تاریخ انتشار : ۲۵ آذر ۱۳۹۲ - ۰۳:۳۵  ، 
کد خبر : ۲۶۳۲۴۵
گزارشي از جلسات طرح عدم كفايت بني‌صدر در خرداد 1360

تصويب عدم كفايت رئيس‌جمهور

رضا اكبري - مقدمه: يكي از مهمترين وقايع تاريخ نظام جمهوري اسلامي ايران، تصويب عدم كفايت سياسي اولين رئيس‌جمهور، توسط اولين دوره مجلس اين نظام بود. هرچند كه مخالفت اكثريت نمايندگان با بني‌صدر، در سخنانشان بخصوص در ماه‌هاي ابتدايي سال 60 مشهود بود، اما با اوج گرفتن اقدامات بني‌صدر عليه نظام جمهوري اسلامي، نمايندگان مردم طي چهار جلسه علني مجلس شوراي اسلامي، عدم كفايت سياسي او را تصويب و جهت عزل به محضر امام تقديم كردند. از آنجا اين چهار جلسه از مهم‌ترين و تاريخي‌ترين جلسات عمر مجلس پس از انقلاب بوده است. بر آن شديم تا خلاصه‌اي هرچند كوتاه را از مذاكرات مفصل مجلس در اين چهار روز، ارائه نماييم.

اولين جلسه كه در آن رسماً موضوع عدم كفايت سياسي رئيس‌جمهور در دستور كار قرار گرفت، مربوط به 26 خرداد 1360 مي‌باشد. در اين جلسه پس از آن كه ناطقين قبل از دستور، انتقادات تندي نسبت به بني‌صدر بيان نمودند، هاشمي‌رفسنجاني به عنوان رئيس‌ مجلس در مورد دستور كار چنين توضيح داد: «...120 نفر با يك نامه‌اي طرح دوفوريتي داده‌‌اند براي مطرح شدن مسئله عدم كفايت سياسي آقاي بني‌صدر در مجلس كه پريروز داده شد. جمعي از‌ آقايان هم باز مراجعه كرده‌‌‌اند، امضاهاي متفرق داده‌اند و بر آن اضافه شد و ما به دليل اينكه آئين‌نامه مشخصي براي كيفيت اجرا نداشتيم به دوستان گفتيم بگذاريد يك طرح روشني براي اين حركت مشخص بشود. امروز باز 16 نفر امضا كردند و مطالبي را به عنوان كيفيت اجراي اين بحث با قيد دوفوريت آورده‌اند و الان دو مسئله براي ما مطرح است؛ يكي خود دوفوريتي طرح مسئله عدم كفايت رئيس‌جمهور و دوم طرح دوفوريتي آئين‌نامه‌ اجرايي همان طرح و اين دو بايد جداگانه مطرح بشود و براي دوفوريتي هر يك از اينها اگر مجلس رأي داد براي آنها به ترتيب اقدام بكنيم حالا يكي از اينها مطرح مي‌شود.»

با نظر اكثريت نمايندگان ابتدا بحث به دوفوريت آئين‌نامه اختصاص يافت. متن آئين‌نامه قرائت شد تا موافقين و مخالفين درباره فوريت آن صحبت نموده و در ضمن اگر پيشنهاداتي هم براي اصلاح آئين‌نامه دارند، بيان نمايند. ديالمه و الويري به عنوان موافق از فوريت طرح آئين‌نامه دفاع نموده و البته حجتي‌كرماني به عنوان مخالف صحبت نمود كه به دليل طرح مباحث انحرافي و خارج از موضوع توسط وي، مجلس مقداري متشنج شد اما در نهايت دوفوريت طرح با رأي مثبت 145 نفر از 183 نفر، تصويب گشت.

با تصويب فوريت طرح دوفوريتي آئين‌نامه، نوبت به بحث درباره فوريت طرح دوفوريتي عدم كفايت سياسي رئيس‌جمهور رسيد. متن طرح بدين شرح بود: «بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم. برادر آقاي هاشمي‌رفسنجاني رياست محترم مجلس شوراي اسلامي، اين فرعون علا في الارض و جعل اهلها شيعا صدق الله العلي العظيم با توجه به تخلفات متعدد و مكرر آقاي بني‌صدر رئيس‌جمهوري از قانون اساسي و وظايف قانوني بخصوص عملكرد چند ماهه اخير ايشان و اقدامات تحريك‌آميز كه شخص ايشان داشته‌اند و هم دفتر و روزنامه‌ ايشان كه در اثر توهين و تضعيف ارگان‌هاي رسمي كشور، درگيري‌ها و حتي تلفات جاني و خسارات مالي بوجود آورده‌اند، درخواست طرح عدم كفايت سياسي ايشان در مجلس شوراي اسلامي به قيد دوفوريت را داريم.»

تا آن لحظه حدود 130 نفر از نمايندگان مجلس، ‌اين طرح را امضا نموده بودند. غفاري و بيات نيز در دفاع از فوريت اين طرح سخن راندند و هادي نجف‌آبادي در رد آن. سپس فوريت اين طرح هم به رأي گذاشته شد و با رأي 138 نفر از 183 نفر به تصويب رسيد. ادامه جلسه آن روز به موضوع قانون الحاق دادگاه‌هاي انقلاب به دادگستري اختصاص يافت.

آئين‌نامه مشخص

روز بعد يعني 27 خرداد كه در آستانه ميلاد منجي عالم بشريت مهدي موعود (عليه‌السلام) هم بود، مجلس مجدداً تشكيل جلسه داد. نطق‌هاي قبل از دستور همچون چند جلسه گذشته بر محور لزوم اعتقاد به ولايت فقيه و دفاع از آن و همچنين مخالفت با بني‌صدر دور مي‌زد. بخصوص آخرين نامه او به امام و پيام‌هاي الت‌هاب آفرينش به مردم در روزهاي اخير، خشم مردم و نمايندگانشان را بيش از گذشته برافروخته بود. لذا مجلس در ادامه بحث‌هاي روز گذشته، تصويب آئين‌نامه چگونگي بحث درباره عدم كفايت سياسي رئيس‌جمهوري را به عنوان يكي از دستور كارهاي خودش قرار داد. نمايندگان ابتدا بايد در مورد لزوم يا عدم لزوم وجود چنين آئين‌نامه‌اي سخن گفته و كليت آن را تصويب مي‌كردند.

چرا كه برخي همچون آقايان ولايتي و سيدمحمد خامنه‌اي معتقد بودند آئين‌نامه داخلي مجلس براي اين امر كافي است و نمايندگان بدون اتلاف وقت، از همين طريق مي‌توانند به بحث در مورد عدم‌ كفايت بني‌صدر بپردازند. اما در مقابل برخي ديگر همچون آقايان سيدعلي خامنه‌اي، موحدي‌ساوجي، معاديخواه، موسوي‌لاري، باغاني و روحاني، به دليل حساسيت موضوع و كلي بودن آئين‌نامه داخلي مجلس،‌ بر اين عقيده بودند كه بايد آئين‌نامه‌اي مخصوص براي چگونگي بحث مشخص شود تا هيچ نقطه ابهامي براي مردم و آيندگان باقي نماند. لذا هر يك از اين افراد به عنوان مخالف و موافق صحبت كردند. در نهايت مذاكرات درباره كليت اين طرح به پايان رسيد و پس از رأي‌گيري از 181 نفر حاضر در مجلس، 135 نفر با اصل آئين‌نامه پيشنهاد شده موافقت كردند.

حال نوبت آن رسيده بود تا نمايندگان در مورد هر يك از مواد آئين‌نامه مذكور به گفت‌وگو بپردازند. لذا پس از قرائت هر ماده‌اي، موافقين و مخالفين آن به صحبت پرداخته و پيشنهادات نيز قرائت و درباره‌ آنها رأيگيري مي‌شد. لذا برخي مواد اصلاح و برخي ديگر حذف شد. سرانجام طرح قانوني آئين‌نامه بررسي عدم كفايت سياسي رئيس‌جمهور، با قيام 143 نفر از 181 به تصويب نهايي رسيد. متن كامل اين طرح بدين شرح بود: «بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم. طرح قانوني آئين‌نامه بررسي عدم كفايت سياسي رئيس‌جمهور. ماده 1- تقاضاي رأي به عدم كفايت سياسي رئيس‌جمهور وقتي قابل طرح در مجلس است كه حداقل به امضاي يك سوم نمايندگان منتخب رسيده باشد.

ماده 2- تقاضاي مزبور بايد كتباً در جلسه علني به رئيس‌ مجلس داده شود، اين تقاضا بايد در اولين جلسه قرائت و از رسانه‌هاي گروهي به اطلاع عموم برسد. ماده 3- وقت براي مذاكره طرفين براي هر كدام حداكثر پنج ساعت خواهد بود كه متناوباً انجام ميپذيرد. تبصره 1- مدت صحبت براي هر يك از موافقين يا مخالفين حداكثر نيم ساعت خواهد بود كه با رأي مجلس تا يك ساعت قابل تمديد است. تبصره 2- رئيس‌جمهور مي‌‌تواند در جلسات شركت نمايد و 5 ساعت وقت به ايشان و نمايندگان موافق وي تعلق دارد و هر طور كه بخواهند مي‌توانند تقسيم نمايند.

ماده 4- رأيگيري در مورد عدم كفايت سياسي رئيس‌جمهور علني با ورقه بوده و با رأي دو سوم نمايندگان حاضر در جلسه به تصويب مي‌رسد.» لازم به ذكر است كه در طول مباحث اين دو روز مجلس سخنان بسيار مهمي ايراد شد و نمايندگان براي موافقت يا مخالفت خويش در هر موضوعي، دلايلي خواندني را مطرح نمودند، اما متأسفانه پرداختن به آنها خارج از حد اين نوشتار است. چرا كه ناچاريم بيشتر به مباحث طرح شده در جلسات عدم كفايت بپردازيم.

آغاز بحث‌ها در 30 خرداد

سرانجام بحث اصلي پيرامون طرح دوفوريتي عدم كفايت سياسي بني‌صدر در تاريخ 30 خرداد 1360 در صحن علني مجلس آغاز شد. در ابتداي اين جلسه تاريخي كه با حضور 180 نفر از نمايندگان رسميت يافته بود، قبل از شروع بحث و بعد از تلاوت آياتي چند از كلام‌الله مجيد، پنج تن از نمايندگان به عنوان ناطقين قبل از دستور بياناتي ايراد كردند. اولين آنها شهيد علي اكبر دهقان (نماينده تربت‌جام) بود كه همچون ديگر ناطقين روزهاي اخير مجلس، محور سخنانش را مسئله بني‌صدر تشكيل مي‌داد.

وي پس از بيان سخناني در باب ولايت فقيه، با اشاره به سابقه رئيس‌جمهور مبني بر فرار از سخنراني و پاسخگويي در مجلس به بهانه‌هاي مختلف، دومين نكته‌اش را اينگونه بيان كرد: «بعضي‌ها ممكن است تحت‌تأثير بعضي از تبليغات قرار بگيرند و بگويند كه اختناق است، خفقان است، به رئيس‌جمهور اجازه صحبت ندادند، آقاي رئيس‌جمهور ناچار شد با خبرنگاران خارجي با روزنامه‌هاي خارجي مصاحبه بكند، ناچار شد به طريق نوار و اعلاميه صحبت‌هايش را پخش كند، به هر صورت به صورت‌هاي مختلفي كه خود ايشان بيان كردند. تذكري كه لازم است اين است كه مطابق اصل هفتادم قانون اساسي آقاي رئيس‌جمهور هر وقت كه مي‌خواست و هنوز هم كه بخواهد حرف‌هايش استماع مي‌شود. تريبون آزاد مجلس در اختيار ايشان بود.

هر وقت كه اراده مي‌كردند مي‌توانستند كه تشريف بياورند و آنچه حرف دارند بزنند و بحث عدم كفايت سياسي و يا كفايت سياسي ايشان، بحث تازه‌اي نيست. حدود سه ماه پس از تشكيل مجلس مرتباً اين حرف تلويحاً و يا تصريحاً بيان مي‌شد كه آقاي رئيس‌‌جمهور نمي‌توانند مملكت را اداره بكنند و بايد فكر ديگري كرد.» سومين نكته نيز در مورد دوستان بني‌صدر بود كه شهيد دهقان در اين قسمت، از دفتر «هماهنگي رئيس‌جمهور و مردم» با عنوان «دفتر هماهنگ‌كننده گروه‌هاي مخالف» نام برد. او در پايان سخنانش به چند نمونه از عبارات بني‌صدر كه نشان از دشمني‌اش با امام و نظام داشت، اشاره نمود.

نفر بعد احمد عطاري (نماينده اراك) بود كه در سخناني كوتاه اما مهم اين نكته را به ساير مسئولين نظام جمهوري اسلامي متذكر شد كه: «اين واقعه مثل همه وقايع ديگر انقلاب عبرت‌آموز است آنها بايست بياموزند كه اگر به جاي خدمت به مردم به منيّت‌ها، به تشديد اختلافات و خودتخريبي بينديشند، اين صحنه مكرر خواهد شد و اگر به رضاي خدا فكر كنند خدا دوستي‌شان را در دل مردم خواهد انداخت.» شهيد ميربهزاد شهرياري (نماينده رودباران) پس از عطاري با ذكر اين نكته كه پرده برداشتن از چهره منافقان، از ويژگي‌هاي انقلاب است، در بخشي از نطق خود گفت: «مردم به رئيس‌جمهور رأي دادند بخاطر اين بوده است كه ايشان يك فرد متعهد بوده.

به ولايت فقيه اعتقاد داشته است و يك وقت خلافش براي مردم ثابت بشود، مسلم است كه رئيس‌جمهور كه سهل است كسان ديگري را هم كنار خواهند زد. مردم بت‌پرست نيستند. مردم روي بينش به افراد رأي مي‌دهند. اگر نمايندگان اقليت هم، دست از آن شيطنت‌هايشان برندارند دست از آن كارشكنيهايشان برندارند، موكلين چنين خواهند كرد با آنها كه با رئيس‌جمهور خواهند كرد.» وي در پايان سخنانش به مسئولين قضايي اينگونه هشدار داد:‌ «آيا بنا هست كه افرادي از اين مملكت بروند بيرون؟ مرزها باز باشد و هر كسي دلش خواست برود؟ بعد بگويند كه واسفايي من هشدار مي‌دهم به مسئولين امور قضايي كه متوجه باشند و مرزها را كنترل بكنند.»

همتي (نماينده مشكين‌شهر) نيز حمايت «تمام افراد منحرف و چهره‌هاي بد انقلاب و اشخاص چند چهره و منافق» از بني‌صدر در ايام انتخابات را، دليل آشكار بودن عدم كفايت او از ابتدا دانست. آخرين ناطق قبل از دستور مجيد انصاري (نماينده زرند) بود كه با اشاره به حضور هوشيارانه مردم در صحنه گفت: «من هم به كرمان رفتم در بعضي از شهرستان‌ها كه مردم را نسبت به عدم كفايت سياسي آقاي بني‌صدر توجيه كنم. ديدم قبل از اينكه من بخواهم صحبت بكنم، مردم جلوتر از ما رأي عدم كفايت سياسي را كه صادر كردند هيچ، با صداي بلند فرياد مي‌زنند: دادستان، دادستان، ابوالحسن در نرود. و يا فرياد مي‌زنند: بني‌صدر، بني‌صدر، بني‌صدر، اعدام بايد گردد. ما ديديم كه اين ملت جلوتر از مسئولين، همينطوري كه از اول بودند، رأي خودشان را صادر كردند. لذا من ضمن تشكر از اينكه ملت قهرمان ايران در صحنه هستند و همينطوري كه خود بني‌صدر هم مي‌گفت شما در صحنه حاضر باشيد، در صحنه حاضر شدند براي رسوا كردن منافقين و مدعيان دروغين طرفدار آزادي و مردم.»

در ادامه اين جلسه هاشمي‌رفسنجاني به عنوان رئيس مجلس طي سخناني به تلاشش مبني بر همكاري با رئيس‌جمهور عليرغم مخالفتش با او، اينگونه پرداخت: «دوستان ما اطلاع دارند كه ما مخالف با رياست ايشان بوديم. اما وقتي شد كه تلاشمان را از اين طرف آغاز كرديم كه هماهنگي و همكاري بوجود بيايد و برادران يادشان هست كه چند روز قبل از محضر امام كه آمدم براي آخرين بار اظهارنظر كردم كه هنوز ترجيح مي‌دهم كه آقاي بني‌صدر تسليم قانون بشوند و بتوانيم با هم كار بكنيم و امام امت هم در آخرين بيانات سازنده‌شان مهلت دادند و خواستند كه مخالفان جمهوري توبه كنند و به دامن ملت و اسلام و انقلاب برگردند. متأسفانه نشد...»

سخنان موافقان بني‌صدر

وي در ادامه نسبت به رعايت نزاكت توسط همه نمايندگان و حضار تذكر داد. پس از تذكرات رئيس مجلس بحث پيرامون طرح عدم كفايت سياسي بني‌صدر آغاز شد و از عزت‌الله سحابي (نماينده تهران) كه به عنوان مخالف اسم نوشته بود دعوت به عمل آمد تا آغاز سخن كند. اما سحابي پس از طرح سؤالي نسبت به صحت اجراي طرح و پاسخ رئيس مجلس، از عدم آمادگي خود به عنوان اولين مخالف، صحبت به ميان آورد و جاي خود را به معين‌فر (نماينده تهران) داد. معين‌فر هم ابتدا سعي كرد تا فضا را هيجان‌زده و احساساتي جلوه دهد نه منطقي.

لذا سخنان خود را اينگونه آغاز نمود: «بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم. رب ادخلني مدخل صدق و اخرجني مخرج صدق و اجعل لي من لدنك سلطاناً نصيراً. سخن گفتن به عنوان مخالف طرح عدم كفايت رئيس‌جمهور كه تقديم شده است در جوي هيجان‌زده كه قبل از شنيدن توضيحات مخالف و موافق و قبل از استماع دفاع رئيس‌جمهور و قبل از اخذ رأي نهايي تصميم قطعي گرفته شده و رأي‌ها آماده گرديده است به نظر بي‌اثر و بي‌فايده مي‌رسد. خصوصا آنكه غليان احساسات آنان كه اطراف ساختمان مجلس و محوطه بعضي از خيابان‌ها را در اختيار گرفته‌اند و كوچكترين نغمه مخالف را، مخالفت با اسلام و ضديت با انقلاب اسلامي مي‌دانند به حدي است كه براي گوينده خطرات بسياري را دربردارد. آنان به غلط به تصور اينكه مخالفت با طرح بركناري رئيس‌جمهور، مخالفت با انقلاب و امام است، آماده‌اند هرگونه توهين و آزاري به گوينده روا دارند و حتي به سادگي خون وي را بر زمين بريزند.

در چنين جوي شايد دم فرو بستن و تماشاچي بودن و در برابر تصميم قطعي كه گرفته شده است ابراز نظر نكردن به عقل و منطق نزديكتر باشند و يا ممكن است منحصرا يك رأي مخالف به طرح دادن را و خطرات آن را، به جان خريدن حداكثر كاري بدانيم كه در شرايط كنوني نمايندگي مجلس ميسر مي‌باشد. بعضي از دوستان را نظر بر اين است كه در چنين شرايطي اساساً نبايد در مجلس حاضر شد و نبايد با رنگ و روغن حضور خود در جلسه و احيانا شركت در بحث به نعنا داغ آشي كه پخته مي‌شود اضافه نمود.

خصوصا آنكه تامين جاني ورود به مجلس براي مخالفان و بخصوص براي چند نفر از آنان كه از نزديكان و دوستان رئيس‌جمهور است فراهم نيست لكن اينجانب معتقدم كه امروز يكي از حساسترين برگهاي تاريخ ايران و اسلام ورق مي‌خورد و جمهوري اسلامي نوپاي ما اينك در معرض آزمايش بزرگي قرار گرفته است. در چنين شرايطي به حكم تعهدي كه براي اسلام و انقلاب دارم نمي‌توان سكوت كرد و دم برنياورد. بنابراين در فرصت كوتاهي كه بمن اجازه صحبت داده شده است، آنچه به خير و مصلحت مي‌دانم، مي‌گويم و امر خود به خدا وامي‌گذارم: «افوض امير الي الله ان الله بصير بالعباد». او خود گواه است كه همواره سعي كردم مستقل انديشيده و عمل كنم به شخص و دسته و گروه سياسي خاصي بستگي ندارم و مطالبي كه مي‌گويم نه از باب دفاع از شخص آقاي بني‌صدر رئيس‌جمهور است كه به علت نگراني از آتيه جمهوري اسلامي كه به منظور خيرخواهي براي ملت و محض رضاي خدا است.»

وي با اشاره به وجود اختلاف ديدگاهش با بني‌صدر و پس از ذكر قائل بودن احترام فراوان براي بني‌صدر، گفت: «اگر دلائلي را كه مخالفين آقاي بني‌صدر عليه ايشان ابراز مي‌كنند و اعتراضات و ايراداتي كه به ايشان مي‌شود منحصراً همان‌هايي باشد كه تاكنون گفته و نوشته شده است و ما از آن مطلعيم و مطالب ديگري در كار و موضوعات و دلايل ابراز نشده‌اي در ميان باشد بنده اين اعتراضات و دلايل را به هيچوجه دليل بر عدم كفايت سياسي او نمي‌دانم.» معين‌فر عزل بني‌صدر از فرماندهي كل قوا را دليل بر مصحلت دانست و نه عدم كفايت او براي فرماندهي.

وي با طرح بهره‌برداري مخالفين از اين موضوع، به طريق اولي آن را دليلي بر عدم كفايت سياسي وي نمي‌دانست. معين‌فر در شرايطي كه منافقين تحت لواي حمايت از رئيس‌جمهور رسماً وارد فاز مسلحانه شده و در خيابان‌ها به كشتار مردم بي‌دفاع مشغول بودند، فضا را آكنده از ارعاب و تهديد و ناعادلانه توصيف نمود و گفت: «بنظر بنده در شرائط كنوني طرح مسئله عدم كفايت سياسي رئيس‌جمهور، در حاليكه وي عملا در حصر بسر مي‌برد، به دفترش حمله شده و يارانش به زندان افتاده‌اند و ايشان هيچگونه وسيله دفاعي در اختيار ندارد سزاوار جمهوري اسلامي نيست. ... جالب آن است كه شعارها هم روز به روز دنباله پيدا مي‌كند.

در اجتماعي كه به مناسبت ميلاد حضرت حجت عليه‌السلام تشكيل شد شعار «بني‌صدر، صددرصد به دست حزب‌الله اعدام بايد گردد» داده مي‌شود و يا در برابر مجلس فرياد مي‌كردند كه «بني‌صدر ضدالله» متأسفانه اغلب اين شعارها از صدا و سيماي جمهوري اسلامي نيز پخش مي‌شود. يعني حكم قتل يك نفر قبلاً صادر شده است و عامل قتل هم كه به عنوان حزب‌الله خود را معرفي مي‌كند قبلاً تعيين شده است. فقط همگي منتظر راي مجلس بر عدم كفايت سياسي وي مي‌باشند. خود شما نمايندگان محترم در اين چند روز شاهد جمع شدن افراد زيادي در جلو مجلس و فريادهاي «مرگ بر بني‌صدر» بوده‌ايد. آيا اين است روش منطقي كه در آينده‌ اين جمهوري بايد براي بركناري روساي جمهور و مسئولين امور مملكتي بكار برد؟

جالب اينكه نخست‌وزير كشور هم در سخنراني كه مي‌كند از جمعيتي به نام حزب‌الله كه اينچنين در صحنه حضور يافته‌اند تشكر مي‌كند و معلوم مي‌شود آنچه در آينده بايد در اين مملكت حكومت كند قانون نيست بلكه بستگي دارد به اينكه چه كسي مي‌تواند حزب‌اللهي بيشتري بسيج كند.» او با ذكر اين نكته كه رسيدگي به تخلفات رئيس‌جمهوري وظيفه ديوان عالي كشور است، اين طرح را دخالت مجلس در قوه قضائيه قلمداد كرد. سپس با ذكر چند نمونه، از اعتراضات بي‌مورد بني‌صدر به دستگاه‌هاي مملكتي آن را، دليل كفايت وي دانسته و بي‌كفايتي‌اش را در صورت سكوت بني‌صدر مي‌دانست.

او اين اقدام مجلس را صرفاً به پاي مخالفت شخصي و جنگ قدرت گذاشت و تصريح كرد: «با بركناري آقاي بني‌صدر بر طبق قانون اساسي، شوراي جمهوري، مركب از نخست‌‌وزير، رئيس‌ مجلس و رئيس‌ ديوان عالي كشور تشكيل مي‌شود اگرچه طبق قانون اساسي بايد ظرف مدت 50 روز انتخابات رياست جمهوري انجام شود ولي با وجود جنگ و مشكلات ديگر بعيد بنظر مي‌رسد كه عملا به اين وظيفه قانوني عمل شود و باين ترتيب عملا تمام قدرت‌ها در يك گروه خاص متمركز خواهد شد و با سابقه‌اي كه از اين گروه داريم كه هر كس كه با آنها نيست مخالف خود دانسته و طرد خواهند كرد چندي نميگذرد كه ديكتاتوري وحشت‌آوري به كشور تحميل خواهد شد.» و در نهايت: كلام خود را با آيه استرجاع پايان داد.

شهادت دكتر ولايتي درباره اسكورت بني‌صدر

پس از سخنان اولين مخالف حال نوبت اولين موافق بود تا در جايگاه حضور يافته و به دفاع از طرح بپردازد. لذا ولايتي كه زودتر ثبت‌نام نموده بود، سخنانش را آغاز نمود و پس از بيان تعريف عدم كفايت سياسي و ذكر فهرستي از وظايف رئيس‌جمهور، در پاسخ به معين‌فر اينچنين گفت: «همانطوري كه آقاي معين‌فر گفتند و بحق هم گفتند جرايم مربوط به قوه قضائيه از حيطه اختيارات مجلس خارج است. خوب بود كه ايشان تامل مي‌كردند و مي‌ديدند كه موافقين اين طرح، آيا در اين محدوده صحبت مي‌كردند يا اينكه صرفا به امر كفايت سياسي مي‌پرداختند؟» ولايتي در ادامه جهت اثبات عدم كفايت بني‌صدر خصوصياتي از وي را ذكر نمود و براي هر كدام مثالي زد.

صفاتي همچون نفاق، ترويج اخلاق استكباري، فقدان انصاف و مروت اسلامي، عدم پايبندي به تعهدات و توافق‌ها، خودمحوري و... . به عنوان نمونه او در مورد ترويج اخلاق استكباري توسط بني‌صدر در جمهوري اسلامي اين مثال را ذكر كرد: «كساني كه اسكورت ايشان را موقع عبور از خيابان‌ها ديده‌اند، نمايندگاني كه ماشين‌شان در كنار خيابان فلسطين پارك بود و آقاي بني‌صدر مي‌خواستند فاصله سيصد قدم از كاخشان را به دانشكده افسري طي بكنند، شاهد بودند كه با منجنيق پيكان نمايندگان (آقاي دكتر هنجني اشاره مي‌كنند كه يكي از ماشينها، ماشين ايشان بوده است) را كنار بردند و بعد در دو طرف خيابان مأمورين را رو به مردم و پشت به خيابان واداشتند و همان تشريفات غيرضروري كه هيچ توجيهي بجز يك توجيه استكباري ندارد.»

ولايتي همچنين درباره بي‌لياقتي بني‌صدر در زمان فرماندهي كل قوا اين سؤال را مطرح كرد كه: «بعد از 7 ماه كه ايشان فرمانده كل قوا بودند، 24 تانك بايد در خوزستان داشته باشند؟ گفتند ارتش از هم گسيخته بود، چه كسي مسئول هماهنگ كردن ارتش از هم گسيخته است؟ آيا جز فرماندهي كل قوا كه اين امر به ايشان تفويض شده بود؟» در اين ميان بود كه موسوي‌خوئيني‌ها سخنان او را قطع نمود و گفت: «اين بي‌كفايتي نظامي است نه بي‌كفايتي سياسي. مسئله بي‌كفايتي نظامي خارج از موضوع است.» و البته هاشمي و ولايتي هر دو به او متذكر شدند كه تشخيص اين موضوع با رئيس مجلس است. آبروريزي در برابر كشورهاي خارجي و اقداماتي كه زير چتر بني‌صدر انجام مي‌شد، از ديگر موضوعاتي بود كه ولايتي به آنها پرداخت.

او معتقد بود دلائل عديده‌اي وجود دارد كه قضيه توطئه است و نه بي‌كفايتي. لذا از باب نمونه گفت: «شما ببينيد كه ما اينجا پرسشنامه‌اي داريم كه از طرف سنجش افكار در اين رابطه كرده است ببينيد كه چگونه بوده است. اصلا بنايش بر القا شبهه بوده است، عدم رسيدگي مسئولين، يعني از يك عده از امور شهرداري و فرمانداري‌ها چيست؟ راجع به عدم آزادي نظرتان چيست؟ راجع به چماقداري و انحصارطلبي نظرتان چيست؟ راجع به اين عدم امنيتي كه هست نظرتان چيست؟ راجع به نارسايي‌هاي سپاه و كميته نظرتان چيست؟ راجع به دخالت روحانيت در امور و عدم رضايت مردم از آنها، نظرتان چيست؟ تفتيش عقايد در مورد استخدام‌ها نظرتان چيست؟

راجع به كودتا در ايران و احتمال كودتا در ايران نظرتان چيست؟ و بعد بني‌صدر استعفا كرده است (راجع به اين خبر) راجع به تروري كه قرار است از جانب آقاي رجايي، بهشتي، رفسنجاني، آقاي بني‌صدر بشود، نظرتان چيست؟ و يكچنين شايعه‌اي هست، نظرتان چيست؟ بالاخره يك حرف شرم‌آوري در مورد امام زده كه من از پشت اين ميكروفن نمي‌خوانم (نمايندگان: لطفا بخوانيد) سؤال كرده‌اند كه نظرتان راجع به اينكه امام دست نشانده آمريكا است، چيست؟ اين است رئيس‌جمهور با حسن نيتي كه مي‌‌خواهد حافظ كيان اسلام و جمهوري اسلامي و قانون اسلامي و حافظ خون شهدا باشد و آقاي معين‌فر گفتند كه ايشان دقيقا مي‌خواهد در مجراي قانون اساسي عمل بكند.»

سپس تهمت انحصار‌طلب بودن مخالفين بني‌صدر را كه توسط حاميان بني‌صدر همچون معين‌فر مطرح شده بود، چنين پاسخ داد: «اصلا وجود خود شما [بني‌صدر]، خود آقاي معين‌فر و دولت موقت 10 ماه بعد از انقلاب بر سر كارها اين بود كه روحانيت و اين جناحي كه مورد حمله شما هست، اينها انحصارطلب نيستند، اينها انقلابي كه كرده بودند و در جلوي مردمي كه در خيابان‌ها راه مي‌افتادند و جلوي مسلسل‌ها مي‌رفتند به محض اينكه انقلاب به پيروزي رسيد كه دودستي تقديم شماها كرده بودند، كه اين را مبارزه كور مي‌دانستيد و مبارزه سياسي و ابقاي شاه را خواستار بوديد. اين انحصارطلبي است؟» ولايتي در پايان رأي ممتنع دادن به اين طرح را «نوعي بي‌تفاوتي به سرنوشت اسلام» دانست.

كيش شخصيت معكوس

در ليست مخالفان نوبت به حجتي كرماني رسيده بود كه او نيز همچون سحابي خواست تا بعداً صحبت كند، لذا محمدمهدي جعفري (نماينده دشستان) به عنوان دومين مخالف اين طرح شروع به صحبت نمود. او در مقدمه سخنش جمهوري اسلامي‌ را «مناسب‌ترين شكل» براي رسيدن به حكومت اسلامي خواند. سپس با تصريح اين مطلب كه نامزد مورد حمايت خود و برخي دوستانش، حبيبي بوده، به اين نكته اشاره كرد كه: «البته حائز آراي اكثريت نشد اما اين به آن معنا نبود كه ما با جمهوري اسلامي قهر كنيم و به كناري بنشينيم و به وظايف اسلامي و انساني خود عمل نكنيم، چون آنچه كه مورد نظر ما نبوده انجام گرفته است.»

در ادامه نحوه نظر دادنش درباره بني‌صدر و عكس‌العمل حاميان او را اين چنين توصيف نمود: «آنچه كه در عرض اين 20 سال از آقاي بني‌صدر مي‌دانيم دو چيز است: يكي آن، خودمحوري و خودخواهي است كه درباره آقاي بني‌صدر مي‌گويند و به شوخي بعضي كتاب «كيش شخصيت» ايشان را مي‌گويند كه اتوبيوگرافي خودش هست. بعضي هم شوخي مي‌كنند كه خودش اين را نخوانده است. نكته دوم، افرادي است كه در اطراف آقاي بني‌صدر هستند و بعضي از آنها را بنده از سال 40 به بعد مي‌شناختم. مي‌گفتم اميدوارم ان‌شاءالله با نكات مثبتي كه دارند بتوانند جبران اين دو نكته منفي را بكنند و ما وظيفه داريم كه فعلا دست به دست هم بدهيم، مبادا اين جمهوري نوپاي اسلامي در مقابل دشمنان خدشه‌دار شود.

همين حرف براي بنده گناه كبيره‌اي شد كه در نماز جمعه برازجان يا راه نمي‌دادند براي صحبت كردن يا وقتي هم كه براي نماز خواندن حاضر مي‌شدم به بنده با كنايه و سرزنش و طعنه كه چرا پشت سر رئيس‌جمهوري غيبت كردي؟» او به گفته خودش با اين سخنان مي‌خواست ابتدا عدم حمايتش را از بني‌صدر به اثبات رساند و سپس با ورود به اين موضوع كه بايد به نيمه پر ليوان هم نگريست، از برخي اقدامات بني‌صدر در فرماندهي جنگ و سياست خارجي تعريف نمود و سخنانش را به عنوان مخالف اينطور ادامه داد: «نبايد آن قسمت‌هايي را در نظر داشته باشيم كه به زيان اين ملت بوده البته خوب بود آن قسمت‌ها را اصلاً نمي‌گفتند. و از طرفي بيان معايب و نواقص يك طرف، باعث پوشيده شدن معايب طرف ديگر نشود.

اين وضعي كه پيش آمده مسلماً يك طرف نداشته است بلكه طرفين به مسئولين اسلامي خود آنچنان كه بايد عمل نكرده‌اند و كار را به اينجا كشانيده‌اند يكي ممكن است شديدتر بوده است بيشتر به چشم مي‌خورده است و ديگري خفيف‌تر بوده و كمتر به چشم مي‌آمده است. و لذا اولا باعث اين نشود كه با راي دادن به عدم كفايت سياسي آقاي بني‌صدر ديگري چه مخالفش و چه كسي كه مترصد فرصت نشسته است خود را به وسط ميدان بيندازد كه من كفايت دارم، من بودم كه اين كار را كردم، آن كار را كردم، و نه باعث شود كه مسئوليت‌هاي ديگران ناديده گرفته شود و عدم رعايت وظايف در جمهوري اسلامي.» او كه همچنان بحث را بر سر اختلافات شخصي دانسته و اميد وحدت داشت سخنانش را با اين جمله به پايان برد: «رأي به عدم كفايت سياسي رئيس‌جمهوري به نفع اين جمهوري تمام نخواهد شد.»

پس از حدود نيم ساعت تنفس، جلسه با سخنان موسي زرگر (نماينده شهريار) به عنوان دومين موافق ادامه يافت. زرگر عملكرد بني‌صدر را در دو بعد قابل بررسي مي‌دانست. يكي تخلفات وي از قانون اساسي كه معتقد بود بايد آن را به مراجع قضايي واگذار كرد و ديگري عدم كفايت سياسي او كه حاصل توطئه سياسي است. زرگر معتقد بود: «ادله كافي وجود دارد كه اين اتفاقات حساب شده حاكي از يك توطئه سياسي بزرگ امپرياليسم و در حقيقت يك جريان ضدانقلابي است وقتي اين توطئه را شكافتيم و به اثبات رسيد، آن وقت با آقاي بني‌صدر شاه مهره اين توطئه بوده است كه مسئله بالاتر از عدم كفايت سياسي است. و يا اينكه ندانسته و ناآگاهانه در دام اين توطئه گرفتار شده است كه آن خود بزرگترين عدم كفايت سياسي ايشان مي‌باشد.»

وي سپس شمه‌اي از توطئه‌هاي سياسي در انقلابات جهان را توضيح داد و در ادامه به روند صعود بني‌صدر پرداخت. او در بخشي از سخنانش گفت: «روز انتخابات امام در بيمارستان قلب بستري است، و همه جا براي آقاي بني‌صدر حتي در ميان اطرافيان امام با شعار بني‌صدر صددرصد تبليغات گسترده‌اي مي‌كنند. برادر امام در تأييد بني‌صدر اعلاميه مي‌دهد. بالاخره امام رأي خود را بصندوق مي‌اندازند و كوشش ما براي اينكه بفهميم امام به چه كسي راي داده است بجايي نمي‌رسد. ولي دست‌هاي قوي شايعه مي‌كنند كه امام به بني‌صدر راي داده است و اين شيوه حتي در من القاء شبهه مي‌كند و من كه معتقدم اگر بناست رئيس‌جمهور داشته باشيم وقتي مشروعيت خواهد داشت كه امام به او رأي داده باشد و در اين شبهه باقي هستم كه اين بازي‌ها يك توطئه سياسي است براي اينكه آقاي بني‌صدر از صندوق بيرون آورده شود. دچار شك و ترديد مي‌شوم كه اگر امام به او راي داده باشد صلاح نيست كه من به او راي ندهم.»

دكتر زرگر در سخنان مفصلي پس از تشريح چگونگي رسيدن بني‌صدر به قدرت و بيان برخي از اقدامات او كه همسو با ضدانقلاب بود، در پايان گفت: «با اين دلايل واضح و همراهي و همكاري آشكار آقاي بني‌صدر با اين جريان امپرياليستي بايد بگويم اين امام و اين ملت و اين مجلس مدتي است اضافه بر عدم كفايت سياسي به عدم كفايت عقلي او راي داده است.»

سخنان صادق خلخالي

از آنجا كه زرگر بخشي از وقت خود را به شيخ صادق خلخالي (نماينده قم) داده بود، او سخنران بعدي بود. خلخالي كه خود از حاميان بني‌صدر در زمان انتخابات بود، به عنوان موافق صحبت نمود و تصريح كرد كه «اگر در تب 40 درجه هم بودم به اين مجلس مي‌آمدم.» او يكي از دلايلش را مبني بر عدم كفايت بني‌صدر اين طور توضيح داد: «كسي كه اينقدر بينش ندارد، بينش سياسي ندارد، تعزير را در دادگاه‌هاي انقلاب اسلامي اسمش را شكنجه مي‌گذارد و بعد هم بوقش را مي‌زند. يه جوري كه بهانه را به دست ضدانقلاب در خارج و داخل مي‌دهد، اين را نمي‌‌شود گفت كه صلاحيت سياسي براي رياست جمهوري داشته باشد. در سخنراني‌ها هيچوقت نشده است كه ايشان مطابق ميل امام بوده باشد. خدا مي‌داند من نه بني‌صدر را آدم منافقي مي‌دانم، عقيده خودم اين است نه يك آدم كافري مي‌دانم، مسلم است، نماز هم مي‌خواند. اما بينش و كفايت سياسي يك مسئله ديگري است.»

خلخالي پس از اشاره به ماجراي 14 اسفند، درباره وحدت بني‌صدر با افراد و گروهك‌ها گفت: «تمام افرادي كه با بني‌صدر مخالف خوني بودند، آقاي قطب‌زاده وقتي كه بني‌صدر روي كار آمد گفت فاجعه تاريخ اتفاق افتاد. حالا مي‌بينيم كه با آقاي بني‌صدر با هم هستند. من بخود آقاي بني‌صدر گفتم، دولت آقاي بازرگان غيرانقلابي است. گفت تعجب از شما است، اينها ضدانقلابند. غيرانقلابي يعني چه؟ خدا مي‌داند كه يك ذره دروغ نمي‌گويم، يك ذره هم مجامله نمي‌‌كنم. گفت آن چه حرفي است كه شما مي‌زنيد؟ از شما بعيد است اينها غيرانقلابي نيستند، اينها ضدانقلاب هستند كه بايد نمي‌دانم چه بشوند و از اين حرفها، حالا مي‌بينم كه آقاي بازرگان از ايشان حمايت مي‌كند آقاي قطب‌زاده، ديگرام و ديگران و همه آنهايي كه ليبرال هستند. اين نمي‌تواند در خط امام بوده باشد.»

مهم‌ترين مخالف عدم كفايت

پس از خلخالي، عزت‌الله سحابي اعلام آمادگي نمود تا در مخالفت با طرح عدم كفايت صحبت كند. او پس از قرائت آيه‌اي از قرآن، سخنانش را اينگونه آغاز نمود: «بنده كه به عنوان مخالف اين طرح، اسم‌نويسي كرده‌ام قبل از اينكه دليل مخالفتم را عرض كنم، توضيحي مي‌دهم بر اينكه در اين مخالفت نشانه‌اي و حاكي از آن نيست كه من با همه اعمال آقاي بني‌صدر موافق باشم. كساني كه در سال گذشته در شوراي انقلاب تشريف داشتند، برادراني كه در آنجا بودند، در سال 1358 به موجب ايام انتخابات رياست جمهوي و همچنين قبل از آن و بعد از آن، آقايان اختلاف‌نظر بنده را با آقاي بني‌صدر شاهد بودند. ولي از آن روزي كه ايشان به رياست جمهوري انتخاب شد، من با خودم اينجور گفتم كه ايشان از اين به بعد رئيس‌جمهور و اولين رئيس‌جمهور جمهوري اسلامي است.

ما به دليل تعهد و دلبستگي و عشقي كه به جمهوري اسلامي و انقلاب اسلامي داريم موظف هستيم كه اگر اختلاف‌ نظري، اختلاف ديد، اختلاف بينش، تحليل، هر چه هست يا حتي اگر اشكالاتي به خصوصيات و خصلت‌ها داريم، اينها را به زمين بگذاريم كه دست بدست هم بدهيم كه اين جمهوري و اين نهال جوان به ياري خدا ريشه‌دار شود. چندي بعد، در همين ايامي كه مجلس تشكيل شده بود، يكي ديگر از برادران جناب آقاي خامنه‌اي به من گفتند كه تو كه ايشان را مي‌شناختي، تو چرا حالا داري حمايت مي‌كني؟ خدمت ايشان گفتم كه اگر شما هم رئيس‌جمهور شده بوديد، حالا من از شما هم حمايت مي‌كردم، چرا؟

براي ما اصل، بقا و حفظ كيان جمهوري اسلامي است. ... اعمال خلاف شرع، خلاف قانون بسيار انجام مي‌گيرد. ولي كيان جمهوري اسلامي با اين اعمال فقط خلاصه و تعريف نمي‌شود. جمهوري اسلامي، معنايش بر آن آرمانها و هدفهايي كه هنگام انقلاب در چند سالي كه مردم مبارزه كردند، شكنجه شدند، زندان رفتند، شهيد شدند و بالاخره در خيابان‌ها به مبارزه پرداختند و شعار مي‌دادند و از ته دل آرزوها داشتند كيان جمهوري اسلامي را آن آرزوها و آن آرمانها تعيين مي‌كند. اگر ما هيچ جنبه ايجابي يا مثبت نتوانيم براي جمهوري اسلامي، براي تعريف آن بيان كنيم. لااقل از جنبه سياسي مي‌توانيم اين را بگوييم كه جمهوري اسلامي يعني استعمار و وابستگي نه، جمهوري اسلامي يعني استثمار و تبعيضات سياسي و اقتصادي و فرهنگي نه، جمهوري اسلامي يعني بازگشت به ارزشها و مباني اصولي و اخلاقي اسلام.

جمهوري اسلامي يعني خارج كردن و رها كردن انسان از زندگي يك بعدي مصرفي. لااقل اگر ما تعريفي در جهت ايجاب نتوانيم بكنيم، يعني اگر نتوانيم بگوييم امروز چيست؟ مي‌توانيم بگوييم كه امروز چه نيست؟ يا بر چه اساس تشكيل شده است. به هر حال حفظ اين كيان، حفظ اين وجود براي ما اصل است ولو آنكه در ماهيت و در كيفيت اموري كه در درون اين جمهوري ميگذرد، ما بسيار معترض باشيم. خود بنده يكي از معترضين بسيار نسبت به اعماليكه انجام مي‌شود، و روندهايي كه وجود دارد هستم، اما اين اعتراض ما، انتقاد ما، نسبت به ماهيت، نسبت به كيفيت امور، حتي نسبت به اشخاص و مسئولين، اگر بخواهد تا آنجا پيش برود كه وجود را نفي كند، ما خلاف اصل قدم برداشته‌ايم. ما يكي از موارد اختلاف‌مان با جناب بني صدر، اين بود.»

سحابي در ادامه همچون معين‌فر سعي نمود تا طرف مقابل بني‌صدر را هم مثل خود او مقصر بداند تا شايد بشود از بار خطاهاي بني‌صدر بكاهد. لذا رسماً پاي سران حزب جمهوري اسلامي و به خصوص ماجراي نوار آيت را به ميان كشيد و گفت: «من صريحاً عرض مي‌كنم شايد از يك سال و دو ماه پيش در شوراي انقلاب اين اختلافات مطرح بود. بين آقاي بني‌صدر يك طرف، و برادراني كه سران و رهبران حزب جمهوري اسلامي هستند از طرف ديگر. اين اختلافات مطرح بود و گاه در روزنامه‌ها، سخنراني‌ها و نطق‌ها و خطابه‌ها بروز مي‌كرد. سرانجام به ما اطلاع دادند كه امام بسيار رنجيده و ناراحت هستند و ايامي هم بود كه به تازگي از مريضي برخاسته بودند و از بيمارستان به منزل آمده بودند. دوران نقاهت‌شان بود و ايشان ما را احضار كردند و ما همه به آنجا رفتيم و ايشان ناراحتي شديد خودشان را ابراز كردند.

آقاي خامنه‌اي و آقاي هاشمي شايد در آنجا تشريف داشتند و ايشان صريحاً امر كردند كه برويد، اختلافاتتان را حل كنيد و به اصطلاح اعلاميه رفع اختلاف را هم بدهيد. ولي همين رفع اختلاف و اين اعلاميه، حدود شايد يكماه و نيم طول كشيد و در آنجا ما شاهد بحثها و گفتگوهايي بوديم، گو اينكه ما تا حدودي در دعوايي كه بين آقاي بني‌صدر و سران حزب جمهوري بود و در شورا بيشتر مطرح بود ما تا حدودي كنار و بيطرف بوديم ولي خوب، ناظر و شاهد بوديم. از آن زمان يكي از حرفهاي آقاي بني‌صدر اين بود كه «يك حركاتي، روندهايي يا به تعبير خودشان توطئه‌هايي عليه من در جريان است» و از جمله دو نوار را مطرح كردند و اين دو نوار هم حضور امام رسيده بود، ايشان هم شنيده بودند و دستور هم داده بودند كه نسبت به اينها رسيدگي بشود. اين يكي از موارد اختلاف بود... و يكي از دردهاي ايشان اين بود كه مي‌گفت كه «طرف مقابل من دارد اينگونه اعمال را عليه من انجام مي‌دهد.»

بنابراين، اگر من بخواهم مسئوليت‌هايي را كه قانون اساسي به عهده رئيس‌جمهوري گذاشته است، انجام بدهم با اين بازي‌ها نمي‌توانم. خوب، آن جلسات به جاهايي رسيد، حالا ميثاق‌نامه‌اي نوشته شد و بعد از آن هم به آن ميثاق‌نامه‌ عمل نشد و من صريحاً مي‌گويم كه از دو طرف عمل نشد. هم از طرف حزب جمهوري عمل نشد و هم از طرف آقاي بني‌صدر. حال آن روندهايي را كه ايشان آن روز ابراز و اظهار مي‌كرد و از آن شكايت داشت و در آن نوارها منعكس بود. آن روندها همچنان به عملكرد خود ادامه دادند و لحظه به لحظه در برهه‌هاي مختلفي كه در اين فاصله يك سال و خرده‌اي پيدا شد آقاي بني‌صدر را به مواضعي كشاند كه براي حفظ خود، يا براي دفاع از خود و يا حيثيت و حق خود، كارهايي بكند، حرف‌هايي بزند، سخناني بگويد يا احتمالا مصاحبه‌هايي بكند.»

سحابي كه تا اين قسمت سخنانش وضعيت موجود را ميوه عملكرد فاسد دو طرف مي‌دانست، از اين پس مسئله را به گونه‌اي مطرح كرد كه گويي مشكل فقط از طرف جناح مقابل بني‌صدر بوده و رئيس‌جمهور هم ناچار فرياد مظلوميت سر مي‌داده است: «بني‌صدر عيبش اين بود يا هست كه حرف زياد ميزند، مرتب مي‌گويد و پرده‌دري مي‌كند، خيلي جاها هم از حدود احساس مسئوليت خارج مي‌شود و يكي از ايرادات من همين است. از احساس مسئوليت آنجور خارج مي‌شود كه كيان و وجود جمهوري را در معرض سؤال و خطر قرار مي‌دهد و بهانه بدست دشمنان و معاندين اين انقلاب و اين جمهوري مي‌دهد. اما اين ظاهر بيان است. او در اينجا مقصر، خيلي خب، ولي طرف مقابل هم عمل مي‌كرد. آرام در تمام سطوح عمل مي‌كرد و پيشرفت مي‌كرد. يعني آنچه را او و خيلي از مخالفين مي‌گفتند روندهاي انحصارگرانه در اين جامعه وجود دارد و جامعه به طرف انحصار دارد مي‌رود، اين انحصار همچنان ادامه پيدا كرد.

ما نمي‌توانيم به لحاظ اخلاقي، به لحاظ تعهد، به لحاظ احساس مسئوليت نسبت به انقلاب، بگوييم تو طرف مقابل، يا آقاي بني‌صدر ساكت باش و اينها را تحمل كن. ولو اينكه منجر بشود به اينكه خودت هم از بين بروي. ما در عالم اخلاق و در عالم تعهد، اين حق را داريم، و ليكن به لحاظ قانوني، در اينجا چه گناهي صورت گرفته است؟ يك طرف تعرضي كرده و طرف ديگر دفاعي كرده است. بنابراين، اگر تقصيري هست، تقصير دو طرف است. يك طرف نيست. اين طرح، ايكاش اينجور اصلاح مي‌شد كه آقاي بني‌صدر عدم كفايت سياسي، طرف مقابل هم مقصر در ايجاد اين زمينه‌هاي عدم كفايت سياسي، ولي ما زمينه‌ها را اينجور نمي‌بينيم، حرف ما در اينجا است كه ممكن است يك كسي را شما به انواع مختلف اذيت بكنيد و شكنجه بدهيد ولي او فرياد بزند، مردمي كه دور هستند فرياد او را مي‌شنوند ولي آن عملياتي را كه با او انجام مي‌گيرد، نمي‌بينند، مسئله اينجا است.»

او در راستاي همين فرافكني، نقش آيت‌الله خامنه‌اي بني‌صدر را در مورد عملكرد ضعيف در جنگ، يكسان فرض كرده و ايشان را اينگونه مورد خطاب قرار داد: «جناب آقاي خامنه‌اي در روز قبل از سخنراني خطبه نماز جمعه فرمودند كه همه چيز تقصير آقاي بني‌صدر است، ارتش اگر چنين است، تقصير بني‌صدر است، روزي كه عراق به ايران حمله كرد و ارتش آمادگي نداشت، تقصير با بني‌صدر است. اقتصاد اگر خراب است، تقصير بني‌صدر است. خيلي خب، ما همه چيزها را مي‌توانيم بگوييم تقصير ديگري است، ولي من مي‌گويم جناب آقاي خامنه‌اي برادر عزيز، جنابعالي از تير يا مرداد سال 1358 در وزارت دفاع تشريف داشتيد معاون وزارت دفاع بوديد، نماينده امام بوديد، مورد اعتماد ايشان بوديد، همه جور حمايت از شما وجود داشت، قدرت شما در وزارت دفاع به تصديق همه كساني كه در آن ايام در شوراي انقلاب، يا در مصادر امور بودند، از وزير دفاع بسيار بالاتر بود. خود شما چه كرده‌ايد؟

اگر عدم آمادگي ارتش در روز حمله عراق به ايران، به خاك وطن ما، تقصير بني‌صدر است، خب، بني‌صدر عملاً از فروردين سال 1359 يا اواخر اسفند ماه 1359 وارد مسئوليت فرماندهي كل قوا شد، ولي جنابعالي از هشت ماه، 9 ماه قبل از آن تشريف داشتيد و بعد از آن هم هميشه تشريف داشتيد. بعد از آن هم شما عضو شوراي عالي دفاع بوديد و شما حضور در مناطق جنگي داشتيد، اگر تقصيري هست، اگر اشكالي و نقصي در امور جنگي، يا در ارتش، يا در قواي دفاعي كشور وجود دارد، شما هم در اين سهيم هستيد. آيا شما كاري خواستيد بكنيد، برنامه‌اي براي پيشرفت، برنامه‌اي براي اصلاح تجديد سازمان ارتش، آمادگي ارتش داشتيد و ارائه كرديد و بني‌صدر مخالفت كرد و جلويش را گرفت؟ خب اگر اينها را شما سند و مدرك و نمونه و شاهدي داريد، بفرماييد.»

سرانجام هم عزت‌الله سحابي تصريح كرد كه بني‌صدر «ديگر نمي‌تواند رئيس‌جمهور باشد و چه خوب بود كه ايشان خودش استعفا مي‌داد» اما نه به خاطر عدم كفايت او بلكه به دليل «اينكه نمي‌تواند با اين شرايط و با اين وضع و به اصطلاح فقدان نفوذ و اعتبار لازم، در ميان قواي ثلاثه كشور آن وظايف هماهنگي را انجام بدهد. بنابراين، آنچه را كه من مي‌گويم بخاطر اين نيست كه آقاي بني‌صدر از اين به بعد رئيس‌جمهور باشد، يا اين طرح به اين دليل رد شود. مخالفت من با اين طرح، بخاطر آن سوابق است.» او در آخرين عبارتش تصريح نمود كه به خاطر همين سوابق علي‌رغم مخالفتش با طرح اصلاً در رأيگيري آن شركت نمي‌كند.

پاسخ آيت‌الله خامنه‌اي به شبهات سحابي

بر طبق آئين‌نامه داخلي مجلس اگر نماينده‌اي در ضمن صحبتش نسبت ناصحيح و يا موهني به نماينده ديگر بدهد و يا حرفش را عوض كند، آن نماينده تا ربع فرصت دفاع از خويش را دارد. از اين‌رو آيت‌الله خامنه‌اي و شهيد آيت تصميم گرفتند تا پاسخ اتهامات سحابي را داده و روشنگري نمايند. لذا آيت‌الله خامنه‌اي (نماينده تهران) سخنان خويش را اينگونه آغاز نمود: «بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم. البته من از آقاي مهندس سحابي تعجبي نمي‌كنم كه تشريف بياورند اينجا و در پوشش مخالفت با اين طرح يكسري مسائلي را مطرح كنند كه بين ما و ايشان همواره آن مسائل وجود داشته است. يعني با شيوه‌اي كه ما از آقاي مهندس سحابي سراغ داريم اين كار را مي‌ساخت و خود اين روش ايشان نشان‌دهنده ميزان صحت اين ادعائي است كه ايشان كرده‌اند و گفته‌اند كه در شوراي انقلاب يك طرف قضيه سران حزب جمهوري بودند و آقاي بني‌صدر در طرف ديگر قضيه قرار داشت و ما (يعني ايشان و بعضي ديگر از دوستانشان) داخل در دعوا نبوديم.

نوع عمل ايشان نشان مي‌دهد كه چقدر اين حرف مي‌تواند درست باشد. خير، ايشان و دوستانشان هم در منازعات شركت داشتند يعني اگر اين چنين كه ايشان گفتند بين ايشان و آقاي بني‌صدر اختلافات زيادي بود، اما در يك نقطه با هم مشترك بودند و آن نقطه، مخالفت با حزب جمهوري اسلامي نبود، مخالفت با عناصري در شوراي انقلاب بود كه جامع آنها دفاع از يك خط خاصي بود. حالا آن خط را ما خودمان خط اسلام فقاهت مي‌دانيم، خط اسلام متني كتاب و سنت مي‌دانيم، ايشان مي‌توانند آن را اسم ديگري برايش بگذارند. در آن جمعي كه در مقابل آقايان در شوراي انقلاب قرار داشتند افراد حزب جمهوري اسلامي نبودند كساني هم بودند كه عضو حزب جمهوري اسلامي مطلقا قرار نداشتند.»

سپس در مورد حضورشان در وزارت دفاع گفتند: «در فرماندهي و تشكيل يگان‌هاي نظامي و اداره آنها و تعيين فرماندهان آن مطلقاً وزارت دفاع هيچ مسئوليتي نه آن وقت داشته است نه طبق قوانين ما دارد و نه در گذشته قبل از انقلاب داشته است. بنده در وزارت دفاع اول يك چند ماهي به عنوان معاون وزير دفاع بودم و بعد كه دولت سقوط كرد به عنوان نماينده شوراي انقلاب در وزارت دفاع. (اين عين متن آن حكمي است كه براي من صادر شده است) در آن ايام ما البته در مورد واحدهايي كه مربوط به وزارت دفاع بود مثل اتكا و سازمان صنايع ملي و غيرذلك تلاش‌هاي زيادي كرديم كه خوشبختانه به نتايج خوبي هم رسيد.

علاوه بر اين با اينكه بنده بطور قانوني در ارتش هيچگونه دخالتي نمي‌توانستم داشته باشم با استفاده از علاقه‌مندي و ايمان عناصر نظامي كه به من به عنوان يك فرد مومن به انقلاب اظهار علاقه مي‌كردند و گزارش‌هايي مي‌دادند، با استفاده از اين ايمان و علاقه آنها خيلي كارهاي مثبت هم توانستيم در ارتش انجام بدهيم كه اگر چنانچه آن كارها انجام نميگرفت بعد معلوم مي‌شد. كما اينكه يك مقداري هم معلوم شد كه خلأ حضور يك فرد وابسته به انقلاب در آن تشكيلات چگونه خساراتي را ببار مي‌آورد.»

ايشان سپس به گوشه‌اي از مسائل بعد از فرمانده كل قوا شدن بني‌صدر پرداخته و در مورد فعاليت‌هاي خود اينگونه توضيح دادند: «بنده ديدم كه ديگر بودن من در وزارت دفاع هم يا ضرورت ندارد يا امكان ندارد براي خاطر اينكه آقاي بني‌صدر اجازه فعاليت بما نمي‌دادند، همچنان كه در شوراي عالي دفاع هم بعد از آنكه حالا خواهم گفت ايشان اجازه فعاليت و تلاش را به ما مطلقاً نمي‌داد. لذا اين بود كه من با دوستانم مشورتي كردم و استعفايي نوشتم و آقاي بني‌صدر هم از اينكه من استعفا كردم خيلي استقبال كرد و من حدود اول اسفند 1358 (يعني اول يا دوم اسفند ماه) بود كه از وزارت دفاع و از همان سمتي كه بود خارج شدم. به محض اين كه بنده بيرون آمدن اولا در همان روزها كه استعفاي بنده منتشر شد در داخل ستاد مشترك بعضي از عناصر كه بعدها شناخته شدند و كارهايشان هم دانسته شد، تلفني و حضوري به هم تبريك گفتند.

15 روز حدوداً بعد از خروج من طبق تحقيقاتي كه بعداً از كودتاچيان به عمل آمد اولين جلسه توطئه براي كودتا تا حدودا پانزدهم اسفند تشكيل شد. در حدود ارديبهشت ماه اولين حركات (يا اواخر فروردين) اولين تحريكات ضد انقلاب در ارتش آغاز شد و بالاخره در بيستم يا هيجدهم تيرماه بود كه تمام مقدمات كودتا آماده شده بود و قرار بود كه كودتا انجام بگيرد يعني حدودا در ظرف 4 ماه كه حضور نماينده امام در ارتش در حقيقت وجود نداشت، اين همه حوادث پيش آمد. از اينجا مي‌توان فهميد كه حضور نماينده امام به قول شما و نماينده شوراي انقلاب آنچنان كه بود حتي در وزارت دفاع چه اثري در ارتش مي‌توانست بگذارد. بنده مفتخرم كه در مدت بودن در وزارت دفاع با آنكه مستقيما در ارتش هيچگونه دخالتي نكردم اما كمترين كاري كه انجام گرفت اين بود كه اين حضور خود مي‌توانست، حضور انقلاب در ارتش تلقي بشود.

حالا اقداماتي كه ما در آنجا كرديم اقداماتي بود كه متناسب با من بود يعني من به عنوان يك روحاني عضو شوراي انقلاب در آنجا و نه به عنوان يك فرمانده، مي‌توانستم سازمان سياسي ايدئولوژيك را تشكيل بدهم و اينكار را كردم. مي‌توانستم انجمنهاي اسلامي را در ارتش بوجود بياورم و اينكار را كردم و بوجود آوردم. مي‌توانستم در يگانها به عنوان يك فرد روحاني حضور پيدا كنم و سخنراني كنم و فرماندهان را گرم كنم. مي‌توانستم براي فرماندهان سطح بالا جلسات توجيهي داشته باشم و هر هفته يعني در اواخر هر دو هفته يكبار اينكارها را داشتم و اينكارها را كرده‌ام. حالا من در آنجا چه كرده‌ام خيلي نمي‌خواهم به اين پاسخ بدهم، من مي‌خواهم مقايسه‌اي كه اين برادر محترممان در اينجا كردن آشكار بشود.»

ايشان پس از تاكيد بر اين نكته كه تمامي مسئوليت‌ها و اختيارات عزل و نصب‌ها پس از فرماندهي بني‌صدر بر عهده وي بود، به حضورشان در شوراي عالي دفاع به اتفاق شهيد چمران و به عنوان نمايندگان امام (از ارديبهشت ماه) اشاره نموده و گفتند: «ما تلاش‌هاي زيادي كرديم، آقاي بني‌صدر جلسه شوراي عالي دفاع را تشكيل ندادند. از روزي كه ما به عنوان نماينده امام در شوراي عالي دفاع منصوب شديم تا شروع جنگ، گمانم جلسات شوراي عالي دفاع حداكثر دو جلسه تشكيل شده بود يعني از ارديبهشت تا سي و يكم شهريور ماه كه من به امام مراجعه كردم و گفتم كه ايشان تشكيل نمي‌دهند. امام ايشان را مورد مؤاخذه قرار دادند. تازه در شروع جنگ هم جلسات شوراي عالي دفاع تشكيل نشد تا آن وقتي كه امام آن فرمان را دادند.»

آيت‌الله خامنه‌اي در ادامه اتهام سحابي نسبت به سران حزب مبني بر عدم رعايت ميثاق وحدت را، اينگونه پاسخ دادند: «آن شبي كه ميثاق را نوشتيم كه اعضاي شوراي انقلاب به احترام فرمان امام از اختلافاتشان بگذرند، فرداي همان روز روزنامه انقلاب اسلامي دو، سه ساعت هم زودتر از وقت موعود درآمد با تيتر درشت «توطئه آيت». يعني حتي يك نصف روز هم مهلت ندادند بلافاصله بعد از آنكه آن ميثاق امضا شد اينكار را كردند. بنابراين من از اينكه ايشان آن طرف را مدافع و اين طرف را متعرض جلوه دادند بحث‌هاي ديگري دارد كه بعد عرض مي‌كنم. در زمينه مسائل نظامي هم اين خلاصه مطلب بود كه عرض كردم مطالب فراواني دارم.» شهيد آيت هم دفاع از خويش را به تعويق انداخت.

ادامه مذاكرات

حال نوبت موافق ديگري بود تا از طرح دفاع كند. لذا سيدمحمد خامنه‌اي (نماينده مشهد) به پشت تريبون رفت و در مقدمه سخنش با اشاره به اظهارات سحابي، از سخنرانان خواست تا «عمل صحيح و عميق ملت ايران و اساس قانوني را به حساب تسويه‌حسابهاي شخصي نكشند.» پس از چند تذكر در مورد سخنان سحابي، سيدمحمد خامنه‌اي بيشتر به مباحث اصولي اسلام كه به موضوع مربوط مي‌شد پرداخت تا به قول خودش «ملت ايران بدانند كه ما چگونه فكر مي‌كنيم و چگونه مي‌خواهيم عمل كنيم.» طبق نوبت حال زمان آن بود كه حجتي كرماني از باب مخالفت با طرح صحبت كند. اما او براي دومين بار با طرح خستگي مجلس و خودش از سخنراني صرف‌نظر نموده و جاي خويش را به خانم اعظم طالقاني (نماينده تهران) داد تا او در جايگاه مخالف اظهارنظر كند.

از سخنان خانم طالقاني كاملاً مشخص بود كه ذهن وي در ميان اخبار ضد و نقيض غوطه خورده و تحليل را بر او سخت نموده است. چرا كه در برابر برخي از دلايل نمايندگان موافق به سلب مسئوليت بني‌صدر از خويش استناد مي‌نمود و اينكه گناه امثال سلامتيان و غضنفرپور را نمي‌شود به پاي او گذاشت. هرچند كه او منيّت و خودخواهي بني‌صدر را قبول داشت و آن را مايه عبرت همه مي‌دانست كه به رأي‌هايي كه مردم داده‌‌اند غرّه نشوند، اما معتقد بود مسئله اول بايد به قوه قضائيه ارجاع شود. چرا كه مي‌گفت: «من تا الان كه اينجا ايستاده‌ام به هيچوجه هنوز خودم به اين نتيجه نرسيده‌ام كه اجازه بدهم و واقعاً يك حكم قطعي بدهم. فقط فكر مي‌كنم كه بايستي تمام اين مدارك، مداركي هست، مطالبي هست چون اعلاميه داده مي‌شود و مطالبي نوشته مي‌شود، آيا آنهايي كه در آن اعلاميه‌ها نوشته مي‌شود مدرك وجود دارد؟

خب اينها را مطرح كنيد در اعلاميه مسئله هويزه مطرح مي‌شود. من اين را قبلاً شنيده بودم و خدا كند كه آقاي خامنه‌اي اين را در اينجا مطرح كنند كه من هم روشن بشوم. شنيده بودم بطور غيرمستقيم كه آقاي خامنه‌اي فرموده بودند كه نه ما ديديم بايد عقب‌نشيني كنيم (من اينطور شنيدم) به آن بچه‌ها، گفتيم شما هم عقب‌نشيني كنيد و نكرديد و نتيجه‌اش اين شد. ببينيد وقتي ما مطالب را از چند جا ميشنويم براي ما قضاوت كردن سخت است (همهمه نمايندگان) ما اينطور شنيديم (رئيس: آقاي خامنه‌اي توضيح مي‌دهند) من فكر مي‌كنم الان بيش از همه دشمنان اين انقلاب خوشحالند از اتفاق افتادن چنين مسئله‌اي... شما تكيه روي رسانه‌هاي گروهي خارج مي‌كنيد؟ طبيعي است آنها پول مي‌گيرند و صهيونيست‌ها اداره‌شان مي‌كنند بايستي چنين مسائلي را مطرح كنند. ولي اين دليل نمي‌شود كه شما بخواهيد بگوييد پس آقاي بني‌صدر عامل آنهاست.

آخر تقوا كجا رفته برادر، شما اين را چطور مي‌آييد با طيب خاطر مطرح مي‌كنيد؟ بلي، همينطور كه برادران ديگر هم گفتند آقاي بني‌صدر وقتي كه حكم نخست‌وزير را امضا كرد بايستي تحمل مي‌كرد و همكاري مي‌كرد و پيش مي‌رفت نه اينكه از آنموقع به بعهد هم يك مقدار مسائل شروع شود. ما اين انتقاد را به ايشان داريم و گفتيم كه شما يا بايد قبول نمي‌كرديد يا وقتي كرديد براي انقلاب و بخاطر پيشرفت اين انقلاب و براي اينكه خطر و ضربات كمتر بشود اينها را تحمل مي‌كردي و همكاري مي‌كردي، كمك مي‌كردي، اينها را قبول داريم. ولي من مي‌خواهم ببينم اين مسئله واقعاً همانطور كه گفتند يكطرفه بوده؟ برادرها، واقعاً يكطرفه بوده؟ خدا به ما كمك بدهد بتوانيم قضاوتي بكنيم كه در محضر عدل الهي كه قرار گرفتيم با سرفرازي قرار بگيريم نه اينكه آنجا خداي نخواسته سرافكنده باشيم من ديگر حرفي ندارم.»

هاشمي‌رفسنجاني در پايان اين جلسه تاريخي چنين گفت: «فقط يك تذكري من بدهم به دوستان و كساني كه صداي ما را مي‌شنوند. در اظهارات آقاي مهندس سحابي و آقاي معين‌فر، مسئله (جوّ و اينكه مجلس تحت‌تاثير جوّ حركت نكند) بود. من به عنوان مدافع مجلس اين تذكر را مي‌دهم. آقايان يادتان هست تقاضاي سلب كفايت سياسي كه شده بود حتي پيش از سخنراني امام بود يعني 120 نفر از آقايان امضا كرده بودند اوايل هفته گذشته هنوز اين تظاهرات نبود اين شعارها نبود و نمايندگان در اين راه پيشقدم بودند و وقتي كه 120 نفر پيش از اين جريانها راي خودشان را به آن تقاضا دادند ديگر اين صحيح نيست كه ما به نمايندگان بگوييم كه شما تحت‌تأثير جو حركت كرديد. مجلس پيشقدم و پيشگام در اين مسئله بود اين دفاع از مجلس لازم است كه بشود.»

سپس اسامي غائبين غيرموجه توسط منشي بدين شرح قرائت شد: «آقايان: ابراهيم يزدي از تهران، هاشم صباغيان از تهران، علي گلزاده غفوري از تهران، مهدي بازرگان از تهران، يدالله سحابي از تهران، كاظم سامي از تهران، ابوسعيد منوچهري از جيرفت، رضا اصفهاني از ورامين، سلامتيان از اصفهان، غضنفرپور از لنجان، صدر حاج سيدجوادي از قزوين، محمد مجتهد شبستري از شبستر، شهاب محمودي از بروجن، سيدعلي نقوي از قائنات، اخوتيان از ساري، ضمناً آقاي اروميان به علت غفلت غيبت كردند و به آقاي هاشمي تلفن كردند. چون مأموريت‌ها طبق اعلام قبلي از طريق رسانه‌هاي گروهي لغو شد. آقاي دكتر حبيبي كه مأمور در ستاد انقلاب فرهنگي بودند و آقاي دكتر چمران هم كه مأمور در جبهه هستند غايب به حساب مي‌آيند. ضمناً امروز سه نفر بيمار داريم آقاي عباسي‌فرد كه بستري است. آقاي احمدي فروشاني كه بستري است و آقاي لاهوتي كه براساس گواهي بستري است. خانم طالقاني 130 دقيقه تأخير داشتند. آقاي مهندس جعفري هم 120 دقيقه، مجدداً به اطلاع مي‌رسانم كه كليه مرخصي‌ها و مأموريت‌هاي نمايندگان محترم از طريق رئيس مجلس شوراي اسلامي لغو اعلام شده است.»

روز دوم مذاكرات

روز بعد يعني 31 خرداد 1360 آخرين روزي بود كه مجلس شوراي اسلامي به طرح عدم كفايت سياسي رئيس‌جمهور اختصاص مي‌داد. در ابتداي اين جلسه كه با قرائت قرآن آغاز شد، طبق معمول هر جلسه ناطقين قبل از دستور به سخنراني پرداختند. اولين آنها معصومي (نماينده شاهرود) بود كه بنا داشت تا تحليلي فشرده از روند ارتباط سازمان مجاهدين خلق و بني‌صدر ارائه دهد. او سخن خود را با اين خاطره آغاز نمود: «در سال 54 يك روز جمعه در خدمت جناب حجت‌الاسلام سيدمنيرالدين حسيني شيرازي نماينده مردم شيراز در مجلس خبرگان بودم و صحبت بر سر انحراف مجاهدين خلق و ماركسيست شدن آنها بود. جناب حسيني فرمودند خطرناكتر از مجاهدين خلق براي اسلام طرز تفكر انحرافي است كه بوسيله شخصي به نام بني‌صدر از فرانسه القا مي‌شود و متأسفانه در بين دانشجويان كم اطلاع خارج از كشور طرفداراني هم پيدا كرده و در آينده بزرگترين خطر براي اسلام و ايران خواهد بود.

من با توجه به ارزشي كه براي افكار جناب آقاي حسيني قائل بودم سعي كردم از همان زمان كتب و نوشته‌هاي بني‌صدر را تهيه و با ديد انتقادي مطالعه نمايم. نتيجه‌اي كه از نوشته‌هاي بني‌صدر و نوشته‌هاي مجاهدين خلق گرفتم اين است كه سه راه جهت دستيابي به اسلام مطرح است: يكي راه مجاهدين خلق كه با قبول ديالكتيك و حركت ديناميك سعي مي‌كنند آن را كليد دستيابي به اسلام قرار دهند و با برخورد با هر مسئله اسلامي يا آيه قرآن تحليلي ديالكتيكي از آن بنمايند و آن را با تأويل و تفسير به رأي منطبق با ديالكتيك به علاوه ديالكتيك ماركسيستي، كه از دور تعبد و تشرع خارج و ديگر احكام با اين ديد معنا و مفهومي پيدا نمي‌كنند.

دوم راه تشيع در طول تاريخ تحت عنوان اجتهاد و فقاهت كه حركتي است علمي و منبعث از فرمايشات ائمه عليهم‌السلام است. ... انقلاب اسلامي ما هم براساس اين طرز تلقي از اسلام يعني اسلامي كه از كانال اجتهاد بوسيله مجتهد و فقيه بدست آمده به پيروزي رسيد و وقتي كه مردم مي‌گفتند جمهوري اسلامي، اسلامي را در نظر داشتند كه يك فقيه و يك مجتهد آن را ارائه داده باشد، نه هر مدعي اسلام‌شناس غرب زده و يا شرق زده. شيوه سوم جهت ارائه اسلام، شيوه اكثر فرنگ رفته‌ها است كه سعي مي‌كنند كه اصول و ارزش‌هاي غربي را كه خود پذيرفته‌اند، اصل قرار بدهند و آيات و روايات و احكام اسلامي را بر مبناي قياس و استحسان و استصلاح و تأويل بر آن اصول مسلمه غربي كه رنگ علم هم به آن داده‌اند، تطبيق نمايند و اسلام و قوانين تا آنجا مورد پذيرش واقع مي‌شود كه با آن ارزش‌هاي مشعشع غربي تضاد نداشته باشد و بني‌صدر را مي‌توان سمبل اين طرز تفكر دانست.

بنابراين مخالفت بني‌صدر، مخالفت با سران حزب نيست، مخالفت با كل سيستم جمهوري اسلامي است كه بر مبناي اجتهاد و فقاهت بنا شده و لذا بسيار طبيعي است كه بني‌صدر در خبرگان بگويد من با 9 دليل با ولايت فقيه مخالف هستم. چون او نه فقه را فهميده و نه فقيه را مي‌شناسد و به دموكراسي ايمان آورده و لذا بعد از انتخاب به رياست جمهور تكيه او تنها بر 11 ميليون رأي است و نيز طبيعي است كه به آيت‌الله منتظري بگويد من از تو فقيه‌تر هستم.»

او در بخش ديگري از سخنانش پس از هشدار به منافقين مبني بر اينكه با اعلام جنگ مسلحانه گور خود را كنده‌اند، خطاب به مسعود رجوي گفت: «مادري به من تلفن زد و گفت دختر من هوادار مجاهدين خلق است. آيا اجازه است من او را نيمه شب كه خواب است خفه كنم؟ آقاي مسعود رجوي شما با اينچنين ملتي روبه‌رو هستيد كه حاضرند فرزندشان را به عنوان طرفدار شما بخاطر اسلام خفه نمايند. شما با خيانتي كه به اين نوجوانان كرده‌ايد و آنها را گول زده و گرد خود جمع كرده‌ايد هيچ غلطي نمي‌توانيد بكنيد. تو اگر خائن نبودي مثل ديگران بدست شاه اعدام مي‌شدي، خودفروشي برادرت گواه بر اين مطلب است.»

حداقل 50 نفر را اعدام كنيد

ناطق بعدي هم كه شيخ صادق خلخالي بود، محوريت سخنش اغتشاشات منافقين بود. او با ذكر اين نكته كه تكليف بني‌صدر و ليبرال‌ها امروز مشخص مي‌شود و مسئله، مسئله بني‌صدر نيست، گفت: «كردهاي مسلمان از همه شهرهاي كردستان آمده‌اند و مي‌گويند ما نگراني در مرز نداريم. نگراني اگر بوده باشد، در تهران است. نگراني اگر بوده باشد، بدست گروهك‌ها است كه در خيابان ولي‌عصر در خيابان‌هاي مربوط به مجلس سنگرگيري مي‌كنند، اسلحه برميدارند و به رخ مردم ميكشند. تعدادي از پاسداران را كشته‌اند اگر امروز در مقابل اينها ايستادگي نكنيم، فردا دير شده است. من به همه شماها اخطار مي‌كنم، امروز وقت است كه ما بايد جواب اينها را بدهيم.

مردم مسلمان ايران بايد امروز را تعطيل كنند. بريزند به خيابان‌ها، تكليف اينها را معين كنند، امروز بايد دادستان انقلاب و دادگاه‌هاي انقلاب اسلامي ايران حداقل 50 نفر از اينها را بايد اعدام كنند (تكبير حضار) تا اينكه مردم بفهمند ما اينجا براي نشستن و براي وكالت نيامده‌ايم، ما وصيت‌هايمان را كرده‌ايم، از زمان شاه تا به حال، ما در مقابل اين توطئه‌ها ايستادگي مي‌كنيم. ما ديگر منتظر امر امام نخواهيم شد كه امام بفرمايند بريزند و آنها را تصفيه كنيد. امام هم اگر سكوت بكند حزب‌اللهي و مردم ايران همه اينها را يك شبه تصفيه خواهد كرد، ما جاي نگراني نداريم. فقط و فقط با جزم و حوصله، با اعتصابات امروز در تمام ايران بازار تعطيل كند و بريزد در خيابان‌ها... ما آماده‌ايم براي كشته شدن. در مقابل شاه و ساواك و دار و دسته سگان زنجيري آنها، ما آرام نگرفتيم حالا در مقابل مجاهدين خلق آرام نخواهيم گرفت و ما به آنها نشان خواهيم داد كه مرد جنگيم و جنگ خواهيم كرد و قبر آنها را در همين تهران در ساير خيابان‌ها خواهيم كند.»

پايان فراموشي موسوي‌خوئيني‌ها

موسوي‌خوئيني‌ها (نماينده تهران) آخرين ناطق قبل از دستور بود كه طي سخناني در مورد دوازده مورد از تخلفات بني‌صدر صحبت نمود و در پايان هر يك از اين موارد به صورتي كنايه‌وار گفت: «اين نيز دليل بر راي اينجانب به عدم كفايت سياسي ايشان نيست. هرچند كه خود گناهي نابخشودني است.» سرانجام او علت مخالفت خود را اينطور بيان نمود: «ملت ايران، اينجا بحث از يك فرد نيست اگر مسئله يك فرد بود اين همه جنجال نداشت اينجا بحث از يك جريان است. جريان آمريكايي ضداسلامي. امروز در اينجا تنها بحث عدم كفايت سياسي آقاي بني‌صدر نيست بحث عدم صلاحيت حاكميت خط آمريكا بر كشور جمهوري اسلامي ايران است. زيرا كه دشمن اصلي و شماره يك اين انقلاب است، نمايندگان محترم به شكست جريان آمريكايي ضداسلامي در اينجا رأي مي‌دهند نه به عدم كفايت سياسي فقط آقاي بني‌صدر.»

از آنجا كه او رئيس دانشجويان پيرو خط امام بود و نمايندگان اميد آن را داشتند تا اسناد لانه جاسوسي بني‌صدر را افشا كند و از سويي ديگر به طرز مهيجي سخن مي‌راند، نمايندگان درخواست تمديد وقت براي او نمودند و چند نفر نيز وقتشان را به او دادند. لذا موسوي‌خوئيني‌ها با اشاره به اسناد لانه جاسوسي آمريكا سخنش را اينطور ادامه داد: «اينها اسناد رشته شده‌اي است كه دانشجويان مسلمان پيرو خط امام با هزار خون دل فراهم كردند. آقايان مخالفين محترم، چرا خود را فريب مي‌دهيد و يا چرا از خود بي‌درايتي نشان مي‌دهيد؟ مردم به شما راي داده‌اند و به شما اميد بسته‌اند. ملت انتظار داشت شما خط آمريكا را بشناسيد و به مردم معرفي كنيد و با آن به مبارزه برخيزيد. آقايان مخالفين، آيا اين انصاف است كه شما اختلاف خط آمريكاي ضداسلام را با خط اصيل انقلاب اسلامي يعني خط امام، به نزاع بين دو جناح سياسي داخلي تفسير كنيد؟

نمايندگان محترم مخالف، شما سخنان امام را نشنيديد و به درد دل امام دل نداديد، ملت ايران درد اين دل نوراني را شنيد و بدان پاسخ مثبت داد ولي شما هنوز نشنيده‌ايد. نشنيديد كه امام گفتند كه من بيش از يك سال صبر كردم ولي احساس خطر براي جمهوري اسلامي ايران كردم؟ و آيا نديديد كه امام بدنبال اين احساس خطر آقاي بني‌صدر را از فرماندهي كل قوا بركنار كرد؟ آيا باز هم مي‌گوييد اختلاف بين دو جناح سياسي است؟ آقايان مخالفين، ما با اينگونه برخوردهاي شما با مسائل اصلي و اساسي آخرين اميد خود را از شماها از دست مي‌دهيم. چرا از خود رشد سياسي نشان نمي‌دهيد؟ (نمايندگان: احسنت)»

موسوي‌خوئيني‌ها كه طي جرياني، خود مسئول تأييد صلاحيت نامزدهاي رياست جمهوري بود و بني‌صدر را نيز تأييد نموده بود، در سخناني قابل توجه بيان داشت: «اينجانب پيش از شروع انتخابات رياست جمهوري به بسياري از دوستان نظر خودم را درباره آقاي بني‌صدر گفته‌ام. بنده به بسياري از دوستان روحاني گفتم كه آقاي بني‌صدر خطري براي اسلام و انقلاب است از ايشان ترويج نكنيد كه پشيمان خواهيد شد. ولي متأسفانه گوش نكردند.» هرچند كه تسخير لانه جاسوسي پيش از انتخابات رياست جمهوري بود، اما موسوي‌خوئيني‌ها باز هم مسئوليت خويش را ناديده گرفته و بني‌صدر را به عنوان يكي از اولين مخالفين تسخير لانه مي‌نامد.

سپس در سخنان مهمي شعار مرگ بر آمريكا را مقدس دانسته و درباره آن سخناني جالب بيان مي‌كند: «آيا هيچ فكر كرده‌ايد كه چرا از زماني كه آقاي بني‌صدر به مقام رياست جمهوري دست مي‌يابند بتدريج شعار مرگ بر آمريكا فراموش شده است؟ هيچ تاكنون فكر كرده‌ايد اگر شما منحني اين شعارهاي مرگ بر آمريكا را در ايران از زمان شروع رياست جمهوري ايشان تعقيب كنيد، ميبينيد كه دقيقا آقاي بني‌صدر در اين خط عمل كرده است كه شعار مرگ بر آمريكا را از زبانها انداخته است؟ چطور؟ آيا آقاي بني‌صدر در سخنراني‌ها و مصاحبه‌ها سعي نكرده است كه دائماً با طرح مسائل و اختلافات داخلي مسئله آمريكا را به فراموشي بسپارد و افكار عمومي را از طرف آمريكا به دشمناني موهوم براي اين جمهوري منحرف نمايد؟

كساني كه شما مي‌دانيد از گروهك‌هاي چپ‌نما بودند اين گروهك‌هاي چپ‌نما چرا بر اثر سخنراني‌هاي آقاي بني‌صدر ناگهان فرياد مرگ بر آمريكا از حلقومشان بيرون نمي‌آيد؟ چطور سخنراني رئيس‌جمهور كشور جمهوري اسلامي ايران كه رهبرش دائما اعلام مي‌كند آمريكا دشمن شماره يك ماست و هر چه فرياد داريد سر آمريكا، همه تفنگ‌ها به طرف آمريكا، چرا آقاي بني‌صدر با سياست مزورانه سعي كرد كه اين شعار مقدس را از زبان‌ها بيندازد؟ اين عدم كفايت سياسي رئيس‌جمهور جمهوري اسلامي ايران نيست؟ باز هم مخالفين به دنبال دليل مي‌گردند دليل من بر عدم كفايت سياسي آقاي بني‌صدر دليلي است كه اگر در آمريكا بودم دليل بر كفايت سياسي آقاي ريگان بود. (نمايندگان: احسنت) آيا شما هرگز ديده‌ايد كه اجتماع‌كنندگان در سخنراني‌هاي آقاي بني‌صدر در ميدان شهداء در ميدان آزادي، در شهرهاي مختلف در پي سخنراني‌هاي ايشان ناگهان فرياد مرگ بر آمريكا از حلقوم آنان بيرون بيايد و فضاي سياسي ايران را عطرآگين كند؟

فلذا بنده در همين جا به ملت ايران عرض مي‌كنم كه اين بدعت زشت آقاي بني‌صدر را كنار بگذاريد و در اجتماعات فرياد مرگ بر آمريكا را سر دهيد. ملت ايران يقين بداند كه اگر شعار مرگ بر آمريكا را هر روز و در هر كجا و در هر اجتماعي زنده كند، جريان خط آمريكا ماهيت خود را سريع‌تر آشكار مي‌كند و خود را رسوا ميسازد و باز تكرار مي‌كنم كه بحث يك فرد نيست بحث عدم صلاحيت خط آمريكا براي حاكميت بر جمهوري اسلامي ايران است. زيرا كه آمريكا دشمن اصلي و دشمن شماره يك اين انقلاب است.

بحث بر سر عدم كفايت سياسي رئيس‌جمهوري است كه در متن خط گرايش به آمريكا خواسته و يا ناخواسته قرار گرفته است. براي ملت ايران اين مهم نيست كه آقاي بني‌صدر آگاهانه انتخاب كرده است كه در متن جريان آمريكايي ضد امام و ضد خط امام قرار گرفته باشد و يا ناآگاهانه در اين منجلاب افتاده باشد. بحث بر سر اين است كه چنين فردي ديگر شايستگي رياست جمهوري را در اين كشور ندارد. بحث بر سر عدم كفايت سياسي رئيس‌جمهوري است كه در متن خط جريان گرايش به آمريكا و خواسته و يا ناخواسته قرار گرفته است. خطي كه از جبهه ملي آمريكايي شروع مي‌شود و تا چپ‌هاي آمريكايي ختم مي‌شود و آقاي بني‌صدر در نوك اين خط و نوك پيكان قرار گرفته است.»

او سخنان خود را در اين بخش به گونه‌اي ادامه داد كه فرياد مرگ بر آمريكاي نمايندگان و حضار به هوا برخاست. از آنجا كه سخنان موسوي‌خوئيني‌ها به عنوان نطق قبل از دستور، بسيار طولاني شد، يكي از نمايندگان طي نامه‌اي به رئيس مجلس اعتراض نمود كه «به ما وقت نمي‌دهيد و آقاي موسوي وقت بي‌نهايت دارند.» سپس هاشمي‌رفسنجاني پس توضيح علل بيشتر شدن فرصت موسوي‌خوئيني‌ها، رو به ‌وي كرده و پرسيد: «آقاي موسوي شما چقدر وقت مي‌خواهيد؟» خوئيني‌ها هم مجدداً پاي اسناد لانه جاسوسي را به ميان كشيد كه هنوز نشان نداده و نمايندگان هم نيم ساعت ديگر به او وقت دادند.

سپس براي بيشتر كردن عطش نمايندگان نسبت به اسناد، فقط يك جمله از نامه يكي از سياستمداران آمريكايي به قطب‌زاده را خواند: «آقاي رئيس‌جمهور (يعني كارتر) به دليل علاقه بسيار به راه‌حلي سريع تمايل داشت در ازاء گروگان‌ها شاه را برگرداند، اما تحت‌تأثير برژينسكي و (دقت كنيد) سخنان عجولانه بني‌صدر مبني بر اينكه ممكن است گروگان‌ها بزودي آزاد شوند، كارتر از تصميم خود صرفنظر كرد.» يك جمله هم اينجا از آقاي دكتر يزدي نقل كنم. در كميسيون امور خارجه مجلس (اعضاي محترم كميسيون هم همه‌شان الان اينجا تشريف دارند) آقاي دكتر يزدي براي ما نقل كرد كه «مسئله مسدود شدن و بلوكه شدن دارايي‌هاي ايران در آمريكا در اثر اشغال لانه جاسوسي نبود». ملت ايران به اين مسائل توجه كند كه آقاي بني‌صدر سياستمداري بود كه نه، سياست نمي‌دانست، اما سياستمدار جمهوري اسلامي ايران نيست.

آقاي بني‌صدر براي تبليغات انتخابات رياست جمهوري در نماز جمعه تهران فرياد مي‌زند كه «ما وام‌هايي كه به آمريكا بدهكاريم نخواهيم داد». رئيس‌جمهوري اين حرف را مي‌زند كه مي‌داند ذخائر ارزي ما در آمريكا و در بانك‌هاي آمريكايي در سراسر دنياست. پول ما توي دست آنهاست و توي مشت آنهاست و شعار مي‌دهد كه ما اين وام‌ها را نخواهيم داد. آقاي دكتر يزدي براي ما نقل كرد كه همان روز كه آقاي بني‌صدر آن جمله را گفت، بلافاصله خبرنگاران مطبوعات خارجي و داخلي اطراف ايشان ريختند كه شما چطور اين مطلب را مي‌گوييد در حالي كه پولتان آنجاست، گفت: نه، پول ما يك اندكي در آمريكا و بانك‌هاي آمريكايي است و ترتيب بقيه‌اش را داديم و نمي‌توانند بلوكه كنند و در همان شب نيمه‌هاي شب آقاي كارتر دستور بلوكه شدن دارايي‌هاي ايران را صادر مي‌كند. «العهده علي الراوي».

آقاي دكتر يزدي براي كميسيون خارجه اين مطلب را گفت كه من به آقاي دكتر يزدي گفتم. چرا شما در مجلس اين مطلب را نگفتيد؟ چرا نمي‌گوييد؟ ايشان گفتند كه ما روزش كه برسد بجايش اين مطلب را مي‌گوييم.» موسوي‌خوئيني‌ها پس از اشاره به اين نكته كه «بني‌صدر مسلمان است ولي نه اسلام مبتني بر فقاهت اسلامي» خاطره مهمي را تعريف نمود كه به دوران قبل از رياست جمهوري بني‌صدر مربوط مي‌شد: «در جلسه‌اي كه در همين ساختمان، در زماني كه خبرگان مشغول تدوين قانون اساسي بودند، در آن جلسه كه به دعوت تني چند از دانشجويان، جهت وحدت دانشگاه و حوزه تشكيل شده بود، مدعوين بنده بودم و آقاي بني‌صدر و آقاي رحيمي و آقاي خامنه‌اي كه شايد در آن جلسه به احتمال زياد حضور نداشتند و آقاي محمد مجتهد شبستري و بر حسب اتفاق برادرم آقاي حاج سيداحمد خميني در اين جلسه حضور داشتند.

در اين جلسه، در پي جلسات ديگر بحث بر سر مسائل محوري از جمله خط امام بود كه در اين رابطه از جانب بعضي حاضرين اين سؤال تكرار مي‌شد كه اصولا خط امام يعني چه؟ اين سؤال بگونه‌اي مطرح مي‌شد كه خط امام را در هاله‌اي از ابهام فرو مي‌برد. اينجانب پس از لحظاتي سكوت كه احساس كردم ديگران با پاسخ ندادن به سؤال فوق گويا وجود ابهام در خط امام را تأييد مي‌كنند، عرض كردم چرا خط امام براي شما مبهم است؟ خط امام ابعاد مختلفي دارد. بعد سياست خارجي، در خط امام اگر كسي بگويد كه سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران، در رابطه با خط امام مشخص نيست، مثل اين است كه بديهي‌ترين بديهيات را انكار كند، مگر اينكه آمريكا را دشمن شماره يك نداند. (اينجا يك تذكر به من دادند كه اسم از شوروي هم ببر تا نگويند كه فلان...) نمايندگان محترم، گول اين چيزها را نخوريد. ما مسلمان باشيم و معتقد باشيم كه از آمريكا بايد ببريم و زير پرچم شوروي برويم؟

پس اگر ما چنين حرفي مي‌زنيم مسلمان نيستيم و شما را تحت‌تأثير چنين فشارهايي قرار ندهند كه ناگزير باشيد موضعگيري‌هاي غيرعاقلانه سياسي بگيريد. شوروي دشمن هست ولي بحث اين است كه آمريكا دشمن شماره يك اين ملت است. در آنجا بعد مسايل اجتماعي، مسائل اقتصادي، مسائل اخلاقي، مسائل عبادي مطرح شد و من در آنجا گفتم كه در بعد مسائل اقتصادي، مسائل عبادي خط امام، احكام و قوانين اسلام را كه مبتني بر مباني استنباط فقه شيعي است، امام قبول دارد نه چيزي ديگر. در اين هنگام كه آقاي بني‌صدر در حاليكه سرش را به طرف من خم مي‌كرد و دستش را سپر دهانش كرده بود، به من گفت «اگر خط امام اين است، من هم اين فقاهت را قبول ندارم.» كه بنده بلافاصله با صداي بلند گفتم، پس چرا مخفي مي‌كنيد؟ رسما بگوييد كه من قبول ندارم ولي نگوييد خط امام معلوم نيست. بگوييد تا ديگران تكليف خود را بدانند. بله، نمايندگان محترم و ملت ايران، آقاي بني‌صدر احكام و مقررات اسلامي مبتني بر فقاهت فقهاي شيعه را قبول ندارد.

ميراث امام صادق امام عليه‌السلام را كه دست به دست توسط فقهاي بزرگ اسلام بدست اين نسل رسيده است كه امام يكي از بهترين وارثان اين فقه است، قبول ندارد و اين اتفاقي نيست كه آقاي بني‌صدر با خط آمريكايي جبهه ملي هماهنگ مي‌شود كه لايحه قصاص را يك حكم غيرانساني مي‌داند و با اين وقاحت بي‌سابقه جبهه ملي و هم سنگرانشان دل امام را بدرد مي‌آورند و امام با امتش به درد دل مي‌نشيند. ... دليل اصلي اينجانب بر عدم كفايت سياسي آقاي بني‌صدر اين است كه ايشان در متن جريان گرايش به آمريكا قرار گرفته است. ولو ناخواسته، و از همين پايگاه است كه به مقابله با نهادهاي انقلابي برخاسته است.» عجيب آن كه گويا همه نمايندگان فراموش نموده بودند كه خود خوئيني‌ها صلاحيت بني‌صدر را تأييد نموده بود و هيچكس از او در اين زمينه سؤال نكرد. او مجدداً بحث را به سمت اسناد لانه جاسوسي برد و با گفتن اين عبارت كه «اين اسناد مفصل است و من نمي‌توانم همه‌اش را بخوانم» گوش‌ها را تيز نمود.

البته قبل از خواندن سندي اين نكته را متذكر شد كه: «ضمناً اين را قبلاً بگويم كه اين اسناد به هيچ‌وجه دلالتي بر اينكه آقاي بني‌صدر با آمريكا همكاري مي‌كرده است ندارد. اين را من قبلاً عرض كنم. اگر هر كسي بعدا بخواهد از ارائه اين اسناد اين چنين استفاده كند كه من خواستم در اينجا بگويم آقاي بني‌صدر جاسوس است، خدا او را نيامرزد. چنين چيزي نيست. اما مگر تمام مصيبت و اشكال اين است كه يكنفر جاسوس باشد. همه اينها كه در خط گرايش به آمريكا و به غرب در ايران عمل مي‌كنند، مگر اينها جاسوسند؟ مگر همه‌شان غيرمسلمانند؟ بين اينها مسلمانان فراواني هست، مسلمان‌هاي متعبد، اما از اين تعبد به اسلام خط مبارزه با آمريكا را نيافته‌‌اند، همچنان كه امام يافته است.» اما باز هم سندي را نخواند و فقط گفت كه سندي هست كه نشان مي‌دهد آهرن رئيس ايستگاه سيا در تهران به پيشنهاد خسرو قشقايي با بني‌صدر تماس گرفته است.

خوئيني‌ها براي آن كه اين سؤال در اذهان پيش نيايد كه پس اين اسناد تا به حال كجا بوده است؟ گفت: «البته يك سندش قبلاً، خيلي جلوتر فراهم شده بود كه به عرض امام رسيد. ايشان فرمودند اينها را محفوظ نگهداريد و فعلاً حرف نزنيد. ولي در حال حاضر اين منع از جانب امام برداشته شده و اگر امام منع خود را برنداشته بودند، باز هم ما وظيفه نداشتيم كه ارائه كنيم.» البته او نگفت كه اين به عرض امام رساندن را پس از رياست جمهوري بني‌صدر انجام داده و پيش از آن عليرغم آن كه برخي اسناد شك‌برانگيز بني‌صدر يافته شده بود، خود خوئيني‌ها مانع از نشان دادن آنها به امام شده بود. در نهايت يكي از نمايندگان تذكر داد كه «سندها را بخوانيد».

او كه به بهانه خواندن اسناد بيش از يك ساعت وقت مجلس را گرفته بود، پاسخ داد: «به من گفتند چند تا از اين اسناد را بخوانيد تا مردم بدانند. من كه نمي‌توانم همه اينها را بخوانم. من بعدا به مطبوعات مي‌دهم. البته دانشجويان خط امام خودشان در شماره‌هاي كتاب مسلسل هم چاپ مي‌كنند.» سپس براي خالي نبودن عريضه دو، سه جمله از اعترافات آهرن را خواند و توضيح داد و سخنان طولاني خويش را با اين جملات تأمل‌برانگيز پايان داد: «توجه كنيد كه چه مي‌كنيد و خدا را در نظر بگيريد و به مسائل جزئي داخلي نينديشيد. مسئله، مسئله اساس انقلاب است، نه اختلاف بين دو جناح سياسي و لذا من از همين جا به دولت و به مسئولين اعلام مي‌كنم كه شما بدانيد امروز تنها مسئله راي به عدم كفايت سياسي آقاي بني‌صدر نيست.

امروز راي به شكست خط آمريكا است. حواستان جمع باشد دولت، اگر همين مجلس (البته اشتباهات‌تان را مي‌بخشد) احساس كند كه داريد به سمت خط آمريكا حركت مي‌كنيد و تذكر مي‌دهد و گوش نمي‌كنيد، بدانيد كه چنين سرنوشتي شما هم در همين مجلس خواهيد داشت، (نمايندگان: احسنت) مجلس شوراي اسلامي بداند همانگونه كه امام به آقاي بني‌صدر توصيه كرد، مجلس بداند كه اين ملت شديدا ضد آمريكا است و اگر احساس كند كه اين مجلس خداي نخواسته يك روزي تمايل به خط آمريكا نشان داده است، همين مردم خواهند ريخت و اين مجلس را نابود خواهند كرد. والسلام (احسنت، احسنت).»

سخنان هاشمي‌رفسنجاني درباره 30 خرداد

رئيس مجلس قبل از ورود به دستور كار، مقداري در مورد اغتشاشات روز گذشته و جنايات منافقين صحبت كرد. او در بخشي از سخنانش گفت: «نقطه مهمي كه من يادم است و مكرر از لبان مقدس امام شنيدم، اين بود كه امام متاثر بود از اينكه رئيس‌جمهور با اين گروهك‌هاي محارب آشوب‌طلب و برانداز روابط ارگانيك برقرار كرده و مكرر امام به من گفتند كه من به ايشان پيغام دادم كه موضع خودش را در مقابل اينها معين كند و او جواب نداده و يك روز در حضور من، جمع ما و آقاي بازرگان و آقاي بني‌صدر، امام با اوقات تلخي به آقاي بني‌صدر گفتند كه از جرايم شما اين است كه «شما با اين گروهك‌هاي ضداسلام و ضدانقلاب رابطه داريد». ايشان گفت «نه من چه رابطه‌اي دارم» ايشان گفت «شما اينها را مسلح كرديد» امام لرزيد و اين جمله را گفت.

بعد ايشان جواب داد كه «خوب من اسلحه دادم كه خودشان را حفظ كنند، جانشان در خطر بود» امام گفت «به درك كه جانشان در خطر باشد، به جهنم كه در خطر باشد، شما مي‌خواهيد چه كسي را حفظ كنيد در حكومت اسلامي، با اسلحه كي؟» و با اين صراحت در حضور آقاي بازرگان و من و دوستان ديگر با وجود آقاي بني‌صدر، امام اينجوري با ايشان برخورد كرد ولي ايشان تغيير موضع نداد. اگر يادتان باشد روزهاي قبل از انتخابات رياست جمهوري آقاي بني‌صدر جمله‌اي گفت، گفت: «به نظر من تنها كسي كه (غير از خودشان) در ميان مردم راي دارد، آقاي مسعود رجوي است» اين جمله، جمله ساده‌‌اي نبود، اين دلالت بر يك قرارداد استراتژيكي بين اينها مي‌كرد و امروز ما داريم نتيجه‌اش را در خيابان‌هاي تهران و خيابان‌هاي شهرستانها مي‌بينيم.

ديروز من از لحظاتي كه درگيري شروع شد تا اواخر وقت، تقريبا نيمه شب در جريان برخوردهاي تهران بودم، و مستقيماً اخبار را گاهي با صداي خودشان مي‌شنيدم. از مراكز تصميم‌گيري منافقين و پيكاري‌ها به افرادشان در خيابان‌ها دستور داده مي‌شد، اتوبوس‌ها را به آتش بكشيد، باجه‌هاي تلفن را خرد كنيد، از هر جا شد ولو از داخل بيمارستانها، جنازه‌اي به دست بياوريد و روي دست بگيريد و به ميان مردم ببريد و مثل دوران انقلاب مردم را با رنگ خون آشنا كنيد و هيجاني كنيد ولو اين تعبير شايد 10 بار گفته شد «ولو با دادن دهها شهيد» اين برنامه‌اي است كه اينها ديروز براي اين ملت درست كرده بودند، اينها چه مي‌خواهند بگويند؟ با چه كسي در جنگ هستند؟

اداي روزهاي اوج انقلاب مسلمانان را درمي‌آورند در مقابل مردم مسلمان و اين چيزي نيست كه امروز آقاي بني‌‌صدر بفهمد، اين مطلبي است كه از پيش بوده و قرارداد بوده و امروز كسي غير از اينها در ميدان به نفع آقاي بني‌صدر كار نمي‌كند. من اين نكته را از اين جهت مي‌گويم، من دلم ميسوزد براي اين جوانهاي بين پانزده تا بيست سال، اين بچه‌هاي راهنمايي و دبيرستان كه با القائات شيطاني و با شعارهاي چپ‌گرانه، گرفتار اين باند خطرناك شده‌‌اند و امروز به خودشان اجازه نمي‌دهند، به وجدانشان مراجعه كنند و بگويند ما براي چه كسي در خيابان مردم را مي‌كشيم... اينها امروز پرچمدار مخالفت با جمهوري اسلامي هستند.

شما شده‌ايد آلت بي‌اراده اينها و فقط شما داريد در خيابان حركت مي‌كنيد، خودشان هم نمي‌آيند، خود آن كساني كه شما زير چترش مي‌كنيد، الان مخفي است و خانه به خانه فرار مي‌كند كه مي‌گفت مقاومت كنيد و من مقاومت مي‌كنم. شما براي چي داريد اينطور جان خودتان را و جان مردم را و جان بچه‌هاي ديگر را تباه مي‌كنيد؟» هاشمي‌رفسنجاني در ادامه اغتشاشگران را طاغي و محارب خواند و خواستار برخورد شديد قضايي با آنها شد: «و من از اينجا از تريبون مجلس به عنوان رئيس مجلس و با اجازه شما نمايندگان محترم از نيروهاي امنيتي و دستگاه قضايي مي‌خواهم كه واقعيت را درك كنند. اينها محاربند، اينها طاغي هستند، اينها قيام كردند عليه جمهوري اسلامي، اينها خون ريختند، اينها ديروز در خيابان خون 160 نفر انسان شهيد و پاك را به زمين ريختند و اگر موفق مي‌شدند، شهر را نابود كرده بودند، منت‌ها ضعيف بودند، ديگر به اينها به عنوان يك حركت سياسي نگاه نكنيد و از نمايندگان عزيز و خيلي‌هايشان خوش‌نيت مي‌خواهم كه ديگر از اين تريبون مجلس به اسم آزادي، دفاع از گروه محارب نكنند، آزادي را آلوده نكنند و باعث نشوند كه اين آلودگي سبب بشود بعضي از حركات آزادي كه توي اين مملكت بايد باشد، با آلوده شدن به يك حركت طغيان و آشوب آميخته بشود و آنها هم از دست برود و بايد با قاطعيت عمل بشود، مردم ديگر تحمل نمي‌كنند، گروه مسلح طاغي، آدمكش، مخرب، ماشين آتش بزن، بانك سرقت كن نمي‌تواند مطالبه آزادي بكند از يك ملت شهيد داده. (تكبير نمايندگان)»

در ادامه بحث در مورد عدم كفايت سياسي بني‌صدر، فؤاد كريمي (نماينده اهواز) به عنوان موافق شروع به صحبت نمود. هرچند كه او همچون موسوي‌خوئيني‌ها به كل اسناد لانه جاسوسي دسترسي نداشت، اما از همان اسنادي كه تا آن روز منتشر شده بود و حتي مخصوص بني‌صدر هم نبود، توانست استفاده بيشتري عليه بني‌صدر ببرد. او از اين اسناد كه برخي از آنها را خواند چنين نتيجه‌گيري نمود: «در بخشي از اسناد بدست آمده از لانه جاسوسي سفارت آمريكا، طرحي به چشم مي‌خورد كه در ضمن آن طرح به عنوان سياست كوتاه مدت آمريكا در ايران گفته مي‌شود كه بايد زمينه بر روي كار آمدن دولتي بعد از دولت موقت فراهم شود كه آن دولت:

1- ناسيوناليست‌ و مخالف روحانيت باشد.

2- ميانه‌رو مذهبي يا به تعبير سند ديگر مذهبي ليبرال باشد.

3- از حملات بكاهد و قابل سازش با آمريكا باشد.

بدين منظور سفارت آمريكا در جهت نفوذ در دستگاه‌هاي دولت موقت و همچنين زمينه‌سازي در انتخابات رياست جمهوري و مجلس كوشش مي‌نمايد.» كريمي در ادامه چهار مرحله زير را براي بررسي عدم كفايت سياسي بني‌صدر مشخص نمود: «1- مرحله اول دوران ابتداي رياست جمهوري بني‌صدر قبل از تشكيل مجلس.

2- مرحله دوم دوران كوشش براي قبضه نمودن مجلس و دولت و تشكيل مجلس و دولت در خط سازش با آمريكا.

3- مرحله سوم دوران كوشش براي نابودي سپاه و جهاد و دادگاههاي انقلاب و سقوط دولت و انحلال مجلس.

4- مرحله چهارم دوران دعوت به قيام بر عليه نظام جمهوري اسلامي و انقلاب ايران.

مرحله اول: آقاي بني‌صدر در آغاز رياست جمهوري، تقاضاي انحلال شوراي انقلاب را مي‌نمايد، همان ‌چيزي كه آمريكا ميخواست و چون اين تقاضا از سوي امام رد مي‌شود، درگيري‌ها و اختلاف و تضاد بين ايشان و شوراي انقلاب دائما تشديد مي‌گردد.» او پس از بيان اقدامات ديگر بني‌صدر در مرحله اول، مرحله دوم را مطرح نموده و درباره آن چنين مثال‌هايي زد: «در روزنامه انقلاب سه‌شنبه 9 فروردين 59 مي‌گويد: «اين مجلس نصف آرايي را پشت سر دارد كه رئيس‌جمهور بدست آورده است و نماينده يك چهارم رأي‌دهندگان بيشتر نيست و اگر با رئيس‌جمهور هماهنگي نكند، جريان سقوط آن تسريع مي‌گردد». پس از تشكيل مجلس، فشارهاي ايشان از درون و بيرون مجلس آغاز مي‌شود.

در كارنامه مورخ 15 تير 59 مجلس را تهديد مي‌كند كه بايد اعتبارنامه ياران ايشان يعني سلامتيان و غضنفرپور تصويب گردد. ايشان مي‌گويد «وگرنه ناگزيرم كه مردم را دعوت كنم تا در اجتماع حاضر بشوند و گفتني‌ها را بگويم و از مردم كسب تكليف كنم.» كريمي شروع مرحله سوم را از 17 شهريور دانسته و در بخشي از سخنانش در اين مرحله مي‌گويد: ايشان در كارنامه 28 آبان، مجلس را متهم به تفتين مي‌نمايد. و همچنين در مصاحبه‌اي با هفته‌نامه زايت در 27 فروردين مي‌گويد: «مجلس از اكثريتي از ابلهان تشكيل شده است»... در روزنامه انقلاب اسلامي شماره 503 مي‌گويد: «راديو و تلويزيون، دولت و قوه قضائيه تباني كرده‌اند» تصميم قيام عليه نظام مرحله چهارم بود كه يكي از مثال‌هايش توسط كريمي اين‌گونه بيان شد: «بار ديگر از كارنامه‌هاي خود مي‌گويد:» اين انقلاب به جاهليت بازگشته و جاهليت دارد به طرف خلافت اموي مي‌رود و اين محتاج قيام است» و در سخنراني اصفهان صريحاً مي‌گويد «آنچه در قوه دارم براي تغيير اين نظام مي‌كوشم» و سپس در سخنراني‌هاي ايشان و ياران جبهه ملي و نهضت آزادي‌شان در اصفهان، مشهد، قم، شيراز و همدان و آغاز توطئه‌ها و آشوب شروع مي‌شود. او در پايان سخنانش گفت: «اكنون براي دادن راي عدم كفايت سياسي مجلس بسيار دير است و بايد هر چه زودتر قوه قضائيه ‌ايشان را تحت تعقيب قرار بدهد. چرا آقاي موسوي اردبيلي اينچنين نيست، سرد و به صورت حركت لاك‌پشتي اين مسئله را دنبال مي‌كنند؟ چرا نبايد هر چه زودتر ايشان و يارانشان دستگير و در دادگاه اسلامي مورد محاكمه قرار بگيرند؟»

هادي غفاري (نماينده تهران) كه يك دقيقه از كريمي وقت گرفته بود مشاهداتش را از درگيري‌هاي روز گذشته و جنايات منافقين بيان كرد و خبر دستگيري همسران بني‌صدر و غضنفرپور و چند تن ديگر را اعلام نمود. سپس نوبت رشيديان (نماينده آبادان) بود تا به عنوان موافق صحبت نمايد. او در ابتدا با اشاره به سخنان روز گذشته مهندس عزت‌الله سحابي گفت: «من ديشب به خدا پناه بردم. تب گرفتم. گفتم خدايا اين گروه ما چرا اين همه ضعيف دفاع مي‌كنند و چرا آن طرف مي‌آيد و از ميكروفن جمهوري اسلامي، كسي كه ساختمان ساواك را طراحي كرده است، بيايد اينطوري فحش به امام بدهد و فحش به مجلس بدهد و بگويد (امام امت من نظرم را گفتم) تو كي هستي؟ تو روباهي كه در رژيم قبلي عرضه نداشتي كه بگويي من ساختمان ساواك را نمي‌سازم. من يك مسئله را افشا كنم، اين افشا شدني نيست اين را خودتان هم ديده‌ايد و ليكن متوجه نيستيد (غلامرضا حسيني: آقا اسم ببريد.) اسم مي‌آورم آقا وقت من را نگيريد.

در مجلس خبرگان آقاي بني‌صدر، مقدم مراغه‌اي، و نهضت آزادي مي‌خواستند مجلس را از داخل منحل كنند اين آقاي حجت‌الاسلام خزعلي و يزدي و ديگران شاهد هستند. چون فكر كردند كه مرحوم طالقاني در گذشته است و يكي، دوتاي ديگر هم نمي‌آيند، چهار نفر هم پيرمرد هستند و حد نصاب نمي‌آورد، خواستند تعطيل كنند. امام سخنراني فرمودند كه شما آن سخنراني را به ياد داريد «كناره‌گيري از مجلس خبرگان، كناره‌گيري از اسلام است» و يكي از آقايان كه ديروز با آب و تاب مخالفت كرد و مي‌خواست كه همه مسائل را در دو آدم خلاصه كند (در دو نفر) بني‌صدر و بهشتي و فلان و بهمان. كه امام مي‌گويد يك جريان است، اين آقا، دو سال، سه سال است كه عليه مقام رهبري و ولايت امر برخاسته است.

در ترمينال خزانه، در راديو تلويزيون كه تمام ملت ديدند، گفت من بعد از مرگ طالقاني به مجلس نميآيم و حال آنكه شب آن روز امام فرموده بود «كناره‌گيري از مجلس خبرگان، كناره‌گيري از اسلام است» اين است كه اين آقا هر وقت از آن تاريخ به بعد با من سلام و عليك مي‌كند، جوابش را نمي‌دهم. خدايا تو ميداني كه راست مي‌گويم ولي اين آقاياني كه شب و روز با او زندگي مي‌كنند. هر روز كنارش نشسته‌اند مذاكره و صحبت مي‌كنند. آخر، مدرك از اين بالاتر كه از اينها جاسوس گرفته‌اند و حبس ابد به آنها داده‌اند. امام مي‌فرمايد «شما به بن‌بست رسيده‌ايد» اگر اين مخالف مقام رهبري نيست چرا بيايد و پشت اين ميكروفن و بگويد «باز هم بن‌بست، باز هم بحران». رشيديان در ادامه سخنانش درباره برخي از اقدامات بني‌صدر در مجلس خبرگان قانون اساسي، همچون بحث محدوده اختيارات ولي‌فقيه و رئيس‌جمهور صحبت نمود.

حجتي كرماني: رأيم را پس مي‌گيرم

حجتي كرماني (نماينده تهران) نفر بعد بود كه از باب مخالفت با طرح نام‌نويسي كرده بود. او در بخشي از سخنانش گفت: «معتقد بودم كه تا پيش از صدور فرمان عزل از طرف امام، وقت براي آقاي بني‌صدر هست كه ايشان به نظرات امام تسليم بشوند و به انقلاب برگردند. ما در صحراي كربلا حر را هم داريم كه در همان روز در آخرين لحظه برگشته است و من اطمينان دارم كه اگر چنين چيزي بشود يك غائله عظيم از اين مملكت خواهد خوابيد و اين گروه‌ها كه زير پرچم ايشان دارند دست به چنين كارهايي ميزنند نااميد خواهند شد.»

حجتي كرماني پس از بيان سخناني كه چندان هم به موضوع مربوط نمي‌شد و اعتراض برخي از برانگيخت، در نهايت چنين گفت: «وقتي كه من واقعاً مقايسه مي‌كنم كار خودم را، با كار امام، ترجيح مي‌دهم بگويم كه من نمي‌فهمم و امام مي‌فهمد و معني ولايت فقيه و تصميم در برابر رهبري هم همين است و حتي اگر چنانچه كسي اطمينان هم داشته باشد كه مباني استنباط و حكم را اگر چنانچه مقلد بداند در عين حال بايد مطيع باشد، چرا براي آنكه رشته نظام از هم گسسته نشود و اين رشته قائم به دو طرف است كه يك طرفش امام است و يك طرفش امت است...

بنابراين اگر كسي با عمل خودش اين پيوند را گسسته بكند يعني تسليم در برابر امام نشود، به نظر من اين يك اشتباه تاريخي مرتكب شده و اگر بنا شد غير از اين، باز گفتم راه توبه را من تا پيش از صدور فرمان امام باز مي‌دانم، ولي اگر چنانچه كسي تا پيش از صدور فرمان عزل امام تسليم در برابر امام نشد، همين در پي كفايتي سياسي كافي خواهد شد. بنابراين من از آن مسئله مخالفت منصرف مي‌شوم و رأي خودم را پس مي‌گيرم (خنده نمايندگان)» پس از سخنان حجتي، از آنجا كه پيكر دوازده تن از شهداي روز گذشته كه توسط منافقين به شهادت رسيده بودند، جهن تشييع به كنار مجلس آورده شده بود، و همچنين جهت تنفس، جلسه به مدت حدود نيم ساعت تعطيل و مجدداً آغاز شد.

امامي كاشاني اولين سخنران موافق در اين جلسه بود. او سخنان مفصلي در مورد عدم كفايت رئيس‌جمهور بيان نمود كه بخشي از آن مربوط به خاطرات خودش مي‌شد. وي به زماني اشاره نمود كه به عنوان نماينده ايران به كشورهاي شرق آسيا اعزام مي‌شده تا رژيم بعث عراق را محكوم كند. لذا خطاب به بني‌صدر گفت: «آمدم با شما مشورت كنم رئيس قوه مجريه، من برخوردم با قدرت‌هاي مختلف در خارج از نظر سياست كشور چگونه باشد؟ تا رسيدم اول حرفت اين بود آقاي امامي روز عاشورا احوالتان را خواهم پرسيد. چرا؟ با اين قانوني كه در رابطه با شوراي سرپرستي راديو تلويزيون تصويب كرديد.

آقاي بني‌صدر يادتان هست همانجا گفتيد كه به امام گفتم، امام به من گفتند نگو ولي من روز عاشورا حرفهايي را خواهم گفت. آقاي بني‌صدر يادتان هست كه در همان روز در همين ساعتي كه اين مطلب را گفتيد، به من گفتيد به امام گفتم كه يك مشت بي‌دين در مجلس جمع شدند. امام به من گفتند آقاي بني‌صدر نگو بي‌دين اينها مردمان خوبي هستند. آقاي بني‌صدر يادتان هست كه گفتيد امام هميشه اين حرفها را كه من ميزدم خيلي سفت با من حرف مي‌زدند، خنديديد و گفتيد اين دفعه خيلي شل حرف زدند ولي همان وقت چنان در باطن وجودم به خود لرزيدم. تو خيال كردي كه شل حرف زدن يعني عدم قاطعيت امام، نه، آن درد دل امام بود. دلش فشار مي‌آمد و آنجور به قول شما شل گفتند.

آقاي بني‌صدر يادتان هست همان روز گفتيد كشور وضعش عوض نشده، همان زمان شاهنشاهي است. بگويم اين جمله را در پيشگاه ملت بزرگ، بگويم در برابر نمايندگان محترم مجلس عرض كنم در برابر آنان كه مي‌خواهند رأي ممتنع احياناً بدهند. آنها كه مصمم هستند رأي مخالف بدهند، چه عرض كنم. گفتيد اوضاع كشور عوض نشده مثل زمان شاه است، فقط زمان شاه روزي دو بار سرود شاهنشاهي مي‌خواندند امروز از صبح تا به شب سرود... چه من بگويم (نمايندگان: بگوييد، آقا بگوييد) سرود خميني مي‌خوانند، امروز صبح تا به شب سرود خميني مي‌خوانند. (يكي از نمايندگان: خدا لعنتش كند) آقاي بني‌صدر با اين طرز تفكر چگونه مي‌توانيد كشور را اداره كنيد؟

آن قوه مجريه‌ات، آن كوبيدن قوه مجريه‌ات، آن كوبيدن قوه قضائيه‌ات، آن كوبيدن قوه مقننه‌ات، آن با تلويحات مختلف كوبيدن امام و رهبر بود. آقاي بني‌صدر اينجا بود كه ديگر نتوانستم بنشينم، مي‌خواستم راجع به سياست شما و سياست كشور و سياست نظام جمهوري اسلامي ايران در خارج از كشور در برخوردهايم با مقامات مملكتي صحبت كنم. ولي آنقدر متاسف شدم كه همينجا برخاستم ديگر سراغ شما نيامدم و به خدا مايوس شدم و بخدا سوگند من مأيوس شدم.

ديگر هم نيامدم. اما عرض كنم مجلس هم عدم لياقت شما را پي برده بود. اما امام فرمان سكوت داد.» مخالفيني كه اسم نوشته بودند، همچون صباغيان و نقوي غايب بودند. لذا ديگر فقط موافقين طرح بودند كه به نوبت صحبت مي‌نمودند. امام حسن روحاني (نماينده سمنان) خواست تا به عنوان مخالف صحبت كند. لذا ناچار اجازه دادند و او پس از ايراد سخناني عليه بني‌صدر و نه له‌او، با اعتراض نمايندگان مواجه شد و اين عمل خود را اينگونه توجيه نمود: «بنده با اين طرح مخالفم... من ايشان را منعزل مي‌دانم و طرح عزل معني ندارد.»

14 دليل آيت‌الله خامنه‌اي براي عزل بني‌صدر ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

موافق بعدي شهيد عباسعلي ناطق نوري (نماينده نور) بود كه وقت خود را به آيت‌الله سيدعلي خامنه‌اي داده بود. علاوه بر اين كه خاطر سخنان خانم طالقاني درباره هويزه، يك ربع هم به وقت ايشان اضافه شد. ايشان هم پنج دقيقه از وقتشان را به شهيد ديالمه دادند و سپس سخنانشان را آغاز كردند. ايشان پس از ذكر مقدمه‌اي با اشاره به سخنان افرادي همچون سحابي و معين‌فر گفتند: «اگر آقاي بني‌صدر در مجلس حضور ندارد هستند آقاياني كه همان ادعاهاي بي‌دليل و تهمت‌هاي ناروايي را كه بيش از يك سال است آقاي بني‌صدر به استفاده از همه وسايل ارتباط جمعي و بسياري شيوه‌هاي تبليغاتي كوشيده تا بر ذهن مردم تحميل كند و بارها در سخنراني و مصاحبه و مطالب گفته و نوشته و كوشيده تا به خورد ذهن بسياري از بي‌خبران دهد و البته هرگز موفق هم نشده، باز هم تكرار كنند و غيرمنصفانه ديگران را شكنجه‌گر و او را فرياد‌كننده و ديگران را متعرض و او را مدافع جلوه دهند.

بله، آقايان جاي آقاي بني‌صدر خالي نيست بجز شما كه بلندگويان او هستيد. ايشان يكسال و نيم است مي‌گويد و مي‌نويسد و در مقابل، جوابي متناسب با آن همه هجوم تبليغاتي نمي‌شنود. ايشان همه حرف‌هاي خود را كه اكنون شما هم بخشي از آن را تكرار مي‌كنيد گفته است. اي كاش ايشان شخصا حضور مي‌يافت و هر چه مي‌خواست مي‌گفت تا بر شما نيز يكبار ديگر ثابت شود كه وي حرفي كه نگفته باشد ندارد و اين ديگران هستند كه گفتني‌هاي فروخورده‌اي كه براي مصلحت انقلاب و اسلام ناگفته گذاشته‌اند بسيار دارند. ما از اين برادران گله‌اي نمي‌توانيم داشته باشيم چرا كه پذيرفته‌ايم كه آنچه امروز و هميشه در مقابل خط انقلاب و اسلام راستين ايستاده و با آن درافتاده يك جريان است و اين برادران اگر حتي چنانچه اظهار مي‌كنند با آقاي بني‌صدر مخالف هم باشند، نمي‌توانند ربط خود را به آن جريان پوشيده نگه دارند.»

ايشان سپس دلايل خويش را مبني بر عدم كفايت سياسي بني‌صدر يكي يكي مطرح نموده و توضيح دادند و براي هر يك مثال زدند. به دليل محدوديت فضاي اين گزارش ناچاريم فقط به عناوين آن دلايل بسنده كنيم. 1- بي‌حرمتي مكرر بني‌صدر به نهادهاي قانوني همچون مجلس، ‌شوراي نگهبان، شوراي عالي قضايي، نخست‌وزير و كابينه‌اش و... 2- افشاي سند طرح بني‌صدر و مشاورش مبني بر كارشكني براي دولت متمايل به مجلس و قبضه كردن كارها با ايجاد جدال سياسي و بحران عمومي. 3- بيان مثال‌هايي براي رفتار منافقانه بني‌صدر همچون وعده تبليغاتي حذف بهره‌ بانكي در زمان كانديداتوري و فاجعه اقتصادي دانستن آن پس از رياست جمهوري، و يا ابتدا محكوم نمودن سازمان مجاهدين خلق و سپس سازماندهي و حمايت از آنان، و در نهايت امام را در گفتار پدر و مراد خود خواندن و در عمل همه جوانب حيطه ولايت فقيه را مورد تعرض قرار دادن و مثال‌هايي در اين زمينه.

4- اثبات عدم صداقت بني‌صدر با نشان دادن اسنادي مبني بر وجود گارد رياست جمهوري و دروغ‌هاي مكرر وي بخصوص در 14 اسفند. و همچنين دلايلي مبني بر كاخ‌نشيني او عليرغم انكارهايش. 5- بيان نمونه‌هايي از بي‌قدر نشان دادن شخصيت امام و حضور مردم در صحنه كه به صورت عمد يا سهو توسط بني‌صدر انجام شده است. 6- تخلف از حفظ حيثيت نظام در خارج از كشور و بررسي چگونگي پخش آخرين نامه بني‌صدر به امام از رسانه‌هاي خارجي. 7- پاك نبودن محدوده ياران و همكاران رئيس‌جمهور از عناصر بدسابقه و بدنام. 8- افشاي اسرار اقتصادي كشور توسط بني‌صدر، همچون اظهار ميزان نياز ايران به صدور نفت و ميزان موجودي ارزي كشور و اظهار فلج اقتصادي. 9- مقدم كردن مناقشات و درگيري‌هاي سياسي بر مسائل جنگ و ذكر يك نمونه از جوسازي‌هاي بني‌صدر درباره سقوط خرمشهر.

10- زير پا گذاشتن رهنمودهاي امام بخصوص درباره جلوگيري از تشنج‌آفريني و همچنين ادعاي خراب شدن كارهاي او از جانب امام. 11- پرداختن به اين خصوصيت بني‌صدر كه به دنبال قدرت مطلق بود و هرگونه مقاومت در برابر اين خصوصيت خود را كارشكني مي‌ناميد. با ذكر نمونه‌اي كه بني‌صدر براي رسيدن به اين هدفش از تأويل و تفسير نادرست قانون اساسي هم دريغ نمي‌كند. 12- ايجاد اخلال و شورشگري در جامعه به حدي كه خبرنگار خارجي در مصاحبه‌اي بني‌صدر را رئيس مخالفان دولت ناميده و ايشان هم قبول مي‌كند. همچنين مبرا نبودن از مسئوليت آشوب‌هاي خياباني در جريان.

آيت‌الله خامنه‌اي پس از ذكر و تشريح اين دلايل و بيان برخي از خصلت‌هاي شخصي بني‌صدر به نقل چند خاطره پرداخت كه يكي از آنها اين بود: «ايشان در شوراي انقلاب، يك روز حاضر شدند در حالي كه در چند ساعت قبل آن راديو اعلام كرده بود كه آقاي فراحي از سوي شوراي انقلاب به سرپرستي راديو و تلويزيون منصوب شده است. چند ساعت بعد كه جلسه بود، ما شركت كرديم و شديداً در جلسه شوراي انقلاب به ايشان اعتراض كرديم كه چرا چنين كرديد؟ گفت من رأي‌گيري كردم و تصويب شد. ما گفتيم نه، اين مسئله مطرح نشده و تصويب نشده است... ايشان گفتند كه من رأي گرفتم. پرسيديم از چه كسي رأي گرفتيد؟ در جواب گفت كه دكتر شيباني موافقت كرده است. گفتم آقاي دكتر شيباني شما موافقت كردي؟ گفت نه، گفت كه آقاي بازرگان موافقت كرده است.

وقتي كه آقاي بازرگان آمد، از ايشان هم سؤال كرديم، معلوم شد كه ايشان هم موافقت نكرده است. بعد كاشف به عمل آمد كه ايشان نشسته پاي تلفن و با آقاي بازرگان تلفني صحبت كرده كه آقا بقيه اعضا موافقند، شما موافقيد كه آقاي فراحي سرپرست باشد؟ آقاي بازرگان هم گفته، باشد، بعدش به آقاي شيباني تلفن كرده كه بقيه اعضاء با سرپرستي آقاي فراحي موافقند. شما هم موافقيد؟ تلفني دانه دانه از افراد شوراي انقلاب، با اين زبان موافقت گرفته البته از شش نفر كه با خودشان مي‌شدند هفت نفر. ما اين عمل را رد كرديم و گفتيم كه اين رأي قانوني نيست و ما قبول نمي‌كنيم. البته چون از طرف رئيس‌جمهور اعلام شده بود و آقاي فراحي به عنوان سرپرست از راديو گفته شده بود، شوراي انقلاب آن وقت مصلحت نمي‌دانست كه علناً و صريحاً مخالفت بكند و ايشان ماند.

يكي اين مسئله است و ديگر ماجراي بنظر من فكاهي نظرخواهي ايشان هست در مورد محبوبيت در بين مردم كه ايشان يك نظرخواهي كرده بودند و نتيجه‌اش اين بود كه آقاي بني‌صدر (شايد حالا من ارقام را يك مقداري اشتباه بكنم چون درست يادم نيست. ليكن نسبت‌ها تقريباً همان اندازه است.)‌ آقاي بني‌صدر، در ميان مثلاً هشتاد درصد مردم محبوبيت دارد. امام مثلاً در ميان 53 درصد مردم محبوبيت دارد و بقيه هم كه جاي خود. اين را ايشان به شوراي انقلاب آورده بودند و مي‌گفت نظرخواهي ما اين را نشان مي‌دهد كه محبوبيت من، از امام امروز در جامعه بيشتر است و همين را ايشان در يك مصاحبه خارجي گفته بود و بعد كه در شوراي انقلاب مطرح شد آقاي بهشتي سؤال كردند كه شما اين را گفته‌ايد؟ گفت نه، چنين چيزي دروغ است. يادش نبود كه خود ايشان در شوراي انقلاب، اين را به ما هم گفته است. و از اصل قضيه اظهار بي‌اطلاعي مي‌كرد. در حالي كه خب، معلوم بود كه گفته است. ايشان با يك چنين معرفتي نسبت به مردم و جامعه و انقلاب، كارهاي خودش را شروع كرد و ادامه داد. بنده خيال مي‌كنم با اين تفصيلات كه يك دهم آن كافي بود براي اينكه عدم كفايت ايشان را ثابت كند.»

ايشان درباره ماجراي هويزه نيز پس از شرح ماوقع و بيان اين نكته كه به برادران گفتيم كه نرويد و رفتند، گفتند: «علي ايحال در ماجراي هويزه كه تعدادي از بچه‌هاي ما شهيد شدند، من بطور قطع نفي نمي‌كنم اما به هيچ‌وجه نشاني از يك تعلل عمدي و سستي عمدي، خداي نكرده خيانتي مشاهده نكردم. چون ديروز شنيده شد كساني مي‌گفتند كه اين كار، كار آقاي بني‌صدر بوده است، نه، ما درباره آقاي بني‌صدر اينقدر اشكال و ايراد وارد و بجا و منطقي داريم كه محتاج اين نيست كه اين مسئله‌اي كه هيچ راهي براي اثبات ندارد، به ايشان ما نسبت بدهيم. نه، اين را من گناه بني‌صدر نمي‌دانم. يعني طبق تشخيص من و تا آنجايي كه من اطلاع دارم، گناه بني‌صدر نيست. بني‌صدر اگر گناهي داشته باشد، كه حتماً دارد، در جاهاي ديگر است.»

افشاگري شهيد ديالمه

شهيد ديالمه (نماينده مشهد) كه جزو پيشگامان مبارزه با بني‌صدر بود، چاره‌اي نداشت تا در فرصتي كوتاه به اندكي از مطالبش كه درباره بني‌صدر جمع‌آوري نموده بود، اكتفا كند. او كه در طول اين مدت نيز بارها از تريبون مجلس به صراحت عليه بني‌صدر سخنراني نموده بود، اين بار هم سخنان خود را اينچنين آغاز نمود: «الهي لاتكلني الي نفسي طرفۀ عين ابدا» نمايندگان محترم چند ماه قبل از رياست جمهوري آقاي بني‌صدر در دانشكده پزشكي دانشگاه مشهد گفتم كه رياست جمهوري بني‌صدر براي اسلام و انقلاب اسلامي ما يك فاجعه است. چرا كه به ولايت فقيه، سر سوزني اعتقاد ندارد و همين امر باعث مي‌گردد كه نهايتاً در مقابل امام ايستاده و مشكلات عظيمي را ايجاد نمايد. آن روز به دليل عدم امكان براي طرح مسائل اصلي و بنيادي، بسياري با اين بيان مخالفت كردند.

ولي براي من علائم خطر را به وضوح مي‌ديدم، مسئله از روز نيز روشن‌تر بود. ايشان در سخنراني انتخاباتي‌اش در ورامين، مي‌گويد «عده‌اي بداخلاق راه افتاده‌اند هر جا مي‌رسند مي‌گويند كه نكند به فلاني راي بدهيد. اين منكر ولايت فقيه است... حالا اگر اين دفعه سر وقت شما آمدند آنها را نگهداريد و بگوييد كه ولايت چيست كه او منكر است. اگر منكر است، چطور خودش داوطلب رياست جمهوري است. «معناي ولايت فقيه را ببينيد.» پس از ذكر چند نمونه ديگر از انحرافات فكري و عملي بني‌صدر سخنانش را چنين ادامه داد: «ولي نمايندگان محترم و ملت مسلمان ايران، اشكال اساسي هيچيك از اينها نيست. مسئله، مسئله صهيونيسم بين‌المللي و بافت فراماسونري است كه 30 سال قبل در چهره مصدق همان فردي كه امام فرمودند او هم مسلم نبود، رخ نمود. و امروز در چهره بني‌صدري كه 12 سال قبل از رياست جمهوريش در مصاحبه با مجله آفريقاي جوان مي‌گويد من اولين رئيس‌جمهور ايران خواهم بود. يعني در زماني كه هيچيك از بنده و شما در جهت جريان ايجاد يك رژيم جديد نبوديم و به ذهن ما اصلا چنين مسئله‌اي نمي‌آمد، اين مسئله طرح مي‌شود.»

ديالمه سپس بر ارتباط عناصر فراماسونري و فاسدي همچون احسان نراقي، مهدي بهار، شاهپور راسخ، اللهيار صالح و شايگان با بني‌صدر تاكيد نمود و اسنادي را در اين زمينه نشان داد. از آن جا كه شهيد ديالمه سخنان جديدي را در باب بني‌صدر مطرح نمود، پس از اتمام وقتش نمايندگان رأي دادند تا 10 دقيقه به فرصت او اضافه شود. اما متأسفانه برخي كه هيچگاه تحمل امثال ديالمه را نداشتند، با اعتراض چندين بار سخنان ديالمه را قطع نموده و سر و صدا به راه انداختند. يكي از آنها خلخالي بود كه گفت: «ما با آقاي بني‌صدر مخالفيم ولي با آقاي ديالمه نيز صددرصد مخالفيم. با خروج بني‌صدر اين نيست كه اختيار اين مجلس در دست ديالمه‌ها و آيت‌ها باشد.»

سرانجام به دليل اين فشارها و دستور هاشمي‌رفسنجاني، شهيد ديالمه مجبور شد سخنان خود را هر چه سريعتر به پايان رساند. او در پايان سخنانش گفت: «يكي از بزرگترين زمينه‌هاي بي‌تقوايي اين است كه (من خودم معتقد به مدرك‌گرايي نيستم با اينكه در اين زمينه بوده‌ام.) اما شما از روز اول ايشان را به عنوان دكتراي اقتصاد و جامعه‌شناسي ميشناسيد. و ايشان هميشه در زير امضاهايشان نوشته‌اند: دكتر سيدابوالحسن بني‌صدر. در صورتي كه مدرك ايشان، ليسانس الهيات است. اين در تعيين تكليف مردم، مؤثر بود. يعني ايشان مي‌گفت آقا من زمينه اقتصادي و طرح اقتصادي دارم. اگر مي‌گفت من ليسانس الهيات هستم مي‌گفتند تو هم كه متخصص نيستي كه مي‌خواهي طرح اقتصادي بدهي، ولي اگر به عنوان دكتراي اقتصاد ميشناختند مي‌گفتند كه دكتراي اقتصاد دارد و همه چيز مي‌داند بقيه نميدانند... كتابهاي ايشان همچون تضاد و توحيد كه توحيدش در واقع، وحدت مائو است، نه توحيد اسلامي. تماماً در جريان زدايش فكر اسلامي شيعي در ايران بود كه ادامه پيدا كرد.»

سخنان كوتاه امام مهم ديالمه باعث شد تا تنها كسي كه در انتهاي اين جلسه به طرح عدم كفايت رأي مخالف داد، لب به سخن بگشايد. صلاح‌الدين بياني (نماينده خواف) در سخنان خود به عنوان مخالف طرح، دلايلي را مطرح مي‌نمود كه نشان مي‌داد گويا او هم فراموش كرده كه موسوي‌خوئيني‌ها مسئول تأييد صلاحيت‌ها بوده است: بياني در بخشي از سخنانش گفت: «خدايا به من توانايي آن را بده كه حقيقت را بگويم و از اين جوي كه در اينجا ايجاد شده است نترسم. من تا همين ساعت كه اينجا بودم قصد صحبت به عنوان موافقت از آقاي بني‌صدر نداشتم. شايد راي به عنوان موافقت با بني‌صدر ميدادم. چون براي من الان ثابت است كه ملت ايران هنوز بني‌‌صدر را مي‌خواهد (همهمه نمايندگان) و اما آنچه كه مرا وادار كرد كه در اينجا صحبت كنم، اين بود كه در اينجا آقاي ديالمه اسنادي را ارائه داد كه آقاي بني‌صدر در 15 سال قبل فلان و فلان بوده عضو جبهه ملي بوده، با فلان شخص رابطه داشته، با فلان كس چكار كرده است.

من مي‌خواهم ببينم وقتي كه ما امام را مدير و مدبر مي‌دانيم وقتي كه به امام معتقديم كه حكم رياست جمهوري بني‌‌صدر را كه امضا كرده‌اند حتما تحقيق كرده‌اند. حتما در مورد سابقه و علم و تدبير ايشان در تمام اين موارد تحقيق كرده‌اند. يا ما بايد در تدبير امام شك بكنيم و يا در سياست بني‌‌صدر ما در تدبير امام هيچ شك نداريم. امام هم تا بحال ايشان را رد نكرده است. اگر نظري داده‌اند به عنوان يك نظر مشورتي داده‌اند... در اينجا در اين چند روز و از صبح افرادي كه اينجا صحبت كردند گفتند كه امام ايشان را رد كرده است. خير، امام رد كردن ايشان را به نظر ما نمايندگان ملت واگذار كرده است. ما در اينجا بايد خودمان تحقيق و بررسي بكنيم و به نتيجه برسيم كه آيا ملت هواخواه بني‌صدر هست يا نيست؟ ما بايد در اين مورد تحقيق بكنيم كه آيا بني‌صدر عدم سياست داشت يا افرادي كه با او درگير بودند؟... با آن تدبيري كه امام از او مي‌دانست، امام او را تأييد كرد. امام اگر در آن زمان تحقيق نكرده‌اند اصلاً در مقابل خدا مسئولند. اما من معتقدم امام تحقيق كرده‌اند و تدبير و درستي و صداقت ايشان را دانسته‌اند.»

موحدي ساوجي (نماينده ساوه) هم در موافقت با طرح صحبت نمود و مطالبي را عليه بني‌صدر طرح كرد كه يك نمونه از آن خواندن بخشنامه‌اي از طرف رئيس‌جمهور بود: «ما مي‌بينيم متأسفانه رئيس‌جمهور اين جمهوري اسلامي با پاكسازي و اصلاح و تصفيه وزارتخانه‌ها و نهادهاي اين مملكت مخالفت مي‌كند. طي يك بخشنامه محرمانه‌اي كه ايشان به وزارت نفت فرستاده، نوشته است «تصميم متخذه در جلسه مورخ 58/11/25 شوراي انقلاب جمهوري اسلامي ايران به شرح زير ابلاغ مي‌گردد. كارمنداني كه عضويت آنها در فراماسونري مسلم و محرز شده باشد، بازنشسته مي‌شوند. يعني اعضاي فراماسونري فقط بازنشسته مي‌شوند، حقوقشان هم قطع نمي‌شود و حقوق مفت هم بعداً خواهند گرفت.» سپس محمد يزدي (نماينده قم) سخن را آغاز كرد.

از آن جا كه او عضو هيأت سه نفره حل اختلاف هم بود، خاطرات و سخنان زيادي از عملكرد غلط بني‌‌صدر ارائه نمود. به عنوان نمونه در مورد برخورد بني‌صدر با ليست پيشنهادي مجلس براي نخست‌وزيري، گفت: «مي‌خواهم ثابت كنم كه ايشان نه تنها تقواي سياسي ندارد اصلا كمترين تقوايي كه يك مسلمان عادي هم بايد داشته باشد، متأسفانه ندارد. فهرست چهارده نفري را ايشان گذاشتند جلو و گفتند كه اين آقا بي‌دين هست اين آقا هم حقه‌باز هست، اين آقا هم تعادلش را از دست داده است و آن آقا هم گرچه متدين هست ولي به درد درشكه‌چي هم نمي‌خورد. آنجا ما سخت ناراحت شديم كه آقا اين چه نوع تعبيري است كه مي‌كنيد؟

صحيح نيست. شايسته نيست اين نوع تعبير خواستند اصلاحش كنند، بدترش كردند كه من ديگر دنبال آن بحث نمي‌روم» پس از نماينده قم، رنجبر (نماينده صومعه‌سراي گيلان) در سخناني كوتاه به خواص جامعه به خصوص روحانيت مبارز تذكر داد كه مواظب تأييداتشان در انتخابات بعدي باشند. ديگر فرصتي براي سخن موافقان نمانده بود و مخالفين هم يا حرف‌هايشان را زده بودند و يا غائب بودند.

مجادله شهيد آيت و خلخالي

اما براساس آئين‌نامه مجلس اين شهيد سيدحسن آيت (نماينده تهران) بود كه به دليل سخنان عزت‌الله سحابي، مي‌توانست به مدت يك ربع از خودش دفاع كند. چرا كه سحابي در سخنانش با اشاره به ماجراي نوار آيت، آن را توطئه‌اي عليه رئيس‌جمهور و ميثاق وحدت دانست. لذا دكتر آيت سخنانش را اين‌گونه آغاز كرد: «آيت- بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم. فاما من اعطي واتقي و صدق بالحسني فسنيسره لليسري. و اما من بخل و استغني و كذب بالحسني فسنيسره للعسري».

از روبهك چرا ننشستي بجاي خويش...

رئيس- شما در موضوع خودتان صحبت كنيد.

آيت- شما چه مي‌دانيد كه من در موضوع خودم صحبت نمي‌كنم؟

رئيس- آخر اين شعر است شما از خودتان دفاع كنيد.

آيت- من از خودم مي‌خواهم دفاع كنم. اين چه حرفي است كه شما داريد مي‌زنيد، نيم ساعت وقت مرا گرفتيد و اين يك ربع را هم مي‌خواهيد بگيريد؟

اي روبهك چرا ننشستي بجاي خويش، با شير پنجه كردي و ديدي جزاي خويش

دشمن به دشمن آن نپسندد كه بي‌خرد، با نفس خود كند به مراد هواي خويش

گر هر دو ديده هيچ نبيند باتفاق، بهتر ز ديده‌اي كه نبيند خطاي خويش

چاه است و راه و ديده بينا و آفتاب، تا آدمي نگاه كند پيش پاي خويش

چندين چراغ دارد و بيراهه مي‌رود، بگذار تا بيفتد و ببيند جزاي خويش

همچون امام دارد و بيراهه مي‌رود، بگذار تا بيفتد و ببيند جزاي خويش

با ديگران بگوي كه ظالم به چه فتاد، تا ديگران نكنند چه از براي خويش

گر گوش دل به گفته قرآن كند كسي، اول رضاي حق طلبد، پس رضاي خويش

آقاي مهندس سحابي حربه‌اي را كه همان اول هم زنگ زده بود، به منظور لوث كردن خطاكاري‌ها و اشتباهات رئيس‌جمهور و انحراف اذهان بكار برد و آن نوار مشهور را كه درست يك سال قبل يعني 28 و 29 خرداد منتشر شد و عصر 29 خرداد من يك مصاحبه كردم و در آنجا گفتم اين نوار را كه يك سال از آن مي‌گذرد، يعني جواب من كه 31 خرداد دادم، امروز روزي است كه ملت ايران، شما نمايندگان با راي خودتان مطالب آن را تأييد مي‌كنيد، براي روشن شدن مطلب البته ساعت‌ها وقت مي‌خواهد اما اين يك ربعي را كه خداوند لطف فرمود، من...

خلخالي- هيچكس نوار شما را تأييد نمي‌كند.

آيت- شما منافقيد آقاي خلخالي، شما تكليفت معلوم است. شما سلامتيان و غضنفرپور را اينجا تأييد كرديد.

خلخالي- من يك ربع وقت مي‌خواهم كه از خودم دفاع كنم. من هم مخالف آقاي آيت و هم مخالف آقاي بني‌صدر هستم.

رئيس- بسيار خب بفرماييد بنشينيد، آقاي خلخالي جلسه‌اي كه به اين خوبي اداره شده نگذاريد به اين وضع بيفتد.

خلخالي- آقاي آيت آمده از خودش... ما بني‌صدر را بيرون كرديم آيت را هم بيرون خواهيم كرد.

رئيس- آقايان ببينيد شماها...

آيت- آقاي خلخالي شما تكليفت روشن است. شما از خسرو قشقائي و سلامتيان دفاع كرديد.

خلخالي- بنده بايد از خودم دفاع كنم.

رئيس-‌ آقايان خواهش مي‌كنم شما دو نفر اينجوري وقت مجلس را نگيريد.

آيت- بايد ببينيم اين نواري كه آقاي سحابي آن را توطئه تلقي كردند چيست؟ مقدماتش چه بوده، محتوايش چه بوده و بعد چه كساني در اين مورد فتنه‌گري كرده‌اند؟ در مورد مقدمات، اين جزوه‌اي است كه آقاي كفايتي منتشر كرده است. در اينجا صريحاً تأييد كرده است كه از طرف مجاهدين خلق و آقاي رئيس‌جمهور مأمور بوده كه يك چيزي بدست بياورد (و اي كاش عيناً آن را منتشر مي‌كرد) تحريف شده كه باز آن تحريف شده‌اش هم افتخاري است منتشر بكند. البته نامه‌اي هم هست از همين آقاي كفايتي كه قبلاً به من نوشته و بعدها خواهم خواند. امروز فرصتش نيست چون طولاني است و آن وقت ملت ايران خواهد فهميد كه چه دستان جنايتكاري چگونه مي‌خواستند ضربه به انقلاب اسلامي ايران بزنند. در آن نوار من چه گفته بودم؟ گفته بودم كه آقاي بني‌صدر منافق است، گفته بودم كه آقاي بني‌‌صدر فريبكار است، سندي كه آنموقع من اشاره كرده بودم اينجا هست، چند تا روزنامه است.

اين اولين شماره خبرنامه است كه در اينجا موجود است، از آقاي بني‌صدر است. در اين اولين شماره كه در ارديبهشت 1347 منتشر شده است بالاي آن نوشته «استقرار حكومت ملي هدف جبهه ملي ايران است». هيچ بحثي از حكومت اسلامي و نظاير آن نيست، اين پنجاه و پنجمين شماره ارديبهشت 1357 است، درشت نوشته شده و همه مي‌توانيد بخوانيد.» استقرار حكومت ملي هدف جبهه ملي ايران است.» اولين شماره كه در آن موقع منتشر كرده پنجاه و ششمين شماره كه بعدش منتشر كرده باز از حكومت ملي دم زده، اما آخرين شماره (ريز آن بالا نوشته كه شما از سر جايتان نمي‌توانيد بخوانيد) استقرار حكومت ملي هدف جبهه ملي ايران است ولي «استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي» خواست ملت ايران است يعني خواسته است از يك انقلاب از يك جريان سوءاستفاده كند و من در آن نوار جز اين حقايق چيز ديگري نگفتم.

من گفتم كه قانون اساسي را ايشان نمي‌خواهد اجرا كند من گفتم كه مجلس در مقابل اينكار مقاومت مي‌كند. من گفتم كه راديو و تلويزيون را قانون اساسي اجازه نخواهد داد كه در اختيار يك فرد باشد بلكه مطابق قانون اساسي صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران بايد زير نظر سه قوه باشد. من گفتم امپرياليسم آمريكا مهره‌هاي فراواني همچون سنجابي و فروهر و شاپور بختيار در آستين خودش دارد و گفتم كه اين مهره‌ها را يكي پس از ديگري به ميدان خواهد آورد ولي آمريكا، امام و انقلاب اسلامي ايران را نشناخته است و اين مهره‌ها يكي پس از ديگري رسوا خواهند شد.

رئيس- شما دو دقيقه ديگر وقت داريد.

آيت- مطالبي كه من گفتم اينها بود البته هستند كساني كه تا اين لحظه مطابق آب شنا مي‌كردند و الان حرفهاي گذشته خودشان را ليسيدند كه آن را من جاي ديگر رويش بحث خواهم كرد. امثال آن كساني كه حالا مي‌گويند چه شده؟

آقامحمدي- آقاي هاشمي ما رأيمان به عدم كفايت آقاي بني‌صدر است ربطي به آقاي آيت ندارد.

رئيس- معلوم است كه ندارد.

در ادامه اين جلسه خلخالي به دفاع از خودش پرداخت و در مورد تأييداتش از قشقائي، سلامتيان و غضنفرپور توضيحاتي داد و در پايان گفت: «مردم كه رأي مي‌‌دهند اينرا به اتفاق آراي مردم راي خواهند داد به رد بني‌صدر. رد بني‌صدر از اين جهت است كه چون امام فرماندهي كل قوا را از ايشان گرفتند و پيش امام يك آدم نالايقي است، بنابراين فرد نالايق را ما نمي‌توانيم قبول كنيم. اين نه اينكه تأييد نوار آقاي آيت است و حرف‌هاي آيت را ما قبول داريم. شايد در آتيه كار به جايي رسد كه خود آيت و خود آن يكي را هم بيرون كنيم (خنده نمايندگان) يا من را بيرون كنند. اين كه دليل نمي‌شود (رئيس: كافي است) ما راجع به آيت و اينها ابدا موافق نيستيم با رد بني‌صدر موافقيم.»

پس از سخنان خلخالي، هاشمي‌رفسنجاني مسئله مطرح شده را دعواي شخصي دانست و گفت: «متأسفم كه برادران ما مسائل شخصي برايشان از مسائل جامعه اهميتش در بعضي موارد بيشتر است و ما تا اينجور باشيم از اين مسائل زياد داريم. جمع زيادي از آقايان روزهايي كه اسم‌نويسي بود از سحر بعضي‌ها هم شب خوابيده بودند وقت گرفته بودند كه متأسفانه نوبت به آنها نرسيد.» سپس اسامي 57 نفر از نمايندگاني كه براي صحبت در راستاي موافقت با طرح نام‌نويسي كرده بودند، قرائت شد. سپس اخذ رأي به عمل آمد و نتيجه آن توسط رئيس مجلس به اين شرح اعلام شد: «بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم. انا فتحنا لك فتحا مبينا ليغفر لك الله ما تقدم من ذنبك و ما تأخر و يتم نعمته عليك و يهديك صراطا مستقيما. جمع افرادي كه در مجلس حاضر بودند 190 نفر. آرائي كه موافق عدم كفايت سياسي آقاي بني‌صدر به صندوق ريخته شده 177 نفر. (حضار: الله‌اكبر، الله‌اكبر، الله‌اكبر، خميني رهبر، مرگ بر ضد ولايت‌فقيه، درود بر رزمندگان اسلام، سلام بر شهيدان، مرگ بر بني‌صدر، صددرصد اعدام بايد گردد، بدست حزب‌الله، پيشمرگ روح‌الله، انشاءالله انشاءالله)

رأي مخالف يك نفر. آقايان ديگر از اين به بعد آقاي بني‌صدر به عنوان رئيس‌جمهور از قاموس جمهوري اسلامي حذف شده. شعارها برگردد بطرف آمريكا (حضار: مرگ بر آمريكا، مرگ بر آمريكا) تماشاچي‌هاي ما از آقاي خلخالي هم بيشتر شلوغ مي‌كنند. راي ممتنع كه به گلدان انداخته شده است يك نفر و يازده نفر هم كه در مجلس حاضر بودند رأي ندادند كه آنها هم ممتنع به حساب مي‌آيند. بنابراين آقاي ابوالحسن بني‌صدر كفايت سياسي جهت تصدي سمت رياست جمهوري، جمهوري اسلامي ايران را ندارد (تكبير حضار) ما طبق قانون بايد رأي مجلس را به محضر امام امت اطلاع بدهيم و اين از اختيارات امام است كه بايد رئيس‌جمهور را عزل بكنند.» اسامي رأي‌دهندگان نسبت به عدم كفايت سياسي رئيس‌جمهوري بني‌صدر بدين شرح است:

موافقين: آقايان عبدالله امامي، اسماعيل فردوسي‌پور، مهدي كروبي، محمد غفاري، علي قائمي‌اميري، قاسمي، كتيرائي، عمادالدين كريمي، عبدالواحد موسوي، معصومي، مظفر، قدرت‌الله نجفي، محمدصادق حايري، محمد نوروزي، غلامحسين حقاني، عبد خدائي، حائري‌زاده، غلامرضا حسني، چراغزاده دزفولي، اسدالله بيات، اميد نجف‌آبادي، حججي، مجيد انصاري، وافي، سيدعلي خامنه‌اي، محمدعلي منتظري، علي‌ هاشمي‌سنجابي، سيدابوالحسن حسيني، محمدعلي حيدري، موسوي‌خراساني، عطاءالله مهاجراني، حسين هاشميان، علي ملكوتي، سيدمحمد كياوش، فضل‌الله محلاتي، علي‌آقا محمدي، فرج‌الله واعظي، محمدمهدي كرمي، شمس‌الدين حسيني، هراچ خاچاطوريان، حسن يوسفي‌اشكوري، احمد همتي، سيدرضا پاك‌نژاد، حسين هراتي، حسين كرماني، فواد كريمي، اسماعيل فدائي، عليرضا يارمحمدي، اسماعيل رفيعيان، محمد يزدي، محمد نصراللهي، سرگون بيت اوشانا، جعفر جوادي، شجوني، محمدامين سازگارنژاد، خانم گوهرالشريعه دستغيب، محمدرضا عباسي‌فرد، سيداكبر پرورش، هادي غفاري، محمدرضا باباصفري، احمد عطاري،‌ فضل‌الله صلواتي، علي‌اكبر ولايتي، احمد عليزاده، عباسعلي ناطق‌نوري، فتحعلي صاحب‌الزماني، محمدجواد شرافت، احمد بهشتي، سيدمحمد خوئيني‌ها، مسلم ميرزاپور، محمد امامي‌كاشاني، سيداحمد مصطفوي‌كاشاني، محسن مجتهد شبستري، محمدكاظم موسوي‌بجنوردي، اكبر هاشمي‌رفسنجاني، سيدعباس ميريونسي، مصطفي تبريزي، مرتضي محمودي، محمدحسن طيبي، سيدابوفاضل رضوي‌اردكاني، سيدجعفر حجت‌كشفي، محمد فاضل، يونس محمدي، عبدالحسين جلالي، محمدعلي‌هادي نجف‌آبادي، عبدالمجيد معاديخواه، سيدمحمد خاتمي، علي‌اكبر ناطق‌نوري، احمد توكلي، قهرمان رحماني، موسي زرگر، محمد محمدي، سيدمحمدباقر حسيني‌لواساني، حجت‌ انصاري، محمدباقر محي‌الدين انواري، محمود مروي، علي موحدي‌ساوجي، محمد رشيديان، سيدهاشم حميدي، عبدالرضا اسدي‌نيا، عبدالحميد آقارحيمي، علي اروميان، ايرج صفاتي‌دزفولي، امين ناصري، ديالمه، خوشنويس، سلماني‌زارجي، غلامرضا دانش‌‌آشتياني، سبحان‌اللهي، بهرام تاجگردون، زرهاني، محمدحسين صادقي،‌ حسن فريدون روحاني، موسوي ننه‌كران، سيدعباس ابوترابي‌فرد، رمضاني خورشيددوست، سيدحسن شاهچراغي، زينعلي، سيدابوالفضل موسوي‌تبريزي، ملازاده، جواد شيرازيان، غفور صادقي‌گيوي، تاتاري، علم‌الهدائي، قره‌باغ، رنجبر، شرعي، زايري، عباس عباسي، دهقان، دري‌نجف‌آبادي، صباح زنگنه، محمود رضائي‌هنجني، شاه‌آبادي، كاظم نوروزي، شاهرخي، مظاهر حق‌شناس، سيدمحمدكاظم دانش، حسين حسيني‌واعظ، طباطبائي‌نژاد، الويري، سيداحمد حسيني، منوچهر متكي، محمد خزاعي، پرويز ملك‌پور، فخر‌الدين حجازي، سيدفخرالدين رحيمي، عباس حيدري، محمدعلي موحدي، معرفي‌زاده، حبيب‌الله عسكراولادي مسلمان، صادقي خلخالي، كمالي‌نيا، فومني‌حايري، عابدين‌زاده، باغاني، بشارتي‌جهرمي، محمدتقي بشارت، محمدحسين چهرگاني‌انزابي، مرتضي فضلعلي‌عرفاني، نصيري‌لاري، محسن رهامي، سيدمحمد ميلاني، سيدحسن آيت، يدالله دهقاني، علي حقيقت‌افشار، عبدالكريمي، حسينعلي رحماني، رحمن استكي، سيدمحمدتقي حسيني، طباطبائي، سيدمحمد حسيني‌خامنه‌اي، رجبعلي طاهري، كيان ارثي، شهرياري، قاسم صادقي، محسن سيدين، اسماعيل معزي.

ممتنعين: آقايان 1- هراي خالاتيان، 2- رضا اصفهاني، 3- محمد مجتهد شبستري، 4- حجتي كرماني، 5- خليلي، 6- شهركي، 7- برومند، 8- محمد شجاعي، 9- رجائيان، 10- سيدمحمدمهدي جعفري.

مخالف- صلاح‌الدين بياني.

هاشمي‌رفسنجاني در خاطرات خود اين جلسه را چنين توصيف نموده است: «امروز موافقان طرح خيلي خوب صحبت كردند، مخصوصا آقايان موسوي‌خوئيني‌ها و سيدعلي خامنه‌اي و مخالف‌ها بعضي منصرف شدند و بعضي غيبت داشتند و بعضي در موافقت صحبت كردند و رئيس‌جمهور هم كه مخفي است، براي دفاع نيامد. ... با اعلان رأي مجلس،‌ تظاهرات پرشوري از طرف تماشاچيان و حزب‌اللهي‌هاي اطراف مجلس انجام شد و با اصرار آنها، من چند كلمه‌اي با آنها از بالكن مجلس صحبت كردم.»

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات