تاریخ انتشار : ۱۱ شهريور ۱۳۹۱ - ۱۱:۱۳  ، 
کد خبر : ۲۴۳۷۴۲
عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی در گفت‌وگو با ایران:

مجلس به‌ خاطر اجرای مصوبات خود به دولت می‌تازد

مقدمه: این ایام که مجلس هشتم روزهای پایانی خود را سپری کرده و عملکردی 4 ساله را پشت سر دارد شاید بهتر بتوان کارنامه آن را به بوته نقد منصفانه کشید و نسبت به آن قضاوت کرد. به همین منظور به سراغ «محمدرضا ترقی» رفتیم که نامش با نام حزب مؤتلفه اسلامی عجین شده و موضع‌گیری‌های معتدلش باعث شده از مقابل هیچ خبرنگار و رسانه‌ای نگریزد. با او گفت‌وگویی چالشی‌ ترتیب دادیم و از عملکرد مجلس هشتم تا انتخابات و جبهه متحد اصولگرایان و حزب مؤتلفه و هاشمی و اصلاحات سؤال پرسیده‌ایم.

* در مجلس‌های هفتم و هشتم که اکثریت نمایندگان با اصولگرایان بوده چه نقاط روشن و تاریکی را می‌توان دید؟
** در روند تصمیم‌گیری و مصوبات مجلس ممکن است گاهی اوقات رخدادهایی به‌وجود آید که به مذاق همه سازگار نباشد، اما نمی‌توان گفت نقاط تاریکی در آنها دیده شده است. هر دو مجلس نقاط روشن‌شان به قدری زیاد است که اجازه برجسته‌شدن نقاط کدر را نمی‌دهد، اما درهر حال به نظر می‌‌رسد که مجلس هشتم بهتر از اینها می‌توانست عمل کند و نقش بهتری درکمک به پیشرفت امور جامعه ایفا نماید، اما وجود تعدادی تندرو در مجلس کار را مقداری دچار مشکل کرد.
* وقتی شما حرف از عملکرد بهتر می‌زنید یعنی از نگاه شما دارای نقص بوده، منظورتان از این نقص چیست که آنها را با تندروها پیوند می‌دهید؟
** نقش مجلس در هموار کردن راه دولت در مسیر توسعه به وسیله قانونگذاری، نظارت مناسب با استفاده از هدایت درست دولت و به اصطلاح چوب‌لای چرخ دولت نگذاشتن تعریف می‌شود. مجلس با ابزارهای متعددی که در اختیار دارد می‌تواند دولت را در مسیری هدایت کند که بتواند اهداف خود را با سرعت بهتری محقق کند. اما وقتی مجلس قیمت جنس یا خدماتی را تعیین می‌کند و دولت نیز آن را اجرا می‌کند ولی بعد مجلس وارد می‌شود و می‌گوید چرا قیمت‌ها افزایش پیدا کرده است یعنی مجلس مصوبه خودش را فراموش می‌کند.
در ذهن مردم نیز این‌گونه نقش می‌بندد که این کار دولت است در حالی که دولت مصوبه مجلس را اجرایی کرده بود یا ممکن است اقلیتی در مجلس با یک تصمیمی که کل مجلس گرفته و مصوب شده و به صورت قانون درآمده، مخالف باشند دولت نیز مجبور است قانون را اجرا کند. در اینجاست که آن اقلیت وارد می‌شوند و شروع می‌کنند به نقد کردن دولت و زیر سؤال بردن و سؤال ایجاد کردن.
بنابراین به نظر می‌رسد از این دست کارها با جایگاهی که مجلس باید در روند اداره کشور داشته باشد منافات دارد و انتظار ما از مجلس این است که دست به‌دست دولت بدهد و همانگونه که مقام معظم رهبری گفتند مسائل را به گردن هم نیندازند و این نگوید مقصر دولت است و دیگری بگوید مقصر مجلس است؛ در واقع مشکلات را به یکدیگر پاس نداده و فرافکنی نکنند.
هرجایی که مشکل در تصمیم‌گیری مجلس است بپذیرد که اشتباه کرده است به‌طور مثال اگر من قانون ارزش افزوده را تصویب کردم و دولت برای اجرای آن شش ماه فرصت درخواست کرده بود اما من دو ماه مهلت دادم خب دو ماه کم است و قابلیت اجرایی قانون را ایجاد نمی‌کند. بنابراین با مقاومت مردم روبه‌رو شده است، مجلس باید بپذیرد و بگوید که من اشتباه کردم و فرصت کمی برای آماده‌سازی مردم به دولت داده‌ام اما وقتی نمی‌پذیرد و دولت هم که با مقاومت مردم روبه‌رو شده در نتیجه عقب‌نشینی می‌کند و قانون اجرا نمی‌شود. دراینجا می‌بینیم که مجلس وارد می‌شود که بله ببینید دولت نتوانسته است قانون را اجرا کند!
* آیا این مسئله به سطحی بودن نمایندگانی که مصوبه خودشان را فراموش می‌کنند بازمی‌گردد یا سیاسی‌کاری و در حقیقت سوءاستفاده از جایگاهی که دارند؟
** این قضیه از هر دو موضوع ناشی می‌شود. گاهی خود مجلسی‌ها فراموش می‌کنند که چه تصویب کردند و گاهی نیز برخی به جای آن‌که کار کارشناسی کنند کار سیاسی و بهره‌برداری سیاسی می‌کنند. هر دو اینها زیبنده مجلس شورای اسلامی نیست. البته این اشکالاتی است که در همه دوره‌های مجلس وجود داشته است، اما متأسفانه تصور می‌کنم این روند رو به افزایش می‌­باشد و اگر نمایندگان به سمت سیاسی‌کاری بروند و از وظیفه اصلی‌شان که حرکت هماهنگ زیر سایه ولایت فقیه است فاصله بگیرند از این قبیل مشکلات بیشتر از این هم پیش می‌آید.
* به حمدالله امروز نظام ولایت فقیه در جامعه حاکم است و بسیاری برای باقی‌ماندن در قدرت ادعای ولایت‌پذیری می‌کنند و می‌دانیم که از حرف تا عمل فاصله بسیاری وجود دارد. شما به‌عنوان یک فعال سیاسی، شاخص‌های یک نماینده ولایت مدار را چه می‌دانید؟
** مواضع ولی فقیه در مورد مسائل کشور صریح است. همچنین ایشان در دیدار با نمایندگان بارها مسائل مهمی را تذکر داده‌اند. بنابراین نخستین انتظار از یک نماینده ولایت‌مدار این است که وظایف و شاخص‌هایی که رهبری برای یک نماینده تعیین کرده‌ است و مطالباتی که از نمایندگان و مجلس دارند را عملی کند. رهبری می‌گویند نماینده از فرصت قانونگذاری باید درست استفاده کند و از تریبون مجلس سوءاستفاده نکند، نسبت به لوایح و طرح‌ها و رأیی که می‌دهد نهایت دقت را بکند یعنی مطالعه بکند و بی حساب رأی مثبت یا منفی ندهد.
وظایف نظارتی را به درستی انجام دهد و وامدار این و آن برای رأی دادن نشود. سطح زندگی‌اش را با سطح متوسط جامعه تنظیم کند نه با مرفهین جامعه. در حوزه‌های انتخابیه واردکارهایی که مربوط به مسئولیتش نیست نشود. وقتی یک نماینده تلاش می‌کند تا همه مسئولان شهر عناصر وابسته به خودش شوند خب این دخالت در اجرا خواهد بود و استقلال دو قوه را از بین می‌برد. نماینده حق ندارد بگوید فلان مسئول اجرایی را که من می‌گویم باید انتخاب کنید، نماینده مسئول قانونگذاری است نه نیروی اجرایی و این یعنی دخالت در اجرا. این‌ها مسائلی است که رهبری بارها تأکید کرده‌اند.
بنابراین نخستین شاخصه ولایت مداری عملی شدن هدایت‌ها و رهنمودهایی است که رهبری در مورد وظایف نمایندگی بیان کرده‌اند. دومین شاخصه، هماهنگ کردن خود با مسائل و سیاست‌های کلان کشور که رهبری در مورد آنها اعلام موضع فرموده­اند خواهد بود. گاهی ممکن است در تصمیم‌گیری‌های مجلس به نکته­‌ای برسند و رهبری با یک واسطه اعلام بکند که به‌نظر من این‌کار الآن به مصلحت کشور نیست، در اینجا نباید نماینده برروی نظر خود بایستد. بلکه بلافاصله باید آنچه را رهبری مصلحت دانسته بپذیرد ولو این که نظر کارشناسی خودش چیز دیگری باشد.
* چقدر از این نوع موارد پیش می‌آید؟
** در هر دوره مجلس شاید 5 یا 6 بار در موارد بسیار حساس این اتفاق رخ می‌دهد.
* آیا این موضوع با استقلال نمایندگان منافات دارد؟
** خیر، نماینده حق اظهار نظر در مسائل کشور را دارا می‌باشد. اما قانون اساسی می‌گوید وظیفه هماهنگی سه قوه با رهبری است. بنابراین مجلس نیز باید با رهبری هماهنگ شود و اگر قوه‌ای آهنگش با ساز کلی همخوانی نداشت، رهبری به او تذکر می‌دهد که هماهنگ نیست و این کار به مصلحت نظام نخواهد بود. این تذکر می‌تواند به قوه قضائیه، مجریه و یا مقننه باشد و آنها باید خودشان را هماهنگ کنند چرا که قانون اساسی این را خواسته است. تذکر دادن برای هماهنگی عین قانون است، بنابراین استقلال نماینده در اینجا آسیب نمی‌بیند.
* نظرتان در مورد نظام پارلمانی و احیای نخست‌وزیری چیست؟
** کشور ما یک بار این ساختار را تجربه کرده است و اکنون نیز آنچه که ما در مسائل جاری کشور می‌بینیم و با توجه به رشدی که کشور در ابعاد مختلف داشته باید در این موضوع تأمل کرد. ما گاهی به مشکلاتی برخورد کرده­‌ایم که ناشی از رفتار نبوده بلکه مشکل ساختاری است، بطور مثال اگر اصطکاکی بین تصمیم‌گیری مجلس و دولت پدید می‌آید همه آن ناشی از مشکل رفتاری نیست که مثلاً رئیس‌جمهور نمی‌خواهد قانون اجرا شود و یا مجلس رفتاری دارد که باعث می‌شود قانون در اجرا دچار مشکل شود بعضی از این‌ها به مشکلات ساختاری باز می‌گردد و هنگامی‌که این مشکلات مورد دقت و بررسی قرار می‌گیرد نشان می‌دهد ما در فرایند حرکت تکاملی انقلاب اسلامی نمی‌توانیم روی یک نوع ساختار بایستیم و همان ساختار را تا ابد ادامه دهیم این ساختار باید کمال پیدا کند و نواقصش رفع شود.
باید اصطکاکش به حداقل رسیده تاسرعت آن افزایش پیدا کند اما این که اشکالات در کجاست نیاز به کار کارشناسی دارد، این طور نیست که اگر رهبری به‌عنوان نمونه مثال زدند که در دهه اول انقلاب امام به این نتیجه رسیدند این ساختار پاسخگو نیست و باید قانون اساسی اصلاح شود الآن هم ما باید برگردیم به همان ساختار قبلی، منظور سخن رهبر معظم انقلاب هم این نیست که ما باید به ساختار قبلی باز گردیم، مفهوم این است که نظام جمهوری اسلامی زنده و پویاست و متحجر و منجمد نیست، دلیل زنده بودن آن اجازه‌ای است که قانون اساسی داده تا نظام بتواند ساختار خود را به روز کند.
* اما عملاً دیدیم که برخی نمایندگان مجلس هشتم به‌دنبال طرح این موضوع به صورت جدی در مجلس بودند.
** خب بگویند، ممکن است عده‌ای نیز چنین طرحی داشته باشند اما اولاً باید مشخص کرد محل بررسی این طرح و اصلاح ساختار کجاست! مجلس، مجمع تشخیص مصلحت نظام، مجلس خبرگان رهبری و یا تشکیلاتی که خود رهبری باید برای اصلاح قانون اساسی فراهم کند، مانند امام(ره) که تشکیلاتی را ایجاد کرد برای بازنگری قانون اساسی، بنابراین محل بررسی باید در ابتدا مشخص شود، هر کس نباید به‌خود اجازه دهد که بگوید بله من می‌روم دنبال این کار، چه کسی به شما مأموریت داده‌است!
قانون اساسی راه بازنگری در خود را مشخص کرده و براساس راهی که قانون اساسی مشخص کرده اگر بخواهیم جلو برویم مسیر باز است. اما در ابتدا دستور این بازنگری را باید رهبری بدهد نه این‌که نماینده‌ای از یک گوشه مجلس بلند شود و بگوید که من می‌خواهم چنین کاری بکنم. به نماینده این اختیار داده نشده است بنابراین اصل موضوع این است که ما نظام را پیر و ازکار افتاده ندانیم و جوانی و پویایی آن را باور داشته باشیم منتها راهکارهایش را باید بررسی نمود.
* نظر خود شما به‌عنوان یک کارشناس در این باره چیست؟
** هر‌کدام از این دو ساختار معایب و محاسنی دارند که در جمع‌بندی فکر نمی‌کنم این مسئله در حال حاضر مشکل اصلی کشور باشد. یعنی تبدیل نظام ریاستی به نظام پارلمانی حلال مشکلات فعلی کشور نخواهد بود.
* آیا مردم آمادگی لازم در این خصوص را دارند؟
** طبیعتاً این مردم هستند که باید نظر بدهند چرا که اصلاح قانون اساسی باید به همه‌پرسی گذاشته شود اما به‌نظر من در حال حاضر این مشکل اصلی نمی‌­باشد. درست است یک سری تصمیماتی که در حوزه ریاست جمهوری گرفته می‌شود ممکن است با تصمیمات برخی قوای دیگر اصطکاک داشته‌باشد، اما این جا برای حل این اختلاف باید راهی پیدا کرد که کجا باید این معضل را حل کند.
من در حال حاضر در مورد این‌که پیشنهاد برگشت به نظام پارلمانی مناسب است یا خیر نمی‌توانم اظهارنظری کنم زیرا معتقد نیستم که نظر مقام معظم رهبری این بوده است و اگر روی این مطلب تکیه کنیم از صحبت‌های ایشان برداشت اشتباه کرده‌ایم. رهبری این مطلب را مثال زدند اما برخی به اشتباه آن را به‌عنوان یک هدف در نظر گرفته‌اند.
* آیا تأثیر‌پذیری فضای انتخابات نهم مجلس از بحث نظام پارلمانی را رد می‌کنید؟
**  ممکن است بعضی چنین چیزی در مخیله ‌خود داشته باشند اما در مجموع خیر.
* به‌طور مثال تلاش شهردار تهران برای فرستادن نماینده به مجلس که البته ناکام هم ماند، می‌تواند نشانه‌­ای از قصد وی در به‌دست آوردن کرسی نخست‌وزیری باشد؟
** یک یا دو نماینده در مجلس کاری نمی‌توانند بکنند. خیر اینها تأثیری در فرایند تصمیم‌‌سازی کلان کشور ندارد.
* بعضی بر این باورند که برخی سیاسیون می‌دانند که مردم هیچگاه به آنها رأی نمی‌دهند و تنها راه قرار گیری در رأس پازل قدرت حرکت به سمت نظام پارلمانی است. به نظر شما چنین نگاهی وجود دارد و آیا بین نخبگان سیاسی این دیدگاه مطرح است؟
** ببینید این تجربه وجود دارد که جریان پیروز در انتخابات مجلس در انتخابات ریاست‌جمهوری نیز پیروز می‌شود. اما بطور مثال دوره چهارم مجلس زمانی که طیف پیروان خط امام و رهبری آنجا موفق می‌شوند در مجلس پنجم نیز موفقیت پیدا می‌کنند و تصور می‌کنند در انتخابات ریاست جمهوری نیز همین موفقیت نصیب‌شان می‌شود اما در عمل این طور نشد. با این که همه بسیج می‌شوند اما آقای ناطق نوری رأی نیاورد.
ولی در مجلس ششم اصلاح طلبان موفق شدند که برای دور بعد هم آقای خاتمی را روی کار بیاورند یا مجلس هفتم موفق شد رئیس جمهوری از همان طیف را سر کار بیاورد. چنین تجربیاتی وجود دارد که بعضی فکر می‌کنند این یک امر قطعی است که وقتی طیفی در انتخابات مجلس پیروز شد می‌تواند در انتخابات ریاست‌جمهوری نیز پیروز شود. اما من فکر نمی‌کنم با توجه به رشدی که در جامعه ما پیدا شده است این امر درصد قطعیت بالایی پیدا کرده باشد.
اصل موضوع به کارکرد و عملکرد آن جریان بازمی‌گردد و اگر توانست مطالبات مردم را پاسخ دهد مردم نیز به نمایندگان آن جریان رغبت پیدا کرده در نتیجه به رئیس جمهور معرفی شده از طرف آنها نیز رغبت پیدا می‌کنند، اما اگر نتوانند کارآمدی خود را نشان دهند این گونه نیست که مردم به جریانی که کارآمدی خود را در مجلس نشان نداده است در ریاست‌جمهوری نیز رأی بدهند. امروز دقت و بصیرت مردم بسیار بالا رفته است. اما در عین حال این مسئله جزو محاسبات بعضی از تحلیلگران هست و روی آن حساب باز‌می‌کنند.
* خیلی از کارشناسان مسائل سیاسی معتقدند که مردم ایران قابل پیش‌بینی نیستند. یعنی اگر در نظرسنجی‌ها یک کاندیدا تا روزهای آخر نفر اول است ممکن است اتفاقاتی بیفتد و نتیجه 180 درجه تغییر کند.
** اگر کارشناسی جامعه‌شناسی مردم ایران را نشناسد نمی‌تواند ضعف خود را این‌گونه توجیه کند. بالاخره این هم جزو ویژگی‌های مردم است. بله ممکن است مردم ما در دقیقه 90 بازی تصمیم ‌بگیرند و در ابتدا واقعیت دلشان را افشا نکنند و یا دیر به جمع‌بندی برسند اما این دلیلی بر این نیست که غیر قابل پیش‌بینی اند بلکه جامعه شناسی این دست از کارشناسان ضعیف است.
* مردمی که با 20‌ میلیون رأی آقای خاتمی را انتخاب می‌کنند همان‌ها با رأی بیشتری آقای‌احمدی‌نژاد را به ریاست‌جمهوری می‌رسانند. آیا این دلیلی بر غیرقابل پیش‌بینی بودن مردم ایران نیست؟
** خیر. ما در یک مقطعی می‌توانیم با شیوه و روش یک قشر از جامعه را وارد عرصه انتخاباتی کنیم و مثلاً به آقای خاتمی رأی بدهند اما همان‌هایی که به آقای خاتمی رأی می‌دهند همان‌ها به آقای احمدی‌نژاد رأی نمی‌دهند. یعنی آنها بعد از 8 سال فهمیدند که اشتباه کردند و به آنچه که فکر می‌کردند اصلاح‌طلبان برایشان فراهم می‌کند نرسیدند. بنابراین یک مقداری از آنها از عرصه کنار رفتند.
آنهایی که به عرصه آمدند قشر متدین جامعه بودند که از دوران 8 ساله اصلاحات آسیب دیده بودند. ارزش‌ها و فرهنگشان داشت از بین می‌رفت. بنابراین به رگ غیرتشان برخورد و وارد صحنه شدند. در نتیجه آنهایی که به خاتمی رأی دادند همان‌هایی که به احمدی‌نژاد رأی دادند نیستند. ممکن است عده‌ای باشند که در بررسی‌هایی که انجام دادند نظرشان عوض شده باشد اما قطعاً همه آنها نیستند و در واقع نگاه افراد عوض شده است.
* بنابراین شما می‌گویید مردم ایران پشت یک جریان باقی ‌می‌مانند مگر آن‌که از آن پشیمان شوند؟
** بله، دقیقاً مگر این‌که پشیمان بشوند.
* حزب مؤتلفه از جریان‌های راست سنتی به حساب می‌آید که شاید در گذشته فعالیت بیشتری داشت اما امروز این جریان نقش مختصری در بین اصولگرایان بازی می‌کند و در انتخابات مجلس نیز توفیقی نداشته است. آیا این امر را دلیلی بر ضعیف شدن جریان راست سنتی و حزب مؤتلفه می‌دانید؟
** ما راست و چپ را قبول نداریم. یعنی راست و چپ ادبیات غربی است که با شاکله‌های ما همخوانی ندارد. راست در غرب به جریان‌هایی می‌گویند که همیشه مدافع دولت و جریان حاکم هستند. اما اگر ما با دولتی مخالف بودیم به‌طور مثال در زمان اصلاحات ما با دولت اختلاف داشتیم بنابراین باید ما را چپ فرض می‌کردند! ما معتقد به آرمان‌ها و اصول انقلاب اسلامی هستیم. همان چیزی که در قانون اساسی لایتغیر است.
هر دولت و مجلسی را نیز با این شاقول می‌سنجیم بنابراین به این نمی‌توانید بگویید راست سنتی. این پایبندی به اصول و آرمان‌های انقلاب است که خیلی هم حزب‌بردار نیست. افرادی هستند که پایبندی دارند و پشت سر رهبری حرکت می‌کنند و ممکن است جزو حزب ما هم نباشند. ما جزو آن اکثریتی هستیم که پایبند به اصول و آرمان‌ها است.
* آیا به این اعتقاد دارید که حزب مؤتلفه در این سال‌ها روند افولی را طی کرده است؟
** خیر، شاخص تضعیف شدن یا تقویت آن باید مشخص شود. ما تقویت را در میزان تأثیر‌گذاری و تعداد کرسی‌های مجلس می‌دانیم، در ضمن ظرف 10 سال گذشته هم‌اکنون حزب مؤتلفه در اوج به‌سر می‌برد و بیشترین جمعیت را در فراکسیون مجلس دارد، بنابراین الآن ما در نقطه اوج هستیم.
* میانگین سنی اعضای رسمی حزب مؤتلفه چند سال است؟
** تقریباً بین 35 تا 40‌سال است. ممکن است نمای ظاهری ما را شخصیت‌های مسن تشکیل دهند اما میانگین سنی اعضا در سراسر کشور 35 تا 40‌سال است. به‌علاوه ما به‌طور مرتب تقاضای عضویت دریافت می‌کنیم اما واقعاً نمی‌توانیم به همه آنها پاسخ دهیم. هم‌اکنون 220 دفتر در تمام کشور متعلق به ماست و تقاضاهایی برای افزایش آنها وجود دارد که به علت هزینه بالای آن قادر به انجام این‌کار نیستیم. دولت هم که پولی به احزاب نمی‌دهد.
* بسیاری نام آقای هاشمی را پیوند خورده با نام حزب مؤتلفه می‌دانند و حتی در ایام فتنه 88 نیز آقای عسگراولادی و آقای حبیبی مصاحبه‌هایی انجام دادند که احساس می‌شد در راستای پررنگ‌کردن نقش آقای هاشمی و اهدای فضای سیاسی مجدد به او بوده است، این امر باعث دلخوری نسل جدید اصولگرایان شد. شما به‌عنوان یک عضو ارشد حزب مؤتلفه در مورد این موضوع چه نظری دارید؟
** آقای هاشمی در طول دوران فعالیت مؤتلفه در قبل از انقلاب، عضو شورای روحانیت حزب بوده است و شکنجه‌های بسیاری را به خاطر ارتباط تشکیلاتی‌اش با نیروی‌های مؤتلفه اسلامی تحمل کرده است. هر کس آن شکنجه را در زندان مرور کند به حزب مؤتلفه اسلامی حق می‌دهد که نسبت به رنجی که آقای هاشمی کشیده‌اند و مقاومتی که از خود نشان دادند بی‌تفاوت نباشد اما هیچ کدام اینها دلیل نمی‌شود که اگر مؤتلفه اسلامی در جایی احساس کرد نظر آقای هاشمی با ولایت و رهبری در تضاد است به طرف آقای هاشمی کشیده شود. در اینجا ملاک ما رهبری است.
* اما احساس می‌شود که گیرنده‌های حزب مؤتلفه در مورد آقای هاشمی ضعیف‌ شده و بعضی اوقات در مورد آقای هاشمی نمی‌خواهد بعضی مسائل را حس کند.
** نه چنین چیزی وجود ندارد.
* بطور مثال در وقایع فتنه 88 در سخنرانی آقای هاشمی در نماز جمعه یا ماجرای آن نامه بدون سلام به رهبر معظم انقلاب موضع وی مشخص شد. آیا حزب مؤتلفه صراحتاً آقای هاشمی ‌را نقد کرد؟
** بله. ما در همه موضعگیری‌های مستمر هفتگی خود نسبت به صحبت‌های آقای هاشمی و در رد آنها موضع‌گرفتیم. همه این‌ها کاملاً مستند است و وجود دارد. اما انتظار از مؤتلفه‌ای که با آقای هاشمی ارتباط داشته، تنها این نیست که موضع‌‌ بگیرد. یعنی انتظار آن خواهد بود که راجع به این مسائل با او مذاکره و حتی مباحثه کند و با تبادل نظر و ارائه تحلیل از مسائل فتنه به مانند یک جریان دلسوز از ضایع شدن آقای هاشمی جلوگیری کند. این اقدام حق حزب است.
* بنابراین شما می‌خواهید از سقوط سیاسی آقای هاشمی جلوگیری کنید؟
** بحث سقوط مطرح نیست چرا که سقوط ایشان دست ما و دیگران نیست اما وقتی قشر خاصی با تحلیل خاصی اطراف یک نفر را می‌گیرند نباید اجازه داد که فقط یک نوع تحلیل به فرد برسد، بلکه باید تحلیل‌های متفاوت دیگری را نیز به او رساند تا حجت تمام شود. اگر بعد از ارائه این تحلیل‌ها فرد بازهم مسیری را طی کرد که به مصلحت خودش و نظام نبود اینجا مقصر خودش است و ما کوتاهی نکردیم. بنابراین وظیفه حزب این بوده است که چنین نقطه‌نظراتی را به آقای هاشمی منتقل کند و در تمام مراحل سعی بر این بوده که جلو‌تر از رهبری حرکت نکنیم و مانند بعضی که دیگر هیچ سابقه‌ای برای آقای هاشمی در نظر نمی‌گیرند رفتار نشود.
* فارغ از این مسائل عملکرد آقای هاشمی در انتخابات مجلس را چگونه ارزیابی می‌­کنید؟
** ما در ابتدا تحلیل‌مان این بود که آقای هاشمی به‌عنوان پشتوانه ‌اصلاح‌طلبان در عرصه انتخابات ظاهر می‌شود و سعی می‌کند آنها را حمایت کند تا دراین عرصه باشند و به‌عنوان یک نگاه خوش بینانه سعی ایشان بر این باشد که از تک‌صدایی شدن رقابت جلوگیری شود و حتی رقابت جدی بین جریان‌های مختلف در کشور به وجود بیاید.
نگاه بدبینانه این است که ایشان نمی‌خواهند اصلاح طلبان به مرده سیاسی تبدیل شوند و می‌گویند که حیات سیاسی آنها در این است که در عرصه رقابت سیاسی بمانند و این تذکرات را ایشان به صراحت به آنها داده است اما این که ایشان پشت جریانی قرار بگیرند، در ابتدا تحلیل ما نیز این بود اما الآن چنین نشانه‌ای را نمی‌توانیم پیدا کنیم و چراغ سبزی نیز در زمینه تحریم انتخابات از سوی ایشان ندیده‌ایم.
* به نظر شما هاشمی رفسنجانی، همچنان محوریت مخالفان دولت را بر عهده دارد؟
** خیر، در مخالفان با دولت ممکن است اشتراکاتی با آقای هاشمی وجود داشته باشد، اما پشت‌سرشان آقای هاشمی نیست. حتی خیلی از آنها مخالف دولت خود آقای هاشمی نیز بودند. بنابراین، اشتراک موضوع در مخالفت با دولت به معنای این نیست که با حمایت آقای هاشمی آمده‌اند، بلکه خودشان هویت مستقل دارند.
* رهبر معظم انقلاب در ایام فتنه انتقادی داشتند از کسانی که در آن ایام ساکت بودند و موضعگیری نمی‌کردند و از این افراد به عنوان مردودین یاد کردند و چندین بار از آنان خواستند تا وارد صحنه بشوند که در نهایت در یکی از سخنرانی‌ها آن­ها را خواص مردود خواندند. خیلی از افرادی که به جبهه متحد نقد دارند، معتقدند در ساختار جبهه متحد اصولگرایان، همان ساکتین فتنه حضور پررنگی داشتند. نظر شما در این خصوص چیست؟
** در منشور اصولگرایی یکی از بندهایی که مورد توافق همه قرار گرفته، این است که باید در قبال فتنه اعلام موضع شود.
* آیا زمان موضعگیری مهم نیست؟ به هر حال زمانی که مواضع تثبیت شده و همه می‌دانند که جریان فتنه قدرتی ندارد، قطعاً هر فرد قدرت‌طلبی موضعگیری خواهد کرد.
** ببینید خود رهبر معظم انقلاب نیز ابتدا سعی کردند برخی فتنه گران را در نظام نگه دارند و می‌گفتند اینها جزو نظام هستند، به‌طور مثال موسوی و کروبی را تا آن مقطع جزو نظام می‌دانستند. وقتی که آنها اصرار کردند و داوری را نپذیرفتند دیگر رهبری از آنها قطع امید کردند. ولی تا آن وقتی که رهبری می‌گفتند اینها همه مورد تأیید شورای نگهبان و جزو نظام هستند، طبیعتاً اگر کسی موضع مخالف نگرفته است ما نمی‌توانیم او را رد کنیم.
اما از زمانی که رهبری موضع گرفتند و صریح اعلام کردند اینها جریان فتنه‌اند اگر کسی جریان فتنه را تأیید و یا سکوت کرده باشد، یعنی هیچ موضعی در تأیید نظر رهبری نگرفته باشد او نیز از نظر اصولگرایی مردود است، ولی چنین فردی در شورای مرکزی جبهه متحد نداشتیم.
* حتی آقای باهنر؟
** آقای باهنر ضعفش در زمان برگزاری انتخابات است، یعنی در آن مقطع تحلیلش با سایر اصولگرایان متفاوت بوده و تصور می‌کرده که موسوی رأی می‌آورد، ولی بعد از موضعگیری‌های رهبری خیر.
* می‌توانید تاریخ مشخصی را ذکر کنید تا مخاطبان خودشان در این زمینه تحقیق کنند؟
** تاریخ نخستین‌باری که رهبری موضوع فتنه را اعلام کردند مشخص است. از آن زمان به بعد موضعگیری‌های آقای باهنر را ببینید.
* رهبری در آن نماز جمعه معروف نیز اعلام کردند که اردوکشی خیابانی نداشته باشید و اگر خونی از دماغ کسی ریخته شود، شما مسئول هستید.
** ولی رهبری بعد از آن با نمایندگان همین افراد جلسه داشتند و هنوز با آنها کار را ادامه می‌دادند.
* بعضی از افراد در ایجاد توهم بیشتر در آقای موسوی نقش داشتند، به‌طور مثال گفته می‌شود بعضی به او تبریک گفته و باعث شدند این توهم در موسوی تشدید شود که رأی آورده. این را قبول دارید؟
** ما چنین چیزی نداریم، اتهام هست، اما مدرک مستندی برای اثبات آن وجود ندارد و تکذیب هم شده است، اما فکر نمی‌کنم در شورای مرکزی جبهه متحد کسی وجود داشته باشد که این اتهام به او بچسبد. البته این را قبول داریم که بعضی در برخورد با فتنه قوی‌تر و بعضی کمرنگ‌تر عمل کردند، اما این کمرنگ عمل کردن در حد جدا شدن از اصولگرایی نیست. آنهایی که مرتب می‌رفتند در مجالس مختلف و خط فتنه را تبیین می‌کردند، فرق می‌کنند با کسانی که تنها یک سخنرانی در این مورد داشته‌اند.
* به نظرتان اگر در انتخابات مجلس بین جبهه متحد و جبهه پایداری وحدت صورت می‌گرفت پدیده مطلوبی اتفاق می‌افتاد، چرا که ما با یک  تک‌لیست مواجه می‌شدیم؟
** دوستان جبهه پایداری همگی آدم‌های مؤمن و معتقد به نظام و انقلاب هستند، ما نمی‌توانیم هیچ تردیدی نسبت به آنها به خودمان راه بدهیم و کسی هم حق ندارد آنها را با چوب دیگران بزند. اما تحلیل این دوستان این بود که چون اصلاح‌طلبان رقابت جدی ندارند ما باید رقابت را پررنگ‌تر بکنیم ولی اعتقاد من بر این است که نباید اصلاح‌طلبان را دست‌کم گرفت و این تحلیل که آنها کمرنگ عمل می‌کنند، تحلیل درستی نیست.
* شما در یکی از مصاحبه‌هایتان اعلام کردید که اصولگرایان به دنبال ساختن جامعه اسلامی هستند و بنابراین نباید به دیگر گروه‌ها اجازه عرض‌اندام بدهیم، می‌توانید بیشتر باز کنید اجازه عرض‌اندام ندادن به چه معناست. آیا ردصلاحیت‌های افرادی که با مذاق ما همخوانی ندارند یا اقداماتی نظیر حمله نیروهای دادستانی به روزنامه ایران نیز در این مقوله می‌گنجد؟
** بحث من پیرامون فرایند انقلاب بود، همان‌گونه که حضرت امام فرمودند ما چند مرحله داریم تا اهداف انقلاب محقق شود. مقام معظم رهبری نیز در دیدار با کارگزاران تا به حال چند‌بار این فرایند را ترسیم کردند، بعد از انقلاب اسلامی مرحله تثبیت نظام اسلامی را داشتیم، یعنی استقرار قانون اساسی و... مرحله بعد ایجاد دولت اسلامی و پس از آن ایجاد جامعه اسلامی و در نهایت جهانی کردن اسلام. ما در مرحله دولت‌سازی اسلامی و جامعه‌سازی اسلامی هستیم. طبیعتاً در این مرحله اگر جریانی وارد بشود بگوید ما به دنبال جامعه مدنی هستیم نمی‌توانیم به عقب بازگردیم و بخواهیم جامعه لیبرال و سکولار بسازیم.
اصلاح طلبان سعی کردند جامعه مدنی بسازند، اما مورد قبول مردم واقع نشد و به آنها رأی ندادند، بنابراین، این فرایندی است که قابل بازگشت نیست و نظام نمی‌تواند به آنهایی که دنبال جامعه‌سازی مدنی مبتنی بر نگاه غربی هستند، میدان فعالیت بدهد، چرا که با اصل سیاست‌های کلان نظام منافات دارد. در غرب هم اجازه نخواهند داد جامعه سکولار امریکا را شما به جامعه اسلامی تبدیل کنید و یا آیا در انتخابات انگلیس به شما اجازه می‌دهند به دنبال جامعه غیر‌سکولار و دینی بروید! اگر کسی الان بخواهد به دنبال جامعه سکولار و غیر‌دینی باشد، صلاحیت شرکت در انتخابات را ندارد.
* صراحتاً نظرتان در‌مورد برخوردهای حذفی چیست؟
** اگر رهنمودهای مقام معظم رهبری را در کشور عملی بکنیم، اصلاً این فضاهای حذفی به وجود نمی‌آید، سال‌ها است رهبری بحث کرسی‌های آزاداندیشی در محیط دانشگاهی را مطرح کردند، بیشترین بحث و جدل در موضوعات مختلف با صراحت در دانشگاه‌ها مطرح می‌شود. رهبری می‌گویند کرسی آزاداندیشی ایجاد بکنید افراد بیایند در موافقت و مخالفت با یک موضوع با صراحت حرف بزنند و هر کس ادعایی بکند شخص مقابل جوابش را بدهد، البته آزادانه و به خاطر حرف‌هایش دستگیر و محاکمه نشود،‌این کرسی آزاداندیشی است.
اگر ما چنین فضایی داشته باشیم که افکار متعدد در یک محیط سالم و قابل تحمل بتوانند حرف‌هایشان را بزنند دیگر بحث حذف مطرح نیست. زمانی حذف مطرح می‌شود که شخصی مانند سروش یک‌طرفه حرف می‌زند و حاضر به مناظره نیست، چرا که فقط یک‌طرفه می‌تواند حرف بزند و اگر دو‌طرفه باشد و فرد مقابل پاسخ او را بدهد کم می‌آورد و قادر به پاسخگویی نیست، چرا که حرف‌هایش پایه و اساسی ندارد. بسیاری از آنهایی که زمینه را برای برخورد حذفی در جامعه فراهم می‌کنند، به این علت است که منطق دفاعی ندارند و می‌خواهند یک‌طرفه حرف بزنند و یک‌طرفه ده‌ها شبهه ایجاد بکنند، اما اجازه نمی‌دهند کسی جوابشان را بدهد و نتیجه این فرایند برخوردهای حذفی است.
* اگر بخواهیم صریح‌تر صحبت کنیم، باید به این نکته توجه کنیم که اکثر حامیان دولت در انتخابات مجلس رد‌صلاحیت شدند. کسانی که اصول نظام و انقلاب را قبول دارند، با توجه به بیانات امام خامنه‌ای مبنی بر این‌که مسئولان نظام انحرافی از خط انقلاب نداشته‌­اند، آیا این قبیل برخوردها را باعث آسیب به نظام نمی‌‌دانید؟
** مقام معظم رهبری اشاره کردند که اگر کسی صلاحیتش برای مجلس تأیید نشد، دلیل بر حذف او نیست. او در این سنگر نمی‌تواند خدمت بکند اما در سنگرهای دیگر می‌تواند حضور داشته باشد، چرا که بحث سنگر مهم قانونگذاری در مجلس است و صلاحیت‌های ویژه‌ای را می‌طلبد.
* آقای باهنر در گفت‌و‌گو با سایت فارس گفتند پس از آن که مدت‌زمان دولت آقای احمدی‌نژاد تمام شد، باید اتفاقی که برای خوارج افتاد برای اصطلاحاً جریان انحرافی هم رقم بزنیم و آنها را کامل حذف کنیم.
** خوب این صحبت ایشان است من اولاً قبول ندارم که انحراف یک جریان است، جریان یک طیف وسیع و گسترده‌ای است که یک ایدئولوگ در رأس آن به‌طور مرتب افراد را تغذیه فکری کند، اما ایدئولوژی این جریان چیست؟ در کل چند نفر هستند؟ به 3 یا 4 نفر که نمی‌شود گفت جریان انحرافی، اگر این‌طور باشد که سیل جریان در کشور به راه می‌افتد در صورتی که چنین چیزی نیست. البته بعضی ادعاها می‌شود که می‌گویند زاویه انحراف در حال حاضر کم است اما بعدها این انحراف زیاد خواهد شد.
* آیا این نوعی نیت‌خوانی متوهمانه نیست؟
** ببینید! دو خط که از هم جدا می‌شوند، در ابتدا فاصله بین آن دو بسیار کم است اما پیش‌بینی می‌کنند زمانی که این فاصله یک یا دو سال از آن بگذرد و در کنارش امکانات، موقعیت و پایگاه اجتماعی و چند نماینده مجلس نیز اضافه شود، این فاصله و زاویه زیاد می‌شود.
* آیا می‌توان کسی را به خاطر جرم انجام نشده و تنها به علت پیش‌بینی محاکمه کرد؟
** محاکمه نمی‌کنند، تنها پیش‌بینی می‌کنند.
* اما بسیاری از رسانه‌ها بشدت فعال شدند و گفتند که این جریان، به صورت میلیاردی برای انتخابات هزینه کرده است. آیا این دروغ با هدف این‌که بخواهند اصطلاحاً مردم را از جریان موهوم انحرافی بترسانند تا سبد آرای خودشان را پر‌کنند، گفته نشد؟
** ممکن است عده‌ای چنین هدفی را دنبال کنند، اما به هر حال نگرانی­‌هایی پدید آمده و مسبب آن خود عناصر این جریان هستند.
* این نگرانی چقدر طبیعی است؟ آیا این فرصت مناسبی برای تضعیف دولت و برجسته‌شدن افراد خاصی نیست؟ وقتی مواضع را مستقل بررسی می‌کنیم، می‌بینیم که بعضی از اشخاص که در فتنه فعالیت چندانی نداشتند، در این ایام حامی و سینه‌چاک رهبری شدند. آیا این موضوع ایجاد شک و شبهه نمی‌کند؟
** به هر حال باید به عده‌ای از نیروهای انقلاب حق بدهید که وقتی آیت‌الله مصباح به عنوان یک مرزدار عقیدتی در کشور که همه قبولش دارند، نسبت به این نوع تفکر و اندیشه احساس نگرانی می‌کند، بالاخره در یک عده‌ای این نگرانی پدید می‌آید، به‌طور طبیعی وقتی یک روحانی مثل آقای مصباح احساس نگرانی می‌کند و به یک تحلیلی در این رابطه می‌رسد و هیچ پاسخ قانع‌کننده‌ای برای این تحلیل وجود ندارد، جامعه نیز به این احساس نگرانی واکنش نشان می‌دهد.
* در مورد فراماسون بودن چه پاسخی می‌توان داد؟
** این یکی از نکات است. ده‌ها نکته دیگر وجود دارد و ایشان سخنرانی‌های متعددی در این باب کرده‌اند اما جوابی هنوز به صحبت‌های ایشان داده نشده است. اگر جواب داده می‌شد، ممکن بود ذهن افکار عمومی یکطرفه در این قضیه مشغول نشود.
* اگر مصداقی‌تر صحبت کنیم، به هر حال حزب مؤتلفه اسلامی در سراسر کشور دفاتری دارد و طبق صحبت خودتان اعضای زیادی دارد. آیا شما به عنوان یک عضو ارشد حزب مؤتلفه گزارشی دریافت کرده‌اید مبنی بر این‌که جریان انحرافی 900میلیارد هزینه کرده تا به مجلس راه یابد؟ آقای زاکانی که این بحث را مطرح کرده‌اند چنین رقمی را از کجا آورده است؟ آیا این فضاسازی و ترساندن مردم از جریان انحرافی نیست؟
** خیر، چنین گزارشی به ما نرسیده است و اینها بزرگنمایی است. اگر هم صحت داشته باشد، این نقص دیوان محاسبات است که نتوانسته کنترل مناسبی انجام دهد.
* به هر حال مطرح کردن چنین موضوعی نوعی اتهام فساد به دولت است. آیا مطرح‌کنندگان آن نباید پاسخگو باشند، چرا که باعث شدند بسیاری حتی به نظام بدبین شوند؟
** بله، در این قبیل مسائل باید عکس‌العمل و نتایج حرف‌ها را سنجید و نسنجیده نباید حرف زد. رهبری نیز تأکید کردند بدون مدرک مستند قطعی نباید به دیگران تهمت زد. به نظر می‌رسد باید تقوای سیاسی را رعایت کنیم و اگر به مدرک مستندی رسیدیم، آن را عنوان کنیم و نه آنکه بر‌اساس صحبت این و آن حرف بزنیم.
* یک نمونه دیگر که در اخبار آمده بود، بحث آموزش گروه‌های چریکی در کوه‌های شمال توسط جریان انحرافی بود، خب این حرف بسیار سنگینی است و اثر وحشتناکی در افکار عمومی باقی خواهد گذاشت که توسط یکی از شخصیت‌های شناخته شده مطرح شد. من شخصاً نتوانستم به تحلیلی در این‌باره برسم، مگر شما ما را از این تشویش ذهنی نجات دهید.
** من وارد سیاست نمی‌شوم [خنده].

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات