تاریخ انتشار : ۰۱ آبان ۱۳۹۲ - ۰۷:۱۹  ، 
کد خبر : ۲۶۱۵۶۴
معاون سیاست خارجی و امور بین‌الملل شورای عالی امنیت ملی در گفت‌و‌گو با ایران:

اقتدار بدر و خیبر مرهون راهبرد مقاومت و پیشرفت دولت احمدی‌نژاد است

امیر صدیقیان - مقدمه: یکی از مهمترین موضوعات جمهوری اسلامی در عرصه بین‌المللی، موضوع هسته‌ای است. ایران علی‌رغم تحریم‌ها به پیشرفت‌های شگرفی در عرصه هسته‌ای دست یافته و از این رهگذر در مذاکرات همواره با دست بالا حضور یافته است. از سوی دیگر همکاری و تعامل تهران با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی خود گواهی بر صلح‌آمیز بودن فعالیت‌های هسته‌ای ایران است. برای مرور دستاوردهای هسته‌ای بویژه در دولت‌های نهم و دهم به سراغ دکتر علی باقری معاون سیاست خارجی و امور بین‌الملل شورای عالی امنیت ملی رفتیم. او به گرمی در ساختمان دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی پذیرای مان شد و با طمأنینه به سؤالاتمان پاسخ گفت. ادبیات دیپلماتیک و همچنین شخصیت گرم از جمله ویژگی‌های دکتر باقری است. او کاملاً بر مسائل مربوط به حوزه هسته‌ای و تحولات منطقه اشراف کامل دارد. در این گفت‌وگوی صمیمانه که نزدیک به 2 ساعت به طول انجامید به تحلیل آخرین وضعیت پرونده هسته‌ای و همچنین تحولات منطقه پرداختیم.

* آقای دکتر! در ابتدا مروری داشته باشیم بر فراز و نشیب‌های مذاکرات هسته‌ای در سال 1390.

** تحولات مربوط به موضوعاتی همچون موضوع هسته‌ای مربوط به یک سال خاص نیست که بگوییم در سال 90 چه اتفاقی افتاد و در سال 91 چه رخدادهایی را پیش‌رو خواهیم داشت، به‌دلیل آنکه مجموع هایی از شرایط داخلی و خارجی (درون‌زا و برون‌زا) روی این موضوع اثر دارد. در اواخر سال 89 گفت‌و‌گوهای استانبول انجام شد و در این مذاکرات طرف مقابل شرط‌هایی را برای مبادله سوخت مطرح کرد که ما نپذیرفتیم. در این گفت‌وگوها، کاترین اشتون تلاش داشت این طور القا کند که مذاکرات به شکست انجامیده و مسئول این ناکامی نیز طرف ایرانی است، لذا در پایان مذاکرات اعلام کرد هرگاه ایران آمادگی پذیرش شرایط مبادله سوخت مورد نظر طرف غربی را داشته باشد، ما آماده از سرگیری گفت‌وگوها هستیم.

در واقع با این تاکتیک سعی داشت طرف ایرانی را به انفعال بکشاند، اما در مقابل دکتر جلیلی نیز تصریح نمود ما آماده استمرار گفت‌وگوها حتی در این مرحله هستیم و جمهوری اسلامی ایران در چارچوب مقررات آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و معاهده ان پی تی آمادگی کامل دارد همکاری‌های هسته‌ای را با طرف مقابل جامه عمل بپوشاند. با این موضع طرف ایرانی، غربی‌ها متوجه شدند که تاکتیک مذاکراتی آنها برای تحمیل شروط غیرمنطقی‌شان بی‌اثر شده است، لذا کاترین اشتون به فاصله کمتر از دو هفته پس از گفت‌وگوهای استانبول طی نامه‌ای به دکتر جلیلی تصریح کرد طرف غربی آمادگی ورود به عرصه تعامل را دارد. در واقع نفس ارسال این نامه به این معنا بود که غربی‌ها نه تنها از تاکتیک به انفعال کشاندن طرف ایرانی در استانبول هیچ طرفی نبسته‌اند، بلکه برای خروج خود از موضع انفعالی مجبور شدند با ارسال نامه مسیر گفت‌وگوها را باز نگه دارند.

در مجموع در سال‌جاری در عرصه‌های سیاسی، حقوقی و فنی موضوع هسته‌ای تحولات متعددی رخ داده است. در عرصه فنی تولید صفحات سوخت با غنای 20 درصد برای رآکتور تحقیقاتی تهران، افزایش 50 درصدی ظرفیت تولید اورانیوم با غنای 5/3 درصد، افزودن سه هزار سانتریفیوژ به زنجیره سانتریفیوژهای مجتمع غنی‌سازی نطنز و چرخش بیش از 9 هزار سانتریفیوژ در این ساختگاه، بهره‌برداری از سانتریفیوژهای نسل جدید با ظرفیت تولید سه برابر سانتریفیوژهای موجود، به بهره‌برداری رسیدن نیروگاه اتمی بوشهر و نزدیک شدن برق تولیدی آن به ظرفیت اسمی و نیز اتصال برق تولیدشده در این نیروگاه به شبکه سراسری برق کشور، ساخت و آزمایش نخستین میله سوخت هسته‌ای و آغاز فعالیت غنی‌سازی در ساختگاه فردو از جمله مهمترین دستاوردهای دانشمندان، متخصصان و کارشناسان صنعت هسته‌ای کشور در سال 1390 است.

 البته هر چند تولید سوخت مورد نیاز رآکتور تحقیقاتی تهران به‌دلیل تبلور توانمندی‌های علمی، فنی، فناوری، صنعتی و نیز مدیریتی بخش‌های مختلف درگیر در موضوع بسیار حائز اهمیت است چرا که غربی‌ها تصور هم نمی‌کردند تا دانشمندان هسته‌ای ایران بتوانند چنین دستاوردهای استراتژیکی را در مدت زمان بسیار کمتر از آنچه آنها ادعا می‌کردند در قلب رآکتور تحقیقاتی تهران قرار دهند، اما اهمیت این ابتکار، خلاقیت و تلاش و مجاهدت دانشمندان ایرانی زمانی بیشتر جلوه‌گر می‌شود که متوجه شویم غربی‌ها تا چه حدی برای امتیازگیری از جمهوری اسلامی ایران در قبال تحویل صفحات سوخت سرمایه‌گذاری کرده و اعتبار خود را هزینه نمودند.

در عرصه حقوقی، شاهد انتشار گزارش مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به نشست پائیزه شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بودیم.

هرچند علی‌القاعده باید این گزارش یک رویداد حقوقی در موضوع هسته‌ای ایران در سال‌جاری قلمداد شود، اما طرح مجموعه‌ای از ادعاهای بی‌اساس درباره فعالیت‌های هسته‌ای کشورمان بدون هیچ مدرک و دلیلی که نادرستی اکثر موارد آن در پاسخ 117 صفحه‌ای جمهوری اسلامی ایران در سال 1386 آشکار شده بود، موجب شد این اقدام بیش از آن که ماهیت حقوقی داشته باشد، بیانگر اقدامی سیاسی از سوی مدیرکل آژانس باشد تا جایی که اعتراض رسمی دیگر کشورهای عضو شورای حکام آژانس از جمله کشورهای عضو جنبش عدم تعهد حتی روسیه و چین را برانگیخت و آنها را وادار کرد افزون بر سیاسی قلمدادکردن رویکرد مدیرکل آژانس و اعتراض به وی به‌دلیل مخدوش کردن جایگاه حقوقی مدیرکل، نسبت به رویکرد سیاسی وی و زیرپاگذاشتن شأن حقوقی جایگاه مدیرکل آژانس موضعگیری نمایند.

در این راستا قطعنامه شورای حکام آژانس درباره فعالیت‌های هسته‌ای کشورمان در نشست پائیزه شورای حکام نیز قابل توجه است، اما نکته بارز در این قطعنامه این بود که برای نخستین بار به جای اینکه ایران را موظف به همکاری با آژانس نماید با خطاب قراردادن آژانس، آن را موظف کرد تا با همکاری ایران مسائل موجود را بررسی و حل و فصل نماید. همچنین هیأت آژانس با سفر به جمهوری اسلامی ایران و برگزاری چند دور گفت‌وگو با طرف ایرانی با هدف تبادل نظر درباره نوع، دامنه و نتیجه همکاری میان دو طرف، بخش دیگری از پرونده حقوقی فعالیت‌های هسته‌ای ایران در سال 1390 را تشکیل می‌دهد.

در عرصه سیاسی تبادل چند نامه میان دکتر جلیلی و کاترین اشتون در ماه‌های اردیبهشت، تیر، شهریور، مهر و بهمن 1390، ارائه طرح موسوم به گام به گام درباره موضوع هسته‌ای ایران توسط روسیه، برگزاری سه دور مذاکره میان هیأت‌های ایرانی و روسی برای اصلاح طرح گام به گام و پذیرش بخشی از ایده‌های مورد نظر جمهوری اسلامی ایران از سوی روسیه و اعمال تغییر مورد نظر کشورمان در این طرح و نیز ناکامی امریکا و غربی‌ها در تصویب قطعنامه علیه فعالیت‌های هسته‌ای ایران در نشست پائیزه شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی با هدف ارجاع مجدد موضوع فعالیت‌های هسته‌ای ایران به شورای امنیت، از جمله تحولات مهم و کلیدی در این عرصه است.

نکته مهم در موضوع طرح گام به گام روسیه این است که برای نخستین ‌بار یکی از اعضای غیرغربی 1+5 طرحی برای موضوع هسته‌ای ایران بدون هماهنگی با امریکا و سه کشور اروپایی به جمهوری اسلامی ایران ارائه کرده است که این امر به نوبه خود نشانگر اثربخشی تلاش‌های دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران برای القای رویکرد واقع‌بینانه به موضوع فعالیت‌های هسته‌‌ای کشورمان در میان اعضای 1+5 است.

* اشاره کردید به پیشرفت‌های ایران در عرصه هسته‌ای. به گواه ناظران سیاسی اقتدار هسته‌ای ایران در زمینه دیپلماتیک و استقامت بر مواضع انقلابی باعث شد ما با دست برتر در مقابل گروه 1+5 حاضر شویم. اقتدار هسته‌ای ما را در طول این سال‌ها بویژه در دوره‌ دولت‌های نهم و دهم چگونه ارزیابی می‌کنید؟

** اگر بخواهیم به‌درستی به این پرسش پاسخ دهیم باید نگاهمان را فراتر از موضوع هسته‌ای ببریم. دستاوردهای نظام در عرصه هسته‌ای پس از روی کار آمدن دولت نهم بر هیچ کسی پوشیده نیست، اما نکته مهم کاوش ریشه‌ها و علل دستیابی به چنین موفقیت‌هایی است. در این زمینه می‌توان به طیفی از علت‌ها اشاره نمود، اما فکر می‌کنم ریشه اصلی حصول چنین پیشرفت‌هایی را باید در شکوفایی اندیشه‌های راهبردی حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری در زمینه ماهیت انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی و نیز ترجمه عملی این اندیشه‌ها در سازوکارهای طراحی، سیاستگذاری و اجرای فرایندهای مربوط به حوزه‌های مختلف از جمله سیاست خارجی جست‌وجو کرد.

تفکر حضرت امام برای اداره جامعه چند شاخص اصلی داشت که مقام معظم رهبری به‌عنوان ادامه‌دهنده سیره نورانی آن حضرت، این تفکر را استمرار داده و براساس شرایط، آن را توسعه و گسترش نیز دادند. در این چارچوب می‌توان به چند شاخص محوری که شالوده اصلی تفکر حضرت امام و رهبری را در شکل‌دهی به نظام اسلامی تشکیل می‌دهد اشاره ‌نمود:

یکم، نگاه به اسلام به‌عنوان یک مکتب که دارای راهکارهای عملی و نسخه‌های شفابخش برای اداره حیات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه و نیز راه‌حل‌های منطقی برای مسائل، مشکلات و تنگناهای زندگی بشر در دوره حاضر است. به‌عبارت دیگر بر مبنای این نگرش، اسلام ظرفیت ارائه الگوهای منسجم و جامع برای زندگی بشر در عرصه‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و... را دارد و الگوهای غربی نه‌تنها تأمین‌کننده شاخص‌ها و معیارهای سلبی و ایجابی مکتب اسلام نیست، بلکه سعادت بشر حتی از منظر معیارهای دنیوی را نیز نمی‌تواند تأمین نماید.

دوم، جمهوری اسلامی زاییده و امتداد جریان انقلاب اسلامی است، به این معنا که انقلاب اسلامی یک چشمه زلال و جوشان از تفکر اسلام ناب در عصر حاضر است که ثمره برجسته آن جمهوری اسلامی ایران است. این در حالی است که در مقاطعی طی دوره 34 ساله جمهوری اسلامی ایران، برخی جریان‌ها و شخصیت‌ها که به ظرفیت و توانمندی انقلاب اسلامی و اهداف نظام اسلامی در ایجاد جامعه سعادتمند براساس تفکر دینی، آگاهی و اشراف نداشتند، در راستای اهداف دشمنان انقلاب اسلامی، اصرار به جدایی این دو از یکدیگر داشتند.

این جریان‌ها در توجیه موضع خود بر این امر تصریح داشتند که جمهوری اسلامی به‌عنوان یک بازیگر در عرصه نظام بین‌المللی باید رفتارهای تعریف‌شده در قالب این نظام که توسط قدرت‌های سلطه‌گر تدوین شده و فرایند آن تأمین‌کننده منافع نامشروع آنها است، داشته باشد، در حالی که تعالیم اسلام ناب و سیره عملی حضرت امام و رهبری با این نوع تفکر همخوانی ندارد، برای مثال صدور حکم ارتداد سلمان رشدی از سوی حضرت امام دقیقاً مصداق بارزی بر نادرستی تفکر جدایی جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی از سوی حضرت ایشان است.

سوم، اتکا به ظرفیت قابل اعتماد مردم در همه عرصه‌ها، به این معنا که مردم باید در همه صحنه‌ها حضور مؤثر داشته باشند و لازمه این حضور نیز اقناع وجدان عمومی جامعه نسبت به روند تحولات است. در این راستا مشاهده می‌شود که حضرت امام و مقام معظم رهبری در موضوعات مهم تأکید بر روشنگری مردم و حضور آنها در صحنه داشته و دارند و تجربه نیز نشان داده که در طول چند دهه گذشته هر جا مردم حضور داشتند پیروزی از آنِ نظام بوده‌است.

همان مردمی‌که با دست خالی رژیم تا دندان مسلح متکی به قدرت‌های غربی را سرنگون کردند و با کمترین امکانات و تجهیزات در مقابل دشمن بعثی که مستظهر به حمایت و پشتیبانی کشورهای شرقی و غربی آن زمان بود، مقاومت نموده و او را شکست دهند و با اتکا به توانمندی‌های داخلی، مرزهای علم و دانش و فناوری را در عرصه‌های مختلف از جمله هسته‌ای درنوردیدند. دقیقاً اگر از این منظر به عبارت «انرژی هسته‌ای حق مسلم ما است» دقت کنیم متوجه می‌شویم که این عبارت صرفاً یک شعار نبود بلکه نمادی بود که همه ظرفیت‌های بالفعل و بالقوه ملت را در جهت تکمیل فرایند هسته‌ای شدن ایران اسلامی سوق داد.

در این چارچوب به‌خوبی می‌توان دریافت دولت نهم منویات حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری در هر سه عرصه را عملیاتی کرد و ایده‌هایی را که چند سال در گوشه انزوا به‌سر برده بود به حیات روزمره جامعه بازگرداند. در این راستا نیز بود که مقام معظم رهبری از گفتمان دولت بارها و بارها حمایت کردند و تصریح نمودند اتکای به مبانی اسلام ناب به‌عنوان بستر شکل‌گیری جامعه سعادتمند دینی، تأکید بر پویایی و نوزایی جریان انقلاب اسلامی و هم‌راستابودن و پیوند جمهوری اسلامی با انقلاب اسلامی و نیز محور بودن مردم به‌عنوان صاحبان اصلی انقلاب و کشور و اتکای واقعی نظام بر حرکت خروشان ملت بصیر از شاخص‌های بارز دولت نهم است.

بر این اساس دولت نهم ماشین هسته‌ای را که به‌دلیل سیاست‌های منفعلانه دوره قبل تا حد زیادی در سناریوی مورد نظر غربی‌ها قرار گرفته و عملاً از حرکت باز ایستاده بود، در بستر سناریویی که براساس سه شاخص فوق طراحی شده بود، به حرکت واداشت.

در این راستا دولت نهم با اتکا بر ارزش‌های انقلاب اسلامی و پیروی از سیره عملی حضرت امام(ره) و نیز تبعیت از رهنمودهای مقام معظم رهبری، از یک‌سو مبنابودن معیارهای دینی و تعالیم اسلام و شاخصه‌های انقلاب را در عرصه عملی نشان داد و از سوی دیگر عملاً ثابت کرد با اتکای به این ارزش‌ها است که می‌توان هم منافع ملی را تأمین کرد، هم عزت ملت را تثبیت نمود و هم حاکمیت ملی را تضمین کرد که این واقعیت را می‌توان به‌وضوح در موضوع هسته‌ای مشاهده کرد.

در همین چارچوب در حالی که در دوره‌ قبل با پذیرش بدعت تعلیق، فعالیت‌های هسته‌ای در عرصه‌های مختلف بویژه چرخه سوخت متوقف شد و به‌تبع آن عملاً مسیر پویش علمی در سطح دانشگاه‌ها نیز دچار رخوت و سستی گردید و برخورداری ملت ایران از برکات انرژی هسته‌ای در عرصه‌های مختلف صنعتی، کشاورزی، پزشکی و... دچار چالش جدی شد، اما در دولت نهم با تکیه بر ارزش‌های منبعث از تفکر حضرت امام و مقام معظم رهبری و با اتکا به توانمندی‌های ملی، رویکرد انفعالی در قبال قدرت‌های غربی به رویکرد فعال برای تبلور ظرفیت‌های علمی، فناوری و صنعتی و نیز تهاجم به مبانی غیرقانونی و متجاوزانه این قدرت‌ها در عرصه‌های حقوق بشر، تروریسم و نیز حفظ و تکثیر سلاح‌های کشتار جمعی به‌ویژه هسته‌ای تبدیل گردید.

* رویکرد دولت نهم مسیر «انفعال» در مقابل قدرت‌های غربی و در کنار آن «عقب‌نشینی» از حقوق و دستاوردهای ملی در عرصه‌های سیاسی، علمی، فناوری، صنعتی و... را به مسیر «پایداری» بر حقوق ملت ایران و «پیشرفت» در عرصه فعالیت‌های هسته‌ای تبدیل کرد.

** در دوره گذشته هر چه ما عقب‌نشینی کردیم فشار غربی‌ها افزایش یافت و فزون‌خواهی آنها بیشتر گردید، تا جایی که پس از دو سال و نیم از اجرای تعلیق فعالیت‌های هسته‌ای، غربی‌ها گفتند شما باید تعلیق موقت را به تعطیلی دایم فعالیت‌های هسته‌ای خود تبدیل کرده و سپس تأسیسات و تجهیزات هسته‌ای خود را تخریب کنید. در پی این رویکرد دولت‌های قبل بود که غربی‌ها وقیحانه پیشنهاد نمودند که در قبال استمرار تعلیق توسط ایران، آنها برای دانشمندان و متخصصان هسته‌ای کشورمان که به‌دلیل تعلیق بیکار شده بودند در داخل ایران کار پیدا کنند. برای درک ابعاد این واقعیت، مناسب است نگاهی بسیار گذرا به رفتار انفعالی طرف ایرانی از یک‌سو و زیاده‌خواهی غیرمنطقی و وقیحانه طرف غربی از سوی دیگر بیندازیم تا واقعیت‌ها را بیشتر حس کنیم.

پس از آن که در سال 1381 موضوع فعالیت‌های هسته‌ای ایران در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی مطرح گردید، سلسله اقدام‌هایی از سوی طرف‌های غربی شکل گرفت. در این راستا در حالی که در سوم شهریورماه 1382 جمهوری اسلامی ایران با ارسال نامه رسمی به مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، آمادگی رسمی خود را برای مذاکره درباره پذیرش پروتکل الحاقی اعلام نمود، قدرت‌های غربی کمتر از سه هفته بعد، نخستین قطعنامه علیه فعالیت‌های هسته‌ای کشورمان را در تاریخ 21 شهریورماه 1382 در شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی که اکثریت اعضای آن کشورهای غربی هستند، به‌تصویب رساندند. در مقطعی دیگر در شرایطی‌ که جمهوری اسلامی ایران اولاً در تاریخ 29 مهرماه 1382 و براساس توافق با وزرای خارجه سه کشور اروپایی‌ها (انگلیس، فرانسه و آلمان) در قالب بیانیه سعدآباد پذیرفت که تمامی فعالیت‌های غنی‌سازی اورانیوم و بازفراوری از جمله فعالیت و یا آزمایش سانتریفیوژها با و یا بدون مواد هسته‌ای و نیز نصب سانتریفیوژها را به حالت تعلیق درآورد و ثانیاً در تاریخ 19 آبان‌ماه 1382 نامه رسمی مبنی بر پذیرش پروتکل الحاقی را به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی ارسال کرد، بار دیگر کشورهای غربی حدود 2 هفته بعد، یعنی در پنجم آذرماه 1382 دومین قطعنامه علیه فعالیت‌های هسته‌ای کشورمان را در شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به تصویب رساندند.

در این چارچوب، با وجود اینکه در تاریخ 27 آذرماه 1382 جمهوری اسلامی ایران ضمن امضای پروتکل الحاقی اعلام کرد تا زمان تصویب آن در مجلس شورای اسلامی، مفاد آن را مورد اجرا می‌گذارد. در حالی که در 4 اسفندماه همین سال، ضمن توافق با سه کشور اروپایی در قالب موافقتنامه بروکسل متعهد گردید مونتاژ و آزمایش سانتریفیوژها و ساخت قطعاًت دستگاه‌های سانتریفیوژ را به حالت تعلیق درخواهد آورد، در تاریخ 25 اسفندماه 1382 یعنی درست سه هفته، بعد قدرت‌های غربی سومین قطعنامه علیه فعالیت‌های هسته‌ای کشورمان را در شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی از ‌تصویب گذراندند.

در ادامه، در حالی که طرف ایرانی در اول خردادماه 1382، همه ابعاد برنامه‌های حال و آتی هسته‌ای خود را طی گزارشی 1033 صفحه‌ای به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی ارائه نمود، کشورهای غربی در 29 خردادماه و سپس در 28شهریورماه چهارمین و پنجمین قطعنامه را علیه فعالیت‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران از تصویب شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی گذراندند. در این راستا جمهوری اسلامی ایران، براساس مفاد موافقتنامه پاریس (1383/08/25) فعالیت‌های تأسیسات یو سی اف اصفهان را که حتی طبق نظر فنی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی جزو فعالیت‌های غنی‌سازی اورانیوم محسوب نمی‌شود، در تاریخ دوم آذرماه 1383 به حالت تعلیق درآورد و درست یک هفته بعد، کشورهای غربی با وقاحت تمام ششمین قطعنامه را علیه فعالیت‌های هسته‌ای کشورمان به‌تصویب شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی تحت سیطره خود رساندند.

مروری گذرا به این روند به‌خوبی نشان می‌دهد که در مقابل هر گام عقب‌نشینی در مقابل غربی‌ها، آنها چندین گام به جلو آمدند و در حالی که در طی مذاکرات، خواسته‌های خود را تحمیل می‌کردند و پس از آن نیز طرف ایرانی این خواسته‌های غیرمنطقی و غیرقانونی را عملی می‌کرد، ولی آنها باز هم با تصویب قطعنامه دیگری حلقه فشار بر جمهوری اسلامی ایران را تنگ‌تر می‌نمودند، اما دولت نهم زنجیره «انفعال-عقب‌نشینی» را از هم گسست و رویکرد «پایداری – پیشرفت» را جایگزین آن نمود. این پایداری باعث شد تاکنون بیش از 9 هزار سانتریفیوژ در نطنز فعالیت کند، دستگاه‌های نسل جدید سانتریفیوژها در داخل ساخته شده و به کار گرفته شود، رادیوداروها در رآکتور تحقیقاتی تهران تولید شود، غنی‌سازی با درجه 20 درصد تولید شود، صفحه‌های سوخت مورد نیاز رآکتور تحقیقاتی تهران طراحی، تولید و نصب شود، ساخت‌گاه غنی‌سازی فردو طراحی گردیده، ساخته شده و به‌کار گرفته شود و... و از همه مهم‌تر نیروهای متخصص مورد نیاز توسعه فعالیت‌های هسته‌ای در دانشگاه‌های کشور تربیت شوند. اینها بخش‌هایی از پیشرفت‌های ملموس در عرصه صنعت و فناوری هسته‌ای کشورمان است که محصول رویکرد دولت‌های نهم و دهم است.

* در طول چند سال کشمکش هسته‌ای که میان ایران و چند قدرت غربی وجود دارد، فراز و نشیب‌های زیادی در این عرصه رخ داده و نتیجه تقابل‌های دو طرف در مقاطع مختلف دستاوردهای ایجابی و سلبی را به‌دنبال داشته است. به‌نظر شما روند کلی نبرد راهبردی میان ایران از یک‌سو و غربی‌ها از سوی دیگر چگونه است؟

** در دولت هشتم که همه خواسته‌های آنها برای جلوگیری از روند پیشرفت برنامه هسته‌ای ایران محقق شد، آنها از همه ظرفیت خود در شورای حکام آژانس برای تحمیل قطعنامه‌های متعدد علیه جمهوری اسلامی ایران استفاده کردند. با روی کار آمدن دولت نهم و ورود کشور به عرصه «پایداری و پیشرفت»، آنها تلاش کردند با تصویب چند قطعنامه در شورای امنیت سازمان ملل در سد مستحکم پایداری ملت ایران رخنه کرده و پیشرفت این ملت را دچار اخلال کنند، اما بعد از گذشت چند سال از اعمال تحریم‌ها، متوجه شدند که این ابزارها بر اراده آهنین ملت ایران نه‌تنها تأثیری ندارد، بلکه عزم آنها را نیز برای توسعه و پیشرفت جزم‌تر می‌کند.

سپس رو به اعمال تحریم‌های یکجانبه آوردند لذا کمتر از دو هفته از صدور قطعنامه 1929، امریکا و اتحادیه اروپا به‌طور جداگانه تحریم‌های گسترده‌ای علیه ملت ایران تحمیل کردند اما پس از گذشت چند ماه از اجرای این تحریم‌ها که آن را فلج‌کننده قلمداد کردند، دولت جمهوری اسلامی ایران در یک اقدام مبتکرانه دست به بزرگ‌ترین جراحی تاریخ اقتصاد کشور زد و طرح هدفمندی یارانه‌ها را اجرا کرد. این اقدام علاوه بر اینکه دستاورد تاریخی دولت دهم محسوب می‌شود، اما از آن مهم‌تر پتک سهمگینی بود که بر تفکری که مدعی تأثیرگذاری تحریم بر اراده ملت ایران بود، کوبید.

پس از این ناکامی‌ها، آنها دست به اقدام‌های بچگانه زدند. برای مثال از فروش سوخت به هواپیماهای مسافربری ایران در پایتخت‌های اروپایی خودداری نمودند که این امر نهایت استیصال آنها را نشان می‌داد. اما وقتی‌که در همه این عرصه‌ها ناکام ماندند و از تهدیدهای مکرر تهاجم نظامی نیز طرفی نبستند، توسط عوامل صهیونیست دست به ترور دانشمندان، متخصصان و دست‌اندرکاران برنامه هسته‌ای ایران زدند تا به خیال خود در اراده ملت مقاوم ایران خلل وارد نمایند.

در چارچوب راهبرد «پایداری – پیشرفت»، هرچه ملت ایران با عزمی راسخ‌تر در صدد تثبیت حقوق علمی، صنعتی و هسته‌ای خود باشد، قدرت‌های غربی هر روز تنازل بیشتری نسبت به ادعاها و مواضع خود داشته و خواهند داشت. هیچ‌گاه از یاد نمی‌بریم که چند سال قبل دولت امریکا رسماً اعلام کرده بود تا زمانی‌که ایران قطعنامه‌های شورای امنیت مبنی بر تعلیق فعالیت‌های هسته‌ای خود را اجرا نکند، حاضر نیست در قالب گروه 1+5 پشت میز مذاکره با ایران بنشیند، اما در مقطع زمانی آخر ریاست جمهوری جرج بوش پسر، در حالی که ایران نه تنها بدعت تعلیق را نپذیرفته بود و همچنان فعالیت‌های هسته‌ای خود را توسعه می‌داد، امریکایی‌ها نماینده خود را به گفت‌وگوهای ژنو 1 در سال 1387 فرستادند.

البته برای اینکه به‌نوعی عقب‌نشینی خود را کمرنگ جلوه دهند، تصریح کردند نماینده امریکا صرفاً به‌عنوان ناظر در گفت‌وگوها شرکت می‌کند و در روند مذاکرات شرکت نخواهد کرد، چندی بعد در حالی که فعالیت‌های هسته‌ای ایران از نظر کمی افزایش یافته و از لحاظ کیفی ارتقا یافته بود، امریکایی‌ها نماینده خود را با حق ورود در روند مذاکرات به گفت‌وگوهای ژنو2 در سال 1388فرستادند و از آن پس نیز پای ثابت مذاکرات ایران و 1+5 گردیدند. همین امریکایی‌ها که زمانی اجرای تعلیق توسط ایران را شرط حضور خود در گفت‌وگوهای 1+5 اعلام کرده بودند، در سال 1389 و پس از گفت‌وگوهای استانبول، اظهار کردند که طرف ایرانی برای استمرار گفت‌وگوها شرط تعیین می‌کند، به عبارت دیگر بنا بر اذعان خود امریکایی‌ها، دوره‌ای که آنها برای گفت‌وگوها شرط تعیین می‌کردند سپری شده و آنها در شرایطی قرار گرفته‌اند که به اعتراف خودشان باید پذیرای شرایط طرف مقابل (ایران) باشند.

ایران با آژانس تعامل و همکاری زیادی داشته است، نمایندگان آژانس بارها و در چندین نوبت به ایران سفر کرده‌اند و به اقدام‌های مربوط پرداخته‌اند، اما در این میان برخی کشورها روی این نهاد بین‌المللی فشار آورده و می‌آوردند.

* می‌خواهم بدانم که گروه 1+5 دقیقاً چه می‌خواهد و دنبال چیست و ایران چه پاسخی دارد؟

** جمهوری اسلامی ایران عضو مسئول آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و معاهده عدم اشاعه سلاح‌های هسته‌ای (ان پی تی) است. همان‌طور که جنابعالی اشاره کردید جمهوری اسلامی ایران همکاری بسیار خوبی با آژانس داشته و دارد و در برخی مقاطع حتی فراتر از تعهدات خود نیز با آژانس همکاری کرده‌است. نکته مهم در این زمینه این است که جمهوری اسلامی ایران بر این باور است همان‌طور که با آژانس همکاری می‌کند و تعهدات خود را در قبال معاهده ان پی تی انجام می‌دهد، انتظار دارد آژانس نیز به وظایف خود در قبال ایران به‌عنوان یک عضو مسئول عمل کند. به‌عبارت دیگر جمهوری اسلامی ایران بر این باور است که میان «تکالیف» و «حقوق» باید توازن باشد.

غربی‌ها در قالب 1+5 تلاش می‌کنند «حقوق» مصرح جمهوری اسلامی ایران در چارچوب اساسنامه آژانس و معاهده ان پی تی را زیر پا بگذارند، اما در طول چند سال اخیر و با توجه به تثبیت دستاوردهای فنی هسته‌ای و با عنایت به راهبرد منطقی و کارآمد «پایداری-پیشرفت» و نیز اتخاذ تاکتیک‌های مؤثر توسط جمهوری اسلامی ایران در عرصه مذاکرات با 1+5، آنها مجبور شده‌اند تا در مسیر اعتراف عملی به حقوق هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران در چارچوب

ان پی تی گام بردارند.

* اخیراً آقای آمانو هم در سالگرد مراسم 22 بهمن در وین شرکت کرد و در آنجا گفت ایران کشوری صلح‌طلب است. این برخورد را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

** پس از گزارش غیرحقوقی مدیرکل آژانس به نشست پائیزه شورای حکام، بسیاری از کشورهای عضو آژانس از جمله روسیه، چین و نیز کشورهای عضو جنبش عدم تعهد نسبت به درج چندین ادعای بدون سند و مدرک علیه فعالیت‌های هسته‌ای صلح‌آمیز جمهوری اسلامی ایران اعتراض کرده و مدیرکل را از اتخاذ مواضع سیاسی که موجب خدشه‌دار شدن جایگاه و شأن حقوقی مدیرکل آژانس می‌شود برحذر داشتند. اعتراض کشورهای عضو آژانس به مدیرکل آنقدر جدی بود که روسیه و چین علیه مدیرکل هشدار دادند و سفرای این دو کشور نزد آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در دیدار با آمانو اعتراض کشورهای خود را به این رویکرد مدیرکل آژانس رسماً به وی ابلاغ نمودند. از سوی دیگر نیز جمهوری اسلامی ایران بنا به جایگاه خود در آژانس برخوردی هوشمندانه و سازنده با این گزارش داشت. در این شرایط بود که مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در یک حرکت منفعلانه برای نخستین‌بار به مراسم جشن 22 بهمن در محل اقامتگاه سفیر کشورمان نزد آژانس بین‌المللی انرژی اتمی حاضر شد.

* دانشمندان هسته‌ای کشور اواخر سال 90 دیداری با رهبر معظم انقلاب داشتند که بازتاب گسترده‌ای داشت. یک نکته‌ای که معظم‌له در این دیدار بیان داشتند و خیلی مهم است، این بود که فرمودند: «سلاح هسته‌ای قدرت واقعی نیست. ملت بزرگ ایران اقتدار متکی به سلاح هسته‌ای را در هم خواهد شکست». تحلیل شما از این سخنان رهبر معظم انقلاب چیست؟

** در طول چند سال گذشته هر دو گزاره مورد اشاره رهبر معظم انقلاب در عمل به اثبات رسیده‌است. اگر سلاح هسته‌ای قدرت‌آفرین بود، اتحاد جماهیر شوروی سابق از هم فرو نمی‌‌پاشید. اگر سلاح هسته‌ای قدرت‌آفرین بود ایالات متحده امریکا با این وضع فضاحت‌بار مجبور به خروج از عراق نمی‌شد. اگر به‌خاطر داشته باشید امریکایی‌ها در زمان اشغال عراق از موضوعی به‌نام خاورمیانه جدید سخن می‌گفتند. خانم رایس که در آن مقطع وزیرخارجه امریکا بود، در یک سخنرانی در دانشگاه قاهره، مانیفست خاورمیانه جدید مورد نظر امریکا را ارائه کرد. وی در این سخنرانی گفت: «ما در 6 دهه گذشته برای به‌دست‌آوردن امنیت، دموکراسی را فدا کردیم»، به‌عبارت دیگر رایس قصد داشت بگوید برای تأمین امنیت رژیم صهیونیستی، حاضر شدیم دیکتاتورهای عرب را در منطقه حفظ نموده و جایگاه آنها را تحکیم کنیم.

وی در ادامه افزود: «اما امروز بعد از گذشت 60 سال، در منطقه نه امنیت داریم و نه دموکراسی، امریکا قصد دارد تا با ایجاد دموکراسی مورد نظر خود در عراق، دموکراسی را از عراق به سایر کشورهای منطقه تسری دهد.» در واقع نگاه امریکایی‌ها به عراق صرفاً نگاه به یک کشور دارای منابع عظیم نفتی و دارای جایگاه سوق‌الجیشی در منطقه نبود، هر چند این معیارها برای امریکایی‌ها نیز مهم بوده و هست، ولی طراحی امریکا برای اشغال عراق، فراتر از خود عراق بود، اما همین امریکا که برای این هدف بزرگ منطقه‌ای، وارد عراق شده بود علی‌رغم داشتن بزرگ‌ترین زرادخانه سلاح‌های هسته‌ای، مجبور شد عراق را با سرافکندگی ترک کند. اگر سلاح هسته‌ای قدرت‌آفرین بود رژیم صهیونیستی در جنگ 33 روزه از یک حزب انقلابی و اسلامی شکست نمی‌خورد تا حدی که نتوانست با این تهاجم سنگین، حتی دو سرباز اسیر خود را از چنگ دلاورمردان حزب‌الله رها کند. اگر سلاح هسته‌ای قدرت‌آفرین بود رژیم اشغالگر قدس در جنگ 22 روزه از عده‌ای انسان‌های تحت محاصره و بی‌سلاح شکست نمی‌خورد تا حدی که از رهاسازی یک سرباز اسیر خود نیز عاجز بماند.

صهیونیست‌ها در دو جنگ 33 روزه و 22 روزه با همه تجهیزات و تسلیحاتی که به‌کار گرفتند و با عنایت به اینکه به اذعان خودشان بیش از 200 کلاهک اتمی دارند ولی ناتوان از رهاسازی 2 سرباز خود از دست مجاهدان حزب الله و یک سرباز خود از دست رزمندگان حماس بودند و پس از ناکامی در هر دو جنگ مجبور شدند از طریق گفت‌وگو و توسط یک کشور واسطه، وارد مذاکره با حزب الله و حماس شوند و در قبال رهاسازی سه سرباز خود، صدها اسیر لبنانی و فلسطینی را آزاد نمایند.

اما گزاره دوم بسیار مهم‌تر است چرا که دو محور را تعقیب می‌کند؛ یکی درهم‌شکستن قدرت متکی به سلاح هسته‌ای و دیگری وقوع این امر توسط ملت ایران. در واقع با اثبات این گزاره، نه‌تنها اقتدار ناشی از سلاح هسته‌ای قدرت‌های استکباری در هم شکسته می‌شود، بلکه مشخص می‌شود بنیان اصلی این اقتدارشکنی، متکی به اقتدار فراگیر نظام جمهوری اسلامی ایران است. این گزاره نیز تاکنون در عمل بارها به اثبات رسیده‌است.

 نفوذ معنوی جمهوری اسلامی ایران در منطقه به‌ویژه عراق، لبنان و فلسطین و کمک‌های ملت ایران به مردم مظلوم و بی‌دفاع لبنان و فلسطین در طول سال‌های گذشته بر هیچ‌کس پوشیده نیست. در طول جنگ 33 روزه همه شاهد بودند که تنها حامی مردم ستمدیده لبنان، ملت ایران بود و حتی بسیاری از دولت‌های عربی، نه‌تنها از مردم لبنان حمایت نکردند بلکه ظرفیت‌های خود را در راستای تحکیم موقعیت رژیم صهیونیستی نیز به‌کار گرفتند. جنگ 22 روزه وضعیتی شگفت‌انگیزتر داشت، چرا که در حالی که برخی دیکتاتورهای عرب، حمایت ایران از ملت لبنان در جنگ 33 روزه را به شیعه‌بودن حزب‌الله مربوط می‌دانستند و ایران را به طایفه‌گری متهم می‌نمودند، ولی اوضاع در غزه این‌گونه نبود. شاید حتی یک شیعه نیز نتوان در سراسر غزه یافت، اما در عین حال دیکتاتورهای عرب، نه‌تنها از مسلمانان و اعراب ساکن سرزمین غزه حمایت نکردند، بلکه وقیحانه در راستای خواست و نیاز رژیم صهیونیستی گام برداشته و مردم مظلوم و بی‌دفاع فلسطین در غزه را در مقابل تهاجم پیشرفته‌ترین تجهیزات نظامی صهیونیست‌ها تنها گذاشتند.

در این چارچوب می‌توان واقعیت کلام مقام معظم رهبری درباره عزم، اراده و قدرت ملت ایران برای درهم کوبیدن اقتدار متکی به سلاح هسته‌ای را با تمام وجود حس کرد. در همین راستا ملت ایران توانست با درهم‌شکستن اقتدار متکی به سلاح هسته‌ای رژیم صهیونیستی در لبنان و فلسطین، موازنه قدرت در منطقه را که سال‌ها به سود این رژیم رقم خورده بود، تغییر داده و جریانِ مقاومتِ متکی بر خواست و اراده ملت‌های منطقه را در موضع برتر قرار داده و عملاً با متلاشی‌کردن هیمنه قدرت‌های متکی به سلاح هسته‌ای از جمله امریکا و رژیم صهیونیستی نزد ملت‌های منطقه، زمینه وقوع بیداری اسلامی در کشورهای منطقه را فراهم آورده و در تقابل راهبردی با نظام سلطه، گستره و عمق اقتدار منطقه‌ای خود را به رخ امریکایی‌ها بکشد.

* تعامل ایران با کشورهای روسیه و چین در این مقطع حساس چگونه است؟ سفرها و مذاکرات آقای دکتر جلیلی و شما در چارچوب موضوع هسته‌ای است یا درباره چالش‌های منطقه‌ای نیز رایزنی صورت می‌گیرد؟

** اگر بخواهیم به ریشه‌ها و ابعاد واقعی مناسبات با روسیه و چین در مقطع اخیر پی ببریم، مناسب است موضوع را از منظر سیاست هسته‌ای نظام در چند سال اخیر ارزیابی نماییم. در دوره دولت قبل ما شاهد صدور 6 قطعنامه از سوی شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی علیه فعالیت‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران بودیم. نکته جالب این است که همه قطعنامه‌های شورای حکام در آن مقطع به‌صورت اجماع و بدون حتی یک رأی مخالف علیه جمهوری اسلامی ایران تصویب شد، البته جالب‌تر آن است که در زمان صدور یک قطعنامه در آن دوره، کشورمان عضو شورای حکام آژانس نیز بوده‌است.

 به‌عبارت دیگر با تصویب 6 قطعنامه از سوی شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، آن هم به‌صورت اجماع، غربی‌ها دستاویز مناسبی برای القای امری نادرست مبنی بر نگرانی جامعه بین‌المللی نسبت به برنامه هسته‌ای ایران را در دست داشتند، اما در دولت نهم ورق برگشت به گونه‌ای که قطعنامه‌ای که در نخستین نشست شورای حکام آژانس در این مقطع برگزار شد، بدون اجماع به‌تصویب رسید، یعنی روند ادعایی غربی‌ها مبنی بر اجماع جامعه بین‌المللی علیه برنامه هسته‌ای ایران با رایزنی با برخی کشورهای دوست عملاً شکسته شد. این روند با رخدادی که در نشست شورای حکام آژانس در پائیز 1388 روی داد مسیر تکاملی خود را طی نمود به‌گونه‌ای که در این نشست 10 کشور عضو شورای حکام به قطعنامه پیشنهادی علیه برنامه هسته‌ای ایران رأی ندادند.

نکته قابل توجه این است که برخلاف دوره قبل که فعالیت‌های هسته‌ای ما متوقف شده بود و قطعنامه‌ها با اجماع تصویب می‌شد، در این مقطع با وجود استمرار و توسعه مقتدرانه فعالیت‌های هسته‌ای صلح‌آمیز کشورمان، غربی‌ها از صدور قطعنامه به‌صورت اجماع ناتوان شدند.

اما اتفاقی که در نشست پائیز امسال شورای حکام رخ داد جالب‌تر بود، چرا که در این نشست نه‌تنها قطعنامه مورد نظر امریکا و غربی‌ها برای ارسال مجدد موضوع فعالیت‌های هسته‌ای کشورمان به شورای امنیت سازمان ملل در شورای حکام آژانس رأی نیاورد، بلکه به‌جای آن قطعنامه‌ای تصویب شد که برای نخستین‌بار به‌جای «الزام ایران برای همکاری با آژانس»، «آژانس را موظف نمود تا با همکاری ایران» مسائل مربوط به برنامه هسته‌ای ایران را حل و فصل نماید. نکته مهم این است که بخش زیادی از ناکامی امریکا و غربی‌ها در این اجلاس، مرهون تلاش پیگیر روسیه و چین در نشست شورای حکام بود. بنابراین تحرک مؤثر و محتوایی سیاست خارجی توانست تا دریچه‌های جدیدی در عرصه بین‌المللی برای تأثیرگذاری بر نهادهایی که به‌طور سنتی مرکزی برای جولان سیاست‌های امریکا و دیگر کشورهای غربی بود، بگشاید. از سوی دیگر تشدید سیاست‌های مقابله‌جویانه از سوی امریکا علیه روسیه و چین انگیزه‌ای جدی در این کشورها ایجاد کرده‌است.

تا در مسیر ارتقای مناسبات راهبردی خود با جمهوری اسلامی ایران گام‌های جدی‌تر و بلندتری بردارند. همان‌طور که می‌دانید امریکایی‌ها پس از انتخابات مجلس در روسیه، بی‌محابا به‌عنوان حامی مخالفان دولت نقش‌آفرینی کردند و حتی سفیر جدید امریکا در مسکو نیز که از طراحان و نظریه‌پردازان انقلاب‌های رنگی است در نخستین برنامه‌های خود به‌عنوان سفیر، با مخالفان دولت ملاقات نمود. از سوی دیگر در سند راهبرد دفاعی امریکا در سال 2012، امریکایی‌ها چین را به‌عنوان نخستین تهدید امنیتی خود مطرح کرده و در چند بخش نیز ایران و چین را در کنار هم از محورهای تهدید برای منافع خود محسوب نمودند.

در این راستا طی سال‌جاری دیدار میان مقام‌های بلندپایه سیاسی - امنیتی ایران و روسیه و ایران و چین به‌طور جهشی افزایش یافت.

* شما چند سفر برای مذاکره به مسکو و پکن داشتهاید؟

** به‌طور متوسط در طول 9 ماه آخر سال‌جاری، هر ماه یکی از مقام عالی‌رتبه سیاسی – امنیتی ایران و روسیه به تهران و یا مسکو سفر نموده‌اند. اینجانب نیز 5 مرتبه در طول سال‌جاری به روسیه سفر کردم. در مورد چین نیز همین وضعیت با شرایط خاص خود در جریان است و طی چند ماه آخر سال مقام‌های سیاسی دو کشور به تهران و پکن سفر نموده‌اند. اما نکته مهم در تعاملات میان ایران و روسیه و چین در این مقطع این است که باورهای سه طرف نسبت به ماهیت سیاست‌های تجاوزطلبانه امریکا به یکدیگر نزدیک شده و پکن و مسکو به رویکرد جمهوری اسلامی ایران مبنی بر توقف‌ناپذیری روند سلطه امریکا و لزوم ارتقای تعاملات راهبردی دوجانبه و چندجانبه برای مقابله با این روند نزدیک شده‌اند.

* یکی از موضوعاتی که همواره مطرح می‌شود، این است که ما با چین و روسیه در مورد تحولات منطقه رایزنی و همکاری داشته‌ایم. آیا این موضوع صحت دارد؟

** ما در دوره اخیر به‌طور مستمر با طرف‌های ذیربط تحولات منطقه رایزنی داشته‌ایم از جمله با دو کشور روسیه و چین نیز در این زمینه، طیفی از مسائل را مورد بررسی قرار داده‌ایم و از آنجا که جمهوری اسلامی ایران با اشراف مؤثر بر روند تحولات درون‌زا و برون‌زای منطقه و با عنایت به ارتباط‌های تاریخی خود با طرف‌های مختلف در منطقه، جایگاه ویژه‌ای را برای حل مسائل و مشکلات منطقه بر مبنای خواست و حقوق ملت‌های آن دارد. در این راستا مقام‌های چین و روسیه که در موضوع لیبی متوجه نیرنگ غربی‌ها در پوشش دفاع از حقوق بشر شده و برای آنها مسلم شد که هدف اصلی غربی‌ها تسلط کامل بر این منطقه حساس و در اختیار گرفتن منابع نفتی این کشور است، تصمیم گرفتند تا با سلسله اقدام‌های سیاسی در عرصه‌های منطقه‌ای و بین‌المللی از اجرای طراحی‌ها و برنامه‌های غربی‌ها در سوریه جلوگیری نمایند به گونه‌ای که تاکنون دو قطعنامه پیشنهاد غربی‌ها علیه سوریه در شورای امنیت را وتو کردند.

* حالا که صحبت از تحولات منطقه شد، جنابعالی روند این تحولات را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

** بیداری اسلامی واقعیتی ‌است که در کشورهای منطقه جلوه‌گری می‌کند.

این بیداری حاصل سال‌ها سرکوب مطالبات مشروع دینی و مدنی ملت‌های منطقه است که دیکتاتورهای عرب با هدایت و مجوز قدرت‌های غربی و امریکا اقدام به مقابله با خواست‌های اساسی این ملت‌ها کردند، اما نکته مهم اینکه برخی رفتارهای دولت‌هایی که بیداری اسلامی در آنها به منصه ظهور رسیده‌است، آن‌گونه که باید و شاید در چارچوب خواست‌ ملت‌های مسلمان نیست. پاسخ به این شبهه در تفاوت قائل‌شدن میان «بیداری اسلامی» و «انقلاب اسلامی» است.

بیداری اسلامی جلوه‌ای از انفجار نور انقلاب اسلامی است و برای اینکه این جریان به پدیده مبارک انقلاب اسلامی نزدیک شود مقدمات و شرایطی را لازم دارد. سابقه تاریخی تمدن و فرهنگ ملت ایران، به‌عنوان پیروان راستین مکتب اهل‌بیت علیهم السلام، جایگاه راهبردی و تأثیرگذار ولایت فقیه و نیز رهبری عالمانه، مدبرانه و شجاعانه امام خمینی، دو ویژگی بسیار اساسی انقلاب اسلامی ایران بود که ملت‌های منطقه از آنها محروم هستند. اما به ‌هر حال برگزاری انتخابات در چند کشور منطقه، نشان داد که ملت‌های منطقه با تأسی از انقلاب اسلامی به اسلام سیاسی رأی دادند، اسلامی‌که دارای برنامه برای حیات اجتماعی بشر است. در مجموع پیشرفت‌ها و موفقیت‌های ملت ایران در عرصه‌های مختلف اقتصادی، صنعتی، فناوری، علمی و بویژه تقابل موفق جمهوری اسلامی ایران با نظام سلطه، مسیر جدیدی را پیش روی ملت‌های منطقه در اتکا به توانمندی‌های ذاتی خود و مقابله جدی با اهداف و سیاست‌های سلطه‌جویانه برخی قدرت‌های غربی از جمله امریکا ایجاد می‌کند.

* روند تحولات در سوریه را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

** سوریه یکی از محورهای اصلی مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی طی سال‌های گذشته بوده‌است.

نقش سوریه در حمایت از جریان مقاومت در جنگ‌های 33روزه و 22روزه قابل انکار نیست. جالب آن که در همان زمان برخی دیکتاتورهای عرب که اکنون داعیه‌‌دار دموکراسی در منطقه شده‌اند، نه‌تنها هیچ اقدامی برای حمایت از برادران و خواهران مسلمان و عرب بی‌پناه خود در سرزمین تحت محاصره غزه نکردند، بلکه ظرفیت‌های مختلف خود را در اختیار رژیم صهیونیستی نیز قرار دادند.

به‌نظر می‌رسد سوریه در حال پس‌دادن تاوان حمایت از مقاومت در طول چند سال گذشته و عدم پیروی از برخی دیکتاتورهای عرب برای مقابله با جریان مقاومت است. به ‌هر حال اینکه کشورهایی که سابقه هیچ‌گونه دموکراسی و مردم‌سالاری نداشته و حتی واژه‌هایی مانند انتخابات در قاموس سیاسی آنها جایگاهی ندارد و تا چندی پیش زنان‌ که نیمی از جمعیت آنها را تشکیل می‌دهند حتی حق داشتن شناسنامه نیز نداشتند و امروز نیز از برخی حقوق اولیه شهروندی محروم هستند، مدافع دموکراسی در دیگر کشورها شده‌اند، از طنزهای تلخ دوره حاضر است.

* اگر احیاناً غربی‌ها با برخی کشورهای منطقه مثل عربستان و... به سوریه حمله نظامی کنند، واکنش ایران چیست؟

** تا کنون نشنیده‌ام که کشورهای منطقه قصد حمله نظامی به سوریه را داشته باشند، ولی برخی مقام‌های عربی به‌صراحت از ارسال کمک‌های نظامی به مخالفان سوریه سخن گفته‌اند. به‌دلایل مختلف ورود غربی‌ها یا برخی کشورهای عربی به عرصه اقدام نظامی در سوریه بعید است، چرا که اولاً پیامدهای چنین اقدامی برای غربی‌ها و دیکتاتورهای عرب‌ها قابل پیش‌بینی نیست و ثانیاً با مخدوش‌شدن امنیت سوریه، رژیم صهیونیستی با تهدیدهای جدی امنیتی از جانب خاک سوریه مواجه خواهد شد. حتماً به‌خاطر دارید که 25 اردیبهشت‌ماه سال 90 و همزمان با شصت و سومین سالگرد اشغال فلسطین که به‌نام روز نکبت معروف است، بسیاری از فلسطینی‌ها از کشورهای هم‌مرز با سرزمین‌های اشغالی از جمله سوریه با در دست داشتن کلیدهای نمادین به نشانه کلیدهای منازل خود در سرزمین‌های 1967 و 1948، مرزهای این رژیم را درنوردیدند و وارد سرزمین‌های اشغالی شدند که این امر موجب وحشت صهیونیست‌ها شد و با آتش‌گشودن به‌سمت انسان‌های بدون سلاح، تعدادی از آنها را شهید و مجروح کردند.

بنابراین تکرار چنین رویدادهایی با ابعاد وسیع‌تر پس از تهاجم نظامی به سوریه، دور از انتظار نخواهد بود و از این‌رو است که غربی‌ها و عرب‌ها در دست‌زدن به اقدام مستقیم نظامی در سوریه جانب احتیاط را رعایت می‌کنند. به ‌هر حال اگر چنین خطای راهبردی از سوی غربی‌ها سر بزند، سوریه مانند آهنربایی همه نیروهای تندرو و افراطی منطقه را که کینه تاریخی نسبت به رژیم صهیونیستی دارند، به سوی خود جذب خواهد کرد و جهت درگیری تغییر خواهد نمود.

* تعدادی از دانشمندان ما توسط رژیم صهیونیستی به شهادت رسیده‌اند. در این مورد جامعه جهانی واکنش چندانی نشان نداد، اما دانشمندان ما همچنان مسیر پیشرفت کشور را ادامه می‌دهند. ارزیابی شما در این باره چیست؟

** ترور دانشمندان ایرانی از چند جنبه قابل توجه است. نخست از منظر انسانی، نشانگر آن است که دشمنان ما هیچ احترامی برای ارزش‌های انسانی قائل نیستند و با کشتن انسان‌های بی‌گناه قصد دارند به اهداف نامشروع خود دست یابند. دوم از منظر علمی، نشانگر آن است که نگرانی ادعایی دشمنان ما درباره انحراف فعالیت‌های هسته‌ای ایران بی‌مبنا است و آنها با ترور اساتید دانشگاه و پژوهشگران علمی درصدد هستند تا همچنان انحصار علم را در چند کشور معدود نگه دارند و از رسیدن دیگر ملت‌ها به مرزهای دانش در هراس هستند. سوم از منظر راهبردی، نشانگر آن است که دشمنان ملت ما پس از ناکامی در اقدام‌های تقابلی پیشین خود از جمله تحریم‌های اقتصادی، مالی، اجرای جنگ روانی و تهدید به جنگ، دچار سردرگمی و استیصال در قبال اقتدار ملت ایران در عرصه‌های علم و فناوری شده و تنها راه مقابله با پیشرفت ایران را ترور فرزندان رشید این ملت بزرگ می‌بینند.

اما نکته مهم این است که جمهوری اسلامی ایران در شرایط کنونی دارای ظرفیت‌ها و زیرساخت‌های مستحکم علم و فناوری است و شهادت چند سردار عرصه جهاد علمی در اراده آهنین سرداران و سربازان این عرصه نه‌تنها تأثیر ندارد، بلکه خون پاک این شهیدان به صنعت و فناوری هسته‌ای ما ارزش و اعتبار معنوی و قدسی بخشیده‌است.

جالب است که بدانید شهیدان دکتر علی‌محمدی و دکتر شهریاری که از اساتید مسلم رشته‌های مربوط به خود بوده و دارای جایگاه علمی در ایران و خارج از ایران بوده‌اند، از ابتدای دوره دبستان تا پایان دوره دکترا را در داخل کشور تحصیل کرده‌اند. این امر به این معنا است که ایران توانمندی تولید و تکثیر علی‌محمدی‌ها و شهریاری‌ها را داشته، دارد و خواهد داشت و دشمنان ملت ایران در این عرصه نیز با ناکامی مواجه خواهند شد.

* چشم‌انداز تحولات در عرصه خارجی در دوره پیش‌رو را چگونه می‌بینید؟

 ** اگر بخواهیم به برآوردی صحیح از روند تحولات سیاست خارجی در سال 1391 دست یابیم، مناسب است نگاهی موشکافانه به تهدیدها و فرصت‌هایی که برای جمهوری اسلامی ایران و دوستان منطقه‌ای و جهانی آن از یکسو و مخالفان و دشمنان ملت ایران از سوی دیگر در عرصه‌های مختلف اقتصادی، سیاسی، نظامی، اطلاعاتی و امنیتی متصور است، داشته باشیم. دشمنان ما در طول سال‌های گذشته از به‌کارگیری هیچ ظرفیتی برای مقابله با ملت ایران فروگذار نکردند.

برخی قدرت‌های غربی و در رأس آن امریکا در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به بهانه‌های گوناگون موانع زیادی را در عرصه اقتصادی در مسیر پیشرفت ملت ایران قرار دادند و در این راستا حتی بر خلاف ادعای دروغین داعیه‌داربودن حقوق بشر، از فروش کالاهای ضروری و حیاتی به جمهوری اسلامی ایران خودداری نمودند. شور و نشاط اقتصادی در سراسر کشور و بهره‌برداری مستمر از طرح‌های راهبردی اقتصادی و صنعتی و نیز استمرار اجرای موفق طرح هدفمندی یارانه‌ها در دوره‌ای که غربی‌ها با اجرای تحریم‌های یک‌جانبه ادعا می‌کردند که این فشارها اقتصاد ایران را فلج خواهد کرد، بزرگ‌ترین ابزار اعمال فشار آنها علیه ملت ایران را بی‌تأثیر نمود.

امریکا‌یی‌ها در مسیر مقابله با اراده ملت ایران حتی حاضر شدند وجهه ظاهری حقوق بشری خود را مخدوش نموده و فروش رادیوداروهای مورد نیاز بیماران ایرانی را به شروط غیرقابل تحقق منوط نمایند، اما عزم راسخ این ملت و دانشمندان هسته‌ای آن بار دیگر جلوه‌گری کرد و در اقدامی شگرف با تولید رادیوداروها و نیز تولید صفحات سوخت مورد نیاز راکتور تحقیقاتی تولیدکننده رادیودارو، چنان دشمن را گیج و متحیر نمود که حتی نتوانست سردرگمی خود را از این ابتکار، خلاقیت و اراده یک ملت رشید پنهان نماید.

از سوی دیگر تحریم خرید نفت ایران توسط چند کشور اروپایی آخرین حربه آنها برای تحمیل خواست‌های نامشروع خود بر ملت ایران بود تا از این طریق به‌زعم خود جمهوری اسلامی ایران را از بخشی از درآمدهای خود محروم نمایند، اما پیش از اینکه این ترفند اروپایی‌ها اجرایی شود، جمهوری اسلامی ایران فقط با اعلام تحریم بخش بسیار کوچکی از نفت صادراتی خود به دو کشور اروپایی، تکانه جدی بر بازار نفت وارد نمود و موجب افزایش قابل توجه قیمت نفت گردید و ظرفیت تأثیرگذار خود در بازار انرژی را به رخ غربی‌ها کشید. بر این مبنا جمهوری اسلامی ایران توانمندی سلبی و ایجابی خود را برای بی‌اثرنمودن تحریم‌ها و حتی معکوس‌نمودن پیکان فشار تحریم‌ها به سمت خود آنها ثابت نمود و چشم‌انداز روشنی از مدیریت مؤثر و کارای تحریم‌های اقتصادی و علاوه بر آن گشودن دریچه‌های جدیدی برای ارتقای فعالیت‌های اقتصادی در سال جدید را پدیدار نمود.

یکی دیگر از عرصه‌های تهدید دشمن علیه جمهوری اسلامی ایران القای انزوای بین‌المللی کشورمان است تا از این طریق از دامنه و عمق نقش‌آفرینی مؤثر نظام در مناسبات منطقه‌ای و جهانی بکاهد، اما ارتقای تعاملات راهبردی با کشورهای چین و روسیه، تثیبت حضور منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران، انزوای امریکا و رژیم صهونیستی بویژه پس از تحولات بیداری اسلامی در منطقه، چشم‌انداز واضحی از ارتقای نقش‌آفرینی جمهوری اسلامی ایران در عرصه سیاسی منطقه و جهان و ناکامی دشمنان ملت ایران در این عرصه را نشان داد. در این راستا برگزاری اجلاس سران جنبش عدم تعهد با حضور رؤسای 118 کشور عضو این جنبش در سال 1391 در جمهوری اسلامی ایران که بزرگ‌ترین گردهمایی سران کشورها در طول سال‌های پیش و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران محسوب می‌شود، گواه عینی برای اثبات جایگاه برجسته و تأثیرگذار سیاسی کشورمان در سطح جهان در دوره پیش‌رو است. ‌

همچنین تهدیدهای گاه و بیگاه امریکا برای به‌کارگیری ابزار نظامی علیه ملت ایران یکی از مهم‌ترین ابزارهای تهدیدی دشمنان جمهوری اسلامی ایران بوده و هست، اما وضعیت وخیم امریکایی‌ها در افغانستان، اخراج فضاحت‌بار آنها از عراق، ظرفیت‌های نرم و سخت نیروهای مسلح کشورمان و اشراف آنها بر نقاط ضعف راهبردی حریف و نیز توانمندی آنها در به‌کارگیری بهنگام و مؤثر این ظرفیت‌ها، دشمن را از به‌کارگیری این ابزار تهدید علیه ملت ایران دچار تردید نمود، ولی اظهارات راهبردی فرمانده کل قوا در جمع فرماندهان نظامی در دانشگاه امام علی علیه‌السلام و اعلام راهبرد دفاعی جدید جمهوری اسلامی ایران تحت عنوان «تهدید در برابر تهدید»، دشمن را به انفعال کشاند تا حدی که رئیس‌جمهور امریکا که بارها با ابراز اینکه همه گزینه‌ها در برابر ملت ایران روی میز است، به‌طور تلویحی از امکان به‌کارگیری اقدام نظامی علیه ایران سخن می‌گفت، مجبور شد صریحاً از مواضع قبلی خود عقب‌نشینی نموده و تصریح کند که دیگر گزینه نظامی روی میز نیست.

علاوه بر این، ضعف‌های راهبردی دشمن از جمله؛ تشدید ضعف اروپا و تسریع در روند اضمحلال اتحادیه اروپایی، تشدید بحران فروپاشی یورو، افزایش اختلاف میان چین و امریکا و نیز روسیه و امریکا در عرصه‌های راهبردی، اقتصادی و نظامی، آسیب‌پذیری‌های سیاسی و اقتصادی امریکا در خارج و داخل، آسیب‌پذیری ناتو و امریکا در افغانستان و... و روند رو به تشدید آن در سال آینده از یک‌سو و نیز کاهش وابستگی اقتصادی جمهوری اسلامی ایران به کشورهای غربی در عرصه صادرات و واردات، افزایش توان سیاسی جمهوری اسلامی ایران در عرصه‌های مختلف سیاسی منطقه‌ای و بین‌المللی از جمله در موضوع هسته‌ای، قدرت جمهوری اسلامی ایران در عرصه دریا، توسعه حضور جمهوری اسلامی ایران در فضا و ارتقای جهشی ظرفیت‌های علمی در عرصه‌های گوناگون، ورود به مرحله دوم بیداری اسلامی در منطقه، برتری گفتمان مقاومت در فلسطین و لبنان، تغییر موازنه منطقه‌ای علیه رژیم صهیونیستی از طریق گسترش بیداری اسلامی در منطقه، سرنگونی و یا تزلزل حاکمیت دیکتاتورهای وابسته به امریکا در منطقه و... از سوی دیگر، نشان می‌دهد که زمینه‌های بسیار مناسبی برای بروز و ظهور اقتدار ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی جمهوری اسلامی ایران در سال جدید، پیش‌روی ملت ایران است.

در این راستا ملت بزرگ ایران با بهره‌گیری هوشمندانه از نقاط ضعف راهبردی دشمن و با تکیه بر توانمندی‌های ملی خود و تدارک زیرساخت‌های لازم برای پیشرفت همه‌جانبه، خود را برای جهشی ملی که آثار و پیامدهای منطقه‌ای و بین‌المللی آن در تحکیم موقعیت استراتژیک جمهوری اسلامی ایران تأثیر مستقیم دارد، آماده کرده‌است و درصدد است تا به همه کسانی که نسبت به ظرفیت‌های شگرف این ملت بزرگ اندک تردیدی دارند ثابت نماید که جمهوری اسلامی ایران مقتدرانه دوره‌ای همانند بدر و خیبر را سپری می‌کند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات