمین با توان حمل کلاهک‌های هسته‌ای هستند و هر دو به جمع دارندگان تسلیحات هسته‌ای پیوسته‌اند که این مسأله معادلات نظامی بین دو کشور را دگرگون نموده و نگرانی همسایگان آنها را نیز به دنبال داشته است.
بُعد فرهنگی
با وجودی که هند و پاکستان دارای تاریخ، سرزمین و نژاد و زیست بوم مشترکی هستند، لکن عمیق‌ترین اختلاف بین آنها اختلاف فرهنگی است که ناشی از رشد تعصبات هندوئیسم و مقابله با اسلام است.
تفرقه‌افکنی انگلیس‌ها بین هندوها و مسلمین که در ابتدا برای شکست مسلمین بود باعث رشد جنایات و فشارهای هندوئیسم گردید و حکومت انگلیس‌ها را نیز مورد تهدید قرار داد، لذا این بار انگلیس‌ها به تحریک مسلمانان به مقابله با هندوها پرداختند و حاصل فشارهای هندوها، تفرقه‌افکنی انگلیس‌ها، رشد احساسات جدایی‌طلبانه مسلمانان در شبه قاره شد که پس از گذراندن دوران‌های دردناک خونین باعث استقلال شبه قاره هند از استعمار انگلیس همراه با تقسیم آن به سه قسمت هند، پاکستان شرقی و پاکستان غربی گردید.
این اختلاف فرهنگی از سویی باعث تشدید اختلاف سیاسی با پاکستان شده و از سوی دیگر باعث جلب‌نظر آمریکائی‌ها و اسرائیلی‌ها برای درگیر نمودن و تضعیف بیشتر پیروان اسلام توسط هندوها و همگرایی سیاسی بین احزاب ملی‌گرا و افراطی هندوئی مثل سازمان جهانی هندوها، احزاب بهاراتیا، جاناپارتی و بهاراتاجانا (B.J.P) با صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها شده است و این گرایش بعد از حوادث 11 سپتامبر به اوج خود رسیده است.
این مسائل نشان می‌دهد موضوع درگیری فرهنگی یا تمدنی در هند ریشه‌دار است و موضوعی است که به زودی احتمال اصلاح آن نمی‌رود.
بُعد سیاسی
سیاست داخلی کشور هند که ریشه‌های آن در بعد فرهنگی توضیح داده شد، جهت‌گیری همگرایی با سیاست منطقه‌ای پاکستان ندارد و دو کشور یکدیگر را در مشکلات داخلی متهم به مداخله می‌کنند و با فرافکنی ناامنی‌های داخلی به سوی دیگری سعی در کنترل آن دارند و به عنوان رقیب و دشمن به یکدیگر نگاه می‌کند.
سیاست خارجی هند، در ابعادی که بر سیاست منطقه‌ای پاکستان در شبه قاره اثر می‌گذارد به شکل زیر خلاصه می‌شود.
ـ‌ در بعد جهانی و مجامع بین‌المللی این دو کشور رقیب یکدیگرند.
ـ‌ در بعد منطقه‌ای در شبه‌قاره، هند درصدد قرار گرفتن در جایگاه رهبری منطقه‌ای است و پاکستان این جایگاه را برنمی‌تابند.
- آمریکا به عنوان یک بازیگر جهانی و منطقه‌ای امروزه بیش از پاکستان به سوی هند روی آورده و به جهت اجتناب‌ناپذیر بودن رقابت استراتژیک با چین الزام همکاری با هند را دریافته است و به همین دلیل کفه قدرت و بازیگری پاکستان در شبه قاره سبک‌تر از گذشته شده است.
ـ چین‌: گرچه هند و چین در تلاشند تا اختلافات و رقابت‌های گذشته را کاهش دهند و تماس‌های رهبران دو کشور در سال‌های اخیر همه در همین جهت بوده است، لکن واقع شدن این دو کشور در دو عرصه جدای ژئوپولیتیکی و عدم وجود شرایط همگرایی اقتصادی بین این دو کشور و داعیه‌ی قدرت جهانی شدن هر دو، باعث خواهد شد که نوعی رقابت بین این دو همچنان باقی بماند، گرچه عرصه رقابت این دو در آینده بیشتر جنبه‌های سیاسی و اقتصادی خواهد داشت تا نظامی و امنیتی و به همین جهت پاکستان که روابط خوبی با چین دارد از این زمینه در تقویت سیاسی خود در شبه قاره استفاده خواهد نمود.
ـ‌اسرائیل: هند در گذشته همواره با کشورهای عربی رابطه دوستانه داشته است و به همین خاطر تا اواخر دهه هشتاد از شناسایی اسرائیل خودداری نمود، لکن در دوران اخیر و خصوصاً‌ با رشد ملی‌گرایی و افراطی‌گری هندوئیسم، روابط دو کشور، به خاطر وجوه مشترک آن دو علیه اسلام انقلابی و همچنین بازار بزرگ هند، رو به گسترش است. (جمشیدی، 1379: 162) اصلی‌ترین جهت همکاری هند و اسرائیل جهت ضد اسلامی و به تبع آن ضد پاکستانی است.
با توجه به مطالب بالا مشخص می‌شود که در بعد سیاست خارجی هند نیز، عوامل عمده واگرایی با سیاست منطقه‌ای پاکستان مشاهده می‌شود که باعث تقابل سیاسی طرفین می‌گردد.
کشمیر
کشمیر با مساحت 222 هزار کیلومتر مربع در قلب آسیا و در میان کشورهای هند و پاکستان و چین قرار دارد، 80% مردم آن مسلمانند. این سرزمین به دلایل زیر از نظر دو کشور هند و پاکستان از اهمیت ژئوپولیتیک بسیار بالایی برخوردار است.
کشمیر از نظر سوق‌الجیشی برای دو کشور هند و پاکستان بسیار با اهمیت است.
بحران کشمیر بین هند و پاکستان از یک سو و هند و چین از سوی دیگر از کهنه‌ترین و پرسابقه‌ترین مناقشات جهانی است. سه رخداد جنگ در 1947 و 1965 و 1971 موید این دیدگاه می‌باشد.
پنج رودخانه مهم «سند»، «جهلم»، «چناب»، «راوی»، «ساتلج» یا از کوه‌های کشمیر سرچشمه می‌گیرند و یا از آن سرزمین می‌گذرند که در اقتصاد هند و پاکستان نقش چشمگیری دارند.
شاهراه ارتباطی نظامی قراقوم که در کشمیر پاکستان واقع شده اهمیت منطقه را مضاعف می‌کند.
ارتفاعات شمال کشمیر، به مثابه سنگر مستحکمی در دفاع از هند انگاشته می‌شود.
خارج شدن کشمیر از کنترل هندوستان خطر افزایش حسن خودمختاری و استقلال‌خواهی را در میان اقلیت‌های دینی و زبانی داخل کشور افزایش می‌دهد.
به هر حال مسأله کشمیر اختلافی ریشه‌ای و عمیق بین دو کشور است که شدت بر سیاست خارجی آنها و خصوصاً پاکستان تاثیرگذار می‌باشد.
آمریکا
کشورهای روسیه، چین، هند و ایران هر کدام به نحوی در عرصه‌های جهانی یا منطقه‌ای رقبای آمریکا محسوب می‌شوند که با توجه به پتانسیل‌های رشد یابنده‌ی کشورها و خصوصاً چین و هند، مجموع این کشورها و هر کدام از آنها به تنهایی می‌توانند در مسیر سلطه‌ی جهانی آمریکا ایجاد مانع نمایند. لذا آمریکا در مسیر تشکیل امپراتوری جهانی باید می‌توانست در بهترین منطقه‌ای که از جهت ژئوپولیتیک بر چهار کشور فوق تسلط سیاسی ایجاد می‌کند و از جهت ژئواستراتژیک مکانی مهم برای تسلط نظامی آمریکا می‌باشد، حضور پیدا کند. این منطقه قطعاً آسیای مرکزی و افغانستان است که در قلب تمام قدرت‌های آسیایی قرار دارد و علاوه بر چهار کشور هند و چین و روسیه و ایران، پاکستان را نیز می‌تواند بیش از پیش کنترل نماید.
حضور آمریکا در افغانستان و آسیای مرکزی، آمریکا را به عنوان یک بازیگر منطقه‌ای هم وارد معاملات سیاسی و هم مناسبات تامین و توزیع انرژی در این خطه از جهان نموده و شاید بیش از همه کشورها پاکستان را تحت تاثیر قرار داده و بر سیاست منطقه‌ای پاکستان در شبه قاره نیز اثرات زیادی گذاشته است. از طرفی وضع جهانی و منطقه‌ای و حتی داخلی پاکستان به شکلی است که نمی‌تواند اتکا به آمریکا را از دست بدهد و از سوی دیگر بسیاری از اهداف منطقه‌ای آمریکا در افغانستان و هندوستان و شبه قاره با منافع ملی پاکستان در تضاد است به این جهت وضع دشواری را برای سیاستگذاران پاکستانی به وجود آورده است.
کم شدن نفوذ پاکستان در افغانستان، چشم پوشی از بعضی ادعاهای ملی و کوتاه آمدن در مقابل هند، مانند عقب‌نشینی و رها کردن ارتفاعات کارگیل کشمیر، همکاری هسته‌ای آمریکا با هند و در مقابل فشار به پاکستان برای محدود شدن و متوقف شدن برنامه هسته‌ای و فشار آمریکا برای جلوگیری از احداث خط لوله گاز ایران به هند و پاکستان و... آثار حضور آمریکا بر سیاست منطقه‌ای پاکستان در شبه قاره است.
افغانستان
افغانستان از نظر جغرافیایی جزو شبه قاره هند محسوب نمی‌شود لکن از نظر اجتماعی و سیاسی و تاریخی همواره در تحولات شبه قاره تاثیرات زیادی داشته است لذا در تحولات شبه قاره به عنوان جزئی لاینفک از شبه قاره مورد بررسی قرار می‌گیرد.
سیاست شبه قاره‌ای پاکستان و وجود تهدید بزرگ برای آن کشور یعنی هندوستان، باعث شده است پاکستان سعی در امن کردن مرزهای دیگر خود با سایر کشورها داشته و با توجه به وجود زمینه‌های اجتماعی و سیاسی در افغانستان تلاش نماید آن کشور را به حوزه عمق نفوذ سیاسی و نظامی خود تبدیل نماید.
تقویت طالبان که پاکستان با تمام توان به آن پرداخت (روبین، 1381 : 12) و باعث تشنج و آشفتگی روابط سیاسی آن کشور با ایران و نگرانی هندوستان و نارضایتی چین و روسیه و کشورهای آسیای میانه شد، با افراطی‌گری طالبان و روش‌های قرون وسطایی آن گروه، چهره پاکستان را خراب کرد، علاوه بر آن با حمله آمریکا به افغانستان برگ برنده سیاسی پاکستان از دستش رفت و پاکستان را در افغانستان در برابر دولتی قرار داد که دیگر وابسته به پاکستان نیست و مستقیماً به ایالات متحده وصل است و روابط بهتری با ایران و هند دارد. لذا اگر در گذشته در سیاست شبه قاره‌ای خود از افغانستان تندرو استفاده کرده و پایگاهی برای تقویت مبارزین تندروی کشمیری پیدا نموده بود، اینک آن پایگاه را از دست داده و دیگر نمایندگی آمریکا را نیز در افغانستان ندارد لکن با وجود همه اینها به علت ادامه تهدیدات هند ناچار است همچنان افغانستان را مرزی امن و همراه برای خود داشته باشد.
همکاری‌های اقتصادی با افغانستان در دسترسی جاده‌ای آسیای میانه به دریای آزاد و خط لوله گاز ترکمنستان به پاکستان و هند زمینه‌های جدید همکاری این دو کشور است و بر سیاست شبه قاره‌ای پاکستان اثرگذاری دارد.
هند نیز با استفاده از فضای سیاسی جدید افغانستان سعی در نفوذ در آن کشور و غیر پاکستانی کردن حکومت آن دارد تا فشار سیاسی بیشتری بر رقیب خود پاکستان وارد نماید.
زمینه‌های داخلی شکل‌گیری سیاست منطقه‌ای پاکستان در شبه قاره پاکستان
وضع داخلی هر کشور اثر مستقیمی بر شکل‌گیری سیاست خارجی آن دارد و اصولاً سیاست خارجی هر کشوری برای رسیدن به اهداف و منافع ملی کشورش تلاش می‌نماید، به همین دلیل بررسی ابعاد مختلف کشور پاکستان و نحوه اثرگذاری آنها بر سیاست منطقه‌ای آن کشور در شبه قاره در این فصل مورد بررسی قرار گرفته است.
برای رسیدن به نحوه اثرگذاری مسائل داخلی پاکستان بر سیاست منطقه‌ای آن کشور ابتدا شرح مختصری از وضعیت ابعاد فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی، امنیتی و سیاسی آن کشور داده خواهد شد و سپس سیاست خارجی منبعث از این واقعیت‌ها بر کشورهای منطقه تشریح می‌گردد.
بُعد فرهنگی
علت وجودی پاکستان دین مبین اسلام است (میر حیدر، 1371: 69) و این مسأله مهم‌ترین شاخصه فرهنگی پاکستان است خصوصاً با توجه به سابقه درگیری‌های خونین زمان استقلال با هندوها و سیک‌های هند، این عامل برجستگی‌ بیشتری پیدا می‌کند. با گسترش افراطی‌گری‌های سلفی حنفی و وهابی در کشورهای عربی و استفاده از آن توسط حکومت‌های گذشته پاکستان برای مقاصد خارجی، درگیری‌های فرقه‌ای در داخل کشورها نیز دامن زده شده و به بحران‌های اجتماعی و سیاسی منجر شده است.
سطح بی‌سوادی درکشور بالاست و فرهنگ قبیله‌ای و قومی در بسیاری از مناطق کشور قدرت دارد.
بُعد اجتماعی
ساختار اجتماعی پاکستان مرکب از چند قوم است و یکی از بحران‌های فعال در جامعه پاکستان بحران اجتماعی است که در سال‌های اخیر به اوج خود رسیده و باعث افزایش روند نظامی‌گری در جامعه شده است به طوری که پرویز مشرف پس از روی کار آمدن یکی از اهداف اصلی خود را پایان دادن به درگیری‌های فرقه‌ای و خلع سلاح مردم اعلام نموده، لکن پس از دو سال شکست خود را پذیرفت، در چنین شرایطی نظم، قانون و امنیت بازیچه دست همین گروه‌های اجتماعی است و دولت از درون خود چنان از هم گسیخته و در نزاع‌های داخلی و فساد فرورفته است که امید زیادی برای تغییر و اصلاح آن نیست.
بُعد اقتصادی
اقتصاد پاکستان به طور عمده کشاورزی است. عمده صادرات این کشور نیز به محصولات کشاورزی و منسوجات متکی است. تراز اقتصادی کشور معمولاً منفی است و بین رشد اقتصادی و رشد تورم و نقدینگی رابطه مناسبی وجود ندارد، وابستگی به وام‌های خارجی و عدم توان بازپرداخت به موقع آنها تاثیرات منفی مضاعفی بر اقتصاد کشور گذاشته است. عدم ثبات دولت‌ها و کشمکش‌های سیاسی احزاب و گروه‌های مخالف دولت از موانع جدی توسعه اقتصادی کشور است. صرف شدن توان و وقت و امکانات کشور در درگیری‌های سیاسی و حزبی و ناتوانی در ایجاد نظم و آرامش زمینه افزایش سرمایه‌گذاری‌های داخلی و خارجی را کاهش داده است. علاوه بر اینها بار سنگین هزینه‌های نظامی که 40% بودجه عمومی دولت را دربر می‌گیرد عامل دیگری در عدم توان اقتصادی دولت شده است.
توسعه بندر گواتر و راه دسترسی به آسیای میانه از افغانستان و فعالیت مجدد خط لوله گاز ترکمنستان به پاکستان سایر دست‌آوردهای این تصمیم بود. از نظر انرژی، پاکستان منابع چندانی در اختیار ندارد و لذا به خط لوله گاز ایران بسیار نیازمند می‌باشد.
نیاز کشاورزی پاکستان به آب، آن کشور را نیازمند شدید آب رودهای 5 گانه‌ای نموده که از ارتفاعات کشمیر سرچشمه می‌گیرند و کمبود آب یکی از چالش‌های اصلی آینده و محل منازعه بیشتر آن کشور با هند خواهد بود.
جمعیت زیاد و سرمایه انسانی فراوان و مشکل بیکاری، عده زیادی از پاکستانی‌ها را در جستجوی کار به خارج از کشور کوچ داده است که این روند نیز ادامه خواهد داشت.
بُعد نظامی ـ‌ امنیتی
پاکستان از زمان استقلال تاکنون شاهد سه دوره حاکمیت نظامیان در سال‌های (1958، 1977، 1999) بوده است درگیری‌های قومی، فرقه‌گرایی مذهبی و اختلافات سیاسی احزاب در هر سه دوره دلیل کودتای ارتش عنوان شده است. (بصیری، 1380 : 155)
نظامی‌گری بارزترین وجه و قوی‌ترین نهاد حکومتی پاکستان است که محصول ضعف نهادهای دیگر داخلی و ناآرامی‌های قومی است و تهدید و رقابت با هند و درگیری‌های کشمیر و افغانستان نیز عمده دلایل خارجی آن می‌باشد. به همین دلایل قدرت داشتن نظامیان از دید مردم پاکستان امری پذیرفته شده بود و توان موشکی و هسته‌ای شدن آن کشور به عنوان دستیابی به یکی از بزرگترین اهداف ملی بروز نموده و با محدودیت‌هایی که آمریکا در صادرات اسلحه به پاکستان ایجاد کرد، صنایع نظامی آن کشور با کمک چین رشد قابل ملاحظه‌‌ای پیدا کرده است. از نظر امنیتی چنانچه قبلاً توضیح داده شد تقویت عناصر افراطی مذهبی از سوی حکومت، برای به دست گرفتن کنترل افغانستان آثار داخلی بسیار مخرب برای پاکستان داشته و رشد فرقه‌گرایی و کشتارهای مذهبی و مسلح شدن مردم و قبایل به سلاح و نفوذ این دسته‌جات در دستگاه‌های دولتی و قضایی و امنیتی، وضع ناامنی را در آن کشور ایجاد نموده است.
بُعد سیاسی
پاکستان از ابتدای استقلال در معرض تهدید هند قرار دارد. لذا سیاست خارجی این کشور در راستای یافتن محتوایی در جهت حمایت و دفاع از خود شکل گرفته است و محوری‌ترین مسأله در سیاست خارجی پاکستان چگونگی روابط با هند است و بر مبنای آن، روابط با سایر کشورها تعیین می‌گردد. روابط پاکستان با آمریکا از دیگر ویژگی‌هایی است که در تمام دوران‌ها و شرایط به ناچار آنرا حفظ کرده است. معذالک چرخش استراتژیک سیاست آمریکا در شبه قاره به سوی تقویت روابط با هند موجب گسترش همه‌جانبه روابط پاکستان با چین شده است.
مولفه‌های اصلی سیاست منطقه‌ای پاکستان در شبه قاره وضعیت داخلی پاکستان که با نگاه ژئوپولیتیک و ژئواکونومیک و ژئوکالچر مورد بررسی قرار گرفت آثار خود را در سیاست خارجی کشور به شکل رفتارهای سیاسی به خصوصی نمایان می‌سازد که در زیر، نتایج آن به شکل خلاصه درباره کشورهای شبه قاره شرح داده می‌شود.
هند
بُعد فرهنگی

تقابل فرهنگی و دینی جزء لاینفک سیاست خارجی پاکستان با هند بوده و بعد فرهنگی یکی از عوامل واگرایی قوی سیاسی بین دو کشور می‌باشد.
بُعد اجتماعی
عوامل تشکیل‌دهنده بعد اجتماعی در روابط هند و پاکستان تاثیر زیادی ندارند. لکن آنچه هست به دلیل نژادی و جغرافیایی مشترک مردم دو کشور، به طور نسبی در همگرایی بین دو کشور اثرگذار می‌باشد.
بُعد نظامی، امنیتی
تا زمانی که دو کشور تهدید امنیتی برای یکدیگر هستند، از نظر نظامی و امنیتی در تقابل با یکدیگر بوده و از این نظر، ساخت روابط سیاسی، عامل واگرایی می‌باشد.
بُعد اقتصادی
گرچه روابط اقتصادی دو کشور چندان گسترده نیست، لکن ژئوپولیتیک انرژی در منطقه باعث نیاز این دو کشور به یکدیگر بوده و در آینده که نیاز پاکستان به آب و نیاز هندوستان به گاز و نفت و بیش از امروز خواهد شد و در مواقع غیر بحرانی، بعد اقتصادی باعث همگرایی دو کشور می‌باشد.
(در واقع بحرانی این دو موضوع می‌تواند حربه امنیتی قوی‌ای برای هر یک علیه دیگری باشد.)
بُعد سیاسی
عوامل داخلی اثرگذار بر شکل‌گیری سیاست خارجی پاکستان در مورد هند باعث تشدید خصومت در روابط دو کشور بوده و بیشتر تقویت‌کننده واگرایی بین دو کشور می‌باشند.
عوامل خارجی اثرگذار بر شکل‌گیری سیاست خارجی پاکستان در مورد هند
(به طور عمده کشور آمریکا) درصدد کاهش تنش بین هند و پاکستان بوده و تقویت‌کننده‌ی روند رفع تنش و یا همگرایی سیاسی بین دو کشور می‌باشند.
کشمیر
بُعد فرهنگی
سیاست خارجی پاکستان تقویت تمایلات دینی و آزادی‌خواهی بین این کشور و مردم کشمیر می‌باشد و نوعی همگرایی را تقویت می‌نماید.
بُعد اجتماعی
استفاده و تقویت اشتراکات نژادی، جغرافیایی و رسوم اجتماعی بین مردم پاکستان و کشمیر توسط سیاستمداران پاکستانی همگرایی دو طرف را تقویت می‌کنند.
بُعد اقتصادی
زمینه چندانی برای فعالیت اقتصادی در میان مدت بین پاکستان و کشمیر وجود ندارد لذا بعد اقتصادی جایگاه مهمی در سیاست خارجی پاکستان با کشمیر ندارد.
بُعد نظامی
حضور و تقویت قدرت نظامی و امنیتی پاکستان در موضوع کشمیر، مسأله بسیار مهم و کلیدی در سیاست خارجی پاکستان می‌باشد.
بُعد سیاسی
اولاً: سیاست پاکستان بین‌المللی کردن مسأله کشمیر است.
ثانیاً: تا مرز آزاد شدن کشمیر از هند، با مردم کشمیر همراه است، لکن در قبول کردن خواست نهایی مردم کشمیر، برای تعیین سرنوشت خود، چندان همراهی نکرده و خواستار پیوستن کشمیر به پاکستان است.
ثالثاً: از موضوع کشمیر برای رفع بحران‌های سیاسی داخلی خود استفاده می‌نماید.
آمریکا
با توجه به واقعیات جدید ژئوپولیتیکی که در اثر حضور مستقیم نظامی آمریکا در منطقه ایجاد شده و اهداف ژئواکونومیکی آن کشور در حوزه انرژی دریای خزر و شبه قاره و وابستگی عمیق پاکستان به آمریکا و جایگزین نشدن هیچ نیرو و قدرتی به جای آمریکا در سیاست داخلی و خارجی پاکستان، وضع سیاست منطقه‌ای پاکستان نسبت به آمریکا در ابعاد پنج‌گانه به شرح زیر خواهد بود.
بُعد فرهنگی
با وجود نقش موثر پاکستان در ایجاد گروه‌های تندرو مذهبی و عدم توانائی در کنترل نفوذ آنان در حوزه‌های علمیه و موضع‌گیری‌های ضد دولتی در پاکستان، آن کشور به ناچار خود را با سیاست‌های فرهنگی آمریکا در منطقه همراه خواهد نمود و مسیر همگرایی را در پیش خواهد گرفت.
بُعد اجتماعی
این بعد جایگاه چندان مهمی در شکل‌دهی سیاست منطقه‌ای پاکستان در رابطه با آمریکا در منطقه شبه قاره ندارد.
بُعد اقتصادی
پاکستان از شرکای اصلی آمریکا در تحولات اقتصادی یعنی نشستن به جای ایران در ترانزیت کالا به آسیای میانه و انتقال نفت و گاز خزر به منطقه شبه قاره است. بنابراین پاکستان همگرایی زیادی در این بعد با آمریکا خواهد داشت.
بُعد نظامی، امنیتی
در این بعد پاکستان با تحمل سختی در تغییر مشی گذشته و با وجود مشکلات فراوانی که به دلیل نفوذ عناصر تندرو در ارتش و دستگاه اطلاعاتی آن (ISI) خواهد داشت، لکن ناچار به همگرایی با اهداف نظامی امنیتی آمریکا در منطقه است.
بُعد سیاسی
وابستگی عمیق پاکستان به آمریکا باعث می‌شود که آن کشور در بعد سیاسی نیز مسیر همگرایی با اهداف آمریکا در منطقه را در پیش بگیرد.
افغانستان
سیاست منطقه‌ای پاکستان درباره افغانستان به طور خلاصه به شکل زیر خواهد بود.
بُعد فرهنگی
فعلاً پاکستان سیاست مشخصی ندارد و تا آینده میان مدت دچار سردرگمی خواهد بود.
بُعد اجتماعی
پاکستان همچنان بر تقویت رابطه با قوم پشتون ادامه خواهد داد. و به تبع آن با اقوام دیگر خصوصاً تاجیک‌ها و هزاره‌ها روابط خوبی نخواهد داشت.
بُعد اقتصادی
به قوی‌ترین بعد سیاست خارجی پاکستان با افغانستان تبدیل خواهد شد و در حوزه‌های بازارهای داخلی افغانستان، و راه زمینی اتصال آسیای میانه به دریای آزاد و انتقال انرژی حوزه خزر به شبه قاره همکاری استراتژیکی بین دو کشور برقرار خواهد شد.
بُعد نظامی
با وجود حضور آمریکا در افغانستان نقش قوی گذشته پاکستان کم رنگ شده است، لکن پاکستان سعی خواهد کرد حتی‌الامکان ارتباط نظامی خود را با هدف دوستی نظامی با افغانستان برقرار نماید.
بُعد سیاسی
طبیعت غرب‌گرای دولت آینده افغانستان و وابستگی شدید پاکستان به آمریکا و نیازهای اقتصادی پاکستان به افغانستان و هم چنین گرایش‌های تقویت دوستی در حوزه نظامی، تلاش در جهت همگرایی را در حوزه سیاسی ایجاب می‌نماید. گرچه سوءظن افغانستان به مداخله‌گری پاکستان در امور داخلی خود و نگرانی پاکستان از موضع دولت افغانستان در زنده کردن بحث پشتونستان آزاد سایه سنگینی را بر تلاش‌های همگرایانه سیاسی دو کشور می‌اندازد.
سایر کشورها در شبه قاره
بعد از هند و پاکستان، مهمترین کشورهای منطقه شبه قاره، بنگلادش و سری لانکا هستند، لکن هم از دیدگاه ژئوپولیتیکی، هم ژئواکونومیک و هم‌ژئوکالچر، تعامل زیادی با پاکستان ندارند و سیاست‌های پاکستان در ارتباط با آنها بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران تاثیر چندانی ندارد.
ایران و پاکستان
در فصول گذشته سیاست منطقه‌ای پاکستان در شبه قاره که متغیر مستقل این تحقیق بود شناسایی شد اینک باید تاثیر آن بر امنیت ملی ایران (به عنوان متغیر وابسته) بررسی گردد. برای این منظور دو موضوع باید بررسی شود.
اول ـ اهمیت و وزن پاکستان در اثرگذاری بر امنیت ملی ایران
دوم ـ ابعادی از امنیت ملی ایران که از تحولات پاکستان تحت تاثیر قرار می‌گیرند
زیرا سیاست منطقه‌ای پاکستان در شبه قاره یکی از زیر بخش‌های کل کشور پاکستان است و امنیت ملی ایران در رابطه با پاکستان نیز یکی از زیر بخش‌های امنیت ملی ایران، بنابراین روشن نمودن وزن و اهمیت هر کدام از این زیر بخش‌ها ما را در قضاوت نهایی در مورد میزان اثرگذاری کمک می‌کند.
درباه سؤال اول باید گفت: ایران با توجه با موقعیت جغرافیایی خود با شش حوزه ژئوپولیتیکی اطراف خود مرتبط است.
1- حوزه قفقاز و آناتولی: (ایران، ارمنستان، گرجستان، روسیه)
2- حوزه دریای خزر: (ایران، ترکمنستان، قزاقستان، روسیه، آذربایجان)؛
3- حوزه فلات ایران: (ایران، پاکستان، افغانستان)؛
4- حوزه آسیای مرکزی: (همسایگی ایران با ترکمنستان، قزاقستان، ازبکستان، قرقیزستان، تاجیکستان)؛
5- حوزه دریای عمان و اقیانوس هند : (ایران، پاکستان، هند، عمان، امارات متحده عربی)؛
6- حوزه خلیج‌فارس: (ایران، عراق، کویت، عربستان، امارات متحده عربی، قطر، بحرین، عمان)؛
از میان شش حوزه فوق‌الذکر حوزه‌های جنوبی و شمالی ایران از درجه اهمیت بسیار بالاتری برخوردارند و سایر حوزه‌ها منجمله حوزه‌های فلات ایران و دریای عمان و اقیانوس هند، خصوصاً با توجه به وضع جغرافیایی شرق ایران و وجود مناطق کویری مسائل بین مراکز مهم سیاسی و اقتصادی کشور با مرزهای شرقی و قلت اختلافات ارضی و مرزی در آن بخش، از اهمیت پائین‌تری برخوردارند.
درباره سؤال دوم: ابعاد اصلی امنیت ملی ایران در رابطه با پاکستان
در این بخش با توجه به شناخت محیط امنیتی در منطقه که شرح داده شد، آن دسته از ابعادی که در رابطه با سیاست منطقه‌ای پاکستان در شبه قاره تحت تاثیر قرار می‌گیرد به صورت نقاط قوت و ضعف به شرح زیر مورد شناسایی قرار گرفته‌اند.
بُعد سیاسی
در بررسی محیط ملی به نظر می‌رسد نقاط قوت و ضعف زیر که مورد تایید خبرگان جامعه آماری قرار گرفته تاثیرپذیری بیشتری از جریانات سیاسی پاکستان دارند
نقاط قوت
ـ موقعیت ژئولیتیکی جمهوری اسلامی ایران.
ـ نفوذ استراتژیک جمهوری اسلامی ایران.
ـ نقش موثر در حل بحران‌های منطقه‌ای.
نقاط ضعف
ـ اختلافات ایدئولوژیک با همسایگان
ـ تمرکز اقلیت‌های قومی در حاشیه مرزها و تاثیرپذیری آنان از جریانات فرامرزی
ـ وجود اختلافات تاریخی میان شیعه و سنی
بُعد اقتصادی
در این بعد نیز قوت و ضعف‌های محیط ملی در رابطه با پاکستان که اثرپذیری بیشتری دارند عبارتند از:
نقاط قوت
ـ وجود منابع عظیم نفت و گاز و معادن غنی فلزی و غیرفلزی
ـ موقعیت ژئوپولیتیک استثنایی بین دو قطب بزرگ انرژی جهان (حوزه خلیج‌فارس و حوزه‌ی خزر) و ارتباط با شش حوزه ژئوپولیتیکی اطراف خود.
ـ داشتن مزیت در تولید محصولات کم نظیر مانند فرش دستباف، خاویار، پسته، زعفران و...
نقاط ضعف
در بین نقاط ضعف اقتصادی محیط ملی هیچ کدام از ابعاد شناسایی شده به شکل موثری به تغییرات سیاست خارجی اقتصادی پاکستان واکنش نشان نمی‌دهند.
بُعد فرهنگی ـ‌ اجتماعی
از بین شش نقطه‌ی قوت و یازده نقطه ضعف ابعاد فرهنگی ـ اجتماعی مکسوفه در محیط ملی، ابعاد زیر تاثیر پذیرفتن آنها در رابطه با پاکستان می‌باشند.
نقاط قوت
ـ عمق فرهنگی و قوی بودن باورهای دینی و شیعی در جامعه‌ی ایرانی.
نقاط ضعف
ـ وجود اقوام با گویش و مذاهب متفاوت در تمام مناطق مرزی کشور که می‌تواند با مرکز گریزی به نقاط نفوذ خارجی تبدیل شوند.
بعد نظامی
از میان چهار نقطه قوت و هشت نقطه ضعف برشمرده شده، ابعاد زیر مهمترین موارد متأثر از حرکات و سیاست‌های نظامی پاکستان می‌باشند.
نقاط قوت
در میان قوت، موردی که تأثیر قابل توجهی از سیاست‌های نظامی پاکستان بپذیرد وجود ندارد.
نقاط ضعف
ـ عدم عضویت ایران در پیمان‌های دفاعی ـ امنیتی منطقه‌ای و جهانی.
ـ ضعف در مقابل سلاح‌های نوین قدرت‌های فرامنطقه‌ای.
ـ به این ترتیب متغییرهای وابسته این تحقیق مورد شناسایی قرار گرفتند.
تجزیه و تحلیل یافته‌ها و ارزیابی فرضیه‌های تحقیق
در بخش‌های قبلی متغیر مستقل تحقیق یعنی سیاست منطقه‌ای پاکستان در شبه قاره مورد شناسایی قرار گرفت و سپس متغیرهای وابسته تحقیق یعنی ابعادی از امنیت ملی ایران که از متغیر مستقل تاثیر می‌پذیرند شناسایی شدند. اینک چگونگی تاثیر این دو متغیر بر هم باید مورد بررسی قرار گیرد که برای این کار فرضیات تحقیق مورد بررسی قرار گرفته و نتایج آن چگونگی اثرگذاری این دو متغیر را مشخص می‌نماید.
بررسی فرضیات تحقیق
فرضیه اول:
«سیاست منطقه‌ای پاکستان در شبه قاره اثر مستقیمی بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران دارد.»
عوامل سیاسی
ـ موقعیت ژئوپولیتیک ایران که فعلاً معبر اصلی ترانزیت کالا به کشورهای آسیای میانه و انتقال انرژی به جنوب است، با همگرایی پاکستان و آمریکا و همراه شدن افغانستان در حال تضعیف می‌باشد.
نفوذ استراتژیک ایران در اثر موضوع بالا در منطقه شرق و شمال شرقی ایران در حال کاهش است.
ـ نقش مؤثر ایران در حل بحران‌های منطقه‌ای که باعث نفوذ سیاسی ایران می‌شد در بحران‌هایی که پاکستان در آنها درگیر بوده یعنی افغانستان، کشمیر و هند، با حضور آمریکا در منطقه و گرایش پاکستان به آن کشور در حال کاهش است.
ـ تلاش پاکستان برای به قدرت رسانیدن پشتون‌های افراطی و سلفی حنفی یا وهابی، ضمن این که منافع ملی ایران در افغانستان را تحت تأثیر قرار می‌دهد. بر اقوام سنی مرزنشین ایرانی نیز اثر مرکزگریزی دارد.
عوامل اقتصادی
ـ فعالیت‌های اقتصادی پاکستان در رابطه با افغانستان و آسیای مرکزی، به طور مشخص، ساختن بندر گوادر و راه زمینی ارتباط آن به افغانستان و آسیای میانه و ساخت پروژه ترانس افغان برای انتقال گاز و سپس نفت ترکمنستان به شبه قاره، مزیت اقتصادی معبر ایران را کم ارزش نموده و مزیت ژئواکونومیک ایران را مورد آسیب قرار می‌دهد.
عوامل فرهنگی ـ‌ اجتماعی
ـ تقویت افراطی‌گری دینی در پاکستان که به منظور کسب حمایت مردمی در مقابله با هند و در مبارزات کشمیر و نفوذ در افغانستان توسط دولت انجام می‌شود. علاوه بر تأثیرگذاری روی اقوام سنی مرزنشین ایرانی به منافع ملی ایران در افغانستان نیز لطمه می‌زند و هم چنین باعث آزار بیش از پیش شیعیان پاکستان می‌شود که ایران باید از آنها حمایت نماید. و نقش برجسته ژئوپولیتیکی فرهنگی تاریخی ایرانی را در منطقه، مورد آسیب قرار می‌دهد.
عوامل نظامی
ادامه اختلاف با هند و درگیر بودن در مبارزات مردم کشمیر و گرایش نفوذ نظامی در افغانستان همه باعث تقویت بیش از پیش قدرت نظامی در پاکستان می‌شود که با توجه به گرایش آمریکایی سیاسی در پاکستان و همگرایی با سیاست منطقه‌ای آمریکا در منطقه، افزایش قدرت تهدید احتمالی را باعث می‌شود.
هم چنین مقابله نظامی با هند به طور خاص باعث تقویت هسته‌ای پاکستان خواهد شد که خواه ناخواه توازن نظامی بین آن کشور و ایران را تحت‌الشعاع قرار داده و آن کشور از موقعیت برتری برخوردار شده و از نظر ژئواستراتژی وضعیت نابرابری را برای ایران ایجاد می‌نماید.
روابط دوجانبه
سه عامل مهم و پایدار در روابط دو کشور یعنی:
الف: جهات کاملاً متفاوت تهدید اصلی
ب: گسستگی فضای سرزمینی
ج: نداشتن تعارض طبیعی ژئوپولیتیکی
باعث شده که ایران و پاکستان هیچ گاه تهدیدی استراتژیک علیه یکدیگر نبوده‌اند. (کریمی‌پور، 1379: 162)
ارزیابی فرضیه
با وجودی که در روابط دوجانبه منبع تنشی که امنیت ملی ایران را هدف گرفته باشد وجود ندارد، لکن سیاست منطقه‌ای پاکستان در شبه قاره و خصوصاً افغانستان، تمام جهات مختلف امنیت ملی ایران را در ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و نظامی تحت تأثیر قرار داده است.
بنابراین فرضیه اول تأیید می‌گردد.
فرضیه دوم
«اختلاف سیاسی هند و پاکستان و در نتیجه اوج‌گیری رقابت تسلیحاتی بین دو کشور به ضرر امنیت نظامی جمهوری اسلامی ایران است.»
قسمت اول فرضیه یعنی جمله‌ی «اختلافات سیاسی هند و پاکستان و در نتیجه اوج‌گیری رقابت تسلیحاتی» موضوعی روشن است و قبلاً به اندازه‌ی کافی و به شکل مبسوطی در مورد آن نوشته شد و بدیهی است که تا اختلافات سیاسی فعلی بین دو کشور که موجودیت و امنیت ملی یکدیگر را هدف گرفته، باقی است طرفین و خصوصاً پاکستان که نگران موجودیت کشور خود است برای دفاع از خود تلاش نماید قدرت نظامی کشورش را افزایش دهد تا بتواند در مقابل تهدید طرف مقابل از امنیت خود دفاع نماید و دستیابی به سلاح هسته‌ای محصول همین نگرانی است و این تهدید آنقدر عمیق است که مردم پاکستان با وجود اقتصاد ضعیف و درآمد کم، اعتراضی به هزینه‌های بالای نظامی خود ندارند و آن را برای بقای کشورشان لازم می‌دانند بنابراین تا این اختلافات باقی است رقابت تسلیحاتی نیز تداوم خواهد داشت.
سؤال این است که آیا قدرت نظامی فزاینده پاکستان باید موجب نگرانی و احساس تهدید در ایران بشود یا خیر؟ پاسخ این است که اگر دو کشور از نظر استراتژیک در وضعیت قبل از انقلاب به سر می‌بردند و هر دو در یک بلوک نظامی هم پیمان بودند، افزایش قدرت نظامی هر کدام برای دیگری نه تنها تهدید نبود بلکه فرصت بود، چنان که در دو جنگ هند و پاکستان توان نظامی ایران به کمک پاکستان به کار گرفته شد. و ایران نیز هیچ‌گاه گله‌ای از تقویت نظامی پاکستان نداشت. لکن امروزه وضع متفاوت است. با تشریح و تحلیل وضعیت سیاسی و اقتصادی مشخص شد که ایران و پاکستان در حوزه افغانستان رقبای جدی و اصلی یکدیگرند، در حوزه اقتصادی اقدامات پاکستان به مزیت‌های ژئوپولیتیک و ژئواکونومیک ایران لطمه وارد می‌آورد و از همه مهم‌تر با حضور آمریکا در منطقه سیاست نظامی پاکستان بیش از گذشته با سیاست‌های منطقه‌ای آمریکا همگرایی دارد. و هر سه این موضوعات، در تقابل با امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران است. طبعاً قدرت نظامی هر کشوری نیز برای پشتیبانی از اهداف سیاسی، اقتصادی فرهنگی، اجتماعی آن کشور ایجاد شده و در جهت منافع ملی کشور مورد استفاده قرار می‌گیرد که در وضع فعلی ایران و پاکستان در ابعاد سیاسی و اقتصادی و در حوزه افغانستان و آسیای‌ میانه دارای تقابل منافع می‌باشند. بنابراین هر چه نیروهای مسلح پاکستان قوی‌تر باشند در تقویت آن کشور در مقابل ایران نقش بیشتری بازی خواهند کرد و این به ضرر جمهوری اسلامی ایران است.
فرضیه سوم
«اگر ایران نتواند به سیاست منطقه‌ای هماهنگ در رابطه با افغانستان دست پیدا کند روابط دوستانه ایران و پاکستان دچار آسیب خواهد شد.»
در تحلیل‌های انجام شده مشخص شد که ایران هم از بعد ژئوپولیتیکی و هم ژئواکونومیکی و هم ژئوکالچری، از سیاست‌های پاکستان در افغانستان ضربه دیده است و این موضوع از نظر ژئوپولیتیک و ژئوکالچر در زمان حکومت طالبان که اوج نفوذ پاکستان در افغانستان بود به حداکثر خود رسید، اهداف ژئواکونومیکی پاکستان در همان زمان نیز، جایگزین شدن به جای ایران در مزیت معبری برای آسیای میانه از طریق افغانستان بود، لکن به علت جنگ و ناامنی توفیق چندانی به دست نیاورد. لکن در حال حاضر که با حضور آمریکا در افغانستان، جنگ گسترده خانگی رو به پایان گذاشته است، این هدف پاکستان نیز در حال تأمین است.
علی هذا فرضیه سوم نیز تأیید می‌گردد.
نتایج تحقیق
دگرگونی‌های ایجاد شده در ژئوپولیتیک جهانی پس از جنگ سرد و تغییرات مضاعف ژئوپولیتیکی در منطقه شبه قاره پس از وقایع 11 سپتامبر، روابط پاکستان با ایران را از شکل کاملاً دوستانه و امن سابق متحول نموده و وضع جدیدی از دوستی و رقابت را ایجاد نموده است.
حوزه‌ای که پاکستان نسبت به آن حوزه بسیار حساس می‌باشد افغانستان است، افغانستان از یک سو می‌تواند تهدیدی برای یکپارچگی و وحدت سیاسی پاکستان باشد و زنده بودن موضوع پشتونستان نزد افغان‌ها همواره سیاستمداران پاکستانی را برای مقابله با آن برانگیخته و از سوی دیگر به علت وجود تهدید بزرگ اصلی پاکستان یعنی هند، پاکستانی‌ها در طول نیم قرن تاریخ تشکیل کشور خود سعی داشته‌اند نه تنها این تهدید را از مرزهای شمالی خود برطرف نمایند بلکه آن ‌را به مرزی امن تبدیل کنند تا به این وسیله توان بازدارندگی خود را در مقابل قدرت برتر نظامی هند به صورت یکپارچه نگه داشته و از وجود دو منبع تهدید پرهیز نمایند.
با این نیت و رویکرد در طول زمان‌های گذشته و حال، سیاست پاکستان در مقابل افغانستان شکل گرفته است. لذا با وجودی که افغانستان از نظر جغرافیایی جزئی از شبه قاره نیست لکن بخش جدایی‌ناپذیر از ژئوپولیتیک منطقه بوده و خواهد بود.
پاکستان در این راه از دو فرصت بزرگ بهره جسته است، اول زمینه سیاسی آماده‌ای که با همراهی با آمریکا در منطقه شبه قاره و افغانستان برای خود ایجاد کرده و کشورهای آسیای میانه نیز با تشویق‌های آمریکا به این سوی گرایش دارند. دوم بی‌توجهی و مدیریت ضعیف‌بخش حمل و نقل و قوانین گمرکی داخل ایران، که با وجود این همه زمینه و سرمایه و زیرساخت، آن قدر تعلل می‌نمایند که مزیت بزرگ ژئواکونومیکی خود را از دست می‌دهند. به هر حال اکنون پاکستان با استفاده از فرصت آمریکا و همگرایی با آن کشور در حال تقلیل نفوذ ژئوپولیتیک ایران در ناحیه شرقی و شمال شرقی است. منافع ژئواکونومیک ایران در این منطقه را هدف قرار داده و خود را در آن شریک و بلکه رقیب نموده، و با تقویت پشتون‌ها نفوذ تاریخی و فرهنگ ایرانی و زبان فارسی را در افغانستان تحت تأثیر قرار داده و در صحنه ژئوپولیتیک فرهنگی نیز به مقابله با ایران پرداخته است.
در کنار تمام مطالب بالا که نشان از وجود تهدید یا فشار از سوی پاکستان نسبت به امنیت ملی ایران است، برای درک شدت تهدید و میزان اثرگذاری آن بر امنیت ملی ایران ذکر دو نکته ضروری است.
نکته اول
با کنار گذاشتن رقابت سیاسی، اقتصادی دو کشور ایران و پاکستان در حوزه‌ی افغانستان، و با نگاه به روابط دوجانبه باید گفت که ایران و پاکستان هیچ‌گاه تهدیدی استراتژی علیه یکدیگر نبوده‌اند، جهات کاملاً‌ متفاوت تهدید اصلی، گسستگی فضای سرزمینی و نداشتن تعارض طبیعی ژئوپولیتیک، سه عامل مهم و پایدار در ایجاد چنین نقش تاریخی است. موارد آزاردهنده‌ای مثل فشارهای فرهنگی و تروریستی علیه شیعیان پاکستان و اثرگذاری بر اقوام مرزنشین ایران نیز با وجود ایجاد مزاحمت در روابط دوجانبه، لکن عامل بر هم زننده عوامل پایدار قبلی نیستند.
نکته دوم
در میان شش حوزه ژئوپولیتیکی اطراف ایران، تقابل سیاسی و اقتصادی ایران و پاکستان بر حوزه ژئوپولیتیکی شمال شرقی و تا حدی شرقی اثر می‌گذارد، ولی در عین اهمیت، نسبت به دو حوزه جنوبی و شمالی در درجه دوم اهمیت قرار دارند.
بنابراین پاکستان یک تهدید حیاتی برای موجودیت نظام جمهوری اسلامی ایران و تمامیت ارضی کشور نیست، بلکه ابعادی از منافع ملی و در نتیجه امنیت ملی ایران را تحت فشار یا تهدید قرار می‌دهد.
پیشنهادات
1- کاهش تنش بین دو کشور هند و پاکستان به نفع ایران است و برای تثبیت این وضع و ایجاد منافع مشترک، باید برای احداث خط لوله گاز ایران به هندوستان از طریق پاکستان تلاش بیشتری صورت گیرد.
2- سعی در اتخاذ سیاست‌های منطقه‌ای یک دست در حوزه افغانستان و شبه قاره با بازیگران اصلی قدرت در آن مناطق، منافع ملی ایران را در پی دارد و جلوی از دست دادن بیشتر مزیت‌های ژئوپولیتیکی، ژئواکونومیکی و ژئوکالچری ایران را می‌گیرد.
3- اختلافات ایران و پاکستان در حوزه افغانستان باید در همان منطقه محفوظ بماند و از تسری اختلافات به مرزهای مشترک دو کشور و رقابت مستقیم نظامی جلوگیری گردد.
4- تسریع در تجهیز بندر چابهار و احداث راه‌های زمینی و تسهیل مقررات گمرکی و دسترسی آسان کشورهای آسیای میانه به چاه‌بهار، برای حفظ موقعیت و مزیت ژئوپولیتیکی ایران بسیار مهم است.
5- اختصاص دادن یک بندر جداگانه برای هر یک از کشورهای آسیای میانه در آبهای خلیج‌فارس توان رقابت بندر گوادر را بسیار تنزل داده و جایگاه ژئوپولیتیک و ژئواکونومیک ایران را بسیار تقویت می‌نماید. 

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات