تاریخ انتشار : ۰۱ تير ۱۳۹۲ - ۲۲:۴۷  ، 
کد خبر : ۲۵۹۳۶۴

احضار روح بن لادن توسط اوباما/ فخرالدین اسدی


 

 

                               

 

  بصیرت ـ  سیاسی     
 
 

 

تعلق خاطر غیر مستقیم و دوجانبه ایالات متحده و طالبان نسبت به یکدیگر قطع نشده و نخواهد شد، بلکه واشنگتن درصدد تغییر کاربری طالبان در سیاست خارجی خود می باشد. این تغییر کاربری پروژه ای مشترک است که از سوی دو حزب دموکرات و جمهوریخواه مدیریت می شود.

 

 

پایگاه بصیرت؛ گروه سیاست خارجی: انتشار اخبار مربوط به مذاکرات مستقیم میان ایالات متحده آمریکا و طالبان در کنار بازگشایی دفتر طالبان در قطر منجر به خشم شهروندان و حتی دولتمردان افغان شده است. بدون شک هرگونه توافقی که در این خصوص صورت گیرد به سود ملت افغانستان نخواهد بود و به نوعی بازگشت نرم و کنترل شده طالبان به قدرت محسوب می شود. زمانی که ایالات متحده آمریکا به بهانه دست داشتن طالبان در انفجار برج های دو قلو به خاک افغانستان تاخت و این کشور را به اشغال خود در آورد، کمتر کسی پرسید که چرا کاخ سفید دارد دست پرورده های خود را با موشک های ممنوعه و در قالب جنگی بدون مجوز سازمان ملل متحد از بین می برد. در این خصوص نکاتی وجود دارد که نمی توان آنها را نادیده انگاشت. آنچه مسلم است این که تعلق خاطر غیر مستقیم و دوجانبه ایالات متحده و طالبان نسبت به یکدیگر قطع نشده و نخواهد شد، بلکه واشنگتن درصدد تغییر کاربری طالبان در سیاست خارجی خود می باشد. این تغییر کاربری پروژه ای مشترک است که از سوی دو حزب دموکرات و جمهوریخواه مدیریت می شود و با تغییر احزاب و اشخاص نیز تغییر نمی کند. به عبارت بهتر، سال هاست مقامات آمریکایی به این نتیجه رسیده اند تا به جای حذف کامل طالبان، این گروه تروریستی و خطرناک را در وهله اول تغییر شکل داده و سپس قالب جدیدی را برای فعالیت آن تعیین کنند.

واقعیت امر این است که مذاکرات میان ایالات متحده آمریکا و طالبان دو سال است که با واسطه گری و به عبارت بهتر میزبانی قطر دنبال می شود. با این حال طی دو سال اخیر تغییری در مواضع طرفین به وجود نیامده است و نیروهای ناتو و شبه نظامیان طالبان همچنان در افغانستان و مناطق قبایلی و سرحدی پاکستان با یکدیگر مشغول نبرد هستند. رویکرد مقامات افغان در قبال مذاکره با طالبان نیز از یک روند سینوسی پیروی کرده است. در مقاطعی شاهد حمایت تلویحی کرزای از این مذاکرات بوده ایم و در مواردی دیگر نیز اعتراض مقامات دولتی افغانستان نسبت به ارتباط مستقیم اعضای طالبان با مقامات آمریکایی بالا گرفته است.

وجه مشترک اعضای طالبان و مقامات آمریکایی را باید در حوزه "تروریسم بین الملل" جست و جو کرد. نام عراق، سوریه، افغانستان و شبه قاره هند طی سالهای اخیر با بحران گره خورده است. در این میان ایالات متحده آمریکا به عنوان تروریسم مولد نقش به سزایی ایفا می کند. اکثر تحرکات و ناآرامی هایی که در افغانستان، عراق و پاکستان و اخیرا در سوریه صورت می گیرد، مصدری آتلانتیکی دارد و یا واکنشی نسبت به رفتارهای ایالات متحده آمریکا و همپیمانان کاخ سفید در نظام بین الملل محسوب می‌شود. همچنین می توانیم از القاعده و طالبان به عنوان تروریسم مکمل ایالات متحده نام ببریم. توجه داشته باشیم که تروریسم مولد با تروریسم مکمل تفاوت دارد. تروریسم مکمل بر خلاف تروریسم مولد ماهیت پیچیده ای ندارد. در قالب تعریفی ساده می توان گفت که تروریسم مکمل زاییده مستقیم تروریسم مولد است. بنابراین وجه اشتراک میان ایالات متحده آمریکا و گروه طالبان در تروریستی بودن این دو است. از سوی دیگر تروریسم مکمل ( طالبان) در کل حرکتی نامنظم و ساختاری نامطمئن دارد و از آنجایی که مبدأ تشدید فعالیت های آن تروریسم مولد (ایالات متحده آمریکا) است، روابط مستقل و تعریف شده ای را نمی توان در ساختار آن گنجاند. القاعده و طالبان خود ساختار مشخصی ندارند، اما در مقاطعی حساس از سوی ایالات متحده و اتحادیه اروپا هدایت پذیر بوده اند. هم اکنون اصلی ترین معضلی که غرب با طالبان دارد، غیر قابل پیش بینی بودن فعالیت های بخشی از اعضای این گروه و نافرمانی آنها از مدیریت ابتدایی ایالات متحده بر آنهاست. دموکرات ها و جمهوریخواهان آمریکا هر دو درصدد هستند تا بخش نافرمان طالبان را تحت سیطره خود قرار دهند.

آخرین اخبار گویای آن است که دولت آمریکا و طالبان گفتگوهای مستقیم صلح در سطوح بالا را که قرار بود در دوحه پایتخت قطر آغاز شود، به تأخیر انداخته اند. یکی از اصلی ترین دلایل تأخیر مذاکرات علنی میان آمریکا و طالبان، ادعای این گروه افراطی مبنی بر تأسیس امارت اسلامی افغانستان است! این ادعای مقامات طالبان از سوی حامد کرزای و دیگر مقامات دولتی افغانستان با اعتراض شدید مواجه شده است. توقف گفت و گوهای کابل و واشنگتن حول توافقنامه امنیتی افغانستان از عواقب و تبعات بازی متناقض کاخ سفید در قبال مقامات افغان بوده است. حامد کرزای گشایش دفتر طالبان به نام امارت اسلامی افغانستان را رد و به آمریکایی ها اعلام کرد هرگز این مسئله را نخواهد پذیرفت. در حالی که دولت اوباما و اعضای ناتو تعهد داده اند که سال آینده میلادی( سال 2014) خاک افغانستان را ترک کنند، به شدت نیاز به مذاکرات امنیتی با دولت کرزای دارند. در غیر این صورت گره های کور غرب و ناتو در افغانستان از قبل نیز پیچیده تر خواهد شد. به نظر می رسد جان کری به عنوان وزیر امور خارجه دولت اوباما ، علی رغم ادعایی که در عرصه سیاست خارجی دارد، نتوانسته است بازی متوازنی را میان کاخ سفید، طالبان و دولت افغانستان طراحی کند. این بازی نامتوازن از اکنون با شکست و ناکامی مواجه شده است.

مسئله دیگری که دولت اوباما را در عرصه مذاکره با طالبان با مشکل مواجه می سازد، اقناع افکار عمومی آمریکاست. مگر ایالات متحده آمریکا در ابتدای سال2001 با ادعای نابودی طالبان وارد افغانستان نشد؟ حال چه اتفاقی برای سردمداران کاخ سفید افتاده است که مدافع حضور طالبان در قدرت شده اند؟ مگر اظهارات بوش پسر، دیک چنی و دونالد رامسفلد در خصوص سرکوب طالبان و لزوم نابودی کامل آنها در اسناد بین المللی موجود نیست؟ مگر اوباما در سخنرانی اخیر خود دوباره نام طالبان و القاعده را با تروریسم پیوند نداد؟ مذاکره مستقیم آمریکا با طالبان نقطه آشکارساز شکست واشنگتن و ناتو در افغانستان محسوب می شود. این مسئله ای است که افکار عمومی آمریکا و حتی بخشی از بدنه حزب حاکم دموکرات (و متعاقبا کل بدنه حزب جمهوریخواه) آن را نخواهد پذیرفت. بدون شک اوباما قدرت اقناع افکار عمومی آمریکا در خصوص مذاکره مستقیم با طالبان و تعیین قدر السهم قدرت برای این گروه خطرناک را نخواهد داشت. این دقیقا مشابه معضلی است که حامد کرزای در افغانستان با آن روبه روست. در داخل افغانستان نیز مردم این کشور سیطره طالبان بر بخش هایی از کشور خود را ( ولو به صورت حداقلی و محدود) نمی پذیرند.

نکته دیگر اینکه به دلیل همگن نبودن گروه طالبان و عزم تعداد زیادی از اعضای این گروه برای ادامه نبرد با ایالات متحده آمریکا، عملا دستیابی به توافقی پایدار میان واشنگتن و طالبان نامحتمل جلوه می کند. کارشناسان و تحلیلگران مسائل افغانستان معتقدند که هر چه طالبان و آمریکا روابط خود را در دوحه با یکدیگر نزدیک کنند، حملات علیه مواضع آمریکایی ها در افغانستان افزایش می یابد، زیرا نیروهای طالبان قصد دارند در مذاکره با آمریکایی ها، اهرم فشار بیشتری در اختیار داشته باشند. حمله اخیر طالبان به نیروهای آمریکایی در بگرام، آن هم دقیقا چند ساعت پس از افتتاح دفتر طالبان در دوحه خود گویای پیچیده بودن ابعاد مسئله است.

در نهایت اینکه اوباما برای خروج کم هزینه تر از افغانستان و ممانعت از آشکارسازی شکست ناتو در این کشور، رو به مذاکره با طالبان آورده است. سوال اصلی اینجاست که چرا و چگونه پس از حدود 12 سال اشغالگری غرب در افغانستان، آمریکا به نقطه فعلی رسیده است؟ دولت اوباما در جریان اعزام 30 هزار نیروی آمریکایی جدید به افغانستان در دور اول ریاست جمهوری خود( که با مخالفت و هشدار صریح افرادی مانند برژینسکی نیز مواجه شد) نشان داد که توان تحلیل اندکی در قبال افغانستان دارد. این فقدان قوه تحلیل هم اکنون در مسئله مذاکره کاخ سفید و طالبان نیز مشاهده می شود. مذاکراتی که نه شهروندان آمریکایی و نه شهروندان افغان نگاه خوشبینانه ای نسبت به آن ندارند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات