تاریخ انتشار : ۱۲ شهريور ۱۳۹۱ - ۱۴:۲۳  ، 
کد خبر : ۲۴۵۲۸۴
گارد سری بهائیت 4

در جستجوی چریک‌های مخفی استکبار (بخش نوزدهم)

دکتر مهدی سیف‌اللهی‌ / 1agazade.blogfa مقدمه: در قسمت‌های پیشین گزارش‌های «گارد سری بهائیت» ابتدا سوابق "هژبر یزدانی" را مطرح کردیم و پیش فرض وجود یک گروه شبه نظامی از بهائیان را در جریان انقلاب اسلامی، ارائه دادیم. از جمله این شبه نظامیان، چریک‌هائی بودند که طبق گزارش‌های ساواک، هژبر یزدانی در سنگسر و لار آموزش داده بود تا وی را در زمین‌خواری، تاراج سرمایه‌های ملی، چنگ‌اندازی به بانک‌ها و کارخانجات قند، چرم و.... یاری کنند و سیاست‌های توسعه‌طلبانه فرقه صهیونیستی بهائیت را عملیاتی کنند. سپس جلوه‌هائی از حضور آشوبگران شبه نظامی بهائیت در فتنه 88 را با تکیه بر چند گزارش رسانه‌ای بیان کردیم و از بازداشت حداقل 80 بهایی در آشوب روز عاشورای 88 خبر دادیم و به ویژه اظهارات "ز.ش" از عوامل پیاده‌نظام گارد سری بهائیت، را نقل کردیم. در ادامه ضمن بازخوانی اجمالی اظهارات ز.ش، که در شماره گذشته 9 دی به نقل از ویژه نامه "پتک جمهوریت"(روزنامه جوان خرداد 1389) آمده بود، به معرفی بیشتر عقبه فرماندهی این شبه‌نظامیان خواهیم پرداخت.

تدارک آشوب در شب عاشورا
اعضای ستاد فرماندهی شبه‌نظامیان بهائی، شب 5 دی 1388(تاسوعا) در یک خانه از عناصر فرقه گردهم آمدند. این ستاد تصمیم گرفت، پیاده نظام فرقه را هماهنگ کند تا روز عاشورا در قالب تیم‌های چهار نفره وارد خیابان‌ها شوند. اینان می‌بایست خود را در میان توده جمعیت پنهان می‌ساختند تا به راحتی شناسائی نشوند و ضمن تحریک توده، عملیات ایذائی را برای حرمت‌شکنی شدت بخشند. آنان امید داشتند این انقلاب اسلامی را که با شور عاشورائی ملت ایران در 1357 به پیروزی رسیده بود با مشتی اوباش به زمین بزنند.
ایرج ناصر، تبعه ایرانی مقیم پاکستان و مسئول دفتر فرقه صهیونیستی بهائیت در شهر راولپندی پاکستان می‌گوید: «ما (بهائیان) عناصر تحصیل کرده و متمول زیادی در داخل و خارج از ایران داریم که می توانند در صورت سقوط حکومت ایران، زمام امور را در دست بگیرند و کشورهای خارجی نیز از آنها حمایت خواهند کرد.»
اما به رغم این درشت‌گوئی‌ها، هراس یا ناامیدی بقیه عناصر فرقه موجب گردیده بود تعدادی اندکی از آنان وارد آشوب شوند. به طوری که تحقیقات میدانی نشان می دهد، حدود 100 نفر از افراد فرقه در فتنه انگیزی خیابانی روز عاشورا حضور یافته بودند که از این میان حدود 80 نفر آنان دستگیر شدند. عدم همراهی جدی توده مردم با آنان موجب گردید شناسائی و دستگیری آنان به آسانی صورت پذیرد. در میان دستگیر شدگان اعضا و بستگان سران فرقه صهیونیستی بهائیت نیز حضور داشتند و این امر احتمال هراس و ناامیدی بخش قابل توجهی از بدنه این فرقه برای نتیجه بخشی فعالیت خیابانی را تقویت می‌کند. برخی از چریک‌های بهائی آموزش های لازم را زیر دست فرقه رجوی(سازمان منافقین) طی کرده بودند. چنانکه دادسرای عمومی و انقلاب تهران در 22 اسفند 1388 طی اطلاعیه ضمن اشاره به دستگیری اعضای یک شبکه اینترنتی، اعلام کرد: «این شبکه که برخی از اعضای آن از پیروان یکی از فرقه های ضاله(بهائیت) هستند، پس از جذب افراد از طریق اینترنت، آنان را برای آموزش به مقر منافقین در عراق و دیگر کشورهای مورد نظر منتقل می نمودند.»
ژ. ش چه گفته بود؟
«... تشکیلات [بهائی] شامل دو بخش... "ضیافت‌های 19 روزه" ... و "خادمین" [است] که کمیسیون‌هایی مانند کمیسیون فرهنگی، هنری یا کلاس‌های روحی در آن برگزار می‌شود... روز عاشورا(سال 88) ... کسی مستقیم نیامد بگوید که بروید و در وقایع عاشورا شرکت کنید. اما ... از طریق پیامک یا گفته‌ها و پیشنهادهای بچه‌ها ما کارهایی را انجام می‌دادیم... روی پشت بام... به جای الله اکبر می‌گوییم: "الله‌ ابهی"...»
«اطلاع‌رسانی‌ها از طریق آقای "غ " صورت می‌گرفت و ملاقات‌های ما تنها در همان زمان‌های از پیش تعیین شده بود و ما دیگر ایشان را نمی‌دیدیم...»
«پرسیدم اگر ما در این راهپیمایی‌ها شرکت کردیم و همه آمدند و بهائی شدند سیستم حکومتی چه خواهد بود؟ آنها هم جواب دادند... بهتر است سلطنتی باشد....»
«مسائل را هم از فیس‌بوک دنبال می‌کردم و قرارها و تجمعات را از این سایت متوجه می‌شدم... پیام‌های بیت‌العدل... وقتی... می‌آمد همه موظف بودند هرجا هستند به اندازه مورد نیاز خود از پیام‌ها مطلع شوند. به طور مثال در ضیافت 19 روزه ناظم جلسه (انتحالات) بعضی از پیام‌های بیت‌العدل را تنها به بخشی از آن اشاره می‌کردند اما پیام‌هایی بود که به طور مستقیم از بیت العدل برای بهایی‌های ایرانی صادر می‌شد که این پیام‌ها به طور کامل قرائت و ما موظف به اجرای آن بودیم...»
«همه بهائیان زبان همدیگر را می‌فهمند و کدها را درک می‌کنند... لازم نیست بیایند و رسما بگویند، آهای به خیابان‌ها بروید و در تظاهرات شرکت کنید. به طور مثال وقتی که می‌گوید شما مجاز هستید که در تظاهرات شرکت کنید... برای من که داخل تشکیلات هستم جور دیگر معنی پیدا می‌کند... اینکه گفته می‌شود در تجمعات مسالمت‌آمیز شرکت کنید یعنی در راهپیمایی‌ها و اغتشاشات نیز حضور داشته باشید.... هیچ کس متوجه نمی‌شود که ممکن است دستور ایجاد اغتشاش و ناآرامی از بالا صادر شده باشد...»
«من به صورت شخصی با فردی به نام "غ " در ارتباط بودم... وی همیشه 10 دقیقه اول برای ما از وقایع در حال روی دادن صحبت می‌کرد و توضیح می‌داد که چه اتفاقاتی در حال روی دادن است و اینکه بیرون چه خبراست یا فلانی چکار کرده و ما چه کار باید بکنیم؟ علاوه بر این یک‌سری فیلم هم به ما نشان می‌داد و مدام به ما می‌گفت که فعالیت‌های ما باید پروسه‌دار باشد و نباید ناامید باشیم و قطعا اتفاق مهمی خواهد افتاد. اینها یک نوع حالت ترغیب برای ما بود و هرکس دیگر هم جای ما بود تحریک می‌شد... [از ادبیات] "باید حقمان را بگیریم " و اینکه "باید اینها ادامه‌دار باشد." استفاده می شد... می‌گفتند که این آشوب‌ها اگر ادامه داشته باشد حتما اتفاقی در آینده نه‌چندان دور خواهد افتاد...»
«"غ " به طور معمول مسیرها را برای ما مشخص می‌کرد... می‌گفت بیایید میدان ولی‌عصر[عج]. بنابراین اگر فرض بگیریم که ایشان چند گروه را هدایت می‌کردند، عقلانی به نظر نمی‌رسید که همه گروه‌های خودشان را در یک مسیر جمع کنند. به همین خاطر من فکر می‌کنم یکی از دلایل ندیدن دیگر بهائی‌ها در تظاهرات همین تقسیم مسیر توسط(غ) برای گروه‌های مختلف بود...»
«روز تاسوعا آقای "غ " به من پیام داد که فردا عاشورای سبز است... متوجه شدم که روز موعود، روز عاشوراست. روزی که همه منتظرش هستند و آرمان شهری که قراراست به یکباره اتفاق بیفتاد(!) در این روز است. روز عاشورا من به پدرم گفتم؛ برویم ببینیم چه خبر است. پدرم گفت صلاح نیست برویم. گفتم: ما با ماشین می‌رویم و یک دور می‌زنیم. بالاخره قانع شد. ما هم سر حافظ رفتیم. دود همه جا را گرفته و خیابان بسته شده بود...»
«از آقای "غ " هیچ اطلاع و خبری نداشتم... موبایل آقای "غ " و... به کسانی که پیام می‌داد... تحت کنترل بودند... با موبایلم صحبت می‌کردم و می‌گفتم که احتمالاً کار تمامه و جمهوری اسلامی در آستانه فروپاشی است و همه‌ چیز در حال کن فیکون شدن است(!)...به همین خاطر دستگیر شدم...»
«در دوران اصلاحات جامعه[بهائی] دستش خیلی بازتر بود. می‌توانستیم به هرکسی که می‌خواهیم نامه بدهیم [اشاره به مکاتبات سرگشاده بهائیان حتی با محمد خاتمی] و فعالیت‌های بیشتری داشتیم. فکر کنم رسیدن به دو گزینه موسوی و کروبی به این خاطر بود تا از این طریق بتوانند تبلیغات بیشتری به نفع بهائیت انجام دهند و نهایتا بهائیان را به عنوان یک جامعه[رسمی] معرفی کنند.» «هر دوی این کاندیداها جزو همان جناح رقیب احمدی‌نژاد بودند... زمان آقای خاتمی... آنها[بهائیان] یک خطی را شروع کردند که اثبات کنند ما هم وجود داریم؛ ما هم می‌خواهیم رسمی باشیم؛ ما هم می‌خواهیم فعالیت کنیم. استدلال تشکیلات این بود که اگر این دو بیایند راحت‌تر می‌شود، با آنها صحبت کرد....»
«تشکیلات[بهائیت] نگاه می‌کند که کجا برایش به صرفه است... یک موقع می‌گوید نباید در سیاست دخالت کرد... موقعی هم می‌گوید که تو باید وارد سیاست بشوی.... این برنامه‌ها مربوط به یک روز و دو روز یا 3 ماه و 6 ماه نیست. بلکه چندین سال برای این موضوع برنامه‌ریزی می‌کنند و تمامی جزئیات را مورد بررسی قرار می‌دهند...»
«بچه‌ها[بهائی‌ها] به برخی ستادها[موسوی و کروبی] می‌رفتند اما خود من در این خصوص وقت نداشتم... مشخص بود که باید به آقای موسوی رای بدهیم... 23 خرداد یک سری ایمیل در خصوص تقلب گرفتم و در خیابانها هم کاغذهایی در خصوص تقلب توزیع میکردند... فردی سر خیابان بیستون... یکسری کاغذ A4 ...توزیع می‌کرد... یک نامه از وزیر کشور به آیت‌الله خامنه‌ای که در آن میزان واقعی آرای هر کاندیدا را نوشته بود که بعداً مشخص شد این نامه جعلی بوده است. البته قابل حدس هم بود چون بسیار کودکانه تنظیم شده بود... در محل کار من یاهو مسنجرهای همکاران پُر از پیام‌های تقلب بود... آقای موسوی شروع به دادن بیانیه کردند...»
«اولین حضورم [در اعتراضات] 25 خرداد بود که همه رفتند. دومی هم راهپیمایی 13 آبان بود. آخری هم عاشورا بود که وقتی بر می‌گشتم دستگیر شدم.»
رمزگشائی از "اسفندیار" و فرزندش "آ. غ"
نام کامل "غ" که در ویژه نامه پتک جمهوریت نیامده بود، "آرتین غضنفری" است. طبق اظهارات، ز.ش می‌توان غضنفری را یکی از افسران گارد سری بهائیت و از عوامل جدی هدایت و مدیریت پیاده نظام این فرقه در آشوبهای 88 بود. از این رو شناسائی وی می‌تواند تا حدود بیشتری ما را با عقبه ارتباطی این شبه نظامیان آشنا سازد. (غضنفری و همسرش ژینوس)
"آرتین غضنفری" در مهرماه 1357 در تهران در یک خانواده بهایی به دنیا آمد. پدرش "اسفندیار غضنفری" مسئول تشکیلات سه نفره منطقه 6 بهائیت در تهران (خادمین) بود و به ویژه هدایت عناصر این فرقه را در محله‌های امیرآباد و یوسف‌آباد تهران بر عهده داشت. پدر همسر آرتین(سبحانی) هم از عناصر فعال بهایی است.
منابع بهایی "آرتین" را دانشجوی رشته علوم اجتماعی(دانشگاه زیر زمینی بهائی یا دانشگاه رسمی؟!) معرفی کرده اند. وی از سال 1370 وارد فعالیت هنری به ویژه در موسیقی و سپس عکاسی شد. درسال 1371 در دوره های آموزشی "خانه عکاسان ایران" شرکت کرد و به عکاسی مستند اجتماعی ، مطبوعاتی ، پرتره و ... روی آورد. وی آثارش را در دو نمایشگاه گروهی عکس طی سالهای 1379 و 1381 در گالری "بنفشه" عرضه کرده است.
آرتین غضنفری، موسیقی را نزد "داریوش زرگری"، "بیژن کامکار"، "مسعود شعاری"، "فرهاد فخرالدینی"، "عبدالنقی افشار نیا"، "محمد رضا درویشی" و "مهرداد کریم خاوری" آموخته و عضو محافل هنری از جمله "کانون نوازندگان موسیقی ایران"، "خانه موسیقی"، گروه دف نوازان "مشتاق" و گروه موسیقی "نیریز" بوده است.
طبق اظهارات ز.ش که در قسمت پیشین گزارش مشروح آن آمده است؛ غضنفری در پوشش گروههای موسیقی از جمله گروه "مشتاق" به فعالیت سیاسی می پرداخت و با مباحث خود مدیریت زمان گروه را در دست می‌گرفت. تا جائی که مسئول گروه عذر وی را خواست؛ «بارها شده بود که در ابتدای تمرین "غ " شروع به حرف زدن می‌کرد... یک‌باره به خودمان می‌آمدیم و می‌دیدیم که اصلا وقت تمرین نداریم و کار گروه عقب افتاده است.»
غضنفری برای یک شرکت تبلیغاتی عکاسی می کرد. به علاوه با زنی به نام "ل. الف " یک تیم هنری تشکیل داد تا کارهای گرافیکی و تبلیغاتی و تیزر انجام دهد. محل فعالیت این تیم طبقه فوقانی منزل مادر "غضنفری " بود.
فعالیت‌های ضدانقلابی غضنفری تا عاشورای 1388 شناسائی نشده بود. زیرا وی برای نخستین بار در ١٣ دی ١٣٨٨ – یک هفته پس از عاشورا- دستگیر شد. با این حال وی در ١٤ فروردین ١٣٨٩ با قرار وثیقه آزاد شد. در ٢٢ فروردین ١٣٨٩ وی مجددا بازداشت شد تا به پرونده اتهامی وی رسیدگی شود. دادگاه غضنفری در ٢٥ فروردین ١٣٨٩ برگزار شد و وی را در ٢٩ فروردین ١٣٨٩ مجددا با قرار وثیقه آزاد کرد. نهایتاً شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب وی را در 27 فروردین 1390 به یک سال حبس محکوم کرد. این حکم در شعبه ۵۴ دادگاه تجدید نظر نیز تایید شد و وی برای سپری کردن دوران محکومیت راهی زندان اوین گردید. اما تنها چند ماه بعد زمانی که به مناسبت عید سعید فطر 100 نفر از فعالان آشوبهای فتنه 88 عفو شدند، "غضنفری" نیز در روزهای نخست شهریورماه 1390 آزاد شد.
ژینوس سبحانی و شیرین عبادی
پیوندهای غضنفری با ضدانقلاب که یکی از عناصر هدایت پیاده نظام بهائیت در فتنه 88 بود، تنها به حزب صهیونیستی بهائیت متوقف نیست.
وی همسر "ژینوس" و داماد "ریاض سبحانی" است. ژینوس سبحانی، منشی "شیرین عبادی" در گروهک "کانون مدافعان حقوق بشر" بود. سبحانی پیش از همسرش غضنفری، هم بازاداشت شده بود. یکبار به قید وثیقه ۷۰ میلیونی آزاد شد و برای بار دوم در ۲۵ دی ۱۳۸۷ بازداشت شد. وی در 13 دی 1388 نیز همراه با غضنفری دستگیر گردید.
این کانون، به اصطلاح «ستاد گردآوری و مستندسازی» گزارش‌های ادعایی در خصوص نقض حقوق بشر در ایران است. بدین ترتیب آرتین غضنفری به عنوان یکی از افسران «گارد سری بهائیت» با یکی دیگر از کانون‌های اصلی ضد انقلاب ارتباط تنگاتنگی دارد.
کانون شیرین عبادی از اصلی‌ترین مراکز مستندسازی «گزارش اخیر احمد شهید» علیه انتخابات 88 بود. احمد شهید، که در زمستان گذشته این گزارش را به سازمان ملل ارائه داد، جز ادعاهای فتنه‌گران در سال 88 حرف دیگری برای گفتن نداشت.
ریاض؛ حامی یک دانشگاه مخفی!
"ریاض سبحانی"، پدر 68 ساله "ژینوس" و پدرزن آرتین غضنفری ‌نیز یک شهروند فعال بهایی است. وی به همراه اسفندیار، پدر آرتین غضنفری از فعالان محفل بهاییان در تهران بود و مستقیماً با "گروه یاران" سران بهایی در ایران مرتبط بود.
وی پیشتر طی سالهای 1387 و 1388 نیز بازداشت شده بود و در خرداد 1390 شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب وی را به ۴ سال حبس تعزیری محکوم کرد که این حکم، درشعبه ۳۶ دادگاه تجدید نظر نیز تائید شد. از جرایم وی حمایت مالی از یک نهاد زیر زمینی به اصطلاح دانشگاهی است.
نام رسمی این مرکز مخفی که از حدود 15 سال قبل تشکیل شده است B.I.H.E. (بایهه؛ دانشگاه علمی آزاد بهائی؛ (Bahá'í Institute for Higher Education) است. این مرکز به دانشجویان بهایی دانشنامه کارشناسی در رشته‌های زبان انگلیسی، داروسازی، حسابداری، مدیریت بازرگانی، روانشناسی، حقوق و مهندسی عمران، کامپیوتر، شیمی کاربردی و معماری اعطا می کند. تدریس در این مرکز را تعدادی از اساتید اخراجی و چند استاد تازه از خارج برگشته بر عهده داشتند. هدایت این مرکز با 7 تن از سران فرقه بهایت بود که چهار سال پیش بازداشت و به جرم جاسوسی برای رژیم صهیونیستی محاکمه و هرکدام به 10 سال حبس محکوم شدند. این 7 نفر در قالب "گروه یاران" تشکیلات این فرقه را در ایران مدیریت و گزارش‌ها و اخبار میدانی آنها را به شبکه‌های جاسوسی از جمله موساد ارائه می‌کردند.
از میان اعضای 7 نفره گروه یاران، "مهوش ثابت" مدیریت بایهه (B.I.H.E) را بر عهده داشت. وی که 60 ساله و متولد یک خانواده بهایی اردستانی است، پیش از انقلاب اسلامی در دوره سیطره بهائیان بر نظام تعلیم و تربیت مدیر دبیرستان بود و با کمیته ملی سواد آموزی هم همکاری می‌کرد. وی با پشتیبانی دیگر اعضای گروه یاران، تجربیات خود را برای راه‌اندازی مرکز شبه علمی بایهه (B.I.H.E) به کار بست.
به ادعای منابع بهایی، مرکز شبه دانشگاهی بایهه (B.I.H.E) با حمایت شبکه‌های جاسوسی، با 60 دانشگاه معتبر آمریکایی (بوستون، کالیفرنیا، شیکاگو، یوتا، ایندیانا و...)، کانادایی(کوئینز، بریتیش کلمبیا، کارلتون، اتاوا و...) انگلیسی (لندن، بریستول و...) هند، نیوزلند، نروژ و استرالیا ارتباط و مراوده دانشجو دارد و جوانان بهایی پس از اخذ دانشنامه کارشناسی به راحتی در این دانشگاه‌ها پذیرفته می‌شوند.
اما این امر، همه واقعیت نیست. نگارنده توانسته است به محتوای برخی از پایان‌نامه‌های این دانشجویان دست یابد. محتوای این پایان‌نامه در روایتی شبه‌تاریخی - حقوقی مجموعه‌ای از افسانه‌پردازی‌ها علیه جمهوری اسلامی ایران و بازهم با ادعای نقش حقوق بشر در خصوص بهائیان است که ظاهرا به روش میدانی تهیه شده است. با این حال، مطالب آن از اصول اولیه علمی و حتی ویرایش درست متن بی‌بهره است. اما با ظاهری علمی‌تر همان مدعیات حقوق بشری که گروهک شیرین عبادی گردآوری می‌کرد را به نهادهای مدعی حقوق بشر احاله می‌کند.
بعید نیست که دانش نامه‌های رشته‌های فنی و مهندسی مرکز شبه علمی بایهه ( B.I.H.E) نیز با هدف جاسوسی از دستاوردهای علمی و فنی جوانان دانشمند ایرانی گردآوری و به خارج از کشور احاله شده باشد.
درباره ابعاد فعالیت بایهه ( B.I.H.E) در فرصتی دیگر، همراه با تبیین فعالیت مراکز شبه علمی زیر زمینی در ایران باید سخن گفت. انشاءالله.
اما ذکر این نکته مناسب خواهد بود که پشتوانه مالی بایهه ( B.I.H.E) با "ریاض سبحانی"، پدر ژینوس و پدر همسر آرتین عضنفری بود. پس از دستگیری وی و کشف ارتباط او با بایهه ( B.I.H.E) حساب‌های بانکی وی مورد ارزیابی قرار گرفت و مسدود شد. وکالت او را "عبدالفتاح سلطانی" برعهده گرفت که خود عضو گروهک شیرین عبادی (کانون مدافعان حقوق بشر) است. به گفته "نعیم" فرزند ریاض سبحانی، وی در دادگاه بدوی خود اتهام کمک مالی به بایهه ( B.I.H.E) را پذیرفته و گفته است: «خلاف که نکرده‌ام فقط به تحصیل جوانان کمک کردم. ربطی به سیاست هم ندارم. من فقط به آنها کمک کرده ام که درس بخوانند.»
نعیم سبحانی و بی‌بی‌سی
یک حلقه دیگر پیوند غضنفری به عنوان یکی از افسران گارد سری بهائیت، با خارج از کشور "نعیم سبحانی" است. او برادر زن غضنفری و فرزند ریاض سبحانی است.
زمانی که ریاض سبحانی دستگیر شد، نعیم بیش از هر چیز از مسدود شدن حساب‌های بانکی پدرش ابراز ناراحتی می‌کرد. زیرا این گونه اقدامات شریان ارتباطی این حزب صهیونیستی با اربابانشان را قطع می کند. مرکز شبه علمی بایهه ( B.I.H.E) از همین شریان تغذیه مالی می‌شد و می‌توانست فعالیت جاسوسی خود را تداوم بخشد. نعیم سبحانی، گزارشگر بخش فارسی بی بی سی در واشنگتن است و به ویژه با تکاپوی بسیاری به تهیه گزارش و مصاحبه درباره رویاروئی غرب و رژیم صهیونیستی با ایران می‌پردازد. انعکاس اظهارات "برنارد لوئیس"، "جان اسپوزیتو" و "جیمز گلوین" درباره احتمال حمله به ایران و ادعاهای "مارک کرک" و "توماس لنتوس" دو نماینده آمریکا درباره نقض حقوق بشر در خصوص بهائیان از جمله فعالیت‌های اخیر نعیم سبحانی بود که جهت‌گیری فعالیت‌رسانه‌ای وی را بیشتر روشن می‌سازد.
وی در قالب این گفتگوها و گزارش‌ها، پیگرد دستگاه قضائی در خصوص هرگونه تخلف بهائیان حتی جاسوسی، شرارت، آتش افروزی خیابانی، جسارت به حضرت سیدالشهدا در روز عاشورا و... را هم اقدام علیه حقوق بشر بهائیان قلمداد می‌کند.
به بیان دیگر، افسرانی همچون آرتین غضنفری، حتی اگر در روز عاشورای 88 لشکری از اشرار را به خیابان‌ها آوردند، باید مورد پیگرد قرار نگیرند! نعیم سبحانی و دیگر یاران بهائی‌اش در بی بی سی، صدای آمریکا، من و تو و... قطعات باقی‌مانده جورچین گارد سری بهائیت را کامل می‌کنند. اینان با لشکری از پیاده نظام که حداقل 80 تن از آنان در عاشورای 88 بازداشت شدند، آشوب می‌کنند و آنان با وارونه‌سازی حقایق ضمن شکوه سردادن از تضییع حقوق اعضای فرقه خود، می‌کوشند راه را برای گارد سری این فرقه صهیونیستی باز نگه دارند.
در آینده بازهم در این باره سخن خواهیم گفت. انشاءالله

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات