تاریخ انتشار : ۲۴ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۶:۵۲  ، 
کد خبر : ۲۴۴۲۳۴
همراه با اندیشه‌های سیاسی امام خمینی در عرصه‌های قدرت و حکومت

سوار شدن بر قدرت، نه سواری دادن به قدرت!


در فرهنگ و معارف اسلامی به منظور نمایاندن ماهیت و خطرات معاصی و هشیار کردن انسان برای این که از جایگاه رفیع خویش در آفرینش فرو نیفتد و در مهالک گناهان گرفتار نیاید، از همه روش‌های تأثیرگذار و تحول‌زا استفاده می‌شود. در این روش‌ها تعابیری به کار می‌رود که انسان را به "خود" می‌آورد و به "تفکر" وامی دارد و در پی آن تکان و جرقه‌ای ایجاد می‌کند تا عزمی جزم کند و اراده‌ای مستحکم سازد و گامی بردارد و حرکتی بیاغازد.
یکی از این تعابیر که به صورت "تشبیه" به کار می‌رود این است که معصیت به طور عام به مرکب سرکش می‌ماند که در حرکت به سوی مقصد، نامطمئن است و دیر یا زود کسی را که بر پشتش نشسته است به زمین خواهد زد.
همه گناهان به طور عموم، اسب‌های سرکشی هستند که گناهکاران را بر زمین می‌کوبند و از رسیدن به سرمنزل مقصود باز می‌دارند. به طور خاص برخی از گناهان را مرکب‌ها و اسب‌های به شدت خطرناک و به مراتب بالا در عصیان و تمرد مشاهده می‌کنیم و آفات و آسیب‌هایی که برای سوارکاران به وجود می‌آورند، وسیع و دامن گستر و مضمحل کننده می‌باشد. سرکشی و خطرآفرینی این گناهان را در عرصه مدیریت کلان سیاسی می‌یابیم که به راستی آفات و خطرات آن غیرقابل مقایسه با سایر عرصه‌ها و صحنه‌ها می‌باشد.
علت اصلی شدت سرکشی معاصی و گناهان در عرصه مدیریت کلان سیاسی آن است که نوع هر معصیت و گناه در این عرصه، بسیار آسیب زاتر و وحشتناک‌تر از هر گناه و معصیت در سایر صحنه‌ها است، همچنان که مبتلایان به این گناهان نیز با سایر مبتلایان به معاصی دارای تفاوت اساسی و ارتکاب گناه توسط آن‌ها نیز به طور طبیعی با سایر افراد و اقشار متفاوت می‌باشد.
در عرصه مدیریت کلان سیاسی، با گناهانی چون قدرت‌طلبی، ریاست گرایی، مقام پرستی و جاه طلبی و آثار ناگواری که تولید می‌کنند مواجه می‌شویم. این معاصی و گناهان در محدوده زندگی فردی نمی‌گنجند و با جامعه و کشور مرتبط می‌گردند و به همین دلیل نتایج تلخ و زیان‌ها و خطرات آنها در عموم مردم تأثیر مخرب برجا می‌نهند و به انحراف افکار عمومی و آلوده شدن ذهن‌ها و جان‌ها منتهی می‌شوند. زیرا وقتی قدرت طلبی و دیکتاتوری و مقام گرایی شدت گیرد، برای تثبیت قدرت و تداوم ریاست، در حق رقیبان جفا می‌شود و به دوستان حسادت می‌گردد و از همین جا ترور شخصیت‌های وارسته با نشر کذب و افتراء و به کارگیری فریب و نفاق در برنامه‌های کوتاه و دراز مدت قرار می‌گیرد.
از آنجا که بازیگران سیاسی برای تحقق اهداف خود از مردم ساده و زودباور به صورت "سیاهی لشکر" بهره‌برداری می‌کنند، این جنگ روانی علیه صالحان به میان مردم جامعه برده می‌شود و آنان به ضلالت می‌افتند و به نفع جریان‌های فکری و سیاسی و عناصر وابسته به آنها در درون و برون تشکیلات حکومتی حرکت می‌آغازند و تا آنجا چشم بسته پیش می‌تازند که علاوه بر نشر مکر و فریب، تکفیر رقیبان پاک و صالح نیز به میان می‌آید و انحطاط اخلاقی در جامعه به اوج می‌رسد.
در اندیشه‌های سیاسی امام خمینی، قدرت و ریاست، جایگاه اصلی و اسلامی خود را می‌یابد و نقطه مقابل و متضاد آن که بهره وری ناسالم از قدرت و ریاست است به شدت نفی می‌گردد.
از میان مواعظ زیبای امام خمینی در اخلاق سیاسی برای یافتن جایگاه سالم قدرت و ریاست، آنچه در ذیل می‌آید، روشی تأثیرگذار و بیدار کننده می‌باشد:
"من از خصوصیاتی که در این آقایان (رجایی و باهنر) بود... آنی که به نظرم خیلی بزرگ است، این است که آقای رجایی یک نفر آدمی بود که دستفروشی می‌کرد در بازار از قراری که گفتند. من در مطالعاتی که در ایشان کردم، به نظرم آمد که از حال دستفروشی‌اش تا حال ریاست جمهوری، در روح او تأثیری حاصل نشد. چه بسا اشخاصی هستند که اگر کدخدای ده بشوند، تغییر می‌کنند به واسطه ضعفی که در نفسشان هست، تحت تأثیر آن مقامی که پیدا می‌کنند. و اشخاصی هستند که مقام تحت تأثیر آنهاست از باب قوت نفسی که دارند. و آقای رجایی، آقای باهنر در عین حالی که یکیشان رئیس‌جمهور بود، یکیشان نخست‌وزیر بود، این طور نبود که ریاست در آنها تأثیر کرده باشد، آنها در ریاست تأثیر کرده بودند، یعنی آنها ریاست را آورده بودند زیر چنگ خودشان، ریاست آنها را نبرده بود تحت لوای خودش. و این یک درسی است که انسان باید از اینها یاد بگیرد."(1)
- اولین نکته در این رهنمود سیاسی آن است که امام خمینی به "گذشته" و "حال" شهید رجایی اشاره می‌کند و او را چنان مهذب و تربیت یافته با تعالیم و ارزش‌های والای معنوی و اخلاقی اسلام می‌یابد که از "دستفروشی" که شغلی کوچک و ساده است، تا "ریاست جمهوری" که موقعیتی بزرگ و مقامی بالا و در اوج قدرتمندی است، هیچ تغییری مشاهده نمی‌کند. و این به ندرت در افراد و عناصری که از "پائین" به "بالا" آمده‌اند و از "هیچ" به "همه چیز" رسیده اند، رخ می‌دهد.
- نکته دوم این است که امام خمینی از شهید رجایی در کنار شهید باهنر که یکی رئیس‌جمهور و یکی نخست‌وزیر بود یاد می‌کند و مشخصه بارز و ویژگی برجسته آنها را این می‌داند که از قدرت و ریاست تأثیر نگرفتند، بلکه در قدرت و ریاست تأثیر گذاشتند.
امام خمینی از تعبیری دیگر برای نمایاندن این مشخصه بهره می‌برد و آن اینکه آن دو انسان صالح و وارسته، ریاست را آورده بودند زیر چنگ خودشان، نه آنکه خودشان به زیر چنگ ریاست رفته باشند. و این همان چیزی است که باید به عنوان سوار قدرت شدن و نه به قدرت سواری دادن یاد کنیم.
- حضرت امام خمینی این امر را کوچک نمی‌داند، بلکه از آن به عنوان یک امر "خیلی بزرگ" یاد می‌کند و به این ترتیب نشان می‌دهد که در حرف و شعار و به وسیله لسان و زبان هر کس می‌تواند ادعا کند که من ریاست و قدرت را تحت سیطره خود در آورده و از آن تأثیر منفی و مخرب نمی‌گیرم، ولی در مقام رفتار و عمل، جاذبه قدرت و ریاست خیلی‌ها را می‌لغزاند و متزلزل و از خود بی‌خود می‌کند.
- امام خمینی این مشخصه و خصلت بزرگ را یک "درس" برای همه زمامداران و دولتمردان می‌داند که باید آن را بیاموزند و به حیطه عمل در آورند. زیرا به طور طبیعی همه زمامداران در عرصه مدیریت کلان سیاسی با قدرت و ریاست همراه و به هم آمیخته می‌باشند و با اهرم قدرت و ابزار ریاست است که به فعالیت سیاسی اهتمام می‌ورزند و بر همین اساس باید این درس را بیاموزند که هیچ گاه به زیر چنگ جاه و مقام نروند و همواره مقامات و ریاست‌ها را به زیر چنگ خود در آورده و در اوج وارستگی و آزادگی نفس به تدبیر امور جامعه و کشور بپردازند.
بر مبنای رهنمود سیاسی امام خمینی است که متوجه می‌شویم قدرت و ریاست به این دلیل در متون فرهنگ و تفکر اسلامی به صورت دوگانه مطرح شده و دارای دو نقش متضاد و مقابل هم قرار گرفته که باید با تهذیب نفس و آزادگی معنوی به بهره‌برداری برسد تا مطلوب و نافع باشد و در غیر این صورت زیانمند و خطرناک می‌گردد.
وقتی در فرهنگ و معارف اسلامی آمده است: "ریاست به هلاکت و نابودی می‌کشاند" (الریاسه عطب) (2)، به قدرت و ریاست بدون تهذیب نفس اشاره دارد که از وارستگی تهی و به وابستگی رسیده است و جاه و مقام را برای نیل به مطامع سیاسی و اقتصادی و باندی و گروهی به بهره‌برداری می‌رساند.
و نیز وقتی فرهنگ اسلامی "فراخی سینه" و "سعه صدر" را از لوازم قدرت و ریاست می‌داند (آله الریاسه سعه الصدر) (3)، به اهمیت جاه و مقام در مدیریت کلان سیاسی نظر دارد و آن را به گونه‌ای لازم و در عین حال دارای رنج و سختی می‌داند که سعه صدر را از ملزومات آن معرفی می‌کند.
همچنین این کلام و رهنمود که: "هرکسی مراتب بالا را طی کند و به ریاست برسد باید بر رنج و سختی‌های اداره جامعه و مملکت‌داری صبر و مقاومت ورزد (من سما الی الریاسه صبر علی مضض السیاسه" (4)، هم به ضرورت قدرت سالم دردست انسان صالح نظر می‌گسترد و ریاست ممدوح و مورد نظر اسلام را مطرح می‌کند، و هم مقاومت و پایداری در برابر رنج و سختی‌های آن را ضروری می‌داند. و این پایداری به همراه سایر شاخص‌ها، از ضروریات "سیاست نیکو"(5) در اسلام است که باعث ادامه "ریاست ممدوح و سالم"(6) می‌گردد.
بنابر این اولاً قدرت و ریاست را نه می‌توان به طور مطلق مردود دانست، که برای زمامداری لازم و ضروری است. ثانیاً اسلام قدرت و ریاست را با انگیزه سالم و به دور از سیاسی‌کاری و نفع طلبی‌های حزبی و جناحی می‌طلبد. ثالثاً قدرت و ریاست با این ضرورت و با این نگرش اسلامی، نباید ملعبه دست برخی از افراد و گروه‌ها قرار گیرد و آن را در استخدام نفسانیت‌های فردی و سیاسی و گروهی در آورند.
حضرت امام خمینی وجود خصلت والا و وارستگی روح در شهید رجایی و شهید باهنر را در تأثیرناپذیری از قدرت و ریاست و ایجاد تغییر در حالات و روحیات گذشته و حال آنان "استثناء" و منحصر به این دو شهید والامقام نمی‌داند، بلکه در ادامه رهنمودهای خویش به این واقعیت می‌پردازند که علاوه بر این دو شهید، هستند کسانی که تغییر و دگرگونی بین "دیروز" و "امروز" آنان مشاهده نمی‌شود. امام خمینی در این باره چنین می‌فرماید:
"الحمدلله در این جمهوری بسیارند همچو اشخاص که تفاوتی به حالشان نکرده است. آن وقتی که در طلبگی بودند یا در بازار بودند با وقتی که مقام پیدا کردند فرقی نکرده است که انسان ببیند که خیر حالا یک بادی به غبغب بیندازد و یک هیاهویی به جا بیاورد، و اینها نشده است و این مسئله‌ای است که اهمیت دارد."(7)
این که امام خمینی سوار شدن بر مرکب قدرت و نه سوار شدن قدرت بر راکب را به صورت وارستگی جان و بی‌اعتنایی او به مقام و منصب در همان حال که برای مدیریت سیاسی از قدرت و منصب بهره می‌برد، محدود به چند نفر نمی‌کند، واقعیتی است که در جامعه مشاهده می‌کنیم و اصولاً اگر چنین آزادگی و معنویتی محدود و استثناء شود، ارزش‌های اخلاقی اسلام متروک می‌شود و تربیت‌های اخلاقی تعطیل می‌گردد. بنابراین عقل و شرع حکم می‌کنند که همیشه بریدگان از نفس و وارستگان از قیود و محو جمال ازلی در هر عصر و زمانی وجود عینی داشته و در عرصه‌های فعالیت و مدیریت به ویژه مدیریت سیاسی حاضر و کوشا باشند.
امام خمینی در حین تصریح به وجود این عناصر آزاده و صالح، آنان را از گذشته تا حال در یک مشی و روش دانسته و از دو رذیله و حالت زشت به دور می‌دانند: حالت اول پس از دست یابی به قدرت و مقام، "بادبه غبغب انداختن" است. این حالت کنایه از داشتن تکبر و خود بزرگ بینی است و نوعی بیماری اخلاقی است که از احساس حقارت نفس ناشی می‌شود.(8)
حالت دوم که وارستگان و صاحبان ریاست ممدوح و شایسته از آن دور می‌باشند، خودپسندی و بلندپروازی است که دلیل بر ضعف عقل و فکر می‌باشد.(9)
امام خمینی حاصل و برآیند این دو خصلت و روحیه بیمار را، "هیاهو" کردن معرفی می‌کند. هیاهو دارای جلوه‌های مختلف رفتاری و عملی است و از آنجا که در ماورای خود "قدرت سیاسی" دارد، به صورت نفی و تخریب رقیبان، سرکوب نواندیشی، نپذیرفتن انتقادهای سالم و سازنده، هر فکر و حرکتی را که به کالبد شکافی معایب و عقبگردها می‌پردازد بر ضد و علیه خویش پنداشتن و به فعالیت مخرب اخلاقی علیه ناصحان پرداختن و با فضاسازی‌های مختلف در‌صدد حذف و انزوای آنان برآمدن، به ظهور و بروز در می‌آید.
امام خمینی سپس بخش سوم از رهنمودهای سیاسی‌اش درباره مقام و قدرت را این گونه مطرح می‌کند و همه زمامداران را به بیداری و مراقبت فرا می‌خواند:
"آن که تحت تأثیر مقام می‌رود، نه این است که یک مقامی دارد! این از باب اینکه بسیار آدم ضعیفی است، مقام به او تسلط پیدا می‌کند و آن وقت دنبال او هم می‌رود، و این دنبال رفتن مقام بسیار ضرر دارد، برای خود انسان و برای کسانی که در کار هستند برای کشورشان. از آن طرف اگر چنانچه عکس شد، تأثیر خوب دارد، هم برای خودشان و هم برای کشور. و لهذا من با این که "ما ابری نفسی و ان النفس لاماره بالسوء"(10) به شما آقایان عرض می‌کنم که توجه به این معنا داشته باشید، این مقامات بعد از چند روزی دیگر تمام می‌شود. آنهایی که در اریکه قدرت‌های بزرگ بودند بعد از چند روز تمام شد. آنهایی هم که به درویشی و قناعت زندگی کردند، آنها هم تمام شد. این امور تمام می‌شود، آن چیزی که هست، ما در حضور حق تعالی هستیم و ثبت است در نامه اعمال ما همه امور، همه خلجانات نفسانی، و ما باید فکر آنجا باشیم."(11)
و این مواعظ اخلاقی و تهذیبی که رهنمود سیاسی امام خمینی درباره "به چنگ قدرت و مقام اسیر نشدن و قدرت و مقام را اسیر خود کردن" و به عبارتی دیگر "سوار بر مرکب قدرت شدن و سواری ندادن به این مرکب" است از مهم‌ترین بخش‌های این رهنمود شگفت انگیز سیاسی است و همه را باید در خود فرو ببرد که این مقام و منصب‌ها و قدرت‌ها و ریاست‌ها با همه زرق و برق‌ها و فریبندگی‌ها و بهره‌مندی‌هایش بزودی تمام می‌شود و به تعبیر آن شاعر عارف (12) همه در گورها یکسان می‌روند و نه فقیر و تهی دستی بدون کفن می‌ماند و نه دولتمند و قدرتمندی بیش از یک کفن با خود می‌برد!
گوش جان به این هشدارهای حضرت امیرالمؤمنین بسپریم که قدرتمندان (13) و سرکشان (14) و پادشاهان (15) رفتند و در گورها خفتند و آنان که هستند نیز بروند، و آنچه می‌ماند دل سالم و عمل صالح و رضایت خدا از مجرای انگیزه زلال و بهره وری خالصانه و به دور از نفسانیت‌های فردی و گروهی از قدرت و ریاست و خدمت رسانی صادقانه به مردم جامعه و کشور است.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات