مرسي بايد توجه ميكرد كه وقتي خود در پا گرفتن سنتي غلط دخيل است، ديگر مشروعيت لازم را براي انتقاد از آن ندارد. وي اين روزها دقيقاً در همان چاهي افتاده كه براي بشار اسد كنده بود.
محمد مرسي تنها يكسال در قدرت ماند. جدا از اينكه وي در اين يكسال تقريبا هيچ تغيير معناداري در ساختارهاي حاكميتي مصر و حتي شيوه اداره كشور به وجود نياورد، اما يك واقعيت را نميتوان انكار كرد و آن اينكه وي رئيسجمهوري برآمده از راي مردم بود و طبعا بايد تا انتخابات بعدي به وظايف خود در چارچوب قانون عمل ميكرد ولي كارنامه ناموفق وي باعث سرنگونياش شد.
مرسي در سرزميني حكومت ميكرد كه در آن بيش از يك ميليون شهروند مصري در قبرستانها زندگي ميكنند. او در سرزميني بر سرير قدرت نشسته بود كه انواع و اقسام مشكلات، زندگي روزمره مردم را تحتالشعاع قرار داده و وابستگي اقتصادي به ايالات متحده و برخي كشورهاي عربي حاشيه خليج فارس كاملا روشن است. در دوران سادات و مبارك، بخش عمدهاي از شكوه و الهامبخشي معنوي مصر در جهان عرب تحتالشعاع سياستهاي سازشكارانه قرار گرفت و از دست رفت.
با تمام اين مشكلات، طي يكسال گذشته، محمد مرسي بهجاي تمركز بر حل مسائل و مشكلات مصر بخش زيادي از توان خود را به حمله به حكومت سوريه و همراهي با تروريستهايي اختصاص داد كه قلب سرباز سوري را از جا ميكنند و ميبلعند و به آرامگاه بزرگان دين اهانت ميكنند.
به گزارش فارس مرسي قبل از بركناري بهصراحت اعلام كرده بود كه از قدرت كنارهگيري نخواهد كرد. وي كه خود را برآمده از روند مبتني بر قانون اساسي مصر ميدانست، تصريح ميكردكه"تنها جايگزين مشروعيت قانوني رئيسجمهور، خونريزي خياباني است." تنها ساعتي بعد از اين سخنان، او توسط ارتش از قدرت بركنار شد.
استدلال مرسي دستكم از نظر منطقي نادرست نيست اما سوال جدي از وي اين است كه همين استدلال در خصوص سوريه هم مطرح بوده و هست؛ پس چرا او از تروريستهاي سوري حمايت ميكرد و نه از يك روند قانوني مبتني بر راي مردم سوريه؟
بديهي است كه قانون اساسي و قوانين عرفي از كشوري به كشور ديگر متفاوتاند اما مهم آن است كه در تمام كشورها محترم شمرده شوند و اگر قرار است تغييري اتفاق افتد، به شكل مسالمتآميز و از مجاري قانوني باشد. بشار اسد هم بر طبق قانون اساسي سوريه بهعنوان رئيسجمهور برگزيده شده است و اگر قرار است تغيير كند، بايد از يك مسير قانوني و در شرايطي اين تغيير رخ دهد كه آرامش و امنيت بر سوريه حكمفرما باشد و مردم بتوانند به يك انتخاب آزاد دست بزنند. در شرايطي كه در هر گوشه سوريه كشت و كشتار جريان دارد، چگونه ممكن است انتخاباتي امن و سالم برگزار شود؟
مرسي بايد توجه ميكرد كه وقتي خود در پا گرفتن سنتي غلط دخيل ميشود، ديگر مشروعيت لازم را براي انتقاد از اين سنت ندارد. طبعا خون مصريهايي كه اين روزها در خيابانها كشته شدند، رنگينتر از خون بيش از يكصد هزار شهروند كشته شده سوري نيست.
نكته ديگر اينكه اگر مرسي از ارتش كشور خود اولتيماتوم دريافت كرد، اسد به عكس او از كشورهاي خارجي اولتيماتوم دريافت ميكند و از اين رو، اگرچه هر دو اولتيماتوم شكل قانوني ندارند اما دستكم اولي از توجيه بيشتري برخوردار است. ارتش سوريه اين روزها با تروريستهاي خارجي و متحدين سوري آنها در حال جنگ است و به عكس ارتش مصر كه موضعي مبهم دارد، از موضعي واضح و روشن برخوردار است.
مرسي بايد توجه ميكرد مرگ اگر بد است، براي همسايه هم بد است و اگر خوب است، براي خود او هم خوب خواهد بود.
و در نهايت، جالب اينجاست كه طي يك ماه گذشته، دو تن از سران منطقهاي حامي شورشيان سوريه، خود با شورش مواجه شدهاند: اردوغان و مرسي! آيا ميتوان به راحتي از كنار اين مساله گذشت و آن را اتفاقي ساده تلقي كرد؟