عرفان قانعیفرد / پژوهشگر تاریخ معاصر
مدتی در بوستون، به روایت دوران جنگ پرداختم و حاصل چند ماه پژوهش در میان اسناد آرشیو امنیت ملی آمریکا و اسناد محرمانهای در ارتباط با جنگ ایران و عراق و حمایتهای آمریکا از این کشور کتابی است که بهزودی منتشر میشود. اسنادی که در این نوشتار به بعضی از آنها اشاره میشود، همگی اسناد آمریکاییان است که هرگز انتشار عمومی نیافتهاند.
در نگاهی به اسناد محرمانه آرشیو امنیت ملی آمریکا درباره جنگ تحمیلی هشتساله میتوان به خیلی نکات دسترسی پیدا کرد. جنگ در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ آغاز شد و نیروهای عراقی غافلگیرانه به خاک ایران حمله کردند. جاهطلبیهای سیاسی صدام و اختلافات مرزی و ایدئولوژیکی دو کشور از دلایل اصلی آن بود و بخشی از اپوزیسیون تازه جمهوریاسلامی همراه و همگام صدام حسین شدند که ببینند موج به کدام سو میرود اما جنگ تا 27 تیر 1367 ادامه یافت و هشتساله شد و ایران در روز ۲۷ تیر ۱۳۶۷ قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت را پذیرفت و جنگ پایان یافت. [جنگی که جمع خسارات آن را حدود 950میلیارد دلار برآورد کردهاند!
و اسفند 1368 بود که روزنامه رسالت نوشت، ایران دارای 140میلیارد دلار بدهی داخلی است، بیش از دو و نیممیلیون نفر در مناطق جنگزده بیخانمان شدند و حدود 40 شهر و صدها روستا به ویرانه تبدیل شد. حدود 15هزار نفر غیرنظامی کشته و 60هزار نفر مجروح و 300هزار جانباز شدند و 150هزار خانه مسکونی ویران شد.] و در 18 آذر هم عراق را به عنوان آغازگر جنگ علیه ایران معرفی کردهاند (در 18 آذر 1370، خاویر پرز دکوییار، دبیرکل وقت سازمان ملل، در اقدامی شجاعانه، رژیم بعثی عراق را به عنوان متجاوز در جنگ ایران و عراق به شورای امنیت معرفی کرد. این گزارش در عرصه جهانی یک پیروزی سیاسی برای ایران به شمار میآمد.
دکوییار صریحا حمله عراق به ایران را نقض حقوق بینالملل و اصول اخلاقی دانست و توضیحات عراق را برای جامعه بینالمللی قابل قبول و کافی ندانست. وی به دلیل تلاشهای پیگیرش در ایجاد آتشبس، برنده جایزه «تفاهم بینالمللی» سال 1987 شد. تاکنون مقامات نظامی و اداری ایران از پشتیبانی آمریکا سخن گفتهاند، اما بسیاری از اسناد در این زمینه، همچنان محرمانه باقیماندهاند. جنگ عراق ضد ایران تنها خواسته دولت عراق نبود؛ کشورهای دیگری نیز در این جنگ اهدافی را دنبال میکردند.
حرف اول زمزمهها و تیترهای روزنامهها، جنگ ایران و عراق بود و سکوت خفقانبار مجامع جهانی در برابر این فاجعه انسانی گوش فلک را کر میکرد. [لازم به ذکر است کلیه اسامی ذکرشده در بخشهای مختلف این مطلب، از افراد عالیرتبه وزارت خارجه، کاخ سفید و سازمان سیا آمریکا هستند.]
گروگانگیری ـ پناهندگی شاه
هنوز سندی در ارتباط با کمک و پشتیبانی آمریکا از شکلگیری انقلاب اسلامی در ایران به چشم نخورده است. اما پس از گروگانگیری، سندهای زیادی از تصمیم آمریکا به دخالت در ایران وجود دارد.
سفارت آمریکا، اول سپتامبر 1979، با ارسال دورنگاری (سند شماره NOD 686-5OF 13-026509147) به سازمان سیا مینویسد: «در یکی، دو ماه آینده، رخدادی جدی رقم زده میشود و باید به فکر حفظ امنیت آمریکا و آمریکاییها در تهران بود.» پس با توجه به این سند، به روشنی میتوان دریافت که آمریکاییها از تصرف سفارت باخبر بودند و حتی پناهنده شدن شاه ایران در آن کشور را به سود منافع آمریکا نمیدانستند. گرچه بروس لینگن Brucelaingen))، 28 جولای 1979بهادموندماسکی(Edmund muskie )در سفارت نامه فرستاده و او را از قصد شاه مبنی بر اقامت در آمریکا آگاه میکند، اما چون دولت وقت آمریکا قصد تعامل با حکومت جدید ایران را داشته است، این مساله را نادیده میگیرند. اما برژینسکی در اکتبر همان سال در نامهای محرمانه به کارتر و کاخ سفید، آنها را از بیماری محمدرضا پهلوی و آمدن او به نیویورک آگاه میکند و این دودستگی در بیشتر اسناد قابل مشاهده است.
اطلاع کامل از حمله نظامی عراق به ایران
برژینسکی در سند محرمانهای که به تاریخ 21 دسامبر 1979 به کاخ سفید ارسال کرده اظهار داشته است: «بهتر است بدانیم که آقای خمینی، ممکن نیست با فشار اقتصادی، تحریم و... از قدرت کنار گذاشته شود. حتی چنین چیزی، موجب تحریک افکار جهانی نسبت به آمریکا میشود. درباره حمله نظامی باید فکر بیشتری کرد. 66 آمریکایی در چهارم نوامبر 1979، به گروگان گرفته شدهاند؛ حال اگر حمله نظامی به ایران به خاطر آزادی گروگانها باشد، بهتر است که گروهی، پیش از انجام هر کار، به بررسی نظامی و سیاسی جریان بپردازند.»
برژینسکی بر این باور است که تهدید کاملا محرمانه آمریکا در 23 نوامبر 1979 بر تفکر آیتالله خمینی تاثیر گذاشته است. او در همان سند، از توجه به عراق از جهت نظامی سخن میگوید و اینکه باونس (Vance) در اینباره صحبت و کسینجر(Schlesinger )را هم از ماجرا آگاه کرده است. در همان سند، کارتر با خودنویس خود روی سند نامبرده نوشته است: «باید فهرستی تهیه کنیم، از آنچه دولت خمینی نمیخواهد رخ دهد.»
تا اینکه در 17 سپتامبر 1980، صدام قرارداد الجزیره را پاره و بیست و دوم همان ماه به ایران حمله کرد. اسناد بیشماری در این فاصله 9ماهه وجود دارد که آمریکاییها، ابتدا خواهان ناآرامی مرزها بودند. حتی شورای امنیت ملی، 17 سپتامبر 1980 در نامهای، جنگ مرزی را یک هشدار برای آغاز جنگ دانست و آن را خطری بزرگ نامید. در همان روز، یعنی 17 سپتامبر 1980 و پنج روز پیش از آغاز جنگ، رییس وقت سیا هشدار میدهد: بنا به عوامل سیاسی و اقتصادی ایران و عراق ـ با توجه به تاسیسات نفتی نوار مرزی ـ دچار مشکلات بسیار جدی هستند که اگر جنگی رخ دهد، مساله گروگانها پیچیدهتر میشود.
در این نامه همچنین به غیرقابل تحمل بودن شعارهای ایران و اینکه عراق قادر به گرفتن خوزستان و تاسیسات نفتی آن است اشاره شده. در این نامه همچنین آمده که جنگ، موجب بیثباتی در خاورمیانه میشود زیرا عراق در پی جنگ میان مردم عرب و فارس است و ایران هم بر شیعیان عراق، عربستان، کویت و بحرین سرمایهگذاری میکند حتی با سوریه هم علیه دشمن مشترک که رژیم بعث است به توافق میرسند.
هراس آمریکا از نزدیکی روسها و تاکتیک امام
از سوی دیگر، روسیه هم نگران جنگ میان ایران و عراق است زیرا ارتباط این کشور با حوزه خلیج، بهویژه ایران و عراق دچار بحران میشود. شاید روسها تصور میکردهاند که آمریکا در عراق یا ایران نفوذ میکند و شاید به دنبال این بودهاند که به ایران کمک کنند تا بر صدام و به عبارت دقیقتر بر آمریکا چیره شوند. سازمان سیا، در نخستین روز آغاز جنگ تحمیلی، 22 سپتامبر 1980، در گزارش NLC-6-34-2-5-1 به بررسی آشکار وضعیت سیاسی ایران، عراق و خلیجفارس و تاثیرات اقتصادی جنگ ایران و عراق میپردازد.
در نامهای کاملا محرمانه آمده است: «ما نمیتوانیم روی یک تغییر سیاسی داخلی و مهم سرمایهگذاری کنیم. موقعیت خمینی با بحران متزلزل نمیشود. اگر میانهروها بتوانند برای بقای جمهوریاسلامی، خمینی را اقناع کنند آنگاه رهبران عملگرا میتوانند مانع نفوذ راستیهای افراطی شوند... میانهروها باید فشار بیاورند تا بنیادگراها از فضای تصمیمگیری دور شوند... به نظر میرسد خمینی نمیتواند با عراق تعامل برقرار کند. فقط به افکار عمومی و عربها خوشبین هستند که بتوانند روی عراق تاثیر بگذارند تا دستبردار شود!»
پس از آن به تاثیرات جنگ بر بازار نفت و وضعیت کشتیرانی در خلیجفارس و واکنش روسها (البته بهطور اغراقآمیز) توجه میشود: «شاید روسها نگرانند که ایران، عناد خود با آمریکا را کاهش دهد. آنها میکوشند تا عراق و ایران را از آمریکا دور و تعادل را برقرار کنند. قطعا اگر عراق بیش از این پیش رود، با تهدید و عدم پشتیبانی روسها روبهرو میشود... حکومت جدید ایران، پشتیبان روسهاست!...» و این توهم نزدیکی روسها به ایران از آغاز انقلاب در بیشتر اسناد محرمانه به چشم میخورد.
خواستههای ایران و عراق در سازمان ملل
نکته جالب اینکه رفیعالدین احمد، در سازمان ملل، طی یادداشتی به تاریخ 23 سپتامبر 1980 نوشته است: «در جریان قرارداد 1975، شاه ایران در الجزایر و بهطور خصوصی بیان کرد: اگر جنگ بین ایران و عراق باشد، عراقیها دست بالا خواهند داشت.» و نکته قابل توجه اینکه محمدرضا پهلوی با وجود پیشبینی چنین وضعیتی باز هم، دلباخته آمریکا بوده است. صدام حسین در نامه UN / 18B که در تاریخ 26 سپتامبر 1980 و از سوی صلاح عمر علی به سازمان ملل تقدیم شده، آورده است: «در پاسخ به نامههای 22 و 25 سپتامبر، عراق به دنبال مشروعیت حقوق خود است... اگر ایران آماده آتشبس باشد یا شما پیشنهاد کنید، مورد موافقت است.»
همچنین اکتبر 1980، ابوالحسن بنیصدر، نامهای را توسط جمال شمیرانی برای رییس سازمان ملل ارسال میکند که در پاسخ به نامههای 22 و 25 سپتامبر نوشته است: «عراق از تاریخ 11فوریه 1978 (پیروزی انقلاب) از قرارداد الجزایر عدول کرده است. عوامل عراق به مرزهای کردستان و خوزستان فرستاده شدهاند... 40هزار عراقی، اصالت ایرانی دارند و... آتشبس در صورتی که عراق به عنوان متجاوز شناخته شود، مورد تایید است.»
تحلیل برژینسکی و جلوگیری از صلح
این نامهها از یکسو و نامه محرمانه برژینسکی به کاخ سفید از سوی دیگر، سیر چندگانه سیاست ایالات متحده آمریکا را نشان میدهد. برژینسکی در سوم اکتبر 1980 به مدت زیاد جنگ بین ایران و عراق اشاره میکند و اینکه ایران بدون خوزستان نمیتواند به زندگی خود ادامه دهد. او همچنین به کسب خبر از ایران توسط روسها برای کمک نظامی و تقاضای عراق از آمریکا برای تهیه و تکمیل ابزار جنگی اشاره کرده است. امکان تحریک شیعیان کویت، بحرین و عربستان، تمایل اسراییل به برقراری نوعی مصالحه و رعایت اعتدال (بین دو کشور ایران و عراق)، موقعیت آمریکا در منطقه و... از موارد دیگری است که در نامه برژینسکی به آن اشاره شده است.
آمریکا، جنگ را عاملی برای کنترل نفوذ روسها و کشورهای عربی، بازاریابی تسلیحاتی و حضور در منطقه میدانسته و تمایلی به پایان یافتن آن نداشته است. حتی شهید رجایی و بنیصدر نیز در سند 20 نوامبر 1980 به اولاف پالمه (Olof Palme )گفتهاند تا اشغالگر در داخل کشور ماست، تقاضای پذیرش آتشبس بیمعناست. جالب اینکه در سند طبقهبندینشده 15 ژانویه 1981، کارتر به کابینه خود اعلام میکند که به بررسی امنیت در خلیجفارس بپردازند تا مولفهها و عناصر لازم در سیاست آمریکا در منطقه را مشخص کنند و دریابند آمریکا چه سیاستی را باید در منطقه پیش بگیرد. در این سند همچنین 12 مولفه برای برقراری صلح در منطقه مطرح شده که روی آن را با ماژیک سیاه کردهاند.
هماهنگی با سیاست آمریکا و گرفتن چراغسبز
نماینده سازمان ملل، 21 ژانویه 1981 در کاخ ریاستجمهوری با صدام حسین، طارق عزیز، سعدون حمدوی و... بهطور محرمانه دیدار میکند. صدام به کورت والدهایم(Kurt Waldheim) اظهار میکند که برای گرفتن اروندرود و عقب نشاندن ایرانیان چنین بوده و هیچ سندی، مبنی بر اعتراض سازمان ملل به صدام وجود ندارد. همچنین وزیر خارجه آمریکا،الکساندرهیگ (Alexander Haig ) در آوریل 1981، دیدار محرمانهای با ریگان داشته و از او خواسته تا محکم قدم بردارند و از اطلاعات درست استفاده کنند. در این سند، آشکارا گفته شده که کارتر به بغداد چراغ سبز نشان داده تا جنگ علیه ایران را آغاز کند و این سند در شورای ملی امنیت آمریکا موجود است.
سندی که به دهم نوامبر 1980 برمیگردد و در پوشه مخصوص آمده حکایت از آن دارد که نورالدین کیانوری، رییس حزب توده برای رشد و توسعه ایران از «ک. گ. ب» خواسته تا سلاح لازم در اختیار این حزب بگذارد و یوری آندروپوف( Yuri Andropf)این تقاضا را به رهبران روس اعلام کرده است.
اطلاع آمریکا از حمله اسراییل و نزدیکی به عراق
در سند 0810151- 145 از کمک نظامی ریاستجمهوری مصر به بغداد سخن گفته شده یا ریچارد آلن (Richard Allen )درباره زمینه دیپلماتیک حمله اسراییل به تاسیسات اتمی عراق به ریگان نامه نوشته است. همچنین سازمان امنیت عراق و بلغارستان با یکدیگر دیدار و قرارداد امنیتی مشترکی را امضا کردهاند.
همچنین در اسنادی به صدام حسین، اطمینان خاطر دادهاند که هیچ چیز، حکومت و قدرت او را تهدید نمیکند. حتی سیا در اسنادی، نقشهها و گزارشهای مفصلی درباره قدرت و امکانات ایران در اختیار صدام گذاشته و به تحلیل حمله نظامی ایران پرداخته است. در بعضی اسناد از جمله F97-003# 66، علاوه بر حمایتهای آمریکا از عراق در جریان جنگ حتی به تحریک نیروهای کرد برای ایجاد فضای ناامن در مرزها اشاره شده است. به عبارتی در اسنادی که به ژوییه 1982 برمیگردد حمایت مشهود آمریکا از عراق به چشم میخورد.
هراس آمریکا از صدور انقلاب
سازمان سیا در 14 جولای 1982 گفته که آیتالله خمینی میخواهد صدام برود و ایران به شدت، خواهان جابهجایی قدرت در عراق است. سیا، مدل ایران اسلامی را تهدیدی برای منطقه میداند و به تقویت نیروهای آمریکا در منطقه سفارش میکند تا مبادا جمهوریاسلامی دومی شکل بگیرد. اسنادی هم از ارتباط ایران با حزب الوعده و چگونگی ایجاد بیثباتی در ایران و ترور اسلامیهای بنیادگرا، محدودیت شیعیان کویت، تقویت سنیهای عربستان و... به چشم میخورد. همچنین در این اسناد هراس اردن از جبهه آزادیبخش فلسطین و ارتباط آن با ایران نیز بررسی شده است. نماینده سیا، آذر 1981 به ارائه گزارشی درباره تهران میپردازد که تمام جزییات نظامی، اقتصادی و شرایط و احوال ایران را دربرمیگیرد و بهطور بسیار دقیق از میزان سلاحهای مختلف در ایران میگوید.
اطلاع آمریکا از استفاده سلاح شیمیایی توسط عراق
در اسنادی که به ژوئن 1983 برمیگردد از حمایت آشکارتر آمریکا به عراق و اختصاص بودجهای خاص از جانب بانکهای آمریکا به عراق سخن به میان آمده است. سفیر روس در بوداپست هم به مقامات مجارستان اعلام میکند که فعالیتهای ضدروسی ایران، موجب ارسال نشدن محمولههای نظامی به آن کشور خواهد شد و این تحلیل قابل تامل است زیرا روسها اصرار دارند که این ارتباط را تعدیل کنند و دخالتی در امور ایران نداشته باشند و سیاستی خنثی در پیش گیرند.
در سند دیگری به تاریخ اول نوامبر 1983، گزارش آمریکا درباره استفاده از سلاح شیمیایی توسط عراق به چشم میخورد که آقای شورتز( Shultz) به وزارت خارجه نوشته است. چون در پاریس با طارق عزیز در اینباره دیدار و به او گفته شده بود: «حمایت ما و همکاری شما، صفحه جدیدی از سیاست هر دو ما در جهت حفظ منافع باز خواهد کرد.» و این مساله برایم بسیار شگفتانگیز بود که آمریکا اطلاعات کاملی از دستاوردهای عراق درباره سلاحهای شیمیایی و توانایی تولید آن داشت و حتی در سند محرمانه اول نوامبر «ریچارد مورفی» و «جاناتان هورد» به حکومت نوشتهاند که بهتر است عراق را از حد و اندازه استفاده از سلاح شیمیایی آگاه کنیم.
یعنی میخواستهاند بر استعمال این مواد هم نظارت داشته باشند و این چیزی شبیه جنایت علیه بشریت است، نه چیز دیگر. رامسفلد در بحبوحه استفاده از سلاح شیمیایی و در 14 دسامبر 1983 به دیدار طارق عزیز و صدام میرود و «شکست عراق را شکست غرب توصیف و تاکید میکند که سلاح شیمیایی در قرار قبلی نبوده است».
نفت؛ هدف نخست ریگان
این مساله نشانگر وجود دو نوع دیدگاه نسبت به مساله است، اما گروهی آن را برای عراق ضروری میدانند و ریگان هم نسبت به فروش و تولید نفت عراق و تاثیر آن بر بازار جهانی و باز بودن تنگه هرمز تاکید دارد. در هرحال در این اسناد دیدار آمریکاییها با مقامات عراقی و توصیههای آنان به حفظ سیاست مشترک مطرح شده است. مک فارلین موضوع طرح ملی عملیاتی را دوم فوریه 1984 به شواتز مطرح کرده و علیاکبر ولایتی، وزیر خارجه وقت ایران، 14 فوریه همان سال با دکویار، دیدار و دیدگاههای ایران را مطرح کرده است.