تاریخ انتشار : ۰۷ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۳:۰۴  ، 
کد خبر : ۲۴۶۲۹۲

جدال دو ائتلاف


دکتر احمد اشرف
تاریخ‌نگاران مشروطه دو برداشت کاملاً متفاوت از این رویداد تاریخی دارند: گروهی آن را می‌ستایند و جنبشی به سوی ترقی‌خواهی می‌دانند؛ در مقابل گروهی آن را حاصل توطئه قدرت‌های بیگانه و عامل تیره‌بختی ایرانیان می‌انگارند.
تعارض بنیانی میان این برداشت‌ها ناشی از تصور متفاوت این تاریخ‌نگاران از نظام اجتماعی پیش از انقلاب و تحولاتی است که پس از انقلاب پدید آمده یا می‌بایست از نظر آنان پدید آمده باشد. ستایشگران مشروط بر این باورند که در سال‌های واپسین قرن گذشته جامعه قرن وسطایی ایران، که بر استبداد سیاسی و استبداد دینی و استثمار تیولداران از رعایا تکیه داشت، در حال فروپاشی بود و با برآمدن افکار تازه و تحولات جهانی به سوی تجدد و تحولاتی که در شالوده‌های نظام‌ اجتماعی پدید آمده بود، مشروطیت یک ضرورت تاریخی و یک رویداد مطلوب اجتماعی به شمار می‌آمد.
این گروه از راویان مشروطه خود به دو جریان فکری متمایز تعلق دارند. نخست راویان آزادیخواه (لیبرال) که از دموکراسی پارلمانی هواداری می‌کنند و غالب تاریخ‌نگاران مشهور مشروطه را دربرمی‌گیرند: ناظم‌الاسلام کرمانی، یحیی دولت‌آبادی، مهدی ملک‌زاده، احمد کسروی، و فریدون آدمیت.1 دوم، راویانی که از دیدگاه تحلیل مادی و تحول تک خطی تاریخ از نظام فئودالی به نظام سرمایه‌داری و سرانجام به نظام سوسیالیستی، مشروطیت را بررسی می‌کنند. تاریخ‌نگاران گروه اخیر بر این باورند که مشروطیت یک انقلاب بورژوایی بود که با آغاز رشد مناسبات سرمایه‌داری و رشد بورژوازی ملی و پذیرش ایدئولوژی بورژوایی مشروطه به جریان افتاد. به نظر آنان انقلاب مشروطه به سبب آن که نتوانست مناسبات فئودالی را ریشه‌کن کند و بورژوازی را به ثمر برساند انقلابی نیم‌بند بود، اما به هر حال راه برای رشد مناسبات سرمایه‌داری در دوره بعد هموار کرد:
اگر یک انقلاب اجتماعی نبردی باشد برای انتقال قدرت از دست یک طبقه اجتماعی به دست طبقه دیگر، جنبش مشروطیت مبارزه خونین طبقات متوسط و سرمایه‌داری شهری ایران علیه فئودالیزم بود. این جنبش از لحاظ سازمانی هدفش برانداختن قدرت مطلقه فئودال و استقرار حکومت پارلمانی بورژوازی بود و سرانجام پس از طی نشیب‌ها و فرازها به سازش میان فئودالیزم بورژوا و سرمایه‌داری بزرگ تجاری‌ ـ که یک پایش به زمین چسبیده بود ـ خاتمه پذیرفت و از لحاظ شکل‌ سازمانی به استقرار مشروطه سلطنتی بورژوا ـ ملاک منجر شد.2
تاریخ‌نگاران مخالف مشروطه شامل محافظه‌کاران سیاسی و محافظه‌کاران مذهبی است. محافظه‌کاران سیاسی غالبا بر این باورند که انقلاب مشروطه محصول توطئه بزرگ بریتانیای کبیر بود که یا آن را در اساس پایه گذاشت و یا از همان اول کار به وسیله عوام سرسپرده خود در آن نفوذ کرد و آن را از مسیر اصلی خود منحرف ساخت. محمود محمود و ابراهیم صفایی از پیشگامان این طرز فکر هستند.3
محمود محمود می‌گوید:
تا همان اوان انقلاب هنوز باد سموم مهلک آزادی به مزرعه سبز و خرم ایران نوزیده بود و افسار طبقه رذل و پست جامعه ایرانی گسیخته نگشته بود، طبقات مختلفه ایران و از هر صنف و دسته که تصور شود هر یک در دایره معمول و معین خود به سنن جاری کشور به کسب و کار مشغول بودند. ایمان و عقیده جامعه در آن روزها محکم و ثابت بود.4
به گمان محمود و بسیاری از هواداران توهم توطئه، عامل اصلی این توطئه بزرگ علمای روحانی بود که با خرج مبالغ زیاد اوقاف هند، که در اختیار وزیر مختار انگلیس بود، راه شورش را هموار کردند.5 به نظر محمود مشروطیت «تحفه‌ای بود که «دیگران که بدخواه ایران بودند برای ضعف و زوال دولت ملت ایران را هدیه کردند.»6 محمود نتیجه می‌گیرد که: «من چنین پندارم که تحریک ایرانیان برای مشروطه خواستن جزو نقشه‌ای بود برای عملی نمودن قرارداد 1907.»7
دومین نظر محافظه‌کاران بر ضد مشروطیت نظریه مشهور شیخ «شهید» فضل‌الله نوری و پیروان اوست. به گمان آنان «مشروطه» مخالف صریح «شرع انور» است و به جای آن باید «مشروعه» یعنی حکومت شرعی را نشاند. شیخ‌ فضل‌الله نوری در کتاب تذکره‌الغافل و ارشاد الجاهل، که گزیده‌هایی از آن در همین شمار آمده است، می‌گوید:
اگر مقصودشان اجراء قانون الهی بود و فایده مشروطیت حفظ احکام اسلامیه بود، چرا خواستند اساس او را بر مساوات و حریت قرار دهند که هر یک از این دو اصل موذی خراب نماینده رکن قویم قانون الهی است. زیرا قوام اسلام به معبودیت است نه به آزادی و بنای احکام آن به تفریق و جمع مختلفات است نه به مساوات... اگر مقصود تقویت اسلام بود، انگلیس حامی آن نمی‌شد و اگر مقصودشان عمل به قرآن بود، عوام را گول نداده پناه به کفر نمی‌بردند. آخر مقبول کدام احمق است که کفر حامی اسلام شود و ملکم نصاری حامی اسلام باشد و عدل اسلامی را که اساسش بر اختلاف حقوق است بین افراد مخلوق خواهان باشد.8
آشکار است که این هر دو گروه محافظه‌کاران نظام سیاسی و اجتماعی عصر قاجاریه را بی‌عیب و ایراد می‌انگارند و نابرابری‌های اجتماعی و اقتصادی را امری طبیعی و عین عدل اسلامی می‌پندارند، از «طبقات رذل» و یا «اهانت به اشراف» سخن می‌گویند و هر دو انقلاب مشروطه را توطئه بریتانیای کبیر می‌دانند. منتها در روایت محافظه‌کاران سیاسی علما در مظان تهمت مشارکت در خیمه شب‌بازی انقلاب قرار دارند و در روایت محافظه‌کاران مذهبی روشنفکران و آزادیخواهان. البته محافظه‌کاران سیاسی هوادار استقرار «مشروعه» نیستند و آن را نیز به سیاست بریتانیا منتسب می‌کنند.
در این‌ جا ذکر این نکته ضروری است که در آن زمان میان علما جدایی ژروفی افتاده بود. علمای بزرگ و متنفذ تهران، سید عبدالله بهبهانی و سیدمحمد طباطبایی و مراجع نجف و کاظمین، آخوند محمدکاظم خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی، از هواداران سرسخت مشروطیت بودند محمدحسین نائینی در تنبیه‌الامه و تنزیه‌المله از استبداد سیاسی و استبداد دینی انتقاد کرد و مشروطیت را با تشیع سازگار دانست و عماد‌العلماء خلخالی در رساله در معنی سلطنت مشروطه، که گزیده‌هایی از آن نیز در این شماره آمده، ردیه‌ بر استبداد سلطنتی نوشت و از سلطنت مشروطه ستایش کرد.
هر یک از گفتمان‌های چهارگانه‌ای که به آنها اشاره رفت بر مبنای انگاره‌های ذهنی خود ماهیت و نیروی محرکه و سیر حوادث و پیامدهای مشروطه را تبیین می‌کنند. آزادیخواهان ماهیت آن را جنبشی ترقی‌خواه می‌بینند، نیروی محرکه آن را روشنفکران و مردم می‌دانند، سیر حوادث آن را فداکاری‌های رهبرن توده‌ها و بر ضد دستگاه ظلم و جور حکومت می‌شناسند و پی‌‌آمدهای آن را اگر نه کاملاً‌ به دلخواه آرمان‌های خود بلکه تا حدی مثبت ارزیابی می‌کنند. تاریخ‌نگارانی که ماهیت مشروطه را انقلاب بورژوایی می‌دانند، نیروی محرکه آن را بورژوازی ملی (که هم بر ضد استبداد داخلی و هم بر ضد استعمار خارجی به پا خاسته بود) می‌بینند و سیر حوادث آن را مبارزه همین نیروها با عوامل ارتجاع داخلی و استبداد سلطنتی معرفی می‌کنند که در حد خود دستاوردهایی داشته و سبب تحولاتی شده و راه را برای رشد سرمایه‌داری هموار کرده است. اما برای محافظه‌کاران، انقلاب مشروطه توطئه بزرگی بوده است برای در هم ریختن آداب و سنن و روابط اجتماعی کهن.
نیروی محرکه انقلاب و عامل اصلی آن در نظر محافظه‌کاران دست پنهان و آشکار بریتانیای کبیر بود. سیر حوادث انقلاب نیز در روایت محافظه‌کاران سرشار است از توطئه‌های خارجی برای تضعیف «دولت اسلامی پناه‌محمد علیشاه‌.» آثار و نتایج انقلاب نیز برای هر دو نظریه محافظه‌کار سلطه بریتانیا در ایران است. در واقع نتایج انقلاب که علت غائی آن است با علت فاعلی آن، که راه‌اندازی از پیش اندیشیده مشروطیت برای سلطه بر ایران است، همخوان می‌شود. منتها از نظر آرمانی یکی حکومت دولتمردان محافظه‌‌کار (همانند میرزا علی‌اصغر خان اتابک اعظم) را تبلیغ می‌کند و دیگری حکومت محافظه‌کار شرعی را.
این چهار روایت از انقلاب مشروطه (گذشته از اختلاف نظر درباره ماهیت نظام اجتماعی عهد قاجاریه و نظام مطلوب اجتماعی که باید جای آن را می‌گرفت) درباره علل انقلاب و نیروهای محرکه آن نیز اختلاف‌نظر دارند. یکی از وجوه این اختلاف‌‌نظر بحثی است که از سال‌ها پیش میان تاریخ‌نگاران آزادیخواه (لیبرال) و تاریخ‌نگارانی که به تحلیل مادی تاریخ اعتقاد دارند در گرفته و خلاصه آن را یروان آبراهامیان در مقاله «علل انقلاب مشروطه» آورده است.9
اساس نظری این اختلاف است که آیا رشد نیروهای مولد و روابط تولید نیروی محرکه انقلاب مشروطه بوده یا پخش افکار و عقاید و ایده‌های لیبرال غربی، تاریخ‌نگاران آزادیخواه بیشتر بر تأثیر اشاعه افکار و عقاید جدید و تأسیس مدارس و روزنامه و چاپخانه و انتشار کتب و نشریات پا می‌فشارند و آن را نیروی محرکه انقلابی می‌دانند و نسبت به تحولات بنیانی در شالوده‌های روابط اجتماعی و اقتصادی کم‌توجهی می‌کنند. در مقابل تاریخ‌نگارانی که به تحلیل مادی تاریخ باور دارند نیروی محرکه انقلاب مشروطیت را دگرگون‌هایی می‌دانند که در نیمه‌ دوم قرن نوزدهم در شالوده‌های روابط طبقاتی پدید آمده و منجر به رشد بورژوازی ملی شده بود. البته گروهی از تاریخ‌نگاران بدون آنکه مفاهیم تحلیل مادی تاریخ استفاده کنند تأثیر عوامل اقتصادی در انقلاب مشروطه را بررسی کرده‌اند.10
پرسش این است که آیا روشنفکران، که حامل ایدئولوژی مشروطیت بودند باید نیروی محرکه انقلاب به شمار آیند یا تجار و بازاریان و روحانیان که تظاهرات و بست‌ نشستن‌ها و بستن بازارها و مهاجرت به اماکن مقدسه را به راه انداختند و مخارج آن را پرداختند تا عملاً دولت استبداد را به زانو در آوردند؟ به نظر می‌رسد که طرح مسأله به این صورت چندان رهگشا نیست چرا که در پرتو انقلاب نیروها و طبقات و گروه‌های گوناگون اجتماعی با هم ائتلاف می‌کنند و پیروزی انقلاب از نتایج همین ائتلاف است. هر یک از قشرها و طبقاتی که در انقلاب شرکت می‌کنند به دنبال هدف خاصی هستند و الزاماً هدف غایی آنها یکی نیست. آنان در یک امر اتفاق‌نظر دارند و آن هم مبارزه با نظام موجود اجتماعی است.
در این ائتلاف نیز بدون تردید ایدئولوژی مشروطیت متعلق به روشنفکران بود اما مبارزه انقلابی کار بازار و مسجد. به گفته آدمیت: «در مرحله نخست جنبش آزادی روشنفکران و ملایان متحد بودند و در جهاد عمومی دوش به دوش یکدیگر پیش می‌رفتند. در حکم منصفانه تاریخ روی هم رفته باید گفت تاریخ نشر اندیشه آزادی و بیداری افکار باید به نام روشنفکران و تاریخ قیام ملی به نام ملایان ثبت شود.»11 آدمیت در آثار دیگرش به درستی بازاریان را نیز در این مورد به ملایان افزوده است.12 یحیی دولت‌آبادی که خود از نزدیک در جریان حوادث مشروطه فعال بوده است، در شرح مجلسی که برای اعلان اعطای مشروطیت (بعد از بست‌‌نشینی بزرگ تاریخی در سفارت انگلیس) برپا شده، می‌گوید:
صحن مدرسه نظامی پر است از تجار و کسبه و مردم تماشایی. در این مجلس شعفی در مردم دیده می‌شود که هرگز دیده نشده و هیچ‌کس باور نکرده در مملکت ایران به این زودی بشود اینگونه اقدامات را نمود. اما به غیر از معدودی که می‌دانند چه می‌کنند و مقصود چیست دیگران نمی‌دانند چه خبر است. اسم مجلسی می‌شنوند، حرف قانون اساسی و مشروطه به گوششان می‌خورد، اما قانون یعنی چه؟ مجلس کدام است؟‌ مشروطه‌ چیست؟ نمی‌‌دانند. کسبه تصور می‌کنند مجلسی برای نرخ ارزاق تشکیل می‌شود، درباریان جاهل تصور می‌کنند مجلس شورای درباری است، روحانیا تصور می‌نمایند مجلسی است برای رسیدگی به محاکمات و اجرای احکام شرعیه و هیچ‌ کدام از آنها که نمی‌دانند حاضر نیستند از اهلش بپرسند این مهمان تازه‌وارد شده خصوصیات احوالش چیست.13
آنهایی که می‌دانستند مشروطه چیست روشنفکرانی بودند که به طبقات بالا یا متوسط تعلق داشتند. در میان آنان از اعمال بلندپایه دیوانی گرفته تا تجار اروپا دیده متجدد و روحانیانی که با علوم و تمدن جدید آشنا شده بودند دیده می‌شد.
از میان روسای روحانی نیز لااقل یک تن یعنی سیدمحمد طباطبایی با ایدئولوژی مشروطه کاملاً‌ آشنا بود و در گنجاندن آن در فهرست خواست‌های علما در بست‌نشینی تاریخی حضرت عبدالعظیم نقش مؤثر داشت. گذشته از آن هیأت تجار که برای بازگو کردن خواست‌های بست‌نشینان سفارت به دیدار عین‌الدوله رفته بودند به او می‌گویند: «آنها مجلس مبعوثان ملی می‌خواهند. از آن مجلس‌ها که در تمام دنیا معمول است.»14
مبارزات تجار بر ضد استبداد و استعمار از اواخر قرن نوزدهم پدید آمد و سرآغازی شد برای کوشش‌های متشکل و همبسته آنان که با پیدایش نوعی آگاهی جمی در جماعت تجار ایرانی همراه بود. مبارزات دسته‌جمعی تجار که بیش از یک ربع قرن تداوم یافت ابتدا در کوشش متشکل آنان برای ایجاد مجلس وکلای تجار در تهران و شهرهای بزرگ آغاز گردید و آن‌گاه در جنبش تنباکو اوج گرفت و در نهضت مشروطیت به کمال رسید.
با آنکه جماعت تجار در پایتخت و شهرهای بزرگ از منزلت اجتماعی و قدرت اقتصادی و تا حدی نفوذ سیاسی بهره‌مند بودند و در رده پایین اعیان شهرها جای داشتند اما نابسامانی‌ امور و نبودن ضوابط معین در روابط میان عمال دیوانی و قشرهای دیگر اجتماعی و به خصوص تعدیات حکام ولایات به جماعت تجار به درگیری‌های مدام میان تجار و عمال دیوانی می‌انجامید. این وضع، در زمانی که مبادلات تجاری رو به افزایش گذاشته بود و قدرت اقتصادی تجار رو به فزونی می‌رفت و به ویژه هنگامی که سران حکومت و جماعت تجار به موعیت والای بازرگانان در ممالک فرنگ پی می‌بردند، چندان قابل دوام نبود. از همین رو، برخورد میان بازاریان و تجار بزرگ با روسای بلژیکی گمرکات کشور مقدمه یک سلسله حوادث و وقایعی شد که سرانجام به انقلاب مشروطه انجامید. گذشته از آن، نقش مؤثر تجار و برخی از رؤسای اصناف در مجلس اول گویای آگاهی آنان به ایدئولوژی مشروطیت بود.15
به بیان دیگر می‌توان گفت که انقلاب مشروطه حاصل مبارزه‌ای بود میان دو ائتلاف بزرگ که در درون حاکمیت قجری پدید آمده و خود نماینده شکاف عمیق در دستگاه حاکمه بود. شاید دلیل پیروزی انقلاب مشروطه و ناکامی‌های آن هم همین پیوند انقلاب با دستگاه حاکمه بود. یعنی مبارزه اصلی میان قشرهای گوناگون عمال دیوانی،‌ علما و تجار بود که بر سر تقسیم مواهب کمیاب اقتصادی و سیاسی با هم درگیر بودند. روشنفکران، که غالباً‌ از طبقه عمال دیوانی برخاسته بودند، خواهان رشد و توسعه و مدرنیزه کردن دستگاه حکومت بودند تا دستگاه حاکمه استوار و پربرجا بماند و با تحولات دنیای جدید همساز شود تا روزی که آنان به جای پدرانشان بر رأس کارهای عمومی قرار می‌گیرند بر دستگاهی که امروزین حکومت کنند.
رضا شاه در واقع بسیاری از آرزوهای این گروه از روشنفکران عهد مشروطه را جامعه عمل پوشاند و درست به همین سبب هم بود که در آغاز کار بسیاری از بازماندگان رهبران مشروطه او را یاری کردند. علما نیز، جز معدودی، غالباً به سبب درگیری‌های داخلی و تضادهایی که بر سر تقسیم سهم اوقاف و دیگر مزایا میان خودشان و نیز با دستگاه حکومت داشتند و یا به سبب خواسته تجار که از ارکان منابع مالی آنان بودند و یا به علت تغییر حالت و پیوستن به روشنفکران در انقلاب مشارکت کردند. بدون تردید انگیزه اصلی تجار، هم در شورش تنباکو و هم در انقلاب مشروطه، مقاومت در برابر از دست دادن بخشی از منافع مسلم آنان بود. اما باز پرسش این است که چرا در ایران بازار قیام می‌کند و به پیروزی می‌رسد در حالی که در هیچ یک از کشورهای دیگر خاورمیانه چنین رویدادی رخ نمی‌دهد؟ در اینجا باید هم به موقع خاص روحانیت و هم به موقع بازار و هم به محور اتحاد میان آنان توجه کرد که در تمام جنبش‌های اجتماعی از شورش تنباکو تا انقلاب اسلامی نقش مؤثری در مبارزات سیاسی ایفا کرده است.16
پس به گونه‌ای طبیعی و همانند همه انقلاب‌های دیگر نیروهای شرکت‌کننده در انقلاب مشروطه هر کدام به خاطر منافع خاص مادی و عقیدتی و به دنبال هدف‌های مشخص وارد ائتلاف انقلابی شده بودند. اما در غالب موارد زمانی انقلاب پیروز می‌شود که بخشی از سرآمدان جامعه و طبقات وابسته به حاکمیت نیز به صفوف انقلاب بپیوندند. در انقلاب مشروطه هم رهبری انقلاب در دست اعیان درجه اول و درجه دوم بود یعنی عمال، علما و تجار. در انتخابات مجلس اول هم تنها به روسای اصناف که بعد از اعیان پایگاهی بالا داشتند اجازه راه یافتن به مجلس داده شد و نه به توده‌های بازاری و روستایی و ایلی که طبعاً‌ از حق انتخاب کردن و انتخاب شدن محروم ماندند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات