صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱۳۹۱ - ۱۰:۲۸  ، 
کد خبر : ۲۴۸۷۰۳

گزیده سرمقالات برخی روزنامه­های 15 مهر 1391


کیهان:توطئه نافرجام آمریکا در مرزهای سوریه و ترکیه

«توطئه نافرجام آمریکا در مرزهای سوریه و ترکیه»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن می‌خوانید؛درگیری مرزی میان ترکیه و سوریه در شرایطی صورت گرفت که از یک سو واحدهایی از ارتش ترکیه به نشانه پایان مناقشه امنیتی با همسایه جنوبی خود در گذرگاههای مرزی با سوریه مستقر شدند و از سوی دیگر عملیات پاکسازی ارتش سوریه با موفقیت انجام شده بود و بقایای جریان تروریستی موسوم به «ارتش آزاد» در محاصره کامل بودند. از این رو تردیدی باقی نمی ماند که درگیری مرزی از یک برنامه ای خارج از جغرافیای سوریه و ترکیه و به احتمال بسیار زیاد در خارج از منطقه طراحی و به اجرا درآمده است.

در این خصوص گفتنی هایی وجود دارد:
1-وقوع درگیری میان سوریه و ترکیه در شرایطی که دولت و ارتش دمشق به پاکسازی مناطق آلوده سرگرم هستند و توانسته اند تا حد زیادی بر بحران تروریزم فایق آیند به هیچ وجه به نفع سوریه نیست و این موضوع بسیار ساده ای است که هیچ کس در سوریه درباره آن تردید ندارد.

بر این اساس با قاطعیت می توان دخالت ارتش سوریه در حادثه ای که در روز چهارشنبه هفته گذشته در خاک ترکیه روی داد و به کشته شدن 5 شهروند ترکیه منجر شد را منتفی دانست.

از آن طرف وقوع درگیری به نفع ترکیه هم نیست چرا که ورود به جنگ با سوریه ورود به یک جنگ منطقه ای است و هیچ کس در ترکیه نیست که در این باره تردید داشته باشد. رفتار دولت و ارتش ترکیه هم طی هفته ها و روزهای اخیر- شامل اعلام نسبتا رسمی بسته شدن مرزهای ترکیه و سوریه و اظهارات صریح اردوغان مبنی بر اینکه مصوبه مجلس جنبه بازدارندگی دارد و ترکیه قصد ندارد علیه سوریه اعلام جنگ کند- از این موضوع حکایت می کند اما در عین حال با مرور خبرها و سیاست هایی که با پایتخت های عربستان، قطر، رژیم صهیونیستی، فرانسه، انگلیس و آمریکامرتبط بود، می توان رد پای علاقه به وقوع درگیری نظامی میان ترکیه و سوریه را پیدا کرد. یکی از این نشانه ها مواضع صریح وزیر خارجه آمریکا در مقابل حوادث مرزی سوریه و ترکیه و درخواست از ناتو برای مداخله و «رسیدگی به این شرایط بسیار خطرناک» بود. کمااینکه فرماندهی ناتو بدون تحقیق از حادثه امنیتی که اتفاق افتاده اقدام سوریه را نقض آشکار قوانین بین المللی و خطری برای امنیت یکی از اعضای خود خواند.

2- همه می دانند که در سوریه محوریت تروریزم را «القاعده» به عهده دارد و «ارتش به اصطلاح آزاد» که علی الظاهر تحت فرماندهی ریاض الاسعد و جریان ملی گرا عمل می کند نقش برجسته ای در تحولات امنیتی داخل سوریه ندارد. از سوی دیگر سندهای فراوانی که منتشر شده اند از اشراف کامل برنامه ای، اطلاعاتی و عملیاتی سرویس های جاسوسی فرانسه، انگلیس و آمریکا بر القاعده حکایت کرده و حتی بعضی از اسناد و اعترافات از پوشش حفاظتی این نیروها توسط سرویس های مورد اشاره حکایت می کند. با این وصف و با توجه به علاقه غرب برای وقوع درگیری بین دو کشور مسلمان ترکیه و سوریه، در درگیری دو روز گذشته اتهامات بیش از همه متوجه پاریس، لندن و واشنگتن است. روز گذشته روزنامه «لس آنجلس تایمز» به نقل از یک منبع از سازمان اطلاعات آمریکا -سیا- گزارش داد: «دولت ترکیه در مقابل فشار ایران و روسیه مبنی بر بستن راه ورود شبه نظامیان مخالف اسد به سوریه، کوتاه آمده و هشدارهایی به سران مخالفان سوریه برای خارج شدن از خاک ترکیه داده است.» جالب این است که شلیک از نقاط شمالی حلب به روستاهای ترکیه نزدیک به مرزهای سوریه با سلاح هایی از نوع سلاح هایی که طی هفته های اخیر علیه ارتش سوریه استفاده شده، صورت گرفته است.

3-ارتش سوریه طی هفته های اخیر موفقیت های زیادی در پاکسازی مناطق آلوده داشته و همه خبرها از نزدیک شدن به زمان پایان عملیات ارتش حکایت می کرد و نخست وزیر سوریه هم بطور رسمی از نزدیک شدن زمان پایان بحران امنیتی در سوریه خبر داده بود. دو روز پیش، روزنامه لس آنجلس تایمز به نقل از منابع وزارت خارجه آمریکا نوشته بود: نیروهای مخالف بشار اسد 70درصد توان نظامی و قدرت خود را از دست داده اند و نیروهای نظامی اسد برای تسلط بر بزرگترین مرکز مخالفان سوری- حلب- آماده می شود. این روزنامه ادامه می دهد: جریان اوضاع در حلب به زودی به سود نیروهای اسد به پایان می رسد. این روزنامه با اشاره به مواضع جدید ترکیه- پیش از درگیری مرزی- مبنی بر لزوم پایان دادن به مداخله امنیتی در سوریه نوشت: «همه می دانند که هنگامی که سران مخالف دولت ارتباط با نیروهای مبارز خود را از دست بدهند، چه اتفاقاتی روی خواهد داددر واقع می توان گفت یکی از اهداف مهم شلیک به خاک ترکیه، بازگرداندن ترکیه به مقطعی است که فرماندهی مخالفان را در خاک خود پذیرفته بود و مرزهای شمالی خود را به مهمترین مراکز تجهیز مخالفان سوریه تبدیل کرده بود.

راز مطلب هم این است که در پروژه سقوط دولت دمشق هیچ کشور دیگری قادر یا مایل نیست نقش ترکیه را- در فاصله مهر 90 تا شهریور91- ایفا نماید، عربستان و قطر با سوریه هم مرز نیستند، اردن و رژیم صهیونیستی اگرچه با سقوط اسد موافقند اما قادر به ارائه خاک برای کمک به مخالفان نیستند. دولت های عراق و لبنان هم که با اتفاقات امنیتی ضد مردم و دولت سوریه مخالفند. با این وصف وقتی ترکیه پا پس می کشد معلوم است که چه اتفاقی می افتد.

4- برای ترکیه به مرور ثابت شد که حل سیاسی تحولات سوریه برای ترکیه هم آثار سازنده ای داشته و بر حل امنیتی ترجیح دارد چرا که اگر یک دولت عربی با مداخله نظامی - امنیتی سقوط کند و ترکیه یکی از طرف های اصلی این سقوط باشد، دولت ترکیه بیش از هر چیز وجهه ای نظامی- امنیتی پیدا کرده و نفوذ خود را در پروسه های نرم افزاری از دست می دهد این در حالی است که ترکیه وقتی مظهر تحولات امنیتی می شود، خاطرات دوره ای را زنده می کند که ترک ها در عین این که در اقلیت بودند با استفاده از نیروهای نظامی بر اکثریت عرب حکومت می کردند.

خاطرات عرب ها از دوره حاکمیت عثمانی آنقدر تلخ است که مانع بازسازی قدرت ترکیه در منطقه عربی بشود. در عین حال باید گفت که ترکیه علیرغم هزینه فراوان هیچ دستاورد نظامی- امنیتی در سوریه نداشت و کلیه ابتکارهای سخت افزارانه آن به شکست کامل رسیده بود. با این وصف می توان گفت علی القاعده جنگ با سوریه در دستور کار آنکارا نیست و اینکه ترک ها سریعا به درخواست روسیه و ایران برای فاصله گرفتن از ادبیات جنگ پاسخ مثبت دادند و اردوغان رسما وقوع جنگ را رد کرد از این موضوع حکایت می کند. اما در عین حال شواهد زیادی وجود دارد که نشان می دهد امکان وقوع حوادثی از نوع آنچه در روز چهارشنبه از مناطقی در شمال استان حلب که تروریست ها در آنجا به طور پراکنده حضور دارند، وجود دارد و به همین نسبت می توان احتمال داد که تشنج در فضای امنیتی و رسانه ای ترکیه علیه سوریه تا مدتی تشدید شود ولی با این حال نمی توان آن را نشانه های وقوع یک درگیری جدی نظامی به حساب آورد.

5- طی دو روز گذشته تلاش زیادی صورت گرفت تا سوریه به عذرخواهی از ترکیه تن دهد. حتی دولت ترکیه اعلام کرد که دولت سوریه عذرخواهی کرده است.

کشورهای اروپایی هم اصرار داشتند تا اسد عذرخواهی کند اما دولت سوریه ضمن اعلام آمادگی برای تحقیق پیرامون حادثه روز چهارشنبه، عذرخواهی دمشق را تکذیب کرد. هدف ظاهری این بود که بحران مرزی سوریه و ترکیه با یک عذرخواهی تمام می شود ولی واقع مطلب این بود که عذرخواهی دمشق به معنای پذیرش دخالت در شلیک به داخل ترکیه است و این ضمن آن که اتهامات وارده به دمشق مبنی بر تلاش برای برهم زدن صلح و امنیت منطقه را صحه می گذاشت، زمینه را برای اعمال مجازات هایی که ذیل چنین عناوینی قرار می گیرد که سلب صلاحیت حقوقی و سلب حاکمیت- به شکل تصویب منطقه ممنوعه پروازی و...- بخش هایی از آن است، فراهم می کرد و لذا دمشق هوشمندانه در برابر این توطئه ایستاد و شبح جنگی که با مصوبه روز پنجشنبه پارلمان ترکیه خودنمایی کرد، نتوانست اسد را دستپاچه نماید. در این میان سوریه به سفیر خود در سازمان ملل ماموریت داد تا ضمن «ابراز همدردی عمیق با خانواده های قربانیان» پذیرش مسئولیت حادثه و عذرخواهی دمشق را تکذیب نماید.

6- نکته مهم دیگر این بود که سوریه در این ماجرا کاملا بر اعصاب خود مسلط بود کما این که سوریه بخصوص طی دو سال گذشته، مدیریت خردمندانه خود را در بحران پیچیده امنیتی و به قول اسد جنگ جهانی علیه سوریه نشان داده است.

بدون شک نیمی از این بحران به سقوط دولت ها در آنکارا، ریاض و... منجر می شد. نظام سوریه این بحران را با اقتدار و در عین حال طمانینه مدیریت کرد و بدون آنکه امتیازی بدهد، جبهه مخالف و معاند خود را به مرز ناکامی مطلق نزدیک کرد. کما این که در بحران سوریه هم پیمانان سوریه شامل ایران، روسیه، لبنان، عراق، چین و... هم خردورزانه رفتار کردند.

ایران در این تحولات توانست روابط متوازن خود را با سوریه و ترکیه حفط کند و جلو افراط گرایی را بگیرد. حضور هیئت بلندپایه ایرانی در آنکارا به فاصله یک روز پس از بحران مرزی ترکیه و سوریه و استقبال هیئت ترک از آنان و اظهارات رسمی اردوغان در حضور معاون اول رئیس جمهور ایران از ظرفیت و خردمندی ایران حکایت کرد و این نکته را به اثبات رساند که جمهوری اسلامی در عین آنکه مظهر انقلاب و خیزش است آنجا که لازم باشد مهمترین عنصر ثبات و آرامش در منطقه است. مسلما حضور عملیاتی ایران در فضای بحران زده روابط آنکارا- دمشق برای کشورهایی که برمبنای توسعه تنش در جهان اسلام برنامه ریزی کرده اند، بسیار ناخوشایند است.

خراسان:آیا ترکیه به سوریه حمله خواهد کرد؟

«آیا ترکیه به سوریه حمله خواهد کرد؟»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم علیرضا رضاخواه است که در آن می‌خوانید؛روز چهارشنبه هفته گذشته چند گلوله خمپاره از خاک سوریه به مناطقی در شرق ترکیه اصابت کرد که به کشته شدن پنج غیرنظامی ترکیه ای و زخمی شدن هشت تن دیگر از جمله چند افسر پلیس انجامید اقدامی که واکنش نظامی ترکیه را به دنبال داشت.

درگیری های مرزی هفته گذشته سوریه و ترکیه بار دیگر این سئوال را در میان سیاستمداران و تحلیل گران سیاسی مطرح ساخت که آیا منطقه خاورمیانه بازهم شاهد یک نزاع کلاسیک خواهد بود؟ به بیان دیگر آیا ترکیه که این روزها تلاش دیپلماتیک زیادی را برای ایجاد یک اجماع جهانی به منظور اقدام نظامی علیه دمشق دنبال می کند، حمله خمپاره ای صورت گرفته از خاک سوریه را بهانه ای برای مداخله نظامی قرار خواهد داد؟ بررسی ابعاد سیاسی، نظامی و اجتماعی چنین اقدامی از سوی آنکارا می تواند در پاسخ به این سئوالات مثمرثمر باشد.

در بعد سیاسی چه از منظر سیاست داخلی و چه از منظر سیاست خارجی هر گونه اقدام نظامی یک جانبه از سوی آنکارا بر علیه دمشق با چالش های جدی مواجه خواهد بود. حمله نظامی به سوریه از بعد منطقه ای با مخالفت جدی ایران، عراق و لبنان همراه خواهد بود. از بعد بین المللی نیز واکنش چین و روسیه به این اقدام می تواند برای آنکارا گران تمام شود.

این در حالی است که از منظر سیاست داخلی نیز احزاب سیاسی چه احزاب اسلام گرا مانند حزب سعادت و چه احزاب سکولار مانند حزب جمهوری خلق و حتی بسیاری از سیاست مداران حزب عدالت و توسعه اقدام نظامی بر علیه سوریه را بر خلاف منافع ملی ترکیه می دانند. اردوغان به عنوان رهبر حزب عدالت و توسعه نیز به خوبی بر تبعات درگیری نظامی با سوریه آگاه است.

شلیک چند موشک سوری به مراکز توریستی ترکیه به راحتی کمر اقتصاد متکی بر توریسم آنکارا را خواهد شکست. حزب حاکم که به دلیل بهبود وضعیت اقتصادی ترکیه توانسته بیش از 3 دوره قدرت را در ترکیه از آن خود نماید بحران اقتصادی ناشی از ماجراجویی سیاسی را پاشنه آشیل حاکمیت سیاسی خود می داند.

از منظر اجتماعی نیز بافت متکثر ترکیه باعث شده است که حاکمان این کشور در اتخاذ سیاست های خصمانه در قبال همسایگان خود با احتیاط فوق العاده رفتار کنند. حضور حدود 20 میلیون علوی در کنار کردها، ترکمن ها و دروزی ها، پایگاه اجتماعی مناسبی را برای مخالفان جنگ با سوریه در ترکیه ایجاد کرده است.

حضور هویت های مختلف که روزی در رهیافت "عمق استراتژیک" داوود اوغلو، معمار سیاست خارجی ترکیه ، به عنوان فرصتی برای عملکرد دیپلماسی ترکیه تعریف می شد، امروز چالشی جدی برای مداخله گری فرقه ای حزب عدالت و توسعه در بحران سوریه محسوب می شود. رسانه های ترک زبان چندی پیش از اعزام جوانان علوی ترکیه برای پیوستن به ارتش سوریه برای مقابله با تروریست های القاعده خبر داده بودند.

زنگ خطری که به معنی شکل گیری گونه جدیدی از میلیشیای قومی در کنار پ ک ک و دیگر گروه‌های مخالف دولت مرکزی در ترکیه می باشد. از منظر نظامی نیز، ترکیه بدون کمک و همیاری ناتو و آمریکا به هیچ وجه توان راه اندازی یک جنگ منطقه‌ای را ندارد.

ناتو به دلیل مشکلات اقتصادی کشورهای اروپایی و آمریکا نیز به خاطر انتخابات ریاست جمهوری پیش رو و نداشتن یک چشم انداز روشن برای سوریه بدون اسد به هیچ وجه تمایلی برای مداخله نظامی در این کشور ندارند. دولت " اردوغان" امیدوار بود که مخالفان سوری بتوانند پیروزی سریعی علیه نظام سوریه بدست آورند و انتظار این همه پایداری ارتش و طرفداران بشار اسد را نداشت.

ادامه ناآرامی ها در سوریه، اختلاف گسترده میان گروه های مخالف دولت و عدم توانایی این گروه ها در ایجاد یک اپوزیسیون واحد، افزایش مخالفت های داخلی با ماجراجویی های اردوغان در کنار بار مالی حضور بیش از یکصد هزار پناهجوی سوری در خاک ترکیه تنها بخشی از هزینه ای است که سیاست های تهاجمی دولتمردان ترک برای این کشور به دنبال داشته است.درگیری نظامی با همسایه ای که حدود 85 درصد توان موشکی خود را آماده در اختیار دارد به معنی یک انتحار سیاسی برای سردمداران حزب عدالت و توسعه خواهد بود.

با توجه به دلایل ذکر شده تمایل آنکارا برای آغاز یک جنگ نظامی کلاسیک با سوریه دور از ذهن است. از سوی دیگر اسد نیز هیچ علاقه ای به شروع یک درگیری مرزی با ترکیه ندارد. وی به نیروهای خود در داخل نیاز دارد. جنگیدن در چند محور مختلف باعث فرسایش نیروهای نظامی این کشور خواهد شد. البته بایستی توجه داشت که این نزاع یک بعد دیگر نیز دارد.

جریان های مخالف سوری و به ویژه گروه موسوم به ارتش آزاد سوریه که به نوشته روزنامه لس آنجلس تایمز تا کنون بیش از 75 درصد توان نظامی خود را در مقابله با نیروهای وفادار به دولت از دست داده است، تلاش می کنند تا پای کشورهای دیگر به ویژه ترکیه را به صحنه درگیری های سوریه بکشانند. ارتش آزاد که اخیرا مجبور شده فرماندهی خود را از داخل خاک ترکیه به سوریه منتقل کند. در تلاش است تا با بحران آفرینی در روابط متشنج سوریه و ترکیه اهداف خود را پیش ببرند.

جمهوری اسلامی:واقعیت‌ها را باید دید

«واقعیت‌ها را باید دید»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛ناآرامی‌های چند ساعته روز چهارشنبه گذشته در بازار تهران و مراکز مبادلات ارزی مرکز شهر، پدیده‌ای نیست که بتوان با استفاده از چند کلمه و عبارت تند و پرخاشگرانه از کنار آن گذشت. انتساب این واقعه به این و آن، اعم از داخلی و خارجی نیز مشکل را حل نمی‌کند. اینها، صورت مسأله را پاک کردن است نه برخورد واقع بینانه با واقعیت ها.

اگر مایل به فهم و درک واقعیت‌ها هستیم و می‌خواهیم بدون آنکه خود را فریب بدهیم، مشکل را حل کنیم باید به این نکات توجه کنیم.

1 - در این نکته تردیدی وجود ندارد که تظاهرات چهارشنبه به دلیل نداشتن مجوز و شعارهائی که در آن مطرح شد، ا قدامی خلاف و غیرقانونی بود و محکوم است. در این نکته نیز تردید نیست که دشمنان و بدخواهان و سودجویان، با استفاده از چنین فرصتی،‌ اهداف شوم خود را دنبال می‌کنند و از این قبیل فرصت‌ها به نفع مطامع خود سود می‌برند. بنابر این، باید این واقعه را منفی دانست و برای جلوگیری از تکرار آن تلاش کرد.

2 - بدون شناخت دقیق ریشه‌های این رویداد نمی‌توان به مقابله با آن پرداخت. افزایش بی‌مهار قیمت‌ها به پیروی از بالا رفتن لحظه‌ای قیمت ارز، که مستقیماً بر زندگی مردم به ویژه اقشار ضعیف تأثیر می‌گذارد، اکنون به مرحله‌ای از خطرآفرینی رسیده که نمی‌توان آن را انکار کرد. این، واقعیتی است که هر کس در میان مردم باشد آن را لمس می‌کند. کتمان این واقعیت و نادیده گرفتن عوارض آن، نه تنها از بروز این عوارض جلوگیری نخواهد کرد، بلکه آن را شدت می‌بخشد و به مرحله‌ای غیرقابل کنترل می‌رساند. درست است که مردم ایران برای حراست از انقلاب و نظام جمهوری اسلامی فداکاری می‌کنند و در مقابل دشمنان نیز تا پای جان می‌ایستند، ولی مسئولان نیز برای فراهم ساختن زمینه‌های رفاه و معیشت مردم وظایفی دارند که کوتاهی یا بی‌تدبیری آنها در انجام آن غیرقابل چشم پوشی است. اینکه مسئولان اجرائی تلاش می‌کنند خود را تبرئه کنند و تقصیرها را به گردن دیگران بیاندازند، برای مردم قابل قبول نیست. حتی بسیاری از مقامات در قوای دیگر و صاحبنظران اقتصادی با صراحت اعلام می‌کنند قسمت عمده نابسامانی‌های کنونی ناشی از سوءمدیریت و ناکارآمدی دولت است. آنها تأثیر عوامل دیگر را نفی نمی‌کنند ولی برخلاف مسئولان اجرائی تمام مشکلات را به گردن دیگران نمی‌اندازند.

3 - اکنون که در ناکارآمدی دولت برای حل مشکلات اقتصادی تردیدی وجود ندارد، مسئولان اجرائی باید به تجدیدنظر در عملکردهای خود ملزم شوند و بیش از هر چیز به استفاده از تجربه مدیران کارآمد و لایق گذشته که بحران‌هائی از قبیل 8 سال جنگ تحمیلی با آنهمه تحریم و فشارهای اقتصادی و سیاسی را با موفقیت پشت سر گذاشتند روی آورند. متأسفانه مسئولان اجرائی نه تنها چنین نمی‌کنند بلکه درحالی که از حل مشکلاتی از قبیل گرانی و مهار قیمت ارز و سکه عاجزند، سخن از مدیریت جهانی می‌گویند و می‌خواهند مشکلات جهان را حل کنند! این روش غیراصولی هفت سال است که ادامه دارد و اکنون به مرحله‌ای رسیده است که قابل استمرار نیست.

متأسفانه آقایان مسئولان این واقعیت را به دلیل اینکه مستقیماً با مردم سروکار ندارند لمس نمی‌کنند. آنها با تشریفات و حفاظت به اینجا و آنجا می‌روند و به دلیل مواظبت‌هائی که در اطرافشان صورت می‌گیرد فقط با آفرین گوها و تحسین کنندگان و ستایشگران مواجه می‌شوند و نمی‌دانند مردم عادی در کوچه و خیابان و مغازه‌ها و تاکسی‌ها و اتوبوس‌ها درباره آنها و عملکردشان چه قضاوتی دارند. طبیعی است افرادی که فقط تحسین‌ها و بله قربان‌ها را می‌شنوند، مشکلات را یا نبینند و یا به گردن دیگران بیاندازند و برای خودشان جایگاهی تصور کنند که کمتر از مدیریت جهانی کسر شأنشان باشد!

4 - قاطبه مردم ایران، با نظام جمهوری اسلامی مشکلی ندارند و حفظ این نظام را که خود تأسیس کرده‌اند از وظایف حتمی خود می‌دانند و برای تداوم و تقویت آن می‌کوشند. اما حساب اصل نظام را باید از حساب افراد جدا کرد. افراد، نباید نظام را تیول خود بدانند و هر طور که می‌خواهند با مردم رفتار نمایند و در قبال عملکردهای خود هیچ حسابی پس ندهند. مردم حق دارند بپرسند در یک کشور قدرتمند و با ثبات چگونه ممکن است قیمت دلار ظرف چند ساعت چند صد تومان افزایش یابد و ظرف چند روز چند برابر شود؟ این تغییرات غیرعادی، اگر به خارج نسبت داده شود و یا حتی به اخلالگران اقتصادی داخلی مستند شود باز هم نشانه ضعف مسئولین اجرائی است. دولت نمی‌تواند مسئولیت خود را در قبال این نابسامانی‌ها انکار کند و دشمن را چنان قدرتمند جلوه دهد که نمی‌توان در برابر آن کاری انجام داد.

در کشور ما عموم مردم طرفدار قانون و ضابطه مندی در کلیه امور به ویژه مسائل اقتصادی هستند و برای موفقیت کارگزاران نظام همواره همکاری‌های لازم را با آنان در کلیه زمینه‌ها انجام می‌دهند. دولتمردان، با بهره مندی از این همراهی مردم این امکان را دارند که با هرگونه اخلالی برخورد کنند و اجازه ندهند اخلالگران به اهدافشان برسند. بدین ترتیب، سؤال اساسی این است که چرا مسئولان از آمادگی مردمی برای جلوگیری از این ناهنجاری‌های اقتصادی استفاده نمی‌کنند؟

برای حل معضلات اقتصادی و برطرف کردن مشکلات مردم، هنوز هم دیر نشده است. اعتراف دولتمردان به اشتباهات خود همراه با یک عذرخواهی ساده از مردم و سپس با عزم جزم اقدام کردن به جبران اشتباهات با استفاده از نظرات کارشناسان، بهترین راه حل است. هر چند در فرهنگ دولتمردان ما اعتراف به اشتباه و عذرخواهی از مردم جایگاهی ندارد، اما آنها باید بدانند که این اقدام، تأثیر شگرفی بر افکار عمومی دارد و مردم را برای کمک کردن به مسئولین در حل مشکلات بسیج خواهد کرد. آیا مسئولان اجرائی ما واقعیت‌ها را خواهند دید و از این اهرم قدرت استفاده خواهند کرد؟

رسالت:آیا فتنه دیگری در راه است؟‏

«آیا فتنه دیگری در راه است؟»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر حامد حاجی حیدری است که در آن می‌خوانید؛

‏تا سال هزار و سیصد و هشتاد و هشت، رقابت‌های سیاسی، متکی بر جبهه‌بندی کوبنده ایدئولوژیک بود، و این جبهه‌بندی ایدئولوژیک، هر هشت سال یک بار، مردمی را که برای حفظ "اصل اسلام"، احساس خطر می‌کردند، و واقعاً احساس خطر می‌کردند، به گسترده‌ترین وجهی به پای صندوق‌های رأی می‌کشانید.

‏ هر چند، اغلب، بزرگان دو جناح سیاسی، اصرار داشتند که نبرد انتخابات، رقابت برادران، یا رقابت بین سلیقه‌هاست، ولی این‌ها، همه تعارف بود؛ نبرد دو جناح، عملاً یک نبرد فرقه‌ای کوبنده میان نیروهای انقلاب بود.

‏ خب، پس از رویدادهای سال هشتاد و هشت، که ناخواسته، یکی از دو جناح رفت و در باغ سفارت و بی بی سی، مشغول خوردن پلو شد، فضا فراهم گردید که در متن جناح مقابل، رقابت‌هایی فعال شود که خصوصاً از سال گذشته، همچون رقابت پیشین چپ و راست، رنگ و بوی خشنی به خود گرفت.

‏ رقابت امروز، میان (1) اصولگرایان، (2) جبهه پایداری، و (3) خط دولت، یک رقابت تند و شکننده است، که می‌توان توقع داشت که لااقل به اندازه نبردهای جناحی گذشته تلفات داشته باشد. شمار زیادی از افرادی که دلسوز و متعهدند، متهم خواهند شد، و بسیاری از حکما و فضلا، از بیم ناتوانی از مداخله مؤثر در فضاهای فتنه‌آلود پیاپی، شتر انقلاب را به حال خود رها خواهند کرد.

‏ سئوال من این است که آیا این نحو رقابت کوبنده قابل اجتناب نیست؟

‏•‏ آیا برای ادامه انگیزه‌های مردم برای مشارکت در انتخابات، رقابت‌های کوبنده ایدئولوژیک لازم است؟

‏ آیا می‌توان واقعاً جنگ میان عقیده‌ها را به رقابت‌های فنی برادران بر سر سلیقه‌ها تبدیل کرد؟

‏ به عبارت دیگر، آیا رقابت سیاسیون، می‌تواند سنخی از امر به معروف و نهی از منکر دو گروه شود که هر دو، در یک جبهه ایدئولوژیک هستند؟

‏ این فرمول، دقیقاً چیزی است که نیست. آنچه امروز، در رقابت‌های سیاسی درون جمهوری اسلامی در شرف وقوع است، بازتولید همان دوگانگی‌ها با همان میزان خشونت و خصومت است؛ شاید بیشتر.

‏ دموکراسی و نهادهای معیوب‌اش و خصوصاً مطبوعات بیمار و پرخاشگر، امروز، فوتبال را به افلیج و انسداد کامل رسانده‌اند، و دو روز بعد، سراسر جامعه را خشک و تسلیم خواهند کرد. کپی‌برداری جنبه‌های سطحی مردم‌سالاری، بدون چارچوب‌های لازم بومی مورد نیاز، برون‌دادهای غیر قابل تحملی را تولید کرده است. این نوع از مردم‌سالاری، مطبوعات مخرب، رقابت‌های سیاسی ویرانگر، بی‌ادبی‌های ناجور، و ناهمسازی‌های مستمر را به جامعه ما تزریق کرده است و همه را آزار می‌دهد. در نهایت، این وضع، به بی‌میلی گسترده برای ورود و مشارکت در امور عمومی منجر خواهد شد.

‏ من، در آستانه انتخابات ریاست جمهوری آتی که از هم‌اکنون نشان می‌دهد، آبستن فتنه و خصومت مجدد است، وظیفه خردمندان این جامعه را دفع شر مقدر می‌دانم. آشکار است که گفتگوها به درستی صورت نمی‌گیرد. آشکار است که خصومت‌ها، جای قضاوت‌ها را گرفته است. تعارف‌بردار نیست که نبرد به نام عقیده‌ها، جای رقابت سلیقه‌ها را گرفته است. و روشن است که آن چه در میان است، گفتگوهای فنی و تکنیکی بر سر حل مسائل نیست؛ تسویه حساب‌هایی است که به نام اصول کلی صورت می‌گیرد. و در این خبط و خطا، همه طرف‌ها کم و بیش مقصرند.

‏ ‏ تز اصلی
‏•‏ دقیقاً منظور از رقابت سلیقه‌ها، به جای نبرد به نام عقیده‌ها چیست؟

‏•‏ آن چه من از این عبارت می‌فهمم، این است که افراد دخیل در رقابت، در اصول کلی مندرج در منویات کلی فقیه جامع‌الشرایط حاکم شرع، مشترک‌اند، و تنها به لحاظ فنی و تکنیک‌های تحقق اصول، اختلاف نظر دارند.

‏ رابطه رقبای سلایق، از فرمول "رُحَمَاء بَینَهُمْ" (فتح/29) + "َلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ" (کهف/6) تبعیت می‌کند.

‏ رابطه آن‌ها بر سبیل امر به معروف و نهی از منکر، و مشفقانه است.
‏ تحقق این قواعد عمومی، بر شرایط واقعی رقابت سیاسی، تمرکز رقابت‌ها بر سر "مسائل فنی" را ایجاب می‌کند.

‏ یک بخش از ماجرا برمی‌گردد به این که آیا جناح‌های سیاسی و فکری حاضر، آماده ورود فعال و معنادار در رقابت‌های فنی هستند؟ یک فرض آن است که چون چنین آمادگی‌ای را ندارند، رقابت‌ها را به سمت کلیات غیرفنی می‌کشانند که خود و دیگران توان اداره آن را دارند.

‏‏ برهان اول: ارزش‌ها و معیارهای مشترک
‏ اگر مردم‌سالاری دینی را به عنوان تحقق گسترده امر به معروف و نهی از منکر بینگاریم، آن وقت، باید پذیرفت که مردم‌سالاری دینی، مستلزم سطح قابل ملاحظه‌ای از بلوغ و پختگی اجتماعی است.

‏ تحمل امر به معروف و نهی از منکر، بردباری، و در عین حال، توان مسئولانه‌ای برای پیشبرد برنامه‌های مردم‌سالارانه، ویژگی لازم عاملیت‌های مردم‌سالاری دینی است. باید بپذیریم که ایام رونق و افول مردم‌سالاری دینی، تابع مستقیمی از میزان فرهیختگی جامعه دینی است. شهروند قدرتمند و حکیم (با بصیرت)، یکی از الزامات شکل‌گیری مردم‌سالاری دینی است. انسان، در درون جامعه، به عنوان فردی آزاد، مختار و دارای آگاهی شکل گرفته و به او مسئولیّت‌هایی وانهاده شده و اختیاراتی واگذار گردید.

‏ مردم‌سالاری دینی را باید حاصل جهاد "عمیق" + "مستمر" اجتماعی، و دستاورد تحولات فکری و فرهنگی به شمار آورد. جایی که افراد از ماهیّت مسایل اجتماعی آگاه نمی‌شوند، یا ابزارهای موجود از جواب‌گویی به این مشکلات ناتوانند، فرصت‌های مشارکت اجتماعی و حس قوی اجتماعی هم پایین‌تر خواهد بود.

‏ شهروند نیرومند امروز، به عنوان یکی از پیام‌ها یا برآیندهای حجم وافر اعتماد شناخته می‌شود، آن‌چه که در اعتماد، بیش از همه موجبات شکل‌گیری این مهم را در بر دارد، روابط برابر و افقی میان افراد درون گروه یا، حتی، میان گروه‌های مختلف است.

‏ روابط میان کنشگران اجتماعی و تأثیر و تأثیرات آن‌ها بر یکدیگر، محیط اطراف آن‌ها را به صورت شبکه‌ای با هنجارها، ارزش‌ها و قواعدی مانند اعتماد و مشارکت تبدیل نموده، و بدین‌سان، موجب توان ایجاد تغییر در وضعیت سیاسی می‌گردد.

‏ همه روابط، تعاملات و همکاری‌ها، ریشه در ارزش‌ها و معیارهای جامعه دارند. چنین  ارزش‌ها و هنجارهایی افراد را فارغ از هر گونه دغدغه‌ای به ایفای نقش‌ها و اعمال خویش ترغیب می‌کند.

‏ ‏برهان دوم: اعتماد
‏•‏ خب؛ به اتکاء ارزش‌ها و معیارهای مشترک، اعتماد پدید می‌آید، که به افراد کمک می‌کند تا یکدیگر را به عنوان "خودی" تلقی کنند و نسبت به یکدیگر، تعهد "رُحَمَاء بَینَهُمْ" + "لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ" احساس نمایند.

‏ اعتماد، متکی به فرض کلی رأفت یا دست کم پرهیز از خصومت از جانب طرف‌هاست. اعتماد، دست‌مایه اصلی غلبه بر مسایل کنش جمعی و تسهیل اقدامات مشترک جمعی است. مشارکت فعال در امور عمومی، زندگی نهادی قوی، و روابط افقی نیرومند متقابل و مبتنی بر همکاری، نتیجه وجود اعتماد است.

‏ اعتماد را می‌توان وجود مجموعه بسنده‌ای از ارزش‌ها و هنجارهای نیرومند تعریف کرد که اعضای گروهی که همکاری و تعاونی میانشان لازم است، در آن سهیم هستند.

شکل‌گیری اعتماد، مستلزم، شفافیت قواعد مرزبندی‌ها نیز هست. لغزش در مرزبندی‌هاست که اعتماد را می‌گسلد. اعتماد، حاصل شبکه‌ای بادوام از روابط کم و بیش نهادینه شده آشنایی و شناخت متقابل است.

‏ روابط اعتماد در سه حوزه، خود را نشان می‌دهند: نخستین حوزه، اعتماد شهروندان به همشهری‌های خود یا مقوله فرعی دنیای دیگران است. حوزه دوم اعتماد به نخبگان سیاسی یا نخبگان سایر بخش‌ها از قبیل نمایندگان مذهبی، رسانه‌ها، پلیس، دادگاه، ارتش یا پزشکان است. اعتماد نخبگان به یکدیگر سومین حوزه اعتماد را تشکیل می‌دهد. هر سه نوع اعتماد، البته، راه را برای تعامل اجتماعی و گسترش امر به معروف و نهی از منکر با فرمول "رُحَمَاء بَینَهُمْ" + "لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ" باز می‌نمایاند.

‏ فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر، هنگامی در جامعه پا می‌گیرد که اکثریّت قابل ملاحظه‌ای از افراد و گروه‌های اجتماعی و احزاب سیاسی، حق موجودیّت یکدیگر را به رسمیت بشناسند و اصل عدم برتری بالقوّه میان یکدیگر را پذیرفته، بر این اصل، تفاهم اصولی داشته باشند و شفقت و خیرخواهی حاصل از این تفاهم را ملاک عمل و اساس رقابت سیاسی و اجتماعی خود قرار دهند. بر این مبنا، فرهنگ شفقت و صلح پایدار، چیزی جز تعمیم فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر نیست. احترام و به‌رسمیت‌شناسی، در عین، عدم بی‌تفاوتی اخلاقی و تلاش برای تداوم شرایط اخلاقی همزیستی. اگر فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر که به عنوان مجموعه روابط و اساس فکری بینش جامعه مردم‌سالاری دینی بیان می‌شود پذیرفته گردد، امکان تجدید حیات انحصارطلبی و دیکتاتوری به مرور زمان ریشه‌کن می‌کند.

‏ ‏ برهان سوم: هیئت‌های اجتماعی
‏•‏ حاصل اشتراک در ارزش‌ها و معیارها، و اعتماد، و شفافیت مرزبندی‌ها، تشکیل هیئت‌های اجتماعی به عنوان شبکه‌های مشارکت است که به نوبه خود، بر تحکیم و گسترش خود اعتماد نیز اثرگذارند.

‏ هیئت‌های اجتماعی، مجموعه تشکل‌های اجتماعی و سیاسی قانونمند و مستقل گروه‌ها و اقشار اجتماعی است که از یک طرف، تنظیم کننده خواست‌ها و دیدگاه‌های اعضای خود بوده و از طرف دیگر، منعکس‌کننده این خواست‌ها و دیدگاه‌ها به نظام سیاسی و جامعه جهت مشارکت در تصمیم‌گیری‌های اجتماعی و سیاسی است. هیئت‌های اجتماعی، شهروند قدرتمند را تثبیت کرده و به نهادها و ارگان‌های اجتماعی موجود معرفی می‌نماید.

‏ وجود شبکه‌های مشارکت اجتماعی در هر جامعه‌ای، بیان‌گر میزان اعتماد آن می‌باشد. هر قدر شبکه‌های مشارکت، در یک جامعه گسترده‌تر باشد، نتیجه می‌گیریم که اعتماد غنی‌تری بین اعضا جریان دارد، و وقتی افراد تصمیم می‌گیرند که به گوشه‌ای بخزند و سر خویش گیرند و به کار خویش بروند، آن وقت، واضح است که مکانیسم‌های اعتمادساز کار خود را بدرستی انجام نمی‌دهند. در جوامعی که اعتماد اجتماعی و همکاری متقابل بین افراد ضعیف است، گسیختگی و شکاف‌های ژرفی میان گروه‌ها مشاهده می‌گردد. در چنین جوامعی، باید انتظار فتنه و پارانویای گسترده اجتماعی (همه‌دشمن‌پنداری‌ها) را داشت. و به استناد شرایط موجود، من فکر می‌کنم که مجدداً، به سوی یک فتنه جدید گسیل می‌شویم.‏

سیاست روز:شما رئیس‌جمهور هستید؟  
«شما رئیس‌جمهور هستید؟»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در ان میخوانید؛به یاد ندارم روسای جمهور پیشین کشورمان به طور علنی و آشکار بگویند، اگر حضور ما برایتان سخت است، یک خط می‌نویسیم، خداحافظ!

اگر هم چنین چیزی بوده، در خفا بوده نه آشکار، شاید روسای جمهور پیشین هم از تحمل این مسئولیت سنگین خسته شده بودند و دیگر نمی‌توانستند، به وظایف خود عمل کنند و استعفایی را هم خدمت رهبر معظم انقلاب عرضه کرده بودند اما، هیچگاه آشکارا برای رسانه‌ها و انظار عموم به این صراحت مطرح نکرده‌اند، شاید هم من اشتباه می‌کنم و اگر چنین است، دوستانی که از این ماجرا اطلاعی دارند و به یادشان هست که روسای جمهور پیشین کشورمان طرح موضوع استعفای خود را رسانه‌ای کرده‌اند، به ما هم بگویند تا ما نیز مطلع شویم که هر چند، آن هم اگر بوده است مورد نکوهش است.

آقای رئیس‌جمهور! انتظارات به خاطر این که شما مورد حمایت رهبر معظم انقلاب بوده‌اید، بسیار بیشتر است. این انتظارات و توقعات بیشتر هم می‌شود به این خاطر که شما با شعارهایی وارد رقابت‌های انتخاباتی شدید که خوشایند مردم بود.

آقای رئیس‌جمهور! شما هنگامی که رئیس‌جمهور می‌شوید، دیگر متعلق به خودتا
ن نیستید، متعلق به کل ایران اسلامی هستید پس به همین راحتی نمی‌توانید از مسئولیت شانه خالی کنید و به راحتی بگویید دو خط می‌نویسیم و خداحافظ!

آقای رئیس‌جمهور! شرایط کشور در وضعیتی نیست که بخواهید اینگونه مسائل را مطرح کنید. اگر خسته از مشکلات و گرفتاری‌های مسئولیتی هستید که به گردن شماست، مسئولیت، امنیت و آسایش نمی‌آورد. مسئولیت برای رفع گرفتاری‌های یک کشور و برقراری آسایش و امنیت برای مردم جامعه است.

آقای رئیس‌جمهور! سال پایانی دوران ریاست جمهوری شماست، ۹ ماه دیگر انتخابات ریاست جمهوری یازدهم برگزار می‌شود.

فکر می‌کنید طرح این موضوع با توجه به زمان باقی مانده دوران ریاست جمهوری شما زمان مناسبی است؟! قطعا نه. شما نسبت به مسئولیتی که به واسطه انتخاب مردم و تنفیذ ریاست جمهوری از سوی رهبر معظم انقلاب و سوگندی که یاد کرده‌اید، وظیفه دارید تا آخرین لحظه مسئولیت خود باقی بمانید و پاسخگو باشید.

آقای رئیس‌جمهور! خواست مردم جامعه آرامش سیاسی و اقتصادی است. وظیفه دولت و شخص رئیس‌جمهور در قانون اساسی گنجانده شده است. ساماندهی امور و رتق و فتق اداره کشور، از وظایف ریاست جمهوری، با همراهی اعضای هیات دولت است. ساماندهی اقتصادی، امور فرهنگی، مسائل اجتماعی، سیاسی و بین‌المللی از وظایف دولت حاکم است. دولت وظیفه تامین معیشت مردم را دارد. چه مردمی که به رئیس‌جمهور رای داده‌اند و چه رای نداده‌اند.

آقای رئیس‌جمهور! توقع نمی‌رفت اینگونه سخن بگویید. شما رئیس‌جمهور هستید. تاثیر سخن شما از تاثیر سخن دیگر مسئولین دستگاه‌های کشور در فضای افکار عمومی بیشتر است. از این تاثیر بهتر است که برای مواردی استفاده شود که گره از کار فرو بسته بگشاید، نه بیفزاید.

دوره ریاست جمهوری شما هم به پایان خواهد رسید. آنگاه نقدهای بیشتری از عملکرد مثبت و منفی دوران ریاست جمهوری شما خواهد شد.

دشمنی‌ها هست، دوستی‌ها هم هست. هر کس که منصف باشد، عادلانه نقد می‌کند و هر کس بی‌انصاف، با دشمنی به نقد عملکرد ۸ سال ریاست جمهوری شما خواهد پرداخت. آنچه می‌ماند، مهر و محبتی است که در دل ملت، برای ایران اسلامی نهادینه شده، این ملت برای ماندگاری کشورشان همه سختی‌ها و بی‌مهری‌ها را تحمل خواهند کرد. اما اگر از خودی باشد، زخمی می‌شود در دل که درمانش هم سخت خواهد بود.

تهران امروز:شیپور جنگ در ترکیه

«شیپور جنگ در ترکیه»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم دکتر حسن هانی زاده است که در آن می‌خوانید،موافقت اخیر پارلمان ترکیه با طرح رجب طیب اردوغان نخست‌وزیر ترکیه برای حمله به کشورهای متجاوزبه مثابه نواخته شدن شیپور جنگ در این کشور تلقی می شود. موافقت پارلمان ترکیه برای حمله احتمالی ارتش به داخل خاک سوریه در پی سقوط چند راکت به روستای «اکجا قلعه» در اراضی ترکیه صورت گرفت که طی آن 5 تبعه ترکیه کشته و9 نفر دیگر مجروح شدند.

بروز یک سلسله تنش های مرزی میان سوریه وترکیه پیامدهای خطرناکی نه تنها برای دو کشور بلکه برای منطقه به دنبال خواهد داشت زیرا شرایطی مشابه شرایط جنگ بالکان در سال 1990 در منطقه حساس خاورمیانه به‌وجود خواهد آورد. با اینکه هنوز مشخص نیست چه فرد یا افرادی وبا چه هدفی روستای «اکجا قلعه» را با راکت هدف قرار داده‌اند اما قطعا دولت سوریه در شرایطی نیست که بخواهد وارد یک جنگ تمام عیار با همسایه خود ترکیه بشود.

دولت سوریه یک تیم نظامی را ماموربررسی موضوع کرده و وزیر اطلاع رسانی این کشور مراتب تاسف خود را از بروز چنین حادثه ای ابراز داشته است. شورای امنیت سازمان ملل بلافاصله با صدور بیانیه ای ضمن محکوم کردن اینگونه حوادث از دولت سوریه خواست تا حق حاکمیت کشورهای همسایه را محترم بشمارد.

سازمان آتلانتیک شمالی «ناتو» نیز با تشکیل نشست فوق‌العاده ای اعلام کرد از دولت ترکیه در مقابل سوریه حمایت خواهد کرد. مواد 4و5 آیین‌نامه ناتو صراحت دارند که هر گاه یکی از کشورهای عضو ناتو از سوی کشور دیگری مورد تهدید قرار گیرد این امربه مفهوم تهدید کلیه کشورهای عضو ناتو تلقی می‌شود.

لذا صرف‌نظر از اینکه حمله به روستای آکجا قلعه در خاک ترکیه مشکوک به نظر می‌رسد اما ترکیه تلاش می‌کند تا با استفاده از فضای موجود وتشدید خشونت‌ها در سوریه به نیابت از ناتو علیه این کشور وارد عمل شود. طی 19 ماهی که از بحران سوریه می گذرد آمریکا، عربستان، ترکیه، عربستان وقطر کلیه امکانات لجستیکی، تسلیحاتی و مالی خود را در اختیار گروه های تروریستی سوریه قرار داده‌اند اما موفق به سرنگونی دولت بشار اسد نشده‌اند.

در طول این مدت قطر وعربستان از طریق ترکیه مبلغ 36 میلیارد دلار کمک مالی برای گروه های مسلح سلفی ووهابی سوریه ارسال کرده‌اند اما ظاهرا همه کمک های مالی به دست ارتش آزادیبخش سوریه نرسیده است. ظاهرا ترکیه حق «ترانزیت» این کمک مالی رابیش از تعرفه‌های بین المللی!! دریافت کرده تا جایی که رهبران گروه های تروریستی تنها به دریافت مبلغ 8 میلیارد دلار کمک مالی اعتراف کرده‌اند.

بروز اختلاف میان فرماندهان ارتش آزادیبخش سوریه به رهبری سرهنگ ریاض الاسعد با دولت رجب طیب اردوغان بر سر مبالغ مالی ارسالی از قطر وعربستان موجب شد تا دولت ترکیه فرماندهان این ارتش را از شهر انطاکیه اخراج کند.

آفرینش:تحریم های گازی و افزایش فشارها بر ایران

«تحریم های گازی و افزایش فشارها بر ایران»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمید رضا عسگری است که در آن می‌خوانید؛در پی تحریم های نفتی، اتحادیه اروپا قصد دارد واردات گاز از ایران را نیز به عنوان بخشی دیگر از تدابیر جدید برای افزایش فشارها علیه کشورمان در زمینه پرونده هسته ای ممنوع کند.

براین اساس دولت‌های اروپایی و آمریکا به دنبال راههای جدیدی برای تحت فشار گذاشتن ایران برای عقب نشینی از برنامه هسته ای خود هستند. تحریم‌های کنونی سرمایه گذاری در بخش گاز ایران و نقل انتقال درآمدهای گازی و انرژی را شامل می‌شود که می تواند تاثیر بسزایی در اوضاع کشورمان داشته باشد. درهمین زمینه لازم است به آثار و تبعات این اقدام و راه های جلوگیری از آن تاملی داشته باشیم.

با استناد به گفته مقامات و مسولان کشور، شاهدیم که تحریم صادارات نفت کشورمان و جلوگیری از نقل و انتقال درآمدهای نفتی با تحریم بانک مرکزی چه فشاری را بر کشور وارد کرده و چه تبعاتی را به بار آورده است. کاهش درآمدهای ارزی ایران درچند وقت اخیر هرچند دلیل اصلی نوسانات ارزی نبوده، اما یکی از دلایل مهم تلقی شده است. تبعات این تحریم ها به شدت باعث افزایش فشار به تولید کنندگان و به تبع آن مصرف کنندگان و مردم عادی شده است.

اما در وضعیت فعلی که بحث تحریم های گازی کشورمان مطرح شده ضروریست مسولان کشورمان با نگاهی پیشگیرانه به این قضیه نگاه کنند و با استفاده از دیپلماسی فعال مانع از تحقق آن شوند. برخی سیاسیون کشور که معتقدند تحریم‌ها باعث افزایش استقامت مردم می گردد، اگر مردم ما با صبر در مقابل این تحریم ها ایستاده اند دلیل نمی شود که مسولان در تکاپوی جلوگیری از اقدامات علیه کشورمان نشوند.

با تحریم گاز کشورمان بخشی دیگر از درآمدهای کلان ارزی ما از بین خواهد رفت، نگاهی به وضعیت ارز درچند روز اخیر می تواند هزاران ناگفته را از وضعیت بازار ارز درآینده به ما نشان دهد. با توجه به رقم بالای واردات در کشورمان، قطعا کاهش درآمدهای ارزی وضعیت بسیار بدی را برای مردم ایران به وجود خواهد آورد و با مشکلات معیشتی روبه رو خواهیم شد.

تحریم های گازی در حالی مطرح شده است که عظیم ترین بخش صادرات گاز ایران به اروپا از طریق ترکیه صورت می گیرد. اگر ترکیه بخواهد به تحریم های اروپا بپیوندد قطعاً مشکل عظیمی در بخش درآمدهای ارزی گریبان ایران را خواهد گرفت. لذا ضروریست تا کشورمان با دیپلماسی فعال و سریع با دولت هایی که می توانند نقشی در جلوگیری و تعدیل تحریم های ایران داشته باشند، مانع از خصومت های غرب با ایران گردند.

همانطور که گفته شد این اقدام اتحادیه درراستای فشار به خاطر پرونده هسته‌ای کشورمان بوده است. لذا ضروریست تا تیم مذاکره کننده ایران، دیپلماسی هسته ای را فعال تر کنند و با ابهام زدایی از پرونده هسته ای مانع از فشارهای جدید شوند. شفاف سازی‌هایی که ایران همواره از آن یاد می کند، می تواند راهگشای ما در جلوگیری از تحریم های آتی باشد. نباید اجازه دهیم تا
فرصت های موجود بسوزد و به معضل تبدیل شوند!

وطن امروز:برای تی‌کش سازمان ملل؛سرآرمان‌ها و ملک ری!

«برای تی‌کش سازمان ملل؛سرآرمان‌ها و ملک ری!»عنوان یادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم حسین قدیانی است که در آن می‌خوانید؛لااقل به احترام رای ملت، حرمت عرق جبین پابرهنه‌ها، خود را به ندیدن و نشنیدن می‌زنیم، همان که نامش «مصلحت» نهاده‌اند و فرض می‌کنیم در این «پیچ تاریخی» دیر چرخاندیم‌ پیچ تلویزیون را و از ریاست محترم قوه مجریه هیچ نشنیدیم الا که «بیاییم همه با هم دست در دست یکدیگر کشور را بسازیم و مشکلات را حل کنیم».

لااقل به احترام رای ملت، حرمت عرق جبین پابرهنه‌ها، خود را به ندیدن و نشنیدن می‌زنیم، همان که نامش «مصلحت» نهاده‌اند و فرض می‌کنیم در این «پیچ تاریخی» دیر چرخاندیم‌ پیچ تلویزیون را و از ریاست محترم قوه مجریه هیچ نشنیدیم الا که «بیاییم همه با هم دست در دست یکدیگر کشور را بسازیم و مشکلات را حل کنیم».

قصه ما کمی بیش از حد غصه‌دار است. انگار با مظلومیت بریده‌اند ناف حزب‌الله را. تا هم الان چیست مهم‌ترین طعنه‌ای که لوامین به حزب‌الله می‌زنند؟ از «فارس» بگیر تا «کیهان»، از فلان وبلاگ بسیجی بگیر تا بهمان سایت حزب‌اللهی، از همین «وطن‌امروز» بگیر تا «پنجره»، از «بذرپاش» بگیر تا «حاج‌حسین شریعتمداری»، حتی از «سعید تاجیک» بگیر تا «حاج‌سعید قاسمی» آنکه می‌خواهد حال ما را بگیرد و تیکه بپراند، وصله «حامی دولت» را می‌چسباند به پیشانی ما. و متاسفانه «تیکه حقی» است این طعنه که اگر ما حامی دولت نیستیم، پس کیستیم؟! هر آدمی از نردبانی بالا می‌رود.

روی دوش رای ما بود که احمدی‌نژاد شد رئیس‌جمهور. اگر سپاه نبود، امام گفت «کشور نبود» و گمانم اگر سپاه نبود، اگر بسیجی سینه سپر نمی‌کرد، اگر حسین غلام کبیری حزب‌اللهی شهید نمی‌شد، اگر شورای نگهبان نبود، اگر آیت‌الله جنتی نبود، اگر به‌زعم رئیس‌جمهور؛ «رسانه‌های نهادهای امنیتی» نبودند، اگر 9 دی نبود و اگر امثال همین خبرنگار مظلوم فارس نبودند، چپ، راست، کارگزار، دست در دست آقازاده‌های هاشمی دولپی می‌خوردند حضرت خدمتگزار را. آن روزها سیاسی بودن رسانه‌های نهادهای امنیتی البته مانعی نداشت! ما اما سیاسی بودیم که شورش اشراف بر جمهور را، توطئه را فهمیدیم. ما سیاسی بودیم که اجازه ندادیم رای مردم روستانشین لب مرز گم و گور شود. ما سیاسی بودیم که از پیله کرم فتنه، پروانه صیانت از آرای توده‌ها به دنیا آمد.

ما سیاسی بودیم که در تقابل گفتمان ساده‌زیستی، انقلابی‌گری، استکبارستیزی، مردمداری، خدمت‌رسانی، عدالت‌‌محوری، مقاومت و گفتمان‌براندازی، رای به احمد‌ی‌نژاد دادیم. اگر ما سیاسی نبودیم، خیال می‌کردیم چون سابقه درخشان آقای هاشمی اصلا و اصولا قابل قیاس با سابقه جناب احمدی‌نژاد نیست، پس گور بابای رای پایین‌شهری‌ها. ما اما همچنان سیاسی خواهیم ماند. ما قبل از آنکه رسانه نهادهای انتصابی باشیم، رسانه فریاد مظلومیت پابرهنه‌هایی هستیم که دیروز به احمدی‌نژاد به درستی رای دادند و امروز به خاطر گرانی، از قوه مجریه به درستی شکایت دارند.

ما فکر نمی‌کنیم میان دولت محترم و ملت شریف فاصله‌ای وجود داشته باشد، لیکن خدای نخواسته اگر دولت، صدای‌گلایه توده‌ها را نشنود و پاسخگو نباشد، ما ملت را به دولت نمی‌فروشیم. ما از احمدی‌نژاد عزیز هم به خاطر ملت بود که دفاع کردیم. اصل برای ما ملت است. آن را که باید خشنود کرد، ملت است، نه خبرنگار روزنامه‌ای که دیروز کارگزار بود علیه خدمتگزار، اما امروز تا بناگوش، باز شده نیشش! بعضی رسانه‌های داخلی رسما رسانه نهادهای امنیتی کاخ‌سفیدند. کاش بداند آقای رئیس‌جمهور که رسانه سپاه بودن افتخار است، آن بد است که تو رسانه سیا باشی، علیه رای توده‌ها در سال هشتاد و اشک.

و از این بدتر، آن است که تو با عالم و آدم و گبر و یهود و اوباما و همه و همه خواهان رابطه باشی، الا همان نهاد که اگر نبود رای تو در بلبشوی آشوب، خورده می‌شد. این رسم وفا نیست. ما احمدی‌نژاد را قهرمان همان آرمان‌هایی می‌خواهیم که با رای انبوه توده‌ها مواجه شد. چه می‌ماند از رئیس قوه مجریه، بی‌عدالت، بی‌روحیه انقلابی، بی‌مبارزه، بی‌خدمت؟! مردم اگر دنبال تقابل قوه مجریه با دیگر قوا می‌گشتند و خواهان دعوای رئیس‌جمهور با نهادهای امنیتی بودند، به جای احمدی‌نژاد، رای به گزینه روزنامه‌های شرق و اعتماد می‌دادند. آیا حرافی، آیا حمالی؟! به کدام منش رای داد ملت؟! آیا جز به او که می‌گفت: اگر قیافه من به درد ریاست‌ بر جمهور نمی‌خورد، به درد نوکری برای مردم که می‌خورد؟! از چه می‌گذرد مسیر نوکری؟! از خنده خبرنگار کارگزار یا کار و کار و کار؟!

کیهان از 100 به دولت نمره 90 می‌دهد اما دوم‌خردادی‌ها هنوز بابت بهتان تقلب، عذری نخواسته‌اند، یعنی هنوز که هنوز است قانونی نمی‌دانند رئیس‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد را! آقای رئیس‌جمهور! ملتفت باشید که خبرنگار اعتماد به شما دروغ گفت رئیس‌جمهور، چرا که بزرگ‌ترهایش اصلا شما را به عنوان رئیس‌جمهور قبول ندارند، حتی اگر هزاری هم به خبرنگار فارس بگویی ساکت! پیامکی را می‌بینی اما این را نمی‌بینی که از اساس، شما را و رای ملت را تقلب می‌خوانند!

کیهان از 100 به دولت نمره 90 می‌دهد اما دوم‌خردادی‌ها هنوز بابت بهتان تقلب، عذری نخواسته‌اند، یعنی هنوز که هنوز است قانونی نمی‌دانند رئیس‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد را! آقای رئیس‌جمهور! ملتفت باشید که خبرنگار اعتماد به شما دروغ گفت رئیس‌جمهور، چرا که بزرگ‌ترهایش اصلا شما را به عنوان رئیس‌جمهور قبول ندارند، حتی اگر هزاری هم به خبرنگار فارس بگویی ساکت! پیامکی را می‌بینی اما این را نمی‌بینی که از اساس، شما را و رای ملت را تقلب می‌خوانند!

من واقعا بنا نداشتم بعد از 7 روز همسفری با رئیس‌جمهور محترم، اینچنین آغاز کنم سیاسی‌نویسی را. در مدح احمدی‌نژاد، بگذار بگویم که خبرنگاران در چنین ماموریت‌هایی هرگز به گرد پای رئیس‌جمهور نمی‌رسند. از دوستان خبرنگار، چندتایی بودند که عصر هاشمی و خاتمی هم خبرنگار بودند و عازم ماموریت‌هایی مشابه. «وارویک» اگرچه نام هتلی است در محله منهتن اما آن عمارت شکلاتی، هتل نبود برای ما. محل کار ما بود تا پوشش دهیم اخبار رئیس‌جمهور را از صبح علی‌الطلوع تا پاسی از شب. نقد من به پاره‌ای از سخنان دکتر در نیویورک محفوظ اما پرکاری احمدی‌نژاد در مقایسه با دیگران نیز ملحوظ.

 در نیویورک از نزدیک دیدم که دنیایی تشنه پیام حق ماست، ما اما اقتصادمان را گره به زلف پیامکی زده‌ایم که خیلی هم وجود خارجی نداشت! القصه، روز سخنرانی احمدی‌نژاد در سازمان ملل، از بالکن UN همه چیز را نشسته بودم به تماشا. تا نوبت به دکتر برسد، چندتایی رئیس‌جمهور آمدند و حرف زدند. هنگام سخنرانی ایشان، تی‌کش سازمان ملل داشت کارش را می‌کرد، محافظ‌ها داشتند کارشان را می‌کردند، تشریفات سازمان ملل و خدمات و کارمند و... به هکذا.

هر که، از ملیتی، از قومی، از دینی. همین که نوبت به نماینده جمهوری اسلامی رسید، از تی‌کش بگیر تا کارمند و از مامور تشریفات بگیر تا دیپلمات، جملگی کار روزمره خود در سازمان ملل را رها کردند و هرجا که می‌توانستند نشستند؛ از این بیلبیلک‌های مترجم چسباندند در گوش‌شان و با انگشت اشاره (بی‌آنکه نیاز باشد!) فشار می‌دادند، بیلبیلک را که بیشتر و بیشتر و بیشتر ببینند چه می‌گوید نماینده جمهوری‌اسلامی. جوی بود دیدنی! آنقدر که بغض شعف می‌فشرد گلوی آدم را. ما در داخل مشغول شده‌ایم به عمر و زید و غافلیم که دنیای محرومان حتی در مقر سازمان ملل، چشم دوخته به پیام‌ ما.

برای تی‌کش سازمان ملل، آن سیه‌چهره گنده نمی‌دانم اهل کجا، تنگ شده دلم. خدا نکند بفهمد دعوای ارزی ما را. یانکی‌های بوگندو که پایتخت اقتصادی‌شان بیش از هر اودکلنی بوی گند فاضلاب + فست‌فود مانده می‌داد و موش... آری! موش، از در و دیوار متروی کثیف‌شان بالا و پایین می‌رفت، قبل و بعد از سفر احمدی‌نژاد، رسانه‌های خود را پر کرده بودند با جمله «احمدی‌نژاد! برو جهنم». آنقدر علیه نماینده جمهوری اسلامی سمپاشی کرده بودند که طبیعی‌‌ترین اتفاق ممکن این بود؛ مردم آمریکا جلوی هتل وارویک جمع شوند و خواهان اخراج احمدی‌نژاد از خاک آمریکا شوند.

به خدا طبیعی‌ترین اتفاق ممکن می‌توانست این باشد اما از آنجا که رسانه‌های آمریکا، نه رسانه مردم آمریکا، بلکه رسانه‌های نهادهای امنیتی کاخ‌سفیدند، قدرت تاثیر و خط‌دهی بر شهروندان آمریکایی ندارند. نظام سلطه برای آنکه چرخ شرکت‌های صهیونیستی بچرخد علی‌الدوام شهروندان خود را توصیه به «مصرف» می‌کند اما تی‌کش‌ سازمان ملل، مگر چقدر می‌تواند پول به جیب کاخ‌سفید بریزد با آن سوراخ بزرگی که جورابش داشت؟!

در این پیچ تاریخی که برج‌های افراشته منهتن، جلوی تابش نور خورشید بر سر مردم آمریکا را گرفته، پیچ تلویزیون جمهوری‌اسلامی باید ماه را نشان مردم دنیا دهد، یا دعوای گاه و بی‌گاه را؟!

فکر کنم سوءتفاهم شده! ما نه فقط حامی احمدی‌نژاد، بلکه حمال رسانه‌ای خدمات دولت برآمده از رای پابرهنه‌ها هستیم. دشمن احمدی‌نژاد، کسانی هستند که او را رئیس‌جمهور قانونی نمی‌دانند. ما اهل پیامک فرستادن نیستیم. ما به تشنگی مردم دنیا برای یک جرعه از پیام انقلاب اسلامی فکر می‌کنیم.

و البته معتقدیم آنکه سر آرمان‌هایش را ببرد، به ملک‌ ری نمی‌رسد. آقای احمدی‌نژاد! لطفا قهرمان آرمان‌هایت بمان.

مردم سالاری:برای انتخابات چگونه باید فضاسازی کرد؟

«برای انتخابات چگونه باید فضاسازی کرد؟»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم میرزا بابامطهری‌نژاد است که در آن می‌خوانید؛ شرایط اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی امروز جامعه پر رویداد ما از چند جهت نگران‌کننده است، اول از آن جهت که بی‌ثباتی اقتصادی و بلاتکلیفی به همه اقشار جامعه آسیب می‌رساند و بر اقشار ضعیف‌تر این آسیب شکننده‌تر است. شرایط بد اقتصادی همه را نگران و مضطرب نموده و ناامنی و ناهنجاری را افزایش داده است و بین مسوولین کشور هم در این مورد اتفاق‌نظر وجود ندارد.

دوم از آن جهت که در شرایط خاصی قرار داریم و حدود 9 ماه دیگر دو انتخابات مهم به عنوان نماد مشارکت مردم در اداره جامعه را در پیش روی داریم. انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا و انتخابات دور یازدهم ریاست جمهوری و لازم است آرام، آرام فضا را برای ورود به رقابت‌های سالم انتخاباتی بگشائیم و سطوح مختلف جامعه را برانگیزانیم برای حضور پرشور و آگاهانه.

سوم آنچه که در جهان می‌گذرد و مطالباتی که ملت بزرگ ایران به واسطه راه استقلال که فرا روی خود گشوده است از یک سو و رسالت اسلامی، انقلابی که در برابر بیداری اسلامی و جنبش‌های ضد استبدادی و ضد دیکتاتوری بر دوش دارد، از دیگر سو، شرایطی حساس را پدید آورده است که باید بسیار هوشمندانه، دقیق و براساس یک راهبرد معطوف به آینده گام برداشت. مهمترین و بلندترین قله این شرایط، جلب مشارکت و حضور گسترده مردم در انتخابات‌های پیش روی است که اگر حاصل شود، بستر تحقق سایر برنامه‌ها و تغییر شرایط به نفع ملت و نظام را فراهم خواهد ساخت.

چنین مشارکتی نیاز به فضایی مبتنی بر اعتماد و آرام را می‌طلبد. رفتار بر مبنای قانون و همراه با محترم شمردن نظرات و دیدگاه‌های گروه‌ها و اقشار مختلف اجتماعی و ایجاد شرایط عادلانه برای دیده‌شدن افکار و اندیشه‌ها و شنیده شدن صداها و پاسخگو بودن در برابر سوالات و آماده بودن برای نقد سالم نظرات و عملکردها و تحمل منتقد، مخالف و رقیب می‌تواند فضاسازی کرده و زمینه مشارکت با نشاط را فراهم آورد.

ایجاد چنین فضائی وظیفه قطعی رسانه‌ها به ویژه رسانه ملی و رسانه‌های نوشتاری و مجازی و تریبون‌های عمومی به ویژه تریبون‌های نمازهای جمعه و مساجد و زیارتگاه‌ها و اماکن عمومی است. اگر چنین فضایی فراهم آید، نهادهای مدنی و احزاب و گروه‌های سیاسی امکان نقش آفرینی خواهند یافت و همین نقش‌ها است که اگر ایفا شود انسجام اجتماعی و امید افزایی را به دنبال خواهد داشت.

نکته مهم دیگر اعتمادسازی توسط قوای سه‌گانه است، قوه مقننه ابهامات و پرسش‌های مردم در مورد قوانین و نظارت بر اجرای آنها را پاسخگو باشد و قوه قضائیه از رسیدگی‌های عادلانه منطبق برقانون و رعایت یکسان قوانین برای همه، جامعه را مطمئن سازد و قوه مجریه به شفاف‌سازی فرآیندهای اجرایی و فراهم ساختن امکان نظارت همگان اصرار داشته باشد و واقعیات زندگی مردم را در نظر گرفته و پاسخگو یا حداقل از نابسامانی‌های پیش‌آمده در این ایام عذرخواهی کرده و برای انتقال قدرت به منتخب مردم اعلام آمادگی نماید.

اخلاق حرفه‌ای در چنین شرایطی از اهمیت فوق‌العاده‌ برخوردار است و اخلاق حرفه‌ای یعنی توجه به خوبی و بدی و باید و نبایدهای عمل مدیریتی و این غیر از اخلاق دینی و عقیدتی است که همگان باید واجد آن باشند. هر مجموعه اعم از قوه مقننه یا قضائیه یا اجرائیه وظایف خود را در برابر قانون و ملت احصا و عملکرد خود را به قضاوت بنشیند و خوب و بد و باید و نباید را پاسخگو باشد. اعتماد نتیجه تفاهم بر چنین رویکردی است و اگر اعتماد حاصل شد، مشارکت قطعی است، در فضای بی‌اعتمادی نمی‌توان انتظار مشارکت و حضور فعال داشت.

متاسفانه مسائلی که در روزهای اخیر شاهد آن بودیم در جهت فضاسازی مناسب برای ورود به انتخابات نبود و در چنین فضایی مشارکت واقعی شکل نخواهد گرفت. چالش‌های اساسی فرا روی چنین ضرورتی فراوان است. تا دیر نشده باید چاره کرد تا جامعه فارغ از این فضای مه‌آلود به ارزیابی دید‌گاه‌ها، توانمندی‌ها و ظرفیت‌سازی‌ها اهتمام نماید و به انتخابی دست بزند که مشکلات را حل کند، نه آنکه بر مشکلات بیفزاید.

ملت ما:ایران باید به حامیان تروریست‌های سوریه اولتیماتوم بدهد

«ایران باید به حامیان تروریست‌های سوریه اولتیماتوم بدهد»عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم محمد صادق کوشکی است که در آن می‌خوانید؛حدود 2ماه پیش گروهی از زائران ایرانی توسط مخالفان اسد بازداشت شدند. این در حالی است که گردان البراء وابسته به ارتش آزاد سوریه دیروز در پیامی ویدیویی به بشار اسد هشدار داد، چنان‌که ظرف 48 ساعت آینده مخالفان بازداشت شده را آزاد نکند، 48 گروگان ایرانی را اعدام خواهد کرد. اصل مسئله به عنوان یک مسئله اساسی باید مورد توجه دولت جمهوری اسلامی قرار گیرد و نظام اسلامی وظیفه دارد که تمامی شیوه‌ها و روش‌های ممکن و مطلوب را جهت حفظ جان گروگان‌ها به‌کار گیرد. درباره سوریه باید چند نکته را مورد توجه قرار داد:
 
1- در روزهای اخیر فشار روی نیروهای تروریست در سوریه افزایش پیدا کرده است و همین مسئله موجب شده است که آنها دایما مجبور به عقب‌نشینی از مواضع خود باشند. لذا در دست داشتن گروگان‌های ایرانی یک برگ برنده برای آنها شده است که سعی دارند بیش‌ترین بهره ممکن را از این امر ببرند.

2- بروز تنش میان ترکیه و سوریه و پیشرفت آن از جمله عوامل موثر بر فضای سیاسی سوریه بوده است، تا آنجا که تروریست‌های وابسته به ارتش آزاد سوریه سعی دارند تا با سوءاستفاده از فضای موجود از برگ برنده (گروگان‌های ایرانی) استفاده لازم را ببرند.

3- هرچند که به نظر می‌رسد جمهوری اسلامی از تمامی ظرفیت‌های موجود خود جهت بازپس‌گیری گروگان‌ها بهره نبرده است، اما بایستی این مسئله به عنوان یک اصل اساسی از سوی ایران مورد توجه قرار گیرد. علاوه بر این ایران باید نهایت سعی خود را در این مسئله انجام دهد تا این‌که وضع گروگان‌های ایرانی با مسائل داخلی سوریه پیوند داده نشود. چرا که تروریست‌های فعال در سوریه نشان داده‌اند که به هیچ کدام از اصول انسانی و اخلاقی پایبند نبوده و نیستند. از این‌رو نبایستی اجازه داد شهروندان بیگناه ایرانی به عنوان ابزاری در دست تروریست‌های فعال در سوریه تبدیل شود.

4- جمهوری اسلامی بایستی با فشار جدی بر قطر، عربستان و ترکیه و دادن اولتیماتوم به حامیان تروریست در سوریه هرچه سریعتر موجبات آزادی گروگان‌های ایرانی را فراهم آورد. دولت ایران نباید اجازه دهد تا جان شهروندان ایرانی با پیروزی یا شکست تروریست‌ها در سوریه گره زده شود.

ابتکار:احمدی نژاد گرفتار در دام کین و مهر؟

«احمدی نژاد گرفتار در دام کین و مهر؟»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن می‌خوانید؛حدیث بر آمدن احمدی نژاد برای آیندگان از اهمیت، ظرافت و حساسیت خاصی برخوردار است به ویژه آنان که ناظر آن همه عشق و شور و شر بوده اند از روزی که غیره منتظره سر برآورد و همه معادلات را بر هم ریخت و همچون آتشفشان هر روز دامن گوشه ای از سنت‌های مدیریتی را سوزاند و بدون هیچ مانعی به هر آنچه می‌خواست چنگ انداخت و آن را دست می‌انداخت؛ تا واپسین روزهای سال 89 آنچنان محبوب دلها بود که هوادارانش گم شده خود را در او جستجو می‌کردند و دولتش، مقدمه ظهور تعبیر می‌شد. وزرایش با عنایت حضرت حجت(عج) انتخاب و افعالش مرضی آن حضرت تفسیر می‌شد و خودش معجزه هزاره سوم نام برده می‌شد.

منتقدان از ترس انگ مخالفت با دولت آخرت الزمان جرات انتقاد نداشتند و مخالفین قلم‌ها را در نیام و زبان‌ها را در کام محبوس کردند. فضا چنان یک طرفه بود که هیچ صدایی به جز صدای احمدی نژاد شنیده نمی‌شد. همه مسحور سرعتش و محو وعده هایش بودند. گرد و غبار سرعتش قدرت تشخیص را گرفته بود. روش‌های منحصر به فردش هزینه ساز بود ولی باکی نبود، چرا که همه چیز آماده هزینه بود.

سال 90 بود که ناگاه طلسم محبوبیتش شکست و منحنی عشق و دلدادگی معکوس شد و روند نزولی شروع گردید. از آن به بعد دست به هرکاری زد دردسر آفرین و بهانه ساز گردید، درست برعکس زمانی که هرکار می‌کرد عین حقیقت تعبیر می‌شد و برداشت مخالفین تخطئه و مورد سرزنش و انگ انحراف و کج اندیشی می‌خورد. اما این بار این خود احمدی نژاد است که اقداماتش انگ انحراف و کج روی می‌گیرد.

خلاصه گردش زمانه خیلی زود عیش ربیع احمدی نژاد را به طیش خریف مبدل کرد، حساسیت و اهمیت موضوع آنجاست که احمدی نژاد مورد مهرها و کین‌های افراطی و یکسویه واقع شد، از این رو روزی آن چنان اسیر کمند جاذبه اش گردیدند و چشم بسته راهش را تحسین و روش هایش را تائید نمودند، به گونه ای که گویا با انسان مصون از خطا طرف هستند و امروز به دام کینه توزی افراطی نسبت به آن چه تاکنون انجام داده افتاده اند.

در نتیجه بیم آن است که راه درست از بیراهه و بیغوله تشخیص داده نشود و در تیه گمراهی و ضلال گرفتار آیند. بعضی معتقدند کسی که قدم به عرصه سیاست نظری و عملی می‌گذارد بایستی در درونش نیرویی وجود داشته باشد که پیوسته در فغان و درغوغا باشد و سری پرشور و ناآرام داشته باشد که پیوسته مانند توسنی سرکشی کند، شاید این توصیه مبنای رفتار احمدی نژاد بوده ولی چرخ روزگار نشان داد که این تنها برای ماندگاری کافی نیست. توسنی اگر خوب هدایت نشود به بهمن منتهی می‌شود. سرعت احمدی نژاد روزی جلوتر از تحولات بود، همین هم برگ برنده اش بود اما تحولات امروز از او پیشی گرفته و توسنش کم آورده، گویا که پایش در پوست گیر کرده است.

احمدی نژاد قبل از سفر به امریکا طی مصاحبه تلویزیونی تلویحاً از تداوم دولتش گفت و باعث واکنش‌های بسیاری در داخل گردید، ولی به فاصله ای کوتاه در مصاحبه با خبرنگاران آهنگ وداع سر داد و اعلام کرد آماده است با دو خط امضاء کنار رود. حالا او تا پایان این مسیر ناهموار هفت ماه بیشتر فرصت ندارد، اینکه بناست این باقی مانده راه را چگونه طی نماید و چگونه عاقبتی پیش رو دارد باید این زمان را با هم پیش رویم. بی تردید معمای احمدی نژاد موضوع مهمی برای هر پژوهشگری خواهد بود.

البته به شرط آن که پژوهشگران نیز به جای تامل در اسناد، دست به گزینش دلخواهانه تاریخ نزنند و آن چه خوش نمی‌دارند و آن را با پیش داوری‌های خود ناسازگار می‌بینند را درنگذرند و بسیاری از حوادث و وقایع را به پس و پشت‌های حافظه منتقل نکنند و خود را به بی حافظگی تاریخی و یا فراموشی دچار نکنند.

آرمان:وحدت، عاملی برای مقابله با خطر

«وحدت، عاملی برای مقابله با خطر»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم آیت‌الله هاشم‌زاده هریسی است که در آن می‌خوانید؛وحدت و حرکت در راستای وحدت‌گرایی، از لازمه‌ها و بایسته‌های جامعه‌ای سالم و دارای خط سیر صحیح است. وحدت‌گرایی با توجه به آثار سازنده و مثبتی که بر جامعه دارد، باید مورد توجه جدی افراد، چهره‌ها و درکل تمامی اجزای جامعه قرار گیرد. البته تحقق وحدت در جامعه، لازمه‌هایی دارد که بدون تحقق آنها، نمی‌توان به این ویژگی دست یافت. نمی‌توان عده‌ای را مطرود، عده‌ای را منزوی، عده‌ای را مارک‌دار و... کرد و سپس سخن از وحدت به میان آورد.

به جان بکدیگر افتادن و غلبه بر سایرین به هر قیمتی، از خصلت‌های جامعه در مسیر وحدت نیست. در جوامع اسلامی، این گزاره بیش از موارد دیگر مورد توجه است؛ زیرا در مقابل آن تفرقه‌های مخرب قرار دارد. مساله وحدت و یکپارچگی نه تنها در شرایط خاص، بلکه همیشه و به صورت مستمر باید میان مسلمانان یک جامعه مانند خون در رگ‌های آن جاری باشد.

در صورتی که چنین اتفاقی نیفتد، نفس جامعه با تفرقه‌‌های مخرب گرفته و جامعه آسیب‌پذیرتر می‌شود. در شرایط خاص و دارای سختی‌های اجتماعی یا سیاسی نیز نیاز به وحدت احساس می‌شود؛ زیرا وحدت عاملی برای ایستادگی یکپارچه مقابل خطر به هر نوع و شکلش است.

از دیگر سو، باید توجه داشت که وحدت، موجب ایجاد و تقویت اقتدار ملی کشور می‌شود. در جامعه‌ای که از داخل و درون مقتدر باشد، یعنی نه به ظاهر، بلکه دل‌های افراد آن با یکدیگر در امور کلی و شاخصه‌های اصلی مسیر حرکت همدل باشد، اقتدار ملی از مرتبه رفیعی برخوردار خواهد بود. در مقابل اگر در جامعه‌ای برخی افراد دل‌هایشان شکسته یا به سبب بروز مسائلی گزیده یا مورد آزار و اذیت قرار گرفته شده باشند، اقتدار ملی خواه‌ناخواه تنزل رتبه می‌دهد؛ موضوعی که با اهداف و چشم‌اندازهای ملی مغایرت دارد.

اگر تفکر جامعه‌، کشور و نظام سیاسی - اجتماعی در سطح کلان مبتنی بر وحدت‌گرایی باشد، باید این موضوع را در تمامی شئون خود به شیوه‌ای صحیح به جریان بندازد؛ به گونه‌ای که وحدت، فرصت وحدت‌گرایی و هزینه‌های لازم برای نیل به آن، باید از منظرهای مختلف و متفاوت در سطح جامعه مطرح شود تا بتوان با افزایش دوستان و کاهش دشمنان، بسترهای جامعه را برای حرکت در مسیرهای یکپارچه توسعه‌ای و ارتقای جایگاهی آماده کرد.

برای رسیدن به چنین هدف بزرگ و حائزاهمیتی، باید همزمان محیط و فضای درون جامعه را باصفا، سرشار از محبت و به دور از کینه‌ورزی و رفتارهای تند حذف‌گرایانه کرد. باید به شکلی جدی بر افزایش رویش‌ها و کاستن از ریزش‌ها تا سرحد امکان تأکید و تلاش کرد.

رویش و حتی افزایش آن، امری طبیعی و روالی معمول است اما زیاد شدن ریزش کاملا غیرمعمول و خطرناک است. عده زیادی از نیروهای یک مجموعه عظیم را راندن و جلوگیری برای جذب کردن آنها، از مصادیق موانع ایجاد وحدت ملی است.

نظام، مردم و جناح‌ها و گروه‌هایی که مدعی دینداری و خاستگاه‌های ملی هستند، باید روش و منشی را برگزینند که بر اساس محبت، جذب حداکثری و رسیدن به وحدت باشد و از بروز رفتارهای تفرقه‌گرایانه و جداکننده افراد از جمع، پرهیز کنند. به کنار راندن اشخاص و نیروهای جامعه با ارائه تحلیل‌های اشتباه و بعضاً سلیقه‌ای، خیانت به نظام و اسلام است.

دنیای اقتصاد:برنده‌ای موقت در مناظره اقتصادی نامزدها

«برنده‌ای موقت در مناظره اقتصادی نامزدها»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم پویا جبل عاملی است که در آن می‌خوانید؛اولین مناظره نامزدهای ریاست‌جمهوری ایالات‌متحده در دانشگاه دنور برگزار شد.

موضوع اصلی مناظره به دغدغه‌های اصلی آمریکایی‌ها می‌پرداخت؛ مسائل اقتصادی. اگرچه دو مناظره دیگر باقی مانده است، اما به نظر کارشناسان مستقل، رامنی، نامزد جمهوری خواه بهتر از اوباما ظاهر شد. البته می‌شد انتظار این نتیجه را داشت، علت نیز معلوم است؛ از آنجا که رییس‌جمهوری فعلی ایالات‌متحده در موضع دفاع از برنامه‌های اقتصادی خود بود و رامنی نیز فارغ از آنکه برنامه‌های اقتصادی‌اش چه باشد، تمام تلاش خود را مصروف حمله به شرایط موجود کرد، توانست برنده این نبرد ابتدایی باشد؛ اما به چند دلیل نمی‌توان انتظار داشت که این موفقیت مداوم باشد و بالاتر از آن تاثیر چشمگیری بر رای‌دهندگان آمریکایی داشته باشد:

اول آنکه در موضوعات دیگر به خصوص در مسائل بین‌المللی به نظر می‌رسد که باراک اوباما دست بالاتر را داشته باشد؛ زیرا از یک سو توانسته از زمانی که وارد کاخ سفید شود، عملا جنگ عراق را پایان دهد و در افغانستان نیز شرایط باثبات‌تری حاکم کند و فراتر از این ایالات‌متحده توانسته روابط خود را با متحدینش در سراسر جهان بهبود بخشد و حمایت کلان‌تری را در موضوعات بین‌المللی با خود همراه داشته باشد. این در حالی است که در زمان دولت جمهوری‌خواه در موارد مهمی مانند جنگ عراق، ایالات‌متحده با کمترین متحد در صحنه بین‌الملل مواجه شد.

دوم آنکه این مناظره‌ها بیشتر بر رای افراد مستقل تاثیرگذار است و این افراد نیز برای تعیین رای خود به مجموعه‌ای از عوامل نگاه می‌کنند که مناظره تنها یک عامل است؛ هر چند عامل مهمی باشد. عامل مهم دیگر رویکرد‌های نامزد‌هاست و در این حوزه به دلیل نزدیک شدن بیشتر رامنی به جناح تند‌تر حزب جمهوری خواه و انتخاب معاونش از این گروه، عملا موجب شده تا رای‌دهندگان مستقل که میان این دو حزب قرار دارند، بیشتر به سوی دموکرات‌ها تمایل یابند.

در واقع رامنی به هزینه هل دادن آرای مستقل به سوی دموکرات‌ها حاضر شد تا حمایت مادی و معنوی تندرو‌ها را داشته باشد؛ بنابراین هر چند رامنی پیروز اول این میدان شد، اما می‌توان انتظار داشت که آرای این دو نامزد تغییر محسوسی نکند که نظرسنجی‌های بعدی مناظره نیز ناظر بر این امر بود، اما آیا انتقاد‌های اقتصادی رامنی به برنامه‌های باراک اوباما واقع گرایانه است؟

بی‌تردید وضعیت اقتصادی ایالات‌متحده اکنون نسبت به سال 2009 که باراک اوباما بر صندلی ریاست نشست، بهتر است. رشد اقتصادی با وجودی که در سطح 2 درصد است، اما ثبات بیشتری یافته است و این تثبیت می‌تواند پایه‌ای باشد برای تداوم بهبود اقتصادی، آنچنان که نرخ بیکاری 8/7 درصدی نیز نزولی است.

از همین رو است که رامنی بیشتر دست بر افزایش هزینه‌های دولت فدرال برده و معتقد است که اصلی‌ترین برنامه اوباما یعنی برنامه بیمه خدمات درمانی موجب شده تا فشار زیادی بر بودجه گذارد که البته این گزاره صحیح است، اما از سوی دیگر اوباما معتقد است که این کمترین حدی است که دولت باید برای شهروندانش خرج کند و حتی حالا نیز در برخی موارد کمتر از دولت‌های اروپایی است.

از سوی دیگر اوباما نیز معتقد است که کاهش درآمد‌های مالیاتی که در دستور کار رامنی قرار دارد، کسری بودجه شدیدی را بر اقتصاد ایالات‌متحده وارد می‌کند و در عین حال طعنه می‌زند که این همان کاری است که جرج بوش با بودجه قوام یافته کلینتون کرد.

به هر رو باید منتظر بود و دید آیا باز رامنی با استفاده از موضع تهاجمی خود می‌تواند پیروز مناظره‌های دیگر باشد و از آن بالاتر نظرسنجی‌ها را به نفع خود تمام کند. در عین حال که رویکردهای این دو نامزد در حوزه‌های دیگر نیز می‌تواند دارای آثار اقتصادی باشد، مثلا هیچ بعید نیست که اوباما بر رقیب خرده گیرد که موضع جنگ طلبانه در حوزه بین‌الملل‌ ای بسا وضعیت اقتصادی را سخت‌تر کند. از همین رو به نظر می‌رسد که باز هم باید شاهد مطرح شدن اقتصاد در مباحث سیاسی و بین‌المللی نیز باشیم.

در واقع امروز بسیاری از سیاست‌های ایالات‌متحده با مقیاس اقتصاد سنجیده می‌شود، امری که شاید در انتخابات سال 2000 و 2004 که جمهوری‌خواهان پیروز آن بودند، وجود نداشت، اما آیا جمهوری‌خواهان می‌توانند ثابت کنند موضع‌گیری‌های دیگر آنان در حوزه‌های سیاسی و بین‌المللی، اقتصادی است؟

 

 

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات