تاریخ انتشار : ۰۷ مرداد ۱۳۹۱ - ۰۵:۱۰  ، 
کد خبر : ۲۴۲۷۱۹

شکست‌های ناتمام آمریکا در عراق و افغانستان

ترجمه و تنظیم: جعفر بلوری اشاره: اندیشکده «ترنس نشنال» چند روز قبل از سفر غیرمنتظره باراک اوباما به افغانستان که روز سه شنبه 12 اردیبهشت 91 صورت گرفت، در مقاله ای به قلم «فیلیس بنیس» به نتایج حاصل از جنگ 11 ساله آمریکا در افغانستان، مداخلات نظامی در عراق، و سیاست های این کشور در مقابل جمهوری اسلامی ایران پرداخت. نویسنده با برشمردن دلایلی شفاف و بدیهی همچون هزینه های سنگین مالی و انسانی، به این نتیجه می رسد که آمریکا نه تنها در این جنگ ها به سختی شکست خورده، بلکه این شکست در حال حاضر نیز ادامه دارد. «فیلیس» همچنین اثبات می کند، آمریکا طی این مدت، به هیچ یک از اهداف خود در عراق و افغانستان- چه اهداف دروغین و چه اهداف حقیقی- نرسیده است. در بخش مربوط به ادعاها علیه برنامه های صلح آمیز اتمی جمهوری اسلامی ایران نیز وی با آوردن استدلال ها و شواهدی روشن، از زبان بلند پایه ترین مقامات رسمی و امنیتی آمریکا و حتی رژیم صهیونیستی به این نتیجه می رسد که ایران نه پیش از این به دنبال سلاح هسته ای بوده و نه از این پس به دنبال آن خواهد بود. به اعتقاد این نویسنده آمریکایی، تمام جنجال های رسانه ای و سیاسی علیه برنامه هسته ای ایران با هدف حفظ انحصار اتمی رژیمی صورت می گیرد که خود خطری بالفعل در منطقه است. این رژیم، رژیم اشغالگر قدس است. سرویس خارجی کیهان

روی کار آمدن «دولتی ضعیف » تنها نتیجه هزینه های میلیارد دلاری مالیات دهندگان آمریکایی برای حضور ده ها هزار نظامی آمریکا و کشورهای هم پیمان آن در افغانستان است. دولتی که قدرت آن هرگز فراتر از کابل نرفت و نیروهایی که نه تنها نتوانستند خشونت ها علیه غیرنظامیان را کاهش دهند، بلکه باعث تشدید این امر نیز شدند. از کنترل خارج شدن نظامیان آمریکایی، قرآن سوزی، ادرار روی اجساد افاغنه و... جزو عادی ترین و در عین حال مرگ بارترین حوادث افغانستان بود. جنایت هایی چون قتل عام 17 غیرنظامی از جمله 9 کودک در «قندهار» و... که جای خود دارد.
بنابراین نباید جای هیچ گونه تعجبی باقی بماند وقتی هر از چند گاهی می شنویم تعدادی از سربازان افغانی به روی «مربیان» آمریکایی- اروپایی خود اسلحه می کشند. اتفاقی که این روزها شاهد افزایش آن هستیم.
آن طور که شبکه تلویزیونی «فاکس نیوز» گزارش داده، «نیروهای آمریکایی اکنون راه های حفاظتی گسترده ای علیه قاتلان ولگرد- بخوانید شبه نظامیان افغان- در میان متحدان مد نظر قرار داده است. گماشتن فرشته های نگهبان- سربازانی که هنگام خواب مراقب آنان هستند- یکی از این راه هاست. آمریکایی ها در بسیاری دفاتر و ادارات خود در افغانستان، مجاز به حمل اسلحه هستند. به عنوان مثال به آن ها آموزش داده شده طوری پشت میزهای دفتر خود قرار گیرند که همیشه رو به درب ورودی باشند، تا بدین ترتیب هر جنبنده ای را که از در وارد می شود، تحت کنترل قرار دهند.»
چند روز پیش به همراه «اندرو باچویچ»، محقق بزرگ و فعال ضدجنگ، در یک کنفرانس شرکت داشتم. او در این کنفرانس می گفت جنگ هایی مانند جنگ افغانستان چند مرحله ای اند؛ مرحله اول آزادسازی است که در صورت عدم موفقیت در این مرحله باید سراغ «تسلط» رفت. در جنگ افغانستان، آمریکا نه موفق به آزادسازی شد و نه تسلطی یافت. مرحله دوم، عملیات ضدشورش است که در این مرحله نیز آمریکا نتیجه ای به دست نیاورد. مرحله سوم، قتل های هدفمند، جنگ از راه دور و مسائلی فراتر از این ها است.
وی همچنین یادآوری کرد که جنگ با اعلام پیروزی از سوی یکی از طرفین پایان نمی یابد. جنگ وقتی تمام می شود که یکی از طرفین شکست را بپذیرد. توجه به همین چند حقیقت، میزان بالای منافع آمریکا در مذاکره با طالبان برای پایان دادن به جنگ را به خوبی نمایش می دهد و رمز ظاهرسازی های واشنگتن را نیز فاش می کند.
برخی دستاوردهای آمریکا
طبق گزارش های منتشر شده، 20درصد از نظامیان کشته شده آمریکایی در سال جاری، از سوی متحدان ظاهری آمریکا در ارتش افغانستان به قتل رسیده اند (نظامیان ارتش افغانستان). البته ما معمولا نمی شنویم که مثلا یک سرباز ارتش افغانستان اسلحه اش را به سمت سرباز آمریکایی گرفته و شلیک کرده است. آنچه به گوش ما می رسانند این است که «طالبان به ارتش یا پلیس افغانستان نفوذ و اقدام به تیراندازی به سوی سربازان ائتلافی کرده است.»
اختلال استرسی پس از حادثه، یا اختصاراً (PTSD) یکی دیگر از ابزارآلات مسئولین ما در ارتش آمریکا برای توجیه چنین حوادثی است. مثلا در مواقعی که امکان انداختن حادثه به گردن یک طالبان نفوذی وجود ندارد، بیماری پی تی اس دی راهگشا می شود. البته «پی تی اس دی» فقط مختص سربازان آموزش دیده از جانب ما است و اگر ما هم این نوع بیماری در مردم افغانستان دیده می شود، باید گفت، این هم از دستاوردهای ما برای افغانی هاست. در بررسی که در سال 2009 و با حمایت سازمان ملل انجام شد، وزیر بهداشت دولت افغانستان اعلام کرد حدود 66 درصد یعنی دو سوم مردم افغانستان، به انواع بیماری های روانی مبتلا هستند، که بیشتر آن ها مربوط به استرس «پی تی اس دی» است!
قاتل بالفطره قندهار
حرف و حدیث های زیادی در مورد گروهبان «رابرت بیلز» قاتل مسلم روستاهای قندهار و ابتلای او به پی « تی اس دی» شنیده ایم؛ ما حق داریم درباره مراقبت های ناکافی از سربازان بازگشته از جنگ نگران باشیم. سربازان می توانند هم قربانی باشند، هم جنایت کار جنگی. اما چه کسانی از این سربازان جوان قاتل می سازند!
«کهنه سربازان آمریکایی بازگشته از عراق» با راه اندازی کمپین «عملیات بهبود» (Recovery) اقدام به درمان نیروهایی که قصد اعزام مجدد به مناطق جنگی را دارند می کنند. کمپینی که حتی به پنتاگون اجازه دسترسی به این ابزارهای جنگی جوان (اشاره به نظامیان جوان) برای جنگ های غیرقانونی را نمی دهد. اما فراموش نکنید برای مداوای مردم مبتلای افغانستان- چیزی بالغ بر 20 میلیون افغانی یعنی دو سوم جمعیت این کشور مبتلا به این بیماری های روانی شده اند- فقط 42 روانشناس و روانپزشک در سراسر این کشور وجود دارد!
جنایات جنگی و مخالفت عمومی
آخرین جنایت بزرگ جنگی آمریکا در افغانستان یعنی کشتار 17غیرنظامی در روستاهای «بلندی» و «الکوزای» در قندهار، احتمالا یکی از دلایل افزایش روزافزون مخالفت های عمومی ادامه جنگ افغانستان است. در روز 26ماه مارس، «نیویورک تایمز» گزارش داد که 69 درصد مردم آمریکا معتقدند نباید در افغانستان به جنگ ادامه دهیم. این میزان 16درصد نسبت به چهارماه پیش از آن افزایش نشان می دهد که درصد بالایی است.
می دانیم که درطول این سال ها تغییر افکار عمومی درباره افغانستان چه قدر دشوار بوده است. وقتی در 7 اکتبر سال 2001 آمریکا بمباران افغانستان را آغاز کرد، 88 درصد از مردم آمریکا از این کار حمایت کردند. در آن زمان این کار «جنگ خوب» شناخته شد و مردم آمریکا از آن استقبال کردند. اوباما در مورد جنگ عراق اما، از واژه «جنگ خاموش» استفاده کرد. اما چند هفته پس از به کارگیری این واژه حتی پیش از شروع مباحث سطح بالا درباره آینده این جنگ، او 220 هزار نیروی کمکی به افغانستان اعزام کرد. اواخر همان سال نیز با 30هزار نیروی دیگر به افغانستان یورش برد. بنابراین می توان نتیجه گرفت، رسیدن به یک مخالفت 69درصدی اتفاق کمی نیست!
اکنون مسئله ای که می ماند این است که چگونه می توان این تغییر در افکار عمومی را به تغییر در سیاست های عمومی نزدیک کرد. از تجربه عراق می توان فهمید که رسیدن به این هدف چقدر دشوار است. میزان مخالفت با جنگ در عراق، از همان سال های نخست نیز با مخالفت 69 درصدی روبه رو بود و اکنون شاهد پایان کم و بیش بسیاری از نقش های مستقیم نظامی آمریکا در عراق هستیم.
رویای پوچ
هفته گذشته نهمین سالگرد جنگ عراق بود؛ با نگاهی ساده به گذشته، به وضوح مشخص می شود که آمریکا نتوانسته به هیچ یک از اهداف خود از این جنگ دست یابد. منظور من اهداف دروغین و ساختگی مانند یافتن سلاح های کشتارجمعی یا برقراری دموکراسی در عراق نیست. منظور من اهداف واقعی است؛ اهدافی که صدها هزار نیروی آمریکایی و صدها هزار مزدور حمایت شده از سوی پنتاگون را سالهاست که در عراق نگه داشته است. به این موارد توجه کنید:
 تقویت کنترل آمریکا بر نفت عراق، یکی از اهداف واقعی آمریکا از لشکرکشی به این کشور بود. درحال حاضر شرکت های نفتی آمریکا فقط بخشی از منافع گسترده ای را که شرکت خارجی از میادین نفتی عراق می برند به خود اختصاص داده است.
 ایجاد دولت طرفدار آمریکا در بغداد نیز از اهداف مهم آمریکا از حضور در این کشور بود. در حال حاضر «مالکی» نخست وزیر عراق تقریبا با هیچ کس در واشنگتن مذاکره نمی کند و یا به سختی تن به چنین مذاکراتی می دهد.
 واشنگتن به هدف استراتژیک «دسترسی دائم به پایگاه های نظامی آمریکا درعراق» نه تنها نرسیده بلکه حتی نزدیک هم نشده است. تمام صدها پایگاه نظامی آمریکا در عراق یا تعطیل یا به دولت عراق تحویل داده شده اند؛ حتی سفارت عظیم آمریکا با 5000 کارمند، که بزرگ ترین سفارت دنیا بود، پس از امتناع عراق از تضمین امنیت نیروهای آمریکا برای حفاظت از آن، باید کوچک می شد.
 «ایجاد دولت و ارتشی که بیشتر پاسخگوی آمریکا باشد تا ایران» نیز از جمله اهدافی است که به نظر من تحقق نیافته است. علی رغم میلیاردها دلار درآمدهای مالیاتی که صرف حمایت از عراق شد، بغداد اکنون اتحاد نزدیک تری با ایران دارد تا با آمریکا.
بنابراین می توان به این نتیجه رسید که آمریکا درعراق نیز شکست خورده است. چرا؟ برای این ادعا دلایل دیگری هم وجود دارد. اولا عراق «آزاد» نشده، خشونت هنوز شایع است، خشونت های قومی در نتیجه سیاست های آمریکا پس از حمله سال 2003 همچنان روبه افزایش است و هنوز هم هزاران پیمانکار آمریکایی (که هزینه های آنان این بار به جای پنتاگون توسط وزارت امورخارجه پرداخت می شود) درعراق حضور دارند اما این پیمانکاران تنها کاری که نمی کنند، بازسازی عراق است. آنها حتی حاضر نیستند یک دلار برای بازسازی یا جبران خسارت در عراق خرج کنند. این جنگی است که پیش رو داریم. جنگ آمریکا در عراق ممکن است تمام شده باشد، اما مسئولیت های نیمه کاره و هزینه های سر به فلک کشیده آن هنوز تمام نشده است.
«مرکز صلح واشنگتن» در شب 19 ماه مارس میزبان مراسم گرامیداشت سالگرد جنگ بود، و سربازانی که هم در جنگ و هم در درگیری های ضدجنگ شرکت کرده بودند در این مراسم درباره اثرات جنگ و تحرکات ضدجنگ صحبت کردند. من و «اندی شالال» درباره آنچه امروز با آن روبه رو هستیم صحبت کردیم، و «اندی» بیشتر درباره بحران موجود در عراق که بر مردم عادی این کشور اثر گذاشته است متمرکز شد. من توضیح دادم که چرا فکر می کنم پایان دادن به این جنگ ناعادلانه و ناموزون یک پیروزی برای ما محسوب می شود. من همچنین از تفاوت های موجود بین جنگ باعراق و جنگ احتمالی با ایران سخن ها راندم.
تمام مقامات آمریکا و بسیاری از مقامات اسرائیل خود می دانند که ایران سلاح هسته ای ندارد. این تهدید تمام نشده است. این بار تفاوت اصلی در این است که تمام افرادی که در رأس قدرت حضور دارند یعنی چه کسانی که در کاخ سفید یا پنتاگون حضور دارند و چه کسانی که در آژانس های اطلاعاتی آمریکا و حتی غالب افرادی که در آژانس های امنیتی و اسرائیل فعالیت دارند، همگی روی این چند نکته اتفاق نظر دارند که:
1- ایران هیچ سلاح هسته ای ندارد؛
2- ایران در حال ساخت هیچ سلاح هسته ای نیست؛
3- ایران حتی تصمیم نگرفته است که آیا در آینده سلاح بسازد؛
اما با وجود این، می بینیم بازهم خطر جنگ «علیه سلاح های هسته ای ایران» وجود دارد.
همه چیز زیر سر اسرائیل
نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، با این که می دانست در سال انتخاباتی احتمال این که رئیس جمهور یا کنگره آمریکا از حمله نظامی اسرائیل به ایران، با وجود خطرات زیادی که برایش دارد- موافقت کند، تقریبا صفر است اما سخن سرایی ها و تهدیدها علیه ایران را گسترش داد.
سؤالی که باید برای آن پاسخی یافت این است که واقعاً اسرائیل از حمله به ایران چه چیزی به دست می آورد؟ به نظر می رسد این رژیم بیش از هرچیز نگران از دست دادن انحصار سلاح های اتمی خود است اما خطر واقعی همین انحصارطلبی است. از همین روی لزوم ایجاد منطقه عاری از سلاح هسته ای در خاورمیانه بسیار اهمیت پیدا می کند.
این منطقه البته شامل ایران هم می شود، کشوری که نه تنها سلاحی در اختیار ندارد بلکه قصد ساخت آن را نیز ندارد؛ این منطقه اما شامل اسرائیل هم می شود، کشوری که [بخوانید رژیمی که] که زرادخانه های مخفی و بازرسی نشده و تأیید نشده آن عددهایی به اندازه 200 تا 400 بمب هسته ای با قابلیت تخریب بالا را در خود جای داده است. بزرگ ترین دلیل رقابت تسلیحاتی یعنی رژیم اسرائیل در این منطقه مملو از تسلیحات اتمی است.
اسرائیل در پی تغییر رئیس‌جمهور آمریکاست
علیرغم ارائه کمک های نظامی بیشتر، حمایت های گسترده تر در سازمان ملل، روابط نزدیک تر نظامی و مخالفت های کمتر گسترش مناطق صهیونیست نشین از سوی اوباما، نتانیاهو با ناامیدی خواهان تغییر رئیس جمهور آمریکا در سال آینده است. «نتانیاهو» می داند که ورود جمهوری خواهان به کاخ سفید از این امر سود خواهند برد.
 نتانیاهو به نتیجه موردنظر از نشست با اوباما دست نیافت
من اخیرا سخنرانی های زیادی در این باره کرده ام؛ یکی از این سخنرانی ها که شامل نشست آموزشی «اشغال آیپک» نیز می شد، موازی با کنوانسیون سالانه آیپک برگزار گردید. عنوان سخنرانی من این بود: «اوباما به آیپک می رود: برگه امتیازات». ارزیابی من این است که علی رغم سخنان بزدلانه و تعظیم اوباما و اعضای کنگره در برابر آیپک، «نتانیاهو» واشنگتن را بدون دستیابی به بزرگ ترین هدفش، یعنی توافقی صریح با آمریکا جهت حمایت از جنگ در ایران، ترک کرد. باید گفت تاکنون منطق پیروز شده و خطر موجود این است که منطق امروز ممکن است توسط افراط گرایی فردا از بین برود. من درباره خطرات اتحاد اوباما و نتانیاهو در «ریل نیوز» هم صحبت هایی کردم...
چه کسی خواهان جنگ با ایران نیست؟
یکی از مفیدترین ابزارها برای مخالفت با ورود به جنگ با ایران، از اظهارات خود مقامات ارشد آمریکا و اسرائیل است:
«لئون پانتا»، وزیر دفاع درباره ایران سؤالی پرسید و پاسخ این سؤال را نیز خود به خوبی پاسخ داد: «آیا ایران در تلاش برای ایجاد سلاح هسته ای است؟ خیر.»
«جیمز کلپر»، رئیس سازمان ملی اطلاعات، پذیرفت که آمریکا حتی نمی داند «آیا ایران در نهایت تصمیم به ساخت سلاح هسته ای خواهد گرفت یا خیر»
 آخرین برآوردهای اطلاعاتی سال 2011 مشخص می کند که شواهدی مبنی بر تغییر نتایج به دست آمده در سال 2007 موجود نیست؛ ایران هنوز هم برنامه ای برای ساخت سلاح هسته ای ندارد.
براساس گزارش «ایندیپندنت»، «تقریبا تمام مقامات ارشد نظامی و امنیتی اسرائیل درباره حمله زودهنگام به ایران و نتایج احتمالی آن نگرانند.»
خطرات همچنان ادامه دارد و ادامه چنین سیاست هایی شکست ها نیز ادامه خواهد داشت.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات