تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱۳۹۲ - ۰۸:۵۷  ، 
کد خبر : ۲۶۳۶۵۳

انقلاب‌های عربی وآینده حشور نظامی آمریکا در منطقه

مقدمه: انقلاب‌های سیاسی و اجتماعی اخیر در دنیای عرب که به عنوان بهار عربی شناخته می‌شوند، یکی از مهم‌ترین مجموعه تحولات در منطقه خاورمیانه و خلیج‌فارس پس از سقوط امپراطوری عثمانی می‌باشند. ایالات متحده آمریکا به عنوان یک قدرت خارجی که در این منطقه منافع بسیار مهمی دارد، در پی آن است که تمامی این منازعه‌ها برآیندی دموکراتیک داشته باشد و منافع این کشور را در منطقه تهدید نکند؛ از این رو است که آمریکا درباره آینده این تحولات بسیار نگران است. در همین راستا، بارک اوباما رئیس‌جمهور آمریکا در ماه می سال 2011، نگرانی‌های کشورش را درباره آیندۀ تحولات منطقه بیان نمود؛ این نگرانی‌ها شامل: 1) مبارزه علیه تروریسم؛ 2) مخالفت و مبارزه با اشاعۀ تسلیحات هسته‌ای؛ 3) حمایت از آزادی تجارت از جمله تجارت نفت؛ 4) حمایت از روند صلح اعراب و رژیم صهیونیستی می‌شوند. با این وجود، انقلاب‌های عربی اخیر تاثیر چندانی بر این منافع و نگرانی‌های آمریکا در منطقه نگذاشته است. دیکتاتورهای عرب که از جمله متحدین اصلی ایالات متحده در منطقه محسوب می‌شوند، در تحولات اخیر دچار دردسرهای فراوانی شدند. در این میان کشور بحرین بیش از سایرین آسیب‌پذیر نشان داد. کشوری که هم اکنون نیز با اعتراض‌های گسترده‌ای روبه‌رو است. در واکنش به اعتراض‌های گستردۀ مردمی، بیشتر این کشورها به سرعت در حال رفع مشکلات سیاسی و اجتماعی خود از طریق جذب گروه‌ها در نظام سیاسی هستند و با این کار از بروز ناآرامی‌های جدی در میان جوامع خود جلوگیری می‌کنند. در مقابل، حکومت بحرین توسط مخالفان شیعۀ خود به شدت تحت فشار است و روزهای بسیار بدی را سپری می‌کند. ناآرامی‌ها همچنان در منطقۀ خاورمیانه ادامه دارد و ایالات متحده در پی حمایت از برخی عناصر میانه‌رو در کشورهای منطقه است. برای مثال، کشور یمن یکی از مهم‌ترین کشورهایی است که سرنوشت آن برای آمریکا از هر نظر حائز اهمیت فراوان است. یمن یکی از کشورهایی است که سال‌های سال مقر اصلی یکی از شاخه‌های القاعده بوده است. حمایت از به قدرت رسیدن یک دولت طرفدار آمریکا پس از سقوط دولت علی‌ عبدالله صالح از برنامه‌های اصلی آمریکا در این کشور است. ایالات متحده برای حمایت بیشتر از دولت‌های عربی متحد خود، بایستی همانند گذشته روابط نزدیکی با سازمان‌های اطلاعاتی مهم منطقه‌ای مانند سازمان امنیت و اطلاعات اردن و عربستان سعودی داشته باشد. این در حالی است که روابط امنیتی و اطلاعاتی آمریکا در مصر و تونس به واسطۀ قدرت گرفتن انقلابیون از بین رفته و این موضوع اهمیت عربستان و اردن را برای آمریکا دو چندان کرده است. با عنایت به مباحثی که مطرح شد، آیندۀ مصر و عراق همچنان نیز مبهم است و ادامۀ اتحاد آمریکا با یان دو کشور شرایط چندان خوبی ندارد. دولتی که پس از حسنی مبارک در مصر روی کار آمد، در حال حاضر درگیر تثبیت قدرت خود و انجام انتخابات آزاد در مصر است. در مقابل، موضوع عراق اندکی متفاوت است. عراق کشوری است که تاثیرات محدودی از تحولات اخیر پذیرفته است؛ هر چند تظاهرات در مخالفت اشغال این کشور توسط آمریکا، تا اندازه‌ای از تحولات مصر الهام گرفته بودند.

منافع ملی ایالات متحده و بهار عربی

انقلاب‌های سیاسی و اجتماعی اخیر در دنیای عرب که به عنوان بهار عربی شناخته می‌شوند یکی از مهم‌ترین مجموعه تحولات منطقۀ خاورمیانه و خلیج فارس پس از سقوط امپراطوری عثمانی می‌باشند. با این وجود، بهار عربی روندی نبود که تنها نتایج مثبتی را برای قدرت‌های خارجی و به ویژه ایالات متحده به دنبال داشته باشد. مجموعۀ این تحولات در سطح منطقۀ خاورمیانه منجر به نتایج و برآیندهای گوناگون و گاهی متضادی شده است که نیاز به بررسی و مطالعه بیشتری دارد.

تحولاتی که با اعتراض‌های مردمی علیه دیکتاوری فاسد تونس در ژانویه سال 2011 آغاز شد، جهان را حیرت‌زده نمود و این احتمال را مطرح کرد که بسیاری از رژیم‌های دیگر عربی بر خلاف ظاهر، از استحکام و ثبات مناسبی برخوردار نباشند.

انقلاب تونس به سرعت پس از شعله‌ور شدن و گسترش به مصر سرایت نمود و تظاهرات مردم مصر منجر به استعفای حسنی مبارک دیکتاتور این کشور در 11 فوریه سال 2011 شد. حسنی مبارک و دو پسر وی در حال حاضر  به دلیل جنایت‌هایی که علیه مردم خود انجام داده‌اند، تحت محاکمه هستند.

انقلاب‌های عربی پس از مصر در لیبی، اردن، بحرین، یمن و حتی عربستان سعودی منجر به تحولات تاثیر‌گذاری گردیدند. در لیبی وخامت اوضاع منجر به دخالت نیروهای ناتو و آمریکا گردید و سرانجام معمر قذافی پس از کشتار بخش‌هایی از انقلابیون در یک درگیری کشته شد و پسران وی به اسارت انقلابیون درآمدند. در بحرین نیز به دلیل اعتراض‌های گسترده و کشتار انقلابیون توسط رژیم آل خلیفه، اوضاع بسیار وخیم گردید و نیروهای امنیتی این کشور با همکاری نیروهای عربستانی تظاهرات‌کنندگان را به شدت سرکوب نمودند.

در 19 می سال 2011، بارک اوباما رئیس‌جمهور آمریکا در سخنرانی خود با موضوع خاورمیانه و شمال آفریقا، چهار موضوع را به عنوان منافع کلیدی ایالات متحده آمریکا در منطقۀ خاورمیانه معرفی کرد. منافع کلیدی که در این سخنرانی توسط بارک اوباما اعلام گردید عبارت بودند از 1. مبارزه با تروریسم بین‌المللی 2. مخالفت و مبارزه با اشاعۀ تسلیحات هسته‌ای 3. تضمین جریان آزاد تجارت و همچنین امنیت منطقه‌ای برای متحدین این کشور و 4. حمایت گسترده از امنیت رژیم صهیونیستی و روند صلح اعراب و این رژیم. حضور نظامی و امنیتی ایالات متحده در منطقۀ خاورمیانه و خلیج فارس به گونه‌ای طراحی گردیده است که بالاترین میزان امنیت را برای کشورهای متحد این کشور و همچنین دستیابی به اهداف یاد شده در پی داشته باشد. به همین منظور آمریکا پایگاه‌های خود را در برخی از این کشورها مانند بحرین و قطر دایر نموده و نیروهای خود را در آنها مسقر کرده است.

آمریکا به بهانۀ محافظت از کشورهای کوچک حاشیۀ خلیج فارس در مقابل همسایگان شمالی این کشورها، حضور نظامی خود را در منطقه همواره حفظ کرده است. فروش لجام گسیختۀ تسلیحات پیشرفته به این رژیم‌ها، برگزاری رزمایش‌های منظم و مشترک با نیروهای نظامی کشورهای حاشیۀ خلیج فارس و تقویت همکاری‌های اقتصادی و نظامی از جمله اقدام‌هایی است که آمریکا به این بهانه در منطقه انجام می‌دهد.

به تازگی و با عنایت به تحولات منطقه‌ای، مشخص نیست که نیروی نظامی آمریکا برای مخالفت از این اهداف چه راهکارهای جدیدی را بایستی در پیش بگیرد و ایالات متحده چه تعدیلاتی را بایستی در ساختار نیروهای خود به کار گیرد تا بتواند با این تغییرات جدید سازگار گردد.

برای بررسی و شناخت طرح‌هی احتمالی، شناخت اجمالی وقایع و تحولات منطقه‌ای از اهمیت شایانی برخوردار است. همچنین شناخت روندهای تاثیرگذار بر بروز این تحولات و پیش‌بینی احتمال‌های آتی آنها برای رسیدن به تحلیل درست، ضروری به نظر می‌رسد. به همین منظور، بایستی تمایل عوامل دخیل در تحولات اخیر کشورهای عربی در نظر گرفته شوند. در این مسیر باید تحولات تمامی پادشاهی‌های عضو شورای همکاری خلیج‌فارس، یمن، لیبی و مصر از زمان آغاز تا به ثمر رسیدن آنها در برخی کشورها بررسی گردد.

«آنتونی کورد زمن» یکی از برجسته‌ترین تحلیلگران مسائل نظامی خاورمیانه در یک اظهار نظر واقع‌بینانه عنوان کرده است که مهم‌ترین برآیندی که از تحولات اخیر منطقه برای غرب می‌تواند مناسب باشد، ملامت و سرزنش است. این اظهارنظر به طور قطع در خصوص اقدام‌های آمریکا در منطقه است. ایالات متحده صرف‌نظر از اینکه در مقابل تحولات اخیر منطقه چه موضعی داشته باشد، بی‌شک مورد انتقاد شدید افکار عمومی منطقۀ خاورمیانه است.

بسیاری از رهبران افکار عمومی منطقه اتهام‌هایی علیه واشنگتن مطرح می‌کنند که در تمامی کشورهای همسان است؛ هر چند شدت و ضعف آنها متفاوت است. یکی از مهم‌ترین انتقادهایی که متوجه آمریکا می‌گردد، حضور آمریکا در تمامی تحولات منطقه است. گستردۀ دخالت‌های آمریکا (چه سیاسی و چه نظامی) به اندازه‌ای است که به راحتی می‌توان در پای آمریکا را در تمامی رخدادهای منطقه مشاهده کرد.

برخلاف دیکتاتوری‌های منطقه که همواره خواهان حضور سیاسی و نظامی آمریکا در منطقه هستند، افکار عمومی جامعۀ عربی به شدت با مداخلۀ غرب در منطقه مخافت است. این موضوع در برخی موارد دارای یکسری استثناها نیز می‌باشد که از برخی جهت‌ها، ایجاد منطقۀ پرواز ممنوع توسط ناتو بر فراز آسمان لیبی در جریان مبارزه مردم علیه حکومت قذافی، یکی از این موارد است. با این وجود، این اقدامی بود که از سوی جامعۀ عرب درخواست شد و نیروهای نظامی ایالات متحده نقشی بسیار اندک در اجرای آن ایفا نمودند.

در حال حاضر، حضور نظامی ایالات متحده در جهان عرب به شکل قابل ملاحظه‌ای از تحولات بهار عربی متاثر نگردیده است؛ هر چند برخی مناسبات نظامی آمریکا با کشورهای منطقه‌ به ویژه مصر دچار رکود شده است. ایالات متحده همچنان حضور نظامی پررنگی در کشورهای کویت، بحرین، امارات متحدۀ عربی و قطر دارد. آمریکا در طول سال‌های گذشته قراردادهای نظامی هنگفتی با این دولت‌ها منعقد کرده است.

در حال حاضر، هیچ یک از این کشورها با شورش‌های جدی روبه‌رو نیستند؛ به جز کشور بحرین که به شدت درگیر منازعه‌های داخلی است. کشورهای کوچک اما ثروتمند شورای همکاری خلیج فارس بر این عقیده هستند که پایگاه‌های نظامی ایالات متحده به عنوان یک مبنع بسیار مهم و حیاتی برای محافظت از آنها در مقابل تهاجم همسایگان قدرتمند آنها می‌باشد. برخی از این کشورها نیز تا اندازه‌ای نگران آیندۀ عراق به عنوان یک کشور عربی هستند.

وجود یک ضمامت‌کنندۀ خارجی برای محافظت از استقلال کشورهای عرب حاشیۀ خلیج‌فارس در مقابل تهدیدهای منطقه‌ای تبدیل به نماد نظام‌مند منطقۀ خلیج فارس گردیده است. تغییر رژیم در هر یک از این کشورها معضلات و مشکلات بسیاری برای حضور نظامی آمریکا در منطقه به وجود خواهد آورد. از این رو ایالات متحده برای استمرار حضور نظامی خود در کشورهای یادشده، بایستی به شدت از موجودیت رژیم‌های موجود حمایت کند.

در همین راستا، ایالات متحده زمینه خرید تسلیحات بسیار پیشرفته نظامی و آخرین فناوری‌ها را برای تمامی این کشورها فراهم کرده است. تمامی متحدین نظامی آمریکا در منطقه به هر گونه تسلیحات ساخت آمریکا به راحتی دسترسی دارند. موضوع مهم اینکه عایدات صنایع نظامی آمریکا از فروش تسلیحات به کشورهای عرب حاشیۀ خلیج‌فارس یکی از مهم‌ترین در آمدهای ملی آمریکاست. رد این بین، کشورهای عربستان سعودی و امارات متحدۀ عربی بالاترین میزان خرید تسلیحات آمریکا را در سال‌های اخیر به خود اختصاص داده و در مکان اول و دوم قرار دارند.

کشورهای بحرین، مصر، اردن، کویت و رژیم صهیونیستی به عنوان مهم‌ترین متحدان آمریکا در منطقه هستند. موقعیتی که به آنها اجازه می‌داد تا همواره به کمک‌ها و تجهیزات نظامی آمریکا دسترسی داشته باشند.

عربستان سعودی یکی از مهم‌ترین متحدین نظامی آمریکا در منطقه می‌باشد و دو کشور به تازگی یک طرح 60 میلیارد دلاری خرید تسلیحات به امضا رسانده‌اند.

نگرانی‌ آمریکا از تحولات بحرین و آینده پادشاهی‌های عربی

یکی از نگرانی‌های بسیار مهمی که از تحولات اخیر منطقۀ خلیج فارس متوجه منافع ایالات متحده می‌باشد، آینده جزیرۀ کوچک بحرین است. بحرین به عنوان یک متحد قدیمی ایالات متحده در حال حاضر میزبان نیروهای فرماندهی مرکزی نیروی دریایی و ناوگان پنجم دریایی آمریکا است. بحرین به دلیل اعتراض‌های گستردۀ مردم این کشور و سرکوب شدید آنها توسط حکومت، یکی از مناشقه برانگیزترین متحدین آمریکا می‌باشد.

به دلیل اقدام‌های خشونت بار حکومت بحرین علیه معترضان، برخی از کارشناسان نظامی پیشنهاد داد‌ه‌اند که آمریکا ناوگان پنجم دریایی خود را از این کشور خارج نماید؛ اما به نظر می‌رسد دولتمردان آمریکایی ملاحظات دیگری دارند که خروج نیروهای خود را به نفع دو طرف نمی‌دانند. بحرین به عنوان کشوری که منابع نفتی چندان غنی ندارد، در حال تبدیل شدن به یک وابستۀ اقتصادی کامل به عربستان سعودی است موضوعی که ممکن است در آینده مشکلات این کشور را دو چندان نماید؛ به همین دلیل دولتمردان این کشور در پی یافتن متحدی دیگر به جای ریاض هستند.

این عامل و ترس این کشور از سایر همسایگان، منجر شده است تا بحرین روابط بسیار خوب و نزدیکی با غرب و به ویژه با ایالات متحده داشته باشد. این موضوع اهرم فشار مناسبی در اختیار آمریکا برای نفوذ و اعمال فشار به رهبران بحرینی در اختیار این کشور گذاشته است. از این رو ایالات متحده همواره برای تمدید مدت زمان حضور نیروهای نظامی خود در بحرین هیچ مشکلی ندارد و به نظر می‌رسد حضور این نیروهای در بحرین ابدی باشد.

در مقابل، علاقۀ بحرینی‌ها به حفظ روابط دوستانه خود با ایالات متحده منافع بسیار خوبی برای دو طرف به دنبال داشته است. در ماه آوریل سال 2011، دولت بحرین اندک زمینه‌های حضور گروه‌های شیعی این کشور در دولت را با مشاورۀ عربستان سعودی از میان برداشت که این موضوع منجر به دامن زدن به اعتراض‌های گروه‌های شیعی این کشور گردید و تا کنون نتوانسته است آرامش را به کشور بازگرداند.

دولت بحرین در عین حالی که با آمریکا روابط خوبی دارد، متحد و شریک تجاری عربستان نیز می‌باشد. این احتمال وجود دارد که پادشاهی بحرین با این اقدام در جستجوی یافتن یک وزنۀ تعادل در مقابل نفوذ عربستان سعودی در این کشور است. به این دلیل است که بحرین روابط خود را با آمریکا گسترش داده، تا از کاهش فزایندۀ موقعیت خود در مقابل عربستان سعودی جلوگیری نمایند. با توجه سرکوب شدید دولت بحرین و نقض آشکار حقوق بشر توسط این دولت، برهم زدن اتحاد نظامی ایالات متحده با دولت بحرین به نشانۀ اعتراض به این موضوع می‌تواند یک حرکت اخلاقی مناسب برای دولتمردان آمریکایی باشد.

اما بایستی به خاطر داشت که این اقدام به طور حتم نفوذ آمریکا را در این کشور و به دنبال آن در منطقه خواهد کاست. در مورد منافع مشترک بحرین، عربستان و ایالات متحده، سیاست خارجی آمریکا بایستی دولت بحرین را به تجدیدنظر در نظام اقتصادی و سیاسی خود نماید؛ به گونه‌ای که تمامی گروه‌های معترض به ویژه شیعیان بتوانند در دولت سهیم شوند. حتی اگر اصلاحات اقتصادی کارآمدتر از اصلاحات سیاسی باشند، در صورتی می‌توان امیدوار به موفقیت آن داشت که این اصلاحات در یک محیط باثبات داخلی انجام گیرد.

حفظ موجودیت و رفاه پادشاهی‌های عرب حاشیۀ خلیج فارس یکی از مهم‌ترین اصول و ارزش‌های ایالات متحده در جنگ علیه تروریسم است. به دنبال امواجی از اقدام‌های تروریستی که گروه القاعده در پادشاهی عربستان از سال 2003 تا 2009 به راه اندخت، این کشور در حال حاضر یکی از مهم‌ترین اهدف همچنین یکی از دشمنان القاعده است.

گروه تروریستی القاعده با صرف هزینه‌های گزاف و مخارج فراوان نظامی، در نهایت در سال 2009 از بین رفت، اما این شاخه از القاعده در یمن در جنوب عربستان همچنان به عنوان یک تهدید باقی مانده است. موضوعی که منافع دولت‌های عربستان، یمن و ایالات متحده در منطقه را به شدت تهدید می‌کند.

رژیم‌های جمهوری منطقه در بحران: لیبی و یمن

در حالی که بیشتر پادشاهی‌های متحد با آمریکا، با مشکلات جدی از جانب معترضان روبه‌رو نیستند، اما دو متحد غیر پادشاهی آمریکا در منطقه که دارای حکومت‌های جمهوری هستند، با ناآرامی‌های زیادی روبه‌رو گردیدند. این دو کشور یمن و لیبی بودند.

لیبی در طول تاریخ، روابط نزدیکی با ایالات متحده نداشته است البته این کشور در مقاطعی از تاریخ و در مسائل مشخص با آمریکا همکاری‌هایی نیز داشته است. اما ایالات متحده با کشور یمن اتحادد قوی‌تری در طول تاریخ داشته است؛ هر چند به باور دولتمردان آمریکا، یمن متحدی بود که تعامل با آن برای آنها بسیار سخت است.

از سویی دیگر و در طرف مثبت قضیه، یمن به عنوان یک کشور متحد با آمریکا، همواره نقش خوبی در مبارزه با گروه القاعده که همواره به عنوان یک تهدید داخلی برای یمن و دشمن سرسخت برای آمریکا و عربستان سعودی بوده، بازی کرده است. با این وجود و در شرایط حاضر، به دلیل درگیر شدن یمن در بحران داخلی به نظر می‌رسد دیگر توان چندانی در همراهی آمریکا در مبارزه با القاعده نداشته باشد؛ چرا که تنها اولویت دولت یمن در حال حاضر بقای خود است.

برخلاف یمن، ایالات متحده منافع بسیار حیاتی در لیبی ندارد. ایالات متحده در سال‌های اخیر تعاملات اندکی با لیبی داشته است و لیبی در سال‌های گذشته به عنوان یک تهدید هسته‌ای برای غرب به شمار می‌رفت. در مقابل، 85 در صد نفت لیبی به اروپا صادر می‌شود و این موضوع باعث گردید که کشورهای اروپایی از جنگ‌های داخلی لیبی بیش از آمریکا تحت تاثیر قرار بگیرند.

ایالات متحده با بی‌میلی در موضوع لیبی درگیر شد و تنها پس از اینکه 800 هزار نفر از مردم بنغازی در محاصرۀ نیروهای معمر قذافی گرفتار شدند، اقدام به همکاری با نیروهای ناتو در حملۀ هوایی به لیبی نمود. پس از این آمریکا نقش رهبری را در نیروهای ناتو و فرانسه و بریتانیا برای برقراری منطقۀ پرواز ممنوع بر فراز آسمان لیبی برعهده گرفت.

تا به امروز نیروهای ناتو نیروهای آمریکایی در لیبی هیچ تلفاتی نداشته‌اند و به نظر نیز نمی‌رسد به دلیل نقش اندکی که این نیروهای در این کشور دارند، در آینده نیز تلفاتی داشته باشند. در لیبی انجام نقش عملیات‌های جنگی را هواپیماهای بدون سرنشین برعهده دارند و در ادامه نیز به نظر می‌رسد دولتمردان آمریکایی تغییری در برنامه‌های خود نداشته باشند؛ همچنین، به نظر نمی‌رسد که ایالات متحده بخواهد حضور نظامی خودرا در لیبی افزایش دهد به ویژه که حکومت قذافی در این کشور سقوط کرده و حکومت در دست انقلابیون این کشور می‌باشد.

مهم‌ترین نگرانی ایالات متحده در مورد لیبی این است که پس از سقوط حکومت قذافی، این کشور به یک کشور تندرو و محلی برای جمع شدن تروریست‌ها تبدیل شود. در طول فعالیت‌های انقلابیون در ماه‌های آخر حکومت قذافی، بسیاری از نیروهای تندرو از زندان‌های رژیم آزاد شدند که این موضوع بر نگرانی‌های آمریکا افزوده است. وجود این افراد می‌تواند در برابر نفوذ بیش از پیش غرب در لیبی مانع ایجاد نماید؛ همچنین این نیروها می‌توانند در مقابل دولت‌سازی مورد نظر آمریکا در لیبی مشکل‌آفرین شوند. به نظر می‌رسد مقابله با این تهدید با استفاده از عوامل قدرت نرم بهتر انجام پذیرد و ایالات متحده بایستی به جای تمرکز بر نیروی نظامی، از عوامل دیگر استفاده کند.

قدرت نرمی که ایالات متحده در برخورد با حکومت لیبی بایستی از آن استفاده کند، می‌تواند افزایش همکاری‌های اقتصادی و تجاری با دولت جدید لیبی به عنوان پاداش برای در پیش گرفتن سیاست‌های معتدل آن باشد؛ همچنین اگر حکومت جدید لیبی مایل به این امر باشد، ایالات متحده می‌تواند برخی اقدام‌های پیشگیری‌کننده در مقابل تروریسم را برای لیبی جدید آغاز نماید.

ایالات متحده برخلاف لیبی و سایر کشورهای عربی درگیر در تحولات اخیر، در یمن بیشتر از جاهای دیگر وارد شده است و سیاستگذاران این کشور تحولات یمن را مهم‌تر از سایر کشورای منطقه می‌دانند.

یمن به دلیل اقدام‌های وسیع گروه القاعده در این کشور و خطرهایی که از جانب این گروه، یمن و آمریکا را تهدید می‌کند، در حال حاضر به خط مقدم مبارزه علیه تروریسم تبدیل شده است. به همین دلیل واشنگتن یک برنامۀ مستقیم و قابل توجه کمک‌های نظامی و اقتصادی برای یمن تدارک دیده است تا از این کشور حمایت بیشتری به عمل آورد. با این وجود، هنوز هم ایالات متحده به عنوان مهم‌ترین شریک تجاری و متحد نظامی یمن نمی‌باشد.

در مقابل عربستان سعودی کمک‌های بیشتری برای حکومت صالح و حتی برای بسیاری از قبایل این کشور فراهم کرده و مهم‌ترین شریک تجاری این کشور می‌باشد. به این دلیل است که یمنی‌ها به پیام‌هایی که از یمن می‌رسد، توجه بیشتری نسبت به پیام‌هایی دارند که از واشنگتن می‌رسد.

یکی از عملیات‌های تروریستی القاعده که در یمن اتفاق افتاد و توجه بسیاری را به خود جلب نمود، عملیات هواپیما‌ربایی گروه القاعده در 25 دسامبر 2009 بود. در اواخر سال 2010 نیز این گروه سعی کرد اهدافی را در ایالات متحده هدف قرار دهد. در این حادثه، دو بمب در مراکز یهودیان شیکاگو کار‌گذاری شده بود. به همین دلیل مبارزه با القاعده به یکی از اولویت‌های مهم ایالات متحده در تعامل خود با کشورهای منطقه به ویژه یمن است.

تهدید القاعده می‌تواند تمامی کشورهای منطقه و حتی مرزهای سرزمینی ایالات متحده را تحت تاثیر خود داشته باشد. از این رو، مبارزه با تروریسم و القاعده از جمله بهانه‌هایی است که ایالات متحده به واسطه آن در پی تداوم حضور نظامی خود در منطقه خلیج فارس است.

فرجام سخن

آینده مصر هنوز نیز نامعلوم است و نیاز دارد تا ایالات متحده بیشتر از این بر روی این موضوع تمرکز داشته باشد. ادامۀ اتحاد و همکاری ایالات متحده با مصر بخشی از این ابهام است. دولتی که پس از حسنی مبارک روی کار آمده، با مشکلات بسیاری مواجه است و در آینده نیز مشکلات زیادی خواهد داشت.

یکی از نگرانی‌های ایالات متحده در این زمینه، چرخش مصر به سوی جامعۀ اسلامی و برهم خوردن اتحاد سیاسی و نظامی این کشور با آمریکاست. صرف نظر از هر نتیجه‌ای که در انتخابات مصر حاصل شود، آینده دولت جدید مصر بستگی به راه حل‌های اقتصادی دارد که این دولت برای مشکلات فزایندۀ جامعۀ مصر خواهد یافت. باراک اوباما اعلام کرده است که این کشور کمک‌های اقتصادی و نظامی خود را به مصر قطع نخواهد کرد؛ اما این سخنان در حالی است که دولت آمریکا خود با بحران مالی شدیدی دست به گریبان است و اعتراض‌های مردم آمریکا روز به روز در حال گسترش است. در این میان تنها کشور عربی که کمترین تاثیر را از تحولات موسوم به «بهار عربی» متحمل گردیده، عراق است که این کشور نیز به نوبه خود مشکلات فراوانی در مسائل داخلی و در ارتباط با همسایگانش دارد. تا زمانی که نیروهای آمریکایی در این کشور حضور داشتند، مردم عراق هموراه علیه حضور نظامیان بیگانه در کشورشان اعتراض و تظاهرات می‌کردند، اما با خروج نظامیان خارجی از این کشور، معضل بزرگ‌تری همچون ملت‌سازی گریبان دولت و جامعۀ عراق را گرفته است. برخی از جنبه‌های جدایی‌طلبانۀ تحولات عری اخیر درکشور عراق تاثیر گذاشته است. در این میان دیپلماسی آمریکا بایستی به سرعت به جریان ملت‌سازی در عراق و یکپارچه کردن حکومت این کشور کمک نماید.

صرف‌نظر از تحولاتی که در آینده رخ می‌دهد، آمریکا برای حفظ و حراست از منافع خود و تمدید حضور نظامی در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس نیاز به برقراری روابط دوستانه با تمامی کشورهای منطقه دارد؛ موضوعی که با تغییر رژیم‌های عربی و روی کار آمدن نیروهی اسلامگرا به نظر می‌رسد در آینده مسائل و مشکلات فراوانی را به آمریکا تحمیل نماید. در حال حاضر، تحولاتی که در کشورهای عربی خاورمیانه به وقوع پیوست و به نام بهار عربی مشهور گردید، بر منافع ایالات متحده در منطقه خاورمیانه تاثیراتی بر جای گذاشته است. ایالات متحده بایستی بیش از گذشته مواظب باشد تا در میان مشکلات و گرفتاری‌های جدید منطقه درگیر نشود. برای مثال، تهاجم نظامی به کشورهایی مانند سوریه می‌تواند یکی از اشتباه‌های بسیار مهلک برای آمریکایی‌ها باشد. اقدامی که منافع اندکی برای این کشور در پی خواهد داشت و در عوض مشکلات منطقه‌ای آمریکا را به شدت افزایش خواهد داد. متحدان نظامی منطقه‌ای ایالات متحده می‌توانند نقش موثرتری در چنین تحولاتی بازی کنند؛ افزون بر این، دسترسی آمریکا به منابع انرژی و بازارهای منطقه با تحولات بهار عربی محدود نگردیده و بیشتر دولت‌هایی که از طریق انقلاب، جانشین پادشاهی‌های فروپاشیده شده‌اند، مشکلات چندان قابل توجهی با آمریکا ندارند.

آمریکا همچنین برای ادامۀ حضور سیاسی و نظامی خود در منطقه، بایستی همکاری‌های خود را با سرویس‌های امنیتی منطقه‌ای افزایش دهد. هر گونه اقدام اقتصادی یا نظامی آمریکا در منطقه نیز بایستی با محاسبۀ هزینه و سود آن برای منافع ملی این کشور باشد. در نهایت اینکه، تهاجم آمریکا به لیبی دلیلی بر تهاجم به سایر کشورهای منطقه نیست؛ چرا که آنها شرایط بسیار متفاوتی با لیبی دارند.                 

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات