حسن یوسفی
درآمد
تکثر و تنوع ادیان مختلف امری بدیهی و حقیقتی است که از زمانهای گذشته مورد توجه بوده است. اما نکتۀ مهمی که دوره جدید را با گذشته متمایز میکند، سؤال از اصل وجود تکثر ادیان نیست که «آیا ادیان متعددی در عالم تحقق دارند یا نه؟»
بلکه سؤال از ربط و نسبت ادیان متکثر با حقانیت و نجات آنهاست. آیا همه ادیان بر حقاند یا تنها یک دین حق «صادق» وجود دارد؟ آیا پیروان ادیان مختلف بر طریق نجات و رستگاریاند یا فقط پیروان یک دین اهل نجاتند؟
رویکردها به تنوع ادیان
جان هیک (john hick) طراح بحث کثرتگرایی دینی، فرضیه خود را با تقسیم نگرشهای موجود در باب تنوع و تکثر ادیان شروع میکند، که این نگرشها عبارتند از:
1. کثرتگرایی دینی
کثرتگرایی دینی، که گاهی با عناوین دیگری نظیر «کثرتگرایی کلامی» (Pluralism Theological) و «کثرتگرایی ایدئولوژیکی» (Pluralism ideological) در فلسفه دین مطرح میگردد، نظریهای است در باب حق بودن ادیان و محق بودن دینداران، و بر آن است که کثرتی که در عالم دینورزی پدید آمده است، حادثهای است طبیعی که از حق بودن ادیان و محق بودن دینداران پرده برمیدارد.
کثرتگرایان معتقدند ادیان مختلف، پاسخها و واکنشهای گوناگون را که نسبت به واقعیت غایی برانگیخته شدهاند، میتوانند در راه رستگاری انسان باشند و علیرغم این واقعیت که ادیان، دعاوی متناقضی نسبت به حق، نجات درست و نادرست، و یا باید و نبایدها، تاریخ و بشر دارند،(1) که همه این اقوال میتوانند نسبت به جهانبینیهایی که خاستگاه آن احوال هستند، صحیح باشند.(2)
جان هیک، مشهورترین فیلسوف مسیحی است که درباره کثرتگرایی دینی اندیشیده و قلمفرسایی کرده است. در واقع وی این مفهوم را بیش از هر کس دیگری در برابر مطلقگرایی (absolutism) دین مسیحیت پرورانده است. وی در اولین نوشتههای خود در این زمینه از «انقلاب کپرنیکی» (3) در علم کلام (الهیات) سخن گفت.
مقصود او این بود که همچنان که خورشید مرکز منظومه شمسی است و نه زمین، ما نیز باید خداوند را در مرکز منظومه دینی قرار دهیم و نه مسیح یا مسیحیت را: «ما باید دریابیم که در جهان ایمان، مرکز خداوند است و نه مسیحیت یا هر دین دیگر. او خورشید است، منبع اولیه نور و حیات که همه ادیان به شیوههای گوناگون نور او را باز میتابانند».(4)
جان هیک، مفصلترین بیان از این نوع کثرتگرایی را در سال 1989 در کتاب «تفسیر دین»(5) آورده است. اثر دیگری که هیک سعی بلیغ نمود تا به انتقادات وارده پاسخ گوید، «کلام مسیحی درباره ادیان»(6) است که در سال 1995 منتشر شد.(7)
به عقیده هیک سنتهای دینی نظیر گزارشهایی است که کاوشگران از کوه هیمالیا میدهند؛ کوهی که ارتفاعات بلندش همواره در زیر ابرها پنهان است.
کاوشگران مسیرهای متفاوتی را میپیمایند، و از نظرگاههای مختلف احساسهای متفاوتی از این کوه دارند، با آن که هیچ یک به قله آن نرسیدهاند، لکن هیک با این نظر که ابتکار عمل الوهی در سنتهای بسیار و در چارچوب مفروضات فرهنگی هر کدام ظهور یافته، از این تشبیه هم گام فراتر نهاده است، تنوع سنتها و تفاوتهای ادراک بشری صور مختلف وحی را نشان میدهد.(8)
هیک این موضوع را در سایر کتابهایش دنبال میکند، حتی عنوان کتاب او «خدا اسامی متعدد دارد»(9) یا «خدا و جهان ایمانها»(10) و «رنگینکمان ایمانها»(11) اشاره به این معناست که خدا را به چندین طریق متفاوت میتوان مورد پرستش قرار داد.
جان هیک میگوید ادیان بزرگ جهان بیانگر مواجهاتی اصیل، هرچند مختلف با خداوندند. آنها ادراکات و تصورات مختلف از حق (the real) و غایت (ultimate) و واکنشهای گوناگون نسبت به آن را در درون شیوههای مهم و متنوع زندگی انسانی تجسم میبخشند.
دغدغه هیک این است که ادعای صدق (truth) و ادعای رستگاری (salvatifon) را که در هر دین بزرگی میبیند، با یکدیگر تلفیق کند از این رو سنتهای بزرگ دینی را باید «فراخناهای» بدیل رستگاری یا «راههایی» دانست که زنان و مردان در آن میتوانند تحقق رستگاری یا آزادی را بنگرند.(12)
این بدان معناست که ادیان مختلف جهان ـ هر یک با کتب مقدس خود، شعائر معنوی صور تجربه دینی، نظامهای عقیدتی، بنیانگذار یا اسوههای بزرگ، خاطرههای جمعی، نمود فرهنگی در شیوههای حیات، قوانین و رسم و آیین، اشکال هنری. پاسخهای بشری متفاوتی را به واقعیت مطلق متعال تشکیل میدهند که همه آنها، به طرق مختلف خود، بر آن گواهی میدهند.(13)
آگوستین در مواضعی از «اعترافات» عقیده جالب توجهی را اظهار میکند که شاید از نظر برخی به نفع کثرتگرایی تلقی شود، به عنوان مثال وی میگوید:
اگرچه از مردمان میشنوم که «مقصود موسی فلان یا بهمان بود»، متدینانهتر میدانم که بیندیشم چرا نبایستی هر دو معنا را در نظر داشته باشد؟ و اگر دیگران معنای درست سوم یا چهارم یا بیشتری را لحاظ کنند، چرا نباید باور کنیم که آنها را موسی در نظر داشته است؟
تنها یک خدای واحد هست که موسی را واداشت تا کتاب مقدس را به طریقی بنگارد که مناسب ذهن خیل عظیم مردمی باشد که در آن، حقیقت را میبینند، اگرچه این حقیقت را به طرق گوناگون تفسیر کنند.(14)
اما به طور کلی باید گفت که اقبال آگوستین به کثرتگرایی، به یک معنا، هرگز با جریان غالب تفکر مسیحی همساز نشد. همچنین با توجه به نحوه حمله آگوستین به عقاید بدعتگذارانه و استناد به کتب مقدس برای اثبات نظر خود، نباید از نقل قول مذکور نتیجه بگیریم که او مجال زیادی به کثرتگرایی میدهد.(15)
هیک در یکی از کتابهای مهم خویش که در زمینه کثرتگرایی دینی نوشته است، پس از معرفی «کثرتگرایی دینی» به عنوان «نظریه / موضعی مسیحی» (position christian) در تعریف آن مینویسد:
پلورالیسم عبارت است از: قبول و پذیرش این دیدگاه که تحویل و تبدیل وجود انسانی از حالت خودمحوری به خدا (حقیقت)محوری به طرق گوناگون در درون همه سنتهای دینی بزرگ عالم صورت میگیرد. به عبارت دیگر تنها یک راه و شیوه نجات و رستگاری وجود ندارد، بلکه راههای متعدد و متکثری در این زمینه وجود دارند.(16)
طبیعی است که پذیرش فرضیه کثرتگرایانه باید تأثیر عمدهای بر عقاید و باورهای یهودیت، مسیحیت یا هندوئیسم داشته باشد؛ چرا که فرد باید از آن دسته از باورهای خود که بر حقیقیتر بودن یا نجاتبخشتر بودن دینش نسبت به سایر ادیان، دلالت میکند، دست بکشد.
بنابراین به تصور هیک، مسیحیانی که فرضیه کثرتگرایانه را میپذیرند، باید از عقیده به «تجسد» (انسان شدن خدا در کالبد عیسی مسیح) دست بردارند؛ زیرا عقیده به تجسد حاکی از برتری مسیحیت در نجاتبخشی و رستگار ساختن انسانها هست.
این دسته از مسیحیان باید دریافتهای سنتی مسیحی از مفهوم نجات را نیز مورد تجدیدنظر قرار دهند (17) و اصلاح کنند؛ زیرا اگر نجات و رستگاری مشتمل بر اتحاد یا تثلیث یا آمرزش از طریق مرگ کفارهآمیز مسیح باشد، آنگاه دیگر، همه ادیان از لحاظ بخشندگی برابر نخواهند بود.(18)
علاوه بر کثرتگرایی دینی جان هیک، رهیافتهای کثرتگرایانه دیگری نیز وجود دارد؛ مثلا نینیان اسمارت (در گلنبرگر 1993، و جاهای دیگر) و کیث وارد (1994، و جاهای دیگر) بر ایدۀ تکمیل یا مکمل بودن ادیان جهانی تأکید میکنند. کیث وارد، با رد تمایز نوع. کانتی میان حقیقت غایی (the ultimate) فی نفسه (یعنی هستی راستین فی حد ذاته) و حقیقت نهایی در اندیشه و تجربه بشری (یعنی هستی راستین در نزد ما)، از «حق متعالی که دوست دارد همه به طور آگاهانه به او ربط پیدا کند»، سخن گفت و مدعی شد جلوههای مکمل این حقیقت در داخل ادیان مختلف جهانی نمودار و متجلی میشود.
لذا مثلا سنتهای سامی یا هندی مکمل همدیگرند و بر محورهای فعال و نامتغیر برترین حقیقت روحانی که هر دو درصددند به آن مرتبط شوند تأکید میورزند.
در برخی تفاسیر (مثلا جان کاب در گلنبرگر 1993، و جاهای دیگر) واقعبینانهتر آن است که تعدد ذوات مطلق را قبول کنیم، که حداقل هم شامل خدای متشخص مورد تأیید ادیان توحیدی باشد و هم فراگیرنده تغییر همیشگی و به هم پیوسته جهان که مورد تأیید آیین بودا است.
در اینجاست که مباحث انتقادی به ارتباط میان ذوات مطلق متفاوت مربوط میشود.(19)
نظریه دیگری هم هست که میتوان آن را تقریر و تفسیر خاص از فرضیه کثرتگرایی دینی تلقی کرد و لازم است به آن اشاره کنیم، و آن نظریه وحدتگرایی یا «وحدت متعالی ادیان» (20) (the transcendent unity if religions) است که مورد تأیید و تأکید سنتگرایانی (وحدتگرایان) مانند فریتیوف شوان، ورنه گنون، سیدحسین نصر و... میباشد.
وحدتگرایی یا سنتگرایی شامل نظریهای است که معتقد به نوع خاصی از کثرتگرایی دینی است که میگوید همه سنتهای دینی از جانب خدا الهام شده و از گوهر یکسانی برخوردار هستند و نیز معتقد به نظریه فرهنگی است که مدعی سنتهای فرهنگی جوامعی که سنت اصیل بر آنها حکمفرماست به عنوان بازتاب «سنت واحد» موجه و قابل قبول میباشند.(21)
از نظر وحدتگرایان، وحدت متعالی ادیان به این معنا است که انسان در عین اعتقاد کامل به دین خود، به حقیقت ادیان الهی و آسمانی دیگر نیز اذعان کند. ادیان در روح اصلی وحدت دارند، ولی در فرم و شکل با هم اختلاف دارند. به عبارت دیگر، دو راه در هر دین مطرح است: یکی «ایزوتریسم» (esoterism) یعنی راه درون که در همه ادیان مشترک است و دیگری «اگزوتریسم» (exoterism)؛ یعنی راه شریعت که در ادیان مختلف است.(22) بنابراین گرهر و لب لباب همه ادیان یکی است و «همه راهها به یک قله ختم میشوند.»(23)
این دیدگاه را به طور اجمال در همین نوشتار مورد نقد و بررسی قرار خواهیم داد.
2. انحصارگرایی
انحصارگرایی نگرشی است که دقیقا در مقابل کثرتگرایی قرار گرفته است(24) و براساس آن رستگاری، رهایی، کمال یا هر چیز دیگر که هدف نهایی دین تلقی میشود، منحصراً در یک دین خاص وجود دارد یا از طریق یک دین خاص به دست میآید. ادیان دیگر نیز حامل حقایقی هستند، اما منحصراً یک دین حق وجود دارد؛ دینی که تنها راه رستگاری و رهایی را پیش روی ما مینهد. به این ترتیب پیروان سایر ادیان، حتی اگر دیندارانی اصیل و به لحاظ اخلاقی درستکار میباشند، نمیتوانند از طریق دین خود رستگار شوند.(25)
شاید بتوان نوار تدوکسان، به خصوص کارل بارت (karl barth) را نماینده افراطی انحصارگرایی مسیحی نام برد. وی ایمان را واکنش انسان به تجلی ذات خدا در کلمهاش میداند که در مسیح تجسد یافته، در کتاب مقدس مندرج است و در کلیسا اعلام شده است و از دین به مثابه سعی متکبرانه و بیهوده انسان یاد میکند که با تلاشهای خود میخواهد به شناخت خدا نایل شود.
این نگرش را میتوان تعبیر جدیدی از نگرش ارتدوکسی(26) قدیمتر دانست که میان دین حق، و ادیان باطل تمایز قائل میشود. تمایز میان تجلی از یکسو، و دین از سوی دیگر یا میان الهیات وحیانی و الهیات طبیعی (عقلی)(27) موضوع سادهای است.
ویژگی این تمایز این است که کاملاًً آشکار میکند که تجلی در مسیح، مصداقی از دین طبیعی دانسته نمیشود، بلکه نتیجه مستقیم فعالیت از سر لطف خداست. تأکید همه نه بر پیوستگی، بلکه بر گسیختگی مسیحیت از سایر ادیان و بر جایگزینی مسیحیت به جای آنها قرار گرفته است.(28) از دیگر اعضای انحصارگرایان مسیحی میتوان از برونر (brunner) و کریمر (kraemer) نام برد.
نمونهای از این بینش حصرگرایانه افراطی را میتوان در اندیشههای برخی از متفکران اسلامی مانند غزالی یافت. غزالی به خاطر تعصب فلسفهستیزی که داشته، کتاب مستقلی در رد فلسفهورزی تحت عنوان «تهافت الفلاسفه» نوشت و فیلسوفان را مورد طعن و لعن قرار داد. وی در «المنقذ من الضلال» مینویسد:
فیلسوفان از نظر من... با همه چنددستگی، بر پیشانیشان نشان کفر و الحاد نقش بسته است اگرچه بین اخلاف و اسلافشان و بین متاخران و متقدمانشان از نظر نزدیکی و دوری از حقیقت، تفاوت مشهود است... از این رو، تکفیر فلاسفه و پیروانشان از فلاسفه اسلامی چون ابنسینا و فارابی و جز آنها لازم میآید.(29)
انحصارگرایی دو بخش دارد: نظری یا عقیدتی و رستگارانه یا نجاتشناسانه. بنابر انحصارگرایی عقیدتی (doctrinai)، تعالیم و آموزههای یک دین معین، نزد آن دین، کاملآً صادقاند، و تعالیم سایر ادیان، مادام که با آن در تعارض باشند، کاذباند. انحصارگرایی نجاتشناسانه (soterialiagical)، دیدگاهی است که براساس آن فقط یک دین معین راه مؤثر رستگاری یا رهایی را عرضه میکند. هرچند که این دو نوع انحصارگرایی منطقاً از یکدیگر مستقلاند، اما معمولاً این دو را با هم میپذیرند.(30)
بنابراین، به طور کلی، انحصارگرایی این اعتقاد است که دین یا مذهب، یا عمل من، فهم انحصاری حقیقت را دارد، یا به روشنشدگی، و اشراق میرسد یا راه من تنها راه مستقیم به سوی مقصد است.(31)
3. شمولگرایی
رویکرد دیگر، یعنی شمولگرایی با نقد فرض پیشین (انحصارگرایی) آغاز میشود، که بیشتر با نام کارل رانر (karl rahner) متأله کاتولیک، گره خورده است. در این نظریه اعتقاد بر این است که سایر ادیان نیز عناصری از حقیقت را دربردارند؛ عناصری که به طور مطلق و کاملتر در سنت خودی وجود دارد.
مسیحیت مدعی است که جامع حقیقتی است که در سایر ادیان یا به صورت سربسته و ضمنی وجود دارد یا به طور ناقص فهمیده شده است. خدا در سایر سنتها نیز وجود دارد. این سنتها به رغم محدودیتهایی که دارند، پاسخها و واکنشهای واقعی به خدا و راههای واقعی رستگاری برای پیروانشان محسوب میشوند.
پیشگوییها و متصورات قبلی درباره مسیح، نه تنها در عهد قدیم (کتب مقدس بنیاسرائیل)، که در همه ادیان بزرگ جهان وجود دارد. این مطلب نظر مشترک لیبرالیسم پروتستان است. نویسندگان کاتولیک از واتیکان رم مدعیاند که در سایر ادیان «مسیح پنهان» the hidden chris (نظر دیموند پانیکار) «مسیحی گمنام» the anonymous christtian (کارل رانر) و یا به اصطلاح قدیمیتر «کلیسای پنهان» the latent church وجود دارد.
به موجب این نظریه بشر تنها از طریق مسیح میتواند به رستگاری دست یابد. به نظر رانر «راههای متعددی برای رستگاری وجود دارد، لیکن تنها یکی از آنها اصیل است.» (32)
دی.ای هوگوس (D.A.hughes) بیانی قابل فهم از شمولگرایی دارد. او میگوید: شمولگرایی اعتقاد به این ایده است که در همه ادیان، خدای واحدی پرستش میشود، ولی کاملترین شناخت از او را باید در سنت مسیحی سراغ گرفت. مسیحیت حسرتها و آرزوهای مبهمی را که در سایر ادیان ابراز شدهاند، ارضا میکند.(33)
شمولگرایی توسط کلیسای کاتولیک در واتیکان پذیرفته شد. کثرتگرایان معتقدند که به چیزی رادیکالتر از شمولگرایی نیاز است شمولگرایی «هرچند عملا برای جامعهای که به برتری دینی خود گرایش دارد، مفید و شفابخش است، منطقاً موضعی نامطئن است.»(34)
شمولگرایی دیدگاهی است که در آن من ایمانهای دیگر را بعنوان گونههای پنهان ایمان خویش تفسیر میکنم. من ایمان شما را با تفسیر آن به نحوی که آنرا گونهای از ایمان خود بدانم، در ایمان خود مندرج میکنم. بنابراین شمولگرایی مسیحی میتواند بگوید مسلمانان بدون آنکه بدانند مسیحیاند، آنها «مسیحیان بینام»اند.
در ایمان خود مندرج میکنم. بنابراین شمولگرایی مسیحی میتواند بگوید مسلمانان بدون آنکه مسیحیاند، آنها «مسیحیان بینام»اند. این نوع امپریالیسم دینی است که نسبت به هویت مستقل سایر سنتهای دینی رویکرد عادلانه ندارد.(25)
هیک که خود به چیزی فراتر و شمولگراتر از شمولگرایی میاندیشد، درصدد است حملات خود علیه شمولگرایان را به مدد تمثیل «هیئت بطلمیوسی» (epicycles) شکل دهد. در هیئت بطلیموسی «تدویر افلاک» به تدریج طوری تعریف شد که این اعتقاد را زنده نگاه دارد که «زمین عالم است و سیارهها و ستارگان به دور آن میگردند»، اما نظریه کپرنیک مبنی بر اینکه خورشید مرکز جهان است، علم را از قید و بند جهان بطلیموسی «تحمیلی و ساختگی روزافزون»، نجات داد.(35)
ما به سوی نوعی کثرتگرایی پیش رفتهایم که دیگر ادیان بزرگ جهانی را زمینههایی اصیل و معتبر برای نجات یا آزادی میداند که در نهان نیز به صلیب مسیح وابسته نیستند. هر سنت، مجرای وحی یا اشراق خاص خود را دارد که در کتب آسمانی آن سنت به بیان آمده است و اصحاب آن سنت، با اعمال عبادی متمایز یا مراقبه خاص خود و طی دوران تاریخ منحصر به فرد حیات فردی و اجتماعی خویش بدان واکنش نشان دادهاند.
نه مسلمانان، هندوها و دیگر دینداران، مسیحیان بینام و نشاناند، و نه مسیحیان، مسلمانان بینام و نشان، هندوان بینام نشان و مانند آن. هر یک از این سنتها آگاهیای متفاوت (هرچند متداخل) به حقیقت متعالی غاییاند، به صورتی که این حقیقت از «عینک [منظر]» یک سنت دینی خاص درک شده است.(37)
همانگونه که میتوان انحصارگرایی را بر دو نوع تقسیم کرد: انحصارگرایی عقیدتی یا نظری (انحصارگرایی در صدق) و انحصارگرایی رستگارانه یا نجاتشناسانه (انحصارگرایی در نجات)، بر همین قیاس، میتوان گفت: کثرتگرایی دینی هم به دو نوع «کثرتگرایی دینی حقیقتشناختی» (alethic religious pluralism) یا کثرتگرایی در صدق، و «کثرتگرایی دینی نجاتشناختی» (soteriological religious pluralism) یا کثرتگرایی دینی نجاتی، تقسیم میشود.
کثرتگرایی دینی حقیقتشناختی این اعتقاد است که «حقیقت دینی (برخلاف انحصارگرایی نظری) در همه ادیان کمتر از حقیقت دینی در یک دین متعین نیست»، یا به تعبیر دیگر، «همه ادیان صادقاند».
کثرتگرایان دینی حقیقتشناختی مدعیاند که همه ادیان، با اینکه نسبت به حق، نجات و باید و نبایدها دعاوی مختلفی دارند، میتوانند نسبت به جهانبینیهایی که خاستگاه آن اقوال هستند، صحیح (صادق) باشند.(38) این نکته، یعنی کثرتگرایی در صدق یکی از محلهای بحثی است که هیک توجه بیشتری به آن دارد، و ما در نوشتار حاضر، این وجه کثرتگرایی را مورد ارزیابی قرار میدهیم. همچنان که دیدیم، وی نسبیت حقیقت دینی را برحسب فرضیه نوع ـ کانتی تبیین میکند.
براساس کثرتگرایی دینی نجاتشناختی هم، پیروان سایر ادیان میتوانند به نجات نائل شوند. براساس تقریر جان هیک از این نوع کثرتگرایی دینی، که آن را در آثار اولیهاش درباره کثرتگرایی پرورانده است، «ورود به بهشت را بدون توجه به نژاد، رنگ و اعتقاد تقریباً برای هر کسی مجاز میداند، به شرطی که آن شخص در درون یک سنت دینی از «خودمحوری» به «واقعیتمحوری» متحول گردد. هیک حتی کمونیسم را برای فراهم کردن راه نجات برای برخی از مردم مجاز میداند؛ دستکم صرفاً به خاطر تعالیم مکتب کمونیسم، او حاضر به انکار این امر نیست.»(39)
باید توجه داشت که کثرتگرایی در صدق و کثرتگرایی در نجات، گرچه دو صورت مختلف از کثرتگرایی دینی هستند و منطقاً از یکدیگر مستقلاند، اما معمولاً این دو را با هم میپذیرند، همچنان که هیک این کار را انجام داده است. شاید بهتر این باشد که بگوییم: نسبت این دو، عموم و خصوص مطلق است؛ یعنی هر کثرتگرای (پلورالیست) حقیقتشناختی، کثرتگرای نجاتشناختی نیز هست، اما چنین نیست که کثرتگرایی نجاتی الزاماً به کثرتگرایی در صدق منجر شود.
روشن است که پیشفرض ما در اینجا، یعنی در کثرتگرایی نجاتی، لزوماً ربطی به کثرتگرایی دینی نجاتی هیک ندارد. بلکه به نظر ما میتوان انواع دیگری از کثرتگرایی نجاتی عرضه کرد، که در عین اینکه هیچگونه سازگاری با کثرتگرایی دینی حقیقتشناختی ندارد و آن را طرد میکند، با تقریر هیک از نجات متفاوت است.
در مباحث پیشین، نشان دادیم که طبق مبانی معرفتشناختی استاد مطهری، مبانی کثرتگرایی دینی حقیقتشناختی باطل است. در اینجا، ضمن تأکید بر این نکته و همچنین رد صریح نظریه کثرتگرایی دینی در صدق، نوعی کثرتگرایی دینی نجاتی را از منظر ایشان بیان میکنیم.
استاد مطهری در کتاب «عدل الهی» به صراحت «حقانیت همه ادیان» و به عبارتی، کثرتگرایی دینی حقیقتشناختی را رد میکند و مینویسد:
دین حق در هر زمانی یکی بیش نیست و بر همه کس لازم است از آن پیروی کنند. این اندیشه که میان برخی از مدعیان روشنفکری اخیراً رایج شده است که میگویند همه ادیان آسمانی از لحاظ اعتبار در همه وقت یکسانند، اندیشه نادرستی است.
البته صحیح است که میان پیامبران خدا اختلاف و نزاعی وجود ندارد. پیامبران خدا همگی به سوی یک هدف و یک خدا دعوت میکنند، آنان نیامدهاند که در میان بشر فرقهها و گروههای متناقض به وجود آورند، ولی این سخن به این معنا نیست که در هر زمانی چندین دین حق وجود دارد.(40)
برخی از کثرتگرایان برای اثبات ادعای خود واژه «اسلام» را که در آیات متعددی به آن فراخوانده شده است، به معنای «مطلق تسلیم» در برابر خداوند معنا و تفسیر کردهاند، و به این نتیجه رسیدهاند که مراد از اسلام، خصوص دین ما نیست، بلکه منظور تسلیم شدن در برابر حق است که در تمامی ادیان وجود دارد. از نظر شهید مطهری، پاسخ این است که:
البته اسلام همان تسلیم است و دین اسلام همان دین تسلیم است، ولی حقیقت تسلیم در هر زمانی شکلی داشته و در این زمان، شکل آن، همان دین گرانمایهای است که به دست حضرت خاتمالانبیاء ظهور یافته است و قهراً کلمه اسلام بر آن منطبق میگردد و بس.
به عبارت دیگر، لازمه تسلیم خدا شدن، پذیرفتن دستورهای او است و روشن است که همواره به آخرین دستور خدا باید عمل کرد و آخرین دستور خدا همان چیزی است که آخرین رسول او آورده است. (41)
با توجه به مطلب فوق، روش شد که یکی از ادله بطلان کثرتگرایی دینی و اثبات حقانیت دین اسلام، «خاتمیت» دین اسلام و جاودانگی آن میباشد. از نظر استاد مطهری، اسلام ضمن اعلام ختم نبوت، جاویدان ماندن خویش را اعلام کرد:(42)
حلال محمد(ص) حلال الی یوم القیامة و حرام محمد(ص) حرام الی یوم القیامة.(43) بنابراین در عصر حاضر انسانها مأمور به متابعت از یک دین، یعنی دینی که به آخرین فرستادۀ خدا حضرت محمد(ص) وحی شد. وجه دیگر کثرتگرایی دینی، مسئله نجات است (کثرتگرایی دینی نجاتشناختی)؛ یعنی بنابراین که فقط دین اسلام، دین حق است، آیا نجات نیز به مسلمانان اختصاص دارد یا پیروان سایر ادیان نیز اهل نجاتند؟
به عبارت دیگر، چه کسانی اهل بهشت و چه کسانی اهل جهنم و عذاب الهی هستند. این بحثی است که با مسئله «عدل الهی» مرتبط است و استاد مطهری در بخش آخر کتاب عدل الهی(44) به تفصیل از آن بحث کرده است.
از دیدگاه استاد مطهری به این پرسش ممکن است به دو صورت پاسخ داده شود:(45)
1. مقتضای عدالت الهی این است که هیچ فرقی میان مسلمانان و غیر آنها وجود ندارد و لذا همه انسانها اهل نجاتند.
2. فقط عدۀ خاصی اهل نجاتند؛ یعنی تنها کسانی که به یک دین یا یک مذهب خاص (مثلا شیعیان) ایمان آورده، منجیاند. بنابراین، اهل نجات در میان انسانها بسیار اندک است.
استاد مطهری پس از نقد و بررسی دو دیدگاه فوق، دیدگاه سومی را پیش میکشد که دیدگاه قرآن کریم است. ایشان، مباحث کلیدی و جالبی را در این بخش مورد بحث و بررسی قرار میدهند که در اینجا خلاصه آنها را میآوریم:(46)
1. هر یک از سعادت و شقاوت، درجات و مراتبی دارد؛ نه اهل سعادت در یک درجه و مرتبهاند و نه اهل شقاوت. این مراتب تفاوتها، دربارۀ اهل بهشت به عنوان «درجات» و دربارۀ اهل جهنم به عنوان «درکات» تعبیر میشود.
2. چنین نیست که همه اهل بهشت از اول به بهشت بروند؛ همچنانکه همه اهل جهنم «خالد» نیستند؛ یعنی برای همیشه در جهنم باقی نمیمانند. بسیاری از بهشتیان آنگاه به بهشت خواهند رفت که دورانهای بسیار سختی از عذاب در برزخ یا آخرت تحمل کنند.
یک نفر مسلمان و شیعه باید بداند که فرضاً ایمان سالمی با خود ببرد، اگر خدای ناخواسته در دنیا مرتکب فسقها و فجورها و ظلمها و جنایتها بشود مراحل بسیار سختی را در پیش دارد و بعضی از گناهان، خطر بالاتری دارد و احیاناً موجب خلود در آتش است.
3. افرادی که به خدا و آخرت ایمان ندارند، طبعاً هیچ عملی را به منظور بالا رفتن به سوی خدا انجام نمیدهند، و چون به این منظور انجام نمیدهند قهراً سیر و سلوکی از آنها به سوی خدا و عالم آخرت صورت نمیگیرد؛ پس طبعاً آنها به سوی خدا و ملکوت خدا بالا نمیروند و به بهشت نمیرسند؛ یعنی به مقصدی که به سوی آن نرفتهاند، به حکم آنکه نرفتهاند، نمیرسند.
4. افرادی که به خدا و آخرت ایمان دارند عمل با انگیزه تقرب به خدا انجام میدهند و در کار خود خلوص نیت دارند، عمل آنها مقبول درگاه الهی است و استحقاق پاداش و بهشت مییابند اعم از آنکه مسلمان باشند یا غیرمسلمان.
5. غیرمسلمانانی که به خدا و آخرت ایمان دارند و عمل خیر به قصد تقرب به خداوند انجام میدهند، به موجب اینکه از نعمت اسلام بیبهرهاند طبعاً از مزایای استفاده از این برنامه الهی محروم میمانند؛ از اعمال خیر آنها آن اندازه مقبول است که با برنامه اهل اسلام منطبق است؛ مانند انواع احسانها و خدمتها به خلق خدا.
اما عبادات مجعوله که اساسی ندارد طبعاً نامعقول است و یک سلسله محرومیتها که از دست نارسی به برنامه تکامل ناشی میشود شامل حال آنها میگردد.
6. عمل خیر مقبول، اعم از آنکه از مسلمانان صادر شود یا از غیر مسلمان، یک سلسله آفتها دارد که ممکن است بعد عارض شود و آن را فاسد نماید. در رأس همه آن آفتها، جحود و عناد و کفر است. علیهذا اگر افرادی غیرمسلمان اعمال خیر فراوانی به قصد تقرب به خدا انجام دهند، اما وقتی که حقایق اسلام به آنها عرضه گردد تعصب و عناد بورزند و انصاف و حقیقتجویی را کنار بگذارند، تمام آن اعمال خیر هدر است «کر ماد اشتدت به الریح فی یوم عاصف» (ابراهیم / 18)
7. مسلمانان و سایر اهل توحید واقعی اگر مرتکب فسق و فجور شوند و به برنامه عملی الهی خیانت کنند مستحق عذابهای طولانی در برزخ و قیامت خواهند بود و احیاناً به واسطه بعضی از گناهان، مانند قتل مؤمن بیگناه عمداً، برای ابد در عذاب باقی خواهند ماند.
8. اعمال خیر افرادی که به خدا و قیامت ایمان ندارند و احیاناً برای خدا شریک قائلند موجب تخفیف و احیاناً رفع عذاب آنها خواهد بود.
9. سعادت و شقاوت تابع شرایط واقعی و تکوینی است نه شرایط قراردادی.
10. آیات و روایاتی که دلالت میکند خداوند عمل صالح و خیر را قبول میفرماید تنها ناظر به حسن فعلی اعمال نیست؛ از نظر اسلام، عمل آنگاه خیر و صالح محسوب میگردد که از دو جهت حسن داشته باشد: جهت فعلی و جهت فاعلی.
11. آیات و روایاتی که دلالت میکند اعمال منکران نبوت یا امامت مقبول نیست. ناظر به آن است که آن انکارها از روی عناد و لجاج و تعصب باشد؛ اما انکارهایی که صرفاً عدم اعتراف است و منشاء عدم اعتراف هم قصور است نه تقصیر، مورد نظر آیات و روایات نیست. اینگونه منکران از نظر قرآن کریم، مستضعف و مرجون امرالله به شمار میروند.
12. به نظر حکماء اسلام از قبیل بوعلی و صدرالمتألهین، اکثریت مردمی که به حقیقت اعتراف ندارند قاصرند نه مقصر؛ چنین اشخاصی اگر خداشناس نباشند معذب نخواهند بود ـ هرچند به بهشت هم نخواهند رفت ـ و اگر خداشناس باشند و به معاد اعتقاد داشته باشند و عملی خالص قربة الی الله انجام دهند پاداش نیک عمل خویش را خواهند گرفت. تنها کسانی به شقاوت کشیده میشوند که مقصر باشند نه قاصر.
استاد مطهری؛ قرآن و وحدت دین
به اعتقاد استاد مطهری، در سراسر قرآن اصرار عجیبی بر «وحدت دین» دیده میشود. یعنی دین، از اول تا آخر جهان یکی بیش نیست و همه پیامبران بشر را به دین واحدی دعوت کردهاند.
ایشان پس از استناد به این آیه شریفه از سورۀ شوری: «شرع لکم من الدین ما وصی به نوحا و الذی اوحینا الیک و ما وصینا به ابراهیم و موسی و عیسی» مینویسد: قرآن در همه جا نام این دین را که پیامبران از آدم تا خاتم مردم را به آن دعوت میکردهاند «اسلام» مینهند. مقصود این نیست که این در همه زمانها به این نام خوانده میشده است. بلکه مقصود این است که دین دارای حقیقت و ماهیتی است که بهترین معرف آن، لفظ «اسلام» است.(47)
البته باید به این نکته توجه داشت که از وحدت ادیان، وحدت شرایع لازم نمیآید، بلکه پیامبران الهی در برخی از قوانین و احکام با یکدیگر اختلاف داشتهاند. لذا قرآن در عین اینکه دین را واحد میداند، اختلاف شرایع و قوانین را نیز میپذیرد: «لکل جعلنا منکم شرعة و منهاجاً» (مائده / 48)
از آنجا که اصول فکری و عملیای که پیامبران به آن فرا میخواندند، یکی بوده و همه آنان مردم را به یک شاهراه و به سوی یک هدف دعوت میکردهاند، اختلاف شرایع و قوانین جزئی در جوهر و ماهیت این راه، که نامش در منطق قرآن اسلام است، تأثیری نداشته است. بنابراین، قرآن کریم هرگز کلمه دین را به صورت جمع (ادیان) نیاورده است. دین در قرآن همواره مفرد است؛ زیرا آنچه وجود داشته و دارد دین است و نه دینها.
نکته(48) مهمی که باید به آن توجه داشت این است که وحدت دین (وحدتگرایی) که استاد مطهری مطرح میکند، تفاوت آشکاری با «وحدتگرایی» که سنتگرایان بر آن تأکید میورزند، دارد.
اشکال کثرتگرایی مورد دفاع سنتگرایان آن است که بر قرائت خاصی از متون ادیان جهان مبتنی است که مورد تردید است. لازمه این قرائت آن است که معتقد شویم شباهتهای خاص ادیان در آموزه، به ویژه در آموزه باطنی، تشکیلدهنده هسته و گوهر ادیان مختلف میباشد و باید تفاوتهای آنها را به عنوان انحرافاتی از این گوهر کنار نهاد. از سوی دیگر، سنتگرایان مدعی هستند که میتوانند با شهود عقلی به جوهر مشترک ادیان پی ببرند.
روشی که آنها به کار میبرند قابل پذیرش نیست. آنها مفروض میدارند که ادیان، در آغاز، دارای جوهر باطنی مشترکی هستند و متون ادیان مختلف را به گونهای تفسیر میکنند که با این اصل سازگار باشند. اما باید گفت این امر، مصادره به مطلوب است.(49)
دومین اشتباه عمدهای که در بیشتر انواع کثرتگرایی دینی و از جمله تقریر سنتگرایان به طور مشترک به چشم میخورد، آن است که، صرفنظر از اینکه آموزههای باطنی یا ظاهری ادیان را مورد بررسی قرار دهیم یا نه، تعالیم سنتهای دینی مختلف با یکدیگر و با کثرتگرایی سازگار نیستند.
کثرتگرایان باید به ناگزیر مدعی شوند که علت این تغایرها (و ناسازگاریها) یا انحرافاتی است که در سنتهای دینی رخ داده و یا عوامل غیرذاتیای که نظیر فرهنگ است (که بر ذات ادیان عارض شدهاند). اما بررسی متون دینی چنین ادعایی را تأیید نمیکند و تنها پشتوانه آن اعتقاد پیشینی کثرتگرایان به حقانیت کثرتگرایی است.
این اشکالات بر کثرتگرایی مقتضای معیارهای یک تحقیق خوب و علمی در عرصه مطالعات دینی است. اما مهمتر از این، دلایل کلامیای است که در چارچوب تعالیم اسلامی برای رد کثرتگرایی دینی سنتگرایان وجود دارد. اشکالی که بر این کثرتگرایی وارد است تنها آن نیست که با اینکه بتپرستی از ذاتیات سنتهای غیرتوحیدی است اسلام از آن نهی کرده است. اشکال، این است که معیار حقانیت دینی را از کجا باید به دست آوریم.
از نظر اسلام، معیار حقانیت در وحی نهایی خداوند به انسان نهفته است، در حالی که براساس سنتگرایی معیار مزبور چیزی است که باید با شهود عقلیای که از طریق تفسیر تطبیقی تعالیم باطنی ادیان جهان به دست میآید، انتزاع شود.
این نقد کلامی، تنها جنبه نظری ندارد، بلکه پیامدهای عملی نیز دارد، مثلا اسلام ایدهآل اجتماعی کاملا مساواتطلبی را ارائه میدهد که براساس آن در تکالیف دینی هیچگونه امتیاز و برتریای که برپایه موقعیت اجتماعی، شغل، رنگ یا نژاد صورت گرفته باشد، مورد پذیرش نیست.
در اسلام، مقامی تحت عنوان مقام کشیشی یا روحانیت وجود ندارد. و این در حالی است که مثلا در مذهب هندو، نه تنها مقام روحانی وجود دارد، بلکه این مقام در قالب یک نظام طبقاتی خاصی (در دست طبقه خاصی) مصون میماند، سنتگرایانی نظیر مارتین لینگر به جای آنکه این نظام طبقاتی هندویی را براساس تعالیم اسلام رد کنند، همواره به دفاع از آن به عنوان بخشی از سنت اصیل پرداختهاند. «ما امروزه، به یمن وجود نظام طبقاتی، برای برهمنها، که حافظان دین هستند، مذهب هندو را داریم که هنوز زنده است و تا قرن حاضر پیروان مقدسی را پرورانده است.»(50)
اشکالات دیگری نیز بر وحدتگرایی وارد است که به خاطر طولانی نشدن بحث، از ذکر آنها صرفنظر میکنیم.
بنابراین با توجه به سخنان فوق، تفاوتهای وحدتگراییای که استاد مطهری طرح میکند با وحدتگرایی سنتگرایان مشخص شد و لذا نباید بین این دو خلط کرد. در حالی که سنتگرایان، تمامی ادیان را، صادق و منجی میدانند، استاد مطهری بر انحصاریگرایی اسلامی؛ یعنی این نظر که امروزه فقط دین خاتم (اسلام) مورد پذیرش بوده و سایر ادیان به خاطر علل و عوامل مختلفی (مانند تحریف ادیان گذشته، مقتضیات زمان و...) منسوخ شدهاند، تصریح میکند.
نتیجهگیری:
در این مقاله، پس از تبیین رویکردهای مختلف به تنوع ادیان (انحصارگرایی، شمولگرایی و کثرتگرایی به مبانی معرفتشناختی معرفتشناختی نظریه کثرتگرایی دینی جان هیک پرداختیم، مهمترین مبانی معرفتشناختیای که در این نوشتار مورد نقد و بررسی قرار گرفت، (1)مدل معرفتشناختی کانت (فرضیه نوع ـ کانتی) و (2)انسجامگرایی در صدق، بود.
به لحاظ معرفتشناختی سرانجام هر دو مبنای فوق، نسبیگرایی معرفتی و شکاکیت است که با استفاده از آراء و اندیشههای فلسفی ـ معرفتشناختی، آن را به بوته نقد گذاشتیم.
استاد مطهری، مدل معرفتشناسی کانت را نقد کرده و نظریهای رئالیستی از ارتباط ذهن و عین ارائه میکند که براساس آن، معرفتشناسی (یعنی معرفت به واقع) ممکن است. همچنین، استاد در مقابل انسجامگرایی و عملگرایی در باب ماهیت صدق، تئوری مطابقت صدق را ارائه میکند، که مطابق آن، معرفتی صادق است که مطابق با واقع باشد و اشکالاتی هم که بر تئوری مطابقت وارد شده، با توجه به معنای نفسالامر و گزارههای پایه (مبناگرایی) از نظر فیلسوفان اسلامی و استاد مطهری، رفع میشوند.
بنابراین، کثرتگرایی دینی جان هیک از این جهت که مبانی مستحکمی ندارد، نمیتواند نظریه صحیحی باشد. پس از نقد و بررسی کثرتگرایی دینی (حقیقتشناختی) هیک به دیدگاه استاد مطهری در زمینه تنوع و تکثر ادیان اشاره کردیم، و به این نتیجه رسیدیم که استاد مطهری، صریحا کثرتگرایی دینی حقیقتشناختی هیک و همچنین سنتگرایان را رد میکند.
ایشان با مفاهیم کلیدی، مانند مفهوم کفر، قاصر و مقصر، نجات، اخلاص و... نوعی کثرتگرایی دینی نجاتشناختی (رستگارانه) را میپذیرد. به اعتقاد ایشان گرچه امروزه دینی به جز اسلام پذیرفته نیست. اما این سخن به این معنا نیست که فقط مسلمانان اهل نجات و رستگاریاند، بلکه در عین حال که ممکن است اعتقاد دینی شخصی باطل باشد اما تحت شرایطی مانند جهالت، قصور و انصاف، او نیز اهل نجات باشد.
نکته دیگری که در سخنان استاد مطهری پیرامون تنوع ادیان میتوان گفت این است که از نظر ایشان، ادیان مختلفی که در طول تاریخ به صورتهای گوناگون متجلی شدهاند، همه آنان مردم را به یک شاهراه و به سوی یک هدف دعوت میکردهاند و لذا با الهام از قرآن کریم به وحدت ادیان (دین) و کثرت شرایع معتقدند.
و این شرایع مختلف، در زمان نزول خودشان بر حق بوده و با ظهور شریعت بعدی، نسخ شدهاند. بنابراین، منظور از وحدت ادیان، برحق بودن همگی آنها در زمان حاضر نیست، بلکه با ظهور دین خاتم و جاودانگی آن، هیچ دینی پذیرفته نیست.
سردبیری: ارجاعات مندرج در این مطلب در متن اصلی منتشر شده وجود نداشت.